بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب انسان از مرگ تا برزخ, نعمت الله صالحى حاجى آبادى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     ENSAN006 -
     ENSAN007 -
     ENSAN008 -
     ENSAN009 -
     ENSAN010 -
     ENSAN011 -
     ENSAN012 -
     ENSAN013 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

يك سال عذاب براى حق الناس  

مرحوم سيد محمد (ره ) كه يكى از علماى بزرگ اصفهان بودنقل كرده است : يك سال از فوت پدرم گذشته بود. شبى او را در عالم خواب ديدم واحوالش را پرسيدم : گفت : تا كنون گرفتار بودم اما حالا راحت شدم . عرض كردم : سببگرفتارى شما چه بود؟
فرمود: هيجده قران به مشهدى رضاى ((سقاباشى ))، بدهى داشتم و فراموش كردم كهوصيت نمايم تا به او بدهند. از وقتى كه مردم تا كنون گرفتار بودم ، ولى ديروزمشهدى رضا مرا حلال كرد و از گرفتارى برزخ نجات پيدا كردم .
سيد محمد وقتى اين خواب را مى بيند از نجف اشرف به برادرش كه در اصفهان بود مىنويسد: چنين خوابى ديدم . تحقيق كن اگر پدرم به كسى بدهى دارد بپردازيد، برادرشدنبال ((سقا باشى )) مى رود و قضيه را از او مى پرسد: ((سقا باشى )) مى گويد:آرى ، من مبلغ هيجده قران از پدر شما طلب كار بودم ، پس از مرگ آن بزرگوار چونسندى در دست نداشتم مطالبه آن پول را نكردم ؛ زيرا بى فايده بود و اگر طلب مىكردم آنها هم از من طلب سند مى نمودند. تا اين كه يكسال از مرگ مرحوم پدرتان گذشت . با خود گفتم : هر چند سيد كوتاهى كرد و سندىبه من نداد وصيت هم نكرد ولى به خاطر جدش او راحلال مى كنم تا گرفتار عذاب نباشد.
فرزندان آن مرحوم ، هيجده قران را آماده مى كنند كه به آقاى ((سقا باشى )) بپردازند.ولى ايشان قبول نمى كند و مى گويد: من چيزى را كه بخشيده ام ديگر نمى توانم پسبگيرم .(181)


به اندازه يك گندم از حسناتم كم شد  

وارد شده است : مرد فقيرى از دنيا رفت ، اول صبح جنازه او را برداشتند و در اثر زيادىجمعيت ، دفن او تا شب طول كشيد. بعد از دفن ، او را به خواب ديدند. به او گفتند: با اينهمه مقام و احترامى كه از تو به عمل آمد خداوند با تو چه كرد؟ و چه عملى انجام داد؟
در جواب گفت : به حمدالله خدا مرا بخشيد و احسان زيادى به من كرد، ولى روزى باحالت روزه به آسياب دوستم كه مشغول آرد كردن گندم هاى خود بود رفتم ، هنگام افطاربدون اجازه دوستم ، يك دانه گندم برداشتم به دو نيم كردم و باز گندم را ميان گندمهاانداختم .
دوستم گفت : كه اينها مال من نيست . وقتى از دنيا رفتم ، خداوند به حسابم رسيدگى كردحتى از آن يك دانه گندم هم ، حساب به عمل آورد و از من مطالبه حق دوستم را نمود و ازحسناتم به اندازه قيمت آن دانه گندم برداشته و به رفيقم دادند. از اين جا معنى آيه
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يثره (182)
معلوم مى شود.
خداوند مى فرمايد: ((كسى كه به اندازه ذره اى كار خير انجام داده باشد آن را مى بيند وكسى كه به اندازه ذره اى شر و كار ناپسند انجام داده باشد آن را مى بيند)).
پس اى بندگان خدا! مواظب باشيد ((حق الناس )) را ضايع نكنيد، و تا فرصت داريداگر حق كسى پيش شما است به صاحبش برسانيد؛ زيرا در قيامت با دقت به حساببندگان رسيدگى مى شود.
اگر بنا باشد براى يك درهم ناچيز شش صد نمازقبول شده بردارند(183)!! چيزى براى انسان باقى نمى ماند مگر اين كه خداوند رحمكند.


بد اخلاقى  

از جمله چيزهايى كه باعث عذاب و فشار قبر مى شود ((بداخلاقى )) است ، چه با مردم وچه با خانواده و دوست و رفيق . حتى اگر انسان از دوستان و اولياء خدا هم بوده است واخلاقش بد باشد باز قبر به طورى او را فشار مى دهد كه استخوانهاى او درهم شكستهمى شود.


داستان سعد بن معاذ 

در اين جا لازم است سعد بن معاذ را بيان كنم كه : او با آن همه ايمان و اعتقاد و با آن همهخدماتى كه به اسلام و مسلمين كرده بود باز قبر او را فشار داد. او در جنگ هاى اسلامىمانند جنگ بدر، احد، خندق و.... شكرت داشت و در جنگ بدر پرچم دار طايفه اى بود.
سعد يكى از اصحاب بزرگ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و ازاهل مدينه بود. او رئيس انصار و فوق العاده نزدرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمين محترم بود به طورى احترام داشت كهوقتى سواره مى آمد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود: مسلمين بهاستقبالش روند و خود پيامبر هم هنگام ورودش تمام قامت در برابر او بر مى خواست . درجنگ خندق از خود گذشتگى هايى نشان داد تا آن كه تيرى به دستش اصابت كرد و دچارخون ريزى شد. در اين حالت گفت :
خدايا! اگر از جنگ قريش ، چيزى باقى گذاشته اى مرا زنده بدار؛ چون من بيشتر از هركس به جنگ با آنان علاقه مند هستم و اگر جنگ به پايان رسيده است همين تير را وسيلهشهادت من قرار ده و مرا نميران تا. چشمم به خوارى و نابودى يهوديان بنى قريضهروشن گردد.
بعد از آن ، سعد محل زخم خود را محكم بست و از خون ريزى جلوگيرى كرد. لكن دست اوتورم نمود. به دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد، خيمه اىبرافراشتند و سعد در آن خيمه ، تحت درمان قرار گرفت و خود پيامبر اكرم صلى اللهعليه و آله و سلم پرستارى او را عهده دار شد.(184) و اين دعا را در حق او مى كرد.((خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبىبپذير.))(185)
بعد از خاتمه جنگ خندق و محاصره قلعه بنى قريطه و در فشار قرار گرفتن آنان .
حضرت رسولصلى الله عليه و آله و سلم حكميت جنگ با يهوديان را به او واگذار كرد و به آنانفرمود: آيا راضى هستيد يكى از قبيله شما را حكم گردانم و به حكم او راضى شويد.گفتند: بلى ، آن مرد كيست ؟
فرمود: سعد بن معاذ است . يهود گفتند: به حكم او راضى شديم . حضرت دستور داد: او رابر تختخوابى گذاشتند و پيش يهود آوردند. يهوديان بنى قريضه دور بستر او جمعشدند و مى خواستند كه او درباره آن ها نيكى كند. سعد گفت : آيا به حكم من راضى هستيد!گفتند: آرى ، والله راضى هستيم . گفت : هر حكمى درباره شما بكنم به آن راضى هستيد.گفتند: بلى ، آن گاه متوجه حضرت شد و گفت : شما چه مى فرماييد؟ حضرت فرمود: اىسعد! حكم كن در حق ايشان ، زيرا هر حكمى كه تو در حق ايشان بكنى من راضى هستم .
عرض كرد: يا رسولالله صلى الله عليه و آله و سلم ! مردان ايشان را بكش ‍ و زنان واطفال آنان را اسير كن و اموالشان را در ميان مهاجر و انصار قسمت فرما. حضرت فرمود:حكمى كردى كه خدا در بالاى هفت آسمان چنين حكم كرده بود. بعد از آن جاى زخم تير، طبقخواسته خودش كه از خدا درخواست كرده بود منفجر شد و شروع به خون ريزى نمود تااز دنيا رفت .(186)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت . جبرئيلنازل شد و عرض كرد: يا رسول الله ! چه كسى از امت تو از دنيا رفته است ، كهفرشتگان آسمان روح او را به يك ديگر مژده مى دهند؟


خبر شهادت سعد به پيامبر رسيد 

حضرت صادق فرمود: عده اى به خدمت حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: يارسول الله ! ((سعد بن معاذ)) رحلت كرده و به شهادت رسيده است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وقتى خبر شهادت ((سعد)) را شنيد همراه جماعتىاز اصحاب خود، با عجله به طرف منزل ((سعد)) حركت كردند و در حالى كه تكيه بهدر داده و نشسته بود امر كرد تا ((سعد)) راغسل دهند، ناگهان ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند؟ فرمود:((ده هزار فرشته براى تشييع جنازه او آمده اند، به آن ها جا دادم )). وقتىغسل به پايان رسيد او را حنوط و كفن كرده و به سوى قبرستان بقيعحمل نمودند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم پا برهنه و بدون ردا، جنازه را تشيع مىكرد، گاهى طرف راست و گاهى جانب چپ تابوت را مى گرفت تا آن كه جنازه سعد راكنار قبر بر زمين گذاشتند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم داخل قبر شد و براى سعد، لحد معين كرد و اورا در لحد گذاشت . خشتها را يكى يكى پهلوى هم چيد و فرمود: سنگ وگل بدهيد و با آن ها ميان خشت ها را پر كرد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چون فارغ شد و خاك بر روى ((سعد ريختند وقبر را پر كردند. فرمود: مى دانم كه حركت و تلاش ما به سوى ديار نيستى و قبر استو نيز مى دانم كه پوسيدگى به اين قبر مى رسد، ليكن پروردگار دوست دارد بنده خداكارى را كه انجام مى دهد، در آن حكم كارى كند.
چون از تسويه قبر فارغ شد و خاك به روى آن ريختند. مادر ((سعد)) گفت : گوارا بادبر تو اى ((سعد))! در اين بهشتى كه داخل مى شوى .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى مادر سعد! به طور جزم بر خداحكم نكن ؛ چون الان قبر؛ بدن ((سعد)) را چنان فشارى داد.
رسول خدا بعد از دفن ((سعد)) مراجعت كرد و مردم نيز مراجعت نمودند و عرض كردند: يارسول الله ! ما امروز كارهايى را درباره سعد از شما مشاهده كرديم كه تا بهحال درباره هيچ كس ديگر نديده بوديم كه انجام دهيد، بدون ردا، و كفش بهدنبال جنازه ((سعد)) حركت كرديد!
فرمود: ديدم هفتاد هزار از فرشتگان آسمان بدون كفش و رداء به تشييع جنازه ((سعد))آمده اند، من هم به آن ها تاءسى نمودم .(187)
عرض كردند: شما گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ سرير را مى گرفتيد! فرمود: دستراست من در دست جبرئيل بود او از هر جا شروع مى كرد و مى رفت من نيز از همان جا شروعمى كردم و مى رفتم .
عرض كردند: شما دستور داديد كه ((سعد)) راغسل دهند و خود بر جنازه اش نماز خوانديد و براى او لحد قرار داديد و بعد از آنفرموديد كه قبر، بدن سعد را فشار داد.
فرمود: آرى ، چون ((سعد)) با اهل منزلش بداخلاق بود و فشار قبر در اثر خلق بد اوبوده است .(188)


ضد ولايت  

از جمله چيزهايى كه عذاب قبر را به وجود مى آورد اعتقاد نداشتن به ولايت امامان است .
شخصى به نام ((على بن ابى حمزه بطائنى از فرقه واقفيه )) كه در سابق ازنمايندگان حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به حساب مى آمد و در زندگانى و حياتآن حضرت مبلغ سى هزار دينار بابت وجوهات از مردم گرفته و پيش خود نگاه داشته بود(چون آن حضرت داخل زندان به شهادت رسيد پولها را به فرزندش ((على بن موسىالرضا)) تحويل نداد) و گفت : موسى بن جعفر در زندان از دنيا رفته است و كسى را بعداز خودش تعيين نكرده بود كه وجوهات را به اوتحويل دهم . اين شخص ‍ امامت على بن موسى الرضا عليه السلام را انكار كرد و با آنحضرت دشمنى ورزيد. پس از مرگش حال او را از امام رضا عليه السلام پرسيدند؟
آن حضرت فرمود: ملائكه در شب اول قبرش در مورد امامان از او پرسيدند: همه را جواب دادتا وقتى نوبت به من رسيد، امامت مرا منكر شد، پس ملائكه ضربه اى بر او زدند كهآتش از قبرش زبانه كشيد و او را سوزاند!(189)


حرام خوردن  

حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند، قومى راديدم كه قلاب هاى آتشين در بينى هاى آن فرو برده و در ميان جهنم معلق بودند. ازجبرئيل پرسيدم : اين ها چه كسانى هستند؟
عرض كرد:رسول عليه السلام فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند قومى را ديدم كهقللب هاى آتشين در بينى هاى آن ها فرو برده و در ميان جهنم معلق بودند. ازجبرئيل پرسيدم : اين ها چه كسانى هستند؟
عرض كرد:يا رسول لله ! كسانى هستند كه خداوندمتعال مال حلال روزى آنان كرده است ولى ايشاندنبال حرام رفته و حرام مى خوردند.
نيز فرمود: به قومى گذشتم ، ديدم سفره اى جلوى آنها گسترده شده و در آن گوشت هاىپاك و پاكيزه موحد است كه در طرف ديگر آن ، گوشت هاى كثيف و گنديده قرار داشت .
ولى آنها گوشت هاى پاك و پاكيزه را رها كرده و از گوشتهاى گنديده مى خورند. گفتم: اى جبرئيل ! اينها چه كسانى هستند؟
عرض كرد: كسانى هستند كه در دنيا غذاى حلال را رها كرده و حرام مى خورند؟! يارسول الله ! اينها كه مشاهده مى كنى از امت تو هستند.(190)


ترك نماز عشاء 

و فرمود: پس از آن ، بر جمعيتى گذشتم كه سر و صورت هايشان را با سنگ ، شكسته وله مى كردند. از جبرئيل پرسيدم : اينها چه كسانى هستند؟!
عرض كرد: جمعيتى از امت تو هستند كه نماز عشاء را نخواندند و از روى غفلت و اهميت ندادنبه نماز آن را ترك كرده اند.


ضايع كردن مال يتيم  

و فرمود: جمعيتى را ديدم كه آتش از دهان و پشتشان شعله ور بود. پرسيدم : اينان كيستندو كارشان چه بوده است ؟!
جبرئيل عرض كرد: يا رسول الله ! اينها ستمكارانى بودند كهمال و دارايى يتيمان را به هر عنوان مى بردند و آنها را از حقشان محروم و بى نصيب مىكردند.
(نيز فرمود: در جهنم قومى را مشاهده كردم كه لبهاى آنان مانند لبهاى شتر بود وجماعتى را بر آنها موكل كرده بودند كه لبهايشان را مى بريدند و سنگهايى از آتش رادر دهانشان مى گذاشتند و آن سنگها از زير آنان بيرون مى آمد.
گفتم : اى جبرئيل ! اينها چه كسانى هستند؟ جواب داد: كسانى كهاموال اطفال يتيم را از روى ظلم و ستم مى خوردند.


ربا خوردن  

سپس فرمود: بر عده اى گذشتم . شكمهايشان به قدرى بزرگ بود كه نمى توانستنداز جاى خود برخيزند! از جبرئيل پرسيدم : اينان كيانند؟
گفت : اينها ربا خواران امت تو هستند كه هرگاه عزم بر خواستن مى كنند، شيطان مزاحمآنها مى شود و همواره آنان را مى آزارد. سرنوشت اينان ، همچون سرنوشتآل فرعون است كه شب و روز بر آتش عرضه مى شوند و آتش را بر آنان مى نمايانند ودائما فريادشان بلند است و مى گويند: قيامت كى برپا مى شود؟(191)
و نيز فرمود: در شب معراج مردانى را ديدم كه شكمهاى آنان مانند خانه هاى بزرگ بود وداخل آنها پر از مار و عقرب بود و از خارج شكمشان ،داخل آنها ديده مى شد!
گفتم : اى جبرئيل ! اينها چه كسانى هستند؟ گفت : يارسول الله ! اينها رباخواران از امت تو هستند.


عيب جويى از مردم  

بعد از آن فرمود: قومى را ديدم كه لبهاى آنان مانند لبهاى شتر بود و گوشتهاىپهلوهاى خود را با قيچى مقراض مى كنند و در دهان خود مى گذارند و مى خورند.
گفتم : برادر جبرئيل ، اينها چه كسانى هستند؟ جواب داد: كسانى از مردم عيب جويى مى كنندو آنها را با گوشه هاى چشمهايشان و با اشاره سر و ابرو و دستهايشان مسخره مى كنندو غيبت مى نمايند و باز بان به عيب ظاهر و باطن مردم مى پردازند.


مال شوهر را به اولاد شوهر قبل دادن  

سپس فرمود: شب معراج در سير خود به زنانى رسيدم كه به پستانهايشان آويزانبودند. از جبرئيل پرسيدم : اينها چه طايفه اى هستند؟ گفت : زنانى مى باشند كهمال شوهران خود را به اولادانى كه از شوهر قبلى خود پيدا كرده اند مى دادند.
بعد از آن فرمود: غضب خدا بر زنانى است كه در قوم و جمعيتىداخل كنند كسانى را كه داخل آن قوم و جمعيت نيستند و آنها را بر اسرار آن قوم آگاه نمايندو اموال و سرمايه آنها را به ايشان بخورانند و آنان را صاحب حق بدانند.(192)


امر به معروف و خود عمل نكردن  

فرمود: آن شبى كه مرا به آسمانها سير دادند به عده اى برخوردم كه لبهاى خود را باقيچى هاى آتشين مقراض مى كردند، گفتم : اىجبرئيل ! اينها چه كسانى هستند گفت : خطبا و سخن گويان در دنيا هستند كه مردم را امر بهمعروف مى كردند و خود عمل نمى كردند(193)


عذابهاى بعضى اضافه مى شود 

همين طور كه در عالم برزخ به نعمت ها و ثواب هاى بعضى از مردم كه مؤ سسات خيريهبنا نهاده و باقيات الصالحات از خود باقى گذاشته اند اضافه مى شد و در پروندهنيك آنها ثبت مى گردد، بعضى از مجرمان و خيانتكارانى هم هستند كه بعد از مرگشان براعمال زشت آنها اضافه مى شود و عذابشان بيشتر مى گردد.
از باب مثال ، كسى كه كارخانه مشروب سازى يا مركز فساد و فحشاء براى بهانحراف كشاندن جوانان تهيه كند و عده اى از مردممال دار وقتى بناهاى فساد را ديدند آنها هم بروند و در مكان هاى ديگر همين بناها را آمادهكنند طبق رواياتى كه مى فرمايند: كسى كه سنت بدى را در جامعه بنيان نهد و سپسديگران از او پيروى نمايند هر بار كه آن سيره و روش ، موردعمل واقع شود در پرونده مؤ سس آن ، خواه زنده باشد يا مرده ، گناه تازه اى ثبت مىشود و مستحق كيفر جديدى مى گردد.
امام باقر عليه السلام فرمود: هر بنده اى از بندگان خدا كه روش گمراه كننده اى رابين مردم بنيان نهد براى او گناهى همانند گناه كسانى است كه مرتكب آنعمل شده اند بدون آنكه از گناه عاملين آن كاسته شود.(194)


فصل چهارم : چيزهايى كه عذاب قبر را برطرف مى كند 
مقدمه  

همين طور كه گفته شد: بعضى از اعمال و كردار، باعث عذاب و فشار قبر مى شود.بعضى از اعمال و كارها هم باعث برطرف شدن عذاب قبر مى گردند. به طور كلىكارهاى نيك نقش بسزايى در آرامش روح در عالم برزخ و رهايى از فشار قبر دارد، ولىمطابق روايات ، بعضى از اعمال در اين راستا نقش بيشترى دارند، و آنها از اينقرارند.


جريدتين  

گذاشتن جريدتين زير بغل ميت (و آن دو چوب تر ازنخل يا چيز ديگر است ) عذاب قبر را برطرف مى كند.
زراه گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم : وقتى انسان مى ميرد چرا((جريدتين )) با او دفن مى كنند؟ حضرت فرمود: براى اين كه تا زمانى كه آن دو چوبتر باشند عذاب از ميت برداشته مى شود و حسابرسى از او نمى كنند؛ زيرا عذاب قبر وحساب در يك روز و يك ساعت مى باشد و آن هم از وقتى است كه ميت راداخل قبر مى كنند تا موقعى كه بستگان از سر قبر او برمى گردند. اما بعد از خشك شدنآن دو چوب ، ديگر ميت را عذاب نمى كنند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله به قبرستانى عبور كرد، ديد صاحب قبرى را عذابمى كنند فرمود: دو چوب تر بياوريد، وقتى آوردند يكى را بالاى سر ميت و ديگرى راپائين پاى ميت دفن كرد.
عرض كردند: يا رسول الله ! چرا چنين كرديد؟ فرمود: براى اين كه عذاب او تخفيف پيداكند و تا وقتى اين دو چوب تر باشد او را عذاب نمى كنند.(195)
نيز حضرت صادق عليه السلام فرمود: ((جريدتين )) كه با انسان دفن مى شوند، همبراى مؤ من نفع دارد و هم براى كافر(196).


مرگ در شب و روز جمعه  

ابان بن تغلب از حضرت صادق نقل كرده است كه : آن حضرت فرمود: كسى كه از ظهرپنج شنبه تا ظهر جمعه بميرد خداوند عذاب و فشار قبر را از او برطرف مى كند و براىاو برات آزادى از فشار قبر را مقرر مى گرداند.(197)
و از امام باقر عليه السلام نقل شده است : كسى كه شب جمعه بميرد خداوند نامه آزادى وبرائت از آتش را به او كرامتى فرمايد و كسى كه روز جمعه بميرد از آتش جهنم نجاتپيدا مى كند و نيز فرمود: كسى كه شب يا روز جمعه بميرد عذاب قبر از او برداشته مىشود.(198)


تلقين  

از جمله چيزهايى كه عذاب قبر را برطرف مى كند و حساب را آسان مى گرداند تلقين است. مستحب است وقتى ميت را داخل قبر گذاشتند قبل از آن كه لحد را بپوشانند و خاك بر آنبريزند او را تلقين كنند: وقتى ميت را تلقين كنند آن دو ملك كه براى حسابرسى آمده انديكى به ديگرى مى گويد: برگرد و داخل قبر نشو؛ زيرا او را تلقين كردند، وچيزهايى كه مى خواستيم از او سئوال كنيم به او ياد دادند و او را آگاهكردند.(199)


ريختن آب بر قبر  

از امام صادق عليه السلام نقل شده است : اگر آب روى قبر بپاشند تا زمانى كه خاك قبررطوبت داشته باشد صاحب آن را عذاب نمى كنند.
بعيد نيست آب پاشيدن بر روى قبر تا چهل روز ياچهل ماه مستحب باشد.(200)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دستور مى دادند، روى قبرها، آب بپاشند. و اين سنت درزمان خود آن حضرت عملى شد.(201)
مرحوم حاج شيخ عباس قمى رحمة الله عليه ) مى گويد: پاشيدن آب ، روى قبر در هر وقتو هر زمان باشد نيكو است .(202)


قرآن خواندن  

خداوند به واسطه خواندن قرآن ناراحتى هاى دنيا و آخرت را از انسان برطرف مى كند واز جمله آنها، عذاب قبر است .
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: كسى كه در هر روز يا هر شب جمعه ، سوره ((نساء))را بخواند، از فشار قبر در امان باشد.(203)
امام صادق عليه السلام فرمود: سوره ((ياسين )) قلب قرآن است ، هر كس آن راقبل از خواب يا قبل از غروب آفتاب بخواند از فشار قبر در امان باشد.(204)
كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند خداوند، او را از فشار قبر و جانوران زمين ،ايمن گرداند.(205)
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره (الهاكم التكاثر)را بخواند، از سختى قبر ايمن گردد.(206)
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه سوره (نون و القلم ) را در نماز واجب يا مستحبخود بخواند، خداوند او را از فشار قبر ايمن دارد(207).
خواندن سوره ((ملك )) بالاى سر قبر ميت ، موجب رفع عذاب از ميت مى شود.(208)


نماز وحشت  

يكى از چيزهايى كه عذاب قبر را برطرف مى كند و هديه براى ميت مى باشد، نماز وحشتاست كه در شب اول قبر خوانده مى شود و آن دو ركعت است . در ركعتاول پس از خواندن حمد يك مرتبه ((آية الكرسى )) و در ركعت دوم پس از حمد ده مرتبهسوره ((قدر)) خوانده مى شود و پس از سلام مى گويد:
اللهم صل على محمد و ال محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان
((يعنى خدايا! بر محمد و آل او درود و رحمت فهرست و ثواب اين نماز را به قبر فلانشخص برسان )) .
سيد على بن طاووس از حذيفه نقل كرده است كهرسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ((براى ميت ، ساعتى سخت تر از شباول قبر نيست . پس با دادن صدقه به مردگان خود رحم كنيد و اگر چيزى نداريد، هر يكاز شما دو ركعت نماز براى ميت بخوانيد)).
بعد از آن ساعت ، خداوند هزار فرشته كه با هر يك از آنها حله اى بهشتى است مى فرستدو قبرش را تا روز قيامت توسعه مى دهد و به تعداد آن چه خورشيد بر آن طلوع مى كندبه نمازگذار حسنه مى دهد و تا چهل درجه او را بالا مى برد.(209)
از ملا فتحعلى سلطان آبادى (ره ) نقل شده است كه مى گويد: عادت من اين بود براى هرميتى كه از مرگش آگاه مى شدم ، دو ركعت نماز شباول قبر مى خواندم و كسى از عمل من آگاه نبود، تا يكى از دوستانم داستان خوابى را كهديده بود برايم نقل كرد و گفت : ديشب دوستم فلانى را كه ديروز از دنيا رفته است ،خواب ديدم . احوالش را پرسيدم : خبر داد و گفت : از هنگام مرگ تاحال در شدت سختى و ناراحتى بودم تا اين كه شيخ ملا فتحعلى برايم هديه اى فرستادو مرا از آن سختى و ناراحتى كه داشتم نجات داد و هديه اش دو ركعت نماز و دعاى خير وطلب رحمت و آمرزش برايم بود.
ملا فتحعلى مى گويد: رفيقم از من پرسيد: آن ، چه نمازى بوده است ؟ گفتم : با خودقرار گذاشته بودم هر كس مى ميرد، دو ركعت نماز وحشت برايش ‍ بخوانم .(210)


نماز شب  

حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: كسى كه نماز شب بخواند و در قنوت ((وتر))هفتاد مرتبه استغفار كند، از عذاب قبر، نجات پيدا مى كند.(211)


نماز خواندن  

حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اگر مالى براى صدقه دادن براى امواتنداريد، لااقل دو ركعت نماز بخوانيد و به روح آنان هديه كنيد.(212)
روزى آن حضرت از كنارى قبرى كه روز قبل جنازه اى را در آن دفن كرده بودند عبور كرد،ديد بستگانش در كنار قبر گريه مى كنند. به آنها فرمود: دو ركعت نماز خفيف كه شما آنرا كوچك مى شماريد، براى صاحب قبر با ارزش تر از همه دنيا است .(213)
عمر بن يزيد از امام صادق پرسيد: آيا مى توان براى ميت نماز خواند؟ فرمود: بله ،گاهى ميت در فشار و عذاب قبر است و به خاطر نمازى كه شما براى او هديه مى كنيد دررفاه و امنيت قرار مى گيرد و به او گفته مى شود: اين تخفيف عذاب و رفاه به جهت نمازىاست كه فلان برادر ايمانى ، براى تو هديه كرد.
عرض كرد: يا بن رسول الله ! مى شود دو ركعت نماز براى دو ميت خواند؟ فرمود: بلى ،همانگونه كه زنده ها با هديه شاد مى شونداهل قبرستان و برزخيان با ترحم و استغفارى كه نسبت به آنان مى شود شاد مىشوند.(214)


ركوع صحيح  

امام باقر فرمود: هر كه ركوع نمازش را درست و صحيح انجام دهد و در آن عجله نكند، وتوجه قلبى به آن داشته باشد خداوند او را از وحشت و عذاب قبر دور مىدارد.(215)


آگاهى به مردم دادن  

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: كسى كه افراد مستضعف فكرى و دينى را تقويتكند و آنها را در برابر مخالفان ما عالم و آگاه گرداند، در عالم برزخ مورد لطف و رحمتخداوند قرار مى گيرد و عقايد حقه را به او تلقين مى كنند و قبر او را به صورتبهترين باغهاى بهشت در مى آورد و عذاب قبر را از او برطرف مى نمايد.(216)


با فقر ساختن  

از جمله چيزهايى كه انسان را از فشار قبر رهايى مى بخشد با فقر ساختن و با رفيقبداخلاق به سر بردن است .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: سه طايفه از زنان امت من عذاب و فشار قبرندارند و در قيامت هم با حضرت فاطمه (س ) محشور مى شوند.
طايفه اول : زنى كه با فقر و تنگدستى شوهر خود بسازد و توقع بيجا از او نداشتهباشد.
طايفه دوم : زنى كه با تندى و بداخلاقى شوهر خود صبر كند و بردبارى خود را ازدست ندهد.
طايفه سوم : زنى كه براى رضاى خدا مهريه خود را به شوهر ببخشد.(217)


حج خانه خدا 

حج انجام دادن ، عذاب قبر را برطرف مى كند. امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كهچهار مرتبه (يا بيشتر) حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد.(218)


صبر بر مشكلات  

از جمله مواردى كه باعث مى شود فشار قبر از ميت برداشته شود صبر كردن بر مشكلاتزندگى است ، صبر نمودن بر معصيتها و سختيهاى دنيا در عالم برزخ نفعش به انسان مىرسد.
نقل شده است : وقتى بنده اى از دنيا رفت و او راداخل قبر گذاشتند و روى او را پوشاندند، اعمالش (ازقبيل نماز، روزه ، خمس ، حج ، صبر و خويهايى كه به مردم كرده است ) به سراغش مىآيند.
صبر در گوشه اى مى ايستد و به ديگران نظر مى كند كه ببيند براى ميت چه كارهايىرا انجام مى دهند، آيا مى توانند او را نجات دهند؟ صبر به نماز و ديگراعمال گويد: اين ميت را به خودتان مى سپارم ، او را حفظ كنيد و اگر نتوانستيد، من او رانگاه مى دارم . صبر بر سه قسم است . صبر بر معصيت و صبر در عبادت . اما آنچه بيشاز همه در عالم برزخ به كار انسان مى آيد صبر بر معصيت است . (يعنى ) مقدمات گناهفراهم باشد و انسان صبر كند و مرتكب آن نگردد و پناه به خدا برد، اين صبر فشارقبر را برطرف مى كند.


صدقه  

از جمله چيزهايى كه عذاب و فشار قبر را از ميت برطرف مى كند و نفع آن ، زود عايد او مىشود صدقه و هديه دادن براى ميت است . چه آن هديه ، صدقه باشد يا دعا و استغفار وچه كارهاى نيك ديگر.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: ميت در قبر، هم چون انسانى است كه درحال غرق شدن مى باشد كه در هر لحظه منتظر رسيدن كمكى به او است . ميت چشم بهصدقه و دعاى زنده ها دارد. همينكه مى بيند شخصى براى نجات او دعاى خير و استغفاركرد يا صدقه داد شادتر و خوشحالتر مى شود از اينكه تمام دنيا را به او دهند.
و فرمود: براى ميت هيچ وقت سخت تر از شب اول قبر نيست . پس از مردگان خود را بهواسطه صدقه دادن و هديه فرستادن از براى آنها رحم كنيد.(219)
نيز فرمود: اگر كسى براى ميت صدقه دهد، خداوند بهجبرئيل امر كند: با هفتاد هزار فرشته كه به دست هر كدام از آنان طبقى از نور باشد برقبر ميت وارد شوند و گويند: سلام و درود بر تو اى دوست خدا! اين هديه اى از فلانشخص به سوى تو است (و بعد از تحويل گرفتن ميت ) قبر او پر نور مى شود.
همچنين فرمود: صدقه اى كه انسان براى اموات مى دهد ملكى از جانب خدا آن را مى گيرد ودر طبقى از نور مى گذارد، كنار قبرستان مى آيد و فرياد مى زند، سلام بر شمابازماندگانتان هديه اى برايتان فرستاده اند، اموات هم (با خوشحالى ) آن طبق را مىگيرند و داخل قبر خود مى كنند و به اين وسيله قبرشان وسيع و پرنور مى شود.
از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه آن حضرت فرمود: ارواح مؤمنان هر شب جمعه ، در اطراف خانه هاى خود آيند و با هزار حسرت و اندوه فرزندان وخويشان خود را بخوانند و گويند: اى فرزندان و عزيزان ! اى دوستان و خويشان ! بر ماشفقت و رحمت كنيد؛ زيرا ما در زندان محكم (قبر و عالم برزخ ) استوار و در غم و محنت ،سخت گرفتاريم ، اگر مى توانيد براى ما هديه اى فرستيد و صدقه اى زيبا دهيد.
آنچه اكنون به دست شما است پيش از اين در دست ما بوده است ، ما بر خويشتن رحم نكرديمو از براى درماندگى خود چيزى از پيش ‍ نفرستاديم و الان محتاج شما شده ايم . ما رانااميد نكنيد تا خداوند شما را از رحمت خود محروم نفرمايد. اگر كسى براى ايشان خيرات وصدقات فرستد خوشحال مى شوند و اگر توجهى به آنها ننمايد با نااميدى و حسرتباز مى گردند.(220)
اى بازماندگان اموات ! از براى پدر و مادر و خويشان و دوستان خود خيراتى بفرستيد وصدقه اى بدهيد و دعاى خير و استغفار برايشان كنيد، زيرا آنها ازعمل خير بازمانده اند و عاجز و درمانده شده اندوالحال محتاج به صدقات و خيرات و دعا و استغفار شما هستند.
در اين جا مناسب است براى عبرت گرفتن و به فكر اموات بودن و فراموش نكردن آنهابه چند داستان توجه كنيم .


با لباس كهنه از قبر بيرون آمد  

صالح مرى : از جمله زاهدها و عبادت كنندگان بصره است . گويد: شب جمعه اى به سوىمسجد جامع رفتم در بين راه به قبرستانى گذشتم . در وسط آن نشستم تا خوابم برد.در عالم خواب ديدم قبرها شكافته شد و از هر قبرى شخصى بيرون آمد و براى هر صاحبقبرى طبقى از نور فرود آمد، هر كدام از آنان طبق خود را گرفتند وداخل قبر خود شدند.
در اين بين جوانى را ديدم كه با لباس كهنه از قبر بيرون آمده و از براى او طبقى فرودنيامد، خواست با نااميدى برگردد. به او گفتم : اى جوان ! اين طبق ها چه بود، چه چيزداخل آنها بود؟ چرا براى تو از اين طبقها نيامد؟
گفت : اينها خيرات و صدقاتى بود كه زندگان براى اموات خود مى فرستند. حق تعالىشبهاى جمعه ثواب آنها را به ايشان مى رساند، اما من كسى را ندارم كه برايم خيرات دهدو ثواب آن را به من هديه كند، لذا طبقى براى من نيامد.
گفتم : آيا در دنيا كسى را دارى ؟ گفت : فقط مادرى دارم كه با او هم به حج مى رفتم .چون به اينجا رسيدم از دنيا رفتم و در اين قبرستان دفن شدم . بعد از آن مادرم شوهركرد و مشغول كار خود شد و از من يادى نمى كند و صدقه اى از برايم نمى دهد.
گفتم : مادرت كجا است ؟ گفت : در فلان محله از شهر. مرد صالح مى گويد: وقتى صبحشد به آن محله رفتم و مادر آن جوان را پيدا كردم و آنچه ديده بودم براى اونقل كردم :
پير زن بگريست و رفت داخل خانه كيسه طلايى آورد به من داد و گفت : اين كيسه را ازبراى فرزندم صدقه بده . من هم قبول كردم كه شبهاى جمعه از براى او صدقه دهم وهمان وقت مقدارى از طلاها را براى او صدقه دادم . شب جمعه ديگر كه به مسجد مى رفتمچون به ميان قبرستان رسيدم نشسته باز خوابم برد. در عالم خواب ديدم قبرها شكافتهشد، از هر قبرى شخصى بيرون آمد و از آسمان طبقهايى از نور فرود آمد و هركس طبق خودرا گرفت و داخل قبر شد.
باز آن جوان را ديدم كه جامه زيبا و سفيد پوشيده است و طبقى را در دست دارد. رو به منكرد و گفت : اى مرد! خدا از تو خشنود شود همچنان كه من از تو خشنودم ، تو باعثخوشحالى من شدى ، اين را گفت و به قبر خودداخل شد.(221)


اولاد صالح و دوستان باوفايى ندارم  

از ابى قلابه نقل شد كه : ايشان در خواب ديد،داخل قبرستانى شده است و مثل اين كه همه قبرها شكافته شده و مردگان از آن ها بيرونآمده و در كنار آنها نشسته و در مقابل هر كدام طبقى از نور گذاشته اند. در ميان آن ها فقطهمسايه او كه آن هم از دنيا رفته بود هديه و طبق نور ندارد. در ميان اموات خجلت زده وسر خود را به زير انداخته است . از او سئوال كرد: چرا براى تو طبق نورى نيامده است .
گفت : اى ابى قلابه ! هر كدام از آن ها اولادان صالحى ، دوستان با وفايى ، اقوامدلسوز و مهربانى دارند كه براى ايشان دعا مى كنند، صدقه مى دهند و به فكر آنان مىباشند. اين طبق هاى نور از طرف آنها براى اموات فرستاده مى شود، اما من يك اولاد غيرصالح و ناخلف دارم كه به فكرم نيست ، هديه و صدقه اى برايم نمى فرستد، از اينجهت طبقى از نور ندارم و در ميان اموات و همسايگانم خجلت زده و شرمنده ام .
ابى قلابه گويد: وقتى از خواب بيدارم شدم ، پيش فرزندش رفتم و داستان را برايشنقل كردم : وقتى پسر از قضيه پدر آگاه شد. گفت : ابى قلابه ! به دست تو، توبهمى كنم و دست از گناه و معصيت مى كشم و بعد از آن روز،مشغول عبادت و بندگى خداوند شد و دائما براى پدرش خيرات و صدقات مى داد و براىاو دعا مى كرد.
ابى قلابه گويد: بعد از مدتى باز همان خواب را ديدم كه همه اموات در مقابلشان طبقهايى از نور است اما طبقى كه در مقابل همسايه ام مى باشد از همه بهتر و نورش بيشتر ومثل خورشيد همه جا را روشن كرده است .
وقتى چشمش به من افتاد گفت : اى ابى قلابه ! خداوند به تو جزاى خير عنايت فرمايدكه باعث شدى فرزند من عوض شود و ديگر گناه نكند و براى من صدقه و خيرات دهد وبه واسطه همين ها من از آتش نجات پيدا كنم و از خجلت دوستان و همسايگان بيرون آيم.(222)


براى ما خربوزه فرستادى  

در شهر سمرقند، يكى از مسلمانان ، بيمار شد. نذر كرد كه اگر سلامتى خود را بازيابد مزدكار روزهاى جمعه خود را به نيت پدر و مادرش كه از دنيا رفته اند صدقه دهد.
او پس از مدتى سلامتى خود را باز يافت و به نذر خود وفا كرد و مزدكار روز جمعه خودرا، به نيت پدر و مادرش صدقه مى داد تا اين كه در يكى از روزهاى جمعه ، هر چه كوششكرد كارى پيدا نكرد. آن روز مزدى به دست نياورد تا به نيت پدر و مادرش صدقه دهد.
نزد يكى از علما عصر خود رفت و پرسيد: اين جمعه كارى برايم پيدا نشد تا مزدش رابراى پدر و مادرم صدقه دهم ، اكنون چكنم ؟
عالم به او گفت : از خانه بيرون برو و پوست خربوزه ها را جمع كن و آن ها را تميزبشوى و بيرون دروازه ، سر راه دهقانان كه از صحرا باز مى گردند بايست و پوسته هارا پيش الاغ آنها بينداز و ثوابش را به روح پدر و مادرت نثار كن . او به اين دستورعمل كرد، شب شنبه والدين خود را در خواب ديد كه با شادمانى بسيار او را در آغوش محبتخود گرفتند و گفتند:
اى فرزند! براى ما آنچه لازم بود پاداش فرستادى ، تا اين كه ما به خربوزهميل زياد داشتيم ، آن را نيز براى ما فرستادى ، ما را خشنود ساختى ، خدا ترا خشنودكند.(223)


شهادت به نفع ميت  

در اخبار وارد شده است كه : اگر عده اى به نفع ميتى شهادت دهند، خداوند شهادت آنان رادرباره آن ميت قبول مى كند و لو اين كه ميت نزد خدا از گناه كاران باشد.
امام صادق فرمود: اگر چهل نفر بر جنازه اى وارد شوند و بگويند: ((اللهم انا لا نعلممنه الا خيرا)) خدايا! ما از اين بنده تو غير از خوبى چيز ديگر نمى دانيم . خداوند درجواب مى فرمايد: شهادت شما را درباره بنده خودقبول كردم و آن چه كه خود درباره گناهان او مى دانستم همه را بخشيدم و او را عفو كردم.(224)
چند حكايت در اين باره مى آوريم . از جمله :


عده اى به نفع او شهادت دادند 

از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است : در بنىاسرائيل عابدى بود از شدت عبادت او حضرت داود تعجب مى كرد. خداوند وحى نمود: اىداود! از زيادى عبادت او تعجب نكن ؛ چون عبادت او خالص نيست و از روى ريا و خودنمايىمى باشد.
بعد از مدتى عابد از دنيا رفت . به داود خبر دادند كه : عابد از دنيا رفت . فرمود:برويد او را دفن كنيد و به خاك سپاريد. مردم از شكرت نكردن داود عليه السلام ناراحتشدند كه چرا بايد در تشييع جنازه عابد شركت نكند؟ وقتى او راغسل دادند. پنجاه نفر از جاى خود بلند شدند و شهادت دادند كه خدايا! غير از خير و خويىاز اين شخص چيز ديگرى نديديم و بعد از آن بر او نماز خواندند. پنجاه نفر ديگرشهادت دادند و گفتند: خدايا! غير از خوبى و نيكى از او چيزى نديده ايم ، بعد از دفن همپنجاه نفر ديگر همين شهادت را دادند.
خداوند به داود عليه السلام وحى كرد: چه چيز باعث شد كه در تشييع جنازه عابد شركتنكردى ؟ عرض كرد: خدايا! به واسطه همان چيزى كه به من اطلاع دادى و گفتى اورياكار است . وحى شد: درست است كه عملش براى خدا نبود وليكن عده اى از مؤ منان بهنفع او شهادت دادند، من هم شهادت آن ها را درباره اوقبول كردم و او را عفو نمودم .(225)


next page

fehrest page

back page