|
|
|
|
|
|
آزادى واقعى يعنى اجراى قوانين اسلام آقـايـانـى كـه اسـم از آزادى مـى آورنـد، چـه آقـايـانـى كـهداخـل در مـطـبـوعـات هـسـتند و چه قشرهاى ديگرى فريادى از آزادى مى زنند، اينها آزادى رادرسـت بـيـان نـمـى كـنـنـد يا نمى دانند. در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است ، در حدودقوانين آن مملكت است . مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معنى آزادى اين نيست كه هر كسبـر خـلاف قـوانـيـن ، بـر خـلاف قـانون اساسى يك ملت ، برخلاف قوانين ملت هم هر چهدلخـواهش مى خواهد بگويد. آزادى در حدود قوانين يك مملكت است . مملكت ايران مملكت اسلامىاست و قوانين ايران قوانين اسلام است . در قانون اساسى زمان سابق هم اين معنا كه هر چهبر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نيست و قانون بايد موافق با قوانين اسلام باشد،هـسـت و هـر قـانـونـى كـه در ايـران ، قانون اساسى كه در ايران بخواهد قانونيت داشتهبـاشـد، نـمى تواند قانونى باشد كه بر خلاف گفته پيغمبر اسلام ، بر خلاف گفتهقـرآن باشد. پس آزادى كه گفته مى شود كه مطبوعات آزادند، بيان آزاد است اينها معنايشايـن نـيـسـت كه مردم آزادند كه هر كارى مى خواهند بكنند مثلا آزادند دزدى بكنند، آزادند بهفـحشا استثناء دزديش ) اين آزادى غربى است كه هر كس هر كارى دلش مى خواهد بكند ولوايـنـكـه فـحـشـا باشد، ولو اينكه يك كارهايى باشد ناشايسته . اينطور آزادى در ايراننمى تواند باشد، آزادى در حدود قانون بايد باشد. قوانين اسلام را بايد ملاحظه كرد،در چـهـار چـوب قـوانـيـن اسـلام ، در چـهـارچوب قانون اساسى ، بيان آزاد و بحث آزاد. ايناشتباهى است مى كنند اينهائى كه فرياد از آزادى مى زنند، اينها غربزدهاند، آزادى غربىمـى خـواهـند. اينها كه دم از دمكراسى مى زنند، اينها همان دمكراتيك غربى مى خواهند، آزادىغربى را مى خواهند يعنى بى بند و بارى . در غرب هر چه شده است ما هم بايد تبع آنهابـاشـيـم ، ايـنـهـا جـزو غـربـزده هـا هـسـتـنـد. روزنـامـه هـا آزادنـد مـطـالب بـنـويـسـنـد،مـسـائل بـنويسند، اما آزاد هستند كه اهانت به مثلا مقدسات مردم بكنند؟! آزادند كه فحش بهمـردم بـدهـنـد؟! آزادنـد كـه تـهـمـت بـه مـردم بزنند؟ همچو آزادى نمى تواند باشد، آزادىتوطئه نمى تواند باشد. اگر روزنامهاى فرضا(من نمى خواهم يك روزنامهاى را بگويمايـنـطـور اسـت ) اگـر يـك روزنـامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مى خواهد بكند با نوشتنچـيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و با ننوشتن چيزهائى كه بر مسير ملت است ، اگربخواهد توطئه بكنند و راهى برود كه دشمن هاى يك ملت آن راه را مى روند، ترويج بكنداز كـارهاى دشمن هاى يك ملتى ، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمن هاى يك ملت است ،اگر اينطور باشد، اينطور آزادى ها را ملت ما نمى توانند بپذيرند. مـلت مـا ايـنهمه زحمت كشيدند و اينهمه خون دادند و اينهمه گرفتارى پيدا كردند و اينهمهفرياد زدند، اينها براى اسلام اين كارها را كردند، اسلام را مردم مى خواهند. اگر چنانچهمـا اسلام نداشتيم ، الان همه همان معانى سابق بود. مردم براى جهات ديگرى غير از اسلامنمى روند خون خودشان را بريزند. مردم شهادت را مى خواهند. الان هم باز اشخاصى مىآيند از من استدعا مى كنند كه دعا كنيد كه ما شهيد بشويم . شهادت را براى چه مى خواهند؟شـهـادت را بـراى ايـن مـى خـواهـنـد كـه مـثـلا غـيـر اسـلام چيز ديگرى تحقق پيدا كند؟! يكدمـكـراسـى غـربـى بـاشـد؟ يـك آزادى مـثـل شـوروى بـاشـد؟ يـك آزادىمـثـل مـثـلا امـريـكـا بـاشـد؟ يـا اسلام را مى خواهند؟ اگر اسلام نبود همه اينها كه دارند مىگويند آزادى ، آزادى ، همه اينها يا در اروپا بايد زندگى بكنند يا در بيغوله ها. اسلامايـنـهـا را از بـيـغـوله هـا بـيـرون آورد و از خـارج كـشـور آورد بـهداخـل ، حـالا كـه آورده بـاز حـرف هـايى مى زنند كه مسير، مسير اسلام نيست . اين كارى كهاسـلام كـرد ايـن بـود كـه شـمـاها را آزاد كرد، شماها را از حبس ها بيرون آورد، شماها را ازتـبـعـيدات برگرداند. شماهايى كه رفتيد در خارج نشستيد و تماشا كرديد تا خون مردمريـخـتـه شـد، حـالا فـرصت به دستتان آمد و آمديد به ايران . همچو كرد كه شما حالا آزادشـديـد، لكـن آزادى كه بر ضد اسلام صحبت كنيد. آزادى كه بر ضد همان كه شما را آزادكـرده اسـت ، بـحـث بـكنيد. آزاديى كه همه چيز بگوئيد، الا اسلام . همه حرف ها را بزنيد،همه چيز خوب است ، لكن از اسلام صحبت نشود. اگر يك كسى از اسلام صحبت مى كند به او حـمـله بـكـنيد. اين حرف ها نيست در كار، مطبوعات و كليه چيزهايى كه در يك كشورى هستبـه خـدمت ملت بايد باشد. براى يك ملتى بايد آموزنده باشد. مسير ملت را بايد روشنكند نه اينكه بر خلاف مسير ملت عمل بكند. هر جا و هر روزنامهاى ، هر مطبوعاتى و هر چه كـه از ايـن رسـانـه هاى تبليغاتى هست ، همه اينها بايد مسيرشان همان مسير ملت باشد وتـخـلف از اين نكنند. اين هم بر صلاح خودشان است ، هم بر صلاح كشور است و هم موافقبـا قـوانـيـن مـوضـوعـه در يك كشورى است . من از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه همهشماها موفق باشيد به خدمت . امروز روزى است كه بايد همه خدمت بكنند. امروز روزى نيستكـه هـر كـسـى بـه يـك طـرف بكشد. همه اين مسير ملت كه راه افتاده است . ملت ، ببينم چهكـرد، مـلت چـه مـى خـواهـد. !!! مـلت !!! هـمـان كـه مـلت مـى خـواهـد هـمـه بـا هـم بـايـددنـبـال ايـن بـرويـم . هـمـان كـه ايـن قـدرت بـزرگ را بـه هـم زد و شـكـسـت بـايـددنـبـال او رفـت تـا بـتوانيم نجات بدهيم ملت را. اگر اين مسير را ما دست از آن برداريم ،حـرف هـايـى ، هى بنشينند يك مطلب بگويند، اختلاف ايجاد بكنند، اين اسباب اين مى شودكه ما نتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم . من يك هشدارى مى دهم به روزنامه نويس ها،بـه راديـو و تـلويـزيون ، به جمعيت هايى كه هر كدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيت ها،ايـن يـك هـشـدارى اسـت بـه ايـنـكـه هـمـه جمعيت ها اگر بخواهند خيانت نكنند به ملت ، اگربـخـواهـند خدمت كنند به كشور، مطالعه كنند ببينند مسير اين ملت چه بود، چرا اين ملت بهخيابان ها ريخت و الله اكبر گفت ، چرا جوان هايش را داد و شب پشت بام ها رفت و فرياد زدو مـرگ بـر كـه و زنـده بـاد بـر كـه گفتند، اين براى چه بود؟ براى اسلام بود، اينهااسـلام مـى خـواسـتـند فقط مساءله اين نبود كه ما آزادى مى خواهيم ، آزادى منهاى اسلام نمىخـواهـنـد مـلت ايـران ، مـلت ايـران اسـلام را مـى خـواهـد. آزادى بـاشـد لكـنمـثـل شـوروى بـاشـد؟ آزادى بـاشـد لكن مثل مملكت ديگرى باشد، اجنبى باشد؟ كى همچونچـيزى را ملت ما مى خواست . اين آقايان در اشتباهند، من نمى گويم خائنند، من مى گويم دراشتباهند بايد اشتباهات خودشان را رفع كنند، بايد همه با هم باشند، همانطورى كه همهبـا هـم بـه ايـنـجـا رسيدند، همه با هم از اينجا تا آخر مسير كه در اولش حالا هستيم ، همهباهم اين مسير را طى بكنيم . انشاءالله خداوند همه را هدايت كند و همه ما به راهى كه خداىتبارك و تعالى راضى است قدم برداريم . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 8/3/58 بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و اهالى يزد هدايت جامعه ، وظيفه علماى اسلام است بسم الله الرحمن الرحيم يـزد از شـهـرهـايـى بـود كه نمونه بود، چنانچه قم از شهرهاى نمونه بود، لكن اينكهعلماى آنجا خصوصا آقاى صدوقى كه مورد علاقه شديد من است ، آنجا بودند، بحمداللهدر ايـن نـهـضـت پـيـشـقـدم بودند و اين نهضت راكمك شايان كردند، ساير علما، يزد هم كهارادت به همه دارم در اين معنا شركت داشتند، چنانچه طبقات مختلف محترم يزد هم بسيار بهاين نهضت كمك كردند خداوند همه آنها را حفظ كند و خداوند سعادت به همه اينها عنايت كند.مـن از شما آقايان كه اظهار لطف كرديد و از راه دور، از كويت و از يزد آمديد براى ملاقاتمن ، براى تفقد، تشكر خودم را از شما و ساير اهالى يزد، به واسطه شما ابلاغ مى كنم. خـداونـد آنـهـا را هم سلامت و سعادت عنايت كند. بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم ، علماءاسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است ، وظيفه آنها هدايت جامعه است. الان مـا احـتـيـاج داريم به اينكه جامعه را هدايت كنيم ، از اين تقرفهاى كه مى خواهند بينجـامـعـه بـيـنـدازنـد جـلوگـيـرى كـنـيـم و ايـن بـه عـهـده عـلمـا در درجـهاول اسـت كـه مـردم را آگـاه كـنند كه از شر اين شياطينى كه مى خواهند بين قشرها تفرقهبـيـنـدازنـد و از تـوطئه هاى باقيمانده رژيم سابق جلوگيرى كنند، مردم را آگاه كنند كهاگر چنانچه اين قشرها در بين شما نفوذ كنند و خداى نخواسته تفرقه بيندازند بين مومنينو بـيـن مـردم مـمـكـن اسـت كـه مـسـائل سـابـق بـرگـردد، ومسائل سابق اگر برگردد اسلام در خطر است ، كشور تا آخر در خطر است . امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد بايد در اين وقتى كه از همه اوقات براى ايران حساستر است ، علماء ايران و فقهم الله وساير اقشار، جوانان محترم ، دانشگاهى ها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه ، بازارى ها سايراقـشـار، دهـقـان و كـارگـر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كمين اند و اگر خداىنـخواسته غفلت بشود و اين ريشه هاى پوسيده باز رشد كنند بين جامعه ، زحمت ها هدر مىرود. الان چـيـزى نيستند لكن اگر هوشيارى نباشد،اگر جلوگيرى نشود ممكن است كه رشدكـنـنـد. شـمـا آقـايـان از قـبـل مـن سـلام بـه هـمـه عـلمـاء يـزد دامت بركاتهم برسانيد و ازقول من استدعا كنيد كه قشرهاى مردم را آگاه كنند. الان وقت بـهـانه گيرى نيست ، الان وقت نيست كه ما راجع به جزئيات امور ملاحظه بكنيم ، جزئياتامـور را نـظـر بـكـنـيـم و از اصـول غـفـلت كـنـيـم . امـروز روزى اسـت كـه بـايـداصـول را حفظ كرد، حفظ اصول به اين است كه اين ريشه هاى گنديده را از بن در آوريمو ايـن حـرف هـايـى كـه بـيـن مـردم انداختهاند كه اسباب نارضايتى مردم مى شوند، بايدهـدايـت كـنيد مردم را كه اينها اغراض دارند. ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر ازديـروز، مـا امـروز احتياج به اين داريم كه همه با هم به سوى اسلام ، به سوى جمهورىاسلامى ..... تاريخ : /8/3/58 بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهر قزوين فساد و خرابى هاى معنوى از دستاوردهاى رژيم سلطنتى بسم الله الرحمن الرحيم قـزوين هم از شهرهايى بود كه خرابى و مصيبت از اكثر جاها درش بيشتر واقع شد و شماقـزويـنـى هـاى مـحترم ، هم مصيبت ديديد و هم خرابى در شهرتان واقع شد و هم پايمردىكـرديـد و مـن وقـتـى كـه ايـن جـوان هـاى بـرومـنـد را مـى بـيـنـمخـوشـحال مى شوم و موجب افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواستارم .تا كنون ما از اسلام ، الان باز حرف است ، البته جمهورى اسلامى ، همه هم راءى داديد بهجمهورى اسلامى ، لكن باز اينكه بايد بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است . الانباز آن خرابى هاى اخلاقى كه در طول سلطنت اين پدر و پسر در ايران تحقق پيدا كرد وآن فـسـادهـايـى كـه در ايـن مملكت پيدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقى به عنوانتعالى ، به عنوان تمدن بزرگ ، اينها طولانى است تا اينكه ترميم بشود. آن كه از همهچـيـز بـه كـشور ما صدمهاش بيشتر بود اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند ونـگـذاشـتـنـد رشـد بـكـند. مراكز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زياد بود وآنـقـدر تـبليغ در كشاندن جوان هاى مابه اين مراكز فساد شد و آنقدر راه هاى فساد براىجـوان هـاى مـا بـاز كـردنـد و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اينخـرابـى از هـمـه خـرابـى هـا بدتر بود. خرابى هاى مادى جبرانش آسانتر از خرابى هاىمعنوى است . غربزدگى ، اسفناكترين نوع وابستگى نـفـت مـا را دادنـد و رفـت و از بـيـن رفـت . حالا نفت را دوباره از سر براى خود ايران است .كـشـاورزى را از بـيـن رفـتـه بـود، بـعـد دوبـارهقابل جبران است انشاءالله زود جبران مى شود !!!لكن مى شود!!! لكن نيروهاى انسانى مهماست . اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند، در بين خود كشور ماجـورى كـردنـد كـه مـحـتـواى انـسـان را از بـيـن بـردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا راگـرفـتـنـد، طـورى كـردنـد كـه اعـتـمـاد مـا هـم بـه خـودمـان تـمـام شـد.اسـتـقـلال فـكـرى مـا را، اسـتـقـلال روحـى مـا را از دسـتـمـان گـرفـتـنـد. ايـن بـدتر از آناستقلال گرفتنى بود كه كشور ما استقلال نداشت ، ما روحيه خودمان را از دست داده بوديمهـر چـه مـى شـد در ذهـن همه اين بود كه بايد از خارج اين كارها درست بشود. مى خواستنداسفالت كنند يك خيابانى را يا !!!يك !!! بين اين شهر با آن شهر يك خطى بـشـكـنـد، آن بايد از خارج بيايد. اهانت كردند به نيروهاى انسانى ما، محتوا را گرفتند.تـا يـكـى مـريـض مـى شـد ايـن بـايد انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست . اطباء كهگـاهـى مـى آيند اينجا مى گويند ما خودمان مى توانيم معالجه كنيم اينهايى كه مى برندآنـجـا، مـا هـم مـى تـوانـيـم مـعـالجه كنيم ، لكن مردم را جورى بار آوردند كه سلب اطمينانكـردنـد از خـودشـان ، اسـتقلال فكرى را از ما گرفتند، ما در فكر و در انديشه و در روحوابـسـته شديم . اين وابستگى بسيار اسفناك است . وابستگى نظامى را با يك روز يا يكمـاه مـى شـود رفـعـش كـرد، بـيـرونـشـان كـرد، وابـسـتـگـى اقـتـصـادىقـابـل جـبـران است ، زود مى شود جبران كرد. اما وابستگى روحى و انسانى است كه بسيارمـشـكـل است . يك بچه را از آن بچگى ، كوچكى كه بوده است در دامن مادرش و تارفته استبـه دبـسـتـان ، تـا رفـتـه اسـت بـه دبـيرستان و تارفته است در دانشگاه ، هر جا رفتهتـبـليـغـات جـورى بـوده اسـت كـه ايـن را وابـسـته بار آورده اعتقادش اين شده كه به غيرارتـبـاط بـا خـارج نـمـى شـود كـارى كرد، خودمان چيزى نداريم ، حتى گمان اين است كهخـودمـان ، حـتـى اخـلاقـمـان هـم اخـلاق صـحـيـح نـبـاشـد، ايـن اسـت كـهمـشـكـل اسـت تـرمـيـمش ، به اين زودى ها هم ترميم نمى شود و همه بايد دست به هم بدهندبـراى تـرمـيم اين جهت كه اين وابستگى از بين برود و يك مملكتى باشد كه هم اقتصادشمـسـتـقـل بـاشـد، هـم فـرهـنـگـش مـسـتـقـل بـاشـد، هـم انـسـانـشمـسـتـقـل بـاشـد، هـم فـكـرش مـسـتـقـل بـاشـد. اسـتـقـلال فـكـرى ،اسـتـقـلال روحـى . الان هـم در هـر جـا كه برويد، هر مجلسى از اين روشنفكران ما درست مىكنند، باز حرف ها همان حرف هاى غربزدگى است ، همان حرف هاست ، همان حرف هائى كهدر زمـان طـاغـوت وقـتـى جـمـع مـى شدند دور هم مى گفتند، حالا هم باز همان حرف ها را مىزنـنـد. از وابـسـتگى و غربزدگى ما بيرون نيامديم و بهاين زودى بيرون نمى آئيم . آنگـوينده شان كه خدا رحمتش كند (حالا فوت شده است ) گفته بود كه ما همه چيزمان بايدانـگـليـسـى باشد، يكى از معاريف اينها كه : ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد. اينطورمـحـتـوا را از دسـت داده بـود و مـيـان تـهـى شـده بـود. صـورت ، صـورت يـك آدممـثـل سـايـر مردم ، ولى محتوا، و محتواى وابسته . اين ، به اين زودى ها ما نمى توانيم اينقشرهاى روشنفكر و اين قشرهاى آزادى طلب را !!!به اين زودى نمى شود كه !!!اينها از آنمـحـتـوائى كـه درشـان 50 سـال ، 30 سـال ، 20سـال تـزريـق شـده اسـت و تـهـى كـردنـد خـودشـان را از خـودشـان ، خـودشان از خودشانغـافـل شـدند، به اين زودى نمى شود اصلاحش كرد. يك فرهنگ تازه مى خواهد، يك فرهنگمـتـحـول مـى خـواهـد كـه حـالا از اول بـچـه هاى ما را بار بياورند به يك فرهنگ انسانى ،اسـلامـى ، اسـتـقـلالى . يـك فـرهـنـگـى كـه مـال خـودمـان بـاشـد كـه ايـن بـچـه ازاول بـار بـيايد به اينطور كه من خودم هستم كه سرنوشتم را مى توانم دستم بگيرم هىتو گوشش نخوانيد كه فرهنگ !!!نمى دانم !!! اروپا و آمريكا. هى تو گوش ها خواندندايـن را، هـمـه چـيز بايد از آنجا باشد، همه چيز ما وابسته بايد باشد، اخلاقمان هم بايدوابـسـته باشد، وقتى هم كه آزادى مى خواهيم يك آزادى غربى مى خواهيم ، ما بايد غربىبـاشـيـم ، يـك آزادى مـى خواهيم كه همان شبيه آزادى غرب باشد. اين معنا به اين زودى ازتـوى مـغـزهـائى كـه شـسـتـشـو شـده اسـت 40 و 50سـال ، 20 و 30 سـال و بـه جـاى مـغـز ايـرانـى ، مـغز اروپائى آمده است ، به جاى فكرايرانى ، فكر غربى جانشين آن شده است ، اين به اين زودى نمى شود رفعش كرد، اين مـحـتـاج بـه يـك طـولمـدتى است كه فرهنگ ، يك فرهنگ مستقل ، نه يك فرهنگ استعمارى كه آنها برا ى ما ديكتهكـردند. آنها براى ما ديكته كردند، فرهنگ ما را طورى كردند كه ما همه چيزمان الان عوضشـده ، غـربـى شده ، وقتى هم حرف مى زنيم حرفمان غربى است ، وقتى اسم خيابان مىگـذاريـم ، اسـم خـيـابان هاى غرب را مى گذاريم ، اسم اشخاص غربى را مى گذاريم ،خـيـابـان روز ولت ، خـيـابـان كـندى ، خيابان كذا. اينها غربزدگى است ، در تمام اروپابـگـرديـد يـك خـيـابـان محمدرضا پيدا نمى كنيد، يك خيابان نادر پيدا نمى كنيد. خيابانهايمان هم خيابان غربى است ، تعارف هايمان هم تعارف غربى است ، آداب و معاشرتمانهـم ، بـا هـم مـعـاشـرت غـربـى اسـت ، هـمـه چـيز. ما يك وابستگى روحى پيدا كرديم ، اينوابـسـتـگـى روحـى از هـمه چيزها براى ما بدتر است . اسلام يك وقتى سيطرهاش بر همهممالك بود، آنوقت روم و ايران بود كه هردوى اينها از همه ممالك !!! آنها ديگر آنوقت بهوحـشـيگرى بودند!!! اين دو تا مملكت مستقل متمدن ، آن روز اسلام سيطرهاش بر اينها شد وهمه را اسلامى مى خواست بكند. گرفتارى قلم هاى سوء، بدتر از گرفتارى سرنيزه در هـر صورت من از شما جوان ها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمانرا بـگـوئيـم . زيـاد اسـت ، درد دل هـا زيـاد اسـت . مـااز سـرنـيـزه هـا ومسلسل ها و اينها فارغ شديم . سرقلم ها حالا ضد ماست ، قلم ها به جاى نيزه ها آمده است ،مـقـاله هـا به جاى مسلسل ها، حالا به روى اسلام بسته شده است . الان ما گرفتار سرنيزهنـيـسـتـيـم ، مـا گـرفـتـار قـلم هـسـتيم ، اهل قلم ، ما گرفتار روشنفكرها هستيم ، ما گرفتارآزاديخواه ها كه آزادى را نمى دانند چى است ، هستيم . يعنى چه آزادى . ماالان گرفتار اينهاهـسـتـيـم و مـن امـيـدوارم كـه بـيـدار بـشـود يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواه هاى ما هم بيداربـشـونـد، از ايـن غـربـى بـودن بـيـرون بـيايند، توجه بكنند به خودشان ، خودشان رامستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مى شد فرهنگ صادر مىشـد، حـالا مـا هـمه چيزهامان بايد تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد وبراى مملكتمان مفيد باشيد و براى اسلام مفيد باشيد و مملكت خودتان را خودتان حفظ كنيدديگر ننشينيد به اينكه ژاندارمرى و پاسبان اينها بيايند. خودتان همه پاسبان و خودتانهـمـه ژانـدارمـرى و خـودتـان هـمـه ارتـشـى و هـمـه چـيـز خـودتـان هـسـتـيـد، مـمـلكـت هـممـال خودتان است ، خودتان حفظش كنيد (حضار: در سايه رهبرى شما حضرتعالى ) خداوندهمه تان را حفظ كند. تاريخ 8/3/58 بيانات امام خمينى در جمع پهلوانان ورزش باستانى ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام (ص ) بسم الله الرحمن الرحيم از ايـنـكـه جـوان ها از دست شما رفته و مصيبت واقع شده است من متاثرم لكن براى اسلام وبـراى قـرآن كـريـم ارزش دارد كـه هـمـه از بين برويم . ما همه زندهايم براى احياء سنتپـيـغـمـبر اسلام و احياء قرآن كريم و بايد دين خودمان را به اسلام ادا كنيم . من وقتى كهشـمـا جـوان هـا را مـى بـيـنم ، ماشاءالله جوان هاى برومند و پهلوان خيلى خوشم مى آيد وافـتـخـار مـى كـنـم بـه اينكه جوان ها علاوه بر برومندى بدنى توجه به ديانت و اسلامدارنـد و هـمـانـطـورى كـه ورزش كردند براى تقويت بدن انشاءالله ورزش براى تقويتروح هـم كـردهـاند و مى كنند. وقتى اين دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانى و قوه روحانى ،ايـن ارزش خـيـلى پيدا مى كند، قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت ، باقـوه روحـانـى انـسان هدايت كند خودش ر ا و با قوه جسمانى خدمت كند. اين دو قوه وقتى كهمـجـتـمـع شـد، يك انسان به تمام معنا انسان مى شود. همانطور كه در يك جامعه ، يك قواىفـعـاله و يك قواى هاديه مى خواهد، يك جامعه را هدايت كن لازم است و جامعه هم بايد به آنهـدايـت عـمـل بـكـنـد. وقـتـى هـدايـت صـحـيـح بـاشـد و عـمـل ،عـمـل صـحـيـح بـاشـد، يـك جـامـعـه را راه مـى انـدازد و يـك جـامـعـه رامـعـتـدل مـى كـنـد، صـحـيـح بـار مـى آورد. در شـخـص هـم هـمـيـن طـور اسـت . شـخـص هـممـثـل يـك جـامـعـه مـى مـانـد، يـك قـوه هـادى مـى خواهد هدايت كند و يك قوه عامله مى خواهد، كهعـمـل بـكـنـد. يـك عـقـل فـعـال مـى خـواهـد، يـك عـقـل نـظـرى مـى خـواهـد و يـكعـقـل عـملى مى خواهد، ادراك كند به آن عقل نظرى مطالب را و هدايت كند همين انسان خودش رابه اينكه در راه آن مقصودى كه دارد عمل بكند. همانطور كه جامعه با اين دو قوه اصلاح مىشـود، انـسـان هـم بـا ايـن دو قـوه اصلاح مى شود و من اميدوارم كه همانطورى كه شما قوهجـسـمـى تـان بـحمدالله سالم و خوب است ، قواى روحى تان همانطور باشد و با اين دوقوه به اسلام خدمت بكنيد. تمام مقصد ما بايد اسلام باشد الان وقـتـى اسـت كـه مـا بـخواهيم اين كشور را از اين آشفتگى هائى كه دارد نجات بدهيم ،بـايـد هـمـه وجـهـه نـظـر را به اسلام بكنيم ، تمام مقصد اسلام باشد. اسلام است كه مىتواند ما را به سعادت دنيا و آخرت بـرسـانـد. اسـلام اسـت كـه بـراى مـا آزادى ، يـك آزادى سـالم ، آزادى صـحـيـح تـامـين مىكند.اسلام است كه مى تواند ما را مستقل كند. اسلام است كه مى تواند روح ما را قوى كند وبـه تـبـع آن جـسـم مـا هـم قوى بشود. ما همه الان محتاج به اين هستيم . كه با اين آشفتگىهائى كه البته بعد از هر انقلاب آشفتگى ها هست و بحمدالله انقلاب ايران يك انقلاب كمآشـفـتـگـى اسـت ، آشفتگى هست نه مثل آنها كه در جاهاى ديگر انقلاباتى ديگر بوده است .انـقـلاب روسيه و انقلاب فرانسه ضايعاتش خيلى بوده است . بحمدالله ايران ، آن هم ازبـركت اسلام است براى اينكه اين مردمى كه انقلاب كردند، اسلامى بودند، مردمى نبودندكـه بـخـواهند بيجا خرابكارى بكنند به حد خودشان كردند، به آن اندازهاى كه مفيد بودمـى كردند، به آن اندازهاى كه مجاز بود مى كردند و لهذا بعد از انقلاب اينطور آشفتگىهـائى كـه در جـاهـاى ديـگـر بود، اينطور آشفتگى ها نيست ، البته يك گوشه هائى از آنرژيـم بـاز بـاقـى اسـت و يك عمالى هم از خارجى ها باز در بين مردم باقى هست لكن آنهمبـايـد بـه همت ملت ، به همت همه با هم اين آشفتگى ها انشاءالله رفع بشود و بعد هم باهمت همه سازندگى شروع بشود، به همت همه اسلام آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امرفرموده است تحقق پيدا بكند. استقرار حكومت الله به همت تمام اقشار ملت الان مـا الفـاظ اسـت ، باز پا را از الفاظ بيرون نگذاشتهايم ، جمهورى اسلامى راءى همداديم اما آن معنا و آن محتوايى كه بايد تحقق پيدا بكند باز نشده است . الان آشفتگى ها همهجـور هـست ، تحول لازم دارد. از همه چيز آن كه بخواهد بشود، همه آن آثار طاغوتى كه درهـمـه جـا الان هـسـت ، الان هـم آثـار در هـمـه جـا هـسـت ، هـمـه ايـنـهـا بـايـدمـتـحول بشود تا اينكه اسلام به آنطورى كه ، به آن چهره زيبايى كه دارد !!!اسلام !!!تـحـقـق پيدا بكند، يك مملكت الهى بشود در مقابل يك مملكت طاغوتى . طاغوت را كه از بينبـرديـد بـايـد بـه جـاى آن يـك مـمـلكـت اسـلامـى و يـك مـمـلكـت الهـى درسـت بـشـود.مـقـابـل طاغوت ، الله است . با رفتن طاغوت بايد مملكت الله پيدا بشود، مملكت الهى پيدابـشـود و آن هـم با همت همه است ، نه !!!ما !!! روحانيون مى توانند تنها كار انجام بدهند ونـه دولت مـى تـوانـد تـنهائى انجام بدهد و نه قشرى از اقشار ملت . همانطورى كه همهپـيـش بـرديـد، با هم مساءله را پيش برديد، با هم پيروزى را تا اين حدود ايجاد كرديد،نـائل شـديـد بـه پـيـروزى ، بـاز هـم بـا هـم بـايـد ايـن قـافـله را بـهمـنـزل بـرسـانـيـد. اگر با هم نباشيد، اگر اين قوا همه با هم مجتمع نشوند نمى توانندكـارى انـجام بدهند. اين حرف هائى كه اينطرف و آنطرف گفته مى شود، اين اختلافاتىكـه دارد هـى دامـن به آن زده مى شود، همه اينها مخالف بامسير ملت است . ملت ما با هم همهاسـلام ر ا خـواسـتـنـد، هـمـه مـلت فرياد كردند با الله اكبر كه ما اسلام را مى خواهيم ، ماحـكـومـت اسـلامـى مـى خـواهيم ، جمهورى اسلامى مى خواهيم . مقصد ملت اسلام است ، اينها كهگـذشت اينها مقدمات بود، اينها چون مانع بودند از اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، مردم اينمانع ها را رد كردند، ظالم ها را كنار زدند، آنهايى كه غارت مى كردند اينها را كنار زدندلكـن مـقـصـد اصلى اين است كه يك حكومت اسلامى تحقق پيدا بكند، رژيم يك رژيم انسانى!!! اسلامى بشود و مملكت ، يك مملكت اسـلامـى !!! انـسـانى بشود كه اسلام در همه قشرهاى مملكت ، در همه قشرهاى مملكت همه جااسلام باشد، هر جا برويد رنگ اسلام ببينيد و من اميدوارم كه با همت همه شما آقايان و باهـمـت هـمـه اقـشـار مـلت آن آرزوئى كـه مـاداريـم تحقق پيدا بكند. خداوند انشاءالله شما راتوفيق دهد. محبت اقتضا مى كند كه اختلاف در كار نباشد مـن امـيـدوارم كـه خـداونـد به همه شما توفيق عنايت كند و اختلاف كه ريشه همه مفاسد استكـنـار گـذاشته بشود همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست . در بين شما آن چيزىكـه از هـمـه بـيـشـتـر بـه چـشـم مـى خـورد، مـحـبـتـى اسـت كـه در شـمـاهـاسـت . شـمـاهـااهـل مـحـبت هستيد و محبت اقتضا مى كند كه اختلاف در كار نباشد. دو نفر كه هم را دوست دارندبـاهـم اخـتـلاف نـمـى كـنـنـد و شماها بين تان محبت رايج است و مردانگى ، و اميدوارم كه آنصـفـات بـزرگـى كـه هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارك و تعالى است اين اسباب اينباشد كه اختلافات در كار نباشد، همه با هم ، همه مان باهم . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 9/3/58 بيانات امام خمينى در جمع علماى سبزوار و بانوان چهار مردان قم آنچه كه تحمل مشقت را آسان مى كند كار براى خداست بسم الله الرحمن الرحيم مـن بـايـد از آقـايـان كـه از راه دور تـشـريـف آوردهـانـد و در ايـن هـواى گـرم و در ايـنمـنـزل كـوچـك زيـر آفـتاب تشريف دارند و تحمل زحمت مى كنند و از خانم هائى كه تشريفآوردهـانـد و در ايـن هـواى گـرم مـسـتـمع هستند تشكر كنم و سعادت همه را از خداى تبارك وتـعـالى مـسـئلت مـى نـمـايم . آنچه كه زحمت ها را آسان مى كند اين است كه براى خداست ،كارى كه براى خدا باشد، تحملش آسان است ولو در آفتاب باشد، ولو در گرما باشد.اوليـاء خـدا بـراى خدا زحمت ها كشيدند، اسلام با خون پيش رفت ، با زحمت پيش رفت ، بافداكارى پيش رفت و ما بايد با فداكارى پيشرفت كنيم . اسلام محتاج به فداكار است ،قـرآن كـريـم مـحتاج به فداكارى قشرهاى ملت است ، پيغمبر اكرم به اين ملت چشم دوختهاسـت ، نامه هاى اعمال پيش ايشان مى رود و ما بايد كوشش كنيم كه رضايت خداى تبارك وتعالى را به دست بياوريم . اشـخاصى كه قلم دست مى گيرند بر ضد اسلام ، برضد روحانيت ، بشناسند آنها را شـمـا با زحمت هاى خودتان ، با رنج هاى خودتان ، چه آقايان و چه خانم ها، اين پيروزىرا تـحصيل كرديد و بايد با زحمت هاى خودتان ، با رنج هاى خودتان ، با فداكارى هاىخـودتـان ادامـه بدهيد. الان موقعى است كه احتياج به ادامه نهضت است ، نهضت نارس است ،بـيـن راه اسـت و شياطين توطئه مى كنند. بايد همه ملت با هم ، همه قشرها با هم ، آنها كهبـراى اسـلام دلشـان مـى طـپـد، آنـهـائى كـه كـشـور خـودشـان را مـى خـواهـنـد، بـايـد ازمـسـائل خـصـوصـى ، از مـطـالبـى كـه مـربـوط بـه خـودشـان هـسـت ، ازآمـال و آرزوهـاى شـخصى دست بردارند و به فكر ملت باشند و به فكر اسلام باشند وبه فكر كشور باشند و توطئه ها را با وحدت كلمه خنثى كنند. آنهائى كه در بين مردم ،كـارگـرهـا، دهـقـان هـا، دانـشـكـده هـا، دانـشـگـاه هـا مى روند و تخم فساد مى كارند، آنها رابـشـنـاسـنـد، بـبـيـنـنـد كه اينها چه كسانى هستند و از كجا تاءييد مى شوند و كى آنها راتـاءيـيـد مـى كـند. قلم هاى مسموم را بشناسند، اشخاصى كه قلم دست مى گيرند بر ضداسـلام ، بـر ضـد روحـانـيـت ، بر ضد مسير ملت قلم فرسائى مى كنند، بشناسيد آنها را.سوابق اينها را به دست بياورند. مطالعه در احوال و سوابق اينها بكنند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى و اسلام را بدانيد مـا احـتـيـاج به وحدت كلمه داريم . زحمت ملت ما براى اسلام است . براى اسلام بود. اسلاماست كه سعادت همه را تامين مى كند و اسلام است كه ما را پيروزى رساند و اسلام است كهمـا را بـه پـيروزى مى رساند. اگر اسلام نبود و اگر اسلام نباشد، ملت باز معنائى كهسـابـق بـود بـر مـى گـردد. آنـهائى كه حكومت مى خواهند بين ما بكنند، عمالشان را واداركردند بر ضد اسلام ، بر ضد روحانيت عمل كنند و قلم فرسائى كنند. بيدار باشيد ملتبيدار باشيد علماى اعلام ! خطباى عظام ! دانشگاهى ! بازارى ! كارگر! دهقان ! همه بيداربـاشـيـد و دشـمـن هاى خودتان را بشناسيد. دشمن هاى اسلام را بشناسيد. اگر اسلام نبوداينها كه براى آزادى قلم فرسائى مى كنند، اينجا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلامبه ما داد، قدر اين آزادى را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. كسانى كه براى كشور مىخـواهـنـد خـدمـت كـنـند، به اسلام خدمت كنند، بايد روحانيت را تقويت كنند، دانشگاه را تقويتكنند. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى ملت را مسئلت مى كنم . من از خداى تعالى سعادتهمه ملت را و سعادت و سلامت شما آقايان و خانم ها كه تشريف داريد مسئلت مى كنم . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 9/3/58 بـــيـــانـــات امـام خـمـيـنى در جمع روحانيون ، فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادتشهيدمطهرى و سوء قصد به حجت السلام رفسنجانى جديت در حفظ حيثيت اسلام و شناساندن چهره حقيقى جمهورى اسلامى بسم الله الرحمن الرحيم اينكه پيش من اهميت دارد اين اموال نيست ، اين دارائى هاى جنايتكاران نيست . اينكه من خيلى بهآن اهميت مى دهم اين است كه امروز كه جمهورى اسلامى اعلام شده است و مردم ايران را از شرآنـها، از شر رژيم فارغ مى دانند و جمهورى را اسلامى مى دانند، همه اقشار ملت خصوصاآنـهـائى كـه در راس كار هستند، خصوصا روحانيينى كه در راس كار هستند اينها جديت كنندبه اينكه نبادا خداى نخواسته چهره جمهورى اسلام به طور قبيح بين مردم وجود پيدا كند.ايـن اهـمـيت در راس همه امور اين معناست . اموال چيزى نيست ببرند، بخورند يا بگيرند، يابـراى مـسـتـضـعـفـيـن كـار بكنند، البته مى شود، آنكه اهميت دارد حيثيت اسلام است كه بايدكوشش كرد اين حيثيت را حفظ كرد. تا حالا مردم مى ديدند كه خوب ، يك دولت طاغوتى استو كـارهايش كذا و كذاست . وقتى كه دولت طاغوتى رفت مردم توقع دولت اسلامى دارند.مـردم توقع دارند كه حالا كه نمى توانيد همه كارها را يكدفعه اصلاح كنيد لكن آنهايىكـه در راس كـار هـسـتـنـد جـورى نـبـاشـد كـه اسـلام را هـممـثل يك دولت طاغوتى ما عرضه بكنيم . اگر ما مسامحه كنيم در امور يا تخطى كنيم از آنمـشـيـى كـه اسلام و حكومت هاى اسلامى دارد، اين اسباب اين مى شود كه اسلام را ما در نظرعـالم ، در نـظـر غير، در نظر جوان هاى بى اطلاع از اسلام ، قشرهايى كه اسلام را درستاطـلاع بـر آن نـدارند در نظر اينها يك صورت طاغوتى به آن داده بشود. اين شكست استكه تا آخر اسلام را به شكست مى رساند. ديـروز بـه بـعـضـى از ايـن آقـايـان كـه اينجا بودند گفتم كه آن روزى كه وجهه اسلامبخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است كه بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او.در زمـان مـعـاويـه و در زمـان پسر خلف معاويه مساءله اينطور بود كه چهره اسلام را اينهاداشـتـنـد قـبـيـح مـى كـردنـد، بـه عـنـوان خـليـفـهـالمـسـلمـيـن ، بـه عـنـوان خـليـفـهرسـول الله آن جـنـايـات را مى كردند. مجالسشان ، مجالس چه بود. اينجا بود كه تكليفاقتضا مى كرد براى بزرگان اسلام كه مبارزه كنند و معارضه كنند و اين چهره قبيحى كهايـنـهـا دارنـد از اسـلام نـشـان مـى دهـنـد و اشـخـاصغـافـل مـمكن است كه خيال كنند كه اسلام خلافتش همين است كه معاويه دارد و يزيد دارد، ايناست كه خطر مى اندازد اسلام را و اين است كه مجاهده برايش بايد كرد ولو انسان به كشتن برود. تـا حـالا هـمـه قشرها (خداوند همه شان را سعادت و سلامت بدهد) مبارزه كردند و اين قشرىكه ظالم بودند، ستمكار بودند خائن بودند، اين رژيم فاسد را شكستند و از بين بردند،حـالا كه دست خود مردم افتاده است مملكت ، و ادعا اين است كه يك حكومت اسلامى است ، كه يكجـمـهـورى اسـلامـى است ، حالاست كه خطر زياد است حالاست كه براى قشر روحانيت از همهبـيـشتر (براى اينكه اينها نمونهاى از اسلام هستند، نمونهاى از انبياء هستند) براى سايرقـشـرهـا هم همين معنا، اين كه به اسلام عقيده دارد، به خدا عقيده دارد، برايش الان يك تكليفهـسـت كـه در ايـنـوقـتـى كـه آن رژيـم طـاغـوتى رفته است و حالا يك رژيم ما ادعا مى كنيماسلامى و انسانى هست ، يك وقتى طورى نشود كه كميته ها در سرتاسر كشور عرض بكنمپـاسـدارهـا در سرتاسر كشور، ساير قشرها در سرتاسر كشور خودشان را آزاد بدانندكه هر كارى مى خواهند بكنند، آزاد بدانند كه هر جور مى خواهند رفتار بكنند. اين است كهاگـر چـنـانـچـه كـمـيته ها روى موازين اسلامى عمل نكنند، اگر روحانيون كه در راس جامعههـسـتـنـد روى مـوازيـن مـقـررات بـه طـور دقـت عـمـل نـكـنـنـد، اگـر دولت بـه طـور دقـتعـمـل نـكـنـد، اگـر ارتـش بـه طور دقت عمل نكند و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام ، يكصورت قبيحى از اسلام در خارج منعكس مى شود كه حالا هم كه دولت اسلامى مثلا شد، حالاهـم كـه جـمـهورى اسلامى شد مثلا پاسدارهاى اسلام مى ريزند خانه هاى مردم را غارت مىكنند، چه مى كنند. يك قضيه كه بشود، كافى است كه بگويند همه مى كنند، دو تا قضيهوقـتـى كـه واقـع بـشـود كـه بـيخود بريزند به خانه هاى مردم و از آنجا مثلا غارتگرىبكنند، اين كافى است براى اينكه بگويند كميته هايى كه ، بگويند پاسدارهاى اسلامىوضعشان غارتگرى است . يك كميته در يك محلى اگر واقع بشود، دو تا كميته در يك محلىاگـر واقـع بـشـود و بـر خـلاف مـقـررات شـرع درشعـمل بشود كافى است كه بگويند كميته هاى اسلامى هم اينطور هستند كه اينطور كارها راانـجـام مـى دهـنـد. اگـر دو تـا حـبـسـى بـر خـلاف مـقـررات اسـلام بـا اوعـمـل بـشـود كـافـى اسـت كـه بـگـويـنـد حـبـس اسـلام هـممثل حبس ساواك مى ماند. الان يك تكليف بسيار بزرگى به عهده همه ماست . من كه يك طلبههـسـتـم ايـن تـكليف را دارم ، آقايان هم كه از آقايان (روحانيون ) هستند اين تكليف را دارند،سـايـر قـشـرهـا هـم دارنـد كـه كـوشش كنيم وجهه اسلام و صورت اسلام را آنطور كه هستنـمـايـش بـدهـيـم ، نـه آنطورى كه خلفاى مثل معاويه و يزيد و بعضى از، يا بسيارى ازخلفاى اموى و بنى عباس جلوه مى دادند. به عنوان اينكه ما نماينده اسلام هستيم ، كارهايىمـى كـردنـد كـه بـا اسـلام مـخالف بود و اسباب اين مى شد كه يك وجهه اسلام را در دنيادگرگون كنند. الان ما در يك امتحان بزرگ واقع هستيم . الان خدا ما را امتحان مى كند كه آيا ما در اين وقتىكـه يـك مـطـلب دسـتـمـان آمده ، يك قدرتى دستمان آمده است ، آيا ما چه مى كنيم ؟ ما هم همانهـسـتـيـم بـه صـورت ديـگـر؟ يـا خـيـر، مـا روى مـقـرراتعـمـل مى كنيم آنى كه مهم است پيش من اين است كه امروز خطر هست در كار، خطر كمونيست دركار اينقدرها نيست ، هست ولى اينقدرها نيست ، خطر ساواكى ديگر اينقدرها نيست در كار، اينخطرها مهم نيست ، اموال شاه سابق برود يا نرود پيش من چيز مهمى نيست ، قصرهاى كذا و كذا پيش ما چيز اهميت دارى نيست ، آنى كه اهميت دارد اين است كه وجههاسـلام مـحـفـوظ بـاشـد، صورت اسلام آنطورى كه هست باشد، امروز كه دست ما افتاده يكجورى نمايش ندهيم كه بگويند اسلام اين است . يك وقت مى گويند كه فلان آدم اينطورىاسـت ، ايـن اشـكـالى نـدارد، فـلان شخص اينطورى است . يك وقت اگر بنا شد كه مثلا درقشر معممين خداى نخواسته ، در قشر علما خداى نخواسته يك مطلب خلافى واقع بشود، دوتـا مـطـلب خـلاف واقـع بـشـود مـردم مـى گـويـنـد كه خوب اينها نمايندگان اسلام هستند،نمايندگان اسلام هم همين طورند، پس معلوم مى شود اسلام اينطورى است . كميته هايى كهبـراى كـمـيـتـه اسلامى هست و كميته در حكومت اسلامى هست اگر چنانچه يك قضيهاى بر آنواقع بشود، صورت اسلام را بد نمايش مى دهد و اگر يك همچنين كارى به دست ماها واقعبـشـود، جرمى است كه بخشودنى نيست ، پيش خداى تبارك و تعالى بخشودنى نيست . اينمثل ساير گناه ها نيست ، اين يك گناه بزرگى است كه اسلام را ما در خطر انداختيم ، اسلامرا بر خلاف آن چيزى كه هست نمايش داديم . و لهـذا مـن از هـمـه ، از هـمـه كـمـيـتـه هـا، از هـمـه پـاسـدارهـا، از هـمـه مـعـمـمـيـن ، از هـمـهاهـل مـنـبـر، از هـمـه اهـل مـحـراب ، از هـمـه مـسـلمـان هـا عـاجـزانـه بـاكـمـال عـجـز و تـواضـع اسـتـدعـا مى كنم كه اين اسلامى كه الان به دست شما افتاده استوارونـه نـشانش ندهيد، همانطور كه هست عرضه كنيد. اگر اسلام همانطور كه هست عرضهكـنـيـد، دنـيا قبولش مى كند، متاع خوبى است . اما اگر چنانچه امروز خداى نخواسته ما يكجور عملى بكنيم كه اين عمل اسباب اين بشود كه بگويند اسلام اينطورى هست ، بزرگترخيانت را ما به اسلام كرديم . سـفـارش عـمـومـى بـه اقـشـار مـلت در نـظـارت بـر كـليـه امـور و اعـتـراض بـهاعمال خلاف اسلام ايـن يـك سـفـارش عـمـومـى است كه پيش من اهميت دارد و بايد عرض بكنم به همه ، به همهقـشـرهاى ملت بايد عرض بكنم . با كمال دقت توجه كنيد كه يك قدم خلاف اسلام نباشد،يـك قـدم . بـا كمال دقت ملاحظه كنيد كه كميته هايى كه در تحت كفالت شماست اشخاصىتـوى آن نباشند كه خلاف اسلام عمل مى كنند. باكمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى كه بهعـنـوان اسـلام ، بـه عنوان مسلمين ، به عنوان چه ، معممين كذا اينها يك قدم خلاف برندارندكه خداى نخواسته چهره اسلام را بر خلاف آنطورى كه هست قبيح نشان بدهند. اين در نظرمـن از هـمـه چيزها اهميتش بيشتر است و مسؤ وليتش هم بيشتر. همه ما مسووليم كه اين كار راانـجـام بـدهيم يعنى آنطور كه ، آنقدرى كه قدرت داريم اين كار را انجام بدهيم كه گماننـشـود كه اسلام هم مثل ساير حكومت هاى ديگرى هست و تا حالا دستشان چيزى نبوده حالا كهدستشان آمده همانند كه بودند و همانند كه هستند. اين مساءله مهم است . و آقايان توجه كنندو هـمـه و هـمـه مـلت مـوظـفند كه نظارت كنند بر اين امور، نظارت كنند اگر من يك پايم راكـنـار گـذاشـتـم ، كـج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى خودت راحفظ كن . مساءله ، مـساءله مهم است . همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايى كه الانمربوط به اسلام است ، اگر ديدند كه يك كميته خداى نخواسته بر خلاف مقررات اسلامدارد عـمـل مـى كـنـد، بازارى بايد اعتراض كند عرض بكنم كه كشاورز بايد اعتراض كند،مـعـمـمـيـن و عـلما بايد اعتراض كنيد، اعتراض كنند تا اين كج را راست كنند. اگر ديدند يكمـعـمـم بـر خـلاف مـوازيـن اسـلام خـداى نـخـواسـتـه مـى خـواهـدعـمـل بـكـنـد، همه موظفند كه جلويش را بگيرند كه امروز غير روزهاى ديگر است . آنوقت همبايد بگيرند اما حالا كار مهم است . حالا اساس ، اساس وجهه اسلام است ، اساسى است كهالان اسـلام بـه دسـت مـا افـتاده ، داريم چه مى كنيم ؟ بنابراين آنى كه به نظر بنده مهماست اين است و البته اينها هم بايد عمل بشود اما اينها در درجه دوم است درجه اولش عبارتاز ايـن اسـت كه همه ما، همه قشرها، همه ، اينها همه بايد اين جهت را توجه داشته باشند وهـمـه آنـهـا مـراعـات ايـن مـسـاءله (كـلكـم راع ) هـمـه بـايـد مـراعـات ايـنمـسـائل را بكنند، توجه داشته باشند كه نبادا من يك وقت يك كلمه بر خلاف مقررات اسلامبـگـويـم . اعـتـراض كـنـنـد، بـنـويـسـنـد، بگويند، آقا، خداى نخواسته آقا، شما، ايشان ،ايـنهايى كه الان مردم توجه به آنها دارند و مى گويند اينها مثلا دارند اداره مى كنند، چهحكومت باشد و چه كسانى كه عرض بكنم كه از اين دادگاه ها باشد هر جا باشد، الان وقتايـن اسـت كـه هـمـه ايـنـها مواظبت كنند خودشان ، مواظبت كنند در اينكه يك قدم كج نگذارند واسـلام را حـفـظ كنند، صورت اسلام را آنطورى كه هست نشان بدهند و اگر خداى نخواستهيـك كسى پيدا شد كه يك كار خلاف كرد اعتراض كنند مردم و مردم همه به او اعتراض كنندكه آقا چرا اين كار را مى كنى ؟ در صدر اسلام هست كه عمر وقتى كه گفت (در منبر بود،كـجـا) كـه اگر من يك كارى كردم ، شما چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت مابا اين ، با اين شمشير راستش مى كنيم . بايد اينطور باشد، بايد مسلمان اينطور باشدكـه اگـر هـر كه مى خواهد باشد، خليفه مسلمين و عرض بكنم هر كه مى خواهد باشد اگرديد پايش را كنار گذاشت شمشيرش را بكشد كه پايت را راست بگذار. امور بايد موافق اسلام باشد اگر ما بخواهيم اسلام را حفظ كنيم و اينطورى كه بخواهيم يك نمونه در عالم نشان بدهيم، ايـران رابـگـويـيـم يـك نـمـونـه اسـت ، يـك الگـو هست ، با رفتن شاه درست نمى شود،بـارفـتـن ظـالم هـا درسـت نـمـى شود. اگر بنا شد كه ظالم ها رفتند و ما يك دسته ديگرجايشان نشستيم همان كارها را به اندازهاى كه قدرت داريم بكنيم ، ما هم همان هستيم ، ما همهـمـان رژيـم هستيم ، ما هم همان ظالم هستيم . اين يك مطلبى است كه بايد همه بدانند و همهمـلت بـايـد بدانند و در راس آنها اين است كه روحانيون و كسانى كه مرجع امورند در همهجـاهـا، دولت اسـلامى عرض بكنم كه ارتش اسلامى ، همه قواى انتظاميهاى كه حالا همه مىگويند ما اسلامى هستيم و از طاغوت بيرون آمديم و به اسلام گرايش پيدا كرديم ، مجردلفـظ فـايـده نـدارد، بـايـد مـحـتوا داشته باشد، بايد شهربانى حالا وضعش با آنوقتتـغـيـيـر بـكـند، نه لفظش تغيير بكند و وضعش همان باشد، بايد شهردارى ها همين طورباشند، ارتشى ها همين طور باشند، وزارتخانه ها همين طور باشند، ادارات همين طور باشند، بازار همين طوربـاشـد، بـازار بـايـد بـازار اسـلامـى باشد، نه بازار چپاولگرى ، نه بازار قاچاق ،بازار اسلامى باشد به حال مردم رسيدگى بكنند، اين مردم دارند از بى بضاعتى چه مىشـونـد، آنـهـائى كـه فـرصـت طـلبـنـد حـالا اجـنـاس را چـنـدمـقـابـل بـالا مـى بـرنـد، ايـنـهـا با وضع اسلام موافق نيست ، مخالف است عرض بكنم كهبـنـابـرايـن الان بـر عـهـده مـا هـمـه ، هـمـه افـراد مـلت از صـدر تـاذيل ، چه در دستگاه هاى حكومتى باشند، چه نباشند، چه در دستگاه هايى باشد كه تمشيتامـور را مـى كـنـند چه نباشند، الان به عهده همه ما اين است كه ما كارهايمان را موافق اسلامقرار بدهيم و اسلام را حالا كه مى گوييم جمهورى اسلامى هست و حالا كه مى گوييم مملكتاسـلامـى اسـت و حـالا كـه مـى خـواهيم عرضه كنيم به خارج كه اين ايران الگو باشد ازبراى ساير جاها، يك وقت جورى نباشد كه يك الگويى باشد الگوى شيطانى باشد ومـا غـفـلت از آن بـكـنـيـم . بايد يك الگوى اسلامى باشد واين وظيفه برعهده همه ماهاست .انـشـاءالله خـداونـد هـمه شما را موفق بدارد و من تشكر مى كنم از اينكه آقايان از راه دورآمدند براى ملاقات ما و اميدوارم كه اين امور هم اصلاح بشود انشاء الله . امام خمينى در جواب سوال يكى از حضار فرمودند: امـور بـايـد مـوافـق اسلام باشد. ثروت اگر ثروتى است كه مخالف اسلام است مصادرهخـواهـد شد، حساب خواهد شد. اين املاكى كه گفته شدند كه مصادره مى شوند و دولت چهمى كند املاك مردم نيست عبارت از زمين هاى مواتى كه دولت سابق بدون اينكه مالك باشدفروخته است يا اشخاص بدون اينكه مالك شده باشند فروختهاند. اينها هست نه اينكه يككسى خودش زمينى را احيا كرده و بروند از او بگيرند. اين حرف ها نيست در كار، اسلام اينحـرف هـا راه نـدارد كـه بـراى هـواى نـفـس اشـخـاصمال مردم را از آنها بگيرد، نيست . مال مردم روى حقوق حقه شرعى و روى موازين الهى بايددرست بشود و اگر موازين الهى عمل بشود، همه امور درست مى شود. تاريخ : 10/3/58 بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت قائميه تهران در قيام لله شكست راه ندارد بسم الله الرحمن الرحيم امـيـدوارم كه ما همه جزء هيات قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام ، قرآن ، تحتلواى حـضـرت صـاحـب سـلام الله عـليـه بـراى مـا تـعـيـيـن فـرمـودهـانـدعـمـل كـنيم و صورت ها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى . شايد اينوصـفـى كـه بـراى حـضـرت صـاحـب سـلام الله عـليـه ذكـر شـده اسـتدنـبـال همين آيه شريفه كه مى فرمايد كه :(قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى وفرادى ) دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همانآن شخص واحد است و همه قيام ها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لله باشد. خداى تباركو تـعـالى مـى فـرمـايـد كـه : مـن فـقـط يـك مـوعـظـه دارم بـه شـمـا(قـل انـمـا اعـظكم بواحده ) به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظهايـن اسـت كـه قـيـام كـنـيـد و قيام لله باشد، قيام لله كنيد. البته آن حضرت قيام لله مىفرمايند و آن للهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعههاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لله ، براى خدا.كـه اگـر قـيام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد، اگر نهضت براى خدا باشد،شـكـسـت نـدارد، بـراى ايـنـكـه آن چـيـزى كـه بـراى خـدا هـسـت اگـر در صـورت هـمخيال بشود كه شكست خورد به حسب واقع شكست نخورده است ، حضرت امير سلام الله عليهبـا مـعـاويـه جـنـگ كردند و شكست خوردند لكن شكست نبود. اين شكست صورى شكست حقيقىنـبـود چـون قـيـام لله بـود قيام لله شكست ندارد. تا امروز هم او غالب است ، تا ابد هم اوغالب است . سيد الشهدا سلام الله عليه با چند نفر از اصحاب ، چند نفر از ارحامشان ، ازمـخـدراتـشـان قـيـام كـردنـد. چون قيام لله بود اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. درصـورت ، ايـشان كشته شدند لكن اساس سلطنت را شكستند، اساس سلطنتى كه مى خواستاسلام را به صورت سلطنت طاغوتى در آورد. خطرى كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتندايـن نـبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطرى كه اينها داشتند اينبـود كـه اسـلام را به صورت سلطنت در مى خواستند بياورند، مى خواستند معنويت را بهصـورت طـاغـوت در آورنـد، بـه اسـم ايـنـكـه مـا خـليـفـهرسول الله هستيم اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتى . اين مهم بود. آنقدرى كه ايندو نـفـر ضـرر بـه اسـلام مـى خـواسـتـنـد بزنند يا زدند جلوترى ها آنطور نزدند. اينهااصل اساس اسلام را وارونه مى خواستند بكنند. سلطنت بود، شـرب خـمـر بـود، قـمـار بـود در مـجـالسـشـان . خـليـقـهرسـول الله و در مـجـلس شـرب و خـمـر؟ و در مـجـلس قـمـار؟! و بـاز خـليـقـهرسول الله نماز هم مى رود در جماعت مى خواند. اين خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود،ايـن خطر را سيدالشهدارفع كرد. قضيه ، قضيه غصب خلافت فقط نبود، قيام سيدالشهداسـلام الله عـليـه قـيـام بـرضد سلطنت طاغوتى بود، آن سلطنت طاغوتى كه اسلام را مىخـواسـت بـه آن رنـگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مى كردند، اسلام يك چيز ديگر مى شد،اسـلام مـى شـد مثل رژيم دو هزار و پانصد ساله سلطنت . اسلامى كه آمده بود و مى خواسترژيـم سلطنتى را و امثال اين رژيم ها را به هم بزند و يك سلطنت الهى در دنيا ايجاد كند،مـى خـواسـت طـاغـوت رابـشـكـنـد والله را جـاى آن بـنـشـانـد، اينها مى خواستند كه الله رابـردارنـد، طـاغـوت راجـايـش بـنـشـانـنـد، هـمـان مـسـائل جـاهـليـت و هـمـانمـسـائل سابق . شكست نبود كشته شدن سيدالشهدا سلام الله عليه چون قيام لله بود قياملله شـكـسـت نـدارد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد فقط يك موعظه همه موعظه ها را يكمـوعـظـه من دارم . پيغمبر اكرم واسطه ، خدا واعظ، ملت متعظ، من فقط يك موعظه ، بيشتر ازيـك مـوعـظه ندارم (انما اعظكم بواحده ان تقومو الله ) اينكه براى خدا قيام كنيد وقتىكـه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمومنين مى ديد كه دينخدا در خطر است معاويه دارد وارونه مى كند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيدالشهدا همهـمـيـن طـور بـراى خـدا قـيـام كـرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست ، موعظه خداهـمـيـشـگـى اسـت هـر وقـت ديـديد كه بر ضد اسلام ، بر ضد رژيم انسانى اسلامى الهىخـواسـتـنـد كـه قـيـام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام ، اسلام رابـكـوبـنـد، ايـنـجـا لله بـايـد قـيـام كـرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم ، شايد شكستبخوريم ، شكست تويش نيست . آنچه براى ما مهم است عمل به تكليف شرعى است من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديش ها مى گفتند كه نمى شود ديگر، وقتى كه نمىشـود، بـايـد چـه كـرد، بـايـد يـك قـدرى گـفـتـم مـا تـكـليـف شـرعـى داريـمعـمل مى كنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم ، براى اينكه آن راما نمى دانيم قدرتشرا هـم الان نـداريـم امـا تـكـليـف داريـم ، مـا تـكـليـف شـرعـى خـودمـان راعـمـل مـى كـنـيـم . من اينطور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم . اگر پيش برديم همتـكـليـف شـرعـى مـان عـمل كردهايم ، هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم به تكليفشـرعـى مـان عـمـل كـردهـايـم ، نـتـوانـسـتـيـم ، حـضـرت امـيـر هـم نـتـوانـسـت ، تـكـليـف راعـمـل كـرد ولى در مـقـابـلش ايـسـتادند، اصحاب خودش ايستادند در مقابلش ، نتوانست . اينچـيـزى نيست ، خوب مابه اندازه قدرتمان ما مى توانيم كار بكنيم . وقتى كه ما ديديم كهيـا شـمـا ديـديد كه يك رژيمى اسلام را دارد وارونه مى كند، به اسم عدالت اسلامى داردظـلم را تـرويـج مـى كـنـد مـى خواهد اسلام را اينجورى معرفى كند، يك وقت مى ايستد و مىگـويـد مـن كـارى بـه اسلام ندارم ، اين سبكتر است تكليف براى انسان . يك وقت يك كسىقـران طـبـع مـى كـند و زيارت حضرت رضا سلام الله عليه مى رود و در ملاء عام نماز مىخواندو حرف هايش هم اين است كه : (عدالت اسلامى را مـا مـى خـواهـيم جارى كنيم ، ما مى خواهيم اسلام را) و فرياد مى زند كه ما اسلام را مىخـواهـيـم درسـت كـنـيـم ، وارونـه درسـت مـى كـنـنـد، ايـنـجـاسـت كـه تـكـليـفمـشـكـل اسـت . ايـنـجـاسـت كـه اسـلام در خـطـر اسـت كـه انـعـكـاسـش در خـارج و گـاهـى درداخـل هـم . اگـر ايـنـها موفق مى شدند در داخل هم گاهى انعكاس اين بود كه خوب همين استديـگـر، اين رژيم اسلامى همين است . ما قياممان ، شما قيامتان براى خدا بايد باشد. وقتىديـن خـدا را انـسـان در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. وقتى احكام اسلام را در خطر ديدبـراى خـدا بـايـد قـيـام كـنـد. تـوانـسـت ، عـمل كرده به وظيفه و پيش هم برده ، نتوانست ،عـمـل بـه وظيفه كرده . گاهى وقت ها تقيه حرام است . آنوقتى كه انسان ديد كه دين خدا درخـطر است نمى تواند تقيه بكند، آنوقت بايد هر جه بشود برود. تقيه در فروع است دراصول نيست ، تقيه براى حفظ دين است . جائى كه دين در خطر بود جاى تقيه نيست ، جاىسكوت نيست .
|
|
|
|
|
|
|
|