بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 3, امام خمینی (ره) ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

برسد. ما يك همچو حكومتى مى خواهيم ، نه حكومتى كه همه اش را خودش و عائله اش ببلعدو بخورد و برود، حالا ادعا بكند (بيائيد محاكمه كنيد اينها را، بيائيد ايناموال اينها را صورت بگيريد محاكمه كنيد) آخر براى كى اين حرف ها را مردك مى زنى ؟مگر مردم نمى شناسند تو را؟! نشاختند تو را؟! تو واقعا مى خواهى محاكمه كنى عائلهخودت و خواهرهاى خودت را؟! تو خودت را بنشين محاكمه كن ، اجازه بده خودت را محاكمهكنند، ببينيم خودت چقدر خوردى ، تو راس دزدها و سارق ها هستى ، تمام خيانت ها را توكردى ، خواهرهايت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هرچه دارد، ديگر هر چى هست . مى گويند 60 هزار نفر همين عائله و بسط آنهائى كه با اوهستند هست ، مى گويند 60 هزار نفرند، شايد هم بيشتر باشد. همه منافع مملكت ما توىاين حلقوم ها دارد فرو مى رود، آنوقت مى گويند اقتصاد ما اقتصاد كذاست . (فكر اقتصادرا كرده ايد؟) ما فكر اين را كرديم كه وقتى اين منها بشود، اين خوراك حلقوم ها منهابشود، منافع مملكت ما به قدر خودش بيشتر هست . ما غنى هستيم ، دزدى ها زياد است ، خوراكزياد است ، حلقوم هاى گشاد است ، ويلاهاى خارجى بايد اداره بشود، بايد به اشخاصخارج ، به مطبوعات خارجى سالى نمى دانم صد ميليون دلار بدهند كه از آقا تعريفبكنند و بگويند كه ايشان عدالت اجتماعى دارد و ملت ايران نرسيدند به اين حدى كه آزادبشوند. يعنى چه نرسيدند به اين حد؟ ملت ايران نمى خواهند آزاد بشوند؟! نرسيدند بهآن حد كه آزاد بشوند؟! شماها نرسيديد به آن حد كه آدم بشويد، كارترها نرسيدند بهآنجا كه فكر آدمى بكنند، انسان باشند، نه ملت ايران نرسيده كه مى گويند نمى خواهيممالمان را بدهيم به تو.
ضرورت بيدارى و تبليغ در قبال تبليغات سوء اجانب
بيدار بشويد آقايان . اين تبليغات در خارج زياد شده است ، حالا هم دارند تبليغات مىكنند، از هر طرف تبليغات كه (نمى توانند اينها مملكت را اداره كنند) اگر اداره كردن ،كشتن مردم است ، همه حيوانات هم مى توانند اداره كنند، اگر گرگ ها هم بريزند توىمملكت ما بهتر از اين اداره مى كنند مملكت را. نمى توانند كدام است ؟ مگر مملكت ايرانرجال ندارد؟ مگر محصلين نداريم ما؟ آنها يا در خارج از كشور به سر مى برند و جراتنمى كنند بيايند در ايران يا در خود ايران در انزوا هستند، وقتى كه تو بروى و اينرژيم برچيده بشود اشخاص لايق صحيح مى آيند اداره مى كنند مملكت را، نمى توانند كداماست ؟ شماها نمى توانيد كه آن قدر سروصدا بلند شده است و نمى توانيد هم الانبخوابانيد. الان شما نمى توانيد اداره كنيد مملكت تان را، خوب برويد وقتى نمىتوانيد، ما خودمان را اداره مى كنيم .
تبليغات زياد است ، شما هم توجه بكنيد، شماها هم تبليغ بكنيد، درمقابل اين تبليغات تبليغ بكنيد، بگوئيد اينها نمى توانند اداره كنند، بهتر از اين چهديگر كه الان نمى توانند، همه كارهاى مملكت الان لنگ است ، الان همه در اعتصابند از باباينكه همه ناراضى هستند. شما يك عده ناراضى ، يك مملكت ناراضى درست كرده ايد. اگركسى بتواند يك مملكتى را اداره كند كه اينقدر ناراضى پيدا
نمى كند. شما نمى توانيد اداره كنيد، وقتى نتوانستيد همه ناراضى ، تاجر بروىناراضى ، كاسب بروى ناراضى ، ادارى بروى ناراضى ،ارتش بروى ناراضى . شماخيال كرديد كه همه ارتش مثل اين چند تا الدنگ هستند كه به جان مردم افتادند؟ نه همهاينطور نيستند، آنها به ما پيغام داده اند (ما حاضريم ، چه ) پيغام دادند، اگر وقتش شدآنها هم حاضرند براى كارها. كى را شما راضى قرار داديد، شما چهار نفر را راضىكرديد كه به جان مردم افتاده اند دارند مال و جان مردم را از بين مى برند. اين چهار نفررا با پول راضى كرديد، يا پول نفت ما را به اينها خورانديد يا چيزهاى ديگر منافعمملكت ما را به جان مردم ريختند، ما مى خواهيم اينها را بيرون بريزيم از مملكت مان ، اينهابروند سراغ كارشان . تا حالا چاپيدند بس است . بعد بروند جاى ديگر بچاپند. وظيفهايرانيان مقيم خارج آگاه كردن دنيا از خيانت ها و جنايات شاه و اجانب در ايران شما همهموظفيد كه مطالب ايران را بگوئيد براى مردم ، بگوئيد براى اين اروپائى ها، براىاين آمريكائى ها، مطالب را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه مملكت ايران وضعش ايناست ، يك مملكت ناراضى الان پيدا شده است و اين مملكت ناراضى با دست آمريكا و شوروىو با نوكرى محمدرضا خان پيدا شده است اينها و پدرش كهمثل اين بود يا يك خرده بهتر از اين شايد، شايد. بگوئيد آقا، با هر كس ملاقات مى كنيدبگوئيد مسائل ايران را. اينها بد معرفى كرده اند ايران را، اينها معرفى كرده اند كهاينها يك مردم وحشى هستند كه نمى گذارند اداره بشود مملكت شماها وحشى هستيد كهنگذاشتيد اين مملكت ما دست خود ما باشد تا اداره اش بكنيم - شما- هر جا شما دست مىگذاريد دست آمريكا آنجاست . اين مملكت ، ارتش را دست مى گذاريم 60 هزار نفر يا 45هزار نفر مستشار آنجا هست ، حالا دارند كم كم مى روند، فرهنگش را دست بگذاريم دست اينهاتويش ‍ بوده ، مجلسش ، مجلس از خود اينهاست ، افرادش شاه با ليست اينها تعيين شده ،شاهش با دست خود اينهاست ، همه اش با دست اينهاست . ما چه چيز داريم ديگر؟ ما هيچ چيزنداريم الان ، اقتصاد ما داريم ؟ همه اش دست اينهاست ، همه اش با خيانت اين مرد و جناياتآنها، ارباب ها دارد مى شود. ما مى خواهيم يك مملكتى باشد دست خود شماها، دست اينسروپا برهنه هائى كه دارند گرسنگى مى خورند براى اينها فكر بكنيد شماها، مىخواهيم دست يك دسته اى بيفتد كه اينها شرافت انسانيت داشته باشند، اعتقاد به يك خدائىو يك روزى كه حساب ها كشيده مى شود داشته باشند - نهمثل اينها كه اصلا خدا نشناسند - تا براى اين فقرا يك كارى بشود، براى خود مملكت يككارى بشود، از دست اين نفتخورهاى مفتخور يك قدرى نجات پيدا كنيم ما. شما موظفيد كهبه هر جا مى رويد، با هر كس تماس پيدا مى كنيد، اين درد اين مملكت را بگوئيد و درمانشرا هم كه رفتن اين مردك و عرض كنم به هم خوردن اين رژيمباطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، اين هم درمانش است . اگر اين درد برود آن درمان پيدابشود كه آنها بروند و اين هم برود - همه شان دردند ومثل يك غده سرطانى مى باشند - و اينها را ما قطع شان
