در آن دو فصل است :
فصل اول - در اعمال مشتركه اينماه شريف است .
بدانكه رجب ماه بزرگ خدا است و از ماههاى حرام است كه در جاهليت محترم بوده و در اسلامنيز تعظيم و احترام او وارد شده و آنرا (اصب ) ميگويند، زيرا كه رحمت خدا در اينماهبرامت حضرت رسول بسيار ريخته ميشود و ماه استغفار امت آنحضرت است وار براى روزهگرفتن در اينماه ، خصوص روز اول و وسط و آخر آن ، فضيلت بسيار وارد شده واعمال مشتركه اين ماه كه متعلق بهمه ماه است و خصوصيتى بروز معين ندارد چندامر است :
اول - در تمام ايام ماه ، خصوص روز اول ، بخواند: (( يامن يملك حوائج السائلين ، الخ)) .
دوم - بخواند در هرروز: (( خاب الوافدون على غيرك ، الخ .))
سوم - بخواند: (( اللهم انى اسئلك صبر الشاكرين ، الخ .))
چهارم - بخواند دعاى مسجد صعصعه را: (( اللهم ياذلمنن السبغة ، الخ )) .
پنجم - بخواند دعاى ناحيه مقدسه را: اللهم انى اسئلك بمعانى جميع مايدعوك ، الخ)) .
ششم - بخواند دعائى را كه جناب (حسين بن روح ) نائب سوم امام عصر عليه السلامرسيده : (( اللهم انى اسئلك بالمولودين فى رجب ، الخ )) .
هفتم - از آنجناب نيز رسيده كه در ماه رجب زيارت كن در هر مشهدى كه هستى باين زيارت :(( الحمدلله الذى اشهدنا مشهد اوليائه فى رجب ، الخ )) .
هشتم - در عقب نمازهاى شبانه روز بخواند: (( يامن ارجوهلكل خير)) .
نهم - در اين ماه صد مرتبه بگويد: )) استغفر الله الذى لا اله الا هو وحده لا شريك لهو اتوب اليه )) و ختم كند آنرا بصدقه تا خداوند ختم فرمايد براى برحمت و مغفرتو اگر چهار صد مرتبه بگويد، ثواب صد شهيد داشته باشد.
دهم - در اين ماه هزار مرتبه (لا اله الا الله ) بگويد تا صد هزار حسنه براى نوشتهشود و صد شهر براى او در بهشت بنا شود.
يازدهم - در جميع ماه در وقت صبح هفتاد مرتبه و در وقت پسين نيز هفتاد مرتبه بگويد: ((استغفر الله و اتوب اليه )) و چون تمام كرد، دستها را بلند كند و بگويد: اللهماغفرلى و تب على )) كه هر كه چنين كند اگر در ماه رجب بميرد خدا از او خوشنود باشدو آتش باو نرسد ببركت اين ماه و نيز در جميع ماه ده هزار مرتبه(قل هو الله احد) يا هزار مرتبه بخواند كه فضيلت بسيار دارد.
دوازدهم - در يك روز جمعه اين ماه صد مرتبه ((قل هو الله احد)) بخواند تا از براى او نورى باشد در قيامت كه او را ببهشت كشد.
سيزدهم - در يك روز جمعه اين ماه چهار ركعت نماز كند ما بين ظهر و عصر در هر ركعت(حمد) يكمرتبه و (آية الكرسى ) هفتمرتبه و (توحيد) پنجمرتبه ، پس دهمرتبه بگويد: (( استغفر الله الذين لا اله الا هو واسئله التوبة )) و از براىيكروز غير معين از اين ماه چهار ركعت نمازى (سيد)نقل كرده و كيفيت آن در (اقبال ) است .
چهاردهم - هر كه قادر نباشد كه در ماه رجب روزه بگيرد در هر روز آن صد مرتبه بگويد:(( سبحان الا اله الجيل سبحان من لا ينبغى التسبيح الاله سبحان الاعز الاكر سبحان منليس العزو هو له اهل ) تا ثواب روزه آنروز را در يابد.
پانزدهم - در هر شب از اين ماه دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از نماز (حمد) سهمرتبه (قل يا ايهاالكافرون ) و يكمرتبه(قل هو الله ) بخواند و بعد از سلام دستها را بلند كند و بگويد: (( لا اله الااللهوحده لا شريك له له الملك وله الحمد يحيى و يميت و هو حى لايموت بيده الخير و هو علىكل شيى ء قدير و اله المصير و لاحول و لا قوة الا بالله العلى - العظيم اللهمصل على محمد النبى الامى و آله )) ، پس دستها را بصورت بكشد تا خداوند ثوابشصت حج و شصت عمره باو عطا فرمايد.
شانزدهم - در يكشب از اين ماه صد مرتبه (قل هوالله ) را در دو ركعت نماز بخواند كهثواب بسيار دارد.
هفدهم - در يكشب از اين ماه ده ركعت نماز كند در هر ركعت (حمد) و ععقل يا ايهاالكافرون )) يكمرتبه و (توحيد) سه مرتبه كه فضيلت بسيار دارد.
هيجدهم - در جميع ماه هزار مرتبه بگويد: (( استغفراللهذالجلال و الاكرام من جميع الذنوب و الاثام )) و وارد شده كه خدا فرموده اگر نيامرزماو را، پس نيستم پروردگار شما.
نوزدهم - آنكه سه روز از اين ماه كه پنجشبنه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد كه روايتاست كه هر كه در يكى از ماههاى حرام اين سه روز را روزه بدارد، حق تعالى براى اوثواب نصهد سال عبادت بنويسد.
بيستم - (شيخ كفعمى ) در حاشيه (مصباح ) از اميرالمؤ منين (ع ) فضيلت و ثواببسيار نقل كرده براى كسيكه در ماه رجب و شعبان و رمضان در هر روز و شب بخواند(فاتحه ) و (آية الكرسى ) و (چهارقل ) و (تسبيحات اربع ) و (لاحول ولا قوة الابالله ) و (صلوات ) را هر كدامسه مرتبه و سه مرتبه اللهم اغفر للمؤ منين و المؤ منات ) و بعد از فراغ از همه چهارصد مرتبه استغفار كند.
