بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب مسند فاطمة بنت الحسین علیهما السلام, ( )
 
 

بخش های کتاب

     fehrest - مسند فاطمه بنت الحسين
     m01 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m02 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m03 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m04 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m05 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m06 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m07 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m08 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m09 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m10 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m11 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m12 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m14 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m15 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m16 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m17 - مسند فاطمه بنت الحسين
     m18 - مسند فاطمه بنت الحسين
 

 

 
 
back pagefehrest pagenext page

(4) همان ، ص21 ـ 24 .

الحسين (عليه السلام) تحويل داد و پس آن كتاب به دست ما رسيد» .

ابو جارود گويد ،به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم : اى مولاى من ، خداوند متعال جانم را فداى شما گرداند ، در آن كتاب چه مطالبى نوشته شده بود؟

حضرت فرمود : در آن كتاب آنچه مورد احتياج بندگان از آغاز خلقت تا پايان دنيا است وجود دارد ، در آن كتاب احكام الهى و مسايل حدود حتى احكام جزئى ترين مسايل و خلافها و حتى حكم خراشى كه به كسى وارد مىشود ، ضبط گرديده است»(1).

غارت خيمهها

از ديگر لحظههاى حضور فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) در كربلا ، واقعه غارت خيمههاست كه خود به روايت آن نشسته است . شيخ صدوق در امالى از فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) نقل مىكند كه : غارتگران به خيمه ما آمدند من دختر كوچكى بودم(2) و دو خلخال طلا در پاهايم بود . مردى خلخال را از پاهايم مىكشيد و مىگريست .

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) محمد بن احمد عن محمد بن الحسين عن ابن سنان عن أبى الجارود عن ابى جعفر (عليه السلام) قال : إنّ الحسين (عليه السلام) لمّا حضره الّذى حضره دعا ابنته الكبرى فاطمة فدفع إليها كتاباً ملفوفاً و وصيّة ظاهرة و وصيّة باطنة ، وكان على بن الحسين مبطوناً لا يرون إلاّ لا به ]الا انه لما به[ فدفعت فاطمة الكتاب إلى على بن الحسين (عليه السلام)ثمّ صار ذلك الكتاب إلينا ، فقلت: فما فى ذلك الكتاب ؟

فقال : فيه والله جميع ما يحتاج إليه ولد آدم إلى أن تفنى الدّنيا» ج1 ، ص303 «بصائر الدرجات» ص40 ، «بحار الانوار» ج26 ، ص36 ، همچنين «اصول كافى» ج1 ، ص303 ، «تنقيح المقال» ج3 ، ص82 و روى الصفار فى ص40 ايضاً باسناده عن موسى بن جعفر عن ابى الجارود نحوه مع اختصار . «عوالم العلوم» ، ج18 ، ص25 ، «بحار الانوار» ، ج26 ، ص17و18 .

(2) با توجه به اين نكته كه تولد ايشان سال 40 هجرى و واقعه كربلا سال 61 هجرى روى نموده است مىبايست در آن زمان حدود 20 يا 21 سال سن داشته باشند .

گفتم : چرا گريه مىكنى اى دشمن خدا ؟ !

گفت : چرا نگريم ؟ من دارم دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را غارت مىكنم .

گفتم : خوب غارت نكن !

گفت : مىترسم اگر من نبرم ديگرى بيايد و اينها را ببرد .

حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) ادامه مىدهد : هر چه در چادرها بود چپاول كردند ، تا آن كه رو اندازها را از پشت ما كشيدند(1).

در مجلس يزيد

پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) و يارانش در كربلا ، خيمههاى اهل بيت پيامبر غارت و خودشان به اسيرى برده شدند . ليكن در همان حال وقتى به كوفه رسيدند شخصيتهاى ممتاز كاروان چون حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) به ايراد خطبه پرداختند(2) و حكومت يزيد و ستم او بر خاندان رسالات را افشا نمودند . وقتى كاروان اسيران به شام رسيدند ، آنان را وارد مجلس يزيد كردند .

سپس يزيد با اهل شام مشورت نمود كه با اسيران چه كند ؟ آنان نظرى دارند. نعمان بن بشير گفت : ببين رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) با آنان چه مىكرد ؟ تو نيز همان كن .

آنگاه مردى از اهل شام نگاهش به فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام)افتاد . گفت : يا امير المؤمنين اين كنيز را به من ارزانى دار .

فاطمه به عمّهاش زينب گفت : عمّه جان يتيم شدم ، كنيز هم بشوم ؟

زينب فرمود : اعتنايى به اين فاسق نكن .

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «امالى» شيخ صدوق ، ص140 ، «مناقب» ابن شهر آشوب ، ج4 ، ص112 ، «تذكرة الخواص» ابن جوزى ، ص228 .

(2) به فصل دوم از اين كتاب رجوع كنيد .

شامى گفت : اين كنيزك كيست ؟

يزيد گفت : اين فاطمه دختر حسين است و آنهم زينب دختر على بن ابى طالب .

شامى گفت : حسين پسر فاطمه و على فرزند ابو طالب ؟ ! !

گفت : آرى .

شامى گفت : خدا تو را لعنت كند . اى يزيد . فرزند پيامبر را مىكشى و خاندانش را اسير مىكنى به خدا قسم من گمان كردم اينان اسيران روم هستند .

يزيد گفت : به خدا كه تو را نيز به آنان مىپيوندم . پس دستور داد ، گردنش را زدند(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «الملهوف» ، ص218 ، 219 ، اين واقعه را در شيخ مفيد به گونهاى ديگر نقل كرده است .

«فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) مىگويد : وقتى وارد مجلس يزيد شديم ، دلش به حال ما سوخت ، ناگهان مردى شامى برخاست و از يزيد خواست تا مرا به خادمى برگزيند . فاطمه گويد : بدنم از پم لرزيد و پنداشتم كه اين كار براى آنها انجام شدنى است . پس به لباس عمهام زينب چسبيدم زيرا او مىدانست كه اين كار ناشدنى است.

عمهام زينب به مرد شامى بانگ زد : دروغ گفتى و لئامت كردى ، اين كار نه براى تو جائز است و نه براى او (يزيد) .

يزيد خشمگين شد و گفت : تو دروغ گفتى اين كار براى من جائز است و اگر بخواهم انجام مىدهم .

حضرت زينب فرمود : نه به خدا هرگز خداوند چنين كارى براى تو مقرر نكرده است مگر آن زمان كه از ملت ما اسلام خارج شوى و به دين ديگرى درآيى .

يزيد از خشم از جا پريد و گفت : به من چنين مىگويى ، پدر تو و برادر تو از دين خارج شدند .

زينب فرمود : يزيد تو و جدت و پدرت به دين پدرم و دين برادرم ، هدايت شدهايد اگر مسلمانى .

يزيد گفت : دروغ گفتى اى دشمن خدا .

زينب فرمود : تو اكنون امير و فرمانروايى ، به ستم دشنام دهى و به سلطنت بر ما چيره شوى .

يزيد گويا از اين سخنان شرمنده گرديد و خاموش شد . آن مرد شامى بار ديگر خواهش خود را تكرار كرد . و گفت : اين دخترك را به من ببخش . يزيد به او گفت : دور شو ، خدا براى تو مرگ پيش آرد .

«الارشاد» ، ص246 ، و نيز نگاه كنيد : «الكامل فى التاريخ» ، ج4 ، ص86 «تاريخ الطبرى» ، ج6 ، 265 ، «سير أعلام النبلاء» ، ج3 ، ص204 ، «مقتل الحسين (عليه السلام)للخوارزمى» ، ج2 ، ص62 .

تجليل از شاعر اهل بيت (عليهم السلام)

كُميت بن زيد أسدى (شهيد به سال 126 هـ ق) از لحاظ نسب به مضر بن نزار بن عدنان مىپيوندد . وى از شاعران قرن اول و دهههاى آغاز قرن دوم هجرى است كه در سال شهادت امام حسين (عليه السلام) ديده به جهان گشود.

ارتباط او با رهبرى انقلاب ، امام سجاد ، امام باقر ، امام صادق (عليهم السلام) و همكارى مداوم او با انقلابيانى چون زيد بن على و فرزندش در سه جبهه سياسى ،نظامى و ايدئولوژيكى ، زندگىاش را از حوصله يك حيات معمولى خارج كرده بود . به همين علت شبانگاهان ، دور از چشم دشمن ، در مدينه با امام بود ، و يا در راه نشر پيام انقلاب ، و يا در زندان ، و يا در نبرد فكرى با جناحهاى رقيب مدعى رهبرى امّت ، ويا سر انجام با اشاره و رمز «اُخْرُجْ مَعَنا يا اُعَيْمش»(1) به سوى جبهه نبرد فراخوانده مىشد . اگر چه موفق نشدپادر ميدان نبرد نهد و با زيد بن على (عليه السلام)همگام مبارزه كند . ليكن به تحريك امويان وى را به شهادت رساندند . پسرش مُستَهل كه هنگام شهادت بر بالين پدرش حاضر بود ، نقل مىكند : در حاليكه جان تسليم مىكرد چشم گشود و سه بار گفت :

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «اى كسيكه در چشمانت كم سويى است هان ، زمان فرارسيد به سويمان بشتاب» . اين رمزى بين انقلابيان و زيد بوده و به عنوان فن مخفيكارى رعايت مىشده است .

«اللّهم آل محمّد ، اللّهم آل محمّد ، اللّهم آل محمّد» و سپس جان به جان آفرين سپرد(1). اشعار وى ، بررسى انقلابهاى اصيل اسلامى ، معرفى پيامبر و خاندان على و ارزيابى انقلابيان شيعه چون زيد بن على(عليه السلام) ، طرح حكومت اسلامى در زبان شعر و بر شمردن فجايع بنى اميه بود .

«صاعد» گويد . روزى با كميت به خدمت فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام)رسيديم . فرمود : «اين مرد ، شاعر ما خاندان پيامبر است . سپس قدحى كه در آن شربتى گوارا بود ، آورد و آن را به هم زد و به كميت نوشاند ، و او آشاميد . پس از آن دستور داد ، سيصد دينار با اسبى سوارى به كميت بدهند . ديدههاى كميت به اشك نشست و گفت : نه ، به خدا سوگند نمىپذيرم ، كه من شما را به انديشه دنيا دارى ، دوست نمىدارم(2).

مادر انقلابيان

حضرت سيد الشهداء امام حسين (عليه السلام) با قيام و شهادت خود و يارانش فرهنگ شهادت را در بين شيعيان رواج داد . بر اين اعتقاد قيامهايى به خونخواهى امام حسين (عليه السلام) روى داد كه «قيام توابين» نخستين قيام جمعى از اين نوع است .

توابين به رهبرى سليمان بن صرد خزاعى به موجب گناهى كه مرتكب شده ، فرزند على (عليه السلام) را به دام بلاكشانده و سپس او را تنها رها نموده بودند تا به دست سپاه يزيد به شهادت برسد ، جانشان را كفاره گناه خويش يافتند و در تشكيلات يكصد نفرى خود كه غالباً عمرشان كمتر از

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «شرح الهاشميات»، محمد محمود الرافعى ، مقدمه ص20 ، «ادبيات انقلاب در شيعه» ، ص59 ـ 64 .

(2) «الأغانى» ، ج15 ، ص123 ، «الغدير» ، ج2 ، ص198 .

شصت سال نبود به صورت مخفى بر عليه رژيم اموى انديشيدند . رفته رفته تعداد ياوران افزايش يافت با شعار «اى خون خواهان حسين به پيش» قيام نموده و با شهادت خود زمينه قيام بر عليه امويان را فراهم ساختند . سپس مختار ثقفى دست به قيام زد ، كوفه را گرفت و قاتلان نهضت كربلا را به مجازات رسانيد . از آن پس تشيع شكل جديدى در كوفه گرفت زمينه قيامهاى ديگر فراهم شد . فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام) و شوهرش حسن مثنى هر دو در كربلا حضور داشتند و با اهداف امام آشنا بوده و خود را از جانبازان حضرتش مىدانستند . حسن در اين واقعه مجروح شد و به همراه ديگر اسيران كوفى كه آزاد شدند ، به كوفه منتقل گرديد وى در كربلا به شهادت نرسيد ليكن در سال 97 هجرى بوسيله سم كشته شد(1).

فاطمه بنت الحسين (عليه السلام) نيز در كربلا و سپس از آن خود از افشاگران رژيم ستم بود و در طى حكومت امويان و عباسيان با هدايت مردم به خاندان عصمت و امامت به نفى حاكميت پوشالى آنها مىپرداخت . در اين گذر شمارى از فرزندان او از حسن مثنى و عبد الله بن عمرو قيام كرده و به شهادت رسيدند . در واقع حضرت فاطمه بنت الحسين مادر انقلابيان شهيد در عصر امامت است .

سه فرزند حسن مثنى در زمان منصور به سال 145 هجرى به نامهاى «عبد الله بن حسن» در 75 سالگى ، «حسن بن حسن» در 68 سالگى و

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) علامه سيد محسن امين تحت عنوان «الحسن المثنى أبو محمد بن الحسن السبط بن على بن ابيطالب(عليه السلام)» به حيات و وفات حسن مثنى اشاره مىكند . وى معتقد است كه حسن مثنى در سال 97 هجرى به وسيله سم كشته شد و در آن زمان 53 سال داشته است . اقوال ديگرى نيز در اين خصوص آمده است . رجوع كنيد : «اعيان الشيعه» ، ج5 ، ص43 ـ 47 سيد بن طاووس معتقدات كه حسن مثنى نيز همراه ديگر اسراء بود . «الملهوف» ص191 .

«ابراهيم بن حسن» در سال 67 سالگى در زندان هاشم به شهادت رسيدند(1).

«محمد بن عبد الله بن عمرو» فرزند ديگر فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام)كه از طرفداران عبد الله بن حسن بود همراه آنان به قتل رسيد .

البته ابو عبد الله ادريس بن عبد الله بن حسن مثنى كه در سال 169 هجرى به همراه رهبر قيام فخ بر ضد عباسيان قيام كرد ، پس از شهادت حسين رهبر قيام فخ و يارانش ، همراه راشد غلام خود به مصر و از آنجا به اقصاى افريشته گريخت و در شهر «وليله» فرود آمد «اسحاق بن محمد» امير شهر ، ادريس را به گرمى پذيرفت و از اطاعت عباسيان خارج شده براى ادريس بيعت گرفت . سلسله حكومت ادريسيان كه از زمان امامت امام موسى كاظم (عليه السلام) آغاز شد تا سال 375 هجرى تداوم يافت .

وفات

سر انجام حضرت فاطمه بنت الحسين (عليه السلام) پس از تربيت فرزندان مجاهد و عالمى كه خط سرخ شهادت را پس از امام حسين (عليه السلام) دوام بخشيدند ، در سال 110هجرى از دنيا رفت . چنانكه يافعى در وقايع سال 110 هجرى گويد :

«وفيها توفيت فاطمة بنت الحسين بن على رضى الله عنهم التى اصدقها الديباج عبد الله بن عمرو بن عثمان بن عفان الف الف درهم»(2).

ابن بطوطه در سفرنامه خود وقتى به شهر «الخليل» مىرسد از مسجدى كه در آن غار مقدسى است ، گزارش مىدهد در آن غار آرامگاه

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «مقاتل الطالبيين» ، ص122 ـ 128 . ابو الفرج اصفهانى شمار زيادى از بنى الحسن را كه در زندانهاى بنى عباس به شهادت رسيدهاند ، گزارش داده است .

(2) «مرآةُ الجنان و عبرة اليقظان» ج1 ، ص234 .

حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب و همسران آنها قرار دارد(1). وى ادامه مىدهد :

«در قسم شرقى حرم حضرت ابراهيم خليل بر روى تل مرتفعىقبر لوط در داخل اطاقى خوش ساخت و سفيد كارى شده . قرار گرفته است... در نزديكى قبر لوط «مسجد اليقين» واقع شده است كه روى تل مرتفعى بنا گرديده و نور و تلالؤ بىمانندى دارد ... نزديك اين مسجد مغاره ايست كه قبر فاطمه دختر حسين بن على (عليه السلام) در آن واقع است . و دو لوح مرمر در قسمتهاى بالا و پائين قبر هست كه در يكى به خط زيبائى اين عبارت نوشته شده :

«بسم الله الرحمن الرحيم . لله العزّة والبقاء وله ماذرء و ما برء وعلى خلقه كتب الفناء وفى رسول الله اسوة . هذا قبر ام سلمه فاطمة بنت الحسين رضى الله عنها» .

]به نام خداوند بخشنده و مهربان . خداى راست عزّت و پايندگى و براى اوست آنچه خلق كرد و بيافريد . مرگ و نيستى را بر بندگان خود مقرر داشت . زندگى پيامبر براى شما سرمشق است . اين مرقد ام سلمه فاطمه دختر حسين بن على (عليه السلام)مىباشد[ .

در لوح ديگر نوشتهاند :

«عمل كرد محمد بن ابى سهل نقاش در مصر» .

و زير آن اشعارى به اين مضمون آمده است :

«اسكنت من كان فى الاحشاء مسكنه ----- بالرغم منى بين التراب والحجر

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «سفرنامه ابن بطوطه» ، ص45 .

يا قبر فاطمة بنت ابن فاطمة ----- بنت الائمة بنت الانجم الزهر

يا قبر ما فيك من دين ومن ورع ----- ومن عفاف ومن صوف ومن صخر»

«آنرا كه در دلم جاى داشت بر خلاف ميل خود در ميان خاكها و سنگها جاى دادم» .

«اى قبر فاطمه دختر پسر فاطمه ، دختر امامان ، دختر ستارگان درخشان» .

«اى قبر ! چه مايه از دين و تقوى و عفت و پاكدامنى در تو نهفته است»(1).

لازم به يادآورى است كه برخى سال 117 هجرى قمرى را سال وفات حضرت فاطمة بنت الحسين (عليهما السلام)مىدانند(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) همان ، ص47و48 ، «مزارات اهل البيت و تاريخها» ، ص255و256 .

(2) «مسدركات علم رجال الحديث» ، ج8 ، ص592و593 .

لازم به ذكر است كه «ابن الزيّات» از پس از ذكر آرامگاههايى كه در جوار مرقد سيدة نفيسه در مصر به خاك سپرده شدهاند به مقبرة حضرت فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام) نيز اشاره مىكند . با توجه به اين نكته كه امام حسين (عليه السلام) دو فرزند به اين نام داشتهاند ممكن است يكى از آنها در مصر مدفون شده باشد . «الكواكب السيارة فى ترتيب الزيارة» شمس الدين ابو عبد الله محمد بن ناصر الدين الانصارى ، المعروف بابن الزيات ، المتوفى 814هـ ق ، مكتبة المثنى ببغداد ، ص46 .

فصل دوم :

حوزه علميه بانوان شيعه

ــ پيدايى حوزه علميه

ــ حوزه علميه مدينه

ــ حوزه مدينه در عصر حسينى

ــ راويان احاديث امام حسين (عليه السلام)

ــ محدثه مكتب حسينى

ــ راويان حديث فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام)

ــ خطبه حماسى فاطمه بنت الحسين (عليهما السلام)

ــ مفاهيم احاديث

ــ بررسى رجال

قال الامام الحسين (عليه السلام)

«فإنّى لا أعْلَمُ أصْحاباً أوْلى وَلا خَيْراً مِنْ أصْحابى ، وَلا أهْلَ بَيْت أبَرَّ وَلا أوْصَلَ مِنْ أهْلِ بَيْتى ، فَجزاكُمُ اللهُ عَنّى جَميعاً خيراً» .

«من اصحاب و يارانى بهتر از ياران خود نديدهام و اهل بيت و خاندانى با وفاتر و صديقتر از اهل بيت خود سراغ ندارم ، خداوند به همه شما جزاى خير دهد» .

پيدايى حوزه علميه

در ميان اعراب جاهلى كه قبل از ظهور اسلام در ناحيه حجاز مىزيستند ، تعليم و تربيت قابل ذكرى وجود نداشت . چنانكه بلاذرى تعداد كسانى را كه مقارن بعثت نبوى (صلى الله عليه وآله وسلم) از نعمت خواندان و نوشتن برخوردار بودهاند ، حدود هفده نفر تخمين مىزند و بر آنند كه همه آنان از ميان شهروندان مكه و يثرب(1) و از سه قبيله معروف «قريش» ، «اوس» و «خَزْرَج» بودهاند آنان هنر نگارش را از مردم حيره آموخته بودند(2). گويا تنها كسى كه در ميان بانوان خط مىنوشت «شفاء عدويه» دختر عبد الله از كسان عمر بن خطاب بود .

بلاذرى نقل مىكند كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به «شفاء عدويه» فرمود تا «حفصه» را نوشتن آموزد و سپس از افرادى چون «ام كلثوم دختر عقبه» ، «عايشه دختر سعد» ، «كريمه دختر مقداد» نام مىبرد كه به نگارش مىپرداختند .

با توجه به آيات قرآنى و روايات اسلامى ، نخستين حوزه علمى و مركز تعليم و تربيت در مكه به همّت والاى رسول اعظم الهى (صلى الله عليه وآله وسلم)صورت گرفت . همانگونه كه قرآن كريم با آيات سوره علق رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را به خواندن دعوت فرمود ، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز خود را بتصريح معلم خواند و فرمود :

«إنَّما بُعِثْتُ مُعَلّماً»(3).

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) «فتوح البلدان» ، ص457 ، «تاريخ آموزش در اسلام» ، احمد شبلى ، ترجمه محمد حسين ساكت ، ص41 ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، 1361هـ ش .

(2) «فروغ ابديت» ، استاد جعفر سبحانى ، ج1 ، ص68 ، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى ، قم ، 1363هـ ش .

(3) «احياء علوم الدين» ، ابو حامد غزالى ، ج1 ، ص10 ، چاپ قاهره ، 1311هـ ق .

با عنايت به روايت فوق و نقل بلاذرى ، رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)بنيانگذار حوزههاى علميه مىباشد كه در آن زنان و مردان را به خواندن و نوشتن فرا مىخواند . چون با هجرت رسول اكرم از مكه به مدينه و تأسيس حكومت اسلامى زمينههاى رشد جامعه اسلامى فراهم آمد ، حوزه علميه مدينه نيز همگام با نظام سياسى حكومت نبوى (صلى الله عليه وآله وسلم) رشد كرد و دهها دانشمند فرزانه را به جهان اسلام عرضه نمود .

حوزه علميه مدينه

حوزه علميه مدينه منوره به دورههاى مختلف واعصار گوناگون تقسيم مىشود و يكى از مهمترين و پر تحرك ترين حوزه علميه شيعه در عصر معصومين (عليهم السلام) است .

الف ـ عصر رسالت :

دوره اوّل (سال 12 بعثت) :

سال دوازدهم بعثت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) دوازده تن از انصار به مكه آمده، در محلّى به نام «عقبه» با پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ملاقات كردند . «مصعب بن عمير» همراه آنان به مدينه رفت و در ترويج دين اسلام كوشيد و به آنان قرآن آموخت . وى از فرزندان هاشم بن عبد مناف و از فاضلترين ياران رسول خداست كه به فرمان پيامبر تبليغ دين خدا را برعهده گرفت و در جنگ بدر واُحُد حضوريافت . وى در جنگ احد در حالى كه پرچمدار اسلام بود ، به شهادت رسيد و پرچم را على بن ابى طالب (عليه السلام) برپا داشت.

دوره دوم (11 ـ 1 هـ ق) :

اين دوره با هجرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) از مكه به مدينه آغاز گرديد و تا رحلت ايشان ادامه داشت . هجرت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و تأسيس حكومت

اسلامى در مدينه ، موجب تشكل هر چه بيشتر امت اسلامى گرديد و حضور آن حضرت ، مدينه را به بزرگترين مركز نشر معارف اسلامى تبديل نمود . حوزه پر بركت نبوى (صلى الله عليه وآله وسلم)شاگردان فرزانه و عزيز الوجودى را پروريد كه بعدها خود محور علمى ، فرهنگى و سياسى حوزه علميه آن ديار مقدس گرديدند . در اين بين شخصيتهاى بزرگ عالم اسلام و تشيع ، مولى الموحدين امام على بن ابى طالب (عليه السلام)حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، امام حسن مجتبى (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) ، تربيت يافتگان خاص مكتب وحى بودند كه در دامان پيامبر پرورش يافتند و از منبع نورانى وحى سيراب گشتند . آنان به اسرارى دست يافتند كه ديگران را دسترسى به آن غير ممكن بود .

ب ـ عصر امامت :

حوزه علميه مدينه منوره در عصر امامت ، هشت دوره را به خود ديد و از تربيت امامان شيعه بهرهها برد . دوره هفتم كه از سال 95 هجرى آغاز شد و تا سال 148 ادامه داشت ، عصر امامت حضرت امام محمد باقر و امام صادق (عليهما السلام) و يكى از پربارترين دورههاى حوزه علميه شيعه و جهان اسلام محسوب مىگردد .

دوره سوم (40 ـ 11 هـ ق) :

اين دوره نخستين دوره از عصر امامت حوزه علميه مدينه است . دوره سوم با رحلت رسول اعظم الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) آغاز مىشود و با شهادت امام على بن ابيطالب(عليه السلام) به پايان مىرسد .

دوره چهارم (60 ـ 41 هـ ق) :

اين دوره بيست ساله خلافت و امامت حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام)

و قسمت عمده امامت امام حسين (عليه السلام) را در برگرفته است .

دوره پنجم (95 ـ 61 هـ ق) :

اين دوره ، روزگار امامت امام چهارم حضرت على بن الحسين (عليه السلام)است . امامت ايشان از روزى آغاز شد كه امام حسين (عليه السلام) در كربلا به شهادت رسيد و بازماندگان به دست سپاه اموى به اسيرى برده شدند . امام سجاد (عليه السلام) چه در دوران اسارت و چه بعد از آن ، تفسير نهضت حسينى را عهده دار شد و فلسفه سياسى اسلام را در مورد رهبرى اسلامى و مدينه قرآنى روشن ساخت .

دوره ششم (148 ـ 95 هـ ق) :

در اين دوره حوزه علميه مدينه از رهبرى و تربيت دو امام ، حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) و حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) بهره برد . در عصر صادقين (عليهما السلام) به موجب اوضاع مساعد اجتماعى زمينه طرح و گسترش علوم اهل بيت (عليهم السلام) فراهم گشت و هزاران دانش پژوه فقه و اصول و تفسير و عقايد و... در حوزه آن دو پيشواى رستگارى و علم حاضر شدند و علوم اهل بيت (عليهم السلام) را در سرزمينهاى اسلامى و غير اسلامى منتشر ساختند(1).

حوزه مدينه در عصر حسينى

حوزه علميه مدينه در عصر امام حسين (عليه السلام) در راستاى حوزه علميهاى فعاليت مىكرد كه رسول اعظم الهى بنا نهاد و حضرت صديقه طاهره (عليها السلام)و حضرت على و امام حسن مجتبى (عليهما السلام) با شهادتشان مبانى تربيتى آن را

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) براى آشنايى با ادوار مختلف اين حوزه رجوع كنيد به : «حوزههاى علميه جهان تشيع» .

بيمه كردند .

حضرت امام حسين (عليه السلام) با تأكيد بر برنامههاى تربيتى و فرهنگى عصر رسالت و در راستاى خط مشى پدر بزرگوارش امام على (عليه السلام) و برادر معصومش امام حسن(عليه السلام) در حوزه مدينه به تربيت شاگرد پرداخت .

حوزه عصر رسالت شامل حركت فرهنگى رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در حوزه مدينه و مكه بود و حضرت على و امام حسن (عليهما السلام) نيز در حوزه مدينه و كوفه به فعاليت پرداختند .

امام حسين (عليه السلام) پس از شهادت برادر رهبرى حوزه علميه مدينه را برعهده گرفت . خالد محمد خالد در كتاب خود تحت عنوان «و كانت حلقات درس الحسين (عليه السلام) عامّة فى الجلال والمهابة» به نقل از معاويه بن ابى سفيان گويد :

«اذا دخلت مسجد رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) فرأيت حلقة فيها قوم كان على رؤوسهم الطير فتلك حلقة ابى عبد الله الحسين»(1).

«وقتى داخل مسجد رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شدم ، حلقه درسى را ديدم كه در آن مردم با توجّه كامل نشسته بودند و آن حلقه درس حضرت ابى عبد الله الحسين (عليه السلام) بود»(2).

بزرگى كار امام حسين (عليه السلام) زمانى روشن مىشود كه ما به عصر امام حسن مجتبى (عليه السلام) و خفقان شديدى كه در زمان ايشان پس از استيلاى سياسى ونظامى حكومت منحوس معاويه پيش آمد و تا عصر امام حسين(عليه السلام) ادامه داشت ، توجه پيدا كنم .

back pagefehrest pagenext page