|
|
|
|
|
|
چه كسانى رفراندم را تحريم كردند؟ ايـنـهـا كـه در مـراحـل اول شـكـسـت خـوردند، اينها كه رفراندم را تحريم كردند، اينها كهانـحـرافـات اسـلامـى دارنـد، بـعـداز شـكـست از رفراندم به اين فكر افتاده كه نگذارندقـانـون اسـاسـى بـه ايـن زودى هـا تـصـويـب شـود تـا بـلكـه (و بـهخـيـال خـودشـان ) تـوطـئه هـا نـضـج پـيـدا كـنـد و بـهخيال خودشان باز مسائل سابق برگردد. ملت ايران ! بدانيد و بشناسيد اينها را. آنهائىكـه غـفلت كرده اند توجه فرمايند، آنهائى كه سابقا رفراندم را تحريم كردند حالا همدارنـد مـى گويند ما شركت نمى كنيم تا مجلس مؤ سسان پيدا بشود. ببينيد چه اشخاصىهـسـتـنـد آنـهـا، آنهائى كه از آن طرف مملكت مى گويند ما شركت نمى كنيم ، از آنجائى كهمـركـز تـوطئه است ، از كردستان كه مركز توطئه است ، آنهائى كه مى گويند ما شركتنمى كنيم ، چه نظر دارند؟ آنهائى كه تبع كمونيست ها هستند، چه نظر دارند؟! اينقدر تحت تاءثير غربزده ها نباشيد بـزرگـان مـا تـوجـه كـنند، به عمق مطالب برسند، اقشار مختلفه دارند با هم مجتمع مىشـونـد. اولى كـه اسلام بناشد تحقق پيدا بكند، شيطان بزرگ رفت و شياطين را فريادزد كـه اگـر ايـن اسـلام درست بشود، كارها همه لنگ است . حالا هم فرياد بلند شده است ،فـريـاد بـلنـد كـردنـد براى اينكه قانون اساسى را به تعويق بيندازند. بايد آقايانتوجه كنند، آنهائى كه حسن نيت دارند مطالعه كنند، دقت كنند، تحت تاءثير اشخاصى كهمـفسد هستند نروند، روشنفكران ما تحت تاءثير روشنفكران حرفه اى نروند، حقوقدان هاىمـا تـحـت تـاءثـير حقوقدان هاى غربى نروند، وكلاى دادگسترى ما تحت تاءثير غربزدهنروند، قضات ما تحت تاءثير اشخاصى كه غربزده اند نروند، دانشگاه ما تحت تاءثيراشـخـاصـى كـه در دانـشگاه افساد مى كنند نروند، كارگرهاى ما، دهقانان ما تحت تاءثيراشخاص مفسد نروند. اينها شياطينى هستند كه در صدر اسلام هم شيطان بزرگشان فريادزد و همه را با هم مجتمع كرد، الان هم مى خواهند همين كار را بكنند. ملت ! متوجه باش . وقتايـن نـيـسـت كـه اشـكـال بـكـنـى بـه دولت ، اشـكـال بـكـنـى بـه ارتـش واشـكـال كـنـى بـه بـازار. وقـت اين است همه با هم مجتمع براى تصويب قانون اساسى وتـسـريـع در آن كـه در ظـرف يـكـى دو مـاه تـمـام بـشـود و نـه يـكـى دوسال طول بكشد تا اينكه توطئه ها نضج بگيرد. صلاح اسلام و مسلمين در تصويب قانون اساسى است خـدايـا! تـو مـى دانـى كـه من صلاح ملت را، صلاح اسلام را، صلاح قرآن مجيد را، صلاحروحـانـيـت را، صـلاح مـسـلمـين را دارم عرض مى كنم . تعويق در تصويب قانون اساسى وگـذاشـتـن آن را در نـظـر يـك مـجـلس بـزرگ مـؤ سـسـان كه مناقش آنها و تاءسيس آن 6 ماهطـول مـى كـشـد و مـنـاقـشـات آن مـعـلوم نـيـسـت يـكـى و دوسـال ، سـه سـال طـول بـكـشـد، خـطـر اسـت بـراى اسـلام ، خـطـر اسـت بـراىرسـول الله . تـاءسـيس مجلس مؤ سسان به آنطورى كه غربى ها الهام كردند، خطر استبـراى اسـلام ، خـطـراسـت ، خـطـر اسـت بـراى كـشور اسلامى ، خطر است براى امام زمان .آنـهـائى كـه در اشـتـبـاه هـسـتـنـد، بـرگـردنـد و بـدانـنـد تـوطئه در كار است و بدانند منكمال علاقه را به آنها دارم و نمى خواهم به آنها سوء ظن پيدا بشود. آن شياطينى هم كهمى خواهند توطئه را بكنند، بدانند كه ملت ما بيدار است و اين توطئه را خنثى خواهد كرد. خداوند ما را از خواب غفلت بيدار كند. خداوند اسلام و مسلمين را تقويت كند. دست اجانب را ازممالك ما كوتاه كند. اين ريشه هاى گنديده را كه مى خواهند توطئه كنند خدايا قطع كن اينريشه ها را. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 25/3/58 بيانات امام خمينى در جمع روحانيون ، وعاظ و گويندگان مشهد (و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤ منين ) اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم نـه سـستى كنيد و نه محزون باشيد اگر مؤ من هستيد، علو رتبه داريد و از همه بالاتريدلكـن مـهـم ايـمـان است و چطور تحصيل كنيم ايمان را؟ اسلام شهادتين است ، ايمان حظ قلباسـت ، آن چـيـزى را كـه زبـان بـگـويـد و تـلقـيـن كـنـد بـه قـلب و قـلبقـبـول كـنـد، بـاور كند. اگر باور كرديد كه خداى تبارك و تعالى قادر مطلق است ، حىمـطـلق اسـت ، وجـود مـطـلق اسـت ، قـادر عظيم الشاءن است ، اگر باور كرديد اين معنى را،ديـگـر نـه حـزنـى اسـت و نـه سـستى . يك جلوه اى در از اين ايمان در شما پيدا شد و بهواسطه همين جلوه ايمان اين سد عظيمى كه باوركردنى نبود شكستيد، سدى كه تمام قدرتهاى ، تمام ابرقدرت ها، تمام حكومت ها پشتيبان او بودند، تمام حكومت هاى اسلامى ، شايداسـتـثـنـاءشـان كـرد كه يكى دو تا، تمام حكومت اسلامى پشتيبان بودند و تمام قدرت هاىبزرگ پشتيبان بودند. امريكا كرارا پشتيبانى خودش را اظهار كرد، انگلستان كرارا اظهاركـرد. نـوكـر خـوبـى بـود بـراى ايـنـهـا و اظـهـار تـاءسـف آنـهـا بـعـد هـمدليـل بـر ايـن بـود كـه خوب نوكرى بود و البته بايد هم اظهار تاءسف كند. كى اظهارتـاءسف نكند براى كسى كه طول عمرش ، وطنش را براى آنها داد. چرا اظهار تاءسف نكند،چـرا سـنـاى امـريـكـا اظـهـار تـاءسـف نـكـنـد از ايـنـكـه ايـران چـنـد نـفـرقاتل را مى كشد. اظهار تاءسف براى اين است كه اين نوكرها را از دست داده اند و حق دارنداظهار تاءسف كنند. آنها پيششان انسان مطرح نيست ، منافع مطرح است . ايمان مطرح نيست ،نـفـع مطرح است و چون فكرها، فكر مادى بود و از ايمان اطلاع نداشتند و از خدابى اطلاعبـودنـد، مـمـتـنـع مى دانستند كه يك مشت اشخاصى كه هيچ ندارند، بر يك قدرت شيطانىغـلبـه كـنـنـد بـا داشـتـن تمام ابزار جنگ و پشتيبانى تمام قدرت هاى بزرگ . آنها حسابماديات را كرده بودند، حساب ايمان را نكرده بودند، روى قواعد مادى ، صحيح مى گفتند،روى قواعد مادى همين بود كه آنها مى گفتند، ما هيچ نداشتيم ، يك مشت خالى بود و آنها همهچـيـز داشـتـنـد، لكن قدرت ايمان آمد و با قدرت ايمان شكست آن سدهاى بزرگ را و تا اينقـدرت ايـمـان هـسـت ، شـمـا (انـتـم الاعـلون ) تـا ايـن قـدرت ايـمان را حفظ كرديد، شمابـالاتـريـن مـوجـودات هـسـتـيـد. كـوشـش كـنـيـد، ايـمـان راتحصيل كنيد و ايمان را نگه داريد. يك جلوه ايمان اين سد بزرگ را شكست و دست اجانب را،قدرت هاى بزرگ را كوتاه كـرد. ايمان بود كه