|
|
|
|
|
|
تفسير آيه : (65) فَعَقَرُوهَا فَقَال تَمَتَّعُواْ فِى دَارِكُمْ ثَلَثَةَ اءَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌغَيْرُمَكْذُوبٍ ترجمه : پس (على رغم آن همه سفارشات و تهديدات ، قوم ثمود) شتر را پِى كردند (و دست وپايش را بريدند)، پس (صالح ) گفت : (براى مدّت ) سه روز در خانه هايتان بهره مندباشيد (كه بعد از آن عذاب الهى فرا خواهد رسيد)، اين وعده اى است راست و حقيقى . نكته ها : O در روايات مى خوانيم كه كشنده ى ناقه ، يك نفر بيشتر نبوده است ، امّا با اينوجود قرآن مى فرمايد: (عقروها) يعنى همه ى مردم او را كشتند و اين به سبب همفكرى و رضايت سايرين از كار قاتل بوده است ، زيرا از ديد اسلام ، پيوند مكتبى افرادباعث مى شود تا گناه هر فرد را به حساب طرفداران و حاميان او نيز بگذارند.(87) O سؤ ال : فلسفه ى سه روز مهلت چيست ؟ پاسخ : الف : فرصتى براى توبه كردن . ب : اهرمى براى فشار روحى و مضاعف نمودن عذاب . اگر به شخصى گفته شود كه تا3 روز ديگر نابود مى شود، همين خبر بزرگ ترين ضربه و فشار را بر روح و رواناو وارد مى آورد. ج : دليلى ديگر بر حقّانيّت پيامبر الهى ، زيرا تعيين وقت ، خود از اخبار غيبى است . پيام ها : 1- راضى شدن به گناه ديگران ، شريك جُرم آنها شدن است .(88) (فعقروها) 2- هشدارهاى الهى را شوخى و دروغ مپنداريد. (غير مكذوب ) 3- توهين به مقدّسات ، عذاب قطعى دارد. (وعد غير مكذوب ) تفسير آيه : (66) فَلَمَّا جَآءَ اءَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَلِحاً وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْخِزْىِيَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِىُّ الْعَزِيزُ ترجمه : چون (پس از گذشت سه روز،) فرمان (قهر) ما آمد، صالح و كسانى را كه به همراه اوايمان آورده بودند، به رحمت خود (از عذاب ) نجات داديم و از خوارى آن روز (رهايىبخشيديم . اى رسول ما!) همانا پروردگارت ، همان تواناى شكست ناپذير است . نكته ها : O كلمه ى ((خِزى ))، به معناى عيبى است كه ظاهر شدن آن موجب رسوايى و بىآبرويى انسان مى شود. O بلاهاى طبيعى همچون زلزله ، سيل و يا امراض خطرناك ، ممكن است هر دو قشر مؤ من وكافر را فرا گيرد، نظير بى احتياطى هايى كه از انسان ها صادر مى شود و آثارش بههمه ى افراد سرايت مى كند. امّا آنجا كه قهر الهى باشد، مؤ منان در امان خواهند بود، مگراينكه آنها نيز به واسطه ى سكوت در برابر ظلم و يا ترك نهى از منكر، مستحق عذابشده باشند. ( نجّينا صالحاً و الذين امنوا معه ) پيام ها : 1- خداوند، پيامبران و ياران آنها را از قهر و عذاب خويش محفوظ مى دارد. (نجّينا) 2- شرط نجات از قهر خدا، ايمان وپيروى از پيامبر است . (نجّينا... الذينآمنوامعه ) 3- پيروى از پيامبر، زمينه ى سربلندى و عزّت انسان است . (نجّينا... الذين آمنوا... منخزى يومئذ) 4- نجات چند مؤ من از ميان آن همه كافر، براى خدا كارى ندارد.(القوىّ العزيز) 5- خداوند به پيامبر اسلام تسلّى مى دهد كه من با مخالفان تو نيز مى توانم اينگونه رفتار كنم ، زيرا كه من قوى و عزيزم . (ان ربّك هو القوى العزيز) تفسير آيه : (67) وَاءَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَاءَصْبَحُواْ فِى دِيَرِهِمْ جَثِمِينَ ترجمه : و ستمگران را صيحه اى (آسمانى ) فرا گرفت ، پس در خانه هايشان به روى درافتادند (و مردند). تفسير آيه : (68) كَاءَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَآ اءَلاََّ إِنَّ ثَمُودَاْ كَفَرُواْ رَبَّهُمْ اءَلاَ بُعْداً لَِّثمُودَ ترجمه : آنچنان (قوم ثمود در اثر اين صيحه و زلزله نابود شدند) كه گويى هرگز در آنجاساكن نبوده اند، بدانيد كه همانا ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند.بدانيد كهثمود (از رحمت الهى ) دور باد. نكته ها : O ((جاثِمي))، از ((جَثْم )) به معناى نشستن بر زانو ويا افتادن به روى است ،حالتى مثل برق گرفتگى كه انسان را در هر حالى كه هست خشك مى كند وقدرت فرار رااز او مى گيرد. كلمه ى ((يَغنوا)) از ماده ((غَنى)) به معناى اقامت در مكانى است . O پرونده ى قوم لجوج و ستمگر ثمود در اين آيه بسته مى شود. O حضرت صالح عليه السّلام از انبياى عرب و قوم ثمود، در وادى القرى (ميانمدينه و شام ) زندگى مى كردند و شغلشان كشاورزى و باغدارى بوده است . نام حضرتصالح عليه السّلام در تورات كنونى نيست .