بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب تفسیر المیزان جلد 16, علامه محمدحسین طباطبایی رحمه الله علیه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ALMIZA01 -
     ALMIZA02 -
     ALMIZA03 -
     ALMIZA04 -
     ALMIZA05 -
     ALMIZA06 -
     ALMIZA07 -
     ALMIZA08 -
     ALMIZA09 -
     ALMIZA10 -
     ALMIZA11 -
     ALMIZA12 -
     ALMIZA13 -
     ALMIZA14 -
     ALMIZA15 -
     ALMIZA16 -
     ALMIZA17 -
     ALMIZA18 -
     ALMIZA19 -
     ALMIZA20 -
     ALMIZA21 -
     ALMIZA22 -
     ALMIZA23 -
     ALMIZA24 -
     ALMIZA25 -
     ALMIZA26 -
     ALMIZA27 -
     ALMIZA28 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

چون كسانى را كه از اطاعتم سر بر چينند از آتش دوزخ انذار مى دهم ، اما بشيرم ناميدند،براى اينكه هر كس اطاعتم كند من او را به بهشت مژده مى دهم ... تا آخر.
و در تفسير قمى در ذيل آيه (يا ايها النبى انا ارسلناك ... ودع اذاهم وتوكل على الله و كفى بالله وكيلا) از معصومنقل كرده كه فرمود: اين آيه در مكه و پنج سالقبل از هجرت نازل شد.
سوره احزاب ، آيات 49 - 62


يايها الذين آمنوا اذا نكحتم المومنات ثم طلقتموهن منقبل ان تمسوهن فمالكم عليهن من عده تعتدونها فمتعوهن و سرحوهن سراحا جميلا (49) يايهاالنبى انا احللنا لك ازوجك اللاتى آتيت اجورهن و ما ملكت يمينك مما افاء الله عليك و بناتعمك و بنات عماتك و بنات خالك و بنات خالاتك الاتى هاجرن معك و امراه مومنه ان وهبتنفسها للنبى ان اراد النبى ان يستنكحها خالصه لك من دون المؤ منين قد علمنا ما فرضناعليهم فى ازوجهم و ما ملكت ايمانهم لكيلا يكون عليك حرج و كان الله غفورا رحيما (50)ترجى من تشاء منهن و توى اليك من تشاء و من ابتغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ذلك ادنىان تقر اعينهن و لا يحزن و يرضين بما آتيتهن كلهن و الله يعلم ما فى قلوبكم و كان اللهعلى ما حليما (51) لا يحل لك النساء من بعد و لا انتبدل بهن من ازوج و لو اعجبك حسنهن الا ما ملكت يمينك و كان الله علىكل شى ء رقيبا (52) يايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يوذن لكم الى طعامغير ناظرين انئه و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستانسين لحديث انذلكم كان يوذى النبى فيستحى منكم و الله لا يستحى من الحق و اذا سالتموهن متاعا فسلوهنمن وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن و ما كان لكم ان توذوارسول الله و لا ان تنكحوا ازوجه من بعده ابدا ان ذلكم كان عندالله عظيما (53)
ان تبدوا شيا او تخفوه فان الله كان بكل شى ء عليما (54) لا جناح عليهن فى آبائهن ولا ابنائهن و لا اخوانهن و لا ابناء اخوانهن و لا ابناء اخواتهن و لا نسائهن و لا ما ملكت ايمانهنو اتقين الله ان الله كان على كل شى ء شهيدا (55) ان الله و ملئكته يصلون على النبىيايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما (56) ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهمالله فى الدنيا و الاخره و اعد لهم عذابا مهينا (57) و الذين يوذون المؤ منين و المومناتبغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا (58) يايها النبىقل لازوجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلايوذين و كان الله غفورا رحيما(59) لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا(60) ملعونين اينماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا (61) سنته الله فى الذين خلوا منقبل و لن تجد لنسته الله تبديلا (62)

ترجمه آيات
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چون زنان مومن را نكاح كرديد و بعد طلاقشان داديد، اگرقبل از نزديكى طلاق داده ايد، لازم نيست عده طلاق شما را نگه دارند، پس مى توانيد باآنان ازدواج كنيد، و (اگر بناى سازش نيست )، مى توانيد به صورتى خوش طلاق دهيد(49).
اى پيامبر اسلام ! ما همسرانت را برايت حلال كرديم ، چه آنها كه حق شان را داده اى ، و چهآنها كه كنيز تو هستند، و خدا به عنوان غنيمت نصيبت كرده ، و نيز دختران عمو، و نيزدختران عمه ، و دختران دايى ، و دختران خاله هايت ، كه با تو مهاجرت كردند، همه رابرايت حلال كرديم ، و نيز زن مومن اگر خودش را به پيغمبر ببخشد، و پيغمبر همبخواهد با او ازدواج كند، تنها اين نكاح بدون مهر براى اوست ، نه همه مؤ منين ، ما مىدانيم چه احكامى درباره همسران مؤ منين و كنيرهايشان واجب كرده ايم ، تا در اين باره حرجىبر تو نباشد، و خدا همواره آمرزنده رحيم است (50).
از آنان هر يك را بخواهى مى توانى قبول پيشنهاد را تاءخير اندازى ، و هر يك رابخواهى مى توانى پيشنهاد ازدواجش را بپذيرى ، و آن را هم كه قبلا طلاق گفته اى مىتوانى بگيرى ، اين به خوشنودى آنان ، و اينكه اندوهناك نشوند، و اينكه به همه آنچهبه آنان داده اى راضى شوند، نزديكتر است ، و خدا آنچه در دلهاى شماست مى داند، و خداداناى شكيبا است (51).
بعد از آنچه برايت شمرديم ، ديگر هيچ زنى برايتحلال نيست ، و نيز حلال نيست كه همسرانت را به همسرى ديگرمبدل كنى ، هر چند كه از كمال وى خوشت آيد، مگر كنيزان ، و خدا بر هر چيز مراقب بودهاست (52).
اى كسانى كه ايمان آورديد! به خانه هاى پيغمبر در نياييد، مگر آنكه شما را به طعامىدعوت كنند، به شرطى كه به انتظار طعام زودتر نرويد، بلكه وقتى شما را خواندند،داخل شويد، و چون طعام خورديد، متفرق گرديد، و آن جا رامحل انس و گفتگو مكنيد، كه اين ، پيغمبر را ناراحت مى كند، او از شما خجالت مى كشد، ولىخدا از بيان حق خجالت نمى كشد، و چون از همسران او چيزى مى پرسيد، از پشت پردهبپرسيد، اين براى طهارت دل شما و دل آنان بهتر است ، و شما حق نداريدرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را اذيت كنيد، و بعد از مرگش با همسران اوازدواج نماييد، اين كار تا ابد ممنوع است ، چون نزد خدا كارى عظيم است (53).
چه آنكه چيزى را اظهار كنيد، و چه پنهان داريد، خدا به هر چيزى دانا است (54).
هيچ حرجى براى همسران در خصوص نامبردگان زير نيست ، يعنى لازم نيست خود را دربرابر پدران ، فرزندان ، برادران ، و برادرزادگان ، پسران خواهران ، زنان ايشان وكنيزانى كه دارند بپوشانند، و بايد كه از خدا بترسند، كه خدا همواره بر هر چيزىشاهد و ناظر است (55).
خدا و فرشتگان او بر پيامبر اسلام درود مى فرستند، شما هم اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او صلوات بفرستيد، و آن طور كه بايد تسليم شويد (56).
خدا آن كسانى را كه او و پيامبرش را اذيت مى كنند، در دنيا و آخرت لعنت كرده ، و عذابىخوار كننده براى ايشان مهيا نموده (57).
و كسانى كه مؤ منين و زنان مومن را بدون جرم اذيت مى كنند، مرتكب بهتان و گناهى بزرگمى شوند (58).
هان اى پيامبر! به همسرانت ، و دخترانت و زنان مؤ منين ، بگو تا جلباب خود پيش بكشند،بدين وسيله بهتر معلوم مى شود كه زن مسلمانند، در نتيجه اذيت نمى بينند، و خدا هموارهآمرزنده رحيم است (59).
اگر منافقان و بيماردلان و گل آلودكنندگان جو مدينه ، دست بر ندارند، تو را عليهآنان ماءمور مى كنيم ، تا ديگر جز مدتى كوتاه در مجاورتت نمانند (60).
در حالى كه ملعون و رانده باشند، به طورى كه هر جا ديده شوند كشته شوند (61).
سنت خدا در اقوام گذشته و قبل از اين نيز همين بود، و تو هرگز سنت خدا را دگرگوننخواهى ديد (62).
بيان آيات
بيان آيات مربوط به نكاح و طلاق كه بعضى مخصوص پيامبر (صلى الله عليهوآله و سلم ) و برخى راجع به همه مسلمانان است
اين آيات احكام متفرقى را متضمن است كه بعضى از آنها مخصوصرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و همسران او، و بعضى ديگر مربوط به عموممسلمانان است .


يا ايها الذين آمنوا، اذا نكحتم المومنات ثم طلقتموهن منقبل ان تمسوهن فما لكم عليهن من عده تعتدونها فمتعوهن و سرحوهن سراحا جميلا



منظور از نكاح زنان ، عقد كردن آنان است ، و كلمه (مس ) به معناىدخول و انجام دادن عمل زناشويى است . و منظور از (متعوهن ) اين است كه چيزى ازمال به ايشان بدهند، كه مناسب حال و شاءن ايشان باشد، و كلمه (تسريح بهجميل )، به معناى اين است كه بدون نزاع و خصومت طلاق دهند.
و معناى آيه اين است كه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! وقتى زنان را طلاق مى دهيد، بعداز آنكه با ايشان عقد ازدواج بسته ايد، و قبل از اينكهعمل زناشويى با ايشان انجام داده باشيد، ديگر لازم نيست زن مطلقه شما عده نگه دارد، وبر شما واجب است كه اولا بدون خشونت و خصومت طلاق دهيد، و در ثانى با چيزى ازمال بهره مندشان كنيد.
اين آيه مطلق است ، و آن موردى را كه مهر براى زن معين كرده باشند، و نيز موردى را كهمعين نكرده باشند شامل است ، و خلاصه به اطلاقششامل مى شود آنجا را هم كه مهر معين كرده اند، و مى فرمايد هم بايد مهر بدهيد، و هم بهچيزى از مال بهره مندشان كنيد.
چون هر دو صورت را شامل بود، آيه (و ان طلقتموهن منقبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فريضه فنصف ما فرضتم ) آن را مقيد به صورتىمى كند، كه مهريه معين نكرده باشند، چون آيه مزبور مى فرمايد: و چون زنان راقبل از آنكه عمل زناشويى انجام داده باشيد طلاق دهيد، در صورتى كه مهر براى ايشانمعين كرده ايد، تنها نصف مهر را مى برند، آنگاه آيه مورد بحث در جايى حجت مى شود كهمهر معين نكرده باشند.


يا ايها النبى انا احللنا لك ازواجك اللاتى آتيت اجورهن ...



بيان هفت طائفه از زنان كه خدا در پيامبر(ص)حلال كرده است
خداى سبحان در اين آيه شريفه براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى كنداز زنان آنچه من حلال كرده ام هفت طايفه اند، طايفهاول : (ازواجك اللاتى آتيت اجورهن ) كه مراد از (اجور) مهريه ها است ، طايفه دوم :(و ما ملكت يمينك مما افاء الله عليك ) يعنى كنيزانى كه به عنوان غنيمت و در جنگها خدادر اختيار شما قرار داد، و اگر ملك يمين (كنيز) را مقيد به (ما افاء الله عليك - آنچهخدا به عنوان غنيمت نصيب تو كرد)، نمود صرفا به منظور توضيح بود، نه احتراز،نظير تقييدى كه در ازدواج كرد، و فرمود: همسرانى كه مهرشان را داده اى .
سوم و چهارمين طايفه از زنانى كه حلالند، يعنى مى توان با آنان ازدواج كرد، (وبنات عمك و بنات عماتك ) دختر عموها و دختر عمه هايند، بعضى از مفسرين گفته اند:منظور از اين دو طايفه زنان قريشند.
پنجم و ششمين طايفه : (و بنات خالك و بنات خالاتك ) دختران دايى و دختران خالهاند، بعضى از مفسرين گفته اند يعنى زنان بنى زهره ، و قيد (اللاتى هاجرن معك -آنهايى كه با تو هجرت كرده اند) - به طورى كه در مجمع البيان گفته - مربوطبه قبل از تحليل غير مهاجرات و نسخ آيه مورد بحث است ، يعنى مربوط به ايامى استكه ازدواج آن جناب با غير زنان هجرت كرده حلال نبوده ، لذا در اين آيه فرموده : زناننامبرده به شرطى بر تو حلالند كه با تو هجرت كرده باشند، و گر نه ازدواج توبا آنان حرام است .
هفتم از زنانى كه آن جناب مى توانسته با آنان ازدواج كند: (و امراه مومنه ان وهبت نفسهاللنبى ان اراد النبى ان يستنكحها) زن مومنه اى است كه خود را بهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ببخشد و آن جناب هم بخواهد با او ازدواج كند،كه خداوند چنين زنى را كه بخواهد بدون مهريه خود را در اختيار آن جناب بگذارد، براىآن جناب حلال كرده است ، اگر بخواهد مى تواند با او ازدواج كند. (خالصه لك من دونالمؤ منين ) - اين جمله اعلام مى دارد كه اين حكم - يعنىحلال شدن زنى براى مردى بصرف اينكه خود را به او ببخشد، از خصايصى است كهمختص به آن جناب است ، و در مؤ منين جريان ندارد، (قد علمنا ما فرضنا عليهم فىازواجهم و ما ملكت ايمانهم ) اين جمله حكم اختصاص را تقرير مى كند و مى فرمايد: آنچهبراى مؤ منين حلال و فرض كرديم مى دانيم كه چه زنى و چه كنيزى بر آنانحلال شد.
(لكيلا يكون عليك حرج ) - اين جمله حكمى را كه در صدر آيه بود، و مى فرمود:(انا احللنا لك ) تعليل مى كند، ممكن هم هستتعليل ذيل آيه باشد، و بفهماند كه چرا اين حكم مخصوص تو است ، ولىاحتمال اول روشن تر به نظر مى رسد، به خاطر اينكه مضمون آيه بيان رحمتهاى الهىنسبت به آن جناب ، و تنزيه ساحت مقدس او بود، و آيه با دو كلمه (غفور) و (رحيم) ختم شد.


ترجى من تشاء منهن و تووى اليك من تشاء...



كلمه (ترجى ) از مصدر (ارجاء) است ، كه به معناى تاخير و دور كردن است ، و دراينجا كنايه است از رد و نپذيرفتن ، و كلمه (تووى ) از (ايواء) است ، كه به معناىاسكان دادن در مكان مى آيد، و اين نيز كنايه است از پذيرفتن و به خود نزديك كردن .
سياق آيات دلالت دارد بر اينكه مراد از اين كلام اين است كهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مخير است درقبول و يا رد آن زنى كه خود را به وى بخشيده .
(و من ابتغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ) - كلمه (ابتغاء) به معناى طلب است ، ومعناى جمله اين است كه اگر يكى از آنهايى كه بعد از آنكه خود را به تو بخشيد ردكردى ، دوباره خواستى بپذيرى منعى بر تو نيست ، مى توانى بپذيرى ، نه گناهىدارد، و نه سرزنش مى شوى .
و ممكن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسيم بين همسران ، و اينكه آن جنابمى تواند اصلا خود را در بين همسرانش تقسيم نكند، و مقيد نسازد كه هر شب به خانهيكى برود، و به فرضى هم كه تقسيم كرد، مى تواند اين تقسيم را به هم بزند، و يانوبت كسى را كه موخر است مقدم ، و آن كس را كه مقدم است موخر كند، و يا آنكه اصلا بايكى از همسران متاركه كند، و قسمتى به او ندهد، و يا اگر متاركه كرده ، دوباره او رابه خود نزديك كند، و اين معنا با جمله (و من ابتغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ذلك ادنى...) نزديك تر است ، و بهتر مى سازد، چونحاصل آن اين است كه : اگر همسرى را كه قبلا كنار زده بودى ، دوباره بخواهى نزديكسازى ، مى توانى ، و هيچ حرجى بر تو نيست ، و بلكه اين بهتر و نزديك تر است بهاينكه چشمشان روشن شود، يعنى خوشحال شوند، و راضى گردند به آنچه تو دراختيارشان قرار داده اى ، و خدا آنچه در دلهاى شماست مى داند، چون آنكه قسمتش را پيشانداخته اى خوشحال ، و آنكه عقب انداخته اى به اميد روزى مى نشيند كه قسمتش جلو بيفتد.
(و كان الله عليما حليما) - يعنى خدا مصالح بندگان خود را مى داند، و چون (حليم) است در عقوبت آنان عجله نمى كند.
در اين آيه اقوال مختلف ديگرى هست كه آنچه ما گفتيم با سياق آيه ، و سياق آيات سابقبر آن سازگارتر است ، رواياتى هم كه از ائمهاهل بيت (عليهم السلام ) رسيده ، همين معنا را تاءييد مى كند، و به زودى آن روايات از نظرخواننده خواهد گذشت .


لا يحل لك النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج و لو اعجبك حسنهن ...



ظاهر آيه به فرضى كه مستقل از ماقبل باشد، واتصال بدان نداشته باشد، اين است كه زنان را بر آن جناب حرام مى كند، مگر آن زنىكه آن جناب مختارش كند، و آن زن خدا را اختيار كند، اين كه فرمود: جايز نيست زنان راعوض كنى ، خود مؤ يد اين احتمال است .
و ليكن اگر فرض شود كه متصل به ماقبل است كه مى فرمايد: (انا احللنا لك ...)،در اين صورت مفادش تحريم ماسواى شش ‍ طايفه اى است كه قبلا شمرد.
و در بعضى روايات از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده كه مراد از آيه شريفه تحريمآن زنانى است كه در آيه (حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم ) نام برده شده اند.
پس معناى كلمه بعد در جمله (لا يحل لك النساء من بعد) بعد از زنانى است كه خدا ورسول را برگزيدند، كه همان نه زن نامبرده اند، و يا بعد از آنانكه در آيه (انااحللنا لك ) برايت شمرديم مى باشد، و يا بعد از زنان حلالى كه برايت معين كرديم، كه بنا به احتمال سوم مقصودنان محرم خواهد بود.
(و لا ان تبدل بهن من ازواج ) - يعنى و ديگر نمى توانى بعضى از همسرانت را طلاقگفته و به جاى آنان همسرانى ديگر بگيرى (الا ما ملكت يمينك ) يعنى مگر كنيزكان ، واين استثناء از صدر آيه است ، كه مى فرمود: (لايحل لك النساء).
(و كان الله على كل شى ء رقيبا) معناى اين جمله روشن است ، و منظور از آن تحذير، وزنهار دادن مردم است از مخالفت .


يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يوذن لكم ... من الحق



كلمه (الا) استثناء از نهى است ، و جمله (الى طعام ) متعلق است به اذن ، و جمله (غيرناظرين انيه ) معنايش اين است كه منتظر ورود ظرف طعام نباشيد، و خلاصه زياد مزاحم اونشويد، كه به انتظار رسيدن طعام زودتر از موعد حاضر شويد، و در نتيجه وقتبيشترى از او تلف كنيد.
جمله (و لكن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا - وقتى دعوت مى شويدداخل خانه اش بشويد (نه قبل از موعد)، و وقتى غذا خورديد متفرق شويد) اين وظيفه رابيان مى كند، و جمله ( و لا مستانسين لحديث - ومنزل او را محل انس و گفت و شنود قرار ندهيد) عطف است بر جمله (غير ناظرين انيه ) وجمله حاليه اى است بعد از جمله حاليه ديگر، كه مجموعا مى فهماند، نهقبل از طعام به انتظار رسيدن طعام در آنجا بنشينيد، و نه بعد از صرف طعام جا خوشكرده و منزل او را محل انس و نقالى قرار دهيد.
(ان ذلكم كان يوذى النبى فيستحيى منكم - اينعمل شما هميشه باعث اذيت پيغمبر است ، و او شرم مى كند از شما كه بگويد بيرونشويد) اين جمله نهى قبلى را كه مى فرمود: درمنزل وى زياد ننشينيد، تعليل مى كند، و مى فرمايد علتش اين است كه اينعمل شما مايه اذيت پيغمبر است و او از شما شرم دارد، كه تقاضا كند بيرون شويد، (والله لا يستحيى من الحق - و خدا از بيان حق شرم نمى كند) و حق در اينجا همان خاطرنشانساختن ، و اعلام اين معنا است ، كه پيغمبر از طرز رفتار شما ناراحت مى شود، و نيز حقعبارت است از همان ادب لايقى كه قبلا به مردم ياد داد.
دستور به مسلمانان كه از وراى حجاب با همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم) ملاقات كنند


و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن



ضمير (هن ) به همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر مى گردد، و درخواست متاع از ايشان ، كنايه است از اينكه مردم با ايشان درباره حوائجى كه دارندسوال كنند، و معنايش اين است كه اگر به خاطر حاجتى كه برايتان پيش آمده ، ناگزيرشديد با يكى از همسران آن جناب صحبتى بكنيد، از پس پرده صحبت كنيد، (ذلكم اطهرلقلوبكم و قلوبهن ) اين جمله مصلحت حكم مزبور را بيان مى كند، و مى فرمايد: براىاينكه وقتى از پشت پرده با ايشان صحبت كنيد، دلهايتان دچار وسوسه نمى شود، و درنتيجه اين رويه ، دلهايتان را پاكتر نگه مى دارد.


و ما كان لكم ان توذوا رسول الله و لا ان تنكحوا ازواجه من بعده ابدا...



شما را نمى سزد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را با مخالفت كردندستوراتش - چه آنها كه در خصوص همسرانش ‍ داده ، و چه غير آنها - او را اذيت كنيد، ونيز سزاوار نيست كه شما بعد از در گذشت او با يكى از همسرانش ازدواج كنيد، چون اينعمل نزد خدا جرمى است بزرگ .
در اين آيه اشعارى هست به اينكه گويا بعضى از مسلمانان گفته اند كه بعد از درگذشت او همسرانش را مى گيريم ، و به طورى كه در بحث روايتى آينده خواهيد خواند،همينطور هم بوده .


ان تبدوا شيئا او تخفوه فان الله كان بكل شى ء عليما



معناى اين آيه روشن است ، و در حقيقت تنبيهى است با لحن تهديد عليه كسانى كه آن جنابرا اذيت مى كرده اند، و يا مى گفته اند كه پس از وى با فلان همسرش ازدواج خواهيم كرد.


لا جناح عليهن فى آبائهن ...



ضمير (عليهن ) باز به همسران آن جناب بر مى گردد، و در حقيقت آيه شريفه درمعناى استثنايى است از عموميت حكم حجاب ، مى فرمايد: اينكه گفتيم مسلمانها بايد از پسحجاب با ايشان گفتگو كنند، شامل پدران ، فرزندان ، و برادران ، برادر زادگان ،خواهر زادگان ، و خلاصه محرمهاى ايشان نمى شود، نامبردگان مى توانند بدون حجاببا آنان گفتگو كنند بعضى از مفسرين گفته اند: اگر عموها و داييهاى آنان را نام نبرد،براى اين است كه ممكن بود عموى يكى از زنانرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بعد از گفتگوى با او برود، و براى پسرشتعريف كند، كه برادر زاده و يا خواهرزاده من فلانى چنين و چنان است .
و نيز زنان قوم و خويش ايشان را نيز استثناء كرده ، و اينكه فرموده : زنان ايشان ،اشاره دارد به اينكه مراد از زنان ايشان تنها آن زنان ازفاميل ايشان است كه ايمان داشته با شند، نه كفار، همچنان كه در تفسير كلمه (اونسائهن ) نيز اين معنا خاطر نشان شده ، و نيز از كسانى كه استثناء شده اند، كنيزان وغلامان خود ايشان است .
(و اتقين الله ان الله كان على كل شى ء شهيدا) - در اين جمله حكم مذكور تاكيد شده ،و بخصوص از جهت التفاتى كه از غيبت به خطاب شده ، و با اينكه سياققبل از اين جمله زنان را غايب گرفته بود، در اين جمله خطاب به خود ايشان كرده ، كه(و اتقين الله - از خدا بترسيد) اين تاكيد روشن تر به چشم مى خورد.


ان الله و ملئكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما



معناى صلات خدا و ملائكه و مؤ منين بر پيامبر اكرم (ص )
قبلا گفتيم كه كلمه (صلوه ) در اصل به معناى انعطاف بوده ، و صلات خدا برپيغمبر به معناى انعطاف او به وى است ، به وسيله رحمتش ، البته انعطافى مطلق ، چوندر آيه شريفه صلات را مقيد به قيدى نكرده ، و همچنين صلات ملائكه او بر آن جناب ،انعطاف ايشان است بر وى ، به اينكه او را تزكيه نموده و برايش استغفار كنند، وصلات مؤ منين بر او انعطاف ايشان است به وسيله درخواست رحمت براى او.
و در اينكه قبل از امر به مؤ منين كه بر او صلوات بفرستيد، نخست صلات خود و ملائكهخود را ذكر كرده ، دلالتى هست بر اينكه صلوات مؤ منين بر آن جناب به پيروى خداىسبحان ، و متابعت ملائكه اوست ، و اين خود نهى آينده را تاكيد مى كند.
از طريق شيعه و سنى هم روايت بسيار زياد رسيده ، در اينكه طريق صلوات فرستادن مؤمنين بر آن جناب ، اين است كه از خدا بخواهند بر او وآل او صلوات بفرستد.


ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا و الاخره واعدلهم عذابا مهينا



همه مى دانيم كه خداى تعالى منزه است از اينكه كسى او را بيازارد، و يا هر چيزى كهبويى از نقص و خوارى داشته باشد به ساحت او راه يابد، پس اگر در آيه مورد بحثمى بينيم كه خدا را در اذيت شدن با رسولش شريك كرده مى فهميم كه خواسته است ازرسول خود احترام كرده باشد، و نيز اشاره كند به اينكه هر كس قصد سويى نسبت بهرسول كند، در حقيقت نسبت به خدا هم كرده ، چونرسول بدان جهت كه رسول است ، هدفى جز خدا ندارد، پس هر كس او را قصد كند، چه بهخير و چه به سوء، خدا را قصد كرده است .
معناى اينكه خدا آزاردهندگان پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) را در دنيا وآخرتلعنت كرده است
در آيه مورد بحث افرادى كه در صدد بر مى آيند كهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را اذيت كنند، به لعنت در دنيا و آخرت وعده دادهشده اند، و (لعنت ) به معناى دور كردن از رحمت است ، و چون رحمت مخصوص به مؤ منين، عبارت است از هدايت به سوى عقايد حق ، و ايمان حقيقى وبدنبال آن عمل صالح ، در نتيجه دورى از رحمت در دنيا، به معناى محروميت او از اين هدايتاست ، و اين محروم ساختن جنبه كيفر دارد، و در نتيجه همان طبع قلوبى است كه در آيه(لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه ) و آيه (و لكن لعنهم الله بكفرهم فلا يومنون الاقليلا) و آيه (اولئك الذين لعنهم الله ، فاصمهم و اعمى ابصارهم ) به آن اشارهنموده ، و آيه شريفه مورد بحث با اين آيات منطبق است .
اين معناى لعنت در دنيا، و اما لعنت در آخرت به معناى دور كردن از رحمت قرب است ، كه بازدر جاى ديگر فرموده : (كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون ).
در آيه مورد بحث بعد از لعنت آزار كنندگانرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در دنيا و آخرت اين تهديد را كرده كه براىآنان و براى آخرتشان عذابى خوار كننده تهيه كرده است . و اگر عذابشان را به وصفخوار كننده توصيف كرده ، بدان جهت است كه تلافى استكبار آنان باشد، چون اينان دردنيا، خدا و رسول را اهانت مى كردند، در مقابل اين رفتارشان عذابشان خوار كننده خواهدبود.


و الذين يوذون المؤ منين و المومنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا



وجه اينكه آزار مؤ منين را (بهتان ) و (اثم مبين ) خواند
در اين آيه ايذاء مؤ منين و مومنات را در گناه بودن ، مقيد كرده به قيد (بغير ما اكتسبوا- بدون اينكه تقصيرى كرده باشند) و اين براى آن است كهشامل صورت قصاص و حد شرعى ، و تعزير نشود، چون ايذاى مؤ منين و مومنات ، در اينچند صورت گناه نيست ، زيرا خود شارع اجازه داده ، تا مظلوم از ظالم خود قصاص بگيرد،و به حاكم شرع اجازه داده تا بعضى از گنهكاران را حد بزند، و بعضى ديگر را تنبيهكند.
و اما در غير اين چند صورت خداى تعالى آزار مؤ منين و مومنات رااحتمال (و زير بار و بال رفتن ) بهتان و اثم مبين خوانده . و بهتان عبارت است از دروغبستن به كسى در پيش روى خود او، و اگر ايذاى مؤ منين را بهتان خوانده ، وجهش اين استكه آزار دهنده مؤ منين حتما پيش خودش علتى براى اين كار درست كرده ، علتى كه از نظراو جرم است ، مثلا پيش خودش گفته : فلانى چرا چنين گفت ؟ و چرا چنين كرد؟ گفته و كردهاو را جرم حساب مى كند، در حالى كه در واقع جرمى نيست ، و اين همان دروغ بستن ، و نسبتجرم به بى گناهى دادن است ، و گفتيم كه اين طور نسبت دادن بهتان است .
و اگر آن را اثم مبين خواند، بدين جهت است كه گناه بودن افتراء و بهتان ، از چيرهايىاست كه عقل انسان آن را درك مى كند، و احتياجى ندارد به اينكه از ناحيه شرع نهيى درمورد آن صادر شود.


يا ايها النبى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلابيبهن ...



كلمه (جلابيب ) جمع جلباب است ، و آن جامه اى است سرتاسرى كه تمامى بدن را مىپوشاند، و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود، و منظور ازجمله (پيش بكشند مقدارى از جلباب خود را)، اين است كه آن را طورى بپوشند كه زيرگلو و سينه هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد.
(ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين ) - يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن بهاينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك تر است ، در نتيجه وقتى به اين عنوانشناخته شدند، ديگر اذيت نمى شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى گردند.
بعضى از مفسرين در معناى آن گفته اند: اين پوشيدگى ، نزديك تر بودن ايشان بهمسلمان بودن و آزاد بودن را مى شناساند، چون زنان غير مسلمان ، و نيز كنيزان در آن دورهحجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتيجه كسى متعرض آنان نمى شد، وحتى كسى نمى پنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند، و از ملت يهود و نصارى هستندليكن معناى اول به ذهن نزديك تر است .
تهديد منافقين و بيماردلان و شايعه پرااكنان به اخراج از شهر و مدور ساختنخونشان، اگر از فساد دست نكشند


لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينه لنغرينكبهم ...



كلمه (انتهاء) به معناى امتناع از عملى و ترك كردن آن است ، و كلمه (مرجفون ) جمعاسم فاعل از (ارجاف ) است ، و (ارجاف ) به معناى اشاعهباطل ، و در سايه آن استفاده هاى نامشروع بردن است ، و ياحداقل مردم را دچار اضطراب كردن است .
و كلمه (لنغرينك ) از (اغراء) است ، و (اغراء) به معناى تحريك كسى است بهانجام عملى .
و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم ، اگر منافقين و بيماردلان دست از فسادانگيزى بر ندارند، و كسانى كه اخبار و شايعات دروغى در بين مردم انتشار مى دهند، تااز آب گل آلود اغراض شيطانى خود را بدست آورند، و ياحداقل در بين مسلمانان دلهره و اضطراب پديد آورند، تو را ماءمور مى كنيم تا عليهايشان قيام كنى ، و نگذارى در مدينه در جوارت زندگى كنند، بلكه از اين شهربيرونشان كنى ، و جز مدتى كم مهلتشان ندهى ، و منظور از اين مدت كم فاصله بين مامورشدن ، و ماءموريت را انجام دادن است .


ملعونين اين ما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا



كلمه (ثقفوا) مجهول ماضى از ماده (ثقف ) است ، كه به معناى ادراك ، و ظفر يافتنبه چيزى است ، و جمله مورد بحث حاليه است ، كهحال منافقين و آن دو طايفه ديگر را بيان مى كند، وحاصل مجموع اين حال و آن صاحب حال ، اين مى شود كه اگر سه طايفه مذكور دست ازفساد برندارند، تو را عليه آنان مى شورانيم ، در حالى كه اين سه طايفه هر جا كهيافت شوند ملعون باشند، و خونشان براى همه مسلمانان هدر باشد.


سنه الله فى الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنه الله تبديلا



كلمه (سنه ) به معناى طريقه معمول و رايج است ، كه به طبع خود غالبا يا دائماجارى باشد.
خداى سبحان مى فرمايد: اين عذاب و نكالى كه به منافقين و آن دو طايفه ديگر وعده داديمو گفتيم كه تبعيدشان مى كنيم و خونشان را هدر مى سازيم ، سنتى است از خدا كه درامتهاى پيشين نيز جارى ساخته ، هر وقت قومى به راه فساد انگيزى و ايجاد فتنه افتادند،و خواستند تا بمنظور استفاده هاى نامشروع ، در بين مردم اضطراب افكنده ، تا در طغيان وسركشى بى مانع باشند، ما آنان را به همين طريق گرفتيم ، و تو هرگز دگرگونىدر سنت خدا نخواهى يافت ، پس در شما امت همان جارى مى شود كه در امتهاىقبل از شما جارى شد.
بحث روايتى
چند روايت درباره احكام و آداب طلاق
در كتاب فقيه آمده كه عمرو بن شمر، از جابر، از امام باقر (عليه السلام ) روايت كردكه در ذيل كلام خداى عزوجل (ثم طلقتموهن منقبل ان تمسوهن فما لكم عليهن من عده تعتدونها فمتعوهن و سرحوهن سراحا جميلا) فرموده: (متعوهن ) معنايش اين است كه تا آن جا كه مى توانيد به ايشان نيكى كنيد، چون زنطلاق گرفته با نكبت ، وحشت ، اندوه بزرگ ، و شماتت دشمنان ، به خانه خود بر مىگردد، و چون خدا خودش كريم و با حياء است ،اهل كرامت و حياء را دوست مى دارد، و گرامى ترين شما كسى است كه نسبت به همسر خودكرامت و بزرگوارى بيشترى داشته باشد.
و در كافى به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده ، كه درپاسخ اين مساله كه مردى همسرش را قبل از آنكهعمل زناشويى با وى انجام دهد طلاق داده ، فرمود: اگر مهرش را معين كرده ، نصف آن رابايد بدهد، و اگر معين نشده ، بايد به مقدار پولى كه معمولا بهمثل چنين زنى مى دهند، او را بهره مند سازد.
مؤ لف : روايات در اين معنا بسيار است ، و همه آنها بر اين اساس صحيح است كه همانطوركه در تفسير آيه گفتيم - آيه شريفه با آيه سوره بقره تخصيص خورده باشد.
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از حبيب بن ثابت روايت كرده كه گفت : مردى نزدعلى بن الحسين (عليهماالسلام ) آمد، و از او درباره شخصىسوال كرد كه گفته است اگر من با فلان زن ازدواج كنم او خود بخود مطلقه باشد،حال آيا مى تواند با او ازدواج كند؟ فرمود: اين سخن او هيچ اثرى ندارد، چون طلاق بعداز ازدواج است ، و قبل از ازدواج اثرى ندارد، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: (يا ايهاالذين آمنوا اذا نكحتم المومنات ثم طلقتموهن ).
مؤ لف : اين روايت را صاحب مجمع البيان نيز از حبيب بن ثابت از آن جنابنقل كرده .
و نيز در الدر المنثور است كه ابن ماجه ، و ابن مردويه ، از مسور بن مخرمه ، ازرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: طلاققبل از نكاح ، و آزاد كردن برده قبل از مالك شدن وى ،باطل است و اثرى ندارد.
مؤ لف : مثل اين را از جابر و عايشه از آن جناب روايت كرده .
رواياتى در ذيل آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) واحكاممربوط به همسران آن جناب (صلى الله عليه و آله و سلم )
و در كافى به سند خود از حضرمى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه درذيل آيه (يا ايها النبى انا احللنا لك ازواجك ) در پاسخ كسى كه پرسيد: خداوند چندهمسر را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )حلال كرد؟ فرمودند: هر چه مى خواست مى توانست بگيرد.
و در همان كتاب به سند خود از حلبى ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت: از آن جناب پرسيدم كه معناى آيه (لا يحل لك النساء من بعد و لا انتبدل بهن من ازواج ) چيست ؟ فرمود: براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )جايز بود كه هر قدر مى خواست زن بگيرد، از دختران عموها و عمه ها، و دختران دايى ها ودختران خاله ها، با داشتن زنانى كه با خود او مهاجرت كردند.
و نيز حلال بود براى او اينكه با همسران مؤ منين (البته بعد از طلاق يا بعد از مرگشوهرشان )، بدون مهر ازدواج كند، و اين جنبه بخشش وهبه را داشت ، كه زنى خود را بهاو مى بخشيد، و اين از خصايص آن جناب بود، و بر ساير مسلمانان جايز نيست و نمىتوانند بدون مهر زن بگيرند. اين خصيصه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )همان است كه قرآن در جمله (و امراه مومنه ان وهبت نفسه اللنبى ) بدان اشاره مى كند.
و در الدر المنثور است كه ابن سعد، ابن ابى شيبه ، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، وطبرانى ، از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت كرده اند، كه درذيل جمله (و امراه مومنه ) فرمود: اين جمله در باره ام شريك ازدىنازل شد، كه خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بخشيد.
مؤ لف : روايت شده كه نام آن زن خوله دختر حكيم بوده ، و نيز آمده كه ليلى دختر حطيمبوده ، و نيز آمده كه وى ميمونه بود، و ظاهرا زنانى چند بوده اند كه خود را به آن جناببخشيده اند.
شاءن نزول آيه (و امراء مؤ منة ان وهبت نفسها للنبى...)بنقل از كتاب شريف كافى
و در كافى با ذكر سند، از محمد بن قيس ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كهفرمود: زنى از انصار نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و عرضه داشت: يا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هر چند رسم نيست كه زن به خواستگارىشوهر رود، ولى من از آن جايى كه زنى رسيده هستم ، و سالها است كه شوهر ندارم ، وفرزند دار نشده ام ، آيا شما ميل دارى مرا بگيرى ؟ اگر حاجتى به من داشته باشى ، منخود را به تو مى بخشم ، در صورتى كه قبول كنى ، ورسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم ) روى خوش به او نشان داد، و دعاى خير كرد.
آن گاه فرمود: اى خواهر انصار، خدا از ناحيهرسول خود به همه شما جزاى خير دهد، مردان شما مرا يارى كردند، و زنانشان به من رغبتنمودند، حفصه (دختر عمر و همسر آن جناب ) به آن زن گفت : چقدر حياى تو كم است ، وچقدر پر رو وبى اختيارى در مقابل مردان ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )فرمود: اى حفصه دست از او بردار كه او از تو بهتر است ، براى اينكه او بهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رغبت كرده ، و تو او را سرزنش مى كنى ، و ازاو عيب مى گيرى .
آن گاه به آن زن فرمود: برگرد، خدا رحمتت كند، برگرد كه خدا بهشتش را بر تو واجبكرد، به همين جهت كه در من رغبت كردى و دوستدار من شدى ، و مراخوشحال ساختى ، به زودى خبر من به تو خواهد رسيد ان شاء الله .
دنبال اين ماجرا بود كه آيه (و امراه مومنه ان وهبت نفسها للنبى ان اراد النبى انيستنكحها خالصه لك من دون المؤ منين ) نازل شد، آن گاه امام فرمود: خدا با اين پيامشاين عمل را كه زنى خود را به پيامبر هبه كند براى آن جنابحلال كرد، ولى براى غير او حلال نكرد.
و در مجمع البيان گفته بعضى گفته اند كه : وقتى آن زن خود را بهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بخشيد، عايشه گفت : زنان را چه شده كه خودرا بدون مهر مى بخشند؟ پس اين آيه نازل شد، و عايشه گفت : چقدر خدا موافقميل تو عمل مى كند؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: تو هم اگر خدا رااطاعت كنى ، به ميل و خواهش تو هم عمل مى كند.
و نيز در مجمع البيان در ذيل جمله (ترجى من تشاء منهن و تووى اليك من تشاء) از امامابى جعفر، و امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمودند: هر يك را كهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ارجاء مى كرد در حقيقت طلاقش داده بود، و هر يكرا كه منزل مى داد نگهش داشته بود.
و در كافى به سند خود از حضرمى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه درذيل آيه (لا يحل لك النساء من بعد) فرمود: منظور اين است كه : بعد از آنكه در آيه(حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و خالاتكم ...) عده اى از زنان حرامشدند ديگر بر تو حلال نيست كه با يكى از آنان ازدواج كنى .
چون اگر معناى آيه آن طور بود كه مردم مى گويند، بايد زنانى كه بر شماحلال است بر آن جناب حلال نباشد، چون شما مى توانيد زن خود را عوض كنيد، يكى راطلاق داده يكى ديگر را بگيريد، آن وقت چگونه ممكن است اينعمل براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) جايز نباشد؟ پس معناى آيه آن نيستكه مردم مى گويند، بلكه خداى عزوجل براى پيامبرشحلال كرده كه هر زنى را خواست بگيرد، تنها آنهايى را كه در آيه سوره نساء نام بردهبر او و همه مسلمانان حرام كرده است .
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از طريق على بن زيد،از حسن روايت كرده ، كه در ذيل جمله (و لا انتبدل بهن من ازواج ) گفته است : خداى تعالى در اين آيه زنان را بر آن جناب حرام كرد،مگر همان نه نفرى كه تا روز رحلتش داشت .
على مى گويد: من اين شنيده خود را، به على بن الحسين (عليهماالسلام ) گفتم ، فرمود:آن جناب اگر مى خواست مى توانست غير از آن نه نفر، زنان ديگرى را بگيرد. و در روايتعبد بن حميد به اين عبارت آمده : آن جناب باز هم مى توانست غير از آن نه نفر زنان ديگربگيرد.
شاءن نزول آيه (يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى ...)
و در تفسير قمى است كه فرمود: اما اينكه خداى عز وجل فرموده : (يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يوذن لكم ) سبب نزولشاين بود كه چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با زينب دختر جحش ازدواجكرد، و او را دوست مى داشت ، پس ‍ وليمه اى درست كرد و اصحابش را به آن وليمهدعوت كرد، و اصحاب بعد از خوردن غذا دوست مى داشتند بنشينند، و با هم گفتگو كنند، وآن جناب دلش مى خواست ميهمانان خانه را براى او و همسرش خلوت كنند، پس خداى عز وجل اين آيه را فرستاد كه : اى كسانى كه ايمان آورده ايد!داخل خانه هاى رسول نشويد، مگر بعد از آنكه به شما اجازه داده شود، چون قبلا بدوناجازه هم داخل مى شدند، و اين آيه اين كار را منع كرد، و نيز گفتگو كردن با همسران آنجناب را بدون پرده و حائل منع نمود.
مؤ لف : تفصيل اين قصه به چند طريق مختلف از انس روايت شده .
و در الدر المنثور است كه ابن سعد، از صالح بن كيسان ، روايت كرده كه گفت : حجابهمسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ذى القعدهسال پنجم از هجرت نازل شد.
مؤ لف : اين حديث را ابن سعد، از انس نيز روايت كرده ، و در آن آمده كهسال پنجم همان سالى است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با زينب ازدواجكرد.
و نيز در آن كتاب در ذيل آيه (و ما كان لكم ان توذوا) آمده كه ابن ابى حاتم از سدىروايت كرده كه گفت : به ما چنين رسيده ، كه طلحه بن عبيد الله گفته : محمد ما را ازگرفتن دختر عموهايمان منع مى كند، آن وقت بعد از ما زنان ما را مى گيرد؟! ما هم صبر مىكنيم تا او بميرد، زنان او را بعد از او مى گيريم ، پس آيه مورد بحث در باره اشنازل شد.
مؤ لف : در اينكه آيه مذكور در باره اين قصهنازل شده ، چند روايت رسيده ، كه در بعضى از آنها آمده كه : منظور طلحه ، عايشه ، و امسلمه بوده .
چند روايت درباره معناى صلوات خدا و ملائكه و مؤ منين بر پيامبر (صلى الله عليهوآله و سلم ) و كيفيت صلوات فرستادن بر آن حضرت
و در كتاب ثواب الاعمال از ابى المعزا از حضرت ابى الحسن (عليه السلام ) روايتىنقل شده كه در ضمن حديثى كه از آن جناب سوال شد معناى صلوات خدا و صلات ملائكه وصلات مومن بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چيست ؟ فرموده : صلات خدا،رحمت خدا است ، و صلات ملائكه ، تزكيه ايشان وى راست ، و صلات مومن دعايشان براىاو است .
و در كتاب خصال ، از امير المؤ منين (عليه السلام ) در ضمن حديث معروف به اربع مائه(چهار صد) آمده كه فرمود: صلوات را بر محمد وآل او بفرستيد كه خداى تعالى دعاى شما را هنگامى كه نام محمد را ببريد، و حق او رارعايت كنيد، مستجاب مى كند، پس ‍ وقتى مى خوانيد (ان الله و ملائكته يصلون على النبى) چه در نماز آن را بخوانيد، و چه در غير نماز، صلوات را بفرستيد.
و در الدر المنثور است كه : عبدالرزاق ، ابن ابى شيبه ، احمد، عبد بن حميد، بخارى ، مسلم، ابو داوود، ترمذى ، نسائى ، ابن ماجه ، و ابن مردويه ، از كعب بن عجره ، روايت كردهكه گفت : مردى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيد: ما سلام كردن بهتو را فهميديم كه چگونه است ، بفرماييد ببينم صلوات را چگونه بفرستيم ؟ فرمود:(بگو اللهم صل على محمد و على آل محمد كما صليت علىآل ابراهيم انك حميد مجيد اللهم بارك على محمد و علىآل محمد كما باركت على ابراهيم انك حميد مجيد).
مؤ لف : سيوطى در الدر المنثور غير از اين حديث هجده حديث ديگر آورده ، كه همه دلالتدارند بر اينكه بايد (آل ) را نيز در صلات اضافه نمود، يعنى بايد گفت :(اللهم صل على محمد و آل محمد) و اين روايات را صاحبان سنن ، و جوامع حديث ، از عدهاى از صحابه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آن جمله ابن عباس ، طلحه ،ابو سعيد خدرى ، ابو هريره ، ابو مسعود، كعب بن عجره ، و على (عليه السلام )نقل كرده اند، و اما روايات شيعه از حد شمار بيرون است .
و در آن كتاب است كه احمد و ترمذى از حسين بن على (عليهماالسلام ) روايت كرده اند كهفرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:بخيل كسى است كه نام من نزد او برده شود، و صلوات نفرستد.
دو روايت در ذيل آيه مربوط به حجاب زنان ودرذيل آيه متضمن تهديد منافقان و بيمار دلان و شايعه پراكنان
و در تفسير قمى در ذيل آيه (يا ايها النبىقل لازواجك و بناتك و نساء المومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ) از معصومنقل كرده كه فرموده : سبب نزول اين آيه چنين بود، كه زنان از خانه بيرون مى شدند تابه مسجد آيند، و دنبال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نماز بخوانند، و چونشب مى شد، و زنان براى نماز مغرب و عشاء بيرون مى آمدند، جوانان سر راه آنان مىنشستند، و متعرض ‍ ايشان مى شدند، خداى تعالى اين آيه رانازل فرمود.
و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق ، عبد بن حميد، ابو داود، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، وابن مردويه ، از ام سلمه روايت كرده اند كه گفت : وقتى آيه (يدنين عليهن من جلابيبهن) نازل شد، زنان انصار طورى از خانه ها بيرون شدند كه گويى كلاغ سياهند، چونكيسه اى سياه به خود پوشانده بودند كه سراپايشان گرفته بود.
و در تفسير قمى در ذيل آيه (لئن لم ينته المنافقون ) از معصومنقل كرده كه فرموده : اين آيه درباره مردمى از منافقيننازل شد كه در مدينه زندگى مى كردند، و همواره بهرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زخم زبان مى زدند، و چون آن جناب مى خواستبه جنگى برود، در بين مسلمانان انتشار مى دادند كه باز هم مرگ و اسيرى ، و مسلماناناندوهناك مى شدند، و نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شكايت مى كردند،خداى تعالى در اين آيه تا جمله (الا قليلا) دستور داد جز اندكى از ايشان همگى را ازمدينه بيرون كند.
(ملعونين اين ما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا). و در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (عليهالسلام ) آمده كه فرمود: معناى (ملعونين ) اين است كه به فرمان خدا واجب شده است برآنان لعنت بعد از لعنت .
سوره احزاب ، آيات 63 - 73


يسلك الناس عن الساعه قل انما علمها عندالله و ما يدريكلعل الساعه تكون قريبا (63) ان الله لعن الكافرين و اعد لهم سعيرا (64) خالدين فيهاابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا (65) يوم تقلب وجوههم فى النار يقولون يا ليتنا اطعناالله و اطعنا الرسولا (66) و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و كبراءنا فاضلونا السبيلا(67) ربنا آتهم ضعفين من العذاب و العنهم لعنا كبيرا (68) يا ايها الذين آمنوا لا تكونواكالذين آذوا موسى فبراه الله مما قالوا و كان عندالله وجيها (69) يا ايها الذين آمنوا اتقواالله و قولوا قولا سديدا (70) يصلح لكم اعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم و من يطع الله ورسوله فقد فاز فوزا عظيما (71) انا عرضنا الامانه على السموات و الارض والجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا (72) ليعذبالله المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات و يتوب الله على المومنين و المومنات وكان الله غفورا رحيما (3).



ترجمه آيات
مردم از تو از قيامت مى پرسند، بگو علم آن تنها نزد خدا است ، و تو چه مى دانى شايدقيامت نزديك باشد (63).
به درستى خدا كافران را لعنت كرده ، و براى آنها عذابى سوزان تهيه ديده است (64).
در حالى كه جاودان در آن باشند، و سرپرستى و ياورى نيابند (65).
روزى كه رويهايشان در آتش دگرگون شود، و بگويند: اى كاش خدا را اطاعت كردهبوديم ، اى كاش پيغمبر را اطاعت كرده بوديم (66).
و گفتند: پروردگارا! ما بزرگان و سالخوردگان خود را اطاعت كرديم ، و آنها ما راگمراه كردند (67).
پروردگارا! پس عذابشان را دو برابر كن ، و به لعنتى بزرگ لعنتشان فرما (68).
هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همانند كسانى نباشيد كه موسى را اذيت كردند، و خداموسى را از آنچه آنان گفتند تبرئه كرد، و او نزد خدا آبرويى داشت (69).
هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و سخن سنجيده بگوييد (70).
تا خدا اعمالتان را به سودتان اصلاح كند، و گناهانتان را برايتان بيامرزد، و هر كسخدا و رسولش را اطاعت كند مسلما به رستگارى عظيمى رستگار شده است (71).
ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم ، پس آنها ازتحمل آن امتناع كردند، و ترسيدند، و انسان آن راحمل كرد، چون انسان ستم پيشه و جاهل بود (72).
تا خدا منافقان و زنان منافق و مشركان و زنان مشرك را عذاب نموده و بر مومنين و زنان باايمان ببخشايد، و خدا همواره آمرزنده رحيم است (73).
بيان آيات
اين آيات درباره ساعت ، يعنى قيامت ، سخن مى گويد، و پاره اى از آنچه بر سر كفارخواهد آمد، و عذابهايى كه خواهند ديد، بيان مى كند، و مومنين را دستور مى دهد به اينكهسخن سنجيده و منطقى بگويند، و وعده شان مى دهد به وعده هايىجميل ، و در آخر، سوره را با ذكر مساله امانت ختم مى كند.


يسئلك الناس عن الساعه قل انما علمها عند الله و ما يدريكلعل الساعه تكون قريبا



آيه شريفه تنها مى فرمايد: مردم از قيامت مى پرسند، و ديگر بيان نمى كند كه از چهچيز آن مى پرسند، ولى از تعبير قيامت به ساعت بر مى آيد كه مراد پرسش كنندگانتاريخ وقوع قيامت است ، مى خواستند بفهمند آيا قيامت نزديك است يا دور، ورسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دستور مى دهد كه در پاسخ ايشان بگويد:من از آن اطلاعى ندارم ، و نه تنها من اطلاع ندارم بلكه جز خدا احدى اطلاع ندارد، و اينجواب تنها جوابى است كه در همه جاى قرآن در مواردى كه از تاريخ قيامتسوال شده به كار رفته است .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation