بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ویژگیهای امام حسین علیه السلام, آیه الله شیخ جعفر شوشترى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     footnt02 -
     footnt03 -
     footnt04 -
     HOSSEI01 -
     HOSSEI02 -
     HOSSEI03 -
     HOSSEI04 -
     HOSSEI05 -
     HOSSEI06 -
     HOSSEI07 -
     HOSSEI08 -
     HOSSEI09 -
     HOSSEI10 -
     HOSSEI11 -
     HOSSEI12 -
     HOSSEI13 -
     HOSSEI14 -
     HOSSEI15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

قرآن و سوگوارى حسين عليه السلام  
طبق رواياتى كه در دست است ، خداوند در قرآن شريف از امامت و ولايت و شخصيّت اماماننور و سيره و روش و مسئوليّت آنان در صيانت از دين و ارزشهاى آسمانى ، ... و ازشهادت و سوگ حسين عليه السلام كه در راه دين و قرآن حماسى ترين و شكوهمندانهترين فداكارى را آفريد، سخن گفته است كه برخى آيات در اين مورد ترسيم مىگردد.
1 در مورد دوران باردارى مادرش بر او و ولادتش مى فرمايد:
وَوَصَّيْنَا الاِْنْسانَ بِوالِدَيْهِ اِحْساناً اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْاَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى والِدَىَّ وَاَنْ اَعْمَلَ صالِحاً تَرْضيهُ وَاَصْلِحْ لىفى ذُرِّيَّتى اِنّى تُبْتُ اِلَيْك وَاِنّى مِنَ الْمُسْلِمينَ.(904)
ما انسان را به نيكى كردن به پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش ‍ (بار) او را در دورانباردارى به دشوارى حمل كرد و نيز به دشوارى (بار) او را بر زمين نهاد و دورانباردارى و از شير گرفتنش سى ماه است تا هنگامى كه به مرحلهكمال خود برسد و به چهل سالگى درآيد مى گويد:
(پروردگارا! به من الهام فرما تا سپاس نعمتى را كه تو بر من و پدر و مادرم ارزانىداشتى ، به جا آورم و تا كارهاى شايسته اى كه تو آن را مى پسندى انجام دهم .
پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز، چرا كه من به بارگاه تو روى آوردم و قطعاًاز مسلمانان خواهم بود.)
طبق اسناد معتبر روايت شده است كه چون فاطمه عليها السلام به حسين باردار شد،فرشته وحى بر پيامبر نازل گرديد و گفت : (خداوند ضمن درود، شما را به ولادتفرزند گرانمايه اى از فاطمه ، كه ستمكاران امّتت ، پس از شما او را به شهادت مىرسانند، مژده مى دهد.)
پيامبر ضمن پاسخ سلام و درود الهى به وسيله فرشته وحى ، گفت چنين فرزندى را باچنين رخدادى سهمگين و افتخارات بزرگ نمى طلبد.
فرشته وحى عروج كرد و بار ديگر فرود آمد كه پيام همان بود و پاسخ نيز همان .
بار سوّم فرودآمد و گفت : (خداوند مژده ات مى دهد كه امامت و پيشوايى بشريّت را درنسل اين فرزندت قرارمى دهم .) و پيامبر رضايت خويش را اعلام كرد. سپس موضوع رابا دخت گرانمايه اش در ميان نهاد فاطمه عليها السلام نيز همانند پدرش پس از دريافتبشارت امامت و پيشوايى در نسل حسين عليه السلام بدان رضايت داد.
حَمَلَتْهُ اُمُّهُ كُرْهاً آنگاه اين مادر والا، دوران باردارى او را با آگاهى به اينواقعيّت كه او در راه حقّ و عدالت به شهادت خواهد رسيد، به دشوارى و اندوه گذرانيد
وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً و او را با آگاهى به سرنوشت پرافتخارش به دشوارىو با اندوه به دنيا آورد وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلثوُنَشَهْراً حتّى اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَبَلَغَاَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى والِدَىَّ وَاَنْ اَعْمَلَصالِحاً تَرْضيهُ وَاَصْلِحْ لى فى ذُرِّيَّتى اِنّى تُبْتُ اِلَيْك وَاِنّى مِنَ الْمُسْلِمينَ.و دوران باردارى و از شيرگرفتنش سى ماه بود تا هنگامى كه به مرحلهكمال خود رسيد و به چهل سالگى درآمد؛ گفت :
(پروردگارا ! به من الهام فرما تا سپاس نعمتى را كه تو بر من و پدر و مادرمارزانى داشتى به جا آورم و كارهاى شايسته اى كه تو آن را مى پسندى انجام دهم .پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز....)
و اگر آن حضرت مى گفت : (خدايا! همه نسل مرا شايسته ساز.) به لطف خدا، تمامىنسل او امام و پيشواى انسانيّت مى شدند. حسين عليه السلام از فاطمه عليها السلام دختگرامى پيامبر و هيچ بانوى ديگرى شير ننوشيد، بلكه پيامبر به اراده الهى ، انگشتخويش را بردهان او مى نهاد و مى مكيد و اين براى دو يا سه روز او از نظر تغذيه كافىبود؛ بدينگونه گوشت و خون و پوست او از پيامبر بود و جز حسين عليه السلام ويحيى بن زكريا كودكى شش ماهه متولّد نشد.(905)
آرى ! معناى آيه شريفه كه مى فرمايد:
... حَمَلَتْهُ اُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً... . بيانگر اين مطلب است كه مادرگرامى حسين عليه السلام دوران باردارى او را با آگاهى به شهادت پرافتخارش بهدشوارى و اندوه و تاءسّف بسيار گذراند و به راستى هم دوران باردارى و به دنياآوردنش ، نگهدارى و دوران شيرخوارگى و تربيت و بازى و سرگرمى با او دركودكىاش ، با غم و اندوه همراه بود.
و نيز دميدن موج سرور و شادمانى بر قلب مصفّاى او از جانب پيامبر يا پدرش على و يابرادرش امام مجتبى عليهم السلام با اندوه قرين بود.
روزى كه نياى بزرگش با رحلت خويش او را ترك كرد و بهدنبال آن مادر گرامى و پدر و برادر بزرگوارش عليهم السلام به شهادت رسيدند،همگى آنان در لحظات فراق بر او اندوهگين بودند و هر كدام به بيانى خاصّ در اين موردسخن گفتند و همچنين خواهر قهرمانش در لحظات آخرين ، آن گرامى را با غم و اندوه درشهادتگاهش ترك كرد و با ناله و فرياد دردمندانه بر شهادت حسين عليه السلام ازقتلگاه به خيمه ها بازگشت .(906)
2 دوّمين آيه از قرآن در اين مورد، اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:
اُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ ... .(907)
به كسانى كه به جنگ بر سرشان تاخته اند و مورد ستم قرار گرفته اند، رخصت دادهشد (كه قهرمانانه از خود دفاع كنند) و خداوند بر پيروز گردانيدن آنان بهتجاوزكاران تواناست . آنانكه به ناحقّ از شهر و ديارشان رانده شده اند؛ جز آن نبودكه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست .
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه : (اين آيه شريفه در مورد اميرمؤ منانعليه السلام ، جعفر طيّار و حمزه نازل شد و در مورد حسين عليه السلام و شهادتپرافتخار او نيز تفسير و تطبيق گرديد.)(908)
چرا كه آن سه قهرمان بزرگ توحيد از وطن خويش رانده و بدون هيچ گناه و ستم در حقّفردى ، تنها به جرم اينكه خداى خويش ‍ را يكتا و بى همتا مى شناختند و او را اينگونهسپاس و عبادت مى كردند و در راه او پايدارى مى ورزيدند به شهادت رسيدند.
امّا آيه شريفه در مورد حسين عليه السلام به گونه اى خاصّ تفسير و تطبيق شد، چراكه او از وطن خويش و همه پناهگاهها رانده شد و در سراسر قلمرو گسترده اسلامى براىاو نقطه امنى نگذاشتند، كار به جايى رسيد كه فرمود: (بخداى سوگند! اگر من درلانه پرنده اى باشم مرا بيرون خواهند آورد تا با ريختن خون من به اهداف پليد وظالمانه خويش برسند.)(909)
و بدينگونه او را كشتند و بر او ستم كردند و بر خاندان و كودكانش ، ظلم كردند....
3 سوّمين آيه شريفه در سوگ حسين عليه السلام اين آيه شريفه است كه بدين واقعيّتاشاره دارد كه آن حضرت در راه پرافتخار خويش تنها بود و ياران شهامتمند و پاكباختههمراه و همدل و هم سنگر او، اندك .
اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا يَخْشَوْنَ النّاسَ كَخَشْيَةِاللّهِ اَوْ اَشَدَّ خَشْيَةً وَقالُوارَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْلا اَخَّرْتَنا اِلى اَجَلٍ قَريبٍ... .(910)
آيا نديدى كسانى را كه به آنها گفته شد كه اكنون ازپيكار باز ايستيد و نماز بخوانيدو زكات بدهيد، امّا هنگامى كه جنگيدن بر آنان مقرّر شد گروهى چنان از مردم ترسيدند كهبايد از خدا مى ترسيدند يا ترسى بيشتر از ترس خدا. گفتند: اى پروردگار ما! چراپيكار را بر ما مقرّر فرمودى و به ما مهلت نمى دهى تا به مرگ خويش كه نزديك است ،بميريم ؟
در تفسير آيه شريفه از حسن بن زياد عطّار، روايت است كه مى گويد:
از امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه شريفه پرسيدم . فرمود:
(فراز نخست آيه ، در مورد امام حسن عليه السلام است كه خداوند او را به دست نگاهداشتن از پيكار فرا خواند،
اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذينَ....
آنگاه از فراز دوّم آيه شريفه پرسيدم :
فَلَمّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ كه فرمود: در مورد امام حسين عليه السلام استو به همه مردم روى زمين كه به همراه او در راه حقّ و عدالت ، به جهادبرخيزند.)(911)
و نيز على بن اسباط گويد: يكى از شيعيان از امام باقر عليه السلام روايت كرده كهفرمودند: (اگر تمام اهل زمين در ركاب امام حسين عليه السلام جنگ مى كردند، همه كشتهمى شدند.)(912)
در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه آمده است كه : آياننگريستى به كسانى كه به آنان گفته شد: اينك به دستور امام حسن عليه السلام ازجهاد مسلّحانه دست نگاهداريد و به جهاد فكرى و عقيدتى پرداخته و نماز را به پا داريد.پس ‍ هنگامى كه پيكار در راه خدا بر آنان به همراه امام حسين عليه السلام مقرّر شد گفتند:(پروردگارا ! چرا جهاد را بر ما مقرّر فرمودى ؟ چرا تا زمانى نزديك تا ظهور و قيامآخرين امام نور به ما مهلت ندادى ؟ چرا كه قيام او همراه با پيروزى همه جانبه و غلبهكامل بر كفر و شرك و نفاق خواهد بود.)
