بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب انسان از مرگ تا برزخ, نعمت الله صالحى حاجى آبادى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     ENSAN006 -
     ENSAN007 -
     ENSAN008 -
     ENSAN009 -
     ENSAN010 -
     ENSAN011 -
     ENSAN012 -
     ENSAN013 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تكلم على با ارواح در وادى السلام  

حبه عرنى مى گويد: با اميرالمؤ منين عليه السلام به پشت كوفه خارج شدم . حضرتدر ((وادى السلام )) توقف كرد و گويا مانند اينكه با جمعيتى صحبت مى كند و گفت وگويى دارد. به متابعت از ايشان ايستادم تا خسته شدم ، سپس به قدرى نشستم تا خستهشدم ، چندين بار از خستگى ايستادم و نشستم .
پس ايستادم و رداى خود را جمع كرده و عرض كردم : اى اميرالمؤ منين ! ازطول اين قيام بر شما ناراحتم ؛ شما ساعتى استراحت نماييد. سپس رداى خود را روى زمينپهن كردم تا آن حضرت به روى آن بنشيند و استراحت نمايد.
حضرت فرمود: اى ((حبه ))! ايستادن من نبود مگر براى تكلم كردن يا انس گرفتن با مؤمن . عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ! آيا مردگان هم تكلم مى كنند و با هم انس مى گيرند؟
فرمود: بلى ، اگر پرده از جلوى ديدگان تو برداشته شود آن ها را مى بينى كه حلقهحلقه نشسته و با عمامه خود يا چيز ديگرى پشت و ساقه هاى پاهاى خود را به هم بستهو بدين طريق نشسته اند و گفت و گو مى كنند. عرض كردم : آيا آنها جسمانى هستند ياروحانى ؟
فرمود: آنان ارواح هستند و هيچ مؤ منى در زمينى از زمين هاى دنيا نمى ميرد مگر آنكه بهروح او گفته مى شود: به ((وادى السلام )) ملحق شود و آن بقعه اى از بهشت عدن است.(366)
نيز از اصبغ بن نباته نقل شده است : اميرالمؤ منين از كوفه خارج شد تا رسيد به غريين(367) و از آنجا نيز گذشت . من نيز به دنبالش رفتم تا به او رسيدم ، ديدم به پشتدراز كشيده است و جسد مباركش به روى زمين بود و هيچ زيراندازى نداشت .
قنبر عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! اجازه مى دهى لباسم را براى شما روى زمين پهن كنم ؟فرمود: نه ، اين جا خاك مؤ من ، يا مزاحمت براى مؤ من در نشستن است ؟
اصبغ گفت : يا اميرالمؤ منين ! خاك مؤ من را مى دانيم و مى شناسيم كه در اين جا بوده است .و يا بعدا به اين جا مى آيد، ليكن معناى مزاحمت با مؤ من در نشستن اين جا را نفهميدم .فرمود: اى پسر نباته ! اگر پرده از برابر چشمهاى شما كنار رود، ارواح مؤ منان را دراين جا (پشت كوفه كه همان وادى السلام است ) مى بينيد كه حلقه حلقه گرد هم نشسته وبا هم به گفت و و شنيد مشغول اند و روح هر مؤ منى در اين سرزمين وارد مىشود(368)


ارواح مؤ منان در بيت المقدس  

در روايتى وارد شده است : ارواح مؤ منانى كه در ((وادى السلام )) نجف به سر مى برندشبهاى جمعه در صخره بيت المقدس اجتماع مى كنند.
در جنگ صفين كه حضرت على عليه السلام با معاويه حدود 18 ماه جنگيد، پادشاه روم ازاين قضيه با اطلاع شد. نامه اى به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و عين آن را بهمعاويه نوشت ، در آن دو نامه متذكر شده بود: هر كدام از شما، عالمتريناهل بيت خود را به روم فرستيد تااز آن ها سؤ الاتى كنم و بعد از آن ، در كتابانجيل نظر افكنم و ببينم كدام جواب مرا درست و طبق واقع و كدام به خلاف واقع و بدونعلم داده اند و خبر دهم كداميك از شما به امر خلافت و رهبرى جامعه سزاوارتريد.
معاويه فرزند خود يزيد و اميرالمؤ منين عليه السلام امام حسن مجتبى را فرستادند.پادشاه روم سئوالاتى از يزيد و سئوالاتى هم از امام حسن مجتبى عليه السلام كرد. اماسئوالاتى كه از يزيد نمود هيچكدام را نتوانست جواب دهد، حيران و سرگردان ماند. اماسئوالاتى كه از امام حسن كرد همه را به خوبى و بدون فكر جواب فرمود.
از جمله سئوالاتى كه از امام حسن كرد اين بود كه : آيا ارواح مؤ منان و افراد شايسته بعداز مرگشان كجا جمع مى شوند؟
امام حسن عليه السلام فرمود: ارواح مؤ منان پس از مرگشان در شبهاى جمعه ، نزد صخرهبيت المقدس اجتماع مى كنند و با هم گفت و گو مى نمايند.
بيت المقدس عرش نزديك خداوند است . از آن جا زمين را پهن كرد و بگسترانيد و در قيامت همزمين را در بيت المقدس در هم مى پيچد و محشر از آن جا به پا مى گردد و پروردگار از آنجا بر فرشتگان و آسمان تسلت پيدا نموده است .(369)
اين روايت با رواياتى كه مى گويد: ارواح مؤ منان در ((وادى السلام )) نجف قرار دارندمنافات ندارد؛ زيرا روايات سابق مى گفت : ارواح در ((وادى السلام )) اجتماع مى كنند واين روايت مى گويد: ارواح فقط در شبهاى جمعه نزد صخره بيت المقدس اجتماع مى كنندنه در مواقع ديگر.


فصل سيزدهم : ارواح كفار در برهوت  
ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟ 

حال كه دانستيم ارواح مؤ منان در وادى السلام نجف اجتماع مى كنند. لازم مى دانم اين مطلب راهم تذكر دهم كه آيا ارواح كفار و مشركان در كجا اجتماع مى كنند؟
ارواح كفار و مشركان ، معاندان و منافقان و گناهكارانى كهقابل عفو و بخشش نباشند در ((وادى برهوت )) يمن خواهند بود.(370)
در آن جا چاهى وجود دارد و در آن چاه ، مارهاى سياه ، عقربها، افعى ها، جغدها و حيواناتوحشى آن قدر فراوان است كه كسى قدرت عبور از آن جا را ندارد.
آن چاه به قدرى عميق است كه كسى قدرت پائين رفتن از آن را ندارد و گرماى سوزان وطاقت فرسايى دارد كه دقيقه اى از آن قابلتحمل نيست . در اين باب هم رواياتى وارد شده است . از جمله :
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: بدترين آبهاى روى زمين ، آب ((وادى برهوت )) مىباشد و آن سرزمينى است در ((حضر موت )) كه در اطراف يمن واقع شده است ، تمامىارواح كفار پس از مرگشان در آن سرزمين گرد هم جمع مى شوند.
نيز فرمود: بدترين چاهى كه در آتش واقع شده است ، چاه ((برهوت )) است كه در آن ،ارواح كفار و معاندين مى باشند.(371)
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: در پشت يمن يك ((وادى )) است كه به آن((برهوت )) گفته مى شود.
در آن جا هيچ كسى همسايه انسان نيست و هيچ فردى سكونت ندارد مگر مارهاى سياه و جغد. درآن ((وادى )) چاهى است به نام ((بلهوت )) كه هر صبح و شام ارواح مشركان را بهآنجا مى برند تا از آبى كه چون فلز گداخته ، گرم و سوزان و با چرك مخلوط با خوناست بياشامند.(372)
نيز فرمود: وقتى دشمنان ما اهل بيت از دنيا مى روند، روحشان را به سوى ((وادى برهوت)) مى برند و آنها را در آن جا تا روز قيامت شكنجه و عذاب مى كنند و از زقوم آن مىخورند و از آب كثيف و جوشان آن مى آشامند. (پناه بر خدا از عذاب سخت اين وادى!)(373)
محمد بن مسلم گفت : مرد عربى به محضر مبارك امام محمد باقر عليه السلام آمد. حضرتفرمود: اى اعرابى ! از كجا آمده اى ؟
عرض كرد: از احقاف عاد. بعد از آن گفت : ((وادى )) سياه و تاريكى را ديدم كه پر ازجغدها و بوم ها بود و به اندازه اى آن ((وادى )) بزرگ بود كه انتهاى آن ديده نمى شد.
حضرت فرمود: آيا مى دانى آن كدام ((وادى )) است ؟ عرض كرد: سوگند به خدا نمىدانم . فرمود: آن ، ((وادى برهوت )) است كه در آن ، روح هر كافرى مى باشد.(374)
در نامه اى كه پادشاه روم براى حضرت على عليه السلام فرستاد كه عالماهل بيت خود را بفرست تا سئوالاتى از او بكنم ، حضرت على عليه السلام هم امام حسن رافرستاد. پادشاه روم از ايشان پرسشهايى نمود. از جمله : پرسيد ارواح كفار ومحل اجتماع آنان در كجا است .
امام حسن عليه السلام فرمود: در وادى ((حضر موت )) در پشت شهر يمن . سپس فرمود:خداوند آتشى را از طرف مشرق و آتشى را از طرف مغرب بر مى انگيزد و بهدنبال آن دو باد را بر مى انگيزد، پس از آن مردم محشور مى شوند.(375)
آرى ، كفار و مشركان ، بى دينان و از خدا بى خبران ، دو رويان و منافقان ، ملحدان ومعاندان ، ظالمان و ستم پيشگان و كسانى كه بويى از انسانيت نبرده اند و دستشان از علمو معرفت كوتاه و جان و قلبشان از جام سرشار آبزلال نبوت و ولايت معصومين عليهم السلام سيراب نگشته است ، در ميان مارهاى سياه و جغدهاو حيوانات و حتى گرماى سوزان ((وادى برهوت )) يمن اجتماع مى كنند.

ذره ذره كاندرين ارض و سماست
جنس خود را همچو كاه و كهرياست
نوريان مر نوريان را جاذبند
ناريان مر ناريان را طالبند
چقدر گذشت زمان ، براى اهل ((وادى برهوت )) دلگير كننده و سخت ، پرماجرا و دراز وطولانى و كوبنده است گويى هر لحظه اى از گذشت آن ، سالها بلكه قرنهاطول مى كشد و آنها را در غل و زنجير كشيده و در زندانهاى تنگ و تاريك ، مخوف وپروحشت زندانى كرده اند و هر صبح و شام نمونه اى از عذاب و شكنجه روز قيامت را بهآنان مى چشانند.
چقدر، همنشينى با افرادى ناباب و همه رنگ براىاهل آن وادى ناخوشايند و دلگير كننده و غم انگيز و حسرت آور است .
چقدر، شنيدن صداى دل خراش آنان و فرياد و ناله جانسوزاهل آن وادى و تازيانه و گرزهاى آتشينى كه بر پيكر آنان فرود مى آيد و غرش آتش وغل و زنجيرهايى كه به دست و پاى آنان بسته شده و در اثر اين طرف و آن طرف كشيدنمجرمان صداى آنها بلند است ، و كسى را تحمل شنيدن آن صداها نيست . (پناه مى بريمبر خدا از چنين وادى ).
پس انسان بايد در اين دنياى فانى و زودگذار به هوش باشد كه فريب آن را نخورد وزرق و برق آن ، چشم او را خيره نكند، كارى انجام ندهد كه وقتى عمرش به پايان رسيدو از دنيا رفت در عالم برزخ و قبر گرفتار عذاب و شكنجه باشد و در ((وادى )) پرخطر برهوت گرفتار نيش مارها و عقربها شود، غذاهاى تلخ و ميوه هاى زقومى و حنظلى وآبهايى همچون فلز گداخته شده پر جوش و پر حرارت و آبهايى همچون چرك و خونمخلوط به هم ، بد بو و بد طعم گرفتار شود و در قيامت شفاعت پيامبر صلى الله عليهو آله و آل او شامل حالش نشود.
شفاعت كنندگان شامل حال مجرمان نمى شود، حتى اگر مؤ منانى نيز كردارشان بد وناپسند باشد از آنان شفاعت نمى كنند و ايشان راگوشمال مى دهند.
امام صادق عليه السلام فرمود: اما در قيامت همه شما به واسطه شفاعت پيامبر مطاع ، ياوصى او، در بهشت هستيد وليكن من از برزخ شما نگران و در هراس مى باشم .(376)

به واسطه سه گناه در برهوت  

ممكن است مؤ منين هم ، براى بعضى از گناهانى كه توجه به آن ندارندداخل ((وادى )) برهوت شوند و در آن جا عذاب گردند.
نقل شده است : يكى از نيكان به نام ((شيخ عبدالطاهر)) خراسانى در آخر عمرش به سمتمكه معظه حركت كرد و تصميم گرفت در آن جا بماند تا بميرد. در آخر عمرش يك نفر،كيسه جواهر و پول نقدى داشته و مى خواسته آنرا پيش شخص امينى به عنوان امانتبگذارد ((شيخ عبدالطاهر)) را به او معرفى مى كنند و مى گويند: ايشان در مكه معظمهمورد اعتماد مردم است . آن مرد هم پيش او مى رود و امانت خود را به دست او مى دهد تا موقعىكه لازم دارد از او پس بگيرد.
بعد از مدتى ((شيخ )) از دنيا مى رود، بعد از مرگش صاحب امانت براى مطالبه امانتشبه درب خانه او مى رود و امانت خود را طلب مى كند.
به او مى گويند: ((شيخ )) از دنيا رفته است . پيش وارثان او مى رود و مطالبه امانتخود را مى كند. وارثين مى گويند: اطلاع نداريم و نمى دانيم امانت شما را كجا گذاشتهاست .
آن مرد حيران مى شود و نمى داند چه كند. ولى شنيده بود كه ارواح مؤ منان در ((وادىالسلام )) آزاد هستند و با هم ماءنوس اند. متوسل مى شود و مى گويد: خدايا! وسيله اىفراهم كن كه من اين ميت را ببينم و سراغ امانتم را از او بگيرم ، ولى به نتيجه نمى رسد.پس از مدتى به بعضى از اهل اطلاع داستان خود رانقل مى كند و مى گويد: چگونه است كه هر چهتوسل پيدا مى كنم او را نمى بينم ؟ به او گفتند: شايد روح او در ((وادى برهوت ))كه براى اشقياء آماده شد است ، جاى داشته باشد و آن وادى در يمن است (وادى مهيبى كهداراى چاه هاى وحشتناكى است و نقل شده : صداهاى ترسناكى از آن به گوش مى رسد وهمه از شنيدن آن صداها وحشت مى كنند.)
او هم به سوى يمن و ((وادى برهوت )) حركت مى كند و در آنجامشغول دعاء و توسل و نماز و روزه مى شود تا اين كه روزى روح ((شيخ عبدالطاهر)) رامشاهده مى كند. سئوال مى نمايد: آيا شما جناب ((شيخ )) هستيد؟ مى گويد: آرى ، گفت :مگر شما همان كسى نيستيد كه مجاور مكه بوديد؟ گفت : چرا؟
سئوال مى كند: امانت من چه شد؟ چرا در اين جا هستى ؟ تو بايد در ((وادى السلام ))باشى . در جواب مى گويد: اما امانت تو را در فلان كوزه در فلان قسمت از خانه خودزير زمين پنهان كرده ام . تو به سراغ آن نيامدى تا اين كه من از دنيا رفتم . الان بروبه وارثين من ، آن جا را نشان بده و امانت خود را بگير.
اما سئوال كردى چرا من اينجا هستم ؟ بايد بگويم : سه گناه باعث شد كه من را در اين((وادى )) بياورند و مورد عذاب قرارم مى دهند.
1 - به من گفتند: تو در خراسان اقوام خود را ترك كردى و در مكه ماندى .
2 - گفتند: يك دينار به غير مستحق پرداخته اى . 3 - گفتند: عالمى در كنارمنزل تو منزل داشت به او اهانت مى كردى و از او احترام نمى نمودى . خداوند به واسطهاين سه عمل مرا به اينجا آورد و عذاب كرد.(377)


ارتباط مستقيم با اهل دنيا  

گاهى ارواح در عالم خواب با اهل دنيا تماس برقرار مى كنند و مطالبى در ميانشان رد وبدل مى شود و حتى خبرهاى غيبى را به اهل دنيا مى دهند. گاهى در بيدارى مستقيما بااهل خود تماس برقرار مى كنند و با يكديگر ملاقات مى نمايند. به چند نمونه از آنهاتوجه كنيد.
1 - عبيدة بن عبدالله از موسى بن جعفر عليه السلامنقل كرده است : امام موسى عليه السلام فرمود: با پدرم (امام صادق ) براى سركشى بهبعضى از اموالش از مدينه خارج شديم و به سوى عريض (378) حركت كرديم ، چونبه بيابان رسيديم ، پيرمردى كه موهاى سر و صورتش سفيد شده بود بر پدرم واردشد و سلام كرد.
پدرم پياده شد و به نزد او رفت و مشغول صحبت شدند. مى شنيدم كه به آن پيرمرد مىگفت : فدايت شوم و مدت طولانى با هم نشستند و از يكديگر پرسشهايى كردند.
پس از مدتى ، آن پيرمرد بلند شد و با پدرم وداع و خداحافظى كرد و رفت . پدرمايستاد و پيوسته به پشت سرش نظر مى كرد تا او از نظرها پنهان شد.
عرض كردم : اى پدر جان ! اين پيرمرد چه كسى بود كه با او سخن گفتى و با گرمى ومهربانى برخورد نمودى . تا حال نديده بودم با هيچكس ديگر چنين سخن گفته باشى ؟فرمود: اى فرزند! آن پدرم امام محمد باقر عليه السلام بود.(379)
اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد (خوب باشد بايد در قبر تجسم پيدا مى كنند و) تاروز قيامت همنشين او خواهند بود. بعد از آن كه او را محاكمه كردند (و حساب خوب و بدش رارسيدند) او چه داخل بهشت شود يا داخل جهنم ، باز از او جدا نمى شوند.
2 - قيس بن عاصم مى گويد: با جماعتى از بنى تميم خدمت حضرترسول صلى الله عليه و آله رسيديم ، در حالى كه((صلصال بن لهس )) در پيش آن حضرت بود.
عرض كردم : يا رسول الله ! ما را موعظه كن ، موعظه اى كه به واسطه آن نفع ببريم ؛زيرا ما مردمى هستيم در بيابان ها و صحراها زندگى مى كنيم و ممكن نيست كه هر روز بهخدمت شما برسيم و از شما موعظه و پند بگيريم .
فرمود: اى قيس ! با هر عزت ذلتى و بعد از زندگى ، مرگ و با دنيا آخرت و براى هرچيز حسابى و بر هر چيز رقيب و نگهبانى و براى هر حسنة و كار نيك ثوابى ، و براىهر كار زشت و گناه عقابى است .
بعد فرمود: اى قيس ! حتما با تو ((قرين و همنشينى )) دفن مى شود و تو نيز با او دفنخواهى شد، در حالى كه او زنده است و تو مرده اى . اگر او داراى كرامت و بزرگوارى ونيك نفسى باشد ترا گرامى مى دارد، و اگر فرومايه و پست باشد به تو بدى مى كندو ناراحتى به وجود مى آورد و تو را تسليم حوادث مى نمايد و سرانجام فقط او با تومحشور مى شود و تو هم با او محشور مى شوى .
سئوالاتى كه از تو مى شود فقط درباره اوست نه كس ديگر. سعى كن آنرا به صورتنيك و شايسته اى اختيار كنى و همنشينى صالح برگزينى . اگر او ((صالح )) باشدبا او انس مى گيرى و شاد مى شوى و اگر فاسد و بدبو باشد به جز وحشت ونگرانى براى تو چيز ديگرى نيست و آن فقط((عمل )) تو است كه مجسم شده و در قبر و قيامت با تو همراه خواهد بود.
بعد از آن كه موعظه هاى حضرت پايان يافت :((صلصال بن دلهس )) آنها را به شعر در آورد و براى حضرترسول و قيس بن عاصم خواند. معنى فارسى اشعار چنين است .
((از اعمال و كردار خويشتن ، دوستى براى خود برگزين ؛ زيرا رفيق آدمى ، در قبر وعالم برزخ همان اعمال او مى باشند كه تجسم يافته اند.)) ((اى انسان ! بناچار بايدهمنشين خود را براى بعد از مرگ (عالم برزخ ) و روز قيامت انتخاب كنى و آماده سازى .))
((پس اگر به چيزى سرگرم مى شوى مراقب باش كه جز به آنچه خدا مى پسنددمشغول چيز ديگرى نباشى .))
((آدمى پس از مرگ و در عالم برزخ جز با كردار واعمال خويش قرين و رفيق نمى گردد.))
((همانا آدمى در خانواده خود ميهمانى بيش نيست كه اندكى در ميان ايشان درنگ مى كند و پساز آن كوچ مى كند و مى رود(380).))


فصل چهاردهم : صورت انسان در عالم برزخ  
مقدمه  

وقتى انسان از دنيا مى رود عالم او عوض مى شود، دنيا عالمى است كه در آن سعادت وشقاوت ، حق و باطل ، دروغ و راست ، خلوص و آلودگى ، نظافت و خباثت ، كفر و ايمان ،صالح در هم آميخته است . اما عالم قبر و برزخ عالم صدق و حقيقت و واقعيت محض است .
اخلاق و افعال و اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعىخود جلوه مى كنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، يك حقيقت واحداند.
اخلاق و افعال و اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد، در عالم برزخ به صورت واقعىخود جلوه مى كنند. ظاهر و باطن در آنجا اختلافى ندارند و هر دو، يك حقيقت واحدند.
راه سعادت و شقاوت براى هر كس در اين دنيا تا هنگام مرگ مشخص ‍ نيست ولى به مجردمردن ، راه انسان يك سره به سوى بهشت و يا جهنم مى شود.
اعمالى و افعالى كه انسان در دنيا انجام داده است به صورتهاى واقعى برزخى براىانسان جلوه گر و مجسم مى شوند.
اعمال انسان نيك باشد يا بد، در عالم برزخ مجسم مى شوند و صورتى مخصوص بهخود دارند. اعمال نيك در آن جا به صورت شخصى زيبا و قد رعنا و خوش اخلاق جلوه مىكند. انسان به او مى گويد: چه كسى هستى ، تا بهحال صورتى زيباتر با لباس عالى تر و بوى خوشتر از تو نديده ام ؟
در پاسخ مى گويد: همان عمل نيك تو هستم .عمل صالحى كه در دنيا انجام دادى و تا روز قيامت با تو هستم و جدا نمى شوم .
اعمال قبيح و زشتى كه انسان در دنيا انجام مى دهد به صورت زشت و بدقيافه و بد خلقبا لباس كثيف و بوى گند، مجسم مى شود. انسان به او مى گويد: كيستى ؟ تا بهحال صورتى مانند تو زشت و بدقيافه و بويى چون بوى تو زنند نديده ام ؟
در جواب مى گويد: عمل بد و ناپسند تو هستم ، همانعمل زشت و قبيحى كه در دنيا انجام مى دادى . تا روز قيامت هم با تو هستم و جدا نمى شوم.
اعمالى كه انسان در دنيا انجام مى دهد دو صورت دارد.اول ، صورت ظاهر كه همان پيكره و جسد عمل است . دوم ، صورت باطن كه همان روح و جانعمل است . انسان از آن خبر ندارد تا اينكه در عالم برزخ آشكار شود.
مثلا، موقعى كه انسان نماز مى خواند ممكن است براى خدا و به فرمان او آن را انجام دادهباشد و ممكن است براى ريا و خودنمايى باشد. پس روح نماز دو تا شد در حالى كهپيكره آن ، كه همان عمل ظاهرى است يكى مى باشد. اگر براى خدا باشد با صورتىزيبا و خوش لباس ، خوش خو و خوش بو به طورى مجسم مى شود كه انسان از ديدن آنلذت مى برد و اگر براى خودنمايى و ريا باشد به صورت زشت و كريه ، بدقيافه، بدخو و بدجلوه مى كند به طورى كه انسان از ديدن آن ناراحت و شرمنده مى شود.
در اين جا مناسب است صورتهاى برزخى بعضى از افراد و بعضى از چيزها را بيان كنيمو آنها از اين قرارند.


صورت برزخى مردم را نشان داد 

افرادى كه در دنيا زندگى مى كنند، در ظاهر همه آنها به صورت انسانند. بيننده ، آنهارا انسان حساب مى كند. ولى اخلاق آنان متفاوت است . اختلاف اخلاقى و تفاوت ملكات وغريزه ها، موجب اختلاف شكلها و صورتها مى گردند و آنها در برزخ و قيامت باصورتهاى گوناگون و متفاوت وارد مى شوند.
از ابى بصير روايت شده است كه گفت : در خدمت امام جعفر صادق عليه السلام به حجمشرف شديم ، هنگاميكه در حال طواف بوديم . عرض ‍ كردم : فدايت شوم ، اى فرزندرسول خدا! آيا تمام اين خلق را مى آمرزد و از گناهان آنان صرفنظر مى كند؟
فرمود: اى ابوبصير! اكثر اين افرادى كه مى بينى از ميمون ها و خوكها هستند. ابوبصيرمى گويد: عرض كردم : آنان را به من نيز نشان بده .
آن حضرت تكلم به كلماتى كرد و پس از آن دست خود را روى چشمان من كشيد. ناگهان آنهارا كه نه صورت خوك و ميمون بودند ديدم و اين امر موجب وحشت من شد. آن حضرت دوبارهدست خود را بر چشمم كشيد، آنها را به همان صورتهاى اوليه مشاهده كردم .
سپس فرمود: يا ابا محمد (كنيه ابابصير است ) شما در ميان بهشتخوشحال و مسروريد و در طبقات آتش شما را مى جويند و يافت نمى شويد. سوگند بهخدا كه سه نفر از شما در آتش با هم نخواهيد بود. سوگند به خدا دو نفر از شما با همنخواهيد بود. سوگند به خدا يك نفر هم نخواهد بود. (كنايه از اينكه شمايى كه ظاهر وباطنتان يكى است و مؤ من حقيقى هستيد به شكل حيوانات نمى شويد و در جهنم نمى رويد اودر صحراى قيامت و برزخ به شكل انسان وارد مى شويد.)(381)


صورت برزخى مردم در حج  

نقل شده است كه : در سالى كه تعداد زيادى از مردم به حج و زيارت خانه خدا رفتهبودند، سروصدا و رفت و آمد اجتماعات بسيار به چشم مى خورد. ابوبصير به حضرتامام محمد باقر عليه السلام عرض كرد: يا بنرسول الله ! (امسال ) چقدر حاجى زياد و ناله و فرياد بسيار است .
حضرت فرمود: بلكه چقدر ناله و فرياد بسيار و حاجى كم است ؟ سپس ‍ فرمود: اى ابابصير؟ آيا دوست دارى كه راستى گفتار مرا دريابى و آن چه را كه گفتم با ديدگانخود ببينى ؟ پس حضرت دست به چشمان او ماليد و دعايى خواند، چشمان ابوبصير كهسابقا نابينا بود بينا شد. حضرت فرمود: اى ابوبصير! نگاه كن به سوى حاجى ها!
ابوبصير مى گويد: نگاه كردم ديدم اكثر مردم از ميمون ها و خوكها هستند و مؤ من در ميانآنها، همچون ستاره تابان در شب تاريك مى درخشد. عرض كرد: راست گفتى اى مولاى من !چقدر حاجى كم و ناله و فرياد بسيار است . پس دوباره آن حضرت دعايى خواند و دستبه چشمان ابوبصير كشيد به حالت اول درآمد و نابينا شد. از علت نابينايى خودسئوال كرد. حضرت فرمود: خدا به تو ستم نكرده و اينطور درباره تو پسنديده است.(382)


صورت برزخى خود و ديگران را ديد 

نقل شده است : شخصى از اهل فكر، در گوشه اى از صحن حضرت امام رضا عليه السلامنشسته و در درياى از تفكر فرو رفته بود. يك مرتبه حالتى به او دست داد، صورتملكوتى افرادى را كه در صحن مطهر بودند مشاهده كرد. ديد خيلى عجيب است !
صورتهاى مختلف زننده و ناراحت كننده از اقسام حيوانات ، بعضى از آنها، صورتهايىبود كه از شكل و قيافه چند حيوان حكايت مى كرد. درست مردم را تماشا كرد، ديد در بينجمعيت كسى نيست كه صورتش ‍ سيماى انسان باشد مگر يك نفر سلمانى كه در گوشهصحن ، كيف خود را باز كرده و مشغول اصلاح و تراشيدن سر كسى است و فقط او بهشكل و صورت انسان مى باشد.
آن شخص با عجله خود را از بين جمعيت به او كه نزديك در صحن بود رسانيد، سلام كرد وگفت : اى آقاى سلمانى ! مى دانى چه خبر است ؟
او خنديد و گفت : آقا تعجب مكن ، آئينه را بگير و خودت را نگاه كن ؟ وقتى آئينه را گرفتو در آن نگاه كرد، ديد صورت خود او هم بهشكل حيوانى است . عصبانى شده و آئينه را بر زمين زد.
سلمانى گفت : اى آقا! برو خودت را اصلاح كن آئينه گناهى ندارد.(383)


صورت ملكوتى ده طايفه  

از براء بن عازب نقل شده است كه گفت : معاذ بنجبل در خانه ابو ايوب انصارى نزديك رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته بود. معاذاز رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره آيه :
يوم ينفخ فى الصور فتاءتون افوجا(384)
سئوال كرد. حضرت در پاسخ فرمود: اى معاذ! از امر عظيمى پرسش ‍ كردى ! آنگاهرسول خدا صلى الله عليه و آله بگريست و فرمود: ده طايفه از امت من متفرق محشور مىشوند به طورى كه خداوند آنها را از مسلمانان ديگر جدا كرده و صورتهاى آنها را بهچهره هاى گوناگونى تبديل نموده است .
گروهى از آنان به صورت بوزينه محشور مى شوند، آنان سخن چينانند.
گروهى به صورت خوك اند و آنان حرام خورانند.
گروهى صورتهايشان به طرف پايين و پاهايشان به طرف بالا قرار دارد و بدينكيفيت روى زمين محشر كشيده مى شوند، آنان ربا خوارانند.
گروهى نابينا هستند و در حال كورى به اين طرف و آن طرف متحيرانه مى دوند.
آنان كسانى هستند كه در وقت حكم كردن ، مراعات عدالت را ننموده و در بين مردم ، جور وستم روا داشته اند.
گروهى كر و لالند و تعقل و ادراك ندارند. آنان كسانى هستند كه به كردار و اعمالى كهانجام مى دهند خودپسندانه مى نگرند.
برخى زبانهايشان در حالى كه روى سينه هايشان افتاده آن را مى جوند و از دهان آنهاچرك و خون جارى است . به طورى كه اهل محشر از اين منظره نفرت كنند، آنان علما وخطبايى هستند كه گفتار با كردارشان مطابقت ندارد.
بعضى دستها و پاهايشان بريده است ، آنان كسانى هستند كه همسايگان خود را اذيت و آزارمى دهند.
بعضى ديگر به شاخه هايى از آتش به دار آويخته شده اند، آنان جاسوسان و نمامانىهستند كه در نزد سلطان ، به ضرر مردم سخن چينى و سعايت مى كنند.
عده اى هستند كه بوى گندشان از بوى جيفه و مردار بيشتر است . آنان افرادى هستند كهاز لذتها و شهوتها پيروى كرده و از اموال خود حق خدا را نمى دهند.
گروهى ديگر كسانى هستند كه لباسهايى از ((قطران )) و تير پوشيده اند و آنها بهبدنشان چسبيده است . آنان اهل كبر و خودپسندى و تفاخر هستند.(385)
در اين روايت شريفه خصوصيات صورتهاى ملكوتىاهل گناهان كبيره ، بيان شده است بالاخص آنان كه به صورتهاى ميمون و خوك در محشرحضور پيدا مى كنند.

در آن روز كاندر دمندى به صور
بشر دسته دسته بيابد حضور
گشوده شود ز آسمان چند باب
جبالند(386) آن روز هم چون سراب

صورت برزخى ذكر خدا  

هر كار و عملى كه انسان در دنيا انجام دهد در عالم برزخ با صورت ملكوتى و جلوهمخصوص به خود بروز و ظهور مى كند. اگر او كارى ناپسند انجام داده باشد جلوهبرزخى آن ، موقع ديدن آن كار براى ايشان ناخوش آيند است و اگر كار پسنديده وخوبى انجام داده باشد جلوه ملكوتى آن موقع مشاهدهاعمال ، براى او زيبا و خوش قيافه است و انسان از ديدن آن شاد مى شود و لذت مى برد.
يكى از كارهاى خوب و پسنديده ، ذكر خدا گفتن است كه جلوه برزخى آن ، براى صاحبشمسرت بخش و فرح انگيز مى باشد.
حضرت صادق عليه السلام از جدش رسول خدا، روايت كرده كه آن حضرت فرمود: هنگامىكه مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم ، ديدم آن حضرت فرمود: هنگامى كه مرا بهآسمان بردند، داخل بهشت شدم . ديدم آن جا زمين هاى بسيارى بدون زراعت و كشت مانده استو فرشتگانى را ديدم كه در آن جا، گاهى مشغول كار مى شوند، خشتى از طلا و خشتى ازنقره روى هم مى گذارند و ساختمان بنا مى كنند و گاهى دست از كار مى كشند و استراحتمى نمايند.
به فرشتگان گفتم : به چه علت شما گاهىمشغول ساختن مى شويد و گاهى دست از آن برمى داريد و بيكار مى مانيد؟
فرشتگان گفتند: وقتى نفقه و بودجه و مصالح براى ما برسدمشغول كار ساختمان مى شويم و هنگامى كه مصالحى براى ما نرسد دست از كار بر مىداريم و صبر مى كنيم تا موقعى كه نفقه و امكانات براى ما برسد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به آنان فرمود: نفقه و بودجه شما چيست ؟گفتند: نفقه ما ذكر گفتن مؤ من در دنيا است . وقتى مؤ من بگويد: ((سبحان الله ، لا الهالا الله ، الله اكبر)) ما هم براى او ساختمان بنا مى كنيم و زمانى كه از گفتن ذكرلب فرو بندد و مشغول كارى ديگرى شود ما نيز از كار كردن دست بر مى داريم.(387)
نيز آن حضرت فرمود: زمانى كه به باغ هاى بهشت مرور كرديد در آن ها بگرديد و ازميوه هاى آن ها استفاده كنيد. عرض كردند: يارسول الله ! مراد از باغ هاى بهشت چيست ؟ فرمود: مجالسى كه در آن جا ذكر خداوندعزوجل كرده شود.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روزى عبورشان به مردى افتاد كه در باغخود مشغول كاشتن درخت بود. ايستاد و فرمود: اى مرد! آيا مى خواهى ترا راهنمايى كنمبركاشتن درختانى كه ريشه آن ها ثابت تر و رشدشان سريع تر و ميوه شان خوشبوتر و بادوام تر است ؟
عرض كرد: بلى ، يا رسول الله ! فرمود: وقتى كه صبح يا شام كردى بگو! ((سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر)) در اين صورت خداوندمتعال براى هر تسبيحى ده درخت از انواع ميوه ها در بهشت براى تو كشت مى كند.(388)
و فرمود: كسى كه دوست دارد، در باغ هاى بهشت بچرد و از ميوه هاى آن بخورد زياد فكرخداوند متعال را گويد و كسى كه زياد ذكر خدا را گويد: خداوند او را در سايه هاىدرختان بهشت قرار دهد.(389)
از اين چند روايت به دست مى آيد كه جلوه ملكوتى و برزخى ذكر خدا، درخت و ميوه و سايهو نسيم فرح انگيز بهشت است .


صورت برزخى اعمال مؤ من  

هر عملى كه انسان در دنيا انجام مى دهد دو صورت پيدا مى كند. صورت ظاهرى و باطنى .صورت ظاهرى آن ، همان اعمالى است كه در دنيا انجام مى دهد و چيزهايى است كه مشاهده مىشود. مانند ظاهر نماز و قرآن خواندن ، احسان و نيكى كردن ، جهاد و مبارزه نمودن ، ظلم وستم روا داشتن ، قتل و غارت و فساد و جنايت كردن ، غيبت و تهمت زدن و هتك آبروى مردمنمودن است .
صورت واقعى اعمال ، غير از اين ها است كه ذكر شد. هر عملى كه در دنيا انجام مى گيرد.بعد از مرگ ، در عالم برزخ و قيامت تجسم پيدا مى كند و به صورت هاى گوناگونىدر مى آيد مثلا نماز شب ، صورت واقعى آن چراغ و روشنى در قبر است ، قرآن خواندن ،به صورت واقعيش جوان زيبا در قيامت است ، نماز جمعه و نماز جماعت ، صورت اصليشعروس زيبا و خوش قيافه است ، غيبت كردن و تهمت زدن بهشكل مار و عقرب بروز كردن است ، ظلم و تعدى كردن به حقوق ديگران ، باطن آنتاريكى و ظلمت در قبر و روز قيامت است .
اعمال و كردار مؤ منان در عالم برزخ ، به زيباترينشكل و قيافه مجسم مى شوند و انسان را از ترس و وحشت آن عالم نجات مى دهند.
ابوبصير از امام باقر عليه السلام نقل مى كند: چون بنده مؤ من از دنيا برود، ششصورت با او داخل قبر مى شوند كه يكى از ديگرى زيباتر است . در ميان آن ها يكى ازهمه سيمايش نيكوتر و قيافه و جمالش و جميل تر و بويش پاكيزه تر و صورتش نظيفتر است .
يكى از آن شش صورت در طرف راست و ديگرى در طرف چپ و سومى درمقابل او، چهارمى در پشت سر و پنجمى در نزد پاى مؤ من قرار مى گيرند و آن صورتىكه از همه نيكوتر است در بالاى سر او مى ايستد و بر همه آن ها نظارت مى كند.
در اين حال اگر مانعى از جانب راست ميت پيش آيد صورتى كه رد طرف راست او قرار داردمانع را از آن دفع مى كند، اگر آن مانع از طرف چپ پيش آيد صورت طرف چپى او را دفعمى كند و همين طور در هر يك از جهات ششگانه اگر مانعى برسد صورتى كه در همانجهت است آن را دفع مى نمايد.
صورتى كه از همه نيكوتر و در بالاى سر قرار گرفته است ، رو مى كند به صورتهاى ديگر و مى گويد: شما كيستيد؟ خداوند جزاى خير به شما دهد.
صورتى كه در طرف راست ميت است در پاسخ مى گويد: نماز هستم . آن كه در طرف چپاست مى گويد: زكوه هستم . صورتى كه درمقابل رو قرار دارد مى گويد: روزه ام و صورتى كه در پشت سر او واقع شده است مىگويد: حج و عمره او مى باشم و صورتى كه در نزد پاى اوست مى گويد: بر و احسانو نيكى هستم كه از طرف او به برادرانش رسيده است .
بعد صورت ها به آن صورت نيكوتر مى گويند: تو كيستى كه قيافه ات از همهزيباتر، و بويت پاكيزه تر است ؟ در جواب مى گويد: من ولايتآل محمد هستم . آمده ام كه اگر مشكلى براى اين شخص پيش آيد و شما نتوانيد آن راحل كنيد براى او حل كنم و از گرفتارى نجاتش ‍ دهم ).(390)


صورت برزخى نيت ها  

نه اين كه تنها اعمال و كردار تجسم پيدا مى كنند، بلكه در عالم برزخ نيت هاى خوب وبد هم ، قيافه به خود مى گيرند و به صورت هاى متناسب با خود در مى آيند واعمال روحى مانند اعمال بدنى تجسم پيدا مى كند.

هر خيالى كو كند در دل وطن
روز محشر صورتى خواهد شدن
امام صادق عليه السلام فرموده است : وقتى شخص با ايمان را در قبر مى گذارند، درىاز بهشت به رويش گشوده مى شود و جايگاه خود را در آن مى بيند. از آن درى كه به عالمغيب گشوده شده است ، مردى با چهره زيبا و اخلاق نيكداخل قبر مى شود. مؤ من به او مى گويد: كيستى كه از تو خوب روتر و خوش سيماترنديده ام ؟ پاسخ مى دهد: نيت خوب تو هستم كه در دنيا بر آن بودى وعمل نيك تو هستم كه در دنيا انجام داده اى .
و موقعى كه كافر را در قبر مى گذارند درى از جهنم به رويش گشوده مى شود و جايگاهخود را در آتش مى بيند. سپس از آن درى كه به آتش ‍ گشوده شده است ، مردى زشتصورت و بداخلاق داخل قبر مى شود. شخص كافر به او مى گويد: كيستى كه منصورتى از تو قبيح تر و زشت تر نديده ام . پاسخ مى دهد: نيت ناپاك و خبيث تو هستمكه در دل داشتى !

صورت اعمال بعد از عالم برزخ  

تجسم اعمال و نيت ها، تنها مربوط به عالم برزخ نيست . بلكه هنگامى كه قيامت فرا مىرسد اعمال نيك يا بد هر انسانى كه در برزخ تجسم يافته بود با او از قبر خارج مىشوند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: موقعى كه مردم از قبرها بيرون كشيدهمى شوند با هر انسانى ، اعمالى را كه در دنيا انجام داده است هماره او از قبر خارج مىگردد؛ زيرا عمل هر فرد، در قبر با او هم نشين بوده است
از آيات و اخبار به دست مى آيد: همه اعمال خوب افراد با ايمان ، به صورت موجودىزيبا و جميل ، متمثل مى شوند و در كنار صاحب عمل قرار مى گيرند. نيز استفاده مى شود كه: پاره اى از اعمال نيك آدمى تمثل مستقل دارند. از جمله حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است : بهشت ، زمينى ساده و هموار است . ذكر ((سبحان الله و بحمده )) نهالى مى باشد كه در آن نشانده مى شود.
روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى مؤ من از قبر خارج مى شود. مثالىبا او نيز خارج مى گردد و به وى مى گويد: كرامت الهى و سرور و شادمانى بر توبشارت باد.
مؤ من در پاسخ مى گويد: خداوند ترا بشارت خير دهد. آنمثال ، در منزل هاى قيامت پيوسته با اوست و مؤ من را از آنچه مى ترسد ايمنى و رامش داده وبه آنچه كه دوست دارد مژده و بشارت مى دهد. اين برنامه ادامه مى يابد تا مرد مؤ من درپيشگاه الهى آگاهم ساختى ؟
مثال در جواب مى گويد: خشنودى و سرورى هستم كه دردل برادرانت ايجاد مى كردى و آنان را شاد و خرسند مى ساختى . من از آن سرور آفريدهشده ام تا بشارت و مژده ات دهم و در موقع وحشت ، با تو ماءنوس ‍ باشم .(391)


فصل پانزدهم : بهشت و جهنم برزخى  
مقدمه  

وقتى انسان از دنيا مى رود، در بهشت يا جهنمى برزخىداخل مى شود كه آن ها از بهشت و جهنم دائمى خيلى ضعيف تر است .
در بعضى از روايات آمده است : هنگامى كه انسانداخل قبر مى شود، درى از بهشت يا درى از جهنم را به سوى او مى گشايند و به وسيلهباز شدن آن در و تماشاى منظره هاى جالب و زيبا و حيرت انگيز لذت مى برد و از ديدنآتش و دود و حيوانات گوناگون در وحشت و اضطراب مى افتد و آن ها همان بهشت و جهنمبرزخى هستند كه در برزخ وجود دارد.


بهشت برزخى  

در اين جا لازم مى دانم آيات و رواياتى كه درباره برزخى وارد شده است را تذكر دهم ، وآن ها از اين قراراند.
قرآن مى فرمايد: ((بهشت هاى جاويدانى وجود دارد و خداوند رحمان آن ها را براىبندگان خالص خود وعده داده است (و ايشان هم نديده به آن ها ايمان و اعتقاد دارند). و وعدهخدا حتما تحقق خواهد يافت و مؤ منان در آن بهشت ها سخن لغو و بيهوده ، دروغ و دشنام ،تهمت و غيبت ، سخريه و زخم زبانى را نمى شنوند.
در آن جا تنها چيزى كه مرتب به گوش مى رسد سلام است (سلامى كه آن محيط را بهشتىكرده و هر گونه اذيت از آن برچيده شده است ) و هر صبح و شام روزى آنها در انتظارشانمى باشد و به آنان مى رسد.(392)

بيايند در آن بهشت عدن
كه كرده است وعده ، خدا در سخن
بر آن صالحان كه به غيبت اندرند
بيايند و گويى نكويى برند
همانا كه اين وعده از كردگار
بود حق و خواهد شدن آشكار
كسانى كه در باغ جنت روند
سخن هاى باطل كجا بشنوند
در آن جا بود احترام و سلام
بيانيد و روزى ، همه ، صبح و شام
در روايتى آمده است : قرآن كه مى فرمايد: روزى نيكان درهر صبح و شام به ايشان مىرسد مقصود بهشت برزخى است كه قبل از قيامت مى باشد. بهدليل اين كه بهشت دائمى قيامت ، صبح و شام ندارد؛ زيرا خورشيد و ماه در آن جا وجودندارد.(393) ارواح مؤ منان را بعد از مرگ بهداخل بهشت هاى برزخى منتقل مى كنند.(394)
در آيه ديگر درباره مؤ من آل ياسين ((جيب نجار)) مى فرمايد: بعد از آن ه قوم خود رانصيحت كرد ولى آن ها او را به شهادت رساندند. ((به او گفته شد:داخل بهشت شو)). وقتى داخل شد و خود را در ناز و نعمت الهى ديد. گفت : ((اى كاش ! قوممن مى دانستند كه پروردگار، مرا مشمول آمرزش و عفو خويش قرار داد و در صف اكرام شدهگان جايم داد.))(395)
بر اين مرد مؤ من به برزخ جزاى
بگويند اينك به جنت در آرى
بگويد كه اى كاشكى قوم من
بگشند آگاه از اين سخن
منظور از بهشتى كه به ((جيب نجار)) گفته شد:داخل آن شو. همان بهشت برزخى است ؛ زيرا هيچ كسقبل از قيامت داخل بهشت جاويد نمى شود.
و در رابطه با شهدا مى فرمايد: ((آنها در پيشگاه خداوند روزى مى خورند و از آن چه راكه به آن ه عنايت كرده است مسرور و فرح ناك هستند و به كسانى كه هنوز به آن ها ملحقنشده اند بشارت مى دهند و مى گويد: خوف و وحشت نداشته باشيد و آنان ره به نعمت هاىالهى وعده مى دهند.))(396)
مبادا نماييد در دل گمان
همان ها كه در راه رب جهان
بگشتند كشته همى مرده اند
كه آنان همه تا ابد زنده اند
هميشه به درگاه پروردگار
بر آن ها است رزق نكو برقرار
نيز معلوم است كه شهدا در بهشت برزخى روزى مى خورند و بشارت دادن بهبازماندگان خود در رابطه با نعمت هاى بهشت دنيا است .

بهشت و جهنم را نشان داد 

اميرالمؤ منين عليه السلام در همين دنيا بهشت و جهنم برزخى را به بعضى از مردم زمانخود نشان داد، به طورى با چشم خود ديدند و يقين كردند كه همان بهشت و جهنم است .
از امان صادق عليه السلام نقل شده است : اصحاب اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كردند:يا على ! كاش ! بعضى از چيزهايى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به شمارسيده است براى اطمينان بيشتر به ما نشان مى دادى .
فرمود: اگر يكى از كارهاى عجيب مرا مشاهده كنيد كافر مى شويد و بهترين قضاوت شمادرباره من ، اين است كه مى گوييد: على كافر و كاهن و دروغگو مى باشد.
عرض كردند: همه مى دانيم كه شما وارث پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشيد وعلم آن حضرت به شما رسيده است . فرمود: قبول علم و ولايت ما براى كسانى كه قلبشانبه نور ايمان منور نشده باشد سخت است و تحمل و درك آن را ندارند به جز ملك مقرب يانبى مرسل يا مؤ منى كه خداوند قلب او را به نور ايمان محكم و آزمايش كردهباشد.(397)
سپس فرمود: اگر بعضى از عجايب و آنچه را كه خدا به من عنايت فرموده است به شمانشان دهم باز از من راضى نمى شويد. اما پس از نماز عشا همراهم بياييد تا چيزهايى رابه شما نشان دهم . بعد از نماز حركت كرد و هفتاد نفر از كسانى كه فكر مى كردند ازبهترين شيعيان او هستند به دنبالش ‍ حركت كردند تا به بيابانى رسيدند.
حضرت به آنان فرمود: چيزى را نشان ندهم تا از شما عهد و پيمان خدا را بگيرم كه بعداز مشاهده آن ، كافر نشويد و امر نادرستى را به من نسبت ندهيد؛ زيرا آن چه كه پيامبرصلى الله عليه و آله به من تعليم كرده است به شما نشان مى دهم و خداوند هم ، آنچه رابه پيامبران خود نشان داده از آنان عهد و پيمان گرفته است .
بعد از عهد و پيمان گرفتن ، فرمود: صورت خود را برگردانيد. سپس ‍ حضرت دعايىخواندند كه تا آن ساعت كسى مانندش را نشنيده بود.
هنگامى كه دعايش به پايان رسيد. فرمود: صورت خود را به طرف من برگردانيد.وقتى متوجه آن حضرت شدند، نهرها و باغها و درختان پرميوه ، گوناگونى را مشاهدهكردند، به طورى كه انسان از منظره هاى زيباى آنها لذت مى برد. آن باغها، چنان سرسبز و خرم و دلربا بود كه تا آن وقت در هيچ نقطه دنيا كسى آنها را نديده بود.
از طرف ديگر، آتشهاى زياد و فروزانى را مشاهده كردند كه شعله هاى آنها از هر طرفصفير و زبانه مى كشيد، به طورى كه انسان از ديدن آنها به وحشت مى افتاد و هيچ شكو شبهه اى در رابطه با بهشت و جهنم براى آنان باقى نماند.
بعد از مشاهده كردن آن همه عجايب ، يكى از آنها كه با جراءت تر بود گفت : على عجبسحر بزرگى كرده است و به غير از دو نفر، همه آنان كافر شدند و حقيقت راقبول نكردند.
آن چه را كه حضرت به آنان نشان داد بهشت و جهنم برزخى بود؛ زيرا بهشت و جهنمدائمى مربوط به عالم قيامت است و در دنيا قابل ديدن نيست .(398)


next page

fehrest page

back page