بدانكه شب جمعه اول ماه رجب را (ليلة الرغائب )(80) ميگويند و از براى آن عملى ازحضرت رسول (ص ) وارد شده با فضيلت بسيار كه از جمله آمرزش گناهان بسيار باشدو كيفيت آن چنانستكه روز پنجشنبه اول ماه را روزه ميگيرى چون شب جمعهداخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز ميگذارى هر دو ركعت بيك سلام و در هرركعت از آن يكمرتبه (حمد) و سه مرتبه (اناانزلناه ) و دوازده مرتبه(قل هوالله احد) ميخوانى و چون فارغشدى از نماز هفتاد مرتبه ميگوئى : (( اللهمصل على محمد النبى الامى و على آله )) پس بسجده ميروى و هفتاد مرتبه ميگوئى : رباغفر وارحم و تجاوز عماتعلم انك انت العلى الاعظم ، پس باز بسجده ميروى و هفتاد مرتبهميگوئى : (( سبوح قدوس رب الملائكة و الروح )) ، پس حاجت خود را در ميطلبى كهبر آورده خواهد شد انشاءالله تعالى .
بدانكه در ماه رجب زيارت امام رضا(ع ) مندوب است و اختصاصى دارد، چناچنه عمره در اينماه مستحب است و روايت شده كه تالى حج است در فضيلت و منقولستكه جناب على بنالحسين عليه السلام معتمر شده بود در ماه رجب و شبانه روز نماز در نزد (كعبه )ميگذاشت و پيوسته در سجده بود در شب و روز و اين ذكر از آنحضرت شنيده ميشد كه درسجده ميگفت : (( عظم الذنب من عبدك فليحسن العفومن عندك )) .
فصل دوم - در ذكر ايام وليالى ماه رجب است :
شب : 1
شب شريفى است و در آن چند عمل سنت است :
1 - غسل .
2 - چون هلال اين ماه را به بيند بگويد: (( اللهم اهله علينا بالامن و الايمان والسلامة والاسلام ربى و ربك الله عزوجل )) .
3 - زيارت كند امام حسين عليه السلام را.
4 - احياء كند اين شب را بدعا و تلاوت قرآن و نماز.
5 - بعد از نماز مغرب بسيت ركعت نماز بجا آورد، هر دو ركعت بيك سلام و در هر ركعت(حمد) و (توحيد) يكمرتبه بخواند تا محفوظ بماند خود اوواهل و مال و اولاد او و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط مانند برق خاطف بگذرد.
6 - بعد از نماز عشاء اين دعا منقول از حضرت جواد عليه السلام را بخواند:
(( اللهم انى اسئلك بابك مليك ،الخ )) .
7 - بعد از هشت ركعت نمازهاى شب در سجده بخواند دعاى موسوى (( لك الحمدة ان اطعمتك،الخ )) .
8 - بعد از نماز (وتر) اين شب ، چنانچه نشسته است اين دعا بخواند: الحمدالله الذىلا ينفذخزائنه ، الخ )) . و بخواند نيز دعائى كه حضرت هادى عليه السلام ميخوانده :(يا نور النور)، الخ .
بدانكه علماء در كتب دعوات از براى هر شب اين ماه نماز مخصوصى ذكر كرده و من نيزمتابعت ايشان نموده در اين مختصر ذكر مينمايم تا رجبيون از فيض آن بى بهره نمانند،پس از نماز امشب ، سى ركعت است به (حمد) و سه مرتبه (جحد) و سه مرتبهتوحيد و نمازهاى ديگر از براى اين شب نيز وارد شده كه (سيد) در(اقبال ) ذكر فرموده : هر كه طالب است بآنجا رجوع كند.
روز : 1
روز شريفى است و در آن چند عمل سنت است :
1 - روزه گرفتن . از حضرت باقر و صادق عليهماالسلام مرويستكه در روزاول رجب حضرت نوح كشتى سوار شد و امر كرد جميع كسانى را كه با او بودند روزهبدارند و فرمود: هر كه اين روز را روزه بدارد آتش جهنميكسال راه او او دور شود.
2 - غسل .
3 - زيارت امام حسين عليه السلام . از حضرت صادق عليه السلام منقولستكه هر كهزيارت كند امام حسين را در روز اول ماه رجب البته حق تعالى بيامرزد و او را و زيارتمخصوصه آنحضرترا در (هدية الزائرين ) ذكر كرده ام .
4 - بخواند: (( اللهم انى اسئلك ياالله ياالله ياالله ، الخ )) . و اين دعاى بسيارطويلى است كه (سيد) در (اقبال ) از كتاب مختصرنقل كرده .
5 - شروع كند بنماز (سليمان ) بدينطريق كه ده ركعت نماز بجا آورد، هر دو ركعتبيك سلام و در هر ركعت يكمرتبه (حمد) و سه مرتبه(قل هوالله ) و سه مرتبه (قل يا ايهاالكافرون ) بخواند و بعد از هر سلام دستهابسوى آسمان بلند كند و بگويد:
(( لااله الاالله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحى و يميت و هو حى لا يموت بيدهالخير و هو على كل شئى قدير اللهم لامانع لما اعطيت و لا معطى لما منعت و لا ينفع ذا الجدمنك الجد)) .
پس دستها را بر روى خود كشد و از براى اين نماز فضيلت بسيار روايت شده و از فوائدآن نبايد غفلت نمود و در روز نيمه آخر ماه نيز بايد بجا آورد بنحويكه خواهد آمد و(سيد) و در (اقبال ) از براى اين روز، چهار ركعت نمازى بكيفيتى مخصوصنقل كرده هر كه طالب است بآنجا رجوع كند.
بدانكه (محقق داماد) - عطرالله مرقده - در ساله اربعه ايام خود گفته دراعمال روز (دحوالارض ) كه 25 ذى العقده باشد فرموده كه زيارت حضرت امام رضاعليه السلام در اين روز افضل اعمال مستحبه واكد آداب منسونه است و همچنين زيارتآنحضرت در روز اول ماه رجب الفرد نيز بغايت موكد و محثوث عليه است .
و در اين روز، سنه 57: بروايت (شيخ ) و (ابن شهر آشوب ولادت ) با سعادتحضرت باقر عليه السلام واقع شده و موجب زيادتى شرف اينروز گرديده و حقيرولادت آنجانبرا در سوم صفرا ايراد كردم .
و در مثل اين روز، سنه 110، (حسن بصرى ) وفات كرد و صوفيه واهل سنت را اعتقاد تمامى است و باو و اكثر شيعه او را منحرف ميدانند. از اميرالمؤ منين و ائمهطاهرين عليهم السلام و از براى او مطاعن بسيارنقل كرده اند و گفته اند كه اميرالمومنين او را الفتى (81) گفت و سامرى امت لقب داد و همدعا كرد در حق او كه هميشه محزون و غمين باشد لاجرم پيوسته وغمنده و حزين بود تا زندهبود و (( كان كمن رجع عن دفن حميم او كخر بند جضل حماره )) .
مكالمه (حسن ) با آنحضرت هنگام مراجعت آنحضرت از جنگاهل (بصره ) معروفست .
(ابن ابى الحديد) گفته كه گفته اند (حسن بصرى )، على عليه السلام را مبغضبوده و مذمت ميكرده و بعد، چند چيزى از او در اين بابنقل ميكند، آنگاه ميگويد كه اصحاب ما منكرند اين مطلب را و ميگويند او از محبين على عليهالسلام بوده و او را تعظيم نموده ، الخ .
و بالجمله ، مان بين (حسن ) و (ابن سرين ) منافرت تامى بوده بطوريكهمثل گشته (جالس الحسن او ابن سرين ) و لهذا بفاصله كمى بعد از او (ابن سرين )نيز وفات كرد، چنانچه (فرزدق ) و (جرير) شاعر نيز با هم ضد و معاند بودندو چون خبر وفات (فرزدق ) به (جرير) رسيد بگريست و گفت : (( اوالله انىلاعلى انى قليل البقاء بعده و لقد كان نجمنا و احد او كان واحد منامشغول بصاحبه و قل مامات ضد او صديق الاوتبعه صاحبه )) و اتفاقا در همانسال و بقولى بعد از چهل روز (جرير) وفات يافت .(82)
و بالجمله در شب وفات (حسن ) و (ابوعبيده معمر بن مشتى ) نحوى بصرى صاحبتصنيفات مفيده ، متولد شد و صد سال عمر كرد و در سنه 211، وفات كرد و گفته اندكه او چون راءى خوارج ميداشت و متهم بود بميل غلمان كسى بر جنازه او حاضر كرد وگفته اند كه او چون براى حمل جنازه اش حمال كرايه كردند و (ابوعبيده ) را در مسجد(بصره ) در پاى يكى از ستونها مقامى بود كه در پاى آن هميشه مى نشسته وقتى(ابونواس ) شاعر كه با (ابوعبيده ) خيلى مزاح ميداشت بر آن ستون نوشت :
(( صلى الاله على لوط و شيعته |
منذا حتلمت و قد جاوزت سبعينا)) |
(ابوعبيده ) چون داخل مسجد شد و آن شعر بديد گفت : اين كار (ماجن لواط ابونواس) است او را محو كنيد اگر چه در آن صلوات بر پيغمبر است و نوادر او بسيار است و اواست اول كسيكه غريب الحديث تصنيف كرد و او غير از (ابوعبيده قاسم بن سلام ) است .
شب : 2
نمازش ده ركعت است به (حمد) و (جحد).
روز : 2
در اين روز، سنه 212 يا سنه 214، بروايت (ابن عياش ) ولادت حضرت هادى عليهالسلام واقع شد و در روز ولادت آنحضرت كه يا نيمه ذيحجه يا 27 آن يا در ايام اين ماهاست اختلاف است و از دعاى (( اللهم انى اسئلك بالمولودين فى رجب )) چنين ظاهرشود كه ولادت در اين ماه بوده و مكان ولادت موضعى است در حوالى (مدينه ) كه آنرا(صريا) گويند و اسم آنجناب (على ) و كنيتش (ابوالحسن ) است و چون امامموسى و امام رضا را نيز ابوالحسن ميگفتند از جهت تعيين ، آنجناب را (ابوالحسن الثالث) ميگويند و امام رضا را (ابوالحسن ثانى ) و گاهى هم مكان ثالث ماضى يا هادى ياعسكرى ذكر ميكنند.
مشهورترين القاب آنجناب نقى و هادى است و گاهى هم نجيب و مرتضى عالم و فقيه وناصح و امين و موتمن و طيب و متوكل ميگفتند ولكن لقب اخير را آنحضرت مخفى ميكرد واصحاب خود را فرموده بود كه از اين لقب اعراض كنيد، بجهت آنكه لقب خليفه(متوكل على الله ) بود در آنزمان و چون آنجناب و فرزندش امام حسن در (سامره )سكنى فرمودند و در محله اى كه (عسكر) نام داشت از اين جهت اين دو امام را نسبت بآنمكان داده و عسكرى ميگفتند و آنجناب گندم گون بوده و نقش نگينش :
(( الله ربى و هو عصمتى من خلقه )) و بقولى (( حفظ العهود من اخلاق المعبود))
و در اين روز، سنه 368، (حسن بن عبدالله ) معروف به (سيرافى نحوى ) در(بغداد) وفات يافت و (شيرافى ) همانستكه (سيد رضى ) در زمان طفوليت براو تملذ كرده و سؤ ال (سيرافى ) از او، از علامت نصب (عمر)، معروف است .
شب : 3
نماز ده ركعت است به (حمد) و پنج مرتبه (نصر).
روز : 3
در اين روز، سنه 254، بقول (ابن عياش ) و (على بن ابراهيم قمى )، وفاتحضرت هادى واقع شده و من وفات آنحضرترا در روز 27 جمادى الاخرة نگاشتم .
شب : 4
نمازش صد ركعت است در ركعت اول (حمد) و (فلق ) و در دوم (حمد) و (ناس ).
شب : 5
نماز شش ركعت است به (حمد) و بيست و پنجمرتبه (توحيد).
روز : 5
در اين روز، سنه 244، (يعقوب بن اسحق ) معروف به (ابن السكيت نحوى ) وفاتكرد و او مؤ دب اولاد (متوكل ) بود. روزى متوكل از او پرسيد كه دو پسر من (معتز) و(مؤ يد) نزد تو بهتر است يا (حسن ) و (حسين ) و (ابن السكيت ) جواب داد: كهقنبر خادم على بهتر است از تو و پسران تو.متوكل امر كرد زبانش را از قفايش بيرون كشيدند و او را (ابن السكيت ) ميگفتند بجهتكثرت سكوت او.
شب : 6
نماز دو ركعت است به (حمد) و (آية الكرسى ) هفتمرتبه .
روز : 6
در اين روز بقول (شيخ كلينى ) وفات حضرت موسى بن جعفر واقع شده و مشهور 25اين ماه است .
و در اين روز، سنه 516، (قاسم بن على بصرى ) معروف به (حريرى ) صاحبمقامات معروف و درة الغواص وفات كرد و كسيكه احاطه داشتند باشد بمقامات ميداند كه(حريرى ) در چه مقامى از فضل و كمال و كثرت اطلاع بوده و پيوستهاهل فضل بآن كتاب عناياتى داشته اند و شروحى بر آن نگاشته اند و (زمخشرى ) درمدح آن گفته :
و اين كتاب مشتمل بر پنجاه مقامه است كه براى (عميدالدوله شرف الدين ) شيعى وزير(مسترشد) نوشته .
شب : 7
نماز چهار ركعت است به (حمد) و (توحيد) و (معوذتين ) سه مرتبه و بعد ازنماز ده مرتبه صلوات و ده مرتبه تسبيحات اربع .
شب : 8
نماز بيست ركعت است به (حمد) و هر يك از(چهارقل ) را سه مرتبه .
روز : 8
در اين روز، سنه 218، بقولى وفات (ماءمون ) واقع شده .
و در اين روز، سنه 1033، متولد شد شيخنا الاجال المحدث المتبحر (شيخ محمد بن الحسنالعاملى ) معروف به (شيخ حر) يكى از محمدين ثلثه ، اواخر جامع كتابوسائل الشيعه احوال خود را در (امل الامل ) نوشته وفاتش در خراسان واقع شده و قبرشريفش در صحن حضرت رضا عليه السلام در يكى از ايوانها واقع است و بيت (بنىالحر) بيتى بزرگ از علما ميباشند.
و در اين روز، سنه 1191، وفات يافت : سيداجل (سيد حسين بن سيد جعفر خونسارى ) استاد (بحرالعلوم ) و (ميرزاى قمى )شارح دعاء ابى حمزه ثمالى و زيارت عاشوراء و غيره .
شب : 9
نمازش دو ركعت است به (حمد) و پنج مرتبه (الهيكم ).
روز : 9
در اين روز، در حدود سنه 930، براريكه سلطنت قرار گرفت (شاه طهماسب صفوى ).
بدانكه سلاطين صفويه نه نفر بودند و قريب دويست و بيستسال سلطنت كردند و ترويج بسيار از دين شيعه و مذهب جعفرى نمودند.
اول ايشان ، شاه اسمعيلاول ، بود.
2 - پسر او، شاه طهماسب معاصر (شيخ بهائى ) و والدش (شيخ حسين ) ودارالسطنة او (قزوين ) بوده و مدت سلطنتش پنجاه و چهارسال .
3 - پس شاه شاه اسمعيل ثانى سنى مذهب .
4 - برادرش شاه خدابنده ثانى .
5 - فرزندش شاه عباس اول معروف بماضى مدتچهل و چهار سال سلطنت كرد.
6 - حفيد او، شاه صفى اول چهارده سال سلطنت كرد و در (قم ) وفات نمود.
7 - پسرش شاه عباس ثانى صاحبقران .
8 - فرزندش شاه صفى دوم معروف بشاه سليمان .
9 - فرزندش شاه سلطان حسين و متصل شد دولت ايشان بفتنه افاغنه كه شايد در هشتمشعبان بآن اشاره شود و نسب ايشان منتهى ميشود به (شيخ صفى الدين ابى الفتحاسحق اردبيلى موسوى ) كه منتهى ميشود نسب او بحمزه بن موسى الكاظم عليه السلام .
شب : 10
نماز دوازده ركعت است بعد از مغرب به (حمد) و سه مرتبه (توحيد).
روز : 10
در اين روز، سنه 195، بنابر روايت (ابن عياش ) ولادت حضرت امام محمد تقى واقعشده ، والده آن حضرت ام ولدى بوده نوبيه ازاهل بيت ماريه قبطيه مادر ابراهيم فرزند رسولخدا وافضل زنهاى زمان خود بوده و رسولخدا اشاره باين مخدره و پسرش نموده در آنجا كهفرموده :
(( بايى ابن خيرة الاماء النوبية الطبية يكون من والده الطريد الشريد الموتور بابيهوجده صاحب الغيبة فيقال مات اوهلك اواى وادسلك )) .
و اما كيفيت ولادت آنحضرت چنانستكه (ابن شهر آشوب ) از (حكميه خاتون ) دختر امامموسى روايت كرده است كه روزى امام رضا عليه السلام مرا طلبيد و فرمود: اى (حكيمه)! امشب فرزند مبارك (خيزران ) متولد ميشود بايد كه در وقت ولادت او حاضر شوى .
من در خدمت آنحضرت ماندم ، چون در شب در آمد مرا با (خيزران ) و زنان قابله در حجرهدر آورد و از حجره بيرون رفت چراغى نزد ما افروخت و در را بر روى ما بست ، چون او رادرد زائيدن گرفت و او را بالاى طشت نشانيديم چراغ ما خاموش شد و ما بخاموشى چراغمغموم شديم كه ناگاه ديديم كه آن خورشيد فلك امامت طالع گرديد و در طشتنزول فرمود بر آنحضرت پرده نازكى مانند جامه احاطه شده بود و نورى از آنجنابساطع بود كه تمام آن حجره منور شد و ما از چراغ مستغنى شديم ، پس آن نور مبين را برگرفتم و در دامن خود گذاشتم و آن پرده را از خورشيد جمالش دور كرده . ناگاه امامرضا(ع ) بحجره در آمد بعد از آنكه ابوجعفر را در جامه هاى پاكيزه پوشانده بوديم ،پس آن گوشواره عرش امامت را از گرفت و در گهواره عزت و كرامت گذاشت و آن مهدشرف و عزت را بمن سپرد و فرمود كه از اين گهواره جدا مشو.
چون روز سوم ولادت آنجناب شد، ديده حق بين خود را بسوى آسمان گشود و بجانب راستو چپ نظر كرد و بزبان فصيح گفت : (( اشهدان لااله الااله و اشهدا ان محمدرسول الله )) .
چون اينحالت غريبه را از آن نور ديده مشاهده كردم ، بخدمت پدر شتافتم و آنچه ديده وشنيده بودم عرضكردم . حضرت فرمود كه آنچه بعد از اين از عجائباحوال او مشاهده خواهى كرد زياده است از آنچه اكنون مشاهده كرده اى .
از (كلثم بن عمران ) روايت شده كه بخدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه دعاكن حق تعالى فرزندى بتوكرامت فرمايد، فرمود: كه حق تعالى بمن يك پسر كرامتخواهد كرد و او وارث امامت من خواهد بود، چون امام محمد تقى متولد شد حضرت فرمود كه حقتعالى بمن فرزندى عطا كرده كه شبيه است به موسى بن عمران كه درياها را ميشكافتو نظير عيسى بن مريم است كه حق تعالى مقدس گردانيده بود ما در او را و طاهره مطهرآفريده شده بود، پس حضرت فرمود كه اين فرزند من بجور و ستم كشته خواهد شد وبر او خواهند گريست اهل آسمانها و حق تعالى غضب خواهد كرد بر دشمن او و كشنده او وستم كننده بر او بعد از قتل او از زندگانى بهره خواهد ديد و بزودى بعذاب الهىواصل خواهند گرديد و در شب ولادت آنحضرت تا صبح در گهواره با او سخن ميگفت واسرار الهى را باو ميفرمود.
بالجمله ولادت حضرت جواد(ع ) باعث شرافت اين روز شده و (علامه مجلسى ) فرمودهكه بعضى از روايات در فضيلت خصوص روز دهم واقع شده است ، انتهى .
(وسيد) فرموده كه روايتى يافتم كه از براى حق تعالى در دهم هر يك از ماههاى حرام، امرى است ، پس دهم ذيحجه روز نحر است و دهم محرم عاشورا است و دهم رجب يمحوالله مايشاء و يثبت ، الخ .
شب : 11
نماز دوازده ركعت است به (حمد) و دوازده مرتبه (آية الكرسى ).
روز : 11
در اين روز، سنه 271، ولادت (ابن انبارى ) واقع شده و كثر حفظ او در 10 ذيحجهگذشت .
شب : 12
نمازش دو ركعت است به (حمد) و ده مرتبه (آمنالرسول ).
روز : 12
در اين روز، سنه 32، (عباس بن عبدالمطلب ) عموى رسولخدا - صلى الله عليه وآله -وفات كرد. (عبدالله )، پسرش او را بخاك سپرد قبرش با قبور ائمه بقيع عليهمالسلام در يك بقعه است .
شب : 13
نمازش ده ركعت است در هر ركعت اول (حمد) و (العاديات ) و در دوم (حمد) و(تكاثر) و بدانكه مستحب است در هر يك از ماه رجب و شعبان و رمضان آنكه در شبسيزدهم هر يك از اين سه ماه دو ركعت نماز بگذارند، در هر ركعت (حمد) و (يس ) و(تبارك الملك ) و (توحيد) بخوانند و در شب چهاردهم چهار ركعت بدو سلام بهمينكيفيت و در شب پانزدهم شش ركعت بسه سلام بهمين كيفيت . از حضرت صادق (ع ) روايتشده كه هر كه چنين كند جميع فضيلت اين سه ماه را بيابد و جمعى گناهانش آمرزيده شود،بغير از شرك .
روز : 13
اين روز، اول (ايام البيض ) است و ثواب بسيار براى روزه اينروز و دو روز بعد واردشده و اگر كسى خواهد عمل (ام داود) بجاى آورد بايد از امروز، روزه بگيرد.
و در اين روز، بنابر مشهور، بعد از سى سال از (عامالفيل ) ولادت حضرت اميرالمؤ منين در ميان كعبه معظمه واقع شده است .
روايت شده كه روزى (عباس بن عبدالمطلب ) با (يزيد بن قعنب ) با گروهى ازبنى هاشم و جماعتى از قبيله بنى عبدالعزى در برابر كعبه نشسته بودند، ناگاه(فاطمه بنت اسد) بمسجد در آمد در حاليكه حامله بود باميرالمؤ منين و نه ما از حملشگذشته بود، او را در زائيده گرفت و آنمخدره در برابر خانه كعبه ايستاده و نظربجانب آسمان افكند و گفت پرودگارا! من ايمان آورده ام بتو و بهر پيغمبرى و رسولىكه فرستاده اى و بهر كتابى كه نازل گردانيده اى و تصديق كرده ام گفته هاى جدمابراهيم خليل كه خانه كعبه را بنا كرده است ، پس سؤال ميكنم از تو بحق اين خانه و بحق آنكسى كه اين خانه را بنا كرده است و بحق فرزندىكه در شكم من است و با من سخن ميگويد و بسخن گفتن خود مويس من گرديده است و يقين دارمكه او يكى از آيات جلال و عظمت تو است كه آسانى كنى بر من ولادت را.
(عباس ) و (يزيد بن قعنب ) گفتند كه چون (فاطمه ) از اين دعا فارغ شد ديديمكه ديوار عقب خانه كعبه شكافته شد، (فاطمه ) از آن موضعداخل خانه شد و از ديده هاى ما پنهان گرديد و شكاف ديوار بهم پيوست باذن خدا، پسخواستيم در خانه را بگشائيم چندانكه سعى كرديم در گشوده نشد، دانستيم كه اين امريستاز جانب خدا واقع شده و (فاطمه ) سه روز در اندرون كعبه ماند واهل (مكه ) در كوچه و بازار و زنها در خانه اينواقعه رانقل ميكردند و تعجب مى نمودند تا روز چهار رسيد، ديگر باره همان موضع از ديوار خانهشكافته شد، (فاطمه ) بيرون آمد در حاليكه اميرالمؤ منين را در دست خود داشت و ميگفتايگروه مردم بدرستى كه حق تعالى بر گزيده مرا از ميان خلق خود و فضيلت داد مرا برزنان برگزيده كه پيش از من بوده اند، زيرا كه حق تعالى برگزيد (آسيه ) دختر(مزاحم ) راو او عبادت كرد خدا را پنهان در موضعيكه عبادت خدا در آنجا سزاوار نبود،مگر در حال ضرورت يعنى خانه (فرعون ) و برگزيد (مريم ) دختر (عمران )را و ولادت عيسى را بر او آسان گردانيد و در بيابان درخت خشك را جنبانيد و رطب تازه ازبراى او از آن درخت فرو ريخت و حق تعالى مرا بر آن هر دو، زيادتى داد و همچنين برجمعى زنان عالميان كه پيش از من گذشته اند، زيرا كه من فرزندى آورده ام در ميان خانهبرگزيده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از ميوه ها طعامهاى بهشتتناول كردم ، الخ .
و در بعضى از رواياتست كه چون حضرت اميرالمؤ منين (ع ) متولد شد، (ابوطالب ) اورا بر سينه خود گرفت و دست (فاطمه ) را گرفته بسوى (ابطح ) آمد و ندا كردباين اشعار:
ماذاترى فى اسم ذا الصبى )) |
يعنى اى پروردگاريكه شب تا و ماه روشنى دهنده را آفريده ، بيان كن از براى ما كهاين كودك را چه نام گذاريم . ناگاه مانند ابر، چيزى از روى زمين پيدا شد نزديك(ابوطالب )، (ابوطالب ) او را گرفت و با (على ) بسينه خود چسبانيد وبخانه برگشت ، چون صبح شد ديد كه لوح سبزى در آن نوشته شده است :
حاصل آنكه مخصوص گرديديد شما اى (ابوطالب ) و اى (فاطمه ) بفرزند ظاهرو پاكيزه پسنديده ، پس نام برزگوار او (على ) است كه از نام خداوند على اعلىگرفته شده است .
(ابوطالب ) آنحضرترا (على ) نام كرد و آن لوح را در زاويه راست كعبه آويخت وچنان آويخته بود تا زمان (هشام بن عبدالملك ) كه آنرا از آنجا فرود آورد و بعد از آنناپيدا شد.
وبالجمله ولادت باين كيفيت و فضيلت از خصايص آن حضرت است چه اشرف بقاع ، حرممكه است و اشرف مواضع حرم ، مسجد است و اشرف مواضع مسجد، خانه كعبه است واحدىغير از اميرالمؤ منين (ع ) در چنين مكانى متولد نشده و متولد نشد مولودى در روز جمعه ، سيدايام ، در ماه رجب ، شهر الله الحرام در خانه كعبه ، بيت الله الحرام ، سواى اميرالمؤ منينابوالائمه الكرام عيه و على اولاده افضل التحية و الاف السلام .
(( هذه من علاه احدى المعالى |
زهق الباطل است و جاء الحق |
الا ابن امنته النبى محمد)) |
ياابا الحسن يا اميرالمؤ منين ! ميخواستيم در آن مقام بذكر چند حديثى ازفضايل تو تبرك جويم ، لكن كلام (خليل بن احمد) را بخاطر آوردم و با خود گفتم چهمنقبتى بنويسم از كسيكه دشمنانش پيوسته سعى ميكردند در خاموش كردن نور درفضائل او و دوستانش را ياراى ذكر مناقب او نبود و از ترس اعداء و تقيه از دشمنان كتمانفضائل او مى نمودند، با اين حال اينقدر از مناقب وفضائل آن نور عالم تاب بر مردم ظاهر شد كه شرق و غرب عالم را فرا گرفت و دوستو دشمن بذكر مدائحش رطب اللسان و عذب البيان گشتند.
(( شهد الانام بفضله حتى العدى |
والفضل ماشهدت به الاعداء )) (83) |
(ابن شهر آشوب ) نقل كرده كه اعرابيه را در مسجد كوفه ديدند كه ميگفت اى آنكسيكهمشهورى در آسمانها و مشهورى در زمينها و مشهورى در آخرت ، سلاطين جور و جبابره زمانهمت بر آن گماشتند كه نور ترا خاموش كنند خدا نخواست و روشنى آنرا زيادترگردانيد.
گفتند: از اين كلمات چه كس را قصد كرده اى گفت : اميرالمومنين عليه السلام را. اين بگفتو از ديده ها غائب گشت .
بروايات مستفيضه از (شعبى ) روايت شده كه مى گفت پيوسته ميشنيدم كه خطباى بنىاميه بر منابر سب اميرالمؤ منين ميكردند و از براى آنحضرت بد ميگفتند با اينحال گويا كسى بازوى آن جناب را گرفته و بآسمان ميبرد و رفعت و مرتبت او را ظاهرمينمود و نيز ميشنيدم كه پيوسته مدائح و مناقب اسلاف و گذشتگان خويش را مى نمودند وچنان مينمود كه مردارى را بر مردم مينمودند و جيفه را ظاهر ميكردند كه بدى و عفونت آنهابشتر ظاهر ميشد.
يا اباالحسن يا اميرالمؤ منين ! بابى انت وامى ،فضائل ترا هيچ بيان و زبان بر نسنجد و در هيچ باب و كتاب در نگنجد و چگونه توانكلمات الله و نعمة الله را احصاء كرد (( و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها)) و فىالحقيقه فضائل ترا احصاء نمودن آب دريا را بغرفه پيمودن است .
كتاب فضل ترا آب بحر كافى نيست |
كه تر كنى سرانگشت و صفحه بشمارى |
(( تعاليت عن مدح فابلغ خاطب |
بمدحك بين الناس اقصر قاصر |
اذا طاف قوم فى المشاعر والصفا |
و ان ذخر الاقوام نسك عبادة |
فحبك اوفى عدتى و ذخائرى )) |
و اين احقر كه بمورى دقيق نيارزم چگونه خود را در اين بحر عميق اندازم قلم بر دستگيرم و در اين باب چيزى نويسم و لنعم ماقيل :
و در اين روز: سنه 378، وفات كرد (امير نوح سامانى ) و بعد از او پسرش(منصور) بجاى وى نشست و در سنه 389، وفات كرد و دولت سامانيان منقرض شد.
شب : 14
نمازش سى ركعت است به (حمد) و (توحيد) و آيه ((قل انما انا بشر)) .
شب : 15
شب بسيار شريفى است و در آن چند عمل است :
1 - غسل .
2 - احياء آن .
3 - زيارت امام حسين عليه السلام .
4 - شش ركعت نماز بنحويكه در شب سيزدهم ذكر شد.
5 - سى ركعت نماز در هر ركعت (حمد) و ده مرتبه (توحيد) و اين نماز را (سيد)از رسولخدا نقل كرده بافضيلت بسيار.
6 - دوازده ركعت نماز هر دو ركعت بيك سلام و در هر ركعت هر يك از سوره (حمد) و(توحيد) و (فلق ) و (ناس ) و (آية الكرسى ) و (قدر) را چهار مرتبهبخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگويد: (( الله الله ربى لا اشرك به شيئا و لااتخذ من دونه وليا)) و هر چه ميخواهد، بخواند و اين نماز را بدينطريق (سيد) ازحضرت صادق روايت كرده و (شيخ ) بطريق ديگر از آنجنابنقل كرده و احتمال كلى ميرود كه دو عمل باشد و آنچنان است كه دوازده ركعت را به (حمد)و هر سوره كه خواهد بخواند و چون از نماز فارغ شود هر يك از سوره (حمد) و(معوذتين ) و (توحيد) و (آية الكرسى ) را چهار مرتبه بخواند، پس تسبيحاربع را چهار مرتبه بگويد، آنگاه بخواند: (( الله الله ربى لااشرك به شيئا و ماشاءالله لاقوة الا بالله العلى العظيم )) .
و در شب بيست و هفتم مثل اين را نيز بجا آورد و شيخ از (ابن ابى عمير) بطريق ديگرنيز نقل كرده و نماز امشب و شب شانزدهم و هفدهم ، سى ركعت است به (حمد) و يازدهمرتبه (توحيد).
روز : 15
روز مباركى است و در آن چند عمل وارد است :
1 - غسل .
2 - زيارت امام حسين .
3 - ده ركعت نماز سلمان بكيفيتى كه در روز اول ماه گذشت ، لكن در اين روز بعد از هرسلام دستها را بسوى آسمان بلند كند و بگويد:
(( لا اله الاالله وحده لاشريك له له الملك و له الحمد يحى و يميت و هو حى لايموت بيدهالخير و هو على كل شيئى قدير الها احدا فردا صمدا لم يتخذ صاحبة ولا و لدا))
پس دستها را بر روى خود كشد.
4 - چهار ركعت نماز بخواند و بعد از سلام دستها را پهن كند و بگويد:
(( اللهم يا مذلكل جبار، الخ )) و اين دعا را هر كه بخواند براى رفع شدت و غمش ، انشاء الله رفعميشود.
5 - عمل (ام داود) كه عمده اعمال اين روز است و براى بر آمدن حاجات و كشف كربات ورفع ظلم ظالمان ، مجرب است و (سيد) براى اين روز پنجاه ركعت نمازى از حضرترسول روايت كرده است در هر ركعت (حمد) و (توحيد) و (فلق ) و (ناس ) هركدام يكمرتبه و در روز 27 دوازده ركعت نمازى ذكر شود كه در اينروز نيز خوانده مىشود.
بدانكه شيخ فرموده كه در مثل اين روز پيغمبر خدا از شعب بيرون آمد و در چنين روز در ماهپنجم از هجرت عقد بست رسولخدا، فاطمه را براى امير المؤ منين عليه السلام .
و در اين روز، تحويل قبله شد از بيت المقدس بسوى (كعبه معظمه ) و مردم در بيننماز، بودند كه تحويل كردند، پس بعض نماز ايشان بجانب (بيت المقدس ) بوده وبعضى بجانب (مكه ).
فقير گويد: كه رسولخدا صلى الله عليه وآله در (مكه ) سيزدهسال رو به (بيت المقدس ) نماز ميكرد لكن (كعبه ) را مابين خود و (بيت المقدس )قرار ميداد و چون به (مدينه ) هجرت فرمود، هفده ماه رو به (بيت المقدس )نمازگذارد: يهوديان سرزنش كردند آنحضرت را و گفتند: تو تابع قبله مائى .
آنجناب از اين جهت مغموم بود و بآفاق آسمان نظر مى نمود و منتظر امر پروردگار بوددر اين باب .
روز نيمه رجب در مسجد (بنى سالم ) نماز ظهر ميگذاشت و دو ركعت نماز گذاشته بودكه جبرئيل نازل شد و بازوى مباركش را گرفت و آنحضرت را بجانب كعبه گردانيد و اينآيه آورد: (( قدترى تقلب و جهك فى السماء الاية )) ، و مردم كه در جماعت حاضربودند نيز تحويل كردند، پس دو ركعت از نمازشان بجانب (بيت المقدس ) واقع شد ودو ركعت ديگر بجانب (كعبه ) و بهمين جهت اين مسجد را (ذى القبلتين ) ناميدند.
و در اين روز، سنه 60، (معاويه ابن ابى سفيان ) وفات كرد و او را در شهر (دمشق) در باب صفير دفن كردند سنين عمرش به هشتاد رسيده بود و قريب بهچهل سال مدت امارت او بوده كه نوزده سال و هشت ماهبال استقلال خلافت كرده ، پدرش (ابوسفيان صخربن حرب بن اميه ) است كهحال او در نفاق و معادات بارسولخدا اظهر من الشمس است ، تابود در عداوت خدا ورسول و در اجلاب حروب و سوق جنود بر آن حضرت كوشش داشت و هيچ فتنه در قريشبر پا نشد مگر آنكه ويرا، در او قدمى راسخ وسعى بالغ بود، اينكه در عام الفتحقهرا اسلام آورد و با نفاق بزيست تا سنه 30، با چشم كور و قلب اعمى از دنيا گذشت ،انكار او حشر و آخرت را در چهارم محرم ذكر كرديم و بالجمله كفر و نفاق وى واضحتر ازآنست كه انكار تواند شد و نص كتاب كريم در آيه رؤ يا، شاهد لعن او است چه او فىالحقيقه اصل شجره ملعونه است و مادر (معاويه )، (هند بنت عتبه ) و از زوانىمعروفه بوده است و در زمان (عمر) با (ابوقحافه ) در يكروز وفات كردند و ازآنروز كه جگر عموى پيغمبر (حمزه ) را مكيد، (آكلة الاكباد) لقب گرفت و اين طعن تادامنه قيامت دامن گير فرزندانش شد و عار و آلايشى شد كه بهيچ آبى شسته نگرديد،چنانچه عقليه خدر رسالت و هدايت ، در ضيعه ثدى نبوت و ولايت عليا مكرمه زينب بنتعلى عليه السلام در آن خطبه شريفه كه در شام در محضر يزيد خواند باين مطلب اشارهفرمود در اين فقره :
(( و كيف يرتجى مراقبة من لفظ فوه اكباد الازكياء و نبت لحمه من دماء الشهدا ء و لقداجاد الحكيم النسائى :
داستان پسر هند مگر نشنيدى |
كه از ووسه كس او به پيغمبر چه رسيد |
پدر او در دندان پيمبر بشكست |
مادر او جگر عم پيمبر بمكيد |
او بناحق حق داماد پيمبر بستاد |
پسر او سر فرزند پيمبر ببريد |
بر چنين قوم تو لعنت نكنى شرمت باد |
لعن الله يزيدا و على آل يزيد. |
و آثار و اخبار وارده بر ذم (معاويه ) بسيار است و او است صاحب سلسله و برواياتمستفيضه وارد شده كه رسولخدا (ص ) فرمود: (( اذا رايتم معويه على منبرى افقتلوه)) و هم در حق او فرموده :
(( اللعين بن اللعين الطليق بن الطليق )) .
و از بعض فضلاى (هند) حكايت شده كه دويست خبر از طريق معتمدهاهل سنت در مذمت او نقل كرده و (ابن خلكان ) در ترجمه (نسائى ) آورده كه از اوپرسيدند كه در رفضايل معاويه چه روايت دارى ؟ گفت : )) لا اعرف له فضيلة الا لااشبع الله بطنك )) و در فرمان (معتضد عباسى ) فهرستى از مطاعن و مثالب او ذكرشده اين مقام گنجايش اين مطالب ندارد طالبين رجوع كنند بهشتم (بحار الانوار).
و در اين روز، سنه 148، بقول بعضى شهادت حضرت صادق (ع ) واقع شده و اكثر علماءعمر شريف آنجناب را شصت و پنج گفته اند، چنانچه از ابو بصير نيز روايت شده وبعضى شصت و هشت و در (كشف الغمه ) هفتاد و يك نيز روايت شده .
(شيخ صدوق ) وديگران گفته اند كه بامر (منصور) آنحضرت را بزهر شهيدكردند و گويند كه انگور زهر آولدى بآنحضرت خورانيدند و باتفاق آن امام رفيع ، درقبرستان بقيع در جنب والدبزرگوار مدفون گرديد.
(مسعودى ) در (مروج الذهب ) فرموده كه در سنه 148، شهادت آنحضرت واقع شد ودر بقيع در نزد قبر پدر وجد خويش مدفون گشت و بر قبور مباركه ايشان سنگى است كهاين كلمات بر آن نقش است :
(( بسم الله الرحمن الرحيم الحمد الله مبيدالامم و محيى الرمم هذا قبر فاطمه بنترسول الله صلى الله عليه و سلم سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن على بن ابيطالبو على بن الحسين بن على بن ابيطالب و محمد بن على و جعفر بن محمد رضى الله عنهمبل صوالت الله عليهم )) .
و مشايخ حديث روايت كرده اند كه چون هنگام وفات حضرت صادق (ع ) شديده هاى خودگشود و فرمود كه خويشان مرا جمع كنيد، چون همه جمع شدند بسوى ايشان نظر كرد وفرمود كه شفاعت ما نميرسد بكسيكه نماز را سبك شمار دو اعتناء بشاءن آن ننمايد، پسفرمود كه هفتاد دينار به (حسن افطس ) بدهيد و براى هر يك از اقارب خود وصيتىكرد، (سامله ) آزاد كرده آنحضرت گفت كه براى افطس وصيت ميكنى و او كارد بر توكشيد واراده قتل تو كرد، حضرت فرمود كه تو ميخواهى كه من قطع رحم كنم و از آنهانباشم كه خدا مدح كرده است ايشانرا بصله رحم و در شاءن ايشان گفته است :
(( والذين يصلون ماامرالله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب )).
پس گفت : اى (سالمه )! براى او وصيت ميكنم ، زيرا كه حق تعالى بهشت را آفريد وآنرا خوشبو گردانيد و بوى آن تا دو هزارسال راه ميرسد و نميشنود بوى آنرا عاق پدر ومادر و قطع كننده رحم .
(شيخ كلينى ) از امام موسى روايت كرده است كه گفت پدر خود راكفن كردم در دو جامهسفيد مصرى كه در آنها احرام مى بست و در پيراهنى كه ميپوشيد و در عمامه اى كه از امامزين العابدين باو رسيده بود و در برديمنى كهبچهل دينار طلا خريده بود و اگر امروز ميبود بچهارصد دينار مى ارزيد.
ايضا روايت كرده است كه بعد از وفات حضرت صادق امام موسى ميفرمود كه هر شب چراغبرافروزند در حجره اى كه آنحضرت ، در آن حجره وفات يافته بود.
و در اين روز، سنه 276، (عبدالله مسلم ) معروف به (ابن قتيبه ) نحوى لغوىبمرگ فجاءه وفات كرد و او از معاريف و صاحبان تصنيف است و مدتى در (دينور) كهاز بلاد (جبل ) و نزديك (كرمانشاهان ) بود، قضاوت كرده .