گفتار دهم
استغفار امام زمان (عليه السلام) براى شيعيان
پيامبر و امامان (عليهم السلام) اعمال شيعيان را مى بينند
يكى از مقامات پيامبر و امام (عليهما السلام) اينست كه از اعمال امّت خويش آگاه و باخبرند . همان گونه كه عمل هيچ كس از دايره علم خداوند بيرون نيست و از همه چيز اطّلاع دقيق دارد ، پيامبر و اوصيائش (عليهم السلام)نيز اين مقام را از خدا دريافت كرده اند كه از كارهاى شيعيان خويش و ديگر مردم با خبر مى گردند.
اين عقيده ، در ميان پيروان مكتب اهل بيت (عليهم السلام)معروف و مشهور است و پشتوانه آن روايات فراوانى است كه به حدّ تواتر رسيده و از آن ها استفاده مى شود كه خداوند ، اعمال مردم را بر پيامبر و جانشينانش (عليهم السلام)عرضه مى دارد. و براى اين كه جاى هيچ گونه ترديد براى كسى باقى نماند ، آيه روشنى درباره اين مطلب نازل كرده و خطاب به پيامبرش مى فرمايد:
( وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرىَ الله عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُه وَ الْمُؤْمِنُونَ ثُمَّ تُرَدُّونَ اِلى عالِمِ الْغَيْبِ و الشَّهادَةِ فَيُنَـبِّئكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ).(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره توبه: آيه 105.
بگو عمل كنيد ; خداوند و فرستاده او و مؤمنان ، اعمال شما را مى بينند ، و بزودى به سوى داناى نهان و آشكار ، باز گردانده مى شويد و شما را به آنچه مى كرديد ، خبر مى دهد .
اين آيه به اين مطلب اشاره دارد كه كسى تصوّر نكند اگر در خلوت يا در ميان جمع عملى را انجام دهد ، از ديدگاه علم خدا مخفى مى ماند. بلكه علاوه بر خدا، پيامبر و مؤمنان (عليهم السلام) ـ كه همان اوصياى پيامبرند ـ از آن با خبر مى شوند. بى شك توجّه و ايمان به اين حقيقت اثر عميقى در پاكسازى اعمال ، نيّات و افكار انسان دارد. چرا كه اگر انسان يقين كند كسى مراقب اوست، وضع خود را چنان قرار مى دهد كه مورد ايراد نباشد. همچنين اگر به يقين برسد كه پيامبر و امامان (عليهم السلام) ، مخصوصاً امام زمان (عليه السلام) ، از اعمال و افكار او آگاهند ، بر مراقبت از اعمال خويش مى افزايد و بيش از مواظبتى كه در مورد مراقبت افراد عادى ، نسبت به اعمال خويش دارد ، در مورد مراقبت اين پاكان عالم وجود ، پيدا خواهد كرد. و در نتيجه خطايى از او سر نمى زند و مرتكب گناهى نمى گردد.
امام صادق (عليه السلام) ، در حديث زيبايى به اين نكته اشاره مى كنند :
إِنَّ أَعْمالَ الْعِبادِ تُعْرَضُ عَلى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْه وَ آلِه ، كُلَّ صَباح أَبْرارَها وَ فُجّارَها ، فَا حْذَرُوا، فَلْيَسْتَحْيىِ أَحَدُكُمْ أَنْ يُعْرِضَ عَلى نَبِيِّه الْعَمَلَ القَبيحَ .(1)
تمام اعمال نيك و بد بندگان خدا، هر روز صبح بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)عرضه مى گردد. بنابر اين مراقب باشيد. هر يك از شما بايد حيا كند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير كنزالدّقائق ، ج 5 ، ص 537 ; تفسير قمّى ، ج 1 ، ص 304.
از اين كه عمل زشتش را بر پيامبرش عرضه بدارد .
در زمينه عرضه اعمال به پيشگاه با جلال امام و خليفه خدا، و اطّلاع دقيق او از كردار خلق خدا، حديث زيبايى از امام رضا (عليه السلام) روايت شده است ، كه براى منتظران امام عصر ارواحنا فداه ، شايسته دقت و تأمل است.
عبدالله بن ابان ، كه شغلش روغن فروشى بود و مدّتى از عمرش را در خدمت امام رضا (عليه السلام) گذرانده بود ، گويد:
به امام رضا (عليه السلام) گفتم: براى من و اهل بيتم، خدا را بخوانيد ، ( و برايمان دعا كنيد ).
امام (عليه السلام) فرمودند: مگر من اين كار را نمى كنم ؟
سپس فرمودند:
وَ اللهِ إِنَّ أَعمالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَىَّ فى كُلِّ يَوْم و لَيْلَة .
به خدا سوگند، اعمال شما هر روز وشب بر من عرضه مى شود . اين مطلب در نظر من كار بزرگى آمد .
