بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب داستان باستان, آیة الله حسین نورى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     BASTAN01 -
     BASTAN02 -
     BASTAN03 -
     BASTAN04 -
     BASTAN05 -
     BASTAN06 -
     BASTAN07 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

1- يعقوبى در تاريخ خود اسكندر را پسر فيلقوس خوانده است و مى گويد:فيلقوس از پادشاهان جبار يونان بود و هفتسال پادشاهى كرد، پس از وى اسكندر بجايش نشست ، مادر اسكندر ((الومفيدا)) نام داشت، معلم اسكندر حكيم معروف ((ارسطاطاليس )) بود كه كشورگشائى و تدبير را بهاسكندر آموخت (تاريخ يعقوبى ج 1 ص 143)
سالهاى زندگى اسكندر بين 324 تا 356 قبل از ميلاد بوده است (المنجد فى الاعلام ) وىرا اسكندر كبير مى گفتند در مقدونيه (يكى از ايالتهاى يونان ) متولد شد و دربابل درگذشت .
2- طالينت عبارت از 200 هزار دينار طلا است .
3- بابل (بر وزن فاضل ) در 70 ميلى (در حدود 23 فرسخى ) جنوب بغداد واقعشده كه به عروس شهرهاى قديم لقب داشته است ، اين شهر قديمى و پر جمعيت و باسابقه ، در طول تاريخ در دست انداز تحولات و كشمكشها و توسعه طلبيها دست به دستمى گشت ، تا زمانى فرا رسيد كه اسكندر آن را تصرف كرد و آن را پايتخت ناحيهشرقى امپراطورى خود قرار داد، و اينك به بين النحرين (ناحيه جنوبى كشور جمهورىعراق بين دجله و فرات ) سرزمين بابل گفته مى شود، بر اثر گذشت زمان به صورتتپه هائى درآمده است (در اين باره به كتاب معجم البلدان و كتب جغرافى مراجعه شود) 4- قلزم نام شهرى است ميان مصر و مكه در كنار درياى احمر.
5- قيروان نام يكى از شهرهاى باستانى كشور تونس است .
6- ميغ يعنى ابر.
7- اسب يا شتر تندرو.
8- منظور از اين ((سد))كه در دو مورد قرآن در سوره كهف (آيه 93و 94)آمده سدىاست كه ذوالقرنين آنرا بين دو كوه براى جلوگيرى از مزاحمت و حمله ياءجوج و ماءجوجبه بلاد غربى و جنوبى ساخت .
ادله تاريخى فراوانى در دست است ثابت مى كند كه ياءجوج و ماءجوجقبائل وحشى بيابانى بوده اند كه در دشتهاىشمال شرقى مى زيسته اند و از روزگار قبل از تاريخ تا قرن نوزدهم ميلادى مانندسيل به طرف بلاد غربى و جنوبى سرازير مى شده اند، و قسمتى از انقبائل در عصر اخير در اروپا ((ميگر)) و در آسيا ((تاتار))ناميده شده بودند و ازكوههاى قفقاز سرازير مى شده و بر آسياى غربى حمله برده اند و يونانيان ايشان رابه نام ((سى تهين )) مى ناميده اند و مسلم است كه مردم كوهستانى از غارتگرى ايشانبه ذوالقرنين شكايت برده اند و ذوالقرنين براى جلوگيرى از ايشان ((سد))را ساختهاست (در اين باره به تفسير الميزان ج 13 ص 410 و قصص قرآن صدر بلاغى ص 371مراجعه شود) و درباره اينكه آيا اسكندر همان ذوالقرنين بوده يا نه بعدا بحث خواهد شد.
9- روشنك نام همسر اسكندر است كه دختر دارا بود.
10- ايدر يعنى كنون .
11- اقتباس از شاهنامه فردوسى و تاريخ يعقوبى ج 1 ص 143 - 145 و مروجالذهب ج 1.
12- اسكندريه از نظر استراتژيكى و بازرگانى و فرهنگى يكى از مهمترينبندرها و شهرهاى مصر است ، كه آن را اسكندر درسال 332 قبل از ميلاد بنا نمود و اينك مقبره اسكندر با ظرافتهاى باستانى خاصى ازآثار تاريخى اسكندريه است .
13- صاحب مروج الذهب اين حكما را 28 نفر شمرده است (مروج الذهب ج 1 ص 321).
14- دختر دارا بن دارا (مروج الذهب ج 1 ص 322).
15- اقتباس از مروج الذهب ج 1 ص 320 - 324 و تاريخ يعقوبى ج 1 ص 145 وتاريخ كامل طبرى و شاهنامه فردوسى و تاريخ روضة الصفا.
16- هامون : بيابان .
17- صندوق : تابوت .
18- نهال : بستر.
19- ياره : دستبند.
20- تختى كه از دندان فيل كه بسيار گرانقيمت است درست شده است .
21- اينها پادشاهانى هستند كه اسكندر آنها را كشته است .
22- ايدر: در اينجا.
23- شاهنامه فردوسى چاپ تهران ج 3 ص 93.
24- تيمار يعنى نوازش
25- فريدون و جمشيد و پرويز و كاوس (كيكاوس ) از پادشاهان پيشدادى هستند.
26- از آيه 83 تا 94 كه در طى اين آيات ، داستان ذوالقرنين بيان شده است .
27- آيه 83 كهف .
28- آيه 85 - 89 - 94 - 95 - 96 كهف .
29- چنانكه از آيه 87 و آيه 93 به بعد سوره كهف كه در مورد ساختن سد براىجلوگيرى از تجاوز قبائل وحشى است استفاده مى شود.
30- چنانكه از آيه 87 و 94 و 98 سوره كهف بدست مى آيد.
31- چنانكه آيه 95 سوره كهف به اين مطلب دلالت دارد.
32- تفسير الميزان ج 13 ص 370.
33- تفسير كبير فخر رازى ج 21 ص 163.
34- الميزان ج 13 ص 413.
35- تبابعه جمع تبع است ، و تبع لقب پادشاهى است كه ايالت ((حضرموت )) و((شحر)) را به يمن ملحق كرده ، و بر هر سه فرمانروايى مى نمود.
36- الميزان ج 13 ص 418.
37- كورش كبير پسر كمبوجيه در سال 558قبل از ميلاد، به جاى پدر بر تخت حكومت نشست و در نتيجه فتوحات بى نظير خود،امپراطورى عظيمى را تشكيل داد وى به روايتى درسال 529 قبل از ميلاد در جنگهاى مشرق كشته شد و به روايتى در پاسارگاد فارسفوت نمود، روايت اخير به حقيقت نزديكتر است ، از جهت اينكه بنائى بنام مقبره كورش ،در دشت مرغاب موجود است (دائرة المعارف فرهنگ دانش و هنر ص 761).
38- فشرده بحث آقاى ابوالكلام آزاد، در تفسير الميزان ج 13 ص ‍ 421 و كتابقصص قرآن صدر بلاغى (قسمت فرهنگ قصص ) از صفحه 359 به بعد آمده است .
39- تفسير الميزان ج 13 ص 426.
40- چوب گوى زنى .
41- حنظل ميوه اى به شكل هندوانه بسيار كوچك است و طعمش ‍ بسيار تلخ مى باشد(فرهنگ عميد).
42- سفينة البحارج 2 ص 714.
43- دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص 559 - سه تن از فراعنه كه اين سههرم را ساختند بنامهاى ((خئوپس ))، ((حفرن ))و ((ميكربنوس )) مى باشند.
44- صفحه 516 - از مجسمه هائى كه در مصر،خيل عجيب است و حكايت از تمدن مصر در قرونقبل از ميلاد مى كند، مجسمه ((ابوالهول ))است ، ارتفاع صورت اين مجسمه پنج متر، وبينى آن 70/1 متر و گوش آن 37/1 متر است .
