بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهل مثل از قرآن, حسین حقیقت جو   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     40M00001 -
     40M00002 -
     40M00003 -
     40M00004 -
     40M00005 -
     40M00006 -
     40M00007 -
     40M00008 -
     40M00009 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

توضيح لغات : 
1 ((يَنْعِقُ)) از ماده ((نعق )) در اصل به معناى صداى كلاغ است ، به صداهايى كه دربرابر حيوانات بروز داده مى شود نيز ((نعق )) مى گويند.
((نعيق )) بانگى است كه چوپان براى راندن و ترساندن گوسفندان مى زند.
((ناعق )): يعنى آواز دهنده .
امام على عليه السّلام طى سخنانى به كميل بن زياد نخعى فرمود:
((النّاسُ ثَلاثةٌ: فَعالمٌ رَبّانىٌّ، وَمُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ اءَتْباعُ كُلِّ ناعِقٍيَميلُونَ مَعَ كلِّ ريحٍ ...(49)؛ مردم سه دسته اند: يا دانشمند الهى است و يا دانشجويى كهدر راه رستگارى كوشاست و دسته سوّم فرومايگانى هستند كه بهدنبال هر ((ناعق )) و آواز دهنده اى مى روند و همانند پشه هاى كوچك ، با هر بادى حركت مىكنند ...)).
2 ((عقل )) و ((عقال )) هر دو از يك ماده است ؛ عقال به ريسمانى گفته مى شود كه با آنزانوى شتر را مى بندند. بنا بر اين همان گونه كهعقال شتر را نگه مى دارد، عقل نيز انسان را از خطا و لغزش حفظ مى كند.
از نشانه هاى عقل سليم ، عميق نگرى و ژرف انديشى است ، چنان كه حضرت على عليهالسّلام مى فرمايد:
((لَيْسَ الْعاقِلُ مَنْ يَعرِفُ الْخَيْر مِنَ الشَّرِّ وَلكِنَّ الْعاقِلَ مَنْ يَعرِفُ خَيْرَ الْشَّرَّين؛(50) عاقل آن نيست كه خوبى را از بدى تشخيص دهد، بلكهعاقل كسى است كه بين دو بدى آن را كه بدى اش كمتر است ، تشخيص دهد))؛ مثلاً: جنگ وكمبود و گرانى بد است ، ولى بدتر از آن ((وابستگى )) و ذلّت و ((زير سلطه كفّار))بودن مى باشد. اگر امر داير شود بين تحمّل سختيها و كمبودها، ولى تواءم با شرافتانسانى و عزّت اسلامى و بين فراوانى و ارزانى ، اما تواءم با وابستگى و ذلّت وتوسرى خورى ازكافران ، عاقل قسم اوّل را ترجيح مى دهد.
از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه فرمود:
((انَّما يُدرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَلا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛(51) همه خوبيها به وسيلهعقل نصيب بشر مى شود، و كسى كه عقل نداشته باشد، دين ندارد)).
و مولوى مى گويد:
اين هوا پر حرص و حالى بين بود عقل را انديشه يوم الدين بود و در جاى ديگر نيز مىفرمايد:

هر كه آخِر بين بود او مؤ منست
هر كه آخور بين بود او بيدِنست (52)
يعنى افراد هوا پرست و حريص فقط زمان حال را مى بينند و چشم شان تنها به دنياست ،ولى افراد عاقل به ((قيامت )) و روز حساب (يوم الدين ) مى انديشند. بنا بر اين هر كسآينده نگر باشدو نسبت به آخرت بينديشد، مؤ من است و هر كس ‍ همچون حيوان آخور بينباشد و فقط به دنيا بنگرد، بى دين است .
5- مَثَل بذر پر بركت 
(مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ اءَمْوَا لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اءَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِىكُلِّ سُنبُلَةٍ مِّاْ ئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وَا سِعٌ عَلِيمٌ).(53)
((مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند بذرى هستند كه هفت خوشهبروياند؛ كه در هر خوشه ، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هركس بخواهد(وشايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى كند؛ و(فضل و بخشش ) خدا وسيع و (او به همه چيز) آگاه است )).
در مثل آنان كه از اموالها
مى كنند انفاق در راه خدا
حبّه اى باشد كز او رويد بعدّ
هفت خوشه و زهر آن يك دانه صد
مى نمايد حقّ فزون بر هر كه خواست
واسع و دانا چو او بر ما سِواست
منفقين را آگه است از سرّ حال
كزچه نيّت مى كنند انفاق مال
مى دهد وسعت به قدر نيّتش
مى فزايد بر نوا و نعمتش (54)
وجه تشبيه 
طبق نظر بسيارى از مفسّران ، مالى كه در راه خدا انفاق شود، در اين آيه به بذر گندمىتشبيه شده كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه يكصد دانه گندم باشد و در نتيجهمحصول هفتصد برابر اصل مى شود.
بنا بر اين تفسير، آيه شريفه داراى كلمه محذوفى است ؛ بعضى كلمه ((صدقات )) راقبل از الّذين در تقدير گرفته اند كه در اين صورت معناى آيه چنين خواهد بود:((مثل (صدقات ) كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى است كه در زمين مساعدافشانده شود و از بوته هاى هر كدام هفت خوشه بروياند و در خوشه يكصد دانهباشد)).
بعضى قبل از ((حبّه )) كلمه ((باذر)) در تقدير گرفته اند.
و جمعى از مفسّران معاصر مى گويند: ((هيچ دليلى بر حذف و تقدير در آيه نيست .(زيرا) در اين آيه ، خود كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند به دانه پر بركتى كه درزمين مستعدى افشانده شود، تشبيه گرديده اند نه انفاق آنان . و تشبيه افراد انفاق كنندهبه دانه هاى پر بركت ، تشبيه جالب و عميقى است ، قرآن مى خواهد بگويدعمل هر انسانى پرتوى از وجود اوست ، و هر قدرعمل ، توسعه پيدا كند وجود آن انسان در حقيقت توسعه يافته است ، مگرنه اين است كهاعمال انسان تغيير شكلى از قوا و موادّ جسمى اوست ؟!
