|
|
|
|
|
|
بيانات امام خمينى در جمع كاگران و كارمندان چاپخانه هفده شهريور، بايد براى استقلال ، از خواب غفلتى كه اجانب در ما بوجود آورده بيدار شويم بسم الله الرحمن الرحيم تـوجـه بـه يـك نـكته و تذكر او لازم است ملتى كه بخواهد سر پاى خود بايستد و ادارهكـشـور خـودش را خـودش بـكـنـد، لازم اسـت كـه اول بـيـدار بـشـود، در سـيـر الى الله هـماهـل مـعـرفـت گـفـتـه انـد كـه يـقـظـه ، بـيـدارى اول مـنـزل اسـت . درطـول تاريخ ، در اين سده هاى آخر، كوشش شده است كه ملت هاى جهان سوم خواب باشند،غافل باشند و توجهشان به شخصيت خودشان نباشند و شخصيت خودشان را اصلا وابستهبه غير بدانند. اين قضيه از سال هاى بسيار طولانى بوده است و هى دائما رشد كرده استتـا ايـن اواخـر بـه رشـد تـمـام رسـيـده بـود. مـن يـك قـصـه شـنـيـدم كـهمـال شـايـد صـد سـال پـيـش از ايـن بـاشـد، صـد و بـيـشـتـر از صـدسـال از شـيـخ مـا مـرحـوم آيـت الله حـائرى رحـمـه اللهنـقـل شـد كـه مـن بـچـه بـودم ، فـرمـوده بـودنـد من بچه بودم در يزد و تازه اين لامپا را،لامـپـاهائى كه آنوقت ها بود آورده بودند و يك جلسه اى درست كرده بودند، مردم جمع شدهبـودنـد آنـجـا و ايـن لامپا را گذاشته بودند، يك پله هائى درست كرده بودند و آن لامپا راگذاشته بودند آنجا، آن بالا، مردم تازه مى ديدند او را، چراغشان قبلا چراغ هاى غير از آنترتيب بوده و يك نفر فرنگى هم آنجا بود، اين هر چند دقيقه يا چند وقت يك دفعه از اينپـله هـارفـت بـالا و آن مـاشـه لامـپا را حركت مى داد اين يك قدرى نورش مى رفت بالا، مردمصـلوات مـى فـرسـتـادنـد بـعـد مـى آمـد پـائيـن يـك قـدرى مـى مـانـد و مـردممـشـغـول تـمـاشـا بـودند دوباره مى رفت بالا آن را مى كشيد پائين ، مردم باز تظاهر مىكـردنـد. ايـن از آنـوقـت هـا مـطـرح بـوده است كه ما حتى نمى توانيم پيچ يك چراغ را بالاببريم ، اين بايد فرنگى اين كار را بكند، بايد از خارج فرنگى ها بيايند و دست شانرا ايـنـطـور كـنـند تا اين ماشه چراغ ، فتيله را بالا ببرد و بعد هم اينطور كنند تا پائينبـيـاورد. كـم كـم ايـن در هـمـه طـبـقـات اين انگيزه رشد كرد. من عكس مجسمه آتاتورك را درتـركـيـه آنـوقـت كه تبعيد بودم به آنجا، ديدم كه مجسمه او رو به غرب بود و دستش رابـالا كـرده بـود و آنـجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيمبايد از غرب باشد. به اصطلاح ، آتاتورك يك مرد مثلا روشنى ، يك مرد كذائى بوده ودر كشور ما هم بعضى از روشنفكرها به اصطلاح گفته بودند كه ما بايد از سر تا قدماروپائى و انگليسى باشيم تا بتوانيم ادامه حيات بدهيم . ما تا نفهميم كه خودمان هم يكشخصيتى داريم ، مسلمان ها هم يك گروهى هستند و شخصيتى دارند و مى توانند خودشان همكار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كارى را، نمى توانيم و تا بيدار نشويم ، نـمـى خـواهـيـم . ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند كه ما هيچ يك از امور صنعتى را قادربر تحققش نيستيم ، ملت ما فقط لولهنگ مى تواند بسازد، كار ديگر از او نمى آيد. باوركرده بود اين ملت بيچاره روى تبليغاتى كه قدرت هاى پيشرفته و بزرگ كرده بودندو تبليغات داخلى كه وابستگان به آن قدرت ها كرده بودند به اينكه ما بايد همه چيزماناز خـارج بـاشـد و مـا بـاورمـان آمده بود يا بسيارى از ما، كه غرب يك نژاد برتر است ،هـمـانطور كه هيتلر اين معنا را از قرارى كه شنيدم مى گفته است كه آلمان يك نژاد برتراست و بعضى از نويسنده هاى ما نوشته بودند كه آن عمله اى كه در آلمان هست و بيلش رادسـتش گرفته ولب خيابان ايستاده كه برود كار بكند، آن آدم چشم آبى را عقيده بسيارىهـسـت بـه ايـنكه براى اداره ممكلت مثلا" امثال ما از اشخاصى كه در اين مملكت هستند بهتر وبـالاتـر مـى تـوانـد عمل بكند اين طرز فكر، ما را آنطور عقب نشانده بود كه اعتقادمان اينبـود كـه اصـلا"از مـا كارى ساخته نيست . ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود، مستشار لازمدارد، از آمـريـكـا يـا از اروپـا بـايـد مستشارانى بيايند تا ارتش ما رابتوانند سروسامانبدهند. ما راجع به صنايع اصلا" نبايد صحبتش را بكنيم ، ما يك ملت لولهنگ ساز هستيم ،ما نسبت به صنايع اصلا" نبايد صحبت بكنيم ، اين صنايع دربست به عهده اروپائى ها وآمـريكائى هاست . ماتابيدار نشويم از اين خواب و تا توجه به اين نكنيم كه ما هم انسانهـسـتـيـم ، مـا هـم شـخـصـيـت داريم ، ما هم ملت هاى بزرگ هستيم ، ما هم ، مسلمين هم يك ميلياردتـقـريـبـا" جـمـعـيـت بـا هـمـه وسـائل دارنـد تـا ايـن مـعـنـا را مـا باورمان نيايد، نمى رويمدنبال كار. يك جمعيتى اگر نشستند و دست شان را دراز كردند پيش يك جمعيت هاى ديگر كهبـده بـه مـا، تـمـام هـمـشـان ايـن بود كه هر چه خواهند از خارج بيايند و بدهند به شما وذخـائر شـمـا را از ايـنـجـا بـبـرنـد در ازاى آن چـيـزى كه مى دهند، اين ملت اگر يك ميليونسـال هـم زنـدگـى بـكـنـد، همان حال اول است ، تنبل بار مى آيد، بى اراده بار مى آيد.اينتـبـليغات دامنه دارى كه كردند و حالا هم باز مى كنند، به گوش شما نبايد برود، شمابـايـد بـيـدار بـشـويـد از ايـن خـوابـى كـه بـيـشـتـر از چـنـدصـدسـال بـه مـا تـزريـق كـردنـد و مـا را خـواب كـردنـد،اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم ، بفهميم كه ما هم از جنس بشر هستيم و ممالك ديگر ورژيم هاى ديگر و نژادهاى ديگر برتر نيستند از ما، منتها آنها با تبليغاتشان مارا جورىكردند كه هميشه دستمان طرف غرب يا طرف شرق دراز باشد و هر چه مى خواهيم از آنجابـراى مـا بـيـايـد. اگـر مـا بـيـدار بـشـويـم كـه مـا هـم مـوجـودى هـسـتـيـممـثـل سـايـر مـوجـودات و مـا هـم انـسـانـى هـسـتـيـم مثل ساير انسان ها و نژاد ما هم نژادى هستمثل ساير نژادها، اگر اين معنا را ما توجه به آن بكنيم و بفهميم كه ما بايد خودمان براىخـودمان وسائل زندگى را فراهم كنيم ، خودمان براى خودمان كار بكنيم ، اگر دستمان رااز شـرق و غـرب كـوتـاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم ، ياد بگيريم لكن بعد ازياد گرفتن خودمان كار بكنيم ، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتى يك گليمى هم كه مىخواهيم ، يك پتوئى هم كه مى خواهيم از آنجا بياورند، يك تفنگى هم كه مى خواهيم از آنجابـيـاورنـد. اگـر مـا بـه ايـن مـعـنـا تـوجـه كـنـيـم و بـيـدار بـشـويـم ،دنـبـال بـيـدارى ، اراده پـيـش مـى آيـد كـه مـا بـخـواهـيـم كـه خـودمـانوسائل زندگى اجتماعى خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان ، بايد كارهاى خودمان راانجام بدهيم ، مدتى مى گذرد و ما خودمان صنعتگر خواهيم شد. آنهائى كـه اين صنعت هاى بزرگ را درست كردند، آنها هم انسان هائى يك سر و دو گوشى هستندكـه مـثـل سـايـر انـسـان هـا، مـنـتـهـا قـبـل از مـا بـيـدار شـدنـد و مـا را خـواب كـردنـد،قـبـل از ايـنـكه ما بيدار بشويم آنها بيدار شدند وهم خودشان را صرف اين كردند كه باايـادى خـودشـان مـسـتـقـيـمـا" يـا بـه غـيـر مـسـتـقـيـم مـاراغـافل كنند، ما را خواب كنند و به ما تزريق كنند به اينكه شما نمى توانيد، حتى تزريقكـنـنـد كـه شما نمى توانيد حكومت كنيد، شما نمى توانيد يك حكومت صحيح داشته باشيد،شـمـا نـمـى تـوانـيـد يـك نـظـام صحيح داشته باشيد شما نمى توانيد يك صنعتى داشتهباشيد. اگر ما از اين خواب بيدار نشويم ، هر چه فرياد هم بزنيم فايده ندارد، شعارهافايده ندارد، آن شعارى فايده دارد كه از روى علم باشد و توجه البته در يك انقلابى ودر يـك نـهـضـتـى اولش شـعـارهـاست كه اين نهضت را به پيش مى برد و اگر اين شعارهانـبـاشـد، انـقـلاب نـمـى تـوانـد پـيـش بـبرد، لكن بعد از اينكه انقلاب پيروز شد بايدعـمل كرد، بايد توجه كرد به اينكه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد، يك دستمان طرفغرب دراز باشد، يك دستمان طرف شرق دراز باشد، تا اين دو دست ما طرف شرق و غربدراز اسـت ، مـا وابـسـتـه هـسـتـيـم ، مـا كـه مـى خـواهـيـم وابـسـتـه نـبـاشـيـم بـايـداول بيدار بشويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم ، ما مى توانيم كار انجام بدهيم . شما ديديد كه قبل از اينكه اين نهضت حاصلبـشـود و انـقـلاب ، كـم شـخـصـى بـود، كـم كـسـى بـود كـهاحـتمال اين را حتى بدهد كه مى شود بر اين قدرت هاى بزرگ غلبه كرد، آن هم يك ملتىكه همه چيزش وابسته بوده و همه چيزش از آنجا آمده و چيزى ندارد، اين يك مساءله اى بودكـه بـاور كسى نمى آمد لكن شما مى ديديد كه وقتى اراده كرديد، ملت اراده كرد، دنبالششـد. وقـتـى مـلت بـيـدار شـد كـه نـبـايـد ايـن ابـر قـدرت هـا در اينجا حكومت كنند و نبايدوابـسـتـگـان آنـهـادر ايـنـجـا حـكـومت كنند، با اينكه كمال قدرت را آنها آنوقت داشتند در عينحـال هـمـيـن سـر و پـا برهنه هاى بازار و كوچه و دانشگاه و جاهاى ديگر قيام كردند و باوحـدت كـلمـه و بـا بـيـدارى ، دشـمـن را از صـحـنـه بـيـرون كـردنـد. اگـر مـلت مـا در اينطـول مـدت ايـن بـيـسـت ، سـى سـال ، از بـيـسـت سال به اين طرف باز همان بودند كه ازپاسبان مى ترسيدند، اگر يك وقتى مى خواستند به كلانترى بروند خوفشان بود كهبروند، از اسم شاه كذا مى ترسيدند، اگر اينها همان ها بودند، نمى توانستند قيام كنندو ايـن واقـعـه را، ايـن واقـعـه اعـجـاز آمـيـز را بـوجـود بـيـاورنـد.اول بيدار شدند، با نطق ناطقين نويسندگان ، بيدار شدند يعنى نويسندگان متعهد، بعدكـه بـيـدار شـدنـد اراده كـردنـد، خـواسـتـنـد، دنـبـال اراده و خـواسـت قـيـامحـاصـل شـد و ديـديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مى شود، ملت ما خواست كه نظام جائرسـلطـنـتـى نـبـاشـد و بـه جاى او يك نظام انسانى اسلامى باشد، اين را خواست و اين شد.البته نمى گويم كه الان ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم ، لكن اين را مى گويم كهآن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد آن رفت از بين و دست آنابـر قـدرت كـوتـاه شـد از مـمـلكـت و مـا الان در اول قدم هستيم و بايد كوشش كنيم ، همه ماكـوشش كنيم ، همه ملت كوشش كنند، هر كسى در هر جا كه هست كوشش كند و كوشش اش اينبـاشد كه ما بايد وابسته نباشيم . اگر دهقان هاى ما در صحراها و در هر جا كه هستند اينمعنا را بفهمند كه كوشش بايد كـرد تـا وابـسـتـه نـبـود و هر كس وابسته است اسير است و ممكن است كه اسارتش زيادتربـشـود، اگر آنها در بيابان ها اين معنا را احساس كنند، اراده مى كنند كه وابسته نباشند واراده مـى كـنند كه ارزاق خود مملكت را خودشان تهيه كنند و اگر در كارخانه هاى ما اين معنارا مـتـنـبـه بـشـونـد كـه ما بايد وابسته نباشيم و ما بايد خودمان براى خودمان كار انجامبـدهيم ، آنها كوشش مى كنند كه كارخانه ها را بهتر راه ببرند و اشخاصى كه مغز تفكرصـنـعـتـى دارنـد اين مغزها را به كار مى اندازند و بعد از اينكه فهميدند كه بايد براىخودمان كار بكنيم و بايد صنعت را هم ، چه صنعت بزرگ ، چه صنعت كوچك را خودمان بايددرسـت بـكـنـيـم ، ايـن مـبـداء عـمـل مـى شـود كـه بـعـد از آن بـيدارى و اين اراده راه بيفتند ومـشـغـول بشوند و تفكر كنند و مغزها را به كار بيندازند و كار خودشان را خودشان انجامبدهند. اميد را كه جنود الله است در خود زنده و ياس را نابود كنيد شما متوقع نباشيد كه همين امروز بتوانيد طياره درست كنيد، ميگ درست كنيد، البته الان نمىشـود امـا مـايـوس نـبـاشـيـد از ايـنـكه مى توانيم درست كنيم ، بايد بيدار بشويد برويددنبال اينكه آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بكنيد وقتى اين فكر در يك ملتى پيداشـد و ايـن اراده در يـك مـلتـى پـيـدا شـد، كـوشـش مـى كـنـد ودنـبـال كوشش اين مطلب حاصل مى شود، ياس از جنود ابليس است يعنى شيطان ها انسان رابـه يـاس وا مـى دارنـد هـمـيـن ابـليـس هـائى كـه مـى بـيـنـيـد درطـول تـاريـخ مـلت ضـعـيـف را مـايـوس كرده اند، همين هائى كه به ملت هاى ضعيف تزريقكـردنـد كـه مـا هـيـچ نـمـى دانيم و هيچ نمى توانيم ، همين هائى كه به ملت هاى ضعيف بهواسـطـه وابستگى شان به خارج گفتند كه ما بايد غربى باشيم ، ما ارتشمان هم بايداز غرب برايش يك كسى بيايد، كارخانه هايمان هم بايد از غرب بيايد، راهش بيندازد، مابـايـد ايـن جـنود ابليس را كنار بزنيم و اميد كه از جنود الله است در خودمان زنده بكنيم ،بـه خـودمان اميدوار باشيم ، تكيه به اراده خودمان بكنيم ، تبع اراده ديگران نباشيم لكنهـمـه بـا هـم مـجتمعا اين اراده را بكنيم تا كار انجام بگيرد. آنهائى كه در ارتش هستند، درقواى مسلح هستند، با هم هماهنگ باشند و با هم بخواهند كه ارتش شان قوى باشد و ارتششـان و قـواى مـسـلحـه شـان را خـودشـان اداره كـنـنـددنبال و مى توانند و مى بينيد كه توانستند و مى توانند و آنهائى كه كارخانه ها هستند ودر كـارگـاه هـا هـسـتـنـد و در امـور صـنـعتى هستند خودشان بگويند ما خودمان مى كنيم و مىتوانيم . نـويـسـنـدگـان و گـويـنـدگـان بـايـد بـه جـاى اشـكالتراشى به مردم اميد و اطمينانبدهند امـيـد در خـودتـان ايـجـاد كـنـيـد، نـويـسـنـده هـاى مـا، گـويـنـدگـان مـا هـمـه شـاندنـبـال ايـن باشند كه به اين ملت اميد بدهند، مايوس نكنند ملت را، بگويند توانا هستيم ،نـگـويـند ناتوان هستيم ، بگويند خودمان مى توانيم و واقع هم همين طور است ، مى توانيماراده بايد بكنيم . نويسنده هاى ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتى كه ايستادهدر مـقـابـل شـرق و غـرب و نـمـى خواهد تحت نظام شرق يا نظام غرب باشد، اميد به آنهابدهند كه مى توانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين نويسنده ها، اين گوينده ها به جاى اينكه به هم اشكالتراشى بكنند، به جاى اينكه بهجـان هـم بـريـزنـد، بـا هـم امـيـد در مـلت ايـجـاد كـنـنـد، اطـمـيـنـان در مـلت ايـجـاد كـنـنـد،استقلال روحى در ملت ايجاد كنند، اگر اين خدمت را اين رسانه هاى گروهى ، اين مطبوعات، ايـن نـويـسندگان ، اين گويندگان ، اين اطمينان را در ملت ايجاد كنند، ما تا آخر پيروزهستيم و حيف است كه يك ملتى كه ايستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چيزش را فداىاسـلام و اسـتـقـلال كـشورش كرده ، ماها كه گوينده هستيم ، نويسنده هستيم ، آنهائى كه درمـطبوعات چيز مى نويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مى كنند، حيف است كه اينها توجهبه اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد و بايد مطمئن كرد ملت را. اطـمـيـنـان داشته باشيد كه اگر بخواهيد، مى شود و اگر بيدار بشويد، مى خواهيد. شمابيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربى ها از مابـالاتـر نـيـسـتند، زودتر كار راه انداختند، مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همينمـعـنـا را مـبـتـلا بـود و بـعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الان صنعت اومـقـابـله مـى كـنـد بـا آمـريـكا، هندوستان بيدار شد يا اينكه از همين نژادهائى بود كه غيرعربى بودند و غير آلمانى و غير ژرمنى بودند كه آنها مى گفتند اينها ابر هستند و اينهانـمـى تـوانـنـد وقـتى ملتشان خواست ، شد، شما هم بخواهيد، مى شود. خواستيد كه سلطنتجـائر پـهـلوى نـبـاشد و از بين رفت ، خواستيد كه قدرت هاى ديگر بر شما و بر ذخائرشما سلطه نداشته باشند، همين طور شد و الان سلطه ندارند. گروهگ ها مى خواهند شخصيت هائى را كه در راءس كارند، از نظر مردم بيندازند بخواهيد كه خودتان اداره كنيد مملكت خودتان را، بخواهيد كه كمك كنيد به دولت ، تضعيفنـكـنـيـد دولت را، تضعيف نكنيد اشخاصى كه خدمتگزار هستند، تمام اين اشخاصى كه الانمـشـغول كار هستند اينها خدمت به شما و ملت ما شما مى كنند، در صدد نباشيد كه اين گروهرا عقب بزند و آن گروه ، اين گروه را، همه در صدد اين معنا باشيد كه با هم اين كشور رااداره كـنيد و اين مردم را بيدار كنيد. من طرفدار تمام قشرهائى هستم كه به اين كشور خدمتدارند مى كنند و متاثرم از اينكه اشخاصى كه دارند به اين مملكت خدمت مى كنند، دست هائىكه مى خواهد اين كشور را باز به عقب بزند، اينها را روبروى هم قرار داده است و هر كدامبـه ديگرى اشكال مى كنند، به جاى اشكال هر دو با هم عزمتان را جزم كنيد كه اين ملت رابـه جـلو بـبريد، اين ملت را بيدار كنيد، ارتش را تقويت بكنيد، دادگاه ها را تقويت بكنيدالبـتـه اصـلاح هـم بـايد بشود، اشخاصى كه در راءس دادگاه هستند تقويت كنيد تا آنهابـتـوانـنـد كـارهـاى خـودشـان را انجام بدهند، اشخاصى كه در راءس ارتش و قواى مسلحهديـگـر هـسـتـنـد تـايـيـد كـنـيـد تا آنها بتوانند ارتش را اداره كنند تا بتوانند قواى مسلحهكـارهـائى كـه بـر آنها محول است به خوبى انجام بدهند، مجلس را كه در راءس همه اموراسـت تـقـويـت كـنـيـد و دنـبال اين باشيد كه يك مجلس قوى قانونگذارى داشته باشيم تابتوانند مملكت را به راه راست ببرند. مـن بـا همه اين گروه ها، با هيچ يك از اينها قوم و خويشى ندارم ولى با همه اين گروه هامـوافقم مادامى كه در پست هاى خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانيد كه در بين اين ملتمـا الان اشـخـاصـى هـسـتـنـد، گـروهـك هـائى هـسـتـنـد كـه مى خواهند يكى يكى اينهائى كهمـشـغـول خـدمـت بـه ايـن مـملكت هستند، از نظر مردم بيندازند و آنها را از ملت جدا كنند. بايدتـوجـه داشـتـه بـاشـيـد كـه ايـنـها كه آمدند و مطلبى را گفتند مچشان را بگيريد كه اينآقائى كه تو مى گوئى فلان است ، دليلت چه است ؟ ببينيد چه خواهد گفت . آن كسى كهمـثلا در ارتش است ، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان كار را كرده مچش را بگيريد كهدليـل شـمـا بـر ايـن مـطـلب چـه اسـت ؟ آن كـه در راءس دادگـاه هـسـت اگـر بـه اواشـكـال كـردنـد مـچـشـان را بـگيريد بگوئيد دليلت بر اين مطلب چه است ؟ آنوقت خواهيدفـهـميد كه دليلى در كار نيست فقط اين است كه تبليغات است كه مى خواهند شخصيت ها رابـشـكـنـنـد و مـى خـواهـنـد نـتـيـجـه از آن بـگـيـرند و مع الاسف ملت ما توجه به اين مساءلهبـسياريشان كم دارند، به اين تبليغات سوئى كه نسبت به بعضى از اين روحانيون كهمـشـغـول خدمت به اين ملت هستند، نسبت به اينها مى كنند باور مى كنند، اشخاصى را كه منبيش از بيست سال است مى شناسم و مى دانم چه اشخاصى هستند لكه دار مى كنند. اينها ازعـيـوبـى اسـت كـه در كـشـور مـا هـسـت ، اشخاصى كه در ارتش الان دارند خدمت مى كنند، درژانـدامـرى خـدمـت مـى كـنـند، در سپاه پاسداران دارند خدمت مى كنند، در بسيج دارند خدمت مىكنند، كميته هائى كه دارند خدمت مى كنند، همه اينها الان خدمتگزار هستند البته در هر قشرىو جـمـعـيـتى پيدا مى شوند بعض اشخاص غير صالح ، نبايد ما اگر در يك جمعيتى يك آدمغـيـر صـالح پـيـدا شـد، تـمـام آن گـروه هـا را بـكـوبـيـم و نـبـايـد مـا بـدوندليـل و بـدون شـاهـد يك مطلبى را قبول بكنيم . بعضى از فلاسفه مى گويند كه كسىكه بى دليل يك مطلبى را قبول بكند از فطرت انسانى خارج شده است و صحيح است اين. انـسـان نـمـى تـواند به حسب فطرتش يك مطلبى را كه مى شنود همين طورى خود بخودقـبـول كـنـد. اشـخـاصـى كـه مـى خـواهـنـد الان شـخـصـيـت هـائى كـه در ايـن مـمـلكمشغول خدمت و در راءس كار هستند از نظر مردم بيندازند، اينها نظرشان به اين است كه اينكشور را تهى كنند از شخصيات و از اشخاص مؤ ثر و آن كنند كه سابق بود ملت ما بايدهـوشيار باشد و هيچ مطلبى را بى دليل قبول نكند، همين كه يك كسى گفت فلان چه جوراسـت بـايـد بـگـويـنـد بـه چـه دليـل مـى گـوئى دليـلش را از او بـپـرسـنـد، اگـر بىدليـل يـك مطلبى را قبول بكنند از فطرت انسانى خارجند. انسان بايد هر مطلبى كه مىشـنـود دليـل بـراى آن اقـامـه بـشـود، مـا خـدا را بـادليـل قـبـول كـرديـم بـى دليـل قـبـول نـكـرديـم و مـا انـبـيـا را بـادليـل قـبـول كرديم بى دليل قبول نمى كنيم ، ما كسانى كه خيانتكارند با شواهد آنها راخـائن مـى دانيم ، كسانى كه به اين ملت اذيت كردند و اين ملت را جور كردند شاهدش همانبـود كـه مـى ديديد، ولى يك نفر آدم ، هر كس مى خواهد باشد، يك زارع باشد، يك كاسببـاشـد يـك بـازارى بـاشـد، يـك ادارى بـاشـد، اگـر بـه مـا گـفـتند اين فلان است بايددليـل اقـامه كند، بايد توجه داشت كه مبادا خداى نخواسته بخواهند حكومت اينجا را و مملكتما را بگويند: نه عرضه حكومت كردن دارند و نه عرضه اينكه دادگسترى را اصلاح كننددارنـد و نـه عـرضـه ايـنـكـه مـجـلس را اداره كـنـنـد دارنـد، ايـنمسائل مصيبت بار است و اشخاص توجه ندارند و غالبا هم آن اشخاصى كه اين حرف ها رامى زنند غرضمندند يا گول خورده اند. اسلام پيش ما امانت است ، با قلم ها و قدم ها به آن خيانت نكنيم برادرهاى من ! خواهرهاى من ! توجه بكنيد كه مسؤ وليت داريم امروز، مسؤ وليت هاى بزرگداريم ما، اگر اين نهضتى كه تا اينجا رسيده و اين انقلابى كه تا اينجا رسيده است و يكجمهورى اسلامى در مملكت ما تحقق پيدا كرده است اگر اين از دست ما برود همه ما مسؤ وليم، اگـر قـلم هـائى كـه در روزنـامـه ها به ضد هم چيز مى نويسند كمك كنند بر اين از بينرفتن جمهورى ، همه مسؤ ولند، ما مسؤ وليم و ما اسلام امانت است پيشمان ، احكام اسلام امانتاسـت پيشمان و نبايد با سر قلم ها خيانت كنيم بر اين امانت و نبايد با زبان ها خيانت كنيمبـه اين امانت و نبايد با قلم ها و قدم ها به اين امانت خيانت كنيم . اگر بخواهيد كشورتانمـسـتـقـل بـاشـد، اگـر بخواهيد كشورتان روى پاى خودش بايستد و بخواهيد آزاد باشيد،بـايـد از اينطور مناقشات دست برداريد و همه نظر حسن بكنيد و برادروار همه با هم كمكبكنيد تا اين كشور به مقصد خودش برسد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
|
|
|
|
|
|
|
|