|
|
|
|
|
|
تفسير مالك يوم الدين قد انكشف لسر قبلك و بصيرة عقلك ان الموجودات بجملتها،من سماوات عوالم والارواحو اراضى سكنة الاجساد و الاشباح : من حضرة الرحموت التى وسعت كلى شى ء، و اضائتبظلها ظلمات عالم المهيات و انارت ببسط نورها غواسقهياكل القابلات . ولا طاقة لواحد من عوالم العقول المجردة والانور الاسفهبدية والمثل النورية والطبيعة السالفة ان يشاهد نورالعظمة والجلال ، و ان ينظر الى حضرة الكبرياء المتعالية حال بر سر قلب و ديده عقل تو نمايان شده است كه همه موجودت ، از اوج عوالمعقول و ارواح تا نزول گاه ساكنان عوالم اجساد و اشباح ، همه از حضرت رحمتند كه همهچيز را فراگرفته ، و تاريكيهاى عالم ، ماهيات از آن روشن شده ، وشمايل خاموش فيض گيرندگان از نور ساطع آن روشنى گرفته است . و هيچ يك از عوالم عقول مجرد و انوار اسفهديه ومثل نورى و طبيعت سافل تاب آن نياورد كه نور عظمت وجلال او را بنگرد و بر حضرت كبرياى بلند مقام نظر كند. فلو تجلى القهار لهابنور العظمة والهيبة ، لاندكت انياتالكل فى نور عظمته و قهره ، جل وعلا، و تزلزلت اركان السماوات العلى و خرتالمجودات لعظمته صعقا و يوم تجلى نور العظمة يهلكالكل فى سطوع نور عظمته و ذلك يوم الرجوع التام و بروز الاحدية و المالكية المطلقة؛ فيقول : (لمن الملك اليوم (287)) فلم يكن من مجيب يجيبه لسطوع نورالجلال و ظهور السلطنة المطلقة ، فيجيب نفسه بقوله : (لله الواحد القهار). والتوصيف بالوحدية و القهارية دون التوصيف بالرحمانية والرحيمية ، و ذلك اليومحكومتهما و سلطنتهما، فيوم الرحمة يوم بسط الوجود و افاضة و لهذا وصف الله نفسه عندانفتاح الباب و فاتحة الكتاب بالرحمان الرحيم و يوم العظمة و القهارية يوم قبضه ونزعه فوصها بالوحدانية و القهارية ، وبالمالكية فى خاتمة الدفترفقال : پس اگر حضرت قهار با نور عظمت و هيبت خويش بر آن ها تجلى كند، هستى تمامى آناندر نور عظمت او كوبيده شود و پايه هاى آسمانهاى بلرزد و موجودات از اثر بزرگى ونهايت او از هوش بروند و روزى كه نور عظمتش متجلى شود همه در تابش آن نور نيستگردند و آن روز، هنگامه رجوع تام و بروز احديت و مالكيت مطلق اوست ، كه گويد:((امروز پادشاهى از آن كيست ؟)) پس چون پاسخ دهنده اى از اثر تابش نورجلال و سلطه مطلق او بر جاى نباشد، خود پاسخ دهد خويش را كه : ((از آن خداوند يگانهقاهر است )). و ذكر وصف واحد و قهار به جاى رحمان و رحيم بدان روى باشد كه آن روز روز حكومت وسلطه اين دو وصف است ؛ و روز رحمت ، روز گستردن و بخشيدن وجود است و بدين سببخداى در آغاز باب و فاتحه كتاب ، خود را به الرحمن الرحيم توصيف نموده است و روزعظمت و قهاريت ، روز به تملك آورى و مصادره امور است ، پس آن را به وحدانيت و قهاريتمرسوم داشته است (مالك يوم الدين ). ولابد من يوم يتجلى الرب بالعظمة و الماكية و تبلغان دولتهما، فان لكن اسم دولةلابد من ظهورها و ظهور دولة المعيد و المالك و امثالهمامن الاسماء يوم الرجوع التام والنزاع المطلق و لا يختص هذا بالعوالم النازلة ،بل جار فى عوالمالمجردات من العقول المقدسة و الملائكة المقربين و لهذا ورد انعزرائيل يصير بعد قبض ارواح جميع الموجودات مقبوضا بيده تعالى (288) وقال تعالى : (يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب (289)) وقال تعالى : (يا ايتهاالنفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية (290)) وقال تعالى : (كما بدءكم تعودون (291)) الى غير ذلك . شرح دعاى سحر، ص 31 - 32. و در پايان خود را مالك خواند و گفت : ((مالك روز جزاست )) . و ناگريز روزى را بايد كه پروردگار عالم با عظمت و مالكيت خود ظهور كند و اين دواسم دولت خود را بيابند چه هر اسمى را دولتى است كه ناچار بايد ظاهر شود و دولتاسمهايى چون معيد و مالك در روز بازگشت تام و مصادره تمام فرا مى رسد و اينبخصوص عوالم نازل نيست ، بلكه در عوالم مجردات ازعقول مقدس و ملائكه قرب هم جارى است و لذا وارد شده استعزرائيل بعد از آن كه روح تمامى موجودات را باز مى ستاند، خود به دست خداوند تعالىمقبوض مى شود و خداوند فرمود: ((روزى كه آسمان را، آن طور كه نويسنده اى كاغذنوشته خود را مى پيچيد، درهم بپيچانيم )) و فرمود: ((اى جان آرام ، خشنود و پسنديده بهسوى پروردگارت باز گرد)). و فرمود: ((آن طور كه شما را آفريد باز خواهيد گشت)) و غير از اين از آيات شريفه . تفسير اياك نعبد و اياك نستعين آيا توبه ندارد كه در مقابل حق مى گويى قبل از ورود در نماز وجهت وجهى للذىفطرالسموت والارض حنيفا مسلما و ما اءنا من المشركين ان صلاتى و نسكى و محياى ومماتى لله رب العالمين (292) آيا وجهه قلب شما به فاطر سموات و ارض است ؟ آياشما مسلميد و از شرك خالصيد؟ آيا نماز و عبادت و محيا و ممات شما براى خداست ؟ آياخجالت ندارد در نماز مى گويى الحمدلله رب العالمين ؟ آيا شما جميع محامد را از آن حقميدانيد، يا اينكه براى بندگان ، بلكه براى دشمنان او محمدت ثابت مى كنيد؟ آيا دروغنيست قول تو كه مى گويى رب العالمين ، با اينكه ربوبيت را در همين عالم براى غيرثابت مى كنى ؟ آيا توبه ندارد؟ خجلت ندارد اياك نعبد و اياك نستعين ؟ آيا تو عبادت خدامى كنى يا عبادت بطن و فرج خود؟ آيا تو خداخواهى يا حورالعين خواه ؟ آيا تو استعانتاز خدا فقط مى طلبى ، يا در كارها چيزى كه در نظر نيست خدا(است )؟ اربعين ، ص 74 - 75 پسرم مجاهده كن كه دل را به خدا بسيارى و مؤ ثرى را جز او ندانى . مگر نه عامهمسلمانان متعبد شبانه روزى چندين مرتبه نماز مى خوانند و نماز سرشار از توحيد ومعارف الهى است و شبانه روزى چندين مرتبه اياك نعبد و اياك نستعين مى گويند و عبادتو اعانت را خاص خدا - در بيان - مى كنند ولى جز مؤ منان به حق و خاصان خدا ديگرانبراى هر دانشمند و قدرتمند و ثروتمند كرنش مى كنند و گاهى بالاتر از آنچه براىمعبود مى كنند، و از هر كس استمداد مى نمايند و استعانت مى نمايند و استعانت مى جويند وبه هر حشيش براى رسيدن به آمال شيطانى تشبث مى نمايند كسانى باشند كه ايمان بهقلب آن ها رسيده باشد(293) امر به تقوا به اينان بااحتمال اول فرق ها دارد اين تقوا، تقواى از اعمال ناشايسته نيست ، تقواى از توجه بهغير است ، تقواى از استمداد و عبوديت غير حق است ، تقواى از راه دادن غير اوجل و علا به قلب است ، تقواى از اتكال و اعتماد به غير خداست . آنچه مى بينى همه ما ومثل ما بدان مبتلاست و آنچه باعث خوف من و تو از شايعه ها و دروغ پراكنى هاست و خوفاز مرگ و رهايى از طبيعت و افكندن خرقه نيز از اينقبيل است كه بايد از آن اتقا نمود و در اين صورت مراد از: فلينظر نفس ما قدمت لغدافعال قلبى است كه در ملكوت ، صورتى و در فوق آن نيز به آن معنى نيست كه دست ازفعاليت بردار و خود را مهمل بارآور و از همه كس و همه چيز كناره گيرى كن و عزلتاتخاذ نما؛ كه آن برخلاف سنت الهى و سيره عملى حضرات انبياى عظام و اولياى گراماست . آنان ، عليهم صلوات الله و سلامه ، براى مقاصد الهى و انسانى همه كوشش هاىلازم را مى فرمودند اما نه مثل ما كوردلان كه بااستقلال ، نظر به اسباب داريم ؛ بكله هر چيز را در اين مقام كه از مقامات معمولى آنان استاز او جل و علا مى دانستند و استعانت به هر چيز را استعانت به مبداء خلقت مى ديدند و يكفرق بين آنان و ديگران همين است من و تو و امثال ما با نظر به حق و استعانت از آنه از حقتعالى غافل هستيم و آنان استعانت را از او مى دانستند به حسب واقع گر چه در صورت ،استعانت به ابزار و اسباب است و پيشامدها را از او مى دانستند گرچه در ظاهر نزد ماهاغير از آن است و از اين جهت از پيشامدها هر چند ناگوار به نظر ما باشد، در ذائقه جانآنان گوار است . نامه امام (س ) به حاج سيد احمد خمينى (26/4/1363) صحيفه نور، ج 22، ص 361. تفسير اهدناصراط المستقيم انسان مسافر است ؛ و هر مسافر زاد و راحله مى خواهد. زاد و راحله انسانخصال خود انسان است مركوب اين سفر پرخوف و خطر و اين راه تاريك و باريك و صراطاحد از سيف و ادق از شعر(294) همت مردانه است . نور اين طريق مظلم ايمان وخصال حميده است . اگر سستى كند و فتور نمايد، از اين صراط نتواند گذشت ؛ به رو درآتش افتد و با خاك مذلت يكسان شده به پرتگاه هلاكت افتد و كسى كه از اين صراطنتواند گذشت ، از صراط آخرت نيز نتواند گذشت . اربعين ، ص 85، 86. اگر در اين عالم به راه راست نبوت و طريق مستقيم ولايت قدم زده باشى و از جاده ولايتعلى بن ابيطالب ، عليه السلام اعوجاج پيدا نكرده باشى و لغزش پيدا نكنى ، خوفىبراى تو در گذشتن از صراط نيست ؛ زيرا كه حقيقت صراط صورت باطن ولايت است ؛چنانچه در احاديث وارد است كه اميرالمؤ منين صراط است (295). و در حديث ديگر است كه((ماييم صراط مستقيم (296).)) و در زيارت مباركه جامعه است كه انتمالسبيل الاعظم و الصراط الاقوم (297) و هر كس در اين صراط به استقامت حركت كند وپاى قلبش نلرزد، در آن صراط نيز پايش نمى لغزد و چون برق خاطف از آن بگذرد. اربعين ، ص 360. قلوبى كه از حق و حقيقت معرض هستند و از فطرت مستقيمه خارج اند و به دنيامقبل و متوجهند، سايه آنها نيز مثل خودشان از استقامت خارج و منكوس و روبه طبيعت و دنيا،كه اسفل السافلين است ، مى باشد؛ و شايد در آن عالم بعضى با روى خود راه روند وپاهاى آنها روبه بالا باشد؛ و بعضى با شكمهاى خود راه روند؛ و بعضى با دست وپاى خود چون حيوانات راه روند، چنانچه در اين عالم مشى آنها چنين بوده : اءفمنيمشى مكبا على وجهه اءهدى اءم من يمشى سويا على صراط مستقيم (298). ممكن است اينمجاز در عالم مجاز در عالم حقيقت و ظهور و بروز روحانيت حقيقت پيدا كند و در احاديث شريفهدر ذيل اين آيه شريفه ((صراط مستقيم )) را به حضرت اميرالمؤ منين و حضرات ائمهمعصومين ، عليهم السلام ، تفسير فرمودند: عن الكافى باسناده عن ابى الحسن الماضى ، عليه السلام ،قال : قلت : ((افمن يمشى مكبا على وجهه اهدى ام من يمشى سويا على صراط مستقيم ؟