بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 13, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
     SAHIFE16 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

من اميد اين را دارم كه شما جوان ها و جوان هاى ايران و همه قشرهاى ملت الا يك دسته اى كهامـيـدى ديـگـر از آنها نيست اينها با هم مجتمع بشوند و همين طورى كه الان اكثر مردم بلكهدرصـد نـود مردم يا بيشتر الان وفادار هستند به جمهورى اسلامى و به اسلام و من اميد اينرا دارم كـه اشـخـاصـى كـه از ايـن كـارهـاى خـيلى ناجور و خيلى پست دست بردارند و همهمـشغول بشوند براى اسلام كار بكنند، اگر همه با هم مجتمع باشيد، اگر سران همه باهـم مـجـتـمـع بـاشـنـد، ايـراد نـگـيـرنـد بـه هـم ، آن بـه اواشـكـال كـنـد، او بـه او اشـكـال كـند در يك همچو موردى ، در يك همچو موقعى كه ما داريم ،كارها هم همه اصلاح مى شود، و اميدوارم كه خداوند هدايت كند همه ما را و همه شما را و همهمـلت مـا را و انـشـاءالله تـعـالى پـيـروز بـاشـيـد. و شـمـا هـمـه بـراى خـدا انـشـاء اللهعـمـل كـنـيـد، هـمـه تـان بـا هـم باشيد، پشت و پناه هم باشيد، ملت خوب است ، ملت يك ملتروشنى است ، يك ملت خوبى است ، شماها هم همه با هم مجتمع بشويد،
دولت و مـلت ، اركـان دولت ، رئيـس جـمـهـورش ، نـخـست وزيرش مجلسش ، همه اينها با هممـجـتـمـع بـشـونـد و در يـك همچو موقع خطيرى كه همه گرفتار پيروز بشوند، نه نخستوزيـرى باقى مى ماند و نه رئيس ‍ جمهورى باقى مى ماند و نه مجلسى باقى مى ماند ونـه روحـانى باقى ماند و نه بازارى ، بايد با هم باشيد تا اينكه كار را پيش ببريد،اگـر هـر كـدام عـليـحـده ، عـليـحده و هر كس دلش مى خواهد يك جايى يك اجتماعى بكندو يكتظاهرى بكند و يك حرف مفتى بزند به اسمى كه خودش براى همان آدمى كه تظاهر مىكـنـد، اول او را مـى كشند. آنهايى كه تظاهرات مى كنند، آنهايى كه الان در اين موقعى كهجـنـگ هـسـت در ايران و همه نواميس مسلمين در خطر است و همه حيثيات مسلمين در خطر است امروزشـلوغـكـارى مـى كـنـند و اجتماع مى كنند و نطق مى كنند و حرف مفت مى زنند اگر آنها غلبهبـكـنند، پدر خود شما را اول در آورند، يك قدرى بيدار بشويد، يك قدرى توجه كنيد بهمسائل ، اينقدر تو سر هم نزنيد، اينقدر به هم نپريد.
اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد
انـشـاء الله روز عـاشـورا كـه جـمـعيت بيرون بيايد، مراسم تعزيه حسين سلام الله عليهبـايـد با قوت خودش باشد و در راهپيمائى ها همه اش مراسم امام حسين (ع ) باشد و اگركـسـى شـعـارهـاى بـاطـل خـواسـت بـدهـد، بـا قـوت او را بـكوبيد و نگذاريد يك شعارهاىباطل بدهند، خود مردم ماءمورند، تكليف اسلامى شان اين است كه اگر يك كسى شعار عليهكـسـى ، عليه كسى ، براى كسى ، براى تفرقه انداختن بيايد، خود مردم ماءمورند كه آنرا بگيرند و تحويل به مراكز، كه بايد بدهند، بدهند. من از خداى تبارك
و تـعـالى خـواهانم كه خداوند همه ما را بيدار كند. اينهائى كه هر كدامشان ديگرى را متهمكـنند و غلط دارند رفتار مى كنند، بيدار كند اينها را اينهايى كه سران اسلام را دارند مىشـكـنـنـد خـدا بـيدارشان كند. اينهايى كه مى خواهند تفرقه بيندازند بين صفوف مسلمين ،خـداونـد بـيـدارشـان كـنـد. خـداونـدانـشـاء الله به همه شما نصرت بدهد و شما برادرانعـزيـزى كـه الان از دانـشـكـده بـيـرون آمـديـد و مـى خـواهـيـد بـرويـد بـهمـحـل كارتان ، خداوند به شما نصرت عنايت كند. شما عزيزان ملت هستيد شما پاسدارهاىملت هستيد و ملت باشماست ، امروز از هيچ نترسيد براى اينكه سابق ملت و شما جداى از همبوديد و الان بحمدالله همه با هم هستيد و همه در يك جبهه هستيد و من وقتى كه نگاه مى كنمبه تلويزيون كه نشان مى دهند آنهايى كه براى همين ارتش و براى همين سپاه پاسدارانو براى همه اينهايى كه در جبهه هستند زحمت مى كشند، زن ها، مردها، بچه ها، پيرمردها، منايـن را به فال نيك مى گيرم كه اجتماع است با هم و شما پيروز هستيد انشاء الله . اسلامانـشـاء الله پيروز است . خداوند همه شما را حفظ كند و با سلامت و صحت وارد بشويد بهايـن جـنـگـى كـه بـيـن اسلام و كفر است و اميدوارم كه آن كسانى هم كه در جبهه ها هستند باقـدرت و بـا قـوت و بـا قـدرت اسـلامـى بـه جـبـهـه هـا بـرونـد و اميدوارم كه آن لشگربـازيـخـورده عـراق هـم كـه آمـده انـد و بـراى غـيـر مـسـلمـيـن ، بـه ضـد مـسـلمـيـن دارنـدعـمـل مـى كنند، آنها هم بيدار بشوند و دست از اين كارى كه بر خلاف قرآن ، اسلام است وبـر خـلاف اسلام است و بر خلاف مصالح اسلام است ، بر خلاف پيغمبر اسلام است ، دستبردارند و خداوند همه شما را پيروز و موفق كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 27/8/59
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم قم
" اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـسـائلى را در آن مـطـالعـه كـردم كـه بـراى خـاطـر آنمـسـائل ، گاهى يك صحبتى مى كنم . ما اگر چنانچه در تاريخ اين صد ساله ، صد سالهاخـيـر مـطـالعـه كـنـيـم خـواهـيـم ديـد كـه بـراى چـه اسـت كـه گـروه هـا از خـارج وداخـل ، تـوطـئه كـن هـا از خـارج و داخـل ، بـه ضـد روحـانيت قلم دست مى گيرند و به ضدروحـانـيـت صـحـبـت مى كنند و در روزنامه هايشان مى نويسند، اين منشاش چى هست . در قريبصـد سال سابق ديدند كه يك پيرمردى در يكى از دهات عراق سامره وقتى كه ديد ايراندر مـعـرض فـشـار خارجى ها هست و آن قرارداد ننگين رادرآن زمان بسته بودند، اين پيرمردكـه در كـنـج يـك ده بـود يـك سـطـر نـوشـت و هـمـه قـواى خـارج وداخـل نـتـوانـسـتـند در مقابل اين يك سطر استقامت كنند. آن ، مرحوم ميرزاى بزرگ بود رحمهالله كـه در سـامـره تـحـريـم كـرد تـنـبـاكـو را، براى اينكه تقريبا ايران را در اسارتگرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو و ايشان يك سطر نوشت كه تنباكو حرام است. و حتى بستگان خود آن جائر هم و حرمسراى خود آن جائر هم ترتيب اثر دادند به آن فتواو قـليـان ها را شكستند و در بعضى جاها تنباكوهائى كه قيمت زياد داشت در ميدان آوردند وآتـش زدنـد و شـكـسـت دادنـد بـر آن قـرار داد، و لغو شد قرار داد و يك همچو چيزى را اينهاديـدنـد كـه يك روحانى پيرمرد دركنج يك دهى از دهات عراق يك كلمه مى نويسد و يك ملتقـيـام مـى كـنـد و قراردادى كه ما بين شاه جائر و انگليس ها بوده است به هم مى زند و يكقـدرت ايـنـطـورى دارد روحـانـيت باز ملاحظه كردند كه در وقتى كه انگليس ها هجوم آوردهبـودنـد به عراق و عراق را در معرض ‍ استعمار قرار داده بودند، يك پيرمرد به مردم امركـرد و حـكم دفاع داد و قيام كردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. اين يك قدرتى بود ازيـك پيرمرد و آن ميرزاى شيرازى دوم ، مرحوم آقاميرزا محمد تقى رضوان الله عليه است ودر مـشـروطه ديدند كه يك ملا يا چند ملا در نجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد وحكومت خودكامه اى كه در آنوقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر كردند. و در اينمـسـائل آنـهائى كه مخالف هم بودند از پا ننشستند، آنها هم فعاليت خودشان را مى كردندكـه حالا بخواهيم همه را بگوئيم طولانى است ، لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحومشيخ فضل الله رحمه الله ايستاد كه : مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين مؤ افقاسلام باشد. در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از كوشش
ايـشـان بـود، مـخـالفـيـن ، خـارجـى هـا كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مى ديدند كارىكـردنـد در ايـران كه شيخ فضل الله مجاهد مجتهد داراى مقامات عاليه را، يك دادگاه درستكـردنـد و يـك نـفـر مـنـحـرف ، روحـانـى نـما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه شيخفـضـل الله را در حـضـور جـمـعـيـت بـه دار كـشـيـدنـد. ايـن شـايـد گـاهـى شـمـا يـا مـردمخـيـال بـكـنـنـد كه من اگر چنانچه ازروحانيت طرفدارى مى كنم براى اين است كه من هم يكمـعـمـم هـسـتـم و ايـن گـروه گـرائى است و من كرارا گفتم كه من با هر كه معمم است و اسمخـودش را روحانى گذاشته است مؤ افق نيستم ، و من كرارا گفتم كه روحانى كه برخلافمـسـلك روحـانـيت و اسلام عمل بكند و توطئه گر باشد اين از ساواكى بدتر است ، براىايـنـكـه سـاواكـى سـاواكـى اسـت و ايـن سـاواكى به صورت معمم و ـ به صورت لباسروحـانـيـت پـوشيده است . قضيه اين نيست كه من بگويم هر كه عمامه سرش است ، اين موردتاءييد است . خير، من از بسياريشان متنفرم و بسياريشان هم اعتقاد به آنها ندارم و كرارا همگـفـتـم كه اينجاهائى كه دادگاه هست ، آنجاهائى كه مثلا كميته ها هستند بايد مواظب باشندكـه اگـريـك روحـانى بر خلاف كرد، خودش را شكايت كنند و همان روحانى را هم بياورندمـحاكمه كنند، لكن مساءله اين نيست كه با روحانى بد، اينها بدند، مساءله اين است كه باآن روحـانـى كـه جلوى انگلستان را در زمان ميرزاى شيرازى گرفته و جلوى استبداد را درزمان مشروطه گرفته است و جلوى انگلستان را در زمان مرحوم آقا ميرزا محمد تقى گرفتهاست و جلوى ابرقدرت ها را گرفته است ، با اين مخالفند.
تـوطئه براى اين است كه اينها در كار نباشند. اينها مى گويند كه روحانى ها بروند درمـسـجدها و همان جا نماز جماعت بخوانند. بسيار خوب ، شما مى گذاريد روحانى ها در مسجدنماز جماعت بخوانند شما توى همان مسجد هم مى رويد يك عده اى را از اشرار مى بريد، يكنـفـر آدمـى كـه از اسـلام هـيـچ اطلاعى ندارد، جلو وا مى داريد، صورت نماز درست مى كنيدبـراى ايـنـكه مسجد را هم از اينها بگيريد. قضيه اين نيست كه اگر چنانچه روحانيين دستبـرداشـتـنـد از كارهاى ارزنده اى كه دارند مى كنند و رفتند تو مسجدها، رهايشان كنند، مىخـواهـنـد مـسـجـدهـا هـم از روحـانى پاك كنند به اصطلاح خودشان ، مى خواهند مسجدها را ازمـسـلمـان هـا بـگيرند. شما ديديد در زمان محمدرضا براى هر مسجدى در مساجد تهران ، كهمـسـلم جـاهـاى ديگر هم شايد بوده نمى دانم يك نفر سرهنگ باز نشسته منحرف ساواكى راگذاشتند آنجا براى مراقبت كردن اوضاع . اگر اينها دست بردارند از اين كارى كه انجامدادنـد و به وسيله آنها انجام گرفته است ، از اينها دست برمى دارند اينها؟ يا خير، مسجدهـم نـبـايـد داشـتـه بـاشند؟ آن روز مى گفتند عمامه هم نبايد داشته باشند، حالا هم به آنخـواهـد رسـيـد اگـر شما مسلمان ها سست بگيريد. اينها به روحانى هم كارى ندارند، اينهابه اسلام كار دارند. آن كه روحانى را تقويت مى كند كه يك كلمه اش را همه مى پذيرند،آن اسـلام اسـت ، اسـاس اسـلام اسـت . آنـهـا بـا آن اسـاس مـخالفند. آنها، آنهائى هستند كهدوسـتـانـشـان قـرآن كـريـم را دسـت گـرفت و گفت : تا اين (با كلمه فحش قرآن را دستشگـرفـت ) تـا اين بين مسلمين است انگلستان نمى تواند سيادت كند. اينها مقلدين آنها هستند.مـع الاسـف بـچه ها را، ساده دل را مى روند در مدارس پيدا مى كنند يك صورتى به آن مىدهند
