بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب انسان از مرگ تا برزخ, نعمت الله صالحى حاجى آبادى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     ENSAN006 -
     ENSAN007 -
     ENSAN008 -
     ENSAN009 -
     ENSAN010 -
     ENSAN011 -
     ENSAN012 -
     ENSAN013 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مرگ و شكايتها  

وقتى مجرم از دنيا برود و اعمال ناشايسته خود را ببيندقبل از آن كه او را دفن كنند از اعمال و كردار خود شكايت مى كند. اما متاءسفانه كسى شكايتاو را نمى شنود! اگر هم بشنود عبرت نخواهد گرفت و به زودى فراموش خواهد كرد.
حضرت رسولاكرم صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى يكى از شما از دنيا برود قيامت او برپا خواهدشد و تمام اعمال خود را از نيك و بد خواهيد ديد.
زمانى كه يكى از مجرمين از دنيا مى رود و او را به سوى قبرشحمل مى نمايند. ندا مى كند: اى برادران و اى دوستان ! من به نزد شما از آن چيزى كهبرادر بدبخت شما در آن واقع شد شكايت مى كنم ؛ زيرا دشمن خدا ((شيطان يا دنيا)) مراوعده فريب داد و به آن عمل نكرد، برايم قسم خورد كه من صالح ناصحى هستم ولى بهمن خيانت نمود.
نزد شما شكايت مى كنم از دوستان بى وفايى كهدنبال هوا و هوس ‍ مى رفتند و دائما دور مرا گرفته و به من تاءمين مى دادند و خود راحامى و طرفدار من مى دانستند و مى گفتند: ما تا آخر با تو خواهيم بود ولى الان از منتبرى جسته تنهايم مى گذارند و مى روند.
شكايت مى كنم از اولادم كه چقدر از آنان دفاع كردم ، به خاطر رفاه و راحتى آنها خود رابه رنج و زحمت انداختم ، تمام مالم را در اختيارشان گذاشتم . آنها مالم را خوردند و مراتسليم خدا و ملائكه نكير و منكر و قبر و برزخ مى كنند و بر مى گردند.
شكايت مى كنم از مالم كه چگونه آن را ضايع نمودم ، حق خدا و مردم را ندادم ، از هر راهىآن را جمع كردم ولى الان وزرو و بالم شده است جواب دادن از آن با من و سود و منفعتشبراى ديگران است .
شكايت مى كنم به سوى شما از طول اقامتم در قبر و دورى سفرم ، از تنهايى و وحشت وظلمت قبرم ، سئوال از بزرگ و كوچك اعمالم . پس ‍ حذر كنيد از آن چيزى كه به مننازل شد، واى از بلاى طولانى و رنج و عذاب بزرگ ؛ زيرا نه شفيعى براى من است ونه دوستى .
شكايت مى كنم از قبرم كه دائما فرياد مى زند و مى گويد: منم خانه تنگ و تاريك و پروحشت . اى برادران و دوستان ! تا قدرت و توانايى داريد مرا نگه داريد و نگذاريدببرند؛ زيرا به من وعده آتش و ذلت و خوارى و غضب جبار را داده اند، ((و احسرتا)) برمن ! از اين كه به دستور خدا عمل نكردم و در گناه زياده روى نمودم و از خداى خود خجالتنكشيدم ؟ اين فرياد و ناله ادامه دارد تا وقتى ميت راداخل قبر كنند.(79)


مرگ و شنيدن نداها 

وقتى روح از بدن انسان خارج شد، سه ندا از جانب آسمان مى شنود و آن نداها چنين است .
اى پسر آدم ! آيا تو دنيا را ترك كردى يا دنيا ترا ترك نمود؟ آيا تو دنيا را جمع كردىيا دنيا ترا جمع نمود؟ آيا تو دنيا را كشتى يا دنيا ترا كشت و بهقتل رسانيد؟
زمانى كه ميت را به غسال خانه بردند، سه ندا مى شنود. گويند: اى پسر آدم ! كجا شدآن بدن قوى تو، چرا ضعيف شده اى ؟ كجا رفت آن زبان فصيح و گوياى تو، چرا ساكتمانده اى ؟ كجايند دوستان و رفقاى تو، چرا وحشت كرده اى ؟
زمانى كه ميت را در كفن گذاشتند، سه فرياد مى شنود. به او گويند: اى پسر آدم !بدون زاد و توشه به سوى سفرى دور و طولانى مى روى ، ازمنزل خود خارج مى شوى و ديگر به آن بر نمى گردى ، به سوى خانههول ناك و پرخطر مى روى كه راه بازگشتى ندارى .
چون ميت را به سوى قبرستان حمل كنند، سه ندا مى شنود كه گويند: خوشا بهحال تو اگر عملت نيك باشد، خوشا به حالت اگر همنشين تو رضوان خدا و رضايت اوباشد، واى به حالت اگر همنشين تو سخط و غضب خداوند جبار باشد.
وقتى ميت را براى نماز بر زمين مى گذارند، سه فرياد مى شنود كه گويند: اى پسر آدم! هر عملى كه تا حال انجام داده اى ، اگر آن نيك باشد نيك و اگر بد باشد بد خواهىديد.
چون جنازه را كنار قبر گذاشتند، سه ندا از قبر مى شنود كه گويند: اى پسر آدم ! برپشت من خندان بودى ولى در شكم من گريان خواهى شد، بر پشت من فرحناك وخوشحال بودى در حالى كه در شكم من محزون و غمگين خواهى شد، بر پشت من گويابودى اما در شكم من ساكت و خاموش خواهى بود.
زمانى كه جنازه را در داخل قبر گذاشتند و آن را پوشانيدند و مردم به سوى خانه هاىخود حركت نمودند. خداوند متعال به او خطاب مى كند و مى فرمايد: اى بنده من ! تنها و بىكس ماندى ، دوستان و رفقايت ترا در تاريكى قبر تنها گذاشتند و رفتند! در حالى كهتو مرا به خاطر آنان نافرمانى مى كردى و از من اطاعت نمى نمودى . ولى امروز رحمت وكرامت من چنان شامل حال تو شود كه همه خلايق از آن تعجب كنند! من امروز از مادر نسبت بهفرزندش به تو مهربان تر هستم .(80)
وقتى روح از بدن انسان خارج شد و او را غسل دادند و كفن نمودند و به سوى قبرستانحركت دادند. او از جلوى مردم و جنازه حركت مى كند، ارواح مسلمين و مؤ منين بهاستقبال او مى آيند و بر او سلام مى كنند، او را به آنچه خداوند براى او آماده كرده استبشارت مى دهند.


مرگ وارد شدن به زندگى جديد  

در اين جا سئوالى پيش آيد كه آيا پس از مرگ ، انسان يك باره وارد عالم قيامت مى شود وكارش يكسره مى گردد؟ يا در فاصله مرگ و قيامت عالم ديگرى را طى مى كند و هنگامىكه قيامت برپا شد وارد عالم آخرت مى گردد.
از آيات و روايات استفاده مى شود: هيچ كس پس از مرگ بدون فاصله وارد عالم قيامت نمىشود؛ زيرا قيامت كبرا مقارن با يك سلسله انقلاب ها و دگرگونى هاى كلى در همهموجودات زمين و آسمان است (يعنى كوه ها، درياها، ماه ، خورشيد، ستارگان و كهكشانها درآن هنگام در وضع موجود خود باقى نمى مانند.
علاوه بر اين ، در قيامت اولين و آخرين مردم در يك سرزمين جمع مى شوند. ولى الان مىبينيم نظام جهان هنوز برقرار است و شايد ميليون ها و بلكه ميلياردهاسال ديگر نيز برقرار باشد و ميلياردها ميلياردها انسان ديگر بعد از اين بيايند و دردنيا زندگى كنند.
هيچ كس در فاصله مرگ و قيامت در خاموشى و بى حسى فرو نمى رود. چنين نيست كه انسانپس از مردن در حالى شبيه بيهوشى فرو رود و هيچ چيز را احساس نكند، به طورى كهنه لذتى داشته باشد و نه درد و رنجى ، نه سرورى داشته باشد و نه غم و اندوهى .
بلكه انسان پس از مرگ بدون فاصله ، وارد مرحله اى ديگر از حيات مى گردد كه همهچيز را حس مى كند، از چيزهايى لذت و از چيزهايى رنج مى برد. البته لذت و رنجشبستگى به افكار و اخلاق و اعمال او در دنيا دارد.
اين مرحله ، يك فاصله و حد وسط ميان دنيا و قيامت است كه با پايان يافتن آن برزخ نيزپايان مى پذيرد و آنگاه قيامت برپا مى شود.
از نظر قرآن و روايات ، انسان پس از مرگ دو عالم ديگر را بايد طى كند، يكى عالمىكه مانند عالم دنيا پايان مى پذيرد كه اسم آن را (عالم برزخ يا عالم ارواح و) قبر مىنامند، ديگرى عالم قيامت كبرا كه به هيچ وجه پايان نمى پذيرد.
در قيامت به حساب كلى و جزيى خلايق رسيدگى مى شود، هر كس را طبقاعمال و كردارش جزا و پاداش مى دهند. نيكوكاران را در بهشت و نعمت ها و رضوان الهىداخل مى كنند و گناهكاران و بدكاران را در جهنم و
عذاب ها و شكنجه هاى آن وارد مى نمايند.
انسان در فاصله مرگ و قيامت ، داراى نوعى از حيات است . در آنحال شديدا احساس مى كند، مى گويد و مى شنود و از نوعى زندگانى سعادت آميز وخوش يا زندگى نكبت بار و پررنج و درد برخوردار است .


فصل دوم : ارواح در عالم برزخ 
مقدمه  

آنچه از آيات و روايات استفاده مى شود، آن است كه روح و جان هر انسانى با بدنشآميخته شده است مانند آميخته شدن آتش با ذغال و گلاب با برگگل ، در ماهيت و حقيقت روح هرگز تغيير و نابودى پديد نمى آيد، آن چه از وجود انسانتغيير مى يابد و مى ميرد جسم خاكى او است .
جسم انسان نسبت به جان و روح او مانند لباس است نسبت به تن او، همان طورى كه انساندر طول مدت زندگى خود لباس هاى گوناگونى مى پوشد، همچنين از آن لحظه كهانسان به نشو و نما شروع مى كند در اثر حركت جوهرى ،شكل هاى مختلفى در او پديد مى آيد. يك وقت بهشكل نطفه و پس از مدتى به شكل علقه (خون بسته )، پس از مدتى به صورت مضغه(پاره گوشت ) و هم چنين به شكل هاى گوناگونى در آمده تا در آخر به صورتطفل ، از شكم مادر بيرون مى آيد.
پس از آن هم ، باز قيافه و شكل او عوض مى شود: قيافه طفوليت او به جوانى و جوانىبه پيرى مبدل مى شود و با رسيدن مرگ ، زندگى دنيايى او به زندگى برزخى وآخرتى مبدل مى گردد. همه اين حالات بر جسم انسان عارض مى شود، حالت وشكل قبلى مى ميرد و از بين مى رود، اما شخصيت و هويت اصلى او محفوظ مى ماند. لذا به يكنفر انسان شصت ساله ، با اين كه قيافه او كاملا با قيافهچهل سال پيش تفاوت كرده است مى گويند اين همان شخصچهل سال پيش است .
مرگ هم ، مانند جوانى و پيرى ، حالتى است كه بر انسان عارض مى گردد. زندگىدنيايى را از او مى گيرد، همان طورى كه پيرى حالت جوانى را از انسان مى گيرد و بهحالت پيرى مبدل مى سازد، مرگ هم انسان را به عالم برزخ و آخرت وارد مى كند، جسمبه جوهره اصلى خود كه خاك است بر مى گردد. روح انسان هم مانند جدا شدن آتش ازذغال ، از بدن جدا مى شود و در يك قالب مجرد از ماده ، (مانند موجودهايى كه درتلويزيون ظاهر مى گردد) زندگى برزخى خود را آغاز مى كند، همان طورى كهطفل پس از طى كردن دوران شكم مادر، دوران زندگى دنيوى را آغاز مى كند.
از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: شما، براى نابود شدن خلقنشده ، بلكه براى باقى ماندن به وجود آمده ايد و جز اين نيست كه شما از سرايى بهسراى ديگر منتقل مى شويد! حقيقتا (نفس و روح ) شما در زمين ، غريب و در بدن ها زندانىاست ، (زيرا از جنس عالم ماده نيست ).(81)
نيز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: پيامبران خدا نمى ميرند، بلكه از سرايى بهسراى ديگر منتقل مى شوند.(82)
اين مطلب ثابت و معلوم است كه بعضى افراد اقوام و دوستان خود را پس ‍ از مرگشان درخواب مى بينند و با آنها گفت و گو مى كنند. حتى بعضى اوقات از راهنمايى هاى آنهااستفاده مى نمايند؛ زيرا آنها زنده اند و در عالمى كه ويژگيهاى آن را نمى دانيم زندگىمى كنند و از عالم دنيا اطلاع دارند و ارتباطشان به كلى از آن قطع نشده است .
احضار ارواح مردگان دليلديگرى بر بقاى روح در عالم برزخ است قطع نظر از حكم شرعى آنعمل ، اين طور كه نقل مى كنند: صاحبان اين فن ، روح هر مرده اى را كه بخواهند حاضركرده و با آن سئوال و جواب مى كنند؟! (اگر چه احضار ارواح هنوز به عنوان مسئله عملىثابت نشده و اگر در آينده ثابت شود براى تحكيم عقايد مذهبىدليل استوار و قاطعى خواهد بود.)


ارواح در قالب جديد 

بعضى از آن كه دوران عمر انسان به پايان رسيد و روح از بدن جدا شد، عالم برزخشروع مى شود. روح داخل بدن مثال و برزخى مى شود و به فعاليت خود ادامه مى دهد،بدن مثالى از لحاظ شكل و قيافه مانند بدن خاكى است . فرق آن با بدن خاكى اين استكه بدن مثالى جسم و ماده نيست ، سنگينى ندارد، لطيف تر از هوا است ، چيزى مانع آننخواهد شد، هر نقطه اى كه قرار بگيرد همه چيز و همه جا را مى بيند، اين طرف و آنطرف ديوار و راه دور و نزديك برايش تفاوتى ندارد، به يك چشم بر هم زدن همه جهانرا سير مى كند و در آسمان ها پرواز مى نمايد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است : بدن مثالى (و برزخى ) را اگر ببينيد مىگوييد، اين همان بدن دنيايى است .
اگر شما پدر يا يكى از بستگان خود را در خواب ببينيد با همان مى بينيد! اگر چه آنبدن ده ها سال گذشته در خاك پوسيده شده است . اما در قالبى سالم به خواب شما مىآيد و مطالب واقعيت داراى را براى شما مى گويد كه : بعد از بررسى معلوم مى شودهمه ، مو به مو درست و واقعيت داشته است .
گاهى روح در بدن سالمى به خواب انسان مى آيد و از آينده خبرهايى مى دهد كه بدونكم و زياد بعدا واقع مى شود.
هر انسانى در همين دنيا، دو بدن دارد يكى سنگين و ديگرى سبك ، بدن سنگين همين بدنىاست كه در بيدارى با هم گفت و گو مى كنيم و رفت آمد داريم .
بدن سبك آن است كه ، در حالت خواب با هم ديگر برخورد مى نماييم ، مسافرت مى كنيم، به آسمان مى رويم ، جاهايى را كه نرفته و نديده ايم مى رويم و مى بينيم .
آرى ، هنگام خواب و مرگ روح از بدن مفارقت مى كند. ولى در حالت خواب به كلى قطععلاقه نمى كند، هنوز علاقه جزيى به بدن دارد. و در هنگام مرگ روح علاقه خود رابسيار كم مى كند به طورى كه فقط از دور آن را مشاهده مى نمايد؛ زيرا قصد ندارد تاروز قيامت به بدن برگردد. اما در قيامت بعد از آن كه ذرات انسان به هممتصل شد و از قبر بيرون آمد، باز روح ، قالب مثالى را رها كرده و به همين بدن خاكىبرمى گردد.(83)
بدن بايد با آلتى كه در دنيا داشته و با آناعمال خير و شر را انجام مى داده وارد شود؛ چرا كه هر مجرمى را با آلت جرم به دادگاهمى برند و محاكمه مى نمايند.
زندگى عالم برزخ مانند زندگى در عالم خواب است ! انواع شادى ها و غمها، لذت ها وشكنجه ها را، در عالم خواب داريم همان گونه كه در بيدارى داريم ، در عالم خواب روحخوشحالى مى كند جسم و بدن هم لذت مى برد، روح ناراحت و خسته مى شود، از كوه پرتمى شود، در بدن هم اثر مى گذارد و آن را خسته و ناراحت مى كند.


ارواح مؤ منان به صورت انسان  

مؤ منانى كه از دنيا رحلت مى كنند، در عالم برزخ به صورت هاى برزخى كه شبيهصورت انسان است مثل و مصور مى شوند نه به صورت هاى ديگر.
ابن ظبيان مى گويد: من در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بودم كه فرمود:
مردم درباره ارواح مؤ منان پس از مرگ چه مى گويند؟
عرض كردم : مى گويند: آنها پس از مرگ درحواصل (سنگدان و چينه دان ) مرغان سبز رنگ قرار مى گيرند.
فرمود: ((سبحان الله ))! مؤ من در نزد خدا گرامى تر از آن است كه روح او را در((سنگدان )) مرغى قرار دهد، لكن چون وقت ارتحال مؤ من مى رسد،رسول خدا صلى الله عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام به نزد اومى آيند، در حالى كه با آنها ملائكه مقرب پروردگار هم هستند.
اگر خداوند زبان مؤ من را با شهادت به توحيد پروردگار و به نبوت پيامبر صلىالله عليه و آله و ولايت اهل بيت عليه السلام گويا كند، آنها به نفع او شهادت مى دهند وفرشتگان مقرب هم با شهادت آنها شهادت خواهند يافت .
و اگر زبان مؤ من در آن حال بسته باشد! خداوند پيامبر خود را از ضمير و قلب او آگاهمى كند، پس رسول خدا بر ايمانش گواهى مى دهد، بر اساس ‍ شهادت پيامبر صلى اللهعليه و آله على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام و فرشتگانى هم كه حضور دارندنيز گواهى خواهند داد.
پروردگار چون روح مؤ منان را به سوى خود قبض مى كند، آنها را در بهشت مى برد. و درصورتى مانند صورت آنها قرار مى دهد، به طورى كه در بهشت مى خورند و مى آشامند،چون روح شخصى كه تازه از اين دنيا رفته بر آنها وارد مى شود، ايشان را به همانصورت هايى كه در دنيا داشتند مى شناسند.(84)
ابوبصير نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده : ارواح مؤ منان در بهشت كناردرختى به صورت اجساد بشر قرار دارند و بدين صورت ها شناخته مى شوند، يكديگررا مى شناسند و با هم گفت و گو مى كنند.
چون روح تازه اى بر آنها وارد مى شود، مى گويند: فعلا او را پرسش ‍ واگذاريد؛ چراكه از مقام هولناك و ترس عظيمى رهايى يافته است .
سپس از او مى پرسند: فلان كس چه كرد؟ و فلان كس كجا است ؟ اگر در پاسخ بگويد:او زنده بود، ارواح اميد خير و رحمت و سعادت را درباره او دارند. اگر بگويد: مرده است ،ارواح مى گويند: واى به حال او به پستى گراييد و سقوط كرد.
اگر او از اهل بهشت مى بود مسلما با بهشتى ها بوده است ، چون در ميان آنها نيامده معلوم مىشود كه به جهنم رفته است .(85)


ارواح كفار به صورت شيطان  

همان طور كه ارواح مؤ منان به صورت انسان در مى آيند و به ديدناهل خود مى روند، ارواح كفار هم ، به صورت شياطين و ملكاتى كه در آنها بوده اند دردمى آيند (مانند صورت سگ ، خوك ، ميمون ، مار، عقرب ، مورچه و غيره ) و در حجره هايى ازآتش منزل مى كنند و از خوراكى ها و آشاميدنى هاىاهل آتش مى خورند و مى آشامند.(86)
هيچ روح كافرى نيست مگر آن كه هنگام ظهر به ديداراهل و عيال خود مى رود، اگر ببيند اهلش به اعمال نيكمشغول اند براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد؛ چرا كه فرزندان واهل بيت او به كارهاى نيك و شايسته مشغول اند و او از آنهاغافل بوده و كارى براى نجات خود انجام نداده است .
در روايت ديگرى وارد شده : وقتى كافر اهل خود را زيارت مى كند، كارهاى نيكى كهخانواده اش انجام مى دهند از او پوشيده و مخفى مى شود و كارهاى زشت و ناپسند آنانبراى او آشكار و هويدا مى گردد.(87)


ارواح ارتباط با بدن ها را قطع نمى كنند 

وقتى انسان از دنيا رفت و روحش در قالب مثالى به خود صورت گرفت ، روح علاقهخود را به كلى از بدن قطع نمى كند! روح انسان خواب علاقه خود را از بدن كم كرده وبدن در حال خواب ، مقدارى سرد مى شود، ولى درحال مرگ ، روح بيشتر علاقه خود را از بدن قطع مى كند و يك ارتباط ضعيفى باقى مىماند.
به عبارت واضح تر: علاقه و ارتباط روح با بدن بر سه گونه است .
1 - ارتباط كامل و تمام مانند حيات و زندگى پيش از مرگ .
2 - ارتباط متوسط، مانند ارتباط روح با بدن در حالت خواب ؛ زيرا مانند مرگ است .
3 - ارتباط كم و ضعيف كه در حالمرگ تحقق يافته .
در روايت وارد شده است كه : روح پس از مرگ ، در روز سوم ، پنجم ، هفتم ، چهلم وسال به ديدن بدن مى آيد و جسم را مى بيند و از آن چه به سر آن آمده ناراحت مىشود.(88)
در وقت خروج روح ، انسان بدن خود را مى بيند و بهدنبال آن تا قبر مى رود. به واسطه همين علاقه جزئى مى بينيم كه قبور ائمه اطهارصلى الله عليه و آله و علما و اولياء الله منشاء اثر ونزول بركات و برآورده شدن حاجات است در حالى كه مخاطب به سلام و درود و صلواتها، ارواح برزخى آنها هستند نه بدن هايى كه در قبر خوابيده اند.


آداب جسد  

بايد توجه كرد كه بدن ميت داراى احترام است . از اين جهت بدن را نبايد در مزبله انداختيا در بيابان رها كرد، به خصوص بدن مؤ من را كه احترام آن لازم است ؛ زيرا احترام بهروح است .
از اين جهت برزخ را به عالم قبر تعبير نموده اند، در حالى كه برزخ هزاران برابر ازعالم دنيا بزرگ تر است تا چه رسد به قبر، ولى به واسطه همين ارتباط جزئى بهعالم قبر تعبير نموده اند و از سئوالات برزخى بهسئوال قبر تعبير كرده اند.
قبر ميت بايد به اندازه بدن او باشد، ميت را بايد در ميان قبر راحت بخوابانند، آن را بهاندازه كافى گود كنند، در جايى كه مى خواهد كسى از دنيا برود، كارى نكنند، كه ازنزول ملائكه جلوگيرى شود، آدم جنب داخل نشود، قرآن قرائت كنند، پاى محتضر را بهسمت قبله دراز نمايند، دعاى ((عدليه )) و سوره ((يس )) و ((وصافات )) بخوانندچيز سنگين روى سينه او نگذارند و بهتر است افرادى كه وارد مى شوند با وضو باشند؛زيرا محل جان دادن ميت محل نزول فرشتگان و ارواح مقدس معصومين عليه السلام است .
كسى كه از دنيا مى رود بايد مؤ منين براى تشيع جنازه او اجتماع كنند، او را به سه آب ،(سدر و كافور و آب خالص ) سه بار غسل دهند و در سه يا پنج پارچه كفن نمايند.
بعد او را وارد قبرستان كنند و تا هنگام ورود در قبر تدريجا نزديك قبر نمايند، اگر مرداست بدن را پايين قبر و اگر زن است از پهلوداخل كنند، در ميان قبر صورت او را برهنه نموده و روى خاك گذارند. (كنايه از اين كهخداوندا بهترين جاهاى بدن خود را كه موجب شرف و آبروى من بود اينك درمقابل مقام عظمت و جلال تو به روى خاك مى نهم .)
بايد براى او تلقين بخوانند و جريد تين (دو چوبى كه زيربغل ميت مى گذارند) در زير بغل هايش بگذارند، در چهار گوشه قبر او تربت حضرتسيد شهدا عليه السلام را بريزند.
اين ادب و اعمال كه انجام مى گيرد گرچه با بدن و جنازه اى است كه در قبر افتاده استولى روحش خوشحال مى شود. اين كارها احترام به روح مؤ من است چون عمرى اين بدن آلتدست روح بوده و روح را براى رسيدن به كمال ، يارى كرده است . از اين جهت بدن ميتمورد احترام قرار مى گيرد، و مى گويند: شباول قبر از آن سئوال مى كنند و بدن را در قبر، عذاب يا اكرام مى نمايند.


ارواح مؤ منان با خانواده ها  

به واسطه علاقه اى كه بين ارواح مؤ منان و بازماندگانشان وجود دارد آنها به ديدناهل و عيال خود مى آيند و با آنان ملاقات مى كنند؛ روح مؤ من با همان صورتى كه مصورشده به دنيا نزول نموده . اقوام و ارحام و اهل بيت و افرادى را كه به آن ها علاقمند استملاقات كرده و از حالات و سرگذشت آنان اطلاع مى يابد.
حفص بن بخترى از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: مؤ من ،اهل خود را مى بيند و آن چه را كه موجب محبت او است مشاهده مى نمايد، ليكن چيزهايى كه موجبكراهت او مى گردد از نظر او پوشيده مى شود.
نيز فرمود: بعضى از مؤ منان در هر هفته يك بار، روز جمعه به زيارت و ملاقاتاهل خود مى آيند، بعضى ديگر بر حسب مقدار عمل خود مى توانند آنان را ملاقات و زيارتكنند.(89)
ابوبصير نيز از آن حضرت نقل مى كند: هيچ روح مؤ منى نيست مگر آن كه در هنگام ظهر بهديدار اهل خود مى رود، اگر ديد اهلش به اعمال نيكمشغول است ، حمد و سپاس خداى بر اين نعمت به جاى مى آورد.(90)
در حديث ديگرى آمده است : اسحق بن عمار از موسى بن جعفر درباره ارواج گذشتگان سؤال مى كند: آيا آنها اهل خود را ملاقات و ديدار مى كنند؟ فرمود: آرى ، گفتم : در چه مقدار اززمان ؟ فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هرسال يك يار بر حسب مقام و منزلت مؤ من .
گفتم : به چه صورتى آن ها براى ديدار اهل خود مى روند، فرمود: به صورت پرندهلطيفى كه خود را به ديوارها مى زنند و از اهل خود آگاه مى شوند پس اگر آن ها را در خيرو خوبى مشاهده كنند خوشحال مى شوند، و اگر درحال بد و حاجت مندى و اندوه بنگرند غم ناك و ناراحت مى گردند.(91)
عبدالرحيم قيصر مى گويد: به آن حضرت عرض كردم : آيا مؤ مناهل خود را ديدار و زيارت مى كند، فرمود: بلى از پروردگارش اذن مى طلبد. خداوند همره او اذن مى دهد و دو فرشته نيز همراه او گسيل مى نمايد، آنها به سراغاهل او به صورت بعضى از پرندگان آمده و بر خانه او قرار مى گيرند، به طورى كهآن مؤ من ، كلام اهلش را مى شنود و به آنها نگاه مى كند.
البته در اين جا كه حضرت فرمود: روح مؤ من به صورت پرنده اى بر ديوارها مىنشيند، مراد اين نيست كه واقعا روح به صورت مرغى در مى آيد، (ممكن است انسان بعضىاوقات مرغى را كه بر روى ديوار خانه مى بيند واقعا فكر كند كه روح مرده او باشد!؟)
بلكه حضرت مى خواهد بفرمايد: همان طور كه مرغها بر روى ديوارهاى شما مى نشيند وبه آسانى رفت و آمد مى كنند روح مؤ من هم از خانه خود سركشى مى كند و ازاهل و عيال خود و احوال آن ها اطلاع پيدا مى كند.


ارواح و ديدار با جسدها 

بعد از آن كه روح انسان از بدن جدا شد و جسد بى جان او راداخل قبر نمودند. روح ، جسد را فراموش نمى كند و گاه گاهى به ديدن آن مى آيد وحالاتش را مشاهده مى كند، از وضع تاءسف بار آن حسرت مى خورد، گريه مى نمايد وسخنانى با بدن مى گويد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتى روح از جسد انسان جدا شد وجنازه او را دفن كردند، سه روز بعد از آن ، از خدا اجازه مى خواهد و مى گويد: خدايا! بهمن اذن بده تا بروم و جسد خود را مشاهده كنم و ديدارى از او نمايم و ببينم چه بر سرشآمده است .
خداوند اذن مى دهد: روح كنار قبرش مى آيد و از دور نظر مى كند مى بيند، آب از بدن ودهان و بينى او روان شده است . مدتى طولانى گريه مى كند و مى گويد: اى جسد بيچاره! و اى دوست صميمى من . آيا در زمان حيات و زندگى خود چنين روزى را به ياد مى آوردى ؟آيا اين منزل وحشتناك و پر بلا و غم و اندوه و پر ندامت را به ياد داشتى ؟ بعد از آن ازكنار قبر جدا مى شود و مى رود.
وقتى پنج روز از زمان دفن ميت گذشت . باز مى گويد: خدايا! به من اذن بده تا بروم وجنازه خود را مشاهده كنم . خداوند به او اجازه مى دهد: مى آيد به سوى قبر و از دور بهبدنى كه داخل قبر است نظر مى كند، در حالى كه خون از بينى و دهان و دو گوش اوبيرون مى آيد و سر و صورت او را چرك و خون فرا گرفته است . باز گريه طولانىمى كند به حال او حسرت مى خورد و مى گويد: اى جسد من ! آيا در زمان حيات خود به فكراين منزل پر از غم و غصه و پر از مار و عقرب و كرم هايى كه بدن ترا مى خورند بودى؟ آيا به فكر از هم پاشيدن بدن و اعضاء و جوارح خود بودى ؟ بعد از آن به مكان خودباز مى گردد.
پس از آن هفت روز كه از دفن بدن گذشت روح از خدا اذن مى خواهد كه بيايد و جسد خود راملاحظه كند. وقتى مى آيد و جسد را از دور ملاحظه مى كند، مى بيند بدن كرم افتاده است .باز گريه طولانى مى كند و مى گويد: اى جسد مسكين و بيچاره من ! آيا در زمان حيات خودكه با فرزندان و خويشان ، عزيزان و همسايگان به سر مى بردى ، به ياد اين روزتنهايى و غربت خود بودى ؟ كجا هستند برادران و دوستان و همسايگان تو، تا درجوارشان به سر مى برى و مسرور باشى ؟ ولى امروز آنان بايد بايد تا روز قيامتبراى من و تو گريه كنند.
يك ماه كه از هنگام دفن گذشت روح ، اطراف قبر مى آيد تا مشاهده كند،مال و اولادى كه از او باقى مانده است چه اعمالى برايش انجام مى دهند؟ چگونهاموال او را تقسيم مى كنند و بدهكارى هاى او را مى پردازند؟ او را چگونه از گرفتارىخلاص مى كنند؟
روح تا يك سال اطراف قبر مى گردد و نظر مى كند، كه چه كسانى براى او طلباستغفار مى نمايند؟ چه كسانى براى او محزون و ناراحتند؟ بعد از تمام شدنسال ، روح به جايى كه همه ارواح ، در آن جا اجتماع كرده اند مى رود تا روزى كه درصور دميده شود و همه مردگان دومرتبه
زنده شوند.(92)


زيارت اهل قبور 

فته شد كه : ارواح با اهل دنيا ارتباط دارند، به ديدار و ملاقاتاهل و عيال خود مى آيند، كارهاى خوب و بد آنها را مشاهده مى كنند و از اعمالشانخوشحال و ناراحت مى شوند.
حال ببينيم ، آيا زنده ها هم بايد به زيارت مردگان بروند يا خير؟ رواياتى در اينزمينه وارد شده كه : بايد مرده ها را فراموش نكرد و به زيارتشان رفت ؛ زيرا آنان اززيارت بازماندگان خوشحال و از زيارت نكردن آنها ناراحت مى شوند.
عبدالله بن سليمان مى گويد: از حضرت امام محمد باقر عليه السلام درباره زيارتاهل قبور سئوال نمودم : آيا به زيارت آنان بروم ؟
فرمود: بلى ؛ چون روز جمعه شود آنان را زيارت كن ؛ زيرا هر كدام از آنان در تنگى وناراحتى باشند، در بين طلوع صبح صادق و طلوع آفتاب گشايش مى يابند. در اين موقعهر كس به زيارت آنها رفته باشد علم و اطلاع پيدا مى كنند! ليكن چون آفتاب طلوع كندديگر قادر بر توجه به امور دنيا و زيارتاهل خود نيستند.
عرض كردم : آيا آنها از افرادى كه به زيارت قبورشان مى روند علم پيدا مى كنند و ازديدن آنها خوشحال مى شوند؟ فرمود: آرى ، و نيز از بازگشت زائرين بهمحل و خانه خود وحشت مى كنند و ناراحت مى شوند.(93)
نيز محمد بن مسلم مى گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم : آيا به زيارتمرده ها برويم ؟ فرمود: آرى ، عرض كردم : آيا آنها از رفتن ما به سوى قبرهايشان مطلعمى شوند؟ فرمود: به خدا سوگند آرى ! از آمدن شما بر سر قبرهايشان خبردار مىشوند و از ديدنتان خوشحال مى گردند و با شما انس مى گيرند.
عرض كردم : وقتى سر قبرشان رفتيم آنان را چگونه زيارت كنيم و چه بگوييم ؟فرمود: بگو: خدايا! زمين را از طرف پهلوهاى آنان بگستران ، ارواح آنان را به سوىخود بالا بر، مقام رضوان و خشنودى خود را به آنان برسان ، و از رحمت خود در آستانهآنها فرود آور كه به واسطه آن ، تنهائيشان به جمعيت و وحشت شان به انستبديل شود، به درستى كه تو بر هر كارى توانايى .
چون در بين قبرها هستى يازده مرتبه سوره ((قل هو الله )) را قرائت كن و ثوابش را بهروح آنان هديه نما؛ زيرا كسى كه اين عمل را به جاى آورد خداوند به عدد همه مردگانثواب و پاداش به او عنايت فرمايد.
عبدالله بن سنان مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : سلام كردن براهل قبور چگونه است ؟ فرمود: چنين مى گويى سلام براهل خانه هايى از مؤ منين و مسلمين ، شما زودتر از ما جلودار بوديد و پيش از ما رفته ايد، مانيز انشاءاله به شما ملحق خواهيم شد.
در روايات زيادى وارد شده است كه : پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و ائمهمعصوم عليهم السلام هر شب پنج شنبه با جمعى از مردم به زيارت مردگان مى رفتند ودر قبرستان بقيع و وادى السلام براى اموات دعا و طلب آمرزش مى نمودند.


فوائد زيارت اهل قبور  

لازم است بدانيم زيارت مردگان چيست ؟ مسلم است كه زيارتاهل قبور به خصوص علماء و شهداء و مقربان درگاه خدا فوائد بسيارى دارد. از جمله :
1- زيارت قبور ائمه و مقربان ، زائر را از هر آلودگى و خباثت نفس و گناه پاك و منزهمى سازد.
2- زيارت قبور ائمه و مؤ منان ارتباط پيدا كردن با روح متوفى است ، زيارت كننده ازآن روح پاك مدد مى گيرد، هر چه روح پاك تر و عالى تر باشد، زائر بهره بيشترى ازاو خواهد برد.
3- حاجت انسان بر سر قبر علماء و صلحا و شهداء، بيشتر برآورده مى شود، اصولا درجاهايى كه مردمان بزرگ و اولياء خدا دفن شده اند مردم بيشتر به زيارت مى روند وحاجت بيشترى مى گيرند.
4- زيارت اهل قبور، انسان را به ياد مرگ و عالم قبر مى اندازد، او را آخرت و خدا نزديكمى كند، كم تر دل دنيا مى بندد و خود را در آينده جزء اموات به حساب مى آورد.
5 - ناراحتى زائر كم تر مى شود و در اثر زيارت و گريه بر بالين قبور، غم وقصه او از بين مى رود، عقده هاى او بيرون ريخته مى شود. در روايات آمده است : هر وقتخيلى خوشحال يا ناراحت مى باشى به قبرستان برو و قدرى راجع به ساكنان آن جافكر و تاءمل كن تا به حالت عادى بر گردى .
6- هم تو با آن ها و هم آنان با تو انس مى گيرند! از رفتن تو به زيارت آنانخوشحال و خشنود مى شوند، و درباره تو دعا مى كنند.
چون روح ميت كه به زيارت خود ارتباط بيشترى دارد زيارت اموات بر سر قبرشان اثربيشترى خواهد داشت . نبايد گفت : براى اموات فرقى ندارد! چه سر قبرستان رويم و چهجاى ديگر، فقط به ياد آن ها بودن كافى است ؟
مؤ منانى كه به زيارت اهل قبور مى روند به واسطه دريچه قبور، خود را به روح آنمعصوم ، عالم ، شهيد، مؤ من و مقرب درگاه خدا مرتبط نموده و به اين وسيله با تمام وسعتعالم معنى با ارواح ارتباط پيدا مى كنند و بهره كافى مى گيرند.


پذيرايى سلمان از زائرين خود  

براى اين كه متوجه شويم : زيارت اهل قبور بى فايده نيست و اثراتى دارد و حتىاهل قبور خوشحال شده و بعضى اوقات از زائرين و ميهمانان خود پذيرايى كرده اند!داستان يكى از علما كه ابتدا به زيارت اهل قبور معتقد نبود و بعدا معتقد شده بود رانقل مى كنيم :
مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد جواد انصارى همدانى فرموده اند: من سابقا به زيارت قبرغير پيامبر و امام نمى رفتم و به آن كار معتقد نبودم ؛ زيرا تصور مى كردم كه فقط ازقبور ائمه هدى و معصومين عليهم السلام كه به مقام قرب و طهارت مطلقه رسيده اندگشايش حاصل مى شود و انسان به حاجات خود مى رسد و فقط آن ها اطلاع پيدا مى كنند وزائرين خود را مورد لطف و توجه قرار مى دهند و از قبور غير معصوم و مقربين اثرى مترقبنيست و كارى از دست آنها ساخته نمى باشد.
تا در سفرى كه براى اولين بار به همراه جمعى از علما و شاگردان روحانى خود بهعتبات عاليات به جهت زيارت مشرف شديم . در ايام اقامتمان در كاظمين ، روزى براىتماشاى بناى ايوان شكسته مدائن كه به حقيقت موجب عبرت بود از بغداد به سوى آن جارهسپار شديم .
پس از تماشاى شهر و ايوان معروف و طاق كسرى ، و پس از به جاى آوردن دو ركعت نمازكه مستحب است در ايوان خوانده شود، به سمت قبر سلمان فارسى و حذيفه يمانى كه دركنار آن قرار دارد به راه افتاديم .
در كنار قبر سلمان ، نه به جهت زيارت بلكه براى رفع خستگى و استراحت ،
با دوستان و رفقا نشسته بوديم ، ناگهان سلمان خود را به صورت واقعيش ‍ نشان داد وبه حقيقت خود تجلى نمود و از همه ما پذيرايى كرد، چنان روح او لطيف و صاف و بدونذره اى از كدورت بود كه ما را در عالمى از لطف و محبت و صفا فرو برد، چنان در فضاىوسيع و لطيف و بدون مانع از عالم معنى ما راداخل كرد كه بدون شك مانند فضاى بهشت پر از لطف و صفا بود.
آيه الله شيخ محمد جواد مى گويد: من از اين كه به جهت زيارت در كنار قبر او نيامدهبودم شرمنده شدم و خجالت كشيدم ! سپس به زيارت قبر او پرداختم . از آن زمان من نيزبه زيارت قبور غير ائمه طاهرين عليه السلام (ازقبيل قبور علما و صلحا و مقربان و اولياء خدا) مى روم و از آنان مدد مى گيرم ، حتى بهزيارت قبور مؤ منان ، و مردم عادى در قبرستان ها مى روم و به شاگردان خود هم سفارشكرده ام كه از اين فيض الهى محروم نمانند.(94)


