بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب دائرة المعارف تشیع,   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     d-m01 - دائرة المعارف تشيع
     d-m02 - دائرة المعارف تشيع
     d-m03 - دائرة المعارف تشيع
     d-m07 - دائرة المعارف تشيع
     d-m08 - دائرة المعارف تشيع
     d-m09 - دائرة المعارف تشيع
     d-m10 - دائرة المعارف تشيع
     d-m11 - دائرة المعارف تشيع
     d-m12 - دائرة المعارف تشيع
     d-m13 - دائرة المعارف تشيع
     d-m14 - دائرة المعارف تشيع
     d-m15 - دائرة المعارف تشيع
     d-m16 - دائرة المعارف تشيع
     d-m17 - دائرة المعارف تشيع
     d-m18 - دائرة المعارف تشيع
     d-m19 - دائرة المعارف تشيع
     fehrest - دائرة المعارف تشيع
 

 

 
 

عقايد و كلام


عقايد,
مقدمه : معرفت به خداوند و انبياء - عليهم السلام - چنانكه بزرگان شيعه ازجمله شيخ مفيد (اوايل المقالات , 61 , 88 , 89) گفته اند معرفتى اكتسابى است .
سيد مرتضى علم الهدى در اثبات اكتسابى بودن اين معرفت , چند دليل آورده است : 1) اگر اين معرفت ضرورى يا بديهى يا اضطرارى بود, هرگز دو تن در آن اختلاف نمييافتند.
2) مدح دارنده ء آن معرفت و ذم فاقد آن , يا جاهل به آن روا نبود.
3) محتاج نطر و تلامل و تدبر نبود.
4) نصب و ايراد ادله معنايى نداشت .
و شيخ طوسى بر آن است كه چون در اين گونه معارف , شك رخ ميدهد, معلوم ميشود كه ضرورى نيست (تفسير تبيان , 7/97).
از سوى ديگر چنين معرفتى واجب است , زيرا در صورت فقدان آن , بيم زيا ميرود و پرهيز از ضرر در امور دينى و دنيوى واجب است (الذخيرة , سيد مرتضى , 167) همو دليل ديگرى را براى اثبات وجوب معرفت ميآورد: علم به استحقاق ثواب و عقاب , جز با حصول اين معرفت , كامل نميگردد و هر آنچه واجب جز با آن كامل نگردد, واجب است (جمل العلم والعمل , 36).
اهم موضوعات و متعلق معرفتى كه واجب است , بحث از اصول خمسه ء اعتقادى است كه اساس علم كلام شيعه را تشكيل ميدهد, كه عبارتند از: 1) توحيد, 2) عدل , 3) نبوت , 4) امامت , 5) معاد.
توحيد, اعتقاد به توحيد اصل اول و ركن ثابت در علم عقايد و كلام شيعه است و ساير اصول اعتقادى بر آن استوار است .
شيخ مفيد در تعريف توحيد گويد: خداوند عز و جل در الهيت و ازليت واحد است و هيچ موجودى شبيه او نيست , و هيچ چيز همانند او نخواهد بود, و او در معبوديت يگانه است و ثانى ندارد (اوائل المقالات , 51) و شيخ طوسى گويد: تعريف توحيد اين است كه صانع را واحد و پديدآورنده ء عالم بدانيم و ماسواى او را نفى كنيم (رسالة فى الاعتقادات , در الرسائل العشر, 103).
اهل توحيد, براهينى براى اثبات وجود خداوند تعالى عرضه داشته اند, كه در اينجا فقط به يك برهان مشهور و متين كه برهان حدوث باشد, اكتفا ميكنيم .
صورت اين برهان چنين است : جهان حادث (نو پديد آمده ) است , و هر حادثى نيازمند به محدث (پديد آورنده ) است , پس جهان محتاج پديد آورنده است (كشف المراد, 280) گفتنى است كه حد وسط در اين برهان , حدوث جهان است و متكلمان آن را چنين اثبات كرده اند: جهان متغير است , و هر متغيرى حادث است , پس جهان حادث است .
و عقل حاكم است به اينكه پديدآورنده ء عالم بايد قديم باشد وگرنه دور يا تسلسل لازم ميآيد.
صفات فعل و صفات ذات , شيخ كلينى در تعريف صفات فعل گويد: هر دو چيزى كه خداوند به آنها متصف شود و هر دو وجودى باشند, صفت فعل است , به اين شرح كه در حيطه ء وجود است كه ميگوييم خداوند چيزى را اراده كرده است , و چيزى را اراده نكرده است , و چيزى او را به خشنودى و چيزى به خشم ميآورد, يا چيزى را دوست ميدارد و چيزى را دشمن ميدارد (اصول كافى , 1/85, التوحيد, 104).
همو صفات ذات را چنين تعريف ميكند: هر صفتى كه ضدش ازخداوند نفى شود.
چنانكه گوييم حى , عالم , سميع , بصير, عزيز, حكيم , غنى , ملك , حليم , عدل , كريم , و ميدانيم كه ضد علم , جهل است , ضد قدرت , عجز است , ضد حيات , مرگ يا بيجانى است , ضد عزت , ذلت است , و ضد حكمت , خطا, و ضد حلم , عجله و جهل , و ضد عدل , جور و ظلم است (اصول كافى , 1/111 - 112).
مراتب توحيد, 1) توحيد ذات , و معناى آن اين است كه خداوند تعالى واحد احد غير مركب (بسيط) است .
تركيب گاه عقلى است و آن عبارت است از تركيب از جنس و فصل , و گاه خارجى است , همچون تركيب جسم از ماده و صورت , و تركيب مقادير از اجزاء, و هردو نوع از خداوند به دور است زيرا مركبات نيازمند به اجزاء است .
و خداوند نه جنس دارد, و نه فصل , و نه هيچ چيزى از اجزاء عقلى و حسى (كشف المراد, 292).
2) توحيد صفات , و معناى آن اين است كه صفات خداوند در حقيقت , ذات اوست , و با آن فقط مغايرت اعتبارى دارد.
يعنى صفات و ذات در مصداق متحد و در مفهوم متفاوت هستند.
به اين شرح كه مفهوم قادر يعنى كسى كه اگر خواهد عمل كند و اگر نخواهد نكند و اين با مفهوم الله يعنى ذاتى دارنده ء جميع صفات كمال مغاير است , ولى قادر در حقيقت همان خداوند است نه اينكه چيزى افزون بر اوست .
3) توحيد افعال , و معناى آن اين است كه فاعل هر فعلى درعالم وجود, در حقيقت خداوند است .
و اگر گاه فاعلى هر فعلى در عالم وجود, در حقيقت خداوند است .
و اگر گاه فاعلى جز او عملى انجام داده باشد, اراده ء غير درصورتى فعل ميگردد كه خداوند آن را خواسته باشد.
و آن فاعل اگر چه سزاوار مدح يا ذم باشد, ولى از حيطه ء حكم و حكومت الهى بيرون نيست .
و از حضرت امام صادق (ع ) روايت شده است كه ابى الله ان يجرى الامور الا باسبابها (خداوند ابا دارد كه كارها جز از مجراى اسباب و علل طبيعى آنها جارى گردد) (اصول كافى , 1/183), 4) توحيد در عبادت , و معناى آن اين است كه عبادت خاص خداوند است و در آن شريكى ندارد.
در زمينه ء توحيد, دو بحث جنبى نيز در علم كلام شيعه وجود دارد كه عبارتند از بداء و نفى رؤيت خداوند.
بدا: خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: و بدأ لهم من الله مالم يكونوا يحتسبون (زمر, 47) (و از جانب خداوند چيزى كه گمانش را نميبرند, براى آنان آشكار شد).
و درصحيحه ء عبدالله بن سنان از امام صادق (ع ) روايت شده است كه : براى خداوند در هيچ مورد بدايى كه در علمش نبوده باشد, پيش نميآيد (اصول كافى , 1/148).
و معناى بدا اين نيست كه خداوند از چيزى كه آن را تقدير و محتوم گردانده , پشيمان ميگردد, بلكه اين است كه خداوند در زمانى كه لازم بداند چيزى را كه در علم مكنونش بوده است , ظاهر ميسازد.
زيرا خداوند قادر مطلق است و بر همه چيز و هركارى تواناست .
و او هر روز در شأ نى است (سوره ء الرحمن , 29) و بر خلاف قول يهود, دستان قدرت او گشاده است (مائده , 64).
نفى رؤيت , شيخ مفيد گويد: رؤيت حضرت بارى به ديدگان ممكن نيست .
و به اين حقيقت , عقل شهادت ميدهد و قرآن ناطق است و اخبار متواتر از ائمه ء هدى (ع )روايت شده است , و جمهور اماميه و همه ء متكلمان آنان ـ مگر عده اى بسيار اندك شمار كه در تأ ويل اخبار به شبهه افتاده اند - و نيز همگى معتزله با اماميه در اين عقيده هماهنگ هستند, همچنين همگى مرجئه و بسيارى از خوارج و زيديه و گروهى ازاصحاب حديث با اماميه موافقند, اما مشبهه كه جزو اصحاب صفات هستند در اين عقيده با اماميه مخالفند (اوائل المقالات , 57).
عدل , سيد مرتضى عدل را چنين تعريف ميكند: از نظر متكلمان [اماميه ] عدل عبارت است از علوم متعلق به تنزيه خداوند تعالى از فعل قبيح و از اخلال به واجب .
(الحدود والحقائق در رسائل الشريف المرتضى , 2/278).
و شيخ طوسى گويد: تنزيه خداوند تعالى از فعل قبيح و اخلال به واجب , و چون به اين امر, علم حاصل گردد, به عدل هم علم حاصل گرديده است (الاقتصاد, شيخ طوسى , 84).
خداوند تعالى با تعذيب كسى كه مستحق عذاب نيست , مرتكب قبيح نميگردد, و نيز به واجبى كه بر خويشتن مقرر داشته است , با - فى المثل - منع ثواب از مستحق آن , اخلال نميكند.
اگر خداوند مرتكب قبيح نميگردد از عجز او نيست , چه او قادر بر هركارى است و همه ء ممكنات براى او يكسان است , ولى از آنجا كه ترجيح مرجوح بر راجح قبيح است , قبيح را اراده نميكند.
آرى خداوند قدرت مطلقه اى دارد كه هرچه بخواهد ميتواند كرد لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون (انبياء, 21) (او در آنچه ميكند بازخواست نميشود, و مردمان بازخواست ميشوند), ولى حكمت او - كه عين ذات اوست - ايجاب ميكند كه فعل قبيح انجام ندهد.
اما در مورد ممتنعات بايدگفت كه قدرت او به آنها تعلق نميگيرد, زيرا آنها امور عدمى هستند, و به عدمها يا معدومات قدرت تعلق نميگيرد.
حسن و قبح , سيد مرتضى در تعريف قبيح ميگويد: آنچه در انجام آن استحقاق ذم نهفته باشد.
(الحدود والحقائق , در رسائل الشريف المرتضى , 2/279), و در پرتو اين تعريف , ميتوان حسن را چنين تعريف كرد: آنچه در انجام آن استحقاق مدح نهفته باشد.
و در همين زمينه است كه بحث معروفى در گرفته است كه آيا حسن و قبح , شرعى هستند يا عقلى ؟ اشاعره برآنند كه شرع , نوعيت يك فعل را معين ميكند كه حسن است يا قبيح .
و معتزله برآنند كه عقل به استقلال خويش اين نوعيت را تعيين ميكند.
حق آن است كه در اين مسأ له قائل به تفصيل شويم .
زيرا بعضى افعال هستند كه عقل به حسن يا قبح آنها حكم ميكند, مثل حكم به حسن راستگويى و حكم به قبح دروغگويى , و بعضى افعال هستند كه شرع به حسن و قبح آنها حاكم است , مانند حسن روزه ء ماه رمضان و قبح روزه در روز عيد فطر (مبادى الوصول الى علم الاصول ,علامه ء حلى , 86, كشف المراد, 347) و خداوند تعالى به انسان عقل ارزانى داشته است و با شرع به آن يارى رسانده است , تا نوعيت جميع افعال را بشناسد تا حجت بر او تمام گردد.
بايد توجه داشت كه از قول به استقلال عقل در حكم به حسن يا قبح افعال , نفى فايده ء وجود شرع بر ميآيد, همچنانكه از قول به شرعيت حكم در اين زمينه ها, نفى فايده ء عقل بر ميآيد, و چون هردو ملزوم باطل است , پس هردو لازم هم باطل است .
تكليف , عدل الهى مقتضى تكليف است .
علامه ء حلى در تعريف تكليف ميگويد: عبارت است از خواستن كسى كه اطاعت از او واجب است , امرى را به نحو تأ سيس و ابتداء, در موردى كه در آن مشقت هست , به شرط اعلان آن .
بعضى از آيات قرآنى صراحت در وجود تكليف دارد (توبه , 115, بقره , 187).
لطف , علامه ء حلى در تعريف لطف گويد: عبارت است از چيزى كه مكلف با آن به فعل طاعت نزديكتر, و از فعل معصيت دورتر باشد و در آن نه تمكين باشد و نه الجاء (كشف المراد,324).
و سيد مرتضى در تعريف تمكين گويد: هرآنچه با وجود آن , انجام تكليف از مكلف صحيح باشد.
(الحدود والحقائق , در رسائل الشريف المرتضى , 2/266) و ابو هلال عسكرى در باره ء الجاء گويد عبارت است از حالتى كه انسان چاره اى از انجام دادن آن نداشته باشد مانند اكل ميته در شدت گرسنگى , و فرار بر روى تيغ و خار به هنگام ترس از جانور درنده كه در اين صورت انسان را نسبت به اين افعال ملجايا مضطر شمارند.
و شيخ طوسى آيه 47 سوره قصص را دال بر وجوب لطف ميداند.
3) نبوت , علامه ء حلى در تعريف نبى گويد: انسانى است كه بدون وساطت انسان ديگر, از خداوند تعالى خبر ميدهد و پيام ميآورد.
(نهج المسترشدين , 58).
علماى كلام بر وجوب بعثت انبياء چنين استدلال كرده اند كه : تكاليف سمعى [= شرعى ] خود الطاف به شمار ميآيند, و چنانكه شرحش گذشت واجب هستند, و معرفت آنها جز ازطريق نبوت ممكن نيست , پس بعثت انبياء واجب است .
عصمت انبياء, اماميه دراين اعتقاد از ساير فرق و مذاهب اسلامى , ممتاز هستند كه گويند انبياء - عليهم السلام - از انجام كباير و صغاير, عمدا يا سهوا, از حين طفوليت تا پايان عمر شان معصوم هستند.
و عصمت عبارت است از: قوه ء قدسيه اى كه دارنده اش را از فعل قبيح , به نحو اختيارى باز ميدارد.
و دليل وجوب عصمت انبياء اين است كه خداوند تعالى پيامبران را به عنوان راهنمايان دينش فرستاده است , و اگر كذب , يا هر عمل و هن آورى از آنها جايز باشد, پيروان ايشان از آنان تبعيت نخواهند كرد و درنتيجه غرض از بعثت آنان نقض خواهد گرديد.
و حال آنكه خداوند ما را به پيروى ازپيامبر(ص ) امر فرموده است : و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا.
(حشر, آيه ء 7) (آنچه پيامبر به شما فرمود [يا بخشيد] بپذيريد, و آنچه از آن نهى كرد, دست بداريد).
اعجاز, خداوند تعالى به پيامبران قدرت معجزه آورى بخشيده است , تا مردم به اين وسيله , آنان را بشناسند, و تا مدعيان نبوت به دروغ مردم را نفريبند.
سيد مرتضى در تعريف معجزه گويد: عملى است خارق العاده , كه با آن تحدى [دعوت به آوردن نظير] ميگردد, و در زمان تكليف آشكار ميگردد, تا مدعى امرى را در مدعايش تصديق كند.
و گفته اند: امرى است خارقالعاده , مقرون به تحدى و مواجه با عدم معارضه (الحدود والحقائق , در رسائل الشريف المرتضى , 2/238).
وعلامه ء حلى براى معجزه شرايطى شمرده است (كشف المراد, 350).
نبوت پيامبر اسلام (ص ), شيعه ء اماميه معتقد است كه حضرت محمد(ص ) رسول الله است كه خداوند او رابه حق و بشير و نذير و دعوتگر به سوى انسانها و براى همه ء قرون و اعصار برانگيخته است , و او شريفترين انبياء و مرسلين است و خداوند او را از هر آلايشى مصون و معصوم داشته است .
و قرآن را كه معجزه ء جاويدان است بر او نازل فرموده است , وفصحاى عرب از آوردن نظير آن , بلكه حتى سوره اى همانند آن , ناتوان بوده اند.
4) امامت , شيخ مفيد در تعريف امام چنين گويد: اماميه برآنند كه بايد در هر زمانى امامى موجود باشد كه خداوند با او بر بندگان مكلفش احتجاج كند و با وجود او مصلحت در دين به اوج كمال رسد (اوائل المقالات , 39).
و علامه ء حلى گويد:انسانى است كه در امور دين و دنيا, اصالتا در دارالتكليف , رياست عامه دارد.
(الالفين , 12).
وجوب نصب امام , علماى كلام استدلال ميكنند كه نصب و تعيين امام بر خداوند تعالى واجب است , چرا كه نصب امام لطف است و لطف بر خداوند, عقلا واجب است , پس نصب و تعيين امام بر او واجب است .
صفات سه گانه ء امام عبارت است از: 1) عصمت , 2) تعيين به نص , 3) افضليت .
( امامت ).
5) معاد, فاضل مقداد سيورى در تعريف معاد ميگويد: وجود ثانى براى اشخاص انسانى , پس از مرگ آنان , براى آنكه حق به ايشان داده يا از ايشان گرفته شود(ارشادالطالبين , 385).
و بر امكان معاد چنين استدلال شده است كه خداوند جهان را آفريده است , و به فرموده ء او در قرآن آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده است , قادر نيست كه همانند آنها را بيافريند, چرا و او آفرينشگر داناست (يس , 81).
آنچه گفته شد اهم و اساس معتقدات مذهب شيعه ء اماميه است .
شيعه ء اماميه به آنچه پيامبر اسلام (ص ) آورده است (ما جاء به النبى ) و آنچه قرآن كريم به آن ناطق است از صدق و صحت و معجزات پيامبران سلف و كتب آسمانى و حيانى (از جمله تورات و انجيل و زبور, در هيأ ت اصلى و تحريف نشده ء آنها) و فرشتگان (جبرئيل ) و شيطان ( شيطان ) و جن ( جن ) و جهان غيب از عرش و كرسى و لوح وقلم و عالم برزخ و حيات برزخى پس از مرگ تا قيام قيامت , عذاب قبر و سؤال قبر, و نفخ صور و حشر مردگان و حضور همه ء انسانها در موقف حساب , و سنجيدن اعمال و نيز تجسم اعمال ( تجسم اعمال ) و وجود نامه ء اعمال كه در اصطلاح قرآن مجيد به آن كتاب گفته ميشود و شفاعت , مخصوصا شفاعت حضرت رسول (ص ) كه مقام محمود) (اسراء, 79) است , و شفاعت ساير معصومين (ع ) اعتقاد دارند و به صراط و حوض (كوثر) و بهشت و دوزخ جسمانى و عينى چنانكه قرآن مجيد اوصاف آن را بيان كرده است و ثواب و عقاب نيز معتقدند ( بهشت , جهنم ).
شيعه ء اماميه به احباط (كه ثواب اعمال مسلمانى بر اثر عمل ناصواب يا گناه او باطل و هيچ و پوچ شود) اعتقاد ندارند ( احباط) زيرا آن را مستلزم ظلم ميدانند.
حال آنكه حق تعالى در قرآن مجيد فرموده است : هركس همسنگ ذره اى عمل خير انجام دهد پاداش آن را ميبيند و هركس همسنگ ذره اى عمل ناشايست انجام دهد, كيفر آن را ميبيند (زلزله , 7, 8).
شيعه ء اماميه به خلود (جاودانگى ) ثواب و زندگانى جاويد بهشتيان اعتقاد دارد, اما خلود عقاب (جاودانگى و بيپايانى عذاب جهنم ) را فقط در حق كافر (مشرك ) قائل است , عذاب صاحب كبيره را منقطع ميداند.
همچنين براى هر مسلمانى توبه و پشيمانى از گناه را واجب ميشمارد.
ديگر از معتقدات شيعه ء اماميه پذيرفتن تقيه است .
يعنى حفط و پنهان كردن اعتقادات قلبى و ايمانى هر مسلمانى به هنگام مواجهه با خطر جانى يا مالى يا عرضى يا ناموسى , چه براى خود چه براى جامعه ء اسلامى ( تقيه ).
ديگر از معتقدات شيعه ء اماميه قول به رجعت است .
يعنى بازگشت ائمه و صالحان , قبل از قيام قيامت به دنيا و انتقام گرفتن از دشمنان .
اين مسئله به اندازه ء ساير اعتقادات شيعى , مورد قبول عام متكلمان و شيعيان از عصر قديم تا عصر حاضر نيست و در آن چون و چرا هست ( رجعت ).
در مورد مسائل وابسته به نبوت خاصه بايد گفت كه شيعه در جنب اعتقاد به عصمت مطلقه ء حضرت رسول (ص ) و ساير انبياء, قائل به ايمان پدران حضرت رسول (ص ) (و نيز ابوطالب عموى گرامى پيامبر اسلام ) و ساير پيامبران است .
چنانكه آزر را كه نامش در قرآن آمده و كافر است و ابراهيم (ع ) براى او استغفار ميطلبد, نه پدر,بلكه عموى او ميدانند.
همچنين به معجزاتى كه به پيامبر(ص ) نسبت داده ميشود و معراج جسمانى ( معراج ) اعتقاد دارد.
قول به اينكه آيا ائمه ء اطهار(ع ) نيز معجزه داشته اند يا نه , در ميان متكلمان و مؤمنان شيعه ء اماميه طرفدارانى دارد.
در مورد قرآن مجيد بايد گفت كه آن را بتمامه وحى الهى كه جبرئيل امين از مصدر وحى از پيشگاه عز ربوبى و از لوح محفوظ بر قلب (قواى دراكه ) حضرت رسول (ص ) درمدت بيست و سه سال نازل كرده است ميدانند.
و آن را كلام لفظى (و كلام الهى را از صفات فعل ) ميشمارند و آن را مصون از هرگونه افزود و كاست و تحريف ميدانند ( قرآن , تحريف ناپذيرى قرآن ).
آنچه گفته شد امهات معتقدات شيعه ء اماميه ءاثنى عشريه است , به اختصار.
منابع : در متن مقاله آمده است .
محمود درياب نجفى كلام , ملا عبدالرزاق لاهيجى (م 1072 ق ) در كتاب گوهر مراد كه يك دوره علم كلام شيعى به زبان فارسى است .
دو تعريف از علم كلام به دست ميدهد.
1) تعريف قدما: صناعتى باشد كه قدرت بخشد بر محافطت اوضاع شريعت به دلايلى كه مؤلف باشد از مقدمات مسلمه ء مشهوره در ميان اهل شرايع , خواه منتهى شود به بديهيات و خواه نه (گوهر مراد, با تصحيح و مقدمه ء زينالعابدين قربانى , 42).
2) تعريف متأ خرين :علم است به احوال موجودات بر نهج قواعد شرع (پيشين , 43).
تعريفهاى ديگرى نيز از علم كلام به عمل آمده است : علم به قواعد شرعى اعتقادى مكتسب از راه ادله ء يقينى (معارف و معاريف , 1867, كه اين تعريف را نيز منتسب به عبدالرزاق لاهيجى كرده است ).
تعريف روشنترى از كلام در دايرة المعارف فارسى آمده است :كلام يا علم اصول دين , يا علم نظر و استدلال دينى , يا علم توحيد و صفات , علمى كه با دانستن آن ميتوان عقايد اسلام را از روى دليل به ديگران ثابت كرد و شبهات برضد آن دين را دفع كرد, بنا به تعريف ديگر, علم كلام عبارت است از علم به احوال مبدأ و معاد بر طبق قانون اسلام .
(دايرة المعارف فارسى , 2/2240).
نشأ ت علم كلام اماميه , ولو آنكه نامگذارى و رونق آن در قرن دوم بوده است , به عصر نزول وحى باز ميگردد.
و قرآن مجيد و احاديث نبوى و علوى دو منبع اصلى نشأ ت علم كلام است .
ريشه ء اصلى مسائل و مباحث توحيد و صفات الهى و جبر و اختيار در قرآن مجيد است .
در خطب و رسائل و كلمات قصار اميرالمؤمنين على (ع ) كه بعدها توسط سيد رضى (م 406 ق ) تحت عنوان نهجالبلاغه مدون گرديد, ژرفكاويهايى در مسائل توحيد و صفات الهى و نيز مسأ له امامت و جبر و اختيار كه اساسى ترين و قديمترين مباحث كلام اسلامى است مشاهده ميشود.
همين تأ ملات كلامى امام على (ع ) است كه ازطريق حسن بصرى و واصل بن عطا در شكل گيرى كلام معتزله در قرون دوم و سوم هجرى مؤثر واقع ميگردد.
سيد مرتضى علمالهدى (م 436 ق ) از متكلمان بزرگ شيعه ء اماميه در اين باره مينويسد: بدان كه اصول توحيد و عدل از كلام اميرالمؤمنين - صلوات الله عليه - و خطبه هاى ايشان اخذ شده است , و سخنان حضرت (ع ) متضمن مباحثى دراين زمينه است كه افزون بر آن متصور نيست و هر كس كه در مأ ثورات كلام ايشان تأ مل كند, در مييابد كه جميع آنچه متكلمان در تصنيف و جمع و تدوين آن به اطناب گراييده اند, همانا تفصيل جملات ايشان و شرح اصولى است كه حضرت (ع ) به دست داده است .
و در اين زمينه مضامينى كه از بسيارى نميتوان برآن احاطه يافت , از طريق ائمه عليهمالسلام , كه فرزندان آن حضرت (ع ) هستند, روايت شده است ...
(امالى , فصيح محمد ابوالفضل ابرهيم , 1/148) و سپس موارد و شواهد بسيارى از كلام حضرت (ع ) نقل ميكند و شرح و بسط ميدهد.
تاريخ علم كلام شيعه را ميتوان به چند دوره ء مشخص تقسيم كرد: 1) دوره ء ائمه عليهم السلام : در اين دوره علم كلام و مباحث كلامى نضج ميگيرد و بيشتر آن مبتنى بر احاديث و اخبار است .
و اوج كمالش در آثار شيخ صدوق رحمه الله است .
از ميان ائمه ء اطهار(ع ), پس از حضرت اميرالمؤمنين (ع ) حضرت امام جعفر صادق (ع ) و امام رضا(ع ) و اصحاب ايشان , در پيشبرد و بارورسازى علم كلام تأ ثير شايانى داشتند.
مخصوصا در عصر امام صادق (ع ) بازار مناظرات مذهبى و فرقه اى و حتى مباحثات و گفت و گوى بين اديان (بين اسلام و يهوديت و مسيحيت و زردشتيگرى ) و آزاد انديشان , و زنادقه يعنى كسانى كه پيرو شريعت نيستند, بسيار گرم بود.
و مكتب كلامى معتزله با قدرت و صلابت كمنظيرى شكل يافته بود, و مباحثات كلامى بين فرقه اى در ميان فرق اسلامى , حتى ميان فرقه هاى گوناگون شيعه جريان داشت .
و مخصوصا آغاز ترجمه ء كتب فلسفى يونانى , حيات فرهنگى قرن دوم هجرى را بارور ساخته بود.
مهمترين مباحث كلامى اين دوره امامت , و به تبع آن مسأ له ء تحكيم (حميت ), حكم مرتكب كبيره كه آيا مسلمانى كه مرتكب گناه كبيره شود همچنان مؤمن است , يا فاسق است , يا منافق است يا كافر است , يا چنانكه معتزله مدعى بودند داراى منزلتى بين المنزلتين است , مسأ له ء ارجاء, كه حكم مرتكب كبيره را معلق و منوط به حكم اخروى حق تعالى ميدانست و مرجئه با طرح و طرفدارى از اين مسأ له به عرصه آمدند, مسأ له ء قضا و قدر و به تبع آن مسأ له جبر و اختيار كه شايد پيچيده ترين و حساس ترين مبحث كلامى در ميان همه مكاتب و مذاهب كلامى است , و فلاسفه ء قديم و جديد شرق و غرب هم قرنهاست كه به آن پرداخته اند, مسأ له ء صفات الهى اينكه بشر ميتواند آنها را بشناسد چنانكه اماميه ميگويند - يا اينكه از شناخت آنها عاجز است , نسخ و بداء ( بداء, نسخ ),عصمت انبياء و حدوث يا قدم قرآن مجيد.
بعضى از متكلمان شيعه در قرن دوم هجرى عبارتند از: زرارة بن اعين , محمد بن على بن نعمان بن ابى طريقه ء بجلى , هشام بن حكم كه در ميان اصحاب امام ششم (ع ) و متكلمان قرن دوم هجرى از همه برجسته تر است و در آخرين سالهاى قرن دوم در گذشته است و ديگر قيس العاصر از اصحاب و شاگردان امام سجاد(ع ) عيسى بن روضة , ضحاك مكنى به ابو مالك الحضرمى , على بن حسن بن محمد طائى , حسن بن على بن يقطين , مفضل صاحب رساله ء توحيد معروف به مؤمن الطاق (براى شرح و آثار آنها الشيعة و علم الكلام عبر القرون الاربعة , تأ ليف استاد جعفر سبحانى , 60 - 61).
بعضى از متكلمان بزرگ شيعه در قرن سوم هجرى عبارتند از: فضل بن شاذان از اصحاب امام هادى (ع ) و امام عسكرى (ع ) كه كتاب ايضاح او را شادروان محدث ارموى تصحيح و طبع كرده است , حكم بن هشام بن حكم , داوود اعفر, محمد بن عبدالله بن مملك اصفهانى , اسماعيل مخزومى .
بعضى از متكلمان شيعه در قرن چهارم عبارتند از: حسن بن على بن ابى عقيل , اسماعيل بن على بن ابيسهل بن نوبخت , حسين بن على بن حسين (برادر شيخ صدوق ), محمد بن بشر حمدونى معروف به ابوالحسن سوسنجردى , يحيى ابو محمد العلوى , محمد بن القاسم , محمد بن عبدالرحمن معروف به ابن قبه ء رازى , على بن وصيف , معروف به ابوالحسن ناشى , حسن بن موسى معروف به ابو محمد نوبختى , ابو اسحاق ابراهيم بن نوبخت , صاحب كتاب الياقوت كه جزو قديمترين و متين ترين آثار كهن كلامى شيعه است , و علامه ء حلى آن را با نام انوارالملكوت فى شرح الياقوت شرح كرده است (و به تحقيق محمد نجمى زنجانى به طبع رسيده است ).
ياقوت در بردارنده ء كلام فلسفى است كه در ميان آثار اين دوره كمنظير و بيسابقه است .
زيرا چنانكه اشاره شد كلام اين دوره بيشتر مبتنى بر حديث است , چنانكه در برجسته ترين آثار اين عصر يعنى توحيد و اعتقادات شيخ صدوق (م 381 ق ) ديده ميشود.
2) دوره ء دوم عصر كلام عقلى , اعتزالى است و نمايندگان بزرگ آن شيخ مفيد (م 413ق ) و سيد مرتضى علم الهدى (م 436 ق ) و شيخ طوسى (م 460 ق ) هستند.
در اينكه بين كلام شيعى و معتزلى پيوند يا لااقل هماننديهايى هست جاى ترديد نيست .
و دلايل اين حكم از اين قرار است : 1) مباحث و عقايد كلامى مشترك از جمله در توحيد و عدل و مسأ له صفات الهى كه هر دو بر خلاف رقيب و مخالف مشتركشان يعنى اشعريان , قائلند به اينكه صفات الهى عين ذات است .
نيز در مسأ له ء نفى رؤيت الهى در جهان آخرت , نيز در مسائلى چون لطف و وجوب اصلح بر خداوند, 2) اشتراك درسرآغاز كه كلمات و خطب و رسائل حضرت على (ع ) است و پيشتر نظرسيد مرتضى را در اين باره نقل كرديم , نيز اشتراك در روش عقلى فلسفى , 3) دليل تاريخى ديگرش وجود اشخاصى هستند كه آنان را شيعى معتزلى مينامند از جمله صاحب بن عباد (م 385 ق ), ابن نديم (م 385 ق ), راغب اصفهانى (م خ 502 ق ).
پيوندها و نقاط اشتراك بين شيعه و معتزله بيش از اينهاست .
تأ ثر متكلمان شيعى بزرگى چون شيخ مفيد و شاگرد ارجمندش سيد مرتضى از مكتب و كلام معتزله (مدرسه ء بغداد) در آثار اينان مشهود است .
(براى تفضيل تشيع اماميه و علم كلام معتزلى نوشته ء آلفردمادلونگ , ترجمه ء احمد آرام , در شيعه در حديث ديگران , 9 - 31, مناسبات فرهنگى معتزله و شيعه از آغاز تا شيخ مفيد در مقالات فارسى , كنگره ء جهانى هزاره ء شيخ مفيد شماره ء 70, انديشه هاى كلامى شيخ مفيد, نوشته ء مكدر موت , ترجمه ء احمد آرام ).
البته وجود اختلاف و افتراق در كلام معتزلى و شيعى نيز بسيار است كه شايد اهم آن مسأ له ء امامت است .
چه معتزله از اهل سنت به شمار ميآيند و به مسأ له امامت و امامت اثنى عشرى ائمه اثنى عشر اعتقادى ندارند.
(براى تفضيل در اين باره الفوارق الفكرية بين الشيعة والمعتزله نوشته ء استاد جعفر سبحانى در رساله ء الشيعة و علم الكلام عبرالقرون الاربعة جزو المقالات و الرسالات , شماره ء 32 مربوط به كنگره ء هزاره ء شيخ طوسى , 91 - 108, الشيعة بين الاشاعرة والمعتزلة , تأ ليف هاشم معروف الحسينى ).
در اينجا بايد از دو اثر كلامى شيخ مفيد كه هركدام از وجهى حائز اهميت است ياد كنيم .
نخست كتاب تصحيح الاعتقاد يا شرح عقائد الصدوق است كه در آن شيخ مفيد در نزديك به چهل مسأ له اعتقادى و كلامى بر استادش شيخ صدوق انتقاد ميكند.
يعنى آراء و عقايد كلامى حديث آميز او را از منظر و موضع عقلى و اعتزال آميز خود جرح و نقد و اصلاح ميكند.
دوم كتاب اوائل المقالات است كه در آن و جود افتراق و اختلاف عقايد شيعه و معتزله را بيان ميكند, يعنى با وجود تأ ثرى كه از آراء و انديشه هاى اعتزالى مكتب بغداد دارد, نهايتا جانب كلام و عقايد شيعى را گرفته است .
آثار كلامى سيد مرتضى شاگرد ارجمند شيخ مفيد, كه همچون استادش , خالى از گرايشها يا تأ ثرات اعتزالى نيست , بسيار است .
از جمله تنزيه الانبياء كه در اثبات عصمت انبياء و توجيه شبهات و نيز متشابهات قرآنى در اين باره است .
ديگر جمل العلم والعمل كه بخشى از آن فقهى و بخشى كلامى است و شاگرد گرانقدرش شيخ طوسى , كتاب تمهيدالاصول را در شرح بخش كلامى آن نوشته است .
ديگر: الشافى فيالامامة , كه شيخ طوسى آن را تحت عنوان تلخيص الشافى تلخيص و تهذيب كرده است .
ديگر: الذخيرة فى علم الكلام (تحقيق سيد احمد الحسينى ).
همچنين در كتاب معروف امالى (غررالفوائد و دررالقلائد) مباحث متعددى در علم كلام وجود دارد.
همچنين در رسائل او كه تحت عنوان رسائل الشريف المرتضى در 4 جلد به طبع رسيده است , رساله هاى كلامى متعددى هست .
3) دوره ء سوم , دوره ء خواجه نصير طوسى و علامه ء حلى است تا عصر صفويه , كه رنگ فلسفى آن , مخصوصا در آثار خواجه نصير, محسوستر است .
مهمترين آثار كلامى خواجه نصير (م 672 ق ) عبارتند از: 1) رساله ء فارسى آغاز و انجام , تلخيص المحصل (تصحيح استاد عبدالله نورانى ) كه تلخيص و تعديل كتاب محصل امام فخر رازى است .
ديگر و مهمتر از همه كتاب تجريد الاعتقاد است كه بر آن شرحهاى بسيارى نوشته اند.
مهمترين شروح آن عبارتند از: 1) شرح شمسالدين محمود عبدالرحمن اصفهانى (م 846 ق ) , 2) شرح قوشچى (م 879 ق ), 3) شرح عبدالرزاق لاهيجى موسوم به شوارق الالهام , 4) شرح علامه ء حلى كه به كشف المراد معروف است در عصر جديد آيتالله ابوالحسن شعرانى همين كشف المراد را ترجمه و شرح كرده است و نيز آيت الله حسن زاده ء آملى شرح و تعليقات ارزنده اى به كشف المراد نوشته است .
آثار كلامى علامه ء حلى (م 726 ق ) فراوان است .
از جمله : نهج المسترشدين كه فاضل مقداد سيورى ,از متكلمان برجسته ء اين عصر بر آن شرحى به نام ارشاد الطالبين نوشته است , كشف المراد كه به آن اشاره شد, انوارالملكوت فيشرح الياقوت كه پيشتر به آن اشاره شد, كشف الحق و نهجالصدق , كه فضل بن روزبهان بر آن رد نوشته است , و قاضى نورالله شوشترى كتاببسيار مفصلى (در بيش از بيست مجلد) در رد فضل بن روزهان و تأ ييد علامه حلى , به نام احقاق الحق نوشته است , منهاج الكرامة فى اثبات الامامة , كه ابن تيميه (م 728 ق ) كتابى در رد آن به نام منهاج السنة , و سيد محمد مهدى قزوينى كتابى به نام منهج الشريعة در رد ابن تيميه , منهاج السنة , و تأ ييد منهاج الكرامة نوشته است , الالفين الفارق بين الصدق والمين كه در آن هزاردليل بر امامت اميرالمؤمنين (ع ) و هزار دليل در ابطال شبهات مخالفين آورده است , الباب الحادى عشر كه در الذريعة 22 شرح بر آن ياد شده است , و شايد مشهورترين شرحش شرح مقداد سيورى باشد (تصحيح و طبع دكتر مهدى محقق ) (براى تفصيل در باره ء آثار كلامى علامه ء حلى اعيان الشيعة , 5/404 - 405 كه در آنجا 28 اثر كلامى از آثار علامه ياد شده است ) ديگر از آثار كلامى مهم اين عصر قواعدالمرام فى علم الكلام اثر ميثم بن على بحرانى (م 699 ق ) است .
4) دوره ء چهارم عصر صفوى است كه اوج آن در ظهور متكلم و دين پژوه بزرگى چون علامه مجلسى (م 1111 ق ) جلوه گر است , و از ويژگيهاى آن غلبه ء اخباريگرى است كه هرچند در اصل , مكتب و نهضتى فقهى و حديثى است , اما لوازم و فحواهاى كلامى هم دارد و بزرگانى چون علامه ء مجلسى , شيخ حر عاملى (م 1104 ق ) صاحب وسائل الشيعه و ملا محسن فيض كاشانى (م 1091 ق ) صاحب وافى و صافى و آثار عديده ء ديگر, به آنان گرايش دارند.
از دايرة المعارف شيعى عظيم و عظيمالشأ ن بحارالانوار, در طبع قديم (چاپ سنگى ), مجلدات 2 تا 7 و در طبع جديد (حروفى 110 جلدى ) مجلدات 3 تا 27 درعقايد و كلام شيعه ء اماميه است , و همه بر وفق مشرب اهل حديث و اخباريه , با تبرى آشكار از هرگونه بحث و استدلال فلسفى .
در اين دوره چند اثر كلامى ديگر شايان ذكر است : شوراق الالهام در شرح تجريد الكلام [= تجريد الاعتقاد خواجه نصير طوسى ] اثر ملا عبدالرزاق لاهيجى (م 1072 ق ) به عربى , ديگر گوهر مراد از همو, به فارسى , ديگر سرمايه ء ايمان از همو كه به نوعى تلخيص و تهذيب گوهر مراد است .
5) دوره ء پنجم از عصر قاجار تا مشروطيت كه تحول تازه اى در علم كلام شيعه صورت نگرفته است .
مهمترين مميزه ء علم كلام اين دوره آن است كه دو مكتب جديد از شيعه ء اماميه انشعاب يافته است يعنى شيخيه و بابيه به وهم آنان آثار كلامى بسيارى پديد آورده اند و هم در رد و تخطئه ء آنان آثار فراوانى پديد آمده است .
6) دوره حاضر كه تحول اساسى عظيمى در عقيده شناسى و كلام و دين پژوهى پديده آمده است .
يعنى دوره اى كه دو انقلاب اجتماعى سياسى (مشروطيت , و انقلاب اسلامى ) به خود ديده , و عصر اصلاحگرى اجتماعى و دينى است .
و پيشرفت علم , مسائل و مشغله هاى فكرى جديدى براى مؤمنان و متكلمان پديد آورده است .
از جمله مسأ له تكامل , كه قبول آن حتى در عصرى كه يك قرن از عرضه ء آن ميگذرد, براى متكلمان مسلمان و شيعه آسان و بدون تبعات نيست .
از ويژگيهاى كلام شيعه در عصر جديد, مجادله و هماوردى آن با انواع فلسفه ها و انديشه ها و مكتبهاى مادى , از جمله ماركسيسم و كمونيسم , و در دهه هاى اخير پوزيتيويسم بوده است , گه بزرگانى چون آية الله شهيد سيد محمد باقر صدر, و علامه طباطبايى , و آيت الله شهيد مرتضى مطهرى و آية الله طالقانى و دكتر على شريعتى و مهندس مهدى بازرگان هريك به نحوى با آنها مقابله فكرى كرده اند.
آخرين تحول در كلام شيعه در عصر جديد آراء و نظريه هاى بحث انگيز دكتر عبدالكريم سروش است كه طرح علم كلام جديدى كه منطبق با فلسفه علم و فلسفه دين جديد باشد, ميريزد و سخن از تكامل پذيرى معرفت دينى ميگويد و انديشه هاى خود را به صورت سخنرانى و مقاله و اخيرا در كتاب قبض و بسط تئوريك شريعت بيان كرده است و نقد و نظرهاى موافق و مخالف بسيارى برانگيخته است .
جديدترين اثر در كلام و دين پژوهى شيعه اماميه شريعت در آينه معرفت نوشته آيت الله عبدالله جوادى آملى است .
منابع : در متن مقاله آمده است .
بهاءالدين خرمشاهى

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation