بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب ملا فتح الله اصفهانی (شیخ شریعت), محمدعلى محمدى ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     02 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     03 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     04 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     05 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     06 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     07 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     08 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     09 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     10 - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
     fehrest - ملا فتح الله اصفهانى شيخ شريعت
 

 

 
 

بخش هفتم: خاندان

خاندان

آية‏الله شريعت اصفهانى با يكى از نوادگان آية‏الله شيخ‏محمدحسين‏اصفهانى (صاحب فصول) ازدواج كرد وحاصل اين ازدواج سه فرزندپسر بود كه در ذيل اشاره‏اى به نام آن‏ها مى‏كنيم:

1 . شيخ‏حسن. او فرزند بزرگ شيخ‏الشريعه بود كه در انقلاب 1920عراق نقش به سزايى داشت. پس از اشغالنجف توسط نيروهاى انگلستان‏در سال 1339 اشغالگران او را دستگير و براى تبعيد به هندوستان، راهى‏بصرهكردند.

شيخ‏حسن به ائمه اطهارعليهم السلام علاقه وافرى داشت چنان كه از آية‏الله‏بهجت نقل شده:

«در سامرا ايشان را ديدم كه نشسته و براى خودش روضه مى‏خواند وگريه مى‏كند». (1) .

شيخ‏حسن پنج پسر و چهار دختر داشت و تاريخ وفاتش مشخص،نيست، ولى آن گونه كه از پاورقى كتابماضى‏النجف و حاضرها استفاده‏مى‏شود، ايشان در سال 1376قمرى، (2) سال چاپ كتاب در قيد حيات بوده‏است.

وقتى شيخ‏حسن براى استحمام رفته بود جان را نيز از بدن شست و به‏سوى حق پركشيد. (3) .

2 . دومين فرزند شيخ‏الشريعه "مهدى" بود. او پس از تحصيل مقدمات‏علوم و به پايان رساندن سطوح عاليه دركلاس درس پدر نشست وتقريرات درس او را در فقه و اصول به رشته تحرير كشيد. كتاب‏اعلام‏الاعلام بمولدخيرالانام اثر ديگر او است كه در آن بر خلاف قول‏مشهور، تاريخ ولادت پيامبرصلى الله عليه وآله را 12 ربيع‏الاولمى‏داند.

شيخ مهدى مى‏توانست چون ديگر برادرانش، خلف صالحى براى‏پدر باشد، ولى افسوس كه غنچه ناشكفته او دربهار عمر رو به پژمردگى‏نهاد و در سال 1318قمرى پدر خويش را در داغ خود عزادار نمود.

3. محمد شريعت. او در سال 1283شمسى در اصفهان متولد شد.مقدمات علوم را نزد پدر بزرگوار خود آموختو براى ادامه تحصيل راهى‏مدرسه چهارباغ اصفهان شد و در آن‏جا مدتى به كسب فيض مشغول شدو سپس راهنجف را در پيش گرفت و در خدمت آية‏الله العظمى‏آقاضياءالدين عراقى به تكميل علوم خود پرداخت. (4) .

شجاعت و لياقت او باعث‏شد كه در سال 1331شمسى آية‏الله العظمى‏بروجردى وى را به عنوان نايب و نمايندهخود راهى پاكستان كند. (5) پس ازرحلت آية‏الله بروجردى با شجاعتى كه از پدر به ارث برده بودامام‏امت(قده) رابه عنوان مرجع تقليد و اعلم معرفى كرد. او با فداكارى دربرابر موج تبليغات زهرآگين سفارت ايران در پاكستانايستاد و سياست‏ارتجاعى رژيم حاكم بر پاكستان كه در امر مرجعيت‏شيعه، از شاه ايران‏تقليد مى‏كردتوانست‏خللى در اراده آهنين او در مطرح ساختن امام‏ايجاد كند.

رئيس جمهور آن روز پاكستان (يحيى‏خان) او و ديگر علماى انقلابى‏پاكستان را رسما احضار كرد و صريحا بهآنان هشدار داد كه از معرفى امام‏به عنوان مرجع جهان تشيع خوددارى كنند، اما شيخ محمد در جواب اوگفت:«بسيارى از شيعيان پاكستان به ايشان گرويده‏اند و رسما از ايشان‏تقليد مى‏كنند و فشارهاى شما به علماىپاكستان نمى‏تواند وضعيت رادگرگون كند».

دولت منفور عراق براى خوش خدمتى به اربابان بزرگش توطئه ترورو شهادت اين مرد بزرگ را طرح‏ريزى كرد، ولى تيرش به سنگ خورد وتوطئه‏اش به شكست انجاميد. او نه‏تنها طى بيانيه‏اى بر اعلم بودن امام تاكيدكرد،بلكه با مقاله، مصاحبه، و ارتباط پيگير با ارباب جرايد، رسالت‏خودرا در معرفى امام و خنثى كردن توطئه‏هاىساواك و ارتجاع به نحو احسن‏انجام داد. در ذيل يكى از بيانيه‏هاى او در معرفى امام راحل رامى‏خوانيم: (6) .

بسمه تعالى.

«با سابقه ممتدى كه با حضرت آية‏الله العظمى آقاى خمينى- مدظله‏العالى - داشته و گواه معاصرين حضرتايشان از علما ومجتهدين حوزه علميه قم، احقر اطمينان كامل دارم كه ارجحيت‏بلكه‏تعيين حضرت ايشان براىمرجعيت عامه طايفه حقه جاى هيچ‏ترديدى نيست. چون كه علاوه بر حائز بودن مقام اعلميت و عالىترين‏مراتب تقوا، بهترين شخصى مى‏باشد كه مى‏تواند در اين ادوار تاريك،رهبرى طائفه را فرموده و يقينا پيروىفتواى ايشان موجب برائت ذمه‏مكلفين مى‏باشد و اميد است‏به بركت وجود ايشان كلمه توحيد درقلوب مؤمنيناستوار و موفق به توحيد كلمه شوند و بايستى فرمان‏الهى را كه مى‏فرمايد: "ولا تنازعوا فتفشلوا" را مد نظر قرارداد و از آن‏عملا پيروى نمود».

20 جمادى‏الآخره 1390 / 14 مرداد 1349.

به دنبال كوشش‏هاى شبانه‏روزى آية‏الله محمد شريعت عده ديگرى‏از علماى پاكستان هم به پيروى از ايشان بهاعلميت امام تصريح كردند. (7) .

شيخ محمد، عالمى كاردان و خطيبى توانا و مفسرى دانا بود. «در منزل‏وى هر جمعه بعد از نماز مغربين جلسهتفسير قرآن و روزهاى شنبه بعد ازنماز مغربين سخنرانى در موضوعات فقهى برگزار مى‏شد و مردم شهر ازنقاطدور در آن شركت مى‏كردند... در ماه مبارك رمضان ضمن تدريس‏قرآن به شرح و تفسير ادعيه ماثورهمى‏پرداخت و سخنانش بر دل‏مى‏نشست.» (8) .

او يك روز به ديدار آية‏الله قاضى طباطبائى كه از عارفان واقعى بودآمد و چون خداوند نوزادى به او عنايت كردهبود، از آية‏الله قاضى‏خواست‏يكى از پيراهن‏هايش را به عنوان تبرك به او بدهد. وقتى آية‏الله‏قاضى براى آوردنپيراهن رفت، شيخ‏محمد رو به شاگردان كرد و گفت:

«پدرم (شيخ‏الشريعه) هم از آقاى قاضى - براى حفظ نوزاد و تبرك -پيراهن مى‏گرفت‏».

سرانجام در فروردين سال 1357شمسى آن گاه كه مى‏رفت تاشكوفه‏هاى انقلاب شروع به شكفتن نمايد و آية‏اللهمحمد شريعت نتيجه‏اين همه تلاش شبانه‏روزى خودش را با چشم ببيند و لذت ببرد، گل‏زندگى اش پژمردهشد و روحش به سوى گلستان‏هاى بهشت پركشيد.

عده‏اى از ايرانيان و نزديكان او مى‏خواستند جنازه او را به ايران منتقل‏كنند، اما مردم پاكستان كه 26 سال درغم و شادى با او شريك بودند اجازه‏انتقال پيكر او را ندادند. (9) او ديگر متعلق به ايران نبود، بلكه از آن اسلام‏بود وتمام سرزمين‏هاى اسلامى از آن اسلام است.

صبح تيره

مشكلات مبارزات و مسافرت‏هاى پى‏درپى رهبر انقلاب آية‏الله‏شريعت‏به جبهه‏هاى جنگ باعث‏شد كه او به دردسينه مبتلا شود به‏گونه‏اى كه در بستر بيمارى افتاد و روز به روز بر شدت بيمارى‏اش افزوده‏شد تا اين كه شبيكشنبه 8 ربيع‏الثانى سال 1339 فرا رسيد. در آن شب‏حال آقا بسيار وخيم بود و از درد به خود مى‏پيچيد و هنوزصبح طلوع‏نكرده بود و خورشيد پرده سياه شب را ندريده بود كه روح آن فقيه فرزانه‏لباس جسم را دريد و بهسوى ملكوت پركشيد.

پيكر شريفش پس از تشييع جنازه‏اى باشكوه در يكى از حجره‏هاى‏شرقى صحن مطهر حضرت على‏عليه السلامبه خاك سپرده شد. شاعران زيادى‏در رثاى او شعر گفته اند (10) و ماده تاريخ وفات او «عطرالله ضريحه‏» است.

ديدار دوباره

شيخ‏حسن، فرزند بزرگ شيخ‏الشريعه پس از پايان انقلاب 1920دستگير و براى تبعيد به بصره فرستاده شد. ازاين رو هنگام رحلت و دفن‏پدر حضور نداشت و از اين كه نتوانسته بود در آخرين ساعات عمر پدر بربالينشحاضر باشد و هنگام دفن با او وداع كند، ناراحت‏بود، اما پس از 27سال او موفق شد بار ديگر روى پدر بزرگوارشرا زيارت كند.

در سال 1366قمرى آية‏الله حاج‏آقاحسين قمى (11) دار فانى را وداع‏گفت و قرار شد او را در حجره‏اى كه قبرشيخ‏الشريعه هم در آن جا بود،دفن كنند. از اين رو در كنار قبر شريعت‏شروع به كندن قبر كردند كهناگاه‏مقدارى از قبر شريعت‏خراب شد و جسد پاك آن فقيه فرزانه آشكار شده،تمامى حاضران با تعجب ديدندجسد اين مرد بزرگ پس از گذشت 27سال هنوز كاملا تازه است و گويى كه ديروز او را به خاك سپرده‏اند.

اين مطلب براى حاضران بسيار تعجب‏آور بود و فرزندان او ازجمله‏شيخ‏حسن را فراخواندند و او توانست پس ازحدود سه دهه، بار ديگرصورت نورانى پدر را مشاهده كند. اين مطلب به خاطر اهميتى كه داشت‏درروزنامه‏هاى بغداد در سال 1366قمرى به چاپ رسيد. (12) .

پى‏نوشتها:

1) مصاحبه مؤلف با حجة‏الاسلام والمسلمين محمدكريم پارسا.

2) ماضى النجف و حاضرها، ج‏3، ص‏90. به نقل از مكارم‏الآثار، ج‏5، ص‏1819 به بعد.

3) حجة‏الاسلام والمسلمين پارسا در مصاحبه با مؤلف.

4) الذريعه، ج‏2، ص‏238.

5) تذكره علماى اماميه پاكستان، ص‏313.

6) نهضت امام خمينى، ج‏2، ص‏9 - 578.

7) يكى از علماى پاكستان طى اعلاميه‏اى نوشت:

«بعضى ازاهل خبره و وثوق علما، حضرت مستطاب آية‏الله العظمى سيدروح‏الله خمينى‏را براى مرجعيتترجيح داده، بلكه تعيين نموده‏اند، لذا بنابر اقوال ايشان بنده هم تقليدايشان را براى عموم ترجيح مى‏دهموالله‏العالم بحقيقة‏الحال. والسلام.

10 جمادى‏الآخره 1390 (22 مرداد 1349) طالب‏الجوهرى عميد جامعه اماميه. نهضت‏امام خمينى، ج‏2، ص‏579.

8) تذكره علماى اماميه پاكستان، ص‏313.

9) تذكره علماى اماميه پاكستان، ص‏313; مصاحبه مؤلف با حجة‏الاسلام پارسا.

10) براى اطلاع از اشعار، ر. ك: شعراءالغرى، ج‏6، ص‏380.

11) آية‏الله حاج‏آقا حسين طباطبائى قمى (1282 - 1366) براى اطلاع بيشتر، ر. ك:مجموعه ديدار با ابرار،حاج‏آقا حسين قمى، نوشته پورامينى.

12) مصاحبه مؤلف با حجة‏الاسلام پارسا.