بكنيم ، مملكت يك مملكت خوبى است ، هم وسعتش خيلى زياد است هم نعمتش خيلى زياد است ،همه چيزش هست اما يك دسته خائن دارد به همش مى زند اوضاعش را، اين دسته خائن بروند،يك مملكت خوبى داريم هم خودمان اداره اش مى كنيم . انشاءالله خدا همه تان را توفيقبدهد، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ :21/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مصرى
سؤ ال : چگونگى شروع جنبش اسلامى و خواست هاى اساسى اين جنبش را توضيح دهيد،جنبش اخير چگونه شروع شده و چرا؟
جواب : فكر حكومت اسلامى ، اينكه بايد اسلام حكومت كند و نه غير اسلام ، يك فكرى نيستكه تازگى داشته باشد. در ابتداء اسلام ، برنامه اسلام اين بوده است كه حكومت الهىهمه جا باشد. نهايت اينكه ، غفلت مسلمين از مصالح خودشان و اخيرا هم دستهاى استعمار ازچند صد سال پيش به اين طرف موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود. جنبش اسلامىاخير بيش از 15 سال است كه به رهبرى علماى ايران با مخالفت با طرح هاى شاه شروعشده است ، طرح هايى كه مخالف اسلام و ايران بوده و دنباله خيانت هاى گذشته او نيزبود. مردم از علما طرفدارى كردند. اختلافات زياد واقع شد كه اين مطلبى است طولانى .آنچه تقريبا در اين يك سال واقع شد، اينكه كم كم خواسته هاى ملت به صورت طرحىدرآمد و منتهى به اين شد كه همان خواست هاى صدر اسلام بايستى طرحش ريخته شود و دراين طرح نه فقط ايران از زير بار استعمار و ظلم بيرون مى رود، بلكه سرمشقى باشدبراى همه كشورهاى اسلامى ، چه ايران و چه ساير كشورهائى كه زير فشار و استبدادهستند. نظر ما كه ملت هم با آن موافق است اين است كه پس از از بين رفتن حكومت قلدرى وخلاف اسلامى شاه ، يك دولت اسلامى و يك جمهورى اسلامى متكى به قوانين اسلامى وآراء مردم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلم هستند، در ايران مستقر بشود و احكام اسلام آنطوركه هست اجرا گردد و همه مطالب ايران و نظام آن بر طبق خواست هاى اسلامى جريان پيداكند.
سؤ ال : به نظر حضرت آيت الله ، كيفيت و ماهيت حكومت اسلامى كه مطرح فرموده ايد چيست؟ و وجه تمايزش با آن اسلامى كه در قانون اساسى منظور شده است چيست ؟ آيا در طرحمساله حكومت اسلامى ، بيشتر نظر به مسائل اجتماعى اسلام است يامسائل سياسى اسلام ؟ آيا منظور از اجراى دقيق احكام اسلام اين است كه فىالمثل دست دزد را از اين به بعد قطع كنيد؟ چگونه برداشتى داريد؟
جواب : مطلب مورد نظر اين است كه نظامى كه مخالف نظام اسلام است ، در همه چيز، همفرهنگش برخلاف اسلام است ، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سياستش ، بايستى منقلبشود و نظام اسلامى تحقق پيدا كند. پس از اينكه نظام اسلامى تحقق پيدا كرد، آنوقتمجلس هست ، آراء وكلاء مجلس هست ، تمام اينها هست . ما مى خواهيم همه احكام اسلامى را جارىكنيم و عملا" ثابت خواهيم كرد كه احكام اسلام مترقى است و بهتر از اين است كه دزد راببرند و دزد بيرون بياورند.
سؤ ال : مى خواهيم بفهميم درباره بعضى ها كه مى گويند حضرت آيت الله برنامهواضحى ندارند و آنجه كه طرح مى كنند يك سرى شعار است و شايد اختلافات شخصىبين شاه و ايشان است ، مى خواهم درباره تمام اينها صحبت بفرماييد، آيا اختلاف شخصىوجود دارد؟ چرا يك برنامه اقتصادى واضحى نداريد؟
جواب : اما برنامه ، خيال مى كنند برنامه در كار نيست ، خير، برنامه هست ، اسلام برنامهدارد، ما خودمان هم برنامه داريم لكن برنامه اسلام است و مترقى و بهتر از برنامه هائىاست كه به دست استعمارگران پياده شده است . اما اينكه اختلاف شخصى در كار باشد،ابدا من اختلاف شخصى با كسى ندارم ، اگر اختلاف شخصى مى بود، ممكن بود من بگذرمو مى گذشتم . اختلاف ، اختلاف اسلامى است و اين شخص با مصالح اسلام و مصالح كشورمسلمين مخالفت و خيانت كرده است و بنابراين مساله چيزى نيست كه كسى بتواند از آنبگذرد.
سؤ ال : آيا شما برنامه اقتصادى معينى داريد؟ من پاسخ خصومت شخصى را فهميدم وليكن آيا حضرتعالى برنامه واضح و مشخصى داريد؟
جواب : بلى ، برنامه مشخص و واضحى داريم . برنامه اسلام مشخص و واضح است .
سؤ ال : آيا ما مى توانيم خطوط اصلى آن را بفهميم ؟
جواب : فعلا" خير، بايد برويد مطالعه كنيد و خطوط اصلى را دريابيد. در آينده ، ماتمام خطوط سياسى ، اقتصادى و فرهنگ خود را بيان مى كنيم .
سؤ ال : اگر چنانچه ارتش همواره در تاييد شاه باقى بماند، آيا حضرتعالى وسيلهديگرى براى رسيدن
به اهدافتان داريد؟
جواب : وسائلى چون وسائل نظامى كه شاه به آنمتوسل شده است ، ديگر تاثيرى ندارد، اينها شكست خورده و نمى توانند كارى انجام دهند واين ملت را خاموش كنند و قهرا خودشان تسليم خواهند شد اما اگر شاه پافشارى كند ماشيوه هاى مبارزاتى را متناسب با آن تغيير خواهيم داد.
سؤ ال : نسبت به مسائل اقتصادى و اينكه شايد برنامه نباشد، حضرتعالى درخواستبيرون رفتن شاه را از سلطنت خواستاريد، آيا اگر شاه سلطنت را رها كرد و اوضاعاقتصادى به همين شكل باقى بماند، آيا وضع عوض شده است ؟
جواب : نه ، اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و يك اقتصاد صحيح و سالم ما عرضه مىكنيم و الان اينها اقتصاد ما را ورشكست كرده و از بين برده اند. اينها خرج هايى كرده اندكه خلاف مصلحت بوده است ، دزدى هايى كرده اند كه خيانت بوده است و براى حفظ خود بهاشخاصى پول هائى بسيار گزاف داده است و ما تمام اينها را از بين مى بريم و اطمينانداريم كه ديگر اقتصاد عقب مانده نخواهيم داشت و به نيازهاى مردم محروممان جواب مثبتخواهيم داد.
