|
|
|
|
|
|
قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد.براى تمام اقشار گوناگون ياد شده ، در پيشگاه خدا گشايشى است ، و همه آنان بهمقدارى كه امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقّى مشخصّ دارند، و زمامدار از انجام آن چه خدابر او واجب كرده است نمى تواند موّفق باشد جز آن كه تلاش فراوان نمايد، و از خدايارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه كارها، آسان باشد يا دشوار،شكيبايى ورزد. اوّل - سيماى نظاميان براى فرماندهى سپاه كسى را برگزين كه خيرخواهى او براى خدا و پيامبر صلىالله عليه و آله و امام تو بيشتر، و دامن او پاك تر، شكيبايى او برتر باشد، از كسانىكه دير به خشم آيد، و عذر پذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان ،با قدرت برخورد نمايد، دُرشتى او را به تجاوز نكشاند، و ناتوانى او را از حركت بازندارد. سپس در نظاميان با خانواده هاى ريشه دار، داراى شخصيّت حساب شده ، خاندانىپارسا، داراى سوابقى نيكو و درخشان ، كه دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند،روابط نزديك بر قرار كن ، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع كرده ، و نيكى ها را درخود گرد آورده اند، پس در كارهاى آنان بگونه اى بينديش كه پدرى مهربان دربارهفرزندش مى انديشد، و مبادا آن چه را كه آنان را نيرومند مى كند در ديده ات بزرگ جلوهكند، فَإِنَّ لِليَسِيرِ مِن لُطفِكَ مَوضِعا يَنتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلجَسِيمِ مَوقِعا لاَ يَستَغنُونَ عَنهُ.وَليَكُن آثَرُ رُؤُوسِ جُندِكَ عِندَكَ مَن وَاسَاهُم فِى مَعُونَتِهِ، وَاءَفضَلَ عَلَيهِم مِن جِدَتِهِ، بِمَايَسَعُهُم وَيَسَعُ مَن وَرَاءَهُم مِن خُلُوفِ اءَهلِيهِم ، حَتَّى يَكُونَ هَمَّهُم هَمّا وَاحِدا فِى جِهَادِ العَدُوِّ. فَإِنَّ عَطفَكَ عَلَيهِم يَعطِفُ قُلُوبَهُم عَلَيكَ، وَإِنَّ اءَفضَلَ قُرَّةِ عَينِ الوُلاَةِ استِقَامَةُ العَدلِ فِىالبِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ وَإِنَّهُ لاَ تَظهَرُ مَوَدَّتُهُم إِلا بِسَلاَمَةِ صُدُورِهِم ، وَلاَ تَصِحُّنَصِيحَتُهُم إِلا بِحِيطَتِهِم عَلَى وُلاَةِ الاُْمُورِ، وَقِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِم ، وَتَركِ استِبطَاءِانقِطَاعِ مُدَّتِهِم . فَافسَح فِى آمَالِهِم ، وَوَاصِل فِى حُسنِ الثَّنَاءِ عَلَيهِم ، وَتَعدِيدِ مَا اءَبلَىذُوُو البَلاَءِ مِنهُم ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ الذِّكرِ لِحُسنِ اءَفعَالِهِم تَهُزُّ الشُّجَاعَ، وَتُحَرِّضُ النَّاكِلَ، إِنشَاءَ اللّهُ. ثُمَّ اعرِف لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم مَا اءَبلَى ، وَلاَتَضُمَّنَّ بَلاَ ءَ امرِئٍ إِلَى غَيرِهِ، وَلاَتُقَصِّرَنَّ بِهُ دُونَ غَايَةِ بَلاَئِهِ، وَلاَ يَدعُوَنَّكَ شَرَفُ امرِئٍ إِلَى اءَن تُعظِمَ مِن بَلاَئِهِ مَا كَانَصَغِيرا، وَلاَ ضَعَةُ امرِئٍ إِلَى اءَن تَستَصغِرَ مِن بَلاَئِهِ مَا كَانَ عَظِيما. وَاردُد إِلَى اللّهِوَرَسُولِهِ مَا يُضلِعُكَ مِنَ الخُطُوبِ، وَيَشتَبِهُ عَلَيكَ مِنَ الاُْمُورِ؛ فَقَدْ قَالَ اللّهُ تَعَالَى لِقَومٍاءَحَبَّ إِرشَادَهُم : و نيكوكارى تو نسبت به آنان هر چند اندك باشد را خوار مپندار، زيرا نيكى آنان رابه خيرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نيكو گرداند، و رسيدگى به اموركوچك آنان را به اعتماد رسيدگى به كارهاى بزرگشان وامگذار، زيرا نيكى اندك تو راجايگاهى است كه از آن سود مى برند، و نيكى هاى بزرگ تو را جايى است كه از آن بىنياز نيستند. برگزيده ترين فرماندهان سپاه تو، كسى باشد كه از همه بيشتر بهسربازان كمك رساند، و از امكانات مالى خود بيشتر در اختيارشان گذارد، به اندازه اىكه خانواده هايشان در پُشت جبهه ، و خودشان در آسايشكامل باشند، تا در نبرد با دشمن ، سربازان اسلام تنها به يك چيز بينديشند همانامهربانى تو نسبت به سربازان ، دلهايشان را به تو مى كشاند، و همانا، روشنى چشمزمامداران ، برقرارى عدل در شهرها و آشكار شدن محبّت مردم نسبت به والى است ، كهمحبّت دلهاى رعيّت جز با پاكى قلبها پديد نمى آيد، و خيرخواهى آنان زمانى است كهبا رغبت و شوق پيرامون والى را گرفته ، و حكومت بارسنگينى را بردوش رعيّتنگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملّت ناگوار نباشد. پس آرزوهاىسپاهيان را برآور، و همواره از آنان ستايش كن ، و كارهاى مهّمى كه انجام داده اند برشمار، زيرا يادآورى كارهاى ارزشمند آنان ، شجاعان را بر مى انگيزاند، و ترسوها رابه تلاش وامى دارد، ان شاء اللّه . و در يك ارزشيابى دقيق ، رنج و زحمات هريك از آنانرا شناسايى كن ، و هرگز تلاش و رنج كسى رابحساب ديگرى مگذار،وارزش خدمت او راناچيز مشمار،تا شرافت وبزرگى كسى موجب نگرددكه كاركوچكش را بزرگ بشمارى ،يا گمنامى كسى باعت شود كه كار بزرگ او را ناچيزبدانى ،مشكلاتى كه دراحكامنظاميان براى تو پديد مى آيد، وامورى كه براى تو شبهه ناكند،به خدا،ورسول خدا صلى الله عليه و آله بازگردان ، زيرا خدا براى مردمى كه علاقه داشتهدايتشان كند فرمود. يَا اءَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اءَطِيعُوا اللّهَ وَاءَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاءُولِى الاَْمْرِ مِنكُم ، فَإِنتَنَازَعتُم فِى شَى ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ فَالرَّدُّ إِلَى اللّهِ: الاَْخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ، وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: الاَْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِالْمُفَرِّقَةِ. الثّانى - افضل القضاة ثُمَّ اختَر لِلحُكمِ بَينَ النَّاسِ اءَفضَلَ رَعِيَّتِكَ فِى نَفسِكَ، مِمَّن لاَتَضِيقُ بِهِ الاُْمُورُ، وَلاَتُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ، وَلاَ يَتََمادَى فِى الزَّلَّةِ، وَلاَ يَحصَرُ مِنَ الفَى ءِ إِلَى الحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَلاَتُشرِفُ نَفسُهُ عَلَى طَمَعٍ، وَلاَ يَكتَفِى بِاءَدنَى فَهمٍ دُونَ اءَقصَاهُ؛ وَاءَوقَفَهُم فِىالشُّبُهَاتِ، وَآخَذَهُم بِالحُجَجِ، وَاءَقَلَّهُم تَبَرُّما بِمُرَاجَعَةِ الخَصمِ، وَاءَصبَرَهُم عَلَى تَكَشُّفِالاُْمُورِ، وَاءَصْرَمَهُمْ عِندَ اتِّضَاحِ الحُكمِ، مِمَّن لاَ يَزدَهِيهِ إِطرَاءٌ، وَلاَ يَستَمِيلُهُ إِغرَاءٌ، وَاءُولئِكَقَلِيلٌ. ثُمَّ اءَكثِر تَعَاهُدَ قَضَائِهِ، وَافسَح لَهُ فِى البَذلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ، وَتَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُإِلَى النَّاسِ. وَاءَعطِهِ مِنَ المَنزِلَةِ لَدَيكَ مَا لاَ يَطمَعُ فِيهِ غَيرُهُ مِن خَاصَّتِكَ، لِيَاءمَنَ بِذلِكَاغتِيَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِندَكَ. فَانظُر فِى ذلِكَ نَظَرا بَلِيغا، فَإِنَّ هذَا الدِّينَ قَد كَانَ اءَسِيرافِى اءَيدِى الاَْشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالهَوَى ، وَتُطلَبُ بِهِ الدُّنيَا. الثّالث - افضل المسؤ ولين اى كسانى كه ايمان آورديد، از خدا و رسول و امامانى كه از شما هستند اطاعت كنيد، واگر در چيزى نزاع داريد، آن را به خدا و رسولش بازگردانيد(172) پس بازگرداندن چيزى به خدا يعنى عمل كردن به قرآن ، و باز گرداندن به پيامبرصلى الله عليه و آله يعنى عمل كردن به سنّت او كه وحدت بخش است ، نهعامل پراكندگى . دوّم - سيماى قضات و داوران سپس از ميان مردم ! برترين فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب كن ، كسانى كهمراجعه فراوان ، آنها را به ستوه نياورد، و برخورد مخالفان با يكديگر او را خشمناكنسازد، در اشتباهاتش پافشارى نكند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوارنباشد، طمع را از دل ريشه كن كند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندك رضايت ندهد، ودر شُبهات از همه با احتياطتر عمل كند، و در يافتندليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پيايى شاكيان خسته نشود، در كشف اموراز همه شكيباتر، و پس از آشكار شدن حقيقت درفصل خصومت از همه برنده تر باشد، كسى كه ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چربزبانى او را منحرف نسازد و چنين كسانى بسيار اندكند!! پس از انتخاب قاضى ، هرچهبيشتر در قضاوتهاى او بينديش ، و آنقدر به او ببخش كه نيازهاى او برطرف گردد، وبه مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزديكان توبهنفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در اءمان باشد. در دستوراتى كه دادمنيك بنگر كه همانا اين دين در دست بدكاران گرفتار آمده بود، كه با نام دين بههواپرستى پرداخته ، و دنياى خود را به دست مى آوردند. سوّم - سيماى كارگزاران دولتى ثُمَّ انظُر فِى اءُمُورِ عُمَّالِكَ فَاستَعمِلهُمُ اختِبَارا، وَلاَتُوَلِّهِم مُحَابَاةً وَاءَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌمِن شُعَبِ الجَورِ وَالخِيَانَةِ. وَتَوَخَّ مِنهُم اءَهلَ التَّجرِبَةِ وَالحَيَاءِ، مِن اءَهلِ البُيُوتَاتِالصَّالِحَةِ، وَالقَدَمِ فِى الاِْسْلاَ مِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّهُمْ اءَكْرَمُ اءَخْلاَ قا، وَاءَصَحُّ اءَعرَاضا،وَاءَقَلُّ فِى المَطَامِعِ إِشرَاقا، وَاءَبلَغُ فِى عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَرا. ثُمَّ اءَسبِغ عَلَيهِمُ الاَْرْزَاقَ،فَإِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى استِصلاَ حِ اءَنفُسِهِم ، وَغِنًى لَهُم عَن تَنَاوُلِ مَا تَحتَ اءَيدِيهِم ،وَحُجَّةٌ عَلَيهِم إِن خَالَفُوا اءَمرَكَ اءَو ثَلَمُوا اءَمَانَتَكَ. ثُمَّ تَفَقَّد اءَعمَالَهُم ، وَابعَثِ العُيُونَ مِن اءَهلِ الصِّدقِ وَالوَفَاءِ عَلَيهِم ، فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِىالسِّرِّ لاُِمُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَى استِعمَالِ الاَْمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ. وَتَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ؛فَإِن اءَحَدٌ مِنهُم بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجتَمَعَت بِهَا عَلَيهِ عِندَكَ اءَخبَارُ عُيُونِكَ، اكتَفَيتَبِذلِكَ شَاهِدا، فَبَسَطتَ عَلَيهِ العُقُوبَةَ فِى بَدَنِهِ، وَاءَخَذتَهُ بِمَا اءَصَابَ مِن عَمَلِهِ، ثُمَّنَصَبتَهُ بِمَقَامِ المَذَلَّةِ، وَوَسَمتَهُ بِالخِيَانَةِ، وَقَلَّدتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ. الرّابع - صفات الدّافعين للزكّاة وَتَفَقَّد اءَمرَ الخَرَاجِ بِمَا يُصلِحُ اءَهلَهُ، فَإِنَّ فِى صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِم صَلاَحا لِمَن سِوَاهُم ،وَلاَ صَلاَحَ لِمَن سِوَاهُم إِلا سپس در امور كارمندانت بينديش ، و پس از آزمايش به كارشان بگمار، وباميل شخصى ، و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاى مختلف وادار نكن ، زيرانوعى ستمگرى و خيانت است كارگزاران دولتى را از ميان مردمى با تجربه و با حيا، ازخاندانهاى پاكيزه و با تقوى ، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن ، زيرااخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع ورزيشان كمتر، و آينده نگرى آنانبيشتر است . سپس روزى فراوان برآنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى دراصلاح خود بيشتر مى كوشند، و با بى نيازى ، دست بهاموال بيت المال نمى زنند، واتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا درامانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسى كن ، و جاسوسانى راستگو، ووفا پيشه برآنان بگمار، كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كار آنان ، سبب امانتدارى ، و مهربانى با رعيّت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن ، و اگر يكىاز آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تاءييد كرد، به همينمقدار گواهى قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن ، و آن چه ازاموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خواردار، و خيانتكار بشمار، و طوقبدنامى به گردنش بيافكن چهارم - سيماى ماليات دهندگان ماليات وبيت المال را بگونه اى وارسى كن كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرابهبودى ماليات و ماليات دهندگان ، بِهِم ، لاَِنَّ النَّاسَ كُلَّهُم عِيَالٌ عَلَى الخَرَاجِ وَاءَهلِهِ وَليَكُن نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِاءَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فى اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ، لاَِنَّ ذلِكَ لاَ يُدرَكُ إِلا بِالعِمَارَةِ؛ وَمَن طَلَبَالخَرَاجَ بِغَيرِ عِمَارَةٍ اءَخرَبَ البِلاَدِ، وَاءَهلَكَ العِبَادَ، وَلَم يَستَقِم اءَمرُهُ إِلا قَلِيلا. فَإِن شَكَوا ثِقَلا اءَو عِلَّةً، اءَو انقِطَاعَ شِربٍ اءَو بَالَّةٍ، اءَو إِحَالَةَ اءَرضٍ اغتَمَرَهَا غَرَقٌ، اءَواءَجحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفتَ عَنهُم بِمَا تَر جُو اءَن يَصلُحَ بِهِ اءَمرُهُم ؛ وَلاَ يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَىءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤُونَةَ عَنهُم ، فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيكَ فِى عِمَارَةِ بِلاَدِكَ، وَتَزيِينِوِلاَيَتِكَ، مَعَ استِجلاَبِكَ حُسنَ ثَنَائِهِم ، وَتَبَجُّحِكَ بِاستِفَاضَةِ العَدلِ فِيهِم ، مُعتَمِدافَضلَ قُوَّتِهِم ، بِمَا ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إِجمَامِكَ لَهُم ، وَالثِّقَةَ مِنهُم بِمَا عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَعَلَيهِم وَرِفقِكَ بِهِم ، فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيهِم مِن بَعدُ احتَمَلُوهُطَيِّبَةً اءَنفُسُهُم بِهِ؛ فَإِنَّ العُمرَانَ مُحتَمِلٌ مَا حَمَّلتَهُ. وَإِنَّمَا يُؤ تَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ اءَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يَُعْوِزُ اءَهلُهَا لاِ شرَافِ اءَنفُسِ الوُلاَ ةِ عَلَىالجَمعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِم بِال بَقَاءِ، وَقِلَّةِ انتِفَاعِهِم بِالعِبَرِ. الخامس - افضل الكتّاب عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مى باشد، و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشودكار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و مالياتدهندگانند، بايد تلاش تو در آبادانى زمين بيشتر از جمع آورى خراج باشد كه خراج جزبا آبادانى فراهم نمى گردد، و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع بهدست آورد، شهرها را خراب ، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدّتى دوام نياورد.پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينى ماليات ، يا آفت زدگى ، يا خشك شدن آب چشمهها، يا كمى باران ، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشكسالى ، در گرفتن مالياتبه ميزانى تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگراننسازد زيرا آن ، اندوخته اى است كه در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولايتهاى تو نقشدارد، و رعيّت تو را مى ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهى شد، وبه افزايش قوّت آنان تكيّه خواهى كرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشيدى، و با گسترش عدالت در بين مردم ، و مهربانى با رعيّت ، به آنان اطمينان خواهى داشت، آنگاه اگر در آينده كارى پيش آيد و به عهده شان بگذارى ، با شادمانى خواهندپذيرفت ، زيرا عمران و آبادى قدرت تحمّل مردم را زياد مى كند. همانا ويرانى زمين بهجهت تنگدستى كشاورزان است ، و تنگدستى كشاورزان ، به جهت غارتاموال از طرف زمامدارانى است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگانعبرت نمى گيرند. پنجم - سيماى نويسندگان و منشيان ثُمَّ انظُر فِى حَالِ كُتَّابِكَ، فَوَلِّ عَلَى اءُمُورِكَ خَيرَهُم ، وَاخصُص رَسَائِلَكَ الَّتِى تُدخِلُ فِيهَا مَكَائِدَكَ وَاءَسرَارَكَ بِاءَجمَعِهِم لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَ قِ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ،فَيَجتَرِئَ بِهَا عَلَيكَ فِى خِلاَفٍ لَكَ بِحَضرَةِ مَلاٍَ وَلاَ تَقصُرُ بِهِ الغَفلَةُ عَن إِيرَادِمُكَاتَبَاتِ عُمَّالِكَ عَلَيكَ، وَإِصدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنكَ، فِيَما يَاءخُذُ لَكَ وَيُعطِىمِنكَ، وَلاَيُضعِفُ عَقدا اعتَقَدَهُ لَكَ، وَلاَ يَعجِزُ عَن إِطلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَيكَ، وَلاَ يَجهَلُ مَبلَغَ قَدرِنَفسِهِ فِى الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدرِ نَفسِهِ يَكُونُ بِقَدرِ غَيرِهِ اءَجهَلَ. ثُمَّ لاَ يَكُنِاختِيَارُكَ إِيَّاهُم عَلَى فِرَاسَتِكَ وَاستِنَامَتِكَ وَحُسنِ الظَّنِّ مِنكَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَلِفِرَاسَاتِ الوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِم وَحُسنِ خِدمَتِهِم ، وَلَيسَ وَرَاءَ ذلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَالاَْمَانَةِشَيْءٌ. وَلكِنِ اختَبِرهُم بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبلَكَ، فَاعمِد لاَِحسَنِهِم كَانَ فِىال عَامَّةِ اءَثَرا، وَاءَعرَفِهِم بِالاَْمَانَةِ وَجْها، فَإِنَّ ذلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلّهِ وَلِمَن وُلِّيتَاءَمرَهُ. وَاجعَل لِرَاء سِ كُلِّ اءَمرٍ مِن اءُمُورِكَ رَاءسا مِنهُم ، لاَ يَقهَرُهُ كَبِيرُهَا، وَلاَ يَتَشَتَّتُعَلَيهِ كَثِيرُهَا، وَمَهمَا كَانَ فِى كُتَّابِكَ مِن عَى بٍ فَتَغَابَيتَ عَنهُ اءُلزِمتَهُ. سپس در امور نويسندگان و منشيان بدرستى بينديش ، و كارهايت را به بهترين آنانواگذار، و نامه هاى محرمانه ، كه در بردارنده سياستها و اسرار تو است ، از مياننويسندگان به كسى اختصاص ده كه صالح تر از ديگران باشد، كسى كه گرامىداشتن او را به سركشى و تجاوز نكشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت كند، و دررساندن نامه كارگزارانت به تو، يا رساندن پاسخهاى تو به آنان كوتاهى نكند، ودر آن چه براى تو مى ستاند يا از طرف تو به آنانتحويل مى دهد، فراموشكار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادى سُستى نورزد، و در بر همزدن قراردادى كه به زيان توست كوتاهى نكند، و منزلت و قدر خويش را بشناسد، هماناآن كه از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگرانجاهل تر است . مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان ، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى وخوش باورى خود تكيه نمايى ، زيرا افراد زيرك با ظاهرسازى و خوش خدمتى ، نظرزمامداران را به خود جلب مى نمايند، كه در پس اين ظاهرسازى ها، نه خيرخواهى وجوددارد، و نه از امانت دارى نشانى يافت مى شود. لكن آنها را با خدماتى كه براى زمامدارانشايسته و پيشين انجام داده اند بيازماى ، به كاتبان و نويسندگانى اعتماد داشته باشكه در ميان مردم آثارى نيكو گذاشته ، و به امانتدارى از همه مشهورترند، كه چنينانتخاب درستى نشان دهنده خيرخواهى تو براى خدا، و مردمى است كه حاكم آنانى . براىهريك از كارهايت سرپرستى برگزين كه بزرگى كار بر او چيرگى نيابد، وفراوانى كار او را درمانده نسازد، و بدان كه هرگاه در كار نويسندگان و منشيان توكمبودى وجود داشته باشدكه توبى خبرباشى خطرات آن دامنگيرتوخواهدبود. السادّس - التّجار و اصحاب الصّنائع ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ، وَاءَوصِ بِهِم خَيرا: المُقِيمِ مِنهُم وَالمُضطَرِبِبِمَالِهِ، وَالمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ، فَإِنَّهُم مَوَادُّ المَنَافِعِ، وَاءَسبَابُ المَرَافِقِ، وَجُلا بُهَا مِنَالمَبَاعِدِ وَالمَطَارِحِ، فِى بَرِّكَ وَبَحرِكَ، وَسَهلِكَ وَجَبَلِكَ، وَحَيثُ لاَ يَلتَئِمُ النَّاسُلِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجتَرِؤُونَ عَلَيهَا، فَإِنَّهُم سِلمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَصُلحٌ لاَ تُخشَىغَائِلَتُهُ. وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَضرَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ. وَاعلَم - مَعَ ذلِكَ- اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا، وَاحتِكَارا لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّمافِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ، وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ. فَامنَع مِنَ الاِْحْتِكَارِ، فَإِنَّرَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ مِنهُ. وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا: بِمَوَازِينِ عَدلٍ،وَاءَسعَارٍ لاَ تُجحِفُ بِالفَرِيقَينِ مِنَ البَائِعِ وَالمُبتَاعِ. فَمَن قَارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إِيَّاهُفَنَكِّل بِهِ، وَعَاقِبهُ فِى غَيرِ إِسرَافٍ. السّابع - المحرومون ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُم ، مِنَ المَسَاكِينِ وَالُْمحْتَاجِينَوَاءَهْلِ الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى ، فَإِنَّ فِى هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعا وَمُعتَرّا، وَاحفَظ لِلّهِ مَا استَحفَظَكَ مِنحَقِّهِ فِيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مَالِكَ، ششم - سيماى بازرگانان و صاحبان صنايع سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارىسفارش كن ، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردنمى باشند، و بازرگانانى كه با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابعاصلى منفعت ، و پديد آورندگان وسايل زندگى و آسايش ، و آوردندگانوسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند، از بيابانها و درياها، و دشتها وكوهستانها، جاهاى سختى كه مردم در آن اجتماع نمى كنند، يا براى رفتن به آنجاها شجاعتندارند. بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت ،مردمى آشتى طلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كهتو به سر مى برى ، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكر دادم اين را همبدان كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله وبخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا را بههر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى همهافراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است . پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ،كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مى كرد، بايد خريد و فروش درجامعه اسلامى ، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايى كهبرفروشنده و خريدار زيانى نرساند، كسى كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر دهتا عبرت ديگران شود امّا در كيفر او اسراف نكن . هفتم - سيماى محرومان و مستضعفان سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، اززمين گيران ، نيازمندان ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتندارى نموده ، و گروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقّىباش كه خداوند براى اين طبقه معّين فرموده است ، بخشى از بيتالمال ، وَقِسما مِن غَلا تِ صَوَافِى الاِْسْلاَ مِ فِى كُلِّ بَلَدٍ، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنهُم مِثلَ الَّذِىلِلاَْدْنَى ، وَكُلُّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ. فَلاَ يَشغَلَنَّكَ عَنهُم بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لاَ تُعذَرُ بِتَضيِيعِكَالتَّافِهَ لاَِحكَامِكَ الكَثِيرَ المُهِمَّ. فَلاَ تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، وَلاَ تُصَعِّرخَدَّكَ لَهُم ، وَتَفَقَّداءُمُورَ مَن لاَ يَصِلُ إِلَيكَ مِنهُم مِمَّن تَق تَحِمُهُ العُيُونُ، وَتَحقِرُهُ الرِّجَالُ. فَفَرِّغ لاُِلئِكَثِقَتَكَ مِن اءَه لِ الخَشيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَليَرفَع إِلَيكَ اءُمُورَهُم ، ثُمَّاعمَل فِيهِم بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هؤُلاَ ءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ اءَحوَجُ إِلَىالاِْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ، وَكُلُّ فَاءَعْذِرْ إِلَى اللّهِ فِى تَاءدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيهِ. وَتَعَهَّد اءَهلَ اليُتمِوَذَوِى الرِّقَّةِ فِى السِّنِّ مِمَّن لاَ حِيلَةَ لَهُ، وَلاَ يَنصِبُ لِلمَساءَلَةِ نَفسَهُ، وَذلِكَ عَلَى الوُلاَةِثَقِيلٌ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ؛ وَقَد يُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلَى اءَقوَامٍ طَلَبُوا العَاقِبَةَ فَصَبَّرُوااءَنفُسَهُم ، وَوَثِقُوا بِصِدقِ مَوعُودِ اللّهِ لَهُم .وَاجعَل لِذَوِى الحَاجَاتِ مِنكَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فِيهِ شَخصَكَ، وَتَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عَامّافَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلّهِ الَّذِى خَلَقَكَ، وَتُقعِدَ عَنهُم جُندَكَ وَاءَعوَانَكَ مِن اءَحرَاسِكَ وَشُرَطِكَ،حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُم غَيرَ مُتَتَعتِعٍ، فَإِنِّى سَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آلهيَقُولُ فِى غَيرِ مَوطِنٍ: لَن تُقَدَّسَ اءُمَّةٌ لاَ يُؤ خَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَمُتَتَعتِعٍ. و بخشى از غلّه هاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديكترينشان سهمى مساوى وجود دارد و تومسئوول رعايت آن مى باشى مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كههرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤ وليّت هاى كوچك تر نخواهدبود، همواره در فكر مشكلات آنان باش ، و از آنان روى بر مگردان ، به ويژه اموركسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگران آنان راكوچك مى شمارند و كمتر به تو دسترسى دارند. براى اين گروه از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فروتنند انتخاب كن ، تاپيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشانبگونه اى عمل كن كه در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى ، زيرا اين گروه در ميان رعيّتبيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را بگونه اى بپرداز كه در نزد خدامعذور باشى ، از يتيمان خردسال ، و پيران سالخورده كه راه چاره اى ندارند. و دست نيازبر نمى دارند، پيوسته دلجويى كن كه مسؤ وليّتى سنگين بر دوش زمامداران است .اگر چه حق ، تمامش سنگين است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مى كند كه آخرت مى طلبند،نفس را به شكيبايى وا مى دارند، و به وعده هاى پروردگار اطمينان دارند. پس بخشى ازوقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنانرسيدگى نمايى ، و در مجلس عمومى با آنان بنشين و در برابر خدايى كه تو راآفريده فروتن باش ، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تاسخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند، من ازرسول خدا صلى الله عليه و آله بارها شنيدم كه مى فرمود : ملّتى كه حق ناتوانان رااز زورمندان ، بى اضطراب و بهانه اى باز نستاند، رستگار نخواهد شد ثُمَّ احتَمِلِ الخُرقَ مِنهُم وَالعِيَّ، وَنَحِّ عَنهُمُ الضِّيقَ وَالاَْنْفَ يَبسُطِ اللّهُ عَلَيكَ بِذ لِكَاءَكنَافَ رَحمَتِهِ، وَيُوجِبُ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ. وَاءَعطِ مَا اءَعطَيتَ هَنِيئا، وَامنَع فِى إِجمَالٍوَإِعذَارٍ! 9 الاخلاق الخاصّة للوالى ثُمَّ اءُمُورٌ مِن اءُمُورِكَ لاَ بُدَّ لَكَ مِن مُبَاشَرَتِهَا: مِنهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعيَا عَنهُ كُتَّابُكَ،وَمِنهَا إِصدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَومَ وُرُودِهَا عَلَيكَ بِمَا تَحرَجُ بِهِ صُدُورُ اءَعوَانِكَ. وَاءَمضِ لِكُلِّيَومٍ عَمَلَهُ، فَإِنَّ لِكُلِّ يَومٍ مَا فِيهِ. وَاجعَل لِنَفسِكَ فِيَما بَينَكَ وَبَينَ اللّهِ اءَفضَلَ تِلكَ المَوَاقِيتِ، وَاءَجزَلَ تِلكَ الاَْقْسَامِ،وَإِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ، وَسَلِمَت مِنهَا الرَّعِيَّةُ. وَليَكُن فِى خَاصَّةِ مَا تُخلِصُ بِهِ لِلّهِ دِينَكَ: إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِى هِيَ لَهُ خَاصَّةً، فَاءَعطِاللّهَ مِن بَدَنِكَ فِي لَيلِكَ وَنَهَارِكَ، وَوَفِّ مَا تَقَرَّبتَ بِهِ إِلَى اللّهِ مِن ذلِكَ كَامِلا غَيرَ مَثلُومٍوَلاَمَنقُوصٍ، بَالِغا مِن بَدَنِكَ مَا بَلَغَ. وَإِذَا قُمتَ فِى صَلاَ تِكَ لِلنَّاسِ، فَلاَتَكُونَنَّ مُنَفِّراوَلاَ مُضَيِّعا، فَإِنَّ فِى النَّاسِ مَن بِهِ العِلَّةُ وَلَهُ الحَاجَةُ. وَقَد سَاءَلتُ رَسُولَ اللّهِ صلىالله عليه و آله حِينَ وَجَّهَنِى إِلَى الَْيمَنِ كَيْفَ اءُصَلِّى بِهِمْ ؟ فَقَالَ: صَلِّ بِهِم كَصَلاَةِ اءَضعَفِهِم ، وَكُن بِالمُؤ مِنِينَ رَحِيما. پس درشتى و سخنانان ناهموار آنان را بر خود هموار كن ، و تنگ خويى و خود بزرگبينى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشايد، و تو را پاداشاطاعت ببخشايد، آن چه به مردم مى بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چيزى را از كسىباز مى دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد. 9 - اخلاق اختصاصى رهبرى بخشى از كارها بگونه اى است كه خود بايد انجام دهى ، مانند پاسخ دادن بهكارگزاران دولتى ، در آنجا كه منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده اند، و ديگر،بر آوردن نياز مردم در همان روزى كه به تو عرضه مى دارند، و يارانت در رفع نيازآنان ناتوانند، كار هر روز را در همان روز انجام ده ، زيرا هر روزى ، كارى مخصوص بهخود دارد. نيكوترين وقت ها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخابكن ، اگر چه همه وقت براى خداست ، آنگاه كه نيّت درست و رعيّت در آسايش قرار داشتهباشد. از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهى ، انجامواجباتى است كه ويژه پروردگار است ، پس در بخشى از شب و روز، تن را به پرستشخدا اختصاص ده ، و آن چه تو را به خدا نزديك مى كند بى عيب و نقصانى انجام ده ، اگرچه دچار خستگى جسم شوى . هنگامى كه نماز به جماعت مى خوانى ، نه با طولانى كردننماز مردم را بپراكنى و نه آن كه آن را تباه سازى ، زيرا در ميان مردم ، بيمار يا صاحبحاجتى وجود دارد، آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله مرا به يمن مى فرستاد از اوپرسيدم ، با مردم چگونه نماز بخوانم ؟فرمود: در حدّ توان ناتوانان نماز بگذار وبر مؤ منان مهربان باش وَاءَمَّا بَعدُ، فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احتِجَابَكَ عَن رَعِيَّتِكَ، فَإِنَّ احتِجَابَ الوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعبَةٌ مِنَالضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلمٍ بِالاُْمُورِ؛ وَالاِْحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُفَيَصْغُرُ عِندَهُمُ الكَبِيرُ، وَيَعظُمُ الصَّغِيرُ، وَيَقبُحُ الحَسَنَ، وَيَحسُنُ القَبِيحُ، وَيُشَابُالحَقُّ بِالبَاطِلِ. وَإِنَّمَا الوَالِى بَشَرٌ لاَ يَعرِفُ مَا تَوَارَى عَنهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ،وَلَيْسَتْ عَلَى الحَقِّسِمَاتٌتُعرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدقِ مِنَ الكَذِبِ، وَإِنَّمَا اءَنتَ اءَحَدُ رَجُلَينِ:إِمَّا امرُؤٌ سَخَت نَفسُكَ بِالبَذلِ فِى الحَقِّ، فَفِيمَ احتِجَابُكَ مِن وَاجِبِ حَقٍّ تُعطِيهِ، اءَوفِعلٍ كَرِيمٍ تُسدِيهِ! اءَو مُبتَلًى بِالمَنعِ، فَمَا اءَسرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَن مَساءَلَتِكَ إِذَااءَيِسُوا مِن بَذلِكَ! مَعَ اءَنَّ اءَكثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيكَ مِمَّا لاَ مَؤُونَةَ فِيهِ عَلَيكَ، مِن شَكَاةِمَظلِمَةٍ، اءَو طَلَبِ إِنصَافٍ فِى مُعَامَلَةٍ. 10 اخلاق القيادة مع الا رقاب ثُمَّ إِنَّ لِلوَالِى خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ استِئثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنصَافٍ فِى مُعَامَلَةٍ،فَاحسِم مَادَّةَ اءُولئِكَ بِقَطعِ اءَسبَابِ تِلكَ الاَْحْوَالِ. وَلاَ تُقطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِن حَاشِيَتِكَ وَحَامَّتِكَ قَطِيعَةً، وَلاَ يَطمَعَنَّ مِنكَ فِى اعتِقَادِ عُقدَةٍ، تَضُرُّبِمَن يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِى شِربٍ اءَو عَمَلٍ مُشتَرَكٍ، يَحمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيرِهِم ، هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، كه پنهان بودن واليان ، نمونه اى از تنگخويى و كم اطّلاعى در امور جامعه مى باشد. نهان شدن از رعيّت ، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز مى دارد، پس كار بزرگ ، اندك ، و كار اندك بزرگ جلوهمى كند، زيبا زشت ، و زشت زيبا مى نمايد، وباطل به لباس حق در آيد، همانا زمامدار، آن چه را كه مردم از او پوشيده دارند نمى داند،و حق را نيز نشانه اى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هرحال يكى از آن دو نفر مى باشى : يا خود را براى جانبازى درراه حق آماده كردى پس نسبتبه حقّ واجبى كه بايد بپردازى يا كار نيكى كه بايد انجام دهى ترسى ندارى ، پسچرا خود را پنهان مى دارى ؟ و يا مردى بخيل و تنگ نظرى ، پس مردم چون تو را بنگرندماءيوس شده از درخواست كردن باز مانند. با اينكه بسيارى از نيازمندى هاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت ، كه شكايت از ستمدارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند. 10 - اخلاق رهبرى با خويشاوندان همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه وچپاولگرند، و در معاملاتانصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان ، و به هيچكدام ازاطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن ، و بگونه اى با آنان رفتار كن كه قراردادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع ، يا زراعتمشترك ، كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند، فَيَكُونَ مَهنَاءُ ذلِكَ لَهُم دُونَكَ، وَعَيبُهُ عَلَيكَ فِى الدُّنيَا وَالاخِرَةِ. وَاءَلزِمِ الحَقَّ مَن لَزِمَهُ مِنَالقَرِيبِ وَالبَعِيدِ، وَكُن فِى ذلِكَ صَابِرا مُحتَسِبا، وَاقِعا ذلِكَ مِن قَرَابَتِكَ وَخَاصَّتِكَحَيثُ وَقَعَ، وَابتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثقُلُ عَلَيكَ مِنهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِكَ مَحمُودَةٌ. وَإِن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُبِكَ حَيفا فَاءَصحِر لَهُم بِعُذرِكَ، وَاعدِل عَنكَ ظُنُونَهُم بِإِصحَارِكَ، فَإِنَّ فِى ذلِكَ رِيَاضَةًمِنكَ لِنَفسِكَ، وَرِفقا بِرَعِيَّتِكَ، وَإِعذَارا تَبلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِن تَق وِيمِهِم عَلَى الحَقِّ. 11 اءسلوب مواجهة الا عداء وَلاَ تَدفَعَنَّ صُلحا دَعَاكَ إِلَيهِ عَدُوُّكَ وَلِلّهِ فِيهِ رِضًى ، فَإِنَّ فِى الصُّلحِ دَعَةًلِجُنُودِكَ، وَرَاحَةً مِن هُمُومِكَ، وَاءَمنا لِبِلاَدِكَ، وَلَكِنِ الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بَعدَ صُلحِهِ،فَإِنَّ العَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذ بِالحَزمِ، وَاتَّهِم فِى ذلِكَ حُسنَ الظَّنِّ. وَإِن عَقَدتَبَينَكَ وَبَينَ عَدُوِّكَ عُقدَةً، اءَو اءَلبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً، فَحُط عَهدَكَ بِالوَفَاءِ، وَارعَ ذِمَّتَكَبِالاَْمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا اءَعطَيتَ، فَإِنَّهُ لَيسَ مِن فَرَائِضِ اللّهِ شَى ءٌ النَّاسُاءَشَدُّ عَلَيهِ اجتَِماعا، مَعَ تَفَرُّقِ اءَهوَائِهِم ، وَتَشَتُّتِ آرَائِهِم ، مِن تَع ظِيمِ الوَفَاءِبِالعُهُودِ. وَقَد لَزِمَ ذلِكَ المُشرِكُونَ فِيَما بَينَهُم دُونَ المُسلِمِينَ در آن صورت سودش براى آنان ، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو است .حق رامال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز، و در اين كار شكيبا باش ، و اين شكيبايى رابه حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد،تحّمل سنگينى آن را به ياد قيامت برخود هموارساز و هرگاه رعيّت بر تو بدگمانگردد، افشاگرى نموده عذر خويش را آشكارا در ميان بگذار، و با اينكار از بدگمانىنجاتشان ده ، كه اين كار رياضتى براى خودسازى تو، و مهربانى كردن نسبت بهرعيّت است ، و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى دارد. 11 - روش برخورد با دشمن هرگز پيشنهادِ صلح از طرف دشمن را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن ، كه آسايشرزمندگان ، و آرامش فكرى تو، و امنيّت كشور در صلح تاءمين مى گردد. لكن زنهار!زنهار! از دشمن خود پس از آشتى كردن ، زيرا گاهى دشمن نزديك مى شود تا غافلگيركند، پس دورانديش باش ، و خوشبينى خود را متّهم كن .حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى ، به عهدخويش وفادار باش ، و آن چه بر عهده گرفتى امانت دار باش ، و جان خود را سپر پيمانخود گردان ، زيرا هيچ يك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست كه همه مردم جهان باتمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تاآنجا كه مشركين زمان جاهليّت به عهد و پيمانى كه با مسلمانان داشتند وفادار بودند، لِمَا استَوبَلُوا مِن عَوَاقِبِ الغَدرِ؛ فَلاَ تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، وَلاَتَخِيسَنَّ بِعَهدِكَ، وَلاَ تَختِلَنَّعَدُوَّكَ، فَإِنَّهُ لاَ يَجتَرِئُ عَلَى اللّهِ إِلا جَاهِلٌ شَقِيُّ. وَقَد جَعَلَ اللّهُ عَهدَهُ وَذِمَّتَهُ اءَمنا اءَفضَاهُبَينَ العِبَادِ بِرَحمَتِهِ، وَحَرِيما يَسكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَيَستَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ. فَلاَإِدغَالَ وَلاَ مُدَالَسَةَ وَلاَ خِدَاعَ فِيهِ، وَلاَتَعقِدعَقدا تُجَوِّزُ فِيهِ العِلَلَ، وَلاَ تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحنِقَولٍ بَعدَ التَّاءكِيدِ وَالتَّوثِقَةِ. وَلاَ يَدعُوَنَّكَ ضِيقُ اءَمرٍ، لَزِمَكَ فِيهِ عَهدُ اللّهِ، إِلَى طَلَبِانفِسَاخِهِ بِغَيرِ الحَقِّ، فَإِنَّ صَبرَكَ عَلَى ضِيقِ اءَمرٍ تَرجُو انفِرَاجَهُ وَفَضلَ عَاقِبَتِهِ،خَيرٌ مِن غَدرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ، وَاءَن تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللّهِ فِيهِ طِلبَةٌ، لاَ تَستَقبِلُ فِيهَادُنيَاكَ وَلاَ آخِرَتَكَ.
|
|
|
|
|
|
|
|