بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 7, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

تاريخ : 16/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه شيراز  
دانشگاه ، مركز تعيين سعادت و شقاوت ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشگاه مركز سعادت و در مقابل ، شقاوت يك ملت است . از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملتتـعـيين بشود. دانشگاه خوب ، يك ملت را سعادتمند مى كند و دانشگاه غير اسلامى ، دانشگاهبد، يك ملت را به عقب مى زند. در رژيم سابق شايد از همه جنايت ها، جنايت اينكه دانشگاهرا بـه طـور صـحـيح نگذاشتند عمل بكند شايد از همه جنايات بالاتر باشد. آنچه كه دراسـلام مـطـرح اسـت امـوال نـيـست ، ماديات نيست ، معنويات است كه بايد از دانشگاه به همهاقشار سرايت بكند يعنى ، چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانيون ، اين دو قشر هستند كهتـربـيـت امت به عهده اين دوقشر است ، اين دو قشر از همه قشرها عملشان شريفتر و از همهقـشـرهـا مـسؤ وليتشان بيشتر است ، عمل شريف ، براى اينكه مركز انسان درست كردن استدانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما و اينيـك امـرى بـوده اسـت كـه انـبيا عليهم السلام ماءمور بر همين امر بوده اند كه انسان درستكـنـنـد. كـتـب آسـمانى ، همه كتب آسمانى ، براى انسان ساختن آمده است . اگر انسان ساختهبشود، همه چيز به صورت معنويت در مى آيد يعنى ماديت هم به صورت معنويت در مى آيد.بـعـكـس ، اگـر چـنـانـچـه قـشرها شيطانى باشند و از دانشگاه ما و شما انسان هاى منحرفبيرون بيايد، معنويات هم به صورت ماديات در مى آيد، فانى در ماديات مى شود.
رسالت انبيا، الهى كردن انسان ها در همه ابعاد و جوانب
آن چـيـزى كـه انـبـيـا مـى خواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را وتمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است ، عصاره عالم است ، انبيا براى اين آمدند كه همهايـنها را الهى كنند يعنى انسان كه خلاصه ، عصاره همه عالم است ، يك انسان الهى بشودكـه وقـتـى كـه هـر كـارى مـى كـند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كه معاشرتهايشان هم جنبه الهى داشته است ، ازدواج هاشان هم جنبه الهى داشته ، همه چيزهايشان ، هرجـهـتـى كـه مـا بـه نـظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى ، اين جنبه راالهـى كـرده انـد. اگـر جـنـگ مـى كنند جنگ هايشان الهى است و براى اوست ، اگر صلح مىكنند، صلح شان
هـم الهـى اسـت و بـراى اوسـت در مـقـابـل طـاغـوت ، يـك جـنـبـه الهـى درمـقـابـل طـاغـوت اسـت . طاغوت همه چيزش مادى است ، شيطانى است ، معنويات راهم مى كشدطرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهى هستند، همين مادياتى كه همهاز آن اسـتفاده مى كنند همين ماديات را با يك صورت معنويت به آن مى دهند، با جنبه معنويتبه اينها نگاه مى كنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مى كنند، همه رامظاهر خدا مى دانند،اگـر مـحبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اينكه اين پسر من است ، دختر من است ، اينبـرادر مـن اسـت ، بـه آن عـنـوان معنويت كه هست كه بنده خداست ، فرستاده خداست . شيطانعكس اين است ، طاغوت عكس اين است . انبيا آمدند كه مردم را از ظلمات به نور دعوت كنند.
(الله ولى الذيـن آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوتيـخرجونهم من النور الى الظلمات ) يا اخراج از ظلمت ها به نور است . اين كار انبياست ،اين كارى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا انجام مى دهد. و يا از نور به ظلمتاست ، فطرت انسانى كه يك فطرت نورانى است به حسب خلقت ، اينها اين فطرت را مىكشند طرف ظلمت ، از نور به ظلمت مى آيد. اين كار طاغوت است . اين دو جنبه است و هر كداماصـحـابـى دارد. مؤ منين ، آنهائى كه به خدا ايمان دارند از همه ظلمت ها به نور كشيده مىشوند و كفار، آنهايى كه ايمان به خدا ندارند از نور به طرف ظلمت ها كشيده مى شوند.
نجات اسلام و قرآن ، انگيزه روح شهادت طلبى و ايثار ملت در انقلاب
چـيـزهـائى كـه در عـالم واقـع مى شود و ما بايد از آن چيزها تنبه بكنيم يكى از امور هميننـهـضـت ايـران اسـت . از ايـن نـهـضـت ايـران بايد ما تعلم پيدا بكنيم ، تنبه پيدا بكنيم ،مطالعه كنيم در اين نهضت ببينيم كه اين نهضت چه بود، برا ى چه بود؟ و چه شد كه تاايـنـجـا پـيروز شده است ؟و بايد چه كرد كه تا آخر پيروز بشود؟نهضت ها در عالم خيلىبوده است ، انقلابات در عالم خيلى بوده است .
انـقلاب در شوروى هم بود، انقلاب در فرانسه هم بود، انقلاب ايران با آنجا چه فرقىدارد؟ وانـقـلاب ايـران براى چه هست ؟ و انقلاب شوروى براى چه بود؟مردم ايران چرا درخـيـابـان هـا ريـخـتند و فرياد كردند و همه الله اكبر گفتند و فرياد كردند، اين چه بودقـضيه ؟آيا مردم ايران هم مثل شورشى هاى شوروى فرياد مى كردند و علف مى خواستند!فـريـاد مـى كـردنـد و دنـيا مى خواستند؟! خونشان را جوان هاى ما براى اينكه يك زندگىمـرفـهـى در دنيا داشته باشند خون مى دادند؟اين مى شود كه يك كسى خودش را بكشد كهزنـدگـيـش خـوب بـاشـد؟ يـا خـيـر ايـن يـك نـهـضـتـى الهـى بـود. نـهـضـتمـثل نهضت هاى آنهائى كه به خدا اعتقاد ندارند يا آنهائى كه نهضت هايشان نهضت هاى جهتمادى بوده است ، نبوده است . نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقشداشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى ، به عنوان اسلام ، به عنوان احكام اسلام درخيابانهـا ريـخـتـنـد و هـمـه گـفـتـنـد مـا ايـن رژيـم را نـمـى خـواهـيـم و حـكـومـتعـدل اسـلامى و جمهورى اسلامى مى خواهيم . اين چيزى كه انگيزه اين ملت بود، انگيزه همهقشرها الا بعضى ها. زن ها در خيابان ها ريختند، مردها در
خـيـابـان ها ريختند، بچه ها آمدند. همين ديشب كسى مى گفت كه من شاهد قضيه بودم كه يكبچه ده ، دوازده ساله سوار موتورسيكلت شده بود و حمله كرد طرف يك تانك و از آن ورهـم بـچه را تكه تكه كردند، اما او يك بيرق دستش بودو حمله كرد. اين چه بود؟ قضيه ،قـضـيـه چـه بـود كـه يـك چـنـيـن تـحـول در مـلت پـيـدا شـد؟ ايـنتـحـول عـظـيمى كه در اين ملت پيدا شد، يك تحولى بود كه فقط براى اين معنا كه مثلارژيـم نـبـاشد؟ يا دنباله داشت ؟ رژيم نباشد، حكومت اسلامى باشد، اساس او بود، اساسآن بود كه مى خواستند قرآن حكومت كند در اين كشور. موانع را برداشتند كه حكومت ، حكومتاسـلامـى بـاشـد نه اينكه همه مقصد اين بود كه فقط آزاد باشيم . همه مقصد اين بود كهمـسـتـقـل بـاشـيـم ؟ ايـران مـى خـواسـت كـه مـثـل مـمـلكـت مـثـلا سـوئد بـاشـد؟ آزاد هـسـتـنـد،مستقل هم هستند. اما اگراز قرآن در آن خبرى نباشد، باز هم چنين مى خواهد؟! ايرانى ها اين رامـى خـواسـتند كه قرآن باشد يا نباشد؟ اسلام باشد يا نباشد؟ ما آزاد باشيم ، ما آن جهتحـيوانى مان ، آن جهت حيوانى مان اشباع بشود كارى به معنويات ديگر ما نداريم !! ايرانجوان هاى خودش را براى اين داد؟ يا ايران متحول شده بود به يك ملت صدر اسلامى ، يكجـوان هـايـى مـثـل جـوان هـاى صدر اسلام كه شهادت را براى خودشان فوز مى دانستند مىگفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم . مساءله اين بود و مساءله اين هست .