و به عبارت روشن تر قرآن كريم عمل انسان را از وجود او جدا نمى داند، و هر دو رااشكال مختلفى از يك حقيقت معرفى مى كند، بنا بر اين بدون هيچ گونه حذف و تقدير،آيه قابل تفسير است و اشاره به يك حقيقت عقلى است ، يعنى اين گونه افراد نيكوكارهمچون بذرهاى پر ثمرى هستند كه به هر طرف ريشه و شاخه مى گسترانند و همه جا رازير بال و پر خود مى گيرند.
جالب توجه اين كه چندين سال قبل كه سال پر بارانى بود در مطبوعات اين خبر انتشاريافت كه در نواحى شهرستان ((بوشهر)) در بعضى از مزارع بوته هاى گندمى بسياربلند و پر خوشه ديده شده كه گاهى در يك بوته در حدود چهار هزار دانه گندم وجودداشت و اين خود مى رساند كه تشبيه مزبور يك تشبيه كاملاً واقعى و حقيقى است نهتشبيه فرضى )).(55)
به هر صورت وجه شباهت در اين تشبيه ((پر بركت بودن و رشد و فزونى )) است .
بعضى از مفسّران گفته اند: چون دنيا ((مزرعه آخرت )) است ،عمل خير انسان به بذر تشبيه شده است .
نكته ها: 
الف - قانون عمومى تعاون در نظام آفرينش  
بخشش و تعاون يك قانون عمومى در جهان آفرينش است . دانشمندان مى گويند: ساليانهچهارصد و پنجاه هزار ميليون تن از جرم و مواد كره خورشيدتبديل به حرارت و نور مى شود و به كره زمين و چند كره ديگر كه تحت عائله او هستندمى رسد.
كره خاكى زمين در سال ، چند هزار ميليارد تن مواد غذايى به ريشه درختها و گياهها انفاقمى كند. درسال ميلياردها ليتر از آب دريا تبخير مى شود و به صورت ابر در فضاپخش مى گردد، سپس به صورت باران بر زمينهاى مرده و درختهاى خشكيده فرو مى ريزدو آنها را زنده و شاداب مى كند. گياهان و درختان درطول سال ، ميلياردها تُن از برگ و علف و ميوه خود را به حيوانات و انسانها مى دهند.
حيوانات حلال گوشت شيرده مانند گوسفند و گاودرسال ، ميليونها ليتر از شير و ميليونها تُن گوشت و پوست خود را به بشر انفاق مىكنند.
((زنبور عسل )) در طول سال با كوشش و جديّت فراوان عصارهگل و گياه را مى مكد و به عسل شيرين تبديل نموده ، در اختيار انسان قرار مى دهد.
در ساختمان بدن هر موجود زنده تمام اعضا به يكديگر كمك مى كنند؛ مثلاً: قلب ، مغز،ريه و ساير دستگاههاى بدن همه ، از نتايج كار خود تمام سلولها را بهره مند مىسازند؛ به طور كلّى همه اشياى عالم از كوچكترين ذرّه ((اتم )) گرفته تا بزرگترينكهكشانها، نوعى انفاق دارند؛ اينها همه انفاقهاى تكوينى خداوندمتعال است و تمام اين انفاقها براى انسان مى باشد.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى (56)
اينها همه مسخّر انسانند و به انسان ارفاق مى كنند كه او انفاق گر حقيقى را بشناسد و ازآنچه به وى داده است ، در راهش انفاق كند. زيرا بخششهاى آفتاب ، زمين ، گياه ، دريا،ابر، حيوان و ... فانى است و لايق مقام ربوبيّت نيست ؛ مناسب مقام الوهيّت و ابديتش ،انفاق ابدى است . انفاق ((فى سبيل اللّه )) و عطاهاى فنا ناپذير، منحصر به انسان مىباشد؛ يعنى انسان است كه لايق اين انفاق مى باشد.
بنا بر اين وقتى انسان از چيزى كه خدا به او داده ، در راه او انفاق كند، رنگ خدايى وجاودانگى مى گيرد، چرا كه ذات پاكش ابدى است و هرچيزى كه نسبتى به او داشتهباشد، رنگ ابديّت و جاودانگى به خود مى گيرد، چنانكه مى فرمايد:
(مَاعِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ ...)(57)؛ ((آنچه نزد شماست ، فانى و نابود مىشود، ولى آنچه نزد خداست ، باقى و جاودان است )).
پس بياييد سرمايه هاى خود را براى خدا و در راه خلق او و جلب رضايش به كار اندازيدو در صندوق پس اندازى ذخيره كنيد كه هميشه و جاودانه مى ماند و هيچ گاه از بين نمىرود سرمايه هاى ((وجودى )) خود را براى لذّتهاى چند روزه دنياى فانى ، از بين نبريد وخود را گرفتار عذاب الهى نكنيد؛ چنانكه حضرت على عليه السّلام مى فرمايد:
((شَتّانَ مابَيْنَ عَمَلَيْنِ: عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَتَبْقى تَبِعَتُهُ وَعَمَلٌ تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَيَبْقىاءَجْرُهُ؛ چه بسيار فاصله است بين دو عمل : عملى كه لذتش از ميان مى رود و مسؤ وليت وكيفرش باقى ماند، و عملى كه سختى و رنجش از بين مى رود و اجر و پاداشش جاودانه مىماند)).(58)
ب - وسوسه شيطان به هنگام انفاق  
در ذيل آيه (الشَّيْطَنُ يَعِدُكُمُ ا لْفَقْرَ ...)(59) از امام صادق عليه السّلام روايت شدهاست كه فرمود: ((شيطان به هنگام انفاق انسانها را وسوسه مى كند كه اگر انفاق كنيد،خودتان فقير و محتاج خواهيد شد)).(60)
شهيد دستغيب مى فرمايد:
((در انوار جزايرى آمده است كه در سالى قحطى ، واعظى بالاى منبر مى گفت : هنگامى كهآدمى مى خواهد صدقه بدهد، هفتاد شيطان به دستش مى چسبند كه نگذارند صدقه بدهد. مؤمنى پاى منبر وقتى اين سخنان را شنيد، تعجّب كرد و گفت : صدقه دادن كه اين قدرمشكل نيست و من گندمى اضافه دارم و هم اكنون مى روم آنرا به مسجد مى آورم و به فقيرهامى دهم . وقتى به منزلش رفت و خواست گندم را بياورد زنش شروع كرد به سرزنش اوو گفت : در اين سال قحطى رعايت زن و بچّه ات را نمى كنى ؟ شايد قحطى طولانى شد،آنوقت از گرسنگى بميريم و ... خلاصه به قدرى او را وسوسه كرد كه وى دست خالىبه مسجد بازگشت !
