جولان حق و جولان باطل
در روايت آمده كه هميشه حق داراى دولتى پايدار، و باطل داراى جولانى موقت است (للحق دولة و للباطل جولة) از اين جهت كه حق و طرفداران حق در قلوب مردم جاى دارند به خلاف باطل كه با تكيه بر قدرت مالى، نظامى و يا فريبكارى چند روزى به ظاهر سلطه مىيابد، ولى به طور موقّت و ناپايدار است به طور مثال بنى اميه چند روزى به قدرت رسيده و چه ستمهائى كه روا نداشتند! ولى با روى كار آمدن عباسيان كار امويان به جائى رسيد كه زندگانشان را به طرز دلخراشى مىكشتند، و مردگانشان را با نبش قبرهايشان از زير خاك در آورده و آتش مىزدند، و يا اينكه بر آن بدنهاى پوسيده نيم خاك خورده شلاّق مىزدند، و زنانشان را برسم اسيرى به بردگى و كنيزى در مىآوردند.
و امروز پس از گذشت قرنها از دوران عباسيان مشاهده مىشود كه از هارون و مأمون و امثالشان هيچ نام و نشانى نيست، در حالى كه ائمه اطهار عليهمالسلام تاريخى سرشار از عظمت، شرف، علم و فضيلت از خود به يادگار گذاشته تا جائى كه تا به امروز در هيچ تاريخى نيامده كه پيرامون يكى از اين بزرگان عيب و نقصى ذكر كند، و يا اينكه بگويد كه فلان امام معصوم در پاسخ مسئلهاى در هر زمينه درمانده باشد.
و در مقابل مشاهده مىشود كه تواريخ مختلف موارد بسيارى از نادانى، فساد، شهوترانى و ستم خلفاى بنى اميه، بنىالاعباس و امثالشان را نقل مىكند، كه نه تنها پس از گذشت قرنها، بلكه حتى در زمان خودشان منفور، و نفرين شدهاند، مثلاً به عنوان نمونه به يك شاهد تاريخى اشارت مىبريم: