گفتيم انقلاب يعنی طغيان و عصيان عليه نظم حاكم موجود ، كه در ايران ماچنين طغيان و عصيانی بوجود آمده است حال بايد ببينيم ، آيا اين انقلابصرفا ماهيتی اقتصادی - مادی دارد ، يا تنها دارای ماهيت سياسی است ؟ ياآنكه انقلابی مذهبی است ؟ البته مذهبی به معنای جامعه شناسانه - يعنیمذهبی كه در ذات خودش از ساير نهادهای جامعه جداست و اگر هم نهادهایديگر را به دنبال خود بكشاند به اصطلاح تبعی و طرداللباب است ، يا آنكهانقلاب ، انقلابی همه جانبه و كامل است كه روح آنرا اسلام تشكيل داده است؟ مطلب ديگری را هم لازمست عرض كنم كه مقدمهای است برای بحث اصلی ماو آن اين سؤال اساسی است كه بطور كلی منشا و ريشه انقلابها چيست ؟ زيراانقلاب هم نظير هر پديده اجتماعی ديگر از قاعده و قانون عليت و معلوليتمستثنی نيست ، يعنی به تعبير قرآن ، انقلاب بر اساس يك سنت بايدبوجود بيايد در پاسخگوئی به اين سؤال ، نظريه مشهوری وجود دارد كه باماترياليسم تاريخی معروف است در تعريف ماترياليسم تاريخی گفتهاند :برداشتی اقتصادی از تاريخ و برداشتی تاريخی از اقتصاد و من اضافه ميكنمكه ماترياليسم تاريخی علاوه بر اينكه برداشتی اقتصادی از تاريخ و برداشتیتاريخی از اقتصاد است ، برداشتی تاريخی اقتصادی از انسان نيز هست ،بدون اينكه برداشتی انسانی از اقتصاد و يا از تاريخ باشد . اين نظريه بطور خلاصه میگويد كه ريشه انقلابها دو قطبی شدن جامعه ها استاز نظر معيشت ، و خود اين دو قطبی شدن - تقسيم جامعه به دو طبقه مرفه ومحروم - ريشه ای در كار اجتماعی و بالمال ريشهای در ابراز توليد دارد ،يعنی آنچه كه با لذات متكامل است ابزار توليد است و ابزار توليد در هردرجهای از تكامل باشد ، |