در صدر اسلام دو امپراطورى بزرگ را درهم كوبيد، و الا قدرت مادىنـبـود در كـار. در جـنـگ روم طـليـعه جنگجويان روم 60 هزار بودند و تمام جمعيت مسلمين 30هـزار نـفـر بـودنـد و پشت سر آن طليعه 700 هزار نفر رومى بودند يكى سرداران اسلامگـفـت 30 نـفـر بـا مـن بـيايد تا من شب بروم و با اين 60 هزار نفر جمعيت جنگ كنم بعد ازايـنـكه اصرار كردند به او (بر حسب تاريخ ) 60 هزار رفتند، 60 هزار نفر مسلم با 60هـزار نـفـر جـنـگـجوى رومى كه تا دندان مسلح بودند، رفتند و آنها را شكست دادند و 700هـزار نـفر جمعيت رومى به دنبال آن شكست خورد و رفت . بود كه قدرت ايمان بود كه اينكار را كرد و شما ديديد كه قدرت ايمان هم در ايران همين كار را كرد. تـحـول روحى كه پيدا شد در ملت ما، بالاتراز اين شكستن سد بود. اين را كرارا من گفتهام كـه يـك نـفـر پـاسبان مى آمد در بازار تهران ، بزرگترين بازارهاى ايران و مى گفتچهارم آبان است بيرق بزنيد، احدى به خودش اجازه نمى داد كه تخلف كند، در ذهنش نمىآمـد كـه مـى شـود تـخـلف كـرد. هـمـيـن جـمـعـيـت ، هـمـيـن مـردم در ظـرف قـريـب بـه دوسال كه اخيرا تقريبا نهضت نضج گرفت ، همين جمعيت در كوچه و خيابان ريختند و گفتندمـرگ بـر اين رژيم . همين كه از يك پاسبان آنطور مى ترسيدند، بازارها مى ترسيدند،همين ها ريختند در خيابان ها و با مشت خالى گفتند مرگ بر رژيم و ما رژيم را نمى خواهيم، مـا اسـلام را مـى خواهيم . پيشبرد براى اين بود كه اسلام را مى خواستند، نه جمعيت ، نهشخص ، هيچ كس دخالت در اين امور نداشت ، خدا بود، قدرت ، قدرت الهى بود. اين قدرتالهـى را، ايـن عـنـايت الهى را حفظ كنيد. تا حالا شما را قدرت الهى رسانده است به اينكهآزاد شديد، استقلال پيدا كرديد و هيچ يك از ممالك در مملكت شما نمى تواند تصرف كند.ايـن ايـمـان بـود، اين قدرت الهى بود، اين وديعه الهى را حفظ كنيد. مادامى كه اين وديعهحـفـظ شـده اسـت (انـتـم الاعـلون ). اگـر خـداى نخواسته اين وديعه را ما از دست بدهيم ،دنـبـالش سـسـتـى اسـت و بـعـدش حـزن است ، اندوه است ، شكست است ، بخواهيد كه پيروزشـويـد رمز پيروزى را بايد حفظ كنيد. رمز پيروزى ايمان بود. آن وحدت كلمه را، ايمانآورد. ايمان ، وحدت كلمه آورد كه سر تا سر اين مملكت همه با هم ، همه با هم فرياد زدندو يك مطلب را خواستند. اجتماع كردند از مركز تا هر جا شعاع مملكت است رفت صدا وفريادزدنـد جـمهورى اسلامى ، اسلام . شهادت را براى خودشان فوز دانستند. آنهائى كه فرارمى كردند از همه چيز، حمله كردند بر تانك ها و توپ ها، غلبه كردند بر لشكر شيطان، بـر طـاغـوت . ايـن رمز را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد،هـمه قشرها با هم باشيد، روحانى با دانشگاهى باشد، دانشگاهى با روحانى باشد، همهبـا بـازارى باشند، همه با دهقان باشند، همه با ادارى باشند، همه با كارمندان باشند،همه با هم . از حالا به بعد ما احتياجمان به وحدت كلمه بيشتراست . الان من مى بينم كه روبه سستى داريم مى رويم و اين لازمه هر پيروزى است ، وقتى عقيده شد كه پيروز است ،سست مى شود لكن ما پيروز نشديم باز، سست نشويد. ريشه هاى گنديده رژيم و اجانب درمملكت ما هست و در هر گوشه و كنار هست اگر سستى كنيد، اين ريشه ها با هم مجتمع خواهندشـد و اگـر مـجـتـمـع بـشـونـد خـطر دارد. بايد اين نهضت حفظ بشود، اين وحدت كلمه حفظبشود، بر نگرديد، ملت ما بر نگردند سراغ اينكه خانه ندارند، سراغ اينكه كاشانه ندارند، شما پيروز بشويد،هـمـه چـيـز داريـد لكن پيروز نشديم ما. اين ريشه ها را بشناسيد، اينهائى كه در هر امرىاشـكـال تـراشـى مـى كنند، بشناسيد. اينهائى كه نمى خواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدابـكـند، بشناسيد. اينها همان ها بودند كه تا شاه بود شاه را مى خواستند و حالا هم آرزوىاو را دارنـد و ايـن آرزو را به گور مى برند. من متشكرم از شما علما، فضلا، مؤ منين كه ازراه دور آمديد و با ما ملاقات مى كنيد و درد دل ما را مى شنويد. ما امروز مواجه هستيم با يكگـروه هـايـى كـه ايـنـهـا بـر ضـد مـلت ما هستند به صورت مختلف و من اميدوارم كه هدايتبـشـونـد اينها. من از آقاى مرعشى كه تشريف آوردند تشكر مى كنم و از همه آقايان تشكرمـى كـنـم و ايـن صـورت هـاى نـورانـى را كه مى بينم مسرور مى شوم . خداوند همه شماراسعادتمند كند. خداوند همه شما را از لشكر امام زمان سلام الله قرار بدهد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته تاريخ : 25/3/58 بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مردم پيروزى بى نظير ملت و شكست مفتضحانه شاه و عمالش در تاريخ ثبت گرديد بسم الله الرحمن الرحيم وقت من كم و هوا گرم و شما عزيزان من در توى آفتاب و مكان ضيق و فشرده در زحمت هستيدولى مـن چـنـد كـلمـه بـا شـمـا صـحـبـت مـى كـنـم . بـعـضـىمـسـائل ، مـسـائل اصـلى اسـت ، مـسـائلى اسـت كـه بـنـيـادمـسـائل ديـگـر اسـت ، مـسـائلى كـه حـفـظ كـيـان اسـلام و حـفـظاسـتـقـلال كـشـور بـه آنـهـا بـسـتـه اسـت و بـعـد از ايـنـكـه ايـنمـسـائل اصـلى تـحـقـق پـيـدا كـرد مـسـائل ديـگـرى اسـت كـه آنمـسـائل بـايـد دنـبـال بـشـود. مـا الان مـبـتـلا هـسـتـيـم بـه يـك رشـتـه ازمـسـائل اصـلى كـه اسـلام بـه آن بسته است و استقلال كشور. بايد همه ما تمام هممان را وتـمـام قـدرتـمان را صرف در اين مسائل اصلى بكنيم و بعد از آنكه ايران مستقلى و اسلامپـيـاده شـده اى داشـتـيـم ، دنـبـال مـسـائل فـرعـى بـرويـم وانـشـاءالله آنمسائل را هم متحقق كنيم . الان مـسـاءله اى كـه در پـيـش اسـت يـكـى مـسـاءله قـانـون اسـاسـى اسـت و يـكـىتـشـكـيـل مـجلس شورا. اين دو مساءله بر ساير مسائل مقدم است . كوشش ها هست براى اينكهنـگـذارنـد ايـن قـدم ثانى را ما برداريم ، چنانچه كوشش ها كردند كه نگذارند رفراندمحـاصـل بـشـود راجـع به اصل جمهورى . قشرهاى مختلف ، ريشه هاى فاسد رژيم سابق ،عـمـال فـاسـد اجـانـب جديت كردند كه پس از آنكه شكست خوردند و رژيم منحوس شاهنشاهىمـدفـون شـد، نـگـذارنـد جـمـهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. طرح ها ريختند و كارشكنى هاكـردنـد. طـراحـان نـوكـر اجـانب طرح ريختند و ريشه هاى فاسد رژيم سابق كارشكنى هاكـردنـد، تـحـريـم كـردنـد رفـرانـدم را، آتش زدند صندو ق هاى بعضى از بلاد را، مانعشـدنـد از ايـنكه راءى بدهند در بعضى از موارد، لكن شكست خوردند، آن هم شكستى كه درتاريخ نظير نداشت . دو شـكـسـت ايـنـهـا تـاكـنون خورده اند كه هر دوى اين شكست ها در تاريخ بى نظير يا كمنـظـيـر اسـت . يـكـى شـكـسـت در مـبارزه بين ملت و رژيم ، با همه قدرت كه داشت و با همهپـشـتـوانه ها كه از قدرت هاى بزرگ داشت . اين شكست ، شكستى بود كه در دنيا سابقهنداشت كه يك ملتى با دست خالى ، يك ملتى كه هيچ نداشت ، بر يك رژيمى كه همه چيزداشـت غـلبـه كـنـد، البـتـه نـيروى ايمان ، نيروى اسلام موجب اين غلبه شد. وقتى نيروىاسلامى بود تمام قشرها متصل شدند به هم ، قشر روحانى ، قشر دانشگاهى ، قشر ارتشهمه به هم متصل شدند و همه با هم اين سنگر بزرگ را، اين سد بزرگ را شكستند و اين نـيـروى ايـمان بود.