دوستانش از او پرسيدند: چه شد كه گندم را نياوردى ؟ ديدى هفتاد شيطانك به دستتچسبيدند و مانعت شدند!
مرد مؤ من پاسخ داد: كه من شيطانها را كه نديدم ليكن مادرشان را ديدم كه نگذاشت ،خلاصه مرد مى خواهد كه در برابر وسوسه ها و توجيه هاى شيطانى مقاومت كند، مىبينيد گاهى به زبان زن يا رفيق مصلحت انديشى مى كند و نمى گذارد)).(61)
ج - دعا و نفرين فرشتگان  
از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده است كه فرمود: ((در هر روز دو فرشتهاز آسمان فرود مى آيند، يكى پيوسته به آدم انفاق كننده دعاى خير مى كند و مى گويد:((اللّهمَّ اءَعْطِ مُنْفِقاً خَلَفاً؛ خدايا! به آدم انفاق گر و بخشنده پاداش نيك عطا فرما ومالش را افزون كن )).
فرشته ديگر به آدم بخيل همواره نفرين مى كند و مى گويد: ((اللّهمَّ اءَعْطِ مُمْسِكاً تَلَفاً؛خداوندا! (اموال شخص ) ممسك و بخيل را تلف كن و نابود ساز)).(62)
((مولوى )) درمثنوى مضمون اين حديث را به شعر در آورده و مى گويد:
گفت پيغمبر كه دائم بهر پند
دو فرشته خوش منادى مى كنند
كاى خدا يا منفقان را سيردار
هر درمشان را عوض ده صد هزار
اى خدايا ممسكان را در جهان
تو مده إِلاّ زيان اندر زيان
اى خدايا منفقان را ده خَلف
اى خدايا ممسكان را ده تلف
اى بسا امساك كز انفاق به
مال حق را جز به امر حق مده
تا عوض يابى تو مال بى كران
تا نباشى از عداد كافران (63)
6- مَثَل باران و سنگ صاف 
(يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَتُبْطِلُواْ صَدَقَتِكُم بِالْمَنِّ وَالاَْذَى كَالَّذِى يُنفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِوَلاَيُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَاليَوْمِ الاَْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَاءَصَابَهُ وَابِلٌفَتَرَكَهُ صَلْدًا لا يَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ لاَيَهْدِى ا لْقَوْمَ ا لْكَفِرِينَ).(64)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخششهاى خود را با منّت و آزارباطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم ، انفاق مى كند و ايمانبه خدا و روز رستاخيز نمى آورد؛ و (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن (قشرنازكى از) خاك باشد؛ (و بذرهايى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (وهمه خاكها و بذرها را بشويد!) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها ازكارى كه انجام داده اند، چيزى به دست نمى آورند و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمىكند)).
مؤ منان لاتُبْطِلوُا صَدَقاتِكُمْ
از ره آزار و منّت اشْتُلُم (65)
آن كه كرد انفاق مال از بهر ناس
باشد اندر نعمت حق ناسپاس
مى نمايد از ريا انفاق مال
نى كز و خوشنود گردد ذوالجلال
نيست بذلش از خضوع و معذرت
يا ز ايمان از خدا و آخرت
هست چون سنگى كه روى اوست خاك
خاكش از قطرات باران گشت پاك
نيستش قدرت كه تا دارد نگاه
خاك را بر خود زباران در پناه
نيست ايشان را توانايى و تاب
هم به حفظ آنچه كردند اكتساب
راه ننمايد خدا بر كافران
كه كنند افعال نيكو در جهان
كى زند سر، فعل نيكو از خسيس
نيكى از حقّ است و زشتى از بليس (66)
وجه تشبيه 
خداوند متعال در اينجا اعمال ريا كارانه و انفاقهاى آميخته با منّت و آزار انسانهاىسنگدل و قسى القلب را به قشر خاكى تشبيه كرده است كه روى سنگ صافى قرارگرفته باشد و بذرهاى مستعدى در اين خاك افشانده شود، و در معرض هواى آزاد و تابشآفتاب قرار گيرند و سپس باران پر بركت دانه درشتى بر آن ببارد و آن قشر خاكنازك و بذرها را بشويد و پراكنده سازد، و سنگى غيرقابل نفوذ كه هيچ گياهى در آن نمى رويد، با قيافه خشونت بار خود آشكار گردد.
تابش آفتاب و هواى آزاد و نزول باران پر بركت زمانى مفيد و ثمر بخش است كهمحل بذر مناسب باشد، بنا بر اين محلى كه ظاهر آراسته و درونى خشن و غيرقابل نفوذ دارد و تنها قشر نازكى از خاك روى آن را گرفته ، محلى مناسب براىافشاندن بذر و پرورش گياه نيست ، چرا كه پرورش گياه و درخت نياز به اين دارد كهعلاوه بر روى زمين ، اعماق آن هم آماده براى پذيرش ريشه ها و تغذيه آن باشد.
آرى ! عيب از محل است كه قابليت ندارد. چنان كه سعدى مى گويد:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شوره زار، خس (67)
قلب آدم رياكار همچون سنگ سخت است و قابليت پذيرش رحمت حق را ندارد. بنا بر اينوجه شباهت در اين تشبيه ((بى اثر بودن و نابودىعمل )) است ؛ در اين آيه منّت و آزار در انفاق به ((ريا)) تشبيه شده است ، چون ((ريا)) ضدّاخلاص است و منّت نهادن و اذيّت كردن در انفاق نيز با اخلاص منافات دارد. منتها فرق ايندو اين است كه انفاق و بخشش رياكار از هماناوّل باطل است ، چون قصدش غير خدا و خود نمايى است . ولى صدقه و بخشش منّت گذارو آزار دهنده از اول درست انجام مى شود، ولى بعداً به وسيله منّت و به رخ كشيدن ،عمل باطل و نابود مى شود. لذا از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
((اَلاِْبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتّى يَخْلُصَ اءَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَالْعَمَلُ الْخالِصُ الَّذى لا تُريدُ اءَنْيَحْمِدَكَ عَلَيْهِ اءَحَدٌ إِلا اللّهَ عَزَّوَجَلَّ(68)؛ نگهدارىعمل ، از خود عمل مشكل تر است و عمل خالص آن است كه قصدت اين نباشد كه تو را دربرابر آن عمل تعريف و توصيف كنند و فقط انگيزه ات خدا باشد و بس )).
نكته ها: 
1- معناى منّت و آزار 
در اوّل آيه مورد بحث ، قرآن كريم خطاب به مؤ منان مى فرمايد: (يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ) ودر پايان آيه مى گويد: (وَاللَّهُ لاَيَهْدِى ا لْقَوْمَ ا لْكَفِرِينَ) آن خطاب و اين عتاب هشدارىاست به مؤ منان كه منّت و آزار در انفاق از صفات رياكاران و كافران مى باشد و افرادبا ايمان بايد از اين خوى زشت بر حذر باشند.
از اين آيه استفاده مى شود كه شرط قبولى اعمال ((نيّت خالص )) است و هر يك از ((منّت))، ((اذيّت ))، ((ريا)) و ((كفر))، باقصد قربت منافات دارد.
مراد از منّت نهادن در انفاق اين است كه وقتى به مستمندى انفاق كردى ، به او بگويى :آيا من به تو كمك و نيكى نكردم ؟! و منظور از اذيّت اين است كه سخنى بگويى كه فقيررنجش پيدا كند؛ مثلاً: به او بگويى : بيا اينپول را بگير، خدا مرا از دست شما راحت كند، يا روى ترش كنى و يا او را سرزنش نمايى.
از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه فرمود:
((مَنْ اءَسْدى إِلى مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ اَذاهُ بِالْكَلامِ اءَوْ مَنَّ عَلَيْهِ فَقَدْ اءَبْطَلَ اللّهُ صَدَقَتَهُ؛هر كس به مؤ من (فقيرى انفاق ) نيكويى كند، سپس او را با سخنى برنجاند، يا بر اومنّت نهد، خداوند اثر صدقه (و انفاق ) او راباطل مى كند و هيچ پاداشى به او نمى دهد))(69).
سعدى در گلستان به نقل از عرب مى گويد:
((جُدْ وَلاتَمْنُنْ لاِنَّ الْفائِدَةَ علَيْكَ عائِدَةٌ؛ يعنى ببخش و منّت منه كه نفع آن به تو باز مىگردد)).
درخت كرم هر كجا بيخ كرد
گذشت از فلك شاخ بالاى او
گر اميد دارى كزو بر(70)خورى
به منّت منه ارّه بر پاى او(71)
2- ريا بلاى بزرگ اجتماعى  
از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه فرمود: ((اِنَّ اءَخْوَفَ ما اءَخافُعَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الاَْصْغَرُ؛ بيشترين خوفى كه بر شما دارم ، شرك اصغر است . اصحابپرسيدند: شرك اصغر چيست ؟ فرمود: ((ريا)) و خودنمايى )).(72)
و در حديثى ديگر فرمود:
((ذَبِيبُ الشِّرْكِ ف ى اُمَّتى اءَخْفى مِنَ النَّمْلَةِ السَّوْداءِ فِى اللَّيْلَةِ الظَّلْماءِ عَلَىالصَّخْرَةِ الصَّمّاءِ؛ نفوذ شرك در امّت من ، مخفى تر از عبور مورچه سياهى است كه در شبظلمانى بر سنگ سختى حركت كند)).(73)
از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود:
((كُلُّ رِياءٍ شِرْكٌ؛ هر ريايى شرك است )).(74)
ريا و خود نمايى يك بلاى بزرگ اجتماعى است كه هر جامعه اى به آن گرفتار شود،ميان تهى و بدبخت خواهد شد.
حديثى از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شده است كه فرمود:
((زمانى بر مردم فرا مى رسد كه باطن هاى آنها زشت و آلوده و ظاهرشان زيباست بهخاطر طمع دنيا، علاقه اى به پاداشهاى پروردگارشان ندارند، دين آنها ريا مى شود، وخوف خدا در دل آنها وجود ندارد، پروردگار همه آنها را به عذاب سختى گرفتار مى كند.در اين هنگام خدا را همانند شخص غريق مى خوانند ولى هرگز دعايشان مستجاب نمىشود)).(75)
ريا منحصر به انفاق نيست ، بلكه در اعتقادات ، عبادات و مباحات نيز متصوّر است . چنان كهاز رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه فرمود:
(( روز قيامت فردى را به سوى حساب مى آورند و از او مى پرسند: مگر به تومال داده نشد؟ با آن چه كردى ؟ مى گويد: صدقه دادم و انفاق كرده ام . ماءمورين الهى بهاو مى گويند: درست است كه صدقه دادى امّا نه براى خدا بلكه براى آن كه مردمبگويند: فلانى سخى و بخشنده است ، و تو را از آن چه سود؟ فرد ديگرى را مى آورندو از او مى پرسند: قوت وشجاعتى كه به تو داده شد، آن را در چه راهى صرف كردى ؟مى گويد: در راه خدا جهاد كردم . مى گويند: درست است كه جهاد كردى اما نه براى خدابلكه براى آن كه مردم بگويند: فلانى شجاع است . تو را از آن چه فايده ، و فردسوّمى را مى آورند و از او مى پرسند: علم و فهمى را كه خدا به تو داد در چه راهى بهكار بردى ؟ مى گويد: به ديگران آموختم و نشر كردم . گويند: درست است ليكن براىآن انجام دادى كه بگويند: فلانى عالم است ، تو را از آن چه سود! آنگاه هر سه را بهدوزخ ‌برند)).(76)
مى گويند: روزى بهلول در بغداد عبور مى كرد، ديد هارون الرشيد بناى مسجد عظيمى راريخته و براى سركشى آمده است . پرسيد: هارون ! چه كار مى كنى ؟ گفت : دارم خانه خدامى سازم . بهلول گفت : خانه براى خداست ؟ هارون گفت : بلى .بهلول گفت : پس دستور بده بالاى سر درش بنويسند: ((مسجدبهلول )). هارون گفت : اى احمق من پول مى دهم به اسم تو باشد؟بهلول گفت : احمق تو هستى يامن ؟! براى خودت خانه مى سازى ، اسم خدا رويش ‍ مىگذارى ؟(77)
7- مَثَل باغ حاصلخيز 
(وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ اءَمْوَا لَهُمُ ابْتِغَآءَ(78) مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ اءَنفُسِهِمْكَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ(79) اءَصَابَهَا وَابِلٌ(80) فََاتَتْ اءُكُلَهَا(81) ضِعْفَيْنِ فَإِنْلَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلُّ(82) وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).(83)
((و مثل كسانى كه اموال خود را براى خوشنودى خدا و تثبيت (ملكات انسانى ) در روح خودانفاق مى كنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت به آنبرسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حدّ كافى بهره گيرد) و ميوه خود را دو چندان دهد(كه هميشه شاداب و باطراوت است ) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد، بيناست )).
هم مثال آن كسان كانفاق مال
مى نمايند از رضاى ذوالجلال
از ره بينايى و نور يقين
كه مر ايشانراست اندر راه دين
هست چون باغى به ارض مرتفع
بيشتر زان گشت خواهى منتفع
گر بر آن بستان رسد باران سخت
كم نگردد نفع او از حسن بخت
بوستانى كز زمين باشد بلند
نيست از تخريب سيل آن را گزند
حاصل از وى بيشتر آيد به دست
هم زباغى كو بود بر ارض پست
هست ممكن بلكه هر سالى دو بار
حاصل آرد بى ز آسيبى به بار
بارش او را گرچه نايد سخت تر
نرم و كم يعنى بر او بارد مَطَر
همچنين دان در ثواب انفاقها
گر كه للّه است و از اشفاقها
نزد حقّ هر دانه او خرمنى است
بل نه خرمن جنّتى و گلشنى است
حق بر اعمال شما باشد بصير
چيست تا آن از قليل و از كثير(84)
وجه تشبيه 
خداوند متعال در اين آيه ((انفاقهاى خالص )) را به باغ مرتفع و حاصلخيزى تشبيه كردهاست كه در برابر نسيم آزاد و آفتاب قرار گرفته باشد و بارانهاى درشت و ريز برآن ببارد و در نتيجه هميشه سبز و خرم است و محصولى پربركت و فراوان خواهد داشتوجه شباهت در اين تشبيه ، ((پر بركت بودن )) است ؛ يعنى انفاقهاى خالص در راه خداهمواره در حال رشد و نمو مى باشد و هيچ گاه اثرش ضايع نمى گردد.
كلمه ((وابل )) (باران درشت ) و ((طلّ)) (باران ريز و شبنم ) اشاره به مراتب اخلاص ‍ است.
مرحوم فيض كاشانى در ذيل جمله (تَثْبيتا مِنْ اَنْفُسِهِمْ) مى گويد: ((يعنى در حفظعمل خالص مراقبت مى ورزند و آن را از آفاتى همچون منّت ، اذيّت ، خود ستايى ، ريا وخود پسندى و امثال اين صفات رذيله كه عمل نيك آدمى را فاسد مى سازد، حفظ مىكنند)).(85)
از اين جمله استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا باعث تزكيه و پاكسازى نفس ‍ است و روحانسان را از صفات زشت بخل و مال دوستى پاك مى كند، چنان كه قرآن كريم در جاى ديگربه اين مطلب اشاره مى كند و مى فرمايد:
(خُذْ مِنْ اءَمْوَا لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم ...)(86)؛ ((ازاموال آنها صدقه اى (بعنوان زكات ) بگير تا به وسيله آن ، آنها را (ازرذائل اخلاقى و از دنيا پرستى و بخل ) پاكسازى و پرورش دهى )).
جمله (وَاللّه بِما تَعْمَلوُنَ بَصيرٌ) هم هشدارى است در باره پرهيز از ريا كارى و همتشويق و ترغيبى مى باشد در جهت اخلاص يعنى خداوند به طوركامل مراقب اعمال شماست و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست .
مى گويند: مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى رحمه اللّه چند روزقبل از وفاتشان با اظهار تاءسف و ناراحتى مى گفتند: خلاصه عمر ما گذشت و نتوانستيمكار خيرى انجام دهيم . يكى از اطرافيان گفت : شما كه بحمد اللّه اين همه آثار خير ازخودتان باقى گذاشته ايد، مساجد و مدرسه ها ساخته ايد، شاگردان زيادى تربيت كردهايد، چرا ناراحتيد؟!
ايشان اين جمله را فرمودند كه متن حديثى است :
((خَلِّصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ بَصيرٌ؛عمل را بايد خالص انجام داد، زيرا نقّاد، بسيار بصير و آگاه است )).(87)
8- مَثَل گردباد آتشبار 
(اءَيَوَدُّ اءَحَدُكُمْ اءَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَاءَعْنَابٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ لَهُ فِيهَا مِنكُلِّ الثَّمَرَا تِ وَاءَصَابَهُ ا لْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَآءُ فَاءَصَابَهَآ إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌفَاحْتَرَقَتْ كَذَا لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).(88)
((آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زيردرختان آن ، نهرها در جريان باشند و براى او در آن (باغ ) از هر گونه ميوه اى وجودداشته باشد درحالى كه به سن پيرى رسيده و فرزندانى (كوچك و) ضعيف دارد (در اينهنگام ) گردبادى (كوبنده ) كه در آن آتش (سوزانى ) است به آن برخورد كند و شعلهور گردد و بسوزد! (اين گونه است حال كسانى كه انفاقهاى خود را با ريا و منّت و آزارباطل مى كنند) اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد؛ شايد بينديشيد (وبا انديشه ، راه حق را بيابيد) )).