امام (عليه السلام) فرمودند: مگر كتاب خدا را نخوانده اى كه مى فرمايد:
( و قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَىَ اللهُ عَمَلَكُمْ و رَسُولُه وَ الْمُؤْمِنوُنَ )(1)
« ( اى پيامبر ) به مردم بگو عمل كنيد كه خدا و رسولش و مؤمنان عمل شما را مى بيند » .(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره توبه، آيه 105
2 ـ كافى ، ج 1، ص 219 ; تفسير كنزالدّقائق ، ج 5 ، ص 536.
استغفار رسول خدا و اوصيايش (عليهم السلام) براى شيعيان
هنگامى كه اعمال بندگان خدا بر پيامبر و امامان بعد از او (عليهم السلام) عرضه مى شود، اگر در نامه عمل دوستان و شيعيان خويش عمل نيكى ببينند ، شاد و مسرور مى شوند و براى آنان دعا مى كنند. و چنانچه عمل زشتى ببينند ناراحت و دلگير مى شوند و براى آمرزش آنان استغفار كرده و آمرزش مى طلبند. يكى از رواياتى كه بيانگر استغفار پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) براى امّت گنهكارش مى باشد ; حديثى است كه حنان بن سدير از پدرش از امام باقر (عليه السلام)روايت مى كند كه حضرتش فرمودند :
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمودند:
بودن من در ميان شما بهتر است برايتان. چرا كه خداوند مى فرمايد:
( وَما كانَ اللهُ لِيُعَذِّ بَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ )(1)
« تا تو در ميان ايشان هستى ، خداوند آن ها را عذاب نمى كند » .
و جدايى من از شما بهتر است برايتان .
اصحاب گفتند: اى رسول خدا، بودن شما پيش روى ما بهتر است براى ما. امّا چگونه دورى و جدايى شما از ما ، براى ما بهتر است؟ ! فرمودند:
أَمّا مُفارِقَتى اِيّاكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ فَلاََنَّه يُعْرَضُ عَلَىَّ كُلَّ خَميس وَ اِثْنَينِ، أَعْمالُكُمْ. فَما كانَ مِنْ حَسَنَة حَمَدْتُ اللهَ عَلَيْها وَ ما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره انفال ، آيه 33.
كانَ مِنْ سَيِّئَة إِسْتَغْفَرْتُ اللهَ لَكُمْ .(1)
امّا جدايى و دورى من از شما بهتر است براى شما، زيرا هر پنجشنبه و دوشنبه، اعمال شما بر من عرضه مى شود. اگر عمل نيكى در آن باشد، خدا را بر آن سپاس مى گويم و چنانچه عمل بدى در آن باشد، برايتان استغفار و طلب آمرزش مى كنم .
علاوه بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) امامان دوازده گانه شيعه (عليهم السلام) نيز، هنگامى كه اعمال شيعيان بر آن ها عرضه مى شود، اگر در نامه عملشان گناهى ببينند، براى آنان استغفار مى كنند و از خدا عفو و بخشش مى طلبند.
موسى بن سيّار گويد:
در خدمت امام رضا (عليه السلام) بودم، در هنگامى كه آن حضرت به ديوارهاى شهر توس نزديك شده بودند. ناگهان صداى شيون و ناله اى به گوشم رسيد، دنبال صدا رفتم، جنازه اى ديدم ( كه عده اى آن را به دوش مى كشيدند )، به مجرّدى كه چشمم به جنازه افتاد، ديدم آقا و مولايم پا از ركاب خالى كردند از اسب پياده شدند، به طرف جنازه حركت كرده و آن را بلند نمودند و همچون برّه نوزادى كه به مادر پناه مى برد و به او مى چسبد، خود را به آن جنازه مى چسباندند ( دور آن مى گشتند و او را تشييع مى كردند ) .
سپس متوجّه من گرديده و فرمودند:
يا مُوسَى بْنِ سَيّارِ، مَنْ شَيَّعَ جِنازَةَ وَلِىٍّ مِنْ أَوْلِيائِنا، خَرَجَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير قمى، ج 1، ص 277 ـ تقسير كنزالدقايق، ج 5، ص 537 ـ 536.
مِنْ ذُنُوبِه كَيَوْم وَلَّدَتْهُ أُمُّه لاذَنْبَ عَلَيْهِ .
اى موسى! هر كس جنازه دوستى از دوستان ما را تشييع كند; همانند روزى مى شود كه مادرش او را زاييده و هيچ گناهى بر او نيست و از گناهانش بيرون مى رود .
موسى بن سيّار ادامه مى دهد:
جنازه را آوردند، و كنار قبر بر روى زمين گذارند.
ناگهان ديدم مولايم على بن موسى (عليه السلام) به طرف جنازه رفتند، مردم را كنار زدند، تا خود را به آن رساندند آن گاه دست مباركشان را روى سينه ميّت گذارده و فرمودند:
يا فُلانِ بْنِ فُلانِ أَبْشِرْ بِالجَنَّةِ، فَلا خَوْفٌ عَلَيْكَ بَعْدَ هذِهِ السّاعَةِ .