قدم بعد قدم رفراندم بود. مخالفين ما با رفراندم مخالفت كردند وكـارشـكـنى كردند لكن ملت ما با نيروى ايمان پيش برد و رفراندمى كه در ايران واقعشـد، نه در ايران و نه در ساير جاها سابقه نداشت . با اين عشق و علاقه ، با اين محبت وهـمـبستگى كه 99 و بيشتر يا 99 درصد قدرى اين طرف آن طرف ، شما پيروز شديد. درايـن دو قـدم ، پـيـروزى مـال شـمـا و خـذلان و رسـوايـىمال مخالفين شماست . عدم صلاحيت حقوقدانان غربزده در تدوين قانون اساسى حالا به قدم سوم رسيده است كه باز مخالفت ها شروع شده است . با بهانه مختلف ، جنودشـيـاطـيـن دور هـم دارنـد جمع مى شوند، بهانه هاى مختلفى كه سابقا هم اين بهانه ها راداشـتـه انـد. حالا كه بناست قانون اساسى به دسترسى ملت گذاشته شود تا هركس هرمـطـلبـى دارد پـيـشـنـهـاد كـنـد و بعد نمايندگان مردم ، نمايندگان منتخب از طرف خود ملتقـانـون اسـاسـى را بـررسى كنند، با همه مطالبى كه قشرهاى مختلف و به اصطلاح ،حـقـوقـدان هـا بـررسـى كنند و همه مطالب را روى هم بريزند و قانونى كه نوشته شدهاسـت اگـر نـقـص دارد، رفـع كـنـنـد نـقـص را و اگـراشـكـال دارد، اشـكال را مرتفع كنند، حالا هم بهانه گيرها، آنهايى كه شكست خورده اند درآن مراحل ، مى خواهند در اين مرحله خرابكارى كنند. بيدار باشيد برادران ، دشمنان خودتانرا بـشـنـاسـيـد، مـى خواهند نگذارند قانون اساسى بر طبق آنطورى كه اسلام حكم مى كندتـصـويـب شـود. بـايـد حـقـوقـدان هـاى غـربـى نـظر بدهند؟! ما مى خواهيم قانون اسلامىبـنـويـسـيـم ، از غرب بيايند نظر بدهند؟! يا غربى ها بيايند نظر بدهند؟ يا غربزده هابيايند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامى ما مى خواهيم و اين حقوقدان ها اسلام رانمى دانند يعنىچـه ، البـتـه بعضى از آنها من وقتى كه به طور كلى مى گويم ، از باب اينكه آنهائىكه در قشر اسلامى هستند و مطالعات اسلامى دارند خارج هستند، من با آن غربزده ها صحبتدارم ، بـا آنـهـائى كـه تحت تاءثير غربزده ها واقع مى شوند صحبت دارم . بايد قانوناسـلامـى مـا را از غـرب بـگـيـريم ؟ از غربزده بگيريم ؟ بايد ديد كى صلاحيت دارد، چهحـقـوقـدانـى صـلاحـيـت دارد كـه در قـانون اساسى ما نظر بدهد. ما كه مى خواهيم جمهورىاسلامى تحقق پيدابكند و قانون اساسى جمهورى اسلامى مى خواهيم تدوين كنيم ، ما بايددنـبـال آنـهـائى بـاشيم كه حقوقدان غربى هستند؟ اگر باشند روشنفكرانى كه از اسلامبـى اطـلاع هـسـتند و نمى دانند اسلام چيست ، هر وقت ما خواستيم قانون اساسى جمهورى ياجـمهورى دموكراتيك را تدوين كنيم شما آقايانى كه حقوقدان هستيد، شما آقايان روشنفكرغـربـى صـلاحـيـت داريد كه نظر بدهيد لكن ما هر وقت خواستيم قانون اسلامى بنويسيم ،خـواسـتـيـم مسائل اسلام را طرح بكنيم شما صلاحيت نداريد، شما از اسلام اطلاعى نداريد،شـمـا اسـلام را مـى گـوئيـد بـراى ايـن زمان نيست براى اينكه اسلام را نمى دانيد، براىاينكه اعتقاد نداريد كه آن كه قانون اسلام را آورده است ، خداست ، خداست كه محيط بر همهچـيـزهـاسـت ، بـر هـمـه اعـصـار اسـت ، قـرآن اسـت كـه كـتـاب هـمـه اعـصار است ، دستوراترسول الله است كه براى همه اعصار است . شما اطلاعى نه از قرآن داريد و نه از سنت داريد و نه از اسلام و ما به شما اجازه نمى دهيم كه دخالت در معقولات كنيد، بله در بعضمـسـائل ادارى ، در بـعـضـى مسائل اجرايى شما هم حق نظر داريد لكن عمده اين است كه شمانـمـى خـواهـيـد يـك قانون اساسى اسلامى باشد. شماها از اسلام وحشت داريد، حق هم داريدبـراى ايـنـكـه اسـلام در اسـتفاده هاى شما را بست ، اسلام دوستان شما را از ايران بيرونكـرد، اسـلام ، جـنـايـتكارها كه رفقاى بعضى از شما بودند به درك فرستاد. شما وحشتداريـد از اسـلام و حـق داريـد وحـشـت داشته باشيد ولى ملت اسلام ، ملت ايران نمى تواندتابع هواى نفس شما باشد، نمى تواند قرآن را كنار بگذارد و قانون اساسى غربى راقـبـول كـنـد، بـه شـمـا اجـازه نـمـى دهـد كـه در امـرى كـه بـى اطـلاع هـسـتـيـد وجـاهـل هـسـتـيـد دخـالت كـنـيـد. شـمـا اطـلاعـاتـتـان در حـدودمـسـائل غـربـى اسـت ، قـوانـيـن غرب را مى دانيد، شما تاكنون قرآن را مطالعه نكرده ايد.عرض مى كنم كه ، من به همه اقشار نمى گويم ، در بين اينها اشخاص اسلامى ، اشخاصمـطـالعه دار هست ، من آنها را مى گويم كه مى گويند اسلام ديگر فايده ندارد، من آنهايىرا مـى گـويـم كـه مـى گـويـند اسلام مال 14 قرن پيش است . ما به اشخاصى كه اطلاعندارند از قوانين اسلام ، اطلاع ندارند از روح اسلام ، نمى دانند كه اگر اسلام تحقق پيدابكند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمى دهيم كه دخالت در اين امور بكنند، بله ، حق راءىدارنـد، راءى بـدهند كه اسلام نه ، چنانچه دادند. مختارند كه راءى بدهند لكن نگويند كهما مجلس مؤ سسان كوچك را نمى خواهيم ، يك مجلس مؤ سسان 500 !!! 600 نفرى مى خواهيم، بـهـانـه نـگـيرند. مگر مجلس مؤ سسان چيست ؟ جز اين است كه اشخاصى كه مردم آنها راانـتـخـاب مـى كـنـنـد، بايد بنشينند و قانون را ملاحظه كنند ؟بايد حتما 600 !!! 700 نفربـاشـنـد تـا نـوبـت بـه شـمـا هـم برسد؟! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعيين كنند، اينهاوكيل ملت نيستند؟ اين مجلس ، مجلس مؤ سسان نيست ؟ ما بعد از اينكه بررسى شد در قانوناساسى به نظر خبرگان اسلامى رسيد، به نظر روحانى اسلامى رسيد، به نظر علماءمـتـعهد رسيد به نظر نمايندگان مردم رسيد، باز هم در افكار عمومى مى گذاريم ، ميزاناست . ميزان ، راءى ملت است مـجـلس مـؤ سـسان اگر اعتبار دارد براى اين است كه مجلس مبعوث از ملت است . خود ملت حقندارد راءى بدهد لكن وكيل ملت حق دارد؟ اين چه غلطى است ؟ خود من حق ندارم تصرف بكنمدر مـالم ، وكـيـل مـن حـق دارد؟ خـود شـمـا حـق نـداريـد راءى بـدهـيـد،وكـيـل شـمـا حـق دارد؟! وكـلا بـراى ايـن حـق دارنـد كـهوكـيـل شـمـا هـسـتـنـد و الا چه حقى دارند. يك نفر چه حقى دارد براى 35 ميليون جمعيت راءىبـدهـد؟ پنجاه نفر ششصد نفر چه حقى دارد براى يك ملت 35 ميليونى راءى بدهد؟ اين حقبـراى اين است كه شما مى خواهيد راءى بدهيد، راءى شماست ، ميزان ، راءى ملت است . ملتيـك وقـت خـودش راءى مـى دهـد، ايـن اساس يك وقت يك عده اى را تعيين مى كند كه آنها راءىبـدهـنـد، آن در مـرتـبـه دوم صـحـيـح اسـت و الا مـرتـبـهاول ، حق مال خود ملت است . شما خون داديد، حقوقدانان براى شما تكليف معين كنند؟ خودتانبايد تكليف معين كنيد. شمائيد، همين ملت ، همين مردم محروم دانشگاه ، جوان هاى محروم دانشگاه ، همين جوان هاى محروم مدرسه فيضيه ، همين جوان هاى محروم در ارتش ، همينجوان هاى محروم در بازار، همين جوان هاى محروم در كارخانه ها و در كشاورزى ، اينها بايدراءى بـدهند. بهانه ها را كنار بگذاريد، از خدا بترسيد، با ملت شوخى نكنيد، راءى مردمرا هيچ حساب نكنيد، مردم را به حساب بياوريد. ما حتما بايد تابع طرح هاى غربى باشيم ؟ اسلام را كار نداريم ؟! غرب هر چه بگويدتـابع او هستيم ؟ غرب تا حالا همين بساط بود كه بود. ما تا حالا مبتلاى به غرب بوديمو بيش از پنجاه سال كه اكثر شما يا بعض از شما يادشان است ، بعضى از شما و من يادماسـت و بـيـسـت و چند سال كه اكثر شما يادتان است ، طرح هاى ما غربى بود، گرفتارىهـاى مـا از غـرب بـود. بـاز هـمـان گـرفـتـارى هـا پـيـش بيايد؟ قانون اساسى را هم آنهابـنـويـسـنـد؟ آنها راءى بدهند؟! غربزده ها راءى بدهند؟ ميزان ، شما هستيد. آن كسى هم كهاينها خودشان قبول دارند، ولو دروغ مى گويند، دكتر مصدق هم وقتى كه يك مطلبى پيشآمـد كـه من حالا يادم نيست ، آمد بالا ايستاد گفت :(من با خود مردم صحبت مى كنم ، به وكلاكـار نـدارم ، وكـلا صـداى مردمند، من با خودشان صحبت مى كنم .) ما از خودتان راءى مىخواهيم ، مااگر چنانچه هيچ هم وكيل نگيريم ، شما هستيد ميزان . يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد ملت به تنگ بيايد مـا بـراى خاطر اينكه اين نق نق ها كم بشود، گفتيم يك مجلسى هم درست بشود، شما اسمشرا مجلس مؤ سسان بگذاريد. اگر خيلى دلتان مى خواهد غربى باشيد، اگر خيلى دلتانمى خواهد كه مردم را به خودتان متوجه كنيد، اسمش را بگذاريد مجلس مؤ سسان و الا ما بامردم كار داريم . ما قانون را قاعده اين بود قانون را بنويسيم ، منتشر كنيم در همه بلاد وهـمـه مردم ببينند، بعد به آنها بگوئيم اين را مى خواهيد يا نه ؟ رفراندم كنيم . ما براىايـنكه شماها خيلى دم از روشنفكرى مى زنيد، يك قدرى هم با شما مسالمت بكنيم . با اينكههـر چـه مـسـالمـت بـكـنيم شما بدتر خواهيد كرد، ما مى گوئيم كه مردم خودشان افرادى راتعيين كنند كه اين قانون اساسى كه نوشته شده است بيايند ببينند، هر راءيى دارند، هرطـرحـى دارنـد بـدهـنـد، مـى خـواهد اين راءى ها راءى هاى مخالف با قرآن باشد، مى خواهدمـوافـق ، مـنـتـهـا مـا مـخـالف هـايـش را قـبـول نـمـى تـوانـيـم بـكـنـيـم و شـمـادنبال اين هستيد كه اين كار را بكنيد. اين مجلس را شما اسمش را مجلس مؤ سسان بگذاريد،مـا بـعـداز ايـن مـجـلس مـؤ سسان هم به خود موكل ها، به وكلا ما چكار داريم ، ما شما را مىشناسيم ، ما نوكر شمائيم . آقـايـان مـى گويند كه ملت اطلاع است ، من مى گويم شما بى اطلاع هستيد. اگر ملت بىاطـلاع اسـت شـمـا بـى اطـلاع تـر هـسـتيد براى اينكه در اينجااطلاعات اسلامى مى خواهد وبـعضى از شما اصلا اطلاع نداريد، بعضى از شما نمى داند نماز چند تاست . چرا ملت مااطلاع ندارد؟ چرا اينقدر ملت ما را ضعيف قرار مى دهيد؟ چرا اهانت به ملت مى كنيد؟ چه حقىداريـد ؟ مـلت مـا، درش هـمـه چيز هست . اگر اسلام فقط عيب است ، بله شما حق داريد. ملت مامسلم است ، شما هم اسلام را قبول نداريد، پس ملت مـا چـيـزى نـمـى دانـد بـراى اينكه اسلامى است و اسلام چيزى است كه مخالف با همه دانشهـاسـت ! حـرف شـمـااين است . يك قدرى در حرف هايتان تفكر كنيد، يك قدرى در مطالبتانتـعـقـل كـنـيـد، نـگـذاريد كه ملت يك وقت به تنگ بيايد، رژيم سابق ملت را به تنگ آوردنـگـذاريـد يـك قـدرى تـعـقـل كـنـيـد، يـك قـدرى بـراى اسـلام حـققـائل شويد، يك قدرى براى مسلمين حق قائل بشويد، يك قدرى براى برادران اسلامى حققائل بشويد. امروز اختلاف سليقه و تشتت برخلاف مسير ملت است مساءله اصلى كه حالا بايد شماى ارتشى ، من طلبه ، مراجع عظام ، علماء اعلام ، دانشگاهىبازارى ، دهقان ، ادارى و كارمندها، همه به آن توجه بكنند اين است كه اين قانون اساسىكـه اسـاس اسـلام را مـا مـى خواهيم پياده بكنيم ، اين قانون اساسى درست بشود، بعد كهقـانـون اسـاسى مان را انشاءالله !!! به رغم !!! به رغم اينهائى كه نمى خواهند بشود،بـاز شـما راءى داديد و درست شد و مجلس شورا و شما راءى داديد آزادانه ، بر خلاف اينپـنـجـاه سـال ، آزاد راءى داديـد و وكـلايتان را فرستاديد و رئيس جمهور را خودتان تعيينكـرديـد، باز نگفتيد شما حق نداريد، ما غربى ها بايد رئيس جمهور برايتان تعيين كنيم ،خـود شـمـا تـعـيـيـن كـرديـد، آنـوقـت مـى آئيـم سـراغ ايـنـكـه ايـنمسائل دوم را بايد پيش بياوريم و من هم مى دانم شما مشكلات داريد، ما هم مشكلات داريم . شـما ارتش را مى دانيد كه يك اشكالاتى در آن هست ، ما هم ارتش را مى دانيم اشكالات دارد،هـم ادارات را، هـم وزارتـخـانـه ها را، هم بازار را و هم محله ها را و هم مدارس خودمان را. اينمـدارس خـودمـان هـم اشـكال دارد. اما حالا ما نبايد آن چيزى كه ما بايد در آن مسير همه با همبرويم ، هر كداممان مسيرش را رها كند، من بيايم بروم حجره هاى مدرسه مثلا چند تا هست ،نـمـراتـش چـطـورى هست ، طلبه هايش چند تاست و شما برويد بگوئيد در ارتش ، حالا چهاشـكـالى هـسـت ، شـورا لازم اسـت يـا چه لازم است . تشتت الان مخالف با مسير ماست ، ملتفتبـاشـيـد. الان اخـتـلاف سـليـقـه هـا را نياوريد پيش ، الان همه مان بايد برويم سراغ اينكـارهـا. چـطـور آنـوقت كه (من يك گاهى مثال مى زنم ) اگر يك وقت زلزله خداى نخواستهبيايد و يك شهر را خراب كند و من بنشينم توى مدرسه درس بخوانم ، شما هم برويد درنظام !!! عرض مى كنم كه !!! رژه برويد صحيح است ؟ نه ، بايد همه بيائيم اين زلزلهزده ها را نجات بدهيم . آقـا، امروز مملكت ما غربزده است كه از زلزله زده بدتر است امروز بعضى از اشخاص درايـن مـمـلكـت مـى خـواهـنـد نـگـذارنـد اسـلام تـحـقـق پـيـدا بـكـنـد،اغـفـال مـى كـنند بعضى مقامات را، مى خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند امروز وقت ايننيست كه نق بزنم كه من فلان قسمش را نمى خواهم فلان قسمش را مى خواهم امروز وقت ايناسـت كـه هـمـه دسـت بـه هـم بـدهيد بگوئيد اسلام را ما مى خواهيم ، چنانچه همه گفتيد، بااسلام همه پيش رفتيد. شما اشكالات خودتان را حالا پيش نياورديد، بگذاريد براى بعد،بگذاريد اسلام تحقق پيدا بكند، بگذاريد مملكت ، مملكت بشود بعد بيائيم سراغ ايـنـكـه ايـن مـمـلكت نظامش چه جور بايد باشد، طلبهاش چه جور بايد باشد، كاسبش چهجـور بـايـد بـاشد. من هم مى دانم همه جا اشكال هست لكن الان ما زلزله زده هستيم ، غربزدههستيم ، همه بايد دست به هم بدهيم و اين راه را تا اينجا كه آمديم ، باقيش هم برويم . مابـيـن راه هستيم ، باز گردنه ها داريم كه دزدها توى آن گردنه است . ما يك گردنه را ازآن گذشتيم ، يا دو گردنه را، باز دزدها توى آن گردنه هاى ديگر هست ، در كمين نشستهاند با هر صورت . ما بايد همه ، همه دست به هم بدهيم از اين گردنه ها بگذريم ، بعدكـه گـذشـتـيـم از گردنه ها و رسيديم به منزل بنشينيم بگوئيم حالا اشكالاتمان چيست .الان وقـت اشـكـال تـراشى نيست ، الان وقت جلو رفتن است . من از همه مى خواهم ، من التماسمى كنم به ملت ايران ، من دست ملت ايران را مى بوسم ، اسلام را مى خواهند ببرند. صفوف خود را از غربزدگان و عمالرژيم فاسد جدا سازيد ايـن قشرهاى اين قشرهاى دانشگاهى و دانشجو و وكلا و روشنفكرها حساب خودشان را از اينچـنـدين نفر، چند نفرى كه عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا كنند. كانون وكلا كه همه اشغـربـزده نـيـسـت ، كـانـون وكـلا تـويـشان پيدا مى شود، اين غربزده ها را كنار بگذارند.يكيشان رفت ، باقى هم بروند. روشنفكرها، روشنفكرهاى اسلامى ، روشنفكرهاى وارداتىرا كـنـار بزنند. غربزده ها را كنار بگذاريد، عده شان خيلى زياد هم نيست اما فضوليشانزيـاد اسـت . عـده زيـادنـيـسـت ، ادعايشان زياد است . خود قشر روشنفكر متعهد اسلامى براىخـاطـر خـدا،بـراى خـاطـر اسلام ، براى خاطر استقلال كشور، براى خاطر حفظ آزادى ، اينروشنفكر متعهد اسلامى ، آنهايى را كه در بينشان پيدا مى شود كه نق مى زنند و مى خواهندنـگـذارنـد كـارهـا پـيـش بـرود، اينها را كنار بزنند. التماس دعا بكنند پيش گوششان ،بروند به اروپا باز سر عياشى اى كه مى كردند، حالا آمده اند. آن كانون وكلا، آنهائىكه بر ضد اسلامند، و كنار بگذارند. همه كه نيستند، بعضى از وكلا بسيار مردم صحيحو سـالمـى هستند، بسيارشان ولى آنهايى كه فضولى مى كنند، آنها را كنار بگذارند، ازكانون بيرون كنند. ترس غربزدگان از روحانى و دانشگاهى صالح دانـشـگـاه مـا كـه مـركـز آدم سـازى بايد باشد، قشر دانشجو كه متعهد براى اسلام است وخونش را براى اسلام داد و فعاليت براى اسلام كرد، حالا بيدار باشد كه يك عده معدودىتـوى ايـن دانـشـگـاه دارنـد مـى رونـد و نـمى خواهند اسلام پيدا بشود، نه اينكه مى خواهنددانشگاه درست بشود، خير، آنها از درست شدن دانشگاه مى ترسند. خـدا رحـمـت كـند مرحوم فيض رضوان الله عليه را !!! قمى !!! توى همين مدرسه فيضيه ،نـزديـك ايـنـجـايى كه حوض بود، زمان رضاخان فرمودند به من كه چى عيبى دارد، خوبايـنـهـا مـى خـواهـنـد صالح را از غير صالح جدا كنند (مى خواستند امتحان بكنند و آن امتحانهـايـى كـه مـى خـواسـتـنـد بـكـنند و روحانيت را از بين ببرند) ايشان باورش آمده بود، مىفرمود كه خوب ، اينها مى خواهند صالح ها را كـنـار بـگـذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض كردم آقا، اينها از صالح مى ترسند،ايـنـهـا از روحانى صالح مى ترسند،، از بدش چه ترسى دارند؟ بدش كه همراه هست !!!هـمـراهـشـان !!! ايـنـهـا از صـالح مـى تـرسند. دانشگاه هم بايد خودش را اصلاح كند، خوددانـشـگـاهـى ، خـود دانـشـگـاهـى صـالح . ايـنـهـايـى كـه حـالا آمـده انـد و مـى خـواهـنـد بـهقـول خـودشان اصلاح بكنند، اينها از اصلاح دانشگاه مى ترسند. اينها مى ترسند كه دردانـشـگاه يك آدمى پيدا بشود كه يك وقت مشت بزند به دهانشان . آنها هم مى ترسيدند كهاز روحانيت يكى پيدا بشود مشت بزند به دهانشان . همه از آدم مى ترسند، از آدمك كه كسىنمى ترسد. اينها مى خواهند دانشگاه را نگذارند آدم تويش پيدا بشود و شما جديت كنيد كهآدم پـيـدا بـشـود. شما جديت كنيد كه اين اشخاصى كه حالا افتاده توى دانشگاه ها و دارندفـسـاد مـى كنند، خودتان بيرونشان كنيد. نبايد شكايت كنيد كه در دانشگاه يك كسى آمده ودارد حـرف مـى زند. خوب ، برو مقابلش بايست ، بگو آقا تو چه مى گوئى ؟ تو براىمـلت دلت مـى سـوزد؟ اگـر بـراى مـلت دلت مـى سـوزد، چـرا رفـراندم را نمى گذاشتيدبـشـود؟ چـرا نمى گذاريد كشاورزها الان رزاعتشان را بردارند؟ جز اين است كه مى خواهيدبـراى آمريكا بازار درست كنيد؟ پيشتر، شاه درست مى كرد، حالا شاهك . چرا نمى گذاريدكارخانه ها راه بيفتد؟اگر كارخانه ها براى ما راه بيفتد، خوب احتياجمان از بيرون كم مىشـود، از غـرب كم مى شود و اينها عمالند براى اينكه ما را محتاج به آنها كنند. بشناسيددوسـتـان خـودتـان و دشـمنان خودتان را. قشرهاى روشنفكر، دشمن اسلام را بيرون كنند ازمـراكـز خـودشـان . كـانـون وكلا، وكلاى دشمن با اسلام را يا نفهم را كنار بگذارند. من ازخداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى خواهم و عذر مى خواهم كه شما را در اين گرمامـزاحـمـتتان كردم ولى خوب چه بايد كرد. بايد دردها را گفت و ملت را بيدار كرد كه مباداخداى نخواسته تحت تاءثير اين حرف ها يك وقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمندكند. خداوند مملكت ما را از شر شياطين نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمين متعهد و از لشكرامام زمان سلام الله عليه قرار بدهد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته تاريخ : 26/3/58 بيانات امام خمينى در ديدار با جامعه وعاظ تهران در صدر اسلام ، مسجد مركز فعاليت هاى سياسى بوده است بسم الله الرحمن الرحيم مـسـجـد و منبر در صدراسلام مركز فعاليت هاى سياسى بوده است . جنگ هائى كه در اسلامشـده اسـت بـسـيـارى از آن از مسجد طرحش ريخته مى شد. حضرت امير سلام الله عليه بهحـسـب خـطـبـه هائى كه در نهج البلاغه جمع شده است !!! بعضى !!! خطيب بزرگ و فخرخـطـبـاسـت و با آن خطبه هاى بزرگ مردم را تجهيز مى كردند براى دفاع از اسلام و همينطور دستورهاى اخلاقى و دستورهاى عقيدتى و همه چيز در اين كتاب مقدس هست . مسجد جائىبـوده اسـت كـه از آنـجـا شروع مى شده است به قعاليت هاى سياسى ، منبر هم جائى بودهاسـت كـه مـحل خطبه ها بوده است ، خطبه هاى سازنده و سياسى ، مع الاسف تبليغات زيادىكـه شايد از سيصد سال پيش شده است يعنى از آنوقتى كه غرب به اينجا راه پيدا كردهو مـطـالعـات در حـال مـردم مـشـرق عـمـومـا كـرده انـد و رسـيـدگـى بـه اوضـاع واحـوال سـيـاسـى و اجـتـمـاعـى و اخـلاقـى مـردم شـرق آنـهـا كـرده انـد. در آنـوقـتـى كـهوسـايـل رفـت و آمـد مثل حالا نبوده است در تاريخ مى بينيد كه با شتر حركت مى كردند اينبـيـابـان هـاى مـمـلكـت ما را بررسى مى كردند، تمام جاها را اينها بررسى كردند و تماممـخـازن مـا را بهتر از ما مطلع اند و تمام گروه هاى كشور را چه مرزنشين ها و عشاير و چهمـركـزنـشين ها و روشنفكرها، همه اينها را، اينها مطالعه كردند و به آن نتيجه رسيدند كهمـسـجـد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد،يـعـنـى آن نـتـيـجـه اى كـه از مـسـجـد و مـحـراب و مـنـبـر و از دانـشـگـاه بـايـدحـاصـل بـشود، خنثى كنند، چه بكنند؟ مسجد و منبر و روحانيت ، مامورشان كه رضاخان بودآمـد و شـايـد (اگـر) شـمـا يـادتـان نـبـاشـد كـه چـه كـرد، تـمـام مـنـابـرتـعـطـيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل ، تمام مجالس روضه خوانى همه از بين رفت ، تمامروحـانـيـت دسـتخوش مفسده هائى كه آنها داشتند (عمامه ها را برداشتند، لباس ها را از چيزآنـهـا كـنـدنـد تـغـيـيـر دادنـد، مـنـبـرى ، محرابى ، كوچك ، بزرگ همه در تحت فشار قرارگرفتند) واقع شدند. تبليغات دامنه دار جهت جدا نمودن روحانيت از سياست و يك چيز مهمى كه هم در دانشگاه عمل شده است و هم در منبر و محراب و روحانيت ، اين اسـت كـه تبليغات دامنه دار شده است كه به خود روحانيون هم مطلب را مشتبه كنند كه شماچه كار داريد به سياست ، شما برويد نمازتان را بخوانيد، عبا را به سرتان بكشيد وبرويد نماز را بخوانيد و بعد از نماز هم اگر مى توانيد چند كلمه مساءله بگوئيد و بعدهـم برگرديد خانه تان ، چه كار داريد به مملكت ، به احتياجات ملت شما چه كار داريد،ايـن كـارش بـا ماهاست . ما وقتى كه از آن حبس بنا بود بيائيم به آن حصر، اين پاكروان(مـثـل ايـنـكـه مقتول هم شد و آنوقت رئيس سازمان بود) آمد آنجا، من و آقاى قمى هر دو با همنشسته بوديم آن هم آمد و گفت به اينكه اين سياست كارى است كه دروغگوئى در آن هست ،بـدجنسى مثلا در آن هست چه هست ، آخر كلمه اش اين بود كه پدر سوخته اى در آن هست ، اينرا شـمـا بـگـذاريـد بـراى مـا، مـن گـفـتـم سـيـاسـت بـه ايـن مـعـنـائى كـه شما مى گوئيدمـال شـمـاسـت . ايـنـهـا هـمچو تبليغات كرده بودند كه اگر يك ملائى وارد مى شد در ا مرسياسى ، راجع به حكومت مى خواست صحبت بكند، راجع به مجلس مى خواست صحبت بكند،راجـع بـه گـرفتارى هاى سياسى مردم مى خواست صحبت بكند، در خود جامعه روحانيت مىگـفـتـنـد ايـن آدم سـيـاسـى اسـت ديـگـر بـه درد نـمـى خـورد همان خاصيتى كه در على ابنابـيـطالب (ع ) بود كه يك رجل سياسى بود، از خطش معلوم است كه مرد سياست بوده وازكـاغذى كه به مالك اشتر نوشته و دستورهائى كه داده ، همه اش دستورهاى سياسى استمـا غـفـلت كـرديـم ، از مـبـادى امـر و از صـدر اسـلام و از كـيـفـيـت سـيـاسـترسـول اكـرم (ص ) و از سـياست اميرالمومنين سلام الله عليه و سياست ائمه عليهم السلامكه به صورت تقيه سياست ها را اجر مى كردند غفلت كرديم . به ما اينها تزريق كردندو حـتـى به خود ما تعميه كردند كه شما حق دخالت دراين امور را نداريد، اصلا به شاءنشـمـا نـيست و آن اسم كه ما هم يك قدرى خوشحال بشويم كه آقا شما بالاتر از اين هستيدكـه در سـيـاسـت دخـالت بكنيد شما يك رجل روحانى هستيد، شما بايد مردم را تهذيب اخلاقشـان بـكـنـيـد، اخـلاق بـراى مـردم بگوئيد و امثال اين حرف ها. هم منبرها را از محتوائى كهبـايـد داشـتـه بـاشد كه آن دخالت در امور سياست و مملكت است و هم مسجدها را و هم سايرطـبـقـات روحـانـيـون را و هـم حـوزه عـلمـيـه را از آن مـحـتـوائى كـه اسـلام ازاول مـى خواسته اينها باشند و اين كارها را بكنند، حوادث واقعه بايد به روحانيين رجوعبـشـود. حـوادث واقـعـه چـه چـيز است ، حادثه ها، همين حوادث سياسى است ، حالا احكام جزءحـوادث نـيـسـت و اما (الحوادث الواقعه ) رجوع كنيد به فقها حوادث همين سياست هاست ،ايـن حـادثـه هـا عـبـارت از اين است كه براى ملت ها پيش مى آيد، اين است كه بايد مراجعهكـنـنـد بـه كـسـانـى ديـگـرى كـه در راءس مثلا هستند و الا مساءله گفتن ، احكام شرعى جزءحـوادث نيست ، يك چيزهائى است كه بوده است . در هر صورت من طلبه را و شماى خطيب رااز آن خـاصـيـتـى كـه بـايد داشته باشيم ، از آن خاصيت انداختند و اين بزرگترين جرمىبـود كه اينها مرتكب شدند. آن فشارهاى رضا شاه ، آنها معلوم بود كه به جائى نخواهدرسـيد، فشار و زور كار را انجام نمى دهد و لهذا ديديد تمام شد آنها، با فشار نمى شد،نـمى شد كا ر را درست كرد، با حيله بايد كار را درست كرد، دست دوم اين بود كه با حيلهبـه صـورت ايـنـكـه مـن هـوادار اسـلام هـسـتـم مـن عـدالت اجـتـمـاعـى اسـلام راقبول دارم حالا هم دست بر نمى دارد. ايجاد تحول روحى در جامعه ، اراده الهى بود هـمـيـن چـنـد روز پـيش از اين در يك مجله اى ديدم كه نوشته است كه من از مردن نمى ترسمبـراى ايـنـكـه مـن يـك آدم مـسـلمـانى هستم !!! باز هم به خيالش كه باز مى شود !!! در هرصـورت آنـكـه بـراى مـا مـهـم اسـت ايـن اسـت كـه مـا هـمـانـطـورى كـه در ايـن سـهسـال ، بحمد الله واقع شد و تقريبا راه صد ساله منبرى و محرابى رفت و ساير مردم ودانـشـگـاهـى هـا راه صـد سـاله رفـتـنـد ايـنـهـا، يـعـنـى يـكتـحـول روحـى در تـمام جوامع پيدا شد. آن منبرى كه اصلش يا جراءت نمى كرد از ترسايـن مـردمـى كـه پاى منبرش نشسته اند مطلب سياسى را عنوان بكند يا خودش اعتقادش اينبـود كـه نـه نـبـايـد ايـن كـارهـا بـشـود، در ايـن يـكـى ، دوسـال ديـديـم كـه مـتـحـول شدند به يك مردم متعهد كه همان چيزى كه درصدر اسلام مطرحبـوده ايـنـهـا مـطـرح كـردنـد، مـحـراب هـا همانطورى كه محراب هاى صدر اسلام بوده استمـتـحـول شـدنـد، مـنـبـرهـا هـمـانـطـور، بـازار مـتـحـول شـد، بـازارى كـه بـراى خودش هيچقـائل نـبـود كـه در امـور سـيـاسـى داخـل بـشـود در امـور سـيـاسـى و در مـتـن سـيـاسـتداخـل شـد، دانـشـگـاه هـا مـتـحـول شـدنـد، آنـهـائى كـهخـيال مى كردند كه بعضى شان اسلام اين نمى شود، تحرك ندارد، آنها فهميدند كه همهتـحـرك هـا از اسـلام اسـت . قـرآن كـتـاب تـحـرك اسـت ، جـنـبـش اسـت . آنـهـا هـممـتـصـل شـدنـد بـه شـمـا، بـازار هـم مـتـصـل شـد بـه هـمـه ، كـارگـرهـا هـممـتـصـل شـدنـد بـه هـمـه ، كـارمـنـدان هـم مـتـصـل شـدنـد بـه هـمـه ، آخـرش هـم ارتـشمـتـصـل شـد. اين يك مطلب الهى بود، نمى شود اين را پاى كسى حساب كرد كه اين كار راكرده ، اين را ما به پاى خدا حساب مى كنيم ، خدا اين كار را كرد، اراده خدا بود كه منت برهـمـه گـذاشـت و هـمـه اقـشـار را بـا هـم مـتـحـد كـرد بـه طـورى كـه ارتـش هـممتصل شد، ژاندارمرى هم متصل شد همه متصل شدند به هم و همه يكصدا يك مطلب را خواستندو آن مـطـلب ايـنـكـه مـا جـمـهـورى اسـلامـى مى خواهيم ، ما اين رژيم را نمى خواهيم ، اين يكتـحـولى بـود كـه بـشـر نـمـى تـوانـسـت ايـن تـحـول را درسـت كـنـد، ايـنتـحـول الهى بود، يعنى مقلب القلوب اين كار را كرد، قلب ها را از آن وحشت بيرون آورد،از آن وحشتى كه از اين رژيم ها همه داشتند از آن وحشت بيرون آورد و به جاى آن تصميم وشجاعت به ايشان داد به طورى كه زن ها، بچه ها و مردها، همه به مبارزه برخاستند. كىسـابـقـه داشـت كـه زن در مـبـارزه بـيـايـد، مـقـابـل تـوپ و تـانـك بـيـايـد، ايـن يـكتـحـول روحـى بـود كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى در ايـن مـلتتـحـول را ايـجـاد فرمود و مادامى كه ما اين تحول را حفظ بكنيم و نهضت را به همانطورىكـه تـا حـالا آمـده اسـت حـفـظش بكنيم ، براى ما پيروزى هست ، جديت بكنيد. شما آقايان كهوظـيـفـه تـان سـنـگـيـن تـر از سـايـر طـبـقـات اسـت ،شـغـل شـريـف تـر و مـسـؤ وليـت زيادتر، آگاه كنيد مردم را به اينكه يك چند قدم ديگر ماداريـم كـه بـرسـيـم بـه ايـنكه همين طور كه گفتيد رئيس درست بشود، مجلس شورا درستبـشـود و قـانـون اسـاسـى تـصـويـب بـشـود، شـمـا و مـن و هـمـهاهـل مـنـبـر و مـحـراب و همه روحانيون و طبقات ديگر و همه دانشگاهى و دانشمندان موظفند كهامروز همه با هم و همه مجتمع كوشش كنيد كه زود اين مطلب بگذرد. مخالفين ، با جمهورى مخالف نيستند، بااسلام مخالفند شما ببينيد ما رفراندمى كه مى خواستيم بكنيم و همه ملت همراه بودند، كسى مخالف نبود،آنهائى كه به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهائى كه مى خواستند كه اسلامى توى كار نباشدتـحـريـم كـردنـد، بـعـضى شان در كردستان تحريم كردند، يك اشخاصى كه كمونيستبـودنـد و مـتـصل به آنها، در تهران هم شركت نكردند، چند طبقه و چند حزب ولو جمعيت كمبـود. خوب ، در بعضى از شهرستان ها هم صندوق ها را سوزاندند ودربعضى جاها هم باتفنگ مانع شدند از اينكه بيايند راءى بدهند. همين اشخاصى كه براى راءى به جمهوريتاسلامى كوشش مى كردند كه نشود، از جمهوريش حرفى نداشتند، از اسلاميش حرف داشتندو الا آنـهـا جـمـهورى را، اگر شرقى بودند جمهورى هست ، اگر غربى هم بودند جمهورىهست ، از اينش هيچ حرفى نداشتند، كلمه اسلاميش را برداريد جمهورى جايش بگذاريد، همهمان رفيقيم ، اما يعنى چه ؟ يعنى ما اسلام را كنار بگذاريم تا آنها با ما رفيق بشوند كهاسلام را كنار گذاشتند. حالا همان جمعيت ملاحظه كنيد آنهائى كه مى گويند ما راهپيمائى مىكـنـيـم تـا مـجـلس مـؤ سـسـان درسـت بـشـود بـبـيـنـيـد چـه اشـخـاصـى هـسـتـنـد، كـى هـامـتصل شدند به هم و چه نظرى دارند از اين كار. نظر اين است كه مجلس مؤ سسان شش ماهطـول بكشد تاتعيين بشود اشخاصش ، دو ماه طول بكشد تا يكى يكى ، پانصد، ششصد،هـفـتـصـد نـفر را تعرفه هايشان را ببينند و ببينند درست است يا نه ، اين تقريبا حدود يكسـال ، دو سـه سـال طـول بكشد كه مناقشات در يكى يكى اش ، اين بعضى از اين شياطينبـيـايـنـد يـك ماه دو ماه معطل كنند سر يك ماده اى از اين قانون . آنوقت چه بشود؟ اين ريشههـائى كـه الان زود قـابـل كـنـدن و دور ريـخـتـن اسـت ، ايـنـهـا جـان بـگـيـرند، اينها به هممـتـصـل بـشـونـد؟ ايـن اشـخـاص مـخـتـلف بـه هـم مـتـصـل بـشـونـد، بـااتـصـال بـه هـم مـانـع بـشـونـد از ايـنـكـه اصـل راءى داده بـشـود (جـمهورى اسلامى ) بااتـصـال بـه هـم هـمـچـو بـكـنـنـد كـه مـسـائل سـابـق دوبـاره عـود كـنـد. دراصل مقصد اين است منتها در بين اينها بعضى در اشتباهند، سوء نيت ندارند، اطلاعشان ناقصاسـت ، اشـتباه دارند، در تحت تاءثير آنهايى كه سوء نيت دارند واقع مى شوند و بعضىشـان سـوء نـيـت دارنـد و روى نـقـشـه دارنـد كـار مـى كـنـنـد ايـنـهـائى كـه بـا هـم دارنـدمـتـصـل مى شوند شما مطالعه كنيد، چه جمعيت هائى بودند، آيا بازارى هستند، آيا منبرى هاهـسـتـنـد آيـا محرابى ها هستند يا يك دسته هائى هستند كه اين دسته ها هيچ كدام يك كار بهاسـلام كـارى ندارند، بعضى شان هم جدا مخالف با اسلامند. اينهائى كه مى گويند ما ازديـكـتـاتـورى پـهـلوى خـارج شديم به ديكتاتورى عمامه و كفش رسيديم ، از ديكتاتورىنـمـى تـرسـنـد حاضرند كه يك كمونيست بيايد ديكتاتورى كند، از آخوند مى ترسند، ازعمامه و كفش مى ترسند، از اسلام مى ترسند، نه از ديكتاتورى . بدترين ديكتاتورى هاآنـى اسـت كـه در كمونيست هاست ، غرب آنطور ديكتاتورى ندارد، اينها از او نمى ترسند،اينها از اسلام سيلى خوردند از آنكه سيلى خوردند از آن مى ترسند. ما مى خواهيم مملكت اسلامى درست كنيم ،نه غربى و شما بايد همه رفقاتان را، تقريبا شايد بيشتر از هزار نفر شما رفيق داريد در اينجا،همه اهل اين علم هستيد (بيشترند الحمد لله ، خدا بيشترشان كند) شما بعد به تمام اينها ابلاغ كنيد ازقـول مـن ، ابـلاغ عـاجـزانه ، ابلاغى كه يك نفر فقير دستش را دراز مى كند كه منابر، درمنابر بگوئيد كه مجلس مؤ سسان به آن معنا ملت نمى خواهد. به مردم حالى كنيد مطلب را.مساءله ، مساءله اقتصاد نيست ، مساءله خانه نيست كه من بتوانم از خانه بگذرم ، از اقتصادبـگـذرم ، مـسـاءله ، مـسـاءله قـرآن است . مى توانيم ما بگذريم از قرآن ؟! ما نمى توانيمبگذريم از اين . آن كه مى گويد مجلس مؤ سسان اگر نباشد ما تحريم مى كنيم ، اين همينكـمـونيست ها هستند كه آن را تحريم كردند، حالا هم باز همين حرف را مى زنند، يا يك كسىاست كه اشتباه دارد اشتباهش بايد رفع بشود. اينها نظرشان اين است و اشخاصى كه حسننيت دارند، توجه به اين ندارند، نظرشان به اين است كه تعويق بيندازند. هى تعويق ،تـعويق ، تعويق و مجلس مؤ سسان به آنطورى كه در غرب هست و ما هميشه بايد تقليد ازغرب را بكنيم و مع الاسف دست بر نداشتيم از اين غربزدگى ، آن مجلس مؤ سسان شش ماهمى خواهد تا آن افراد تعيين بشوند، هفتصد نفرى ، هشتصد نفر، اگر كارشكنى نكنند در آن، بعد هم چند ماه مى خواهد اصلا يك مجلسى درست بشود، آئين نامه اش نوشته بشود، بعدهم خدا مى داند چقدر مى خواهد تا رسيدگى به آن طورى كه شياطين مى خواهند، رسيدگىبكنند. ما مى خواهيم يك مملكت اسلامى درست كنيم ، ما نمى خواهيم يك مملكت غربى درست كنيم، مـا حـقـوقـدان غـربـى لازم نـداريـم ، اصـلا صـلاحـيـت نـدارد آن كسى كه حقوق به معناىحـقـوقدانى غربى و غربزدگى دارد، او صلاحيت ندارد كه در قانون ما دخالت بكند و باقـانـون اسـاسـى مـسـكـو را نـمـى خواهيم درست بكنيم ما قانون اساسى آمريكا را كه نمىخـواهـيـم ، مـا مـى خـواهـيـم قانون اساسى اسلام را درست كنيم . اسلام شناس بايد دراينجادخـالت داشته باشد، اسلام شناس روحانيون هستند و بعضى ازا شخاصى كه در روحانيتداخـل هـسـتـند ولو از صنف ديگر هستند لكن اطلاعات اسلامى سياسى دارند و ما همين ها را مىخـواهـيـم تعيين كنيم يعنى نه اينكه ، ملت ما همين ها را مى خواهد. ما تبليغ مى كنيم ، شما همتـبـليـغ بـكـنيد يك همچو اشخاصى بايد تعيين بشوند. حالا الان وظيفه همه شما آقايان ورفـقـا و بـرادرهـايـتـان و مـا و دوسـتانمان همه بايد توجه مان الان به اين باشد كه اينطـرحـى كـه دولت مـى دهـد صـحـيـح است و همه تاءييد كنيم دولت را تا رفراندم بگذاردقـانـون اسـاسـى را. ديـشـب بـود كـه در روزنـامـه ديدم كه سفير سوئيس گفت كه قانوناسـاسـى در ايـن مـملكت به رفراندم گذاشته مى شود و در همه جا اين رسم هست ، برويمسـراغ وزارتـخـانـه اش آن هم نه ، برويم سراغ اداراتش آن همه نه . ما همچو چيزى نمىخـواهـيـم ، مـلت مـا مـى خـواهـد كـه اسـلام درخـارج تـحـقـق پـيـدا بـكند،يعنى هر كس وارد هروزارتـخـانـهـاى بشود خيال كند كه وارد شده در يك معبدى ، يك جائى كه مردمش آنجا هستندمـردم صـالحـند. اگر وارد شد در ژاندارمرى ، مثل سابق نباشد كه رضاخان وارد شده بودآنوقت نوشته بودند كه وارد شد در ژاندارمرى دست گذاشته بود در جيب هايش گفته بودمـى تـرسـم بدزدند. اينجور نباشد. سردارهاى جنگ هاى اسلامى امام جماعت هم بودند. همانسـردارى كـه مـى فـرستادند حاكم كجا بود، يا مى فرستادند رئيس لشكر كذا بود، امامجماعت هم بود، آنها صالح بودند (نه ، امام جماعت كه چيزى نبود،نه ) آنها صالح بودند.ما حالا مى خواهيم آنطور باشد كه آن رئيس سـتـادمـان هـم همچو باشد كه به او اقتدا بكنند، نخست وزيرمان هم همچو باشند كه به اواقتدا كنند، به ايشان اقتدا بكنند، ما مى خواهيم اينطور باشد، ما مى خواهم همچو باشد كههـر جـاى مـملكت كه برويد اين اسلام را آنجا ببينيد. مقصد ما اين است ، مقصد ما اين نبود كهيـك لفـظـى بگوئيم كه ما جمهورى اسلامى مى خواهيم باقيش ديگر هيچى . حالا بايد اينكـارهـا را انـجـام بـدهـيـم و الان چـيـز مـهمى كه نظر همه تان بايد باشد همين است كه اينطرحى كه دولت داده است كه بايد عده اى را، هفتاد و پنج نفر را مردم تعيين بكنند، بعد ازايـن تـعـيـيـن ايـنـهـا را بـررسـى بـكـنـنـد و بـعـد از او رفـرانـدم بـشـود، ايـن طـرح راقـبـول كـنـيد و به مردم هم تزريق كنيد كه همين طرح صحيح است ، باقيش براى اينكه مىخـواهيم اين زود بگذرد، باقيش معطل كردن است و باقيش توطئه و چيز است و مى خواهند باهـم جـمـع بـشـوند شياطين . من متشكرم از شما كه آمديد با من از نزديك ملاقات كرديد و درددل هاى مان را با هم بگوئيم . خداوند انشاءالله همه شما را تاءييد كند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته تاريخ : 26/3/58 بـــيــانـات امـام خـمـيـنـى در جـمع اعضاى انجمن اسلامى جوانان و حزب جمهورى اسلامىوفرهنگيان شهرستان ملاير قدرت اسلام عامل تجمع طوايف مختلف درزير يك سقف بسم الله الرحمن الرحيم ايـن قـدرت اسـلام اسـت كـه طـوايـف مـخـتـلفـه را در زيـر يـك سـقـف جـمـع كـرده اسـت .قـبل از اين يك همچو اتفاقى نمى افتاد كه از بيجار، از دورود، از ملاير، از خوزستان و ازجـاهـاى ديـگـر با ما ملاقات كنند، مطالبشان را بفرمايند، ما هم مطالبى عرض كنيم . لكنقـدرت اسـلام قـوه ايـمـان ، ايـن مـطـلب را مـحـقـق كـرد كـه الان مـا اشـخـاص مـخـتـلفالمحل در يك جا مجتمع هستيم و مطالب خودمان را مى گوئيم . مـطـلب هـمـان است كه مكرر عرض كردم و بايد تاكيد كنم كه ما يك مطلب حتمى داشتيم كهدشـمـن هـاى خودمان را عقب بزنيم و آنها را از مملكت بيرون كنيم و موانع را مرتفع كنيم كهالحـمـدلله شـده اسـت و اگـر هـم مـانده است ، يك ريشه گنديدهاى هست اين ، و يك مطالبىداريـم كـه در مـقـام سازندگى كشور است . در راس همه قضيه قانون اساسى است ... بهاسـم تـمـدن بـزرگ هـمـه را بـه هـم بـريـزد، لكـن مـا بـايـداول اصـول مـطلب را درست كنيم ، ايرانى داشته باشيم ، اسلامى داشته باشيم ، تا بعدراجع به آبادى اين و راجع به فروعش صحبت كنيم . الان مـطـلب ايـن اسـت كـه دشـمـن شـمـا، دشـمـن هـاى اسـلام الانمـشـغـول تـوطـئه هـسـتـنـد و مـشغول جمع آورى قوا هستند و مى خواهند يك توطئه اى بكنند وتوطئه اى كه آنها مى خواهند بكنند قبلا هم در صدد بودند كه نگذارند....
|
|
|
|
|
|
|
|