خداوند فرمود: (اى پيامبر! به اينان بگو: بهره و برخوردارى دنيا اندك است و سراىآخرت براى كسى كه پروا، پيشه نمايد بهتر و زيبنده تر است .)(913)
4 چهارمين آيه در اشاره به شهادت و شهادتگاه و شرايط و حالات جانسوز و پرافتخارآن گرامى است و آن نخستين آيه از سوره مريم است :
كهيعص كه در بخش گذشته در مورد زكرياى پيامبر و وحى الهى بر اودر مورد كربلا و شهادت خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله به دستور ديكتاتورخودكامه اموى يزيد و تشنگى و پايدارى قهرمانانه آنان در راه حقّ، روايت آن ترسيم شد.
5 پنجمين آيه در اشاره به سوگ حسين عليه السلام آيه شريفه اى است كه به هنگامشهادتش بدان ندا داده شد كه :
يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
هان اى روح با آرامش (وبا ايمان )! پيش پروردگارت خشنود و پسنديده باز گرد و بهجرگه پرستندگانم درآى و به بهشتم وارد شو.
امام صادق عليه السلام فرمود: (صاحب روح بزرگ و آرام و خشنود وپسنديده حسين استو اين آيه شريفه اشاره به روح بزرگ اوست .)(914)
چرا كه هر كسى به راستى خداى را شناخت و بزرگش داشت او را دوست داشته و به هرآنچه از جانب او باشد خشنود مى گردد، هيچ گرفتارى و تزلزلى در برابر آنچه ازجانب خدا بر او وارد گردد دامنگير او نمى شود و در هنگامه هاى فرود سخت ترينگرفتاريها، بالاترين آرامش و اطمينان و عميقترين خشنودى و رضايت خاطر براى آنانحاصل مى گردد و از بزرگترين مصاديق آن پيشواى شهيدان بود.
6 ششمين آيه در سوگ حسين عليه السلام آيه شريفه اى است كه اشاره به خونخواهىاو به هنگام رجعت دارد و مى فرمايد:
... وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً
هر كس كه به ستم كشته شود به خونخواه او (براى خونخواهى ) قدرتى داديم .
امام باقر عليه السلام در تفسير آغاز آيه شريفه فرمود: (اين اشاره به حسين عليهالسلام است كه مظلومانه به شهادت رسيد.)
آنگاه در مورد اين جمله از آيه :
فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فرمود: (اين اشاره به دوازدهمين امام نورحضرت مهدى عليه السلام است كه خونخواهى خون پاك او را خواهد كرد.)
و در مورد اين جمله از آيه كه مى فرمايد:
فَلا يُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ(915)
فرمود:(قاتل او در كشتن ، زياده روى نكند كه حسين عليه السلام پيروزمند است .)(916)
در برخى روايات آمده كه : (ضمير
يسرف به ولىّ برمى گردد، همينطور ضميرانّه و اين بيانگر اين مطلب است كه : جزقاتل او را نكشد.)
روشن است كه معناى ظاهرى آيه مباركه ، يك قانون جهانشمول ، براى همه مردم قرون و اعصار است و بيانگر اين پيام كه هر كسى به نارواكشته شد و حقّ حيات انسانى او پايمال گرديد، حقّّ خونخواهى از ظالم براى خاندان وكسان مظلوم محفوظ است ، اما آنان نيز نبايد در انتقام ، راه ستم درپيش گيرند.
بنابراين ، خونخواه حسين عليه السلام حقّ قصاص ازقاتل او را دارد و هنگامى كه بخواهيم قاتل آن پيشواى بزرگ انسانيّت را مشخّص سازيمبايد پرسيد:
(قاتل او كيست ؟)
يزيد يا ابن زياد؟
ابن سعد يا شمر؟
سنان يا عناصر پليدى چون صالح بن وهب كه آخرين ضربات ناجوانمردانه را بر اووارد ساختند.
يا آن كوردلى كه با تير سه شاخه ، قلب مصفّاى حسين عليه السلام را كه كانون عشقبه خدا و خلق خدا بود نشانه رفت ، كه ديگر از مركب ، بر خاك گرم شهادتگاه افتاد وفرمود:
بسم اللّه وباللّه .
يا قاتل آن حضرت جز اين سياه رويان سياهكارند؟
حقيقت اين است كه قاتل اين شهيد به خون خفته ، دهها هزار نفر است آن هم نه مشترك ، بلكههر كدام به طور مستقلّ و جداگانه .
آرى ! او به دست يزيد به شهادت رسيد به همين جهت در زبان پيامبرانقاتل آن حضرت يزيد است .(917)
او را فرزند مرجانه به خاك و خون كشيد به همين جهت يزيد پسر مرجانه راقاتل او معرّفى كرد.(918)
او را ابن سعد به شهادت رساند به همين جهت ياران پيامبر هنگامى كه او را در كودكىنظاره مى كردند مى گفتند: (او قاتل حسين عليه السلام است .)(919)
آن پيشواى عدالت را، شمر و خولى و سنان و عنصر پليدى كه با تير سه شاخه قلبپاكش را نشانه رفت به خاك و خون كشيدند و بالاخره تشنگى و غيرتمندى در دين وارزشهاى انسانى .
و همانگونه كه در روايت آمده است : (كشته اشكهاست .)(920) دليلى دارد، امّا شايدبهتر همان باشد كه خودش بدان اشاره كرد و فرمود:
قتلت مكروباً
يعنى ، غم و اندوه و رنج و گرفتارى سختى كه (براى دين و جامعه از فتنه ها وبدعتهاى اموى پديد آمد) به قلب پاكش فشار مى آورد، او را از پا درآورد، به هميندليل هم او را (سالار كربلا) ناميده اند كه خود واژه كربلا اشاره بدين مطلب است .
علاوه بر آنچه در تفسير آيه شريفه آمد، نكات ديگرى است كه همه آنها بر آن حضرتتطبيق مى كند و او حقيقت آيه شريفه است كه آن معانى و نكات عبارتند از:
1 نخستين تفسير و معناى
قتل مظلوماً عبارت است از كسى كه مظلومانه كشته شد. بر او ظلم و بيدادرفت و همه چيز او ظالمانه گرفته شد، ثروتش ، يارانش ، برادرانش فرزندانش اعضا وپيوندهاى وجودش با ضربات ظالمانه سلاح دگرگون شد و بر هستى او ظالمانهتاختند و مسلط شدند و او از خانه و سرزمين خود رانده شد و غريب و تنها ماند و با اينشرايط خون پاكش را ريختند و چنين مظلومى در همه ابعاد تنها حسين عليه السلام است ،به همين جهت در روايات و دعاها
مظلوم ناميده شد. و مظلوم با اينكه صفت است از نامهاى گرامى او شدهمانگونه كه در دعا آمده است كه :
اءنشدك بدم المظلوم
و در روايات است كه فرمود: (زيارت مظلوم را رها مكن .)
پرسيدند: (مظلوم كيست ؟)
فرمود: (آيا نمى دانيد كه مظلوم حقيقى حسين است .)(921)
2 دوّمين معناى
من قتل مظلوماً... اين است كه كسى بدون هيچ جرم و گناهى كه مجوّز ريختهشدن خون او باشد، كشته شود نه درخور قصاص ‍ باشد و نه در خور حدّ و نه فسادىكه مجوّز قتل او باشد و حسين عليه السلام آشكارترين چهره از اين معنى است همانگونهكه خود بارها ميدان كربلا را به دادگاه تبديل ساخت و فرمود:
(واى بر شما ! آيا كسى از شما را كشته ام كه خونخواهى اش ‍ مى كنيد؟
يا ثروتى از شما برده ام كه آن را مى طلبيد؟
يا زخمى بر كسى بى دليل وارد ساخته ام كه مى خواهيد قصاص ‍ كنيد؟
يا در مقرّرات آسمانى تبديل و تغييرى پديد آورده ام ؟)(922)
كه پاسخ آنها منفى بود.
3 سوّمين معناى آيه شريفه در چگونگى كشته شدن انسان مظلوم است . خداوند در همهابعاد به احسان و نيكى دستور فرمود، حتّى در ذبح حيوانات و اجراى حدود بر افراد درخور كيفر؛ براى نمونه :
در قربانى حيوان توصيه شده است كه كارد، تيز و تند باشد، كشته حيوان ديگرى ازنوع خودش به قربانى نشان داده نشود.
حيوان به شدّت به بند كشيده نشود.
پس از بريدن رگهاى مخصوص گلو، حيوان را رها سازند تا به راحتى جان دهد.
كارد را به حيوان نشان ندهند.
حيوان را مثله ننمايند.
به هنگام قربانى سيرابش سازند و ... .
اينها هر كدام احسان و نيكى به هنگام ذبح قربانى است .
در مورد انسان نيز توصيه شده است كه در صورت در خور كيفر بودن ، باز هم با احسانو برخورد نيكو و انسانى با او رفتار گردد.
اوّلاً: بدون هيچ جرم و گناهى خونش مظلومانه ريخته نشود.
ثانياً: بدون رعايت شئون و حقوق و برخورد انسانى با اوعمل نشود.
امّا حسين عليه السلام هم مظلومانه كشته شد و هم با شيوه و سبكى ضدّ انسانى از سوىرژيم اموى با او رفتار شد.
4 چهارمين معناى آيه شريفه اين است كه : (آنكه مظلومانه كشته شد و به علاوه برتجاوز به حقّ حياتش ، كليّه حقوق انسانى و اسلامى او نيز مورد تجاوز قرار گرفت ،تنها حسين است .)
5 آنكه مظلومانه كشته شد و بدن مطهّرش قطعه قطعه وپايمال گرديد، آن حضرت بود. او بود كه پيكرش چندين شبانه روز بر بستر خاك وخون ماند و پس از شهادت ، همه لباسش ، حتّى پيراهن پاره و قديمى و فرسوده اى را كهبراى پوشيده ماندن بدنش بر تن كرده بود، ربودند.(923)
7 هفتمين آيه در اشاره به سوگ حسين عليه السلام آيه اى است كه بيانگر انتقام از خونبه ناحقّ ريخته شده او در روز رستاخيز است كه مى فرمايد:
وَاِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ
آنگاه كه از دختر زنده به گور شده سؤ ال مى شود، به كدامين گناه كشته شدى ؟
از امام صادق عليه السلام است كه فرمود: (اين آيه در مورد حسين عليه السلامنازل شده است .)(924)
به نظر مى رسد از آنجايى كه اين آيه شريفه در كنار آياتى است كه ترسيم كنندهرخدادهاى سهمگين رستاخيز، همچون تيره و تار شدن خورشيد و فروپاشى ستارگان ،به حركت آمدن كوههاست ؛ ناگزير بايد سؤال پس از آنها نيز متناسب با آنها و دگرگونىحال مردم در صحراى محشر باشد تا مردم همانطورى كه از تاريك شدن خورشيد وفروريختن ستارگان و انهدام كرات سخت وحشت مى كنند از اين سؤال نيز دلهايشان بلرزد كه :
(به كدامين گناه كشته شد و چرا بدون هيچ جرم و گناهى زنده به گور گشت ؟)
چرا كه سؤ ال ، از همه زنده به گورشدگان به دست ظالمان ، سخت و سهمگين است .
امّا به نظر مى رسد سؤ ال از بزرگمردى كه در محاصره قرار گرفت و بر او بى هيچمجوّزى بسيار سخت گرفتند و در حقيقت در حالى كه زنده بود، خود و فرزندان و خاندانشرا به مرگ تدريجى محكوم ساختند.
آرى ! سؤ ال از اين قربانيان عدالتخواه ، بسيار بزرگتر از زنده به گور شدگاناست و با آيات صدر سوره متناسبتر كه حسين عليه السلام و ياران خداجويش به كدامينگناه كشته شدند؟ و شايد تناسب نزول آيه در مورد حسين عليه السلام كه در روايت آمدهاست ، از اين ديدگاه باشد.
آرى ! حقيقت اين است كه حسين عليه السلام و خاندان و كودكانش روز عاشورا پيش از اينكهبه شهادت برسند، حتّى راه تنفّس را بر آنها بستند درست همانند كسى كه زنده بهگور گردد، آن هم همين حالت از صبح عاشورا تا عصر آن روز و لحظات شهادت همچنانادامه داشت و فرصت شهادت و مرگ با آرامش ‍ را نيز از آنها گرفتند و اين زنده بهگورى است كه در روز رستاخيز سؤ ال مى شود كه : (به كدامين گناه كشته شد؟)
8 هشتمين آيه در مورد آن حضرت اين است كه مى فرمايد:

وَفَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ
و در روايت آمده است كه : (ذبح عظيم حسين عليه السلام است .)(925)
ويژگيهاى سوره حمد و حسين عليه السلام  
حسين عليه السلام داراى ويژگيهاى نخستين سوره قرآن و ويژگيهاى
بسم اللّه آغاز سوره هاست براى نمونه :
نخستين سوره قرآن ، سرآغاز كتاب خداست و حسين عليه السلام نيز سرآغاز صحيفهشهادت .
سوره حمد اساس و ريشه كتاب آسمانى است و حسين عليه السلام نيز پدراماماننور.(926)
سوره حمد گنجينه اطاعت خداست و حسين عليه السلام گنجينه شفاعت و وسيله نجات.(927)
سوره حمد براى هدايت انسانها كافى است و حسين عليه السلام نيز براى آمرزش آنان .
سوره حمد شفابخش و شفادهنده است و تربت مقدّس حسين عليه السلام و خون او نيزشفابخش ، همانند شفاى دختر يهودى به بركت آن .(928)
همينگونه قطرات اشكى كه بر شهادت او جارى گردد، آتشهاى ظاهرى و باطنى راخاموش مى سازد، چرا كه قطره اى از آن اگر به دوزخ فرو چكد آتش آن را خاموش مىسازد.(929)
سوره حمد تضمينگر نجات و سعادت انسانهاست و مهر به حسين عليه السلام نيزهمينگونه است .
سوره حمد معادل قرآن است و حسين عليه السلام نيز همينگونه است كه پيامبر او را همراهكتاب خدا به امانت سپرد.
سوره حمد معادل قرآن است و دو بار فرود آمده است و حسين عليه السلام نيز اين ويژگىرا دارد كه دو بار از آسمان نازل و دو بار بالا برده شده است ، يك بار روح بلندش بههنگام ولادت فرود آمد و در هنگام شهادت نيز همانند ديگر امامان ، امّا پيكرمطهّر او به عالمبالا اوج داده ، آنگاه فرود آورده شد.
در روايت آمده است كه : چون حسين عليه السلام به شهادت رسيد و سر مقدّسش را سپاهپليد يزيد بر فراز نيزه ها برد، فرشتگان پيكرش را به آسمانها بردند و در همانشرايط در آسمان پنجمين او را در حالى كه به خون پاكش گلگون بود با چهره آغشتهبه خون پدرش على عليه السلام در كنار هم قرار داده و بر قاتلان آنان لعن و نفرينكردند. پس او را در شهادتگاهش فرود آوردند كه رمز اين كار براى ما ناشناخته است.(930)
در عظمت سوره حمد است كه اگر كسى آنگونه كه مى بايد آن را تلاوت كند و به ظاهر وباطن آن ايمان داشته باشد، خداوند به هر حرفى از آن پاداشى برتر از دنيا و آنچهدر آن است ، بدو ارزانى مى دارد(931) و در عظمت حسين عليه السلام نيز آمده است كه هركسى آن حضرت را عارفانه ياد كند و بر او هدفدار و خالصانه سوگوارى نمايد،خداوند به هر قطره اشك او، پاداشى برتر از دنيا و آنچه در آن است به او ارزانى مىدارد و نيز همينگونه است هر كسى عارفانه و عاشقانه به زيارت او و احياى اهداف بلنداو همّت گمارد.(932)
آغاز و عنوان سوره ها 
واژه گرانقدر
بسم اللّه آغاز و عنوان سوره هاست و حسين عليه السلام نيز عنوان شهادت وسالار شهيدان راه حقّ است .
اين واژه مقدّس يكصد و چهارده بار در قرآن به اراده خدا به كار رفته است و حسين عليهالسلام نيز با الطاف خاصّ او به همين شمار، وسيله نجات وبخشايش و آمرزش دارد.
اين واژه پرشكوه به عنوان تكليف به هنگام ذبح و نحر حيوانات به زبان آورده مى شودو حسين عليه السلام نيز بدان دليل كه در سخت ترين شرايط و شيوه ، در راه حقّ وعدالت قربانى شد به هنگام ذبح و نحر قربانى ، خاطره اش تجديد مىگردد.(933)
برداشت ديگرى از آيات  
در قرآن ، آياتى است كه نامها و نشانه ها و ويژگيهاى خاصّى دارد همانند آيات(نور)، (تطهير)، (آية الكرسى )، آيات (شفا و شفابخش )، آيات (سجده) و آياتى كه براى امور ويژه اى است و حسين عليه السلام نيز اينگونه است و داراىمقام والايى است كه علم و عظمتش ، به خاطر الطاف خاصّ خدا بر او، آسمانها و زمين را دربرگرفته است و نيز دوآيه و نشانه نورانى دارد كه يك آيه نور در مورد سرمقدّساوست و يك آيه نور در مورد پيكر مطهّرش .
نشانه و آيه نخست در راه شام براى بسيارى از مردم آشكار شد،(934) ازجمله : هنگامىكه سر مقدّسش از كنار خانه زيد بن ارقم ، عبور داده شد، به ناگاه صاحب خانه درخششنورى را نگريست كه از پنجره به درون خانه درخشيدن گرفت ، شگفت زده بهدنبال منشاء نور دويد كه ديد از خورشيد وجود حسين عليه السلام و سر مقدّسى است كهبر فراز نيزه است و خود شنيد كه سوره (كهف )(935)
آيه و نشانه دوّم را كشاورزى از قبيله بنى اسد، كه شبانگاه عبورش ‍ به شهادتگاه حسينعليه السلام افتاد و انبوه پيكرهاى به خون خفته ياران حسين عليه السلام را در پهن دشتكربلا نظاره كرد، دريافت .
او مى گويد: (در ميان شهيدان به خون خفته ، پيكرى را ديدم كه در ظلمت و سياهى شب ،همانند خورشيد درخشان نورافشانى مى كند و از فروغ نورش دشت غمبار كربلا روشناست و شيرى را ديدم كه در كنار آن پيكر مطهّر، سوگوار نشسته است .)(936)
و نيز در آن حضرت آيات شفابخش است ، در محبّت او شفاى بيماريهاى معنوى و روحى استو در تربت مقدّسش شفاى بيماريهاى جسمى .
در پيكر آن حضرت آيات چهارگانه اى است كه زيبنده است شيفتگان او به هنگام تفكّر وتصوّر آنها، چهره بر خاك نهند؛ همانگونه كه به هنگام تلاوت آيات (سجده ) وشنيدن آنها بايد سجده كرد.
از اين نشانه هاى چهارگانه :
يكى اثر تيرى است كه از پيشِ رو بر قلب مطهرش نشست و از پشت سرش خارجشد.(937)
ديگر اثر نيزه عنصر پليدى به نام صالح بن وهب بود كه بر پهلوى او فرودآمد.(938)
سومين نشانه اثر شمشيرى بود كه بر فرق مباركش وارد آمد و عمامه و كلاه و سر راشكافت ....(939)
و ديگر اثر شمشير بر گلوى بريده او بود كه سر مقدّس او را از پيكرش جدا كرد.
اينها آيات چهارگانه بر پيكر حسين عليه السلام است كه شيفتگانش از تصوّر يا شنيدنآنها اركان وجودشان به لرزه در مى آيد و توانشان تمام و كمرشان خم مى شود بر زمينمى افتند و بر خاك مى غلطند و خاك بر سر مى پاشند.
امّا آيات مخصوصى براى خواصّ مخصوص ، بايد گفت كه حسين عليه السلام نشانه ها واسباب و وسايل مخصوصى براى خواسته هاى دنيوى و اخروى دارد كه خود بحث ديگرىاست .
يك برداشت و مقايسه ظريف  
برداشت ظريف و تازه اى است در مورد نام و عنوان سوره هاى قرآن از نخستين سوره تاآخرين آنها و بيان آنچه در آنها به صورت اشاره يا مناسب و محتوا به نوعى در ارتباطبا شخصيّت والاى حسين عليه السلام است . براى نمونه :
سوره فاتحه : در مورد اين سوره ، كه آغاز كتاب آسمانى است و حسين عليه السلام كهآغاز صحيفه شهادت است ... سخن رفت .
سوره بقره : در اين سوره ، به نوعى اشاره به سوگ حسين عليه السلام است كهفرشتگان مى گويند:
... اءَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها
آيا كسى را پديد مى آورى كه در زمين تبهكارى مى كند و خونها مى ريزد؟
در روايت است كه فرشتگان با نظاره بر شهادتگاه حسين و يارانش ، در كربلا و دلايلىكه بيانگر اين مطلب بود، بدان آگاهى يافتند.
سوره آل عمران : از سوره آل عمران (940) آن حضرت هنگامى كه فرزند گرانقدرشعلى به سوى جهاد حركت مى كرد، اينگونه تلاوت فرمود:
اِنَّ اللّهَ اصْطَفى ادَمَ عَليمٌ.(941)
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، نسلى هستندبرخى از برخى ديگر و خداوند شنوا و داناست .
سوره نساء: و در اين سوره ، آنجا كه مى فرمايد:
وَما لَكُمْ لاتُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللّهِ
چرا در راه خدا جهاد نمى كنيد؟....
و آنجايى كه مى فرمايد:
اِلاّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَالرِّجالِ وَالنِّساءِ
مگر آن گروه از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى ناتوان بودند....
كه بارزترين مصداق اينها آنانى بودند كه همراه حسين عليه السلام بودند(942)،شما را چه شده است كه در راه نجات آنان از محاصره ستم ستمكاران به جهادبرنخاستيد...؟
سوره مائده : در اشاره به مائده آن حضرت كه از آب كوثر براى او و ياران تشنه اشفرود آمد اشاره دارد، در حالى كه يارانش ‍ نگفتند:
... اَ نْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ
بار خدايا! از آسمان بر ما مائده اى فرو فرست كه براى ما عيد باشد.
بلكه به هر نوع تشنگى و گرسنگى و زخم و شهادت در راه حقّ، خشنود شدند و اينهابرايشان گواراتر از هر غذا و نوشيدنى بود.(943)
سوره اعراف : امّا در اين سوره ، آن حضرت بنا به برخى تفاسير(944) و معانى ، خوداز اعراف است :
... وَعَلَى الاَْعْرافِ رِجالٌ
از مردانى كه بر اعراف هستند همه به سيمايشان شناخته مى شوند.