سؤ ال : چرا حضرتعالى نيروهاى سياسى مخالف ديگر را از همكارى با خود در مبارزهبراى رسيدن به هدف هايتان دور مى كنيد؟ مثل كمونيست ها كه همان هدف را دارند.
جواب : نه ، ما نمى توانيم كمونيست ها را بپذيريم براى اينكه خطر آنان براى كشور ماكمتر از خطر شاه نيست ، ما آنها را نمى توانيم بپذيريم .
سؤ ال : راجع به كشورهاى عربى ، آيا از بعضى از آنها حق پناهندگى سياسى درخواست كرده ايد و موضع آنها چيست ؟ انتقادات شما نسبت به عراق چيست ؟ و بودن شما درعراق ؟ برداشت شما از موضع گيرى حكومت فرانسه نسبت به بودن شما در پاريس چيست؟
جواب : اما نظر من نسبت به دول عربى نظر خوبى نيست . دولت هاى عربى نه توانستهاند استقلال خودشان را حفظ كنند و نه توانسته اند يك وحدتى بين خودشان ايجاد نمايندكه اسرائيل را از بين ببرند. اختلافات بين خودشان و خيانت بعضى از سران دولت هاىعربى باعث اين شده است كه صهيونيست ها در اينجا باشند و خودشان را تثبيت كنند و اخيراهم متاسفانه
رئيس مصر اين كار را دارد انجام مى دهد، البته ممكن است بعضى ها نسبتا بد نباشند لكنرويهمرفته نتوانسته اند يك اتحادى بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن اتحاد، هماز استعمار نجات پيدا كنند و هم از اذناب استعمار كه از آن جملهاسرائيل است . و اما نسبت به ملت عرب ، همه برادر ما هستند و ما با آنهامثل برادر رفتار مى كنيم . اما اينجا دولت فرانسه فعلا" رفتارى مسالمت آميز دارد.
تاريخ : 21/8/57
بيانات امام خمينى پيرامون ابعاد سياسى - عبادى اسلام
آخرين دسيسه هاى حكومت نظامى
اعوذ بالله من الشطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اينكه آقايان به واسطه تنگى جا در زحمت هستند معذرت مى خواهم . انشاءالله خداوندهمه تان را حفظ كند. امروز روز عيد بود و در ايران خواستند نماز عيد را انجام بدهند لكندر خيلى جاها مانع شدند از اين كه اين مراسم مذهبى بجا بيايد. در قم با گاز اشك آورمردم را متفرق كردند كه نماز نخوانند، در بعضى جاها هم ريختند و خيلى وحشيگرى كردند.بالاخره اين تير آخرى است كه شاه در تركش داشت و باكمال وحشيگرى در تمام ايران با مردم معامله كردند و بنا دارند معامله كنند. حكومت نظامى ،نخست وزير نظامى و بى خبر از خداى تبارك و تعالى لكن فايده ندارد، اين دست و پازدن ها فايده ندارد. شاه ديگر در بين ملت پايگاهى ندارد. سلطنت رضا شاه كه ازاول هم قانونى نبود حالا ديگر اگر قانونى هم بود، يك سلطنت ياغيگرى است و مردم بافرياد در همه جا خط بطلان كشيدند بر اين سلطنت . الان ياغى است شاه و با ياغيگرىدارد يغما مى كند، هم بيت المال را و قتل عام مى كند مردم را.
اسلام ديانتى عبادى - سياسى است
اين مواقفى كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى (قربان ) و حج ، مواقف حج ، نمازجمعه و جماعات كه در شب و روز انجام مى گيرد، اين مواقف جنبه هاى عبادى دارد و جنبه هاىسياسى اجتماعى هم دارد يعنى جنبه عباديش در جنبه سياسيش ، اينها مدغمند، منضم به همند.ديانت اسلام يك ديانت عبادى تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداى تبارك و تعالى ،وظيفه روحانى تنها نيست و همين طور يك مذهب و ديانت سياسى تنها نيست ، عبادى است وسياسى ، سياستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سياسات مدغم است يعنى همان جنبهعبادى يك جنبه سياسى دارد، همين اجتماع در اعياد براى نماز، اين عبادت است لكن آن اجتماعخودش جنبه سياست دارد. مسلمان ها بايد از اين اجتماعاتى كه هست ، از اين اجتماعات استفادههاى زياد بكنند مثلا مسجدها در صدر اسلام به اين صورتى كه بعدش به توسطاشخاص منحرف به اين صورت هاى مبتذل در آمد، در صدر اسلام اينطور
نبوده است ، مسجدها محلى بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مى افتاد براى جنگ با كفارو با قلدرها، از همان توى مسجد. آنجا خطبه خوانده مى شد، دعوت مى شدند مردم به اينكهفلان مثلا آدم متعدى در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يامال مردم را چپاول مى كند، قلدرى مى كند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه مى افتادند ومى رفتند طرف دشمن ، از همان جا قراردادها حاصل مى شد.
مسائل مطروحه در نماز جمعه
در خطبه نماز جمعه مقدرات مملكت بايد بيان بشود،مسائل سياسى كه در مملكت جريان بايد پيدا كند،مسائل اجتماعى كه در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتارى هاى مسلمان ها، اختلافاتمسلمان ها در آن خطبه ها بايد طرح بشود ورفع بشود. جناياتامثال محمدرضا خان بايد در اين خطبه هاى جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راه هايى كهممكن است با آن راه ها اين جانى ها را از بين برد، در نماز جمعه بايد گفته بشود. نمازجمعه عبادت است لكن عبادتى كه مدغم در سياست است ، سياست ، در عبادت مدغم است .
اختلاط در مذهب مسيحيت
مثل مذهب مسيح يعنى اين مذهبى كه حالا در دست مسيحى ها هست و من گمان ندارم كه مسيح عليهالسلام مذهبش اين بوده است كه اينها الان مى گويند كه هيچ كارى نداشته باشند بهزندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند و همين بروند يك زنگىبزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود تا آخر، نيست . منگمان نكنم كه در دنيا همچو مذهبى ، مذهب مسيحى باشد. منحرف شده است اين مذاهب ، مذهبيهود و همين طور مذهب نصارى انحرافات پيدا كرده است ، دست در اين وارد شده است .
قرآن كتابى جامع الاطراف است
مذهب اسلام كه سندش قرآن است و محفوظ است ، حتى يك كلمه تغيير نكرده است . اينطوراست كه قرآن مشتمل بر همه چيز است يعنى يك كتاب آدم سازى است ، همين طور كه آدم همهچيز است ، معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن كريم هم كه آمده است اينانسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مى سازد يعنى كليه احتياجاتى كه انسان دارد، چهاحتياجاتى كه شخص ‍ دارد و چيزهايى كه مربوط به شخص است ، روابط بين شخص وخالق تبارك و تعالى و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالى ،مسائل قيامت ، اينها هست ، مسائل سياسى و اجتماعى و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پراست از اين آياتى كه اين آيات مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مامور كرده است كه جنگكنند با كسانى كه متعدى هستند، با ظالم ها جنگ بكنند، يك كتابى است كه تحرك آوردهاست يعنى عربى كه در آنوقت در زمانى كه وارد شد قرآن كريم ، يك مردم متفرق و يكمردمى بودند
كه با خودشان همان هى ور مى رفتند، در بين خودشان يك جنگ و جدالى بود و هيچ فكرامور سياسى نبودند و همان بين خودشان مثل يك طوايف وحشى بودند درقبل از يك نيم قرن ، قبل از يك نيم قرن در حدود سىسال اين امپراطورى ها را همين عده عرب كمى كه ابتدا دوررسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم ، در يك مدت كمى دو تا امپراطورى كهآنوقت تقريبا تمام دنيا زير بيرق اين امپراطورى ها بوده ، يكى امپراطورى ايران بود ويكى هم روم بود، هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركى در اينها آورد كه از جزيرهالعرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همهجا را تسخير كردند.
هدف از جهاد در اسلام
و تسخيرها تسخيرى نبود كه مثلا فرض كنيدمثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد، تسخيرهاى اسلامى براى اين بودكه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند بهمسائل . اينطور بوده است ، نه اين است كه مى خواستند كشور گشائى كنند، نهمسائل كشور گشائى نبوده ، مسائل اين بوده است كه مى خواستند مردم را روبراه كننديعنى وحشى ها را متمدن كنند، يعنى كسانى كه همديگر را مى خوردند. قرآن كريم در نيمقرن ، اين جمعيتى كه - هم را - هميشه جنگ مى كردند و يكديگر را مى خوردند، به يكصورت عادلانه در آورد كه با هم آنطور رفتار مى كردند كه ممالك متمدنه رفتار مىكردند و بالاتر از اين .
اسلام مكتب انسان ساز است
در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده است ، آنطورنيست . همه چيزهاى انسان را مى سازد، هم انسان را از حيثعقل مى سازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مى سازد، هم انسان را از حيث ظاهر وآداب ظاهرى مى سازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد.مثل حكومت ها نيست كه فقط در امور مثلا اجتماعيشان ، سياسيشان دخالت داشته باشند اماكارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مى كند، به اينها ربطى ندارد هركس توى خانه خودش هر كارى مى كند، حكومت ها به او كارى ندارند، اگر در خانه خودشهم قمار بازى بكند حكومت چكار دارد، اگر بله بيايد خلاف مثلا نظم بجا بياورد آنوقتحكومت ها مى آيند سراغش . اسلام ، همان در منزل خودتان كه خلوت هستيد آنجا با شما كاردارد، در توى عائله تان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما، مى آئيد توى همسايهتان ، با شما نسبت به همسايه هايتان كار دارد، با همشهرى تان باز كار دارد، با هممذهبى هاى تان كار دارد با خلاف مذهبى هاى تان هم همه ، همه اينها را آداب دارد يعنىاسلام اينطور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط حكومت باشد، اسلام يك صورتش حكومت است، يك ورقش باب حكومت است و باب سياسات است ، يك طرف ديگرش باب ساختن اين انساناست از حيث معنويات كه به خودش كار دارد، تو بايد
در اعتقادات چه باشى ، در اخلاق چه باشى ، در آداب عملى چه باشى ، بايد چه باشداينطور چيزها، اسلام كار دارد به همه ، اينها را سايردول و اجتماعات كارى به اينها ندارند. يعنى هيچ دولتى نمى آيد به شما بگويد كهشما توى خانه تان وقتى كه هستيد فلان كار را نبايد بكنيد، به آن كار ندارد، هر كستوى خانه اش هر كارى بكند اما اسلام توى خانه ، تنهائى شما باشيد با شما كار دارديعنى مى گويد بايد چه جور باشى ، اخلاقت چه جور باشد، ادراكات عقلى ات چه جورباشد، اعمالت ، خودت با بچه ات بايد چه جور آدابى داشته باشى ، بچه با پدرشچه جور باشد، پدر با فرزندش چه باشد، بچه با مادرش چه جور باشد، مادر بافرزندش چطور باشد، برادر با برادرش چطور باشد، همه اين عائله با هم چطورباشند. اين عائله با عائله ديگر چطور باشد، تمام اينها را آداب دارد اسلام برايش ، نظردارد به آنها.
اسلام دينى الهى و جهانگير است
راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلى دارد كه مربوط به همه بشر است ، هيچ مملكتى دونمملكتى نيست ، اسلام اينطور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران مثلا يا بهاسم عراق يا به اسم كذا، اينجورها نيست ، تمام عالم تحت نظرش هست يعنى نظر اسلامبه اين بوده است كه بشر بسازد، تمام بشر را، هيچ قوم و خويشى با يك قطبى ، دونقطبى ندارد، با شرق يا غرب ، با شمال و جنوب ، با جائى هيچ قوم و خويشى ندارد،يك دين الهى است همانطورى كه خداى تبارك و تعالى خداى همه است ، نه خداى شرقى هاو مسلمان ها يا غربى ها يا مسيحى ها يا يهودى ها، اينطور نيست ، خداى همه است و نسبت بههمه رازق است و عرض مى كنم خالق است و اينها، اسلام هم يك دينى استمال همه ، يعنى آمده است كه همه بشر را به اين صورتى كه مى خواهد در آورد، به يكصورت عادلانه در آورد، به صورتى كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره ، به قدريك سر سوزن تعدى نكند، يك بشر با بچه خودش ‍ تعدى نكند، با زن خودش تعدىنكند، يك زن با شوهر خودش تعدى نكند، دو تا برادر با هم تعدى نكنند، اينها با رفقاىديگرشان تعدى نكنند، مى خواهد يك انسان عادل به تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتشعقليت انسان باشد، هم نفسيتش نفسيت انسان باشد، هم ظاهرش ظاهر انسان و مودب به آدابانسانى باشد، مى خواهد اين مطلب را اجرا بكند.
اجتماعات اسلامى مظهر همبستگى و اخوت است
يك شعبه از اسلام هم عبارت از حكومتش هست كه همين حكومت هم در همين آداب شرعيهمسائل حكومتى هم هست مثلا در حج ، اين مواقفى كه در حج هست و مردم را دعوت كرده است ذاتمقدس حق تعالى كه بروند به حج و آنجا مواقف دارد. مسلمين نتوانستند آنطورى كه حجبايد استفاده ازش بشود، استفاده كنند. اين يك مجمع عمومى است از همه طوائف مسلمين ، يكدعوتى است از تمام طوائف كه هر جورى هستند، در شرق اقصى هستند يا در غرب ابعدهستند، هر جائى مى خواهند باشند، شمال ، جنوب ، هر جا، در هر مملكتى كه هستند دعوتشده اند مردم ، آن هم ناس دعوت شده اند،
نه اينكه فقط مسلمين ، همه بايد مسلم بشوند و همه بايد بروند يعنى كسانى كه مستطيعهستند، اشخاص مستطيع كه بتوانند خودشان را به مكه برسانند. اينها را دعوت كرده كهبروند در آنجا هر سال يك دفعه . يك مجمع عمومى مى خواسته استتشكيل بدهد در آنجا، در مجمع عمومى اگر مسلمين قدر بدانندحل مسايلى كه ، مشكلاتى كه از براى طوائف مسلمين است در آنجا بايد بشود مثلا اگرمسلمين ايران بروند در آنجا و مسائلشان را براى مردم ديگر بگويند بر مسلمين ديگر لازماست كه در اين مسائل و مشكلات با اينها همراهى بكنند و همه اينهائى كه آمدند به حجوقتى فهميدند كه مثلا ايران چه مى خواهد، چه مى كند، دولت ايران به مردم چه مى كند،همه اينها وقتى كه مى روند به بلاد خودشان تبليغ كنند كه چه و همين طور اگر آنها هميك چيزى ديدند از حكومت خودشان يا از مردم خودشان ديدند و اينجا آمدند و به آنهاعرضه داشتند اينها هم مكلفند كه از آنها همراهى بكنند. اينطور است اسلام كه اجتماعاتشاجتماعات سياسى است در عين حالى كه عبادت است . نماز جماعت را انسانخيال مى كند خوب يك عبادتى است كه با هم جمع مى شوند يك نمازى را مى خوانند لكن دراين جماعت ها مسائل سياسى بايد طرح بشود يعنى آن كسى كه هفته اى يك دفعه در منبرمى رود و نماز جمعه مى خواند و منبر مى رود و خطبه مى خواند بايدمسائل سياسى مسلمين را در آنجا طرح بكند و بگويد و آن چيزهائى كه ، مثلا اشتباهاتى كهاز دولت ها واقع مى شود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدايت كند به ، هم زندگيشان و هممبداشان و هم معادشان و هم چيزهائى كه در زندگى لازم دارند.
جنايات رژيم شاه و وظايف مردم
و در هر صورت حالا كه مملكت ايران جورى شده است كه از عبادات مردم هم حالا با سرنيزهجلو مى گيرند، امروز نگذاشتند كه در قم اين فريضه الهى بجا بيايد، در جاهاى ديگرهم همين طور - اشتباه اينها - حالا تمام اخبار به ما نرسيده است لكن خيلى ، در بسيارىاز جاها كشتار بوده است و مردم را با سرنيزه جواب داده اند و جواب اشخاصى كه مىگويند كه آقا مخازن ما را نده به ديگران ، جواب اشخاصى كه مى گويند ما آزادى مىخواهيم اينقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه كرد، جواب اشخاصى كه مى گويند كه مااستقلال مى خواهيم ، تو همه مملكت ما را به ديگران دادى ، جوابش حالا اين است كه نخستوزير نظامى و وزراى نظامى و حكومت نظامى و با نظام مى خواهد خودش را نگه دارد. از آنطرف چماق به دست ها را مى ريزد به جان مردم ، از آن طرف حكومت نظامى را درست مىكند. از اين طرف مى گويد بايد نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغكارى ، دستور مىدهد كه چماق به دستها را بريزند توى شهر و شهرها را آتش بزنند و چه بكنند. اينوضع مملكت ما و اين وضع حكومت شاه و اين وضع زندگى آخر نكبت بار اين مرد خبيث است وبر همه ماها هست كه به اين مسلمين كه در ايران هستند كمك بكنيملااقل كمك تبليغاتى بكنيم كه به اشخاصى كه در اينجا ملاقات مى كنيد يا مثلاايناروپائى ها را كه ملاقات مى كنيد به اينها بفهمانيد كه مساله اين است ، اينطور نيست كهمردم ايران يك مردم عرض مى كنم كه وحشى هستند و اينها مى خواهند تاديبشان كنند و نمىشود، چنانچه شاه
اينطور معرفى مى كند شما را. شما به مردم بگوئيد كه مردم ايران يك مردمى هستند كهمى خواهند از دست اين ظلم نجات پيدا بكنند، مى خواهند آزاد بشوند، مى خواهندمستقل بشوند، مى خواهند زندگى انسانى بكنند و اين مرد نمى گذارد اين كار را بكنند.
خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 21/8/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد مختلف وابستگى رژيم پهلوى
عدم برنامه در نظام جمهورى اسلامى ، از تبليغات رژيم بر عليه نهضت اسلامى ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
باز يك رشته تبليغاتى اينها دارند كه بله اين نهضت اسلامى يك امر روشنى دارد ومابقى ابعادش غير معلوم و نيست ديگر چيزى . آن امر روشنى كه دارد اين است كه همه مردممى گويند كه بايد اين رژيم برود و اين شاه برود و حكومت اسلامىتشكيل بشود. اين در لسان همه مردم است لكن اينها برنامه اى ندارند، همين طور مىگويند حكومت اسلامى ، حكومت اسلامى يك چيز غير معلومى است ، برنامه ندارد. يا درلسان بعض اشخاص بى اطلاع اين كه اساس ندارد، اصلا جمهورى اسلامى بى اساساست و از اين سنخ حرف ها.
پافشارى رژيم و وابستگانش مبنى بر ضرورى بودن سلطنت شاه
خوب ، حالا ما دو قدم داريم ، قدم اول ، قدم اينكه بايد اين اساسى كه الان هست ، اينوضعى كه الان هست ، اينها بايد برداشته بشود. اينكه مى گويند كه روشن است ، در اينمعنا اشكال دارند؟ اينهائى كه با اساس اين نهضت خيلى بهخيال خودشان موافقت ندارند، در كدام قدم موافق نيستند؟ در اين قدماول كه بايد اين بساط كه تا حالا هست و اين رژيم بايد به هم بخورد، اين وضعى كهالان ايران دارد و در ظرف اين پنجاه سال اوج گرفته است و سابق هم بد بوده است ،بوده است اينطورها، در اين اشكال دارند كه مى گويند نه همين اوضاع بايد باشد؟
خوب اينها كه (مثلا اگر كسى پيدا بشود، خوب ، هستند اشخاصى كه طرفدار شاه ورژيم شاه ، آنهائى كه يا وابستگى به خود شاه دارند يا وابستگى به آمريكا دارند) مىگويند كه نه ، اين اوضاع حالا بايد باشد و به تعبير بعضى ها شاه غيبت كند (كه حالافكر آن را كردند) اينها معتقدند كه اين اوضاع خوب است و بايد باشد؟ يا اوضاع بداست ، لكن لازم است باشد از باب اينكه ديگر چاره اى نيست ؟ اگر معقدند كه اين اوضاعخوب است ، معنايش اين است كه اختناق پنجاه ساله همه خوب است . در همه روزنامه ها ومراكز تبليغى ، اختيارى در كار نباشد و در تحت نظر سازمان امنيت باشد،
اين يك چيز خوبى است ! مى توانند، جرات دارند بگويند كه در عين حالى كه اين دستگاهتبليغاتى در تحت نظر سازمان امنيت تنظيم مى شود و هيچ روزنامه نگارى حق ندارد كهتخلف كند از مطالبى كه آن القا مى كند و دستگاه تبليغاتى راديو حق ندارد كه غير ازآن چيزى كه آنها برنامه مى دهند پخش كند، در عين حالى كه اينطور است ، معذالك اين كارخوبى است ؟ اين را مى تواند يك نفر مسلمان يا يك نفر انسان يك چنين مطلبى را اظهاركند؟ اگر مى تواند، خوب يكى از اينهائى كه با اين حرف ها مخالفند بيايد اين را اعلامكند. هر كس ، هر كدام را اينها انتخاب كنند كه خود شاه يا هر كس كه از دوستان شاه هستبيايند اين را اقرار كنند به اينكه دستگاه هاى تبليغاتى ما، دستگاه هاى مطبوعاتى ما،همه آنها بى اختيار هستند و هيچ اراده اى از خودشان در پخش اخبار ندارند و همه را سازمانامنيت تنظيم مى كند و اينها بايد حتما حرف او را پخش كنند و اين خوب است . يكى ازاينهائى كه مى گويند شاه بايد باشد، بيايند اين مطلب را خوب ، در يك روزنامه اى ،در يك ورقه عليحده اى خودشان طبع كنند و منتشر كنند و امضا هم بكنند، نه اينكه همينطورى بنويسند. بنويسند كه من كه فلان آدم هستمقبول دارم كه اينطور چيزها مى شود لكن من مى گويم اين كار خوبى است . يا مثلا فرهنگما كه عقب افتاده است قبول مى كنند كه عقب افتاده است و نمى گذارند يك فرهنگ مستقلى ماداشته باشيم ، فرهنگ تبع است ، تبع اراده سفارتخانه هاست ، بيايند اين را بگويند كهنه ، ما كه مى خواهيم شاه بماند براى اينكه فرهنگ ما بايد اينطور باشد و اين كارخوبى هم هست ، نه اينكه بگويند ملزميم ، بگويند نه ، كار خوب است ، خيلى خوب استكه فرهنگ ما يك فرهنگ عقب افتاده اى باشد و نگذارند كه جوان هاى ما تربيت بشوند،تربيت علمى بشوند، جورى بشوند كه خودشان سازنده باشند. آن كس مى گويد كه مابا بقاء شاه موافقيم ، اين مطلب را اگر قبول دارد كه اينطور هست لكن مى گويد كه(صحيح است لكن بايد اينجور باشد خوب است اينطور باشد) خوب بيايند اين را منتشركنند اين مطلب را با امضا يك نفر در همه ايران پيدا كنيد كه اين را بگويد و منتشرش همبكند و خودش را هم معرفى كند كه من كى ، پسر كى ، يك چنين مطلبى را مى گويم .گمان ندارم پيدا بشود يك كسى كه اين حرف را بزند. ياقبول دارم كه مستشارهاى خارجه اين ارتش ما را در تحت نظر دارد و ارتش ما تحت قيادتمستشارهاى خارجى هستند لكن اين چيز خوبى است ، تحت قيادت آنها بودن چيز خوبى است .و هكذا همه ابعادى كه الان ما به آن مبتلا هستيم ، چه در ناحيه اصلا نظام فرهنگى يا نظامارتشى و چه در ناحيه اقتصاد قبول بكنند به اينكه نفت ما را بى حساب دارند به آمريكامى دهند و به جاى آن پايگاه براى آمريكا در ايران درست مى كنند، اين راقبول كنند لكن بگويند اين كار خوبى است كه ما مى كنيم ، انساندوستى است و محبت بههمنوع است و مهمان پرورى است و اينطور چيزها كه ما نفتمان را بدهيم ، خوب يك هديه اىاست به يك مملكتى ، خوب هديه مى خواهيم بدهيم نفتمان را، آنها هم بيايند به جاى اينكهبه ما پول بدهند اسلحه بدهند، اما نه اسلحه به ما بدهند،اين اسلحه اى كه اينهاخيال دارند كه بياورند در ايران و پايگاه درست كنند درمقابل شوروى ، بى بهانه نمى شود آورد، بى بهانه اينكهپول نفت را ما داريم مى دهيم منتها پول نفت را اسلحه مى دهيم ، اسلحه احتياج دارد ايران .اين اسلحه هاى
بسيار هنگفت و زيادى كه ايرانى اصلا نمى داند كه چكارش بكند تا راه بيفتد و به اينايرانى هم نشان نمى دهند اين مطلب را كه اين را چكار بكن كه به راه بيفتد، اينها در اينجامى خواستند پايگاه درست كنند در مقابل شوروى . اگر همين طورى بگويند ما مى خواهيمپايگاه درست كنيم ، خوب صدايش در مى آيد اين هم ، اين قارداش هم صدايش در مى آيد مىگويد من هم بايد اينجا يك گوشه ديگر شروع بكنم . آنها نمى خواهند اينجور بشود،مى گويند كه ما نفت داريم مى خريم و عوض داريم مى دهيم . عوض چيست ؟ عوض اين استكه اسلحه مى دهيم و ليكن واقع مطلب پايگاه درست كردن براى آمريكاست و الان ايرانخيلى از جاهاى آن اين پايگاه ها را دارد و مهياست . خوب ، اين را مى گويند كه يك كارىاست كه شده است و مى شود لكن كار خوبى هست انسان چنين انساندوست باشد. خوب اگراين را هم خوب مى دانند، اين هم يك نفر پيدا بشود از دوستان شاه يا از رفقاى آمريكا كهاين مطلب را تصديق كند به همين طورى كه من طرح مى كنم و امضا كند. پس اين مطلب راكه نمى تواند كسى بگويد كه اينها كار خوبى است و چى .
پايگاه هاى عظيم تسليحاتى آمريكا در ايران ، شواهدى بر وابستگى رژيم
باقى مى ماند در اين زمينه اينكه يك مطلب ديگر بگويند اين رفقاى شاه و عرض مى كنمچاكرها و غلامزاده ها كه نه ، اينطور نيست ، چنانچه خود اعليحضرت مى فرمايند كه خير،ما مستقليم و ما احتياج به چيزى نداريم و ارتش ما الان جلوى روس را مى تواند بگيرد، جلوانگلستان را مى تواند بگيرد و جلو آمريكا را مى تواند بگيرد و خير - (با تعبير خوداينكه ) پدربزرگ ما نيست كه هر چه او بگويد ما بشنويم و از اين حرف ها، اين مطلب رامى خواهند بگويند كه پايگاه ندارد آمريكا در ايران ؟ خوب بروند ببينند، اينهاپايگاهشان معلوم است در كوهستان كجا، در كوهستان كجا در كجا، اين پايگاه ها معلوم استالان ، ساخته شده و زير زمين هايش همه درست و مجهز. مى گويند نفت نمى دهيم ما بهآمريكا، انكار دارند اين را، نه اينكه مى گويند مى دهيم و خوب است ، مى گويند ما نفتنمى دهيم به آمريكا، من خوب ، آن هم كه همه عالم مى دانند كه شما داريد نفت مى دهيد. مىگويند نفت را به اندازه مى دهيم ، آنها هم همه مى دانند كه اين نفتى كه شما مى دهيد وخودتان مى گوييد تا بيست سال ديگر، سىسال ديگر تمام مى شود، اين براى اين است كه بى اندازه مى دهيد.
عدم استفاده آمريكا از منابع نفتى خويش و خريدارى نفت ايران درقبال سلاح
آمريكا نفت دارد نه اينكه احتياج به نفت دارد آمريكا، آمريكا چاه هاى نفت زياد دارد و استخراجنمى كند يعنى به اين معنى كه رسيده اند به چاه ها و آنجاهائى كه نفت زيرزمين دارند،آنها هم هست . چاه ها را، سر آنها را بسته اند براى آتيه خودشان و از اين هديهناقابل اعليحضرت دارند. مى گيرند ولى همه نفت هاى خودشان زيرزمين مانده است . الانچاه ها را كنده اند رسيده اند به نفت و در آن را بسته اند و نشسته اند روى آن و دستشان رادراز كرده اند كه بابا نفت بده .اينها كه مى گويند ما
نفت نمى دهيم ، نداده ايم به آمريكا يا به اندازه داديم ، خوب شما از اين پولى كه داريدمى گيريد و از اين اسلحه اى كه وارد كرده ايد و از اين بيليون ها اسلحه هائى كه واردكرديد معلوم است كه چقدر داده ايد و الان هم معلوم است كه چقدر داريد مى دهيد به آمريكا وساير ممالك ديگر و مى گويند بله ما مى دهيم ، اين را مدعى هستند كه ما مى دهيم لكن ارزمى گيريم ، خوب اينها يكى شان بنويسد كه ماپول مى گيريم از آمريكا. همه شان قبول دارند كه ما مى دهيم و اسلحه مى گيريم . خوباين اسلحه را قائلند به اينكه براى مملكت ما اينهمه اسلحه و اينهمه تجهيزات لازم است ؟و ما مى خواهيم يك قدرت مثل شوروى پيدا بكنيم ، يك قدرتىمثل آمريكا پيدا بكنيم ؟ اينطورى است كه ما لازم داريم اينطور چيزها را و متخصص داريمنسبت به اينطور مسائل و خود ما داريم اداره مى كنيم .
خوب ، همه مى دانند كه چهل و پنج هزار، بعضى هم مى گويند شصت هزار مستشارآمريكائى هست ، كارشناس هاى آمريكائى هست در ايران با مصونيت ، نه مصونيت فقط اينها،مصونيت هر چه آمريكائى هست كه اينها مصون كردند آمريكائى ها را، اينها قصه هائى استكه تاريخ بايد ثبت كند، بعدها بفهمند كه وضع ايران چه بوده است .
هياهو و تبليغات ساختگى رضاشاه براى لغو كاپيتولاسيون
در زمان رضاشاه وقتى كه كاپيتولاسيون به اصطلاح خودشان لغو شد (آن هم لغويتشحرف بود، اما حالا لغو شد) چه بساطى درست كردند در تبليغات كه بله ديگراعليحضرت به آنجا رسيدند كه لغو كردند كاپيتولاسيون را، چه كردند و فلان . مدتها روزنامه ها و راديو بساط جشن اين را گرفتند كه اعليحضرت رضاشاه كاپيتولاسيونرا لغو كرد. يك وقت آنطور هياهو كردند و جشن گرفتند. آن روزى كه اعليحضرتمحمدرضا شاه خلف صدق اعليحضرت رضاشاه آمد كاپيتولاسيون را براى اينها درستكرد باز همين بساط بلند، شد كه اى چه خدمت بزرگى ، چه خدمت بزرگى كردند، اينبيچاره مطبوعات ، خوب اسير سازمان امنيت بودند بايد بنويسند، آنها ديكته كنند اينهابنويسند كه چه خدمت بزرگى ، ديگر از اين خدمت بزرگتر نمى شد كه اعليحضرتكردند! چه كردند؟ اينكه او لغو كرد، ايشان اثبات كردند، در لغوش ما جشن بايدبگيريم در اثباتش هم بايد جشن بگيريم . وضع يك مملكتى اينطورى است كه مى گويندخروس مى گويد كه من بيچاره را در عزاخانه سر مى برند، در عروسى خانه هم سر مىبرند (خنده حضار).
تصويب قرارداد كاپيتولاسيون خلاف روح انسانيت است
وضع ايران اينجور است كه آن طرف قصه را هياهو مى كنند، اين طرف قصه هم هياهو مىكنند. اينها چيزهائى است كه ما حالا مى شنويم و داريم مى بينيم . بعدها آيا باورشانبيايد يك همچو رژيم هائى را ما گذارنديم . آخر من در سن خودم اين قضيه را ديدم . شماهايادتان نيست ، هيچ كدامتان يادتان نيست اما من در سن خودم بوده اين قضيه . آن قضيه جشنهاى آنجاى او در سن ما بوده ، اين
قضيه جشن ها و بساط اينجاى او هم ، هياهوى اينجاى او هم در همان وقتى بوده كه ما بوديمهر دوى آنها را، وضع اينطورى است كه طرفين قضيه را بايد عرض مى كنم كه براى آنجشن بگيريم و پايكوبى كنيم كه اعليحضرت آنجا آنطور كردند و اينجااينطور كردند.مى گويند نشده است ؟ خوب ، شده است منتهى مى گويند خوب شده است . خوب شده يعنىچه ؟ يعنى اينكه اين آشپز مثلا سفارت آمريكا، آن كاسب خيابان مثلا فلان جا كه آمريكايىاست ، اگر اين يك شخص محترمى ، يك شخص عاليمقامى ، يك فيلسوفى ، يك عالمى ، يككسى را بگيرد زير، عمدا هم بگيرد زير، دولت ايران حق ندارد، هيچ حق ندارد كه اين رابخواهد، اين بايد رجوع شود به سفارت ، سفارت خودشان بلدند چه بكنند.
معنى اثباتش اين است كه (ايشان براى آن آنقدر چيز كردند و آن شخصى هم كه در مجلسآورد آنقدر براى آن نوحه خوانى كرد) هر فردى از افراد آمريكائى در اينجا مصون است ،كسى حق ندارد، دادگسترى حق ندارد كه اگر اين كارى كرد بخواهد او را عرض ‍ بكنم كهارتش حق ندارد در اين امر دخالت كند، هيچ كس حق ندارد در اين امر دخالت كند، اين بايدمستقيما در پيش خود آمريكائى ها و در سفارتخانه يا در فرض كنيد كه خود مملكت آمريكااين قضيه بايد حل بشود، آن هم كه معلوم است راه حلش ‍ چيست . اين را مى گويند كه يكچيز خوبى است ؟! خيلى خوب واقع شده كه مصونند اينها و عرض مى كنم كه هيچ كس حقندارد به آنها چيزى بكند اما اگر شخص اول اين مملكت (هر كس هست ، هر زهرمارى اگر هستبه اصطلاح شما) اگر چنانچه يك فراشى از آنها را زير بگيرد اين بايد محاكمهبشود؟! از آن طرف هيچ شما حق نداريد انتقاد كنيد اما از آن طرف خير بايد محاكمه بشود.خوب اين را مى گويند كه يك چيز خوبى است ؟! و آن كسى كه مى گويد نظام شاهنشاهىايشان بايد باقى بماند و شاه بايد باشد و سلطنت بكند و چطور، مى گويد اين وضعتا حالا خوب بوده و بايد شاه باشد؟! يا خير اين وضع راقبول ندارد و مى گويد نه اين وضع خوب نيست ؟ اگر مى گويد خوب است اين وضع ،خوب يك چيز بنويسد امضا كند كه : (اين وضع را ماقبول داريم ، خيلى هم خوب است ، يك فراشى از آنها را اگر ما اذيت كرديم بايد آنطوربشود، يك كس بزرگى از ما را اگر چه كردند آنها نبايد در آنها چه بشود.) اين هم گمانندارم كه يك آدم ، يك انسانى بتواند بنويسد.
بله اينكه بعضى از اينها اصلا از وضع انسانيت خارج شدندمثل خود اعليحضرت كه اصلا روح انسانيت از او رفته است ، يك روح ديگرى است الان دراو، نه ورح انسان ، لهذا حرف ها هم همين طورى چرت و پرت خيلى گفته مى شود، مىگويد. اين هم كه كسى نمى تواند اينطور بگويد.
التزام رژيم براى انجام ماموريتى از طرف اجانب !!
پس اين طرف صفحه را كه ما نگاه مى كنيم كه قضيه رفتن ايشان است ، از اين راه كهنمى توانيد بگوئيد كه نه ، اين كارها همه خوب است ، تا حالا هر چه واقع شده ، فرهنگما عقب است خوب است ، اقتصاد ما شكست خورده است وانگل است خوب است ، نظام ما تحت نظارت - عرض مى كنم كه -
مستشاران آمريكائى است اين هم خوب است ، اين را كه نمى توانيد بگوئيد، باقى مى مانداينكه نه ، اين طرف را قبول داريم كه اينها خوب نيست لكن چه كنيم چاره نداريم بايداينطور باشد ما موافقيم با اعليحضرت و با بقاء اعليحضرت براى اينكه ملزميم كهاينطور باشد، ما، التزام داريم ، ملتزم هستيم به اينكه بايد فرهنگمان تا يك حد معينىباشد، از اينجا بالا نرود، ما را ملزم كردند به اينكه ارتش ‍ شما بايد تحت نظر اينهاباشد، ما را ملتزم كردند به اينكه وكلاى شما را بايد ما تعيين كنيم ، شما خودتاننبايد دخالت داشته باشيد، ملت هم نبايد دخالت داشته باشند، ملتزميم به اين معنا، چونملتزيم پس بايد باشد. اگر اين مطلب را مى گويند، خوب الان ملت ايران پا شدند مىگويند كه ما اين التزام ها را قبول نداريم ، تا حالا هم هيچى نشده ، حالا هم دارند مىروند، دارند دنبال مى كنند اين را. خوب اينها اگرقبول دارند كه اين يك چيز بدى است لكن ما را الزام كردند، حالا ملت ايران تمامى پاشدند كه اين التزامى كه مى گوييد ما داديم يا شاه كه ماموريت براى وطنش داشته استو خودش نوشته ماموريت براى وطنم و من هم مى گويم ماموريت براى وطنش ‍ داشته لكن اومى گويد ماموريت داشتم كه چه كنم و چه كنم ، برسانم آن را به نمى دانم دروازهبزرگ تمدن ! من مى گويم نخير ماموريت داشتيد براى وطنتان كه نفتتان را بدهيد وعرض مى كنم فرهنگتان را به زمين بزنيد و وطنتان را بياوريد به حالى كه الان هست ،خرابه اى كه الان اسمش را ما وطن گذاشتيم . اگر اينهاقبول دارند كه اين رژيم تا حالا خيانت كرده است منتهى مى گويند ملزم است ، ملزم است كهخيانت بكند، اين را ما مى توانيم بپذيريم ازوكيل ، از وزير، از شاه ، از همه اينها كه (من ملزمم خيانت بكنم )؟! خوب برو كنار، كى تراملزم كرده كه نخست وزير بشوى ؟ كى ترا ملتزم كرده كهوكيل بشوى ؟ كى ترا ملتزم كرده وزير بشوى ؟ كى ترا التزام كرده كه شاه باشى ؟استعفا بده ، آدمى كه اين عرضه را ندارد كه درمقابل اجنبى بايستد و مصالح مملكتش را تامين كند، آدمى كه در تحت اسارت غير است وبايد حتما مصالح مملكتش را فداى ، آنها بكند، ما فرض مى كنيم كه شما اگر بخواهيدسلطنتت محفوظ باشد، بايد اين خيانت ها را بكنى ؟ لكن تو معذورى ؟! كى گفت بايدسلطنت شما محفوظ باشد؟ تو اگر يك آدمى هستى ، انسان هستى ، اگر يك آدمى هستى كهخائن نيستى بيا اعلام كن بگو كه من نتوانستم اين مملكت شما را، مصالح مملكت شما را حفظكنم من استعفا كردم . ملت آنقدر به سر تو گل مى ريختند كه تا عرش برين بود، نهمثل حالا كه همه داد بزنند (مرگ بر اين سلطنت پهلوى ) براى اينكه از تو خير نديدند.كى ترا ملتزم كرده كه به سلطنت باقى باشى تا خيانت بكنى ؟ مگر مى شود كه انسانعذر بياورد كه وكيل بوده ، ده سال ، پانزدهسال به اينجا وكيل بوده و وكيل مردم هم نبودهوكيل شاه بوده ، نخير وكيل سفارتخانه بوده ، همه را هم خودشان مى دانند، رفتند توىاين خراب شده و هر چه خواستند، هر كار زشتى خواستند كردند، هر خيانتى را خواستندبكنند، حالا ازشان مى شود پذيرفت كه من ملزم بودم ، مجبور بودم ؟! كى گفت تووكيل بشوى ؟ مگر كسى آمد به تو الزام كرد ترا كه حتما بياوكيل بشو؟! تو برو پشت آن تريبون و بگو، قصه را بگو كه من را از طرفسفارتخانه آوردند اينجا و من وكيل رسمى اين مملكت نيستم از اين جهت من از اين مجلس مى رومبيرون ، آنوقت ببين با تو چه معامله مى كنند. مگر مى شود اينها عذر باشد كه
وزير بگويد من معذورم براى اينكه من ملزم بودم ، شاه بگويد من معذورم براى اينكهسفارتخانه من را الزام كرده ، نمى دانم كى بگويد من معذورم ، اين حرف ها چيست ؟
خيانت و خلافكارى هاى شاه و ديگر صاحب منصبان براى احراز پست و مقام
اينها معذور نيستند، اينها خائن هستند و تعمدا هم خيانت كردند و براى خاطر رياست خيانتكردند. مى خواستند چند روزى ، او مى خواسته سلطان باشد او مى خواسته عرض مى كنموزير باشد، او مى خواسته وكيل باشد، او مى خواسته سناتور باشد و اينها، اينها عمدابه اين مملكت ما خيانت كردند و تمام اينهائى كه در اين دستگاه وارد بودند و خدمت كردندبه اين دستگاه ، اينها همه خائنند و هيچ لياقت اينكه به اينها يك كارى ولو حمالى رارجوع كنند ندارد، نمى شود آقا كه يك مملكتى كه اينها دارند، اينها مستشارهاى آنها هستند واينها مشير و مشارهاى آنها هستند و تمامشان واضح است خيانتشان .
من مى گويم حالا ما فرض مى كنيم كه شما راى هم بر خلاف نداديد، شما آدمى بوديد كهمثلا خلاف آنها را مى خواستيد بگوئيد، ما اينها را فرض مى كنيم لكن مى توانيد اين راانكار كنيد كه شما وكيل ملت نبوديد و رفتيد در اين مجلس و حقوق گرفتيد؟ اين را مىتوانيد انكار كنيد؟ اگر مى توانيد، بنويسيد كه ماوكيل مجلس نبوديم ، اينجا همين جورى رفتيم و خير اينجا كه مى رفتيم هيچى نبود ونگرفتيم ، تا به شما بگويند كه نخير آقا شما در مجلس حقوق گرفتى از اين ملت ،حقوق ملت را گرفتى ، وكيل ملت هم نبودى ، خلاف قانون اساسى كرديد و خيانت كرديدبه اين مردم و پول اين مردم را گرفتيد در صورتى كهوكيل نبوديد شما. اگر وكيل را سفارتخانه تعيين كند يا شاه تعيين كند كهوكيل نيست ، اين كه قانونى نيست وكالتش ، وكالت بايد هر جائى ، در هر حوزه اى هماناهالى آن حوزه چيز بكنند. خوب ، بگويند ما را تعيين كردند،وكيل مثلا تهران بيايد بگويد من را تهرانى ها چه كردند تا همه تهرانى ها بگويند مااطلاع نداشتيم ، آن كه وكيل آذربايجان است بيايد بگويد منوكيل آذربايجانم تا مردم بگويند كه نه آقا ما اطلاعى از اين نداريم . كجا اطلاع داشتندمردم از اين وكلا؟ كى مى شناسد اينها را؟
عدم رشد فرهنگى و بى علاقگى رژيم به دين و كشور، موجبات وابستگى كشور بهاستعمارگران
نمى شود اينها را عذر حساب بكند كسى بگويد من معذورم ، ما مجبور بوديم كه اين فرهنگرا در اين حد نگه داريم ، ما مجبور بوديم كه اين ارتش را تحت چيز قرار بدهيم ، ما مجبورشديم . خوب اينهمه صاحب منصب توى ارتش وقتى ديدند كه صاحب منصب هاى آمريكا آمدندچه كردند، همه استعفا بدهند. مگر آقا مى شد آنوقت ، اگر همه صاحب منصب هاى ما وقتىكه ديدند آمريكائى ها دارند اينها را، مستشار دارد آمريكا در اينجا و اينها بايد تحتنظارت آنها باشند، اگر همه اينها يك روز

next page

fehrest page

back page