اى فلانى پسر فلانى، تو را به بهشت بشارت باد! بعد از اين ساعت، هيچ ترس و وحشتى بر تو نيست! .
من گفتم: آقاى من، جانم فدايت باد! آيا شما اين مرد را مى شناختيد ( كه اين گونه در تشييع او شركت كرده و چنين بشارتى به او داديد ) ؟ در حالى كه به خدا سوگند، تاكنون اين سرزمين را نديده و در آن قدم نگذاشته ايد!
امام رضا (عليه السلام) فرمودند:
يا مُوسِى بْنِ سَيّارِ، أَما عَلِمْتَ أَنّا مَعاشِرَ الأَئِمَّةِ تُعْرَضُ عَلَيْنا أَعْمالُ شيعتِنا صَباحاً و مَساءاً، فَما كانَ مِنَ التَّقْصيرِ فى
أَعْمالِهِمْ سَأَلْنَا اللهَ تَعالى، الصَّفْحَ لِصاحِبِهِ. وَ ما كانَ مِنَ الْعُلُوِّ سَأَلْنَا اللهَ الشُّكْرَ لِصاحِبِهِ .
اى موسى، مگر نمى دانى كه ما امامان، كسانى هستيم كه هر صبح و شام، اعمال شيعيانمان، بر ما عرضه مى شود. اگر تقصير و كوتاهى در كردار آنان باشد، از خدا مى خواهيم كه از صاحب آن در گذرد و او را عذاب نكند ( و از سر تقصيرش در گذرد ). و چنانچه كار خوبى باشد كه باعث برترى مقام و منزلت آنان گردد، از خدا مى خواهيم كه از صاحب آن، پذيرفته شود و از آنان تشكّر كند .(1)
استغفار امام زمان (عليه السلام) براى شيعيان
از اين روايت و روايات ديگرى مانند آن، استفاده مى شود :
امام (عليه السلام)در هر عصر و زمانى همچون پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مظهر لطف و عطوفت پروردگار و تجلّى گاه گذشت و آمرزش خداوند غفّار است، و تمام نعمت هاى خداوند، از جمله عفو و بخشش آن ذات بى مانند، به دست او به مردم مى رسد. افزون بر اين، حجّت خدا در هر زمانى، خود را موظّف مى بيند كه براى گناه شيعيانش استغفار كند.
شايد معناى اين فراز زيارت « آل ياسين » همين باشد كه خطاب به امام زمان (عليه السلام)مى خوانيم:
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ و تَسْتَغْفِرُ .(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مناقب آل ابى طالب. ابن شهر آشوب، ج 4، ص 341.
2 ـ مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الأمر (عليه السلام).
سلام بر تو باد در آن لحظه كه حمد و سپاس خدا به جاى مى آورى و ( براى گناه شيعيانت ) استغفار كرده و آمرزش مى طلبى .
مرحوم علاّمه بزرگوار، سيّد بن طاووس داستان تشرّفى را محضر آن حضرت نقل مى كند كه مؤيد اين معنا است. ايشان مى فرمايد:
سحرگاهى در سرداب مقدّس بودم كه صداى مولايم را شنيدم كه با خداى خويش مناجات مى فرمودند و براى شيعيان خود چنين دعا مى كردند:
اَلّلهُمَّ إِنَّ شِيعتَنا خُلِقَتْ مِنْ شُعاعِ أَنْوارِنا وَ بَقِيَّةِ طينَتِنا، وَ قَدْ فَعَلُوا ذُنوباً كَثيرَةً إِتِّكالاً عَلى حُبِّنا وَ وَلايَتِنا، فَإِنْ كانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَيْنَكَ و بَيْنَهُمْ، فَاصْفَحْ عَنْهُمْ فَقَدْ رَضِينا وَ ما كانَ مِنْها فيما بَيْنَهُم فَأَصْلِحْ بَيْنَهُمْ و قاصِّ بِها عَنْ خُمْسِنا و أَدْخِلْهُمُ الْجَنَّةَ و زَحْزِحْهُمْ عَنِ النّارِ و لا تَجْمَعْ بَيْنَهُمْ و بَيْنَ أَعْدائِنا فى سَخَطِكَ .(1)
خدايا ! شيعيان ما از شعاع انوار ما و باقى مانده گِل ما آفريده شده اند و گناهان بسيارى انجام داده اند، در حالى كه پشت گرمى آن ها به محبّت و ولايتى است كه نسبت به ما دارند. اگر گناهان آن ها بينِ تو و ايشان است ( واجبى را ترك كرده و يا حرامى را مرتكب شده اند ) از آن ها در گذر كه ما راضى گشتيم، و آنچه از گناهان ايشان كه مربوط به خودشان و حقوقى است كه بر يكديگر دارند ، خودت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ العبقرىّ الحسان، ج 2، ص 149.
بينشان اصلاح فرما و از خمس ما به آنان عطا كن تا از يكديگر راضى گردند. وايشان را داخل بهشت گردان و از آتش دورشان ساز، و در غضب و عذاب خويش بين آن ها و دشمنان ما جمع مگردان .
بنابراين يكى از عنايات امام زمان (عليه السلام) در عصر غيبت به دوستان و شيعيان اين است كه براى گناهان آنان استغفار مى كند، براى آمرزش ايشان دعا مى فرمايد و با دعاهاى خويش ، آتش قهر خداوند را از آن ها دور مى سازد.
تقاضاى استغفار از امام زمان (عليه السلام)
در اين راستا، يكى از وظايف شيعيان، در ارتباط با گناهان و كردار ناپسندشان اين است كه از مولاى خويش عذر خواهى كنند و از درگاه با جلالش بخواهند كه براى آنان استغفار كرده و از خداوند برايشان عفو و بخشش بخواهد، تا زودتر به آمرزش خداى خويش دست يابند.
ترديدى نيست كه دعاى آن ذات مقدّس مستجاب و در خواست حضرتش در پيشگاه خداوند، پذيرفته است.
از اين رو قرآن راه دست يافتن به آمرزش و پذيرفته شدن توبه را براى مسلمانانى كه در عصر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) مى زيستند، در اين مى بيند كه بعد از توبه و استغفار، محضر آن حضرت برسند، و از آن بزرگوار بخواهند كه براى آنان استغفار كند :
( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ، فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ
لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً ).(1)
اگر اينان زمانى كه به نَفْس هاى خويش ستم كردند، نزد تو آيند، از خدا آمرزش طلبند، و رسول ( خدا ) نيز براى آنان استغفار كند خداوند را پذيراى توبه و مهربان مى يابند .
اين تعبير در آيه شريفه : ( لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً) « خدا را پذيراى توبه ( خويش ) و مهربان مى يابند » حكايت از اين دارد كه، اگر كسى خدمت حجّت خدا (عليه السلام) برسد و از او بخواهد كه برايش استغفار كند و او هم به خواستش پاسخ مثبت دهد، قطعاً توبه اش پذيرفته است و زودتر به آمرزش خداوند دست خواهد يافت.
داستان ابولبابه
شاهد بر اين معنى، فرمايش پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در جريان توبه ابولبابه است:
بعد از آن كه جنگ خندق پايان يافت و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با مسلمين به مدينه بازگشتند، هنگام ظُهر جبرئيل نازل شد و فرمان جنگ با بنى قريظه را براى آن حضرت آورد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) سلاح پوشيدند و به مسلمين اعلام كردند كه بايد نماز عصر را در بنى قريظه بخوانيد. دستور انجام شد، لشكر اسلام بنى قريظه را محاصره كرد، مدّت محاصره به طول انجاميد. تا اين كه يهوديان به تنگ آمدند و پيغام دادند كه ابولبابه را ـ كه يكى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بود ـ به سوى ما بفرست تا درباره كار خويش با او مشورت كنيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره نساء، آيه 64.
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به ابولبابه فرمودند: « نزد هم پيمان هاى خودت برو، ببين چه مى گويند » وقتى وارد قلعه شد ( چشم زن ها و بچه هاى يهود، به او افتاد، شروع به گريه و ناله كردند. ابولبابه تحت تأثير اين منظره رقّت بار
قرار گرفت، دلش به حال آن ها سوخت )(1) پرسيدند: صلاح ديد تو درباره ما چيست؟ چه كنيم ؟ آيا همان طور كه محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم)مى گويد، تسليم شويم كه هر چه مى خواهد نسبت به ما انجام دهد؟
ابولبابه جواب داد: آرى. ولى همراه اين جواب با دست خود به گلويش اشاره كرد. يعنى در صورت تسليم كشته مى شويد.
فاصله اى نگذشت كه از كردار خويش پشيمان شد، با خود گفت: به خدا و رسولش خيانت كردم.
از قلعه پايين آمد، ديگر خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نرفت. از همان جا رهسپار مدينه گشت، داخل مسجد شد و به وسيله ريسمانى گردن خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست، همان ستونى كه بعد از اين داستان ستون توبه نام گرفت.
با خود گفت: هرگز خود را از اين بند رها نمى كنم مگر اين كه توبه ام پذيرفته شود، يا بميرم.
وقتى ابولبابه تأخير كرد، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) جوياى او شدند. داستان او را به عرض پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) رساندند.
حضرت فرمودند:
اگر پيش ما مى آمد، از خداوند برايش طلب آمرزش مى كرديم، امّا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ طبرى، ج 2، ص 246.
اكنون كه به خدا توجّه كرده است، او سزاوارتر است، هر چه مى خواهد درباره اش انجام دهد .(1)
گويا مقصود پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اين است: اگر ابولبابه پيش ما مى آمد و ما برايش استغفار مى كرديم، توبه اش پذيرفته مى شد و زودتر به آمرزش خداوند دست مى يافت. ولى اكنون كه به خدا توجّه كرده است، او خود مى داند كه چه زمانى توبه اش را بپذيرد و او را بيامرزد.
در واقع در خواست استغفار از پيامبر يا امام (عليهم السلام) خود يك نوع وسيله جوئى است كه بدان سفارش شده است ، خداوند مى فرمايد:
( يا أَيُّها الذَّينَ آمَنُوا إِتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ و جاهِدُوا فى سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ).(2)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را در نظر گيريد و پرهيزكار باشيد، به سوى او طلب وسيله و در راه او تلاش و كوشش كنيد، شايد رستگار شويد .
شكّى نيست كه عذر خواهى از شخصيّت والايى كه فرمانش اطاعت نشده است، اگر توسّط شخصى كه در درگاه او مقرّب است، انجام گيرد; زودتر انسان را به مقصود مى رساند و سريع تر رضايت او را فراهم مى سازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير برهان، ج 2، ص 154.
2 ـ سوره مائده: آيه 35.
روشن است كه هيچ شخصيّتى در عالم، مقرّب تر از پيامبر و اهل بيت پاكش (عليهم السلام) در پيشگاه خداوند نيست، كه دعايش مستجاب، و در خواستش پذيرفته درگاه با جلال او باشد. به خصوص امام هر زمانى كه واسطه رساندن فيوضات از طرف خداوند به سوى همه مخلوقات است.
چگونه از امام زمان (عليه السلام) عذر خواهى كنيم؟
وظيفه هر شيعه گنهكارى آن است كه پس از استغفار و عذر خواهى از خداوند به امام زمان خويش (عليه السلام)پناهنده شود و از آن ذات پاك بخواهد كه براى گناهانش استغفار كرده و سخنى را با مولاى خود نجوا كند كه برادران يوسف به يوسف (عليه السلام)گفتند. آن ها جناياتى را نسبت به يوسف روا داشتند تا آنجا كه او را به قصد كشتن ميان چاه افكندند، و بعد از چند سال گرفتار قحطى و خشك سالى گرديدند . از سوى ديگر ، يوسف (عليه السلام)به قدرت خدا از چاه و زندان نجات يافت و عزيز مصر شد . برادران ، بدون اين كه او را بشناسند خدمتش شرفياب شده و گفتند:
( يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضَُرُّ و جِئْنا بِبِضاعَة مُزْجاة، فأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ و تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقينَ ).(1)
اى عزيز ( مصر )، ما و بستگانمان را گرفتارى و ناراحتى فرا گرفته است و با سرمايه نا چيزى ( به بازار ) آمده ايم، پس تو پيمانه ما را پر و بر ما تصدّق كن، مسلماً خداوند صدقه دهندگان را پاداش مى دهد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره يوسف: آيه 88 .
آرى! شيعيانِ گنهكارى كه حرمت يوسف فاطمه (عليهما السلام) را نگه نداشته اند، و در مقابل چشمان بيناى او گناه كرده اند و با كردار زشت خود ، مولاى خويش را به زندان غيبت افكنده اند; بايد ابتدا همچون برادران يوسف (عليه السلام)، با امام مهربان خويش نجوا كنند و سپس سخن فرزندان يعقوب (عليه السلام) با پدر خويش را زمزمه كنند، تا از سر تقصيرشان در گذرد و براى گناهانشان آمرزش طلبد.
فرزندان يعقوب، بعد از آن كه برادرشان يوسف (عليه السلام) را شناختند، و او پيمانه هايشان را پر كرد ; همراه آنان پيراهنش را براى پدرش يعقوب (عليه السلام)فرستاد و آن ها امانت برادرشان را آوردند و بر صورت پدرشان افكندند ، چشمان يعقوب (عليه السلام) بينا گشت; ولى فرزندان او از خجالت سر به زير افكندند و گفتند:
( يا أَبانا إِسْتَغْفِرْلَناْ ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ )(1)
اى پدر ـ مهربان ـ ما، براى گناهانمان استغفار نما و از خدا طلب آمرزش كن كه ما از خطاكاران بوديم .
يعقوب (عليه السلام) هم به آنان وعده داد كه سحرگاه جمعه برايشان استغفار كند.
عالم جليل القدر شيعه مرحوم سيّد بن طاووس كه بارها توفيق شرفيابى محضر امام زمان (عليه السلام) نصيبش گشته است ، در سفارشى كه براى فرزند خويش دارد مى فرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره يوسف: آيه 97 .
فرزندم، هر روز دوشنبه و پنجشنبه ( كه اعمال تو خدمت مولايت عرضه مى شود ) با كمال خوارى و فروتنى خواسته هاى خود را به امام زمانت عرضه بدار و با امام خويش حرف بزن، و بعد از سلام به
حضرتش زيارتى را بخوان كه ابتداى آن « سَلامُ اللهِ الكامِلُ التّامُّ الشّامِلُ العامّ » است(1) و سپس بگو:
( يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضَُرُّ و جِئْنا بِبِضاعَة مُزْجاة، فأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ و تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقينَ ).(2)
آن گاه بگو:
يا مَوْلانا إِسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ.
اى مولاى ما، براى گناهانمان استغفار و طلب آمرزش كن، كه ما در گذشته از خطاكاران بوديم .
پس از آن به امام زمانت بگو:
اى آقا و اى مولاى من، اين برخورد برادران يوسف با برادر و پدر خود و عكس العمل آن دو بزرگوار، در برابر آنان است، كه بعد از آن همه جنايات و بى مهرى ها كه از آن ها سرزد، باز يوسف و پدر بزرگوارش يعقوب (عليهم السلام) ، بر آنان مهر ورزيدند و از تقصير و گناهشان در گذشتند و آنان را مورد عفو و بخشش خويش قرار دادند.
پس اگر من هم مورد پسند و خوشنودى خدا و رسول او و پدران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اين زيارت را محدث قمى در اوايل « مفاتيح الجنان » قبل از « مناجات خمس عشرة » آورده است. كه قبل از آن دو ركعت نماز خوانده و سپس زيارت مذكور را زير آسمان تلاوت مى كنى.
2 ـ سوره يوسف: آيه 88 .
بزرگوار شما و خودتان نيستم، شما از حضرت يعقوب و يوسف (عليهما السلام)سزاوارتريد در اين كه مرا مشمول مهر و بردبارى، و كرم و بزرگوارى خويش قرار دهيد.(1)
چه زيباست كه دوستان غافلِ آن امام غريب و تنها ، كه در گردباد سياه گناهان گرفتار شده اند ، و با سنگ معصيت دل بلورين مولاى خويش را شكسته و بر زخم دل نازنينش نمك پاشيده اند ; با مولاى خود چنين نجوا كنند :
اى مولاى مهربان ، با اينكه سالها زير پَر و بالِ مهر و عطوفتت مأوا گرفته و در سايه چتر عناياتت آرميده بودم ; خود را در صحراى سوزان شهوت ها گرفتار و به دست طوفان هاى بى رحم معصيت ها سپردم .
اينك از شهر خراب شده اى به سويت باز آمده ام كه از شرمسارى نمى توانم چشم به سويت بگشايم ، چه آنكه رويم از زيادى معصيت سياه گشته ، پيكرم در لجنزار غفلت فرو رفته و بوى بد گناهان روحم را آزار مى دهد ; آخر با چه رويى به سويت سر بلند كنم ؟! با كدامين چشم به رويت بنگرم ؟ با چه زبانى با تو سخن گويم ؟ و با كدامين گوش صداى دلنشينت را بشنوم ؟ و با چه دستى دست نياز به سويت برآورم ؟
آيا با چشمى به تو بنگرم كه با نگاه به نامحرم آن را آلوده ام ؟
آيا با زبانى با تو سخن بگويم كه آن را در بند دروغ و غيبت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كشف المحجّة لثمرة المهجة، فصل 150 ، ص 209 .
سخن چينى ، درآورده ام ؟!
آيا با گوشى به صداى روح بخش تو گوش فرا دهم كه آن را با غنا و موسيقى و شنيدن غيبت و تهمت و صداهاى حرام ، پُر كرده ام ؟!
آيا با دستى به سويت التماس كنم كه با آن خيانت در امانت نموده ام ؟!
ولى با همه اين معصيت ها از لطف و عنايتت نااميد نيستم ، چه آنكه آنچه مرا اميدوار مى سازد و از دام بلايى كه گرفتارش شده ام ، نجات مى دهد ; اشك و آهى است كه از خوف خدا سر داده ام ; حال توبه اى است كه به من دست داده است ; پرده ستّاريتى است كه خداى مهربان بر پيكرم پوشانده و در سايه اش آرميده ام ; وعده آمرزشى است كه پروردگار غفور به من داده و بدان دل بسته ام ; و آغوش باز و دل مهربان توست كه مرا به درگاه با جلالت بازگردانده ، تا از تو با شرمسارى عذر خواهم .
اى عزيزِ مهربان تر از پدر! از اينكه دل نازك و نورانيت را شكسته ، قلب عطوف و مهربانت را به درد آورده ، بر زخم جگرت نمك پاشيده ، ديدگانت را گريان ساخته و بر جراحت پلكهايت افزوده ام ; با يك دنيا ندامت ، پوزش مى طلبم .
نمى دانم مرا چه مى شود كه با اين همه غفلت ، دستهاى لرزانم
آرام آرام به سويت گشوده گشته و لبهاى ترك خورده ام باز و زبان بند آمده ام ، سخن آغاز مى كند كه :
اى ستاره درخشان اميد، اى كشتى نجات و نويد ، اى رساننده فيض خورشيد ، اى سجده گاه عشق و اى صبح سپيد!
منم كه با كوله بارى از گناه ، چشمانى غرقِ در اشك ، نايى پُر شده از آه و تنى خسته از سختى راه به درگاهت آمده ام ; شايد خاك پايت را توتياى چشمان كم سويم و گرد كويت را آبروى تن بى آبرويم سازم.
مولاى من! به سوى تو گام برداشتم تا در باغستان لطف و رحمتت بياسايم ، در جويبار عفو و بخششت غسلى كنم ، در درياى لطف و كرامتت غوطهور گردم و از خورشيد جود و عنايتت نور گيرم ; بلكه جسم آغشته به لوث گناهم ، شسته و روح تاريك شده به ظلمت معصيتم ، نورانى گردد.
مهربان اماما! من به سوى تو نيامدم ، مگر براى آنكه مرا به عطر دل انگيز استغفارت معطرسازى و از خدا برايم آمرزش طلبى ، كه دعاى تو مستجاب و دستگيريت تنها راه نجات من است .
بى جهت جدّ بزرگوارت اميرمؤمنان (عليه السلام) نفرموده :
تَعَطَّرُوا بِالإِسْتِغْفارِ.(1)
خودتان را با استغفار معطر سازيد .
آرى ! عطر روح بخش استغفار تو است كه به انسان جان تازه مى بخشد !
مولاى من! رو به سوى تو نياوردم ، جز براى اينكه با كيمياى نگاهت ، صحيفه قلبم را از هر صفتِ زشتى پاك كرده ، و به نور معرفت خويش روشن سازى . به سوى تو بال نگشودم مگر
1 . وسائل الشيعه ، ج 16 .
بدين خاطر كه با شعاع زرّين ديدگانت ، مسِ سياه شده جانم را جلا بخشيده و سپس طلايش سازى ; چه آنكه من روح آلوده خويش را از علاقه به شهوات خالى كرده و به نور آشتى با خدا و عذرخواهى از شما روشن ساخته ام .
اكنون زمان آن است كه شما مولاى مهربان با دعاى پدرانه ات ، توبه ام را بها داده و مرا تجلّيگاه الطاف بى پايانت فرمايى!
اينك بار ديگر با تو مى گويم :
( يا مَوْلانا إِسْتَغْفِرْلَناْ ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ ).
اى مولاى ( مهربان ) ما ، براى گناهانمان استغفار و طلب آمرزش كن ، كه ما در گذشته از خطاكاران بوديم.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ .
سلام بر لحظه اى كه براى شيعيان و دوستان گنهكار استغفار مى كنى!
سلام بر لحظه آمرزش خواهيت ، كه خطاكاران را اميد بخشيده است!
سلام بر گاه راز ونيازت ، كه هستى را نيازمند تو ساخته است!
سلام بر اشك بى امانت ، كه در ديدگان ، چشمه ها جوشانده است!
سلام بر سينه بى كينه ات ، كه عشقت را به دلها كشانده است!
سلام بر سوز مدينه ات ، كه شكيب از سوختگانت برده است!
سلام بر خال رخساه ات ، كه خورشيد را شرمگين ساخته است!
سلام بر ترازوى عدالتت ، كه غنچه بر لبهاى ضعيفان شكوفانده است!
سلام بر يكتايى وجودت ، كه هستى به طُفيلش پا بر جا مانده است !
سلام بر شكوه سجودت ، كه فرشتگان را خطاب « اُسْجُدوا » آورده است!
سلام بر روشنى ظهورت ، كه عالمى را به انتظار افكنده است!
و چه دلنشين است زمزمه اين فرازهاى زيارت ، به عنوان عذرخواهى
و نجواى عاشقانه با تو مولاى مهربان ارواح العالمين لك الفداء :
« اَشْهَدُ اَنَّ بِوِلايَتِكَ تُقْبَلُ الاَْعْمالُ وَتُزَكَّى الاَْفْعالُ وَتُضاعَفُ الْحَسَناتُ وَتُمْحَى السَّيِّئاتُ فَمَنْ جآءَ بِوِلايَتِكَ وَاعْتَرَفَ بِاِمامَتِكَ قُبِلَتْ اَعْمالُهُ وَصُدِّقَتْ اَقْوالُهُ وَتَضاعَفَتْ حَسَناتُهُ وَمُحِيَتْ سَيِّئاتُهُ وَمَنْ عَدَلَ عَنْ وِلايَتِكَ وَجَهِلَ مَعْرِفَتَكَ وَاسْتَبْدَلَ بِكَ غَيْرَكَ اَكَبَّهُ اللهُ عَلى مِنْخَرِهِ فِى النّارِ وَلَمْ يَقْبَلِ اللهُ لَهُ عَمَلاً وَلَمْ يُقِمْ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً » .(1)
گواهى مى دهم ، به ولايت و دوستى تو همه اعمال پذيرفته و تمام كارهاى عبادى پاكيزه مى گردد ، اعمال نيك چند برابر گشته و گناهان از بين مى رود ; پس هر كس با ولايت و دوستى تو ( به درگاه خدا ) آيد و به امامت و پيشوايى تو اعتراف كند ، اعمالش پذيرفته شده ، گفتارش تصديق گرديده ، اعمال نيكش چند برابر گشته و گناهانش پاك مى گردد ; و هر كس از ولايت و دوستى تو منحرف گشته و از شناخت تو باز مانَد و به جاى تو ولايت شخص ديگرى را بپذيرد ، خدا او را با صورت در آتش سرنگون مى كند ، هيچ عملى را از او نمى پذيرد ، و روز قيامت نيز ، برايش ارزشى قايل نمى گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زيارت امام عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ در سرداب مطهر ، مفاتيح الجنان .
« اَسْئَلُكَ يا مَوْلاىَ اَنْ تَسْئَلَ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى فى صَلاحِ شَاْنى وَقَضآءِ حَوآئِجى وَغُفْرانِ ذُنوُبى وَالاَْخْذِ بِيَدى فى دينى وَدُنْياىَ وَآخِرَتى لى وَلاِِخْوانى وَاَخَواتِىَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ كآفَّةً اِنَّهُ غَفوُرٌ رَحيمٌ ».(1)
مولاى من ، خواهشم از تو آنست كه از خدا بخواهى ، كار مرا اصلاح سازد ، خواسته هايم را برآورد ، گناهانم را ببخشد ، و در كار دين ، دنيا و آخرتم ، دست من و همه برادران و خواهران با ايمانم را بگيرد. براستى كه او بسيار آمرزنده و مهربان است .
« مَوْلاىَ ، وَقَفْتُ فى زِيارَتِكَ مَوْقِفَ الْخاطِئينَ النّادِمينَ الْخآئِفينَ مِنْ عِقابِ رَبِّ الْعالَمينَ ، وَقَدِ اتَّكَلْتُ عَلى شَفاعَتِكَ ، وَرَجَوْتُ بِمُوالاتِكَ وَشَفاعَتِكَ مَحْوَ ذُنُوبى ، وَسَتْرَ عُيُوبى ، وَمَغْفِرَةَ زَلَلى ; فَكُنْ لِوَلِيِّكَ يا مَوْلاىَ عِنْدَ تَحْقيقِ اَمَلِهِ ، وَاسْئَلِ اللهَ غُفْرانَ زَلَلِهِ ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِحَبْلِكَ وَتَمَسَّكَ بِوِلايَتِكَ وَتَبَرَّءَ مِنْ اَعْدآئِكَ . اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ ، وَاَنْجِزْ لِوَلِيِّكَ ما وَعَدْتَهُ ، اَللّـهُمَّ اَظْهِرْ كَلِمَتَهُ وَاَعْلِ دَعْوَتَهُ وَانْصُرْهُ عَلى عَدُوِّهِ وَعَدُوِّكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ »(2)
مولاى من ، در پيشگاه تو براى زيارتت ايستاده ام ، همچون ايستادنِ خطاكارانِ پشيمان كه از عقوبت پروردگار جهانيان ، خائف و ترسانند . به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زيارت امام عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ ابتداى زيارت چنين است : اَلسَّلامُ عَلَى الحَقِّ الجَديدِ ... مفاتيح الجنان .
2 . زيارت امام عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ در سرداب مطهر ، مفاتيح الجنان .
شفاعت و دستگيرى تو اعتماد كرده ، و براى از بين رفتن گناهان ، پوشيدن عيوب ، و آمرزش لغزشهايم ; به دوستى و دستگيرى تو اميدوارم .
پس تو اى مولاى من ، دوست خويش را براى رساندن به آرزوهايش يار و ياور باش ، آمرزش لغزش هايش را از خدا بخواه ، به راستى كه او به ريسمان دستگيرى تو چنگ زده ، به ولايت و دوستى تو تمسّك جسته و از دشمنانت بيزار گرديده است .
خدايا بر محمد و آلش درود فرست ، و آنچه را براى وليّت وعده داده اى به انجام برسان ، پروردگارا پيام و سخن او را آشكار ساز ، دعوتش را بالا ببر و او را بر دشمنش و دشمن خودت يارى فرما ، اى پروردگار جهانيان .
بعد از اين عبارات نورانى ، بهترين ذكرى كه دل رنجيده امام (عليه السلام) را مرهم بخشيده ، قلب مهربانش را شاد مى سازد و در روا گشتن حوايج و آمرزش گناهان تأثير بسزايى دارد ، تكرار اين دعاست :
« اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيّكَ الْفَرَج »
خدايا فرج وليّت ، ( امام زمان (عليه السلام) ) را زود برسان
*