براى اسلامى كردن دانشگاه جديت كنيد
دانـشـگـاه مـبـداء همه تحولات است . از دانشگاه ، چه دانشگاه علوم قديمه ، چه دانشگاه علومجديده ، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت ، شقاوت يك ملت سرچشمه مى گيرد.دانـشـگـاه را بايد جديت كرد، جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد.مـمـلكـت مـا بـراى اسـلام زحـمـت كشيده است و بايد براى اسلام زحمت بكشد و مى كشد و همهچيزش بايد اسلامى بشود.
همين توقع نباشد كه دولت اسلامى باشد، خير، همه چيز بايد اسلامى بشود، همه قشرهابـايـد قشر اسلامى باشد كه هر كس كه بيايد و ببيند جمعيت را، ببيند كه يك جمعيت الهىاينها هستند، يك جمعيت اسلامى اينها هستند.
تمام مقصد ما اسلام است
الان وقتى است كه خداى تبارك و تعالى ما راامتحان مى كند. همين حالا، همين عصر ما الان بعداز ايـنكه انقلاب به پيروزى رسيده است تا حدودى ، الان وقتى است كه ما در امتحان هستيمكـه حـالا كـه مـا آزادى پـيدا كرديم ، اين آزادى را صرف چه مى كنيم . آزادى پيدا كرديم ،آزادى ، حالا من آزادم كه هر كارى مى خواهم بكنم ؟! آزادم كه به هر كه مى خواهم اذيت بكنم؟ آزادم كه هر چه مى خواهم بنويسم ؟ ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملكتباشد. اين آزادى است ؟اين را ما مى خواستيم ؟ما آزادى مى خواستيم يا آزادى در پناه اسلام مامـى خـواسـتـيـم ؟مـا اسـلام مى خواستيم ، اسلام هم آزادى دارد اما آزادى بى بندوبارى نه ،آزادى غربى ما نمى خواهيم ، بى بندو بارى است او. هر
كـس بـا هر كه هر طورى مى خواهد، هر چه ، هر چه ، نيست اينطور. آزادى كه ما مى خواهيم ،آزادى در پـنـاه قـرآن مـا مـى خـواهـيـم . اسـتقلال مامى خواهيم ، آن استقلالى كه اسلام به مابـدهـد، آن كه اسلام بيمه اش كند. تمام مقصد ما اسلام است ، همه اسلام براى اينكه اسلاممبداء همه سعادت ها و همه قشرها را از ظلمات به نور مى رساند.
امور مادى ، مقدمه اى براى هدايت و رشد انسان ها
مـا مـى خـواهـيـم يـك جـمـعـيـتى نورانى پيدا بكنيم ، يك قشرهاى نورانى كه وقتى وارد مىشـويـم در يـك دانـشـگاهى ، عملش نورانى ، علمش ‍ نورانى ، اخلاقش نورانى ، همه چيزشنورانى باشد، الهى باشد. پيروزى نه براى اين است كه ما برسيم به يك مثلا آزادى ،بـرسـيـم بـه يك استقلالى و منافع براى خودمان باشد، همين ، همين ديگر تمام ؟ حالا كهديـگـر منافع مال خودمان شد، ديگر كارى ديگر نداريم اينها مقدمه است ، همه اش مقدمه ايناسـت كـه يـك مـلت انـسـان پـيدا بشود، يك ملتى كه روح انسانيت در آن باشد پيدا بشود،تـحـول پيدا بشود در خود اشخاص . آن چيزى كه مطرح است پيش انبيا انسان است آن چيز،چيز ديگرى نيست ، انسان مطرح است پيش ‍ انبيا، چيز ديگر پيش انبيا مطرح نيست ، همه چيزبه صورت انسان بايد در آيد. مى خواهند انسان درست كنند. انسان كه درست شد، همه چيزدرسـت مـى شـود. رژيـم هـا بـه تبع خارجى ها مى خواستند كه در اين ممالك شرقى انساندرسـت نـشـود. آنـهـا از انـسان مى ترسند. آنها مى خواهند كه يك انسانى پيدا نشود. انساناگـر پـيدا شد زير بار زور نمى رود انسان ، انسان اگر پيدا شد منافع مملكتش ‍ را بهخـارج نـمـى دهـد، امـيـن است انسان . انسان براى خدا كار مى كند و براى خداست . زندگيشبـراى خـداسـت و مـردنـش هـم براى خداست . يك چنين موجودى ممكن نيست كه براى اجانب خدمتبـكـنـد و بـه ضـد كـشـور خودش قيام بكند. اينها نخواستند در دانشگاه هاى ما انسان درستبشود از انسان مى ترسيدند، كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند،نيروى انسانى ما را نگذارند جلو برود، كوشش كردند، با هر ترتيبى كه توانستند، باهـر نـقـشـه اى كـه داشـتـند، عمده كارشان روى انسان ها بود كه انسان ها را نگذارند رشدبـكـنـنـد. وقـتـى انسان تربيت نشد در يك مملكت ، وقتى تمام نظر يك فرد به ماديت بود،وقـتـى تربيت ، تربيت مادى بود، خوب ، اين آدم مى خواهد كه داراءى يك پارك باشد،ايناز هر راهى شد بشود، اين فرقى به حالش نمى كند براى اينكه مادى است . آدم مادى همينجـهـت مـاده را نـگـاه مـى كـنـد، كـار نـدارد كـه ايـن ماده ، اين پاركى كه پيدا شده است ، ايناتـومبيلى كه پيدا شده است از كجاست . هر چيز، خودش رامى خواهد، به مبداءش كار ندارد.انـسان الهى است كه اگر چنانچه يك چيزى را به او بدهند مى پرسد از كجاست ؟ چه هستاسـتـفـاده ايـن آيـا صـحـيـح اسـت يـا نـه ؟ ايـن اتـومـبـيـل آيـا از راهحلال است يا حرام ؟ خيانت است يا امانت ؟ اين انسان است كه اين چيزها را پيشش مطرح است ،مـا هـم اين را مى خواهيم . اين اشتباه است كه ما مى گفتيم كه يا مى گوئيم كه رژيم نباشدبس ‍ است ديگر، استقلال باشد بس است ، آزادى باشد بس است ، نخير، مساءله اين نيست .ما همه اينها را فداى انسان مى كنيم . ما انسان مى خواهيم ، همه فداى انسان .
انـسـان وقـتـى درسـت بـشـود هـمـه چـيـز درسـت مـى شـود. در ايـن چـنـدسـال كـوشـش كـردند كه انسان نباشد، انسان رانگذارند يك انسانى پيدا بشود. اينها مىديـدنـد كـه يـك فرد انسان اگر پيدا بشود ممكن است يك ملت را هدايت كند ممكن است كه يكملت را به خلاف آنها چيز بكند، از اين ناراحت بودند نمى گذاشتند كسى تحقق پيدا بكند.
