بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر نور جلد 3, حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AYAT-101 -
     AYAT-102 -
     AYAT-103 -
     AYAT-104 -
     AYAT-105 -
     AYAT-106 -
     AYAT-107 -
     AYAT-108 -
     AYAT-109 -
     AYAT-110 -
     AYAT-111 -
     AYAT-112 -
     AYAT-113 -
     AYAT-114 -
     AYAT-115 -
     AYAT-116 -
     AYAT-117 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

next page

fehrest page

back page

تفسير آيه : (88) قَالَ يَقَوْمِ اءَرَءَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَبِّى وَرَزَقَنِى مِنْهُرِزْقاًحَسَناً وَمَآ اءُرِيدُ اءَنْ اءُخَالِفَكُمْ إِلَى مَآ اءَنْهَكُمْ عَنْهُ إِنْ اُرِيدُ إِلا الاِْصْلَح َمَااسْتَطَعْتُ وَمَاتَوْفِيقِىَّ إِلا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَّكَلْتُ وَإِلَيْهِ اءُنِيبُ
ترجمه : 
(شعيب ) گفت : اى قوم من ! آيا انديشيده ايد كه اگر مندليل روشنى از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نيكويى(مثل نبوّت ) از سوى خود عطا كرده باشد، (چگونه مى توانم مخالفت او كنم ؟) و من نمىخواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهى مى كنم ، خود مخالفت كنم (ومرتكب آن شوم ). منبه جز اصلاح به مقدار توانم ، خواسته ى ديگرى ندارم و جز به لطف خداوند، توفيقىبراى من نيست ، (از اين روى ) بر او توكّل كرده ام و به سوى او بازگشته ام .
نكته ها : 
O در آيه ى قبل ، كفّار اعتراض داشتند كه چرا ما از تصرّف در اموالمان آزاد نباشيم ؟حضرت شعيب عليه السّلام در اين آيه جواب مى فرمايند كه اگر من شما را از تصرّفِبى قيد و شرط محدود مى كنم ، به جهت اصلاح زندگى و جامعه ى شماست ، نه به خاطردشمنى ، حسادت ، تنگ نظرى و يا امور ديگر، زيرا مصالح فردى نبايد موجب ضرر وزيان به مصالح عمومى شود.
پيام ها : 
1- نبوّت بر اساس معجزه وبيّنه است . (كنت على بيّنة ) (قوانين بر پايهدليل است )
2- انبيا عليهم السّلام همه چيز را از خدا مى دانند. (ربّى ، رزقنى )
3- گمان نكنيم زندگىِ خوب ، با كم فروشى وحرام خوارى بدست مى آيد، زيرا انبيا واولياى الهى بدون آلودگى به اين گناهان ، روزىِ نيكو داشته اند. (رزقنى منه رزقاًحسنا) (روزى نيكو آن است كه بر اساس كم فروشى وظلم نباشد)
4- روزى انسان از خدا وبه لطف اوست ، نه به زرنگى . ( رزقنى منه )
5- در مقابل كفّار كه مى گفتند: (اموالنا) حضرت شعيب عليه السّلام فرمود:(رزقنى منه رزقاً حسنا) يعنى گمان نكنيد كه منمشكل مالى دارم .
6- آمر به معروف و ناهى از منكر بايد قبل از ديگران ، خودشاهل عمل باشد. انبيا فقط طرّاح و فرمانده نبودند، بلكه خودشان از بهترين مصاديقاهل عمل بشمار مى رفتند. (و ما اريد ان اخالفكم الى ما انهاكم عنه )
7- انبيا عليهم السّلام نه تنها برخلاف دستورهاى الهىعمل نمى كردند، بلكه حتّى به فكر خلاف هم نبودند. (و ما اريد ان ...)
8- هدف انبيا عليهم السّلام اصلاح انسان ها و جوامع بشرى است . (ان اريد الاّالاصلاح )
9- مرز كار انبيا توان وقدرت آنهاست ، نه ساعت ، روز، ماهوسال . (مااستطعت )
10- اراده ى كارها از ما، ولى ميزان توفيق از خداست . ( ان اريد ، ما توفيقى الابالله )
11- در كارها آخرين تلاش را به كار ببريم ، ولى بدانيم كه موفّقيّت به دست خداونداست . (ما استطعت و ما توفيقى ...)
12- توكّل زمانى نتيجه بخش است كه در كنارِ تلاش باشد. (ما استطعت ، توكّلت)
13- مصلح بايد خود صالح و اهل ايمان ، توكّل ، انابه و سوز باشد. (مااستطعت ،عليه توكّلت و اليه اُنيب )
14- در اين آيه براى آمر به معروف و ناهى از منكر اين سفارها شده است :
الف : شخصاً اهلعمل باشد. (ما اريد ان اُخالفكم الى ما انهاكم عنه )
ب : هدف او اصلاح جامعه باشد.(م ا اُريد الاّ الاصلاح )
ج : توفيق كارش را از خداوند بداند. (و ما توفيقى الاّ باللّه )
د: هميشه بر او توكّل نمايد. (ع ليه توكّلت )
ه‍ : در مشكلات به او پناه ببرد.
(ا ليه اُنيب )
تفسير آيه : (89) وَيقَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِىَّ اءَنْ يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَآ اءَصَابَقَوْمَ نُوحٍ اءَوْ قَوْمَ هُودٍ اءَوْ قَوْمَ صَلِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ
ترجمه : 
و(شعيب گفت :) اى قوم من ! دشمنى ومخالفت با من ، شما را به كارى وادار نسازد كه(عذابى ) مثل آنچه به قوم نوح ، يا قوم هود (و) يا قوم صالح رسيدبه شما هم برسدو(مى دانيد كه ماجراى ) قوم لوط (چندان ) از شما دور نيست .
پيام ها : 
1- حتّى با مخالفان نيز با لحن خوب سخن بگوييم .(يا قوم )
2- به خاطر دشمنى با يك فرد، سرنوشت و سعادت خود و جامعه را به آتش نكشيم .(لا يجرمنّكم شقاقى )
3- تاريخ اقوام بشرى ، به يكديگر شباهت و پيوند دارد، و بازگو كردن آن ، درسعبرت است .(مثل ما اصاب )
4- سرنوشت تلخ پيشينيان را ساده ، شوخى ، موسمى ، موضعى ، فردى و تصادفىنگيريم . ( مثل ما اصاب قوم نوح ...) (حضرت نوح ، هود، صالح و لوط،قبل از حضرت شعيب بوده اند)
5- دست خدا براى قهر و عذاب باز است . او هر قومى را به هرشكل و در هر منطقه و در هر زمانى كه بخواهد مى تواند هلاك كند. همانطور كه قوم حضرتنوح عليه السّلام را با غرق كردن ، قوم حضرت هود را با طوفان ، قوم حضرت صالحعليه السّلام را با صيحه ى آسمانى و قوم حضرت لوط عليه السّلام را با ويرانى بهقهر خود مبتلا نمود. (مثل ما اصاب قوم نوح او قوم هود او قوم صالح )
6- بهترين جريان تاريخى براى عبرت آموزى ، نزديك ترين آنهاست . قوم شعيب با قوملوط، هم از لحاظ مكانى نزديك بودند و هم از جنبه ى زمانى .(و ما قوم لوط منكمببعيد)
تفسير آيه : (90) وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوَّاْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّى رَحِيمٌ وَدُودٌ 
ترجمه : 
(پس بياييد) و از پروردگارتان آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد. هماناپروردگار من ، مهربان و دوستدار (توبه كنندگان ) است .
نكته ها : 
O ((وُدّ))، به آن دوستى اى گفته مى شود كه داراى آثار بوده واستمرار داشتهباشد.
پيام ها :
1- بايد در كنار هشدار واخطار به مخالفان ، راه بازگشت و اصلاح را نيز به آنهاارائه داد.(استغفروا ...)
2- طلب آمرزش و دورى از گناه ، مقدّمه ى بازگشت به راه حقّ است .(استغفروا ربّكمثمّ توبوا اليه )
3- اگر استغفار وتوبه كنيم ، از جانب پروردگارمان جواب مثبت مى شنويم .(استغفروا... انّ ربّى رحيمٌ ودود)
4- خداوند را آن گونه معرّفى كنيم كه عشق بازگشت به سوى او آسان شود.(انّربّى رحيمٌ ودود)
5- رحمت خدا لحظه اى نيست ، بلكه استمرار دارد و داراى آثار وبركات زيادى است .(انّ ربّى رحيم ) (علاوه بر جمله ى اسميّه ، ((رحيم )) صيغه ى مبالغه است)
6- خداوند نه تنها توبه پذير است ، بلكه توبه كننده را دوست دارد. (ودود)
تفسير آيه : (91) قَالُواْ يَشُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيراً مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَيكَفِينَاضَعِيفاًوَ لَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَكَ وَمَآ اءَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ
ترجمه : 
(كفّار) گفتند: اى شعيب ! ما بسيارى از سخنان تو را درك نمى كنيم و ما تو را در ميان خودشخص ضعيفى مى بينيم و اگر بستگان تو نبودند، هر آينه تو راسنگسار مى كرديم وتو بر ما (هيچ ) برترى و قدرت و عزّتى ندارى .
نكته ها : 
O كفّار به حضرت شعيب عليه السّلام مى گفتند: ما سخنان تو را درك نمى كنيم .مگر كلام آن حضرت چه بود كه آنها نمى فهميدند؟ آيا جز اين بود كه مى فرمود:
1- من معجزه و بيّنه دارم .(كنت على بيّنة )
2- من داراى مشكل مالى و نيازمند شما نيستم .(رزقنى منه رزقاً حسنا)
3- به آنچه مى گويم ، عمل مى كنم .(ما اُريد ان اُخافكم ...)
4- به دنبال اصلاح جامعه هستم .(ان اُريد الاّ الاصلاح )
5- آنچه در توان دارم تلاش مى كنم .(ما استطعتُ)
6- بر خدا توكّل و به سوى او انابه مى كنم .(عليه توكّلت واليه اُنيب )
7- عاقبتِ پيشينيان را به شما هشدار مى دهم .(مثل ما اصاب قوم نوح و...)
امّا كفّار، هم سخنانش را تحقير كردند، (ما نفقه )، هم خودش را ضعيف دانستند،(فينا ضعيفا)، هم فاميل و بستگانش را ناچيز شمردند، (رهطك )، هم بهشكنجه ى سختى تهديدش كردند، (لرجمناك ) و هم قدرت و عزّتش را ناديدهگرفتند.(ما انت علينا بعزيز)
پيام ها : 
1- انبيا و مبلّغان الهى ، در راه دعوت مردم به صراط مستقيم ، بيشترين اهانت ها رامتحمّل شده اند. (ما نفقه كثيرا ممّا تقول ...)
2- مخالفان انبيا، دليل و منطق ندارند. منطق آنان توهين ، شكنجه و كشتار است .
(لرجمناك و ما انت بعزيز)
تفسير آيه : (92) قَالَ يَقَوْمِ اءَرَهْطِىَّ اءَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِّنَ اللّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَآءَكُمْ ظِهْرِيّاًإِنَّ رَبِّى بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ
ترجمه : 
(شعيب ) گفت : اى قوم من ! آيا قبيله ى من نزد شما از خداوند عزيزتر است (كه ) شما(فرمان ) او را پشت سر انداخته ايد، (امّا براى كسان و خويشان من حساب باز كرده ايد؟)همانا پروردگار من به آنچه عمل مى كنيد احاطه دارد.
پيام ها : 
1- مراعاتِ حقّ مردم ، گروه ها، احزاب و حقوق بينالملل نبايد فوق مراعات حقّ الهى باشد. نگذاريم در صحنه هاى سياسى و اجتماعى ، خطخدا منزوى شود و تحت الشعاع قرار گيرد.(اءرهطى اءعزّ)
2- براى افراد لجوج ، هشدار لازم است . (انّ ربّى بما تعملون محيط)
تفسير آيه : (93) وَيقَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّى عَمِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَمَن ْيَاءْتِيه ِعَذابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَذِبٌ وَارْتَقِبُوَّاْ إِنِّى مَعَكُمْ رَقِيبٌ
ترجمه : 
و (شعيب گفت :) اى قوم من ! (پس ) هر چه در توان داريد انجام دهيد، من (نيز) كار خودم راخواهم كرد. بزودى خواهيد دانست (كه ) عذاب خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد و چهكسى دروغگوست . شما در انتظار باشيد، من (نيز) همراه شما منتظرم .
پيام ها : 
1- گاهى انبيا از تاءثير كلام خود ماءيوس مى شدند. (اعملوا على مكانتكم )
2- اگر از هدايت مردم ماءيوس شديد، بر مواضع خود استقامت كنيد.(انّى عامل )
3- آنجا كه موعظه كارساز نيست ، بايد تهديد را در پيش گرفت .(سوفتعلمون )
4- پاسخ تهديد را بايد با تهديد داد.(رجمناك ، عذاب يخزيه )
5- مردم ، حضرت شعيب را دروغگو مى پنداشتند. (من هو كاذب )
6- ما به وظيفه ى خود عمل كنيم ، آنگاه در انتظار امدادهاى اوباشيم . (انّىعامل ، ارتقبوا)
تفسير آيه : (94) وَلَمَّا جَآءَ اءَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْباً وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّاوَاءَخَذَت ِالَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَاءَصْبَحُواْ فِى دِيَرِهِمْ جَثِمِينَ
ترجمه : 
و چون فرمان (قهر) ما آمد، شعيب وكسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خودنجات داديم و (آنگاه ) صيحه ى (آسمانى ) ستمگران را فرو گرفت ،پس در خانه هايشانبه رو افتادند (و مردند).
پيام ها : 
1- قهر خداوند بر ستمگران ، دير وزود دارد، ولى سوخت وسوز ندارد. (و لمّا جاءامرنا...)
2- صاعقه هاى آسمان تصادفى نيست ، بلكه به فرمان الهىنازل مى شود.(امرنا)
3- خداوند، ناجى و پشتيبان اهل ايمان است .(نجّينا)
4- ايمان به انبيا بايد همراه حمايت از آنان باشد. (آمنوا معه ) بجاى ((آمنوابه ))
5- ايمان ، رمز نجات است . (نجّينا شعيبا و الذين آمنوا معه )
6- بى توجّهى به دعوت انبيا، ظلم است . (اَخذَتِ الذين ظلموا)
7- سرانجام ظلم و ظالم ، نابودى است .(اَخذَتِ الذين ظلموا)
8- عذاب الهى بر آنان به قدرى سريع وعظيم بود كه توان بيرون آمدن از خانه هاىخود را نداشتند. (ديارهم ) (ظاهراً عذاب در شبنازل شده است )
9- قهر الهى چنان مى رسد كه هرگونه قدرت فرار را از ظالمين مى گيرد.(جاثمين )
تفسير آيه : (95) كَاءَنْ لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَآ اءَلاَ بُعْداً لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ 
ترجمه : 
(كفّار مدين آنچنان نابود شدند) كه گويى هرگز در آن منطقه ساكن نبوده اند، آگاهباشيد (لطف خدا) از مردم مدين دور باد، همان گونه (كه ) از قوم ثمود دور شد.
نكته ها : 
O قهر الهى ، از هر بمبى نابود كننده تر است ، چرا كه در هنگام بمباران ، كم وبيش افرادى فرصت فرار پيدا مى كنند و يا بعد از حادثه نجات مى يابند. امّا وقتىعذاب خداوند و قهر او فرا مى رسد، چنان قلع و قمع مى كند كه گويا هرگز كسى ساكنآن منطقه نبوده است .
پيام ها : 
1- از قهر الهى هيچ راه فرارى نيست . (كان لم يغنوا فيها)
2- برائت از ستمگران و مرگ و نفرين بر آنان ، سيره ى الهى وقرآنى است . (بعدالمدين كما بعدت ثمود)
تفسير آيه : (96) وَلَقَدْ اءَرْسَلْنَا مُوسَى بَِايَتِنَا وَسُلْطَنٍ مُّبِينٍ 
ترجمه : 
و به تحقيق ما موسى را با معجزه و براهين روشن فرستاديم ،
تفسير آيه : (97) إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلاَِيْهِ فَاتَّبَعُوَّاْ اءَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَآ اءَمْرُ فِرْعَوْنَبِرَشِيدٍ
ترجمه : 
به سوى فرعون و اشراف قومش (فرستاديم )، پس آنها (بجاى پذيرفتن دعوت موسى،) از فرمان فرعون پيروى كردند، در حالى كه فرمان فرعون مايه ى رشد (و نجات )نبود.
نكته ها : 
O تعداد آياتى كه در قرآن مجيد درباره ى حضرت موسى عليه السّلام و قوم بنىاسرائيل وارد شده ، در مورد هيچ پيامبر و امّت ديگرى نيامده است ، زيرا از اين حضرت بيشاز يكصد و سى مرتبه و در بيش از سى سوره نام برده شده است كه خلاصه ترين آنهادر اين سوره است .
O كلمه ى ((سُلطان ))، به معناى سلطه است . گاهى به سلطه ى ظاهرى گفته مىشود و گاهى در سلطه ى منطقى و استدلالى بكار مى رود.
پيام ها : 
1- ادّعاى نمايندگى از جانب خدا بايد همراه نشانهودليل باشد.(اءرسلنا موسى باياتنا وسلطان مبين )
2- منطق و معجزه ى انبيا عليهم السّلام براى همه ى مردم ، روشن وقابل فهم است .(مبين )
3- از مهم ترين فلسفه ى بعثت انبيا عليهم السّلام ، طاغوت زدايى ، آزادى و رهايى انسانها از قيد بندگى ديگران است .(الى فرعون )
4- بسيارى از مردم ، پيروان طاغوت ها بوده اند.(فاتّبعوا امر فرعون )
5- بايد شعارهاى تبليغاتى طاغوت ها را خنثى كرد.
چون فرعون به دروغ اظهار مى داشت كه من شما را جز به راه رشد هدايت نمى كنم ؛ (وما اَهديكم الاّ سبيل الرشاد)(120)، لذا خداوند در اين آيه در مقام جواب مى فرمايد:(و ما امر فرعون برشيد)
6- هميشه علم و شناخت به تنهايى عامل دورى از انحراف نيست . (موسى حقّ را بادليل و برهان ، براى مردم روشن مى كرد، ولى فرعون مردم را به انحراف دعوت مىكرد و مردم از او فرعون پيروى مى كردند)
تفسير آيه : (98) يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فَاءَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ 
ترجمه : 
او (فرعون ) در روز قيامت ، پيشاپيش قومش حركت مى كند، پس آنها را وارد آتش مى سازد وچه بد جايگاهى است كه به آن وارد مى شوند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((وِرْد)) به معناى آبى است كه انسان به آنداخل مى شود و كلمه ى ((ورود)) در اصل به معناى حركت به سوى آب و نزديك شدن بهآن است ، امّا كم كم به هر نوع داخل شدن بر چيزى اطلاق شده است .
پيام ها : 
1- نشانه ى رشد برنامه ها و قوانين آن است كه سبب ورود به بهشت شود، نه دوزخ .(وما امر فرعون برشيد يقدم قومه ...)
2- كسانى كه در دنيا جلودار وامام مردمند، در آخرت نيز پيشگام به سوى بهشت يا جهنّمخواهند بود. امامِ نور (عادل )، مردم را به طرف نور (بهشت )، و امامِ نار (ظالم )، به سمتنار (جهنّم )، هدايت خواهد كرد.(يقدم قومه يوم القيامة )
تفسير آيه : (99) وَاءُتْبِعُواْ فِى هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَمَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ 
ترجمه : 
و در اين دنيا با لعنتى بدرقه شدند و روز قيامت نيز چنين خواهد بود. (و اين ) چه بدعطايى است كه به آنان داده مى شود.
پيام ها : 
1- هر كس دنباله رو فرعون ها و طاغوت ها شد، در دنيا و آخرت بد نامى و نفرين او رادنبال خواهد كرد. (اتّبعوا امر فرعون ، و اُتبعوا ... لعنة )
تفسير آيه : (100) ذَلِكَ مِنْ اءَنْبِآءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَآئِمٌ وَحَصِيدٌ 
ترجمه : 
(اى پيامبر!) اين (مطالب ، گوشه اى ) از اخبار آبادى ها و شهرهايى است كه ما آن رابراى تو بازگو مى كنيم ، (البتّه ) بعضى از آنها (هنوز) پابرجا هستند،ولى بعضىديگر ويران شده اند.
نكته ها : 
O ممكن است منظور آيه اين باشد كه در بعض موارد، تنها خودشان را هلاك نموديم ازاين روى آثارشان باقى است ، ولى در بعضى ديگر آنها را همراه با تمامى آثار و خانههايشان نابود كرديم .
O بيان داستان در قرآن ، داراى نقش و اثرات مهمّى است ، زيرا؛
1 دلنشين و جذّاب است . 2 هموار كننده ى راه نفوذ و تاءثير بيشتردلائل عقلى و برهانى است . 3 دليلى ديگر بر اعجاز پيامبر صلّى اللّه عليه و آله استكه چگونه فردى درس ناخوانده چنين اخبارى را مى داند. 4 براى شنوندگان آن درسعبرت است .
پيام ها : 
1- بيان تاريخ به مقدارى لازم است كه سبب رشد، پندآموزى و هشدار باشد.(منانباء) (بعضى از تاريخ گذشتكان نه همه ى آن )
2- تاريخ نوح ، هود، صالح ، لوط، شعيب و موسى ، از بخش مهم تاريخ بشرى است .(انباء) (((انباء)) به معناى اخبار مهمّ است )
3- قرآن منبعى براى آشنايى با تاريخ گذشته و فرجام پيشينيان است .
4- گفتن داستان هاى صحيح ، مستند و آموزنده ، كارى خدايى است ، از آن غفلت نكنيم .(نقصّه )
5- داستان هاى قرآنى ، صادق ترين و صحيح ترين قصه هاست ، زيرا گوينده ى آنهاخداست .(نقصّه )
6- حساب تاريخ امّت ها از حساب آثار وبقاياى آنها جداست ، زيرا تاريخ امرى ماندگاراست ، گرچه ممكن است از آثار وبقاياى آنان خبرى نباشد. (حَصيد)
تفسير آيه : (101) وَمَا ظَلَمْنَهُمْ وَلَكِن ظَلَمُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ فَمَآ اءَغْنَتْ عَنْهُمْ ءَالِهَتُهُمُالَّتِىيَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِنْ شَىْءٍ لَّمَّا جَآءَ اءَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ
ترجمه : 
و ما به آنان ظلم نكرديم ، بلكه آنان خود بر خويشتن ستم روا داشتند و چون قهرپروردگارت آمد، پس (آن ) خدايانى كه به جاى ((اللّه )) مى خواندند، سودى بهحال آنان نبخشيد و آنان را جز ضرر و هلاكت چيزى نيفزوند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((تَتبِيب )) از ((تَب )) به معناى استمرار در زيان و هلاكت و نابودى است.
پيام ها : 
1- تنبيه و كيفر ظالم ، ظلم نيست ، بلكه عين عدل است .(وما ظلمناهم )
2- سرنوشت انسان ، در گرو اعمال و رفتار خود اوست .(ظلموا انفسهم )
3- غير از خداوند، هيچ كس و هيچ چيز ديگر، منجى انسان نيست .(فما اغنت )
4- در برابر اراده ى الهى ، هيچ كس و هيچ چيز را تاب مقاومت نيست .(من شئ )
تفسير آيه : (102) وَكَذَلِكَ اءَخْذُ رَبِّكَ إِذَآ اءَخَذَ الْقُرَى وَهِىَ ظَلِمَةٌ إِنَّ اءَخْذَهُ اءَلِيمٌشَدِيدٌ
ترجمه : 
و اين چنين است مؤ اخذه (و مجازاتِ) پروردگارت ، زمانى كه شهرها و آبادى هاى ستمگر را(با قهر خود) مى گيرد. همانا مؤ اخذه ى او (سخت ) دردناك وشديد است .
پيام ها : 
1- قهر و لطف خداوند، بر طبق يك سنّت پايدار و قانون جاويد است ، نه براساس يك امردفعى و تصادفى .(كذلك )
2- امّت هاى ستمگر، در معرض قهر الهى قرار دارند. (كذلك اءخذ ربّك ...)
3- تهديد در جاى خود، يكى از عوامل مؤ ثّر تربيتى است .(اخذ ربك )
4- قهر خداوند، از شئون ربوبيّت اوست .(اخذ ربك )
5- عامل بدبختى و نزول قهر الهى ، خود انسان ها هستند.(اخذ القرى و هى ظالمة )
6- قهر خدا زمانى است كه سيماى منطقه را ظلم بگيرد.(اخذ القرى وهى ظالمة )
7- قهر خدا را ساده و ناچيز نشماريم .(ان اخذه اليم شديد)
تفسير آيه : (103) إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الاَْخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌلَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ
ترجمه : 
البتّه در اين (يادآورى ها،) نشانه (وعبرتى ) است براى كسى كه از عذاب آخرت بترسد.همان روزى كه مردم را در آن گرد مى آورند وآن روزى كه (همه آن را) مشاهده مى كنندوبراى همه نمايان و مشهود است (وتمام اعمال و روحيّات هويدا مى شود).
پيام ها : 
1- بيان داستان بايد داراى جهت و هدف باشد.(لاَيةً)
2- تنها كسانى كه به آخرت ايمان دارند، داستان هاى حقيقى قرآن را سرمشق خود مىگيرند.(لاية لمن خاف عذاب الا خره )
3- خوف از قيامت (گرچه از روى يقين نباشد، بلكه براساساحتمال خطرباشد) سبب عبرت گرفتن مى شود. (لاية لمن خاف عذاب الا خره )
4- اجتماع و حضور مردم در قيامت ، امرى اجبارى است ، نه اختيارى .(مجموع له الناس) نه ((يوم يجمع الناس ))
5- روز قيامت ، روز شهادت و گواهى است . هر كس و هر چيز، به سود يا ضرر ديگرىگواهى مى دهد وپرده ها در آن روز كنار مى رود.(مشهود)
تفسير آيه : (104) وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلا لاَِجَلٍ مَّعْدُودٍ 
ترجمه : 
و ما، آن (روز) را مگر براى مدّت معدودى به تاءخير نمى اندازيم .
تفسير آيه : (105) يَوْمَ يَاءْتِ لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِىُّ وَسَعِيدٌ 
ترجمه : 
روزى كه (چون ) بيايد، هيچ كس جز با اذن او حرفى نمى زند، پس (گروهى ) از آنهابدبخت و سيه روز و (عدّه اى ديگر) خوشبخت و سعادتمندند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((سَعادت ))، به معناى فراهم بودن اسباب نعمت و كلمه ى ((شَقاوت ))به معناى فراهم بودن اسباب گرفتارى است .
پيام ها : 
1- زمان برپايى قيامت و به پايان رسيدن دنيا، از پيش مشخّص و معيّن شده است .(اجل معدود)
2- فاصله اى كه براى برپايى قيامت است ، باز به خاطردنبال كردن هدفى است . (لاجل ) و نفرمود: ((الى اجل ))
3- در روز قيامت سكوت بر همه ى افراد حكم فرماست ، مگر افرادى كه اجازه ى تكلّمداشته باشند.(لاتكلّم نفس الا باذنه )
تفسير آيه : (106) فَاءَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِى النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ 
ترجمه : 
امّا (آن ) كسانى كه بدبخت شده اند، پس در آتش (اند و در آنجا) ناله اى (زار) و خروشى(سخت ) دارند.
تفسير آيه : (107)خَلِدِينَ فِيهَا مَادَامَتِ السَّمَوتُ وَالاَْرْضُ إِلا مَا شَآءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَفَعَّال ٌلِّمَا يُرِيدُ
ترجمه : 
(و) تا آسمان ها و زمين پايدار است ، در آن (آتش ) جاودانند، مگر آنچه خداوند بخواهد،همانا پروردگارت هر چه را اراده كند، انجام مى دهد.
نكته ها : 
O ((زَفير)) فريادى است كه همراه با بيرون دادن نَفَس است و ((شَهيق )) ناله اىاست طولانى كه تواءم با فرو بردن نَفَس است . بعضى نيز ((زَفير)) را آغاز صداىالاغ و ((شَهيق )) را پايان آن دانسته اند.
O همه ى افرادى كه به دوزخ مى روند، از لحاظ مدّت زمان حضور در آنجا يكساننيستند، عدّه اى پس از مدّت كمى از دوزخ رهايى مى يابند، بعضى ديگر براى مدّت بسيارطولانى در جهنّم مى مانند و سرانجام خلاص مى شوند، امّا گروهى براى هميشه در آنجا مىمانند و هرگز از آن خارج نمى شوند.
O كلمه ى ((خُلود)) در مواردى كه همراه با كلمه ى ((اَبَد)) آمده باشد،مثل : (خالدين فيها ابدا)(121)، به معناى هميشگى و جاودانگى است ، نه به معناى مدّتطولانى . در اين آيه اگر چه خلود تا زمان برقرار بودن آسمان ها و زمين بيان شده استو قرآن مدّت زمان استقرار آنها را تعيين فرموده (122)، ليكن باز به معناى ابديّت وهميشگى است ، زيرا كه ((مادامت السموات )) در زبان و ادبيات عرب ، كنايه اى استكه براى ابديّت و جاودانگى آورده مى شود، اگر چه آسمان ها ابدى نيستند.
پيام ها : 
1- انسان با انتخاب هاى خود باعث شقاوت خود مى شود.(شَقُوا) نه ((شُقُوا))
2- دست خداوند در نجات گروهى از دوزخيان (بهدليل جرم كمتر و يا استحقاق عفو و يا هر دليل ديگرى ) باز است .(الاّ ما شاء ربّك )
تفسير آيه : (108) وَاءَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِى الْجَنَّةِ خَلِدِينَ فِيهَا مَادَامَتِالسَّمَوت ُوَالاَْرْضُ إِلا مَا شَآءَ رَبُّكَ عَطَآءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ
ترجمه : 
و امّا كسانى كه خوشبخت (و سعادتمند) شده اند، پس تا آسمان ها و زمين پابرجاست ، دربهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد (اين ) عطايى قطع ناشدنى است .
پيام ها : 
1- عامل شقاوت و بدبختى انسان ها، اختيار و خواست خودشان است ، ولى سعادت آنها باتوفيق الهى است . لذا براى شقاوت جمله (شَقُوا) و براى سعادت ، عبارت (سُعِدوا) آمدهاست .
2- گرچه دست الهى در هر كارى باز است ، حتّى براى بيرون كردناهل بهشت از بهشت ، (الاّ ما شاء ربك ) امّا با توجّه به فراز آخر اين آيه (عطاءغير مجذوذ) و وعده هايى كه در آيات ديگر داده شده ، اين كار را انجام نخواهد داد ووقتى كسى وارد بهشت شد، براى هميشه در آنجا خواهد ماند.
تفسير آيه : (109) فَلاَ تَكُ فِى مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هََّؤُلاََّءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلا كَمَايَعْبُدُءَابَآؤُهُم مِّن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ
ترجمه : 
پس (اى پيامبر!) از آنچه اين كفّار مى پرستند در شك و ترديد مباش ، (كه ) آنها عبادتنمى كنند مگر همان گونه كه قبلاً پدرانشان (بت ها را) عبادت مى كرده اند، و همانامانصيب آنها را به طور كامل و بى كم و كاست خواهيم پرداخت .
پيام ها : 
1- يك رهبر بايد چنان در راه وهدف خود استوار و قاطع باشد كه انحراف امّت نتواند اورا دچار تزلزل و سستى كند.(فلاتك )
2- مورد عتاب و خطاب قرار دادن شخصيّت ها، تاءثير روانى بيشترى در مردم دارد.(فلاتك )
3- بت پرستان و مشركان ، منطق و استدلال ندارند.(يعبد آباؤ هم )
4- نياكان ، در اعمال و رفتار آيندگان نقش دارند.(يعبد آباؤ هم )
5- پيروى از سنّت ها و توجّه به افكار و عقايد نياكان ، در همه جا داراى ارزش نيست .(يعبد آباؤ هم )
6- خداوند حتّى نسبت به كفّار و مشركين نيز ظلم نمى كند.(لمُوَفوهم نصيبهم )
تفسير آيه : (110) وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌسَبَقْتَ مِن رَّبِّكَ لَقُضِىَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِى شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ
ترجمه : 
و به تحقيق ما به موسى كتاب (تورات ) داديم ، پس در آن اختلاف شد، و اگر سنّتپروردگارت (در مورد تاءخير عذاب كفّار) از پيش مقرّر نگشته بود، هر آينه (در همين دنيا)ميان آنان داورى و حكم مى شد (و به كيفر مى رسيدند) و همانا آنان درباره ى آن در شكىهستند كه موجب بدگمانى آنان است .
پيام ها : 
1- در هيچ دوره اى از تاريخ ، تمام افراد قومى ، هم عقيده نبوده اند. (فاختلففيه )
2- از اختلاف مردم در دين و ايمان آوردن بعضى و كفر عدّه اى ديگر، ناراحت و نگراننباشيم كه اين حادثه ى جديدى نيست .(اتينا موسى الكت اب فاختلف فيه )
3- با اينكه در آياتى از قرآن مجيد، تورات ، كتاب نور خوانده شده ،(123) امّا باز هممردم در آن نور اختلاف كرده اند. (فاختلف فيه )
4- خداوند، خود نيز سنّت هاى خويش را مراعات كرده و زير پا نمى گذارد، چرا كهقبل از هر كس ، اين قانونگذار است كه بايد احترام قانون را داشته باشد.(و لولا كلمةسبقت من ربّك ) (خداوند دنيا را محلّ داورى قرار نداده است )
5- سنّت هاى الهى ، بر اساس مقام ربوبيّت اوست .(سبقت من ربّك )
6- مهلت دادن به اختلاف كنندگان در كتاب آسمانى ، از سنّت هاى الهى است . (كلمةسبقت من ربّك )
تفسير آيه : (111) وَإِنَّ كُلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ اءَعْمَلَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ 
ترجمه : 
و قطعا پروردگارت (جزاى ) تمام اعمالآنان را حتما بطور كامل خواهد داد، همانا او به (تمام ) آنچه (مردم )عمل مى كنند، آگاه است .
پيام ها : 
1- در جهان بينى الهى ، هيچ عملى بدون جواب و پاداش نيست .(ليوفّينّهم )
2- در پاداش يا كيفر الهى ، هيچ كم و كاستى وجود ندارد.(ليوفّينّهم )
3- جزاى كامل خداوند، بر اساس آگاهى كامل او ازاعمال مردم است .(خبير)
تفسير آيه : (112) فَاسْتَقِمْ كَمَآ اءُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُبِمَاتَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ترجمه : 
پس (اى پيامبر!) همان گونه كه ماءمور شده اى ، استوار باش و (نيز) هر كس كه با تو،به سوى خدا آمده است ، و سركشى نكنيد كه او به آنچه مى كنيد بيناست .
نكته ها : 
O در روايات آمده است كه پيامبر فرمود: سوره ى هود مرا پير كرد. و گفته اند كهمراد حضرت اين آيه از سوره ى هود بوده است .(124) اگر چه فراز نخست اين آيه(فاستقم كما امرت ) در سوره ى ديگرى (125) از قرآن مجيد نيز آمده ، امّا آيهى فوق به چنين خصوصيّتى معروف شده است . شايد سنگينى اين آيه ، وجود فرازهاىديگرى از تاريخ است كه در آيه بيان نشده و آن ، استقامت ياران پيامبر صلّى اللّه عليهو آله است كه همه ى آنها وفادار نبودند و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از بى وفايى وناپايدارى آنان در ناراحتى بود.
پيام ها : 
1- حال كه خداوند كيفر وپاداش همه را بدون كم و كاست مى دهد، پس استقامت كن . (كلاليوفّينّهم ...فاستقم )
2- نتيجه ى تاريخ انبيا، استقامت است . (فاستقم )
3- در استقامت و پايدارى ، رهبر بايد پيشگام همه باشد. (فاستقم ) (شرايط مكّهبراى مسلمانان صدر اسلام ، دشوار و نياز به استقامت بوده است )
4- پايدارى زمانى ارزش دارد كه در همه ى امور باشد. در عبادت ، در ارشاد،تحمل ناگوارى ها و مانند آن . (فاستقم )
5- عمل بايد بر طبق نص و فرمان الهى باشد، نه بر اساس قياس و استحسان وخيال و امثال آن . (كما امرت )
6- پايدارى رهبر بدون همراهى و پايدارى امّت بى نتيجه است .(و من تاب معك )
7- رجوع و بازگشت به خدا، بهاى سنگينى را مى طلبد و آن ، استقامت وپايدارى در راهمستقيم و عدم بازگشت به مسير قبل از توبه است . (و من تاب معك )
8- همه چيز بايد طبق فرمان باشد، نه زياده روى وطغيان . (كما امرت ... ولاتطغوا)
9- رهبر و امّت بايد در راه مستقيم حركت كنند و از افراط و تفريط بپرهيزند. (فاستقم، و لاتطغوا)
10- استقامت در دين ، پاداش الهى را در پى دارد. (فاستقم ... انه بما تعملونبصير)
تفسير آيه : (113) وَلاَ تَرْكَنُوَّاْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُون ِاللّهِمِن ْاءَوْلِيآءَ ثُمَّ لاَ تُنْصَرُونَ
ترجمه : 
و به ستمگران تمايل وتكيه نكنيد كه آتشِ (عذاب ) شما را فرا مى گيرد و (در اينصورت ) براى شما در برابر خداوند، هيچ دوست و سرپرستى نيست ، پس (ازهيچ ناحيهاى ) مورد كمك قرار نخواهيد گرفت .
نكته ها : 
O در روايات مى خوانيم كه مودّت و محبّت به ظالم و اطاعت از او، از مصاديق ركونبه ظالم محسوب مى شود. در روايتى مى فرمايد: به ستمگر اميدى نداشته باش ،گرچه او فاميل و دوست تو باشد. ((و ان كان حميم ا قريباً))(126) در كافى ، نيزاين روايت آمده كه اگر به مقدار زمانِ دست به جيب كردن ستمگر براى بخشش ، راضىبه زنده بودن او باشى ، ركون و تكيه بر ظالم كرده اى كه خدا از آن نهى نموده است.(127)
O از آنجا كه اطاعت از اولى الامر، واجب و از سوى ديگر، ركون به ظالم حرام است ،پس اولى الامر نمى تواند ظالم باشد، بلكه بايد معصوم نيز باشد، زيرا گناه ازمصاديق ظلم به شمار مى رود.
ركون و تكيه بر ظالم ، آتش خداوند را در پى دارد، پس وضعيّت خود ظالم چگونه خواهدبود؟!

پيام ها : 
1- هرگونه تمايل واعتماد به ستمگران داخلى وخارجى ، ممنوع است .(لاتركنوا) (ستمگران ، لايق پيروى و رهبرى نيستند)
2- تكيه بر ستمگران ، گناه كبيره است . (هر گناهى كه قرآن درباره ى آن وعده ى آتشداده ، گناه كبيره است )(لا تركنوا... فتمسّكم النار)
3- به جاى تمسّك به ظالم ، به خدا توكّل كنيم . (و مالكم من دون اللّه مناولياء)
4- نتيجه ى تكيه بر ستمگران ، غربت و تنهايى است .(ثم لاتنصرون )
تفسير آيه : (114) وَاءَقِمِ الصَّلَوةَ طَرَفَىِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِّنَ الَّيْلِ إِنَّالْحَسَنَت ِيُذْهِبْن َالسَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّكِرِينَ
ترجمه : 
و نماز را در دو طرف روز و اوايل شب بپادار، (زيرا) بدرستى كه كارهاى نيكو (همچوننماز)، بدى ها را محو مى كند، اين (فرمان )، تذكّرى است براىاهل ذكر.
تفسير آيه : (115) وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ اءَجْرَ الْمُحْسِنِينَ 
ترجمه : 
و پايدار باش ، كه همانا خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.
نكته ها : 
O در روايات ، مراد از دو طرف روز، صبح و مغرب ، و مراد ازاوايل شب ، نماز عشا بيان شده است .(128) البتّه اين آيه در مقام بيان تمام نمازهاىروزانه نيست .
O شخصى از اعمال زشت خويش ناراحت بود، لذا پس از نماز در مسجد از پيامبر صلّىاللّه عليه و آله خواست تا او را حدّ بزند، حضرت به او فرمود: چون بعد از آنعمل خلاف ، در نماز جماعت شركت كرده اى ، خداوند تو را بخشيد.(129)
O از امام صادق عليه السّلام سؤ ال شد كه شخصى از طريق طاغوت درآمدهايى رابدست آورده وبا اميد به آيه ى (انّ الحسنات يذهبن السيئات ) به فقرا كمك مىكند وبه حج مى رود؟ حضرت فرمود: ((انّ الخطيئة لاتكفر الخطيئة )) گناه را نمىتوان با گناه پوشاند.(130) آنچه را بدست آورده مالِ مردم است وتصرّف درمال مردم به هر شكل حرام است .
اميد بخش ترين آيه ى قرآن 
O حضرت على عليه السّلام بر جمعى وارد شده و از آنها سؤال فرمودند: آيا مى دانيد اميدبخش ترين آيه ى قرآن كدام است ؟! هر كس ‍ به فراخورحال خويش آيه اى را عنوان كرد:
* بعضى گفتند: آيه ى (انّ اللّ ه لايغفر اَن يشرك به و يغفر مادون ذلك)(131) يعنى خداوند جز شرك ، گناهان ديگر را مى بخشد.
* بعض ديگر بر آن بودند كه اين آيه است ؛ (و منيعمل سوء او يظلم نفسه ، ثم يستغفر الله ، يجد اللّه غفوراً رحيم ا)(132) يعنىهر كس خلافكار و ظالم باشد ولى استغفار كند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت .
* عدّه اى اظهار داشتند آيه ى (يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم ، لاتقنطوا من رحمةالله ، ان الله يغفر الذنوب جميعاً)(133) يعنى اى بندگان من كه در حقّ خوداسراف كرده ايد! از رحمت خدا ماءيوس نشويد، زيرا او همه ى گناهان را مى بخشد.
* تعدادى هم نظر به اين آيه داشتند؛ (والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ، ذكرواالله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الاّ اللّه )(134) يعنى كسانى كهاگر كار زشتى انجام دادند و به خودشان ظلم كردند، ياد خداوند مى كنند و براى گناهانخويش استغفار مى نمايند، و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد.
بعد از اينكه حضرت نظرات آنان را شنيد، فرمودند: از حبيبمرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: اميدبخش ترين آيه در قرآن اين آيهاست : (اقم الصلوة طرفى النهار و زلفاً منالليل ، ان الحسنات يذهبن السيئات ) سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ادامه دادند:يا على ! سوگند به خداوندى كه مرا بشير و نذير به سوى مردم مبعوث كرد، وقتى كهانسان براى نماز وضو بگيرد، گناهانش ريخته مى شود، و زمانى كه رو به قبله كند،پاك مى شود. يا على ! مثال اقامه كننده ى نمازهاى روزانه ،مثل كسى است كه هر روز پنج مرتبه در نهر آبى كه جلوىمنزل اوست خود را شستشو كند.(135)
پيام ها : 
1- رهبر بايد الگوى مردم باشد. (فاستقم ... اقم ...)
2- نماز را بايد با شرايط و آداب كامل بجاى آورد. در كلمه ى ((اقامه ))، معناىكمال و تمام نهفته است . (اقم الصلوة )
3- نماز قوّت قلب مؤ منان است . چون در آيات گذشته ، فرمان به استقامت و عدم اعتمادبه ظالمان مطرح شد و اين امور نياز به روحيّه بالا دارد، لذا در اين آيه ، خداوند امر بهتقويت روح با اهرم نماز مى فرمايد.(فاستقم ...و اقم الصلوة )
4- نمازها را بايد در وقت مقرّر انجام داد. (طرفى النهار)
5- نماز، روشن ترين نمونه ى كار نيك است . (اقم ... ان الحسنات ...)
6- اعمال انسان در يكديگر تاءثير دارند. (ان الحسنات يذهبن السيئات )
7- دستور به نماز، روشن ترين پند خداست . (ذلك ذكرى ) (نماز، ذكر الهى است)
8- همه ى افراد از تذكّرات الهى ، بهره مند نمى شوند.(ذكرى للذاكرين )
9- برپايى واقامه ى نماز، پشتكار وحوصله مى خواهد.(136)(اقم الصلوة ،واصبر)
تفسير آيه : (116) فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ اءُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِالْفَسَادِفِى الاَْرْضِ إِلا قَلِيلاً مِّمَّنْ اءَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَآ اءُتْرِفُواْفِيهِ وَكَانُواْمُجْرِمِينَ
ترجمه : 
پس چرا در قرون قبل از شما، صاحبان علم و قدرتى نبودند تا مردم را از فساد در زمينباز دارند، مگر گروه كمى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم ، و ستمگران دنبالهرو و دلبسته ى مال و مقامى شدند كه در آن مست و سركش شده بودند و آنان مردمى مجرم وگناهكار بودند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((بَقيّة )) كه 3 بار در قرآن آمده ، به معناى باقيمانده است ، امّا معمولاً درلغت عرب ، به فضل و قدرت گفته مى شود. شايد به خاطر آنكه انسان اجناس نفيس رانزد خود ذخيره مى كند و باقى نگه مى دارد، و شايد هم به جهت آنكه افرادى در صحنهباقى مى مانند كه داراى قدرت و قوّت بيشترى هستند.
O در اين آيه خداوند از گروهى انتقاد كرده كه چرا مجهّز به علم و قدرت نمى شوندتا جامعه را هشدار دهند.
اين هشدار با لحن ((لولا)) بارها در قرآن تكرار شده است ، از جمله : آيه ى لولا نفر من كل فرقة منهم طائفة )(137) و آيه ى (لولا ينهاهم الربّانيون والاحبار)(138)
O چون آيه ى 114 پيرامون نماز و اين آيه در مورد نهى از منكر است ، بجاست تابه آياتى از قرآن مجيد كه در آنها مسائل ((نماز)) و ((امر به معروف ونهى از منكر)) دركنار هم و متاءثّر از يكديگر آمده ، اشاره اى داشته باشيم . از جمله ى اين آيات عبارتند از:
الف : (انّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر)(139) قطعاً نماز، انسان را اززشتى ها و منكرات باز مى دارد.
ب : (انّ الحسنات يذهبن السيئات )(140) همانا خوبى ها(مثل نماز) بدى ها را محو مى كند.
ج : (اقم الصلوة و اءمر بالمعروف و انه عن المنكر)(141) نماز به پادار و امربه معروف كن و از منكر بازدار.
د: (الذين ان مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَواعن المنكر)(142) مؤ منان واقعى آنانند كه اگر در زمين به آنها مكنت و قدرت بخشيم، نماز به پا مى دارند و زكات مى پردازند.
پيام ها : 
1- در همه ى زمان ها، افراد بى تفاوت نسبت به مفاسد اجتماعى ، محكوم و مورد انتقادند.(فلو لا من القرون ...)
2- بيشترين مسئوليّت در نهى از منكر، بر عهده ى صاحبان علم و قدرت است . (اولوابقيّة )
3- در هر جامعه اى ، افراد مصلح و دلسوز در اقليّت هستند.(الاّ قليلا)
4- رمز سقوط امّت هاى پيشين ، بى تفاوتى و ترك نهى از منكر بوده است .(الا قليلاًممّن انجينا)
5- نتيجه ى دلسوزى مصلحين و اصلاح جامعه ، نجات از قهر الهى است .(انجينا)
6- ظلم ، عيّاشى و جرم ، اضلاع مثلث شوم سقوط و هَلاكت اند. (ظلموا، اترفوا،مجرمين )

next page

fehrest page

back page