بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 13, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
     SAHIFE16 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

ايـن قـصـه هـا كـه من براى شما مى گويم خيلى هم خودتان مى دانيد، اين راهى است براىهمه شماها و همه كسانى كه دست اندر كار هستند و امور مملكت را مى گردانند به هر جورىكـه هـسـت كه بفهمند كه حكومت ها از بالا گرفته ، رئيس جمهور گرفته تا آنجاهائى كهدر ده ، يـك نـفرى ، فرض كنيد بخشدار است اينها بايد در خدمت ملت باشند. اگر اينها درخدمت ملت نباشند باز كم كم همان خواهد شد كه در زمان آنها شد. حالا بدتر از آنوقت است ،براى اينكه حالا مردم ديگر آن خوف را ندارند از هيچ كس . اينها تا آمدند خوف ايجاد كنند،يكى دو نسل بعدش شايد ثمر برسد، خيال نكنند كه مثلا اگر بخواهند يك نفر يا چند نفرديـكـتـاتورى بكنند در اين نسل ، مى شود، نه نمى شود. اين يك مطلبى است كه اگر حالاپايه اش ريخته شد، در دو نسل ديگر آنوقت نتيجه گرفته مى شود يعنى اينها كارش رامى كنند، آنها نتيجه اش را مى گيرند. از اين جهت ما بايد درست همه ملت و همه استاندارها وهمه كسانى كه دست اندر كار هستند اينها، مواجهه با ملت اينطور نباشد كه در آنوقت بودكـه يـك بـيـچاره اى اگر خواست استاندار را ببيند نتواند تا آخر، يك كسى كه به او ظلمشـده اسـت اگـر مـى خواست حكومت يك شهرى را ببيند، فرض است كه استاندار يك فرضكـنيد ناحيه باشد اصلا قدرت اين را نداشت كه ، همچو جراءتى به خودش نمى داد كه منببينم ايشان را. جراءت نبود يك همچو چيزى ، نمى شد يك همچو چيزها، از اين جهت عقده ها دردل مـردم هـمين طور انباشته شد تا يك وقتى كه آن عقده ها باز شد و آن كار را انجام دادند.مـاهـا بـايـد مـتـوجـه اين مسائل باشيم كه حالا اينكه دست شما آقايان آمده است حكومت و دستبـالاتـرى آمـده اسـت حكومت خوى مثلا، توجه به اين معنا باشد كه بايد اينها در خدمت مردمبـاشـنـد و بـه مـردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم ، حالى كنند لفظا، حالى كنند عملا. درعـمـل ايـنـطـور باشد كه مردم ببينند كه اين استاندارى كه آمده است در اينجا، آمده است خدمتكـنـد بـه مـردم ، مـشـغـول خـدمـت بـه مـردم اسـت و وقـتـى مـردم بـبـيـنـنـد كـه كـسـىمـشـغـول بـه خدمت است ديگر دعوا ندارند با او، دعوا آنجا پيدا مى شود كه ببينند آمده استكـه مـردم را داغ كـنـد، آمـده كـه با هر وسيله اى اخاذى بكند، آمده است قدرت خودش را تثبيتكند. وقتى مردم ببينند كه يك نفرى مى خواهد قدرت خودش را تثبيت كند، مردم با او مخالفمـى شـونـد و حـالا هـم مـى گـويـنـد مردم ، مثل آنوقت نيست كه عقده بشود، حالا ديگر عقده هاشـكافته شده است ، حالا ديگر اجازه نمى دهند به كسى كه بخواهد اين كارها را بكند، اينجـز آبـروريـزى خـود آنـهـا چـيـز ديـگـرى بـار نـمـى آورد. آدمعاقل فرضا اگر يك نفرى باشد كه در باطنش يك ديكتاتوريى باشد، خوب ، در شرقتـقـريـبـا ايـن جـورى هـسـت ، خـيـلى ، غـرب هم هست ، همه جا هست ، انسان اينجورى است . برفرض اينكه باشد لكن بايد اگر عقل دارد اين را حالا ذخيره كند براى يك وقتى كه اگروقـت بـاشد، نه براى هم (حالا) عجله نكند در كار، اين عجله اسباب اين است كه انسان را ازبـين ببرد. در هر صورت من عرضم به آقايان اين است كه منحصر به شما هم نيست ، بههـر كـس هـسـت ايـن اسـت كـه تـوجه كنيد به اينكه هم صلاح خود شماست و هم صلاح كشورشـمـاسـت و هـم صـلاح مـلت اسـت كه شما با مردم دوست باشيد، مردم احساس كنند كه اينهادوسـت هـاى آنـهـا هـسـتـنـد كـه آمـده انـد بـراى ايـنـكـه مـثـلا فـرض كـنـيـد كـه ژانـدارمـرىمـثـل آنـوقـت نـبـاشـد كـه مـردم از تـرس او نـمـى تـوانـسـتـنـد عـبور كنند نه از دست دزدها،مـثـل عرض مى كنم كه شهربانى نباشد كه مردم از ترس آنها نمى توانستند اظهار بكنندكه يك كسى به ما چه كرده است . شايد شما آنوقت در شهربانى نرفته باشيد يا رفتهبـاشـيـد شـايـد هـم ، در ايـن كـلانـتـرى هـا كـه مردم كار داشتند عزا مى گرفتند. اگر مىخواستند بروند توى كلانترى ، آيا چه خواهدشد؟ يك مظلومى مى خواهد برود آن چيزى كهبـه او شده است آن ظلمى كه شده است به اينها بگويد، عزا مى گرفتند چطور ما برويمتوى اينجا، اين مثل از حبس بدتر بودند اينها، اينها يك چيز عجيبى بود، يك ارعاب عجيبىكـرده بـودنـد، بنابراين بود كه ايجاد خوف بكنند در مردم ، ارعاب كنند مردم را كه كسىدر ذهـنـش هـم نـيـايـد كـه مـخـالفـت كـنـد. ايـن بـسـاط بنابراين بوده است ، حالا يا تعليمبـالاتـرهـا بوده است يا خودشان ، شيطنت خودشان . در هر صورت ما براى خاطر حفظ يككشورى ، براى خاطر استقلال يك كشورى كه باز يك قدرت هائى نيايند دوباره در كشورمـا و بـخـواهند چه بكنند، بايد مردم را نگه داريد. هر كدام در هر جا كه هستيد مردم را همراهخـودتـان نـگـه داريـد و مـردم را بـا هـم جـوش بـدهـيـد يـعنى صحبت هائى كه مى كنيد، درمجالسى كه مردم دارند، برويد صحبت كنيد براى مردم و مردم را آگاه كنيد كه اين بساطىكـه فرض كنيد كه بعضى از روشنفكرها خواهند درست بكنند، اين بساط، بساطى است كهاگـر اشـتـبـاه كـرده انـد خـوب ، اشـتـبـاه است يا اگر يك نقشه اى در كار هست كه يك همچوكارهايى بشود، نقشه اش را به هم بزنند، مردم با هم باشند. آقا مردم تا حالا در اين چندسال آخر كه چقدر اينها زحمت كشيده اند، مردم خيلى خوبند، مردم ما واقعا خوبند شايد نظيرملت ايران در هيچ جا نباشد، ماها بديم ، آنها خيلى خوبند. من گاهى در ذهنم اين معنا مى آيدكـه اگـر چـنـانـچـه در آخـرت من خودم را مى گويم من جهنم بروم آن كسى كه براى من يككـارى كـرده ، بـه خـيال اينكه من آدم هستم براى من يك كارى كرده است در بهشت باشد، مىگويند بهشت مشرف به جهنم است ، مى بينند آنها را، خوب من چه جواب بدهم به او، اينهابـه مـن بگويند كه ما براى تو مثلا الله اكبر گفتيم تظاهر كرديم تو جورى بودى كهرفـتـى جـهـنم و ما براى خاطر تو بهشت رفتيم تو خودت ملعون بودى ، رفتى جهنم . اينمردم خوبند، اين خوب ها را نگه داريد، اين مردم خوب را با خودتان همراه كنيد. وقتى تماماسـتان ها، اشخاصى كه در استاندارى هستند، تمام استاندارها بنا را بر اين بگذارند كهكـارهـاى خـودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند به مردم كه حكومتاسـلامـى ، حـكـومـت خـدمـت است ، پيغمبر اكرم خدمتگزار مردم بود با آنكه مقامش آن بود ولىخدمتگزار بود، خدمت مى كرد. آن قصه مالك اشتر را من كرارا گفته ام : عبور مى كرد از يكجـائى سـردار اول اسلام بود، از يك جايى عبور مى كرد يك كسى نشناخت و يك فحشى داد،يـك چيزى گفت ، وقتى رد شد آن كسى كه آنجا نشسته بود گفت : تو او را شناختى ؟ گفتنه . گفت : مالك اشتر بود، دويد مردك ، ديد رفته مسجد، رفته مسجد نماز مى خواند، رفتعـذرخـواهـى كـرد.گـفت : من نيامدم مسجد الا اينكه براى تو طلب مغفرت بكنم ، اين يك كلمهببينيد چه مى كند با قلب آن آدم .
بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، مملكتتان با اين ترتيبحفظ خواهد شد
ايـن قـلب هـاى صـاف پـاك مردم را نگه داريد، اين كشاورزها و نمى دانم كارگرها و اينهابـودنـد كـه شـمـا را بـه اسـتـانـدارى رسـانـدنـد والا شـما را استاندار نمى كردند. زمانرضـاشـاه هـيـچ كدامتان استاندار بوده ايد؟! راه نمى دادند شما را، اين مردم بودند كه ايندولت را بـوجـود آوردنـد و ايـن رئيـس جـمـهور را، رئيس جمهور كردند و عرض مى كنم اينمملكت را برگرداندند از آن حالى كه يك حاكمى كه وارد يك جايى مى شد هزار جور فسادمـى كـرد حـالا آنـجـور نـبـاشـد. مـا بـايـد درسـت تـوجـه داشـتـه بـاشـيـم بـه ايـنمـسـائل و خدا را حاضر ببينيم همه جا، در قلوب ما حاضر است ، در هر مجلس حاضراست ، مادر مـحـضـر خـدا هـسـتـيم ، وقتى ما در محضر خدا هستيم ، بندگان خدا كه عزيز خدا هستند درمـحـضـر خـدا ما به آنها اذيت بكنيم اين جرم بخشودنى نيست . بايد نگه داريد اين مردم را.اگـر بـخـواهـيـد كـشـور شـما دوباره اسير نشود و همه چيز را از شما نگيرند و اين پنجاهسـال اخـتـنـاقـى كـه بـعـضـى از شـمـاهـا يـادتـان هـسـت و ده ، پـانـزدهسـال كـه بـعـضـى يـادتـان هـسـت ، هـمه يادتان هست ، آن اختناق دوباره بوجود نيايد و آنذلتـى كـه بـراى همه بود، براى بزرگان بيشتر بود منتها نمى فهميدند، اينها اينقدرقـلبـشـان ظـلمـانى شده بود كه نمى توانستند ادراك كنند. من خدا مى داند اين مطلب هيچ ازيـادم رود كـه وقتى ديدم يك كسى كه خودش را شاه يك كشورى مى داند، ما التبه هيچ وقتاو را نپذيرفته بوديم به اينكه اين شاه است ، اين يك دزدى بود آمده بود اينجا به زور،امـا يـك كـسـى كـه بـه عـنـوان شـاهـى ، مـردم مـمـالك ديـگـر شـنـاخـتـه بـودنـد او را، درمـقـابـل نـيـكـسون بود، نيكسون گمان مى كنم بود، جانسون بود، او آنجا ايستاده بود و اواينجا ايستاده بود، او اصلا توى صورت او نگاه نمى كرد، از خودش ، عينكش را برداشتهبـود، چـشـمـش را از آن طـرف دوخـتـه بـود، ايـن هـم مـثـل يـك بـچـه مـكـتـبـى كـهمـقابل آن معلم هاى سابق بود نه حالا، معلم هاى سابق ، اينطور ايستاده بود. من خجالت مىكشيدم از اينكه ، خوب ، ما در مملكتمان يك نفر مقامى كه عالم او را شناخته اند به اينكه اومـثـلا شـاه ايـران اسـت ، او در مـقـابـل يـك رئيـس جـمـهـور آنـطـورذليـل هـسـت ، چـرا بـايـد بـاشـد؟ براى اينكه مى خواهد از آنجا اجازه حكومت بگيرد و اينجابچاپد، همان كارى كه خود آن سلاطين سابق هم كردند و نخست وزيرهاى آنوقت و نمى دانمفـرمانفرماهاى آنوقت مى كردند كه به تيول مى دادند كشور چيز را، حكومت هاى تكه تكهرا، هـمـيـن كار را مى خواهد او بكند كه آنها اجازه غارت بدهند، بيايد هر كارى بكند آنها همنـگـذارنـد كسى صدايش در بيايد. خوب ، اگر بخواهيد كه برنگردد اين اوضاع ، من چندروز ديگر بيشتر نيستم اما مملكت ، مملكت شماست ، مملكت ، مملكت ايران است ، اگر ايرانى هااز آن صـدر تـا آن ذيـل بـخـواهـند كه اين مملكت شان اينطورى كه حالا پيش خودشان هست وانـشـاء الله ايـن غـائله ها هم ختم مى شود، به خير ختم مى شود انشاء الله ، اگر بخواهيدمـمـلكـت تان مال خودتان باشد و مال خود اين ملت باشد، بايد اين ملت را به همان گرمىاى كـه هـسـت نـگـه داريـد و تـخـيـل ايـنـكـه مـا يـا بـه شـرقمتمايل باشيم يا به غرب متمايل باشيم اين در ذهنتان اصلا ديگر وارد نشود و نگذاريد درذهن كسان ديگرى كه با شما تماس دارند يا ملت وارد بشود، اينها را
هـمـين طور منسجم نگه داريد. يك ملت اصلا نظير ندارد اين ، اگر زمان محمدرضا يك جنگىواقـع مـى شـد، آن در مثلا فرض كنيد در اهواز واقع مى شد، در خراسان برايش زن ها نانمـى پـخـتـنـد؟! دعـا مـى كردند كه انشاء الله شكست بخورد، حالا وضع اينطورى است . دركجاى دنيا شما سراغ داريد يك همچو مطلبى يك همچو پشتيبانى مردم از حكومت ، از ارتش ،سـراغ نـداريـم مـا جـائى در اين ، نظير نداشته است اين ، در تاريخ هم نمى توانيد پيدابكنيد، از بچه هاى كوچكى كه ده تومان دارند مى دهند به ، براى ارتشى كه آنجا، قواىمـسلحه اى كه آنجا كار مى كنند با آن پيرزن هشتاد ساله اى كه چند تا تخم مرغ دارد، اينارزش دارد، ارزش ايـنـهـا زياد است اما بايد حفظ كنيم اين ارزش را. پيروزى مملك ما براىهـمين ارزش هاست ، اين پيروزى قلوب ، بالاتر از پيروزى كشور است . از قلوب اينطور،ايـنـطـور فـتـح قلوب بالاتر از فتح كشورهاست ، اين را حفظش بكنيد و دائما در نظرتانبـاشـد كـه مـا يـك بـنـده خـدايـى هـسـتـيـم كـه ايـن مـردم مـا را بـه ايـنمـحل رساندند و ما براى آنها بايد خدمت بكنيم . رئيس جمهور بايد فكر بكند كه اين مردمكـوچه و بازار من را از پاريس آوردند اينجا و رئيس جمهور كردند، من بايد خدمت بكنم بهمـردم . نـخـسـت وزيـر بـايـد فـكـر همين معنا باشد كه اين مردم بودند كه من را از حبس ها وزجـرهـاى آنـجـا بـيـرون آوردنـد و نـخـسـت وزير كردند، من بايد خدمت به آنها بكنم . شماآقايان هم همين طور، هر كدام كه در آنوقت زجر كشيديد و حبس رفتيد همين ملت شما را نجاتداده است ، هر كدام هم كه نبوديد، اصلش مملكت يك حبسى بود، تمام كشور يك زندانى بودبـراى همه ، بنابراين آن چيزى كه اساس است در اين مملكت ، هم سياست اقتضا مى كند، همديـانت اقتضا مى كند، هم انصاف و وجدان اقتضا مى كند، اين است كه اين خدمتگزارهايى كهمجانى براى شما دارند خدمت مى كنند و براى حكومت دارند خدمت مى كنند، اينها را ارجشان رابـدانـيـد و بـدانيد كه اگر خداى نخواسته اين پيوند سست بشود و گسسته بشود، خداىنخواسته كار همان است كه اول بود، حالا نشود چند وقت ديگر، چند وقت ديگر. از حالا بايدايـن بـنـيـان مـحـكـم بـاشـد، ايـن بـنـيـان بـايـد هـمـيـشـهدنـبـال اسـتـحـكـامـش بـاشـيـد و ايـن اسـتـحـكـام را هـر كـدام شـمـا درمـحـل تـان عـهده دارش هستيد، يعنى يك تكليف شرعى ، وجدانى است كه شما نگذاريد در هرجـايـى كه هستيد آن كسانى كه در زير نظر شما وزير عرض كنم حكومت شما هست به مردمبد سلوكى كنند، مردم را بپذيريد براى خودتان ، برويد توى مردم ، جدا نشويد از مردم. آنـوقـت ايـنطور بود كه مردم را نمى پذيرفتند، جدا بودند از مردم . اگر محمدرضا مىخـواسـت از يـك راهـى بـرود، چـنـد روز از قـبـلش بـايـد هـمـه آنـجـا را، خـانـه هـا راكـنـتـرل كـنـنـد تـا بتواند از آنجا عبور كند، اين سلطنت نيست كه ، اين ذلت است ، اسمش راسـلطـنـت گـذارنـد. بـايـد جـورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، الاناينجورند مردم ، اين را حفظش كنيد، مملكتتان با اين ترتيب حفظ خواهد شد، هر روزى براىمـمـلكـت مـشكل پيدا مى شود، حلالش خود مردم . الان اين مشكلى براى كشور ما پيدا شده استخوب مردم دارند كمك مى كنند. حلالش خود اين مردم هستند، اين پشتيبانى عظيمى كه مردم مىكـنـنـد و آن حـضـورى كـه خـودشان دارند و خودشان هست ، از خودشان مى دانند همه چيز را،ارتش را از خودشان مى دانند، همه چيز را از خودشان
مـى دانـنـد، ايـن بـايـد حفظ بشود تا حفظ بشويم ، تا كشورتان حفظ بشود و اگر خداىنـخـواسـتـه ايـن از دسـت مـا بـرود، مـا بـرمـى گـرديـم بـه آنـطـورى كـهاول بوديم .
كارهاى انجام شده را به مردم عرضه كنيد تا شياطين نگويند كارى نشده
و مـن خـوف ايـن را دارم كـه مـا نعمت خدا كه به ما داده است و همه آنها از جانب خداى تبارك وتـعـالى بـوده اسـت مـا كـفـران ايـن نعمت را بكنيم و عنايت خدا از ما منحرف بشود، ما خودماناسباب اين بشويم و ما بدتر از آنكه بوديم بشويم .
امـا مـشـكـلاتـى كـه شـمـا گـفتيد و آقايان گفتند من نه اينكه نشنيده بودم من گزارش زيادبـرايـم مـى رسـد، اينها انشاءالله كم كم بايد رفع بشود و رفع مى شود و در صدد همهستند و من هم تعقيب خواهم كرد و شايد همين دو روز هم بيايند اينجا، من تعقيب خواهم كرد اينرا و مـن بـراى هـمـيـن جـهـت هـسـتـم . يـك مـمـلكـتـى كـه دوسال است با آن زحمت ها و با آن رنج ها فتح شده است و يك مملكتى گذاشته اند كه آنهمهعـيـب دارد، آنـهـمـه عـيـب را گـذاشـتـه انـد و فـرار كـردنـد اصـلامـال مـردم را، مـال مـلت را بـرداشـتـند، غارت كردند و رفتند، اينهايى كه از زمين هايشان ونـمـى دانـم چـه شـان مـصـادره شده ، بيشتر از اين را بدهكار هستند اينجا. غارت كردند اينمـمـلكـت را رفـتند، محمدرضا گفته بود كه من مملكت را خراب مى كنم مى روم ، درست گفت ،خراب كردند و رفتند منتها ما خيال مى كرديم كه خرابى به اين است كه مثلا بمباران كنندو بـرونـد، آنـهـا خـراب بدتر كردند براى اينكه بمباران يك دفعه مى شود و تمام ، اماايـنـهـا ريـشـه اقـتـصـاد مـا را از بـيـن بـردنـد كـه حـالاسـال هـاى طـولانـى بايد زحمت بكشند مردم تا اين خرابى ها را جبران كنند و اين كارهايىكه شماها انجام مى دهيد، من اين را از زمانى كه آقاى مهندس بازرگان نخست وزير بودند،به ايشان كرارا گفتم با يك مثلى و حالا به شما عرض مى كنم . من عرض كردم به ايشانكه يك مرغ يك تخم مى كند، ببينيد چقدر هياهو مى زند، چه اعلام هائى مى دهد، فريادهايىمـى زنـد يـك تـخـم كـرده ، شـمـا كـار مـى كـنـيـد و سـكـوت ،خيال نكنيد كه ما براى خدا سكوت مى كنيم ، خير براى خدا بگوئيد، براى اينكه اين مملكترا ايـن شـيـاطـيـن دنبال اين هستند كه بگويند هيچ كارى نشد، جمهورى اسلامى آمد و هيچى ،مثل اول . اين بى انصاف ها كه حالا خودشان افسار گسيخته هستند و توى خيابان ها و همهجا با افسار گسيختگى دارند هر شرارتى مى خواهند بكنند و آنوقت نفسشان نمى توانستدر بيايد حالامى گويند چيزى نشده است ، جمهورى اسلامى آمده و آن هم هيچ كارى نكرد، درصورتى كه آنطورى كه به من گزارش مى شود اين مقدارى كه جمهورى اسلامى به مردم، بـا هـمـه گـرفـتـارهـايـى كـه داشـتـه در ظـرف ايـن دوسـال ، يـك سـال و نـيـم انـجـام داده ، بـيـشـتـر از آن مـقـدارى اسـت كـه درطـول سـلطـنـت ايـنـهـا، كـارى نـكردند آنها، بيشتر از آن مقدارى است كه يك حكومت عادلى درآنوقت مى كرد لكن گفته نمى شود، مردم را، شما عرضه نمى داريد.
در هر صورت اين هم جزء نقص است ، ما بايد هر كارى مى كنيم شماها آقايان هر كارى كهمـى كنيد عرضه كنيد به مطبوعات ، در راديو تلويزيون ، در راديو، در مطبوعات عرضهكنيد. گاهى مثلا
يـك چـيـزى در تـلويـزيـون فـيـلم مـخـتـصـرى مـى آيـدخـيـال مى كنند مردم همين بود در صورتى كه پريروز آقاى با هنر اينجا بودند و قضيهمدارسى كه ساخته شده است ايشان مى گفت : مدارس ، پانزده هزار مدرسه است كه تا چندروز ديـگـر، چـنـد وقـت ديـگـر پـانـزده هـزار تـمـام شـونـد، ده هـزار تـمـام شـده و درطـول تـاريـخ ايـنـهـا، در طـول تـاريـخ ، سـه مقابل اين در تمام تاريخ ايران بود و اينپـانـزده هـزار بـه قـدر ثـلث تـمـام آن كـارهـايـى اسـت كـه ازاول تـا حـالا كـردنـد، ايـنها عرضه بايد بشود، گفته بايد بشود، مردم بفهمند كه چقدرخانه ساخته شده است ، چقدر مسجد ساخته شده است ، چقدر حمام ساخته شده است ، چقدر زميناحـيـا شـده اسـت ، چقدر آسفالت شده است ، كار زياد شده است ، بايد اين كارها را به مردمگـفت كه خيال نكنند، شياطين هى نيايند بگويند كه كارى نشد، كارى نشد، خوب اين كارهاشـده اسـت مـنـتـهـا يك مملكتى است كه بايد بشود. بعد هم انشاء الله مى شود و حالا هم همتبايد بكنيد، همه آقايان همت بكنند كه اين كارها پيش برود.
به اين بندگان خدا بايد خدمت بكنيم ، چون خدا احتياج به خدمت ما ندارد
و مـن امـيدوارم كه انشاء الله مؤ فق باشيد و همه مان مؤ فق باشيم و همه مان عازم خدمت بهمـردم . ايـنـهـا بندگان خدا هستند ما به خدا بخواهيم خدمت كنيم ، به اين بندگان خدا بايدخـدمـت بـكـنـيـم و خـدا احـتـيـاج بـه خـدمـت مـا نـدارد. ايـنـهـاعـيـال مردمند و شماها پرستار آن عيال . بايد حفظ بكنيد آنها را و خودتان تا حفظ بشويدخودتان .
انشاء الله خداوند همه شما را تاءييد كند و تؤ فيق بدهد، مؤ فق و مؤ يد باشيد و براىمملكت خودتان خدمت بكنيد و در ذهنتان هميشه اين باشد كه اين شرق و غرب دشمن ماست و هرچيزى كه او به ما بدهد دشمنى است كه براى هلاك ما به ما مى دهد و ما بايد كارى بكنيمكه دستمان پيش دشمن مان دراز نباشد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 16/9/59
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جمع گروهى از پاسداران انقلاب اسلامى عازم جبهه هاى جنگ
لزوم وحدت و پرهيز از اختلافات يك تكليف شرعى و الهى براى همه
بسم الله الرحمن الرحيم
تـاريـخ اسـلام جـز يـك بـرهـه از صـدر اسـلام ، جـوانـانـىمثل جوان هاى ايران ما سراغ ندارد و ملتى مثل ملت ايران در تاريخ ثبت نشده است . شما دركـجـاى تـاريـخ ، جـز يـك بـرهـه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسيع بلكه به طورمـحـدود سراغ داريد كه جوانان يك كشور اينطور عاشق جنگ باشند؟ اينطور عاشق دفاع ازكـشـور خـودشـان بـاشـنـد؟ و ايـنـطـور مـلت هـمـه بـا هـم يـكـصـدادنـبـال پـيـروزى ارتـش و سـپـاه پـاسـداران و سـاير قواى مسلحه باشند؟ كجا ديديد كهعـاشـقانه دنبال شهادت باشند؟ من از اين چهره هاى نورانى و بشاش شما و از اين گريههـاى شـوق شـمـا حـسـرت مـى برم . من احساس حقارت مى كنم وقتى من وقتى با اين چهره هامـواجـه شـوم و اين قلب هائى كه به واسطه توجه به خداى تبارك و تعالى اينطور درچـهـره هـا اثـر گـذاشـتـه اسـت ، احساس حقارت مى كنم . من غير از دعا كه بدرقه شما كنمچـيـزى نـدارم كـه به شما، من چطور به اين احساسات خداگونه و به اين توجهاتى كهشـمـا بـه خـداى تـبـارك و تعالى داريد و به اين عزم راسخ شما و اين شجاعت بى نظيرشما، چطور من مى توانم از شما ستايش كنم ؟
عـزيـزان من ! شما در بارگاه حق تعالى منزلت داريد. شما و ملت ما در يك برهه حساسىاز زمان واقع شده ايد كه بايد همان كلامى را كه در صدر اسلام گفته شده است كه تماماسـلام بـا تـمـام كـفـر مـواجـه هستند، براى شما گفته بشود. شما امروز پاسداران اسلامهستيد. اى دوستان من ! اى عزيزان من ! توجه بكنيد كه اين سفرها كه مى كنيد، اين مجاهداتكـه مى كنيد خالص باشد، براى خدا باشد. اختلافات را، اختلافات شخصى ، اختلافاتگـروهـى در ذهـن خـودتـان نـيـاوريـد. هـمـه شـمـاهـا، چـه ارتش ، چه ژاندارمرى و چه سپاهپـاسـداران و سـايـر داوطـلبـانـى كـه بـراى دفـاع از اسـلام و دفـاع از شرافت اسلامىخـودشان به جبهه ها مى روند همه شماها لشكرهاى اسلامى هستيد، همه شما ارتش امام زمانسلام الله عليه هستيد. توجه كنيد كه آن آداب اسلامى را حفظ كنيد، با هم اختلافات نكنيد.دشـمـن مى خواهد كه بين اين گروه هاى مجهز براى جهاد، اختلاف بيندازد، ارتش را از سپاهپـاسـداران جـدا كـنـد، سـپـاه پـاسـداران را از آنـهـا جـدا كـنـد. شـمـا هـمـهاهـل يـك ملت هستيد، اهل يك اسلام هستيد، همه در پناه قرآن هستيد، زير پرچم اسلام هستيد، باهم هماهنگ باشيد. اگر خداى نخواسته اختلاف پيدا
بـشـود در شـمـا، اخـتلاف پيدا بشود در سران شما، اختلاف بشود در گروه هايى از شما،خـداى نـخـواسـتـه يـك كـشـور اسـلامـى بـه دست كفر مى افتد و اسلام تا زمان هاى بسيارطولانى باز به انزوا كشيده مى شود. اين تكليفى است براى همه جوانان ايران و همه ملتكه در يك همچو وقت حساس اختلاف نكنند و اختلاف ايجاد نكنند. خداى نخواسته با اختلاف ،تـمـام ايـن كشور از دست مى رود و تمام جوان هاى ما باز به آن حالى كه در سابق بودندخـداى نـخـواسـتـه مبتلا مى شوند. كوشش كنيد در اينكه با هم همه برادر باشيد. امروز همارتش ايران و هم ژاندارمرى ايران و هم ساير قواى مسلحه و هم شما برادران همه تان درزير بيرق اسلام هستيد و برادر بايد باشيد. اگر برادر باشيد و با هم و با يك توجهالهـى ، بـا يك وحدت ، به دشمن حمله كنيد شما پيروز هستيد و خداى نخواسته در بين شماخلافى پيدا بشود كه آرزوى دشمن ماست ، دشمن شماست ، ممكن است طور ديگر پيش بيايد.ايـن يـك تـكـليـف الهى است براى همه ، براى همه گويندگان ، براى همه نويسندگان ،بـراى همه شماها كه در جبهه ها جوانمردانه در جبهه ها به پيش ‍ مى رويد و فداكارى مىكـنـيد، يك تكليف الهى است براى همه كه دعوت به وحدت بكنند، دعوت به اجتماع بكنند.اين جوان هاى ما از هر طايفه اى و از هر گروهى كه هستند و در جبهه ها براى اسلام جنگ مىكـنـند، اينها نور چشم هاى اسلام هستند اينها كسانى هستند كه اسلام و مسلمين به اينها بايدارج بـگـذارد، بـه ايـنـهـا بـايـد افـتـخـار كـنـد. كـسـانـى كـهاهـل قـلم هستند، اهل بيان هستند كوشش كنند كه مردم را دعوت به وحدت بكنند، مردم را دعوتبـه جـهـاد بـكـنند. اگر خداى نخواسته از قلمى ، از زبانى چيزى بيرون بيايد كه موجبتـشـتـت بـشـود، جـرمـى اسـت نـابـخـشـودنـى پـيـش خـداى تـبـارك و تـعـالى . هـمـهاهل اين كشور هستيد و مى خواهيد كشورتان را حفظ كنيد. اختلاف نباشد بين تان ، گوش بهاشـخاصى كه ايجاد اختلاف مى كنند ندهيد و همه همصدا با هم توجه كنيد به خداى تباركو تعالى . قدرت هاى بزرگ كه ماءيوس شدند از اينكه با جنگ و با حمله نظامى بتوانندكارى بكنند، دست به شيطنت زده اند و مى خواهند شماها را از هم جدا كنند و اختلاف بين شمابيندازند.
تضعيف روحانيت ، توطئه براى غارت و وابسته كردن ما
بـيـدار بـاشـيـد، مـلت مـا بيدار باشد، توجه داشته باشد كه هر گوينده اى كه بخواهدايـجـاد اخـتـلاف بـكـنـد، هـر گـويـنده اى كه بخواهد روحانيوين را تضعيف بكند، نظر بهروحـانـيون تنها نيست . آنها را تضعيف مى كند، دنبالش شما هستيد. آنها مى خواهند كه هجومبـه ايـن مـمـلكت بكنند و همه چيز اين مملكت را ببرند و كسى نباشد يك تعرضى بكند، يكمقابله اى بكند. شما هر كدامتان كه يادتان باشد، از اولى كه اين كودتاى رضاخان تحققپـيـدا كـرد تا حالا در هر قضيه اى كه بوده است روحانيون درصف مقدم مخالفت كرده اند وزجـرهـا كـشـيـدنـد و حـبـس هـا رفـتـنـد و تـبـعـيـدهـا رفـتـنـد و مـردم مـسـلمـاندنـبـال آنـهـا هـسـتـنـد و اگـر چـنـانچه آنها از مردم گرفته بشوند و مردم از آنها گرفتهبـشـونـد، آن روزى اسـت كـه ابـرقـدرت هـا جـشـن مـى گـيـرنـد. روشـنـفـكـرهـايـى كـهعـامل ابرقدرت ها نيستند لكن اعمالى مى كنند، صحبت هائى كنند كه در نتيجه ، همان نتيجهاعمال آنها را مى دهد، بيدار بشوند، توجه بكنند به اينكه
يـك مـمـلكـت اسـلامـى اسـت ، يـك مـمـلكـتـى اسـت كـه مـال خـودتـان شـده اسـت ،مـسـتـقل است ، وابسته به هيچ جا نيست ، كارى نكنيد كه اين وابستگى كه گسسته شده استدوبـاره پـيـوسـتـه بـشـود. دعـوت بـه اسـلام بـكـنيد، دعوت به صلاح بكنيد، دعوت بهتجهيزات سلاحى بكنيد، دعوت به فرهنگ اسلامى بكنيد. اين فرهنگ هاى غربى را بيش ازپـنـجـاه سـال است كه شما ديديد و هر چه به سر اين ملت آمد از اين فرهنگ غربى آمد، هرانـحـرافـى كـه بـراى جـوان هـاى عـزيـز مـا پيدا شد به واسطه اين فرهنگ غربى بود.روشـنـفـكـرهـا تـوجـه كـنـند به اينكه مهلت بدهند يك چندسالى هم فرهنگ اسلامى باشد،تجربه كنند ببينند كه با فرهنگ اسلام چه خواهد شد.
مقصد، شكست ابرقدرت هاست
مـن دعـاگوى همه شماها هستم و باز تاءكيد مى كنم كه در جبهه ها كه انشاء الله با سلامتبرويد و با سلامت برگرديد و پيروز باشيد با پيروزى برگرديد، پيروزى شما درگـرو وحـدت شـمـاسـت و در گـرو ايـمـان شـمـاست . ايمان داشته باشيد، قوى كنيد ايمانخـودتـان را و بـا همه قواى مسلحه همراه باشيد، مقصد يك مقصد است و آن شكست ابرقدرتهـاست و من اميدوارم كه شما با سلامت و سعادت باشيد و اين راهى كه راه خداست طى كنيد وبا پيروزى برگرديد و اينجا من شما را پيروزمندانه باز ملاقات كنم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 17/9/59
بيانات امام خمينى در ديدار با سه تن از مخترعين
بسم الله الرحمن الرحيم
مـهـم ايـن اسـت كـه ايـرانـى هـا بـفـهـمـنـد كـه خـودشـان مـى تـوانـنـد كـار بـكـنـنـد. در اينطول زمان اين معنا را همچو كرده بودند كه ايرانى ها چيزى نيستند و بايد همه ، همه چيز رابـرونـد از خـارج بـياورند، از اروپا بياورند، از آمريكا بياورند، اين شد كه اسباب اينشد كه مغزهاى ايرانى به كار نيفتاد و نگذاشتند به كار بيفتد. ايران افرادش ، مردمش ازساير افراد كمتر نيستند بلكه از بسيارى بالاترند لكن نگذاشتند كه اين استعدادها بهكـار بـيفتد. بايد استعدادها را به كار بيندازند و دولت و ملت تاءييد كنند از اين كسانىكـه اخـتـراع و ابـداع كـنـنـد تـا انـشـاءالله ايـران خـودش هـمـه چـيـز را بـسـازد ومـسـتـقـل بـشود. مى گويم انشاء الله كه به دولت تذكر بدهند كه همراهى كنند و ملت همالبـتـه مـؤ ظـف اسـت كـه بـا شما همراهى كند تا انشاء الله كارها را راه بيندازيد و ايرانانشاء الله مستقل بشود و استقلال وقتى است كه شما ديگر احتياج به اينكه دستتان را درازبـكـنـيـد بـه خـارج چـيـزى بـگـيـريـد نداشته باشيد. مادامى كه ما محتاجيم از ديگران چيزبـگـيريم مستقل نيستيم ، مادامى كه ما زراعتمان به اندازه اى نشود كه دستمان پيش ديگراندراز نباشد وابسته هستيم ، تا ما نتوانيم صنعت خودمان را برسانيم به آنجائى كه ديگرمـحتاج به ديگران نباشيم وابسته ايم ، بايد همه كوشش كنيم ، آنهائى كه مخترع هستند،آنـهـائى كه متفكرهستند، زارعين ، كارخانه دارها، همه كوشش كنند كه خودشان كار خودشانرا انجام بدهند. من دعا مى كنم انشاء الله مؤ فق و مؤ يد باشيد و مى گويم سفارش هم كنندكه همراهى كنند با شما و كمك كنند تا انشاء الله كارها را به خوبى انجام بدهيد. مؤ فقو مؤ يد باشيد، انشاء الله .
تاريخ : 22/9/59
بـــيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمع فرماندهان سپاه پاسداران و مسؤ ولين دايره سياسىـايدئولوژيك ارتش جمهورى اسلامى
يكى از چيزهايى كه براى ساختن انسان مفيد است ، تلقين است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد از همه توده هاى ملت تشكر كنم كه در اين برهه از زمان اينطور كه شايستهحـكـومت اسلامى است كه تمام با هم پشتيبان هم باشند، بپاخاستند و همه قشرها به وظايفانسانى اسلامى خود عمل مى كنند، و از تمام قواى مسلحه ، چه ارتش و چه سپاه پاسداران وچـه ژانـدارمـرى و چه شهربانى و چه بسيج و همه تشكر كنم كه در اين موقع حساس همهآنها با هم مشغول فداكارى هستند و براى اسلام خدمتگزار هستند و من اميد اين را دارم كه همهايـنـهـا از جـنـود اسـلام و امـام زمـان سـلام الله عـليـه بـاشـنـد. بـعـضـى ازمـسـائل اسـت كـه اهـمـيـتـش ايـنـقـدر زيـاد اسـت كـه بـايـد آنمـسـائل را تـكـرار كـرد. كـتـاب هـائى كـه بـراى انـسـان سـازى آمـده اسـتمثل قرآن كريم و كتاب هائى كه در اخلاق نوشته مى شود و مقصود ساختن يك انسان است وسـاخـتـن يـك جـامـعه است ، به حسب اهميت ، هر موضوعى در آنها تكرار شده است . تكرار درقـرآن مـجـيـد زيـاد اسـت و بـعـضـى هـا خـيـال مـى كـنـنـد كـه ايـن تـكـرار چـرا؟ وحـال ايـنـكـه لازم است يكى از چيزهائى كه براى ساختن انسان مفيد است تلقين است . انسانخـودش هـم اگـربـخـواهد ساخته بشود، بايد آن مسائلى كه مربوط به ساختن خودش استتـلقـيـن كند به خودش ، تكرار كند. يك مطلبى كه تاءثير در نفس انسان بايد بكند، باتـلقـيـنـات و تـكـرارهـا بيشتر در نفس انسان نقش پيدا مى كند. نكته تكرار ادعيه و تكرارنـمـاز در هـر روز چـنـديـن دفـعه و هميشه اين است كه انسان با گفتن و شنيدن ، خود انسانقـرائت مـى كـنـد و مـى شـنـود ايـن آيـاتـى كـه سـازنـده اسـتمـثـل سـوره مـباركه حمد كه يك درس سازنده است ، انسان بايد اينها را تكرار كند و تلقينكـنـد و نفس را حاضر كند براى شنيدن . انسان خودش كه يك مطلبى مى گويد، سامع يكدفـعـه مـى شـنـود و در قـلبـش هـم وارد مـى شـود لكـن گـويـنـدهاول در قلبش نقش مى بندد، بعد او را مى گويد و بعد مى شنود و بعد باز در قلبش واردمـى شـود. تـلقـيـن از امـورى اسـت كـه لازم اسـت . ايـنـكـه مـن در بـعـضـى ازمـسـائل براى دوستان دائما يك مطلب را تلقين مى كنم و اظهار كنم براى اين است كه مطلبمهم است ، ساختن يك جامعه است ، ساختن يك ملت است و تا ساخته نشود يك ملت و يك جامعه ،نـمـى تـوانـد بـه آن مـقـاصـد عـاليـه اى كـه دارد بـرسـد و لهـذامـسـائل مـهـم را بايد تكرار بكنند، گويندگان تكرار بكنند و شنوندگان هم هم خودشانبه خودشان تلقين بكنند تا انشاء الله تاءثير بكند در نفس .
گـاهى وقت ها گوينده در عين حالى كه خوب مى گويد، در عين حالى كه خوب مى نويسد،كـتـاب توحيد هم مى نويسد، كتاب اخلاق هم مى نويسد لكن همان نوشتن است و گفتن است وعـرضـه داشـتـن اسـت خـودش از آن بـى خـبـر اسـت . بـسـيـارمـسـائل اسـت كـه گـويـنـدگـان هـر جـا بـايـد بـاشـنـد گـويـنـد،مـسـائل را طـرح مـى كـنـنـد و خـيلى هم خوب طرح مى كنند و خيلى هم خوب عرضه مى كنند ودعوت خوب مى كنند و موعظه خوب مى كنند لكن از باب اينكه خودشان ساخته نشده اند مىگـويند و خودشان بى خبرند. چه بسا اشخاصى كه كتاب اخلاق مى نويسند و بسيار همخـوب مـى نويسند و خودشان متصف به اخلاق حسنه نيستند و چه بسا اشخاصى كه توحيدرا خـوب تـدريس مى كنند و خوب القا مى كنند و خودشان بى خبرند. گوينده اگر خودشبـى خـبر شد، تاثير در كلامش هم كم خواهد شد. گاهى يك انسانى در گفتار بسيار خوباست و بسيار جليل صحبت مى كند، در نوشتن هم بسيار خوب چيز مى نويسد و خوب القا مىكـند لكن خود نويسنده و خود گوينده و خود موعظه كننده را وقتى انسان مى بيند، مى بيندعـمـلش آنـطـور نـيـسـت . گـر چـه گـفـتـه شـده اسـت كـه : (انـظـر الى مـاقـال و لاينظر الى من قال ) نگاه كن به آن چيزى كه گفته مى شود، نه به آن شخصىكـه آن چـيـز را مـى گـويـد، و حـكـمـت را بـايـد اخـذ كـرد و لو از يـك مـشـرك ، لكـن در عـينحـال كـه ايـن مـطـلب صـحـيـح اسـت ، ايـن مطلب هم بايد مورد توجه واقع بشود كه وقتى(مـاقـال ) را، آن چـيـزى كـه گـفـتـه مـى شـود، شـنـيـديـم ، يـك نـظـرى هـم بـه (مـنقال ) بكنيم ببينيم كه خودش چكاره است .
دعـوت بـه وحـدت از اهـم امـورى اسـت كه امروز در جامعه ما لازم است و تا قشرهاى اين ملتوحدت نداشته باشند، همفكر نباشند، هم عقيده نباشند و باهم آن راهى كه صراط مستقيم استاتـخاذ نكنند با هم آن راه را، به مقصد نخواهند رسيد. شما ديديد كه اين ملت در يك برههاز زمـان كـه بـا هـم وحـدت داشـتـند و مقاصد ديگرى كه داشتند كنار گذاشته بودند و يكمطلب را دنبال مى كردند و آن مطلب اينكه رژيم بايد برود، آنوقت همه با هم اين مطلب رادنـبـال مـى كـردنـد و عـمـل هـم مـى كـردنـد، هـمـچـو نـبـود كـه بـگـويـنـد بـايـد برود لكنعمل نكنند. من كه ملت مى گويم ، ملت همين جمعيت كوچه و بازار و خيابان هاست و همين جنوبشـهـرى هـا. آنـهـا آنـوقت مستهلك بودند، در عين حالى كه از رفتن رژيم متاثر بودند لكنجـمـعـيـت بـوده كـه در مقابل اين سيل خروشان ملت و آن درياى خروشان ملت چيزى نبودند ولهـذا حرفى نمى زدند، نمى توانستند اظهار كنند و شما ديديد كه با آن وحدتى كه ملتمـا پـيـدا كـرد و هـمـه از يـك راه مـى رفـتـنـد و يـك مـقـصـد داشـتـنـد، هـمـه قـدرت هـائى كهدنـبـال اين قدرت شيطانى شاه بود، شكستند و شاه حتى از سربازهاى خودش هم ، آنهائىكـه جـز بـا مـلت و جـزء توده ها بودند، منزوى شد و نتوانست بماند و رفت به جايى كهبـايـد بـرود ايـن وحـدت و تـوجـه بـه خـدا و الله اكـبر بود كه شما را بر آن قدر ت هاپـيـروز كـرد و تـا امروز هم در قله پيروزى هستيد. بنابراين من آن توصيه را كه مى كنمبـر هـمـه مـلت اولا" و بـر قواى مسلح ثانيا اين است كه توجه بكنند كه آن وحدت از دستنـرود. و آن تـوجـه بـه خـدا، تـوجـه بـه قـدرت مطلق از دست شما انشاء الله نرود. شماگـمـان نـكـنـيـد كـه مـا الان تـمـام مـقـاصـدمـان حـاصـل اسـت و ديـگـر احـتـيـاج بـه ايـنمسائل نداريم و برويم سراغ
زنـدگـيمان ، يك زندگى پست حيوانى . ما الان در بين راه هستيم و بحمدالله پيروزمندانهتـا ايـنـجـا راه را طـى كـرديـم و ايـن ريـشـه هـاى فاسدى كه در ايران بود، يكى بعد ازديـگـرى از بـيـن رفـتـه و خواهد رفت و شما انشاء الله پيروزمندانه احكام اسلام را در اينمـمـلكـت اجرا خواهيد كرد، لكن مسائلى كه بايد طرح بشود در يك جمعيتى كه از ارتش و ازافـسـرهـاى عـزيـز و از پـاسـداران و رؤ ساى پاسدار در اينجا مجتمعند، مسائلى كه اينجابايد گفته بشود، يك قسم راجع به اين است كه خودشان را بسازند. گمان نكنند كه حالاكـه مـا آن قدرت بزرگ را از بين برديم و رسيديم به يك قدرت و پيروز شديم بر آنقـدرت ، حـالا مـا بـايـد هـمـانطورى كه آن قدرت شيطانى در راه شيطان عرضه مى شد وعمل مى كرد، خداى نخواسته شماها و ما هم اينطور باشيم .
امروز همه اقشار ملت بايد پاسدار اسلام باشند
اشـخـاص بـسـيار با شماها دشمن هستند از باب اينكه شماهائى كه پاسدار اسلام هستيد وكـسـانى كه در ارتش و ژاندارمرى و همه جا، دنبال اين است كه اسلام را تحقق بدهد در اينمحيط و در اين مملكت و انشاء الله بعدها هم در جاهاى ديگر، ناچار شياطين دشمن شما هستند وآن شـيـاطـيـنـى كـه دشـمـن شـمـا هـسـتـنـد بـيـكـار نـنـشـسـتـه انـد، دائمـامـشـغـول نقشه هستند. نقشه هاى نظامى آنقدرها تاثير ندارد، آن كه تاثير دارد نقشه هائىاسـت كه با آن نقشه ها شما را از باطن و از داخل پوسيده كنند و شما را پيش ملت ، از چشممـلت بـيندازند و پشتيبانى ملت را از شما بردارند. نقشه اين است كه اولا" بين خود ارتشتـا مـى تـوانـنـد اختلاف ايجاد كنند، تا مى توانند بين سران ارتش ، اگر توانستند بينسـران و پـايـيـن تـرهـا، تـا آخـر هـر جـا تـوانستند اختلاف ايجاد كنند و بين ارتش و سپاهپـاسـداران اخـتـلاف ايـجـاد كنند، هر يك را پيش چشم ديگرى از چشم ديگرى بيندازند، اينطـايـفـه را بـگـويـنـد كـه ايـنـهـا تـعـهـد بـه اسلام ندارند، آن طايفه را بگويند كه آنهااطـلاعـاتـى نـدارنـد، سـر خـود هـسـتـنـد، نـظـم نـدارنـد، تـمـام ايـنمـسـائل براى اينكه شما را فقط از بين ببرند نيست ، اساس اسلام است ، آن چيزى كه آنهافـهـمـيده اند و امروز احساس كرده اند اين است كه اسلام است كه آنها را عقب نشانده ، اسلاماسـت كـه ايـن قـشـرهـاى مـخـتـلف را بـا هم مجتمع كرده است ، اسلام است كه قطره ها را بهصورت يك سيل خروشان در آورده . آنها اساس مطلبشان اين است كه به اسلام صدمه واردكـنـنـد و امـروز همه ملت از نظامى و قواى مسلح گرفته تا بازارى و دانشگاهى و همه جا،زارع و كـارگـر و كـارمـنـد و هـمـه قشرهاى ملت ، اينها امروز بايد پاسدار اسلام باشند.اسـلام عـزيـز امـروز بـه مـا سـپـرده شـده اسـت و شما بايد اين اسلام را نگه داريد و بهنسل هاى آتيه بسپاريد.
الان اسـلام در دسـت مـاسـت و اگـر آسـيـب بـبـيـنـد هـمـه مـامسوول هستيم
اگر امروز اسلام خداى نخواسته لطمه ببيند، آسيب ببيند، اين گناهش به گردن همه ماست، يـك قـشـر خـاصـى مـسـوول نـيـسـتـنـد. (كـلكـم راع و كـلكـممسوول ) همه مسوول هستيد، همه ملت مسوول هستند
همه ملت بايد مراعات بكنند آن احكام اسلام را. اسلام حق دارد به همه ما و به همه انسان ها.الان اسـلام در دسـت مـاسـت و مـا پـاسـدار او هـسـتـيـم و اگـر آسـيـب بـبـيـنـد هـمـه مـامسوول هستيم ، در بارگاه خدا همه مسوول هستيم . اگر خداى نخواسته در بين پاسداران يكاخـتـلافى باشد يا يك كارهائى در بين آنها واقع بشود كه بر خلاف مصلحت اسلام است ،بر خلاف مصلحت ملت است ، بر خلاف مصلحت كشور اسلامى است ، اين مسووليت دارد. گماننـكـنـيد كه خوب من يك نفرم و يك عمل مى كنم اين چه ربط دارد به ديگران ، امروز اينطورنـيـسـت ، قـبـلا" هم اينطور نبوده . عمل يك شخص در يك جامعه اثر دارد، جامعه عبارت از ايناشـخـاصـنـد، يـك چـيـز ديـگـرى نـيـسـت . عـمـل هـر يـك از شـمـا تـاثير دارد، وقتى شما يكعـمـل زشـتـى كـرديـد، ديـگـران هـم كـه مـى بـيـنـنـد در آنـها تاثير مى كند، وقتى شما يكعمل صالحى انجام داديد، ديگران هم وقتى كه مى بينند در آنها تاثير مى كند، اگر خداىنـخـواسـتـه شما يك كارى بكنيد كه براى اسلام ضرر داشته باشد، يك ظلمى بكنيد، يكخـلافـى بـكـنيد شماها مسوول هستيد و همه ملت مسوول هستند. همه بايد جلوگيرى كنند. همهرعـيـت هـسـتـنـد، هـمـه راعـى هـسـتـنـد و همه مسوول . مبادا اينطور بشود كه اسلحه را از ظالمگـرفـتـيـد و خـودتـان ظـلم كنيد. رژيم سابق براى كارهايش شد آن رژيم منفور و ملعون ،بـراى خـرابـكـارى شـد او، نـه بـراى شـخـص كـه شـخـصـش كـى بـود و پـسـر كـى ،عمل اسباب اين شد كه مردم را از او منحرف كرد و با انحراف مردم نتوانست دوام بياورد.
مـنـافق شما را دعوت به اسلام حقيقى مى كند و خودش آن را نمى خواهد ينطور نباشد كهما بگوئيم و نكنيم ، اينطور نباشد كه ما دعوت به اتحاد بكنيم و عملمان برخلاف باشد،اينطور نباشد كه ما در روزنامه هايمان دعوت به اتحاد بكنيم و عملمان غير از او باشدمـعـنـى مـنـافـق هـمـيـن اسـت كـه چـيـزى را مـى گـويـد و خـودشعـمـل نمى كند، شما را دعوت به خير و صلاح مى كند و خودش خير و صلاح ندارد، شما رادعوت به اسلام حقيقى مى كند و خودش آن را نمى خواهد، شما را دعوت به اتحاد مى كند وخودش دنبال اين نيست كه اتحاد را ايجاد كند، شما را از نفاق پرهيز مى دهد و خودش آنطورنيست . ما بايد با توجه به خداى تبارك و تعالى قشرهاى خودمان را با هم فشرده كنيم .شـمـا آقـايـان افـسـران كـه انـشاء الله موفق باشيد، توجه داشته باشيد، توجه داشتهباشيد كه ارتش سابق كه مورد آنهمه طعن و لعن مردم بود، براى كارهائى بود كه كردهبود و براى خلاف هائى بود كه تحميل به او شده بود و بعد از آنكه آن قشرهاى فاسدآن از بين رفت و آن قشرهائى كه فاسد نداشتند ملحق به ملت شده اند، مى بينيد كه پيشمـلت چـه ارزشـى شـمـا داريـد. آن روز وقـتـى كـه شـمـا تنها يا جمعا از بين مردم عبور مىكـرديـد، مـردم اگـر بـه شـما هم نگاه مى كردند از ترس بود و الا قلب هاى آنها با شمانـبـود و بـه شـمـا پـشـت كـرده بـودنـد. امـروز دل هـاى مـلت هـمـه بـا شـمـاسـت ،دل مـلت بـا قـواى مـسـلحـه اسـت . شـمـا از مـلت هـسـتـيد، جدا نيستيد، اگر حساب خودتان راهـمانطورى كه در سابق بود از ملت جدا بكنيد، ملت به شما پشت خواهد كرد و براى شمادوام نـخـواهـد بـود. هـمه قواى مسلحه اينطور هستند، همه ارگان هاى دولتى اينطور هستند.اگـر يـك دولتـى ، يـك قـواى مـسـلحـه اى ، يـك كـارمـنـدى بـخـواهـد بـه مـردمتحميل بكند، اين از
اسـلام نـيـسـت ، قـواى مـسـلحـه در خـدمـت مـلت هـسـتـنـد نـهتـحـمـيـل به ملت ، نه زور گويى به ملت . دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستندنـه آقـاى مـلت ، خـدمـتگزارند اينها. اگر بخواهيد بر همه قدرت ها مسلط بشويد و نتواندهـيـچ قـدرتـى شـمـا را بـرگـردانـد بـه آن حـال اول ، كـهحـال ذلت ، حـال مـسـكـنـت ، حـال غـارت زدگـى بـود، بـايـد هـمـه بـا هـم بـاشـيـد،خيال نكنيد پاسدارها عليحده هستند و ژاندارمرى عليحده و ارتش عليحده و هر كدام يك بساطعـليـحـده . هـمه خودتان را برادر بدانيد و همه مقصدتان يكى است ، مقصدتان اين است كهاسلام را انشاء الله تقويت كنيد و اسلام را پياده كنيد، آن چيزى كه سعادت همه ملت ها برپـيـروى از اوسـت ، هـمه زير پرچم توحيد هستيد، زير پرچم اسلام هستيد، و با اين وضعكـه زيـر پرچم اسلام هستيد، آسيب پذير نخواهيد بود. و من اينكه مكرر اين مطلب را عرضمى كنم براى اهميت مطلب است كه بايد هى تلقين كنيم ما به هم . هر كس موعظه مى كند همينرا بـگـويـد، هـر كـس سـخـنـرانـى مـى كـنـد هـمـيـن مـطـلب را بـگـويـد،خـيـال نـكـند اين را گفته اند، بايد هميشه گفت ، بايد هميشه به گوش مردم و به گوشملت و به گوش همه ارگان هاى دولتى هى خواند به اينكه آقا فراموش نكنيد وحدت را،هـى نـگـوئيـد وحدت و دنبالش نباشيد، عملا" با هم وحدت داشته باشيد شما برادرهاى همهستيد. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم شما را به عنوان برادرى شناخته است . اگرچـنـانچه خداى نخواسته اختلافات سر هواهاى نفسانيه در كار باشد، به قوت ايمانى ازبـيـن مـى رود و آن كـسـى كـه اختلاف ايجاد مى كند از فرقه اسلام خارج مى شود به حسبواقـع ، ولو در صورت هم بين مسلمين باشد. من از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم كههـمـه شما را و همه ملت ما را و همه قواى مسلح را با هم منسجم كند كه همه آنها قدرت واحدهباشند در مقابل ابر قدرت ها.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 23/9/59
تلگرام امام خمينى به آيت الله العظمى گلپايگانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حـضـرت آيـت الله آقـاى گـلپـايـگـانـى دامـت بـركـاتـه مـصـيبت وارده را به جنابعالى وفاميل محترم تسليت ، سلامت وجود محترم را از خداوند تعالى خواستار است .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 26/9/59
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع مـعـلوليـن و پـاسـداران انـقـلاب اسـلامـى شـهـرسـتـانتبريز
شما زبان گوياى اسلام و افتخار هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن نـمـى دانم از كجا شروع كنم و نمى دانم با مواجهه با اشخاصى كه در راه اسلام ، درراه خـداى تـبـارك و تـعـالى معلول شده اند و در اينجا حاضرند و چهره هايى كه عازم بهسـفـر بـراى دفاع از اسلام هستند، چطور ستايش كنم . من ازشما جوان ها، از شما كه در راهاسلام و در راه ايمان خودتان رنج ديديد و معلول شده ايد و شما جوان ها كه عازم به جبهههـسـتـيـد، چـطـور تشكر كنم . من وقتى اين صحنه هاى تاءسف آور و افتخار آميز را مى بينمعـاجـزم از ايـنكه در مقابل آنها مطلبى بگويم . شما خودتان زبان گوياى افتخار هستيد،زبان گوياى اسلام هستيد. شماها افتخار براى اين ملت آفريديد و شماها بوديد كه دستقدرت هاى بزرگ را، چپاولگررا، معاند با اسلام را، طاغوت را از اين مملكت كوتاه كرديدو شـمـا هـسـتـيـد كـه بـراى اسـلام بـاز كـوشش مى كنيد و جانفشانى مى كنيد و هيچ چيز درمـقـابـل ايـن خـدمت ها جز خداى تبارك و تعالى ، نمى تواند به شما اجرى بدهد. زحمت هاىشـمـا را خـداى تـبـارك و تـعـالى اجـر خـواهـد داد. شـمـا اگـر چـنـانـچـهمـعـلول هـسـتـيـد كـه خـداونـد شـفـا بـدهـد هـمـه شـمـا را و بـراى خـدمـت بـه اسـلاممـعلول شده ايد و شمايى كه عازم جبهه ها هستيد، براى خدمت به اسلام هستيد، اسلام براىشـمـا بـسـيار ارج قائل است و تشكر از شما مى كند و همه ملت از شما متشكر هستند. الان مىبينيد كه سراسر كشور ما در حال جهاد هستند، هر كدام به يك قسمى . شما جهاد خودتان راكـرديـد و خـداونـد بـه شـمـا اجـر بـدهـد و شـما هم براى جهاد مى رويد و خداوند به شماپـيـروزى بـدهـد و مـلت هـم پـشـتـيـبـان شـمـا هـسـت ، آنـهـا هـم درحال جهاد مى رويد و خداوند به شما پيروزى بدهد و ملت هم پشتيبان شما هست ، آنها هم درحـال جـهـاد هستند، زن و مردشان ، كوچك و بزرگشان ، لكن آنچه كه هست اين است كه ما هرچـه داريـم از خـداى تبارك و تعالى داريم و بايد اين امانت را به او بسپريم . شما موفقشـديـد كـه در جـبـهـه هـا رفـتـيـد و در مـيـدان هـا رفـتـيـد ومـعلول شديد، موفق شديد و شما هم انشاء الله موفق خواهيد شد به پيروزى . من بايد ازهـمـه شـمـا و از هـمـه مـلت ايـران كـه اينطور براى كشور خودشان ، براى اسلام عزيز وبـراى نـجـات مـسـتضعفين كوشا هستند، تشكر صميمانه كنم . خداوند همه شما را به عنايتخـودش غـريـق رحـمـت هـاى واسـعـه خـودش و غـريـق تـشـكـرهـايـى كـهدنبال او همه بركات هست ، بفرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ :27/9/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى دفتر تحكيم وحدت حوزه ـ دانشگاه
علم و تعهد به منزله دوبال براى رسيدن به مراتب ترقى و تعالى هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
چـه مـجـلس شـورانـگـيـزى اسـت و چه اجتماع مباركى ، يك روز بود كه دانشگاه و حوزه هاىعـلمـيـه نـه آنكه از هم جدا بودند، جوى بوجود آورده بودند كه با هم شايد دشمن بودند،نـه دانـشـگـاهـى تـحـمـل روحـانـى را داشـت و نـه روحـانـىتـحـمل دانشگاهى . اساس هم اين بود كه اين دو قشرى كه با اتحادشان تمام ملت متحد مىشوند، از هم جدا نگه دارند و باهم مخالفشان كنند تا ملت اتحاد پيدا نكند. بحمدالله درايـن نـهـضـت اسـلامـى ، ايـن انـقـلاب اسـلامـى ، ايـنتـحول بزرگ حاصل شد كه هيچ يك از اين دو طايفه خودشان را از ديگرى انشاء الله جدانمى دانند. آن وحشتى كه دانشگاهى ها از معمم داشتند و آن وحشتى كه معممين از دانشگاهى هاداشـتـه انـد، بـه اذن خـداى تـبـارك و تـعالى مرتفع شد و حالا شما برادران دانشگاهى وبـرادران روحـانـى در كـنـار هم براى رفع مشكلات و براى به پيروزى رساندن انقلابمجتمع هستيد.
دانـشـگـاه و حـوزه هـاى عـلميه روحانيون مى توانند دو مركز باشند براى تمام ترقيات وتـمـام پـيـشـرفـت هـاى كـشور و مى توانند دو مركز باشند براى تمام انحرافات و تمامانـحطاطات . از دانشگاه هست كه اشخاص متفكر متعهد بيرون مى آيد. اگر دانشگاه ، دانشگاهبـاشـد، اگـر دانـشـگـاه واقـعـا دانـشـگـاه بـاشـد و دانـشـگـاه اسلامى باشد يعنى در كنارتـحـصـيـلات متحقق در آنجاتهذيب هم بايد، تعهد هم باشد، يك كشورى را اينها مى توانندبه سعادت برسانند. و اگر حوزه هاى علميه مهذب باشند و متعهد باشند، يك كشور را مىتوانند نجات بدهند. علم تنها اگر ضرر نداشته باشد، فايده ندارد. تمام اين ، وقتى مابـه يـك نـظر وسيعى به همه دنيا و به همه دانشگاهائى كه در دنيا هست بيندازيم ، تمامايـن مـصـيـبـت ها كه براى بشر پيش آمده است ريشه اش از دانشگاه بوده ، ريشه اش از اينتـخصص هاى دانشگاهى بوده . اينهمه ابزار فناى انسان و اينهمه پيشرفت هايى كه بهخيال خودشان در ابزار جنگى دارند، اساسش از دانشمندانى بوده كه از دانشگاه بيرون آمدهانـد. دانـشـگـاهـى كـه در كـنـار او اخـلاق نـبـوده اسـت ، در كـنار او تهذيب نبوده است و تمامفـسـادهـائى كـه در يـك مـلتـى يـا مـلت پيدا شده از حوزه هاى علميه اى بوده كه متعهد بهدسـتـورات اسـلامـى نـبـوده انـد. تـمـام اين اديانى كه ساخته شده است از دانشمندان و علماسـرچـشـمـه گـرفـتـه است ؛ علمى كه پهلوى او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است ، تهذيبنبوده است . دنيا را دانشگاه به فساد
كـشـانـده اسـت و دنيا را دانشگاه مى تواند به صلاح بكشد. دانشگاه سرتاسر جهان اگرچـنـانـچـه مـوازيـن انـسانى را، اخلاق انسانى را، آنچه كه در فطرت انسان است ، در كنارتعليم و تعلم قرار بدهند، يك عالم ، عالم نور مى شود. و اگر چنانچه تخصص ها و علمهـا مـنـفـصـل بـاشـد از اخـلاق ، مـنـفـصـل بـاشـد از تـهـذيـب ،مـنـفصل باشد از انسان آگاه ، انسان متعهد، اينهمه مصيبت هائى كه در دنيا پيدا شده است ازهـمـان مـتـفـكـرين و متخصصين دانشگاه ها بوده . اين دو مركز كه مركز علم است هم مى تواندمـركـز تـمام گرفتارى هاى بشر باشد و هم مى تواند مركز تمام ترقيات معنوى و مادىبـشـر بـاشـد. عـلم و عـمـل ، عـمـل و تـعـهـد بـه مـنـزله دوبال هستند كه با هم مى توانند به مراتب ترقى و تعالى برسند.
دانشگاه در سراسر دنيا در خدمت ابرقدرت ها هستند و ما مى خواهيم نباشند
شما 50 سال ديديد كه در اين حكومت جائر دانشگاه بود، اساتيد دانشگاه بودند و كشور مارا همان اساتيد دانشگاه و همان دانشگاه ها كشاندند به دامن ابر قدرت ها. اين فاجعه بودهاسـت بـراى ايـن مـلت كه ابزار علمش دست كسانى باشد كه متعهد نيستند و به فكر كشورخـودشان نيستند. اين فاجعه است كه ابزار علم در دست اشخاصى باشد كه متعهد نيستند واخـلاق اسـلامـى ندارند. فرق ، بين دانشگاه و حوزه هاى علميه نيست در اينكه اگر همراه باعـلم ، تـعـهـد بـاشـد، تـزكـيـه بـاشـد، بـا ايـن دو بـال عـلم و اخـلاق وعـمـل مـمـلكـت خودشان را، كشور خودشان را نجات مى دهند و از حلقوم آنهائى كه مى خواهندهـمـه چـيـز مـا را بـبـرنـد نـجـات مـى دهـنـد و اگـر عـلم تـنـهـا بـاشـد، فـقط در دانشگاه هاتـحـصـيـل علم باشد، در مدارس تحصيل علم باشد، اين علم انسان را به فنا مى كشد منشاءهـمـه گـرفـتـاريـهاى يك كشور از دانشگاه و حوزه هاى علمى و منشاء همه سعادت ها، مادى ومـعـنـوى . از دانـشـگـاه است و حوزه هاى علمى . اينكه نقشه هاى بزرگ براى نفوذ كردن دردانشگاه ها و تربيت كردن جوان ما را به يك تربيت هائى كه بر خلاف مصالح كشورشاناسـت ، ايـن بـراى ايـن است كه اگر دانشگاه فاسد بشود، يك كشور فاسد مى شود. اگردانـشـگاه فقط نظرش به اين باشد كه تحصيل علم بكند، ما فرض اين را مى گيريم كهخير، خوب هم تحصيل مى كرد (در صورتى كه اينطور نبود)، اگر ما فرض بكنيم كه دردانشگاه تمام علوم و فنون به وجه اعلا پياده مى شود و به جوان هاى ما تعليم مى شود،لكـن در پـهـلوى او تـبـليغاتى است كه همين علم را آلت قرار مى دهند از براى انحطاط يككـشـور. ايـنـهـائى كـه از دانـشگاه ها بيرون آمده بودند و به مقام هاى وزارت و كذا رسيدهبـودنـد و بـه مـقامات ديگر، همين ها بودند كه ما را به دامن شرق و غرب كشاندند و ما راوابـسـتـه كـردنـد بـه آنها. ما كه مى گوئيم كه بايد دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، مانمى خواهيم كه دانشگاه نباشد، ما مى خواهيم دانشگاهى باشد كه براى ملت باشد، براىخـودمـان باشد. دانشگاهى كه در خدمت آمريكا باشد، نبودش بهتر است . اينقدر اشخاص ازتعطيل دانشگاه ناراحتند، دانشگاهى كه به حسب آنچه كه به من يكى از مطلعين گفت همين چندروز پـيـش از ايـن ، دانـشگاهى كه اتاق جنگ بوده براى كردستان يعنى در دانشگاه اتاقىبـوده است كه جنگ كردستان را، جنگ دموكرات را و ساير اشرار را اينها اداره مى كرده اند،شماها يك همچو دانشگاهى مى خواهيد؟
شـمـا كـه فـريـادتـان بـلنـد شـده اسـت كـه چـرا دانـشـگـاهتـعـطـيـل است ، مى خواهيد يك همچو دانشگاهى باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود براى هدايتدمـوكـرات و امـثـال ايـن كـه ايـران را بـه بـاد فـنـا بـدهند اين دانشگاه را شما مى خواهيد؟تـاسـفـتـان بـراى ايـن دانـشگاه است آيا اين دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نيست كه بازباشد؟ البته بايد براى اين اشخاصى كه مامورند كه انقلاب فرهنگى دانشگاه را درستبـكـنـنـد تـعـجـيـل بـكـنـنـد كـه در اول مـرتـبـه ، فـرصـتعمل حاصل شده باشد و دانشگاه ، دانشگاه اسلامى و دانشگاه براى خود ملت باشد. والا همينما در دانشگاه را باز كنيم و هر كه مى رود برود، شما مگر نديده ايد كه آنوقت كه دانشگاهبـاز بـود چـه فـسـادهائى بود، دانشگاه سنگر بود از براى كمونيست ها و اتاق جنگ بودبـراى كـمـونـيـسـت هـا و شـمـا تـاءسـف مـى خوريد كه اين دانشگاه نيست ؟ مى فهميد چه مىگوئيد؟ از روى فهم مى گوئيد؟ اگر از روى فهم مى گوئيد، بايد تكليفتان معين بشودو اگـر از روى نـادانـى مى گوئيد، چطور شما اين دانشگاهى را كه در چندين ماه پيش ، دريـك سـال ، چـقـدر پـيـش ، مـركـز هـمـه فـسـادهـا قـرارش داده بـودنـد و درچنگال كمونيست ها و چريك ها و ساير ارگان هاى منافق بود حالا مى خواهيد باز بشود، مىخـواهـيـد بـاز آنـهـا بـيـايـنـد؟ تـاءسف شما بر اين است كه چرا منافقين نباشند در دانشگاهتـاءسـف شـمـا بـر ايـن اسـت كه چرا اسلام بايد باشد در دانشگاه دانشگاهى كه مركز يكهـمـچـو كـارهـايـى بـاشـد، ايـن دانـش هـم حـتـى نـدارد، بـراى ايـنـكـهتـحـصـيـل و دانش وقت مى خواهد، وقت آرام مى خواهد، محيط آرام مى خواهد، محيطى كه هر روزبـه جـان هـم بـيـفـتـنـد و به هم بكوبند هم را، اين محيط نمى تواند محيط حتى علم باشد.شمايى كه دانشگاه را مى خواهيد با همان وضعش باز بشود، شما مى خواهيد ما را به همانوابـسـتـگـى هـايـى كـه داشـتـيـم مـا را بـرسـانـيـد و مـا بـر گـردانـيـد بـهحـال وابستگى . نه دانشگاهى ديگر حاضر است به اين كار و نه ملت حاضر است . شماهاكـه ايـنـقـدر دلسـوزى بـراى دانـشـگـاه مـى كـنـيـد وتـعـطـيـل ، خـوب بـيائيد وارد بشويد در كار، دانشگاه را يك دانشگاه اسلامى اش كنيد، كمككـنـيـد، نـه ايـنـكـه بـنـشـيـنـيـد بـنـويـسـيـد كـه چـرا دانـشـگـاهتـعـطـيـل اسـت آن دانـشگاه را شما مى خواهيد؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا را مىخواهيد شما؟ مى خواهيد از دانشگاه امثال شريف امامى بيرون بيايد؟ اصلاح كنيد خودتان راآقـا، تـوجـه شـمـا نـداريـد بـه مـسـائل ، خـدا نـكـنـد كـه تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد، لكـنحـمـل بـه صـحـت ايـن اسـت كـه تـوجـه شـمـا نـداريـد بـهمسائل ، شم سياسى شماها نداريد. دانشگاه در سرتاسر دنيا در خدمت ابر قدرت ها هستند وبـوده اند و ما مى خواهيم نباشد اين . در دانشگاه هاى ما هم اصلا" علمش هم اينقدرها نبود، يكعـده اى ، البـتـه هـم مـتـعـهـد بـودنـد و هـم چه ، اما در اقليت واقع شده بودند كه مشت محكمكمونيست ها نمى گذاشت اينها كارى انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتيدمتعهد داشته باشيم ، نمى گذارند اينها كه دانشگاه ، دانشگاه باشد، حتى دانشگاه ، دانششهـم در آن نـبـود، اگـر دانـش ‍ در آن بـود، چـرا الان بـعـد از ايـنـهـمـهسـال و ميلياردها خرج و بودجه اين ملت صرف شد و حالا وقتى كه مى خواهند يك مريضىرا كـه يـك قـدرى مـرض آن مشكل است معالجه كنيم ، مى گوئيد بايد برود به خارج ؟ اينوابستگى نيست ؟ شما يك همچو دانشگاهى مى خواهيد كه
بـعـد از پـنجاه سال مريضش بايد برود در انگلستان خودش را معالجه كند؟ اگر دانشگاهبـه هـمـان حـال بـاشـد، هـر روزى كه بر دانشگاه بگذرد بر فساد اين مملكت اضافه مىشـود، مـا را خواهى نخواهى دانشگاه مى كشد به دامن آمريكا يا شوروى . اين نمى شود غيراز ايـن ، بـراى ايـنـكـه اسـاس از دانـشـگـاه شـروع مى شود، مردم بازار نمى توانند ما رابـكـشند به دامن شوروى يا آمريكا، مردمى كه دهقان هستند نمى توانند ما را بكشند به دامنايـن و آن ، مـردمـى كـه در كـارخـانـه هـا هـستند نمى توانند اين كار را بكنند معممين هم نمىتوانند اين كار را بكنند ولو اينكه در آنها آدم فاسد باشد. آن كه مى تواند ما را وابستهكند و در دامن آمريكا يا شوروى بكشد، دانشگاه است براى اينكه همه چيز ما در دانشگاه است. هـمـت كـنـيـد بـا هم دانشگاه را اصلاح كنيد. هى ننويسيد كه چر دانشگاه باز نمى شود. آندانـشـگاه نبايد باز بشود. دانشگاهى كه امثال شريف امامى را تربيت مى كند نبايد هم بازبـشـود. دانـشـگـاه بـايد علم و تخصص را به آن مرتبه عالى برساند و تعهد و اخلاق واسلاميت را هم به آن مرتبه عالى . بايد مهذب بشود، هم دانشگاه هم حوزه هاى علميه .

next page

fehrest page

back page