ايـنـهـا هـم بيچاره ها خيال مى كنند كه نه حق همين است . لكن عقلا بايد فكر كنند ببينند كهايـنـهـا اسـاسـشـان چـى هست ، چه مى خواهند بگويند. البته من هم ، آنطورى كه مى گفتند،بـسـيـار مـتـعـجـب شـدم كـه مـن قـم را مـى شـنـاسـم ، مـن كـه ، تـو قـم بـزرگ شـدم مـن ، منقـبـل ازايـنـكه همه شما تقريبا متولد بشويد آمدم قم و همان جا هم بودم و هستم ، حالا هم هروقتى كه حالم مساعد بشود باز مى آيم پيش شما. من مى دانم كه شما قمى ها به اين زودىاز اسـلام دسـت بـر نمى داريد و به هيچ وجه هم دست بر نمى داريد. من اين را يك كلمه اىاسـت كـه مـى گـويـم بـراى زمان هاى بعد كه شما بعد از من هم توجه به اين معنا داشتهبـاشـيـد. هـر روزى كـه ديـديـد شـخصى يا گروهى يا جبهه اى يا حزبى ، هر كس ، برخـلاف روحـانـيـت چـيزى گفت يك وقت يك نفر است به خلاف يك كسى با يك كسى دعوا داردبه خلاف او مى گويد، صحبت نيست به خلاف روحانيت يك چيزى گفت ، يا به خلاف كسىكـه مـنـشـاء اثـر اسـت در روحـانـيـت ، از حـالا تـا هـر وقـت كـه شـمـا بـوديـد و بـعـدنـسـل آيـنـده هـم آمـدنـد، هـر وقـت كسى برخلاف اصل روحانيت كه گفت روحانيت بايد برودمـنـزوى بشود اين معناى اينكه برود در مساجد با اينكه كه گفتم نمى گذارند اين را، لكنبـرود در مـسـجـد همان مشغول نماز بشود يا به شخصى كه در روحانيت مؤ ثر است ، موردتـوجـه مـردم است و مؤ ثر است در روحانيت ، اگر قلمى يا بيانى اين را خواست بشكند ايننـظـرش بـه ايـن شخص نيست ، نظرش به آن گروه هم نيست ، اين نظرش به اين است كهايـن قـشـر كه مخالف با اساسى است كه آنها دارند، مخالف با اين است كه مملكت اسلامىتـحـت سـلطـه غير باشد. قرآن امر فرموده است كه نبايد باشد، و اين كلام قرآن را منتشرمـى كـنـد. ايـنـهـائى كه با اصل روحانيت ولو به صورت اينكه : نه ، ما مى خواهيم احتراماينها محفوظ باشد، اگر اينها وارد در سياست بشوند احترامشان از بين رود پيش مردم ، و مامـيـل داريـم احـتـرامـشـان مـحـفـوظ باشد با اين دو زو كلك ها مى خواهند روحانيت را از صحنهبـيـرون كـنند و كشور شما را تسليم كنند يا به طرف شرق ، يا به طرف غرب ، اساسايـن اسـت ، والا بـا چـهـار ذرع چلوارى كسى مخالفت نمى كند. روحانى هم از خود اينهاست ،پـيـش همين هاست . چطور وقتى رضاخان مى آيد، مطمح نظرش روحانيين هست ؟ آن كه تعليمبه او مى داد چطور اين را، اينها را مطمح نظر قرار دادند؟ چطور حالا وقتى كه آقايان مىخـواهـنـد دلسـوزى كنند مى گويند روحانيين بروند كنار؟ خوب بروند كنار، رفتند كنار،شـمـا مـى گـذاريـد ايـنـهـا تو مسجدها باشند؟ يا اينكه تو مسجد هم وقتى كه آمده است يكآقائى دارد نماز مى خواند، يك دسته اى پا مى شوند مى آيند و مى ايستند نماز مى خوانندبـراى شـكستن اين نماز، براى بيرون كردن اين روحانى از مسجد، مى خواهند اين سنگر رااز شـمـا بـگـيـرنـد مـسـجـد يـك سـنـگـر اسـلامـى اسـت و مـحـرابمـحـل جـنگ است ، حرب است اين را مى خواهند از دست شما بگيرند، ميزان هم همين نيست كه اينبـگـيـرنـد، ايـنـهـا مـقدمه است ، والا هى برويد نماز بخوانيد. اما اينها از مسجد بد ديدند،خـصـوصـا در ايـن دو سـه سـال اخـيـر، در ايـن دو سـهسال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مى كرد،ايـنـها مى خواهند اين سنگر را بگيرند. خوب ، اين را گرفتند، رها مى كنند؟ دانشگاه هم ازباب اينكه در دنيا مثلا دانشگاه اگر نباشد خوب نيست ، يك دانشگاهى مى خواهند درست كنندمثل
دانـشـگـاه زمـان آريامهر كه آنهائى كه از آن بيرون مى آيند همان هائى باشند كه در خدمتغـرب بـاشـنـد. اكـثرا اينطور است يا در خدمت شرق باشند، دانشگاه هم خواهند در خدمت آنهاباشد و حكومتى هم كه روى كار مى آيد و مجلس شورائى هم كه روى كار مى آيد، آن هم درخـدمـت آنـهـا باشد. وقتى اين مصادر در خدمت آنها واقع شد، مردم اين ملت كارگر، كشاورز،بـازارى ، هـمـه چـيزهائى كه اينها به دست مى آورند، در خدمت آنهاست . اينها اساس را مىخـواهـنـد بـگيرند و هر چيز را مى خواهند يك كارى كنند كه غربى بشود، استعمارى بشود.ايـنها مى خواهند اين كار را بكنند. مطلب اين نيست كه اينها با آخوند بد هستند براى اينكهبا اسلام بد هستند. مى بينند آخوند براى اسلام دارد چه مى كند، چهار تا آخوند هم بد است، جـهـنـم ، امـا نـمى گويند چهار تا آخوند، ميگويند روحانيين ، وضع اينطورى است اين يكنـقـشـه اى نيست كه حالا كشيده باشند، اين نقشه اين است كه بعد از آنكه ديدند كه در اينصـد سـال ، صـد سـال آخر، ديدند كه يك همچو قدرت هائى موجود است ، خوب ، بايد اينقـدرت را بـشـكـنند تا راه آنها باز بشود. تا يك چنين قدرتى هست ، تا وقتى كه روحانىبـا دانشگاهى همراه هست ، تا وقتى كه بازارى با روحانى ، با دانشگاهى همراه هستند، تاوقتى كه ملت همه گروه هايشان با دولت ، با همه ارگان هاى دولتى مؤ افق هستند، خوبنـمـى تـوانـنـد آنها كارى بكنند، نمى توانند آنها آسيب برسانند به يك كشورى كه همهقشرهايش با هم مجتمعند. دنيا اجازه نمى دهند به آنها بايد چه بكنند؟ بايد خرده خرده جلوبـيـايـنـد، يـك قـدم جـلو بـيـايـنـد و سـنـگـرگـيـرى كـنـنـد،مثل همين هائى كه حالا در مرز اين كار را مى كنند. يك قدم مى آيند جلو سنگرگيرند، بعد مىروند سراغ يكى ديگر. حالا يك روحانى ، دو روحانى را بكوبند ديروز كسى به من گفتپـريروز يا ديروز كه يك كسى مى گويد كه اينكه در راديو مى بينيد كه مردم چيز جمعمـى كـنـنـد، مـردم جـمـع مـى كنند مى دهند، مردم جمع مى كنند مى دهند، اينها را اين آخوندها مىخـورنـد اصـلا نـمـى فـرسـتـند به آنها. اينها مى خواهند يك قدم يك قدم پيش ببرند، حالافرض كنيد روحانى را، فردا دانشگاهى ، پس فردا دولت را در تظاهراتشان ، به دولتهـم تـعـرض بـوده ، نـاشـيگرى كردند، اينها مى خواهند كه آنهائى كه براى اسلام دارندخـدمـت مـى كـنند اينها را يكى يكى خلع سلاح كنند، بعد بماند يك اشخاصى كه هيچ كارىبـه ايـن كارها ندارند و دخالتى در امور ندارند و اگر عالم را آب ببرد آنها را خواب مىبـرد. ايـنـهـا نـقشه صحيح پيش ‍ خودشان درست كرده اند از زمان سابق براى حالا، و حالابـدتـر ديـدنـد. حـالا از اسـلام بـه حـسـب خارج ديدند چه جورى شد؛ ديدند كه اسلام همهقـدرتـمـنـدهـا را از بـين برد و بيرون كرد، وقتى ديدند اسلام يك همچو كاره اى است ، بااسلام اينجا مخالفت مى خواهند بكنند.
بايد اين اسلام را حفظش كنند و در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند
مـن ايـن نـصـيـحـتـى كـه مـى كـنـم ، بـراى شـمـاسـت و بـراىنـسل هاى آينده كه بدانند اين را كه هر وقت يك قلم فاسدى خواست مطلق روحانيت را از بينببرد يا به يك صورتى منزوى كند، يا روحانى كه در بين ملت مؤ ثر است ، او را خواستكه منعزل كند اين روى آن نقشه دارد عمل مى كند. روى نقشه اى كه
داشـتـنـد و دارنـد و خـواهـنـد داشـت و هـمـه ما بايد بيدار باشيم ، توجه داشته باشيم كهايـنـطـور نشود كه يك وقت ما را متشتت كنند باز؛ و ماها را رو به هم قرار بدهند و يك دستهاى از آن طـرف و يـك دسـتـه اى از ايـن طـرف و يـك دسـته اى از آن طرف فرياد كنند و يكدسته از اين طرف فرياد كنند، ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتيجه را آنها بگيرند. من بههمه ملت اين سفارش را كنم ، همه ملت هائى كه در دنيا هستند سفارش مى كنم ، به همه ملتهـائى كـه در آتـيـه خـواهـنـد آمـد سـفـارش مـى كنم كه اساس اين است كه اسلام مخالف بامـقـاصـدشـان اسـت و اسـلام بـايد يا نباشد يا اگر چنانچه يك صورتى باشد به دستاشـخاصى باشد كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، يك آيه از قرآن مى گيرند، يك جمله ازنـهـچ البلاغه را مى گيرند و به ديگرهايش هيچ كارى ندارند و با آن يك جمله مى خواهندنـهـج البلاغه و قرآن كريم و اسلام را از بين ببرند. اين جملاتى كه از دهان بعضى ازاين منحرفين در مى آيد، در ديوارهاى عراق اين جملات هست همين حزب بعث كافر اين جملاتىكه اين اشخاص منحرف در اينجا ذكر كنند، در ديوارهاى نجف هم ، در ديوارهاى ساير بلادهـم ، در كـربـلا هـم بـعـضـى هايشان را من خودم ديدم . اين جملات نه اين است كه اينها بهاسـلام عـقـيـده دارنـد، حـزب بعث ، اسلام را مخالف خودش مى داند نه اينكه اينها با اسلامآشـنـا هـستند، اينها مى خواهند با شمشير اسلام خواهند اسلام را از بين ببرند همين ها كه دراين جا هستند و سينه مى زنند براى اسلام ، بعضى شان با شمشير اسلام مى خواهند اسلامرا از بـيـن ببرند والا مساءله اگر يك مساءله اى بود و مثلا فرض كنيد كه با روحانى هامـخـالف بـودنـد، روحـانـى ها هم فرض كنيد بد بودند كى حرف مى زد؟ اگر مساءله اينبـود، امـا مـسـاءله ايـن نـيست ، مساءله اين است كه قرآن را به بازى مى گيرند، اينكه يككـلمه از قرآن را مى گيرد و به باقيش گويد من كار ندارم . حالا يادم آمد از يك نفرى كهمـن در جـوانـى مـى خـواستم مشرف شوم حضرت عبدالعظيم ، يك نفر واعظ خيلى مقتدر، خيلىواعـظ اما به اسلام خيلى كار نداشت ، وقتى ديد من معمم هستم ، به من گفت بيا اينجا بنشينپـهـلوى مـن ، مـا بـا اتوبوس مى خواستيم تا حضرت عبدالعظيم برويم . وقتى كه حرفهـائى زد و چـيـزهائى گفت و من هم گوش كردم ، تا نزديك شد به حضرت عبدالعظيم بهشـوفـر گـفـت زود بـرو نـمـاز مـغـرب قـضـا مـى شـود، بـا ايـنـكـهاول مغرب بود من به او گفتم كه نماز مغرب كه حالا قضا نمى شود. گفت يك روايتى داردكـه اگـر تاءخير بيندازند چه مى شود. گفتم خوب ، آخر روايات ديگرى هم هست . گفت منبـه آنـهـا كـارى نـدارم ، مـسـاءله ايـن اسـت . مـى گـويـد از نـهـج البلاغه اين كلمه اش راقبول دارم باقيش را قبول ندارم ، از قرآن هم اين را نمى گويد، اين را ندارد. از قرآن يككـلمـه اش را، يك جمله را مى گيرد اما نمى داند كه اين جمله مفسر دارد، در خود قرآن تفسيردارد، در روايـات دارد از چـيـزهائى كه دراين زمان واقع شده . اين هم براى شكستن اسلام وروحـانـيـت اسـت . همين چيزهائى است كه همه اين اشخاص منحرف ادعا مى كنند كه ما اسلام رامى خواهيم بگوئيم اسلام غير آن اسلام سنتى . يكى از مصيبت ها اين است كه يك آدمى كه ازاسـلام نـمـى داند اسلام با سين است يا با صاد، از اسلام بى اطلاع است ، از مدارك اسلامبـى اطـلاع اسـت ، ايـن يـك كلمه را برمى دارد و مى رود پيش جوانان خواهند و داد مى زند وفرياد مى زند و جوان ها را وادار به يك كارى مى كند. يك نفر فقيهى
كـه 60 سـال عـمـرش را صـرف كرده در فقه و در مدارك فقه ، حالا هم وقتى كه مى رسدبـه يـك حكمى و مى بيند كه روى مدارك نمى تواند به طورى جذب بشود باز با احتياطاز كـنـارش رد مـى شود. لكن اين آدمى كه يك روز ننشسته در فقه نظر بكند و نمى تواندبـنشيند نظر بكند، يك همچو آدم هائى خيال مى كنند كه حالائى كه مثلا انقلاب شده ، بايددر اسلام هم انقلاب بشود، اسلام هم بايد اينجورى بشود. اينها نمى فهمند يا بسياريشانهـم فـهـمـيـده هـسـتـنـد، لكن مى خواهند اساس را از بين ببرند، احكام اسلام را يكى يكى مىخـواهـنـد از بـين ببرند. توجه داشته باشيد شما برادرها! من مى دانم كه شما قمى ها كهخدا حفظتان كند و همه بازارى هاى ايران ، تهران ، يزد، همه اينها علاقه مندند به اسلام .اينها زحمت كشيدند، خون دادند، جوان دادند براى اسلام . اينهائى كه همه چيزشان را براىاسلام دادند و حالا هم دارند مى دهند، اينهائى كه جوان هايشان را مى فرستادند به سرحدو مـى بـيـنـنـد در مـعـرض خـطر است ، در معرض كشته شدن است و بعضا اگر كشته بشودتبريك گويند، يك همچو ملتى كه براى اسلام اينطور فداكارى كرده است ، نخواهد كسىتـوانـسـت كـه بـه ايـن زودى هـا مـنـحـرفـش كـنـد، بـاز دوسـال نـگذشته اينها را منحرف كند و برگرداند از اسلام . اينكه نخواهد شد، لكن شياطيننـقشه مى كشند براى صد سال بعد از اين . آنها حوصله شان زياد است ، از حالا نقشه مىكـشـنـد. خـوب ، وقـتـى كـه ايـن نـقـشـه عـمـل بـشـود ولو پـنـجـاهسال ، صد سال ديگر اينها نقشه هايش را مى كشند، از حالا شروع كنند يكى يكى مسجد راخـالى اش كنند، آن مسجد را خالى كنند، آن را عوضش يك نفر آدمى كه از اسلام اطلاع نداردو نمى داند نماز هم چند ركعت است ، مى رود نماز مى خواند برايشان . بعد اين ، يكى يكى، وقـتـى ايـنـهـا چـيـز شـد بـعـد مـى رونـد سـراغ يـكـى ديـگـر. مـا بـايـد در ايـن زمـان ونـسـل هـاى آتـيـه بـايـد در زمـان هـاى خـودشان توجه به اين داشته باشند كه شياطين دركمينند، شياطين دنبال اين هستند كه اين اسلام را بشكنند، شياطين آنچه كه از اسلام ديدند ازهـيـچـى نديدند. در عين حالى كه روحانيت مسيح مثل روحانيت اسلام نيست ، آنها روحانيتى استكه فقط در كليساست . اينها معذلك همان روحانيت آنجا را هم در آنوقت شكستند، همان مقدار ازروحـانـيـت كمى كه در آنجا بود، باز آن را شكستند و گفتند بايد شما برويد در كليسا ومشغول عبادت بشويد و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. همين حرفى است كه پريروزدر قم گفتند، اين همانى است كه انگليس ها سابقا و امريكا هم حالا دارد گويد و ديگران هممى گويند.
مـا بـايـد، نـسـل هـاى آتـيه بايد متوجه باشند كه اين اسلام را حفظش كنند، در زير پرچماسـلام مـجـتـمـع بشوند. و اسلام همه چيز دارد، اسلام هم دنيا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همهبـعـدهـا را نـظـر به آن دارد. حكومت اسلامى مثل حكومت هاى ديگر نيست كه فقط به يك بعدنظر داشته باشند، حكومت اسلامى حكومتى است كه همه اگر انشاء الله پياده بشود، انشاءالله اگـر چـنانچه موفق شود اين ملت و اسلام به آنطورى كه هست ، به آنطورى كه برپـيـغـمـبـر اكـرم نازل شده است قرآن كريم ، احاديث ائمه ، احاديث اسلام ، به آنطور اگربشود، سعادت دنيا و آخرت ملت ها را ضمانت كرده است و مى كند.
انقلاب اسلامى ما، پرثمرترين و كم ضايعه ترين انقلاب جهان
البـتـه يك انقلاب وقتى كه واقع مى شود، هيچ كس نبايد توقع داشته باشد كه فرداىآن انقلاب ، همه كارها درست بشود. اين امر غير معقولى است . انقلاب شوروى كه به شصتو چـهـارمـين سالش وارد شد، باز هم نتوانستند درست اداره اش كنند، و انقلاب هاى ديگر كهبـيـسـت سـال ، ده سـال از آن مـى گـذرد، بـاز نتوانستند كه مهارش كنند. اين انقلاب براىايـنـكه انقلابى نبوده است كه يك حزبى اين انقلاب را درست كرده باشد، يك گروهى اينانـقـلاب را درسـت كـرده بـاشـد، انـقـلابى بوده است كه از متن خود ملت بوده است و براىاسـلام بوده است . وقتى انقلابى براى اسلام شد و از متن خود جامعه شد، اين آن انقلاب هاو آن اثـراتـى كـه بـعـد از انـقـلاب در جـاهاى ديگر هست كمتر دارد، اما نمى شود كه هيچىنـداشـتـه بـاشد. در يك انقلاب اسلامى يك عده كثيرى هستند، كثير فى الجمله اى هستند كهاينها محروم مى شوند از آن دزدى ها و از آن كلاهبردارى ها، اينها مخالفند. خارجى ها هم كهمـحـروم شـدنـد از آن چـپـاولگـريـشـان ، آنـهـا هـم دسـت بـردار نـيـسـتـنـد، آنـهـا هـمعـمـال دارنـد در ايـنـجا و دار و دسته دارند. اين دار و دسته ها كه وقتى جمع شدند وبه همپـيـوسـتـنـد، خـوب ، يـك جـمـعـيـتـى هـسـتـنـد، امـا نـه ايـن اسـت كـه درمقابل اين سيل خروشان ملت چيزى باشند.
تـا امـروز شـمـا هـيـچ انـقـلابـى را پـيـدا نـخـواهـيـد كـرد كـهمـثـل انـقـلاب ايـران پر ثمر و كم ضايعه ، انقلاب ها كه شده است يك ميليون جمعيت را يكوقـت مـى گـذاشـتـنـد جـلو مـسـلسـل كـشتند، تمام مطبوعات از بين مى رفت ، تمام حزب ها راتـعـطيل مى كردند و سرانشان را حبس مى كردند. در يك نوشته اى كه چند وقت پيش از اينپـيش من آورد، كه حالا درست هم همه اش را يادم نيست نوشته بود كه يك ميليون كشته و يكمـيـليـون و نـيـم هم حبسى ، تمام روزنامه ها تعطيل ، يك روزنامه دو روزنامه دولتى هست .تـمـام درهـا را در اول انـقـلاب مـى بـنـدنـد بـه روى خـودشـان ومشغول مى شوند به جنايت . شما در تمام دنيا انقلاباتى را كه ملاحظه كنيد، هيچ انقلابىمـثـل ايـران نـبـود كـه به اتكاى اينكه مردم مسلمند و مردم خودشان انقلاب كردند، درها بازبـود بـر هـمه جمعيت ها، مطبوعات تا چند ماه باز بود، هر كس هر چه مى خواست مى نوشت ،حـالا هـم بـعـضـى هـا كـه مـنـحـرفـنـد، دارنـد نـويـسـنـد و در عـرض دوسـال كـه بـر ايـن مـمـلكـت گـذشـتـه است و انقلاب گذشته است ، تمام چيزهايش كه بايدبـشـود، مـجـلس و نـمـى دانم چه و رئيس جمهوريش ، همه چيزش درست شده و همه را هم مردمراءى داده انـد، در اين ، بعد از اينكه مدت ها حكومت عراق نه قانون داشت ، نه مجلس داشت ،نه چيز ديگر، فقط يك مجلس انقلاب بود و با همه خشونت ها كارها را انجام مى دادند، بعدكه مى خواستند مجلس درست بكنند و راءى بگيرند اعلام كردند كه هركس راءى ندهد يا درمـجـلس شـان از قـرارى يـكـى از عـلمـا گـفـت ايـن را كـه آمـده بـود از آنـجـا، در مجلس شانگـذرانـدنـد كـه هر كس مخالف ، به هر جور مخالفتى بكند، حكمش اعدام است ، اعدام است .يـعـنى اگر به شما بگويند كه امروز شما برويد آنجا، شما نرويد، حكمتان اعدام است ،نـه مـخـالف دولت ، مخالف با اين مثلا سازمان امنيت يك چيزى بگويند، بگويند شما نمازنـرو، چنانچه اينطور شد يكى از علماى آنجا به او گفتند نماز نرو، نماز رفت ، او را بايك عده اى گرفتند خودش را كشتند،
آن عده را هم حبس كردند اينها يك همچو اعلام مى كردند كه هر كس مخالفت كند با امر حاكم ،حكمش اعدام است ، و بعد اعلام كردند كه هر كس راءى ندهد، حكمش اعدام است . راءى داد نشانايـنـجـورى بـود، راءى آزاد يـعـنـى آزادى كـه ياراى بدهى يا كشته بشوى . ايران از 35ميليون جمعيت 22 ميليون راءى داد بر جمهورى اسلامى سابقه در دنيا ندارد، سابقه ندارد35 مـيـليـون جـمـعـيـت 22 مـيـليون راءى دادند بر جمهورى اسلامى . اين معنايش اين است كهاتـفـاق آراء بـوده اسـت ، لكن آن عده ديگر همچو هست و مريض هست و غيره ، يك همچو وضعىاسـت . كـجـا مـا يـك هـمـچـو چيزى داريم ؟ حفظ كنيد يك همچو وحدتى را، نگهش داريد اين را.اينهائى كه نق مى زنند براى نمى دانم چه و چه ، اينها متوجه نيستند كه اين صف ها، الاندرشـوروى به يك كسى كه اينجا بود خودش گفت نوشته ، گفت پسر من آنجاست و به مننـوشـتـه ، نـوشـتـه ايـن صـف هـا در آنـجـا هـسـت ، در شـوروى كـه شـصـت و چـنـدسال است انقلاب كرده است و به خيال خودش انقلاب اين چيزها را دارد.
شما اسلام را مى خواهيد، اسلام كه مى خواهيد زنده كنيد اسلام را البته فداكارى مى خواهد،بـدون فداكارى كه نمى شود آدم يك اسلامى را زنده كند. همين فداكارى بود كه در صدراسـلام خـود پـيغمبر اسلام و اولياى اسلام كردند. حالا نوبت شماست ، نوبت ماست . انشاءالله خداوند همه شما را تاءييد كند، مؤ فق باشيد، مؤ يد باشيد. و اين را هم باز تاءكيدكـنـم كـه انـشـاءالله فـردا و پس فردا كه راهپيمائى هائى هست ، عزادارى ها بايد باشد،مـنـتها عزادارى يك وقت در يك جائى است و يك وقت همه در خيابان ها عزادارى مى كنند. انشاءالله همه مؤ يد و موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 28/8/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـنـى در جـمع فارغ التحصيلان آموزشگاهافسرى شهربانىجمهورىاسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
قواى مسلحه بايد خدمتگزار ملت باشند، نه حاكم
مـن اولا مـعـذرت مـى خـواهـم كـه طـولانـى نـبـايـد صـحـبـت كـنـم و اطـبـاء ازاصـل صـحبت بلكه ممنوع كردند لكن گاهى يك قدرى اش را اجازه داده اند و از شما آقايانتـشـكـر كـنم كه در اينجا آمديد و يك بعضى مسائل را با هم صحبت كنيم . شما اكثرا وضعپـليـس و سـاير قواى مسلحه را، نظامى و انتظامى را در زمان سابق مطلعيد. مطلعيد كه اينقـواى نـظـامـى و انتظامى از ملت به طورى جدا بود كه هيچ كدام از طبقات چشم ديدن طبقهديـگـر را نـداشـتـنـد و ايـن نـكـتـه اش ايـن بـود كـه سـران پـليـس ، سران ارتش و سرانشـهربانى و ساير قواى مسلحه اشخاصى بودند كه با كارهايى كه كردند و كارهايىكـه تـحـمـيـل مـى كـردنـد بـه زيـردسـتـان خـودشـان ،وسايل نفرت ملت را از مطلق قواى مسلحه فراهم مى كردند. شما مى دانيد كه وقتى كه يكپـليـس ، يك پاسبان وارد بازار مى شد، هم اين مى خواست به مردم يك تحميلاتى بكند وهم مردم مى خواستند كه از گير او فرار كنند و نفرت داشتند از او. در عين حالى كه پليسو همين طور ژاندارمرى و همين طور ارتش ، اينها به حسب وضع اولى كه وجود آمده است ، ايناسـت كـه ايـنـهـا بـراى كـشـور و بـراى مـلت خـدمـتـگـزار بـاشـنـد، نـه حـاكـم .اصـل دولت هـم هـمـيـن است حتى مثل دولت حقه حضرت امير سلام الله عليه كه ولى امر برهمه چيز بود معذلك آن حكومتى كه در صدر اسلام بود، در خدمت مردم بود، اينطور نبود كهحـكـومـت بـخـواهـد حـكـومـت كـنـد و مردم همين طور بى خود اطاعت كنند. اينطور نبود كه حكومتبـخـواهد به وسيله قدرتى كه دارد اجحاف كند به مردم و ظلم كند كه مردم به واسطه آنظـلم از او مـتنفر باشند و الان هم كه وضع تغيير كرده است و انشاء الله اميدوارم كه ديگرايـن وضـع بـرنـگـردد بـه آن اوضـاعى كه در سابق بود، وظيفه همه ما و همه شما و همهكـسانى كه دست اندر كار امور مردم هستند، از دولت و از همه ، اين وضع را پيدا بكنند كهخودشان را خدمتگزار بدانند. از آن نقطه اولى كه آقاى بنى صدر هستند تا آن مراتبى كههـسـتـش ، حـكـومـت هـا بـايـد خـدمـتگزار مردم باشند. مردم احساس كنند كه اينها به نفع آنهاعـمـل مـى كـنند. اگر مردم احساس اين را بكنند كه پليس براى حفظ مصالح آنهاست ، پليسنـمى خواهد كه به آنها تحميلى بكند، مردم با آغوش باز پليس را در برمى گيرند و ازپـليـس پشتيبانى كنند سابق كه ملاحظه كرديد همچو مجلسى كه پليس و مردم ديگر و زنهـا و مـردهـا و ملت ، اينها در يك جا مجتمع نمى شدند، اينها همه از هم دورى مى جستند و لهذااگر
يـك مـشـكـلى پـيدا مى شد براى دولت علاوه بر اينكه مردم همراهى نمى كردند، هر چه مىتـوانستند كار شكنى مى كردند براى اينكه پليس را در نظر آنها آنطور جلوه داده بودندكـه مـثـل گرگى است كه در گله مى خواهد بيفتد و شكار كند. اين تلخى الان در ذائقه مردمهـسـت و لهذا به واسطه اين معنا كه اين تلخى هست شما آقايان خيلى بايد توجه بكنيد كهايـن تـلخـى را از ذائقـه مـردم بـيـرون كـنـيـد. شـمـا بـايـد تـوجـه بـكـنـيـد بـه ايـنكه درطول پنجاه سال اخير و خصوصا اين سال هاى اخير، مردم از اين قواى نظامى ، انتظامى كهبـايـد بـراى نـظـام بـاشد، براى انتظام باشد، چقدر زحمت ديده اند و چقدر بدى از اينهاديـده انـد و سـران اينها چقدر با مردم بد رفتار كرده اند و سازمانى كه به اسم سازمانامـنيت است چقدر امنيت را از بين اين مردم جدا كرده بود و مردم هميشه توجه به اين داشتند كهمبادا يك وقت بى خودى بيايند و ما را گرفتار كنند اين ذائقه تلخ الان هست باز هم ، تتمهاش هـسـت و لهـذا شـمـاهـا يـك تـكـليـف بـزرگـى گردنتان است كه بايد اين ذائقه تلخ رابـرگـردانـيـد بـه يـك ذائقـه شـيـريـنـى و آن بـا عـمـل شـمـاسـت ، بـاعمل ژاندارمرى است با عمل ارتش است . با عملتان مى توانيد كه شما كارى بكنيد كه مردماز يـاد بـبـرنـد آن سـخـتـى هـا و آن زورگـوئى هاى سابق را و اين ذائقه هاى تلخ را شماشـيـريـن كـنـيد، با عمل خودتان ، با رفتار خودتان ، با محبت خودتان . همه شماها برادرهـسـتيد، يك مملكتى اسلامى همه شان با هم برادر هستند. وقتى ما احساس اين را بكنيم كه ماهـمـه با هم برادر هستيم ، با هم رفتارمان خوب است ، و اگر اين احساس پيش بيايد كه منآن بالا هستم و ديگران بايد اطاعت از من بكنند، من رئيس شهربانى هستم و ديگران بايد ازمـن اطـاعـت بـكـنند و يك تكليفى است و بخواهيد با تكليف و تكلف به مردم حكومت كنيد، اينباز برمى گردد به آن حالات سابقه و مردم از شما جدا مى شوند و مردم وحشت از شما مىكنند، ترس در دلشان پيدا مى شود وقتى شماها را مى بينند. در زمان سابق من خيلى قصهها يادم هست كه آن قصه ها اگر يك كسى توانست بنويسد طولانى بود. شما نمى دانيد كهوقـتـى يـك پـاسـبـان را از دور ديدند، خصوصا معممين يك پاسبان را از دور مى ديدند چهحـالى بـه آنـهـا دست مى داد، مى توانستند يك جا فرار كنند فرار مى كردند. اين نبود جزايـنـكـه بالائى ها اينطور دستور مى دادند، خود پائينى ها هم اينطور تربيت شده بودند.تـربـيت اسلامى اصلش در كار نبود. يك تربيت هاى غربى ، يك تربيت هائى كه از آنجاگـرفته شده بود. بدهايش را اينجا آورده بودند پياده كرده بودند. شما گمان نكيند كهاز غرب براى ما يك تحفه اى آورند. شما گمان نكنيد كه از غرب براى ما چيزى مى آورندكـه ما را مترقى كنند، ترقى به ما بدهند. غرب تا ما را در سطح پائين نگه ندارد، نمىتواند از ما استفاده كند. كوشش آنها اين است كه ماها، اين ممالك اسلامى ، اين ممالك مستضعفدر يـك سـطـح پـائيـنى از همه امور باشيم . هر امرى را كه آنها براى ما بياورند، يك امراسـتـعـمـارى اسـت يـعنى اگر طب را براى ما بياورند طب استعمارى است اگر دارو براى ماصـادر كنند آن هم استعمارى است ، اگر دانشگاه براى ما بخواهند درست كنند آن هم دانشگاهاسـتعمارى است . همه چيز را آنها مى خواهند به طورى درست كنند كه براى خودشان نافعبـاشـد و مـا چـشـم و گـوش بسته تسليم آنها باشيم و الان كه به خواست خداى تبارك وتـعـالى و بـه بـركـت اسلام ما از اين قيد و بندها خارج شديم ، بايد خيلى متوجه باشيمبه
اينكه نبادا ما را دوباره در اين قيد و بندها قرار بدهند. بايد ما عبرت بگيريم از آن پليسزمان محمدرضا و از آن ارتش زمان محمدرضا و از آن ژاندارمرى زمان او و ببينيم كه مردم باآنـهـا چـه جـور بـودنـد و آنـهـا با مردم چه جور بودند و نتيجه اش چه شده . مردم با آنهامـخـالف بـودنـد، آنـهـا هم با مردم مخالف ، مثل دو تا دشمن با هم برخورد مى كردند. شمانـمـى دانـيد، شماها كه اكثرا يادتان نيست آن زمان سابق را كه وضع كلانترى ها چه جوربود. يك كسى كه مى خواست توى كلانترى برود براى احتياجى ، چقدر قلبش مى طپيد كهحـالا مـى رود در اينجا چه خواهد شد. اين وضع در زمان رضاخان خيلى شديد بود، در زماندومى هم شديد بود. انسان وقتى كارى داشت وقتى احتياجى داشت كه بايد برود آنجا، عزامـى گـرفـت كـه حالا چه بكنم من ، در اينجا با من چه خواهند كرد، در حالى كه كلانترى هابايد مركز احتياجات مردم و برآوردن احتياج مردم باشد. آنطور كردند و آنطور شدند و مابـايـد از ايـن مـسـائل تـاريـخـى عـبـرت بـگيريم و ما آنطور نباشيم ، تا آنطور نشويم .بـرادرهـا! هـمه مردم با شما، با بالاترى ها يك جورند. اگر با مردم خوب رفتار بكنيد،براى خودتان هست و اگر با مردم خداى نخواسته بد رفتار كنيد، به ضرر خود شماست .آنـقـدر كه ظالم ضرر مى برداز ظلمش ، مظلوم از ظلم ظالم آنقدر ضرر نمى برد. ما و شمايـك روزى در بـارگـاه الهـى ، پـيـشـگـاه الهـى خـواهـيـم رفـت و آن روز از مـا سـؤال خـواهـد شـد و از شـمـائى كـه پـليـس هـسـتـيـد، ازشغل شما و از عمل شما و از رفتار شما سؤ ال خواهد شد. غفلت نكنيد از خدا، غفلت نكنيد ازآن روزى كـه هـمـه محتاج هستيد. با برادرانتان خوب رفتار كنيد، با ملت تان خوب رفتاركـنيد و خداى تبارك و تعالى با شما رحمت خواهد كرد و انشاء الله همه مؤ فق باشيد و مؤيـد و پـيروز باشيد و از اينكه شماها با اينكه بايد در شهرها باشيد لكن در موقعى كهكشورتان مبتلا هست به جنگ ، رفتيد آنجا و وظيفه خودتان مى دانيد و وظيفه همه است كه درآنجا بروند و همكارى كنند با ساير برادرها و انشاء الله به زودى اين اشرار را از مملكتتان بيرون كنيد. من دعا مى كنم به شما و خداوند تؤ فيق به همه شما عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 5/9/59
استفتاء رئيس كل بانك مركزى ايران از محضر امام خمينى
بسمه تعالى
مـحضر رهبر عاليقدر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمىامام خمينى دامت بركاته
عده اى از طاغوتيان و فراريان رژيم گذشته كه اموالشان اينك در اختيار بنياد مستضعفانو سـايـر نـهادهاى انقلابى مى باشد به شبكه بانكى كشور مقروض مى باشند. تقاضامـى شـود دسـتـور فـرمـائيـد شـبـكـه بـانـكـى كـشـور بـتـوانـد مـطـالبـات خـود را ازمحل اين دارائى ها كه اينكه در اختيار نهادهاى فوق الذكر مى باشد تاءمين و اخذ نمايد.
ايام عمر و عزت مستدام باد
با تقديم احترام ـ عليرضانوبرى
پاسخ امام :
بسمه تعالى
مـوافـقـت مى شود. لازم است نمايندگانى از طرف بنياد براى رسيدگى به اين امر تعيينشود و نمايندگان بانك مدارك را ارائه دهند و پس از ثبوت ، بدهكارى به بانك ادا شودو مازاد به نفع مستضعفين برداشت شود.
روح الله الموسوى الخمينــى
تاريخ : 15/9/59
بيانات امام خمينى در جمع استانداران سراسر كشور
آن چـيـزى كـه اسـبـاب ضـعـف دولت و جـدائى مـردم از آن دولت اسـت آن عـبـارت از كـيفيتعمل همه دستگاه هاست
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك مطلب راجع به آقايان استاندارها كه تشريف دارند و عموم استاندارها و عموم اداراتدولتـى و عـمـوم كـسـانـى كـه در جـمـهورى اسلامى دست اندر كار هستند چه لشگرى ، چهكـشورى . من از زمان احمد شاه تا حالا اين رژيم زمان احمدشاه را ديده ام ، اواخر آن رژيم رااز زمـان رضـاشـاه و پسرش را تمامش را تا منتهى شده به حالا. آن چيزى كه اسباب ضعفدولت و جـدائى مـردم از آن دولت هـسـتـنـد آن عـبـارت از كـيـفـيـت مـسـلمـان هـاسـت ، كـيـفـيـتعـمـل هـمـه دسـتـگـاه هاست ، يعنى يك حكومتى كه در يك جايى مى رود، در مركز كارهايش رادرست كرده بود و رشوه هايش را به آنهايى كه بايد بدهد، داده بود، آنها هم اجازه اينكههـر كـارى مـى خـواهـد بكند داده بودند و هر كارى در آنجا مى كرد يا كسى جرات نمى كردصـحـبـت كند يا اگر مى كرد اثر نداشت . اين منحصر به آن رده بالا نداشت همه رده ها تاآخـر وضـع ايـنطورى بود. در بعضى از اوقات ، در بعضى از جاها يك حكومتى كه آنوقتمـى خـواسـت بـرود، كـه حـالا اسـتاندار بوده ، از فرض كنيد خراسان مى خواست يك كسىبرود به حسب اختلاف در آمد در آنجا براى استاندار و براى حكومت ، او اجاره مى كرد آنجارا، تيول بود خراسان ، تيول مثلا فلان شاهزاده بود و چقدر به شاه يا به دستگاه داد وآنجا را تيول مى كرد و بعد هم آنجا هر كارى مى خواست مى كرد. بايد آن چيزى را كه دادهاست در آورد و مضاعف بر او، زياد براى خودش و دوستانش ذخيره كند. وهمين طور نظامى ها،ژانـدارمـرى مـثلا فرض كنيد كه كلانترى ها يا، همه باب اين باب بوده است . اگر كسىآن مـسائل آنوقت را درست بررسى بكند و بنويسد، يك كتاب قطورى خواهد شد كه چه مىكردند اينها با مردم و از صدر تا ذيل وضع همين طور بود. زمان رضا شاه از باب اينكههـمـه دزدى هـا مـنـحـصـر به خودش بود، انحصار دست خودش بود، حكومت ها به اين قدرتنـبودند، زمان احمدشاه اينطور نبود كه خود آنها بتوانند همه برداشت ها را براى خودشانبـكـنـنـد، اين بود كه دار و دسته هائى كه مى فرستادند اين بساط را درست كردند. زمانرضاشاه همه دزدى ها از گردنه ها رفته بود تهران ، همه زلى ها از همه جا متمركز شدهبـود در خـود دسـتـگـاه دولتـى و از هـمـه بـالاتـر خـود رضـاشـاه وامـثال اينها و اين اسباب اين شده بود كه مردم با دستگاه هاى دولتى مطلقا مخالف بودندمنتها جراءت نمى كردند
حـرف بـزنند، بعضى وقت ها هم مى كردند جراءت . من يادم است بچه بودم كه حكومت خمينيك نفر از خان ها را گرفته بود بعد از دو سه شب ، سه چهار شب ريختند خان ها و حكومترا گـرفـتـنـد و حـبسى خودشان را بيرون آوردند و حكومت را به اسيرى بردند، واحدى ازمـردم هـيـچ ، هـمـچـو نـبـود كـه چـرا بـگـويـنـد، خوشحال هم بودند، شايد بعضى شان هممنزل حكومت را آمدند تتمه را غارت كردند. من شاهد قضيه بودم كه آن خانه اى كه حكومت رااز آن بـردند، من بچه بودم پشت يك درى ايستاده بودم و نگاه مى كردم به وضع آنها كهآنـها حمله كرده بودند و حكومت هم مرد قلدرى بود، او هم باز آنوقت ده تيرى داشت او، او همحـمـله مـى كرد و يك نفر را هم ظاهرا از آنها كشته بود لكن بعد اسير شد. اين وضع حكومتبـود در آنـجـا كـه شـرح طـولانى دارد و زمان رضاشاه را هر كه يادش باشد مى داند چهقـضـايـا واقـع شد و زمان محمدرضا هم كه همه يادتان هست . اين اسباب اين شد كه دولتمـقـابـل مـلت ، ارتـش مـقـابـل مـلت ، همه هم مقابل ملت بودند، يعنى هر چه مى توانستند اينكـلانـتـرى هـا و ايـن ارتـش و ايـن ژانـدارمـرى و اينها هر چه مى توانستند از مردم اخاذى مىكردند به زور، به ارعاب شايد يادتان باشد، كه اين را گفتم ، نمى دانم ، در مطبوعاتلابـد نـبـوده ، رضـاخان يك وقتى كه وارد شده بود در ژاندارمرى ، دست هايش را در جيبش ‍گـذاشـتـه بـود، وقـتى كه وارد شده بود. گفته بود مى ترسم از جيبم بدزدند. اين ممكناسـت كـه اولا راه نـشـان دادن به آنها باشد كه بايد دزديد ولو از من ، و ممكن است معرفىآنها باشد به اينكه وضع اينطورى است ، همه ملت هم دستشان در جيبشان بايد باشد كهخود اعلى حضرت ندزدند، مساءله اين است .
بايد لفظا و عملا به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم
دولت و هـمـه ارگـان هـاى دولتـى كه شما آقايان هم در هر استانى در راءس هستيد، بايدفـكـر ايـن مسائل را، اين تاريخ آخر اين زمان ها را يك قدرى مطالعه كنيد. نه آن تاريخىكـه بـراى شاه نوشتند آنها تاريخ نيستند، آنها دروغ هستند، مشاهده كنيد و كارهاى اينها رابـبـيـنيد و ببينيد كه چرا ملت از اينها جدا بود چرا كارشكنى مى كرد ملت ؟ من يادم است اينرا، شـايـد خـيـلى شـما يادتان است اينها هم خيلى هايتان يادتان است كه وقتى اين متفقين ازاطراف ريختند به ايران و زمان رضاخان ريختند به ايران و آن مردم آنقدر خوف داشتند ازايـنـهـا كـه آيـا چـه خـواهند كرد لكن خوشحال بودند از اينكه رضاخان را بردند، يكى ازبركات اين هجوم را با اينكه همه اشكالات را مردم در نظرشان اين بود كه چه خواهد شد وچه خواهند كرد، لكن اين معنا مثل اينكه يك هديه اى بود آسمانى براى اينها رسيده بود كهرضاخان رفت و مع الاسف آنوقت اشخاصى كه خود ملت يك راءسى كه بتواند آنها را جمعبـكند، نبود كه پسر رضاخان را آنها گذاشتند اينجا و در صورتى كه اگر آنوقت در دوسـه تـا شـهـر تـظاهر مى شد به ضد، نمى گذاشتند او را، لگن هيچ كس ‍ حرف نزد تاايـنـكـه آن خـوف سـابـق بـود و ريـخـتـه نـشده بود آن خوف ، از اين جهت مردم جراءت نمىكـردنـد، كسى هم نبود كه آنها را وادار كند به يك همچو مسائلى ، شايد اگر مرحوم مدرسدر آنوقت بود، آن كار را مى كرد لكن كسى نبود كه اين كارها را بكند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation