انسان به فطرت خود نيازمند محبت است و با هيچ چيز چون محبت نمى توان آدمى رامتحول ساخت و او را به سوى كمال سير داد. محبت سرمنشاء تربيت نفسها و نرم شدن دلهاىسخت است ، زيرا با هيچ چيز ديگر مانند محبت نمى توان دردل آدميان راه برد و دل ايشان را به دست آورد و آنان را از سركشى و نادرستى و پليدىبازداشت و به بندگى و راستى و درستى واداشت . به بيان استاد شهيد مرتضى مطهرى:
((تاءثير نيروى محبت و ارادت در زايل كردنرذايل اخلاقى از دل از قبيل تاءثير مواد شيميايى بر روى فلزات است ، مثلا يك كليشهساز با تيزاب اطراف حروف را از بين مى برد نه با ناخن و يا سر چاقو و يا چيزى ازاين قبيل . اما تاءثير نيروى عقل در اصلاح مفاسد اخلاقى مانند كار كسى است كه بخواهدذرات آهن را از خاك با دست جدا كند، چقدر رنج و زحمت دارد؟ اگر يك آهن رباى قوى در دستداشته باشد ممكن است با يك گردش همه آنها را جدا كند. نيروى ارادت و محبت مانند آهن رباصفات رذيله را جمع مى كند و دور مى ريزد. به عقيدهاهل عرفان ، محبت و ارادت پاكان و كملين همچون دستگاه خودكارى ، خود به خودرذايل را جمع مى كند و بيرون مى ريزد. حالت مجذوبيت اگر جا بيفتد از بهترين حالاتاست و اين است كه تصفيه گر و نبوغ بخش است .
آرى آنان كه اين راه را رفته اند، اصلاح اخلاق را از نيروى محبت مى خواهند و به قدرتعشق و ارادت تكيه مى كنند. تجربه نشان داده است كه آن اندازه كه مصاحبت نيكان و ارادتو محبت آنان در روح مؤ ثر افتاده است ، خواندن صدها جلد كتاب اخلاقى مؤ ثر نبوده است.))(663)
هر كه را جامه ز عشقى چاك شد
|
او ز حرص و عيب كلى پاك شد
|
شادباش اى عشق خوش سوداى ما
|
اى تو افلاطون و جالينوس ما
|
جسم خاك از عشق بر افلاك شد
|
كوه در رقص آمد و چالاك شد(664)
|
خودى آدمى و هويت انسانى او با محبت شكوفا مى شود، زيرا محبت گوهر وجود آدمى را جلامى دهد و زنگارهاى آن را مى زدايد و چون اكسيرى انسان رامتحول مى سازد و به انسان شور و شوق زندگى ، و قوت پايندگى مى بخشد، و بهزندگى معنا مى دهد.
نقطه نورى كه نام او خودى است
|
زير خاك ما شرار زندگى است
|
زنده تر سوزنده تر تابنده تر
|
عالم افروزى بياموزد ز عشق (665)
|
محبت عاملى مهم در سلامت روحى و اعتدال روانى انسان است . استوارى شخصيت و سلامترفتار آدمى تا اندازه اى زياد به محبتى بستگى دارد كه در زندگى مى بيند. محيطخانوادگى آكنده از محبت ، سبب تلطيف عواطف و رشدفضايل در افراد مى شود؛ و كسانى كه در محيطى با محبت پرورش مى يابند، بهارجمندى مى رسند و مى آموزند ديگران را دوست بدارند و در اجتماع رفتارى انسانى داشتهباشند. با گرماى محبت است كه زندگى معنا مى يابد و استعدادهاى انسان شعله مى كشد وانگيزه تلاش و خلاقيت فراهم مى شود.
از محبت جذبه ها گردد بلند
|
ارج مى گيرد ازو نا ارجمند
|
كار و بارش زشت و نامحكم همه
|
با هنرمندان يد بيضا دهد(666)
|
محبت به كودكان
انسان در مراحل اوليه زندگى و سالهاى نخستين به محبتى بيشتر نياز دارد و تاءثيرروش محبت در سازمان دادن به شخصيت كودك از هر روش ديگرى مؤ ثرتر است . پيامبراكرم (ص ) در اين باره چنين سفارش كرده است :
((احبوا الصبيان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شيئا ففوا لهم .))(667)
كودكان را دوست بداريد و به ايشان مهر ورزيد و چون به آنان وعده اى داديد، به وعدهخود وفا كنيد.
بهترين وسيله براى رشد شخصيت و تلطيف عواطف محبت است و خداوند بندگانش را بهابراز محبت تشويق كرده است . از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:
((ان الله ليرحم العبد لشدة حبه لولده .))(668)
خداوند به خاطر محبت انسان به فرزندش بدو رحمت مى كند.
اين محبت بايد در همه وجوه جلوه داشته باشد، چنانكه امام صادق (ع ) ازرسول خدا(ص ) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:
((من قبل ولده كتب الله عز و جل له حسنة ، و من فرحه فرحه الله يوم القيامة.))(669)
هر كه فرزندش را ببوسد، خداى بزرگ در نامه عملش حسنه اى برايش ثبت كند، و هركه فرزندش را شاد كند، خداوند او را در روز قيامت شاد نمايد.
پيامبر اكرم (ص ) چنان بر روابط محبت آميز و ابراز محبتهاى راستين تاءكيد داشت كهفرمود:
((اكثروا من قبلة اولادكم فان لكم بكل قبلة درجة فى الجنة .))(670)
فرزندان خود را بسيار ببوسيد كه با هر بوسيدن برايتان در بهشت مقام و مرتبتىفراهم مى شود.
آنان كه كودكان را از محبت خود محروم مى كنند. از حقيقت انسانى بى بهره اند و فقطظاهرى از انسان دارند. از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود: مردى نزد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: ((من هرگز كودكى را نبوسيده ام .)) پيامبر(ص ) فرمود: ((اينشخص از نظر من اهل آتش جهنم و عذاب است .))(671)
همچنين نقل كرده اند كه رسول خدا(ص ) حسن و حسين عليهماالسلام را بوسيد. ((اقرع بنحابس )) كه شاهد مهر و محبت پيامبر به فرزندانش بود، گفت : ((من ده فرزند دارم وهرگز هيچ يك از آنان را نبوسيده ام !)) پس رسول خدا(ص ) فرمود:
((من لايرحم لايرحم .))(672)
كسى كه رحمت و محبت نكند مورد رحمت و محبت قرار نمى گيرد.
البته بايد توجه داشت كه روشهاى تربيت بايد تابعاصول تربيت باشد و آنها را زير پا نگذارد؛ و روش محبت زمانى مفيد و كارساز خواهدبوده از اعتدال خارج نگردد و به افراط و تفريط كشيده نشود. از امام باقر(ع ) چنيننقل شده است :
((شر الآباء من دعاه البر الى الافراط؛ و شر الابناء من دعاه التقصير الى العقوق.))(673)
بدترين پدران كسى است كه نيكى او را به زياده روى (در محبت ) وادارد؛ و بدترينفرزندان كسى است كه كوتاهى كردن (در انجام دادن وظايف ) او را به نافرمانى وناراضى كردن (والدين ) بكشاند.
كمبود محبت و زياده روى در ابراز محبت كودكان را ازاعتدال به در مى برد و آنان را به سوى ناتوانى و ناسالمى ، و خوارى و پستى ، وناهنجاريهاى رفتارى سوق مى دهد.
محبتى كه جان و تن انسان را شكوفا مى كند، محبتى استمعتدل و راستين و به دور تكلف و تصنع و متناسب با سن وسال ، و وضع و حال كودك . چنين محبتى نبايد به تبعيض آلوده شود، زيرا تبعيض در محبتميان فرزندان مانند آن است كه نسبت به برخى فرزندان افراط و نسبت به برخىتفريط در محبت شده باشد. نقل كرده اند كه مردى در حضور پيامبر يكى از دو فرزندشرا بوسيد و به ديگرى اعتنايى نكرد. پيامبر از اينعمل ناراحت شد و فرمود: ((چرا با فرزندان خود به مساوات رفتار نكردى ؟))(674)
رسول خدا(ص ) تاءكيد داشت كه روشهاى تربيت بدرستى جارى شود. روايت شده استكه آن حضرت مى فرمود:
((اعدلو بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم فى البر و اللطف .))(675)
ميان فرزندانتان به عدالت و مساوات رفتار كنيد، چنانكه دوست داريد ميان شما در نيكى ولطف و محبت به مساوات و عدالت رفتار شود.
محبت و اطاعت
اهميت روش محبت در تربيت از اين روست كه محبت اطاعت آور است و سبب همسانى و همراهى مىشود. رسول خدا(ص ) فرموده است :
((المرء مع من احب .))(676)
انسان با كسى همراه است كه او را دوست مى دارد.
ميان محبت و اطاعت رابطه معيت وجود دارد؛ با ظهور محبت ، اطاعت و همرنگى پيدا مى شود ومحب به محبوب تاءسى مى كند. ((صفوان بن قدامه )) گويد: ((از مكه به مدينه هجرتكردم و نزد پيامبر رفتم و عرض كردم : اى رسول خدا، دستتان را بياوريد تا با شمابيعت كنم .)) پس حضرت دست خود را پيش آورد. گفتم : ((اىرسول خدا، من شما را دوست دارم .)) فرمود: ((انسان با كسى همراه است كه او را دوست مىدارد.))(677)
تا معيت راست آيد زانكه مرد
|
با كسى جفت است كو را دوست كرد
|
اين جهان و آن جهان با او بود
|
لايفك القلب من مطلوبه (678)
|
محبت هر كه در دل آدمى نشيند، انسان مطيع و پيرو او مى شود و از خواست او سرپيچى نمىكند. روايت شده است كه امام صادق (ع ) فرمود:
((ما احب الله من عصاه .))
خدا را دوست ندارد كسى كه او را نافرمانى كند.
آن گاه به شعر زير تمثل كرد:
تعصى الاله و انت تظهر حبه
|
ان المحب لمن يحب مطيع (679)
|
خدا را نافرمانى مى كنى و اظهار دوستى او را مى كنى ؟ به جانب سوگند كه اينرفتارى شگفت است .
اگر دوستى ات راستين بود اطاعتش مى كردى ، زيرا دوستدار، مطيع كسى است كه او رادوست مى دارد.
همين اطاعت است كه مشابهت و مشاكلت مى آورد و محب تلاش مى كند كه به صفات محبوبمتصف شود. دوستى پيامبر و اوصياى آن حضرت بهترين راه تربيت و كوتاهترين راهاصلاح و تهذيب است ؛ و از همين روست كه پيامبر اكرم (ص ) جز دوستى و مودتاهل بيتش را نخواسته است . اين محبت بهترين روش در تربيت امت آن حضرت است ، زيرا عيناطاعت آنان و تاءسى به راه و رسم ايشان است .
((قل لااءساءلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى .))(680)
بگو: من هيچ پاداشى از شما (بر رسالتم ) درخواست نمى كنم مگر دوستى نزديكانم .
محبت به اهل بيت و پذيرش ولايت آنان بهترين روش براى تربيت و كوتاه ترين راهبراى كسب سعادت است كه سودش براى خود ايشان است .
((قل ما ساءلتكم من اجر فهو لكم ان اجرى الا على الله .))(681)
بگو: پاداشى كه از شما درخواست كردم چيزى است كه سودش عايد خود شماست ، پاداشمن جز بر خدا نيست .
دوستى و مودت اهل بيت و پذيرش ولايت ايشان چيزى است كه راه انسانها را به سوى خداهموار مى سازد و سبب اتصاف به صفات الهى مى شود.
((قل ما اءساءلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا.))(682)
بگو: من هيچ پاداشى از شما (بر رسالتم ) درخواست نمى كنم ، جز اينكه هر كس بخواهدراهى به سوى پروردگارش در پيش گيرد.
بنابراين خردمندترين مربيان راه محبت حقيقى را مى گشايد و از اين راه مردمان را بهسوى حق رهنمون مى شود كه پيامبر اكرم (ص ) فرموده است :
((راس العقل بعد الايمان بالله التحبب الى الناس .))(683)
سر عقل ، پس از ايمان به خدا، جلب كردن محبت مردم است .