|
|
|
|
|
|
فهرست مطالب مقدمه فرزند مؤ لّف دعا تاريخ رابطه دعا و تاريخ خصوصيت مكان و زمان و شخص در اسلام مقدمه اعمال مشتركه هر ماه باب اول : وقايع و اعمال ماه رمضان وقايع غره ماه رمضان باب دوم : وقايع و اعمال ماه شوال باب سوم : وقايع و اعمال ماه ذى القعده باب چهارم : وقايع و اعمال ماه ذى الحجة الحرام باب پنجم : وقايع و اعمال ماه محرم باب ششم : وقايع و اعمال ماه صفر باب هفتم : وقايع و اعمال ماه ربيع الاول باب هشتم : وقايع و اعمال ماه ربيع الثانى باب نهم : وقايع و اعمال ماه جمادى الاول باب دهم : وقايع و اعمال ماه جمادى الاخر باب يازدهم : وقايع و اعمال ماه مبارك رجب باب دوازدهم : وقايع و اعمال ماه شعبان خاتمه : مختصرى از فضايل و اعمالشب و روز جمعه
مقدمه فرزند مؤ لّف بسم الله الرحمن الرحيم چندى قبل كانون انتشار در نظر گرفت كه كتاب (فيض العلام ) مرحوم والدم - قدسسره - را بچاپ برساند و ضمنا از من خواستند كه مقدمه اى بر آن بنويسم منهم باكمال خوشوقتى خواسته آنان را استقبال نموده كتابرا در اختيارشان گذاشتم و اين مقدمهرا كه بعنوان دعا و تاريخ و ارتباط آن دو يكديگر است نگاشتم اميد آنكه خوانندگانمحترم اگر بر خطا و لغزشى بر خورد فرمايند، با ديده عفو و گذشت بنگرند. دعا و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى . - و پروردگار شما گفت مرا بخوانيد تا شما را اجابت (استجابت ) كنم آنان كه ازپرستش تكبر مى ورزند بخوارى و بدوزخ در خواهند آمد. مردم دو دسته اند: دسته اى داراى اعتقادى محكم و راسخ به دعا هستند، و دسته اى ديگرپشت پا بهمه ادعيه و اوراد ميزنند و آنرا مخالف باعقل ميدانند. اين دسته از دو گروه غير مسلمان و مسلمانتشكيل يافته اند. در گروه غير مسلمان ، دانشمندانى كه وجود دارند كه دعا را جسارت بدرگاه خدا دانستهتقاضاى از خدا را دليل بر آشنا نبودن خدا بوظائفش مى پندارند (موريس - مترلينگ ). عدهاى ديگر از منكرين ، دعا را عمل شرم آور ميدانند (نيچه ). عده اى ديگر دعا را كار بيهوده اىمى پندارند (اگوست كنت ). در گروه مسلمان اعتراضاتى ديگر وجود دارد، اين گروه ميگويند مگر نه اين است كه :(( ابى الله ان يجرى الامور الا باسبابها)) ، و يا خدا ميفرمايد: (( ليس للانسانالاماسعى )) ، و يا (( ولن تجدلسنت الله تبديلا)) (( ولن تجد لسنت اللهتحويلا)) پس ديگر معنى دعا چيست و با دعا چه چيز تغيير خواهد يافت ؟ در مورد دسته اول بايد بگوئيم كه تصوير غلطى از دعا در ذهن اين دسته از دانشمندانرسوخ كرده و اينان آن تصوير را ناشايسته دانسته و رد كرده اند مانند كسيكه خدا رامنكر است كه در اصل ، حمله اش متوجه صورت ذهنى است كه خودش ساخته . اگر دين و خدا و دعا بدرستى و شناخته و شناسانده مى شد جاى هيچگونه روى گردانىو انكار نبود. در مورد دسته دوم گفته مى شود كه دليل انكار دعاى چيزى جزقبول نظم جهان نيست ، و ما بايستى منكر واقعيت شويم و جهانرا ساخته ذهن خود تصوركنيم يا بواقعيت جهان اعتراف كنيم و نظم را قبول نمائيم كه در صورتقبول بايستى دعا را كه انتظار معجزه خيزى از آن داريم مخالف نظام آفرينش دانسته وبدور بياندازيم اين ايراد صحيح نيست چون نظم با بينش ما آميخته است مى توان گفت كهنسبى است . ما در اين جهان از تمام علل و معلولات آگاه نيستيم و تنها گوشه اى از آنرا ميدانيم چهمانعى دارد آن حالت توجه مخصوص به پروردگار و آن آمادگى خاص روحى ، خود درسلسله علل قرار داشته باشد و در حوادث اين جهان اثر بگذارد، بنابراين انكار تاءثيراين حالت خاص روحى مساوى با ادعاى آگاهى بر همه چيز است . گذشته از اين ، بايد بدانيم كه ادعيه اسلامى غالبا در خواست شخص نيست و تنهاقسمتى كوچك از آنها مربوط بدعاهاى شخصى ميشود و تازه در اين قسمت هم هيچگونه خلافسنت مشاهده نميشود. بنابراين ، همه اينها را اثر خاص تربيتى و انسانى دارد، بعضى ازدعاها چون دعاى ، بعد از نماز يكنوع سرود مذهبى است و بعضى چون دعاى افتتاح تعليم وتذكر توحيد يا حمد پروردگار است ، و برخى از آنها چون دعاىكميل تقاضاى عفو و توبه و معذرت خواهى است و قمست زيادى دعا براى غير است و درآخر، دعاهاى شخصى است . همانطور كه در بالا اشاره شد تازه در اين مورد هم خلاف سنتى وجود ندارد. چون دعافرموده خداست : صراحت بى شك در (( ادعونى استجب لكم )) است ، دعا هم يكى ازاسبابى است كه خداوند نتايجى بر آن موقوف و مترتب نموده است و دائره اسباب جهانمنحصر بآنچه ميدانيم ، نيست . فعاليت بايد همراه با دعا باشد خداوند وسائل را بر مى انگيزاند و ما بايد از اينوسائل استفاده كنيم . جالب است كه نه تنها دعاعامل غير ضرورى نيست بلكه سرباز زدن از آن ، خودپسندى و كبر است و كبر تنها باعثعدم توجه بدعا است و همانگونه كه از آيه مستفاد ميشود كبر يكنوع كفر است . بنابراين ،دعا عملا درس تواضع و فروتنى در برابر پروردگار و عبوديت به انسان مى آموزد واين روح را در او پرورش ميدهد و ريشه كفر را كه كبر است در انسان مى سوازند. آثار و فوائد دعا از حد برون است ، شناخت خدا اولين اثر و فائده آن است . دعا كنندهسعى ميكند صفات خدا را بشناسد و ملكات اخلافى را در خود تقويت نمايد، گفتار حضرتصادق عليه السلام خطاب بكسانيكه مى گفتند ما دعا ميكنيم و مستجاب نميشود كه فرمودنميشناسيد كسى را كه ميخوانيد دليل بر آن مدعى است . تلقين به نفس به آثار حيرت انگيز آن از جمله فوائد دعا است .كنترل هوسهاى سركش يكى ديگر از فوائد دعا بشمار ميرود، بوسيله دعا از طغيانشهوات جلوگيرى ميشود، از لحاظ آثار روانى ، دعا آرامش دهنده است بطور محسوس از آمارانتحار و طلاق و مانند آن كه اثر مستقيم ياءس و نااميدى است در پرتو دعا كم ميشود. (اكسيس كارل ) ميگويد: كميت انديشه و بيان آن جا كه پاى نيايش و دعا فرا ميرسد درمى ماند، زيرا نيايش بلندترين قله تعبير را در پرواز عشق از ميان شب ظلمانىعقل پيدا ميكند. هم چنين ميگويد دعا بر روى صفات و خصائص انسان اثر ميگذارد و اجتماعاتيكه احتياج بهنيايش و دعا را در خود كشته اند معمولا از فساد وزوال مصون نخواهند بود. تاريخ تاريخ مجموعه ايست از حركات و روى دادهاى گذشته .عامل محرك تاريخ فراوان و بسيار است ولىعامل مشخص و بارز آن خود انسان است . انسان خود تاريخ را بوجود مى آورد و تنها انسان است كه بطور خود آگاه يا ناآگاه دركار است . حكومت و ذات پروردگار حركت تاريخ همانند حكومت او در طبيعت است . انسان است كه تحول و تغييراتى را ايجاد مى كند. عامليت انسان گاهى با پديدهاىاختيارى و گاهى غير اختيارى شكل ميگيرد. در رديف غير آگاه چنگيزها قرار دارند، و براىخود آگاه شروع دموكراسى و آزادى در جوامع بعنوانعامل تحرك ، مثالى است گويا، پس محرك شخص تاريخ انسان است اين انسانى كه خود درتغيير است . از طرف ديگر انسان حقيقى و عينى را در نظر ميگيريم و چگونگى ساختمان او را در نظرقرار ميدهيم . اين فرد عينى چگونه ساخته شده ؟ انسان از جهتى ساخته تاريخ خود است ،يكفرد، ساخته تاريخ و محيط معنوى فرهنگى و ارزش هاى مذهبيش ميباشد البته نه ساختهاضطرارى و غير اختيارى بلكه ساخته خود خواسته . عمر حقيقى يكفرد نام گذشته و تاريخ او است كه در خود متجلى كرده است . همه گذشتهمسلمانان در ساختن من فرد در كار است . پس هر فرد كتابى است كه در عمر بدنى نوشته شده اما اين كتاب تاريخ جامعه او است واين شخص انعكاس و نتيجه نام جامعه است فرهنگ در روح افرادحلول ميكند و محتويات او را ميسازد ولى همانطور كه گفتيم اين خود افرادند كه از چنانحلولى استقبال ميكنند و نه اينكه جبر و اجبار در كار باشد. اساس و روح فرهنگ ما، مذهب ما است . بنابراين ، جامعه مسلمانها ساخته شده بدست تاريخاست ، تاريخى كه منشاء بوجود آورنده آن ، اسلام است . تاريخ اسلام بدست محركين ، انسانهاى بزرگ و مربيان بزرگ و مربيان رتبهاول ، رسول اكرم صلى الله عليه وآله و خاندان رسالت عليهم السلام و پيروان بنام آنساخته شده است اين تاريخ ساخته شده براى جامعه مسلمانها در نقش دوم سازنده است هرچه سازندگان تاريخ كاملتر باشند تاريخ براى زندگى جامعهكمال بيشترى دارد. رابطه دعا و تاريخ خصوصيت مكان و زمان و شخص در اسلام بظاهر، تمامى كره زمين مانند هم است اما در چند مورد خداوند در مورد جاى و مكان امتيازىخاص قائل شده است : (( ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة (مباركا) )) و در آيهديگر: (( فاخلع نعليك انك بالوادى (المقدس ) طوى )) . اين برترى از چه رو به اين مكان تعلق گرفته است اين برترى از آن جهت است كهتاريخ در اين مكان شكل خاصى گرفته است . ظاهرا تمام روزها و شبها يكسان است ولى باز زمانها از نظر خالقمتعال مخصوص است : (( ليلة القدر خير من الف شهر)) و (( انا انزلناه فى ليلةمباركة )) فضيلت اين شب ، مولود اين است كه شب سر آغاز تاريخ اسلامى است . در مورد اشخاص و انسانها نيز چنين تفاوتى ميرسد: (( ان الله اصطفى آدم و نوح (( ،(( و جعلنى مباركا)) و يا (و اصطنعتك لنفسى ) و يا (( يرفع الله الذين امنوامنكم والذين او توالعلم درجات (( اين برگزيدگان كيستند؟ اينان سازندگان تاريخهستند افرادى كه سنگ اول تايخ نجات بشريت را نهادند. در اسلام سازندگان تاريخ ازساخته شده گان تاريخ جدا نيستند و ارتباطى ناگسستنى بين اين دو براى ياد بود مجدو عظمت در گذشته از طرفى و ايجاد بزرگى و افتخار در آينده از طرف ديگر بر قراراست و اين ارتباط بوسيله دعا برقرار ميشود. دعا پيامى است كه از طرف پى ريزى كنندگان تاريخ اسلام صادر شده و بايد بوسيلهشكل گيرى از تاريخ دريافت شود. علت اينكه ميفرمايند دعا را بايد از مركزش يعنىاهل بيت رسالت صلوات الله عليهم اجمعين فرا گرفت ، نيز همين است . دعاى يك فرد مسلمان در مكانهائى كه تاريخ اسلامى از آنجاشكل گرفته و در زمانهائى كه سرآغاز تاريخ اسلامى است و به ترتيبى كه پندآموزان و سازندگان تاريخ اسلامى گفته اند، خوانده ميشود. و بخاطر همين حقايق بود كه مؤ لف عاليقدر اين كتاب والد بزرگوار مرحوم مغفور ثقةالمحدثين و نخبة المحققين آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى رحمة الله را كه دستى گشاده درتاريخ و دستى در دعا داشت بر آن شد كه دو دست بر هم زند و كتابى بنام : (فيضالعلام فى عمل الشهور و وقايع الايام ) بيادگار بگذارد و اثر ارزنده اى كه نمودارزنده اى از ذوق و ابتكار و اخلاص باشد، ابداع كند. مرحوح محدث قمى بسال 1294، هجرى در قم تولد شده وبسال 1359 در نجف اشرف در گذشت و در صحن مطهر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلاممدفون شد. مرحوم والدم تا حدود توانائيش نميگذاشت عمرش بيهوده هدر رود و تلف گردد و دائمااشتغال بنوشتن داشت و با اينكه بيمار بود حداقل در شبانه روز هفده ساعت در كار نوشتنو مطالعه بود و آثار بسيار مفيد و نفيسى از او باقى مانده كه تقريبا بهشتاد و چهار جلدميرسد و اكثر آنها نيز بچاپ رسيده . در خاتمه از برادر عزيزم جناب آقاى ثقة الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محسن محدثزاده كه در استنساخ و مقابله اين كتاب با من كمك بسيارى نموده و مراتب سپاسگذارى خودرا تقديم محضرشان ميدارم و از خداوند توفيقاتشانرا تمنى دارم . 10 رجب المبارك 1391 - تهران - على محدث زاده مقدمه (( الحمدلله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين بارى الخلايق اجمعين وصلىالله على سيد الاولين و الاخرين محمد رسول الله و خاتم النبيين و على اله الكهف الحصينو غياث المضطر المستكين سيماعلى خاتمهم و قائمهم المستور عن عوالمهم العلم النور فىطخياء الديجور صلوة تتكرر بتكرر الليائى و الدهور و مرور الايام و الشهور. )) و بعد چنين گويد: اين فقير بى بضاعت و متمسك باحاديثاهل بيت رسالت عباس بن محمد رضا القمى ختم الله لهما بالحسنى و العادة كه اين رسالهايست در اعمال ايام و ليالى دوازده مال سال بوضعى لطيف وسهل التناول در كمال يجاز و اختصار مشتمل بر جميع آنچه در كتب مصابيحاقبال است بنحو اجمال و هم متضمن است و قايع ايام را از مواليد و فيات ائمه انام و حججالله العلام عليهم السلام و نبذى از وفيات خلفاء و امراء و سلاطين و بعض مشاهير ازشعراء و علماء از فريقين با ذكر مختصرى از نوادر و آثار ايشان ذكر بعضى از وقايع واتفاقات ديگر مانند پاره اى از غزوات و فتوحات غير ذلك دركمال اتقان و احكام كه بر اهل علم و اطلاع مخفى نخواهد ماند. بايد دانست كه اين حقير در ذكر اشخاص بالقاب و كنى كه معروف بآن بودند اكتفانكردم ، بلكه اسم اصلى هر يك از ذكر كردم تا هر كس خواسته باشد رجوع بتراجم كندبتواند. چنانچه در ذكر دعاى متداوله كه در زادالعماد و نحو آن ميباشد كه دست هم كس بآنميرسد اشاره نميكنم كه اين دعا در كجا است و اگر در آنجا نباشد اشاره بماءخذ خواهم كردتا بآنجا رجوع كند. بدانكه در ذكر احوال گذشتگان و نقل آثار ايشان فوايد بسيار و منافع بيشمار است وشبه نيست كه سير در آثار سلف باعث عبرت و آگاهى خلف و موجب زهد در دنيا و رغبت وعقبى و سبب ترك كارهاى بد تحصيل نام نيك ميشود و غير اينها از فوايد ديگر كه مخفىنيست : (( قال الله تعالى لقد كان فى قصصهم عبرةلاول الالباب ، و قال اميرالمؤ منين فى وصيته لولده الحسن عليهما السلام انى و ان لم اكقد عمرت عمر من قد كان قبلى فقد نظرت فى اعمارهم و فكرت فى اخبار هم و سرت فىآثارهم حتى عدت كاحدهم بل كانى بما انتهى الى من امور هم قد عمرت مع او لهم و اخرهم ،فعرفت صفو ذلك من كدره و نفعه من ضرره .)) مرتب گردانيدم اين رساله مباركه را به دوازده باب و يك خاتمه و مقدم داشتم بر ذكرابواب يكمقدمه و چون تاءييد خالف منعام و فيض خداوند علام اين رساله باتمام رسدآنرا موسوم كنم به : (فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام ). اعمال مشتركه هر ماه در بيان اعمالى كه در هر ماه بايد بجا آورد و آنها چند امر است : 1 - در وقت ديدن هلال خواندن دعالى هلال است و اقلش كه سه دفعه الله اكبر و سه دفعهلااله الاالله بگويد. پس بگويد الحمدلله الذى اذهب شهر كذا و جاء بشهر كذا(1) وبهترين دعاهاى هلال ، دعاى 43، صحيفه كامله است . 2 - در وقت ديدن هلال هفتمرتبه سوره حمد بخواند كه امان از درد چشم است . 3 - در اول هر ماه نو، اندكى پنير بخورد. 4 - در شب اول هر ماه دو ركعت نماز كند و در هر ركعت حمد و سوره انعام بخواند و از حقتعالى سئوال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند. 5 - در روز اول هر ماه دو ركعت نماز كند. در ركعتاول بعد از حمد، سى مرتبه توحيد و در ركعت دوم سيه مرتبه سوره اناانزلنه بخواند وبعد از نماز تصدق كند بآنچه ممكن شود تا سلامتى آن ماه را براى خود بخرد. (سيد)در (دروع الواقيه ) بروايت ديگر اين دعا را بعد از نمازاول ماه نقل كرده و اگر كسى نخواند هم باكى هم نيست و دعا اينست : (( بسم الله الرحمن الرحمن و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها و يعلم مستقرهامستودعها كل فى كتاب مبين بسم الله الرحمن الرحيم و ان يمسك الله بضر فلا كاشف له الاهو و ان يردك بخير فلاراد لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم بسمالله الرحمن الرحيم سيجعل الله بعد عسر يسر اماشاء الله لا قوة الا بالله حسبنا الله ونعم الوكيل و افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد لااله الا انت سبحانك انى كنت منالظالمين رب انى لما انزلت الى من خير فقير رب لانذرنى فردا و انت خير الوارثين.)) سيد ابن طاوس روايتى ديگر از براى نماز اول ماهنقل كرده كه در آن توحيد و اناانزلناه يكمرتبه ذكر شده و فرموده شايد اين روايت براىكسى باشد كه وقتش تنگ شده باشد براى خواندن سى مرتبه (توحيد) و (قدر)يا بجهت آنكه در طريق سفر يا مريق باشد يا عذر ديگر داشته باشد. 6 - روزه گرفتن سه روز از هر ماه كه آن پنجشنبهاول و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه است كه مواظبت بر روزه آن وسوسه سينه را ميبرد ومقابل روزه دهر است و از سنن مؤ كده حضرت رسول است كه بر آن مواظبت داشت تا از دنيارحلت فرمود. 7 - روزه گرفتن ايام البيض هر ماه است كه فضيلت بسيار دارد. 8 - روزه چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه است و براى كسيكه حاجتى داشته باشد. بنحويكهدر (هدية الزائرين ) ذكر كردم . بدانكه چون در روايات وارد شده كه ماه رمضاناول سال است و شيخ مفيد و شيخ طوسى ، و ديگران نيز در ذكراعمال سنه ابتداء بماه مبارك رمضان كردند. احقر نيز اقتداء ميكنم بايشان و در ذكر شهورابتداء ميكنم بماه رمضان پس ميگويم متوكلا على الله تعالى . باب اول : وقايع و اعمال ماه رمضان باب اول : در ذكر وقايع و اعمال ماه مبارك رمضان است و در آنفصل است . * فصل اول : در اعمال مشركه كه اين ماه است يعنى اعماليكه اختصاص بشب و روز معينى ندارد. بدانكه ماه رمضان بهترين ماهها است و نزد خدا و نسبت بحق تعالى دارد و درهاى جهنم در آنبسته و درهاى رحمت خدا و بهشت در آن باز و شياطين درغل و زنجيرند در آن . آن ماهى است كه مرد را خوانده اند بمهمانى الهى . نفسها در آن ثوابتسبيح و خوابها ثواب عبادت دارد و دعا در آن مستجاب است . پس بايد پيران را تعظيمكرد و كودكان را ترحم و خويشان را نوازش وصله بايد نمود. بر فقرا تصدق كرد ونگاه بايد داشت زبان و چشم و گوش را از چيزهائى كه نبايد گفت و ديد و شنيد ومهربانى كرد بر يتيمان . در اوقات نمازها دستها را بدعا بلند كرد كه بهترين ساعتهااست و بايد سبك كرد پشتها را از بارهاى گناهبطول دادن سجده ها و بايد سعى كرد در افطار دادن به روز داران كه هر كه مؤ منى راافطار دهد، ثواب بنده آزاد كردن دارد. بايد خلق را خوب كرد و خدمت غلام و كنيز را سبككرد و شر خود را از مردم باز داشت . نماز بسيار بجا آورد و صلوات بايد بسيارفرستاد و قرآن تلاوت كرد زيرا كه يك آيه از قرآن ثواب يك ختم در ماه هاى ديگر دارد. خداوند در اين ماه بسيارى از گناهكاران را ميآمرزد پس بايد هر كس سعى كند كه آمرزشالهى شامل حال او شود. همانا شقى آنكسى است كه محروم گردد از آمرزش خدا در اين ماهعظيم . * بدانكه اعمال مشتركه اينماه بر چهار قسم است : * قسم اول : اعمالى است كه در هر شب و روز اين ماه بجاآورده ميشود و آنها چند امر است . 1 - خواندن اين دعا بعد از هر نماز (( فريضه اللهم ارزقنى حج بيتك الحرام الخ )). 2 - خواندن اين دعا نيز بعد از هر فريضه (( ياعلى يا عظيم الخ )) . 3 - آنكه بخواند بعد هر فريضه دعائى را كه شيخ كفعمى و شهيد ازرسول خدا(ص ) روايت كرده اند: (( اللهم ادخل على اهل القمور السرور اللهم اغنكل فقير. اللهم اشبع كل جائع . اللهم اكس كل عريان اللهم اقض دينكل مدين . اللهم فرج عن كل مكروب اللهم ردكل غريب اللهم فككل اسير اللهم اصلح كل فاسد من امور المسلمين اللهم اشفكل مريض اللهم سدفقر نا بغناك اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك اللهم اقض عنا الدينو اعننا من الفقر انك على كل شئى قدير. )) 4 - در اين ماه قرآن بسيار بخواند و اگر روزى يك ختم بخواند خوب است و بعضى ازائمه عليه السلام در اين ماه چهل ختم قرآن و زياده ميكردند و اگر هر ختمى را ثوابش راروح مقدس يكى از چهارده معصوم عليه السلام هديه كند ثوابش مضاعف گردد و در قيامتباايشان باشد. 5 - در شب و روز اين ماه ذكر صلوات و استغفار و لا اله الا الله را بسيار بگويد ونوافل شب و روز را بجا آورد شعر نخواند و چشم و گوش و زبان خود را نيز روزه دارد ازمحرمات كه روزه مجرد امساك از طعام و شراب نيست . * قسم دوم : اعمالى است كه در شبهاى ماه رمضان بايد بجا آورد و آن نيز چند چيز است . 1 - افطار است و مستحب است كه بعد از نماز شام افطار كند مگر آنكه ضعف بر او غلبهكرده باشد يا جمعى منتظر او باشند. 2 - آنكه افطار كند بر چيز پاكيزه اى از حرام و شبهات و بهتر آن است كه بخرماىحلال افطار كند تا ثواب نمازش چهار صد برابر گردد و بخرما و آب و به رطب و بهلبن و به حلوا و به نبات و به آب نيم گرم بهر كدام افطار كند نيز خوب است . 3 - آنكه در وقت افطار دعاهاى وارده آنرا بخواند از جمله آنكه بگويد: (( اللهم لك صمت و على رزقك افطرت و عليك توكلت )) تا خدا عطا فرمايد باو ثواب هر كسى را كه در اين روز روزه داشته و اگر بتواند دعاى(( اللهم رب النور العظيم الخ )) را كه سيد نيز روايت كرده بخواند كه فضيلتبسيار دارد. 4 - در لقمه اول بگويد: (( بسم الله يا واسع المغفرة اغفرلى )) . 5 - در وقت افطار سوره انا انزلناه را بخواند. 6 - در وقت افطار تصدق كند و افطار دهد روزه داران را اگر چه بچنددانه خرما ياشربتى آب باشد. 7 - در هر شب خواندن هزار مرتبه انا انزلناه وارد است . 8 - در هر شب خواندن صد مرتبه حم دخان اگر ميسر شود. 9- اين دعا را در هر شب بخواند تا گناه چهل ساله او آمرزيده شود: (( اللهم رب شهررمضان الخ )) . 10 - در هر شب بعد از نماز مغرب دعا كند براى حج باين دعا (( اللهم بك و منك اطلبالخ )) و اين دعا را سيد از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده و دراقبال در آنجائى كه دعاهاى بعد از فريضه را ذكر كرده ،نقل فرموده است . 11 - در هر شب دعاى افتتاح را بخواند. 12 - در هر شب بخواند (( اللهم انى اسئلك انتجعل فيما تقضى الخ )) . 13 - در هر شب بخواند (( اللهم برحمتك فى الصالحين فادخلنا الخ )) . و بدانكه از چيزهائيكه در شبهاى ماه رمضان بايد بجا آورده شود هزار ركعت نماز است درمجموع اين ماه باين ترتيب كه در دهه اول و دهه دوم در هر شبى بيست ركعت خوانده شود،هر دو ركعت بيكسلام ، باين طريق كه هشت ركعت آنرا بعد از نماز مغرب بخواند و دوازدهركعت آنرا بعد از نماز عشا و در دهه آخر در هر شب سى ركعت بخواند باز هشت ركعت آنرابعد از نماز مغرب و بيست و دو ركعت ديگر را بعد از نماز عشا و مجموع اين نمازها هفتصدركعت ميشود و باقى مانده را كه سيصد ركعت باشد در شبهاى قدر بخواند يعنى شبنوزدهم صد ركعت و شب بيست و يكم صد ركعت و شب بيست و سيم صد ركعت پس مجموعهزار ركعت شود بترتيب ديگر (2) نيز نقل كرده اند و آنچه ذكر شد موافق مشهور بودبدانكه سابقين باين هزار ركعت نماز خيلى عنايت داشتند بحديكه بعد از هر دو ركعت از آندعاى در (اقبال ) و (مصباح ) و غيره نقل كرده اند و شيخ طوسى با آنكه (مصباحمتهجد) را مختصر كرده و دعاهاى بسيار را ذكر نكرده اما ايندعاها را ترك نكرده و از اينمعلوم ميشود كه خيلى محل حاجت و ابتلاى مردم بان بوده كه اين همه اهتمام بان داشته اندولكن در اين عصرها گمان ندارم كه در هزار نفر يكى پيدا شود كه اين هزار ركعت نماز رابا آن دعاها بجا آورد بهر حال اگر كسى موفق شد بخواندن اين نمازها و او رامجال خواندن دعاهاى وارده بعد از آن نباشد، لااقل اين دعاى مختصر را ترك نكند كه ازحضرت عسكرى (ع ) روايت شده است كه در ماه رمضان بعد از هر دو ركعت ازنوافل بايد خوانده شود و آن دعا اين است : (( اللهم اجعل فيما تقضى و تقدر من الامر المحتوم و فيما تفرق من الامر الحكيم فى ليلةالقدر ان تجعلنى من حجاج بيتك الحرام المبرور حجهم المشكور سعيهم المغفور ذنوبهمواسئلك ان تطيل عمرى فى طاعتك و توسع لى فى رزقى يا ارحم الراحمين . )) * قسم سوم : در اعمال سحرهاى ماه مبارك رمضان است و آن نيز چند چيز است : 1 - سحور هرد و ترك نكند سحور را اگر چه بيك دانه خرماى زبون يا شربت آب باشدو بهترين سحورها سويق و خرما است و وارد شده كه حق تعالى و ملائكه صولات ميفرستندبر آنها كه استغفار ميكند در سحرها وسحور ميخورند. 2 - سوره (انزلناه ) را در وقت سحور بخواند كه هر كه اين سوره مباركه را در وقتافطار كردن و سحور بخواند در ما بين اين دو وقت ثواب كسى داشته باشد كه در راه خدادر خون خود بغلطد. 3 - دعاى (ابوحمزه ثمالى ) را در سحرها بخواند. 4 - دعاى (( اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه )) بخواند. 5 - در سحرها بخواند اين دعا را كه (شيخ ) و (سيد) ذكر كرده اند (( يا عدتىعند كربتى الخ )) . 6 - بخواند دعاى (ادريس ) را كه هر دو نيز روايت كرداند (سبحانك لا اله الا انت الخ). 7 - بخواند اين تسبيحات را كه (سيد) روايت كرده (( سبحان من يعلم جوارح القلوبالخ )) . 8 - بخواند اين دعا را كه مختصرترين دعاهاى سحر است (( يا مفزعى عند كربتى الخ)) . و بدانكه علما فرموده اند كه اگر نيت روزه را بعد از سحور بكند بهتر است و ازاول شب تا آخر شب نيت مى توان كرد و همين كه ميداند و قصد دارد كه فردا از براى خداروزه ميگيرد و امساك از مفطرات ميكند بس است و شايسته است كه در سحرها نماز شب راترك نكند و تهجد بعمل آورد. * قسم چهارم : در اعمال روزهاى ماه رمضان است . بدانكه از براى روزهاى اين ما دو نوع دعا روايت شده يكى مخصوص بهر روز است كهبعدها به آن اشاره ميشود و ديگر آن دعاهائى است كه مكرر ميشود هر روز و آن چند دعا است . 1 - در هر روز بخواند (( اللهم هذا شهر رمضان و هذا شهر الصيام الخ )) . و اين دعابدو نحو روايت شده يكى مختصر است چنانچه در (كافى ) است و حقير در هديه آنراذكر كردم و ديگر مبسوطتر است چنانچه در (اقبال است ) و (علامه مجلسى ) ره ، آنرادر (ذادالمعاد) نقل فرموده . 2 - خواندن اين تسبحات عشر است در هر روز سبحان الله بارى النسم الخ . 3 - خواندن اين صلوات است ان الله و ملائكته يصلون على النبى الخ . 4 - خواندن اين دعاى عظيم الشاءن است اللهم انى ادعوك كما امرتنى الخ . 5 - خواندن اين دعا كه در (اقبال ) است يا دعدتى فى كربتى الخ . 6 - خواندن ايندعا كه (شيخ ) و (سيد) روايت كرده اند و حقير در (هديه )نقل كرده ام اللهم انى اسئلك من فضلك بافضله الخ . 7 - خواندن ايندعا است كه (شيخ كفعمى ) ذكر فرموده : (( يا ذا الذى كان قبلكل شئى و خلق كلى شئى ثم يبقى و يفنى كلشئى ياذالذى ليس فى السموات العلى ولافى الارضين السفلى و لا فوقهن و لا بينهن و لا تحتهن اله يعبد غيره لك الحمد حمدا لايقوى على احصائه الاانت صل على محمد وال محمد صلوة لا يقوى على احصائها الاانت . )) 8 - در هر روزه صد مرتبه اين ذكر را بگوييد كه (محدث فيض ) در (خلاصةالاذكار) ذكر فرموده : (( سبحان الضار النافع سبحان القاضى بالحق سبحان العلى الاعلى سبحانه وبحمده سبحانه و تعالى . )) * فصل دوم : در اعمال مخصوصه شب و روز اينماه است و وقايع ايام آن است . شب : 1 ش (3) - در آن چند عمل است : 1 - آنكه طلب هلال كند و بعضى استهلال اينماه را واجب دانسته اند. 2 - چون رؤ يت هلال كرد اشاره بهلال نكند بلكه رو بقبله كند و دستها را باسمان بلندكند و بگويد ربى و ربك الله الخ و بخواند دعاىهلال را كه (ابن عقيل ) واجب دانسته و اگر وقت داشته باشد بخواند دعاهائى را كه(سيد) در (اقبال ) از رسولخدا(ص ) و امير المؤ منين عليه السلام و امام جعفر صادقعليه السلام و حضرت كاظم عليه السلام براىهلال روايت كرده اند. 3 - بخواند دعاى 43 صحيفه كامله را در وقت رؤ يتهلال هر ماه و خصوص هلال اينماه . 4 - مجامعت باحلال خود كندو اين از خصوصيات اينماه است و الا در ماههاى ديگر جماع در شباول مكروه است . 5 - غسل شب اول ماه كند. 6 - در نهر جارى غسل كند و سى كف آب بر سر بريزد. 7 - زيارت قبر امام حسين عليه السلام كند تا گناهانش ريخته شود و ثواب حجاج ومعتمرين آنسال را دريابد. 8 - در اين شب ابتدا كند بخواندن هزار ركعت نماز اين ماه بنحويكه درفصل اول گذشت . 9- آنكه در نماز نافله اين شب و ساير شبهاى اينماه سوره انافتحنا بخواند. 10 - دو ركعت نماز كند در اين شب در هر ركعت حمد و سوره انعام بخواند و سؤال كند كه حق تعالى از او كفايت شرور كند. 11 - بخواند دعاى اللهم ان هذا الهشر المبارك الخ و اين دعائى است كه حضرت صادقعليه السلام در شب آخر شعبان و در اين شب ميخواند. 12 - بعد از نماز مغرب بخواند اين دعاى وارده از حضرت (جواد(ع )) را كه در(اقبال ) است : اللهم يامن يملك التدبى الخ . 13 - بخواند در اين شب ايندعاى ماءثور از حضرت صادق (ع ) را كه دراقبال است : الهم رب شهر رمضان نزل القرآن الخ . 14 - بخواند دعاى 44 صحيفه كامله را كه در وقتدخول ماه رمضان حضرت سجاد(ع ) ميخواند. 15 - بخواند دعاى وارده از حضرت موسى بن جعفر(ع ) را:(( اللهم انى اسئلك باسمكالذى دان له كل سئى )) الخ . 16 - بخواند اللهم ان هذا شهر رمضان الخ و اين دعا را سيد دراقبال ذكر كرده پس از آن دعاى بسيار طويلى از حضرت صادق (ع )نقل كرده كه فرموده مى خوانى آن را در وقت حضور ماه رمضان . 17 - بخواند اين دعا را كه حضرت صادق (ع ) از حضرترسول خدا(ص )، نقل كرده است كه در وقت دخول ماه رمضان ميخواندند: (( اللهم انه قد دخل شهر رمضان اللهم رب شهر رمضان الذى انزلت فيه القران وجعلته بينات من الهدى و الفرقان اللهم فبارك لنافى شهر رمضان و اعنا على صيامه وصلوته و تقبله منا )) بدانكه ( سيد ابن طاوس ) از براى هر شب از اين ماه دعواتى از كتاب ( ابن ابى قرة) نقل كرده و از جمله براى اين شب چهار دعا ذكر فرموده هر كه طالب است رجوع كندباقبل و دعاهاى امشب و ساير شبها را بخواند. و بدان نيز كه شيخ شهيد ره از امير المؤ منين (ع ) براى هر شب از اين ماه نمازىنقل كرده مادر ذكر هر شب نماز را نقل ميكنيم . اما نماز امشب چهار ركعت است در هر ركعت حمد يكمرتبه و توحيد پانزده مرتبه و در اين شبسنه 145 خروج كرد در بصره : ابراهيم بن عبدالله محضقتيل باخمرى و بيعت كردند بااو وجوه مردم چنانچه در عمدة الطالب است . * روز : 1 در آن چند عمل است : 1 - غسل كردن در آب جارى و ريختن سى كف آب بر سر كه باعث ايمنى از جميع دردها وبيماريها است در تمام سال . 2 - كفى از گلاب برو بزند تا ز خوارى و پريشانى نجات يابد و قدرى گلاب هم برسر خود بزند تا در آن سال از سرسام ايمن شود. 3 - دو ركعت نماز اول ماه و تصدق را بعمل آورد. 4 - دو ركعت نماز كند در ركعت اول حمد وانافتحناه و در دوم حمد و هر سوره كه خواهد تا حقتعالى جميع بديها را در آنسال از او دور گرداند و در حفظ خدا باشد تاسال آينده . 5 - بعد از طلوع فجر اين دعا را بخواند: (( اللهم قد حضر شهر رمضان وقد افتر ضت علينا صيامه و انزلت فيه القران آنهدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان اللهم اعنا على صيامه و تقلبه منا و تسلمه مناو لنافى يسر منك و عافية انك على كل شئى قدير. )) 6 - ايندعا را بخواند اگر در شب نخوانده المحمد الله الذى هدانا لحمده و ايندعاى 44صحيفه است و همچنين بخواند دعاى نبوى (ص ) و كاظمى (ص ) را اگر در شب نخواندهبدانكه سيد ابن طاوس ره ، از براى هر روز اين ماه دعاهاى مخصوصىنقل كرده و ما در اينجا اكتفا ميكنيم بنقل دعاى مختصر هر روز دعاى اين روز: (( اللهم اجعل صيامى فيه صيام الصائمين و قيامى فيه قيام القائيمن و نبهنى فيه عننومة الغافلين و هب لى فيه جرمى يا اله العالمين و اعف عنى يا عافيا عين المجرمين . )) وقايع غره ماه رمضان بدانكه در شب غره اينماه سنه 654 واقع شد واقعه احتراق مسجد نبوى (ص ) بنحويكهفرو گرفت جميع مسجد و سقف و منبر و درها را و اين واقع معروف است . (سمهودى ) در خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفىتفصيل اين حريق و حريق ديگر را كه ثانيا واقع شد نوشته است . در روز غره اينماه بنابر اقول شيخ بهائى درسال دهم بعثت خديجه كبرى در سن شصت و پنجسالگى رحلت كرد و پيغمبر(ص ) در قبراو نازل شد. حقير روز دهم را اختيار كردم و در آنجااحوال ساير زوجات پيغمبر(ص ) را ذكر خواهم نمود. و نيز در غره اينماه سنه 428 (شيخ الرئيس ، ابو على حسين بن عبدالله بن سينا)نادرهعصر واعجوبه دهر، صاحب كتاب شفا، قانون و اشارات در همدان وفات يافت . شب : 2 نمازش چهار ركعت ، در هر ركعت حمد و بيست مرتبه انا انزلناه روز : 2 بخواند (( اللهم قربنى فيه الى مرضاتك و جنبى فيه من سخطك و نقماتك و فقنىفيه لقرائة اياتك برحمتك يا ارحم الراحمين . )) شب : 3 نمازش ده ركعت است در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحيد. روز : 3 بخواند (( اللهم ارزقنى فيه الذهن و التنبيه و ابعدنى فيه عن السفاهة و التمويه واجعل لى نصيبا من كل خير تنزل فيه بجودك يا اجود الاجودين . )) و روايت شده كه انجيل در اين روز بر حضرت عيسى (ع )نازل شده و در اين روز بروايت عاصمى وفات حضرت فاطمه (ع ) واقعش ده ودر شبگذشته سنه 413 شيخ مفيد، محمد بن محمدبن النعمان عليهم الرضوان در بغداد وفاتيافت و در اين روز شيعه و سنى براى تشييع او اجتماع كردند و چندان جمعيت بود كه ميدان(اشنان ) بر مردم تنگ شد و بغير از جماعتاهل سنت هشتاد هزار نفر شيعه جمع شده بود و تمامى براى آنجناب ميگريستند و مانند چنانروزى ديده نشده بود. (سيد مرتضى ) بر آنجناب نماز خواند قبر شريفش در پائين پاى حضرت جواد(ع )پهلوى قبر شيخش (ابوالقاسم جعفر بن قولويه قمى ) واقع است و مدائح اين شيخبزرگوار زياده از آن است كه ذكر شود و بس است در فضيلت او ملاحظه توقيعاتشريفه صادره از امام زمان (ع ) كه از براى اين بزرگوار، چه مرقوم فرموده . (( و حكى انه وجد مكتوبا على قبره بخط القائم عليه السلام :
ان كنت قد غيبت فى جدث الثرى |
فالعدل و التوحيد فيك مقيم |
و القائم المهدى يفرح كلما |
تليت عليك من الدروس من الدروس علوم )) | و در اين روز سنه 576 شيخ متبحر عبدالله بن احمد معروف به (ابن خشاب نحوى )وفات يافت - سيوطى (در طبقات ) نوادرى از اونقل كرده جاى نقلش نيست . شب : 4 نمازش هشت ركعت است و در هر ركعت حمد و بيست مرتبه انا انزلناه . روز : 4 بخواند (( اللهم قونى فيه على اقامة امرك و ارزقنى فيه حلاوة ذكرك و اورزعنى ففيهلاداء شكرك بكرمك واحفظنى فيه بحفظك و سترك يا ابصرالناظرين (ياخير النصارين خل )) و در اين روز سنه 53 زياد بن ابيه در كوفه هلاك شد وحال او را در تحفة الاحباب نقل كرده ام بدانجا رجوع شود. شب : 5 نمازش دو ركعت است در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحيد و بعد از سلام صد مرتبهصلوات . روز : 5 بخواند (( اللهم الجعلنى فيه من المستغفرين و اجعلنى فيه من عبادك الصالحينالقانتين و اجعلنى فيه من اوليائك (المتقين المقربين خل ) برافتك يا ارحم الراحمين . )) و بقولى در اين روز سنه 195 ولادت حضرت جواد(ع ) واقعشده ولكن مشهور دهم رجب است . شب : 6 نمازش چهار ركعت است در هر ركعت حمد (( و تبارك الذى بيده الملك )) روز : 6 بخواند (( اللهم لا تخذلنى فيه بتعرض معصيتك و لا تضربنى بسياط نقمتك وزحزحنى فيه من موجبات سخطك بمنك (واياديك خل ) يا منتهى رغبة الراغبين )) و در اين روز(تورية ) بر حضرت موسى بن عمران عليه السلامنازل شد در اين روز سنه 201 مردم بيعت كردند با حضرت رضا(ع ) ومجمل اين واقع آن است كه ماءمون در سنه 200 براى پاره اى از مصالح كه گنجايش نقلش نيست ،(رجاءبن ابى الضحاك ) را با بعضى از مخصوصان خود بخدمت امام رضا(ع )در مدينه فرستاد كه آنجناب را به مرو احضار نمايند و چون آنحضرت را از مدينه بهمرو آوردند ماءمون آنحضرت را تجليل و تكريم نمودند و اظهار كرد كه من ميخواهم خود رااز خلافت خلع كنم و بتو تفويض نمايم . حضرت فرمود كه اگر خلافت را خدا براى تو قرار داده جايز نيست كه خود راعزل كنى و بديگرى ببخشى و اگر خلافت از تو نيست ترا اختيار آن ، نيست كه بديگرىتفويض نمائى ماءمون گفت : البته بايد قبول كنى حضرت فرمود: من برضاى خود هرگزقبول نخواهم كرد و تا مدت دو ماه اين سخن در ميان بود پس از آن ماءمون گفت : پسولايتعهدى مرا قبول كن كه بعد از من خلافت از تو باشد. حضرت اخبار كرد باو شهادت خود را پيش از او ماءمونقبول نكرد و گفتگوى بسيار مابين ايشان رد وبدل شد آخر الامر ماءمون تهديد كرد آنحضرت را آنجناب مجبوراقبول كرد و شرايطى قرار داد كه ماءمون قبول نمود. پس در مثل چنين روزى ماءمون مجلسى عظيم ترتيب داد و كرسى آن حضرت را در پهلوىكرسى خود گذاشت و دو و ساده بزرگ براى آنحضرت قرار داد و جميع اكابر و اشرافو سادات و علما را جمع كرد اول پسر خود عباس را امر كرد كه با حضرتش بيعت كند وبعد از آن ساير مردم بيعت كردند پس بدره هاى زر آوردند و جوائز بسيار بمردم داده شدو خطبا و شعراء برخاستند خطبه و قصائد غراء در شاءن آنحضرت خواندند و جائزه خودرا گرفتند و امر شد در رؤ س منابر و منابر نام آنحضرت را بلند گردانند و وجوهدنانير و دارهم را بنام نامى و لقب گرامى آنحضرت مزين گردانند و در همانسال در مدينه بر منبر رسول خدا (ص ) خطبه خواندند و در دعاى بحضرت (امام رضا(عليه السلام )) گفتند: ولى عهد المسلمين على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بنابيطالب عليه السلام . (( ستة اباء هم ما هم افضل من يشرب صوب الغمام )) ماءمون امر سياه پوشى را كه بدعت بنى عباس بود ترك كنند و در عوض جامه هاى سبزبپوشند و يكدختر خود (ام حبيبه ) را بآنحضرت تزويج كرد و دختر ديگر خود (امالفضل ) را (بحضرت جواد) نامزد كرد و تزويج كرد به اسحق بن موسى دختر عمش، اسحق بن جعفر را. در آن سال ابراهيم بن موسى برادر حضرت رضا (عليه السلام ) از جانب ماءمون امير حاجشد و با مردم حج كرد و در جمله از روايات است كه چون آنحضرت وليعهد شد، شعراء مدحآنجناب گفتند و در قصائد غرا در شاءن آنجناب بخواندند و ماءمون ايشانراصله داد مگر(ابونواس ) شاعر كه ساكت بماند. ماءمون او را عتاب كرد كه تو با آنكه شيعى مذهبو مايل باهل بيتى و هم شاعر زمان و فريد دورانى ، چرا حضرت رضا(ع ) را مدح نگفتىابو نواس اين اشعار بگفت و چه خوب گفته :
(( قيل لى انت اوحدالناس طرا |
و لهذا القريض لا يحتويه )) | ماءمون دهان (ابونواس ) را پر از لؤ لؤ كرد. (شيخ مفيد) ره فرموده كه در اين روز مستحب است صدقه و احسان بر مساكين و كثرتشكر خدا بر طهور حق آل محمد عليه السلام و ارغام منافقين و سيد ره روايت كرده كه براىشكرانه اين نعمت دو ركعت نماز دراين روز بگذارند، در هر ركعت بعد از حمد بيست وپنجمرتبه توحيد بخوانند. در اين روز نيز سنه 253 سرى سقسطى كه يكى ازرجال طريقت و خال ابوالقاسم جنيد است در بغداد وفات كرد. و هم در اينروز سنه 463 وفات كرد شيخ فقيهجليل سلار بن عبدالعزيز ديلمى كه از بزرگان شاگردان شيخ مفيد و سيدمرتضى استو صاحب كتاب مراسم است . شب : 7 نمازش چهار ركعت است در هر ركعت حمد و سيزده مرتبه (اناانزلناه ) روز : 7 بخواند (( اللهم اعنى على صيامه و قيامه و جنبنى فيه من هفواته و اثامه و ارزقنىفيه ذكرك بدوامه بتوفيقك يا ولى المومنين (ياهادى المضلين خل )) در اين روز سنه 224 ابراهيم بن مهدى عموى ماءمون معروف بابن شكله وفات كرد و ازبراى او وقايعى است در ايام ماءمون از تغلب او بر خلافت و استتار او از ماءمون و غيرذلك و او همانستكه در غنا و ضرب ملاهى مهارتى تمام داشته . شب : 8 نمازش دو ركعت است در هر ركعت حمد وده مرتبه توحيد و بعد از سلام هزار مرتبه سبحانالله . روز : 8 بخواند (( اللهم ارزقنى فيه رحمة الايتام و اطعام الطعام و افشاء السلام و مجانبتهاللئام و صحبة اكرام بطولك يا ملجاء الاملين )) و در اين روز سنه 455 وفات كرد در(رى محمد بنميكائيل بن سلجوق ) اولسلاطين سلجوقيه معروف به (طغرلبك ) و(الب ارسلان )بجاى وى نشست . شب : 9 نمازش شش ركعت است مابين نماز مغرب و عشاء در هر ركعت (حمد) و هفتمرتبه (آيةالكرسى ) و بعد از فراغ پنجاه مرتبه صلوات . روز : 9 بخواند (( اللهم احضنى فيه من رحمتك الواسعة و اهدنى لبراهينك الساطعه و خذبناصيتى الى مرضاتك الجامعة بتحننك يا امل المتشاقين .)) شب : 10 بيست ركعت نماز دارد. در هر ركعت صد و سى مرتبه توحيد. روز : 10 بخواند (( اللهم اجعلنى من المتوكلين عليك و اجعلنى من الفائزين اليك و من المقربينلديك با حسانك يا غاية الطالبين .)) و در اين روز سه سال پيش از هجرت ، حضرت خديجه سلام الله عليها از دنيا رحلت كردوجلات شانش زياده از آن است كه احصا شود و شايسته باشد كه در اين مقام بذكرمختصرى از حال زوجات حضرت رسول (ص ) اشاره مى گردد. زنهائيكه آن جناب با آنها زفاف فرموده يازده است . زوجه نخستين آنحضرت (خديجه )بنت خويلد است كه تا او زنده بود حضرت رسول (ص ) زنى ديگر نگرفت و حرمت او رارعايت ميداشت و سبقت اسلام و خدمات او بر رسولخدا(ص ) زياد از آن است كه ذكر شود وبس است در فضيلت او كه والده حضرت زهرا(ع ) است و ذرارىرسول خدا(ص ) تمام منتهى ميشوند باو. دوم سودة بنت (زمعة قرشيه ) است گويند درسال هشتم هجرت حضرت رسول (ص ) خواست او را طلاق گويد. عرض كرد ميخواهم درسلك روجات باشم مرا طلاق مگوى و نوبت خود را بيكى از زوجات بخشيد و او همان استكه گاهى بسخنان مطايبه آميز حضرت را متبسم ميساخت . در اواخر خلافت عمر يا زمان حكومتمعاويه در مدينه وفات كرد و (اسماء بنت عميس ) براى او ترتيب نعش داد. سوم عايشه دختر ابوبكر است كه كنيه اش (ام عبدالله ) است بنام خواهر زاده اش(عبدالله زبير) در شب هفدهم اين ماه وفاتش ذكر مى شود. چهارم حفصه دحتر عمر است . گويند وقتى حضرت او را طلاق فرمود، عمر خاك بر سرپراكند كه ديگر از بهر من چه مكانت ماند و چندان الحاح كرد كه آن جناب رجوع فرمود.به قولى در سنه 41 وفات كرد و (مروان بن الحكم ) حاكم مدينه بر او نماز خواند ودر بقيع به خاك رفت . پنجم زينب بنت (خزيمه ) است كه تزويجش در نيمه اين ماه واقع شده است . ششم ام سلمه بنت (ابى امية ) است و او دختر (عاتكه ) است كه عمهرسول خدا (ص ) بود و او واپس ترين همه زنانرسول خدا (ص ) وفات كرد. هفتم زينب بنت (جحش ) است كه مادرش (اميمه ) دختر (عبدالمطلب ) است و او در پيش ،زوجه (زيد بن حارثه ) بوده و او همان است كه خدا او را براى حضرترسول (ص ) تزويج كرده و فرموده : (( فلما قضى زيد منها وطرا زوجناكها. )) و خبر وليمه در زفاف او و نزول آيه : (( فاذا طعمتم فانتشروا )) در جاى خود رفته. گويند وقتى رسول خدا (ص ) با زنان خويش فرمود: (( اطولكن يدا اسرعكن لحوقابى )) يعنى چون من از جهان بيرون شوم آنكس از شما كه دراز دست تر است زودتربه من ملحق شود. زنان قصبه بر گرفتند و دستهاى خود را پيمودند. (سوده ) را دستدرازتر بود و بعد از رسول خدا چون نخستين زينب وفات كرد دانستند كه درازى دستكنايه از كثرت خيرات و صدقات بوده ، چه زينب بدست خود زحمت حرفت مى كشيد و مزدآنرا بصدقه ميداد. هشتم جويريه دختر (حارث بن ابى ضرار) است كه درسال پنجم يا ششم هجرت زوجه رسول خدا (ص ) شد و در حدودسال پنجاهم وفات كرد. نهم ام حبيبه دختر (ابوسفيان ) (4) است كه زوجه (عبيدالله بن حجش ) بود و بجانبحبشه هجرت كرده بود. شوهرش از دين اسلام بدين نصرانيت در آمد و مرتد شد و بعد ازچندى بمرد. پس از آن نجاشى پادشاه حبشه او را براى حضرترسول (ص ) خواستگارى كرد و جعفر بن ابيطالب و خالد بن سعيد بن العاص عقد او راخواندند. نجاشى كابين او را بداد و وليمه بمردم خوارنيد و او را براى رسولخدا(ص )بفرستاد در سال چهل و دوم يا چهارم وفات كرد. دهم صفية دختر( حى بن اخطب ) است كه نسبش بحضرت (هارون ) منتهى ميشود و اوسابق زوجه (كنانة بن الربيع ) بود. كنانة در حرب خبير كشته شد و صفيه اسيرشد. رسولخدا(ص ) او را خاص خويش گردانيد، پس او را آزاد ساخت و اعتاق او را صداق وفرمود و در مراجعت از خبير در منزل (مهبا) با او زفاف فرمود و چون بمدينه وارد شداو را در خانه (حارثة بن النعمان ) فرود آورد و زنان انصار چون وصفجمال او را شنيده بودند بديدار او شتافتند و عايشه حفصه و زينب و جويريه نيزبلباس مبدل بديدار او شدند و او را تماشا كردند. حفصه به جويريه گفت زود باشدكه اين جاريه بر ما غلبه كند. گفت او از قومى است كه زنان ايشان نزد شوهر كم بختباشند و عايشه و حفصه گاه گاهى او را هدف تير زبان ميكردند. وقتى رسولخدا(ص )بر صفيه وارد شد او را گريان ديده سبب پرسيد. عرضكرد عايشه و حفصه ميگويند مابهتريم از تو، چه ما را شرف قرابت است و هم زنان اوئيم . فرمود چرا نميگوئى پدر منهارون و عم من موسى و شوهر من محمد(ص ) است و صفيه در زمان عمر وفات كرد. يازدهم ميمونة دختر حارث است و مادر او هند است كه در حق او گفته اند: (( هى اكرم عجوز جمعت على الارض اصهارا )) حاصل آنكه زنى بمرتبه او نرسيد در بزرگى دامادها، چه يك دخترش (ميمونه ) زنحضرت رسول (ص ) و ديگر(ام الفضل ) زن (عباس ) عموى رسولخدا(ص ) بوده وديگر اسماء بود كه از شوهر ديگر عميس آورده بود و او دراول زوجه جعفر بن ابيطالب بود و عبد زوجه ابى بكر شد و بعد زوجه اميرالمؤ منينگرديد و از هر سه فرزند آورد و از ابوبكر محمد را بزاد و ديگر زينب بنت عميس بودكه زوجه حضرت حمزه عليه السلام بوده و ديگر (سلمى ) بنت (عميس ) بود كهزوجه (شداد بن الهاد) (5) صحابى معروف بوده . بالجمله (ميمونه ) در سال هفتم در مراجعت از عمره قضا در(ارض سرف ) كه درنواحى مكه است بتزويج رسولخدا(ص ) در آمد و زفاف او در آنجا واقع شد چنان اتفاقافتاد كه بعد از چهل و چهار سال در همان منزل وداع جهان گفت و درمحل قبه زفاف بخاك سپرده شد. باتفاق علماء سير حضرترسول (ص ) با اين يازده زن زفاف فرمود. خديجه و زينب بنت خزيمه در حيات آنحضرترحلت كردند و 9 زن ديگر بعد از آنحضرت وفات كردند، چنانچه معلوم شد. و در روز دهم نيز سنه 60 رسولان اهل كوفه نامه هاى ايشان را براى (امام حسين ع )بمكه رسانيدند و پويسته كاغذها و نامه ها رسيد تا نيمه ماه ، دوازده هزار كاغذ نزد آنحضرت جمع شد پس آنحضرت مسلم را بكوفه روانه فرمود چنانچه بعد اشاره به آنخواهم نمود. و نيز در روز دهم و بقولى در روز 16 سنه 463 سيد عالمجليل ابويعلى محمد بن الحسن بن حمزة الجعفرى فقيه و متكلم و جالس و در مجلس شيخ مفيدوفات كرد و در خانه خودش در بغداد مدفون شد.
|
|
|
|
|
|
|
|