آنهااز مدرس مى ترسيدند. مدرس يك انسان بود، يكنفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او راتـا وقـتى كشتندش . يكنفرى غلبه مى كرد بر همه مجلس ، بر اهالى كه در مجلس بودندغـلبه مى كرد يكنفرى ، يكنفرى تا توى مجلس نبود (من آنوقت مجلس رفتم ، ديدم ، براىتـمـاشـا، بـچـه بـودم ، جـوان بـودم رفـتـم ) مـجـلس آنـوقـت تـامـدرس نـبـودمـثـل ايـنـكـه چـيـزى در آن نـيـست ، مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباى نازك و با آن !!!عـرض بـكـنـم !!! قـبـاى كرباسى وقتى وارد مى شد، مجلس مى شد !!! يك مجلس !!! طرحهايى كه درمجلس داده مى شد، آن كه مخالف بود مدرس مخالفت مى كرد و مى ماساند مطلبرا.
وقتى كه روسيه در يك قضيه اى (كه الان يادم نيست ) اولتيماتوم داد به ايران و آوردندبـه مـجـلس و قواى نظامى اش هم حركت كرده بودند به طرف تهران يا قزوين كه اين راقـبـول كـنـنـد، مـجـلس (آنـطـور كـه حالا نقل مى كنند) مجلس بهت شان زده بود كه بايد چهبـكـنـنـد. قـوا، قـواى شـوروى اسـت ، مـقـاومـت نـمـى تـوانـيـم بـكـنـيـم ،قبول اين هم كه خيانت است . آنجا نوشته است كه يك روحانى با دست لرزان آمد و گفت حالاكه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم ؟ما اين را ردش مى كنيم . رد كرد، همههـم قـبـول كردند. آنهاهم هيچ كارى نكردند. اينها مى بينند يك انسان وقتى در يك ملت پيدابـشـود مى تواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مى خواهند برگرداند، آن چيزىكه آنها مى خواهند نگذارد پيدا بشود، كوشش كردند نگذارند انسان پيدا بشود.
كوشش كنيد كه انسان درست كنيد
شما دانشگاهى ها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد مملكت خودتانرا نـجـات مـى دهـيـد. اگـر انـسـان مـتعهد درست كرديد، انسان امين ، انسان معتقد به يك عالمديـگـر، انسان معتقد به خدا، مؤ من به خدا، اگر اين انسان در دانشگاه هاى شما و ما تربيتشـد مـملكتتان را نجات مى دهد. بنابراين ، كار، كار بسيار شريف و مسؤ وليت ، مسؤ وليتبـسـيـار زيـاد. الان ايـن مـسـؤ وليـت بـه دوش ‍ مـا و شماست . اين مسؤ وليت بزرگ ، يعنىسعادت ملت را شما و ما بايد بيمه كنيم ، قشر روحانى و قشر دانشگاهى . سعادت ملت راشـماها بايد بيمه كنيد، اين مسؤ وليت به دوشتان آمده ، نرفتيد زارع بشويد، اگر زارعبـوديـد، مـسـؤ وليـت داشـتـيـد امـا نه اين مسؤ وليت را. اگر يك كاسبى بوديد، مسؤ وليتداشـتـيـد درحـدود شـعـاع خـودتان اما الان مسؤ وليت ، مسؤ وليت يك ملت است ، مسؤ وليت يككـشـوراسـت ، مـسـؤ وليـت بـراى اسـلام اسـت . مـقابل خدا، الان همه مسؤ وليم . بايد همه ماكـوشـش كـنيم ، دانشگاه كوشش كند، دانشگاه هاى دينى كوشش كنند، دانشگاه هاى علمى شماكوشش كنند انسان درست كنند.
همه دنبال اين باشيد، انسان . اگر انسانيت را استثناء بكنيد يك فردى درست بكنيد
دانشمند، يك طبيبى كه بهتر از همه اطباء دنياست اگر اين وجهه انسانى نداشته باشد همينطـبـيـب مـضـر اسـت ، هـمـيـن طـبـيـب وقـتـى كـه مـى خـواهـد يـك كـسـى را مـعـالجـه كـنـددنـبـال مـنـافـع است ، نه دنبال معالجه ، دنبال آن است از اين چقدر در مى آيد، هر چه بشودبـيـشـتـر بـدوشـد او را. اگـر يـك طـبـيـب درسـت كـنـيـد كـه انـسـانـى بـار بـيـايـد، اودنـبـال مـعالجه است ، نه دنبال اينكه ازاين چقدر در مى آيد. قضيه كسب نيست ، قضيه علاجانـسـانـى است ، الهى است . يك طبيب مى تواند معالجه اش الهى باشد، مى شود معالجهاششـيـطـانـى وطـاغـوتـى بـاشـد. مـعـالجـه طـاغـوتـى ، ايـنـكـه بـروددنبال اينكه چقدر از اين درمى آيد چقدر ما قضيه استخوان لاى زخم چقدر ما مى توانيم از ايناسـتفاده كنيم ، هر چقدر مى توانيم استفاده كنيم معطلش كنيم . الهى ، مى خواهد اين را نجاتبـدهـد ولو چـيـزى گـيـرش نيايد مى خواهد اين را نجات بدهد. اگر در دانشگاه شما انساندرسـت شـد او مى خواهد ملت را نجات بدهد در فكر اين نيست كه خودم چى باشم ، مقام خودمچـى بـاشـد؟ مـى خـواهد نجات بدهد و اگر طاغوتى شد مى خواهد استفاده كند، نمى خواهدنجات بدهد، مى خواهد خودش را، براى خودش كار كند، نه براى كشور.
كـوشـش كنيد كه الان همه مسؤ ول هستيم و بايد همه از اين عهده مسؤ وليت بيرون بيائيم وهـمـه بـايـد خـدمـت كنيم . الان مملكت ما محتاج به خدمت است ، چه آنهائى كه انسان مى خواهنددرسـت كنند و نيروى انسانى در دست آنهاست و چه آنهائى كه در قشرهاى ديگر هستند. همهبايد به اين مملكت خدمت بكنيم بلكه اين آشفتگى هائى كه هست اين آشفتگى هاانشاءالله ازبـيـن بـرود و شـما به يك مملكتى از خودتان باشد خودتان در آن خدمت بكنيد، براى ملتخـودتـان و خـودتـان و عـمده اينكه براى نجات كشورتان و براى خدا. خداوند همه شما راانشاءالله موفق كند و همه مارا به خدمتگزارى براى كشورمان براى ملتمان موفق كند.
امـام در جـواب سـوال يكى از حضار فرمودند : من ديگر وقت اينكه حالا بنشينم و هى صحبتكنم ندارم ، من حرف هايم همين هاست . من عرض مى كنم ديگر، من الان ديگر حالم مقتضى نيست، حرف هاى ما همين هاست ، ديگر بيشتر از اين ما حرفى نداريم .
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 19 / 3 / 58
پيام امام خمينى به شيعيان لبنان  
بسم الله الرحمن الرحيم
بـرادران مـا بـعـد از سـلام و تـحـيات ، توجه ما به اوضاع لبنان و مصيبت هايى كه بهبـرادران مـا وارد مـى شـود هـسـت و با كمال تاءسف از اين اقدامات ضد انسانى كه از جانبصـهـيونيست ها به كمك آمريكا به بلاد مسلمين مخصوصا مردم لبنان و برادران ما وارد مىشـود، بـسـيـار مـتـاءسـف هستيم و اميدواريم خداوند تبارك و تعالى كه پشتيبان مستضعفين ومظلومين است ، در اين موقع هم به مددهاى خود به شما و همه برادران ما كمك كند. ما در كنارشـمـا بـا اسـرائيـل و آمـريـكـا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاىطاغوتى و شيطانى غلبه كند. مصيبت ها و ناراحتى هاى شما براى اسلام و مسلمين تازگىندارد، هميشه نيروهاى طاغوتى با اسلام مخالف بوده اند و با مسلمين مبارزه مى كردند.