و زيارت آن حضرت اثر خاصّى بر سيماى زائرانش در روز رستاخيز پديد مى آورد كهبدان شناخته مى شوند.(945)
سوره انفال : در اين سوره ، حقيقت اين است كه انفال ، حقّ او و حقّ امامان نهگانه ازنسل اوست ، امّا از آن گرامى و فرزندانش منع و غصب شد.(946)
از او نه تنها اين حقّ اختصاصى غصب گرديد بلكه حقّ انسانى او و فراتر از آن ، حقوقىكه همه جانداران در آن مشترك هستند و حقّ بهره ورى دارند و حيوانات و كافران نيز از آنبهره مند مى گردند، اين حقّ نيز از آن حضرت سلب شد و ظالمانه آب را بر او و يارانشبستند.(947)
سوره برائت : همه آيات جهاد و پيكار در راه خدا، بر جهاد آن حضرت و ياران فداكارشمنطبق است از آن جمله آيه معامله با خدا ... كه مى فرمايد:
اِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ حَقّاً فِى التَّوْراةِ وَالاِْنْجيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ اَوْفىبِعَهْدِهِ مِنَاللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُالَّذى بايَعْتُمْ بِهِ وَذلِكَ هُوَالْفَوْزُالْعَظيمُ.(948)
خداوند جان و مال مردم با ايمان را به بهاى بهشت خريدارى كرد، آنان در راه خدا پيكارمى كنند دشمنان حقّ و عدالت را مى كشند و كشته مى شوند و اين وعده قطعى است بر خدا وعهدى است كه در سه كتاب آسمانى تورات وانجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود كيست ؟
اى مردم با ايمان ! شما در اين سودا، به خود بشارت دهيد كه اين معامله با خدا كاميابىشكوهمندى است .)
بندگان خدا در بازار اين سودا هر كدام به گونه اىعمل كردند، امّا حسين عليه السلام سوداى خاصّ و معامله ويژه اى داشت و قيمت آن را به سبكويژه اى پرداخت ، همانگونه كه انتقال متاع وكيل و وزن و نگاهدارى و بخشش از آن ، اگر نيك بينديشيم به سبك خاصّى بود.
سوره يونس : اين سوره ، سرگذشت انسانساز آن پيامبر بزرگ خداست .
از صورت و سيرت و صفات او و اشاره به هنگامه اى است كه با پيكر برهنه و بيماردر آن دشت ، پرتاب گرديد.
و نيز همه اينها به گونه اى منطبق با حسين عليه السلام است كه گفته شده است .
دريغا ! بر آن برهنه اى كه همانند يونس ، بر ريگهاى تفتيده كربلا افتاده بود و سايهانداز گياهى و بوته او در آنجا، بالهاى پرندگان يا نيزه ها و شمشيرهاى بيداد اموىبود.(949)
سوره هود: حسين عليه السلام از اين سوره مباركه ، آيات خاصّى را به هنگامى كهروياروى سپاه ضلالت در ميدان پيكار ايستاده بود تلاوت كرد و بر آنان سخنانىروشنگرانه و پرشور بيان فرمود و اتمام حجّت كرد.(950)
در يكى از بيانات حكيمانه و هشداردهنده اش فرمود:
... قالَ اِنّى اُشْهِدُاللّهَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبّى وَرَبِّكُمْ ما مِنْ دابَّةٍ اِلاّ هُوَ اخِذٌبِناصِيَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍمُسْتَقيمٍ.(951)
خداى را گواه مى گيرم و شما نيز گواه باشيد كه من از آنچه جز خداى يكتا، به شركمى پرستيد بيزارم . همگى به مكر و حيله گرى بر ضدّ من برخيزيد و مرا مهلت ندهيد. منبراى خداى يكتا كه پروردگار من و پروردگار شماستتوكّل كردم ، هيچ جنبنده اى نيست مگرآنكه زمام اختيارش را او گرفته است . به راستى كهپروردگار من بر راه راست است .
سوره يوسف : در روايات اهل سنّت آمده است كه : (اين سوره ، ضمن پيامها و درسهاىانسانسازش ، در بردارنده نوعى تسليت و آرامش خاطر براى پيامبر به خاطر رخدادهايىبود كه از فرزندش ‍ حسين عليه السلام مى دانست .)(952) و نيز مشابهتها ومطابقتهاى ديگرى در زندگى تاريخساز اين دو پيشواى بزرگ انسانيّت است كه بادقّت مى توان دريافت .
سوره رعد: در اين سوره ، خداى جهان آفرين از ستايش و عبادت ويژه موجودات از جمله رعد،سخن دارد و مى فرمايد:
وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِه
رعد به ستايش او و فرشتگان ، از بيم او تسبيح مى گويند... .
و در روايت آمده است كه : (هيچ ابرى حركت و رعد و برق نمى كند جز اينكه بر حقستيزان از جمله يزيد لعن و نفرين مى كند.)(953)
سوره ابراهيم : در اين سوره مباركه ، سرگذشت درس آموز ابراهيم ، از جمله سكونت دادنخانواده اش در بيابانى بدون آب و علف ، به خاطر اجراى فرمان خداست و اين درستمنطبق با شاهكار بزرگ حسين عليه السلام است كه براى نجات اسلام از فريب و فتنه وارتجاع اموى از خانه و حرم خدا و پيامبر هجرت كرد و خود و خاندانش در كربلا مسكنگزيدند و نيز تشابه عجيبى ميان گفتگوى ابراهيم با خاندانش به هنگام ترك آنان وشتافتن به سوى انجام فرمان خدا با گفتگوى حسين عليه السلام با خاندانش به هنگامترك آنان و شتافتن به كوى شهادت است .(954)
سوره اسراء: حسين عليه السلام از شهادتگاه خويش معراج خاصّى داشت به گونه اى كهآنجا را فرودگاه و معراج فرشتگان ساخت .(955) و نيز جايگاه سير و ديدار ويژه اىبراى نياى بزرگش ‍ گرديد، كه فرمود: (در سفر آسمانى معراج ، هنگامى كه درموقعيّت كربلا قرار گرفتم شهادتگاه فرزندم حسين و ياران او را ديدم .)(956)
سوره كهف : اين سوره ، يادآور سر مطهّر آن گرامى است كه بر فراز نيزه بيداداموىتلاوت قرآن مى كرد. زيد بن ارقم ، در كوفه از سر مقدّس آن گرامى شنيد كه اينگونهتلاوت قرآن مى كند:
اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحابَ الْكَهْفِ
آيا پنداشته اى كه اصحاب كهف و رقيم از نشانه هاى شگفت انگيز ما بوده اند؟
همينطور ديگران در شام شنيدند كه اين آيات را تلاوت مى كرد:
... اِنَّهُمْ فِتْيَةٌ امَنُوا بِرَبِّهِمْ
آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما نيز بر هدايتآنان افزوديم .
دقّت در اين نكته كه آن گرامى بر فراز نيزه هاى بيداد اموى ، سوره كهف را تلاوت مىكرد، خود داراى حكمت است و تفكّرانگيز. همينگونه تلاوت آيه نخست در كوفه (957) وآيه ديگر در شام ،(958) بسيار حكيمانه وقابل تعمّق است .
سوره مريم : در روايت زكريّاى پيامبر آمده است كه
كهيعص اشاره به كربلا و شهادت خاندان پيامبر و بيداد رژيمسياهكاراموى در مورد آنان است (959) كه در بخش گذشته ، ترسيم شد.
و از امام سجّاد عليه السلام است كه در تفسير اين آيه شريفه كه مى فرمايد:
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِه
پس مريم بدو باردار شد و او را به مكانى دورافتاده برد. فرمود:
مريم از دمشق خارج و به كربلا آمد و عيسى پيامبر را در آنجا به دنيا آورد و همان شببازگشت .(960)
سوره طه : در اين سوره ، نيز تناسبها و شباهتهايى ميان قهرمان اين سوره موسى و حسينعليه السلام است . در اين مورد:

اِذْ رَا ناراً فَقالَ لاَِهْلِهِ
موسى هنگامى كه آتشى ديد و به خانواده خود گفت : (درنگ كنيد كه من از دور آتشى مىبينم شايد براى شما قبسى بياورم ... .)
و حسين عليه السلام نيز در مدينه از سوى شهادتگاه خويش ‍ نورى را نگريست و بهخاندان خويش گفت : (به همراه من به سوى كوى دوست حركت كنيد.)
و هنگامى كه در اين مورد از او سؤ ال شد، فرمود: (اين فرمان خداست كه مى خواهد آنانرا اسيرانى آزادى بخش ‍ بنگرد.)(961)
و نيز در سوره هاى ديگر قرآن نيز، تناسب و تشابه ويژه در مورد اوست به همين جهت استكه به هنگام هجرت از مدينه ، برخى آيات سوره مباركه قصص را قرائت مى كرد(962)و برخى ياران دلير و فداكارش ، آياتى از سوره مؤ من را در ميدان نبرد تلاوت مىكردند كه خواهد آمد و اينها نمونه هايى از شاهكار حسين عليه السلام بود كه با آياتقرآن ، مطابقت و تناسب داشت .
برداشتهايى در اين مورد از برخى سوره ها 
1 سوره هايى در قرآن كريم است كه با (حروف مقطّعه ) آغاز مى گردد، در همه اينحروف ، نقش و اثرگذارى خاصّ و اشاره ها و زمزمه هاى ويژه اى به نامهاى خدا واسرارى است كه جز پيامبر محبوب الهى ، كسى توان دريافت آنها را ندارد.
در پيكر مطهّر حسين عليه السلام نيز از اثر شمشيرهاى بيداد، حروف مقطّعه پديد آمد كهبرخى دو حرفى ، برخى سه حرفى ، برخى يك حرفى ، برخى چهار حرفى و برخىپنج حرفى بود و هر كدام شكل خاصّى داشت .
در عالم عرفان و رضا و تسليم در برابر خدا، رمز و سرّ خاصّى ، كه براين رموز واسرار تنها كسى راه يافت كه به اسرار و رموز حروف مقطّعه قرآن راه يافت ، به همينجهت بود كه همه پيكر مقدّس ‍ حسين عليه السلام را بوسه باران مى ساخت ، و گاه بهاميرمؤ منان عليه السلام مى فرمود او را نگاهدارد تا جايگاه فرود شمشيرها و حروفمقطّعه را بوسه باران سازد و در همان شرايط سيلاب اشك امانش نمى داد.(963)
2 سوره هايى كه با تسبيح خدا آغاز مى گردد، در آنها مناسبت خاصّ ميان آيات سوره وآغاز آن ، از صفات الهى است كه خداوند از اين صفات به حسين عليه السلام ارزانىداشته است كه در بخش گذشته ، ترسيم شد.
3 در سوره مدّثّر كه با خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز مى گردداشاراتى به آن حضرت است ، چرا كه (مدّثّر) پيامبر است و پيامبر از حسين است وحسيناز پيامبر خدا.
