بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 7, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

تاريخ سخنرانى :5/3/58
پـــيـــام امـــام خـــمـيـنـى بـه حـجـت الاسـلام و المـسلمين هاشمى رفسنجانى درمورد ترورنافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جـنـاب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترورشـد از بـيـمـارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم . مدرس حالا هم زنده است .مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زندهاست . آمريكا و ديگر ابر قدرت ها بدانند ملت ما زنده است . اجتماعات عظيم اين دو سه روزشاهد زنده بودن انقلاب است . اينان با اين تلاش هاى احمقانه نمى توانند انقلاب اسلامىمـا را تـرور كـنند نمى توانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند هرچند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابر قدرتها وجـنـايـتـكـاران بـيـن المـللى بـه چـشـم بـخـورد. مـلت بـا تـمـام قـوا بـايـد درمـقـابـل دسـيـسـه هـا مـقـاومـت كـنـد تـوطـئه هـا را بـشـكـنـد بـاكـمـال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسايى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفىكـنـنـد. پـاسداران انقلاب و رؤ ساى آنان موظفند از اين شخصيت هاى ارزنده انقلابى حفاظتكـنـنـد و رفـت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملتبـزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را دركـشـور خـود نـدهـد. مـا مـلت هـاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايراندعـوت مـى كـنـيـم . بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود ووعده الهى نسبت به اقشار ملت هاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومنداسـلام تـبريك مى گويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش ‍ رفت و سلامت و ادامهخدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم .
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه امداد بروجرد 
براى اصلاح آشفتگى ها همه ما بايد گروه امداد باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
زحـمـات شـمـا پـيـش خـداى تـبارك و تعالى محفوظ است . ما همه بايد گروه امداد باشيم .اسـلام هـمه مردم را به رعايت يكديگر دعوت فرمودهاند (كلكم راع ) همه ما مسووليم و(كلكم مسوول ) همه بايد رعايت همه ملت را بكنيم و همه بايد از لشكر اسلام باشيم واز گـروه امـداد. شـمـا البـته به اين اسم مسمى هستيد و اميدوارم كه عملتان موافق با اسمباشد. همين طورى كه اسمتان گروه امداد است و تا حالا امداد كرديد، از اين به بعد هم بهبـرادران خـودتان ، به كشور خودتان ، به شهر خودتان گروه امداد باشيد و مطابق باآنـچـه خـداى تـبـارك و تـعـالى فـرمـوده اسـت مـطـابـق دسـتـورات اوعـمـل كـنـيـد و دعـا كـنـيـد كـه هـمـه مـا گـروه امـداد بـاشـيـم و هـمـهعـمـل كـنيم به وظائف اسلامى خودمان . امروز ايران محتاج است به گروه امداد. ايران محتاجاست كه همه گروه ها گروه امداد باشند براى آنكه آن چيزى كه براى ايران گذاشتهاندخرابى است ، آشفتگى است و با امداد همه بايد اين آشفتگى ها رفع بشود.
تلاش مذبوحانه مخالفين نهضت براى ايجاد جو بدبينى و متوقف ساختن مردم
يـكـى از امـدادهائى كه ملت مى توانند بكنند اين است كه ايرادها را كم بكنند. الان وقت ايناسـت كـه مـا بـاز ايـن نهضت را به پيش ببريم وقت اين نيست كه ايراد بكنيم . آنهائى كهوادار مـى كـنـنـد مردم را به ايراد، آنها مى خواهند نهضت پيش نرود، آنها از پيشرفت نهضتنـگـران هـسـتـند مى دانند كه اگر اين نهضت پيش برود براى آنها ديگر جائى نيست از اينجهت اشكال تراشى مى كنند!!! مردم را وادار به ايراد مى كنند وادار به ايراد مى كنند !!! وايـنـهـا براى اين است كه متوقف كنند مردم را يا بدبين كنند. گاهى مى گويند كه (خوبچـه شـده است تا حالا كه چيزى نشده است ). ملت مى داند كه چه شده است دنيا هم مى داندكـه چه شده است و از اين شده ها نگرانند اينهائى كه مى گويند چه شده است از اين شدنهـا نـگـرانـند براى اينكه آنچه شده است اين بوده است كه تمام متفكرين دنيا را به تحيرواداشـته است . يك ملتى كه به دستش هيچ نبود قدرت هاى بزرگ را شكست ، آزادى براىخودش تهيه كرده . (چه شده است ) يعنى چه ؟ الان اين شده است كه ما نشستهايم !!! باهم !!! آزاد با هم صحبت مى كنيم . در چند سال پيش يك چنين اجتماعى ، كمتر از اين هم براىما ممكن نبود براى شما ممكن نبود. ما الان دست
ديـگـران را از سـر مـمـلكـتـمـان كـوتـاه كردهايم و چند وقت پيش از اين هر چه بود آنها مىبـردند حالا نمى برند. اينها كه مى گويند (چه شده است ) براى اين است كه مردم رابدبين كنند و اشخاص غافل هستند، شايد بسيارى از اين (چه شده است ) بسيارى غفلتبـكنند و اگر اينها بگذارند چيزهائى ديگر هم مى شود لكن البته به تدريج بايد اينآشـفتگى ها رفع بشود. همه ايران بايد گروه امداد باشند. اگر همه گروه امداد شدند ورفـع ايـن اشـكـالات هـمـه خـواهـد شـد و اگـر ايرادگير شوند اشكالات رفع نمى شود واحـتـمـال ايـنكه يك وقتى خداى نخواسته به عقب برگرديم ، يك وقت شكست بخوريم ، يكوقت باز همان مسائل برگردد هست . انشاءالله خداوند شما را گروه امداد براى اسلام قراربـدهـد و اجـر گـروه امـداد را بـه شـمـا عنايت كند و همه موفق و مويد باشيد و همه باشيمبراى خدمت انشاء الله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى كاشان  
عبرت گرفتن ازتاريخ موجود
بسم الله الرحمن الرحيم
چـيـزهـائى كـه در دنـيـا اتـقـاق مـى افتد كه آنها تاريخ را تحقق مى دهد، اين براى عبرتگـرفـتـن مـا، سـرمـشـق بـودن براى ماست . از جمله اين قضيهاى كه در ايران اتفاق افتاد.پـنـجاه و چند سال سلطنت غاصبانه رژيم پهلوى كه سرتاسرش مشحون بود ازكارهائىكـه مـخـالف مـسـيـر ملت بود كه شايد اكثرش را شماها يادتان نيست ، شماها جوانيد، من ازاولش بـودم ، از آن وقـتـى كـه كـودتـا شـد، كودتاى رضا شاه شد تا حالا ناظر قضايابـودهـام . كـارهـايـشـان گـاهـى به ظاهر خيلى فريبنده بود لكن برخلاف مسير ملت بود.وقـتـى كـه او آمـد ابتدائا شروع كرد به اظهار ديانت و اظهار چه و روضه خوانى و سينهزنـى و گاهى ماه محرم در همه (در تهران ) همه تكيه هائى كه در تهران بود مى رفت مىگرديد خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پيدا كرد.
هـمـيـن آدمـى كـه ايـنـطور مجلس روضه داشت ، هم آنطور سينه زن و ارتش مى آمد به سينهزنـى (كـه مـن خـودم دسـتـه هـاى ارتـش را هـم ديـدم ). هـمـيـن آدم شـروع كـرد بـه ضـد اوعمل كردن ، تا قبل از اينكه قدرت پيدا بكند، خواست براى بازى دادن مردم آنطور امور راانـجام داد، وقتى كه قدرت پيدا كرد درست بر ضد آن كارهائى كه كرده بود شروع كردبـه فـعـاليـت ، مـنـجـمـله هـمـين آدمى كه اين دستگاه روضه را داشت همچو قدغن كرد دستگاهخـطـابـه و وعـظ و روضـه و هـمـه اينها را، كه در تمام ايران شايد يك مجلس علنى نبود،اگر بود در خفا، در بعضى شهرها در خفا و به صورت هاى مختلف و با اسم هاى مختلف .چـيـزهـائى كـه مـوجـب نـارضـايـتـى مـردم بـودانـجـام مـى داد،مـثـل قـضـيـه كشف حجاب . كشف حجاب شما نميدانيد آنوقت چه مصيبتى براى مردم بود، نمىدانـيـد چـه كـرد و مـامـورهـا چه كردند با مردم و با زن ها كه اسباب نارضايتى عموم مردمبـود، منتها قدرت زياد شده بود، مردم هم هدايت نمى شدند با يك مثلا قدرت هائى ، از اينجـهـت نـمى توانستند كارى بكنند لكن عقده ها زياد بود. بعد هم شروع كرد به اسم اينكهمـى خـواهد قدرت مركزى را درست كند، عشاير كه همه شان ، البته در عشائر يك اشخاصغـيرباب هم بود، لكن اينها يك پشتوانهاى براى ملت بودند، تمام اينها را از بين برد وآنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى درجنگ عمومى اينها حمله كردند به ايران ، آمريكا و انگلستان و روسيه ، اينها همه با هم حملهكردند، در جايى كه مخالفت با آلمان
مـى خـواستند بكنند حمله كردند به ايران ، در عين حالى كه همه چيز ايران در خطر بود ومـردم بـراى هـمـه چـيزشان نگران بودند، لكن وقتى گفتند كه رضاخان را اينها بردهاندمـردم شـادى مـى كردند. اينطور رفتار كرد، رفتار غير عقلائى ، رفتارى كه براى خاطرانـگـلسـتان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روى كار، بعد از او نوبت به پسرش رسيدكـه ايـن را ديـگـر بـيـشـتـر شـمـا يـادتـان اسـت اين هم كارهايى كرد كه به حسب صورتفـريـبـنـده بود لكن كم كم هى هر چه پرده بالا رفت ديدند كه بر خلاف مسير ملت است .مـلت بـا او مـخالف شد منتها در طول اين سى و چند سالى كه بود، هى عقده ها روى هم آمد،عقده هاى مردم روى هم آمد و هى نارضايتى ها زياد شد و هى خدمت هاى او به اجانب يكى بعداز ديـگـرى هـى فـاش شد تا رسيد به آنجا كه من شايد مكرر اين را در بعضى از صحبتهـايم گفتم كه نكن كارى كه وقتى بروى ، همه مردم شادى كنند، نكن اين كارى را كه همينمـطـلب را، كـه وقـتـى كـه پـدر تـو رفـت هـمـه شادى كردند در عين حالى كه همه در خطربودند، تو نكن اين كار را، كه وقتى رفتى همه شادى كنند. حكومت اگر حكومت ملى باشد وبـه دسـت مـلت يـك حـكـومـتى وجود پيدا بكند، چون از خودشان است ، اگر يك وقتى از بينبـرود هـمـه نـاراحت مى شوند، اگر بخواهد از بين برود، همه پشتيبانش هستند، لكن حكومتاگر چنانچه پايه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به اين وضع در مى آيد كه آن روزى كهمـى گـويـنـد رفـت ، خـيـابـان هـا آنـطـور شـد كـه ديـديـد (مـن نـبـودم لكـننقل مى كنند) شادى ها آنطور شد كه ديديد. همان كه من به او تنبه دادم كه نكن كه اينطوربشود. اين بايد مايه تنبه براى ماها بشود، فرق نمى كند، يك قدرتى كه در راس استو همه مملكت تحت سيطرهاش است ، يا يك قدرتى كه در يك استان است ، يا يك قدرتى كهدر يـك شـهـر اسـت ، يـا يـك قـصـبـه اسـت ، اگـر چـنـانـچـهعـقـل داشـتـه بـاشـنـد، قدرت ها بايد از اين تاريخ موجود عبرت ببرند كه وقتى حكومتىپـايـه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هر چه قدرتمندبـاشـد هـم نـمـى تواند پايدارى كند. ديديد كه قدرت خودش چه بود و علاوه بر او همهقـدرت هـا بـا او موافق بودند، يعنى ما در تمام دنيا يك كسى كه با او مخالف باشد حالاشـايـد يك نفر مثلا يكى از دولت ها شايد آن هم اظهار مى كرد حالا راست گفته يا نه نمىدانـم امـا تـمـام دول بـزرگ بـا او مـوافـق بـودنـد. ابـرقـدرت هـا مـوافـق بـودنـد، تـمـامدول غـربـى بـا او مـوافـق بـودنـد، ايـن خـليـج و ايـن كويت واين !!! عرض مى كنم كه !!!دول عـربـى بـا او مـوافق بودند، در عين حال چون پايه قدرت بر قلوب مردم نبود، روىدوش مـلت نـبـود، همه قدرت ها دستشان را روى هم گذاشتند كه و قدرت هايشان را روى همگذاشتند كه نگه دارند او را و نتوانستند، رفت ! اين يك تاريخ موجود است و بايد براىما همه عبرت باشد.
فرو ريختن حكومت نتيجه از دست دادن پايگاه ملى است
شـمـا كـه در شـهـربـانـى كاشان هستيد، آن هم كه در شهربانى قم است ، آن هم كه رئيسشـهـربـانـى كـل اسـت ، آن هـم كـه رئيـس ارتـش كـل اسـت ، آن هـم كـه رئيـس ژانـدارمـرىكـل است ، آن هم كه رئيس دولت است ، اينها توجه داشته باشند كه آن كه مى تواند اينهارا نگه دارد و حفظ كند، ملت است ، ملت
مـى تـوانـد ايـن قدرت ها را حفظ كند، اگر ملت پشتيبان اين جمعيت شد، اينها همه كارى مىتـوانـنـد بـكـنـند و اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چندروز ديـگـر صـدايـشـان در مـى آيـد چـند وقت ديگر صدايشان در مى آيد، آن روزى كه ملتصدايش در بيايد ديگر نمى تواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ماتـوجـه بـه ايـن معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مى كند اين است كه ببينند كهشـهـربـانى براى آنهاست ، نه شهربانى ضد آنهاست . در زمان طاغوت مردم شهربانىرا، ارتـش را، ژانـدارمـرى را، دولت را تـا بـرسد به خود آن آدم ضد خودشان مى ديدند،اگـر هـم فـرض كـنـيـم يـك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملتبـود، نمى توانست عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدشدر نـظـر هـمـه مـردم بـد بـود و آن پـايـگـاهـى كـه بـايـد از آناول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از دست داد. وقتى بناشد كه پايگاه ملتاز دسـت رفـت و نـتـوانستند هم جورى بكنند كه دوباره اعادهاش بكنند، اين است كه فرو مىريـزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و ملت و خصوصا قشرهائى كه قواىانـتـظـامـى هـستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد كه ببينيم كه يك قدرت بزرگوقـتـى پـايـگاه ملى ندارد، اين قدرت نمى تواند بايستد سرپاى خودش . يك قدرت ولوبزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه مى كند.