دوست دارد شخصى آيا از شما
كش بود بستان پر برگ و نوا؟
آبها جارى در آن وز هر قبيل
باشد اثمارش زاعناب و نخيل
پس رسد پيرى بر او و اطفال خُرد
باشد او را پس رسد صافش به دُرد
باد پر آتش وزد بر جنّتش
جمله سوزد روضه پرنعمتش
بر شما آرد حقّ اين سان آيتى
تا كنيد اندر معانى فكرتى
هست بستان آن عملها در قياس
طفلها اعضا و اركان و حواس
باد آتش بارت آن عجب و ريا
كه كند يكجا عملها را هَبا
قلب را سازد سياه و منقلب
روح ماند بى نوا و مضطرب
بسته گردد راه قوت او را به دل
ماند از اطفال خُردش منفعل
هيچ نيكوتر نباشد زين مثل
كاورد بر خلق ذات لَمْ يَزَل
گر تو را بر نفس خود باشد نظر
اين مَثَل كافيست اندر خير و شرّ
كن عمل را پاك از شوب ريا
تا بود مقبول درگاه خدا(89)
وجه تشبيه 
در اين آيه حال كسانى كه عمل نيكى انجام مى دهند و سپس با ((ريا كارى )) و منّت و اذيّتو آزار، آن را از بين مى برند، به حال كسى تشبيه شده كه با زحمت فراوان باغى احداثكرده كه سبز و خرّم است و درختان گوناگون ، ازقبيل درخت خرما و انگور در آن وجود دارد و همواره آب از پاى درختان آن مى گذرد و نياز بهآبيارى ندارد، در حالى كه خود پير و سالخورده شده و فرزندان ناتوان و ضعيفىاطراف او را گرفته اند و تنها راه تاءمين زندگى آنان همين باغ است ، و اگر اين باغ ازبين برود، نه او و نه فرزندان او، هيچ كدام قدرت و توانايى بر احداث آن ندارند،ناگهان گرد باد سوزان و آتش بارى بر آن مى وزد و به طور كلّى آن را مى سوزاندواز بين مى برد، در اين هنگام اين شخص ‍ سالخورده كه قواى جوانى را از دست داده و نمىتواند از راه ديگرى تاءمين زندگى كند و فرزندان او هم ضعيف و ناتوان هستند، چهحالى پيدا مى كند؟ و چه حسرت و اندوه مرگبارى به او دست مى دهد؟ همچنين استحال افراد ريا كار و منّت گذار كه در دنيا، عمرشان را در مسير غير خدا تلف مى كنند وكارهاى خيرشان همه خود نمايى و رياكارى است و روز قيامت كه روز نيازمندى و احتياجشديد به ثمره كارشان است ، به كلّى نتيجه كار و تلاش آنها از ميان مى رود و (هَباءًمَنْثُورا) مى شود و جز حسرت و اندوه چيزى براى آنان باقى نمى ماند بنابر اين وجهتشبيه در آيه مورد بحث ((نابود شدن محصول كار)) و در نتيجه باقى ماندن در ((حسرتو ندامت )) است . چنانكه قرآن كريم در جاى ديگر مى فرمايد:(...كَذَا لِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُاءَعْمَلَهُمْ حَسَرَا تٍ عَلَيْهِمْ ...)(90)؛ (( (آرى ،) خداوند اين چنين اعمالشان را به صورتحسرت زايى به آنان نشان مى دهد)).
از آيه فوق به دست مى آيد كه انسانهاى رياكار از يك سواعمال ريايى خود را مى بينند كه نابود شده و هيچ پاداشى ندارند، و از سوى ديگراعمال ديگران را كه خالص براى خدا انجام داده اند، مشاهده مى كنند كه خداوند پاداشعظيمى به صاحبان آن مى دهد، حسرت و اندوهشان زياد مى شود كه چرا عمرشان را بيهودهدر راه غير خدا صرف كرده اند. پشيمانى هم در آنجا سودى ندارد، چرا كه راه بازگشت وجبران گذشته بسته است .
از آنجا كه سرچشمه همه بدبختيها، مخصوصاً كارهاى ابلهانه ، مانند منّت گذاردن و آزاررساندن ، به كار نينداختن انديشه است ، خداوند در پايان آيه مردم را به تفكّر وانديشه دعوت كرده ، مى فرمايد: ((اين چنين خداوند آيات را براى شما توضيح مى دهدشايد بينديشيد)).
علاّمه طباطبايى رحمه اللّه مى فرمايد: ((منشاء اين گونه رفتارهايى كهاعمال آدمى را باطل مى سازد، بيماريهاى اخلاقى ازقبيل ((مال پرستى ))، ((جاه دوستى ))، ((تكبر))، ((عجب ))، ((خودپسندى ))،((بخل شديد)) و ... مى باشد.
اين بيماريهاى روحى و امراض قلبى است كه نمى گذارد آدمى مالك نفس خود باشد و درباره نفع و ضرر واقعى خويش بينديشد و مجال تفكر صحيح را از انسان مى گيرد و اگرنبود اين گونه بيماريها، مجال تفكر پيدا مى كرد و هرگز دچار چنين اشتباه و خسارتجبران ناپذيرى نمى شد)).(91)
نكته ها: 
1- تاءثير اعمال نيك در نسلها 
((از جمله (وَاَصابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِيَّةٌ ضُعَفاءُ)(92)؛ ((صاحب آن باغ پير و سالخوردهباشد و فرزندانى كوچك و ناتوان داشته باشد)) چنين استفاده مى شود كه انفاق وبخشش در راه خدا و كمك به نيازمندان همچون باغ خرمى است كه هم خود انسان از ثمرات آنبهره مند مى شود و هم فرزندان او، درحالى كه رياكارى و منّت و آزار، هم سبب محروميّتخود او مى شود و هم نسلهاى آينده كه بايد از ثمرات و بركاتاعمال نيك او بهره مند گردند، محروم خواهند شد، و اين خوددليل بر آن است كه نسلهاى آينده در نتايج اعمال نيك نسلهاى گذشته سهيم هستند، از نظراجتماعى نيز چنين است ، زيرا محبوبيت و اعتمادى كه پدران بر اثر كار نيك در افكارعمومى پيدا مى كنند، سرمايه بزرگى براى فرزندان آنها خواهد بود)).(93)
2- معناى اِعْصار 
((اعصار)) در لغت به معناى ((گردباد)) است كه به هنگام وزش باد از دو سوى مخالفتشكيل مى گردد و به شكل عمودى است كه يك سر آن به زمين چسبيده و سر ديگر آن درآسمان مى باشد.