قال : ان الله ضرب مثلا، من حاد من ولاية على ، عليه السلام كمن يمشى على وجهه لايهتدى، لاءمره ؛ وجعل من تبعه سويا على صراط مستقيم . و ((الصراط المستقيم )) اميرالمؤ منينعليه السلام (299). فرمودند: ((خداى تعالى در اين آيه شريفه مثلى زده است ؛ و آنمثل كسانى است كه اعراض نمودند از ولايت اميرالمؤ منين ، عليه السلام كه آنها گويى راهمى روند به رويهاى خود و به هدايت نرسند و كسانى را كه متابعت آن حضرت نمودند،قرار داده به راه مستوى و راست و((صراط مستقيم )) اميرالمؤ منين عليه السلام ، است . و در حديث ديگر است كه مقصود از ((صراط مستقيم )) على ، عليه السلام ، و ائمه ، عليهمالسلام است (300) و از كافى شريف از فضيلمنقول است كه گفت : ((با جناب باقرالعلوم ، عليه السلام ،داخل مسجدالحرام شدم ، و آن حضرت به من تكيه كرده بود. پس آن حضرت نظر مباركافكند به سوى مردم و ما در باب بنى شيبه بوديم ، پس فرمود؛ ((اىفضيل ، اين طور در جاهليت طواف مى كردند! نه مى شناختند حقى را و نه تدين به دينىداشتند اين فضيل ، نظر كن به آنها، پس همانا به رويها واژگونه در افتادند.خداوندلعنت كند آن ها را كه خلقى هستند مسخ شده و منكوس (301))) پس از آن قرائت آيهشريفه افمن يمشى (را) و ((صراط مستقيم )) را تفسير به حضرت اميرالمؤ منين و اوصيا،عليهم السلام فرمود)). حق تعالى به مقام اسم جامع و رب الانسان بر صراط مستقيم است ؛ چنانچه فرمايد: انربى على صراط مستقيم (302)يعنى مقام وسطيت و جامعيت بدونفضل صفتى بر صفتى و ظهور اسمى دون اسمى و مربوب آن ذات مقدس بدين مقام نيزبر صراط مستقيم است بدون تفاضل مقامى از مقامى و شاءنى از شاءنى . چنانچه در معراجصعودى حقيقى و غايت وصول به مقام قرب ، پس از عرض عبوديت و ارجاع هر عبادت وعبوديتى از هر عابدى به ذات مقدس ، و قصر اعانت در جميع مقامات قبض و بسط به آنذات مقدس بقوله : اياك نعبد و اياك نستعين عرض كند: اهدناالصراط المستقيم ؛ و اينصراط همان صراطى است كه رب الانسان الكامل بر آن است آن بر وجه ظاهريت و ربوبيت، و اين بر وجه مظهريت و مربوبيت . اربعين ، ص 531. اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه دراين ما زيست كنيم ،اين راه است ، اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورىكه اولياى خدا طى كردند جزنا و هى خامدة (303). اگر توانستيم كه از اين صراط بهطور سلامت عبور بكنيم سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اين جا، در اين راه لغزشداشته باشيم ، در آن جا هم همين لغزش ظهور پيدا مى كند، در آن جا هم موجب لغزش ها مىشود، موجب گرفتارى ها مى شود. بيانات امام (س ) در تاريخ 10/10/56 صحيفه نور، ج 1، ص 255. مى گويند والعصر ان الانسان لفى خسر(304) عصر، انسانكامل است امام زمان سلام الله عليه است يعنى عصاره همه موجودات قسم به عصاره همهموجودات يعنى قسم به انسان كامل ان الانسان لفى خسر - الا- اين انسان كه اينجا مى گويند، همين انسان يك سر و دو گوشى است كه ماها انسانش مى گوييم خطاب باماست ، سر دو راهى واقع شده ايم ، يك راه ، راه انسانيت است كه اين صراط است ، صراطمستقيم يك سرش به طبيعت است ، يك طرفش به الوهيت . راه مستقيم از علق شروع مى شود،منتها بعضى از آنها طبيعى است و آنجايى كه مهم است آنجايى است كه ارادى است . يكسرش طبيعت است و يك طرفش مقام الوهيت و انسان از طبيعت شروع مى كند تا اين كه برسدبه آنجايى كه در وهم من و تو نمى آيد. ((آنچه در وهم تو نايد آن شوم (305))) اختياربا شماست كه اين دو راه را اختيار كنيد تا صراط مستقيم انسانيت را، يا انحراف به چپ ، ياانحراف به راست . از هر طرف انحراف باشد از انسانيت دور مى شود، هر چه جلو برود دورتر مى شود،كسى كه از راه مستقيم منحرف شد هر چه پيش برود دورتر مى شود به راه . اگر راهمستقيم انسانيت يعنى آن راهى كه انبيا آمدند معرفى كنند آن راه را، ماءمورند براى اين كهآن راه را معرفى كنند، خداى تبارك و تعالى در سوره حمد مى فرمايد كه : اهدناالصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم آن هايى كه تو به آن ها نعمت دادى ، آنها را منعم كردى ، رحمت را بر آنها وارد كردى ، هدايت را بر آنها وارد كردى غير المغضوبعليهم ولاالضالين ((مغضوب عليهم )) يك طايفه اند منحرف ، ((ضالين )) هم يك طرفند،منحرف از هدايت دورند و هرچه پيش بروند دورتر مى شوند هرچه درس بخوانيد و بهاسم ربك نباشد، از صراط مستقيم دوريد و هرچه زيادتر درس بخوانيد دورتر مى شويد.اگر اعلم من فى الارض بشويد و به اسم ربك نباشد، ابعد از خداى تبارك و تعالىهستيد، از صراط مستقيم بعيدتر مى شويد يا طبيعت مستقيم است كه يك سرش جسر جهنم است، يك طرفش طبيعت است يك طرفش بهشت است ، آخر مرتبه بهشت لقاءالله است ، آنجايىاست كه غير انسان هيچ كس راه ندارد فقط انسان راه دارد و ما همه الان در جسر جهنم واقعشديم ، طبيعت متن جهنم است در آن عالم ظهور كه مى كند، طبيعت جهنم است ، الان ما در متن جهنمداريم حركت مى كنيم ، اگر اين راه را طى كرديم آن روز كه جسر جهنم ظاهر مى شود، دراين چشم هاى مردم در آن عالم ظاهر مى شود، آن كه اين راه طى كرده است از آن جسر عبور مىكند آن كه اين راه را طى نكرده است در جهنم واقع مى شود، مى افتد از راه ، كج است ديگر.يك راه مستقيم كه اوصافش هم كه گفتند و شنيديد و دقيقتر از موست ، راه باريك است وتاريك است و نور هدايت مى خواهد اهدناالصراط المستقيم ، خداوند هدايت كند ما را. شما آقايان كه در راه اسلام و علم قدم برمى داريد و متلبس به لباس اسلام انبيا شدهايد و متلبس به لباس روحانيت شده ايد، گمان نكنيد كه درس خواندن بدون اينكه قرائتبه اسم رب باشد برايتان فايده دارد، گاهى ضرر دارد، گاهى علم غرور مى آورد،گاهى علم انسان را پرت مى كند از صراط مستقيم . اينهاييكه دين ساز بودند، اكثرااهل علم بودند. اينهايى كه دعوت برخلاف واقع كردند، اكثرا ازاهل علم هستند، چون علم قرائت به اسم رب نبوده است ، انحرافحاصل مى شود، دورتر مى شود از انسانيت چه بسا يك نفر آدم فيلسوف اعظم است به حسبنظر مردم ، فقيه اكرم است به حسب نظر مردم ، همه چيز مى داند، انبار معلومات است لكنچون قرائت به اسم رب نبوده است از صراط مستقيم دور شده است و از همه دورتر هرچهانبار زيادتر وزرش زيادتر، هرچه انبار بزرگتر وزر و ظلماتش بيشتر، ظلمات ،بعضها فوق بعض ، گاهى علم ظلمت است ، نور نيست . آن علمى كه شروع بشود به اسمرب ، نور هدايت دارد اين علمى كه براى اين است كه ياد بگيرد، آن خوبش اين است كه مىخواهد ياد بگيرد والا مى خواهم مسند بگيرم ، مى خواهم امام جماعت بشوم ، مى خواهماهل منبر بشوم ، مى خواهم مقبول عامه باشم ، مقبول مردم باشم انحراف است ، اينهاانحرافات است و همه دقيق . صراط مستقيم ، به حسب وصفى كه شده است باريكتر از موست، بسيار دقيق است (306). چه بسا انسان كه يك عمر در ريا بوده و خودش نفهميده يكعمر هر عملى كرده ريا بوده است و نفهميده خودش رياست ، اينقدر دقيق است كه خود آدم همنمى فهمد، موازين دارد، برايش ، آنهايى كهاهل عمل هستند موازين تعيين نكرده اند كه ما بفهميم كه چه هستيم و خودمان را تشخيص بدهيمدر علم انبيا كه علم انسان سازى است موازين دارد اينها. اسلام را به اين زودى نمى شود شناخت ، اسلام را با دو تا جنگ نمى شود (شناخت )، اسلامجنگ نيست ، جنگ به اسلام مربوط نيست . مكتب اسلام ، اين كه حالا به آن گفته مى شود مكتب، اين يك چيزى است كه مقدمه اى براى آن مكتبى است كه اسلام دارد، آن مكتب را من و تو نمىسناسيم ، چنانچه انسان را مى شناسيم ، اين كه مى شناسيم همين موجود طبيعى است ، اينانسانيت نيست ، از علق مى آيد يك قدرى بالاتر، يك قدرى بالاتر، تا مى شود حيوان . اينحيوانيتش خيلى طولانى است ، اين مقام حيوانيت خيلى طولانى است و انسان ممكن است تا آخرعمرش در همين حيوانيت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم رب نباشد فايده ندارد، همهچيز بايد به اسم رب باشد. بيانات امام (س ) در تاريخ 7/4/58 صحيفه نور، ج 7، ص 225 - 226. ما از خدا هستيم و از آن جا آمديم و به آن جا برمى گرديم انالله ما از خداييم ،مال خداييم ، ما چيزى نداريم ، خودمان ، هرچه قسمت هست از اوست و به سوى او مى رويم وبايد ببينيم چطور از آن جا آمديم و چطور در اين جا هستيم و چطور به آن جا مى رويم . آيادر اين جا كه هستيم ، در اين جا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم ، مجاهده مى كنيمدر راه خدا، به صراط مستقيم ، ربوبيت مشى مى كنيم ، يا انحراف داريم ؟ اگر انحرافداشته باشيم ، چه به چپ و چه به راست ، چه طرف چپ كه تعبير به ((معضوب عليهم ))شده است و چه به طرف راست كه تعبير به ((ضالين )) شده است درمقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم ، اگر از اين راه مستقيم رفتيم ، از اينجا كه حركتكرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم ، مستقيم باشيم ،يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اين جا به لانهايت ، سعادتمنديم و ملتىرا سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ و انحراف به راست ،انحراف به يمين ، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يكمقامى داشته باشيم ، ملتى را منحرف مى كنيم . بيانات امام (س ) در تاريخ 23/6/58 صحيفه نور، ج 9 ص 112. صراط مستقيم آن صراطى است كه يك طرفش اينجاست و يك طرفش خداست . مستقيم كه راهصاف است ، هر انحرافى از هر طرف انحرافى است كه انسان را از راهش باز ميدارد و مىكشدش به طرف ظلمت ها. بيانات امام (س ) در تاريخ 8/3/59 صحيفه نور، ج 12، ص 126. آن راهى را كه شما در سوره حمد در نماز مى خوانيد كه اهدناالصراط المستقيم ،صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين صراط مستقيم همين صراطاسلام است كه صراط انسانيت است ، كه صراطكمال است كه راه به خداست . سه راه هست ، يك راه ((مستقيم )) و يك راه شرقى ((مغضوبعليهم )) و يك راه غربى ((ضالين )). شما به همين راه مستقيم كه راه انسانيت ، راه عدالت ،راه جانبازى براى اسلام و عدالت اسلامى است برويد. اين راه مستقيم را اگر چنانچهبدون انحراف به اين طرف و آن طرف ، بدون انحراف به شرق و غرب ، بدون انحرافبه آن مكتبهاى فاسد طى كرديد، اين راه مستقيم ، منتهى به خدا مى شود. آن صراطى كهتا جهنم كشيده شده است ، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط مستقيما رد مىشويد. جهنم باطن اين دنياست اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راستمنحرف نشديد، از صراط در آن عالم هم مستقيم عبور مى كنيد و به چپ يا راستمتمايل نمى شويد، كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راستمتمايل شويد جهنم است راه خدا مستقيم است . صراط الذين انعمت عليهم صراط، راه آنهايىكه خداوند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است ، نعمت اسلام ، بزرگتريننعمت ، نعمت انسانيت ، بزرگترين نعمت شما به همين راه مستقيم ، در همين راهى كه آمديد وبراى اسلام آمديد و براى پاسدارى از اسلام آمديد و همه ما و همه ملت بايد پاسدارباشد و پاسدار از اسلام و قرآن كريم باشد، اين راه مستقيم است . راه پاسدارى از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام ، در راه خدا، اين راه مستقيم است اين همان صراط مستقيمى است كهشما در نماز از خدا مى خواهيد. انحراف پيدا نكيند كه انحراف يك طرفش ((مغضوب عليهم)) است و يك طرفش و ((الضالين )) است . گمراهان ، آنهايى كه خداى تبارك و تعالىبه آنها غضب كرده و آنهايى كه گناهكار هستند، هر دوى آنها راهشان به جهنم است . بيانات امام (س ) در تاريخ 10/3/59. صحيفه نور، ج 12، ص 131. ((اهدناالصراط المستقيم )) يك راه مستقيمى است كه اين راهى است كه انسان را بهكمال مطلق مى رساند و آن سرگردانى كه از براى انسان از بين مى رود و بشر اين راهمستقيم را اگر خودش مى خواهد طى كند، نمى تواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاعدارد بر اين راه مستقيم ، يعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگى ها و از اين حيرت هابيرون مى آورد، مى فرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليه اش خداست . ما از خدا درنمازهايمان مى خواهيم كه خدا هداى كند ما را به راه مستقيم ، نه راه كج و نه راه از اينطرف كج ، راست و چپ . غيرالمغضوب عليم ولاالضالين اينها راه هايشان عليحده است وهرچه جلو بروند دور مى شوند از آن مقصد. بيانات امام (س ) در تاريخ 15/4/59 صحيفه نور، ج 12، ص 222. همه دعوت انبيا اين بوده است كه مردم از اين سرگردانى كه دارند هركه يك طرف مى رودو هركه يك مقصدى دارد اين مردم را از اينجا دعوت كنند و راه را نشان بدهند كه اين راه است، ديگر آن راه ها كه مى رويد رها كنيد، راه همين است اهدناالصراط المستقيم ، ان ربىعلى صراط مستقيم (307) آن طرف طرف ندارد، دنياست و ماوراى آن ،آنچه كه مربوطبه نفسانيت انسان است ، شهوات انسان است ، آمال و آرزوهاى انسان است اين دنياست آندنيايى كه تكذيب شده است . اين عالم طبيعت ، اين عالم طبيعت نور است ، دلبستگى هاى بهاين عالم انسان را بيچاره مى كند، ظلمتها از اين دلبستگى هايى است كه ما داريم ، به ايندنيا، به اين مقام ، به اين مسند، به اين اوهام ، به اين خرافات . همه انبيا آمدند براى كهدست شما را بگيرند از اين علايقى كه همه اش بر ضد آنى است كه طبيعت و فطرت شمااقتضا مى كند، شما را دستتان را بگيرند و از اين علايق نجاتتان بدهند و واردتان كنندبه عالم نور اسلام هم در راءس همه اديان است براى يك همچو مقصدى . اين ادعيه مهيا مىكنند اين نفوس را براى اينكه اين علايقى كه انسان دارد و بيچاره كرده انسان را اين علايق، اين گرفتارى هايى كه انسان در اين عالم طبيعت دارد و انسان را سرگشته كرده است ،متحير كرده است نجاتش بدهند و آن راهى كه راه انسان است ببرند، راه هاى ديگر راهانسان نيست ، صراط مستقيم راه انسانيت است و اين مناجات ها و اين ادعيه اى كه ائمه ما عليهمالسلام بعد از اين كه دستشان كوتاه شده بود از اين كه دعوت ظاهرى خيلى واضح بكنندمردم را با همين ادعيه به آن راهى كه بايد ببرند، راه مى بردند. مقصد انبيا اين نبود كهبيايند يك جايى را بگيرند و يك مثلا كارى براى خودشان درست بكنند، مقصد اين نيستآقا. مقصد پيغمبرها اين نبود كه دنيا را بگيرند و آبادش كنند، مقصد اين بود كه راه رابه اين اهل دنيا، به اين انسان ظلوم و جهول ، بسيار ظالم ، بسيارجاهل راه را نشان بدهند كه از اين راه برويد، آن راهى كه شما را مى رساند به خداىتبارك و تعالى اين راه است ان ربى على صراط مستقيم ، دنياست و آن طرفش همه عالمدنياست و آن طرفش ماورا و ماوراى آن طرف نور مطلق ، انبيا آمدند ما را به آن نوربرسانند الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروااوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات (308) طاغوت درمقابل انبيا هست ، در مقابل الله هست . بيانات امام (س ) در تاريخ 21/4/59 صحيفه نور، ج 12، ص 241 - 242. هر حركتى كه از انسان صادر بشود، چه حركتهاى قلبى و چه حركتهاى روحى و چه حركتهاى جوارحى از اين دو حد خارج نيست ، يا به طرف مستقيم و الله است و يا طاغوتى است ،منحرف يا به طرف چپ يا به طرف راست . اهدناالصراط المستقيم صراط مستقيم يك سرشاينجاست و يك سرش به آن طرف عالم ، به مبداء نور. صراط المستقيم انعمت عليهم بهآمدن تعليمات انبيا، انعام كرده خدا بر ما كه ما را هدايت كند به اين راهى كه راه الله استو موجب اين مى شود كه تمام عالم به سعادت برسند و با آرامش و با تربيت صحيحدراين عالم زندگى كنند و تمام جهاتى كه در اين عالم هست برگردانند به همان جهتتوحيدى الهى و ساير حركت ها چه حركت هاى قلبى باشد و چه حركتهاى خيالى باشد وچه حركت هاى جوارحى باشد، برخلاف اين مسير كه باشد همه طاغوتى است . همين دو راهبيشتر نيست ، يا طاغوت و يا الله . بيانات امام (س ) در تاريخ 8/6/59 صحيفه نور، ج 13، ص 53 و 54. آنها مى خواهند ملت را، ملت ها را، اجتماع را، افراد را هدايت كنند، راه ببرند در همه مصالحىكه از براى انسان متصور است ، از براى جامعه متصور است ، همانى كه قرآن صراطمستقمى گفته مى شود و اهدناالصراط المستقيم ما در نماز مى گوييم ، ملت را، اجتماع را،اشخاص را راه ببرد به يك صراط مستقيمى كه از اين جا، شروع مى شود و به آخرت ختممى شود، الى الله است . سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالحجامعه در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هداى كند بهطرف آن چيزى كه صلاحشان هست ، صلاح ملت هست ، صلاح افراد هست و اين مختص بهانبياست . ديگران اين سياست را نمى توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياست وبه تبع آنها به علماى بيدار اسلام ، و هر ملتى علماى بيدارش در زمانى كه آن ملت نبىشان بوده است . اينكه مى گويند شما دخالت در سياست نكنيد و بگذاريد براى ما، شماهاسياست تان ، سياست صحيح تان هم يك سياست حيوانى است ، آنهايى كه فاسدند سياستشان سياست شيطانى است ، آنهايى كه صحيح راه مى برند باز سياست است كه راجعبه مرتبه حيوانيت انسان راجع به رفاه اين عالم ، راجع به حيثياتى كه در اين عالم هستراه مى برند لكن انبيا، هم اين عالم را و هم آن عالم را (و اينجا راه است براى آنجا) اينهاهدايت مى كنند مردم را به اين راه و آنچه كه صلاح ملت است ، صلاح جامعه است ، اينها آنهارا به آن صلاح دعوت مى كنند و صلاح مادى ومعنوى از مرتبهاول تا آخرى كه انسان مراتب كمال دارد، سياستمداران اسلامى ، سياستمداران روحانى ،انبيا عليهم السلام ، شغلشان سياست است ديانت همان سياستى است كه مردم را از اين جاحركت مى دهد و تمام چيزهايى كه به صلاح ملت است و به صلاح مردم است ، آنها را از آنراه مى برد كه صلاح مردم است كه همان صراط مستقيم است . بيانات امام (س ) در تاريخ 3/10/59 صحيفه نور، ج 13، ص 217 - 218. اين صراط مستقيمى را كه انبيا جلو راه بشر گذاشتند و نبى اكرم آخرين انبيا و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند و مردم را دعوت به اين صراط مستقيم كردند و هدايت كردندبه راه انسانيت و خروج از همه انحاى كفر والحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلقبايد شما جوان ها همان راه را ادامه دهيد تا اين كه پيرورسول اكرم و در مكتب حضرت صادق پيروانى شايسته باشيد. بيانات امام (س ) در تاريخ 2/11/59 صحيفه نور، ج 14، ص 11. شما در قرآن كريم در اول سوره قرآن كريم مى خوانيد كه الحمدلله رب العالمين كلمهربوبيت را و مبداء تربيت را در اول قرآن مطرح مى كند و ما را مكلف فرموده اند كه در هرشبانه روز چندين مرتبه اين را در ركعات نماز بخوانيم و توجه داشته باشيم به اينكه مساءله تربيت و ربوبيت كه درجه اعلاى آن مخصوص به خداى تبارك و تعالى است ودنبال آن منعكس مى شود در انبياى عظام و به وسيله آنها به ساير انسان ها، اين در آنپايه از اهميت بوده است كه دنبال ((لله )) ((رب العالمين )) مربى عالمين آمده است و بازدر همين سوره مى خوانيد كه غايت تربيت ، حركت در ((صراط مستقيم )) است و منتهى اليهاين صراط مستقيم ، كمال مطلق است ، الله است . دعوت شده است كه ما تحت تربيت انبيابرويم و تحت تربيت بزرگان از اوليا واقع بشويم تا آنها ما را هدايت كنند به راهمستقيم و هر روز چندين مرتبه از خداى تبارك و تعالى بخواهيم كه ما را هدايت كند به((صراط مستقيم )) نه راه چپ و نه راه راست غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين ما بايدتوجه به اين معنا داشته باشيم كه موجودى هستيم كه اگر خودرو بار بياييم بدترينموجودات و منحطترين موجودات هستيم و اگر چنانچه تحت تربيت واقع بشويم و صراطمستقيم را طى بكنيم ، مى رسيم به آنجا كه نمى توانيم فكرش را بكنيم آنجايى كهبحر عظمت است ، بحر كبريايى است . بيانات امام (س ) در تاريخ 7/12/59 صحيفه نور، ج 14، ص 103. تمام انبيا از صدر عالم تا آخر براى اين آمده اند كه اين آدم را از آن راه كج و راه هاىباطل هدايت كنند به صراط مستقيم انسانيت كه يك سرش اين جاست و سر ديگرش عنداللهاست . بيانات امام (س ) در تاريخ 11/5/60 صحيفه نور، ج 15، ص 78. اگر شما در اين راه مستقيم كه راه اسلام است و روزى چند مرتبه هم در نماز از خدا مىخواهيد كه اهدناالصراط المستقيم يعنى ما را به صراط مستقيم هدايت كند، وارد بشويد، مسلمبه آخر هم خواهيد رسيد عمده اين است كه انسان در آن راهى كه بايد سير بكند وارد بشودهپيدا كردن راه ، مشكل ولى بعد از پيدا كردن ، پيمودن آن آسان است همانند كسى كه دربيابان گم شده و مرتب به اين طرف و آن طرف مى زند و با اين وضع شايد هيچ گاهبه مقصد نرسد اما وقتى كه در راه مستقيم قرار گرفت به مقصد هم مى رسد، چه سيرهاىمعنوى باشد و چه سيرهاى مادى . بيانات امام (س ) در تاريخ 4/10/61 بهشت را اعمال شما آباد مى كند و جهنم را هم اعمال ما مى افزود.ما الان در صراط هستيم ،همان صراطى كه يك طرفش دنياست ، يك طرفش عاقبت . و ما الان در صراط داريم حركت مىكنيم ، اين پرده كه برداشته شد، آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مى گذرد؛ يعنى ،آتش دورش را گرفته ، اين از وسط اين جا مى گذرد، بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همينجور است فساد كه همان آتش است بر شما احاطه كرده ، بايد از همين بين فساد عبور كنيد،به طورى كه سالم عبور كنيد. انبيا عبور مى كنند جز ناوهى خامدة (309) آنها آتشخاموش است برايشانت همان طور كه براى حضرت ابراهيم - در اين جا - خاموش استبرايشان ، همان طور كه براى حضرت ابراهيم - در اين جا - خاموش بود، سرد بود، آنها، آتش خاموش است . مؤ منين هم با سلامت مى گذرند، آتش خاموش نست اما آتش به آن هاضرر نمى زند. انعكاس همين دنياست ، يك چيز ديگرى نيست ، همين است كه اينجاست ، همهچيزهايى كه در آن عالم واقع مى شود عكس العمل همين چيزهايى است كه در آن عالم واقع مىشود عكس العمل همين چيزهايى است كه در اين عالم است الان صراط - ما در صراط هستيم - والان صراط متن جهنم است و الان صراط براى انبياى بزرگ و اولياى بزرگ خاموش است .جهنم خاموش است و الان براى مؤ منين سالم است و براى ديگران محيطة بالكافرين ؛و ان جهنم لميحطة بالكافرين ؛(310) اين الان احاطه دارد نه ((سيحيط)) الان محيطاست ، منتها نمى توانيم حالا ادراك كنيم اين چشم بسته است الان ، آن حجاب است . حجاب كهبرداشته شد؛ آن كه اهل جهنم است مى بيند توى جهنم است . حجاب كه برداشته شد؛ آنكه اهل بهشت است مى بيند در بهشت است . برزخ هم براى او بهشت است ، برزخ هم براىآن طرف ديگر جهم است القبر اما حفرة من حفرالنيران اءوروضة من رياض الجنة (311) چشم از اين جا برداشته شد يك ورق ديگرى پيش مى آيد، آن ورقى كه پيش آمد، ديگر كارگذشته است ، ما امروز بايد فكرش را بكنيم . بيانات امام (س ) در تاريخ 10/4/63 صحيفه نور، ج 19، ص 20 - 21. آن چيزى كه صراط مستقيم است ، آنى است كه بر روشى كه خداى تبارك و تعالىفرموده است به آن روش عمل بشود. بيانات امام (س ) در تاريخ 8/5/64 صحيفه نور، ج 19، ص 194. صراط كه در روايات هست كه ((ادق )) از مو، مثلا تاريكتر است از شب ، چه و چه و دربعض روايات هست كه صراط از متن جهنم مى گذرد؛ يعنى توى آتش عبور مى كند، آتشمحيط است ، نه رو. ملاحظه كنيد آنجا بايد عبور كرد و در اين دنيا از همين جا صراط است تاغيرمتناهى و اين صورت در آن عالم به آن نحو نمايش پيدا مى كند. در اين راه كه داريد،توجه كنيد كه مستقيم باشد، صراط مستقيم باشد. بيانات امام (س ) در تاريخ 13/6/64 صحيفه نور، ج 19، ص 225. دنيا و هرچه در آن است جهنم است كه باطنش در آخر سير ظاهر شود و ماوراى دنيا تا آخرمراتب بهشت است كه در آخر سير پيش از خروج از خدر طبيعت ظاهر شود و ما و شما و همه ياحركت به سوى قعر جهنم مى كنيم يا به سوى بهشت و ملاء اعلا. در حديث است كه روزى پيغمبر اعظم صلى الله عليه و آله در جمع صحابه نشستهبودند، ناگهان صداى مهيبى آمد، عرض شد: اين صدا چه بود؟ فرمود: ((سنگى از لبجهنم افتاد و پس از هفتاد سال اكنون قعر جهنم رسيد(312))).اهل دل گفتند: در آن حال شنيديم مرد كافرى كه هفتادسال داشت اكنون درگذشت و به قعر جهنم رسيد ما همه در صراط هستيم و صراط از متنجهنم عبور مى كند، باطنش در آن عالم ظاهر مى شود و در اينجا هر انسانى صراطىمخصوص به خود دارد و در حال سير است يا در صراط مستقيم كه منتهى به بهشت مى شودو بالاتر و يا صراط منحرف از چپ يا منحرف به سوى راست كه هر دو جهنم منتهى مىشوند و ما از خداونتد منان آرزوى صراط مستقيم مى كنيم . اهدناالصراط المستقيمصراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ، كه انحراف از يك سوستولاالضالين ، كه انحراف از سوى ديگر و اين حقايق در حشر به طور عيان مشهود مى شودصراط جهنم كه در توصيف آن از حيث دقت و حدت و ظلمتنقل گرديده است ، باطن صراط مستقيم ، در اين جهان است چه بسيار راه دقيق آنان كه بىهيچ انحراف راه را طى نمود جزنا وهى حامدة (313) گويند و هركس به اندازه سيرش دراين صراط، در آن جا نيز همين سير منعكس گردد. غرورها و اميدهاى كاذب شيطانى را كنارگذار و كوشش در عمل و تهذيب و تربيت خود كن كهرحيل بسيار نزديك است و هر روز كه بگذرد وغافل باشى دير است بازگو مكن كه تو خود چرا مهيا نيستى ؛ انظر الى ماقال ولا الى من قال من هرچه هستم براى خود هستم و همه نيز چنين . جهنم و بهشت هركسنتيجه اعمال اوست ، هرچه كشتيم درو مى كنيم . فطرت و خلقت انسان بر استقامت و نيكىاست حب به خير سرشت انسانى است ، ما خود اين سرشت را به انحراف مى كشانيم و ما خودحجب را مى گسترانيم و تارها را برخود مى تنيم .
اين شيفتگان كه در صراطند همه |
حق مى طلبند و خود ندانند آن را |
در آب به دنبال فراتند همه | نامه امام (س ) به خانم فاطمه طباطبائى 5/3/1363 صحيفه نور ج 22، ص 345 - 346. تفسير غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين آنهايى كه اين طرف را مى بينند و آن طرف را نمى بينند ناقصند، اهدناالصراطالمستقيم ، غير المغضوب عليهم ، ولاالضالين . در يك روايت هست (من نمى دانم واردهست يا نه ) نقل مى كنند كه قضيه ((مغضوب عليهم )) بر حسبقول مفسرين عبارت از يهود است و ((ضالين )) عبارت است از انصارى (314). در يكروايتى نقل مى كنند (من نمى توانم تصديق كنم مننقل مى كنم از آنهايى كه نقل كرده اند) كه رسول الله فرموده است : كان اخى موسىعينه اليمنى عمياء و اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و اناذو عينين (315) آنهايى كهبخواهند تاءويل كنند، مى گويند كه : چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امورسياسى و دنيوى داشته است ، يهود هم كه مى بينيد كه دو دستى چسبيده اند و دارند مىخورند دنيا را و باز هم بس شان نيست ، آمريكا (را) هم آنها دارند مى خورند، ايران را همالان اينها مى خورند باز هم بس شان نيست ، همه جا و همه را مى خورند، و در كتاب عيسىتوجه به معنويات و روحيانيت بيشتر بوده است از اين جهت ((عينه اليسرى )) كه عبارت ازطرف طبيعتش بوده است ((عمياء)) بوده است (البته من نمى توانم بگويم اين از پيغمبرصادر شده است لكن گفته اند) يعنى توجه به اين جهت ((يسار)) كه عبارت از طبيعت استنداشته است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى ) بر حسب طبيعتش توجهش به مادياتزياد بوده است ، ((و انا ذوعينين )) هم جهات معنوى ، هم جهات مادى ، شما احكامى را كه مىبينيد شهادت بر اين چيز است . احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است . بيانات امام (س ) در تاريخ 6/7/1356 صحيفه نور، ج 1، ص 239.
|
|
|
|
|
|
|
|