بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب امیرالمؤمنین علی (ع) خورشیدی در افق بشریت, سید محمد شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - پيشگفتار
     02 - مقدمه مولف
     03 - آزادى در اسلام
     04 - گذشت از تبهكاران
     05 - زندگى فرمانروايان اسلام
     06 - احترام به آراء ديگران
     07 - تعدد احزاب آزاد
     08 - مساوات در اسلام
     09 - حقوق بشر در اسلام
     10 - پاسدارى از اموال مردم
     11 - بيت المال
     12 - عدالت در قضاوت
     13 - خاتمه
     fehrest - فهرست
 

 

 
 

آزادى در اسلام

حضرت على(ع) دومين حاكم اسلامى است كه توانست آزاديهاى اسلامى را به همگان حتى كفار ارزانى دارد چه آنكه آزادى در اسلام بيشمار است. قرآن مجيد راجع به پيامبر بزرگ، و هدف بعثت او را چنين بيان مى‏كند:

بار گران و غل و زنجيرهائى را كه بر مردم بوده، از پشت آنان بر مى‏دارد (يضع عنهم اصرهم و الا غلال التى كانت عليهم)(1) دو عبارت را در اين آيه شريفه ملاحظه مى‏كنيد: (اصر: بار گران) و (اغلال: زنجيرها) و اين به دو معنى است:

1 ـ گاهى بر پشت انسان بار سنگينى مى‏گذارند كه با وجود باز بودن دست و پايش، قادر به حركت از جاى خود نبوده، و در نتيجه زمين‏گير مى‏شود، اين را (اصر) يعنى بارگران گويند.

2 ـ و گاهى هم بار سنگينى بر پشت انسان نيست اما دست و پايش در قيد و بند است كه در نتيجه نمى‏تواند حركتى انجام بدهد.

اين دو مثال را در جامعه اگر پياده كنيم، خواهيم يافت كه برخى از جوامع خود راگرفتار تشريفاتى نموده، كه به مرور زمان بر كاهل آنها سنگينى مى‏كند، مثل: تشريفات ازدواج، دادگسترى، خانه‏دارى، خانه‏سازى و ديگر شئونات زندگى امروز.

و برخى جوامع هم گرفتار قوانين و مقرراتى شده‏اند كه دست و پاى آنها بسته، و آزاديهايشان را محدود ساخته است..

يكى از مهمترين اهداف پيامبر گرامى اسلام(ص) اين بود كه بار سنگين تشريفات را از پشت جامعه انسانى برداشته و قيد و بندهاى اختناق را از بين ببرد، و لذا دين مبين اسلام تمام آزاديها را براى انسان محترم شمرده، مگر در موارد بسيار معدود كه براى حفظ آزادى اكثريت جامعه، آزادى چند نفر را محدود نموده است، قرآن مجيد خطاب به پيامبر گرامى اسلام مى‏فرمايد: به مردم بگو كه من از شما پاداشى نمى‏خواهم و شما را به زحمت و مشقت نمى‏اندازم (قل ما اسئلكم عليه من اجر و ما انا من‏المتكلفين)(2) و در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد: پس به مردم تذكر بده، كه تو ياد آورنده‏اى و بر مردم مسلط نيستى (فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمسيطر)(3)، و همچنين نداى قرآن براى هميشه بلند است كه: در انتخاب دين هيچگونه اكراه و اجبارى نيست (لا اكراه فى‏الدين)(4) و لذا پيامبر عاليقدر اسلام(ص) هيچكس را اجبار بر پذيرش دين اسلام نفرمود، نه در جنگ بدر، نه در جنگ خيبر، نه در فتح مكه، نه در جنگ حنين و نه در دهها جنگى كه دشمنان اسلام بر عليه اسلام روا داشتند...

همچنين امير مؤمنان على(ع) به پيروى از رسول خدا(ص)، آزادى تمام اقشار و حتى اقليتهاى مذهبى تحت پرچم اسلام را محترم شمرد، و در حالى كه آن امام بسيار مقتدر، و قلمرو حاكميتش از نيمه‏هاى شوروى تا غرب آفريقا بوده است، هيچكس را اجبار به ترك دين خود، و پذيرش دين اسلام نكرد، بلكه بعكس در روايات مكررى از ائمه اطهار (ع) راجع به اقليتهاى مذهبى آمده كه: (الزموهم بما التزموا به) با آنان به همان ايده‏اى كه دارند رفتار كنيد...