بخش دوم : برزخ 
فصل اول : تعريف برزخ 
تعريف برزخ  

در تعريف ((برزخ )) چنين گفته اند: فاصله بين دو چيز را ((برزخ )) مى گويند:مانند پرده اى كه بين زن ها و مردها زده شود، ديوار بين دو خانه ، مرز بين دو ملك ،فاصله بين دو نهر آب يا دو دريا، كسى كه بين دو نفر واقع مى شود كه با هم نزاعنكنند، همه اين ها را ((برزخ )) مى نامند.
((برزخ )) عالمى بين ((دنيا)) و ((آخرت )) است كه آن را عالم قبر هم مى گويند:فاصله بين مرگ تا قيامت ، بين دنيا و آخرت از هنگام مرگ تا برانگيخته شدن در روزقيامت را ((برزخ )) گويند.(95)
((برزخ )) نه مربوط به دنيا است و نه مربوط به آخرت . مربوط به دنيا نيست ؛چون زندگى آن جا مانند زندگى دنيا نمى باشد؛ زيرا روح در دوران برزخ ، در قالبمثالى نازك و هوايى نرم تر از بدن فعلى قرار مى گيرد كه در آن ، جرم و تيرگىمادى و لطافت مجردات نيست . بلكه جسمى بين بدن و روح است .
عالم برزخ از نظر وسعت نسبت به دنيا، مانند دنيا نسبت به رحم مادر است بدين جهت نمىتوانيم ويژگى هاى عالم برزخ را تصور كنيم ، چنان چه كودك در رحم مادر نمى تواندويژگى هاى دنيا را بفهمد با اين كه به زودى به عالم دنيا وارد مى شود.
كلمه ((برزخ )) سه مورد در قرآن وجود دارد و در هر سه مورد به معناى فاصله بين دوچيز آمده است . آن موارد از اين قرارند:
1- مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبقيان (96)
خداوند، ((دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دو، فاصله اى قرار داد تا هيچ كدام از مرز وحد خود خارج نشوند)).
2- و جعل بينهما برزخا و حجرا محجورا(97)
و خداوند ((بين دو دريا (درياى شيرين و خوش گوار و درياى شور و تلخ ) فاصله وحايلى قرار داد تا هميشه از هم جدا باشند.))
3- و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (98)
((و از پشت سر آن ها (از لحظه مرگ ) تا روز قيامت و بر انگيخته شدن فاصله وبرزخى قرار داده شده است .))
در اين سه آيه ، ((برزخ )) به معناى فاصله بين دنيا و آخرت و بين دو دريا و دو آبآمده است :
در نهج البلاغه هم كلمه ((برزخ )) در دو مورد آمده است :
1- سلكوا فى بطون البرزخ سبيلا (99)
حضرت على در رابطه با پادشاهان و كسانى كه در دنيا داراى مقام و عزت ، اعتبار وافتخار، قدرت و شوكت بودند مى فرمايد: آن ها پس از مرگ ((در درون برزخ (قبرها)خزيدند)) و زمين بر آنها مسلط شد، از گوشت هايشان خورد و از خون هايشان آشاميد، درحفره هاى گورستان صبح كردند در حالتى كه به صورت درختى خشك و بدون رشدبودند.
آن حضرت در اين جا ((برزخ )) را به معناى قبر گرفته اند؛ چون مى فرمايد: در درون((برزخ )) آرميدند و قبر را ((دوزخ )) ناميده است ؛ زيرا فاصله بين ميت واهل دنيا يا بين دنيا و آخرت است .
2- در رابطه با اهل ذكر مى فرمايد:
فكانما اطلعموا غيوب اهل البرزخ فى طول الاقامه (100)
خداشناسان و اهل ذكر چنان به آخرت ايمان و يقين دارند كه گويا دنيا را به پايانرسانده و به آخرت وارد شده اند، امور آخرت را كه ديگران از آن ها آگاه نيستند مشاهدهنموده و به چشم ديده اند تا جايى كه مى فرمايد:
((گويا آنان از پشت ديوار اين جهان سر بر آورده و براحوال پنهان برزخيان اطلاع يافته و آن ها را مى نگرند)).


اثبات برزخ  

يكى از مشكلات بسيار مهم دانشمندان ، اثبات برزخ وقبول زنده شدن در قبر است . و اين كه آيا برزخ چيست و كجا واقع است ؟ آيا مرگ تنهاستيا يك حيات و زندگى مخصوص و مرموز؟ آيا برزخ براى همه افراد جهان است يااشخاص مخصوص ؟ آيا در برزخ چه مى گذرد و چه قضايايى واقع مى شود؟ آيازندگى كردن و روزى خوردن در آن جا به چه صورت است ؟
از سه راه مى توانيم برزخ را ثابت كنيم . يكى از راه آيات قرآن . ديگر از راه روايات .سوّم از راه خواب هايى كه خود ديده ايم يا افرادى كه به آنان اعتماد داريم ديده اند وآنها را بيان كرده اند و خوابشان هم تعبير صحيحى داشته است .


اثبات برزخ از راه آيات  

ابتدا آيات را نقل مى كنم و سپس آنها را بررسى مى نمايم . آياتى كه در اين بارهنازل شده است از اين قرارند:
1- در يك جا مى فرمايد: ((به آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده نگوييد، بلكه آنانزنده اند ولى شما (زندگى آنان را) نمى فهميد)). (101)
2 - در جاى ديگر آمده است : ((گمان نكن كسانى كه در راه خدا كشته شده اند مرده اندبلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روز مى خورند و به آن چه خدا، از جود و كرمخود به آن ها عطا كرده است شادمانند. و درباره كسانى كه هنوز به آنان نپيوسته اندشادى مى كنند كه ايشان نه ترسى دارند نه غمگين مى شوند و از جهت اين كه خداوند،نعمت و فضل خود را به آنان مى دهد و پاداش مؤ منان را ضايع نمى كند خوشحال و مسروراند)).(102)


چند مطلب به دست مى آيد  

1- شهيدان در راه حق پس از كشته شدن زنده اند و زنده بودن آنان به گونه اى است كهبراى او مشخص نيست .
2- شهيدان راه خدا نه تنها زنده اند، بلكه نزد پروردگار روزى مى خورند و ازسرنوشت مؤ منانى كه هنوز نمرده اند دل خوش اند؛ زيرا مى دانند براى آنان بيم واندوهى وجود ندارد.
3- اين آيات فقط زنده بودن شهيدان را در عالم برزخ با صراحت بيان مى كند. لكن ازآيات نمى توان زنده بودن همه مردم را در برزخ اثبات كرد.
4- در جاى ديگر مى فرمايد: (به حبيب نجار گفته شد):((داخل بهشت شو. او گفت : اى كاش ! قوم من مى دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيد و ازاكرام شده گانم گردانيد)).(103)
آيه درباره مرد مؤ منى (حبيب نجار) نازل شده است كه او از رسولان و نمايندگان (حضرتعيسى ) دفاع كرد و سرانجام به دست كافران كشته شد.
از اين آيه به خوبى به مى آيد كه ((حبيب نجار)) به محض كشته شدن ،داخل بهشت شد و آرزو كرد، اى كاش ! قوم او از اين ماجرا مطلع مى شدند، و نيز روشن مىشود: بهشتى كه وى داخل آن شد بهشت برزخى است . آيه مورد بحث هم ، مانند آيه گذشته، درباره كسى است كه در راه خدا كشته شده و عموم مردم راشامل نمى شود.
5 - نيز مى فرمايد: ((عذاب بدى به خاندان و طرفداران فرعون رسيد، آتشى كه هرصبح و شام به آنان عرضه مى شود و روز قيامت ،آل فرعون را به سخت ترين عذاب داخل كنيد)). (104)
اين آيه ، كه عرضه داشتن آتش را از داخل شدن در آن جدا كرده است روشن مى كند كهعرضه شدن دودمان فرعون به آتش در عالم برزخ و قبر است .
از آيه ياد شده چند نتيجه ديگر نيز به دست مى آيد.
1- آيه به طور صريح مى گويد: ابتدا به دودمان فرعون هر صبح و شام آتش ‍ سوزانعرضه مى شود و آنان سپس در آن داخل مى شوند. بنابر اين عرضه شدن آتش برآل فرعون پيش از قيامت است ؛ زيرا در پايان آيه مى فرمايد: روز قيامت آنان را به سختترين عذاب درآوريد.
3- عذابى كه در عالم برزخ و قيامت به دودمان فرعون مى رسد به وسيله آتش است .لكن اهل برزخ از دور به وسيله آن ، عذاب مس شوند واهل آخرت با داخل شدن در آن . (105)
تا اين جا چهار آيه درباره برزخ آورديم . سه آيهاول در رابطه با زندگى برزخى شهدا و آيه چهارم در خصوص برزخ كفار بود.
نتيجه آنكه ، شهيدان در عالم برزخ در ناز و نعمت اند و كفار در عذاب و شكنجه . در حالىكه عذاب كفار با بيم و هراس همراه است كه از نزديك شدن به آتشحاصل مى شود. مانند كابوس هاى وحشت ناك و خواب هاى پريشان و هراس انگيز كه خواببيننده با آن روبرو مى شود و گاهى فرياد مى زند و خود و ديگران را بيدار مى كند.
5 - سوره واقعه اهل قيامت را به سه دسته تقسيم كرده است . 1 - سابقون . 2 - اصحابيمين . 3 - اصحاب شمال . آن گاه درباره قيامت هر يك ، بهتفضيل سخن مى گويد: ((هنگامى كه حيات و روح به گلوى محتضر رسيد شما نگاه مىكنيد در حالى كه ما به او از شما نزديك تريم ولى شما نمى بينيد)). و اگر دربارهمرگ مجبور نبوديد حتما روح را به بدن بر مى گردانديد. و بهدنبال آن مى فرمايد: اگر محتضر از مقربان باشد پس ‍ (براى اوست ) راحتى و ريحان وبهشت پر نعمت ، و اگر از اصحاب يمين باشد، سلام بر او از اصحاب يمين و اگر ازتكذيب كنندگان گمراه باشد پذيرايى او با آب گرم و ورود به آتش جهنم است .(106)
از اين كه روح و ريحان از بهشت پر نعمت و هم چنين آب گرم و سوزان ازداخل شدن در آتش جدا شده است به دست مى آيد كه روح و ريحان و همين طور آب سوزان ،در عالم برزخ است و بهشت پرنعمت و داخل شدن در آتش مربوط به قيامت است .
آيات ذكر شده عموميت دارد به خلاف سه آيه اى كه درباره شهيداننازل شده است . نيز آيه اى كه درباره تكذيب كنندگاننازل شده است عموميت دارد، به خلاف آيه اى كه درباره تكذيب كنندگاننازل شده است عموميت داد، به خلاف آيه اى كه دربارهآل فرعون نازل شده بود.
6 - در آيه ديگر مى فرمايد: ((قوم نوح ، همگى به سبب گناهانشان غرق شدند و درآتش وارد گشتند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.)) (107)
اين آيه نيز با صراحت مى گويد: قوم نوح ، بعد از غرق شدن بدون فاصله وارد آتششدند. عجيب است كه آنان بعد از غرق شدن در آب ، فوراداخل آتش شدند!
اين آتش ، همان آتش برزخى است ؛ زيرا طبق آيات گذشته كه درباره قوم فرعون و دروغگويان گمراه نازل شده بود آنان بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات شدند. قوم نوح هم، بعد از غرق شدن در آب ، بدون فاصله داخل آتش شدند)). (108)
7 - در آيات ديگرى چنين آمده است : ((اى نفس و روح آرام يافته ، به سوى پروردگارتبازگرد، در حالى كه تو از خدا خشنودى و خدا هم از تو خشنود ، در ميان بندگانمداخل شو و در بهشتم در آى )). (109)
مقصود آيه اى كه مى فرمايد: ((در ميان بندگانمداخل شو)) آن است كه (( در برزخ به بندگانم ملحق شود))؛ زيرا بندگان خدا در آنجا اجتماع مى كنند و در قيامت داخل بهشت مى شوند. آيه هم مى فرمايد:اول در ميان بندگان داخل شويد و بعد از آن داخل بهشت گرديد.
8 - در آيه ديگر مى فرمايد: كفار بعد از آن كهداخل آتش شدند به فغان آيند و گويند:
((پروردگارا! ما دو بار ميراندى و دوبار زنده كردى ! ما اعتراف به گناهان خود مىكنيم . آيا راه خارج شدن (از آتش جهنم ) براى ما مى باشد)). (110)
بعضى از مفسرين مى گويند: دوبار مردن ممكن نيست مگر به زنده شدن در قبر. (111)
بعضى ديگر چنين مى گويند: ((مردن دوباره در برزخ ، وقتى است كه براىسئوال (پيش ) از بر انگيخته شدن و قيامت ) انسان زنده شود)). (112)
9 - در آيه ديگر مى فرمايد: چگونه به خدا كافر مى شويد وحال آن كه مرده بوديد او شما را زنده كرد و دوباره ميراند و باز زنده كرد و عاقبت بهسوى او باز مى گرديد)).(113)
بعضى از مفسرين مى گويند: انسان ها قبل از آنكه در پشت پدران و رحم مادران وارد شوندنطفه مرده اى بودند. بعد خداوند آنان را زنده كرد و به عالم دنيا فرستاد باز آنها راميراند و دو مرتبه در قبر زنده كرد و پس از آن به سوى خدا رجوع مى كنند.(114)
اما اثبات برزخ از راه روايات و خواب ها، در لابه لاى مطالب بيان مى شود.


next page

fehrest page

back page