نصرت شما و موفقيت همه مسلمين را خواهانم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 20/ 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراءى مركزى ايران  
خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت ، عنايتى الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين از خصوصيت نهضت اسلامى است كه همه قشرها در خدمت صادقانه اند، نه خدمت به حسبوظيفه ظاهرى بلكه همه يك وظيفه الهى براى خودشان احراز كردند و يك خدمتى همه جامعهكـردنـد كـه شـما كاركنان آمار هم از همان جمعيت هستيد. يعنى همه ، همه و همه براى اسلام .اگـر ايـن يك نهضت ملى بود، نه شما اينقدر فعاليت مى كرديد و نه ما و نه ساير ملت .ملت اسلام رامى خواهد، ملت كشور خودش را هم كه مى خواهد براى اسلام است . از بچه هاىكـوچـك تـا پـيـرمـردها همه فرياد اسلام مى زدند و اين نهضت براى همين صيغه اسلاميش وبراى همين كه مقصد اسلام بود و قيام بر ضد طاغوت ، قيام بر ضد كسانى كه اسلام رامـى خـواستند بشكنند و كارهايى كردند كه اسلام را مى خواستند به فراموشى بسپارند،يك قيامى بود كه خداى تبارك و تعالى مدد فرمود كه شما جمعيتى كه همه متفرق بوديد،هـمـه از هـم جـدا بـوديـد، هـمـه بـا هـم مـجـتـمـع شـديـد، ارتـشـى هـا كه بر ضد مابودند،مـتـصـل شـدنـد آنـهـايـى كـه اصـلش كـارى بـه ايـنمـسـائل نـداشـتـند وارد شدند، آنهائى كه اگر كار داشتند، كم كار بودند پركار شدند وهمه با هم يك مقصد، همه باهم يك مقصد، يعنى از مركز تا شعاع آن طرف ، تا آخر مملكت ،از آن طـرف هـم تـا آخـر از آنـور، از آن ورهم تا آخر همه با هم يك چيز مى گفتند. يعنى دربـيـابان ها هم اگر شما مى رفتيد از يك چوپان مى پرسيديد كه تو چه مى خواهى ؟ مىگـفـت كـه جـمـهورى اسلامى . آن يك مساءله الهى بود، خدايى بود. يعنى خدا تاءييد كردشـمـارا، و اين را خيلى برا ى خودتان و براى خودمان افتخار مى دانيم كه در يك مرحله اىكـه رو بـه نابودى داشت يك مملكتى مى رفت ، اسلام رو به فراموشى مى خواست برود،در يـك چـنـيـن مرحله اى خداوند عنايت كرد و دست رحمتش رادراز كرد به طرف ملت و ملت همهبـاهم هر كس از هر جا مى آمد داد مى زد اسلام ، طاغوت نه ، رژيم نه ، اين يك مطلبى نبودكه يك كسى بتواند خودش درست كند اين را خدا درست كرده .
محقق ساختن احكام اسلام ، ضامن دوام رحمت و عنايت الهى
از ايـن جـهت كه دست خدا در كار است ، بايد شما و ما و همه ، كارى بكنيم كه اين دست رحمتبـسـتـه نـشـود، از روى سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همانطورى كه تا حالاهمه باهم بوديم
و (يـدالله مـع الجـمـاعـه ) و همه براى خدا بود و خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود.حـالا هـم تـوجـه بـه يك گرفتارى هاى شخصى عجالتانكنيم ، الان هم توجهمان به همانمـقـصـد بـاشد كه اين جمهورى اسلامى كه حالا لفظش آمده است ، معنا و محتوايش باز نيامدهاسـت ، شـما مى بينيد كه در همه ادارات ، در فرهنگ ، در دادگسترى ، درساير جاها باز يكصـيـغـه اسـلامى پيدا نكرده است كه ما اسمش را بگذاريم جمهورى اسلامى ، ما راءى داديمبه جمهورى اسلامى ، شما هم راءى داديد، الان جمهورى اسلامى است در ايران ، اما محتوايشتا حالا تحقق پيدا نكرده ، يعنى در هر اداره اى كه برويم باز يك رنگ و بويى از سابقمى بينيم و ما مى خواهيم اين رنگ و بو برود، و شسته بشود.
استقلال فكرى را از ما گرفته اند
و در راءس هـمـه چيزها همانطورى كه اشاره كرديد فرهنگ است ، فرهنگ ما كه حالا مى شودگـفـت از اولى كـه وجـود پـيـدا كـرد، ايـن مـدارس وجـود پـيـدا كـرد، ازاول آن مخالفين ما توجه بدان داشتند براى اينكه آنها مى دانستند كه هر چه پيدا بشود ازفـرهـنـگ بـايـد پـيـدا بـشـود. دو جناح بود كه اين دو جناح بيشتر از هر چيزى مورد توجهمـخـالفـيـن مـا بود، مخالفين اسلام بود. يكى جناح روحانيت ، يكى جناح فرهنگ ، اين دوتاقـوه را ايـنـهـا مـى ديـدنـد كـه ايـن دوتـاسـت كـه مـى تـوانـنـد يـك مـمـلكـتـى رااسـتـقـلال به آن بدهند و اداره اش كنند و لهذا در هر دوى اينها كارشكنى كردند. در فرهنگروى برنامه هايى كه درست كردند، برنامه هايى نبود كه درست به درد ما بخورد.
در روحـانـيـت ، كـوبـيـدنـد روحـانيت را در هر نوبت . از زمانى كه رضاخان آمد، جز يك چندصباحى كه مى خواست بازى بدهد مردم را و اظهار ديانت كرد و اظهار چه كرد، از همان زمانعمده نظرش را دوخت روى روحانيت كه اينها را از بين ببرد با هر بهانه اى توانست . او مىديد كه مجالس روضه هايى كه بر پا مى شود و در تمام ايران است در تمام ده و قصبهو شهر و بيرون شهرها، اين مجالس پر بركت هست و از اين مجالس پر بركت ممكن است كهاشـخـاصـى پـيـدا شـوند و گروه هايى پيدا بشوند كه جلوگيرى از اين استفاده هاى غيرمشروع را بكنند.اين مجالس رااگر هر كدام شماها يادتان نيست ، اكثرا شايد آقا (اشاره بهيـك پـيـرمـرد روحـانـى ) يـادشان باشد، اين مجالس را قدغن كردند در سرتاسر ايران ،ديگر ما مجلس روضه نداشتيم در يك موقعى كه اينطور بود، هيچى نداشتيم ، سر تا سرمـمـلكـت را ايـنـهـا كـنـترل مى كردند ماءمورينشان ، كه مبادا يك صدايى يك جا بلند بشود،روضـه اى در يـك جـايـى بـاشـد و از آن طـرف فـشـار بـه ايـنها براى اينكه عمامه ها رابرداريد و عمامه ها را برداشتند.
و هـمـيـن طـور فـرهـنـگ را، بـرنـامـه هـايـش را يـك جـورى درست كردند كه آنجا ديگر نمىتـوانـسـتند بگويند كه فرهنگ نباشد، مى گفتند باشد اما برنامه ها جورى درست شد كهبـه درد خـود ملت نخورد و بالاتر از اين ، اين است كه تبليغات زياد براى اينكه محتواىمـا را از مـا بـگيرند، خودمان را به خودمان بدبين بكنند، دانشگاهى را از روحانى جدا كنندبـلكـه دشـمـن كـنند، روحانى را با دانشگاهى جدا بكنند بلكه دشمن بكنند، بازارى را باكذا، همين طور اينها را محتوايشان را بگيرند و بدبين كنند و بدتر، از اين است كه
مـحتواى اشخاص را بگيرند كه اطمينان به خودشان نداشته باشند. مثلا ما طبيب داريم نهايـن است كه ايران طبيب ندارد، طبيب دارد، الى ما شاء الله طبيب داريم ، چه شده است كه يكمـريـض وقـتى پيدا مى كنيم فورا صحبت اين است كه (برود اروپا) اين براى اين استكـه ما را به طبيب هاى خودمان بدبين كردند، طبيب داريم و بدبين شديم . ما مهندس داريم ،نمى توانيم بگوييم مهندس ما نداريم ، اما اين محتوا را از ما گرفته اند كه اگر بخواهيميك جاده اى را اسفالت كنند، مهندسش بايد از خارج بيايد، از خارج مى آوردند، يك كارخانهبخواهيد درست كنيد، يك بناى بزرگ بخواهيد درست كنيد، از خارج بايد بيايد. اين براىايـن اسـت كـه هـمـچـنـيـن تـبـليـغات كرده بودند كه ما را از خودمان به خودمان بدبين كردهبـودنـد، مـحـتـوايمان را بيرون كشيده بودند، ما يك آدم هائى بوديم كه همه اش توجهمانبـه غـرب بـود. الان هـم كـه مـلاحظه مى كنيد الان همين طور است ، الان هم كه ما مى گوئيماسـلام ، اسـلام ، شـمـا مـى گوئيد اسلام ، اسلام ، اين گروه ها هم دور هم نشسته اند و مىگـويـنـد دمـوكـراسـى ، دموكراسى ! چرا؟ براى اينكه اينها همچنين غربى شده اند، همچوغـربـزده شـده انـد كـه نـمى توانند تصور بكنند كه يك كشورى با برنامه اسلامى مىتواند اداره بشود، اينها غفلت از اين مى كنند يا خودشان را به غفلت مى زنند كه 700 !!!800 سال اين اسلام بر همه ممالك حكومت كرد، حالا مى گويند نه ! ما جمهورى اسلامى نه، جـمـهـورى دمـكـراتـيـك ، ايـن بـراى اين است كه محتوا ندارند اينها، اينها را تبليغات همهجـانـبـه اى كـه كردند همه را از اين باطنشان بيرون آورده اند، مغزهايشان را به اصطلاحشـسـتـنـد و بـه جـاى او غـرب را نـشـانـده انـد. اسـتـقـلال فـكـرى را از مـا گـرفـتـه انـد،اسـتـقـلال خـودمـان را، شـخـصـيـتـمـان را از مـا گـرفـتـه انـد. مـااسـتـقـلال شـخـصـيت الان نداريم و بايد فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم ،تـوجـه بـكـنـيـم بـه تاريخ اسلام كه ببينيم اسلام در دنيا چه كرده و چه كارهايى اسلامكـرده اسـت كـه ايـنـهـا كـه مـى گويند كه از اسلام كارى نمى آيد يا اينكه الان ديگر مثلاقـديـمـى شده است اينها، از بابت اينكه نمى فهمند، اينها بسيارشان ملتفت نيستند، توجهنكردند، براى همين معنا كه محتوا را غربى ها كشيدند و به جاى آن تزريق غربيت كرده اندو لهـذا هـمه چيز را مى گويند از آنجا بياور. خوب ، شما مى خواهيد يك خيابان را آسفالتكـنـيـد شـمـا نـداريـد اشـخـاصـى را كه خيابان اسفالت كنند؟شما مى خواهيد يك سمپاشىبكنيد،نداريد اشخاص شما؟
مـى خـواهـيـد يـك عـرض مـى كـنـم كـارخـانه را راه بيندازيد، داريد اشخاص لكن شما را ازاشـخـاص خودتان جدا كردند، از شخصيت خودتان جدا كردند، ما مى توانيم خودمان را ادارهكنيم و بهتر هم مى توانيم .
اسـلام انـسـان سـاز اسـت و غـرب نـابـود كـنـنـده انـسـانـيـت شـمـاخـيـال نـكـنـيـد كـه غـرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمى گوئيم كه آنها كارخانجاتنـدارنـد آنـهـا درسـت كردند همه اينها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اينها هر چه درستكـردنـد، يعنى هر چه نه ، بسيارى از چيزهايى كه درست كرده اند بر ضد انسانيت درستكرده اند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مى برد، اين غرب است كهدارد شخصيت انسانيت
را از بـيـن مـى بـرد و مـا خـيـال مـى كـنـيـم كـه غـرب هـمـه چـيـز دارد، حـالا كـه غـرباتـومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد. درقوانين ، ما قوانينمان غنى تراز هـمه قوانين عالم است . قوانين اسلام از آن قبل از اينكه شما ازدواج كنيد براى ازدواجتانتـرتـيب درست كرده است براى اينكه اين ازدواج طريق به اين است كه آدم درست بشود، ازآنجا شروع كرده است . شما حالا مى خواهيد ازدواج كنيد هيچ ، هيچ قانونى در عالم كار بهايـن نـدارد كـه شـما مى خواهيد ازدواج كنيد. چه جورى بكنيد، شما ثبت كنيد، در اداره اى كهبـايـد ازدواج را ثـبـت كـنـيـد، بـكـنـيـد، بـاقـى آن بـه خـودتـان مـربـوط اسـت . اسـلام ازقـبـل از ايـن كـه شـما ازدواج كنيد تصرف كرده ، توجه كرده كه اين ازدواج مبداء يك بچهاسـت . ايـن بـچـه بـايد درست بجا بيايد. نظير يك كشاورز بسيار عطوفت دار، به اينكهكـشـاورزيـش ‍ خـوب بـشـود از اول زمـيـن را يـك زمـيـن صـالحى درست مى كند، آب را يك آبصـالحـى درسـت مـى كـنـد، كـشت را و تخم را يك تخم صالحى درست مى كند. اسلام انسانساز است مى خواهد انسان درست كند. از قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، گفته ، به زن گفتهاسـت چـه مـردى را انـتـخـاب كـنـد و به مرد گفته چه زنى را انتخاب كن ، چه ادبى داشتهباشد، و همين طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض مى كنم كه چه را، بعد از او را،آن حمل را، بعد از او را، بچه دارى را، براى اينكه اسلام انسان مى خواهد درست كند. از آناولى كه مى خواهد بناى يك اولادى بشود اسلام در آن تصرف دارد، اينكه همه ، همه قوانيندنـيـا از آ ن غـفلت دارد، هيچ توجهى بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام مى خواهدكارى بكند كه شما در داخل صندوقخانه هم هيچ كارى نكنيد بر خلاف قوانين عالم ، قوانينديگر چه كار دارند به باطن ، داخل خانه ات هر كارى مى خواهى بكن . به من چرا، شما نيابـيـرون و نـظـم رابـه هم بزن ، هر كارى مى خواهى بكن . اسلام اينجور نيست . اسلام مىخـواهـد انـسـان درست كند. اين انسان را جورى مى كند كه در صندوقخانه و پشت در هم همانبـاشـد كـه در خـيابان است نه اينكه در صندوقخانه هر كارى مى خواهد بكند، در خياباننكند.
در صـنـدوقـخـانه اين آدم بايد همان آدمى باشد كه در خيابان است ، در مجامع است ، اسلامانسان مى خواهد درست كند، انسانى كه درهمه حالات انسان باشد.
غـرب از ايـن اصـلا خـبـرى نـدارد. غـرب دنـبال اين است كه طياره درست كند به انسان كارندارد.
عـالم را انـسـان بـايد درست بكند، غرب به انسان كارى ندارد. غرب به طياره كار دارد وايـنـطـور چـيـزهـا، انسان را رو به تباهى دارد مى برد. دارد انسان را وحشى بار مى آورد،يـعـنـى آدمـكش ، بالاتر وحش ، آن است كه بيشتر آدم مى كشد، بيشتر حيوان مى خورد. غربدارد انـسـان را وحـشـى بـار مى آورد. آن وحشى كه آدمخوار است ، آدمكش است ، آدمكش بار مىآورد.
اسلام انسان را محب آدم بار مى آورد. به آدم عطوفت مى دهد. آنجائى هم كه اسلام جنگ كردهو اشـخـاص فـاسـد را از بـيـن بـرده ، بـراى عـطـوفـت بـه جامعه است ، آنها مفسد بودند.فاسدها را از بين مى بردند براى اينكه اين غده سرطانى برود از بين ، اين جامعه درستبار بيايد. همه اش عطوفت است ما كه اين چند نفر فاسد را مى گوئيم بايد بكشند براىايـنـكه غده سرطانى مفسدند، فاسد مى كنند اين جامعه را و فاسد كردند اين جامعه را، حالاكه اين
فاسدها و مفسدها رادارند مى كشند،صداى غرب در آمده است كه چرا اين فاسدها را مى كشند،ايـنـهـا دوسـتان ما هستند، خوب ، ما براى همين مى كشيم آنها را. اينها ازما هستند، اينها به ماخـدمـت كردند، اينها هياهو در مى آوردند به اينكه خدمتگزارهاى ما را چرا مى بريد از اينجا،مـا روى هـمـيـن زمـيـنـه كـه خـدمـتـگـزارهـاى شـمـا هـسـتـنـد و بـرخـلاف مـليـت مـاعـمل كردند، برخلاف اسلام عمل كردند، آدم كشتند، روى اين منظور است كه ما آنها را، جزاىآنان را به آنها مى دهيم .
آن روزى كـه امـثـال مرحوم مطهرى را مى كشند، يك كلمه حرف نيست كه چرا كشتيد، يك كلمههـويـدا را وقـتـى مـى كـشـند داد مى زنند، اين مجلس سناى امريكا اينقدر فرياد كرد. براىايـنكه آدمكش ها از آنها بايد پرسيد كه آمار اين آدم كشى ها كه ما كرديم ، كو؟ سوابقشانراهـم بـگـويـيـد، نـمـى گـويند آنها، آنهابله خير خواه امت هستند، خيرخواه مردم هستند، دوستهـستند، حقوق جامعه را مى خواهند حفظ كنند، طرفدار حقوق بشرند. از اين الفاظ لامعنى كهباز يك قدرى از اين الفاظ فاسد در ايران هم هست باز، طرفدار حقوق ، اين الان در اينجاهـم هـسـت و مـانصيحت به اينها كرديم كه بابا شما حسابتان را از ما جدا بكنيد، آنها حقوقبشر را نمى خواهند، ملاحظه بكنند آنها طرفدار ابرقدرت ها هستند ولهذا مى بينيد كه اينبشرى كه با دست اينها تقريبا چند صد هزار، حالا چند هزار را نمى دانم ، چند هزار نفر رااز مـا كـشـتـنـد. 15 خـرداد مـى گويند 15000 كشته شده است ، از 15 خرداد تا حالا شايددويـسـت هـزار تـا يـا بـيـشـتر كشته داديم ، زخمى الى ما شاء الله ، اين طرفدارهاى حقوقبـشـر نـمـى گـفـتـنـد كـه آخـر چـرا؟ چـرا دارد اينجور مى شود؟ نمى گفتند چرا حالا كه ماايـنـهـائى كـه آدم كـشتند، فساد كردند، به تباهى كشاندند مملكت ما را چهار تا ا ز آنها راداريـم در دادگاه ها بعد از رسيدگى ، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان ، بهجـزايـشـان مـى رسـانـيم حالا فرياد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده ، اين طرفدارانحـقـوق بـشـر را بـشـنـاسـنـد مـردم كـه اينها چه مردمى هستند اينها طرفدار كى هستند و اينطـرفـداران حـقـوق بـشـر خـودمـان تـوجـه كـنـنـد بـه ايـنمسائل كه اينها چه اشخاصى هستند و براى چه اين كارها را مى كنند.
تـــداوم نـــهـــضـــت ، تـا تـحقق حكومت اسلام و قرآن در هر صورت ما الان احتياج بهشـمـاهـاداريـــم بـه همه داريم ، بيشتر از سابق ، اينكه مى گوييم بيشتر از سابقبـراى ايـن اسـتكـــه بـيـشـتـر هـمـه مـردم تـوجـه داشـتـنـد بـه ايـنـكـه اين رژيمبـرود و مـا يـك حـكـومتعـدل داشـته باشيم . همه توجهشان يك جا بود، هيچ توجهبـه ايـنـكـه ما امشب وقتى برويممـنـزل نـاهـار، شـام ، چه بخوريم نبود در كار، هيچايـن مـطـلب نـبـود، يـا حـقـوق مـن كـم يـا زيـاداسـت . د ر ايـنحال انقلابى كه همه داشتيم مى رفتيم جلو، نه من به فكر اين بودم كه حالابـعـد ازايـــنـــكـــه شـــب شـــد چـــه بـايـد كـرد نـه شـما در فكر اين بوديد كه حقوقتان كم است،زيـــاده ، ايــنها اصلا مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهى بوديد اين سد راشكستيد،سـدى كه ممتنع مى دانستند آن را كه همچو چيزى بشود. شما با دست خالى وبا اراده الهىاين سد را شكستيد، حالا كه رسيديم به اينجا
الان يـك سـسـتـى پـيـدا شـده كـه تـوجـه بـه ايـنكه حالا ما حقوقمان چيست ، خانه نداريم ،زندگى نداريم ، حقوق چطور است ، در جه چطور است ، اين حرف ها حالا پيش آمده است ، ازايـن جـهت الان توجه بايد بيشتر به نهضت باشد، يعنى فعاليت بكنيد كه مردم را متوجهبـه نـهضت بكنيد براى اينكه ما بين راه هستيم نرسيديم به مقصد، ماباز محتواى جمهورىاسـلامـى را در ايران پياده نكرديم ، مقصد ما اين بود كه اسلام ، سر تا سر ايران اسلامبـاشـد، حـكـومـت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته يك مقدار راه را جلو رفتيم لكن ماندهاست ، راه زياده است ، حالا وقتى است كه همه با هم باشيم ، همه توجهمان به مقصد باشدو اينقدر بهانه گيرى براى اينكه حالا حقوق من كم است ، انشاءالله زياد مى شود يا خانهنـداريـم ، انـشـاءالله خـانـه پيدا مى كنيم ، زراعتمان چطور است ، زراعت پيدا مى كنيم . امابـايـد حـالا هـمـانـطـورى كـه د ر آن قدم هاى اول فراموش كرديد همه اينها را، نه كارگرمـتـوجـه ايـن بـود كـه مـن مـزدم كـم اسـت يـا زيـاد و نـه كـشـاورز مـتـوجـه ايـن بـود كـهامـسـال كـشـاورزيـش چـطـور اسـت هـمـه مـتـوجـه يـك مـقـصـد بـودنـد لكـنعـمـل شـد و خـوب شـد، از حـالا بـه بعد هم بايد همين معنى را ادامه بدهيم ، همين توجه بهمـقـصـد را ادامـه بـدهـيـم ، هـمـيـن الوهـيـت را حـفظ كنيم ، يعنى قصدمان را براى خدا و براىجـمـهـورى اسـلام و بـراى احـكـام قـرآن بـكنيم تا عنايت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهىبـالاى سـر هـمه باشد و انشاءالله اگر اين مطلب بشود، پيروزيد و مملكتمان انشاءاللهمـال خـودتـان ، و خـودتـان اداره اش مى كنيد، همه دست ها هم منقطع خواهد شد ولى عمده همينمعناست كه اين معنا را حفظ بكنيم . من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى خواهم وسعادت اين ملت كه شما هم از اين ملت هستيد و خداوند همه شمارا تاءييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به وزير امور خارجه تركيه  
اسلام براى تمام كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـتـقـابـلا سـلام بـه مـلت ترك و نخست وزير ابلاغ مى كنم و لازم است كه ما اساس ايننـهـضـت را بـطـور اجـمـال بـراى شـمـا و دولت شما بيان كنيم . اساس اين نهضت از دو جاسرچشمه گرفت ، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاولگرى هاى خارجى و داخلى ،و اخـتـنـاق فـوق العـاده ، كـه در ظـرف پـنـجـاه و چـنـدسال ايران ، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كهدر اكـثـر بـلاد ايـران پـيـش آمـد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند و يكىديـگـر آرزوى مـا بـراى يـك حـكـومـت اسـلامـى و يـك حـكـومـتعـدل كـه يـك رژيـمـى در مـقـابـل رژيـم هـاى طـاغـوتـى بـاشـد و مـامسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ايران پياده كنيم .
و امـيد ما آن است كه ساير ملت ها، ساير دولت ها به اين نهضت اسلامى بپيوندند و وجههنظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست لكنتـبـليغات خارجى و دنبال آن هم تبليغات داخلى ، اسباب اين شد كه ملت هاى ما را از اسلامجـدا كـردنـد و دولت هـاى مـا را هم جدا كردند. و مع الاسف تبليغات به طورى شد كه جوانهاى شرق ، تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج كردند و تمام حيثيت ملى خودشانرا، بـعـضـى از جوان هاى ما فداى غرب كردند و اين شكست روحى بود كه براى ما از همهشكست هايى كه داشتيم بالاتر بود.
نظر ما به اقتصاد نيست مگر به طور آلت ، نظر ما به فرهنگ اسلامى است كه اين فرهنگاسـلامـى را از مـا جـدا كـردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ كرد كه شرق خودش را باخت ومحتواى بسيار از جوان هاى ما را گرفت ، اما ما گمان مى كنيم كه بايد تمام ملت ها ودولتهـا تـوجـه خـودشـان را بـه اين نقطه نظر منعطف كنند كه اين شكست روحى را از ملت ها جداكنند و گمان نكنند جوان هاى ما كه هر چه هست ، در غرب است و خودشان چيزى ندارند.
اسلام حكومت ها را موظف به خدمت كرده است
اسـلام در مـقابل همه دولت هاى طاغوتى ، براى انسان سازى آمده است ، قرآن كتاب انسانسـازى اسـت . انـسـان اگـر چـنـانچه در اين ممالك اسلامى تحقق پيدا بكندو اسلام برنامهدولت ها و ملت ها
بـاشـد، امـكـان نـدارد كـه ديـگـران بـتـوانـنـد اسـتـفـاده هـاى نامشروع از ما بكنند، ما بايداقـتـصـادمـان تـابـع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان ، ارتش اسلامباشد.
در صـدر اسـلام ارتش يك پناهگاهى براى ملت ها بوده است ، محيط ارتش از محيط مردم جدانبوده است ، محيط رعب نبوده است ، محيط وحشت نبوده است ، اگر چنانچه ارتش ، دولت ، بهوظـايـف ارتـشـى خـودشـان ، بـه وظـائف دولتـى خـودشـان ، بـه وظـائف اسـلامـىعمل كنند، محيط در يك كشور، محيط محبت مى شود، محيط آرامش روحى مى شود و اين هم براىمـلت مـفـيـد اسـت و هـم بـراى دولت و هـم بـراى ارتـش ، و اگـر محيط، محيط ارعاب باشد،چـنـانچه در حكومت هاى طاغوتى است ، محيط وحشت باشد، اين براى ملت و خود دولت و خودارتـش بـد اسـت و ايـنـكـه طـاغـوتـى ها محيط ارعاب ايجاد مى كنند، براى اين است كه آنهابراى ملت كار نكرده اند و خودشان را از ملت جدا كرده اند و از ملت وحشت دارند، از اين جهتمحيط را ارعاب ، محيط ارعابى درست مى كنند كه مردم را سركوب كنند. در صدر اسلام اينمعانى نبوده است ، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محيط هيچ وقت محيط ارعابى نبوده است، حكومتى كه در راءس جامعه بوده است ، با مردم ديگر فرقى نداشته است بلكه زندگيشپـائيـن تـر بـوده اسـت . حـكومت ها نمى خواستند كه به مردم حكومت كنند، مى خواستند خدمتكنند. اسلام حكومت ها را موظف به خدمت كرده است ، ارتش در خدمت ملت بايد باشد.
حكومت ها در خدمت مردم بايد باشند، اگر يك چنين برنامه اى تحقق پيدا بكند، محيط رعب ازبـيـن مـى رود، محيط دوستى پيش ‍ مى آيد، مبدل به محيط برادرى مى شود، يك چنين محيطىكـه مـحـيـط بـرادرى باشد ملت پشتيبان دولت است ، و اگر ملت پشتيبان يك دولتى شد،دولت سقوط نمى كند.
اگـر شـاه بـه نـصايح روحانيون توجه كرده بوده و خدمت به اين ملت كرده بود، سقوطنـمـى كـرد لكـن خـدمـت نـكـرد و خيانت كرد و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتى كه مردمشـنيدند رفت شادى كردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادى كردند. حكومت ها بايد عبرتبـگـيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيطاخـتـناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم ، با ملت دوستبـاشـنـد، مـلت احـسـاس كند كه دولت از خود اوست ، دولت خدمتگزار اوست . ملت ها احساس ‍كـنـنـد كـه ارتـش از خـود آنـهـاسـت ، ارتـش كـه در خـيـابـان مـى آيـد بـراى اوگـل بـريـزنـد، نـه از او فـرار كـنـنـد. آن عـمـده در برنامه هاى حكومتى ، در برنامه هاىدولتـى ايـن مـعـنـاست كه محيط اخلاقى درست كنند. محيط برادرى درست كنند. اين در راءسهـمه برنامه هاست ، اگر اين برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد كارى بكند، همه ملتبـا او هـمراهى مى كنند. اگر دولت بخواهد برنامه اى را، اگر دولت بخواهد برنامه اىرا اجرا بكند، ملت در خدمت او هست ما اين دو حكومت راكه در ايران بود، الان با هم مقايسه مىكـنـيـم ، دولت سـابـق اگـر مـى خواست برنامه اى را اجرا بكند، مردم با او موافق نبودندبـلكـه حـتـى الامـكان كارشكنى مى كردند. الان دولت ما وقتى مى خواهد برنامه اى را اجراكـنـد، از اطـراف بـه مـا پـيـشـنـهـاد مى شود كه ما درخدمت حاضريم ، طبقات مختلف مردم مىگـويـنـد: كـه مـا در اجـراى ايـن بـرنـامـه حـاضـريـم ، از جـان ودل حاضريم كه كمك بكنيم . الان كه بعض برنامه ها را مى خواهد دولت
اجرا بكند، ملت همچو اظهار همراهى مى كند كه اعجاب آور است .
ايـن يـك مـطـلبـى اسـت كـه درعين حال كه به تمام معنا الان ما نتوانستيم اسلام را در ايرانپـيـاده بـكنيم لكن همان نسيمى كه از اسلام به ايران وزيده است ، نتيجه اش اين شده استكـه دولت مـا يـك دولتـى اسـت كـه ملى است ، ملت او را مى خواهد. نخست وزير ما هيچ وحشتنـدارد كـه تـوى مـردم بـرود و بـا مـردم بـنشيند و صحبت بكند، بر خلاف نخست وزيرهاىرژيم سابق كه امكان نداشت كه توى مردم بيايند براى اينكه مردم با آنها دشمن بودند،چـنـانـكـه آنـهـا بـا مردم دشمن بودند. دولت ها اگر چنانچه اينطور بشوند كه به اسلامتـوجـه كـنند و روح اسلام را در مردم ايجاد كنند و در خودشان ، اين هم به صلاح خودشانهست و هم به صلاح كشورشان و هم همه برنامه ها را با آسانى مى توانند انجام بدهند.
و مـن امـيـدوارم كه بين دولت هاى اسلامى يك اخوتى ، اخوت اسلامى ، همانطورى كه قرآنامر فرموده است ، پيدا بشود كه اگر اين اخوت اسلامى در بين ممالك اسلامى پيدا بشود،يك قدرت عظيمى است كه هيچ يك از قدرت هاى دنيا نمى توانند به پاى او باشند.
و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى كنم . كه اين معنا در همه دولت ها تحقق پيدا بكند وهمه موفق بشوند كه براى اسلام باشند و همه موفق باشند كه اخوت اسلامى خودشان راحفظ بكنند و همه موفق باشند كه در خدمت ملتشان باشند كه ملت هم پشتيبان آنها باشد.
وزيـر امـور خـارجـه تـركـيـه : بـاتـشـكـر از حـضـرت امـام خـمـيـنـىمـايـل هـسـتـم كـه دو مـطـلب را بـيـان كـنـم . مـسـاءله اول رابـطـه مـذهـب و سـيـاسـت اسـت ومشكل اينكه چگونه ما بتوانيم ظرفيت هاى انسانى را توسعه بدهيم و تقويت بكنيم . نكتهدوم : درباره تفاوتى كه نبايد بين كسانى كه حكومت مى كنند و كسانى كه بر آنها حكومتمـى شـود، وجـود داشـتـه بـاشـد، ايـن هـمـان چـيـزى اسـت كـه مـواضـع واصول دموكراسى را بيان مى كند و اجرا مى كند. من از اين پذيرائى گرمى كه شما از منو از هياءت اعزامى ما كرديد بسيار سپاسگزارم و متشكر هستيم .
امـام خـمـيـنـى : آنـچـه كـه امـا، قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت فرهنگصحيح باشد.
شـمـا كـوشـش كـنـيـد كـه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوان هايى كه در اينفـرهـنـگ تـربـيـت مى شوند همان هايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست . اگر اينهادرسـت بـار بـيـايـنـد، هـمـه خـدمـتـگـزار بـه مـردم ، امـيـن بـه بـيـتالمال ، و همه اينها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مى كند.
اگـر يـك مـلتـى فـرهـنـگش اينطور تربيت بشود، اين فرهنگ ، فرهنگ غنى اسلامى است ومملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. و اما اينكه مى گوئيد كه يك مساءله دموكراسى استصـحـيـح است لكن مع الاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسى مى زنند و در ممالكما،
كـه بـاز آنـهـا هـم دم از دمـوكـراسـى مـى زنند، خبرى از دموكراسى نيست غربى ها با اينافـسـون مـى خواهند ما راخواب كنند و بهره بردارى از ما بكنند و ما هم در تحت لواى اسلامنـبـاشـيـم دمـوكـراسـى را نـمـى تـوانـيـم آنـطـورى كـه صـحـيـح اسـت بـه آنعمل بكنيم .
مـن از خـداى تـبـار ك و تعالى مى خواهم كه همه دولت هاى مارااسلامى را توفيق بدهد كههـمـه در سايه اسلام و زيريك پرچم ، كه آن پرچم اسلام است با هم برادروار دركنار همبا هم بر مشكلات خودشان غلبه كنند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 21 / 3 / 58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع گـــروهـــى ازبـانـواندزفول
مسؤ وليت خطير و شريف مادران و معلمان ، تربيت انسان ها
بسم الله الرحمن الرحيم
شـمـا خـانـم هـا بـه طـورى كـه حـالا خـودتـان مـى گـوئيـد مـعـلم هـسـتـيـد، دوشـغـل شـريـف داريـد، شـمـا خـانـم هـا دو تـا شـغـل بـسـيـار شـريـف داريـد. يـكـىشغل تربيت فرزند كه اين از همه شغل ها بالاتر است . يك فرزند خوب ، شما اگر بهجـامـعه تحويل بدهيد براى شما بهتر است از همه عالم . اگر يك انسان شما تربيت كنيد،براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمى توانم بيان كنم . پس شما يك شغلتان ايناسـت كـه بـچـه هـاى خـوب تـربيت كنيد. دامن مادرها، دامنى است كه انسان از آن بايد درستبـشـود يـعـنى اول مرتبه تربيت ، تربيت بچه است در دامن مادر براى اينكه علاقه بچهبـه مـادر بـيـشـتـر از همه علائق هاست و هيچ علاقه اى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندىنـيـسـت ، بـچـه هـا از مادر بهتر چيز اخذ مى كنند. آنقدرى كه تحت تاءثير مادر هستند، تحتتـاءثـيـر پـدر نـيـسـتند، تحت تاءثير معلم نيستند، تحت تاءثير استاد نيستند. از اين جهتبـچـه هـايـتـان را در دامـنـتـان تـربـيـت اسـلامـى ، تـربـيـت انـسـانـى بـكـنـيـد تـا وقـتـىتحويل مى دهيد شما اين بچه را به دبستان ، يك بچه صحيح ، اخلاق خوب ، آداب خوب ،آنـطـور تـحـويـل بـدهـيـد. پـس يـك شـغل ، شغل تربيت اولاد است كه مع الاسف در آن حكومتطـاغـوتـى ايـن شغل را مى خواستند از اين مادرها بگيرند، تبليغ كردند به اينكه زن چرابچه دارى بكند. اين شغل شريف را منحطش كردند در نظر مادرها، براى اينكه مى خواستندكه مادرها از بچه ها جدا بشوند، بچه ها را ببرند در پرورشگاه ها بزرگ كنند، مادرها همعـلى حـده بـروند يك كارهائى كه آنها دلشان مى خواهد بكنند، بچه در پرورشگاه وقتىكـه بـزرگ بـشـود، يـك بـچـه اى كـه در دامن مادر بزرگ بشود نيست ، عقده پيدا مى كند،وقـتـى بـچـه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبى بخواهد سر و كار داشته باشد و محبتمـادر از سـر او كـم بـشـود، ايـن بـچـه عقده پيدا مى كند. بسيارى از اين مفسده هايى كه درجـامـعـه واقع مى شود، از اين بچه هايى هستند كه عقده دارند، از اين انسان هايى هستند كهعقده دارند، مبداء يك عقده بزرگ اين جدا كردن بچه از مادر است . محبت مادرى لازم دارد بچه. بـنابراين ، اين شغل كه شغل انبياء است و انبياء هم آمدند براى اينكه انسان درست كنند،ايـن شـغـل اول شـمـا هـسـت در اول تـربـيـت بـچـه . و چـون شـمـا مـعـلم هـسـتيد از اين جهت يكشـغـل شـريـف ديـگـرى بـه شـمـا مـحـول شـده اسـت و بـه آنـقـدر كـه ايـنشـغـل شـريـف اسـت ، مـسـؤ وليـت آن هـم بـزرگ اسـت.شـغـل شـمـا شـغـل انـسـان سـازى اسـت . مـعـلم انـسـان درسـت مـى كـنـد، هـمـانشغل انبياء است .
انـبـيـاء آمـدند از اول ، هر نبى آمده است تا آخر، فقط شغلش اين بوده است كه انسان درستبـكـنـد، تـربـيـت كـنـد انـسـان هـا را. شـغـل مـعـلمـى هـمـانشـغـل انـبـيـاء اسـت . پـيـغمبر اكرم معلم همه بشر است و بعد ا ز او حضرت امير (سلام اللهعـليـه ) بـاز مـعـلم هـمـه بـشـر اسـت . آنـها معلم همه بشر هستند، شما معلم يك عده از بشر.شـغـل هـمـان شـغل است يعنى شعبه همان است ، كار، يك كار است . آنها در محيط وسيع تر ومـاهـا در يـك مـحـيـط كـوچـكـتـر. بـنـابـرايـن ، ايـن شـغـل شـمـا بـاز يـكشـغـل بـسـيـار شـريفى است لكن مسؤ وليتش هم بسيار زياد است ، چنانچه مسؤ وليت انبياءبـسـيار زياد بود، انبياء به همان مقدار كه براى آدم سازى آمده بودند مسؤ وليتشان زيادبـود مـنـتـهـى آنـهـا مـسـؤ وليـتـشـان را بـه انـجـام رسـانـدنـد، كـارهـائى كـه بـه آنـهـامـحـول بـود بـه انـجـام رسـانـدنـد. شـمـا شـغـلتـان بـسـيـار شـريـف اسـت و هـمـانشغل انبياء است مسووليتتان هم همان مسؤ وليت است .

next page

fehrest page

back page