حضرت امير مؤمنان على(ع) در روايت مشهورى كه از آن بزرگوار نقل شده مى‏فرمايد: (بنده ديگران مباش حال آنكه خداوند تو را آزاد آفريده است) و همچنين در قسمتى از يك روايت مفصل مى‏فرمايد: (... تمام مردم آزاد هستند...) همچنين حضرت امام حسين(ع) در روز عاشورا به هنگام شدت آتش جنگ با لشكريان بنى اميه به آنان خطابى فرمود كه براى هميشه در فضاى تاريخ بشريت طنين‏افكن است، و هر انسان آزاده‏اى آن را بگوش دل مى‏نوازد: (ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم).

گر شما را به جهان دين و آئينى نيست لااقــل مـردم آزاده بدنيـا باشـد

و بالاخره روايات وارده از معصومين (ع) راجع به آزاديهاى مردم بسيار است، تا جائى كه فقهاى اسلام، با استفاده از قرآن مجيد و روايات، قاعده‏اى را بطور اختصار و سر بسته بيان فرموده‏اند كه: (مردم برجان و مال خويش مسلط هستند) از اينرو هر انسانى مى‏تواند با جان و مال خويش هر كارى را انجام دهد مشروط بر اينكه مخالف اوامر الهى نباشد، پس آزادى در هر موردى از قبيل: تجارت، صنعت، كشاورزى، ساختمان‏سازى، سفر، اقامه، اظهار نظر، مطبوعات ـ اعم از روزنامه، مجله و كتاب ـ تأسيس ايستگاههاى فرستنده راديوئى و تلويزيونى، آموزش، ازدواج و ديگر نيازمنديهاى مشروع انسانى، از ديدگاه اسلام محترم است.

حضرت امير مؤمنان على(ع) به پيروى از پيامبر عالى مقام اسلام(ص)، مردم را در هرگونه تصرفى در زمينهاى موات آزاد گذاشته بود و لذا جمعيت شهر نوبنياد كوفه در زمان آن امام در حدود چهار ميليون نفر، و بنا به نقل مورّخين وسعت اين شهر ده فرسخ (60 كيلو متر) بوده است، زيرا پيامبر اسلام فرموده بود: (كسى كه زمين مواتى را آباد كند از آن اوست)، (زمينهاى موات ملك خدا و پيامبر است، و هر كس كه بخشى از آن را آباد كند، از مال او خواهد بود)، (كسى كه در اطراف زمين موات ديوار بكشد از آن اوست)، (كسى كه زمين موات را آباد كند از آن بهره‏اى داشته، و اگر چهارپايان از علف زمين او چيزى بخورند، برايش صدقه محسوب مى‏شود) و بالاخره در روايتى ديگر نيز مى‏فرمايد: (كسى كه سبقت بگيرد به چيز مباحى كه ديگران بر او سبقت نگرفته‏اند، حق او در آن شى‏ء، بر ديگران مقدم است).

و با استناد به دهها روايت صحيح وارده از ائمه اطهار عليهم ‏السلام، همانند روايات فوق است كه فقهاى اسلامى فتوى داده‏اند: هركس حق استفاده از تمام منابع ثروتهاى مباح عمومى را دارد مثل: چوب، ميوه و يا برگ جنگل، نمك و يا ماهى درياها و رودخانه‏ها، جانوران صحراها... و جز اينها از موارد حلالى است كه اسلام مقرر فرموده، چرا كه خداوند ثروتهاى زمين را براى عمومى بشر آفريده، و در آيه‏اى چنين تصريح مى‏كند: (خداوند است كه آسمانها و زمين را آفريده و از آسمان آب را فرود آورد، پس توسط آن براى شما از ميوه‏جات روزى فراهم آورد، و كشتى را براى شما مسخر فرمود تا به خواست او در دريا حركت كند، و رود خانه‏ها و آفتاب و ماه به طور پيوسته، و شب و روز را براى شما آفريده، و از هرچه كه سئوالش كرديد، به شما ارزانى داشته، و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، نخواهيد توانست آنها را به حساب آورد، به درستى كه انسان ستمگر و كفركيش است (الله الذى خلق السماوات والارض و انزل من السماء ماءاً فأخرج به من الثمرات رزقاً لكم و سخر لكم الفلك لتجرى فى‏ البحر بأمره و سخر لكم الأنهار وسخر لكم الشمس والقمر دائبين و سخر لكم الليل والنهار و آتاكم من كل ما سألتموه و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم كفار)(5).