((جمله (اِعْصارٌ فيهِ نْارٌ) يعنى گردبادى كه در آن آتشى باشد، ممكن است اشاره بهگردبادهاى ناشى از بادهاى ((سموم )) و سوزان و خشك كننده باشد و يا گردبادى كهاز روى خرمن آتشى بگذرد، و طبق معمول كه گردباد هرچه را بر سر راه خود بيابد، باخود همراه مى برد آن را از زمين برداشته و به نقطه ديگر بپاشد، و ممكن است اشاره بهگردبادى باشد كه به همراه صاعقه به نقطه اى اصابت كند و همه چيز راتبديل به خاكستر نمايد و در هر حال اشاره به نابودى سريع و مطلق است )).(94)
3- اهمّيت تفكّر در قرآن  
قرآن مجيد در حدود ((پنجاه )) مورد در باره تفكّر و اهميّت آن و نكوهش ‍ انديشه نكردنتاءكيد كرده است .
موارد تفكّر و دايره آن بسيار وسيع است ؛ تفكّر در نظام آفرينش ، در بعثت پيامبران ، درمعاد و زندگى پس از مرگ در تاريخ و سرگذشتهاى بشر، در آفرينش ‍ انسان ، در اينكه از كجا آمده و آمدنش بهر چه بوده ؟ به كجا مى رود و مسؤ وليتش چيست ؟ و ... .
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود:
((اءَفْضَلُ الْعِبادَةِ إِدْمانُ التَّفَكُّر فِى اللّهِ وَ فِى قُدْرَتِهِ(95)؛ برترين عبادتها،تفكّر درباره خدا و قدرت اوست )).
در روايت ديگر از آن حضرت وارد شده كه فرمود:
((كانَ اءَكْثَرُ عِبادَةِ اءَبى ذَرٍ - رحمة اللّه عليه - خِصْلتين التَّفَكُّرُ وَ الاِْعتِبار(96)؛بيشترين عبادت ابوذررحمه اللّه تفكر و عبرت گرفتن بود)).
از امام رضاعليه السّلام روايت شده كه مى فرمايد:
((لَيْسَ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ، إِنَّماالْعِبادَةُ التَّفَكُّرُ فى اءَمْرِاللّهِعَزَّوَجَلَّ(97)؛ عبادت به زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست عبادت واقعى تفكّر دركار خداوند متعال و اسرار جهان آفرينش است )).
در روايت است كه :
((عن الحسن الصيقلقال : ساءلت اباعبداللّه عليه السّلام عمّا يروي النّاس اءنّ تفكُّرَ ساعةٍ خَيْرٌ مِنْ قيامِليلةٍ، قُلت : كيفَ يَتَفَكَّر؟ قال : يَمرُّ بالْخَربَةِ اءو بالدّارِ فَيَقولُ: اءين ساكنوكَ، اءينبانوكَ، ما [با] لكَ لا تَتَكَلَّمين .(98)؛ ((حسنصقيل )) گفت : از امام صادق عليه السّلام پرسيدم : منظور از روايتى كه مى گويد: ((يكساعت تفكر، از يك شب عبادت بهتر است )) چيست ؟ و چگونه بايد تفكّر كرد؟
امام در پاسخ فرمود: هنگامى كه از كنار ويرانه ، يا خانه مخروبه اى (كه از ساكنانخالى شده ) مى گذرد، خطاب به آن بگويد: ساكنان تو كجا رفتند؟
بنيانگذارانت چه شدند؟ چرا سخن نمى گويى ؟)).
از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه فرمود:
((فِكْرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ؛(99) يك ساعت فكر كردن از يكسال عبادت بهتر است )).
و در حديثى ديگر فرمود:
((فِكرَةُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سِتِّينَ سَنَةٍ(100)؛ ساعتى انديشيدن ، بهتر از شصتسال عبادت كردن است )).
اختلاف تعابير به خاطر تفاوت مراتب تفكّر و انديشه است ، يعنى تفكر نسبت به افرادو موارد آن متفاوت است ؛ بعضى از تفكّرها، يك ساعتش بهتر از يك شب عبادت و بعضىبالاتر از يك سال عبادت و بعضى ديگر برتر از ((هفتاد))سال عبادت است . بلكه بعضى از لحظه هاى تفكّر از هفتصدسال عبادت هم بالاتر است ، مانند لحظه تفكر حرّبن يزيد رياحى سلام اللّه عليه روزعاشورا در كربلا.
((حرّ)) اگر هزار سال هم عمر مى كرد و همواره به عبادت خدامشغول مى بود، هرگز به درجه و مقامى كه بايك لحظه تفكّر صحيحنائل گشت ، نمى رسيد.
امام خمينى قدّس سرّه مى فرمود:
((اين وصيّت نامه هايى كه اين عزيزان [رزمندگان اسلام ] مى نويسند، مطالعه كنيد.پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از اين وصيّتنامه ها را بگيريدو مطالعه كنيد و تفكّر كنيد))(101) بنا بر اين تفكّر و انديشه مايه تنبّه و بيدارى وعبرت و بصيرت است . البته نه هر تفكّرى ، انديشه اى كه در آن عمق نگرى و حقيقتگرايى باشد، نه سطحى نگرى و ظاهر بينى و تواءم با دنيا پرستى و رياست طلبى، مانند تفكّر ((عمر سعد)) كه از سر شب تا صبح فكر كرد، بعد به اين نتيجه رسيد كه:
((آدم عاقل نقد را با نسيه معاوضه نمى كند!)) دنيا و رياست ملك ((رى )) نقد است و بهشت ودوزخ نسيه . لذا آماده جنگ با امام حسين عليه السّلام شد. قرآن كريم به اين گونهمتفكّران نفرين مى كند؛ (إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ # فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ)؛(102) ((او (براى مبارزهبا قرآن ) انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت . مرگ بر او باد! چگونه (براى مبارزه باحق ) مطلب را آماده كرد)).
9- مَثَل آفرينش عيسى و آدم عليهما السّلام 
(إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ا لْحَقُّ مِنرَّبِّكَ فَلاَتَكُن مِّنَ ا لْمُمْتَرِينَ).(103)
((مثل (آفرينش ) عيسى در نزد خدا، همچون مثل آدم است كه او را از خاك آفريد، و سپس به اوفرمود: موجود باش ! او هم فوراً موجود شد. (بنا بر اين ولادت مسيح بدون پدر، هرگزدليل بر الوهيّت او نيست ). اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو؛ بنا بر اين ، ازترديد كنندگان مباش !)).