سوره مزمّل : اين سوره ، خطاب به پيامبر است و حسين و پيامبر عليهما السلام ازيكديگرند و حسين عليه السلام است كه به هنگام حاكميّت سياه و گمراه اموى به خونمقدّسش غلطيد و حاكميّت بيداد شب تار را برطرف و نور حقّ را آشكار ساخت و ياران بهخون غلطيده اش بسان ياران پيامبر بودند كه در روز اُحد، در مورد آنان فرمود:
(آنان را به لباسهاى گلگونشان بپيچيد كه من گواه بر اينان هستم .)(964)
امّا براى ياران دلير و پراخلاص حسين عليه السلام لباسى هم نگذاشتند و آنان را بهخون سرخ و جوشان پيچاندند.
4 آن سوره هاى قرآن ، كه با سوگند آغاز مى گردد، داراى محتوا و باطن و رموزى استكه منطبق بر آن حضرت و بر شرايط و شهادت وچهره و روح بزرگ و پيكر مطهّر و قلبپرتوان اوست ، همين گونه بر ياران فداكار و شرايط سخت آنان . براى نمونه بهبرخى اشاره مى رود:
سوره صافّات :  
وَالصّافّاتِ صَفّاً
سوگند به آنانكه براى انجام فرمان خدا صف بسته اند!
سوگند به آنانكه مى رانند!
سوگند به آنانكه ذكر خدا را مى خوانند!
اين آيات منطبق بر حسين عليه السلام و ياران پاكباخته اوست ، بر صفهايشان براىپيكار با كفر و نفاق ، بر صفهايشان براى حمايت از حقّ، برصفهايشان براى نماز وصفهاى پيكرهاى به خاك و خون آغشته و صف سرهاى بريده و صفهايشان در دفن ، چراكه در يك قبر دسته جمعى دفن شدند.
سوره فجر:  
وَالْفَجْرِ # وَلَيالٍ عَشْرٍ
سوگند به سپيده صبح !
و سوگند به شبهاى دهگانه !
و سوگند به جفت و طاق !
و سوگند به شب ، چون روى به رفتن نهد!
حسين عليه السلام به نور هدايتش سپيده صبح است و در مصائب جانگدازش شبهاى دهگانه.
او و برادر قهرمانش (شفع ) هستند.(965)
هنگامى كه پس از شهادت همه ياران وفرزندان تنهامى ماند(وتر) است .
وتر موتور و روح آرامش يافته اى كه در آخر اين سوره مورد خطاب خداست ، روح بزرگحسين است كه به سوى خدا باز مى گردد همانگونه كه در روايات آمده است .(966)
سوره طور:  
وَالطُّورِ # وَكِتابٍ مَسْطُورٍ الْمَسْجُورِ.(967)
سوگند به كوه طور!
و سوگند به كتاب نگاشته شده !
در صفحه اى گشاده !
و سوگند به بيت المعمور!
و سوگند به اين سقف برافراشته !
و سوگند به اين درياى خروشان !
طبق روايت ، (طور) در آيه شريفه ، شهادتگاه حسين عليه السلام است از نظر ظاهرى واز نظر معنوى ، كتاب نگاشته شده پيكر شريف اوست .
بيت المعمور سر مقدّسش و درياى خروشان ميدان جهادش در روز عاشورا.
سوره نجم :  
وَالنَّجْمِ اِذا هَوى
سوگند به آن ستاره آنگاه كه در افق نهان شد!
كه اشاره به چگونگى شهادت اوست .
سوره ضحى :  
وَالضُّحى
سوگند به آغاز روز!
كه اشاره به نور چهره تابان يا نور ايمان كه به وسيله او نمايان گرديد.
سوره بروج : 
وَالسَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ
سوگند به آسمان كه دارنده برجهاست !
كه اشاره به حسين عليه السلام است ، چرا كه او آسمانى است كه داراى برجهاى نهگانه، بلكه برجهاى سيزدهگانه است .
سوره طارق :  
وَالسَّماءِ وَالطّارِقِ
سوگند به آسمان و به آنچه در شب در آيد!
و تو چه دانى كه آنچه در شب در آيد چيست ؟
ستاره اى است درخشنده ، كه پرتو درخشان و روشنگرش از آسمانها مى درخشد.
حسين عليه السلام ستاره درخشنده اى است كه نور وجودش ‍ تاريكيها و تيرگيهاى زمين وزمان را نيز مى شكافد و متلاشى و روشن مى كند.
سوره شمس :  
وَالشَّمْسِ وَضُحيها
سوگند به خورشيد و روشنى چاشتگاهش !
و سوگند به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد!
و سوگند به روز چون جهان را روشنى بخشد.
اين نيز اشاره به خورشيد چهره پرفروغ حسين عليه السلام است ، چرا كه خورشيدواقعى اوست .
نور خورشيد آسمانها، با پديد آمدن يك قطعه ابر بر رويش ‍ پوشيده مى شود، در حالىكه چهره درخشان خورشيد امامت به خاك و خون آغشته بود با اين وصف از نورش ذرّه اىكاسته نشده بود(968) و پيكرش در شبهاى سه گانه اى كه بر روى خاك مانده بود،همانند خورشيد مى درخشيد.(969)
سوره مرسلات :  
وَالْمُرْسَلاتِ عُرْفاً
سوگند به فرشتگانى كه پى در پى فرستاده مى شوند!
كه فرشتگان فرستاده شده در رابطه با اوست .
سوره نازعات : 
وَالنّازِعاتِ غَرْقاً
كه اشاره به ارواح پاك آن حضرت و ياران پاكباخته اش ‍ مى باشد.
سوره ذاريات :  
وَالذّارِياتِ ذَرْواً
سوگند به بادهاى سخت وزنده !
سوگند به ابرهاى گرانبار!
كه طبق برخى از تفاسير اين دو آيه ، بر جهاد ياران آن حضرت در كربلا منطبق است .
سوره تين :  
وَالتّينِ وَالزَّيْتُونِ
سوگند به انجير و زيتون !
روايت است كه زيتون حسين عليه السلام است .(970)
سوره عاديات :  
وَالْعادِياتِ ضَبْحاً
سوگند به اسبان دونده اى كه نفس نفس مى زنند!
كه اشاره به مركبهاى آنان به هنگام دويدن در ميدان جهاد است .
سوره قيامت :  
همه آياتش هماهنگ با رستاخيز خاندان پيامبر است كه روز عاشورا برپا شد. آن روزحادثه عظيم (971) غمبارتر بود.
روز رستاخيز، روز كوبنده اى است كه دلهاى ، نيكان و بدان را مى كوبد.(972)
روزى است كه زمين به سخت ترين لرزشهايش لرزانده مى شود.(973)
روزى است كه آن (فرو پوشنده )اى كه در آن گفته مى شود: (آيا داستان آنفروپوشنده به تو رسيده است ؟)(974)
به راستى آيا داستان آن به شما آمده است كه همه اينها در رستاخيز خاندان پيامبر در روزعاشورا به گونه اى تحقّق يافت .
سوره انشقاق :  
اِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ
چون آسمان شكافته شود.
سوره انفطار:  
اِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ
آنگاه كه آسمان بشكافد.
اشاره به هنگامى است كه شمشير بر فرق مباركش فرود آمد.(975)
سوره تكوير:  
اِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ
آنگاه كه خورشيد بى فروغ گردد.
و آنگاه كه ستارگان فرو ريزند.
كه منطبق بر روز عاشوراست كه هم خورشيد گرفت و هم خورشيد فروزان امامت .(976)
سوره قدر:  
اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ
ما در شب قدر نازل كرديم ... .
كه براى حسين عليه السلام فضائل شب قدر ثابت است كه در اين مورد بحث خواهيم كرد.
سوره اخلاص و توحيد:  
حسين عليه السلام در ميدان زندگى ، توحيد و يكتاپرستى واقعى را آشكار ساخت و نشانداد كه قلب مقدّسش از همه اغيار خالى و تنها كانون عشق و ايمان به خداى يكتاست .
سوره كافرون :  
حسين عليه السلام مسلك و آئين كافران و نفاق پيشگان را بهعمل و سخن انكار كرد و از آنان بيزارى جست و گفت :
(دين شما براى شما و دين من براى من .)
سوره فلق و ناس :  
و سرانجام مى رسيم به دو سوره آخر قرآن كه اين دو سوره ، طبق روايات از آن او وبرادر گرانقدر اوست كه در پرتو اين دو سوره قرآن به خدا پناه داده شده اند.(977)
عنوان نهم : ويژگيهاى حسين عليه السلام در رابطه با كعبه 
در اين مورد سه نكته است كه بدين صورت طرح مى گردد:
1 كعبه حقيقى
2 تجليل كعبه از جانب آن حضرت و پاداش شكوهمند آن ... .
3 زيارت آن حضرت و طواف بر گرد كعبه ... .
كه اينك به ترسيم نكات سه گانه مى پردازيم :
كعبه حقيقى 
1 حسين عليه السلام كعبه حقيقى است و داراى ويژگيهاى آن . به عبارت ديگر: همه مىدانيم كه خداوند فراتر از زمان و مكان و برتر از ظرفيت و سكونت گزيدن است و نسبتدادن برخى از زمانها و مكانها به ذات اقدس او به خاطر شرافت بخشيدن بدانهاست ؛ اينبدان جهت است كه آنها به كانون عبادت تبديل گردد يا در آنجا عبادت بيشترى انجامگيرد و يا به هنگام عبادت ، دلها، قلبها و چهره ها متوجّه آنها گردد و يا بهدليل ويژگيهاى خاصّ جغرافيايى و مكانى ، به گونه اى است كه در آنجا انديشه هابيشتر به بارگاه آفريدگار پديده ها، پرمى كشد و نيّتها براى خدا پاكتر وپراخلاصتر مى گردد همانگونه كه همه اين ويژگى در خانه كعبه ومكّه موجود است وبرخى در ديگر مساجد و كانونهاى عبادت و بندگى به چشم مى خورد، در خانه هايى كهخداوند رخصت داد كه گرامى و ارجمندش دارند و نامش در آنجا ياد شود.(978)
آرى ! همه اين مكانها و عبادتگاهها به ظاهر خانه خداست نه به واقع ؛ چرا كه خانه حقيقىاو، قلب بندگان باايمان اوست .
در حديث قدسى آمده است كه : (نه زمين گسترده مى تواند مرا در برگيرد و نه آسمانكه پديده اى از پديده هاى بزرگ آفرينش ‍ است ، ظرفيّت مرا دارد؛ امّا قلب بندگانباايمان مرا در برمى گيرد.)(979) چرا كه قلب يكتاپرستان ، فرودگاه عشق خدا وكانون ايمان و عرفان و اخلاص به اوست .
در روايت است كه به داوود پيامبر وحى فرمود كه :
(هان اى داوود! خانه اى براى من خلوت و آماده ساز تا در آن مسكن گزينم .)
او گفت : (پروردگار من ! تو برتر از زمان و مكانى .)
بدو وحى فرمود كه : (قلب خود را آماده و براى من خلوت ساز.)(980)
چرا كه هر قلبى كه جز مهر خدا در آن نگنجد، آنجا كانون عشق خدا و خانه اوست .
از اين رو، قلب انسانى كه داراى ايمان و عرفان و اخلاص حقيقى باشد؛ به راستى خانهخداست ، چرا كه از همه وابستگيها و رنگها وجلوه هاى غير خدايى پاك و پاكيزه است . در آنانديشه و ياد و قصدى جز خدا نيست ؛ كار به جايى مى رسد كه چنين انسان باايمانى جزخدا را نمى نگرد و جز پيام او را نمى شنود و اين يكى از معانى و مفاهيم حديث قدسى استكه مى فرمايد:
حتّى اكون سمعه وبصره
تا من قدرت شنوايى او گردم كه بدان مى شنود و ديدگان او كه بدانها مى بيند.
آرى ! هنگامى كه اين مرحله تحقّق يافت و در اين مورد به خوبى انديشيديم ؛ آنگاه روشنمى شود كه خانه حقيقى خدا، قلب پرشكوه حسين عليه السلام است ، چرا كه آن حضرتقلب خويش را براى خدا، به گونه اى وصف ناپذير آماده ساخت تا جايى كه هيچ علاقهو پيوندى در آن ، براى غير خدا نماند؛ فراتر از آن ، همه رنگها و رابطه ها و علاقههايى را كه هيچ ناهماهنگى با عشق به خدا نداشت آنها را نيز، ازدل زدود و همه را خدايى و الهى ساخت و خودِ بريدن از همه وابستگيها به خاطر خدا وپيوستگى بدو، نشانگر شدّت عشق به خداست و بريدن از همه ، نشانگر پيوستن بدواست و بس .
آرى ! دين باورى و ديندارى و درجه پايبندى به مقرّرات آسمانى نيز در گرو درجات وچگونگى عشق به خدا و فرمانبردارى از دستورات اوست .
اينك كه اين نكات ظريف روشن شد، بايد دانست كه پيشواى شهيدان ، حسين عليه السلامدر كران تا كران زندگى پرافتخارش ‍ و مراحل پيش از آن نيز، قلبش در گرو عشق خدابود و بس .
هنگامى كه نور وجودش همانگونه كه در صحيفه الهى كه براى هركدام از امامان نورفرستاده شد، مورد خطاب قرار گرفت كه : (جان پاكت را در سوداى با خدا معامله كن .)
آرى ! در پى اين فرمان ، از مدينه به سوى مكّه و آنگاه از آنجا به سوى كربلا وشهادتگاه خويش ، به هجرتى شكوهمندانه دست زد. در همه اينمراحل ، هدف او تنها انجام فرمان خدا بود و نيّت اين بود كه آنچه بر او فرود آيد همه رابه قصد تقرّب به خدا به جان بخرد؛ از اين رو در مكّه و مدينه فكر همه اينها را كردهبود و خود را براى همه اين فداكاريهاى براى خدا، حتّى بريده شدن پيوندى وجودش وتحمّل شهادت ياران و فرزندانش مهيّا ساخته بود.(981)
بلكه فراتر از آگاهى از رخدادهاى آينده و آمادگى براى فداكارى در راه خدا، شهادتگاهخويش را آنگونه كه بعدها اتّفاق افتاد، به يكى از همسران پيامبر نشان داد.(982)
آن حضرت در راه خدا، به راستى از دلبستگى به وطن و سرزمين ، ثروت و لباس ،رياست و اقتدار، آسايش و آرامش ، خانه و خانواده ، فرزندان و برادران ، بستگان و يارانو به يك كلام ، از همه علايق و وابستگيها، قلب خويش را تهى ساخت و از همه چيز و همهكس جز خدا، چشم پوشيد و آنان را براى شهادت و اسارت در راه خدا به بارگاه دوستتقديم داشت .
او از همه ارزشها و جلوه هاى دنيوى حتّى از قطرات آب ، براى واپسين لحظات نيز گذشتو از دلبستگى به سر، پيكر، خون ، گوشت ، پوست ، استخوان ، پيوندهاى وجود وكران تا كران هستى خويش ، حتّى قلب طپنده و خون ، آن كه مايه حيات و زندگى استگذشت ؛ به همين جهت بود كه قلب مصفّايش هدف تير سه شاخه سپاه اموى گرديد وخونش بسان فوّاره اى جريان يافت با دست مبارك ، خون آن را گرفت و سر و چهرهملكوتى و محاسن سپيدش را گلگون ساخت ؛(983) همانگونه كه در زيارت آن حضرتآمده است :
وبذل مهجته فيك
آرى ! هنگامى كه او خون قلب ظاهرى و همه علايق و دلبستگيهاى آن را در راه دوست فداكرد، قلب معنوى او براى خدا خالص شد و از غير خدا، صاف و پاك و تهى گشت . اينجابود كه بيت اللّه حقيقى شد كه :
... وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ
حجّ آن خانه ، بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند، واجب است .
و سخن پيامبر گرامى روشن مى شود كه فرمود: (هر كس حسين را عارفانه و خالصانهزيارت كند، چنان است كه گويى خداى را در عرشش زيارت كرده است .)(984)
تجليل كعبه از جانب حضرت و پاداش آن 
حسين عليه السلام در برابر كعبه تعظيم كرد و آنچنانكه شايسته بود به خانه خدا بهخاطر خدا، احترام كرد و خداوند به پاداش آن ، ويژگيها و ارزشهاى كعبه را بدو كه خانهحقيقى خداست ، ارزانى داشت .
آن حضرت ، در روز جمعه سوّم شعبان وارد مكّه شد(985) و تا ايّام حجّ درآنجا سكونتگزيد، براى اداى حجّ يا عمره تمتّع احرام بست ؛ امّا هنگامى كه دريافت از يك سو سىنفر از شياطين بنى اميّه براى ترور آن حضرت در خانه خدا و در لباس احرامگسيل داشته شده اند و از سوى ديگر سپاهى گران ، به فرماندهى عمربن سعد، براىدستگيرى او بسيج شده اند(986) به فرمان خدا حجّ خويش را به عمره مفردهتبديل و در آستانه روز عرفه از خانه خدا وداع كرد و خارج شد تا حرمت آنجا حفظ شود وحكومت سياهكار استبدادى ، حرمت او را در خانه خدا نشكند كه در نتيجه شكوه و احترام كعبهنيز شكسته شود.
برادرش محمّد، در شب حركت از مكّه ، به حضورش شرفياب شد و ضمن ارزيابى اوضاع ،خاطر نشان ساخت كه :
(شما پيمان شكنى مردم كوفه را در مورد پدر و برادر گرانقدرتان ، نيك مى دانيد، مناز آن نگرانم كه آنان چون گذشته عمل كنند و با شما نيز پيمان شكنى نمايند؛ از اين رواگر در مكّه بمانيد، عزيزترين و تسخيرناپذيرترين ساكنان حرم هستيد.)
آن حضرت فرمود: (از آن نگرانم كه به دستور يزيد در حرم الهى ترور شوم و باريخته شدن خون پسر پيامبر در كعبه ، حرمت آن شكسته شود.)
محمّد گفت : (اگر چنين است به سوى يمن يا برخى مناطق كوهستانى برويد كه در اينصورت توان دستگيرى و بيداد در حق شما را نخواهند داشت .)
آن حضرت فرمود: (در اين مورد خواهم انديشيد.)
امّا، هنگامى كه سحرگاه كاروان حسين عليه السلام كوچ كرد و خبر حركت آن به گوشمحمّد رسيد، خود را رسانيد و زمام مركب حسين عليه السلام را گرفت و ازدليل حركت كاروان پرسيد كه فرمود:
(پس از ديدار تو شامگاه گذشته ، پيامبر را در خواب ديدم كه فرمود: حركت كن چرا كهخداوند مى خواهد تو را در شهادتگاهت ، شهيدبنگرد.)(987)
محمّد ضمن بيان
انّا للّه وانّا اليه راجعون بانوان حرم ، چرا؟)
فرمود: (خداوند مى خواهد آنان را نيز اسير بنگرد.)(988)
و فرمود: (اگر من در لانه جنبنده اى از جنبندگان زمين باشم مرا درخواهند آورد تا باكشتن من ، به اهداف شيطانى خويش دست يابند.)(989)
پس از ديدار محمّد با برادر گرانقدرش حسين عليه السلام ، عبداللّه بن زبير، عبداللّهبن عباس و عبداللّه بن عمر، شرفياب حضورش شدند و اين سه شخصيّت سرشناس ، اورا از رفتن به سوى كوفه برحذر داشتند، امّا آن حضرت به نخستين آنان فرمود: (مندوست ندارم حرمت خانه خدا شكسته شود و در حرم امن الهى خونم را بريزند.)(990)
به سوّمين آنان از بى وفايى دنيا و ارزشهاى مادّى و شقاوت دنياپرستان و كشته شدنيحيى پيامبر و نيز شقاوت بنى اسرائيل ، كه هفتادپيامبر خدا را در يك روز ميان طلوعفجر تا خورشيد كشتند ... سخن گفت .(991)
به ابن عباس فرمود: (پيامبر خدا، مرا بدين قيام عدالت خواهانه دستور داده است و منبراى انجام فرمان او خواهم شتافت .)(992)
بدينگونه آن سه نفر بر او درود گفتند و با گريه او را وداع كردند و (عبداللّه بنعمر) تقاضا كرد كه آن حضرت لباس خويش را كنار زند تا او جايگاه بوسه هاىپيامبر بر سينه او را، ببوسد ... .(993)
آرى ! خواننده انديشمند! شما در كار بزرگ اين پيشواى شكوهمند، تدبّر كن و به گفتارپرمحتوا و بلند او بينديش كه مى فرمايد:
(من از آن مى ترسم كه رژيم فريبكار اموى ، به بهانه هاى پوچ سياسى و دروغهاىرايج خويش ، با ريختن خون من در خانه خدا، حرمت اين خانه پرشكوه را بشكند؛ از اين جهتكوچ مى كنم ... .)
آرى ! بينديش كه چگونه آن حضرت كه خود بزرگتر و پرشكوه تر از خانه خداست ،برشهادت و اسارت خود و خاندانش رضايت مى دهد؛ امّا حرمت و شكوه خانه خدا و دين خدا ومقرّرات او را پاس مى دارد و اجازه نمى دهد اين قانون شكنى و شقاوت رژيم ، در كنار حرمو داخل خانه خدا، صورت گيرد و احترام خانه در ديدگاه جهانيان شكسته شود؛ به هميندليل است كه خداوند در روز عرفه ، نخست به شيفتگان كوى او نظرلطف مى كند آنگاه بهآنانكه در عرفات گرد آمده اند. و نيز به خاطرتجليل و بزرگداشت حرم از سوى اوست كه خداوند همه ويژگيها و ارزشها و شرافتى راكه به كعبه بخشيده است ، بدو ارزانى مى دارد.
اينك ، به يارى خداى بزرگ و با ستايش او بر اين الهام قلبى ، حدود پنجاه امتيازى راكه براى كعبه برشمرده ايم به صورت مقايسه اى فشرده با عظمت خانه حقيقى خدا،ترسيم خواهيم كرد.(994)
يك مقايسه جالب  
1 در ميان مساجد و عبادتگاهها، نخستين خانه پرشكوهى كه براى مردم برپا شد، كعبهبود و حسين عليه السلام نيز بدان جهت كه از پيامبر صلى الله عليه و آله است و پيامبراز حسين عليه السلام ، از نظر مقام بسان كعبه است ؛ چراكه نخستين مخلوقات نور وجودپيامبر است و نور وجود حسين عليه السلام همراه نياى بزرگ ، پدر و مادر و برادرگرانقدرش عليهم السلام همگى پيش از آفرينش آسمانها و زمينها آفريده شده و گرامىداشته شده اند(995) از اين رو حسين عليه السلام و شهادتگاه و حرم او نيز نخستينخانه اى است كه براى مردم و فرشتگان و تمامى مخلوقات بنياد گرديد.
2 دوّمين امتياز خانه خدا اين است كه در سرزمين پربركت مكّه ، بهترين و شريفترين نقطهروى زمين قرار گرفته است و حسين عليه السلام نيز از نظر ريشه و اصالت ، بهپرشرافت ترين و افتخارآفرين ترين نقطه ، پيوند مى خورد، همينگونه از نظرشهادتگاه و بارگاه ملكوتى اش .(996)
آرى ! به تعبير آن شاعر شيفته :
ومن حديث كربلا والكعبه از حديث مفاخره كعبه و كربلا، برترى سرزمينكربلا آشكار گرديد.(997)
3 كعبه پرشكوه را، ابراهيم به دستور خداوند و به دست تواناى خويش بنياد كرد وآنجا در حقيقت ساخته دست دوست خداست و حسين عليه السلام نيز گوشت و پوست و خونمقدّسش از حبيب خدا، محمّد صلى الله عليه و آله است و مقام حضرت محمّد، فراتر از ابراهيماست ، چرا كه خليل كجا و مقام حبيب كجا؟
4 كعبه را، خداوند بر زائران و ساكنان اطرافش پربركت ساخته است و حسين عليهالسلام نيز به خاطر عنايات بسيار خداوند به او و بارانِ الطاف خاصّه اش به سوىمردم به خاطر آن حضرت ، بسيار پربركت است .
برخى از شايستگان به خاطر شهادت در كنار او به بهشت پرطراوت خدا درآمده ، برخىبه خاطر گريه هدفدار بر او، برخى با برپايى سوگوارى عارفانه بر آن حضرتبه بهشت پرمى كشند و برخى به خاطر اداره شايستهمحفل سوگ او و گرياندن مردم ، برخى به خاطر همدلى وهماهنگى با عزاداران او، برخىبا يادآورى تشنگى او به هنگام نوشيدن آب ، برخى به خاطر زيارت عارفانه او،برخى به خاطر يارى رسانى به زائرانش ، برخى به خاطر دفن در نزديكى تربتمقدّس او و برخى با جلوه هاى ديگر بركات او براى مردم و به خاطر آن گرامى ، درقلمرو و مسير باران روزيهاى مادّى و معنوى و الطاف خدا قرار مى گيرند.
5 خداوند همانگونه كه در قرآن تعبير مى فرمايد، كعبه را براى جهانيان وسيله هدايتساخت و حسين عليه السلام نيز براى جهانيان مايه هدايت و نجات است ، چرا كه آن گرامىمرد جهان بشريّت ، با جانفشانى تمام عيار خود، دين نياى بزرگش محمّد صلى الله عليهو آله را از خطر سهمگين ارتجاع و جاهليّت اموى نجات بخشيد و در پرتو شهادت او بودكه مذهب اهل بيت و راه و رسم خاندان وحى و رسالت آشكارگرديد.
آرى ! به حق بايد نيايش كرد كه : (بار خدايا! حسين عليه السلام خون قلب مقدّسش رادر راه تو هديه كرد تا بندگانت را از تاريكى و سرگردانى دروادى جهالت و ضلالتنجات بخشد ... .)(998)
6 خداوند اطراف كعبه پرشكوه را، حرم قرار داد و مقرّر فرمود كه در قلمرو حرم نهچيزى شكار گردد و نه كوچ داده شود، نه درختى قطع گردد و نه گياهى چيده شود ونهگمشده اى را جز مسئول آن دست بزند.
خداوند براى شهادتگاه و مدفن شريف حسين عليه السلام ، حرم قرار داد و تربت مقدّس اورا محترم ساخت و با اينكه خوردن خاك تحريم شده است ، خوردن از تربت او را براى شفااجازه داد.
برخى از روايات ، مقدار اين حرم را به اندازه چهار فرسخ و برخى پنج فرسخ،(999) تعبير كرده اند كه اين بيانگر اختلاف درجات فضيلت است .
در مورد مقدار خوردن تربت مقدّس او براى شفا، ديدگاهها متفاوت است ، برخى تربت هرنقطه اى از حرم او را اجازه داده اند و برخى تنها تربت قبر شريف را، كه به نظر مىرسد به ديدگاه دوّم بسنده شود، بهتر است ؛ گرچه از برخى روايات مسافت يكميل ، چهار ميل و نود متر دريافت مى گردد.(1000)
نيز روشن است كه خوردن از تربت او براى شفا، آداب و شرايطى دارد كه در جاى خودآمده است .(1001) و به خاطر شرايط بسيار در آن برخى يادآورى كرده اند كهچگونگى شفا خواستن از تربت مقدّس او به خاطر شرايط و مقرّرات بسيارش ،مشكل است . برخى شفا يافتن را مشروط به آن شرايط شمرده اند و برخى ديگر همانمقرّرات را شرط ندانسته ، بلكه آنها را آداب شفاجويى از تربت او ذكر كرده اند.
7 خداوند، كعبه را پايگاه امنيّت مقرّر داشت به هميندليل ، هر كسى بدانجا پناهنده شد ريختن خون او مشروع نيست و حسين عليه السلام نيزپناهگاه امن و امان است و ريختن خون هر كس كه بدان حضرت پناه آورد،حلال نيست ؛ امّا رژيم سياهكار اموى ، نه تنها حرمت خاندان رسالت را شكست ؛ بلكه حرمتكسانى را كه به بيت حقيقى خدا و حجّت او نيز پناه آوردند، هتك كرد؛ تا آنجايى كهرعايت كودكان خردسال را نيز ننمود و در حالى كه يكى از آنان بر روى دست او از شدّتعطش مى سوخت (1002) و ديگرى بر روى سينه اش ، عموى گرانقدرش را بهفريادرسى مى خواند و او، بر روى خاك شهادتگاهش افتاده و آن كودك را در روى سينهاش پناه داده بود، او را آماج هدف تير قرار داد و به شهادت رسانيد.(1003)
و همينگونه پرندگان حرم اهل بيت عليهم السلام را كه بر شهادتگاه حسين عليه السلامگرد آمده و به سوگوارى پرداخته بودند از حرم امن او، كوچ داد، دختر گرانمايه اش راكتك زد و از پيكر مطهّر پدرش جدا ساخت وازحرم او صيد نمود و به زنجير بيدادكشاند وبر فراز محملها به سوى كوفه و شام حركت داد و به اسارت برد.(1004)
8 خداوند، كعبه را قبله پيامبرِ برگزيده و محبوبش ، محمّد صلى الله عليه و آلهقرارداد تا در هنگام نماز و نيايش كه بهترين لحظات و حالات و برترين عبادتهاى اوستبدان سو روى كند و بدو وحى فرستاد كه :
... فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ
پس ، چهره ات را به جانب مسجدالحرام كن .
و اينگونه آنجا را قبله گاه پيامبر ساخت . امّا حسين عليه السلام همانگونه كه خود پيامبرصلى الله عليه و آله وصف كرد، خون و مايه حيات قلب پيامبر، ميوهدل و گل سرسبد بوستان او(1005) بلكه فراتر از همه اينها، بسان وجود گرانمايهخود پيامبر است كه فرمود: (حسين از من است و من از حسين .)(1006)
آرى ! حسين عليه السلام علاوه بر همه اينها، قبله گاه پيامبر نيز بود، چرا كه هرگاهبه سوى پيامبر مى آمد، آن حضرت بدو، چشم مى دوخت و با شيوه اى خاصّ بدو مىنگريست ، گرچه به هنگام سخنرانى يا در نماز و نيايش با خدا. و همو بود كه حسينعليه السلام را به هنگام نماز به بارگاه خدا، بر كتف يا در آغوش ‍ خويش مى گرفت.(1007)
9 خداوند طواف بر گرد كعبه را از اركان اسلام قرار داد و فرمود:
... وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً
براى خدا، حجّ آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به سوى آن را داشته باشند واجب استو آنكه انجام ندهد از اركان اسلام كاسته است .
و زيارت حسين عليه السلام را نيز خداوند از اركان اسلام و از پايه هاى ايمان مقرّرفرمود و در روايت آمده است كه : ترك كننده زيارت آن حضرت ، ايمانش ناقص ،(1008)و حرمت پيامبر را شكسته و در حقّ او ستم كرده است .(1009)
و در روايت ديگرى آمده است كه : (ترك كننده زيارت حسين عليه السلام شيعه او نيست.)(1010)
و نيز آمده است كه : (اگر چنين كسى به بهشت راه يابد، به منزله ميهمان است.)(1011)
و نيز آمده است كه : (ترك كننده زيارت حسين عليه السلام گرچه هزار حجّ انجام دادهباشد، حقّى بزرگ از حقوق خدا را ترك كرده است .)(1012)
و نيز آمده است كه : (از خير محروم شده است .)
و در روايت ديگر آمده است كه : (كسى كه يكسال و يا دو سال از عمر او بگذرد و به زيارت امام حسين عليه السلام موفّق نشود،بهره اى از عمر خود نبرده است و از پاداش الهى منحرف شده و از جوار حضرت پيامبرصلى الله عليه و آله دور گرديده است .)(1013)
10 خداوند كعبه را مغناطيس دلها قرار داد، به گونه اى كه از نقاط دور و نزديك قلبهارا جذب مى كند و شگفت است كه دلها نيز در شور و شوق آنجا و كسانى است كه بهراستى رنگ و خاصيّت آنجا را داشته باشند، همانگونه كه در نيايشخليل و دعاهايش ‍ آمده است كه :
رَبَّنا ... فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ
پروردگارا ! ... دلهاى مردم را چنان كن كه هواى آنان كند.
و حسين عليه السلام نيز مغناطيس قلبهاى شيعيان است .
آنان در قلب خويش كششى ويژه به سوى آن حضرت احساس ‍ مى كنند كه اين كشش و مهرقلبى از محبّت و عشق به ديگر امام نور، متفاوت است و رمز اين را درروايتى كه از پيامبررسيده است يافتم كه اينگونه است :
مقداد مى گويد: پيامبر گرامى در جستجوى دو فرزند گرانمايه اش ‍ حسن و حسين عليهماالسلام كه خردسال بودند از خانه خارج شد و من نيز همراه او بودم . در اطراف مدينه ،افعى بزرگى را ديدم كه با احساس آمدن پيامبر صلى الله عليه و آله بپا خاست ، كهبه بلندى نخل و بزرگى شتر بود و از دهانش آتش خارج مى شد، اين منظره مرا سختبه هراس انداخت ....
پيامبر به من متوجّه شد و فرمود: (آيا مى دانى اين مخلوق خدا چه مى گويد؟)
گفتم : (خدا و پيامبرش داناترند ... .)
فرمود: (مى گويد: خداى را ستايش مى كنم كهقبل از پايان يافتن عمرم ، مرا نگهبان فرزندان پيامبر قرار داد.)
و آنگاه راه خويش را در ميان ريگهاى بيابان پيش گرفت و رفت . آنگاه نگريستم درختىرا ديدم كه آن را پيش از آن روز نديده بودم وپس از آن روز هم هرچه در جستجوى آن رفتمنيافتم ، آن درخت بر دو فرزند پيامبر سايه افكنده بود و آنان خوابيده بودند. پيامبردر ميان آن دو نشست ، سر حسن و حسين عليهما السلام را بلند كرد و بر روى پاى راست وچپ خويش نهاد، آنگاه زبان در دهان حسين عليه السلام نهاد و او بيدار شد و باز خوابيد.
به آن حضرت گفتم : (چنان رفتار مى كنيد كه گويا حسين عليه السلام بزرگتر است.)
فرمود: (نه ! هر دو گرانمايه اند، امّا در اعماق جان مردم باايمان نسبت به حسين معرفتو محبّت ويژه اى نهفته است ... .)(1014)
11 در مكّه و خانه خدا، نقطه خاصّى است كه مقام ابراهيمخليل است و جاى پاى اوست كه در سنگ سخت برجاى مانده است .
حسين عليه السلام بزرگ انسانى است كه در وجودش اثر بوسه هاى پيامبرمحبوب خداست، چرا كه پيشانى بلند و گلوى مباركش به خاطر بوسه هاى بسيار پيامبر درخشندگىخاصّى داشت (1015) و نيز اگر جايگاه پاى ابراهيمخليل در حرم امن خداست ، جاى پاى حسين عليه السلام روى شانه و پشت و سينه پيامبرمحبوب خداست ؛ از اين رو بدن پيامبر صلى الله عليه و آله جايگاه فرود حسين عليهالسلام است و اگر به رواياتى كه در چگونگى مهر و محبّت پيامبر به حسين عليهالسلام و به آغوش ‍ گرفتن ، بردن بر روى شانه ، خوابانيدن بر روى سينه ،طولانى ساختن سجده به هنگامى كه او بر پشت آن حضرت نشسته بود،(1016) خواهيدديد كه مهر آن حضرت به حسين عليه السلام مهر و محبّت شگفت انگيزى است .
12 خداوند براى كعبه كرامت ظاهر و نشانه آشكارى قرار داد كه نه پرنده اى بر فرازآن پر مى گشايد و نه بر ديوار آن مى نشيند. و براى حسين عليه السلام نيز كرامتآشكارى قرار داده شد، به گونه اى كه آب بر قبر او نزديك نشد و گاوها به هنگامىكه تصميم گرفتند تا قبر مطهّرش را به مزرعهتبديل ساخته ، اثر آن را از بين ببرند، به قبر او راه نگشود.
متوكّل سالها به نابود ساختن شهادتگاه و اثر قبر او دستور داد و كوشيد، امّا موفّقنشد. يك بار دستور نبش قبر آن حضرت را داد كه پيكر مطهّرش را چنان يافتند كهگويى لحظاتى پيش دفن شده است ، سپس دستور داد بر قبر مطهّرش آب بستند كه قبربالا آمد و آب بدان نرسيد. تلاش ظالمانه كردند تا شهادتگاه او را به مزرعهتبديل سازند كه گاوها ووسايل كشت و زرع بدان نزديك نشدند، درهمانحال گروهى را مى ديدند كه به سويشان تير پرتاب مى كنند و هنگامى كه درپاسخ آنان به سويشان تيراندازى مى كردند، تيرها به سوى خودشان بازمى گشت....(1017)
آرى ! هنگامى كه پيكر مقدّسش بر خاكهاى گرم نينوا بود، پرندگان كنار آن پيكر بهخون آغشته فرود آمدند، پرنده سفيدى در آنجا فرود آمد و بالهاى خويش را از خون اوگلگون ساخت و در حالى كه خون از بالهايش مى چكيد، پرواز كرد و رفت در مسير خويشپرندگانى را بر شاخه هاى درختان ديد به آنها گفت :
(هان اى پرندگان ! شما دانه مى خوريد و از نعمتها بهره ور مى گرديد، امّا حسين عليهالسلام در اين هواى گرم برريگهاى تفتيده كربلا، با لب تشنه ، به خون آغشته است .گلوى او خونين و سر مقدّسش بر فراز نيزه ها و زنان و خاندانش با پاى برهنه بهاسارت رفته اند.)
همه آنها به كربلا پرواز كردند و آنجا پيكر حسين عليه السلام را بر زمين ديدند كهبدون سر و بدون غسل و كفن افتاده است و بادهاى غبارآلود بر آن پيكر نازنين مى وزد،بدنش بر اثر پايمال شدن بر زير سمّ اسبها در هم شكسته است . زائرانش حيواناتبيابانها و سوگوارانش جنّ دشتها و كوه ها است . خاك آن سرزمين از انوار طلايى پيكرشروشن و فضا از نور وجودش نور باران شده است .
پرندگان فرياد كشيدند و بر خون مقدّسش خود را آغشته ساختند وهر كدام به سويىپركشيدند، يكى از آنها به سوى مدينه آمد و در حالى كهبال خويش را به اهتزاز درآورده بود و خون از آنها مى چكيد بر گرد مرقد پيامبر دور زدو ناله سر داد كه :
(هان اى مردم ! حسين در كربلا به شهادت رسيد. حسين در كربلا سر مقدّسش از پيكرشجدا شد. آنگاه پرندگان ، نزد او گرد آمدند و به بركت قطره اى از خون حسين عليهالسلام كه از بال آن پرنده چكيد، دخترك بيمار يهودى شفا يافت .)(1018)
آرى ! پرندگان چنين كردند، امّا سپاه مزدور اموى بر آن پيكر مقدّس اسب تاختند و چنانجنايتى كردند كه زبان از بيان آن ناتوان است . راستى كه به تعبير شاعر:
عقرت بنات الا عوجية هل درت بريده باد پا و پى آن اسبها!
آيا دانستند كه چه حرمت بزرگى ، به وسيله آنها شكسته شد؟
و چه عمل زشت و ننگبارى به وسيله آنان انجام شد؟
13 خداوند، كعبه را طوافگاه مردم قرار داد و پاداش طواف بر گرد آن را بسيارگردانيد و پاداش زيارت حسين عليه السلام از نظر فضيلت و پاداش نسبت بدان ،همانگونه كه در بخش گذشته ترسيم شد، چندين و چند برابر افزون ساخت .
14 خداى جهان آفرين ، كعبه را طوافگاه فرشتگان ساخت و همانگونه كه در روايت آمدهاست : (جبرئيل به فرمان پروردگار، كعبه را بنياد كرد درحالى كه پيش از آن بهصورت خيمه اى از بهشت برين ، فرود آمده و برروى پايه هايى كه فرشتگان پيش ازآفرينش آدم عليه السلام در برابر صراخ ، روبروى بيت المعمور و محاذى عرش ،برپاى ساخته بودند؛ برافراشته شده بود و هفتادهزار فرشته ، نگهبانى آن را بهعهده داشتند.
ازآن مرحله به بعد، هنگامى كه فرشته وحى ، كعبه را در مكّه بنياد كرد آن فرشتگان بهطواف بر گرد آن پرداختند و حضرت آدم و حوّا نيز هفت شوط بر گرد آن طواف كردند.)
حسين عليه السلام نيز آنگاه كه وجود گرانمايه اش به صورت نور و شفاعت كنندهفرشتگان بود، طوافگاه آنها بود و همانگونه كه اين مطلب از داستانصلصائيل و دردائيل آشكار مى گردد كه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله آن وجودگرانمايه را روى دست گرفت و در حقّ آن دو فرشته دعا كرد.
و نيز از داستان فطرس كه به گاهواره حسين عليه السلام پناه جست و از داستانجبرئيل و ميكائيل كه خدمتگزار او در گاهواره بودند و از كار فطرس كهمسئول رسانيدن درود و سلام زائران حسين عليه السلام به آن حضرت است و شهادتگاهمقدّس و قبر مطهّرش ، طوافگاه فرشتگان و زيارتگاه آنهاست و در آنجا، گروههايى چنداز فرشتگان ، به انجام وظايف مى پردازند، بدين صورت :
1 گروهى از آنها كه چهار هزار فرشته اند، به صورت ژوليده و با چهره هاىغبارآلود در اطراف مرقد مقدّسش به سوگوارى و گريه مشغولند و به هنگام آمدن زائران، به استقبال آنان مى شتابند و به هنگام بيماريشان ، به عيادت آنان مى روند و پس ازمرگ ، آنان را تشييع مى كنند. اين گروه ، همان فرشتگانى هستند كه روز عاشورا بهقصد يارى آن حضرت در كربلا فرود آمدند، امّا هنگامى رسيدند كه او به شهادت رسيدهبود؛ به همين جهت دستور يافتند كه همانجا بمانند و بر او اشك ريزند تا به هنگام رجعتاز ياران او باشند. اين گروه از فرشتگان فرماندهى داشتند كه نامش منصور بود.
2 گروه دوّم ، هفتاد هزار فرشته اند كه از روز شهادت آن حضرت در كنار قبر مطهّر اوگماشته شده اند و تا هنگامه قيام امام عصر عليه السلام در آنجا خواهند بود و همواره براو درود و سلام نثار خواهند كرد.
3 گروه سوّم ، چهارهزار فرشته اند كه به هنگامه هاى طلوع فجر در كربلا فرود مىآيند و تا شامگاهان در آنجا سوگوارى مى كنند و آنگاه به آسمانها پرمى كشند و پس ازصعود آنها، چهارهزار فرشته ديگر فرود مى آيند و از شامگاه تا طلوع فجر و سپيدهسحر، همان برنامه را ادامه مى دهند.
4 گروه چهارم ، فرشتگان شب و روز و فرشتگان حافظاعمال هستند. آنها به هنگام فرود در كربلا، به سوى حائر حسينى مى روند و بافرشتگان مستقرّ در آنجا مصافحه مى نمايند و بالهاى خويش را بر زائران حسين عليهالسلام مى مالند و به دستور پيامبر، اميرمؤ منان ، دخت گرانمايه پيامبر، فاطمه ، امامحسن و ديگر امامان نور عليهم السلام به زائران حسين عليه السلام دعا مى كنند كه اينمطلب در روايات آمده است .
5 گروه پنجم ، پنجاه هزار فرشته اند كه طبق روايت امام صادق عليه السلام به هنگامشهادت حسين عليه السلام از كنار آن حضرت عبور و به آسمانها صعود نمودند كه خطابرسد: (هان اى فرشتگان ! شما از كنار فرزند گرانمايه حبيب من گذشتيد، در حالى كهگمراهان امّت او را به شهادت مى رساندند ياريش نكرديد. اينك بايد برويد و بهصورت سوگوار ژوليده و غبار گرفته و اندوهگين تا هنگامه رستاخيز، در كنار مرقدمطهّر او سكونت گزينيد.)
6 گروه ششم ، انبوه فرشتگانى هستند كه طبق روايت امّايمن ، ازپيامبر گرامى آمده است .
بنابر اين روايت ، پيامبر فرمود: (در هر شبانه روز، از هر آسمانى يكصد هزارفرشته در كنار شهادتگاه او فرود مى آيند و بر گرد آن قبر مطهّر، حلقه مى زنند و براو درود نثار مى كنند و خداى را ستايش مى نمايند و براى زائرانش از بارگاه خدا، آمرزشو بخشايش مى طلبند و نام ، نام پدر، نام شهر و قبيله كسانى را كه به خاطر تقرّب بهخدا و ارادت به پيامبر به زيارت حسين عليه السلام مى شتابند همه و همه را مى نويسندو بر پيشانى همه آنان از نور عرش الهى مهر مى زنند كه :

next page

fehrest page

back page