بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب انسان از مرگ تا برزخ, نعمت الله صالحى حاجى آبادى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     ENSAN006 -
     ENSAN007 -
     ENSAN008 -
     ENSAN009 -
     ENSAN010 -
     ENSAN011 -
     ENSAN012 -
     ENSAN013 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مرگ ظالمان  

گفته شد: مؤ منان و ظالمان ، از همان لحظه ((مرگ )) از هم جدا مى شوند، نتايجاعمال و عقائدشان ، از همان لحظه ظاهر و آشكار مى گردد.
ظالمان و بدكاران ، به خلاف مؤ منان كه به آن ها گفته مى شودداخل بهشت شويد، به آنان هم گفته مى شود، شماداخل جهنم شويد و جاودانه در آن بمانيد قرآن درباره آنان چنين مى فرمايد:
ععع الذين تتوفاهم الملائكه ظالمين انفسهم فالقوا السلم ما كنانعمل من سوء بلى ! الله عليم بما كنتم تعملون (42)
((ظالمان بدكار و كافران كسانى هستند كه فرشتگان (قابض ارواح ) هنگام مرگروحشان را مى گيرند، در حالى كه آن ها به خود ظلم و ستم كرده اند، در اين هنگام تسليممى شوند و اظهار ايمان مى كنند(ايمانى كه فرعون حين غرق شدن به وحدانيت خدا آورد) ومى گويند(خدايا ما در دنيا) كار بدى انجام نمى داديم . گفته مى شود (چنين است ) بلكهخداوند دانا است به آن چه انجام مى داديد.)) سپس به آن ها گفته مى شود:
فادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها فلبئس مثوى المتكبرين (43)
(حال كه دروغ مى گوييد و با اين همه گناه و جنايت ، منكر گناهان خود مى شويد) ((ازدرهاى جهنم داخل آن شويد و جاودانه در آن بمانيد آنجا چه جاى بدى براى متكبران وظالمان است .))
آرى ، وقتى كه خود را در آستانه مرگ مى بينند و پرده هاى غرور و غفلت ازمقابل چشمانشان كنار مى رود، فورا تسليم مى شوند و مى گويند: ما كار بدى انجام نمىداديم ! آن ها هر گونه كار بد و زشت را كه در دنيا انجام مى دادند انكار مى كنند آناندروغ مى گويند به خاطر اين كه دروغ بر اثر تكرار، صفت ذاتى آنها شده است يا مىخواهند بگويند، ما مى دانيم اين اعمال را انجام داده ايم ولى اشتباه كرده ايم و سوء نيتىنداشته ايم ؟

بگويند آن مردم بد سرشت
كه هرگز نكرديم اعمال زشت
ملايك برآرند آن گه ندا
كه دوزخ شما راست اكنون سرا
ز هر در، در آييد اكنون در آن
معذب بمانيد در آن مكان
كه دوزخ بود جاى مستكبرين
بگردند در بد مكانى قرين
در آيه ديگر در همين باره مى فرمايد:
فكيف اذا توفتهم الملائكه يضربون وجوههم و ادبارهم (44)
(منافقان و ظالمان بعد از آن كه حق براى آن ها ثابت شد و باز مخالفت كردند دربارهايشان گفته مى شود: ((حال آن ها ((مرگ )) چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگانمرگ روحشان را قبض مى كنند در حالى كه بر صورت و پشت آن ها مى زنند.))
آرى ، اين فرشتگان ، ماءمورند كه در آستانه مرگ ، مجازات و جزاى آن ها را شروع كنندتا طعم تلخ كفر و نفاق و لجاجت و عناد خود را بچشند.
لذا هنگام ((مرگ )) به صورت آن ها مى كوبند، براى اين كه رو به سوى دشمنان خدارفته اند، بر پشت آنها مى زنند به خاطر اين كه به آيات الهى و پيامبرش پشت كردهاند.
اين كيفر و عذاب ها به خاطر آن است كه ايشان از آن چه خداوند را به خشم مى آورد پيروىمى كردند. به همين جهت فرشتگان الهى با سيلى و مشت بر صورت و پشتشان مى زنند وبه اين وسيله از آن ها استقبال مى نمايند.
در اين گه كه خود از دو رويان پست
ملائك ستانند جان را به دست
به پشت و بر و روى آنان زنند
بسى تازيانه ز قهر و گزند

مرگ مستى آور است  

از آيات و روايات چنين استفاده مى شود كه ((مرگ )) با شدت ها و سختى ها و وحشت هاىگيج كننده همراه است . انسان را در يك حيرانى و سرگردانى عجيبى فرو مى برد! بهانسان حالتى شبيه ((مستى و بى هوشى دست مى دهد؟! بر اثر رسيدن ((مستى )) برعقل او چيره مى شود و او را در اضطراب و ناآرامى شديدى فرو مى برد قرآن دربارهسكرات مرگ چنين مى فرمايد:
و جاءت سكره الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد(45)
((و سرانجام سكرات مرگ ، به حق فرا مى رسد (و به انسان گفته مى شود): اين همانچيزى است كه از آن فرار مى كردى .))
((مستى )) در حالت ((مرگ ))، يا به سبب انتقال از جهانى به جهان ديگر است كه هرجهت ناشناخته و مجهول مى باشد، هم چون حالت هيجانى كه به نوزادان در هنگامانتقال از عالم جنين به عالم دنيا دست ميدهد.
يا به سبب مشاهده كردن اوضاع و احوال و شرايط بعد از مرگ و قرار گرفتن در برابرنتيجه اعمال و ترسيدن از سرنوشت نهايى است .
يا به سبب جدايى از دنيا و افراد و كسان و اشياء مورد علاقه او (ازقبيل خانه باغ ، ثروت و فرزندان ).
چگونه چنين اضطرابى در محتضر نباشد! در حالى كه انسان بايد در لحظه مرگ كهمرحله انتقالى مهم است تمام پيوندهاى خود را با جهانى كه ساليان دراز با آن خوگرفته است قطع كند و در عالمى گام بگذارد كه براى او كاملا تازه و اسرارآميز استبه خصوص اين كه در لحظه ((مرگ ))، انسان درك و ديد تازه اى پيدا مى كند، بىثباتى اين جهان را با چشم خود مى بيند و حوادث بعد از ((مرگ )) را كم و بيش مشاهدهمى كند. اين جاست كه وحشتى عظيم سر تا پاى او را فرا مى گيرند. و حالتى شبيه((مستى )) به او دست مى دهد ولى ((مست )) نيست .

كنون آمده وقت سكرات موت
به حق خود رسيده است هنگام فوت
بلى آن همان مرگ باشد درست
كه جستيد دورى از آن از نخست
حتى انبياء و مردان خدا كه در لحظه ((مرگ )) از آرامش كاملى برخوردارند از مشكلات وفشارهاى اين لحظه انتقالى بى نصيب نيستند، چنانچه در حالات پيامبر اسلام صلى اللهعليه و آله و سلم آمده است كه : در لحظات آخر عمر مباركش دست خود را در ظرف آبى مىكرد و به صورت مى كشيد و ((لا اله الا الله )) مى گفت و مى فرمود: ان الموت سكرات((مرگ سكراتى دارد))(46)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ترسيم زنده و گويايى از لحظه ((مرگ )) و سكراتآن دارد و مى فرمايد: هر آينه ((مرگ )) شدايد و سختى هايى دارد، شديدتر از آن چه دروصف بگنجد، يا با معيار عقل مردم دنيا سنجيده شود.
از امام صادق عليه السلام سئوال كردند: چرا هنگامى كه روح از بدن انسان خارج مى شوداحساس ناراحتى مى كند. فرمود: به سبب اين كه با آن نمو كرده است .(47) درست ماننداين مى ماند كه دندان فاسدى را از دهان بيرون كشند، (به طور مسلم پس از آن احساسآرامش مى كند، ولى لحظه جدايى دردناك است ).

مرگ همراه حسرت ها 

گفته شد كه : براى محتضر و كسى كه در حال جان كندن است ((سكرات )) و مستى هايىاست شبيه ((مستى )) شراب ، گاهى اين ((مستى )) همراه با حسرت هايى است كه بيشترباعث ناراحتى و بدبختى انسان مى شود. حضرت امير المؤ منين عليه السلام در اين بارهمى فرمايد:
سكرات ((مرگ )) و تلخى جان كندن ، توام با حسرت از دست دادن آن چه داشتند برمحتضر هجوم مى آورد، مغز او را فشار مى دهد. در ((سكرات مرگ )) اعضاى بدن و دست وپاى انسان سست گرديده ، در برابر آن رنگ خود را باخته و رنگ از صورتش پريده ،سپس آثار ((مرگ )) در او فزونى مى گيرد و كم كم در وى نفوذ كرده ، بين او و زبانشجدايى افكنده و بدين ترتيب ((مرگ ))، زبان او را بند مى آورد.
او در ميان خانواده خويش با چشم خود نگاه مى كند، با گوش خود مى شنود، در حالى كهعقلش سالم و فكرش باقى است . او مى انديشد و فكر مى كند كه عمرش را در چه راهىنابود كرده است ؟! روزگارش را در چه راهى گذرانده است ؟! (در آن وقت ) به ياد ثروتهايى مى افتد كه در تهيه در جمع كردن آن ها چشم خود را بر هم گذارده ، ازحلال و حرام و مشكوك جمع آورى نموده و روى هم انباشته است . اينك گناه و تبعات جمعآورى و عوارض آن ها بر دوش او سنگينى مى كند و گريبانش را مى فشارد.
محتضر بايد از آن ها جدا گردد و آن مال و ثروت را براى وارثين و ديگران بگذارد تا ازآن ها لذت و بهره ببرند و سود بگيرند. لذت بردن و راحتى زندگى براى ديگران وسنگينى گناه و مسئوليت حسابش به دوش او در گرو حساب ايناموال است و نمى تواند از چنين شرائطى خارج گردد!!
محتضر در حالتى كه در بستر مرگ است انگشت ندامت و پشيمانى به دندان مى گزد، ازوضعى كه براى او به وجود آمده است ناراحت و در عذاب مى باشد. اين ها به سبب آنچيزهايى است كه هنگام ((مرگ )) برايش روشن مى گردد و چند لحظه ديگر ((مرگ ))گريبانش را مى گيرد.
او نسبت به آينده خود نااميد است و به چيزهايى كه در زندگى به آنها علاقه داشته بىاعتناء است ، آرزو مى كند اى كاش اين ثروتى را كه باقى گذاشته و نسبت به آن حسادتمى ورزيد مال ديگران بود و زحمت جمع آورى آن را ديگران كشيده بودند!
((مرگ )) به تدريج در بدنش نفوذ مى كند. بر اعضاء و جوارحش چيره مى گردد وكارش به جايى مى رسد كه زبان و گوشش هماهنگ نيست . گوشش همچون زبانش از كارمى افتد. او در ميان بستگان خويش است اما نمى تواند حرف بزند، زبانش از حركت بازمى ماند، گوشش نمى شنود، چشم هايش به اطراف مى چرخد و پيوسته به صورتخويشانش مى افتد، حركت زبان بستگان را مى بيند اما صداى كلام آن ها را نمى شنوند.((مرگ )) نزديك تر مى شود و چنگال آن تمام وجودش را مى گيرد! چشم هاى او همانندگوش هايش از كار مى افتد و روح از بدنش خارج مى شود، كار به جايى مى رسد كه اودر ميان خويشانش همانند مردار مى شود! ديگر از او مى ترسند، از نزديك شدن به اووحشت مى كنند. نه پاسخ گريه ها را مى دهد و نه پاسخ آنها كه او را صدا مى زنند.بعد از آن جسدش را به عمق زمين منتقل مى كنند و او را تسليم عملش مى نمايند و از ديدارشدست مى كشند.(48)


مرگ وداع با همگان  

وقتى انسان در ((سكرات مرگ )) قرار مى گيرد از چند جهت به روح او فشار مى آيد. ازدست دادن اندوخته ها، جدا شدن از زن و فرزند و بازماندگان ، نرسيدن به آرزو و اميدها،از كف دادن عمر كه بزرگ ترين سرمايه او بوده و بهباطل گذشته است ، وارد شدن به عالمى نا ماءنوس كه تا بهحال آن را مشاهده نكرده و از وضعيت آن اطلاعى ندارد، ديدن صحنه ها
و قيافه هاى هول انگيز و وحشت ناك و بى خبر بودن از پايان كار، تمام اين ها روحمحضر را در تنگنايى بس عجيب و شديد مى افكند! تا آنجا كه خود وى ، به فرا رسيدنهنگام فراق از همه چيز و همه كس يقين پيدا مى كند.
در حديثى آمده است : چون بنده در ((سكرات مرگ )) افتد (زندگان با او وداع مى كنند واو با بازماندگان ). اعضاى بدن او، بعضى با بعضى وداع نمايند و بر هم ديگر اسلامكنند و گويند:
عليك السلام تفارقنى و افارقك الى يوم القيامه (49)
((بر تو باد سلام و درود، تو از من مفارقت مى كنى و من از تو تا روز قيامت )). (همه ازيك ديگر جدا مى شويم )!

كوس رحلت بكوفت دست اجل
اى دو چشمم وداع سر بكنيد
اى كف دست و ساعد و بازو
همه توديع يك ديگر بكنيد
بر من افتاده مرگ دشمن كام
آخر اى دوستان ، گذر بكنيد
روزگارم برفت به نادانى
من نكردم ، شما حذر بكنيد

مرگ و حضور فرشتگان  

وظيفه عده اى از فرشتگان ، خدمت كردن به انسان هاست . بعضى فرشتگان ماءموريتشانرساندن غذا به انسان و تاءمين زندگى ايشان است . از موقعى كه اولاد انسان متولد مىشود، ماءموريت آنان شروع مى گردد و تا هنگام مرگ ادامه دارد.
وقتى انسان در بستر مرگ قرار گرفت ، سه فرشته بر بالين او حاضر مى شوند وهر كدام از آنان گزارش ماءموريت خود را بدين شرح بيان مى كنند.
يكى از آنان خطاب به محتضر مى كند و مى گويد: منموكل رساندن روزى براى تو بودم . از هنگام تولدت تاحال غذاى ترا مى رساندم . ولى امروز تمام خزينه هاى جهان را گشتم و شرق و غربعالم را جستجو كردم ، براى خوراك تو يك دانه گندم پيدا نكردم . سهميه تو تمام شده وآنچه براى غذايت تعيين گرديده بود به پايان رسيده است .
ديگرى مى گويد: من موكل رساندن آب به تو بودم . از موقعى كه از مادر متولد شدى تاحال آب آشاميدنى ترا مى رساندم . ولى در اين ساعت ، تمام اقيانوس ها و درياها ونهرهاى دنيا را گشتم اما آبى برايت نيافتم . معلوم مى شود سهميه آب آشاميدنى تو تمامشده است .
فرشته سومى مى گويد: من موكل بر نفس هاى تو بودم . ولى اكنون تمام جهان را گشتمديگر نفسى برايت نيافتم . تعداد نفس هايى را كه براى تو نوشته بودند تمام شده واين دليل بر فرارسيدن مرگ تو است .(50)


مرگ و طلبكاران انسان  

هر انسانى در طول عمر خود طلب كارانى دارد كه هر كدام از آنان چيزى را طلب مى كنند.بعضى در تمام عمر، خود را طلبكار مى دانند و بعضى در هنگام مرگ .
امام سجاد عليه السلام تعداد طلبكاران انسان را چنين معرفى مى كند. روزى به آنحضرت گفته شد: چگونه صبح كردى ؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه هشت نفر هر كدامچيزى را از من مى طلبند.
1 - خداوند متعال واجبات خود را از من مى طلبد.
2 - پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله روش و سنت خود را مى طلبد.
3 - اهل و عيال روزى خود را طلب مى كنند.
4 - نفس عماره طالب شهوت است .
5 - شيطان خواستار معصيت مى باشد.
6 - دو ملك نويسنده اعمال ، درستكارى را مى خواهند.
7 - ملك الموت طالب روح من است .
8 - قبر طالب بدن است .(51)
هنگامى كه عمر انسان به پايان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گيرد. عده اى ناشناسبه عنوان طلب كار اطراف او را مى گيرند و هر كدام از آنان چيزى را طلب مى كنند. از جملهاين طلبكاران ، شيطان ، فرشته مرگ ، فرشتگان رحمت و فرشتگان غضب هستند.