45- يكى از دانشمندان گويد: انسان يك كيلو غذا مى خورد و سير مى شود ولىتاكنون ديده نشده است هيچ تجمل پرستى هر قدر هم سرمايه در اين راه نفله كند سيرشود، يكى از فراعنه مصر هوس مى كند كه يك گور بزرگ تشريفاتى داشته باشد،يكصد هزار كارگر را در 20 سال به زنجير مى كشد تا براى جسد يك مترو نيمى او يكگور بوسعت بيش از 40 هزار متر مربع و به ارتفاع چند صد متربشكل ((هرم )) از صدها هزار قطعه سنگ عظيم بسازند و شايد اين را هم درخور شاءن خودنمى ديد.(مكتب اسلام سال 17 شماره 5 ص 8).
46- سفينة البحار ج 2 ص 714.
47- چنانكه در قرآن سوره طه آيه 43 به اين ماءموريت تصريح شده است .
48- قصص قرآن صدر بلاغى ص 392.
49- فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية (يونس - 92).
50- فحشر فنادى فقال انا ربكم الاعلى (نازعات - 23 - 24).
51- چندى قبل در جرائد نوشتند: مارشال تيتو رهبر يوگوسلاوى از ديوار چين ديدنكرد، فاصله پايتخت چين (پكن ) را تا اين ديوار بزرگ طى 90 دقيقه بااتومبيل كرد، مسئولان چينى كه همراه تيتو بودند، گفتند: ((اين ديوار تنها چيز روى زميناست كه از ماه ديده مى شود)) (روزنامه رستاخيز شماره 708).
52- سالنامه نور دانش .
53- از اينرو است كه پير پيامبران حضرت نوح (ع ) درباره دنيا چنين مى گويد:
((وجدت الدنيا كبيت له بابان دخلت من احدهما و خرجت من الاخر)):
((دنيا را چنين يافتم كه داراى دو در است از يك در آنداخل شدم و از در ديگر آن بيرون رفتم )) (بحار- ج 15).
54- پاسارگاد نخستين پايگاه و پايتخت اولين امپراطورى جهان است كه از سيحونتا نيل و از درياى اژه تا گنگ امتداد داشت ، وقتى كه كورش ‍ كبير در صحراى خاورىدرياى خزر درگذشت جسد او را بپاسارگاد آوردند و در آرامگاهى كه قبلا آماده شده بودقرار دادند، اينك قبر كورش در دشت مرغاب پاسارگاد در 134 كيلومترى شيراز، 77كيلومترى تخت جمشيد مشهود و معروف است .
55- داريوش اول (كبير) با فتوحات بى نظير خود ايران را به امپراطورى عظيمجهانى مبدل كرد و آن را به 26 ايالت تقسيم نمود، حدود طبيعى ايران در زمان او بسيارزياد شد بطوريكه از شمال به بحر خزر، قفقاز، درياى سياه و از مغرب بدرياىمديترانه مى رسيد وى در سال 486 قبل از ميلاد وفات يافت (دائرة المعارف فرهنگ و هنرص 740).
56- آپادانا يعنى تالارى كه پادشاه در آن براى مردم بار عام مى داد.
57- بايد توجه داشت كه اين نامها از زمان آغاز حفاريهاى علمى (قرن پانزدهم ميلادى) بكاخها، دروازه ها، پلكانها و غيره تخت جمشيد داده شده است .
58- صفه يعنى ايوان و شاه نشين .
59- در اين باره از تواريخ مختلف و از نقشه مخصوص تخت جمشيد كه توسط ادارهسازمان جلب سياحان (چاپ شركت ايران چاپ ) منتشر شده و همچنين از كتاب دائرة المعارففرهنگ و هنر نقل و اقتباس و استفاده شده است .
60- وى را شاپور ذوالاكتاف خوانند از اينرو كه شانه هاى پهن داشت سرانجام درسال 379 ميلادى درگذشت .
61- انوشيروان بيستمين پادشاه ساسانى از پادشاهان جهانگير و جهاندار بود وىبسال 579 ميلادى از دنيا رفت .
62- اخيرا در جرائد عكس تالار عظيمى را كه در آمريكا در دست ساختمان است انداختهبودند و نوشته بودند كه مهندسين و معماران ، نقشه و سبك ساختمان اين تالار را از روىايوان مدائن گرفته اند و معتقدند كه براى استوارى و بقاى ساختمان ، بهترين نقشه وسبك همين سبك و نقشه است .
63- اقتباس از تواريخ مختلف و از مجله ارمغانبنقل از تاريخ تمدن اسلام .
64- سوره دخان آيه 25 - 29.
65- سفينة البحار.
66- سفاح روز جمعه 13 ربيع الاول يا 15 جمادى الاخرى سنه 132 هجرى لباسخلافت پوشيد.
67- عدد غرق شدگان از سيصد نفر از بنى اميه نوشته اند و از غير آنها بسياربوده اند.
68- اقتباس از كتاب حبيب السير ج 2 ص 201 منظور از اين مروان كه جريان سقوطشدر بالا ذكر شد، مروان بن محمد بن مروان بن حكم است وى در روز دوشنبه 14 صفربسال 128 هجرى بر مسند خلافت نشست و در روز يكشنبه 27 ذيحجهبسال 132 كشته شد، مدت خلافت او پنج سال و سه ماه و ده روز يا پنجسال و سه ماه بوده است ، وى را مروان حمار مى خواندند درباره علت اين لقب گفتگو است، در كتاب اخبار الدول آمده است : نظر باينكه او در جنگ صابر بود وتحمل داشت از اينرو اين لقب را باو دادند، چنانكه درمثل آمده ((فلان اصبر من حمار فى الحروب :)) ((فلان كس در جنگها از الاغ صبورتراست )) (تتمه المنتهى ص 99).
69- بلخ يكى از شهرهاى باستانى و تاريخىپرخاطره ايران بوده ولى اينك بصورت قريه اى جزو كشور افغانستان است (المنجد فىالاعلام ).
70- اين جريان بسال 99 هجرى اتفاق افتاد.
71- اقتباس از منتخب التواريخ ص 425 و 572 و كتاب روضة الانوار.
72- ناسخ التواريخ .
73- تاريخ حبيب السير.
74- بنقل از كتاب حبيب السير و منتخب التواريخ ص 571 - 572 بعضى سن جعفر راهنگام قتلش 45 سال دانسته اند، واقعه قتل اوبسال 189 هجرى اتفاق افتاد و پس از او دولت برمكيان روبزوال رفت .
75- در بعضى از تواريخ نام اين شخص محمد بن زيد آمده است .
76- نقل از كتاب حبيب السير.
77- منتخب التواريخ ص 576 - 573.
78- روضة الصفا ج 2 ص 187.
79- مروج الذهب .
80- وى به احتمال قوى در حدود سالهاى 329 يا 330 در قريه باژ از قراءتابران طوس از خانواده كشاورزى متولد شد و تقريبا مى توان گفت : تاريخ شروعشاهنامه سال 370 قمرى اتفاق افتاد. سرانجام با بجاى گذاشتن اين اثر جاويدان درسال 409 يا 410 در سن 80 سالگى بدرود حيات گفت ، قبر او در دروازه تابرانطوس قرار دارد (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 61).
81- غزنه (يا غزنين ) اينك يكى از شهرهاى بزرگ افغانستان است ، سلطان محمود(پسر سبكتكين ) دومين پادشآه غزنوى است كه درسال 970 ميلادى در غزنه متولد شد و بسال 1030 درگذشت و چون پايتخت سلطانمحمود، غزنين بود بدينجهت خاندان شاهى او را غزنوى مى خوانند، سلطان محمود بجمعكردن شاعران و اديبان بدربار و بزبان و ادبيات فارسى توجه و علاقه بسيار داشت .
82- 1 ابوالقاسم حسن بن احمد متخلص بعنصرى از شاعران بزرگ دوره غزنوىاست او بوسيله امير نصر بن ناصرالدين بخدمت سلطان محمود معرفى شد و آنچنان نزد اوتقرب يافت كه ملك الشعراى دربار او گرديد، اشعارش بيشتر در مدح سلطان محمد وامير نصر و سلطان مسعود و فتوحات و لشگركشيها و جنگهاى ايشان است .
83-ابونظر عبدالعزيز بن منصور عسجدى از شعراى بزرگ دوره غزنويان است ، ازاحوال او اخبار زيادى در دست نيست ، آنچه مسلم است اين استكه وى از شعراى دربار سلطانمحمود بوده و تقرب بسيار باين دربار داشته است ، وفات او ظاهرا بعد ازسال 432 قمرى اتفاق افتاده است .
84- ابوالحسن على بن جولوغ فرخى سيستانى از شعراى بزرگ و از سردمدارانسخن عصر سلطان محمود بوده است ، بر اثر نبوغى كه در سرودن شعر داشت بدربارسلطان محمود تقرب يافت او بسال 429 قمرى از دنيا رفت هنگام مرگ جوان بود. ديوانشمحتوى حدود 9 هزار شعر است (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 61).
85- جوشن يعنى زره .
86- يعنى مانند تير راست و بلند گيو (پسر گودرز) در جنگمحل پشن (كه در آن جنگ تورانيان فتح كردند و اكثر پسران گودرز كشته شدند) (برهانقاطع ).
87- حسن ميمندى از علماء متعصب اهل تسنن استكه تقرب بسيار در دربار سلطان محمودداشته و در مورد بدبينى سلطان محمود بفردوسىعامل اصلى بوده است . (مجالس المؤ منين ج 2 ص 598).
88- از شاهنامه فردوسى استفاده مى شود كه شاهنامه را پس از سىسال زحمت بپايان رساند و اين ديوان محتوى شصت هزار شعر را در ظرف 30سال سروده است .
89- بعنوان نمونه در جلد اول صفحه 8 مى گويد:

بر اين زادم هم بر اين بگذرم
چنان دان كه خاك پى حيدرم
و در جلد 4 ص 51 گويد:
سر انجمن بد زياران على
كه خواندش پيمبر، على ولى
از اشعار او در جلد 2 ص 217 است :
بگفتار پيغمبرت راه جوى
دل از تيره گيها بدين آب شوى چگفت
آن خداوند تنزيل و وحى
خداوند امر و خداوند نهى
كه من شهر علمم : عليم در است
درست اين سخن قول پيغمبر است
گواهى دهم كاين سخن را ز اوست
تو گوئى دو گوشم بر آواز اوست
منم بنده آل بيت نبى
سر افكنده بر خاك پاى وصى
او آنقدر علاقه داشت در اين باره شعر بگويد كه در آخر اشعار فوق گويد:
از اين در سخن چند رانم همى
همانا كرانش ندانم همى
با كمال تاءسف شاهنامه فردوسى كه بيشك از مهمترين اسناد تاريخى مردم ايران زميناست ، از ديدگاههاى گوناگون بررسى شده ولى جهات دينى آن كمتر مورد توجه قرارگرفته است اميد آنكه پژوهشگران در جلوه هاى دينى شاهنامه نيز توجه عميق داشتهباشند، براستى فردوسى از اين جهت قابل ستايش و تحسين فوق العاده است كه در ضمناثر جاويدش (شاهنامه ) رسالت دينى خود را ادا كرده است چنانكه همواره شاعران مكتبتشيع اين مرام را داشته اند. وى هر چند در مورد شاهان ، سخن سرائيها كرده و نمى بايستوقت او در اين امور صرف گردد، ولى نبايد اين نكته را فراموش ‍ كرد كه هدف او غالباضمن اين سخن سرائيها، عبرت گرفتن از فناى دنيا و سپرى شدن ايام شاهان است .
90- با اينكه طبق قرار قبلى مى بايست براى هر هزار شعر، هزار دينار به او دادهشود و در نتيجه براى 60 هزار شعر، 60 هزار دينار، با توجه باينكه هر درهمى 6/12نخود نقره است و هر دينارى يك مثقال طلا است .
91- اقتباس از مجالس المؤ منين قاضى نورالله شوشترى ج 2 ص ‍ 584 - 609.
اين مرد آزاده و آگاه بجرم اينكه شيعه بود ((رافضى )) مى خواندند و حتى پس ازمرگش اجازه ندادند كه جسدش را در قبرستان مسلمين دفن كنند و لذا در همان خانه اش دفنگرديد. و اين خود حاكى است كه اشعار او در مورد شاهان جنبه انتقادى يا عبرت و پندداشته است .
92- روضة الصفا طبع بمبئى 7 جلدى ج 4 ص 50.
93- دائرة المعارف يافرهنگ دانش و هنر ص 746 - و مدت بيمارى او بمرضسل دو سال طول كشيد (روضة الصفا ج 4 ص 50).
94- در اين باره به الغدير ج 8 صفحه 260 و 266 مراجعه شود.
95- الغدير ج 8 ص 254.
96- توضيح اينكه : عبدالرحمان چهار زن داشت وقتى كه همسرانش ‍ را هنگام مرضموت خود طلاق داد، يك چهارم هشت يك را كه سهم مجموع زنانش بود در موقع طلاق بمبلغ83 هزار دينار مصالحه نمودند!
علامه امينى درج 8 الغدير صفحه 286 جمع بخششهاى عثمان را بگروهى معدود چهارميليون و سيصد و ده هزار دينار طلا و صد و بيست و چهار ميليون و هفتصد و هفتاد هزار درهمنقره به ترتيب ذيل رسانيده است :
500000 (پانصد هزار دينار) بمروان
200000 (دويست هزار دينار) بطلحه
500000 (پانصد هزار دينار) به يعلى بن اميه
300000 (سيصد هزار درهم ) بحكم بن عاص
300000 (سيصد هزار درهم ) بحارث
300000 (سيصد هزار درهم ) بعبدالله
200000 (دويست هزار درهم ) به ابوسفيان
2200000 (دوميليون و دويست هزار درهم ) بطلحه
250000 (دويست و پنجاه هزار درهم ) بسعد وقاص
100000 (صد هزار دينار) بابن ابى سرح
2560000 (دوميليون و پانصد و شصت هزار دينار) بعبدالرحمان 150000 (صد و پنجاههزار دينار) بعثمان ((خودش ))
2020000 (دوميليون بيست هزار درهم ) به آل حكم
100000 (صد هزار دينار) بسعيد
60000 (شصت هزار درهم ) به عبدالله
100000 (صد هزار درهم ) بمروان
30000000 (سى ميليون و پانصد هزار درهم ) بعثمان ((خودش ))
97- مسعودى در مروج الذهب مى گويد: عثمان در مدينه ساختمانىمجلل از سنگهاى مخصوصى درست كرد كه درهايش از ساج و عرعر ((دو نوع درختمخصوص )) بود و اموال و چشمه ها و باغهاى بسيارى در مدينه براى خود گرفت .
98- خيزران يكنوع نى مغزدار و خوشرنگ است .
99- الغدير ج 9 ص 17.
100- عثمان براى اينكه عمار را توهين كند اسم مادر عمار را آورد، چه آنكه در آداباجتماعى عرب ، تصريح باسم مادر دشنام بدى محسوب مى شد.
101- اقتباس از ناسخ التواريخ خلفاء چاپ قديم ص 425.
102- الغدى ج 9 ص 18 بنقل از كتاب الانساب بلاذرى ج 5 ص 54.
103- ما اقلت الغبراء و ما اظلت الخضراء على ذى لهجة اصدق من ابى ذر اين حديث رااكابر علماى اهل تسنن از جمله ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 241 از چندنفر از علماى خود با اسناد متعدد نقل كرده است .
104- ابوذر الغفارى علامه سيد محسن امين ص 14.
105- توبه - 3.
106- توبه - 34.
107- كعب الاحبار از علماى يهود بود در عصر خلافت عمر،سال 17 هجرى هنگاميكه عمر وارد بيت المقدس شد با تشريفات خاصى نزد عمر آمد واظهار اسلام كرد وقتيكه عمر بمدينه مراجعت كرد كعب نيز همراه عمر بمدينه آمد و دردستگاه خلافت عمر تقرب داشت و پس از عمر، جزء اصحاب خاص و مشاور ويژه عثمانگرديد (مشروح جريان اسلام آوردن وى را در كتاب ناسخ ‌التواريخ خلفا ص 260 -262 مطالعه كنيد.)
108- ابوذر الغفارى ص 17.
109- الغدير ج 8 ص 346.
110- قاموس الرجال ج 2 ص 453.
111- دير مروان ، محل پر درخت و خوش آب و هوائى است در نزديك شام كه بعدهاتفرجگاه وليد بن يزيد و هارون الرشيد شد.
112- ابوذر الغفارى علامه سيد محسن امين ص 45.
113- ربذه قريه اى است كه در يك فرسخى مدينه سر راه مسافران مدينه به مكهقرار دارد و اينك قبر ابوذر در همين مكان مى باشد.
114- ابوذر الغفارى ص 54.
115- نهج البلاغه خطبه 130 - يا اباذر انك غضبت لله فارج من غضبت له ان القومخافوك على دنيا هم و خفتهم على دينك ...
116- قادسيه ، قريه اى بود در حدود 15 فرسخى غربى كوفه در اواخر اراضىعرب قرار داشت (مجمع البحرين - قدس ) و جنگ فوق را جنگ قادسيه گويند، چون در اينسرزمين واقع شد.
117- تاريخ كامل ابن اثير.
118- فتنه صليبى ها آن
119- صلاح الدين ايوبى سردار غيور و با اقتدار اسلام از آذربايجان برخاست وجهت اتحاد بين مصر و سوريه به قطع دست مسيحيان از بيت المقدس اقدام كرد و پس از يكسلسله جنگهاى پيروزمندانه در اكتبر 1178 بيت المقدس و سراسر خاك فلسطين را ازوجود بيگانگان پاك نمود.
120- تركان عثمانى عشيره كوچكى بودند از قبيله ((اغز)) كه پس از هجوممغول از خراسان بسمت مغرب كوچ كردند و دراوائل قرن هفتم در آسياى صغير اقامت نمودند.
عثمان بن ارطغرل جد سلاطين عثمانى كه در سال 656 هجرى (1258 ميلادى ) تولد يافتدر شهر ((سگوت ))به تاءسيس سلسله اى موفق گرديد كه عدد سلاطين آن به 39 نفرمى رسد كه همه آنها از فرزندان عثمان بن ارطغرل مى باشند.
عثمان و بعد فرزندانش يكى پس از ديگرى به فتح بلاد پرداختند تا آنكه محمد خانثانى (هفتمين سلطان عثمانى ) فرزند مراد ثانى درسال 857 هجرى ، (1453 م ) قسطنطنيه را تحت تسخير حكومت اسلامى درآورد و آخرينباقيمانده روم شرقى به اين ترتيب از ميان رفت .
سلطان سليم خان اولى نهمين سلطان عثمانى در ظرف هشتسال سلطنت خود، پادشاه ايران را مغلوب كرد و كردستان و ديار بكر را به امپراطورىعثمانى ملحق كرد و در سال 923 هجرى بر شام و مصر و عربستان تسلط يافت و خليفهعباسى مصر را مطيع خود ساخت .
بعد پسرش سلطان سليمان خان كه بخاطر هوش و كفايت و فتوحات درخشانش لقب (كبير)به او دادند بر فتوحات افزود بطورى كه دوره سلطنت او منتهى عظمت دوره سلاطينعثمانى است ، چه آنكه بعد از او دوره انحطاط حكومت اين سلسله شروع شد.
سلاطين عثمانى بترتيب از اين قرارند:
1 - عثمان اول 2 - ارخان 3 - مراد اول 4 - بايزيداول 5 - محمد اول 6مراد ثانى 7 - محمد ثانى 8 - بايزيد ثانى 9 - سليماول 10 - سليمان اول 11 - سليم ثانى 12 - مراد ثالث 13 - محمد ثالث 14 - احمداول 15 - مصطفى اول 16 - عثمان ثانى 17 - مصطفىاول (مجددا) 18 - مراد رابع 19 - ابراهيم اول 20 - محمد رابع 21 - سليمان ثانى 22 -احمد ثانى 23 - مصطفى ثانى 24 - احمد ثالث 25 - محموداول 26 - عثمان ثالث 27 - مصطفى ثالث 28 - عبدالحميداول 29 - سليم ثالث 30مصطفى رابع 31 - محمود ثانى 32 - عبدالمجيداول 33 - عبدالعزيز اول 34 - مراد خامس 35 - عبدالحميد خان 36 - محمد خامس ‍ 37محمدسادس 38 - عبدالمجيد ثانى 39 - عبدالعزيز ثانى (اقتباس از كتاب طبقات سلاطين اسلامتاءليف ((استانلى لين پول )) ترجمه عباس ‍اقبال چاپ مهر تهران 1312 هجرى شمسى صفحه 169 تا 177).
يكى از آثار مهم عثمانيها در فلسطين ، ديوارى است كه سليمان قانونى درسال 1542 بدور شهر بيت المقدس كشيد (سرگذشت فلسطين ص 73).
121- در اين باره بكتاب لماذا خسرالعالم بانحطاط المسلمين از صفحه 143 ببعدمراجعه شود.
122- اين شهر از نظر موقعيت جغرافيائى آنچنان اهميت دارد كه ناپلئون مى گويد:اگر دنيا بخواهد يك حكومت جهانى تشكيل دهد، قسطنطنيه بهترين شهرى است كه براىمركر اين حكومت جهانى آمادگى دارد (لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين ص 240).
123- چهاردهمين سلطان عثمانى .
124- چه آنكه كنستانتين را قسطنطنين نيز مى گفتند، از اينرو اين شهر به اين ناممبدل گرديد.
125- در اين باره به دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص 883 و به المنجدفى الاعلام واژه ((استنبول )) مراجعه شود.
126- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 171.
127- لماذا خسر العام بانحطاط المسلمين ص 138.
128- مورخين چگونگى فتح را چنين نوشته اند: درسال 1453 سلطان محمد دوم (هفتمين سلطان عثمانى ) با سربازان خود قسطنطنيه رامحاصره نمود مدافعان شهر قسمتى از دروازه ((كركوپورتا)) را باز كردند تاگروهى از آنان از آن دروازه بگذرند و بر مهاجمان كه در خارج بودند حمله كنند، پس ازبازگشت اين گروه در مورد بستن دروازه مزبور غفلت شد و مقامات امپراطورى روم كه بهمسدود بودن آن دروازه عادت داشتند فراموش كردند كه نگهبانانى بر آن بگمارند در اينحين پنجاه تن از سربازان ترك از آن قسمت دروازه كه باز بود وارد شهر شدند و بااينكه همه آنها بقتل رسيدند در شهر شايع شد كه تركان عثمانى در حصار شهر رخنهكرده اند، اين شايعه ، وحشت و اضطراب زيادى در ميان اهالى ايجاد نمود و رشته امور رامختل كرد، سپاهيان ترك از اين اوضاع آشفته و وحشت عمومى استفاده كرده و بحمله عمومىپرداختند و بسهولت فاتح و پيروز شدند. (دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص883).
129- در اين باره بكتاب لماذا خسر العالم و كتاب طبقات سلاطين اسلام مراجعه شود.
130- هر ميل عربى چهار هزار ذراع (هر ذراعى تقريبا نيم متر) است .
131- لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين ص 140.
132- واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباطالخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم(انفال - 60).
133- الحكمة ضالة المؤ من حيث وجدها فهو احق بها.
134- بانو خالده اديب در دانشگاه ملى اسلامى است كه درباره جمود علمى تركيهسخنرانى انگليسى كرده و تحت عنوان صراع بين الشرق و الغرب فى تركيا بهعربى چاپ شده است .
135- لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين .
136- كپرنيك (1473 - 1543) و گاليله (1564 - 1642) و كپلر (1571 - 1631)و نيوتن (1643 - 1727) هر كدام كاشف و استاد و دانشمند بزرگ اروپا بودند كهبسيارى از اختراعات و كشفهاى علمى مرهون زحمات آنها است ((بيوگرافى مشروح آنها رادر كتابهاى تاريخ قرون جديد و تاريخ علوم پى يرروسو بخوانيد.))
137- اقتباس بطور فشرده از كتاب لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين نوشتهابوالحسن الندوى از صفحه 140 به بعد.
138- باين ترتيب يكى از علل پيروزى ظاهرى بن اميه در ماجراى كربلا زندانىشدن اين مردان بزرگ و شريف بود.
139- بنابراين چنانكه علامه مامقانى گفته ، سخن ابن اثير در اسد الغابه صحيحنيست آنجا كه درباره سليمان بن صرد خزاعى گويد: او از كسانى بود كه براى امامحسين (ع ) نامه دعوت بكوفه نوشت ولى وقتيكه حسين (ع ) بطرف كوفه آمد، او و افرادديگر از يارى حسين (ع ) سربرتافتند ولى پس از شهادت حسين (ع ) پشيمان شدند و ازكار خويش توبه نمودند و جبران آن را بخونخواهى از حسين دانستند و لذا بعنوان مطالبهخون حسين (ع ) قيام نمودند و بعنوان ((توابين )) شهرت يافتند. (تنقيحالمقال ج 2 ص 63).
140- مرگ يزيد در 14 ربيع الاول بسال 64 اتفاق افتاد.
141- اى مطالبان خون حسين (ع ) بپاخيزيد.
142- انفال آيه 56.
143- سليمان فرزند صرد ((بضم صاد و فتح راء)) زمان جاهليت را درك كرده ودر آنوقت نامش ((يسار)) بود وقتى كه اسلام آورد از اصحاب نزديك و مورد توجه خاصرسول اكرم قرار گرفت و حضرت نام او را سليمان گذارد او پس از پيامبر (ص ) ازاصحاب على (ع ) بود و در تمام جنگهاى على (ع ) در ركاب آنحضرت مى جنگيد و پس ازعلى (ع ) از اصحاب امام حسن (ع ) بشمار مى رفت او مردى آگاه و پارسا و شريف و شجاعو متنفذ بود بطورى كه در راءس شيعه قرار داشت و در خانه او براى امام حسين (ع ) نامهدعوت بكوفه نوشتند، بالاخره او و يارانش براثر زندانى شدن نتوانستند حسين (ع ) رايارى كنند ولى پس از شهادت حسين (ع ) مردانهدنبال هدف حسين (ع ) را گرفتند و در نتيجه پس از نهضتى پيگير و كشتن دهها هزار نفر ازدشمن كشته شدند تعدادشان چهار هزار نفر بود، همه در اين راهبقتل رسيدند (و با قتل خود زمينه قيام مختار را پى ريزى نمودند) ((تلخيص از تنقيحالمقال ج 2 ص 63)).
144- تنقيح المقال ج 2 ص 63 آخر جلد دهم بحار رسالة اخذ الثار لابى مخفف -سليمان بر اثر تيرى كه بحلقومش وارد شد از پاى درآمد و شهد شهادت نوشيد، سرمقدسش را از بدنش جدا كردند و همراه سر يكى از ياران رشيدش مسيب بن نجيه به شامبراى عبدالملك بن مروان بردند. (استيعاب و تنقيحالمقال ج 2 ص 63).
145- نام او ((عمرو)) و نام پدرش حمق (بروزن هند) كه از دودمان ((خزاعه ))بود، خزاعه : طايفه اى از دودمان ((ازد)) است كه ابتداء در يمن سكونت داشتند و سپسبمكه مهاجرت نمودند ولى ((عمرو)) بكوفه رفت و از اصحاب نزديك على (ع ) بشمارمى رفت . سرانجام در موصل از جهان رخت بربست و قبرش با بارگاهى شكوهمند درموصل ((از شهرهاى معروف عراق )) قرار دارد.
146- تنقيح المقال ج 2 ص 328.
147- سفينة البحار ج 2 ص 260.
148- مجله هدى الاسلام شماره 7.
149- طبق نقل مورخين ، اين سر، نخستين سرى بود كه در اسلام بر نيزه شد، غلام اوكه ((زاهر)) نام داشت ، بدن عمرو را در پشت شهرموصل دفن نمود كه اينك آرامگاه او در آنجا معروف و زيارتگاه مى باشد.
150- دراين باره بكتابهاى الغدير جلد 9 و 11 - تنقيحالمقال جلد 2هدى الاسلام شماره 7 ص 58 ((مقاله محمد بحرالعلوم )) و اعلام النساء ج 1ص 11 و بلاغات النساء ابن ابى طيفور مراجعه شود.
151- امام سجاد (ع ) بنقل شيخ مفيد پانزده فرزند داشت ، كه اعلم و اشرف آنها پساز امام باقر (ع ) زيد بود، مادر زيد كنيزى بنام حوراء يا غزاله بود كه مختار او رابراى امام سجاد (ع ) خريد.
زيد در مدينه سال 66 يا 67 هجرى بامداد قبل از طلوع خورشيد، متولد شد و در سن حدود55 سالگى بسال 122 (يا 121 و...) شهيد شد و طبققول مشهور وليد بن يزيد بن عبدالملك دستور داد بدن زيد را از دار گرفتند و آتشزدند، محل دار و محلى كه بدن زيد را در آن محل سوزاندند، اينك داراى بارگاه است و درحدود شش فرسخى نجف اشرف در بيابانى قرار گرفته و مزار شيعيان مى باشد.
152- الخطط المقر يزيه ج 4 ص 307 - زيد الشهيد (مقرم ) ص 14 - از آگاهى وبيدارى زيد اينكه او نخستين كسى است كه كتاب ((صحيفه سجاديه )) را بخط خودشنوشت و آن را به فرزندش يحيى سپرد و يحيى هم توسطمتوكل بن هارون آن را منتشر نمود.
153- مقاتل الطالبيين ص 93 - سرالسلسلة العلوية ص 57.
154- بحارالانوار ج 11 ص 51.
155- منتخب التواريخ ص 458 بنقل از در المسلوك .
156- مقاتل الطالبيين ص 93.
157- مدرك قبل ص 99 - زيد الشهيد ص 112 - 119.
158- يوسف بن عمر آنچنان جلاد بود كه دستور داد دستهاى بانوى پرهيزكارىبنام ((ام خالد)) را بجرم علاقه به زيد، قطع كردند (اختيار معرفةالرجال شيخ طوسى چاپ دانشگاه مشهد ص 242).
159- مقاتل الطالبيين ص 98 - زيد الشهيد ص 137 - 139.
160- والله انى كنت استحيى من رسول الله (ص ) ان ارد عليه الحوض ‍ غدا ولم آمربالمعروف و لا انهى عن المنكر.
161- عمدة الطالب ص 207 - قاموس الرجال ج 4 ص 264 - تاريخ طبرى ج 8 ص267.
162- و اين بخاطر آن بود كه فرار نكنند و تا آخرين قدرت خود بجنگند. 163- حدود محل قبر ميثم تمار را: محل ((سبخه )) مى گفتند و جنگ روز پنجشنبه بخاطراين محل بجنگ يوم السبخه نام گرفت .
164- براى اينكه جسد زيد بدست ياران بنى اميه نيفتد طرفداران زيد شبانه جسدرا بخارج كوفه برده كف نهر آبى را كنده جسد را در آنجا دفن كرده آبرا از روى آنجارى كردند.
165- درباره مدت ماندن بدن زيد روى چوبه دار در تاريخ ششقول ذكر شده : 1 - يكسال 2 - دوسال 3- سهسال 4 - چهار سال 5 - پنج سال 6 - شش سال .
سه سال
166- در اين باره بكتابهاى : مقاتل الطالبيين ص 110 - 111 -278270 و زيد الشهيد (مقرم ) و عمدة الطالب و تاريخ طبرى و يعقوبى مراجعه شدهاست .
167- آنانكه هجرت كردند و از خانه هاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من شكنجهديدند، و جنگ كردند و كشته شدند، مسلما گناهان آنانرا مى بخشم و آنها را در بهشت هائىكه زير درختان آنها، نهرها جارى است وارد مى كنم ، اين پاداشى است از طرف خدا وبهترين پاداشها نزد او است . (آل عمران آيه 195).
168- الروض النضير ج 1 ص 55.
169- عيون اخبار الرضا- بحار چاپ قديم ج 11 ص 48 - تنقيحالمقال ج 1 ص 468.
170- زيد چهار پسر بيشتر نداشت كه بترتيب عبارت بودند از: يحيى ، عيسى ،حسين و محمد.
171- يحيى بسال 107 هجرى متولد و بسال 125 بهقتل رسيد.
172- گريه و دعاى امام صادق (ع ) درباره يحيى حاكى است كه آنحضرت از او وهدف و نهضت او خشنود بوده است .
173- مقدمه صحيفه سجاديه .
174- مقاتل الطالبيين ص 102 - زيد الشهيد (مقرم ) ص 143 - 146.
175- تاريخ طبرى ج 8 ص 276.
176- انتخاب خراسان از اينرو بود، كه شيعيان در آنجا بسيار بودند، و يحيى درفكر كمك خواستن از آنها بود.
177- اين يكنوع سياستى بود كه وليد مى خواست با آزاد كردن يحيى ، فكرش رااز شورش آل على (ع ) و علاقمندان به اهلبيت (ع ) در حجاز و... راحت سازد!
178- جالب اينكه يحيى با همان زنجيرهاى زندان ، از زندان بيرون آمد نزد آهنگررفت تا آن زنجيرها را از بدنش درآورد، آهنگر آنها را به بيست هزار درهم از يحيى خريد واز آنها انگشتر درست مى كرد، و مردم با علاقه تمام آن انگشترها را به عنوان تبرك مىخريدند. (مقاتل الطالبيين ).
179- مقاتل الطالبيين ص 111 - 112.
180- و بقولى با هفتصد نفر.
181- جوزجان محلى بوده بين مرو و بلخ و از بلاد خراسان محسوب مى شده است .(تتمة المنتهى ص 95) شعر معروف دعبل خزاعى اشاره به قبر يحيى و ابراهيم بن عبداللهمحض (قتيل باخمرى ) است ، آنجا كه مى گويد:
و اخرى بارض الجوزجان محلها
و قبر ببا خمرى لدى الغربات
و اينك نزديك گنبد قابوس ، بين استرآباد و بجنورد، مرقد و بارگاه مجللى منسوب بهيحيى بن زيد مى باشد، و ظاهرا اين قول صحيحتر به نظر ميرسد ازقول ديگر به اينكه مرقد حضرت يحيى در افغانستان است .
182- گويا حريف زيد و فرزند رشيدش يحيى نشدند كه نزديك بيايند و باشمشير آن دو بزرگوار بقتل برسانند لذا هر دو را با تير شهيد كردند!
183- مقاتل الطالبيين ص 113 - قابل توجه اينكه در اينسال در خراسان تمام پسرهائى كه متولد شدند مردم خراسان نام آنها را زيد يا يحيىگذاشتند و اين خود حاكى از علاقه شديد مردم به زيد و يحيى و نهضت اين دو مرد الهى ،و تنفر مردم از دستگاه بنى اميه بود.
184- در كتب تواريخ نقل شده وقتى كه زيد به شام رهسپار بود، همسرش همراه زيدبود، در راه درد مخاض ، همسر زيد را گرفت ، بناچار وارد معبد يك مسيحى شدند، اتفاقاآن روز، روز ميلاد حضرت مسيح (ع ) بود، در همانجا پسرى از همسر زيد به دنيا آمد كهزيد، او را عيسى نام گذاشت : اين كودك همين عيسى بن زيد است كه داستانش را در متن مىخوانيد.
185- فرزند عبدالله محض كه داستان شهادتش بعدا خاطرنشان مى شود.
186- و اين در حقيقت يك نوع تطميع بود كه عيسى را از مخالفت بازدارد.
187- مقاتل الطالبيين ص 296 و عمدة الطالب .
188- مقاتل الطالبيين صفحه 294.
189- اينها مردان باشهامتى بودند كه در نهضت عيسى همكارى نزديك و وسيعداشتند.
190- مقاتل الطالبيين ص 304.
191- عبدالله محض برادر حسن مثلث و فرزند حسن بن حسن مجتبى (ع ) است كه مادرشفاطمه (ع ) دختر سيد الشهداء بوده است .
192- منظور از حسن مثلث ، برادر عبدالله محض ، حسن بن حسن بن امام حسن مجتبى است .
193-و همچنين در اين عصر و قبل و بعدش عده اى از مردان آزادانديش ازآل حسين (ع ) از فرزندان زيد بن على بن الحسين (ع ) و... طبق وظيفه امر به معروف و نهىاز منكر نهضت كردند و شهيد شدند.
194- ابواء نام منزلى است بين مكه و مدينه .
195- درباره فضائل معنوى محمد بن عبدالله به كتاباقبال الاعمال سيد بن طاووس اعمال ماه محرم مراجعه شود.
196- زندان آنچنان تاريك بود كه شب را از روز تشخيص نمى دادند، و براى نماز،قرآن را به پنج قسمت تقسيم بندى كرده بودند، و آنرا از حفظ مى خواندند و بر سر يكپنجم كه مى رسيدند، يك نماز مى خواندند.
197- جالب اينكه : محمد و ابراهيم در خفا توسط افرادى براى پدرشان عبداللهكه در زندان بود پيغام مى فرستادند كه اگر اجازه بدهى ما آشكار شويم ، چه آنكهاگر ما كشته شويم ، بهتر از آن است كه عده اى از فرزندزادگانرسول اكرم (ص ) كشته شوند، عبدالله در جواب آنها گفت :
((اگر منصور نمى گذارد شما بسان جوانمردان زندگى كنيد، منع نمى كند كه چونجوانمردان بميريد)) اشاره به اينكه در فكر ما نباشيددنبال هدف را بگيريد. (مقاتل الطالبيين )
198- اقتباس از عمدة الطالب ص 83 و مقاتل الطالبيين ج 2 و تاريخ يعقوبى ج 2ص 370.
199- حميد بن قحطبه ، محمد را به قتل رساند و سرش را از بدن جدا كرد و براىمنصور فرستاد، منصور براى عبرت مردم ، دستور داد آن سر را در كوفه نصب كردند وسپس در شهرها گردش دادند، محمد در سن 45 سالگى در ماه رمضان 145 هجرى شهيد شدو خواهرش زينب و دخترش ‍ فاطمه جسدش را برداشته و در قبرستان بقيع دفن كردند.
200- چنانكه ابوالفرج اصفهانى اين مطلب را در كنارمقاتل الطالبيين ج 2 ص 251 نقل كرده است .
201- ابراهيم در سن 48 سالگى در ماه ذيحجه سنه 145 (يا 25 ذيقعده اينسال ) به اين گونه در راه امر به معروف و نهى از منكر شهد شهادت نوشيد، و بهدستور منصور سرش را براى پدرش عبدالله (كه در زندان مدينه بود) بردند عبداللهسر ابراهيم را گرفت و به سينه اش چسبانيد و گفت :
((خوش آمدى اى ابراهيم خدا ترا رحمت كند، تو به خوبى به عهد و پيمان خدا وفا كردى)).
خداوند افرادى مانند تو را ستوده و چنين فرموده :
((الذين يوفون بعهد الله و لا ينقضون الميثاق )):
((آنانكه به عهد خدا وفا مى كنند و پيمان او را نمى شكنند)) (رعد-19) (مروج الذهب ج 3ص 299 - شجره طوبى ج 1 ص 178)
ربيع (آورنده سر از ناحيه منصور) به عبدالله گفت : ابراهيم چگونه بود؟
عبدالله گفت آنچنان بود كه شاعر گويد:
فتى كان يحميه من الذل سيفه
و يكفيه سوآت الذنوب اجتنابها
((جوانى بود كه شمشيرش او را از ذلت باز مى داشت ، و در شاءن او همين بس كه هرگزبه گرد گناه نمى گشت .))
202- در اين باره به كتاب هاى مروج الذهب ج 4 ص 148 و 149 و تاريخ يعقوبىج 2 ص 377 و عمدة الطالب ص 88 و مقاتل الطالبيين ج 2 ص 145 - 152 و ((الشيعةو الحاكمون )) مراجعه شده است .
در اينجا بيان اين مطلب لازم است كه ، در بعضى از نقلها آمده كه عبدالله محض يافرزندانش و همچنين افراد ديگرى چون زيد بن امام سجاد و... ادعاى خلافت و امامت مىكردند، و قيامشان به خاطر رياست بوده است ؟
پاسخ اين اعتراض و سؤ ال را بطور مفصل علماى ما در جاى خود داده اند، كوتاه سخن اينكه: هيچ اعتبارى به اين نقلها پس از آنهمه رواياتى كه از ائمه اطهار (ع ) در شاءن وفضيلت اين مردان بزرگ نقل شده ، نيست ، و گويا دشمنان براى خنثى كردن شايستگىاين نهضتها، به نقل اين جعليات اقدام كرده اند، و از طرفى اگر در بعضى از موارد آنهامستقيما با امام وقت تماس ‍ نداشتند براى حفظ امام (ع ) بوده است ، تا دستگاه بنى اميه وبنى عباس ‍ بارتباط آنها با امام (ع ) پى نبرند.
به هر حال طبق روايات ما كه امام صادق (ع ) پس از شنيدن شهادت اين مردان بزرگ سختگريه كرد، از اين نكته روشن مى شود كه اينها افرادى هستند كه مبارزاتشان موردرضايت آل محمد (ص ) بوده است ، مؤ يد اين معنى روايات زيادى است از جمله روايت خلادبن عمير كندى است كه در آن تصريح شده امام صادق (ع ) پس از آنكهآل حسن (ع ) را ياد كرد و گريست فرمود: پدرم از فاطمه دختر حسين (مادر عبدالله محض )روايت كرد كه امام حسين (ع ) فرمود: اى فاطمه ! چند نفر از فرزندان تومقتول خواهند شد كه ما سبقهم الاولون و لم يدركهم الاخرون :
((پيشينيان از آنها سبقت نگرفته اند و آيندگان به مقام آنها نمى رسند))...
در اين باره به كتاب زيد الشهيد نوشته علامه مقرم مراجعه كنيد.
203- از اينرو وى را حسن مثلث خوانند چون سومين كس در دودمان پيامبر (ص ) است كهحسن نام دارد، اولى امام حسن مجتبى (ع ) دومى فرزندش حسن مثنى است .
204- ج 2 ص 136.
205- مقاتل الطالبيين ط بيروت ج 1 ص 136.
206- فخ بفتح خاء نام محلى است در حدود يك فرسخى مكه كه حسين بن على بن حسنمثلث روز هشتم ذيحجه بسال 169 هجرى با عده اى از ياران و بستگان خود در اين سرزميندر راه مبارزه با حكومت موسى هادى عباسى ، شهد شهادت نوشيدند (مروج الذهب ج 4 ص ‍185).
207- اقتباس از كتابهاى مروج الذهب ج 4 ص 185 - ومقاتل الطالبيين چاپ بيروت ج 1 و ج 2 از صفحه 319 تا 330.
208- مقاتل الطالبيين ج 2 ص 328.
209- مقاتل الطالبيين صفحه 325 تا 333.
210- كميت بن زيد اسدى از اكابر شعراى شيعه از دودمان بنى اسد است كه معاصربا امام باقر و امام صادق (ع ) بوده و مدح ايشان ، قصائد غرا سروده است . او كسى استكه امام باقر (ع ) اين دعا را درباره اش كرد:((لاتزال مؤ يدا بروح القدس ما دمت تقول فينا)):
((هميشه از طرف روح القدس تاءييد باشى تا هنگامى كه در شاءن ما سخن مى گوئى)).
(مجالس المؤ منين ج 2 ص 498).
211- الاغانى ج 10 ص 115.
212- خزانه الادب ص 69 و شرح الشواهد ص 13.
213- الغدير ج 2 ص 182.
214- الغدير ج 2 ص 188.
215- الدرجات الرفيعة ص 574 - الغدير ج 2 ص 204 - سفينة البحار ج 2 ص496.
216- علامه بزرگ شيخ مفيد در ارشاد مى گويد: خانه اش را نيز ويران نمودند(ارشاد ص 225).
217- شهامت و وفاى زنان بنى اسد در پيشانى تاريخ نوشته شده است و موردفوق يكى از موارد آن است .
218- الدرجات الرفيعة ص 574.
219- فرزند كميت بنام ((مستهل )) نيز از افراد باكمال بود، و از شعراى معروف آن زمان به شمار مى رفت ، چنانكه در فهرست ابن نديمص ‍ 233 اين مطلب آمده است .
220- الاغانى ج 15 ص 130 - الغدير ج 2 ص 211 - 212 - كميت درسال 60 هجرى متولد شد و بسال 126 هجرى در سن 66 سالگى ، در زمان خلافت مروانبن محمد از دنيا رفت .
(الغدير ج 2 ص 211).
221- دعبل (به كسر دال و سكون عين و بكسر باء و سكون لام ) لقب او است و دربارهنام اصلى او چند قول است ، جمعى گفته اند كه نام او محمد بوده است او از طايفه خزاعىمنسوب به بديل بن ورقاء كه از اصحاب رسول اكرم (ص ) بود، ميباشد، اين طايفهبدوستى آل محمد (ص ) معروفند، معاويه مى گفت : خزاعيان در دوستى على بن ابيطالببه آنجا رسيده اند كه اگر زنانشان نيز مى توانستند با ما پيكار مى كردند.
222- طبقات الشعراء لابن المعتز ص 125 - الغدير ج 2 ص 369368 - تاءسيسالشيعه العلوم الاسلام ص 193.
223- تاريخ ابن خلكان ج 1 ص 197.
224- محل درس آيات (ائمه اطهار) از تدريس خالى شده ومحل نزول وحى چون بيابان خالى گشته است .
225- حق آنانرا در دست ديگران مى بينم ، دستشان از حقشان تهى است .
226- قبرى هم در طوس است ، وه چه مصيبت بزرگى كه اعماق وجود انسان را باشعله هاى خود مى سوزاند.
227- اين قبرها همچنان برقرارند، تا خداوند قائم (ع ) را ظاهر سازد، همان كسى راكه حزن و غم را از ما محو مى كند.
228- به اين ترتيب او هر جا قدم مى گذاشت ، براى بزرگداشت اهلبيت (ع ) بابيان خود تلاش مى كرد.
229- سفينة البحار ج 2 ص 447 - عيون اخبار الرضا ج 2 ص ‍ 266263.
230- الغدير ج 2 ص 385 - تاءسيس الشيعه لعلوم الاسلام ص 194.
231- ابتداى شعر از پادشاهى شد و پايان آن نيز از پادشاهى ، منظور از پادشاهاول امرء القيس است و از پادشاه دوم ، ابوفراس مى باشد. (قاموس ‍الرجال ج 10 ص 157).
232- المنجد فى الاعلام - آل حمدان در اواخر حكومت بنى عباس ، بودند و بر اثرتشيع و دفاعشان از اهلبيت (ع ) مورد غضب بنى عباس واقع شدند، ولى آنها به مبارزه خودادامه دادند تا براى خود حكومتى تشكيل دادند (در اين باره به مجالس المؤ منين ج 2 ص335 تا 338 مراجعه كنيد).
233- كفار روم در بعضى از وقايع ، ابوفراس را اسير كرده بودند، حتى در اينواقعه تيرى به رانش اصابت كرده بود، و اين موضوعبسال 348 هجرى واقع شد، سيف الدوله وى رابسال 355 (يعنى پس از 7 سال اسارت ) باپول خريدارى كرده و آزاد ساخت ، جالب اينكه اشعار بسيارى در ديوانش ‍ آمده كه در اينابام اسارت سروده است . (روضات الجنات ).
234- اين قصيده از اين رو به نام ((شافيه )) است كه در آن تشفى خاطر خود وساير مؤ منين نموده است .
235- 59 شعر از اين قصيده در كتاب مجالس المؤ منين ج 2 ص 413 ذكر شده است -اين قصيده با ترجمه و شرحش به صورت يك كتاب مستقلى تاءليف ((سيد ابى جعفرمحمد بن امير الحاج حسينى )) چاپ شده است . (قاموسالرجال ج 10 ص 157 - ناسخ التواريخ ).
236- اين شاعر و عالم آزاد انديش ، همواره مى كوشيد تا حكومت را ازچنگال دشمنان بيرون آورد، ولى سرانجام كه براى تصرف شهر حمص (از شهرهاىفعلى سوريه ) لشكر كشيده بود، قواى دشمن او را گرفتند و بر اثر ضرباتبسيارى از ناحيه دشمن به او رسيده بود، در راه به درجه شهادت رسيد و اين واقعه درسال 320 قمرى اتفاق افتاد. (مجالس المؤ منين ج 2 ص 412 - وقايع الايام (صيام )حاشيه ص 90).
237- پدر فرزدق از كريمان روزگار و صاحب شتران بى شمار بود و دربارهجدش صعصعه مى نويسند در زمان جاهليت 360 دختر بچه خريدارى كرد تا آنها را زندهبه گور نكنند، و هر يك از آنها را به دو شتر ماده و يك شتر نر مى خريد. (در اين بارهبه كتاب الكنى و الالقاب ج 3 ص 32 مراجعه شود).
238- قاموس الرجال ج 7 ص 306.
239- يعنى چون هدف ما حق و سريره ما تقوى و پرهيزكارى است ، بنابراين از خدادور نشده ايم - ناگفته نماند كه قضا و قدر موجب سلب اختيار نيست ، بلكه سرنوشتهركس در دست خود او است ، بنابراين قضا و قدر در قلمرو اختيار خواهد بود. در اين بارهبه كتابهاى كلامى مراجعه شود.
240- قاموس الرجال ج 7 ص 306.
241- مجالس المؤ منين ج 2 ص 497.
242- مدرك قبل ص 496 بنقل از كتاب غرر.
243- قاموس الرجال ج 7 ص 310.
244- از لحاظ قاعدة ادبى بايد الحجرالاسود يعنى صفت و موصوف هر دو با الف ولام نوشته شود ولى معمولا بصورت فوق مى نويسند.
245- اين شخص كسى است كه سنگريزه هاى سرزمين بطحاء او را مى شناسند كعبهو زمين حرم و بيرون حرم او را مى شناسند، اين فرزند بهترين بندگان خداست اين مردپاك و پرهيزكار و سرشناسى است ، وقتى كه قريش او را مى نگرند، سخنگوى آنهاگويد:
كرم و بزرگوارى ها باين شخص منتهى شده است .
نزديك بود دست آنحضرت را ((ركن حطيم )) جهت معرفتى كه بكف دست آن بزرگواردارد، وقتى كه حضرت براى استلام حجر آمد جذب كند.
اين كه ميگوئى من او را نمى شناسم باو ضرر نمى رساند، او را اگر بفرض ‍ نمىشناسى ، عرب و عجم او را مى شناسند.
246- اين اشعار در كتابهاى ، مجالس المؤ منين ج 2 ص 493 و كشف الغمه ج 2 ص298 و بحار چاپ قديم ج 11 ص 36 مذكور است .
247- نورالدين عبدالرحمن جامى ، از دانشمندان و شعراى نامى قرن نهم و از اديبانزبردست و عارفى است كه داراى آثار علمى بسيار ازقبيل :
هفت اورنگ ، سلسلة الذهب ، نقد النصوص فى شرح الفصوص ، نفحات الانس ، بهارستانو غيره است . وى در روز 23 شعبان سال 817 قمرى در خرجرد جام خراسان متولد شد،تخلص به ((جامى )) بمناسبت نام زادگاهش مى باشد. (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص39).
248- اشعار او در اين زمينه در حدود صد بيت است ، در قسمت آخر مى گويد:
قصه مدح بوفراس رسيد
چون بدان شاه حقشناس رسيد
ازدرم بهر آن نكو گفتار
كرد حالى روان ده و دو هزار
بوفراس آن درم نكرد قبول
گفت مقصود من خدا و رسول
قلته خالصا لوجه الله
لا لان استفيض ما اعطاه
قال زين العباد و العباد
مانؤ ديه عوض لانرتاد
زآنكه ما اهلبيت احسانيم
هر چه داديم باز نستانيم
ابر جوديم بر نشيب و فراز
قطره از ما به ما نگردد باز
آفتابيم بر سپهر علا
نفتد عكس ما ديگر سوى ما
چون فرزدق به آن وفا و كرم
گشت بينا قبول كرد درم
از براى خداى بود و رسول
هر چه آمد از او چه رد چه قبول
بود از آنهر دو قصدش الحق حق
مى كنم من هم از فرزدق دق
صادقى از مشايخ حرمين
چون شنيد اين نشيد دور از شين
گفت نيلى مراضى حق را
بس بود اين عمل فرزدق را
كه جز اينش زدفتر حسنات
برنيايد، نجات يافت نجات
مستعد شد رضاى رحمان را
مستحق شد رياض رضوان را
زانكه نزديك حاكم جائر
كرد حق را براى حق ظاهر
مادح اهلبيت در معنى
مدحت خويشتن كند يعنى
مؤ منم ، موقنم ، خداس شناس
وزخدايم بود اميد و هراس
از كجيها در اعتقادم پاك
نيست از جور كج نهادم باك
دوستدار رسول و آل و يم
دشمن خصم بد خصال و يم
جوهر من زكان ايشانست
رخت من از دكان ايشانست
همچو سلمان شدم زاهل البيت
گشت روشن چراغ من از زيت
انا مولى لهم و مولى القوم
كان منهم و لا اخاف اللوم
مست عشقند عاشقان دايم
لا يخافون لومة لائم
چون بود عشق عاشقان درسم
كى زكيد منافقان ترسم

249- در اين باره ار كتابهاى : الكنى و الالقاب ج 3 ص 25 و قاموس ‍الرجال ج 7 ص 309 - 311 و مجالس المؤ منين ج 2 ص 492 - 498 و كشف الغمه ج 2ص 267 و بحارج 11 (چاپ قديم ) ص 36 و تنقيحالمقال ج 2 باب الفاء استفاده شده است .
250- مجالس المؤ منين ج 2 ص 493 - الكنى و الالقاب ج 3 ص 27.
251- در قرآن نيز باين مطلب اشاره شده است ، چنانكه در آيات متعددى از جمله آيه56 سوره انفال مى خوانيم :
((الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة و هم لايتقون ))
(مجمع البيان ج 4 ص 552).
252- اين شدت عمل پيامبر (ص ) از اينرو بود، كه در برابر كارشكنيها و نقضپيمان و خيانت يهود، راهى مؤ ثرتر از اين راه براى جلوگيرى از خطر آنها نبود.
253- اين داستان در سوره حشر آمده است ، از حيله و كارشكنيهاى بنى نضير اين بودكه احزابى از قريش و بنى غطفان و قبائل ديگر را بر ضد پيامبر و اسلام تحريك مىكردند، آيا با اين وضع سزاوار مجازاتهاى شديد از ناحيه حكومت اسلامى نبودند؟!
254- ولى خندق مانع ورود آنها به داخل مدينه شده بود.
255- ابولبابة سابقه آشنائى با آنان داشت ، و داستانش در بحار ج 6 ص ‍ 693و سفينة البحار ج 1 ص 127 آمده است .
256- ابولبابه (بعدها) گفت :
سوگند به خدا قدم از قدم برنداشتم مگر اينكه فهميدم به خدا و رسولش ‍ خيانت كردم .(چه آنكه يكى از اسرار ارتش اسلام را فاش ساخته بود)
پس از اين ماجرا توبه كرد، به مسجد النبى آمد و خود را به يكى از ستونها بست وسوگند ياد كرد كه خود را رها نكند تا رسول خدا (ص ) او را آزاد سازد يا همانجا بميرد.بالاخره توبه اش قبول شد و آيه اى درباره قبولى توبه اونازل گرديد رسول اكرم (ص ) او را با دست خود از ستون مسجد باز كرد. (الميزان ج 9ص 128).
257- ترجمه و اقتباس از تفسير الميران ج 9 ص 126 تا 129.

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation