تعدد احزاب آزاد
اصل در اسلام در هرچيزى آزادى است، مگر آنكه خلاف آن باثبات رسيده باشد، و آزادى اقتضا مىكند كه هركسى در تشكيل احزاب و تجمعات، در زمينههاى سياسى، فرهنگى اقتصادى، مذهبى و غيره ـ در چهارچوب اسلام ـ آزاد باشد، و اولين كسى كه اين مطلب را بوضوح به مرحله اجرا در آورد، حضرت پيامبر اسلام(ص) بوده، و عالمى كه نام خود را جهان آزاد گذاشته، اين روش را از پيامبر اسلام آموخته است.
هنگامى كه مسلمانان مهاجر از مكه به شهر مدينه رسيدند، پيامبر آنان را از گروه انصار ـ اهالى مسلمان مدينه ـ جدا كرد، و بر آنان نام مهاجرين گذاشتند، و لذا معمولا در آيات قرآنى و روايات صدر اسلام ملاحظه مىشود كه مهاجرين و انصار دو گروه متمايز از يكديگر و رقيب همديگر در امور سازنده بودهاند و به همين جهت اگر گاهى يكى از دو گروه پيامبر را تحت فشار مىگذاشتند، آنحضرت به گروه ديگرى روى مىآوردند.
يكى از اثرات مثبت و پربار تعدد احزاب آزاد اينست كه اين احزاب در مسائل سازنده اجتماع با يكديگر به رقابت برخاسته و هركدام جهت كسب شهرت و موقعيت بهتر جهت پيروزى در انتخابات ـ نمىگذارند به مردم اجحاف وارد شود، علاوه بر اينكه احزاب اسلامى آزاد، زير نظر مراجع تقليد هركدام مدرسهاى جهت دادن رشد سياسى، اقتصادى، تربيتى و بالاخره معرفت همه جانبه به اجتماع است، در نتيجه افرادى كه به قدرت مىرسند، و زمام امور ملت و مملكت را دردست مىگيرند افرادى لايق، كاردان، كارآزموده و شايسته خواهند بود و بهترين شاهد و دليل براين مدعى، نگاهى به اوضاع جهان معاصر است، با يك نگاه ساده بجهان معاصر ملاحظه مىشود كه دركشورهاى دمكراتيك و آزاد كه رقابت حكومتى بدست چند حزب، و همه چيز اعم از پارلمان و امور مربوط به هيئت دولت، مشورتى است پيوسته ملتهاى آنها رشد كرده و در تمام زمينهها اعم از كشاورزى، صنعتى، بازرگانى و غيره پيش رفتهاند، برخلاف كشورهاى داراى حكومتهاى نظامى و يا رژيمهاى تك حزبى، كه همواره در حال استبداد و سركوبى بسر برده، ملتها را هميشه در قيد و بند كشيـده، و با اعمال فشار و اخـتناق حكومت مىكنند(1).
و درسى كه در اين زمينه بايد از وجود مقدس مولاى متقيان على(ع) آموخت اين است، كه آنحضرت ملت خود را اعم از مسلمين و حتى اقليتها در همه چيز ـ جز در موارد حرام ـ آزاد گذاشته بود، و حتى بخوارج نهروان تا زمانى كه جنگ افروزى نمىكردند، كارى نداشت و لذا هنگامى كه يكى از سران خوارج بنام (اشعث بن قيس) بر حضرت وارد شد، و در ملأ عام بد زبانى كرد، امام اجازه ندادند كسى متعرض او گردد، و از او گذشت فرمودند، همچنين در مسئله به شهادت رساندن آن امام بزرگ، بايد درسهائى در آزادى مردم از مكتب مقدس آن امام والامقام آموخت، به اين بيان كه نقشه توطئه قتل اميرالمؤمنين(ع) توسط چهار شخص به نامهاى: اشعث بن قيس، وردان، عبدالرحمن بن ملجم و شبيب و يك زن بنام قطام طرحريزى شد، و بدست ابن ملجم به مرحله اجرا در آمد، اما پس از ضربت خوردن، حضرت بقيه را آزاد گذاشته و تنها ابن ملجم دستگير شد، آنهم در زندان خانه امام با شرايطى از نظر خواب، غذا و غيره به سر مىبرد، همانند با شخص امير مؤمنان، امام از همان غذائى كه ميل مىفرمودند براى قاتل خود فرستاده، و به كسى اجازه آزار و شكنجه او را نمىدادند، و حتى به هنگام مرگ به بازماندگان خود توصيه فرمود: اگر او را عفو كنيد بهتر است، و اگر هم خواستيد قصاص كنيد، با عدالت قصاص كنيد، او به من يك ضربت زد شما هم تنها يك ضربت به او بزنيد و مواظب باشيد كه قاتل مرا شكنجه و مثله نكنيد، زيرا از از پيامبر اسلام(ص) شنيدم كه مىفرمود: هيچكس را مثله نكنيد، حتى اگر سگ هار باشد.
و اينكه آن حضرت توطئه گران در قتلش را زندانى و مجازات نكرد، چون آن چند نفر به استثناى ابن ملجم، عملا مرتكب جرمى نشد، و تنها اقدام بجرم و يا نيت جنايت بدون انجام آن هيچگونه مجازاتى ندارد و اين شيوه كار و روش حكومت امير مؤمنان حضرت على(ع) بسيار عادلانه، كمنظير و شايد هم بىنظير باشد مگر در پيغمبر اسلام(ص).