كارى كنيد كه دل مردم را بدست بياوريد
كوشش كنيد كه پايگاه ملى براى خودتان درست كنيد، اين به اين است كه گمان نكنيد كهشـمـا صـاحـب مـقـام هـسـتيد، منصب هستيد و بايد به مردم فشار بياوريد. هر چه صاحب منصبارشد باشد بايد بيشتر خدمتگزار باشد، مردم بفهمند كه هر درجهاى كه اين بالا مى رودبـا مـردم مـتـواضـع تـر مـى شـود. اگـر يـك هـمـچـو كـارى شـد و يـك چـنـيـن تـوجـهى بهمسائل شد و يك همچو عبرتى از تاريخ براى ما شد، هر قوهاى پايگاه ملى پيدا مى كند وپـايـگـاه مـلى حـافظ اوست ، حفظ مى كند او را. شهربانى هر شهرى اگر چنانچه در خدمتمردم باشد، اينطور نباشد كه مردم وقتى اسم كلانترى را بشنوند، بلرزند به خودشان، وقـتـى بـخـواهـنـد بـرونـد طـرف كـلانـترى مثل اينكه طرف حبس دارند مى روند يا طرفكـشـتـارگاه مى روند، خيال كنند دارند طرف منزلشان مى روند و طرف جايى مى روند كهعـدالت در آن هـسـت ، جـايى مى روند كه ظلم در آن نيست ، جايى مى روند كه با مردم دوستهست ، نه دشمن ، اگر اينطور شد، دلهاى مردم متوجه مى شود. مردم زود راضى مى شوند،مـردم نفوس شان اينطور است كه زود راضى مى شوند، يك نوازش از يك نفر صاحب منصببـراى مـردم كـافـى اسـت كـه تا مدت ها اينها دلشان راضى باشد از او. كارى بكنيد كهدل مـردم را بـه دسـت بياوريد. پايگاه پيدا كنيد در بين مردم . وقتى پايگاه پيدا كرديد،خـدا از شـمـا راضـى اسـت ، مـلت از شما راضى است ، قدرت در دست شما باقى مى ماند ومردم هم پشتيبان شما هستند. اگر يك كسى بيايد بخواهد به شما يك تعدى بكند، ملت بهاو حـمـله مى كند. به خلاف اينكه اگر مردم ديدند كه اينها با آنها نيستند، اينها دشمن آنهاهستند، اگر يك كسى بيايد، يك دزدى
بـيـايـد بـخواهد به شما حمله كند، آنها كمكش هم مى كنند. اين يك مطلبى است كه الان ما ازاين تاريخ موجودى كه بر ما گذشت بايد عبرت بگيريم و بدانيم كه اگر پايگاه داشتاين مرد بين مردم ، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود برا ى ارضاء مردم ، هرگز اينقدرت به هم نمى خورد، هرگز مخالفت با او نمى شد لكن مع الاسف همه قدرتش را روىهـم گـذاشـت بر ضد مردم ، به طورى كه اگر مى رفت به زيارت حضرت رضا، هر كهمـى شـنيد مى گفت كه دارد حقه بازى مى كند، اگر قرآن طبع مى كرد و بين مردم منتشر مىكرد دست هر كس مى آمد مى گفت كه اين براى مثل قرآن معاويه است . اين براى اين است كهعمل نشان نداد به مردم ، يك عملى كه با آن عمل بتواند پايه براى خودش درست بكند. اوآن قـدرت بـالا بـود، فـرق نـمـى كـنـد، شـما هم كه در كاشان هستيد و در آنجا يك ادارهاىداريـد، هـمـيـن مـعـنـا در آنـجا هم جارى است ، آن براى همه ملت بود، شما براى ملت كاشانهـسـتـيد، قم هم براى قم هست ، تهران هم براى تهران هست . اين يك مساءله كلى است براىهمه ما كه فكر اين باشيم !!! كه براى ملتمان !!!بفهمد ملت كه خدمتگزار ملت هستيم ، ملتادراك كـنـد كـه مـا خـيـر او را مـى خـواهـيـم ، وقتى آن را ادراك كرد كه ما همه خير ملت را مىخواهيم ، ملت هم پشتيبان ماست . انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند. همه موفق باشيد و همهخـدمـتـگـزار بـاشـيـد و در ايـن خـدمـتـگـزارى بـدانـيـد كـه هـم رضـاى خـداراتـحـصـيـل كـرديـد و هـم رضـاى مـلت كـه رضـاى خـداسـتتحصيل كرديد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 6/3/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع كـاركـنـان شـركـت مـخـابـرات و دانـشـجـويـان دانـشكدهدندانپزشكىدانشگاه تهران
نقش موثر دايره مخابرات در پيشرفت نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن اول بـا خـانم ها كه از مخابرات هستند چند كلمه صحبت كنم . اين دايره مخابرات ، ما كهدر پـاريـس بـوديـم بـه ما خيلى محبت كردند و به نهضت خدمت . آنوقتى كه اعتصاب بود،آنـهـا اعـتـصـاب كـردنـد لكـن تـلفـن هـا را بـراى ايـنـكـه مـا بـا مـلتاتـصـال پـيـدا كـنـيـم در اخـتـيار ما گذاشتند و اين بسيار در آنوقت موثر بود در پيشرفتنهضت ، از اين جهت من بايد از اين دايره تشكر كنم .
حصول پيروزى به واسطه اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت
حـالا مـن يـك صـحـبـتـى بـه هـمـه راجـع بـه هـمـه آقـايـان و خـانـم هـا عـرض مـى كـنـم . مناصل نابسامانى هائى كه در ايران هست فعلا، و آشفتگى هائى كه در همه قشرهاى ملت هست، هـم مـطـلعـم و هـم مـتـاثرم لكن بايد الان ما حساب اين را بكنيم كه وظيفه فعلى براى ما،بـراى مـلت مـا، چـه بـانوان محترمات و چه آقايان معظم ، براى همه چه هست ؟ الان ما درچهحـال واقـع هستيم ؟ و بايد چه بكنيم ؟ قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همهمـى دانـسـتيم كه بايد چه بكنيم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم اين بودكـه مـا سلسله پهلوى را و رژيم شاهنشاهى را نمى خواهيم و ما يك حكومت اسلامى ، جمهورىاسـلامـى مـى خـواهـيـم . هـمـه با هم همصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم بهآنـجـايـى كه با اين وحدت كلمه و با اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تاءييدخـداى تـبـارك و تـعـالى يـك سـد بـزرگـى را شـكـسـتـيـد و شـكـسـتـيـم . در آنـوقـتـى كهدنـبـال ايـن قـضـيه بوديد همه مى دانيد كه هيچ قشرى توجه به اينكه من حالا چى ندارم ،چـى دارم ، گـرفـتارى خانوادگيم چى هست ، آيا منزلم مثلا برقش مرتب است ، آيا تلفن منچـطـورى اسـت ، هـيـچ تـوجـه بـه ايـن مـسـائل نـبـود مـطـرح نـبـود ايـنمسائل ، اينكه مطرح بود بين همه اين بود كه اين رژيم نباشد، يك رژيم الهى باشد. ايناسباب اين شد كه پيروز شديد.
اگـر در آنـوقـت هـم كـه هـمه داشتند !!!مثلا فرض كنيد!!! كه توى خيابان آمده بودند، هركـسـى فـكـر ايـن بـود كـه خـوب ، حـالا مـا امـشـب وقـتـى كـه بـرويـممـنـزل شـام مـان چـه هـسـت ، برقمان چطورى است ، تلفن مان چه هست ؟ قرض داريم ، بچههامان مثلا چطور هستند، مريض ‍ داريم ، اگر اينطور تشتت افكار
بود، هرگز اين پيشرفت را نمى كرديد. شما هر كدام وارد بوديد و همه وارد بودند همانروز در ايـن نهضت و در آنوقتى كه شور اين نهضت بود و فشار از آن طرف و از اين طرف، ايـن توجه اين معنا را داريد و خودتان الان برگرديد به آن حالى كه در آنوقت داشتيد،مـى دانـيـد كـه هـيچ چيز مطرح نبود آنوقت ، همه يك توجه ، و از خودمان غفلت كرده بوديمآنهايى كه توى خيابان ها و بالاى پشت بام ها شب و روز فرياد مى زدند و الله اكبر مىگـفـتـنـد و مـبـارزه مى كردند و با هيچ ، با همه چيز مقابله مى كردند اينها ابدا توجه بهايـنـكـه مـا منزلمان چه جورى است ، خانه مان آيا داريم يا نه ، هيچ ابدا اين مطرح نبود. آنزاغـه نـشـيـن هـاى اطـراف تـهـران كه يك دفعه من در تلويزيون ديدم وضعشان را، و ديدمروحـشـان را، كـه وضـعـشـان ، خـوب بـه مـشاهده ديدم كه عده زيادى در يك زاغهاى ، در يكسوراخى رفت و آمد مى كنند و بعد كه پرسيد يكى از آنها، كه شماچه مى كنيد؟ روزها چهمى كنيد؟ گفت ما صبح كه مى شود با بچه هايمان راه مى افتيم مى رويم تظاهرات . فكرايـنـكـه حـالا مـا مـنـزلمان اين زاغه است و زندگى مان اينطورى است ، اين فكر از سر مردمپـريـده بـود. هـمـه فـكـر متوجه و متمركز شده بود در يك جهت و آن اينكه اين رژيم نبايدبـاشـد، ما نمى خواهيم اينها را مرگ بر شاه ، ما جمهورى اسلامى مى خواهيم . اين رمز بوداز بـراى ايـنـكـه شما پيروز شديد. توجه به خودمان نه ، توجه به مقصد. همه رو بهمـقصد بوديم . رو به خودمان نبوديم . همه آن طرف نگاه مى كرديم . اين طرف كه عبارتاز وضـع خـودمـان بـود، هـيـچ توجه به آن نداشتيم . از اين جهت پيروز شديم . لكن خوبپـيـروزى تا كجا رسيده است ، تا اينجا كه اين بنيان ظلم اساسش شكسته شد و رفت لكنريشه هاش كه هست ، حالا به پيروزى ما نرسيديم .
پرداختن به گرفتارى هاى شخصى و غفلت از مقصد مايه توقف نهضت
آنى كه الان ما رايك قدرى به نگرانى مى كشد، اين است كه ملت حالا برگشته به اينكهحـال خـودش را دارد مـى بـيـنـد، بـيـن راه از مـقـصـد دسـت بـرداشـتـه ، مـتوجه شده است بهحال خودش . (خانه نداريم ) يك عده كثيرى به اينكه ما خانه نداريم ، خانه مى خواهيم. يـك عـده كثيرى به اينكه ما، در اداره مان مثلا چطور است . يك عده كثيرى به اينكه مثلا دردانـشـگـاه چـطـورى اسـت . از آن حـال انـقـلابـى كـه ايـن مـلت داشـت وحـال تـوجـه بـه مـقـصد و غفلت از حالات خودش و گرفتارى خودش بيرون آمده است ملت ،سـرتـاسـر كـشـور ايـنـجـورى اسـت الان كـه هـمـه الان يـك توجه به چيز ديگرى هم پيداكـردهـاند و آن اينكه گرفتارى هاى خودمان . هر كسى الان ، الان روزى چقدر كاغذ براى مامى آيد، چقدر مراجعات به جاهاى ديگرى هست ، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شكايت ازوضـع خـودشـان و دامـن مـى زند به اين مطلب اينكه دست هايى كه الان در كار است كه ايننهضت را در نيمه راه متوقف كند.
آنها دست زدند به يك تبليغاتى و آن اينكه : (چه شد تاكنون چه شده است ؟ خوب ، اينهـم جـمهورى اسلامى ، باز هم براى فقرا فكرى نشده است ، براى ادارى فكر نشده است ،بـاز هـم بـعـضـى از هـمـان مـهـره ها هستند باز هم كذا) هى اشكالتراشى ، از همه اطرافعمال آنهايى كه مى خواهند نگذارند
اين نهضت به آخر برسد اينها افتادهاند توى قشرهاى مختلف ملت و هر جا به يك صورتبه حسب ظاهر فريبنده همان فريب هايى كه شاه در آنوقت ، شاه سابق در وقت سلطنتش مىداد، مـاها را و صورت فريبنده درست مى كرد (دروازه تمدن بزرگ ، عرض مى كنم دهقانكـذا، آزاد زنـان و آزاد مـردان ، بيرون آوردن نيمى از ملت را براى خدمت ) همين حرف هايىكه حرف است ، محتوا ندارد، همين حرفهاى فريبنده الان روى هر نقشهاى كه كشيده شده استو بـا دقـت كشيده شده است و كاردارها و آن اشخاص كه درست مطالعات در همه روحيات مردمداشـتـنـد و دارنـد، هـمـيـن مـسائل را حالا مى بينند كه تا اينجا كه رسيده است ، نگذارند جلوبرود. اينها فهميدهاند كه اگر اين نهضت به اين قدرتى كه تا حالا آمده است برود جلو،ايـن اسـبـاب ايـن مـى شود كه بكلى تا آخر دست آنها كوتاه بشود. اين را مى خواهند درايننـيـمـه راه خـفهاش كنند و لهذا در همه قشرهاى مختلفى كه اينها عمالشان هست ، تبليغاتىشروع شده است دامنه دار. توى كارگرها مى روند يك صورتى با يك وضعى صحبت مىكنند كه خوب ، براى كارگر هم كه باز فكرى نشد، كو خانه ؟ كو زندگى ؟ كو چطور؟آن روزى كـه كـارگـر اعـتـصـاب كـرد و هـيـچ توجه به خانه و به زندگى نداشت و بااعتصاب خودش جلو رفت ، حالا مى آيند به او مى گويند كه خوب ، اين هم جمهورى اسلامىپس چه شد الان كو خانه تان ؟ كو چطور؟ آنها هم غفلت مى كنند از اينكه ما باز نرسيديم، بـه جـمـهـورى اسلامى ، حالا باز الفاظ است ، معانى تا حالا نيست ، مابين راه هستيم بازبه مقصد نرسيديم ، مثل اينكه مثلا يك رئيس كاروانى به دوستان و اعضاى كاروان بگويدكـه مـا وقـتـى بـه مـنـزل رسـيـديـم خـيـر، هـمـه اسـبـاب ووسـايـل راحـتـى آنـجا فراهم است ، بعد كه دارند حركت مى كنند، يك جا اينها اعتقادشان ايناصـل بـشـود كـه رسـيـدهايم ، باز مى بينند كه نه ديگر باز زحمت و باز جور و باز راهرفـتـن و بـاز چيز است ، هى بروند ايراد بگيرند كه خوب ، ما كه رسيدهايم حالا پس كوايـن وعده هايى كه تو كردى . اين غفلت از اين است كه ما نرسيدهايم باز به آنجايى كهبايد برسيم ، نرسيديم .
