اينست كه نفعی به خودش نرسد میشود قبول داشت ، اما اگر مقصودش اينستكه از نفع رساندن به غير هم عاری باشد يعنی مشروط به نفع رساندن به غيرهم نباشد و انسان انجام تكليف كند بدون آنكه از آن لذت ببرد ، چنينچيزی محال است . پس در واقع اين توضيحی بود در اطراف آن نظريهای كه میگويد " معياراخلاق ، ايصال نفع به غير است " و ديگری منكر میشود كه چنين عملی محالاست ، و همچنين در اطراف نظريهای كه میگويد " فعل انسان میتواند مطلقباشد " كه ما میگوئيم به يك معنا میتواند مطلق باشد و به يك معنانمیتواند ، به اين معنا میتواند كه از قيد نفع خواهی برای خود آزاد باشد، و به اين معنا نمیتواند كه از قيد نفع خواهی برای ديگری آزاد باشد وانسان از آن لذت نبرد . همين جا ما آن مسئله وجدان انسانی را هم میتوانيم درك كنيم و معنايشرا بفهميم . بعضی قائل به وجدان فطری اخلاقی برای انسان هستند و بعضی ديگرقائل به چنين وجدانی نيستند و میگويند انسان آفريده شده برای اينكه نفعخود را بخواهد . وجدان اخلاقی به معنای مورد نظر كانت درست نيست ، ولی به اين معنا كهذكر شد هيچ محال نيست و بهترين دليلش وقوع كارهای اخلاقی است كه منظوراز آنها نفع رساندن به غير است ، و افراد از كار خود لذت هم میبرند واز هدف خود شادند . |