مرگ و شيطان  

موقعى كه انسان در حال احتضار قرار مى گيرد و نزديك است جان از بدنش مفارقت كند،شيطان با فرزندان و ياران خود بر بالين او حاضر مى شوند و تلاش مى كنند تا باحيله هاى مختلف ((ايمان )) او را گرفته و آن را از چنگش بيرون آورند و اين سخت ترينحالت براى محتضر است .
از امام صادق عليه السلام نقل شده است : هيچ انسانى نيست مگر اين كه در هنگام مرگشيطان يكى از ماءمورين خود را نزد او حاضر مى كند تا وى را وسوسه كند و در دينشبه شك اندازد و او را به كفر بكشانند. اين وسوسه ادامه دارد تا اين كه روح از بدن اوخارج شود. اگر ((ايمان )) محتضر سست و عاريه اى باشد، شيطان به آسانى آن را ازاو مى گيرد و كافر از دنيا مى رود. و اگر محتضر از مؤ منان حقيقى باشد، شيطان نمىتواند بر او غالب شود و دين و ايمانش را بگيرد.
سپس فرمود: هرگاه يكى از شما بر بالين شخصى از كسان خود رفتيد كه مرگش فرارسيده است ، شهادتين را به او تلقين كنيد تا شيطان به او دست نيابد.(52)
در حديث ديگرى آمده است : وقتى انسان در حال مرگ قرار مى گيرد، شيطان با يارانش براو وارد مى شوند و در طرف چپ و راست او مى نشينند و مى گويند: دين خود را رها كن وبگو خدا دو تاست تا از اين بلا و سختى كه به تو روى آورده است نجات پيدا كنى.(53) (چپ و راستى كه در حديث آمده است : كنايه از سعى و كوشش كردن شيطان درگمراه ساختن محتضر است . يا اين كه طرف راست كنايه از گمراهى در اعتقادات واعمال صالحه ،
مانند خيرات و مبرات است و طرف چپ كنايه از گمراهى به واسطه فسق و فجور و شربخور جهت علاج درد مى باشد.)
وارد شده است : انسان هنگام مرگ ، زياد تشنه مى شود. شيطان از اين فرصت براىگرفتن ايمان او استفاده مى كند و ظرف پر از آب سرد و گوارايى را در دست گرفته وبر بالين انسان مى ايستد و ظرف را حركت مى دهد. محتضر در حالى كه شيطان را نمىشناسد به او مى گويد: مقدارى از اين آب را به من بده تا بياشام .
شيطان در جواب او مى گويد: اگر مايل به آشاميدن آب هستى و مى خواهى به تو آب دهم، بگو خدايى در عالم وجود ندارد.
اگر جواب او را ندهد و صورت خود را از او برگرداند، شيطان از هر طرف پا ظاهر مىشود و آن ظرف را حركت مى دهد. شخص مؤ من باز درخواست مقدارى آب مى كند.
شيطان مى گويد: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو محمد صلى الله عليه و آله وسلم پيامبر من نيست . اگر او ((ايمانش )) عاريه اى باشد آن جمله را مى گويد و بدينوسيله ايمان خود را به شيطان مى دهد و كافر از دنيا مى رود. در اين هنگام آن ملعون آب راروى زمين مى ريزد و ظرف را مى شكند و مى گويد: من كار خود را كردم و احتياجى به توندارم . اما اگر ايمانش ثابت و محكم باشد كلام شيطان را رد مى كند و به او توجهىنمى نمايد.(54)
اگر انسان مى خواهد ايمانش دستخوش وسوسه هاى شيطان قرار نگيرد، بايد اعمالى راكه بزرگان دين به او دستور داده اند انجام دهد. از جمله : هنگام نماز شب از خدا بخواهدكه ايمان او را كامل گرداند و شيطان را از او دور كند و در برابر نعمت ((ايمانى )) كهبه او عنايت كرده است شكر
گذار باشد و به بندگان خدا ستم روا ندارد، دعاى عدليه را زياد بخواند، اعتقاد خود رابه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصوم عليهم السلام محكم كند.نمازهاى خود را ضايع نكند و از آن ها مواظبت نمايد دراول وقت بخواند. از طرفى اطرافيان محتضر بايد هنگام مرگ بر بالين او قرآنبخوانند و شهادتين را به او تلقين كنند تا جان از بدنش ‍ مفارقت نمايد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است : كسى كه از نمازهاى خود مواظبت كند و آن ها را باشرائطش انجام دهد. هنگامى كه شيطان براى گرفتن ايمانش نزد او حاضر مى شود ((ملكالموت )) آن ملعون را مى راند و دور مى گرداند و شهادتين را به او تلقين مىنمايد.(55)
شيطان براى گرفتن ايمان انسان و گمراه كردن او از راه هاى گوناگونى وارد مى شودتا به مقصود پليد خود برسد.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: شيطان ممكن است به صورت جد و پدر انساندر آيد و بگويد: از مذهب و ايمان خود دست بردار، زيرا من هم بر اين دين بودم و اكنون مرابه واسطه آن عذاب مى كنند.
سپس فرمود: از اين جهت خويشان محتضر بايد شهادتين را به او تلقين كنند و اعتقادات رابه وى تذكر دهند؛ زيرا شيطان دشمنى آشكار براى انسان است .(56)
وقتى انسان از دنيا مى رود باز شيطان دست از او بر نمى دارد و سعى مى كند به هرنحوى جنازه او را آزار دهد و انتقام خود را از او بگيرد.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: مرده هاى خود را هرگز تنها نگذاريد؛ زيراشيطان با آنان بازى مى كند و به اندرونشان ضرر مى رساند.(57)
(ممكن است مراد اين باشد كه شيطان حشرات يا حيوانات را مانند گربه و موش و مورچه وسوسك و مانند اينها را برانگيزد تا بر جسد ميت راه پيدا كنند و از راه بينى و دهان وگوش داخل اندرون او شوند، اعضا و جوارح او را بخورند و مجروح گردانند).(58)


مرگ و ملك الموت  

از جمله كسانى كه موقع مرگ انسان ، ادعاى طلب كارى مى كنند و چيزى را از درخواست مىنمايد ((ملك الموت )) است كه او طالب روح و جان شخص محتضر مى باشد. قبض روحتمام انسانهاى مؤ من و كافر در دست ((ملك الموت )) و زير نظر او انجام مى گيرد.
قرآن در اين باره مى فرمايد: ((ملك الموت )) ماءمور قبض روح است ، روح و جان همهشما را مى گيرد و سپس به سوى پروردگارتان باز مى گرداند(59)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است : تمام بيمارى و دردهايى كه بهانسان رو مى آورد قاصدان مرگ و فرستادگان او هستند.
هنگامى كه عمر انسان به پايان مى رسد و در بستر مرگ قرار مى گيرد ((ملك الموت)) براى قبض روح او حضور پيدا مى كند. انسان از ديدن او به وحشت مى آيد و آمدن او رابدون مقدمه مى داند. ولى ((فرشته )) مرگ مى گويد: اى بنده خدا! (چرا به فكرنبودى و فراموش كردى )؟ چه اندازه رسول بعد ازرسول و خبر بعد از خبر و پيك بعد از پيك براى تو فرستادم ؟ من آخرين خبرم و بعد ازآمدن من ديگر خبرى نيست .
سپس مى گويد: اى بنده خدا! دعوت پروردگارت را خواه از روىميل و رضا و خواه از روى جبر و اكراه اجابت كن .
هنگامى كه ((فرشته )) مرگ جان انسان را از كالبدش بيرون مى كشد، بازماندگان وبستگان او مشغول گريه و ناله مى شوند.
((ملك الموت )) مى گويد: براى چه كسى گريه مى كنيد و اشك مى ريزيد؟ براى چهكسى غمگين و محزونيد؟ براى چه كسى دست از كار كشيده و بى صبرى مى كنيد؟ به خداسوگند! عمر او به پايان رسيده و در دنيا روزى خود را دريافت كرده بود.پروردگارش از او دعوت به عمل آورد و او هم دعوت حق را اجابت كرد. اگر مى خواهيدگريه كنيد بر خويشتن بگرييد؛ زيرا من باز به اين خانه مى آيم تا هيچ يك از شما راباقى نگذارم .(60)
لازم نيست ((ملك الموت )) هنگام قبض روح انسان نزد او ظاهر شود، بلكه در هر كجاىعالم باشد از همان جا مى تواند محتضر را قبض روح كند.
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود: از ((فرشته مرگ )) پرسيدند: چگونهچندين نفر را در يك زمان قبض روح مى كنى در حالى كه عده اى در مغرب و عده اى در مشرقاند؟ گفت : آنان را به سوى خودم مى خوانم مرا اطاعت مى كنند.
سپس گفت : همانا همه جهان هستى ، پيش من ، مانند كاسه اى است در برابر يكى از شما كهاز هر كجاى آن بخواهد بخورد مى خورد.(61)
و نيز گفت : همه عالم هستى و دنياى شما نزد من ، مانند درهمى است كه در دست شما باشد وهر طور بخواهد آن را مى گرداند. (من نيز با دنياى شما چنين مى كنم و همان گونه دنيا وجان انسان ها را در اختيار دارم ).(62)
در حديث ديگرى آمده است : ((ملك الموت )) به حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد من بارها و بارها به هر خانه اى رفت و آمدمى كنم . هيچ خانه اى در مشرق و مغرب عالم نيست مگر اين كه روزى پنج مرتبه هنگام نمازبا اهل آن ملاقات مى كنم و حساب عمر آنان را مى رسم و من به كوچك و بزرگشان ازخودشان عالم تر هستم .(63) (عمر آنان و شماره عدد نفس هاى ايشان را مى دانم و موقعىكه آخرين نفس خود را كشيدند جان آنان را مى گيرم )0
درباره حضور يافتن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤ منين عليهالسلام و اولاد طاهرينش بر بالين محتضر، چنين آمده است .
هنگامى كه بنده اى از بندگان خالص خدا در بستر مرگ قرار مى گيرد ((ملك الموت ))و يارانش براى قبض روح او حضور پيدا مى كند. در اين موقع مشاهده مى كند كه حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم بر بالين سر او و اميرالمؤ منين در كنار آن حضرت ،حسن و حسين در پايين پا، دوستان و شيعيان در اطراف ايشان قرار گرفته اند.
محتضر متوجه آنان مى شود و مى گويد: خوش آمديد، چقدر مشتاق ديدار شما بودم و چقدراز آمدن شما خوشحال شدم . بعد از آن مى گويد: يارسول الله ! ((ملك الموت )) وارد شد. يقين دارم كه با من مهربان است ، زيرا از دوستانو پيروان تو و برادرت امير المؤ منين مى باشم . حضرترسول هم گفته او را تصديق مى كند.
در اين هنگام ، آن حضرت متوجه ((ملك الموت )) مى شود و مى فرمايد: اى ((ملك الموت))! سفارش خداوند درباره مهربانى كردن با دوستان و طرفداران ما را فراموش نكن .
((ملك الموت )) عرض مى كند: يا رسول الله ! به او دستور بده كه به سوى بهشت وآنچه خداوند براى او آماده كرده است نظر كند. حضرترسول صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: اى بنده مطيع خدا! نظر به سوى آسماننما. وقتى نظر مى كند چيزهايى را كه خدا براى او آماده كرده است مى بيند.
در اين هنگام ((ملك الموت )) متوجه آن حضرت مى شود و مى گويد: چگونه به كسى كهاين قدر خدا به او لطف دارد مهربان نباشم . اگر شما هم سفارش او را نمى كرديد بازدرباره او لطف داشتم و با وى مهربانى مى كردم .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به ((ملك الموت )) مى كند و مىفرمايد: اى ((ملك الموت )) اين شخص برادر ما و از دوستان و پيروان ما است . او را بهتو سپرديم ، مراقب حال او باش و جان او را به آسانى قبض كن . سپس حضرت باكسانى كه در اطراف محتضر بودند به سوى بهشت حركت مى كند و پرده از جلوى چشم اوكنار مى رود پيامبر و ائمه را در كاخ ‌هاى بهشت مشاهده مى كند.
در اين حال متوجه ((ملك الموت )) مى شود و مى گويد: اى ((ملك الموت ))! هر چهبيشتر در گرفتن روح من عجله كن ؛ زيرا طاقت دورى محمد و اولياى خدا را ندارم و هر چهزودتر مرا به ايشان ملحق كن .
((ملك الموت )) همان طور كه مو را از ميان آرد بيرون مى كشند جان او را به آسانى ازبدنش بيرون مى كشد.(64)


مرگ و فرشتگان رحمت  

هنگامى كه انسان در حالت مرگ قرار مى گيرد، اگر از مؤ منان و صالحان و شيعيانباشد ((ملك الموت )) با فرشتگان ((رحمت )) با زيباترين صورت وخوشحال ترين قيافه با طبق هايى از گل ، بر او وارد مى شوند و وى را به بهشتبشارت داده و جايگاهش را به او نشان مى دهند. آنان مانند خدمت گزاران با ادب ، درمقابل محتضر مجسم مى شوند و اجازه ورود مى خواهند.
قرآن در اين باره مى فرمايد: ((كسانى كه ايمان آورده و تقوا اختيار كرده اند، پيوستهدر زندگى دنيا و آخرت ايشان را به نعمتهاى بهشت بشارت مى دهند و اين بشارتپيروزى و رستگارى بزرگى براى انسان است )).(65)
در جاى ديگر مى فرمايد:
((كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداى جهانيان است و روى آن پافشارى كردند. ملائكهبر آنان نازل مى شوند و مى گويند: نترسيد و محزون نباشيد. بشارت باد شما را بهبهشتى كه به آن وعده داده شده ايد)).(66)
در برخى روايت ها درباره بشارت دادن فرشتگان چنين آمده است : هنگامى كه فرشتگانبر محتضر وارد مى شوند و كنار او قرار مى گيرند. خداوندمتعال ، پرده را از جلوى چشم او كنار مى زند و جايگاه او را به وى نشان مى دهد. انسان مىگويد: اين كاخ ‌ها، باغ ها و درختان از كيست ؟ فرشتگان مى گويند: آنها متعلق به تواست . مى گويد: اگر متعلق به من است ، چرا مرا به آن جا نمى بريد؟ مى گويند: اختياربا تو است . اگر مايل باشى ترا به آنجا مى بريم .
در اين هنگام ، طبق هاى گل بهشتى را مقابل بينى او قرار مى دهند. از بوى خوش آنها بسيارلذت مى برد و حالتى شبيه نعشه و خوابى لذت بخش به او دست مى دهد كه در اثر آن، تمام دردها و رنج ها و سختى ها از او برطرف مى شود و بهدنبال بو كشيدن گل ها روح به آسانى از بدنش خارج مى شود.
قرآن در اين باره مى فرمايد: ((اگر محتضر از نيكان و مقربان درگاه خدا باشد روح وريحان (آسايش دائمى و گل ها) و نعمت هاى بهشت جاويد براى اوست .))(67)
وقتى ((ملك الموت )) با كمال ادب و احترام روح او را مى گيرد، فرشتگان ((رحمت )) آنروح پاك را از ((ملك الموت )) تحويل مى گيرند و در پارچه هايى از حرير مىپيچانند و به سوى آسمانها مى برند. به هر آسمانى كه مى رسند فرشتگان آن آسمان، با احترام تمام او را تشييع مى كنند تا بر خداوند عرضه نمايند.
سپس آن را برمى گردانند تا تشييع كنندگان وغسل دهندگان و نمازگذاران خود را ببيند و دفن شدن جسد خود را مشاهده كند. بعد از آن ،روح را به آسمان مى برند و در ((اعلا عليين )) (آن جايى كه پرونده و روح نيكان مىباشد) جاى مى دهند.
در حديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آلهنقل شده است : هنگامى كه خداوند از بنده مؤ من خود راضى شد. به ((ملك الموت )) مىفرمايد: ((روح فلان بنده مرا پيش من آوريد؛ زيرا وى را آزمايش ‍ كردم آن طور كه او رامى خواستم يافتم . ((ملك الموت )) با پانصد فرشته كه همه آنان لباس هاى سبزپوشيده اند و به دست هر كدام شاخه هاى گل و زعفران است و نزد او مى آيند و هر كدام اورا بشارتى مى دهند غير از بشارتى كه ديگران به وى داده اند مى گويند آماده شويدبراى خارج كردن روح اين بنده مؤ من )).(68)


مرگ و فرشتگان غضب  

وقتى عمر كسى به پايان مى رسد، اگر از مشركان و كافران و معصيت كارانى باشدكه هنوز توبه نكرده است ((ملك الموت )) به همراه فرشتگان ((غضب )) در حاليكههمه آنان لباسهاى سياه در بدن و وسيله هاى شكنجه در دست دارند.(69) با زشت ترينصورت و بداخلاق ترين قيافه بر او نازل مى شوند كه محتضر با مشاهده آنها بهوحشت مى افتد و اعضاى او به لرزه مى آيد. آنها جايگاه او را در جهنم به وى نشان داده وبه عذاب الهى و داخل شدن در آتش وعده مى دهند و جان او را با سخت ترين حالت مانندكندن پوست از بدن و بريدن گوشت آن با قيچى و مانند به گردش در آوردن ميله آسيادر حدقه چشم از بدنش ‍ بيرون مى كشند به طورى كه تمام رگهاى بدن را پاره مى كند.
قرآن در اين باره مى فرمايد: اى رسولگرامى ! ((اگر ستمكاران را هنگام سختى جان دادن مشاهده كنى در حالى كه فرشتگان((عذاب )) دستهاى خود را گشوده باشند و گويند: روحهاى خود را بيرون آوريد. امروزبه واسطه آن حرفهاى خلاف و ناروايى كه به خدا نسبت مى داديد و به آيات او كفر مىورزيديد، به عذاب هاى خواركننده اى جزا داده مى شويد)).(70)
فرشتگان ((غضب )) منتظراند كه ((ملك الموت )) روح پليد و سياه او را از بدنش خارجكند و آنها با خفت و خوارى آن را از ((ملك الموت ))تحويل بگيرند و در عذاب سجين با روح هاى كفار و مشركان و جنايت كاران همنشين قراردهند.
آنان وقتى از دنيا رفتند و داخل قبر و عالم برزخ شدند. عذاب موقتى برزخى شان تاروز قيامت شروع مى شود و در قيامت به عذاب دائم دچار خواهند شد.(71)


مرگ و حضور پيامبر و على  

از جمله كسانى كه موقع جان دادن انسان ، به بالين او حاضر مى شوند، پيامبر اسلامصلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام و فرزندانشان مى باشند.
حاضر شدن ((پيامبر و على )) به بالين محتضر به اين جهت است كه بر كارهاى اوشهادت دهند و او را به ((فرشته مرگ )) معرفى كنند. اگر محتضر از اولياء الله ودوستان و شيعيان اميرالمؤ منين باشد سفارش او را به ((ملك الموت )) مى كنند و مىگويند: اى ((گيرنده جان ها)) ملاحظه حال اين محتضر را بكن ؛ زيرا او از دوستان وشيعيان ما مى باشد. ((ملك الموت )) هم ، باكمال مهر و محبت و به آسانى جان او را از بدنش بيرون مى آورد. بعد از مرگ در پيشانىآن مؤ من نوشته مى شود اين شخص از دوستان و شيعيان على و اولادش مى باشد.
اما اگر انسان در حال مرگ ، ازم منافقان و دشمنان پيامبر اسلام و اميرالمؤ منين باشد. به((ملك الموت )) مى گويند: اين شخص از دشمنان ما خانواده بوده و در دنيا ارتباطى با مانداشته است . هر جور صلاح مى دانى با او رفتار نما و قبض روحش كن . ((فرشته مرگ)) هم ، با شدت و سختى جان او را از بدنش به بيرون مى كشد. بعد از مرگ هم ، درپيشانى او نوشته مى شود. اين شخص منافق است يا كافر. رواياتى در اين باره آمده است.
1 - حضرت على عليه السلام فرمود: هيچ كس نيست كه مرگش فرا رسد مگر آن كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله و ائمه معصوم عليهم السلام همگى (با بدن مثالى ) نزد اومجسم و حاضر مى شوند به طورى كه آنان را مى بينند. اگر محتضر از مؤ منان باشد،وقتى ايشان را مى بيند به آنان علاقه پيدا مى كند و عشق مى ورزد. و اگر از مؤ مناننباشد هنگام مشاهده ايشان آنان را دشمن مى دارد و به ديدار آنان علاقه ندارد.(72)
2 - ابى حمزه ثمالى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم : هنگام مرگ ،((فرشتگان )) با ما چه رفتارى دارند. فرمود: آيا مى خواهى ترا به چيزى بشارت دهمكه خوشحال شوى ؟ گفتم : آرى ، فرمود: هنگامى كه روح شخص مؤ من به گلويش رسد،رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام نزد او حاضر مى شوند و دربالينش قرار مى گيرند.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله به او خطاب مى كند و مى فرمايد: آيا مرا مىشناسى ؟ من رسول خدا هستم . آنچه در پيش رو دارى از آنچه ترك مى كنى براى توبهتر است . اى ((روح پاك )) به سوى رضوان و رضايت و خشنودى خدا خارج شو.اميرالمؤ منين هم همين جملات را مى فرمايد.(73)
3 - در حديث ديگرى آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه دوستى از دوستانما در سكوت مرگ قرار گرفت . رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليهالسلام و امام حسن و امام حسين عليهم السلام نزدش حاضر مى شوند به طورى كه اوايشان رامى بيند و آن بزرگواران او را به بهشت و رضوان بشارت مى دهند. و اگرمحتضر از دشمنان ايشان باشد هنگام ملاقات ، از ديدن آنان كراهت دارد و نمى خواهد كه بااو روبه رو شوند.(74)
4 - امام صادق عليه السلام فرمود: دوستان و طرفداران اميرالمؤ منين عليه السلام در سهموضع آن حضرت را مى بينند به طورى كه از ديدن او شادمان مى شوند. 1 - هنگام جاندادن . 2 - نزد پل صراط يا هنگام عبور از آن . 3 - در كنار حوض كوثر.(75)
5 - اميرالمؤ منين عليه السلام در جواب يكى از شيعيان واقعى و اصحاب باوفايش به نام((حارث بن اعور همدانى )) فرمود: اى حارث همدانى ! بدان ، هر كس از مؤ منان و منافقانكه بميرد مرا مى بيند.(76)
6 - نيز حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: يا على ! دوستان و شيعيان تو درسه مكان وقتى ترا ببينند خوشحال مى شوند.
1 - هنگامى كه روح از بدن آنان خارج مى شود و تو شاهد بر ايشان باشى .
2 - هنگام سؤ ال نكير و منكر در قبر در حالى كه تو آنان را تلقين مى كنى .
3 - هنگامى كه وارد بر خدا مى شوند (و در كنارپل صراط) در حالى كه تو آنان را مى شناسى .(77)
سه روايت آخر گوياى اين است كه فقط اميرالمؤ منين عليه السلام موقع جان دادن بهبالين محتضر حاضر مى شود. ولى از احاديث ديگرى كه در ((بحارالانوار)) آمده است :به دست مى آيد كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و بقيه ائمه معصوم و حتى فاطمهزهرا عليهاالسلام كنار محتضر حاضر مى شوند.
خوشا بحال كسانى كه در دنيا اعمال شايسته اى انجام دادند و به دستورات پيامبر وائمه معصوم عليهم السلام عمل كرده اند و هنگام مرگ ، آن بزرگواران را در كنار خود مىببنند و با خشنودى و خرمى چشم از اين جهان فرو مى بندند.
و آنان تا وقتى در دنيا به سر مى برند زبان حالشان چنين بوده است .

اى كه گفتى : فمن يمت يرنى
جان فداى كلام شيرينت
كاش روزى هزار مرتبه من
مردمى تا بديدمى رويت

مرگ سخت ترين حالت براى مجرم  

عايشه مى گويد: روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به من فرمود: كدام حالتبراى ميت از همه حالات سخت تر است ؟ عرض كردم : خدا ورسول آگاه ترند.
فرمود: اى عايشه ! تو بگو! عرض كردم : سخت ترين حالت وقتى است كه مى خواهند ميترا از خانه اش بيرون برند، اولاد او اطرافش را گرفته و فريادشان بلند است و مىگويند: ((وا ابتا وا ابتا)) ، فرمود: اين حالت بسيار سخت است ! اما سخت تراز اين اين هم هست ، عرض ‍ كردم : سخت تر از اين وقتى است كه ميت را در لحد گذارند وخاك رويش ‍ بريزند و او را تسليم خدا كنند، دوستان از كنار قبرش برگردند و او راتنها گذارند.
فرمود: از اين سخت تر هم مى باشد. عرض كردم : يارسول الله ! شما بفرماييد. فرمود: از همه حالت براى ميت سخت تر، وقتى است كهغسال براى غسل دادن ميت داخل خانه او شود، انگشتر جوانى را از دست و پيراهن عروسى رااز بدنش بيرون آورد و عمامه را از سر علماء و فقها بردارد.
در اين هنگام وقتى روح ، بدن را عريان بيند فرياد زند و با صداى بلند كه همه خلايق(مگر جن و انس )، بشنوند. گويد: اى غسال ! ترا به خدا قسم كه ! لباس مرا به آرامىبيرون آور؛ زيرا در اين ساعت تازه از دست ملك الموت راحت شدم .
زمانى كه غسال آب روى ميت ريزد فرياد زند و گويد: اىغسال ! ترا به خدا قسم آب را به آرامى روى من بريز، آن را ملايم كن كه نه سرد باشدو نه گرم ، زيرا جسد من در اثر خارج شدن روح از آن ، آتش گرفته و طاقت ندارد.
وقتى غسالمشغول غسل دادن شود، فريادش بلند گردد: اىغسال ! ترا به خدا قسم دست خود را به آرامى بر روى من بكش ؛ اين جسد به واسطهخارج شدن روح از آن ، مجروح شده و تحمل ندارد كه دست خود را با قوت بر آن بكشى .
موقعى كه از غسلدادن فارغ شد و ميت را در كفن گذاشت و پاهاى او را محكم بست ، فريادش بلند شود وگويد: اى غسال ! ترا به خدا قسم ! سر و صورت مرا با كفن نپوشان تا زن و بچه وبازماندگان ، مرا ببينند، زيرا اين آخرين ديدار است ، من امروز از آنها مفارقت كنم و تاقيامت مرا نمى بينند.
چون ميت را براى بردن به قبرستان ، از خانه خارج كنند، فرياد زند: اى جماعت ! دربردن من عجله نكنيد تا خانه و اهل و عيال خود را وداع كنم . سپس فرياد كند و گويد: من زنخود را تنها و بدون شوهر گذاشتم اذيتش ‍ نكنيد، اولاد من يتيم شدند به آنها ظلم روانداريد؛ زيرا من امروز از خانه خود خارج شدم و ديگر به آنجا بر نمى گردم .
بعد از آن كه جنازه را به سوى قبرستان حمل كردند. گويد: شما را به خدا قسم ، عجلهنكنيد تا صداى اهل و عيال خود را كه گريه و ناله مى كنند بشنوم ؛ زيرا من از آنها جدا مىشوم و ديگر تا روز قيامت صداى آنها را نمى شنوم .
چون جنازه را كنار قبر به زمين گذاشتند. فرياد زند و گويد: اى دوستان و برادران ! اىاهل و عيال و اى بازماندگان ! و اى همسايگان من ! دنيا شما را فريب ندهد كما اين كه مرافريب داد، زمانه با شما بازى نكند، همين طور كه با من بازى كرد، از من عبرت گيريد؛زيرا مالى جمع كردم و همه را براى ورثه گذاشتم بدون آن كه خود از آن استفاده كنم !در حالى كه وقتى خداوند حساب آنها را رسد و در دادگاه ، مجرم شناخته شوم آن ها گناهانمرا به دوش نمى گيرند.
موقعى كه بر ميت نماز خوانده مى شود عده اى از دوستان واهل و عيال او بر مى گردند. مى گويد: اى دوستان و برادران ! مى دانستم كه ميت دردل دوستان از زمهرير سردتر مى شود اما نمى دانستم به اين زودى ازدل آنها بيرون مى رود و نسبت به آن سرد مى شوند.
بعد از آن كه ميت را داخل قبر نهادند. با فرياد بلند گويد: اى وارثين !مال و منال زيادى جمع كردم و همه را براى شما گذاشتم . من با دست خالى و بدون اين كهچيزى از آن را براى خود حمل كنم و از ميان شما رفتم ، مرا فراموش نكنيد و از اينمال و ثروت بهره و نصيبى هم براى من قرار دهيد و با دعاى خير و صدقه ، مرا يارىكنيد و ياد نماييد.(78)


next page

fehrest page

back page