بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب قرآن در آیینه نهج‏البلاغه, آیت الله محمد تقى مصباح یزدى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     Fehrest -
     61996900 -
     61996901 -
     61996902 -
     61996903 -
     61996904 -
     61996905 -
     61996906 -
     61996907 -
     61996908 -
     61996909 -
     61996910 -
 

 

 
 


next page

fehrest page

back page


طبيعى است كسانى كه در جامعه اسلامى مى‏خواهند با دين و قرآن و معارف و ارزش‏هاى دينى مقابله كنند براى رسيدن به اهداف خود هرگز راه مقابله مستقيم را انتخاب نمى‏كنند؛ زيرا به خوبى مى‏دانند در آن صورت با مخالفت عمومى مردم مسلمان روبه رو خواهند شد و در همان نخستين گام شكست خواهند خورد. آنها با استفاده از نكات روان شناختى راه كارهاى مناسب را در راستاى اهداف شيطانى خود بر مى‏گزينند.
يكى از راه كارهاى آنها ممزوج كردن حق و باطل است. آنها حق و باطل را در هم ممزوج مى‏كنند و آميزه‏اى از سخنان حق و باطل را با بيانى زيبا تبليغ مى‏كنند تا مخاطبان آنها كه احيانا آگاهى و كارشناسى لازم را در تشخيص سخن حق از باطل ندارند، مجموع سخن آنها را قبول كنند، تا در نتيجه آن مطلب باطلى كه با لعاب حق تزيين شده و در زير نقاب بيان ادبى زيبا پنهان است، ناخودآگاه به فكر و ذهن شنونده القا شود.
حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف على المرتادين و لو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و لكن يوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمز جان فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه و ينجو الذين سبقت لهم من الله الحسنى -نهج‏البلاغه، خطبه 50. ?

اگر سخن باطل از اختلاط با حق جدا شود، كسانى كه به دنبال حق بودند حق را مى‏شناختند و باطل بر آنها مخفى نمى‏شد و نيز اگر حق از امتزاج با باطل جدا مى‏شد زبان معاندين از تبليغ باطل قطع مى‏شد، ولى آنها حق و باطل را در هم مى‏آميزند و امر را مشتبه مى‏كنند. در اين فضا است كه شيطان ولايت و رهبرى خودش را بر منحرفان و دوستانش تحكيم مى‏بخشد و به وسيله آنها انسان‏ها را گمراه مى‏كند و انسان‏هايى كه با هدايت الهى به حق رهنمون مى‏شوند از تسلط شيطان و عوامل او نجات مى‏يابند.
طبيعى است منحرفان و كسانى كه به تعبير قرآن قلب و روح آنها دچار تنگى است و در مقابل خدا حاضر به تسليم نيستند، آيات متشابه و آن دسته از رواياتى را كه از نظر سند مغشوش يا از نظر دلالت متشابه است، سرلوحه كار و تبليغ خويش عليه اسلام قرار مى‏دهند و از شنيدن محكمات قرآن و سخن حق و معارف الهى كه از زبان اهل بيت و ائمه معصومين عليهم‏السلام با اسناد معتبر رسيده است، گريزانند.
اينان كه گاه خود را مسلمان مى‏دانند، دانسته يا ندانسته، با معاندين اسلام هم صدا مى‏شوند؛ زيرا آنها نيز در پى آنند كه ضعف‏هايى به دروغ به اسلام نسبت دهند و با بزرگ كردن آنها از رغبت انسان‏هاى حق طلبى كه تا كنون مسلمان نشده‏اند، بكاهند. در اين نوشتار، روى سخن با ملحدان و دشمنان غير مسلمان نيست؛ بلكه با كسانى است كه خود را مسلمان مى‏دانند.
البته ممكن است آنان براى گوش فرا ندادن به سخن حق و سرباز زدن از تسليم در مقابل عقل و منطق، توجيهاتى از قبيل آنچه در قسمت قرائت‏ها و برداشت‏هاى مختلف از دين بدان اشاره شد، براى خود دست و پا كنند و بدون توجه به پيامدهاى سخنان خود بر موضع خود اصرار ورزند. ما نيز در اين قسمت، قضاوت درباره آن توجيهات و سرانجام تفكر مذكور را به عهده خود خوانندگان محترم مى‏گذاريم؛ لكن از سر دلسوزى و خير خواهى آنان را به بازنگرى در عقايد و افكار و ايمانشان فرا مى‏خوانيم. هم چنان كه قرآن نيز از مومنين مى‏خواهد يكديگر را به تفكر و تعقل و صلاح و هدايت دعوت كنند و حق را به يكديگر ياد آورى نمايند.
در قسمت‏هاى پيشين كتاب سخنانى به اختصار درباره عظمت و ويژگى‏هاى بزرگ‏ترين نعمت الهى بر بندگان، يعنى قرآن كريم، بيان شد. نيز گذشت كه خداى متعال، قرآن كريم را به وسيله شريف‏ترين فرشتگان، حضرت جبرئيل امين، بر عزيزترين بندگان خود، حضرت محمد صلى الله عليه و آله نازل فرمود تا در اختيار انسان قرار گيرد و انسان با آشنا شدن و به كار بستن دستورات و رهنمودهاى اين كتاب آسمانى در زندگى فردى و اجتماعى، سعادت دنيا و آخرت خويش را تأمين كند.
بخشى از بيانات حضرت على عليه‏السلام در نهج‏البلاغه، مبنى بر لزوم تمسك به قرآن با هدف رفع فتنه‏ها و گمراهى‏ها و درمان دردها و مشكلات فردى و اجتماعى، مورد توجه قرار گرفت و نيز گفته شد تفسير و تبيين قرآن به معناى تبيين احكام و تفصيل جزئيات مسائل و وظايف دينى، تنه در صلاحيت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم‏السلام است. اين مطلب نيز توضيح داده شد كه تفسير قرآن در خارج از حوزه احكام و وظايف دينى و تبيين معارف آن براى ديگران نيز تنها در صلاحيت متخصصان و عالمان دين و آشنايان به علوم قرآن و اهل بيت است گفتيم تنها، دانشمندانى كه عمر خويش را در فهم معارف دين و علوم اهل بيت مصروف كرده‏اند، قادرند متشابهات و محكمات قرآن را از يكديگر باز شناسند و به كمك محكمات و روايات اهل بيت عليهم‏السلام متشابهات قرآن را نيز تفسير و معارف قرآن را براى مردم بيان كنند تا مردم بتوانند آن را مبناى حركت فكرى و الگوى عملى و تكاملى فردى و اجتماعى خود قرار دهند و اين دعوت خداوند را كه:
يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم -انفال، 24. ترجمه آيه چنين است: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى‏بخشد آنان را اجابت كنيد. ?

لبيك گويند و زمينه رستگارى خود را فراهم سازند.
در مقابل اشاره كرديم كسانى از ديرباز با الهامات و وساوس شيطانى در صدد برآمده‏اند تا مردم را از قرآن جدا كنند. اينان براى رسيدن به اهداف شيطانى خود در تلاشند تا با تخيل آفرينى چنين وانمود كنند كه قرآن قابل فهم نيست و در نتيجه نبايد انتظار داشت كه قرآن ما را در زندگى هدايت و راهنمايى كند، و گفتيم اين شبهه شيطانى كه در طول تاريخ به اشكال مختلفى وجود داشته است، امروزه به شكل تكامل يافته‏اش به اوج خود رسيده و به صورت‏هاى جديدى مطرح مى‏شود؛ تا بدان جا كه گاه امروزه مخالفان قرآن و فرهنگ دينى تخيلات خود را به شكل اين تئورى كه (( زبان دين زبان مخصوصى است)) بيان مى‏كنند، تا كسانى كه از علوم و معارف دينى آگاهى كافى ندارند فريب دهند. هنگامى كه از اينان سوال مى‏شود منظورشان از اين كه (( زبان دين زبان مخصوصى است)) چيست، آنان در پاسخ، (( خاص بودن زبان دين)) را چنين بيان مى‏كنند كه آموزه‏هاى دينى و قرآن، الفاظ و قالب‏هايى است كه محتواى آنها را برداشت‏ها و ذهنيت‏هاى خود انسان‏ها تشكيل مى‏دهد. البته اين نظريه خود را به گونه‏اى بيان مى‏كنند كه شما به آسانى به هدف و مقصود آنها پى نبريد؛ زيرا در آن صورت به بى اساس بودن سخن آنها پى خواهيد برد.
به نظر مى‏رسد تفكر مذكور كه گاه با نام (( صراطهاى مستقيم)) و گاه با تعبير (( برداشت‏ها، قرائت‏ها يا تفسيرهاى مختلف از دين)) و گاه در قالب تئورى‏هاى (( زبان دين)) و يا (( دين اقلى و اكثرى)) بيان مى‏شود هدفى جز مقابله با اعتقادات دينى و تفكر توحيدى نداشته باشد. بر آگاهان پوشيده نيست كه متدينان و به خصوص انديشمندان تيزهوش مسلمان، زيرك‏تر از آنند كه به دور بودن سخنان آنان از عقل و منطق پى نبرند يا از اهداف پنهان القا كنندگان اين شبهات بى اساس غافل بمانند.
با توجه به مطالب پيش گفته اين سوال مطرح مى‏شود كه انگيزه و هدف مخالفان از اين شيطنت‏ها در مقابله با قرآن و فرهنگ دينى مردم چيست؟ براى پاسخ، ابتدا نظر قرآن را بررسى مى‏كنيم و سپس به توضيح سخن حضرت على عليه‏السلام در نهج‏البلاغه در اين باره مى‏پردازيم.
از قرآن چنين استفاده مى‏شود كه از همان آغاز نزول، شيطان در صدد برآمد و تمام سعى خويش را به كار گرفت تا با استفاده از نقاط ضعف شياطين انس و انسان‏هاى دنيا پرست، مردم را از قرآن جدا كند. از شيطان نيز جز اين انتظار نمى‏رفت؛ زيرا قسم ياد كرده بود كه‏
فبعزتك لا غوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين -ص، 82 - 83. ?

به عزتت سوگند، كه همه آدمى زادگان را گمراه مى‏كنم، مگر بندگان مخلص تو كه از فريب دادن آنها مايوس هستم. شيطان براى عملى كردن نقشه خود مبنى بر گمراه كردن مردم و محروم كردن آنها از معارف قرآن ، آيات متشابه قرآن كريم را دست آويز قرار داد. دنياپرستان و اولياى خود را به تبعيت از متشابهات قرآن، بدون توجه به محكمات، تشويق و ترغيب مى‏نمود تا از طريق آنان سايرين را نيز به ترديد و گمراهى بكشاند. خداى متعال بعد از تقسيم آيات قرآن به محكمات و متشابهات مى‏فرمايد:
فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاويله -آل عمران، 7. ?

كسانى كه سر تا پاى وجودشان انحراف و پليدى و خود پرستى است و قلبشان بيمار است و تحت تاثير القائات شيطان قرار گرفته‏اند، محكمات قرآن و عقايد بديهى و روشن دين را رها مى‏كنند و با استناد به ظاهر آيات متشابه در تلاشند تا با بيان و تفسيرهاى نابجا و تحريف در معارف قرآن مردم را گمراه كنند. اين چنين انسان‏هايى دست پروردگان شيطانند، كه او را در تحقق بخشيدن به هدفش يارى مى‏دهند. قرآن اين انسان‏ها را با عناوينى از قبيل (( فى قلوبهم زيغ)) يا (( فى قلوبهم مرض)) ياد مى‏كند و مردم را از پيروى آنان بر حذر مى‏دارد.
آنچه در اين جا مورد تحقيق و بررسى قرار مى‏گيرد، تبيين انگيزه چنين انسان‏هايى در مخالفت با فرهنگ دينى، از نظر قرآن است. قرآن كريم مى‏فرمايد كسانى با انگيزه (( ابتغاء الفتنه))، متشابهات قرآن را ملاك فكر و عمل خود قرار مى‏دهند و با دست آويز قرار دادن متشابهات يا با تاويل و تفسيرهاى نادرست از آيات، ظاهر قرآن را رها كرده، فتنه جويى مى‏كنند.
سوالى كه در اين جا مطرح مى‏شود اين است كه فتنه چيست؟ و فتنه جويى كدام است؟ متخصصان علم لغت، به خصوص آنهايى كه سعى دارند لغت را به معناى اصلى خود برگردانند و با توجه به معناى اصلى لغت واژه‏ها را معنا كنند، گفته‏اند فتنه در اصل به معناى داغ كردن شى‏ء بر روى آتش است. آن گاه كه شى‏ء بر روى آتش قرار مى‏گيرد تا داغ يا سوزانده يا ذوب شود، عرب از اين معنا به (( فتنه))؛ يعنى آن شى‏ء را داغ كرد، تعبير مى‏كند. در قرآن نيز ماده (( فتنه)) به همين معناى لغوى به كار رفته است؛ آن جا كه مى‏فرمايد: يوم هم على النار يفتنون؛ يعنى روزى كه آنها با آتش‏-ذاريات، 13 ? سوزانده مى‏شوند.
بنابراين، اصل معناى لغوى (( فتنه)) سوزاندن و ذوب كردن است؛ لكن چنان كه لغت شناسان مى‏گويند گاه با توجه به لوازم يك معناى لغوى، آن معنا به لوازم يا ملزومات آن نيز سرايت مى‏كند و با اشراب لازمه معنا و استعمال آن لغت در لازمه معنا، كم‏كم آن لازم به صورت معناى دوم و سوم براى لغت در مى‏آيد. لغت و واژه (( فتنه)) نيز بدين صورت است؛ زيرا چنان كه گفته شد (( فتنه)) در اصل به معناى داغ شدن است، لكن (( داغ شدن)) يك لازمه‏اى دارد و آن اين كه اگر اين داغ شدن و در آتش قرار گرفتن در مورد انسان اتفاق بيفتد - نظير آيه يوم هم على النار يفتنون --ذاريات، 13 ? انسان حالت اضطراب پيدا مى‏كند. اضطراب نيز گاه ظاهرى و بدنى است؛ مثل آن كه مربوط به داغ شدن و سوختن جسمانى است و گاه ناشى از امور باطنى و روحى است. پس اضطراب در واقع از لوازم (( فتنه)) و داغ شدن است؛ سپس از باب گسترش در معناى لفظ، به چيزهايى كه باعث اضطراب‏هاى معنوى و باطنى مى‏گردد نيز (((( فتنه)))) اطلاق مى‏شود. از آن جا كه يك قسم از اضطراب‏هاى روحى و روانى، اضطراب و نگرانى و ترديدى است كه در زمينه اعتقادات پيش مى‏آيد؛ به آنچه چنين اضطراب‏هايى را باعث شود نيز ((فتنه)) گفته‏اند.
آن جا كه گفته مى‏شود ((فتنه در دين ))؛ به اين لحاظ است كه كسانى در صدد بر مى‏آيند تا با القائات موهوم و باطل، متدينان را در اعتقادات و ايمانشان دچار تزلزل و اضطراب كنند و آنها را از دين حق و اعتقادات دينى برگردانند.
به امتحان نيز ((فتنه)) گفته‏اند؛ زيرا موجب اضطراب و نگرانى است. چون انسان در هنگام امتحان، مضطرب و نگران نتيجه است، آرامش روحى و سكونت قلب ندارد. واژه ((فتنه)) در قرآن نيز آيات متعددى به همين معناى اضطراب ناشى از امتحان آمده است. قرآن مى‏فرمايد: انما اموالكم و اولادكم فتنه؛ اموال و فرزندان شما وسيله آزمايش شمايند. يا مى‏فرمايد:-انفال، 28 ? و نبلوكم بالشر و الخير فتنه؛ ما شما را به وسيله خير و شر و نعمت و-انبياء 35 ? نقمت مى‏آزماييم. گاه نيز به خود عذاب و ناراحتى ((فتنه)) اطلاق شده است.
بديهى است در آيه مورد بحث‏
هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه‏

فتنه به معناى فتنه در دين مراد است؛ زيرا تبعيت از متشابهات با امتحان و آزمون تناسبى ندارد و كسانى كه از متشابهات تبعيت مى‏كنند در صدد شكنجه و عذاب كردن ديگران نيستند. نيز به معناى داغ كردن و سوزاندن نيست؛ بلكه فتنه جويى آنها بدين علت است كه در صددند تا با دست آويز قرار دادن آيات متشابه، در افكار و عقايد دينى مردم تزلزل و اضطراب ايجاد كنند و آنها را گم‏راه نمايند.
((فتنه در دين )) به معنايى كه توضيح داده شد، مقابله پنهان و از نوع فريب و حيله محسوب مى‏شود. اين كار، با پوشش ايمان ظاهرى، به منظور از بين بردن اصل دين صورت مى‏گيرد. چنين فتنه گرانى با استفاده از چهره نفاق، انديشه‏هاى شيطانى خود را چنان پنهان نگه مى‏دارند كه تشخيص انگيزه‏هاى ضد دينى آنها براى عموم مردم كار آسانى نيست. به همين سبب نيز قرآن آن را بزرگ‏ترين گناه شمرده است و مردم را به اين بزرگ‏ترين خطر دنيا و آخرت توجه داده و از آنها خواسته تا به مقابله با آن برخيزند و از هستى مادى و معنوى خويش دفاع كنند.
دشمنان براى مقابله با اسلام و مسلمانان معمولا از دو شيوه عمده استفاده مى‏كنند. در اين جا ضمن توضيح راه كارهاى دشمنان قرآن و فرهنگ دينى از موضع قرآن در مقابله با توطئه‏هاى دشمنان آگاه خواهيم شد.
1- فتنه نظامى‏

يكى از شيوه‏هاى معمول دشمنان براى مقابله با اسلام و مسلمانان، مبارزه فيزيكى و جنگ علنى است كه سعى مى‏كنند با حمله نظامى به كشورها و مردم مسلمان و كشتن و قتل و غارت آنان به اهداف خود نايل آيند. در اين صورت هر چند ممكن است تعدادى از مسلمانان را شهيد كنند و موجب ضرر و زيان‏هايى براى كشور اسلام شوند؛ لكن هرگز به اهداف خود نمى‏رسند و نه تنها مسلمانان از كشته شدن در راه دين زيان نمى‏بينند، بلكه در دين و اعتقاد خود پابرجاتر و راسخ‏تر مى‏گردند. در فرهنگ دينى هدف از زندگى اين دنيا تكامل انسان و رسيدن به مقام قرب الهى در سايه اعتقادات بر حى دينى و عبادت و بندگى است كه اوج آن به شكل شهادت در راه خدا تجلى مى‏كند.
در مقابل اين استراتژى دشمنان، موضع قرآن نيز اين است كه:
قاتلو هم حتى لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله -انفال، 39 ?

با دشمنان اسلام بجنگيد تا ريشه فتنه نابود شود و دين حق حاكم گردد. در اين مقاتله، شعار مسلمانان نيز اين است كه:
هل تربصون بنا الا احدى الحسنين و نحن نتربص بكم ان يصيبكم الله بعذاب من عنده او بايدينا فتربصوا انا معكم متربصون -توبه، 52 ?

آيا براى ما جز يكى از دو نيكى (پيروزى يا شهادت) را انتظار مى‏بريد؟ پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم.
2- فتنه فرهنگى‏

دومين شيوه عمده دشمنان براى مقابله با اسلام و مسلمانان، كارهاى فرهنگى است كه يكى از مهم‏ترين آنها القاى شبهات است كه به منظور گمراه كردن مردم مسلمان صورت مى‏گيرد. بديهى است راه كارها و ابزار و آلاتى كه در اين نوع مبارزه به كار گرفته مى‏شود و نيز روش‏ها و پيامدهاى آن با حمله نظامى به كلى متفاوت است. اگر در حمله نظامى، دشمن با پيشرفته‏ترين سلاح‏ها براى كشتن و قتل و غارت و از بين بردن جسم مسلمانان به ميدان مى‏آيد، در نوع دوم با سلاح قلم و بيان بر آن است تا فكر و انديشه آنان را گمراه و فاسد سازد. اگر در حمله نظامى دشمن با قساوت هر چه تمام‏تر با سربازان مسلمان روبه‏رو مى‏شد، در تهاجم فرهنگى با روى خوش و از در دلسوزى وارد مى‏شود. اگر در حمله نظامى، مسلمانان به روشنى دشمن را مى‏شناختند در تهاجم فرهنگى دشمن‏شناسى كار آسانى نيست. اگر در حمله نظامى دشمن با تعبيه ميدان‏هاى مين و استفاده از جنگ افزارهاى پيش رفته در صدد نابود كردن اجسام خاكى بود، در تهاجم فرهنگى در پى آن است كه با گستراندن دام‏هاى شيطانى و طرح شبهات بى اساس، روح‏ها و انديشه‏ها را تصاحب كند و با تهى كردن انسان‏ها از درون، آنها را در جهت منافع خود سوق دهد.
اگر در تهاجم نظامى دشمن قدرت داشت تنها عده‏اى از رزمندگان مسلمان را از دنياى پست مادى خارج كند، در تهاجم فرهنگى شياطين در كمين نشسته‏اند تا با به دام انداختن جوان‏هاى معصوم، اين سرمايه‏هاى عظيم ملت مسلمان كه از علوم و معارف دينى آگاهى كافى ندارند، باعث انحراف و سقوط آنها در ورطه بى دينى شوند. هر چند دشمنان از اين شيوه دين ستيزى نيز طرفى نخواهند بست و ملت مسلمان و به خصوص جوانان تحصيل كرده مسلمان كه از مبارزه و تهاجم نظامى با سرافرازى و پيروزمندانه بيرون آمدند، هوشمندتر از آنند كه از جابه‏جايى دشمن از جبهه نظامى به جبهه مبارزه فرهنگى غافل شوند؛ لكن قرآن كريم به خاطر عظمت خطر و غير قابل جبران بودن پيامدهاو عواقب ناشى از شكست مسلمانان در جبهه تهاجم فرهنگى آن را مورد توجه قرار داده و ضمن هشدار به مسلمانان در اين باره، از آنان خواسته است با تمام قوا در مقابل دشمنان خدا و دين ايستادگى كنند.


next page

fehrest page

back page


 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation