خوارج نه بصيرت دينی داشتند و نه بصيرت عملی . مردمی نادان و فاقدبصيرت بودند بلكه اساسا منكر بصيرت در عمل بودند پاورقی : > " منكر " محو شود . پس در جائی بايد امر به معروف كرد و نهی ازمنكر نمود كه احتمال ترتب اين اثر در بين باشد . اگر میدانيم كه قطعابیاثر است ديگر وجوب چرا ؟ و ديگر اينكه اصل تشريع اين عمل برای اين است كه مصلحتی انجام گيرد .قهرا در جائی بايد صورت بگيرد كه مفسده بالاتری بر آن مرتب نشود . لازمهاين دو شرط بصيرت در عمل است . آدمی كه بصيرت در عمل را فاقد استنمیتواند پيش بينی كند كه آيا اثری بر اين كار مترتب هست يا نيست وآيا مفسده بالاتری را در بر دارد يا ندارد ؟ اينست كه امر به معروفهایجاهلانه همان طوری كه در حديث است افسادش بيش از اصلاح است .در ساير تكاليف گفته نشده كه شرطش احتمال ترتب فائده است و اگراحتمال اثر دارد بايد انجام داد و اگر احتمال اثر ندارد نبايد انجام دادو حال آنكه در هر تكليفی ، فائده و مصلحتی منظور است اما تشخيص آنمصلحتها بر عهده مردم گذاشته نشده است . درباره نماز گفته نشده اگر ديدیبه حالت مفيد است بخوان و اگر ديدی مفيد نيست نخوان . در روزه هم گفتهنشده اگر احتمال میدهی فائده دارد بگير و اگر احتمال نمیدهی نگير . درروزه گفته شده اگر ديدی به حالت مضر است نگير . همچنين در حج يا زكاتيا جهاد اينچنين قيد نشده است . اما در باب امر به معروف و نهی ازمنكر اين قيد هست كه بايد ديد چه اثر و چه عكس العملی دارد و آيا اينعمل در جهت صلاح اسلام و مسلمين است يا نه ؟ يعنی تشخيص مصلحت بر عهدهخود عاملان اجرا است . در اين تكليف هر كسی حق دارد بلكه واجب است كه منطق و عقل و بصيرتدر عمل و توجه به فائده را دخالت دهد ، و اين عمل تعبدی صرف نيست . (رجوع شود به گفتار ماه ، جلد اول ، سخنرانی امر به معروف و نهی از منكر) . اين شرط كه اعمال بصيرت در امر به معروف و نهی از منكر واجب استمورد اتفاق جميع فرق اسلامی است به استثناء خوارج . آنها روی همان جمود وخشكی و تعصب خاصی كه داشتند میگفتند امر به معروف و نهی از منكر تعبدمحض است . شرط احتمال اثر و عدم ترتب مفسده ندارد . نبايد نشست دراطرافش حساب كرد . طبق همين > |