بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب گلشن ابرار جلد 2, جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ABRAR001 -
     ABRAR002 -
     ABRAR003 -
     ABRAR004 -
     ABRAR005 -
     ABRAR006 -
     ABRAR007 -
     ABRAR008 -
     ABRAR009 -
     ABRAR010 -
     ABRAR011 -
     ABRAR012 -
     ABRAR013 -
     ABRAR014 -
     ABRAR015 -
     ABRAR016 -
     ABRAR017 -
     ABRAR018 -
     ABRAR019 -
     ABRAR020 -
     ABRAR021 -
     ABRAR022 -
     ABRAR023 -
     ABRAR024 -
     ABRAR025 -
     ABRAR026 -
     ABRAR027 -
     ABRAR028 -
     ABRAR029 -
     ABRAR030 -
     FOOTNT01 -
     FOOTNT02 -
     FOOTNT03 -
     FOOTNT04 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

سيد عبدالحسين لارى
متوفاى 1307
پيشواى تنگستان
سيد على رضا سيدكبارى
ميوه اى از شجره طوبى
شب ولادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام است ، شب جمعه سوم ماه صفر 1264 ق.18/ اسفند 1266 ش . خداى جهان آفرين سيد عبدالله را فرزندى مى بخشد كه چونباقرالعلوم عليه السلام نگاهبان دين باشد ونسل امام كاظم عليه السلام را تداوم بخشد. پدر نام فرزند را ((عبدالحسين )) مى نهد.
آقا سيد عبدالله نسب از شاه ركن الدين دزفولى مى برد و در واقع از ساداتى است كه درايران نشو و نما كرده و ديگر بار آهنگ سفر به ديار يار نموده ، تا در شهر نجف اشرفسكنى گزيند و خداى هستى بخش عبدالحسين را در اين ديار به وى مى بخشد.
چيزى نمى گذرد كه سيدعبدالحسين دوران نوباوگى را طى مى كند و با راهنمايى پدرگام در راه تحصيل دانش مى نهد و به علوم دينى رو مى آورد تا رضاى الهى را فراهم كندو با آگاهى از دين ك وجودش را از نادانى رهانيدهك براى احياى ارزشهاى اسلامى درجامعه نهايت كوشش را مبذول دارد.
او براى اينكه عالمى ديندار و اسلام شناسى متبحر گردد بايد قرآن و سنت را بهصورت كامل فراگيرد و علم اخلاق و كلام و تفسير را به همراه فقه واصول آموزش بيند و توانايى درك دين الهى و استنباط احكام شرعى را بيابد. اگر او مىخواهد فقيه باشد و عالم دينى گردد بايد از هيچ يك از علوم اسلامى فروگذارى ننمايدو با استفاده از اساتيد حوزه نجف به هر يك از علوم دينى آشنايى يابد.
افق تجلى
بعد از اتمام دوره مقدماتى و سطح ، سيد مى بايست در درسهاى خارج فقه واصول حوزه نجف حاضر شود. درسهايى كه در آن ، استاد علاوه بر نظريات پيشينيان ،نظرات خود را مطرح نموده ، به نقد و بررسى آراء گذشتگان مى پردازد.
با پا نهادن به نردبان ترقى ، افق تجلى فرا روى عبدالحسين نمايان مى گردد. وىگمشده خويش را در ((آية الله العظمى سيد محمد حسن شيرازى ))مى يابد. ميرزاىشيرازى آيات الهى بر لب ، فقه جعفرى را به دلنوازى آهنگ آبشار در حوزه جارىساخته است و درختان سبز آفرينش را كه جز ستايش پروردگار به چيزى نمى انديشند،آبيارى مى كند. وى در اندك مدتى از هوش سرشار شاگردش آگاهى مى يابد و وى رامورد تجليل قرار مى دهد.
سرانجام تلاش بى وقفه سيد عبدالحسين او را به قوه استنباط احكام الهى مجهز مى نمايدو در 22 سالگى به درجه اجتهاد نائل مى آيد. آية الله سيد عبدالحسين موسوى با هجرتميرزاى شيرازى از حوزه درس آيات ديگرى هم استفاده مى نمايد.
نام فقهاى بزرگى كه پس از آشنايى با دانش وفضل شاگرد به وى اجازه اجتهاد مى دهند.
چنين است :
1. آية الله شيخ محمد حسين كاظمى (متوفى 1308 ق .)
2. آية الله محمد فاضل ايروانى (متوفى 1306 ق .)
3. آية الله شيخ لطف الله مازندرانى (متوفى 1311 ق .)
4. آية الله شيخ حسينقلى همدانى (متوفى 1311 ق .)
در اين ميان ، آية الله همدانى از بزرگان فقهاى ربانى و عارفان واصل و از پرچمداران توحيد است كه در نجف اشرف به تربيت شاگردان بسيارى توفيقيافته است .
آب حيات
ستمى كه خون آشامان انگليس به يارى رژيم قاجار در پيش گرفته اند، زندگى مردمرا به سياهى كشانده و آب حيات را از آنان دريغ داشته است . مردم بسان چمن خشكيده اى درزير پاى چكمه پوشان انگليس توان حيات از كف داده و به زردى گراييده اند. فروغزندگى از جنوب ايران رخت بربسته و خون و آتش و عفريت مرگ همه جا را فراگرفتهاست . بزرگ مردان لارستان از اين پيشامد نگران هستند. از اينروباگسيل هياءتى به عراق از زعيم عاليقدر شيعه ، فقيه مجاهد و مبارزى را مى خواهندكه توان مقابله با ظلم و استبداد را داشته باشد. كسى كه به دفع تجاوزات زورمدارانپردازد و رهبرى و مديريت جامعه اسلامى را در لارستان بر عهده گيرد.
((حاج سيد على لارى )) معروف به ((حاج على كبير)) از مجاهدان نامدار لارستانى همراهاين گروه اعزامى است . يافتن فردى ورزيده و تلاشگر و فقيه و سياستمدار و مجاهد كارآسانى نيست . مردى كه هم در مدارج علمى به اجتهادنايل آمده باشد و هم در مقابل عمل جز خدا از احدى پروا نداشته باشد و توان مديريتجامعه اسلامى در او موج زند.
ميرزاى شيرازى به هياءت لارستان مى فرمايد:
((در حال حاضر كسى را در نظر ندارم . مهلت دهيد تا در اين باره تدبيرى كنم و شخصبرازنده اى را براى شما اختيار نمايم .))
هياءت براى زيارت مرقد مولاى متقيان حضرت على بن ابيطالب عليه السلام راهى نجفمى شوند. در نجف اشرف با سيد مرتضى كشميرى ملاقات مى نمايند و سفره در دو رنجستم را به آن بزرگ بازگو كرده ، تقاضا مى كنند تا با هجرت به لار رهبرى آن دياررا بر عهده گيرد. سيد با سابقه آشنايى كه از آية الله سيد عبدالحسين لارى دارد، اينمهم را شايسته وى مى بيند و آنان را متوجه فقيه فرزانه اى مى نمايد كه در نجف اشرفبا تدريس و تاءليف فقه استدلالى به تربيت دانشجومشغول است .
حضرت آية الله سيد عبدالحسين لارى در چهل و پنج سالگى است و يكى از بزرگتريناساتيد حوزه علميه نجف . از اين رو وقتى هياءت لارى از ايشان دعوت بهعمل مى آورند، او با توجه به مسؤ وليت هاى حوزوى ، ازقبول عزيمت به ايران خوددارى مى كند.
حاج سيد على كبير با سابقه آشنايى كه از مردان خداجوى و مجاهد دارد، از همان برخورداول ، خصايص رهبرى را در وجود سيد لارى مشاهده مى كند و رهبرى لارستان را سزاوار چنينشخصيتى مى داند. وى شوريده سر، از نجف به سامرا مى رود و ماجراى نجف را با ميرزاىشيرازى در ميان مى نهد.
ميرزاى شيرازى رهبر امت اسلامى از منطقه حساس جنوب ايران و موقعيت استراتژيكى آن درمقابل استعمارگران آگاهى كامل دارد. همچنين از مجاهد مردانى كه براى حفظاستقلال اقتادى ايران در آن سرزمين تلاشهاى پيگير نموده اند و در ((تحريم تنباكو))ايفاى نقش كرده اند؛ دانشمندان مجاهدى چون سيد على اكبر مجتهدفال اسيرى كه با دعوت مردم به جهاد عمومى ، خواب راحت را از چشم دشمنان اسلام ربودو پس ‍ از چندى از سوى قاجار به بصره تبعيد گرديد.
اعزام دانشمندى ديگر به اين منطقه ، تداوم رهبرى سياسى شيعه را فراهم مى آورد.ميرزاى شيرازى با ارسال نامه اى سيد لارى را از وقايع آشفته جنوب ايران با خبر مىسازد و با استفاده از منصب ولايت فقيه بر ايشان فرض مى نمايد كه به لارستان هجرتكند.(63)
فرمان استاد و ولى فقيه براى دانشمند آگاهى چون سيد لارى جوابى جز اطاعت نمىتواند داشته باشد. از همين رو تقاضاى مردم لارستان را مى پذيرد و آماده هجرت مىگردد.
هجرت
نزديك است كه گياهان سبزدشت ، لباس مرگ بر تن كنند. ابرى باران زا بايد تاحيات را بر جانشان فرو ريزد و هجرتى از شهر زندگى سرسبزى را به ارمغانشانآورد.
هجرت سيد عبدالحسين لارى به ايران ، فصل پاييز جنوب رافصل گل كرد. ديگر بار رويش سبزه ها و شكوفه نيلوفرها آب و خاك جنوب ايران راآراست . نيلوفرهاى آبى دريا را به مرزبانى نشستند و آنان كه در خشكى بودند ازفراز مناره هاى مساجد حركات مشكوك دشمنان دين خدا را به ديده بانى نشستند.
حضرت آية الله سيد عبدالحسين موسوى لارى درسال 1309 ق . نجف اشرف را ترك مى كند و به لارستان مى رود. ميرزاى شيرازى هنگامخروج سيد لارى خطاب به حاج سيد على كبير و هياءت همراهش مى فرمايد:
((با بردن آقا سيد عبدالحسين به لارستان ، نجف را به آنجا برده اى و گهواره فضيلتو دانش را از فرزند فضيلت و علم خالى گذاردى .))
هر چند اگر سيد لارى در نجف بماند به بالاترين مدارج علمى خواهد رسيد ليكن جهاد درراه خدا مسؤ وليت سنگينى است كه او مى بايست به مثابة واجب شرعى به انجام رساند ومردم محرروم جنوب را از ستم قاجار و استعمار انگليس رهايى بخشد.
نهضت فرهنگى
لارستان منطقه بزرگى از سواحل شمالى خليج فارس است كه از بندر كنگان تابندرعباس را شامل است و شهر لار يكى از شهرهاى لرنشين استان فارس ‍ به حساب مىآيد كه سيد لارى آنجا رحل اقامت افكنده و در انديشه اصلاح نظام فرهنگى ، اقتصادى واجتماعى مردم لارستان است . تاءسيس ‍ ((حوزه علميه لار)) از نخستين گامهاى اين مردبزرگ براى رسيدن به اهداف عالى اسلامى است . آوازه تعليم و تربيت دانشجوياناسلامى طالبان علوم دينى را در آن شهر جمع مى آورد. اين دانشجويان از دور افتاده تريننقاط منطقه جنوب ايران و كشورهاى مجاور بدين سامان رو كرده اند. از داراب ، جهرم ،فسا، شيراز، بوشهر، بندرعباس ، كرمان ، سيرجان ، بندر لنگه و شهرهاى مناطق خارجاز مرز ايران چون هندوستان .
آية الله لارى با آموزش علوم اسلامى در صدد نشر معارف قرآنى در سرزمين پهناورايران است . آشنايى با دين ، شناخت هر نوع مكتب غيرمذهبى را آسان مى سازد و حدود الهىرا مشخص مى نمايد. آگاهى مردم از دين و فرهنگ اسلامى ، مصون كننده امت اسلامى از هرنوع بيمارى است . سسيد لارى با تاءسيس حوزه علميه لار، فعاليتهاى مركز بزرگ جهانشيعه را ادامه مى دهد و دانشمندان و فقهاى گرانقدرى را در آن حوزه تربيت مى نمايد.برخى از آنان عبارتنداز:
سيد عبدالباقى موسوى شيرازى ، سيد عبدالمحمد موسوى لارى ، سيد محمد حسين مجتهدلارى ، سيد احمد مجتهد فال اسيرى ، سيد عبدالمحسن مهرى ، سيد اسدالله اصفهانى ، سيدابوالحسن لارى ، سيد محمد سيرجانى ، سيد محمد على شريعتمدارى جهرمى ، شيخ محمدحسين لارى و شيخ عبدالحميد مهاجرى نوايجانى .
وى بسان ديگر علميا شيعه به اصل ولايت فقيه عقيده مند است و جدايى دين از سياست را ازشعارهاى استعمارى مى داند و فقيه جامع الشرايط را نماينده حضرت ولى عصر (عج ) مىشناسد كه در دوران غيبت كبرى نيابت عام دارد و وظيفه اش اجراى احكام اسلامى در جامعهاست .(64)
او نظامهاى حاكم و دولتهاى ستم پيشه اى چون حكومت قاجار را دولت قانونى نمى داند وخود در صدد تشكيل حكومت است تا قوانين الهى را در جامعه اجرا كند. او مى خواهد باتشكيل حكومت اسلامى به نظريه هاى فقه سياسى اسلام وجود عينى بخشد و با اجراىعدل ، مستضعفان جنوب را اميدى دوباره دهد.
ترغيب پيروان به آموزش نظامى و تشكيل گروههاى مسلح در لار از جمله فعاليتهاى او دراين زمينه است . گروههايى كه بعدها به ((تفنگچيان سيد لارى )) و ((چريكهاى فارسو سيد لارى )) مشهور مى شوند.
اين سيد مجاهد در تمامى مسائل فقهى علاوه بر جنبه هاى عبادى ، به نقش ‍ اجتماعى وسياسى آن توجه تام دارد و به موازات اعتقاد به ولايت فقيه ، احياى امر به معروف ونهى از منكر و برپايى نماز جمعه را امرى لازم مى شمارد.
زيارت
عصر مجتهد لارستان ، عصرى است كه تشيع در ايران و عراق به نشاطى كم سابقه دستيافته است . سال 1315 ق . است . سيد لارى قصد زيارت خانه خدا نموده است . هنگامرفتن ، انبوه مردم بندرلنگه به استقبال حضرت آية الله لارى ، مرجع تقليد خود مىشتابند. سيد محمد عالم بحرينى دانشمند پرهيزكار آن ديار هم بهاستقبال سيد لارى آمده است . جمعيت موج مى زند. آنها با مرجع تقليد خويش سخنها دارند واينكه او درد و شكوه هاشان را به خداى جهان آفرين بازگويد.
سيد در خانه خدا هر لحظه رهايى مردم از ستم قاجار و پيروزى حق برباطل را طلب مى كند. آية الله كرمانى كه در اين سفر مصاحب ايشان است ،نقل مى نمايد كه :
شبى از شبها با هم نشسته بوديم و صحبت مى كرديم . سيد معظم فرمود: مساءله اى برمن مشكل شده است ، ولى آن را طرح نفرمود. تا نيمه شب كهمشغول نماز شد. پس از اتمام نماز حضرت ولى عصر (عج ) را ديدار نمود و بهوصال نورانى آن حضرت توفيق يافت .
من درخشش انوار را مشاهده مى كردم كه او را فرا گرفته و صدايى مى شنيدم كه با وىتكلم مى كند ولى كيفيت مكالمه را نمى فهميدم . گويا حواس بكلى از من ربوده شده بود.
پس از ديدار با حضرت ولى عصر (عج ) به من فرمود: امام زمان - روحى له الفداء -مساءله را حل فرمود.(65)
هنگام بازگشت از حج بيت الله ، على رضاخان حاكم لار، از ورود سيد لارى جلوگيرى بهعمل آورد و اين دسيسه اى بود از سوى يهوديان مسلح بر ضد اسلام ناب محمدى .
يهوديان منطقه قبل از ورود سيد به لارستان با استفاده از اسلحه به آزار مسلمانان مىپرداختند. با آمدن ايشان فعاليتهاى زشت يهود به پايان رسيده و اينك باتوسل به مظفرالدين شاه كه پس از قتل ناصرالدين شاه به سلطنت رسيده ، مى خواهندبا ممانعت از بازگشت مجتهد سلحشور لارستان به كارهاى ناشايست خويش ادامه دهند و بهآزار و اذيت مسلمانان منطقه بپردازند.
سيد بحرينى به تهران تلگراف مى كند و پايتخت را با اطلاع مى سازد. هماهنگىنيروهاى توانمند جنوب حكومت پوسيده قاجار را تهديد مى كند. چندى نمى گذرد كه مانعبر طرف شده و يهوديان و اشراف محل با شكست مواجه مى گردند.
رهبر لارستان نخست با ارشاد و موعظه آنان را به صلح و ارامش دعوت مى كند، ليكن آنانمسلحانه به اعمال نارواى خود ادامه داده ، از قرارداد ذمه مسلمانان بيرون مى روند. سيد كهمجتهدى آگاه و با تدبير است دستور مى دهد تا تمامى يهوديان خانه و ديگراموال خود را فروخته ، در جاى ديگر مسكن گزينند. با فرمان سيد تحريكات ضداسلامىيهوديان پايان مى يابد و آنان در مهلتى كه از طرف سيد لارى داده شده ،اموال خود را به مسلمانان فروخته ، منطقه را ترك مى كنند.
پس از خروج يهوديان ، كنيسه آنان به مسجدتبديل شده ، مورد استفاده مسلمانان قرار مى گيرد.
تهاجم فرهنگى
دولت انگليس براى سلطه استعمارى خود، عده زيادى توجهى مبلغ مسيحى را به ايراناعزام مى دارد. كتب و نشريات بسيارى همراه اين گروه است . آنان زير پوشش دين مسيحبراى ترويج فرهنگ مادى غرب آمده اند تا جاى پايى در منطقه جنوب ايران باز كنند وانگليس به راحتى نقاط مهم و حساس را تصرف كند.
آية الله لارى با توجه عميقى كه به مسائل اجتماعى ايران اسلامى دارد، اينعمل انگليس را ريشه يابى كرده ، فرمان اخراج مبلغان مسيحى را صادر مى نمايد. همچنيندستور مى دهد تا كتاب گمراه كننده آنان جمع آورى شده ، از بين برود.
اين فرمان از طرف مجتهد مقتدر لار براى دولت بريتانيا گران مى آيد. چه با اين كارقدرت روحانيت شيعه و نقش رهبرى آنان در جامعه تاءييد مى شود و مردم خداجوى فارسكه از طرف دولت مستبد قاجار و استعمار انگليس به تنگ آمده اند، با نفوذ كلامى كه ازرهبر دينى خود مى بينند، به سوى وى متمايل مى گردند. انگليسى براى از بين بردنفرمان سيد و نقش چشمگير آن ، از دولت ايران مى خواهد تا مجتهد لارى را در تنگنا قراردهد و مؤ اخذه نمايد. دولت قاجار كه به صورت دولت وابسته به كشورهاى استعمارى ،ايران را اداره مى كند ((عين الملك )) را ماءمور رسيدگى به موضوع كرده ، دستور مىدهد تا با دريافت دو هزار تومان وجه كتب مصادره شده ، سيد لارى را از فعاليتهاىسياسى و فرهنگى باز دارد. اين وجه در مقايسه باكل ماليات سالانه لارستان كه چهار هزار و بيست تومان است ، مبلغ زيادى است .
عين الملك به لار مى رود و با مشاهده نيروهاى مصمم مجتهد لارستان و قاطعيت و سازشناپذيرى وى با عذرخواهى به تهران بر مى گردد.
با ناكامى عين الملك ديگر بار قدرت مجتهد لارى و نظام پوشالى استبداد آشكار مى شودو مردم لار بيش از پيش به رهبر خود گرايش پيدا مى كنند.
حكومت اسلامى لارستان
پيروزى آية الله لارى در مبارزه با جريان يهوديان مسلح و مبلغان مسيحى كه انگليس ودولت قاجار را به رسوايى كشيد و ابهت آنان را در هم شكست ، موجب گشت كه مردم سيدلارى را دانشمند دينى كه تنها به عبادات بپردازد و نماز جماعت بخواند، به شمارنياورند بلكه به مثابه رهبرى آگاه و دلسوز و خداشناس كه درمقابل ظلم مى ايستد و از هيچ چيز باكى ندارد، بشناسند. خانه سيد لارى و كوچه هاىاطراف از آن پس تنها پناهگاه مردم ستمديده گرديد. آنان دفاع ازمال و جان و ناموس خود را از وى مى خواستند. موضوعى كه سالهاى متمادى ادامه داشت وكسى نبود تا در مقابل آن همه جفا بايستد.
سيد براى مقابله با زورگويى و استعمار گروهى را تربيت كرده و با مسلح نمودن آنلباس عزا بر تن دشمنان اسلام كرده است . روز موعود فرا مى رسد. مجتهد لارستان بابيانى قاطع وجوب انحلال رژيم سلطنتى قاجار را صادر مى نمايد:
((واجب است تبديل سلطنت امويه قاجاريه به دولت حقه اسلاميه .))(66)
رزمندگان سلحشور لارستان سپاه ستم را تار و مار كرده ، عده اى را كشته و جمعى را اسيرمى نمايند و اموال حاكمان دست نشانده استعمار مصادره مى گردد. بدين ترتيب دانشمندمجاهد و فقيه سياستمدار لار مردم ستمديده فارس را از زير يوغ زورمداران زرپرسترهايى مى بخشد و فروغ عدل علوى را به ارمغان مى آورد.
حضرت آية الله العظمى ميرزاى شيرازى وقتى از اقدامات سيد مطلع مى گردد، به منظورتاءييد اقدامات وى و سپاسگزارى از او نامه اى به وى مى نگارد.(67)
حضرت آية الله سيد عبدالحسين موسوى لارى با عقيده راسخ بهاصل ولايت فقيه توانست حكومت اسلامى بر پا نمايد و احكام الهى را در آن به مورد اجراگذارد. آموزش نيروى نظامى و احداث كارخانه اسلحه سازى از جمله اقدامات اوليه او درتاءسيس حكومت اسلامى لارستان است . همچنين از دادن ماليات به دولت مستبد مركزىخوددارى نمود و پرداخت آن را تحريم كرد.(68) و با چاپ تمبر براى حكومت اسلامى ازپرداخت وجه به پست مركزى و كاغذهاى بهادار آن مقابله نمود. روى تمبرها ((پست ملتاسلام )) نگاشته شد تا از تمبرهاى دوره قاجار تمييز داده شود.
نصب ائمه جمعه براى شهرها و قصبات مجاور از ديگر كارهاى سيد لارى است . تبليغاتعملى وى كه با درستى كارگزاران حكومتى به نمايش ‍ گذارده شده است ، هر روز بروسعت حكومت اسلامى مى افزايد. چنانچه بندرعباس ، بندرلنگه ، بوشهر، استان كرمانو فارس زير نظر حكومت اسلامى قرار مى گيرد. اخبار حكومت اسلامى به مردم ستمديدهديگر شهرهاى ايران ، خبر خوشى است كه رايحه بهشتى از آن شنوده مى شود و آيه هاىسبز اميد را در دل جوانان مى كارد. اين پديده يكى از عمده ترين و پرهيجان ترينرويدادهايى است كه مردم را به نهضتى بزرگ فرا مى خواند. مشروطه خواهى مردمشهرهاى ايران كه در اندك مدتى در تمام كشور به صورت فراگير و پردامنه مطرحمى شود. برخاسته از تجربه مباركى است كه مردم لارستان آن را به رهبرى آية اللهلارى به ارمغان آورده اند.
مجتهد لارى با ورود به لارستان بر دو محور تاءكيد مى ورزد. راغب ساختن مردم بهمسائل اجتماعى و سياسى اسلام ، بازداشتن آنان از غرب گرايى .
آية الله لارى تجارت و بازرگانى استعمارگران روس و انگليس را به زيان امت اسلامىمى داند. از اين رو استعمال چاى ، قند، ادويه ، خوراك و پوشاكهايى را كه از كشورهاىخارجى - بخصوص روسيه و انگليس - وارد ايران و ساير كشورهاى اسلامى مى شود،تحريم مى نمايد. وى عقيده دارد، خارج ساختن ارز از كشورهاى اسلامى براى خريد اشياىخارجى موجب تقويت دشمنان اسلام و قدرت استعمارگران است و بدين وسيله سبب ريختهشدن خون مسلمانان و ملتهاى فقير مى گردد. همچنين ورود كالاهاى خارجى موجبات وابستگىاقتصادى را فراهم مى آورد و از ديدگاه فقهى و سياسى اسلام ، حرام است .(69)
انقلاب مشروطيت
ناصرالدين شاه قاجار با نيم قرن سلطنت جز تيره روزى چيزى بر ايران نيفزود ونواحى مختلفى از ايران جدا شد. خشم ملت با تير رعدآساى ميرزا رضا كرمانى ظهوركرد و شاه به فرعونيان تاريخ پيوست .
پيروزى نهضت تنباكو، تاءسيس حكومت اسلامى لارستان ، روشنگريهاى متفكران وروحانيانى بسان سيد جمال الدين اسد آبادى و وجود اوضاع آشفته اقتصادى و اجتماعىايران زمينه انقلاب فراگيرى را در ايران فراهم ساخت .
در اين دوره است كه سيد مجاهد حضرت آية الله لارى به دعوت انجمن ملى فارس بهشيراز مى رود و پس از زيارت آستان مقدس حضرت احمد بن موسى عليه السلام ، همانجارا مقر خويش قرار مى دهد و به حمايت از مشروطه خواهان شيراز برمى خيزد.
دستگاه دولت و عوامل مزدور قواميها حرم مقدس شاهچراغ را محاصره كرده ، گنبد را بهگلوله مى بندند و آب و نان را بر مجاهدان غيور فارس دريغ مى دارند. در پنجمين روزنبرد يكى از مجاهدان به شهادت رسيده ، دو نفر مجروح مى گردند. بازارتعطيل و كارهاى تجارى باز مى ايستد. سيد با نيرويى پنج هزار نفرى كه به((چريكهاى لارى )) مشهور شده اند، به موفقيت دست مى يابد و با حمايت نيروهاىقشقايى به رهبرى صولت الدوله و يارى تجار شيرازى و معدودى از عناصر روشنفكرموجود در فارس ، جبهه قدرتمند مشروطه خواهان در شيرازشكل مى گيرد.
شيخ زكريا انصارى ، انقلابى تندرو و شاگردى وفادار سيد، رهبرى نيروهاى نظامى رادر جبهه شرقى بر عهده دارد. نيروهاى اين جبههمتشكل از تفنگچيان ((كوهستان داراب )) است .(70)
در قسمت جنوب لارستان ، نيروهاى وفادار سيد به رهبرى مشترك مصباح اوزى و حسين حاجآبادى مسؤ ليت عمليات را در نواحى بندرعباس و بندرلنگه بر عهده دارند.
در جبهه غربى لارستان ، نيروها به رهبرى سيد حاجى بابا بيرمى و غلامحسين خانوراوى توانمندى بسيار از خود نشان داده ، بارها به نواحى ((لنگه و بستك )) و بهمقر مستبدين حمله مى برند.
جبهه بوشهر به فرماندهى زائر خضرخان تنگستانى و شيخ حسين خان چاه كوتاهىموفق به تشكيل انجمن ولايتى ميگردند و اين در حاليست كه حوزه نجف بارها از مبارزاتمجاهد نستوه لارستان حضرت آيت الله لارى حمايت كرده است .
آية الله سيد عبدالحسين لارى براى آگاهى مردم كتاب ((قانون مشروطه مشروعه )) را مىنگارد و مواضع اسلامى و انديشه هاى سياسى خود را در نظام مشروطيت بيان مى كند. ازنظر وى حكومت اسلامى با مجلس ‍ شوراكار خود را آغاز مى كند. مجلسى كه صحت آراى آندر چارچوب قوانين اسلامى مشخص مى شود. از جمله شرايط هر عضو شورا، عقيده درست ،عدم تظاهر به فسق و فجور و اطاعت از ولى فقيه است . از نظر مجتهد لارى علت تمامتباهيها و فساد روزگار در بى عدالتى ، اختلال نظام ، سوء مديريت و عدم وجود شوراىاسلامى است . رهبرى و مديريت و حكومت اسلامى از ديدگاه وى مخصوص ولى فقيه است.(71)
مجاهد نستوه زمانى به تاءليف اين كتاب گرانقدر دست مى زند كه قانون نويسان عصرمشروطيت به عنوان پيش نويس ، قانون بلژيك ، انگليس و فرانسه را پايه و اساس قرارمى دهند و هدف عمده آن است كه قانون اساسى مشروطيت تحت نفوذ قوانين غرب نگاشته وجلو اعمال حاكميت قوانين اسلامى گرفته شود.
كتاب ايشان از جمله كتب نادرى است كه در فقه سياسى و قانونگذارى اسلامى نگاشتهشده است . به عقيده او اجراى قوانين اسلامى در هيچ زمانىتعطيل بردار نيست و ((ولى فقيه )) از جانب امام معصوم عليه السلام نيابت و خلافت عامهدارد كه زندگى بشر را در غيبت معصوم بر اساس وحى تنظيم كند.(72)
چندى از انقلاب مشروطيت نگذشته كه نمايندگان نفوذى در مجلس ‍ شوراى ملى عليهپيشواى لارستان لب به سخن مى گشايند. ولى با تدبير آية الله سيد عبداللهبهبهانى مركز فتنه شناسايى و قوام الملك از كار بر كنار مى شود. اما قوام در ماهشعبان 1325 ديگر بار با سمت نائب الحاكمى به شيراز برگشته ، به قلع و قمعآزاديخواهان مى پردازد و خود كشته مى شود و غلامحسين غفارى به حكمرانى شيرازمنصوب مى گردد و روش قوام را پى مى گيرد.
حضرت آية الله لارى با ارسال تلگرافى به مجلس و حضرات آيات سيد محمدطباطبايى و سيد عبدالله بهبهانى حكايت فتنه گران را بازگو مى نمايد. حكمران شيرازاز كار بر كنار و ظل السلطان در اواخر صفر 1326 ق . به حكمرانى منصوب مى شود.
دليران تنگستانى
حضرت آية الله سيد عبدالحسين لارى با توجه به اختلاف عميق بين مشروطه خواهان واستبداد طلبان با تاءليف رساله ((قانون در اتحاد ملت و دولت )) كه در ماه محرم1326 ق . به چاپ مى رسد، به حمايت از مشروطيت مى پردازد. چه او با تيزبينىدريافته است كه اگر اين اختلافات به پايان نيابد، روزهاى تلخى در انتظار است .
محمد على شاه مجلس را به توپ مى بندد و دوره ((استبداد صغير)) شروع مى گرددولى آزاديخواهان خاموش ننشسته ، در شهرهاى تبريز، رشت ، اصفهان و لار نهضت را ادامهمى دهند.(73) سيد مرتضى مجتهد اهرمى تنگستانى از جمله كسانى است كه به دستورپيشواى جنوب در بوشهر قيام آغزيده ، به مدد رئيس على دلوارى و تفنگچيان وىبوشهر را از چنگ مستبدين خارج مى سازد.
ادارات دولتى و از جمله گمرك تصرف شده است و اعلام مشروطه صادر مى گردد. مدتىحكومت در دست وى اداره مى شود تا اينكه احمد خان دريابيگى با عده اى سرباز از سوىمحمد على ميرزاى قاجار به آنجا رفته ، با سيد اهرمى و تفنگچيان او مى جنگند و خانهسيد را به توپ مى بندند.
با كشته شدن جمعى ، دولتيان بر سيد غلبه كرده ، پس از چند روز حبس به عراق تبعيدمى شود. خوانين گراش ، بستك و شارار اوز، از نظر عنا و عداوت ديرينه كه با سيد ولاريها دارند، به دستيارى مستبدين و به فرمان دولت استبداد، خانه وى را غارت و ويرانمى كنند. و حتى كتابهاى او را به يغما برده ،اهل بينش را آواره مى نمايند و اصحابش را به جرم مشروطه خواهى و مبارزه با ظلم و ستممى كشند.(74)
حضرت آية الله لارى دستور تقاص مى دهد. قشونى از اطراف لارستان از منطقه((سورغال )) از توابع ((لامرد)) فراهم شده ، رو به ((بستك )) مركز عملياتمستبدين روانه مى شود. بستك فتح مى گردد و استبدادطلبان ضربت شديدىمتحمل مى شوند.
شب 23 ربيع الثانى 1333 ق . انگليسيها شهر بوشهر را به تصرف خويش ‍ درآورده، عبارت ((بوشهر در تصرف انگليسيها)) را روى تمبر پست ايران چاپ مى كنند.پيشواى جنوب اعلان جهاد داده ، خود براى تشويق مجاهدان به قريه ((كورده )) لارستانعزيمت مى نمايد. اين سومين اشغال بوشهر توسط انگليسى هاست . پيشتر درسال 1273 و 1323 نيز اين بندر به اشغال آنها درآمده بود كه با مجاهدات مردم جنوبآزاد مى گردد.
سال 1333 ق . ضابط و كدخداى ((دلوار))(75) رئيس على است . نيروهاى انگليسىبا دلاوريهاى مجاهدان تنگستان در حال شكست هستند كه افراد خائن بومى رئيس علىدلوارى را از پشت مورد حمله قرار داده ، به شهادت مى رسانند و بوشهر بهاشغال انگليس در مى آيد.(76)
انگليسيها كه پيشواى جنوب را بخوبى مى شناسند و با او دشمنى ديرينه دارند باعوامل داخلى و خائنين به وطن اسلامى مانند قوام الملك (فرزند قوام الملكمقتول ) و با تاءييد مخبرالسلطنه روستاى ((كورده )) را محاصره مى نمايند. آية اللهلارى به كمك رئيس على مراد از قريه خارج مى شود و در اين هنگام سيد لارى مورد اصابتتير واقع مى شود، ليكن به بدنش آسيبى نمى رسد. و خداوندمتعال او را نجات مى بخشد.
لشكر متجاوز انگليس علاوه بر خراب كردن مسجد و محراب قريه ، به لار رفته ، خانهسيد لارى را غارت نموده ، خاندان وى را به شيراز راهى مى كنند و فقيه ربانى آية اللهسيد عبدالباقى شيرازى ، داماد پيشواى تنگستان خاندان سيد را پذيرا مى شود.
پس از اين واقعه سيد بزرگوار لارى به فيروز آباد مى رود و به پيشنهاد صولتالدوله قشقايى مجاهدان را از آنجا رهبرى مى كند و خاندان سيد به فيروز آباد عزيمت مىكنند.
سال 1335 ق . انگليس به طور رسمى پليس جنوب رامتشكل از سربازان هندى تحت فرماندهى افسران انگليسىتشكيل مى دهد و براى اجراى مقاصد خود در صدد است عشاير را با خود همراه كند.
نايب كنسول انگليس تقاضاى ملاقات با صولت الدوله ، سردار عشاير را مى نمايد.ملاقات در دشت ارژن صورت مى گيرد. صولت الدوله از عمق جان نسبت به انگليسيهاتنفر دارد و وقتى ژنرال ساكس بيست و پنج هزار ليره طلا به رسم هديه به وىتعارف مى كند، جواب رد مى شنود.
رئيس پليس جنوب از نارضايتى قلبى سردار عشاير آگاه مى شود. به همين منظوربراى كسب تكليف به هندوستان مى رود. صولت الدوله طى نامه اى هشدار دهنده به ساكس، توپهاى سنگين قلعه كوب را يدك مى كشد.
صولت در صدد تهيه مهمات برمى آيد و امر به حركتايل داده ، روانه فيروز آباد مى گردد. در فيروز آباد از رئيس الوزراء نامه مى رسد كهدولت ، پليس ‍ جنوب را به رسميت نشناخته شما هم نشناسيد.
كار تعدى انگليسى ها به جايى رسيده است كه نواميس مردم مورد اهانت قرار مى گيرد.حضرت آية الله لارى با صدور حكم جهاد عليه انگليس امت اسلامى و سران عشاير را بهدفاع از مردم ستمديده جنوب دعوت مى نمايد. از آن سو سردار عشاير در برابر هزار نفراز عشاير با ايراد سخنانى مردم را به قيام عليه انگليس مى خواند.(77) پس ازسخنرانى سردار عشاير جمعيت رو به فزونى گذاشت ، مردان و زنان قشقايى هر يكبياناتى در حمايت از مبارزه با انگليس ايراد مى نمايند.
فرمان آية الله لارى پيشواى تنگستانيان توسط سردار عشاير به ايالات و عشاير مىرسد. محمدخان ، رابط مجاهدين با ناصر ديوان در باغ سراى او ديدار مى كند و اعلانجهاد از سوى رهبر جنوب را به وى مى رساند. آنگاه ناصر ديوان آمادگى خود را براىاتحاد و جنگ با دشمن اعلام مى دارد.
با اتحاد مجاهدين در كمتر از پانزده روز، شش هزار نفر آماده جهاد مى گردند. سردارعشاير تعداد مجاهدين را براى محاصره شيراز كافى ديده ، در شعبان 1336 بر ضدقشون انگليسيان اعلان جنگ مى كند و وقايع را به اطلاع احمد شاه قاجار و صمصامالسلطنه بختيارى رئيس الوزراء ايران مى رساند.
منتصرالملك داماد حبيب الله خان و قوام الملك و ضرغام الشريعه از طرف فرمانفرمادرخواست ملاقات و مذاكره با سردار عشاير مى نمايند. صولت الدوله آنها را پذيرفته ،سبب ملاقات و ماءموريت را جويا مى گردد.
منتصرالملك مى گويد آمده ام تا از طرف حضرت فرمانفرما در خصوص ‍ ترك جنگ باانگليس مذاكره كنم . صولت الدوله نمى پذيرد. انگليس كه نمى تواند صولت الدولهرا تطميع كند با عليخان سالار حشمت (برادر وى ) مذاكره نموده ، با تطميع وى در بينمجاهدان ايجاد شكاف مى نمايد و صولت الدوله مغلوب مى شود. انگليسيها در صدددستيابى به سيد لارى هستند. سيد مجاهد در ((قير))(78) است . مردم جهرم از ورودمرجع تقليد خود به ((قير)) آگاه شده ، خواستار ورودش به جهرم مى گردند.
سنگر جهاد در جهرم برپا مى شود و سيد با اعزام نمايندگانى جهاد عليه انگليس رارهبرى مى كند. در اين هنگام بندرعباس در تصرف انگليس ‍ است . آية الله لارى با فراهمسازى قشونى اين شهر را از دست انگليس ‍ خارج مى سازد.
جهاد دليرمردان جنوب و تنگستانيان به رهبرى حضرت آية الله سيد عبدالحسين لارى سببمى شود تا قسمت پهناورى از خاك مقدس ايران اسلامى از چنگ انگليسيها آزاد بماند و مردممسلمان آن ديار را از يوغ استعمار رهايى بخشد.
براستى اگر تلاشهاى پيگير و مداوم پيشواى تنگستان و مجاهد مردان آن سامان نبود،شهرهاى بسيارى از جنوب به تصرف انگليس در مى آمد و بسان هرات و قسمتهايى ازسيستان و بلوچستان از ايران اسلامى جدا مى گرديد.
خون پاك مرزبانان سرزمين حماسه ها به حيات استعمار و استثمار خاتمه داد و مانع ازرشد انگلهاى جامعه بشرى در جنوب ايران گرديد و با تزريق خون به پيكر اجتماع ،جامعه بيمار را به رشد و شادابى هدايت كرد.
جاودانه ها
حضرت آية الله لارى علاوه بر جهاد در راه خدا و تطهير جامعه از وجود ديوسيرتانى چونانگليس . با تاءليف كتب ارزشمندى در علم فقه و كلام و فقه سياسى واصول و حديث ميراث ، گرانبهايى براى آيندگان باقى گذاشت . حدودچهل اثر از ايشان شناخته شده است كه در علوم اسلامى و شيوه هاى حكومتى و قانونگذارى نگاشته شده است . بدين قرار است :
معارف السلمانى بمراتب الخلفاءالرحمانى ، رساله در عقوبت حب دنيا (عرفان السلمانىبحقائق الايمانى )، اكسيرالسعادة فى اسرارالشهادة ، استخاره نامه ، آيات الظالمين ،رساله و جيزه در كيفيت علم امام عليه السلام ، قانون در اتحاد دولت و ملت ، قانونمشروطه مشروعه ، هدايت الطالبين ، تعليقات المكاسب (در دو جلد)، كتابالاصول ، حاشيه بر فرائدالاصول شيخ انصارى (در دو جلد)، حاشيه بر شرح كبير،حاشيه بر قوانين الاصول .(79)
با توجه به زندگى سراسر مبارزه و جهاد آية الله لارى و اشتغالاتى كه اى بسا مانعفعاليت علمى و تحقيقى مى گردد، تاءليفات ارزنده ايشان در علوم مختلف حاكى از جهادقلمى و استمرار حركت فرهنگى است كه ايشان از نجف اشرف با خود همراه داشته اند.
تاءسيس حوزه علميه و پرورش شاگردان فاضلو دانشمندى چون آية الله سيد عبدالباقى موسوى شيرازى (متوفى 1354 ق .) كه بعداز ايشان از مراجع تقليد محسوب مى شود يكى ديگر از ثمراتى است كه زندگى پربارآية الله لارى بر جاى نهاد. وى در طى سى و سهسال اقامت در ايران بالغ بر پانصد نفر از طلاب و دانش پژوهان را با معارف اسلامى وعلوم اهل بيت آشنا ساخت و با سلوك خود خاص و عام را به دين و قرآن فرا خواند، اخلاقوى درس زندگى شد و رادمردانى تربيت كرد كه تا جهان باقى است بوى عطرافكارشان مشام آدمى را نوازش مى دهد.
آية الله دستغيب مى فرمايند:
روزى با پيرمردى از لار مصاحب شدم . فصل تابستان بود و شبها كوتاه . ديدم اين مردقبل از اذان صبح بيدار شد، وضو ساخت و به نماز ايستاد. وقتى از اهتمام ايشان به نمازشب پرسيدم جواب داد: آية الله لارى ما را اين گونه تربيت كرده است . مى فرمود نبايدنماز شب شما ترك شود.
پرواز
روز جمعه چهارم شوال 1342 ق . (15 ارديبهشت 1303 ه .ش ) است . آية الله لارى ازخانه خارج شده ، رو به مصلا مى نهد تا نماز جمعه را چون ديگر ايام بپا دارد پس ازاقامه نماز به سوى منزل برمى گردد. پس از چندى در جايش آرام مى گيرد. رايحه اىبهشتى شنيده مى شود. سيد پس از بيست و سهسال اقامت در لار، چهار سال در فيروز آباد و ششسال در جهرم ، در ميان مردم دلير تنگستان و مجاهدان جنوب به ديار باقى مى شتابد. هماينك مرقد مطهر آن بزرگ مجاهد در شهر جهرم به مقبره ((آقا)) مشهور و زيارتگاهپيروان خاندان عصمت و طهارت و فرزندان جهاد و شهادت است .
علامه بلاغى
متوفاى 1313ش .
روايت رويش
على عليزاده مهرانى
طليعه
علامه بلاغى از شخصيتهاى بس ارزنده و والاى تاريخ معاصر است كه زواياى زندگى ومجاهداتش كمتر مورد بررسى و ارائه قرار گرفته است . در اين نوشتار سعى شده استبا كمك خامه و رنگ واژه ها تصويرى از چهره اين بزرگمرد گمنام ترسيم گردد هر چندنامه كوچكتر و واژه ها كم رنگ تر از آنند كه از عهده چنين مهمى برآيند. اما مولانا زيباسروده است :

آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم بقدر تشنگى بايد چشيد
رويش صبح
در روز چهارشنبه اى از ماه رجب ، در يكى از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمندعامل و روحانى فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغى ، ستاره اى چشم به جهان گشود كه اميد آنمى رفت تا گمشدگان وادى شب گون نادانى را به كرانه هاى صبح اميد رساند. ايننورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان درسال 1282 ق .(80) خداوند نعمتى ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.
آل بلاغى يكى از خاندانهاى نجيب ، شريف و قديمى شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاكبسان چشمه اى پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده وهمگى به جلال و بزرگى در علم و ادب شهرت داشته اند.
جرعه نوش علم و معرفت .
محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكى را پشت سر گذاشت در بوستانهميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردى آن مكتب گرديد. علوم مقدماتى را در حضور نورانىعلماى نجف فراگرفت و تا 24 سالگى از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاىعلمى و معنوى فراوانى برد.
روان پاك بلاغى كه شيفته كسب معارف و دركفضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلىمالامال از عشق و علاقه به فراگيرى دانش و خودسازى ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تابتواند در سايه انديشه هاى بلند آن ديار، به اهداف عاليه اشنايل آيد.
ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرفتحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانوادهشريف عالم بزرگوار سيد موسى جزايرى وصلت نمود.
در سى سالگى به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاىعلمى و عملى عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش ‍ را بازلال آبهاى با صفاى آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامى ماند و از باغ و بوستانهاى نجف خوشه هاى فراوانعلم و معنويت چيد.
شيخ محمد جواد بلاغى كه سالهاى متمادى را در پى علم وعمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد ورهبر انقلابى ، ميرزا محمد تقى شيرازى شركت جست و دهسال بر سفره علمى اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاى روحى ومعنوى آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.
اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگى در درسميرزاى شيرازى شركت نمود.
راهنمايان رهرو خوبيها
انديشمندان و فرزانگانى كه علامه بلاغى در حضور نورانى آنان نشست و آموخت عبارتاند از:
1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفى 1323 ق .)
2. فقيه محقق حاج آقا رضا همدانى (متوفى 1322 ق .)
3. عالم و اصولى مدقق شيخ محمد كاظم خراسانى (متوفى 1329 ق .)
4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمى (متوفى 1354 ق .)
5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقانى (متوفى 1323 ق .)
6. علامه محدث ميرزا حسين نورى (متوفى 1320 ق .)
7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندى غروى (متوفى 1323 ق .)
8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقى شيرازى (متوفى 1338 ق .)(81)
پيوند دانش و مبارزه
اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتى بيدار و آگاه بود كه در پىاستقلال طلبى كشور عراق از يوغ استعمار انگليس درسال 1336 ق . - براى بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغوراسلامى حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .
آينده ساز دلسوز
اينك نام تنى چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مى نماييم .
1. آية الله العظمى آقاى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (متوفى 1411 ق .)
2. آية الله العظمى حاج سيد ابوالقاسم خويى (متوفى 1414 ق .)
3. آية الله العظمى آقاى حاج سيد هادى ميلانى (متوفى 1395 ق .)
4. علامه اديب آقاى ميرزا محمد على اردوباى نجفى (متوفى 1380 ق .)
5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفى 1390 ق .)
6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفى (متوفى 1386 ق .)
7. آية الله شيخ محمد مهدوى لاهيجى (متوفى 1403 ق .)
8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكرى تهرانى (متوفى 1395 ق .)
9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتى (متوفى 1405 ق .)
10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسى نجفى (متوفق 1405 ق .)
11. ميرزا محمد على مدرس خيابانى
12. استاد اديب على خاقانى
13. آية الله شيخ على محمد بروجردى (متوفى 1395 ق .)
14. شيخ مهدى بن داوودالحجار (متوفى 1358 ق .)
15. علامه محقق حاج شيخ مجتبى لنكرانى نجفى
16. آية الله سيد صدرالدين جزايرى (متوفى 1388 ق .)
17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدى قريشى
18. شيخ مرتضى مظاهرى نجفى
19. آية الله سيد مرتضى لنگرودى (متوفى 1383 ق .)
20. علامه ميرزا محمد على ادبى تهرانى
تراوش قلم
آثار سبز او در زمينه هاى فقه ، تفسير، تاريخ ،اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .
نشانه هاى ماندگار ايشان عبارت است از:
1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اى در پاسخ به پرسشهايى كه ازجبل عامل براى ايشان فرستاده و در آن شبهاتى درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلةالمدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدى الى يدن المصطفى 5. التوحيد والتثليت 6.اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدى 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدى 10. المسيح والانجيل 11. نسمات الهدى 12. المصابيح فى بعض ‍ من ابدع فى الدين فى القرنالثالث عشر 13. مصباح الهدى 14. مسئلة فى البداء 15. نورالهدى 16. اجويةالمسائل البغدادية 17. داعى الاسلام و داعى النصرانية
18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاى فقهى ، در اين ميان رساله اى دراحكام وضو به چشم مى خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسى ترجمه كرده است46. رساله اى درباره اوامر و نواهى در علم اصول 47. رساله اى در نفى تزويج امكلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اى درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسنعسكرى عليه السلام 49. رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قاديانى 50رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قاديانى 51 رد بر كتاب ((ينابيعالكلام )) 52. رساله اى در رد جرجيس سائل و هاشم عربى (اين چهار رساله در رد شبههاى مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحى نوشته است .)
53. رساله اى در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه.(82)

next page

fehrest page

back page