الان ريشه هايى از آن رژيم سابق و عمالش هست ، آنطورى كه گفته مى شود در سر حداتو كـنـار سرحدات بيرون از كشور، چه در طرف تركيه و چه در طرف افغانستان و چه درطرف عراق و آنجاها هستند اشخاص ، جاهاى ديگر هم هستند و اينها يك توطئهاى الان دارند ومى خواهند يك اجتماعى داشته باشند، با هم روابط پيدا مى كنند و عمالشان توى جمعيت هاافتادهاند و توى قشرهاى مختلف ملت افتادهاند و اشكالتراشى مى كنند.
امروز بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه وقت اشكالتراشى و وقت اينكه حالا ماچهشد كارمان ، يك قدرى زود است حالا، همه را بايد توجه به اين بدهيم كه ما بين راه هستيمالان ، يـك رايـى مـلت دادهـانـد بـه جمهورى اسلامى ، با راءى ملت جمهورى اسلامى رسميتدارد امـا مـحـتـوايـش تـا حـالا تـحـقـق پـيـدا نـكرده ، اسلام كه اين نيست . ما مى دانيم كه همهقـشـرهـايـى كـه هـست باز رنگ هايش رنگ هاى غيراسلامى است لكن الان اگر چنانچه همه ماتـوجـه بـه ايـن بـدهيم كه برويم سراغ اينكه فلان اداره وضعش چه جورى است ، فلانرئيـس اداره وضـعـش چـه جـورى اسـت ، فـلان كـس چـه جـورى اسـت ، فـلانـى خـوبعـمـل نـمـى كند، فلانى خوب عمل مى كند، اگر از آن معنايى كه الان ما دنبالش هستيم و مىخواهيم
مـتـحققش بكنيم ، مى خواهيم قانونش را بگذرانيم ، مى خواهيم مجلسش را درست بكنيم ، اگراز ايـن مـرز بـرگـرديـم بـه ايـن مـسـائل فـرعـى واصـل را از دسـت بـدهـيـم خـوف ايـن اسـت كـه دوبـاره بـرگـردد مـطـلب بـهحـال اول . الان وقت اين نيست كه تا عرض كنم كه ناراحت بشويم از اينكه چرا خوب دولتكار نمى كند. خود دولت هم مى داند كه آنطور نمى تواند با شدت كار بكند اما سوء نيتنـدارنـد كـار زيـاد است ، گرفتارى زياد است ، آشفتگى زياد است و اين اضافه كنيد بهايـن زيـادى آشفتگى و كار، اينكه اشكالتراشى زياد است . مى روند نمى گذارند كه اينكـارگـرهـاى نـفـت ، كـارگـرهـاى ادارات ، كـارخـانه ها، نمى گذارند اينها كار بكنند. مىگـويـنـد كـه بـايـد مـا هـمـيـن حالا اين كارفرماها را همه را از بين ببريم و چه بكنيم . درصـورتـى كـه الان وقـت ايـن حـرف نيست و اينهايى كه دارند اين را مى گويند از فرصتدارنـد اسـتـفاده مى كنند براى اينكه نهضت را جلويش را بگيرند، مهار كنند. مى روند توىرعـيـت هـا و ايـنـهـا نـمـى گذارند كشت بكنند، بعد، از آن هم كه كشت شده الان نمى گذارندبرداشت كنند.
آنها از اين كلمه اسلام مى ترسند
شما ديديد كه در رفراندم كه آمال يك ملت بود، مساءله ملى بود. تاريخ سراغ ندارد يكهـمچنين ملى بودن يك رفراندمى را، يك چنين اشتياقى را كه همه داشتند، زن و مرد و جوان ،پـيـر و مـريض و عليل و همه آمدند پاى صندوق و راءى دادند، باز يك دستهاى پيدا شدندكـه تـحـريـم كـردنـد، يـك دستهاى پيدا شدند كه رفتند با تفنگ جلويش را گرفتند، يكدسـتهاى پيدا شدند كه صندوق ها را آتش ‍ زدند. اينها دلشان براى ملت سوخته بود كهايـن كـارهـا را مـى كـردنـد؟ يـك كـار غير ملى بود؟ يك كار تحميلى بود؟ يك زورى در كاربـود؟ يـك فـشـارى در كار بود؟ يا با كمال آزادى و اشتياق نه اينكه فقط راءى بخواهندبدهند. اين بچه هاى كوچكى كه وقت راءى دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند راءىندهيد، متاثر بودند، اعتراض مى كردند كه يك دسته شان آمدند اينجا من نصيحت شان كردم، دلدارى شان دادم . يك همچو مسالهاى كه همه ملت مى خواست ، همه قشرها مى خواستند زن ومرد رفتند راءى دادند و قريب به اتفاق راءى دادند و آنها همه قوايشان را كه روى هم جمعكـردنـد نيمى از صد، شايد شد يا فرض كنيد قدرى بيشتر. چه شد كه تحريم كردند؟چـه شـد كـه جـلويش را مى خواستند بگيرند؟ چه شد كه صندوق را آتش مى زدند؟ جز ايناسـت كـه ايـنـهـا نمى خواستند تحقق پيدا كند؟ اينها مى خواستند جمهورى اسلامى نشود. ازجـمـهـوريـش مـى تـرسـيدند؟ نه ، جمهورى كه ترسى ندارد شوروى هم جمهورى است . ازاسـلامش مى ترسيدند، از اين كلمه اسلام مى ترسند آنها، از جمهورى اسلامى مى ترسند،از دولت اسـلامـى مـى تـرسـنـد، الان ايـن تـوطـئه در كـار است كه نگذارند اين نهضت جلوبرود. راءى فقط ما داديم كار ديگرى كه انجام نداديم .
ما همه مى دانيم كه نتوانستهايم تا حالا، براى اينكه كار كم نيست كار زياد است و الان اينايـرادهـايـى كـه گـرفـتـه مـى شود، چه ايرادهاى باشد كه صحيح باشد (من هم مى دانمبسياريش صحيح
اسـت ، ايـشـان كـه خـوانـدنـد الان مـن هـم تـصـديـق دارم كـه بـسياريش صحيح است ) چه آنچـيـزهـايـى بـاشـد كـه صـحـيـح نـيـسـت ، هـر دوى ايـنـهـا الان بـهحـال نهضت ما كه تو راه است مضر است . همه بايد دست به هم بدهيم . همه ما، همه قشرها،هـمه دانشگاهى ها، همه تاجر و كاسب و عرض كنم كذا، همه زن و مرد همانطورى كه تا حالادسـت به هم داده بوديم و تا اينجا رسانديم كه موجب حيرت همه متفكرين شد، از اينجا بهبـعـدش كـه مـهـمـتـر اسـت بـايـد دسـت بـه هـم بـدهـيـم تـا ايـنمراحل را بگذرانيم . بعد هم نبايد ما بنشينيم منتظر اينكه يك قشرى اين كار را انجام بدهد.يك مملكتى است مال همه تان ، آشفته هم هست ، فقير زياد، بيكار زياد لكن ما بايد بپرسيمازشـان كـه اين فقر زياد و بيكارى زياد مال انقلاب است ؟ چون شاه رفته است فقير زيادشـده اسـت ! چـون رژيـم به هم خورده است بيكارى زياد شده است ! يا نه يك مسالهاى استكـه الان مـا وارث آن خـرابـى هـا هستيم ؟ دولت وارث آنها هست . يعنى خرابى را كردهاند ورفـتـهـانـد، دزدى هـايـشـان را كـردهـانـد و رفتهاند، قرض ها رابه بانك ها گذاشتهاند ورفتهاند، از هر بانكى چند صد ميليون دلار قرض كردند و رفتند. الان وقت اين است كه مابـا هـم بـاشـيـم و بـعـد هـم نبايد ما بگوئيم چرا او نكرد؟ بايد بگوئيم خودمان هم بايدبـكـنـيـم ، هـمـه بـايـد بـكـنـيـم ، هـمـه بـايـد بـكـنيم ، همه هم وادار كنيم ديگران بكنند امااشـكـالتـراشـى و عـرض بـكـنـم كـه ايـنـطـور چـيـزهـا كـهاحتمال اينكه موجب يك وقفهاى بشود، موجب يك عرض بكنم كه تزلزلى در نهضت ما بشود،امـروز صـلاح هيچ يك از قشرهاى ملت نيست . امروز، هم دانشگاهى و هم من طلبه و هم آقا كهآقـا هـسـتـند و هم شما كه از آقايان هستيد و هم خانم ها و همه ملت امروز بايد با هم برويمجـلو، فردا هم با هم بسازيم . توقع نداشته باشيد كه ما بسازيم ، خوب ما چكاره هستيم؟ شـمـا هستيد، ما هستيم ، ديگران هستند. نه من بايد بنشينم بگويم كه خانم ها اين كارها راانـجام بدهند، نه خانم ها بنشينند بگويند فلانى انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان ، مابـه انـدازه خـودمـان ، شـما به اندازه خودتان ، دولت به اندازه خودش ، ارتش به اندازهخـودش ، اداره بـه انـدازه خـودش چـيـزى نـيست كه يك دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگى ،آشـفـتـگيى نيست كه يك دولت بتواند يا يك قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئيم كه ما هيچكارى نمى كنيم ، دانشگاهى ها بكنند، دانشگاهى نمى تواند بكند. دانشگاهى بگويد كه ماهـيـچ كـارى نـمـى كـنيم ، آخوندها بكنند. آخوندها هم هيچ چيز. ما همه هر دو بنشينيم بگوئيمتاجرها اين كار را بكنند، كاسب ها اين كار را بكنند، ازشان نمى آيد. ملت اگر چنانچه همهبـا هـم نـباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر كسى هر مقدارى كه ازش مى آيد كارنكند، اين مملكت نمى تواند اين آشفتگى را از دست بدهد، بايد همه مان باهم . اگر همه باهم مشغول شديم پيروز مى شويم ، پيش مى بريم .
هـمـيـن طـور كـه ديـديـد هـمـه بـا هـم بـوديـد و يـك هـمـچـنـيـن سـد بـزرگـى كـه هـيـچ كساحـتـمـال شـكـسـتـش را نـمـى داد، شكستيد. با دست الهى شكستيد. اجتماع شكست اين را. براىسازندگى هم و براى پيشرفت از حالا به بعد هم همين مطلب لازم است . از حالا به بعد مابـايـد ايـن راه را طـى كـنـيـم . مـا بـيـن راه هـسـتـيـم . مـا نـرسـيـديـم بـه آخـر. يـعـنـىاوايـل هـستيم فقط يك موانعى را آن هم نه به تمام ريشه هايش ، مهمش البته از بين رفتهاست و اين هم كه از بين رفته است هيچ كس احتمال نمى داد، هيچ متفكرى . سياى آمريكا
گـفـت : (مـا اشـتباه كرده بوديم ، حسابمان غلط در آمد) براى اينكه آنها حساب ماديت مىكردند و اين قضيه ، قضيه الهى بود.
مـا الان بـيـن راه هـسـتـيم يعنى نصف راه هم نرفتيم ديوارها را شكستيم ، رد كرديم ، حالا مىخـواهـيـم بـرويـم . يـك راءى داديم ، راءى كه براى ما خانه نمى شود، راءى براى ما اينچـيـزهـا را تـمـام نـمـى كـنـد، عـمـل مـى خـواهـد، رايـش را داديـم عـمـلش را بـايـد بـكـنـيـم ،دنبال اين بايد عمل بكنيم ، بايد همانطورى كه الان مطرح است نمايندگان را تعيين بكنيمبـراى ايـنـكـه قانون اساسى درست بشود، نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه مجلسدرسـت بـشـود مـجـلس مـلى بـاشـد يـك مـجـلس فرمايشى نباشد، يك مجلسى نباشد كه بهقـول مـحـمـدرضـا خـان ليستش ‍ را مى نوشتند و مى دادند مى گفتند اينها را، خود اين اقراركـرد كـه ليـسـت را مى نوشتند منتها مى خواست براى خودش تعريف درست بكند، پدرش راتـكـذيـب مـى كـرد. براى حالاى خودش تعريف درست كند، جلوى خودش را، جلوتر خودش راخـراب مى كرد كه ليست را مى فرستادند از سفارتخانه ها و ما هم مجبور بوديم كه همانليست را، وكلا را همانطورى تعيين بكنيم . اين چيزى بود كه اقرار كرد خودش . منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر اينجور نيست و حال آنكه بدتر بود. حالا يك مملكتى هست كهنصف راه را بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم و البته اين قدرت هاى بزرگ كه مانع بودنداصـولش از بين رفته است و ريشه هايش مانده است كه اين هم با دست شماها بايد از بينبـرود. ايـن تـوطـئه هـا را شـما ملت بايد بشكنيد، هم بانوان مكلفند هم آقايان مكلفند كهبـشـكنند اين چيز را. بعد كه اين ريشه ها از بين رفت و موانع از بين رفت ، آنوقت وقت ايناسـت كه سازندگى پيش بيايد يعنى اين ، تا آنجائى كه بايد اين دولت موقت كارش رابـكـنـد و بـعـد مـجلس بيايد در كار و قضيه سازندگى . اميد اينكه مجلس هم براى ما كاربـكند صحيح نيست ، مجلس ‍ هم يك چند صد نفرند، ازشان كارى نمى آيد. بايد همه قشرهابـراى خـودشـان تـكـليـف فـرض كـنـنـد. بگويند ما موظفيم . همانطورى كه هر آدمى خودشرامـوظـف مـى دانـد كـه بـچـه خـودش را، اطـفـال خـودش را اداره كـنـد و مـى روددنبال اينكه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند وخـانـه مـاسـت . ايـن خانه را بايد درستش بكنند. صاحبخانه ها هم يكى نيست ، دو تا نيست ،همهاند. اينطور نيست كه صاحبخانهاى داشته باشيم . همه ملت است و همه كشور. همه كشورمال همه ملت است . اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به همبـدهـيـم و الان وقت اين نيست كه مااشكال كنيم به اين طرف و آن طرف اشكالى كه شما مىكنيد من هم دارم خودشان هم دارند لكن الان وقت طرحش نيست كه باز يك آشفتگى بر آشفتگىهـا اضافه بشود. امروز وقت اين است كه ما همه با هم اين سد را بشكنيم . يعنى اين ريشهها را، سد را شكستيم الحمدلله ، اين ريشه ها را درآوريم از زير خاك و بريزيم بيرون .
اهميت شناسايى ضدانقلاب
ايـن مـفـسـدهـايـى كـه الان دور مـى گـردنـد تـوى دانـشگاه مى روند !!! عرض بكنم كه !!!تظاهرات راه
مـى انـدازنـد، تـوى خيابان ها مى روند چه مى كنند، با هر بهانهاى يك بساطى درست مىكـنـنـد، ايـنـها را بشناسيم . همه قشرها اينها را بشناسند كه چه جور اشخاصى هستند، چىدارنـد مى كنند؟ اجتماعاتشان روى چه ميزان است ؟ آيا به اسلام اعتقاد دارند يا ندارند؟ آياايـنـهـا جـمـهـورى اسلامى مى خواهند يا جمهورى دموكراتيك مى خواهند؟ يعنى جمهورى منهاىاسـلام . بـايـد هـمـيـن معانى در ذهن ما باشد كه اين جمعيت هايى كه تو كار كارخانه ها مىروند و توى كشاورزها مى روند و توى دانشگاه ها مى روند و سر نمى دانم اين طرف و آنطرف مى روند، بايد اينها را بشناسيم كه اينها چه اشخاصى هستند و اينها را بشناسانيمبـه مـلت تـا مـلت از اينها احتراز كند و اينها را دمشان رابگيرد بيرونشان بكند و بعد اينمـراحل كه طى شد و اين قشرها از بين رفتند آنوقت سازندگى هم با همه ملت است همه باهم ، همه با هم شكستيم ، همه با هم بايد اين سازندگى را بكنيم . الان وقت اين كار است .مـن هم قبول دارم آشفتگى ها هست اما آشفتگى علاجش به اين است كه همه كار بكنيم ، همه دقتبـكـنـيـم در امورمان . هر كس خيال نكند كه از من چه كارى مى آيد هر آدمى از او يك كارى مىآيـد. يـك قـطـره باران از آن كارى نمى آيد اما به اندازه يك قطره است . يك قطره كار يكقـطـره را مـى كـنـد هـمـيـن قـطـره هـاى بـاران اسـت كـهسـيـل را راه مـى اندازد و سيل سدها را مى شكند. همين قطره ها، يكى ، يكى ، يكى هاى ما كهمـثـل قـطـره باران هستيم بود كه با هم وقتى مجتمع مى شد و در خيابان فرياد مى زديم ،سـدى را مـى شـكـسـت . اگـر آن روز هم مى گفت خوب من يك آدم هستم ، من كه نمى توانم درمـقـابل توپ حرفى بزنم ، هر كسى اين فكر را مى كرد حالا باز همان بساط بود و همانآريـامـهـر و هـمـان نصيرى بود و همان هويدا و همان بساط. اما اين قطره ها كه به نظر مىآيـد چـيـزى نـيـستند و هستند وقتى پهلوى هم جمع شدند از بين بردند اينها را. الان هم همينطـور اسـت ايـن قـطـره هـا مـتـفـرق نـشـونـد. ايـنـهـا دنـبـال ايـن هـسـتند كه اين قطره ها را ازحـال اجـتـمـاع بـيرون كنند، متفرق كنند، بشوند قطره ، قطره ، قطره را بعد هم مى شود ازبين برد. يك پاسبانى از بين مى برد. الان وقت اين است كه همه با هم دست به هم بدهيم، هـمـه بـا هـم تـاءيـيد هم را بكنيم . من تاءييد شما را بكنم شما تاءييد مرا بكنيد. ما همهتاءييد دانشگاهى ها را بكنيم . دانشگاهى ها تاءييد بازارى ها را بكنند، بازارى ها تاءييدچـيـز را بـكـنـنـد تـا اين كار را پيش ببرند. تا اين آشفتگى ها كم كم رفع بشود، تا اينموانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگى پيش بيايد.
انـشاءالله خداوند همه شما را، مى دانم كه حسن نيت داريد همه تان ، مى دانم دلتان براىاين مملكت مى سوزد لكن در عين حالى كه الان اين آشفتگى ها هست الان اين كندروى ها هست لكنبـايـد كـمـك بـكـنـيـد. نـبـايـد يك بارى را روى بار بگذاريد بايد يك بارى را كم كنيد.انـشـاءالله خـداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. بانوان را حفظ كند، آقايان را حفظكند و همه موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ 8/3/58
بـــيـــانـــات امـــام خـمـينى در جمع پاسداران ، مرزنشينان دشت مغان و بانوان مكتب ولىعصر
انسان سازى و تهذيب نفس ، مقصد نهائى انبيا و اولياء است
بسم الله الرحمن الرحيم
نـهـضـت هـائى كـه بـه وسـيـله انـبـيـا و اوليـا عـليـهـم السـلام واقـع شـده اسـت ،قـابـل مـطـالعـه اسـت . مـا كـه تـابـع مكتب انبياء هستيم بايد آن نهضت ها را مطالعه كنيم وبفهميم نهضت چه بوده است ، براى چه بوده است ، مقصد انبيا چه بوده است ، مقصد پيغمبراسـلام (ص ) از نـهـضـت اسلامى چه بوده است مقصد ائمه عليهم السلام چه بوده است ، آيافـقـط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بودهاسـت كـه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را بهپـيـروزى و رانـدن آنـهـا رسـاندند كار تمام است ؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشدفـقـط؟ يـا مقصد بالاتر از اين است ؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابعانـبـيـا هـستيم و تابع مكتب اسلام هستيم ، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همانمقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاهمـلت و رسـيـدن مـلت بـه چيزهاى مادى آخر مقصد است ؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه راترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرينبـرونـد و مـستضعقين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست ؟ مقصد انبيا دنيابـوده اسـت ؟ ايـنـهـمـه انـبـيـا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگ ها كردند و زحمت هاكـشـيـدنـد، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و توده هاى مردم را براى آنهارفـاه حـاصـل كـنـنـد؟ يـا مـقـصـد بـالاتـر از اينهاست ؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء رافـرسـتـاده اسـت ، بـراى تـعـمـيـر دنـيا فقط فرستاده است ؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست وبـالاتـر از اينهاست ؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم وآنـهـا را شكست دادهايم ، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشههـائى هم كه مانده است آن را هم قطع مى كنند لكن مقصد همين نيست ، اگر مقصد اين بود كهزاغـه نـشـيـن هـا از زاغـه نـشـيـنـى بـيـرون بـيـايـنـد و يك سر و سامانى پيدا كنند، اين همانـشـاءالله مـى شـود و بـا هـمت همه بايد بشود لكن باز مقصد اين نيست مقصد اين است كهكـشور ما يك كشور اسلامى باشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن ، تحت رهبرى پيغمبر اكرمو ساير اولياء عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است ، رفاه مستضعفين يكى از مقاصداسـلام اسـت . رژيـم اسـلامى مثل رژيم هاى مكتب هاى مادى نيست مكتب هاى مادى تمام همتشان ايناست كه مرتع
درسـت بـشـود، تـمـام همت اين است كه منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهائى كهراسـت مـى گـويـند). اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست . مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست ، يكمـكـتـب مـادى مـعـنـوى اسـت . مـاديـت را در پـنـاه مـعـنـويـت اسـلامقـبـول دارد، مـعـنـويـات ، اخـلاق ، تهذيب نفس . اسلام براى تهذيب انسان آمده است ، براىانـسـان سـازى آمده است . همه مكتب هاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسانبـسـازيـم . شـمـا خـانـم هـا كه زحمت كشيديد و به اينجا آمديد در اين زحمت ، مكلفيد انسانبـسـازيـد، مـكـلفيد در دامن هاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همهانـبـيا اين است كه آدم ها راتربيت كنند، صورت هاى آدمى را آدم معنوى و واقعى كنند. مهم درنـظـر انـبـيـا ايـن اسـت كـه انـسـان درسـت بـشـود، اگـر انـسـان تـربـيـت شـد، هـمـهمـسـائل حـل اسـت . يـك مـمـلكـتـى كـه داراءى انـسـان مـهـذب اسـت ، تـمـام مـطـالبـشحـل اسـت . انـسـان آگاه مهذب ، همه ابعاد سعادت را براى كشور تامين مى كند. انسانى كهايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است ، انسانى كه مهذب است ، دستظـالم را كوتاه مى كند لكن مقصد همين نيست ، اين يكى از خدمت هائى است كه مى كنند، آزادىبـراى مـردم تـامـيـن مـى كـنـنـد، لكـن ايـن يـكـى از مـقـاصـد اسـت هـمـه ايـن نـيـسـت ،اسـتـقـلال براى كشور تامين مى كند لكن همه مقصد اين نيست ، رفاه براى امت درست مى كندلكـن مـقـصـد اين نيست . انسان حيوان نيست ، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت بهبـالاتـريـن مـقـام مـى رسـد، در طـرف كـمال به بالاترين مقام موجود است مى رسد و اگرانحراف داشته باشد از پست ترين موجودات پست تر است . انبياء كه ديدند مردم در هلاكتهستند از حيث اخلاق ، از حيث عقايد، از حيث اعمال ، مكتب هائى را خداى تبارك و تعالى به آنهاالهـام كـرد تـا نـجـات بـدهـد انـسـان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بودمـثـل سـايـر حـيـوانـات ، لكـن حـيـوانـى كـه تـدبـيـر دارد، حـيـوانـى كـهاهـل صنعت است ، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت . براى اينكه اين راه ، راهى استكـه مـاديـين خودشان ادراك مى كنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راه هائى كه بشر نمىدانـد، آن حـقـايقى را كه انسان نمى داند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمائىيـك مـقـام بـالاتـر، يـك مـقام انسانى بالاتر آمدهاند. قرآن كتاب آدم سازى است ، براى آدمسـاختن آمدهاند، كتاب حيوان سازى نيست ، كتاب تعمير ماديت نيست ، همه چيز است ، انسان رابـه تـمـام ابـعـاد تـربـيت مى كند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبعمعنويات قرار مى دهد.
ايجاد مملكت اسلامى مشروط بر اجراى احكام اسلام
مملكت وقتى مملكت اسلامى است كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامى در آننـبـاشـد، اسلامى نيست . هر چه ما بگوييم جمهورى اسلامى ، جمهورى اسلامى لفظ نيست ،با راءى ما جمهورى اسلامى تحقق پيدا نمى كند، بله رژيم رسمى رژيم جمهوريت مى شودلكـن اسـلامى نمى شود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود با جريان قانون اساسىهـم اسـلام نـمـى شـود. بـا مجلس شورا هم اسلام نمى شود. اينها همه مقدمه است . وقتى مىتوانيد بگوئيد كه مملكت اسلامى است كه بازارى اسلامى
بـشـود، تـهـذيب نفس باشد، نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است ، وقتىاسـلامـى مـى شود كه مرد و زن اسلامى بشوند، همه افراد اسلامى باشند. الگو حضرتزهـرا (سـلام الله عـليها) است ، الگو پيغمبر اسلام است . ما وقتى مملكت مان اسلامى است ،وقتى مى توانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامى داريم كه تمام اين معانى كه در اسلام استتحقق پيدا بكند. ما الان اول راه هستيم ، ما جمهورى اسلامى را به راءى اثبات كرديم ، دستخيانتكاران هم بريديم و مى بريم لكن اين كافى نيست ، بعد از آن باز راه زياد است ، همراه تـحـصـيـل زنـدگـى صـحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود، هم راهمعنويات است كه آن راه بالاتر است .
لبيك به نداى اسلام در تحصيل معنويات
خانم هاى محترم ، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان راتهذيب كنيد، كودكان خودتانرا اسـلامـى بـار بـيـاوريد كه در اسلام همه چيز است . خودتان در پناه اسلام و به اخلاقاسلامى متخلق بشويد كه همه چيز در اسلام است . آقايان محترم ! خانم هاى محترمات ! نداىاسـلام را لبـيـك بـگويند. اسلام براى تامين علف نيامده ، اسلام براى تامين معنويات آمدهاسـت ، هـمـهـاش فـريـاد از ماديات نباشد، بر خلاف مسلك اسلام است . معنويات اگر تحققپـيدا كرده ، ماديات معنوى مى شود و به دنبالش هست . اسلام ماديات را به تبع معنوياتقـبـول دارد، مـاديـات را مـستقلا قبول ندارد. اساس ، معنويات است . يك كشور با معنوياتشكشور است .
علم و ادب در خدمت معنويات
آزاد بـاشد و هر چه بخواهد بكند! ولو دزدى بكند! ولو خيانت بكند! امروز روز امتحان استبـراى شـمـا. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد. آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوئيد؟! وهـر چـه بخواهيد بكنيد؟! خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را دراين آزادى امتحان مى فرمايد ببيند تا ما چه بكنيم ، در اين آزادى چه بكنيم ، با زير دستانچـه بـكـنـيـم ، با برادران خود چه بكنيم ، با خواهران خود چه بكنيم ، آزادى تنها سعادتمـلت نـيـسـت ، اسـتـقلال تنها سعادت ملت نيست ، ماديت تنها سعادت ملت نيست ، اينها در پناهمـعـنـويـات سـعـادتـنـد، مـعـنـويـات مـهـم اسـت . بـكـوشـيـد تـا مـعـنـويـاتتحصيل كنيد، علم تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است ، ادب تنها فايده ندارد، ادببـا مـعـنـويـات . مـعـنـويـات اسـت كـه تـمام سعادت بشر را بيمه مى كند و كوشش كنيد درتـحـصـيـل مـعـنـويـات ، در خـلال عـلم كـه تـحـصـيـل مـى كـنـيـد مـعـنـويـات راتـحـصـيـل كنيد، دانشگاه ها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكند، مكتب ها معنويت پيدابكنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگزاران و كاركنان روزنامه كيهان  
وظايف خطير مطبوعات
بسم الله الرحمن الرحيم
من به طور كلى مسائل را طرح مى كنم ، افراد چطور هستند من اطلاعى ندارم . به طور كلىدر هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و درخدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مى خواهد، مسير ملت چيست ، روشنگرى ازايـن طـريـق داشـتـه بـاشـد و مـردم را هـدايت كند. اگر مطبوعاتى پيدا بشود مسير آنها برخـلاف مـسـيـر مـلت است ، راهى كه آنها مى روند غير از راهى است كه ملت مى رود و اين برفرض اينكه ملت هم و دولت هم اجازه بدهند كه بنويسند و بگويند، لكن مورد تاءييد اينمـلت نـمـى تـوانـد بـاشـد و نبايد آن را حساب كرد كه يك رسانه ملى است و يك روزنامهكـشورى و ملى است و اگر خداى نخواسته در نوشتن و ننوشتن ، نوشتن مقالات انحرافى ونـنـوشـتـن مـقـالاتـى كـه در مـسـيـر مـلت اسـت ايـن نـحـوعمل بكنند، اين به نظر مى آيد كه توطئه در كار باشد، اين غير از آزادى مطبوعات است .

next page

fehrest page