(89) O همان گونه كه امروزه وقتى هواپيماهاى مافوق صوت ، ديوار صوتى را مىشكنند، در اثر صداى مهيب ناشى از آن شيشه ها خرد مى شود، زنان باردار سقط مى كنندو ضربان قلب ها تند مى گردد، پايان عمر جهان نيز با صيحه اى همراه خواهد بود كهبه واسطه ى آن همه چيز در هم فرو خواهد ريخت . (ما ينظرون الاّ صيحة واحدة تاءخذهمو هم يخصّمون )(90) چنانكه قيامت و صحنه محشر هم به واسطه ى صيحه اى پديدخواهد آمد. (ان كانت الاّ صيحة واحدة ، فاذا هم جميعٌ لدينا محضرون )(91) پيام ها : 1- نزول قهر و عذاب الهى بر ستمكاران ، نتيجه ى ظلم وستم آنهاست . (اخذ الذينظلموا) 2- كيفر الهى فقط در قيامت نيست ، ظلم و ستم ، در همين دنيا نيز كيفر داده مى شود. (اخذالذين ظلموا) تفسير آيه : (69) وَلَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُنَآ إِبْرَهِيمَ بِالْبُشْرى قَالُواْ سَلَماً قَالَسَلَم ٌفَمَالَبِثَ اءَن جَآءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ ترجمه : و همانا فرستادگان ما (كه فرشتگانى به صورت انسان بودند)، ابراهيم را مژده آوردهگفتند: سلام ، (ابراهيم نيز) گفت : سلام . پس زمانى نگذشت كه گوساله ى بريانى را(براى پذيرايى ) نزد آنان آورد. پيام ها : 1- فرشتگان ، به اذن الهى به صورت وشكل انسان در مى آيند. (جاءترسلناابراهيم ) 2- سخن را بايد با سلام آغاز كرد. (قالوا سلاماً) 3- سلام ،يك شعار آسمانى و شيوه اى ملكوتى است . (قالوا سلاماً) 4- سلام را به نحو بهتر بايد جواب داد. (جمله ى (سلامٌ) جمله ى اسميّه است كهدوام وثبوت آن از جمله ى فعليّه ى (قالوا سلاماً) بيشتر است ) 5- در پذيرايى بايد تسريع نمود. (فما لبث ) 6- پذيرايى از ميهمان يك ارزش است ، اگر چه ناشناس باشد. (جاءبعجل حنيذٍ) 7- انبيا، ميهمان دوست و سخاوتمند بودند. (جاءبعجل حنيذٍ) 8- از ميهمان در مورد غذا سؤ ال نكنيم . (آيا غذاميل داريد؟ آيا غذا خورده ايد؟ چه غذايى مى خواهيد؟) (جاء بعِجل ) 9- در پذيرايى ، خودمان مباشر باشيم . (جاء بعِجل ) 10- غذا را نزد ميهمان ببريم ، نه ميهمان را به طرف غذا. (جاء بعجل ) 11- پذيرايى از ميهمان ، مطلوب باشد.(92)(بعجل حنيذ) (در خانه ى انبيا، براى ميهمان كباب آوردند) تفسير آيه : (70) فَلَمَّا رَءَآ اءَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَاءَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةًقَالُواْلاَتَخَفْ إِنَّآ اءُرْسِلْنَآ إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ترجمه : پس چون (ابراهيم ) ديد كه دست آنان به سمت غذا دراز نمى شود (و از آن نمى خورند)،نسبت به آنان ناخشنود شد و ترسى از آنان دردل او افتاد (كه شايد غذا نمى خورند تا نمك گير نشوند و بتوانند براحتى سوء قصدخود را انجام دهند)، امّا ميهمانان گفتند: مترس ، همانا ما براى (قلع و قمع ) قوم لوطفرستاده شده ايم . نكته ها : O احساس خطر كردن حضرت ابراهيم عليه السّلام ، غير از ترس و ضعفى است كهمعمولاً انسان ها در برخورد با مسائل به آن دچار مى شوند، زيرا او بت شكن تاريخ بودو هرگز از چيزى نمى ترسيد، امّا توجّه به خطر و سوء قصد، مسئله ديگرى است . O سلسله مراتب را بايد رعايت كرد: از آنجا كه حضرت لوط عليه السّلام و قوم اويكى از شاخه هاى تحت امر حضرت ابراهيم عليه السّلام بودند. لذا براى هلاكت قوملوط، ابتدا حضرت ابراهيم عليه السّلام در جريان قرار مى گيرد. پيام ها : 1- فرشتگان از غذاهاى مادّى مصرف نمى كنند. (لاتصل اليه ) 2- علم انبيا محدود است . (نكرهم ) 3- غذا نخوردن ميهمان در عصر ابراهيم عليه السّلام ، نشانه ى خصومت با ميزبان بود.(اوجس منهم خيفة ) 4- گاهى ريشه ى ترس انسان ، جهل است . (اوجس منهم ... لاتخف انّا اُرسلنا) 5- يكى از ماءموريّت هاى فرشتگان ، آوردن عذاب است . (اُرسلنا الى قوم لوط) تفسير آيه : (71) وَامْرَاءَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَهَا بِإِسْحَقَ وَمِنوَرَآءِإِسْحَق َيَعْقُوبَ ترجمه : و همسر ابراهيم ايستاده بود، پس (چون گفتگوها را شنيد،) خنديد، ما او را به (فرزندىبه نام ) اسحاق و پس از اسحاق ، (فرزندى به نام ) يعقوب بشارت داديم . نكته ها : O براى علّت ايستادن همسر ابراهيم (قائمة ) چند وجه ذكر شده است ؛ الف :براى عبادت ، ب : براى خدمت به ميهمانان ، ج : براى نظارت بر رفت وآمدها وگفتگوها. O كلمه ى ((ضِحك )) به معناى خنديدن ، ولى كلمه ى ((ضَحك )) به معناى عادتماهانه است . خنديدنِ همسر ابراهيم عليه السّلام ، يا براى اين بود كه فهميد غذا نخوردنميهمانان نشانه ى خطرى براى ابراهيم نيست ، لذاخوشحال شد. يا آنطور كه در بعضى تفاسير آمده است ، ساره ، همسر ابراهيم عليهالسّلام زن سالمندى بود كه مدّتها عادت ماهانه نداشت ، امّا به محض شنيدن خبر، ناگهاناين حالت به او دست داد و او فهميد كه اراده الهى بر فرزنددار شدن او تعلّق گرفتهاست . چنانكه امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از ((ضَحكت ))، حيض شدن اوست .(93) پيام ها : 1- گاهى حضور زن در صحنه لازم است . (واءمراءته قائمة ) 2- روحيّه ى زن ظريف تر از مردان است . (حضرت ابراهيم عليه السّلام و همسرش ساره هردو، ماجرا را شنيدند، امّا فقط ساره خنديد) (فضحكت ) 3- در لابلاى دلهره ها، بشارت هم وجود دارد. (اوجس منهم خيفة ... فبشّرناها) 4- بهترين بشارت ، نعمتى مستمر و دنباله دار است . (و من وراء اسحاق يعقوب)(94) 5- نام انبياى الهى از پيش تعيين شده است .(اسحاق ، يعقوب ) 6- با اينكه هر دسته از فرشتگان الهى ماءموريّت خاصّى دارند، امّا اين گروه ازفرستادگان ، چند منظور را دنبال مى كردند، يكى قلع و قمع و هلاكت مفسدان قوم لوط،وديگرى بشارت فرزند به ابراهيم عليه السّلام وساره . (ارسلنا الى قوم لوط،فبشّرناها باسحاق ) تفسير آيه : (72) قَالَتْ يَوَيْلَتَىَّ ءَاءَلِدُ وَاءَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِى شَيْخاً إِنَّهَذَالَشَىْءٌعَجِيبٌ ترجمه : (همسر ابراهيم ) گفت : اى واى بر من ! آيا داراى فرزند مى شوم در حالى كه من پيرزنم واين شوهرم پيرمرد؟ براستى كه اين چيز عجيبى است ! نكته ها : O همسر ابراهيم عليه السّلام براستى حقّ داشت كه تعجّب كند، زيرا او (عجوزعقيم ) بود(95) يعنى علاوه بر پيرى و داشتن سنّى حدود نودسال ، در جوانى نيز نازا بود و ابراهيم عليه السّلام نيز صدسال داشت . O به فرموده ى تفسير الميزان ، ((بَعْل )) به كسى مى گويند كه نيازى بهديگرى نداشته باشد و بتواند روى پاى خودش بايستد، و از آنجا كه شوهر مى تواندمخارج خود را به تنهايى تاءمين نمايد، به او((بَعل )) گفته مى شود. به نخلى هم كه نياز به آبيارى نداشته باشد،((بعل )) اطلاق مى گردد. پيام ها : 1- زن مى تواند به مرحله اى برسد كه با فرشتگان سخن بگويد. (قالت) 2- اظهار تعجّب از اِعمال قدرت الهى ، منافاتى با ايمان به خداوند ندارد. (انّ هذالشى عجيب ) 3- قدرت خدا را در امكانات محدود خود محصور نسازيم . (اءنا عجوز، بعلى شيخاً)(هميشه اسباب و علل ظاهرى ، كارساز نيست ) تفسير آيه : (73) قَالُوَّاْ اءَتَعْجَبِينَ مِنْ اءَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَتُهُعَلَيْكُم اءَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ترجمه : (فرشتگان به همسر ابراهيم ) گفتند: آيا از كار خداوند تعجّب مى كنى ؟ رحمت و بركاتالهى بر شما اهل خانه (و خاندان رسالت ) نازل باد، همانا او(پروردگارى ) ستوده وبزرگوار است . نكته ها : O روزى اميرالمؤ منين على عليه السّلام به گروهى سلام كردند، آنها در جوابگفتند:((عليك السلام و رحمة اللّه و بركاته عليكماهل البيت و مغفرته و رضوانه ))، حضرت فرمودند: در پاسخ سلام ، بيش از آنچهملائكه به ابراهيم عليه السّلام گفتند اضافه نكنيد، لذا جمله ى ((و رحمة اللّه وبركاته )) كافى است .(96) O سؤ ال : با توجّه به اينكه در آيه ى فوق ، فرشتگان به همسر حضرتابراهيم عليه السّلام ، اهل بيت خطاب كردند و طبعاً همسر هر فردى اهلِخانه ى اوبشمار مى آيد، چرا در آيه ى تطهير؛ (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجساهل البيت و يطهركم تطهيرا)(97)، همسرانرسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جزء اهل بيت او محسوب نمى شوند؟ پاسخ : اگر صرفاً به معناى لغوى كلمه تكيه كنيم ، طبيعتاً كلمه ى((اهل بيت )) به همسر انسان اطلاق مى گردد، امّا گاهىدليل در دست داريم كه فردى را از اين معنا خارج مى كند، نظير آيه (انّه ليس مِن اهلك)(98) كه فرزند نوح عليه السّلام را ازاهل او به حساب نمى آورد، يا گاهى دليلى پيدا مى شود كه فردى را در اين امرداخل مى سازد، مثل آنچه كه در مورد سلمان آمده كه حضرترسول فرمودند: ((سلمان منّا اهل البيت ))(99) در آيه ى تطهير نيز روايات بسيارى در دست است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليهو آله با بردن افراد خاصّى به زير عبا، فقط آنها رااهل بيت خود ناميدند و اجازه نفرمودند كه حتّى همسرشان امّسلمه ، وارد شود. پيام ها : 1- گاهى فرشتگان با غير پيامبر نيز تكلّم و گفتگو مى كنند.(قالوا اءتعجبين ) 2- زن نيز مى تواند مخاطب ملكوتيان قرار گيرد. (قالوا اءتعجبين ) (فرشتگانهمسر حضرت ابراهيم را از ناباورى نهى كردند) 3- هرگز از امدادهاى غيبى الهى ، ماءيوس نشويم . (اءتعجبين من امر الله ) 4- براى برطرف كردن استبعاد وتعجّب در امرى ، نعمت هاى بيشمار الهى را ياد كنيم .(اءتعجبين ... رحمت اللّه و بركاته عليكم ) (همان خدايى كه آتش را بر ابراهيمعليه السّلام ، سرد و او را بر بت پرستان پيروز نمود، مى تواند به پيرزنى عقيم وشوهرى سالخورده ، فرزندانى عطا فرمايد) 5- فرزند صالح ، رحمت وبركت از جانب خداست . (رحمت اللّه و بركاته عليكم ) تفسير آيه : (74) فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَهِيمَ الرَّوْعُ وَجَآءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَدِلُنَا فِى قَوْمِلَوطٍ ترجمه : پس چون ترس و وحشت از ابراهيم برطرف شد و بشارت (فرزند نيز) براى او آمد،درباره ى قوم لوط با ما به (گفتگو و) مجادله پرداخت (تا شايد در موردآنان شفاعت كند). نكته ها : O شايد مجادله ى حضرت ابراهيم عليه السّلام همان باشد كه در سوره ى عنكبوت ،آيه 31 آمده است كه او به فرشتگان گفت : چگونه منطقه را زير و رو مى كنيد درحالىكه حضرت لوط عليه السّلام پيامبر خدا، در ميان آنهاست . آنها جواب دادند: ما بهاحوال آنان شناخت كامل داريم و لوط و يارانش را نجات مى دهيم . پيام ها : 1- علم ، مقدّمه ى آرامش است . (چون ابراهيم عليه السّلام آگاه شد، آرام شد) (ذهب عنابراهيم الروع ) 2- ترس در انبيا، عارضى است ، نه خصلتى و ذاتى . (ذهب ) 3- اوّل دفع ضرر، بعد جلب منفعت . (ذهب عن ابراهيم الروع و جائته البشرى ) 4- آرامش روحى ، زمينه ى توجّه به همنوعان است . (فلما ذهب عن ابراهيم الروع ) 5- به هنگام هيجان ، موضع گيرى نكنيم . (ذهب عن ابراهيم الروع ... يجادلنا) 6- بشارت به نعمت ، ما را از سرنوشت ديگرانغافل نسازد. (جائته البشرى يجادلنا فى قوم لوط) 7- انبيا به فكر افراد زير دست خود هستند. (يجادلنا فى قوم لوط) 8- تنها به فكر قوم و طايفه ى خويش نباشيم . (يجادلنا فى قوم لوط) 9- در مواردى كه مقدّرات الهى حتمى نيست ، اصرار كردن و شفاعت و دعا وتوسّل مؤ ثّر است . (ى جادلنا) 10- جدال با فرشتگان و ماءموران الهى ، جدال با خداست . (يجادلنا) تفسير آيه : (75) إِنَّ إِبْرَهِيمَ لَحَلِيمٌ اءَوَّهٌ مُّنِيبٌ ترجمه : بدرستى كه ابراهيم ، بردبار و صاحب آه و ناله واهل توبه و انابه بود. تفسير آيه : (76) يََّإِبْراهِيمُ اءَعْرِضْ عَنْ هَذَآ إِنَّهُ قَدْ جَآءَ اءَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْءَاتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ترجمه : (امّا از آنجا كه فرمان قهر الهى در مورد قوم لوط حتمى بود، لذا فرشتگان در پاسخبه تقاضاى شفاعت و تاءخير در عذاب به او گفتند:) اى ابراهيم ! از اين (تقاضا) صرفنظر كن ، كه به تحقيق فرمان قهر پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غيرقابل برگشت به سراغ آنهاخواهد آمد. نكته ها : O در آيه ى 74، حضرت ابراهيم عليه السّلام با فرشتگان در باره ى عذاب قوملوط جدال كرد، در آيه ى 76 مى فرمايد: اى ابراهيم ! از اينجدال و اصرار دست بردار. در ميان اين دو آيه كه بهجدال ابراهيم عليه السّلام و تذكّر خداوند به او اشاره مى كند، براى حفظ شخصيّت ومقام او و اينكه جدال او تنها بر اساس دلسوزى براى امّت است ، نه انكار و يا چيز ديگر،در آيه ى 75 مى فرمايد: ابراهيم عليه السّلام حليم و اوّاه و مُنيب است . پيام ها : 1- انبيا، دلسوزترين رهبران جامعه ى بشرى هستند، و با حلم و ناله وانابه ، براىنجات مردم تلاش مى كنند. (حليم اوّاه منيب ) 2- تذكّرات بايد با حفظ مقام و شخصيّت افراد همراه باشد. (ان ابراهيم لحليم اوّاهمنيب ) 3- شفاعت ابراهيم براى مردم ، قبل از اطلاع او به قطعى شدن عذاب بوده است . (قدجاء امر ربّك ) 4- عذاب الهى نيز در مسير تربيت انسان است . (امر ربّك ) 5- گاهى شفاعت انبيا هم پذيرفته نمى شود. زمانى كه فرمان حتمى خداوند صادر شد،هيچ مقامى نمى تواند مانع آن شود. (يا ابراهيم اعرض عن هذا) تفسير آيه : (77) وَلَمَّا جَآءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِىَّءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالَهَذَايَوْم ٌعَصِيبٌ ترجمه : و هنگامى كه فرستادگان ما، (فرشتگان ماءمور عذاب ،) به سراغ لوط آمدند، درباره ىآمدن آنان غمگين شد و براى حفظ آنها (از آزار اين قوم شرور،) به تنگ آمد، (با خود) گفت: امروز، روز سختى است ! نكته ها : O چون رسولان الهى در قالب جوانانى زيباروى به سراغ حضرت لوط آمدند وميهمان او شدند، لذا آن حضرت از سوءقصد قوم فاسد خود نسبت به ميهمانانش نگرانشد. O جمله ى (ضاق بهم ذرعا) يعنى دستش كوتاه شد، كنايه از اينكه عاجزگرديده و راه بروى او بسته شد. پيام ها : 1- علم انبيا محدود است . (لمّا جائت رسلنا) (حضرت لوط نمى دانست كه اينميهمانان فرشته اى در صورت انسانند) 2- مرحله ى اوّل مبارزه با منكر، مرحله ى قلبى است . ( سِى ءَ بهم ) 3- حفظ ميهمان ، بر عهده ى ميزبان است . (ضاق بهم ذرعا) تفسير آيه : (78) وَجَآءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِقَالَ يقَوْمِ هََّؤُلاََّءِ بَنَاتِى هُنَّ اءَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِى ضَيْفِىَّاءَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ ترجمه : و قوم لوط، كه سابقه ى كارهاى بد داشتند، به سرعت به سراغ او آمدند. (حضرتلوط، براى جلوگيرى از تعرّض مردم به فرشتگان ، با اشاره به دخترانِ خود، بهآنان ) گفت : اى قوم من ! اينها دختران منند، (كه مى توانيد با آنان ازدواج كنيد. اگرقصدى داريد) آنها براى شما پاك ترند، پس از خدا پروا كنيد (و دست به گناه نزنيد)و مرا در پيش ميهمانانم رسوا مسازيد، آيا در (ميان ) شما يك نفر رشيد (جوانمرد) وجودندارد؟ (كه بجاى گناه ازدواج را بپذيرد؟) نكته ها : O ((يُهرَعون )) از ((اِهراع )) به معناى راندن شديد است ، يعنى غريزه ى شهوت ،لجام گسيخته اين قوم سركش را به سوى ميهمانان حضرت لوط عليه السّلام مى راند. O مراد از ((اَطهر)) آن نيست كه لواط پاك است و ازدواج پاك تر،(100) بلكه ازباب مماشات با گنهكار است كه اگر بدنبال دفع شهوت هستى ، ازدواج بهتر از گناهاست .(101) O در پيچ و تاب اضطراب و دلهره و مشكلات است كه استعدادها و حالات روحىشكوفا مى گردد. اگر فرشتگانِ الهى از همان لحظه ى ورود، خود را به حضرت لوطعليه السّلام معرّفى مى كردند، ديگر نه از آه و ناله و نگرانى و استمداد از احساساتمردمى خبرى بود و نه از پيشنهاد ازدواج . O سؤ ال : چگونه پيامبر، دختر مؤ منه ى خود را به ازدواج مرد كافرى در مى آورد؟ پاسخ : شايد در هنگام ازدواج ، ايمان را شرط مى كردند تا اين وابستگى و ازدواج ،وسيله ى ايمان آنان شود، وشايد مراد از ((بناتى )) دختران مردم باشد، زيرا پيامبربه منزله پدر امّت است . شايد هم در آن زمان اين گونه وصلت اشكالى نداشته است . پيام ها : 1- گاهى جامعه ى انسانى چنان سقوط مى كند كه مردم با شتاب به سوى انحراف وگناه مى روند. (يُهرعون اليه ) 2- نفس سركش ، انسان را به سوى گناه سوق مى دهد. (يُهرعون ) 3- با انجام هر گناه ، زمينه براى گناهان بعدى فراهم مى شود. (و منقبل كانوا يعملون السيئات ) 4- براى جلوگيرى از منكرات بايد ابتدا راههاى معروف را باز كرد و به مردم نشان داد.(هؤ لاء بناتى ، لاتخزون ) 5- معناى عفّت و پاكدامنى ، انزوا نيست ، بلكه رعايت پاكى در رفت و آمد طبيعى و عادّىاست . (هؤ لاء بناتى ) (حضرت لوط در حضور مردان ، به دختران خود اشاره مىكند) 6- براى هدايت جامعه ، موعظه كافى نيست ، بايد در مواردى ايثار كرد. (بناتى ) 7- پيشنهاد ازدواج از طرف پدر دختر، مانعى ندارد. (هؤ لاء بناتى ) 8- ازدواج ، تنها راه صحيح و پاك براى ارضاى غريزه ى جنسى است و راههاى ديگرنادرست و ناپاك است . (هنّ اطهرلكم ) 9- عادّى شدن گناه ، تكليف انسان در نهى از منكر را ساقط نمى كند. (و منقبل كانوا يعملون السيئات ، فاتقوا الله ) 10- همجنس بازى ، در اديان گذشته نيز حرام و منفور و مطرود بوده است .(فاتّقوااللّه ) 11- با اينكه احتمال اثر بسيار كم است ، ولى باز هم بايد نهى از منكر كرد.(فاتّقوااللّه ) 12- توهين و آزار ميهمان ، اهانت و اذيّت به ميزبان محسوب مى شود. (لا تخزون فىضيفى ) 13- ارزش ميهمان نوازى به اندازه اى است كه شريف ترين انسان ها بيشترين زجرها رابراى آن تحمّل مى كنند. (لا تخزون فى ضيفى ) 14- دفاع از ميهمان ، يك حقّ انسانى و بى تفاوتى نسبت به او يك كار ناجوانمردانه است. (لا تخزون فى ضيفى ) 15- در نهى از منكر، از عواطف و احساسات مردم كمك بگيريم . (اءليس منكمرجل رشيد) 16- همجنس بازى ، با مردانگى ، رشادت و غيرت سازگار نيست . (اءليس منكمرجل رشيد) تفسير آيه : (79) قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَالَنا فِى بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ترجمه : (قوم لوط) گفتند: تو خود مى دانى كه براى ما هيچ حقّى نسبت به دختران تو نيست (و مارغبتى به ازدواج نداريم )، خودت خوب مى دانى كه ما چه مى خواهيم . تفسير آيه : (80) قَالَ لَوْ اءَنَّ لِى بِكُمْ قُوَّةً اءَوْ ءَاوِىَّ إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ ترجمه : (حضرت لوط) گفت : اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم و يا به تكيه گاه محكمىپناه مى بردم ! نكته ها : O حضرت لوط عليه السّلام در اين آيه مى فرمايد: اگر من ياران مؤ منى مى داشتم ،هرآينه با شما فرومايگان به مبارزه برخاسته و از مهمانانم دفاع مى كردم ويالااقل آنها را به نقطه ى امنى مى بردم و پناه مى دادم . O رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در هنگام تلاوت اين آيه فرمودند: ((رحمةاللّه على لوط، لقد كان ياوى الى ركن شديد))(102) به نظر مى آيد كه مراد پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله آن است كه او از دنيا رفت و به خدا پيوست و از شرّ قومخود راحت شد. O همجنس بازى ، از گناهان بزرگ و داراى حدّ شرعىِ اعدام و تازيانه است كه باشهادت افراد عادل يا اقرار مرتكبان ، قابل اجراست . گناه لواط در قرآن و حديث O قرآن مجيد در آيات مختلفى كه داستان حضرت لوط عليه السّلام و قوم او را بيانمى فرمايد، براى عمل زشت و منفور اين قوم منحرف ، تعابير گوناگونى آورده است كهاز بزرگى گناه و شدّت حرمت آن حكايت مى كند: 1- فحشا. (اتاءتون الفاحشة )(103) 2- اسراف . (بل انتم قوم مسرفون )(104) 3- جرم . (كيف كان عاقبة المجرمين )(105) 4- ظلم . (و ماهى من الظالمين ببعيد)(106) 5- خباثت . (كانت تعمل الخبائث )(107) 6- جهالت . (بل انتم قوم تجهلون )(108) 7- فسق . (انهم كانوا قوم سوء فاسقين )(109) O در روايات نيز تهديدات شديدى در اين زمينه به چشم مى خورد، از جمله اينكههرگاه با نوجوانى لواط شود، عرش الهى به لرزه درمى آيد و در قيامت خداوند با آنانسخن نمى گويد.(110) امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر بنا شود كه كسى رادوبار سنگسار كنند، آن شخص ، فرد اهل لواط است .(111)رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز فرمودند: كسى كه بر لواط با ديگران اصرارداشته باشد، از دنيا نمى رود مگر آنكه مردم را به لواط با خودش دعوت خواهدكرد.(112) در عمل لواط، فاعل و مفعول ، هر دو اعدام مى شوند، ودليل حرمت آن در روايات ، فساد و قطع نسل معرّفى شده است .(113) O در روايات متعدّد، از زنانى كه خود را شبيه مردان ومردانى كه خود را همانند زنانمى كنند وزمينه عمل زشت لواط را فراهم مى سازند، به شدّت نكوهش شده است . پيام ها : 1- انسان در اثر گناه ، چنان مسخ مى شود كه طبيعى ترين راه براى او زشت ، و زشتترين راه برايش حقّ وزيبا جلوه مى كند. (مالنافى بناتك من حقّ...) 2- داشتن قدرت و امكانات و افراد، خواسته ى ابتدايى هر پيامبر و مصلحى در اجراىفريضه ى امر به معروف و نهى از منكر است . (لو انّ لى بكم قوة ) 3- اگر قدرت ، حكومت ، تشكيلات و قواى مسلّحه نباشد، حتّى انبيا نيز در جلوگيرىبسيارى از منكرات فلج هستند.(114) (لو انّ لى بكم قوة ) 4- اگر مى توانيم ، جلوى فساد را بگيريم ، وگرنه خود را از محيط فاسد دور كنيم .(لو ان لى بكم قوّة او آوى ...) 5- گاهى انبيا در ميان قوم خودشان نيز غريب بودند. (لو انّ لى بكم قوّة او آوى...) 6- براى دفاع از مهمان و جلوگيرى از اهانت به آن ، هر اقدامى ضرورى است . (آوىالى ركن شديد) تفسير آيه : (81) قَالُواْ يَلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوَّاْ إِلَيْكَ فَاءَسْرِبِاءَهْلِك َبِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ اءَحَدٌ إِلا امْرَاءَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَآاءَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ اءَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ترجمه : (وقتى كار به اينجا رسيد، ميهمانان ) گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توهستيم ، (درباره ى ما نگران مباش ، زيرا) آنان هرگز به تو دسترسى پيدا نخواهند كرد.پس پاسى از شب گذشته ، خانواده ات را (از اين سرزمين ) بيرون ببر و (مراقب باشتا) هيچ كس از شما (به پشت سرش ) متوجّه نشود. ولى همسرت (را با خود همراه مبر،زيرا) آن بلايى كه به همه مى رسد به او (نيز) خواهد رسيد. همانا وقت (نابودى ) آنانصبح است . آيا صبح نزديك نيست ؟! نكته ها : O كلمه ى ((اَسرِ)) از مادّه ى ((اَسراء)) به معناى حركت در شب است . O جمله ى (الاّ امراتكْ) يا از ((اءهلك )) استثنا شده است ، به اين معنا كه تماماهل خودت را شبانه كوچ بده مگر همسرت را، و يا از ((لايَلتَفت )) استثنا گرديده ، يعنىهيچ يك از شما به عقب التفاتى نكند، به جز همسرت كه او هنگام خارج شدن به همراهتو، چون نگران حال آن قوم فاسد است ، از قافله عقب افتاده و در نتيجه گرفتار عذابالهى مى گردد. پيام ها : 1- خداوند قبل از هلاكت قومى ، پيامبرشان را در جريان مى گذارد. (انّارُسل ربّك ) 2- مؤ من بايد چنان سرعت عمل و آمادگى روحى داشته باشد كه بتواند در مدّت زمانكوتاهى (يك شب )، با چابكى نقل و انتقال يابد. (فاسر... بقطع من الليل ) 3- براى انجام يك انقلاب و زير و رو كردن منطقه ى فساد، بهمسائل جزئى چون مال و اثاثيه ى خود توجّه نكنيم . (و لايلتفت منكم احد) 4- فاميل پيامبر بودن ، وسيله ى نجات نيست . (الاّامراءتك ) 5- نظام ارزشى بايد بر اساس ضوابط باشد، نه بر محور روابط. (الاّ امراءتك) 6- انسان ها در انتخاب راه آزادند، حتّى همسر پيامبر در خانه ى او، راه انحرافى را انتخابمى كند. (الاّ امراءتك ) (زن يك موجود مستقلّ است ) 7- حسابِ شخصيّت هاى مذهبى را از حساب خانواده و نزديكان آنها جدا كنيم . (الاّ امراءتك) 8- كارهاى خداوند بر اساس زمان بندى است . (موعدهم الصبح ) 9- در قهر خداوند عجله نكنيم . (اءليس الصبح بقريب ) تفسير آيه : (82) فَلَمَّا جَآءَ اءَمْرُنَا جَعَلْنَا عَلِيَهَا سَافِلَهَا وَاءَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةًمِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ ترجمه : پس هنگامى كه فرمان (قهر) ما آمد، آن سرزمين را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ هايىاز گِل هاى لايه لايه بر آنها فرو ريختيم ، تفسير آيه : (83) مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِىَ مِنَ الظَّلِمِينَ بِبَعِيدٍ ترجمه : (سنگ هايى كه ) نزد پروردگارت نشاندار بودند، و اين (كيفر سنگباران ) از (ساير)ستمگران (و فاسدانى كه در خط قوم لوط باشند،) دور نيست . نكته ها : O ((سِجّيل )) به معناى كلوخ است ، چيزى نهمثل گِل ، نرم و نه مثل سنگ ، سفت ، و ((مَنضود)) يعنى رويهم و پى در پى . منظور از سنگنشاندار، يا اين است كه هر سنگ براى شخص خاصّى در نظر گرفته شده بود و يااينكه آن سنگ ها با سنگ هاى زمينى فرق داشته است . O اين آيه ، پايان كار قوم لوط را بيان مى فرمايد. در يك جمع بندى بايد گفتكه حضرت لوط عليه السّلام پيامبر قوم لوط بود و در زمان حضرت ابراهيم عليهالسّلام مى زيست و دين او را تبليغ مى كرد. به همراه حضرت ابراهيم عليه السّلام عازمفلسطين شد و سپس به طرف سرزمينى به نام مؤ تفكات رفت كه مردم آن منطقه ، بتپرست بودند و علنى لواط مى كردند. حضرت لوط عليه السّلام به مبارزه با اين فسادو آفت بزرگ پرداخت ، امّا هر چه تلاش نمود، تاءثيرى نبخشيد، تا جايى كه او راتهديد به اخراج كردند. آنها مى گفتند: (لئن لم تنته يا لوط لتكوننّ منالمخرجين )(115) اى لوط! اگر موعظه را قطع نكنى ، تو را تبعيد مى كنيم .سرانجام فرشتگان ماءمور عذاب نازل شدند و پس از در جريان قرار دادن حضرت ابراهيمو سپس حضرت لوط عليهما السّلام ، ماءموريّتشان را انجام داده و منطقه ى اين قوم فاسدرا زير و رو كردند. O در آيه ى 73 سوره ى حجر آمده است كه قوم لوط را صيحه فرا گرفت . شايدبه واسطه ى همين صداى مهيب كه منطقه را زير و رو كرده ، سنگ هايى از درون زمين بهطرف آسمان پرتاب شده و سپس بر سر آنها فرود آمده است ، نظير آتشفشان وانفجارهايى كه به دنبال آن واقع مى شود.(116) و شايد هم در حين باريدن سنگ ،صيحه ى آسمانى نيز منطقه را فرا گرفته باشد. پيام ها : 1- كيفر كسانى كه فطرت انسانى را واژگون مى كنند آن است كه شهر بر سرشانواژگون شود. (جعلنا عاليها سافلها) 2- قدرت الهى مى تواند به جاى باران ، سنگباران كند. (امطرنا ...حجارة ) 3- انحرافات اخلاقى و جنسى ، ظلم است . (من الظالمين ) 4- هر كس همچون دنياى غرب ، همجنس بازى را جايز و آزاد بداند، بايد منتظر قهر خدا وزير ورو شدن منطقه ى فساد باشد. (و ما هى من الظالمين ببعيد) تفسير آيه : (84) وَإِلَى مَدْيَنَ اءَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُمْ مِّنْ اِلَهٍغَيْرُه ُوَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّىَّ اءَرَيكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّىَّ اءَخَافُ عَلَيْكُمْعَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ ترجمه : و به سوى (منطقه و مردم ) مدين ، برادرشان شعيب (را فرستاديم ، او) گفت : اى قوم من !خدا را پرستش كنيد (كه ) جز او خداى ديگرى براى شما نيست ، و پيمانه و ترازو را (درهنگام خريد و فروش ) كم نگذاريد، همانا (در اين صورت ) من شما را به خير (و صلاح )مى بينم و براستى كه من از عذاب روز(قيامتى كه ) فراگير (است ،) بر شما مى ترسم. نكته ها : O ((مَديَن )) (كه نام امروزش مَعان و در تورات مَديان است ) شهرى در مشرق خليجعقبه است كه مردم آن از فرزندان حضرت اسماعيل عليه السّلام بوده و با كشورهاى مصرو لبنان و فلسطين تجارت داشتند. بعضى نيز كلمه ى ((مدين )) را نام قبيله اى دانستهاند كه مردم آن در اطراف كوه سينا زندگى مى كرده اند. O فساد امّت ها، در هر دوره وزمانى متفاوت است كه بايد به آن توجّهكامل داشت ، فساد قوم لوط، انحراف جنسى وفساد قوم شعيب ، كم فروشى وفساداقتصادى بوده است . پيام ها : 1- بعثت انبيا عليهم السّلام ، سنّت الهى وجريان مستمرّ تاريخى بوده است . (والىمدين ) 2- رسالت حضرت شعيب ، در محدوده ى منطقه ى مدين بوده است . (الى مدين ) 3- پيامبر هر قوم ، از ميان مردم همان قوم مبعوث مى شده است . (اخاهم ) 4- يكتاپرستى ، بر اساس يكتاشناسى است . (اعبدوا اللّه مالكم من اله غيره ) 5- تنها عبادت خداوند كافى نيست ، بلكه برائت از مشركان نيز لازم است . (مالكم مناله غيره ) 6- انبيا عليهم السّلام ، تنها مسائل اعتقادى و اخلاقى را مدّ نظر نداشتند، بلكه به اموراقتصادى و عوامل فساد آن نيز مى پرداختند. (لا تنقصوا المكيال ) 7- رفاه و درآمد، به تنهايى بازدارنده از كلاهبردارى وفساد اقتصادى نيست .(لاتنقصوا المكيال ... انى اراكم بخير) امام صادق عليه السّلام ، مراد از ((انّىاراكم بخير)) را فراوانى و ارزانى اجناس دانسته اند.(117) 8- براى نهى از منكر بايد به مردم شخصيّت و دلگرمى داد. (انّى اراكم بخير) 9- توجّه دادن به مبداء و معاد، سرلوحه ى دعوت همه انبيا عليهم السّلام بوده است .(اعبدوااللّه ... اخاف عليكم عذاب ) 10- ايمان به روز حساب ، زمينه ى تقوى در همه ى امور زندگى است . (لاتنقصواالمكيال ، عذاب يوم محيط) 11- از قهر خداوند نمى توان فرار كرد. (عذاب يوم محيط) تفسير آيه : (85) وَيقَوْمِ اءَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِوَلاَتَبْخَسُواْالنَّاسَ اءَشْيَآءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِى الاَْرْضِ مُفْسِدِينَ ترجمه : و (حضرت شعيب تاءكيد كرد كه ) اى قوم من ! پيمانه و ترازو را با انصاف وعدل پر كنيد (وتمام دهيد) و (از) اشيا (واجناس وحقوقِ) مردم (چيزى ) رانكاهيد و فسادكنان ،در زمين تباهى مكنيد. نكته ها : O كلمه ى ((تَبخسوا)) از مادّه ى ((بَخْس ))، به معناى كم كردن و جمله ى (لاتَعثوا)،به معناى فساد نكردن است . پيام ها : 1- برقرارى عدالت و قسط در همه ى مسائل ، از دستاورد حركت انبياست . (اوفوا...بالقسط) 2- در صورتى كه گناه در جامعه به حالت عادت در آيد، بايد با تكرار تذكّر وپيگيرى مداوم ، آن را بر طرف كرد. در اين آيه ، چند بار مسئله ى رعايت وزن و پيمانهتكرار گرديده است . (اوفوا...لا تبخسوا) 3- بايد بر داد وستدها وامور اقتصادى ، نظارتوكنترل باشد. (اوفوا... لاتبخسوا) 4- بايد قسط و عدل را نسبت به همه ى مردم مراعات كرد، نه تنها در حقّ مؤ منين . (لاتبخسوا الناس ) 5- كم گذاشتن حقّ مردم تنها در محدوده ى چيزهاى وزنى و كشيدنى و يا پيمانه اى نيست ،بلكه شامل همه ى چيزهايى كه مردم داد و ستد مى كنند و امانات نيز مى شود.(اشياءهم ) 6- ضايع كردن حقّ مردم در مسائل اقتصادى ، يكى از بارزترين نمونه هاى فساد است .زيرا اقتصاد ناسالم ، جامعه را به فساد مى كشاند. (لاتبخسوا ، مفسدين ) 7- بالاتر و بدتر از عمل فساد، داشتن روحيّه و خصلت افراد مفسد است . (لاتعثوا،مفسدين ) تفسير آيه : (86) بَقِيَّتُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَآ اءَنَاْ عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ترجمه : (مال و سرمايه ى حلالى كه ) خداوند (براى شما) باقى گذارده (ازمال و ثروتى كه در اثر كم فروشى بدست مى آوريد) برايتان بهتر است اگر ايمانداشته باشيد، و من نگهبان شما (بر حفظ ايمانتان و پذيرش اين راه ) نيستم . نكته ها : O (بقيّت اللّه ) در اين آيه به معناى درآمد و سودى است كه از يك سرمايهى حلال و خداپسندانه براى انسان باقى مى ماند و صد در صدحلال است . امّا در روايات به هر وجود مباركى كه به اراده ى خداوند براى بشريّتباقى مى ماند، (بقية اللّه ) گفته مى شود. از جمله به سربازان مؤ منى كهپيروزمندانه از جبهه ى جنگ برمى گردند، زيرا به اراده ى الهى باقى مانده اند. بهامام عصر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ) نيز ((بقية اللّه )) مى گويند، چون آنوجود شريف به خواست خداوند براى هدايت مردم ذخيره و باقى نگهداشته شده است . درروايات مى خوانيم كه يكى از نام ها و اسامى مبارك آن حضرت ((بقية اللّه )) است (118)و ما بر او به اين نام سلام مى كنيم : ((السلام عليك يا بقية اللّه فى ارضه )). وقتى آنحضرت در مكّه ظهور فرمايند، اين آيه را تلاوت كرده و مى فرمايند: من آن ((بقيّة اللّه ))هستم . البتّه به ساير معصومين عليهم السّلام نيز لقب ((بقية اللّه )) داده شدهاست .(119) پيام ها : 1- رزق اندك ولى حلال و پاك ، بهتر از درآمدهاى بسيار، امّا حرام است . (بقيّتاللّه خير) 2- دنيا، فانى و آخرت باقى است ، لذا آخرت گرايى بهتر از دنياطلبى است .(بقيّت اللّه خير لكم ) 3- اگر كم فروشى نكنيم ، مشتريان بيشتر و در نتيجه سود ما در آينده ، زيادتر وگواراتر خواهد گرديد. (بقيّت اللّه خير) 4- كسى كه حرام را بهتر از حلال بداند، در ايمان خود شك كند. (ان كنتم مؤ منين ) 5- انسان ها در عقايد خود آزادند و حتّى انبيا هم بر آنان تحميلى ندارند. (و ما اناعليكم بحفيظ) 6- اگر به خاطر حرام خوارى ، دارايى و زندگيتان تباه شد، من ضامن نيستم . (و ما اناعليكم بحفيظ) تفسير آيه : (87) قَالُواْ يَشُعَيْبُ اءَصَلَوتُكَ تَاءْمُرُكَ اءَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ ءَابآؤُنَآاءَوْاءَن نَّفْعَلَ فِىَّ اءَمْوَ لِنَا مَا نَشََّؤُاْ إِنَّكَ لاََنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ ترجمه : (امّا مردم مدين در جواب ) گفتند: اى شعيب ! آيا نمازت به تو فرمان مى دهد كه (به مابگويى ) آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم ؟ (و) يا اينكه (نتوانيم ) آنگونه كه خود مى خواهيم ، در اموالمان تصرّف كنيم ؟! تو كه مرد بردبار و فهميده اىهستى ! (اين چه توقّعى است كه از ما دارى ؟) پيام ها : 1- همه ى انبيا عليهم السّلام با مخالفانى روبرو بوده اند. (قالوا يا شعيب ...) 2- نماز، در اديان گذشته نيز بوده است . (اءصلوتك ) 3- نماز، بارزترين نمود آئين شعيب بوده است . (اءصلوتك ) 4- نماز واقعى ، انسان را به ارشاد ديگران و امر به معروف و نهى از منكر آنها وامىدارد. (اءصلوتك تاءمرك ان نترك ) 5- تقليد از نياكان ، درمقابل دليل ونصّ، سرچشمه ى بسيارى از انحرافات است .(يعبد آباؤ نا) 6- دين ، نه از سياست جداست و نه از اقتصاد. (اءصلوتك ...نترك ...فى اموالنا) 7- راه انبيا، مانع از آزادى بى قيد و شرط است .(نفعل فى اموالنا ما نشاء) 8- مالكيّت بر چيزى ، دليل جواز بر هر نوع مصرف كردن آن نيست . (نترك ... اننفعل فى اموالنا ما نشاء) (در قوانين شعيب ، قانونكنترل مصرف بوده است ) 9- تجليل و ستايش مخالفان از ما، گاهى به خاطر سكوت ونگفتن حقّ است . (انّك لانتالحليم الرشيد) 10- تعريف وتمجيد مخالفان ، گاهى جنبه ى استهزا دارد. (لانت الحليم الرشيد)
|
|
|
|
|
|
|
|