بسم الله الرحمن الرحيم
با اين كه ما معتقديم قرآن كريم بزرگترين هديه الهى براى انسانها و گرانبهاترين ميراث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ميان مسلمين است ،امت اسلامى آن طور كه شايسته است براى استفاده از اين ميراث عظيم از خود همت نشان نداده و نمىدهد. جامعه اسلامى پس از وفات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله على رغم تاكيدات فراوان حضرتش مبنى بر وجوب رجوع و عمل به قرآن، به عنوان ثقل اكبر،و فرا گرفتن علوم قرآن از اهل بيت عليهالسلام به عنوان ثقل اصغر،از تمسك به اين حبل متين الهى محروم مانده است.در نتيجه جامعه اسلامى از جايگاه اصلى خويش كه قرآن آنها را بدان مژده داده و مىفرمايد:((انتم الاعلون ان كنتم مومنين)) بازماندهاند و امروزه به اين واقعيت تلخ مىبايد اقرار نمود كه جامعه اسلامى به دليل فاصله گرفتن از واقعيت قرآن و علوم اهل بيت، متحمل خسارتهاى جبران ناپذيرى شده است.
اما على رغم دورى مسلمين از حقيقت قرآن و غريب بودن اين گوهر آسمانى و عطيه رحمانى، پرداختن به ظاهر آن در ميان مسلمين گهگاه از رواج و رونق خوبى برخوردار بوده است.
عموم مسلمانان قرآن را كتابى مقدس و آسمانى كه در شب قدر بر قلب مبارك پيامبر نازل شده است، مىشناسند و بدان احترام مىگذارند.امروزه چاپ قرآن كريم با
كاغذهاى عالى و جلدهاى زرين،و تلاوت و حفظ آن و تسلط بر علومى كه به ظواهر قرآن مىپردازد،از قبيل تجويد و مانند آن جايگاه ويژهاى در فرهنگ مسلمين پيدا كرده است و هر از چند گاهى شاهد برگزارى مسابقات حفظ و قرائت قرآن كريم در سطح بينالملل كشورهاى اسلامى هستيم و اين خود جاى بسى خوشبختى است.
البته ناگفته نماند كه رونق گرفتن قرآن كريم در ساير كشورهاى اسلامى نيز تا حدود زيادى مرهون حضرت امام خمينى (ره)و پيروزى انقلاب اسلامى ايران بوده است،زيرا بعد از پيام حضرت امام خمينى (ره) مبنى بر اداره حرمين شريفين به دست شورايى متشكل از كشورهاى اسلامى بود كه عربستان به تعمير و توسعه حرمين شريفين،پرداخت تا بدين وسيله خود را پيشگام تبليغ اسلام و قرآن وانمود كند واز توجه ملتها و كشورهاى مسلمان به ايران اسلامى جلوگيرى كند.
در هر حال،پرداختن به ظاهر قرآن و دور ماندن از حقيقت آن،از بزرگترين مشكلاتى بوده است كه پيوسته جوامع اسلامى از ناحيه آن ضربههاى جبران ناپذيرى خوردهاند.روشن است كه تا مسلمانان از ظاهر قرآن به باطن آن در نگذرند واز گفتار به عمل روى نياورند،هدايت قرآن درباره آنها تحقق نيافته است.
اين مجموعه در صدد بررسى عوامل دور افتادن مسلمانان از حقيقت قرآن و عترت،پس از وفات پيامبر اكرم صلى - الله عليه و آله نيست.آنچه در اين نوشتار آمده،جلوههايى از حقيقت قرآن از ديدگاه نهجالبلاغه و از زبان خود قرآن كريم است و خواننده،قرآن را از منظر امير مومنان عليهالسلام مىشناسد وبا عظمت آن آشنا مىشود.همچنين به طرح پارهاى از شبهاتى كه از جانب برخى معاندان مطرح مىشود و پاسخ آنها،پرداخته شده است.در خاتمه نيز از زبان قرآن ناطق،على عليهالسلام،علل و انگيزههاى شيطانى طرح اين گونه شبههها بيان مىگردد.
لازم به ذكر است مه مطالب اين كتاب در واقع مجموعه چند سخنرانى است كه حضرت آيت الله مصباح يزدى در رمضان سالهاى 1377 و 1378 هجرى شمسى در قم ايراد داشتهاند.از آن جا كه سعى بر آن بوده كه تا حد امكان،مطالبى كه استاد بيان كردهاند كم و زياد و جا به جا نشود و فقط تلاش شده زبان گفتارى تا حدودى به زبان نوشتارى نزديك گردد،لذا طبيعى است كه دقتهاى معمول نگارشى و ويرايشى به طور كامل و صددرصد در اين كتاب به چشم نمىخورد.
در پايان از محقق ارجمند جناب حجت الاسلام محمدى كه كار تدوين اين مجموعه را به انجام رساندهاند و نيز جناب حجت الاسلام نادرى كه امر ويرايش آن را بر عهده داشتهاند سپاسگزارى نموده و مزيد توفيقات ايشان را از درگاه ايزد منان خواستاريم.
انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره)
اگر بخواهيم به همه آنچه درباره قرآن در نهجالبلاغه آمده است بپردازيم بحث بسيار طولانى مىشود. امام على (ع) در بيش از بيست خطبه نهجالبلاغه به معرفى قرآن و جايگاه آن پرداخته است و گاه بيش از نصف خطبه به تبيين جايگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظيفه آنان در قبال اين كتاب آسمانى اختصاص پيدا كرده است. ما در اين جا تنها به توضيح پارهاى از توصيف پارهاى از توصيفهاى نهجالبلاغه درباره قرآن كريم بسنده مىكنيم. امام عليهالسلام در خطبه 133 مىفرمايد:
و كتاب الله بين اظهر كم ناطق لا يعيى لسانه
قرآن در دسترس و جلوى روى شماست. بر خلاف كتب آسمانى اديان ديگر از قبيل كتاب حضرت موسى و حضرت عيسى عليهالسلام، قرآن در اختيار شماست. گفتنى است كه امم گذشته و به خصوص در بين يهود بنى اسرائيل كتاب مقدس در اختيار عموم مردم نبوده است؛ بلكه تنها نسخههاى محدودى از تورات در نزد علماى يهود موجود بوده و براى عموم امكان مراجعه به تورات وجود نداشته است.
درباره كتاب آسمانى حضرت عيسى عليهالسلام وضع از اين هم نگران كنندهتر بوده و هست؛ زيرا آنچه امروز به نام انجيل در ميان مسيحيان شناخته مىشود كتابى نيست كه بر حضرت عيسى مسيح عليهالسلام نازل شده؛ بلكه مطالبى است كه به دست افرادى گردآورى و به نام اناجيل اربعه معروف شده است. بنابراين امم پيشين از دسترسى به كتب آسمانى محروم ماندند. اما وضعيت در مورد قرآن متفاوت است. كيفيت نزول قرآن و قرائت و تعليم آن از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله به گونهاى بود كه مردم مىتوانستند آن را فرا بگيرند و آياتش را حفظ كنند و قرآن به طور كامل در دسترسشان باشد. از ديگر ويژگىهاى مهم اين كتاب آسمانى آن است كه خداوند متعال بر امت اسلام منت نهاده و خود، حفظ قرآن كريم را از هر گونه تهديدى به عهده گرفته است. به علاوه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به قدرى به فراگيرى مسلمانان و حفظ آيات الهى اهتمام داشتند كه در همان زمان رسول الله، عده زيادى از مسلمانان حافظ قرآن بودند و نسخههايى از آياتى كه جديدا نازل مىشد در اختيار داشتند و به تدريج آنها را حفظ مىكردند و به هر حال از طريق تكثير اين نسخهها يا نقل سينه به سينه از حافظى به حافظ ديگر، قرآن در اختيار همگان قرار مىگرفت.
حضرت على عليهالسلام مىفرمايد: كتاب الله بين اظهركم؛ كتاب خدا در ميان شماست، در دسترس شماست. ناطق لا يعيى لسانه. بجاست روى اين جمله تاكيد و تكيه شود. حضرت مىفرمايد: اين كتاب گوياست و زبانش به كندى نمىگرايد، از سخن گفتن خسته نمىشود و هرگز لكنت پيدا نمىكند، بنايى است كه پايه هايش فرو نمىريزد و پيروزمندى است كه يارانش شكست نمىخورند.
امام على عليهالسلام از سويى در مورد اوصاف قرآن در نهجالبلاغه مىفرمايند: اين كتاب كتاب ناطق است؛ خودش سخن مىگويد؛ از سخن گفتن خسته نمىشود. سخن و مطلب خويش را به روشنى بيان مىكند و از ديگر سوى، مىفرمايند اين قرآن، ناطق نيست؛ بايد آن را به سخن درآورد و من هستم كه اين قرآن را براى شما تبيين مىكنم. و گاه در بعضى از تعابير آمده است كه قرآن صامت ناطق؛ قرآن ساكت است و در عين حال ناطق و گويا. به راستى معناى اين سخن چيست؟
به نظر مىرسد اين تعبير بيانگر دو نگاه متفاوت به اين كتاب آسمانى است كه در يك نگرش قرآن كتابى مقدس، ولى خاموش در گوشهاى نشسته است و با كسى سخن نمىگويد و كسى با او ارتباطى ندارد و از نگاهى ديگر كتابى است گويا كه همه انسانها را مخاطب خويش قرار داده است و آنها را به پيروى از خود فرامى خواند و به پيروان خود نويد بهروزى و سعادت مىدهد.
بديهى است قرآنى كه تنها وصف آن تقدس باشد و بس، كلمات و جملات و آياتى است منقوش بر صفحاتى از كاغذ كه مسلمانها به آن احترام مىگذارند، آن را مىبوسند و آن را در بهترين جاى خانه خويش نگه مىدارند و گاه در مجالسى بدون توجه به حقيقت و معانيش آن را تلاوت مىكنند. اگر با اين ديد به قرآن بنگريم، قرآن كتاب صامتى است كه با صوت محسوس سخن نمىگويد و كسى كه چنين نگرشى به قرآن دارد هرگز سخنى از قرآن نخواهد شنيد و قرآن كريم مشكلى از او حل نخواهد كرد.
بنابراين ما موظفيم به نگرش دوم روى بياوريم؛ يعنى قرآن را كتاب زندگى بدانيم و با ايجاد روحيه تسليم در برابر خداى متعال، خود را براى شنيدن سخنان قرآن كريم كه تمامى آنها دستورات زندگى است آماده كنيم. در اين صورت است كه قرآن ناطق و گوياست؛ با انسانها سخن مىگويد و آنها را در تمام زمينهها راهنمايى مىكند.
علاوه بر اين تفسيرى كه براى صامت بودن و ناطق بودن قرآن بيان كرديم، معنايى عميقتر از اين نيز براى اين مطلب وجود دارد كه آن معنا مورد نظر حضرت على عليهالسلام است و بر اساس آن معناى خاص است كه مىفرمايند قرآن صامت است و بايد آن را به سخن درآورد و اين من هستم كه قرآن را براى شما تبيين مىكنم. اينك به توضيح صامت بودن و ناطق بودن قرآن به معناى دوم - و در واقع به تبيين معناى حقيقى آن - مىپردازيم: هر چند قرآن كريم كلام خداى متعال است و حقيقت اين كلام الهى و صدور و نزولش براى ما شناختنى نيست،انما از آن جا كه هدف از نزول آن هدايت انسان هاست،اين كلام الهى آن قدر تنزل پيدا كرده است كه به صورت كلمات و جملات و آيات قابل خواندن و شنيدن براى بشر درآمده،ولى در عين حال چنين نيست كه مضامين همه آيات آن براى انسانهاى عادى قابل فهم و دسترسى باشد و خود مردم بدون تفسير و تبيين پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهمالسلام و راسخين در علم بتوانند به مقاصد آيات نايل شوند.
به عنوان مثال،تفصيل و تبيين جزئيات احكام در قرآن نيامده است، همچنين آياتى از قرآن كريم مجمل است و نياز به تبيين و توضيح دارد.بنابراين قرآن از بسيارى از جهات ((صامت))است يعنى براى انسانهاى عادى،بدون تفسير و تبيين كسى كه با غيب ارتباط دارد و به علوم الهى آگاه است قابل استفاده نيست.
يكى از وظايف پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به امت،تبيين آيات الهى است.قرآن كريم خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم
ما قرآن را بر تو نازل كرديم و وظيفه توست كه قرآن را مردم بخوانى و معارف آن را براى ايشان تبيين نمايى؛ زيرا چنان كه اشاره شد،قرآن كلام الهى است و با اين كه بسيار تنزل يافته تابه صورت كلمات و آيات درآمده است در اختيار مسلمانان قرار گرفته،در عين حال معارف آن،چنان عميق است كه براى انسانهاى عادى چندان قابل فهم نيست،لذا قرآن از اين جهت نزد انسانهاى عادى صامت است و نياز به تفسير و تبيين پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصوم دارد.بر همين اساس خداوند متعال خطاب به پيامبر مىفرمايند:((ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا آن را براى مردم تبيين كنى)).
بنابراين آيات قرآن تفسيرى خاص خود دارند كه اين تفسير و تبيين و علوم آن نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهمالسلام است آنها نيز معارف قرآن را در اختيار مسلمانها گذاشتند و پيام قرآن را به گوش مردم رسانيدند.پس قرآن به اين اعتبار ناطق است و پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهمالسلام معارف قرآن را بيان فرمودند.لكن بايد توجه داشت كه قرآن سخن خويش را اعم از خوشايند مخاطب بيان مىكند،خواه موافق خواهش دل او،يا مخالف هواى نفس انسان باشد.ونيز شياطين انس حق ندارند خواستههاى خود را بر قرآن تحميل كنند و به اسم برداشت خود از قرآن، كلام خداوندى را به راى خود تفسير كنند،كه در اين باره در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت.
بنابر هر دو معنا كه از ((صامت بودن و ناطق بودن)) قرآن بيان شد حضرت على عليهالسلام مىفرمايند:ناطق لا يعيى لسانه؛ قرآن گويندهاى است كه از سخن گفتن خسته نمىشود و پيامهايش را به گوش مردم مىرساند و حجت را بر مسلمانان تمام مىكند.
بنابراين در اين فراز از سخن، على عليهالسلام قرآن را چنين معرفى مىكند كه، قرآن اين كلام الهى در بين شماست و پيوسته با لسانى گويا و رسا انسانها را به فلاح و رستگارى فرا مىخواند و پيروانش را به سعادت و خوشبختى نويد مىدهد و از انجام رسالت خويش هرگز خسته نمىشود.
در خطبه 157 در وصف قرآن كريم چنين مىفرمايد:
ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اخبركم عنه،الا ان فيه علم ما ياتى،و الحديث عن الماضى،و دواء دائكم،و نظم ما بينكم
هان، اين قرآن است.پس از او بخواهيد تا براى شما سخن بگويد در حالى كه هرگز قرآن (بدون تبيين و تفسير پيامبر و امام معصوم عليهالسلام) سخن نخواهد گفت. شما بايد از زبان پيامبر و امام معصوم عليهماالسلام با معارف قرآن آشنا شويد و علوم قرآن را از آنها دريافت كنيد.قرآن درياى معارف و علوم الهى است كه غواصى در اين درياى عميق و بى انتها و صيد گوهرهاى انسان ساز آن تنها از عهده كسانى برمى آيد كه با غيب عالم هستى در ارتباطند و خداى متعال نيز از مردم خواسته تا با توسل به ذيل عنايت پيامبر و ائمه هدى عليهمالسلام و استفاده از علوم اهل بيت و كمك و راهنمايى آن بزرگواران به معارف بلند قرآن راه يابند؛ زيرا علوم قرآن در نزد اهل بيت است.در نتيجه سخن آنها سخن قرآن است. و چون چنين است پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهمالسلام قرآن ناطقند.
بر مبناى مذكور حضرت على عليهالسلام مىفرمايد: ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق؛ اين قرآن و اين شما،ببينيد كه بدون تبيين امام معصوم عليهالسلام است كه مىبايد قرآن را براى شما تفسير و تبيين كند و شما را از معارف و علوم قرآن آگاه نمايد.
حضرت با بيان اين مقدمه قرآن را از زاويه ديگرى مورد توجه قرار مىدهند و مردم را به رجوع به قرآن و تدبر در آن فرا مىخوانند.حضرتش مىفرمايند،حال كه امام معصوم عليهالسلام مىبايد علوم و معارف قرآن را براى مسلمانان بيان كند و خود قرآن سخن نمىگويد و مردم خود نيز قادر نيستند مستقيما پيامهاى الهى را دريافت كنند.اكنون: اخبركم عنه؛ من شما را از قرآن آگاه مىكنم واز علوم و معارف قرآن به شما خبر مىدهم. بدانيد تمام آنچه مورد نياز شماست در قرآن كريم است:
الا ان فيه علم ما ياتى و الحديث عن الماضى و دواء دائكم و نظم بينكم
علم گذشته و آينده در قرآن است و درمان درد شما و راه نظم و سامان امورتان در قرآن است. اين شما هستيد كه بايد با استفاده از قرآن كريم و علوم اهل بيت عليهالسلام به امور خود سامان بخشيد.
1- قرآن مهمترين سند تاريخى براى مسلمانان و پيروان اين كتاب آسمانى است. آن جا كه قرآن از تاريخى سخن مىگويد و تفكرات و معتقدات اقوام و ملل پيشين و روش زندگى و سرگذشت آنها را بيان مىكند، معتبرترين سند تاريخى است و در مقايسه با كتب و مطالب تاريخى، كه سند قرآنى ندارد، گر چه به صورت تواتر نقل شده باشد، ارزش و اعتبار آنها در حد قرآن نيست. پس اخبار گذشتگان و داستان انبيا و اقوام پيشين را از قرآن بايد شنيد و از آنها پند گرفت.
اين ما هستيم كه بايد با مراجعه به قرآن و مطالعه داستان زندگى اقوام و ملل پيشين از آنها درس عبرت گرفته، زندگى خود را بر اساس حق و روش صحيح سامان بخشيم.
2- قرآن كريم علاوه بر آن كه تاريخ گذشتگان را براى ما نقل مىكند و با بيان حوادثى كه براى آنان رخ داده است ما را در فضاى زندگى آنها قرار مىدهد و از ما مىخواهد كه درس عبرت بگيريم، از آينده نيز خبر مىدهد. بديهى است سخن علمى و يقينى راجع به آينده گفتن كار كسى جز خداوند متعال و كسانى كه به اذن او از آينده خبر دارند نيست. اين خداست كه آينده و گذشته و حال برايش معنا ندارد و مىتواند راجع به آينده سخن بگويد و از آن خبر دهد، اوست كه مىتواند راه را براى بندگانش روشن كند كه چگونه رفتار كنند تا به سعادت برسند. اين قرآن كريم است كه از گذشته و آينده خبر مىدهد و انسان را نسبت به آن آگاه مىكند. لذا حضرت مىفرمايد:
الا اين فيه علم ما ياتى و الحديث عن الماضى
آگاه باشيد كه علم آنچه مىآيد و آنچه گذشته است در قرآن كريم است.
حضرت على عليهالسلام كليد حل همه مشكلات را قرآن معرفى مىكند و در وصف آن مىفرمايد: و دواء دائكم ما بينكم؛ دواى درد و راه حل مشكلات شما و راه سامان بخشيدن به امورتان در قرآن است. قرآن داروى شفابخشى است كه همه دردها را درمان مىكند و با وجود قرآن دردها و ناراحتىها التيام مىيابد. بايد اين نسخه شفابخش را خواند و آن را به دقت مطالعه كرد و با راه درمان دردها و مشكلات فردى و اجتماعى آشنإ؛ شد.
بديهى است قبل از احساس و شناختن درد و مشكل، سخن گفتن از درمان، خارج از مسير طبيعى است؛ زيرا ابتدا بايد دردهاى فردى و اجتماعى را شناخت و با مطالعه و دقت در آيات كريمه قرآن با آنها آشنا شد، آن گاه با به كار بستن اين نسخه شفا بخش به درمان آنها پرداخت. امروز در جامعه ما مشكلات فراوانى اعم از فردى و اجتماعى وجود دارد كه همه خواهان رفع اين مشكلاتند و با اين كه پيشرفتهاى چشمگيرى در زمينههاى مختلفى وجود داشته است، مشكلات زيادى باقى مانده است كه مسئولين پيوسته در تلاشند تا به صورتى آنها را حل كنند.
حضرت در اين خطبه مىفرمايند: و دواء دائكم و نظم ما بينكم؛ قرآن نسخه درمان دردها و مشكلات شماست، و در خطبه 189 با اين تعبير كه و دواء ليس و بعده داء مىفرمايند: قرآن دارويى است كه بعد از آن دردى باقى نمىماند.
مطلبى كه قبل از هر چيز بايد بدان توجه داشت ايمان به فرمايش حضرت على عليهالسلام است؛ يعنى بايد با تمام وجود باور داشته باشيم كه درمان حقيقى دردها و مشكلات ما، اعم از فردى و اجتماعى، در قرآن است. همه ما به اين مطلب اقرار مىداريم؛ لكن مراتب ايمان و يقين افراد متفاوت است. هر چند هستند كسانى كه با تمام وجود باور داشته باشند كه اگر به قرآن روى بياورند و معارف و راهنمايىهاى آن را به كار بندند، قرآن بهترين نسخه شفابخش دردهاست، لكن چنين افرادى بسيار اندكند و شايد يكى از بزرگترين مشكلات جامعه ما ضعف ايمان در اين جهت باشد و اين امر موجب شده است بسيارى از مشكلات همچنان باقى بماند. گاه كسانى در اثر ناآگاهى و يا كج انديشى ممكن است اين فكر انحرافى را مطرح كنند كه با وجود اين كه قرآن در اختيار ماست و مدعى پيروى از آن هستيم پس چرا مشكلات اقتصادى مانند تورم و گرانى و هزاران مشكل فردى، اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى رنج مىبرند؟ براى پاسخ به اين پرسش، در اين جا توضيحاتى را بيان مىداريم.