و در واقع همين آزاديهاى مطلق و گسترده بود، كه در آغاز اسلام مردم را گروه گروه بسوى اسلام جلب كرد، و اگر انشاءالله مجدداً قدرت جهانى به دست مكتب اسلام و نمايندگان واقعى پيامبر خدا بيفتد، اميد است كه تمام انسانها، حتى مردم آمريكا، شوروى، چين و نظاير آنها به دين اسلام بگروند، چرا كه بشر بطور فطرى هميشه نظام بهتر را پذيرفته، و نظامهاى غير آن را ترك مى‏كند.

شبى در صفين

شبى در جنگ صفين، آب فرات به دست لشكريان معاويه افتاد، معاويه دستور داد كه آب بر سپاه على(ع) بسته شود، هنگامى كه خبر به امير مؤمنان رسيد، به لشكريان خود دستور آماده باش فورى داد، و ضمن خطبه‏اى به آنان فرمود: (الموت فى‏حياتكم مقهورين، والحياة فى‏موتكم قاهرين...) يعنى: اگر زير بار ذلت دشمن باشيد مرده‏ايد حتى اگر به ظاهر زنده باشيد، و اگر در برابر دشمن پايمردى كنيد براى هميشه زنده‏ايد حتى اگر به ظاهر شهيد شويد... و سپس دستور حمله جهت آزادسازى فرات از دست دشمن را صادر فرمود، سپاه امام با يك حمله حساب شده توانستند نيروهاى بنى اميه را از نهر فرات دور ساخته، و خود بر آنجا مسلط گردند، پس از پايان موفقيت‏آميز اين حمله سپاهيان حضرت امير(ع) خواستند مقابله به مثل كرده و آب را بر لشكر معاويه ببندند، حضرت اين كار را اجازه نداد و فرمود: كه استفاده از آب براى همگان آزاد است، چنين عملى در كدام تاريخ بشر جز اسلام وجود دارد؟! اسلام تا اين اندازه شخصيت انسانها را محترم شمرده كه حتى آب را بر دشمن محارب نمىبندد.

شاهكار در خيبر

در اينجا بى‏مناسبت نيست كه به شاهكارى نظير اين از پيامبر بزرگ اسلام اشاره كنيم:

به هنگام محاصره دژهاى محكم خيبر توسط سپاهيان رسول خدا، و مقاومت يهوديان ساكن در آن، شخصى از يهوديان به خدمت پيامبر اسلام شرفياب شده و عرضه داشت:

يا محمد من به شما راهى نشان مى‏دهم، كه اگر آن را پيش‏گيرى، يهوديان خيبر به راحتى تسليم مى‏شوند و آن راه اين است كه جوى آبى از خارج قلعه خيبر به سوى داخل آن روان است، و اين راه آبى بسان شريان زندگى آنهاست، اگر راه آب را مسدود كنيد آنان در اثر فشار تشنگى ناگزير به تسليم خواهند شد... اما پيامبر بزرگ و معلم انسانيت با عاطفه‏اى توصيف‏ناپذير به آن يهودى فرمود:

نه.. من چنين كارى نمى‏كنم، زيرا در اين دژها پيرمردان، پيرزنان، كودكان بى‏گناه، زنان شيرده و افرادى ضعيف هستند خوش ندارم پيروزى من به قيمت تشنگى آنان تمام بشود..!

و با وجودى كه قرآن مجيد مى‏فرمايد: به درستى دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنين، يهوديان و مشركان خواهى يافت (لتجدن اشدالناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا)(6) پيامبر اسلام با وجود دشمنى و كينه‏توزى آنان، پس از فتح دژهاى خيبر با كمال عطوفت و مهربانى با اسيران يهود رفتار كرد...

و اين طرز رفتار زندگانى پيامبر بزرگ بود كه مردم را به سوى اسلام جلب مى‏كرد، نه جنگ جوئى و جنگ افروزى و لذا تمام كشته‏هاى جنگهاى پيامبر، در بيش از هشتاد جنگ از طرفين (مسلمين و كفار) يك هزار و چهارصد نفر بوده كه عده‏اى آن را يك هزار و هشت نفر نيز شمرده‏اند، و حال آنكه ما مى‏بينيم كه قبل از اسلام كشتارهاى عجيبى صورت مى‏گرفته، مثلاً فارسها به قلمرو روميان حمله مى‏كرده، و از مدائن تا مصر مردم را قتل عام مى‏كردند، و بعكس گاهى روميها به فارسها حمله مى‏كرده، و از مصر تا مدائن آدمكشى مى‏كردند و شعار عربها در جنگ با يكديگر اين بود: براى اين خاندان نه زن، نه مرد و نه كودكى را باقى گذاريد اين راجع به قبل از اسلام.

اما بعد از اسلام اگر تاريخ جنگهاى جهان را ورق بزنيد، خواهيد يافت كه چه جنگهائى رخ داده و چه كشتارهاى عجيبى روى داده است، و ميليونها انسان به خاك و خون كشيده شده‏اند.

رفتار با اسيران فارس

پس از استيلاى سپاهيان اسلام بر كشور ايران، تعداد بسيارى به اسارت نيروهاى اسلام در آمده و بسوى شهر مدينه گسيل داده شدند، هنگامى كه آنها را در مجلس خليفه وقت آوردند، خليفه تصميم بر بردگى و فروش آنان گرفت، اما حضرت على(ع) از اين كار ممانعت كرده و فرمود: پيامبر اسلام فرموده: عزيزان يك قوم را عزيز بشماريد و به آنان نيكى كنيد، و اينان در قوم خود عزيز بوده‏اند، سپس آن حضرت در همان مجلس سهم اسيران خود را آزاد فرمود، و بنى هاشم به پيروى از آنحضرت، سهم خود را آزاد كردند، و طبق يكى از قوانين اسلامى اگر قسمتى از بردگان آزاد شوند، بقيه را نيز دربر مى‏گيرد و بخش آزاد نشده آن بردگان و اسيران نيز آزاد شدند، و در نتيجه خليفه نتوانست آنها را به بردگى در آورد.

ملاحظه كنيد كه اسلام تا چه حدى بر عطوفت و شفقت و مهربانى بنوع انسان تأكيد كرده تا جائى كه پيامبر عاليقدر اسلام (ص) مى‏فرمايد: (ارحموا ثلاثاً و حقاً لهم ان يرحموا، عزيز قوم ذل و غنياً افتقر و عالماً ضاع ما بين جهال) يعنى: سه شخص را مورد مرحمت و لطف خود قرار بدهيد: اولا كسى كه روزگارى عزيز بوده و حال ذليل شده، ثانيا كسى كه روزگارى ثروتمند بوده و حال فقير و تهيدست شده، و ثالثا دانشمندى كه در ميان عده‏اى نادان ضايع شده است.

همچنين پيامبر بزرگ اسلام (ص) مى‏فرمايد: (ارحموا من فى‏ الارض يرحمكم من فى‏ السماء) يعنى: اهل زمين را رحم كنيد، تا خداوند متعال شما را مورد مرحمت قرار بدهد.

و بطورى كلى پيامبر اسلام(ص) مظهر رحمت و شفقت بوده تا جائى كه قرآن او را بعنوان رحمتى براى تمامى عالميان ذكر كرده است (و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين)(7).

رحمت براى همه

و امير مؤمنان حضرت على(ع) نيز همين حالت را داشته، و براى همگان رحمت بوده است، تا جائى كه او را پدر يتيمان لقب داده‏اند، و در متون تاريخى آمده كه هنگام بسترى شدن آن حضرت در اثر ضربت زهر آگين ابن ملجم ـ قاتل آن حضرت ـ طبيبان معالج براى امام شير گاو تجويز كردند، هنگامى كه اين خبر در شهر كوفه شايع شد، دهها مرد و زن و كودك هركدام با ظرفى شير در خانه امام گرد آمدند تا شير مورد نياز پدر و حامى خود را تهيه كنند... و حضرت كمى تناول مى‏كردند و بقيه آن را براى ابن ملجم مى‏فرستادند.

تفقد از نابيناى زمين‏گير

هنگامى كه امام حسن و امام حسين عليهما السلام از بخاك سپردن امير مؤمنان به سوى خانه باز مى‏گشتند، صداى دلخراش ناله ضعيفى از داخل يك خرابه به گوش آندو بزرگوار رسيد، آن دو امام كه تربيت شده در مكتب وحى بوده وخود را مسئول بر ضعيفان و بينوايان مى‏دانستند، با شنيدن صداى ضعيف وارد خرابه شدند، پير مرد نابينا و زمين‏گيرى را ديدند كه خود را آلوده كرده و ناله ضعيفى داشت، احوال او را پرسيدند؟ در پاسخ گفت:

مى‏بينيد كه من نابينا و زمين‏گير هستم، يكى از مردان خدا هر روز بطور مداوم مرا مورد تفقد قرار مى‏داد، خشگم مى‏كرد، بدن و لباسم را تميز مى‏نمود و حتى غذا را لقمه كرده و در دهانم مى‏گذاشت... اينجا پير مرد عقده گريه گلويش را فشرد و آهى جانسوز كشيد و ادامه داد:

اكنون سه روز است كه او نيامده، بسيار گرسنه‏ام و خودم را كثيف كرده‏ام و نمى‏دانم چرا او نيامده؟!.

امام حسن و امام حسين با شنيدن سخنان آن پيرمرد پرسيدند: آيا از او نشانه‏اى در نظر دارى؟

پيرمرد پاسخ داد: من كه نابينا هستم، فقط اين نشانه در نظرم هست كه به هنگام ورودش همه چيز و حتى سنگ ريزه‏هاى آن خرابه بصدا در آمده و پيوسته صداى ذكر خدا از آنها بگوشم مى‏رسيد.

اينجا بود كه آن دو بزرگوار اشك در چشمانشان حلقه زد و گفتند، اى مرد او پدر ما على بن ابى‏طالب(ع) بود، كه ما هم اكنون از خاكسپاريش باز مى‏گرديم.

پيرمرد با شنيدن خبر ناگوار شهادت امير مؤمنان آهى كشيد و روى خاك افتاد و جان داد.

اگر كمى در اطراف اين داستان مطالعه كنيم، خواهيم يافت كه اين يكى از بزرگترين شاهكارهاى امير مؤمنان بود، زيرا رهبر يك مملكت بسيار بزرگ و شايد بزرگترين قدرت دنياى آن روز، با صدها مشكلات و مسئوليتهاى اجتماعى، آنقدر خود را مسئول مى‏داند تا جائى كه رسيدگى به يك نابيناى فلج جزء برنامه كار روزانه او قرار مىگيرد و بدون استنكاف و تكبر او را تمييز و خشك كرده و غذايش مى‏دهد اين شيوه رفتار رهبر، با ضعيف‏ترين فرد جامعه در تاريخ انسان بى‏نظير است مگر در مورد رهبران الهى.

خوراك آن حضرت

حضرت على(ع) نان جوين خشك همراه با نمك ميل مى‏نمود، و شكم مبارك خود را هيچگاه سير نمى‏كرد، و هر گاه شخصى علت اين كار را مىپرسيد، مىفرمود: شايد در دورترين نقاط قلمرو حاكميت من ضعيفى باشد كه غذاى سير نخورده، و من بايد همانند او زندگى كنم!

1 ـ سوره اعراف، آيه156 .
2 ـ سوره ص، آيه87 .
3 ـ سوره غاشيه، آيه‏هاى21 و22 .
4 ـ سوره بقره، آيه257 .
5 ـ سوره ابراهيم، آيه 31 ـ 33.
6 ـ سوره مائده: آيه 82.
7 ـ سوره انبياء، آيه107 .