هست عيسى همچو آدم در مثال كز
ترابى كرد خلقش ذوالجلال
گفت او را باش پس شد همچنان
اين نباشد زان عجب تر در نشان ...
بى پدر بى مادر آمد در وجود
زان عجبتر نيست عيسى در شهود
راستى مى باشد از پروردگار
پس مباش از ممترين او را به كار
هر يك از افعالش ارباشى به هوش
اعجب است از ديگرى بى روى پوش
خلقت عيسى و آدم در شمار
بود يك فعل از هزار و صد هزار
زين عجايب تر بسى در خلقت است
گر كه عقلى بى زعيب و علّت است
چشم تو بر هم نهى احمق شوى
غافل از آن قدرت مطلق شوى
شك نمايى در مسيح حقّ نظر
كوچسان آمد به دنيا بى پدر(104)
وجه تشبيه 
مسيحيان ولادت غير عادى ((حضرت مسيح )) رادليل بر الوهيّت وى دانسته اند ولى خداوند با ذكر مثالى ساده و روان در پاسخ آنانفرمود: ولادت عيسى از جهت غير طبيعى بودن ، در نزد خدا همانند ولادت آدم ابوالبشر استكه او را بدون پدر و مادر از خاك آفريد؛ قصّه ((آفرينش آدم )) از ((خلقت مسيح )) شگفتانگيزتر است . زيرا آدم بدون پدر و مادر آفريده شده ، در صورتى كه عيسى بدونپدر از مادر متولّد شد، چگونه است كه شما نسبت به آدم معتقديد كه بنده و مخلوق خداست ،ولى عيسى را خدا يا فرزند خدا مى دانيد!
به هر صورت وجه شباهت در اين تشبيه ((آفرينش غير عادى )) است كه خداوند ((آدم )) و((مسيح )) را از طريق غير طبيعى و خارق العاده آفريده است .
اين مثل و تشبيه پاسخ دندان شكنى است به مسيحيان كه ولادت غير عادى عيسى رادليل بر الوهيّت وى پنداشته اند.
10- مَثَل باد سموم و كشتزار 
(مَثَلُ مَايُنفِقُونَ فِى هَذِهِى ا لْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرُّ اءَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍظَلَمُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ فَاءَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).(105)
((آنچه آنها (مشركان و كافران ) در اين زندگى پست دنيوى انفاق مى كنند همانند بادسوزانى است كه به زراعت مردمى كه بر خود ستم كرده بوزد و آن را نابود سازد، خدابه آنها ستم نكرده بلكه آنان بر خود ستم مى كنند)).
هست انفاق خسيسان در امل
همچو بادى سرد بركشت عمل
مى كنند انفاق بر ضد رسول
كى شود انفاق غدّاران قبول
در حيات دنيوى انفاقشان
زشت و نابود است چون اخلاقشان
يا چو بادى كان زند بر كشتها
سوزد و از كف رود سر رشته ها
كشتهاى ظالمان گردد تباه
از سموم گرم يا سرد و سياه
وركه انفاقى بود از عدل و دين
كشتها را شد چو باد فرودين
حق نكرده هيچ بر ايشان ستم
بل ستم بر نفس خود كردند هم (106)
وجه تشبيه 
خداوند متعال در اين آيه انفاق و بخششهاى مشركان و كافران و يا رياكاران را به بادسمومى تشبيه كرده است كه بر كشت و زرع افراد ستمكار بوزد و آن را خشك كند. همانگونه كه اگر باد سموم به زراعتى برخورد كند، آن را خشك و نابود مى سازد، انفاقافراد بى ايمان و آلوده نيز چون از كفر و شرك و يا خودنمايى سرچشمه مى گيرد،همچون باد سوزان و خشك كننده اى است كه اعمال آنان را ضايع وباطل مى سازد ((صرّ)) و ((اصرار)) از يك ريشه اند و به معناى بستن چيزى تواءم باشدّت مى باشد و در اينجا به معناى شدّتى است كه در باد باشد.
جمله (حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ) اشاره به اين است كه زراعت كنندگان در انتخاب زمان ومكان زراعت ، دقت لازم را به عمل نياورده و بذر خود را يا در سرزمينى پاشيده اند كه درمعرض چنين طوفانهايى بوده است ، يا از نظر زمان وقتى را انتخاب كرده اند كهفصل وزش باد سموم بوده است و به اين ترتيب بر خود ستم كرده اند.
افراد بى ايمان نيز در انتخاب زمان و محل انفاق به خود ستم مى كنند و سرمايه هاى خودرا بى مورد بر باد مى دهند.
بنا بر اين تشبيه فوق در حقيقت در ميان دو چيز است : يكى تشبيه انفاق به ((زراعت بىموقع و در غير محل مناسب )) و ديگرى تشبيه انگيزه هاى انفاق به ((بادهاى سرد و سوزان)).
بعضى ديگر گفته اند: مراد از (حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ) اين مى باشد كه حقّ خدا را اززراعت خود ادا نكرده اند و خداوند زراعت آنان را نابود ساخته است .
به هر صورت وجه شباهت در اين تشبيه ((ضايع شدن و هدر رفتن زحمت )) است .
در اين كه منظور از انفاق كافران چيست ، جمعى از مفسّران گفته اند: مراد مخارج و هزينههايى است كه آنها در جهت تضعيف دين اسلام صرف مى كرده و به وسيله آن دشمنان را برضدّ پيامبر اسلام تحريك مى نموده اند. بعضى ديگر گفته اند: مقصود اموالى است كهيهوديان به دانشمندان خود مى دادند كه آيات كتب آسمانى را تحريف كنند. عدّه اى ديگر ازمفسران معتقدند: آيه معناى وسيعى دارد كه موارد ياد شده و غير اينها را نيزشامل مى شود.
صاحب تفسير ((كشف الاسرار)) در ذيل آيه مورد بحث مى گويد: ((هرچه هزينه كنند جهانياندر كار دنيا، و هرچه به دست آرند از عشق دنيا،مثل آن چون باد است ، گيرنده باد در دست چه دارد؟ جوينده دنيا همان دارد! دردا ودريغا...)).(107)

next page

fehrest page

back page

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation