بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب خاطرات امیر مومنان, شعبان خان صنمى (صبورى )   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     AMER0001 -
     AMER0002 -
     AMER0003 -
     AMER0004 -
     AMER0005 -
     AMER0006 -
     AMER0007 -
     AMER0008 -
     FEHREST01 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

1- سوره شعراء (26): 214: خويشان نزديك خود را (از عذاب الهى ) بترسان.
2- در نقل ديگر آمده است كه اين دعوت تا سه نوبت تكرار شد و در هر بار تنها علىبود كه به نداى رسول خدا(ص ) پاسخ مثبت داد. (بحار، ج 18، ص 179).
3- اين تعابير كنايه از كودك و نوجوانى حضرت است و مقصود معناى لغوى و ظاهرىآنها نيست ، چنانكه از بيان علامه مجلسى در پايان حديث استفاده مى شود.
در خصوص جمله اعظمهم بطنا گفتنى است كه بزرگى شكم نمى تواند ازخصوصيات كودكان باشد. ازاين روى احتمال تصحيف در روايت داده مى شود. به نظر مىرسد كه متن صحيح حديث اخمصهم بطنا باشد، يعنى لاغرترين آنها بودم از حيثشكم . و احمشهم ساقا هم مى تواند قرينه خوبى بر اين معنا باشد. واخمصهم رانساخ به سادگى به اعظمهم تبديل مى كنند.
علامه سيد محسن امين در اعيان الشيعه ، ج 1، ص 336 گفته است : از روايت استفاده مىشود كه بساط مهمانى در خانه ابوطالب بوده است و بدون شك على اين كار را با اجازهو رضايت پدر انجام داده است .
4- تاريخ طبرى ، ج 2، ص 62 و 63؛ شرح نهج البلاغه ، ج 13، ص 210؛ اعيانالشيعه ، ج 1، ص ‍ 361؛ بحار، ج 18، ص 191؛ الغدير، ج 2، ص 324.
5- اشاره به كسانى است كه در جنگ بدر شركت كردند و بر روى پيامبر خدا(ص )شمشير كشيدند و سپس به دستور حضرت اجساد آنان در چاههاى بدر افكنده شد.
6- نهج البلاغه ، بخشى از خطبه قاصعه ؛ اعلام الورى ، ص 22، بحار، ج 14،ص 467 و ج 17، ص 389.
7- مركز اجتماع سران قريش در دوره جاهليت .
8- در مصادر اين گونه نقل شده ، اما ظاهرا صحيح آنتجيل است .
9- اختصاص ، ص 165؛ خصال ، ص 415؛ بحار، ج 19، ص 46.
10- از پيش و پس ، (راه خدا را) بر آنها بستيم و بر چشمشان هم پرنده افكنديمكه هيچ (راه حق را) نبينند. سوره يس (36): 9.
11- موضوع جاى پاى آن حضرت ، گذشته از اينكه بسيار مستبعد مى نمايد، درروايات ديگر و منابع اوليه تاريخى نيامده است .
12- بحار، ج 19، ص 74.
13- جريان شعب ابوطالب يك حركت ايذايى و تحريمى از ناحيه قريش و همپيمانانايشان عليه بنى هاشم بود. بايد توجه داشت كه محصوران در شعب الزاما گرويدگانپيامبر نبودند بلكه عموم قبيله بنى هاشم چه آنها كه ايمان آورده بودند و چه كسانى كههنوز كافر بودند مشمول اين تحريم مى شدند. بنابراين ، فرمايش حضرت كه مىفرمايد: كافران نيز از او حمايت مى نمود معناى صحيحى پيدا مى كند.
14- بحار، ج 33، ص 11، بخشى از نامه حضرت به معاويه ؛ پيكار صفين ، ص128 با تغيير و تصرف در ترجمه .
15- رخداد مهم و جالب در اين واقعه ، كه منابع شيعه و سنى بر آن اتفاق دارند،مضمون اين جمله است كه رسول خدا فرمود: اين سوره (برائت ) را بايد من و يا مردىكه از من اس بر مردم بخواند.
حال تلاش برخى نويسندگان كه كوشيده اند وظيفه اصلى ابوبكر را در اين سفر عنوانامير الحاجى قلمداد كنند، بى حاصل است ؛ چرا كه پيام اصلى حديث و افتخارماندگار آن در اتحاد و يگانگى ميان رسول و ماءمور ابلاغ است ، افتخارى كه نصيب علىشد.
16- خصال ، ص 419، اختصاص ، ص 168، بحار، ج 35، ص 286 و ج 38، ص171.
17- بحار، ج 39، ص 186.
18- محمد بن حرب والى مدينه از شجعت و توانايى على آگاه بود. او شنيده بوكه على در جنگ خيبر يك تنه در قلعه اى را كهچهل تن قادر به جابجايى آن نبودند از جا كنده و به كنارى انداخته است . اما اكنون مىشنود كه اين قهرمان بزرگ از تحمل سنگينىرسول خدا(ص ) بر دوش ‍ خود عاجز است و پيامبر مى نشيند و على بالا مى رود!
براى دريافت پاسخ شبهه اى كه در ذهن خلجان كرد، به خدمت امام صادق شرفياب شد اماپاره اى از اسرار و رموز آن را بيان كرد تا آنجا كه فرمود: اگر قضيه به عكس مىشد و به فرض على طاقت مى آورد و سنگينى پيامبر را بر دوش خودتحمل مى كرد، اين جهت افتخارى براى على محسوب نمى شد، چرا كه پيامبر بر پشت اسبو شتر هم سوار شده بود.... (غايه المرام ، ج 1، ص 26).
19- كشف الغمه ، ج 1، ص 79؛ بحار، ج 38، ص 84؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2،ص 155.
علامه مجلسى ره نظير همين روايت را در بحار، (ج 56، ص 138) آورده و در پايان آنافزده است : اين شكستن بتها به وسيله اميرالمومنانقبل از هجرت (و فتح مكه ) بوده است . و گرنه كسر الاصنام كه در روز فتح مكهاز آن حضرت به وقوع پيوست ، روز قوت و شوكنت اسلام و روز خوارى و شكست مشركانبوده است . بنابر اين ، ترس و نگرانى در بين نبوده تا اقدامى مخفيانه و حركتى شبانهرا طلب كند.
20- احتجاج ، ص 211؛ بحار، ج 17، ص 286.
21- شرح نهج البلاغه ، ج 13، ص 209؛ بحار، ج 18، ص 223.
22- بحار، ج 10، ص 30؛ احتجاج ، ص 212.
23- سوره مائده (5): 55: ولى امر و ياور شما، تنها خدا ورسول و آن مومنانى هستند كه نماز به پا مى دارند و به فقيران درحال ركوع زكات مى دهند.
24- بحار، ج 39، ص 113. در اين روايت دو مطلب بر خلاف مشهور به چشم مىخورد. اول آنكه شماره آيات ، 124 آيه دانسته شده است در حالى كه عدد آيات ، بر حستشماره گذارى قرآنهاى موجود از 120 آيه تجاوز نمى كند. ديگر آنكه آيه ولايت كه آيه55 مائده است ، به عنوان آيه 60 ياد شده است .
علامه مجلس (ره ) در پايان اين حديث شريف ، به منظور رفع اين توهم فرموده اند:اين تفاوتها كه ناشى از شماره گذارى و ترتيب آيات شريفه است ، از آنجا كه براصل آيات و تجفظ آنها اتفاق نظر هست ، جاى هيچ گونه خدشه و تاءملى نيست .
25- شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 316؛ جنه الماوى ، ص 299.
26- به روايت بحار (ج 39، ص 112)، كه از تفسير فراتنقل شده ، شمار اين فرشتگان ، 360 تن بوده است .
27- خصال ، ص 662؛ بحار، ج 35، ص 317.
28- بحار، ج 10، ص 40.
29- بحار، ج 28، ص 80 به نقل از امالى شيخ طوسى و ج 44، ص 234 بهنقل از كامل الزيارت و نيز ج 100، ص 118؛وسائل الشيعه ، ج 14، ص 331.
30- اثبات الهداه ، ج 1، ص 309؛ اعلام الورى ، ص 26 (به اختصار) ؛ بحار، ج17، ص 398 و ج 64، ص 26.
31- مجموعه ورام ، ص 78؛ مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 244.
32- كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 3، ص 561.
33- پروردگارا! ما را از نعمتهاى دنيا و آخرت ، بهره مند گردان و از شكنجه دوزخنگاهدار. (سوره بقره (2): 201).
34- احتجاج ، ص 223؛ بحار، ج 17، ص 293.
35- بحار، ج 62، ص 104.
36- بحار، ج 22، ص 434.
37- سوره ص (38): 80.
38- بحار، ج 27، ص 148.
39- سوره توبه (9): 114.
40- بحار، ج 75، ص 90. مقصود از آب در آيه شريفه ، آزر عموى ابراهيماست نه پدر او ؛ چه اينكه در جاى خود ثابت است كه پدران و اجداد ائمه طاهرين وپيامبران همواره موحد بوده اند و دامان پاك آنها هرگز به قذارت شرك آلوده نگشته است .
علامه طباطبايى در جلد هفتم الميزان ، آنجا كه به بحث از تفسير آيه شريفه پرداخته ،فرموده است : كلمه اب همانطور كه بر پدر صلبى اطلاق مى شود و در موردعمو و سرپرست هم به كار مى رود. سپس شواهدى از قرآن كريم در اثبات سخن خود مىآورد و آنگاه مى نويسد:
ابراهيم پس از تعمير خانه كعبه دعا مى كند و مطالبى را از خداى بزرگ درخواست مىنمايد تا آنكه مى گويد: (ربنا اغفرلى و لوالدى و للمومنين يوم الحساب ) (آيات 31 41 سوره ابراهيم ) كه در اينجا مى بينيم بعد از آن بيزارى جستن و تبرى از پدرش ،باز هم براى پدر و مادر خود طلب مغفرت كرده ، اما اين بار از آن دو با جمله والدى ياد كرده است .
از جمع بندى بين آيات معلوم مى شود كه والد در اين آيه با قرائنى كه در كاراست پدر صلبى و واقعى ابراهيم بوده و اين شخص غير از آزر است . لطف مطلبدر تعبير به والد است كه معمولاً بر پدر صلبى اطلاق مى شود، برخلافاب كه همانگونه كه گفته شد؛ گذشته از پدر بر عمو و سرپرست و پدر مادرو شوهر مادر هم اطلاق مى شود.
41- بحار، ج 40، ص 86.
42- كشف الغمه 7 ج 1، ص 96 به نقل از مناقب خورزمى ؛فضائل الخمسه ، ج 3 به نقل از تاريخ بغداد و كمزالعمال (به اختصار) ؛ بحار، ج 28، ص 54؛ كتاب سليم بن قيس ، ص 65.
43- كامل ابن اثير، ج 1، ص 303.
44- خصال ، ص 671؛ بحار، ج 21، ص 141.
45- احقاق الحق ، ج 5، ص 91؛ بحار، ج 18، ص 345 و ج 26، ص 335 و ج 60،ص 303.
46- بحار، ج 27، ص 230 و ج 38، ص 329؛ مستدركالوسائل ، ج 8، ص 375.
47- فضائل الخمسه من الصحاح السته ، ج 2، ص 40؛ كشف الغمه 7 ج 1، ص294؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2، ص 270؛ بحار، ج 22، ص 506 بهنقل از امالى شيخ مفيد.
48- بحار، ج 8، ص 6 و ج 39، ص 217 بهنقل از علل الشرائع .
49- مناقب خوارزمى ، ص 143؛ كشف الغمه ، ج 1، ص 295؛ بحار، ج 38، ص 39؛اعيان الشيعه ، ج 1، ص 360.
50- علل الشرائع ، ج 1، ص 346.
51- احتجاج ، ص 197؛ بحار، ج 38، ص 348؛ داستان مشوى (مرغ بريان ) ازمسلمات تاريخ و حديث است . اين داستان با روايات متفاوت ، متجاوز از هيجدهنقل ، تنها در كتب معتبر اهل سنت آمده است .
52- شرح نهج البلاغه ، ج 9، ص 206؛ بحار، ج 32، ص 308.
53- احتجا، ص 225؛ بحار، ج 10، ص 47، ج 17، ص 296.
54- در بحار و كشف الغمه اينچنين است اما ظاهرا صحيح آن متحت است .
55- بحار، ج 41، ص 33؛ كشف الغمه ، ج 1، ص 176.
56- كنيه ابوجهل از همان روز توسط پيامبر خدا(ص ) بر وى اطلاق شد.
57- احتجاج ، ص 323؛ بحار، ج 17، ص 284؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1، ص172 (به اختصار).
58- بحار، ج 93، ص 325؛ مجموعه ورام ، ص 39. در مجموعه ورام به جاى كلمهمنعوا، منوا آمده است .
59- سوره نسا (4) آيه 59: اى اهل ايمان فرمان خدا ورسول و فرمانرويان (از طرف خدا و رسول ) را گردن نهيد.
60- بحار، ج 33، ص 147؛ الغدير، ج 1، ص 205.
61- اثبات الهداه ، ج 1، ص 282؛ بحار، ج 17، ص 371 بهنقل از امال صدوق .
62- كافى ، ج 5، ص 27.
63- اعيان الشيعه ، ج 1، ص 410.
64- وسائل الشيعه ، ج 8، ص 69. بين سالهاى هشتم و نهم هجرى ماءموريت على دريمن صرفاً جنبه تبليغى در سال دهم هجرى داشته است و اين معنى از قرائن موجود در كلامحضرت پيداست . در سال دهم هجرى باز ماءموريتى به يمن داشته ، كه اين ماءموريتجنگى بوده است . علامه سيد محسن امين مى نويسد:
طبيعى است كه آن حضرت براى بيان احكام و تبليغ دين جديد بين سالهاى هشتم و نهمهجرى به يمن رفتع باشد. هر چند تاريخ دقيق آن مشخص نيست .
65- نهج السعاده ، ج 1، ص 31 و 32. تا على در يمن بود، اين مرد دانشمند همهروزه به منظور كسبت علم به محضر شريف آن حضرت حاضر مى شد و از او كسب فيض مىكرد و با بازگشت على به مدينه ، او همچنان در يمن باقى ماند و با ايمان ثابت در زمانخلافت ابوبكر جهان فانى را وداع گفت .
66- اين زن كه موسوم به ساره است از معدود كسانى است كهرسول خدا(ص ) در جريان فتح مكه مهدور الدم اعلام كرد.
اما بنا به روايت ابن اسحاق ، براى او از پيامبر امان گرفتند و زنده ماند تا اينكهبعدها زير دست و پاى اسبى كوبيده و كشته شد. (تاريخ پيامبر اسلام ، ص 563).
67- بحار، ج 18، ص 110.
68- بحار، ج 82، ص 319.
69- سوره نور (24): 37.
70- سوره طه (20): 132.
71- نهج البلاغه ، ترجمه فيض الاسلام ، خطبه 190.
72- سوره هود (11): 113.
73- امالى شيخ مفيد، ص 10؛ بحار، ج 2، ص 220؛ مستدركالوسائل ، ج 2، ص 40.
74- بحار، ج 39، ص 264.
75- احتجاج ، ص 224.
76- احتجاج ، ص 224.
77- خصال ، ص 698.
78- علل الشرايع ، ج 2، ص 65؛ مكارم الاخلاق ، ص 296؛ بحار، ج 85، ص 329و ج 76، ص ‍ 193 و ج 43، ص 82.
79- در بحار به همين صورت است اما ظاهراً ضرب صحيح است .
80- بحار، ج 93، ص 327.
81- سوره حجر (15): 94.
82- احتجاج ، ص 216؛ بحار، ج 10، ص 36 و ج 17، ص 282 و ج 18، ص 56.
83- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 98.
84- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 460.
85- وسائل الشيعه ، ج 3، ص 185.
86- سوره توبه (9): 119.
87- بحار، ج 33، ص 149.
88- سوره احزاب (33): 33.
89- بحار، ج 33، ص 149.
90- بحار، ج 40، ص 35.
91- بحار، ج 22، ص 347؛ اختصاص ، ص 222.
92- شرح نهج البلاغه ، ج 20، ص 270.
93- بحار، ج 36، ص 294.
94- بحار، ج 39، ص 16.
95- غايه المرام ، ص 293 به نقل از امال صدوق .
96- سوره مائده (5): 87 88.
97- وسائل الشيعه ، ج 20، ص 21.
98- وسائل الشيعه ، ج 12، ص 119.
99- پيامبر خدا(ص ) به جز فاطمه زهرا، سه دختر ديگر به نامهاى زينب ، رقيه ،و ام كلثوم داشته است . ر.ك : تاريخ پيامبر اسلام ، ص 76.
100- سوره آل عمران (3): 185.
101- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 495.
102- خصال ، ص 688.
103- سنن الانبى ، ص 4 7؛ مناقب آل ابى طالب ، ص 203.
104- خصال ، ص 724.
105- 3 احتجاج ، ص 218.
106- مكارم الاخلاق ، ص 10؛ بحار، ج 16، ص 151، سنن النبى ، ص 14.
107- مكارم الاخلاق ، ص 10؛ بحار، ج 16، ص 150.
108- مكارم الاخلاق ، ص 14.
109- مكارم الاخلاق ، ص 20؛ بحار، ج 16، ص 237؛ سنن النبى ، ص 45.
110- سنن النبى ، ص 82.
111- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 335 و ج 6، ص 127.
112- سنن النبى ، ص 87.
113- سنن النبى ، ص 91.
114- سنن النبى ، ص 78.
115- سنن النبى ، ص 84.
116- شرح نهج البلاغه ، خطبه 107.
117- بحار، ج 6، ص 223 و ج 67، ص 260.
118- شرح نهج البلاغه ، ج 20، ص 342.
119- مكارم الاخلاق ، ص 11؛ بحار، ج 16، ص 152؛ سنن النبى ، ص 14 17.
120- سنن النبى ، ص 46.
121- مستدرك الوسائل ، ج 8، ص 232 و ج 10، ص 166.
122- سنن النبى ، ص 207.
123- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 353.
124- مستدرك الوسائل ، ج 2 ص 281.
125- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 334.
126- مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 389.
127- مستدرك الوسائل ، ج 6، ص 424.
128- سنن النبى ، ص 164.
129- مكارم الاخلاق ، ص 147.
130- سنن النبى ، ص 46.
131- مستدرك الوسائل ، ج 16، ص 198.
132- مستدرك الوسائل ، ج 16، ص 198.
133- سنن النبى ، ص 46.
134- مكارم الاخلاق ، ص 150.
135- سنن النبى ، ص 46.
136- سنن النبى ، ص 47.
137- احتجاج ، ص 226.
138- شرح نهج البلاغه ، ج 9، ص 161.
139- نهج البلاغه ، بخشى از خطبه قاصعه .
140- سوره طه (20): 1 2.
141- امالى صدوق ، ص 377؛ بحار، ج 16، ص 217.
142- بحار، ج 17، ص 286.
143- مستدرك الوسائل ، ج 7، ص 470.
144- احتجاج ، ص 224؛ بحار، ج 17، ص 295 و ج 10، ص 47.
145- احتجاج ، ص 220؛ بحار، ج 17، ص 277.
146- خصال ، ص 405؛ مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 275 بهنقل از عيون الاخبار.
147- احتجاج ، ص 224.
148- در باب تزويج آن حضرت روايات ديگرى هم وارد شده ، مراجعه شود.
149- كشف الغمه ، ج 1، ص 375.
150- ذخائر العقبى ، ص 27؛ كشف الغمه ، ج 1، ص 358؛ بحار، ج 43، ص 136.
151- بحار، ج 43، ص 94.
152- بحار، ج 43، ص 85.
153- بحار، ج 43، ص 95.
154- بحار، ج 43، ص 95.
155- در مصدر چنين است ولى ظاهرا صحيح آن فاستحييت باشد.
156- بحار، ج 43، ص 96.
157- بحار، ج 43، ص 96.
158- بحار، ج 43، ص 6.
159- بحار، ج 43، ص 132.
160- كشف الغمه ، ج 1، ص 372؛ بحار، ج 43، ص 133.
161- بحار، ج 43، ص 92.
162- بحار، ج 81، ص 112.
163- بحار، ج 43، ص 55.
164- امالى صدوق ، ص 377؛ بحار، ج 43، ص 22.
165- بحار، ج 43، ص 91 و ج 104، ص 38.
166- فضائل الخمسه ، ج 3، ص 131 يهنقل از ذخائر العقبى .
167- بحار، ج 43، ص 77.
168- كشف الغمه ، ج 2، ص 94؛ وسائل الشيعه ، ج 20، ص 67.
169- كشف الغمه ، ج 2، ص 131؛ بحار، ج 16، ص 18.
170- بحار، ج 43، ص 269.
171- العمده ، ص 345.
172- بحار، ج 43، ص 266 و 288.
173- بحار، ج 43، ص 301.
174- بحار، ج 37، ص 72.
175- قرب الاسناد، ص 101؛ ج 43، ص 262.
176- كتاب سليم بن قيس ، ص 212.
177- علل الشرائع ، ج 1، ص 223؛ بحار، ج 43، ص 205.
178- بحار، ج 43، ص 179.
179- كافى ، ج 1، ص 458؛ بحار، ج 43، ص 211؛ كشف الغمه ، ج 2، ص 128با استفاده از كتاب اميران ايمان .
180- شنيده ايد كه به هنگام ولادت على (ع ) ديوار كعبه شكافته شد و راهى بهاندازه عبور يك انسان بر سطح ديوار پديدار گشت . آن شكاف پس از ورود مادر برهم آمدو ... اما آيا هيچ از خود پرسيده ايد كه مگر خانه كعبه در نداشت ؟ و مگر ميزبان على نمىتوانست با گشودن در، مقدم مهمان خود را گرامى بدارد؟ و مگر ...
پاسخ مثبت است . اما در آن صورت اهميت و عظمت قصه لوث مى گشت و محملى براى بهانهجويان و بدخواهان پيدا مى شد تا قضيه را عادى جلوه دهند و بگويند:
شايد قفل در كعبه باز بوده و كليددار از بستن آن غفلت ورزيده و مادر على (ع ) هم بامختصر فشارى كه بر در وارد آورده است ، در باز شده و وى توانسته است به درون كعبهراه يابد ....
اما خداى على (ع ) كه بر مظلوميتهاى او واقف است ، خواست تا با شكافتن ديوار كعبه وپذيرايى سه روزه از مولود كعبه و غير عادى جلوه دادن ولادت او، زبان توجيه بهانهجويان براى هميشه بسته شود و صلاى مجد و عظمت على از همان بدو تولد طنين اندازعالميان باشد.
181- علامه مجلسى (ره ) در ذيل حديث به غرابت آن اشاره كرده و فرموده است :با توجه به تفاوت سنى زياد كه ميان على (ع ) وعقيل وجود داشته پذيرش حديث بدين گونهمشكل مى نمايد.(بحار، ج 22، ص 208).
182- غاية المرام ، ص 184.
183- خصال ، ص 721.
184- على من المهد الى اللحد، ص 320.
185- خصال ، ص 686.
186- نهج البلاغه ، بخشى از خطبه قاصعه .
187- بحار، ج 35، ص 46.
188- بحار، ج 35، ص 54.
189- بحار، ج 19، ص 83.
190- بحار، ج 15، ص 144.
191- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 368.
192- بحار، ج 35، ص 69.
193- بحار، ج 35، ص 120.
194- خصال ، ص 687.
195- بحار، ج 38، ص 255.
196- نهج البلاغه ، بخشى از خطبه قاصعه .
197- خصال ، ص 421.
198- كافى ، ج 1، ص 64.
199- نهج السعاده ، ج 2، ص 676.
200- الاختصاص ، ص 165.
201- وسائل الشيعه ، ج 12، ص 124.
202- مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2، ص 104.
203- بحار، ج 41، ص 43.
204- بحار، ج 24، ص 133.
205- مقتل الحسين ، ص 107.
206- بحار، ج 40، ص 45. به گفته خبّاب بن ارت واقعه فوق نوزدهروز قبل از وفات رسول گرامى بوده است .(بحار، ج 22، ص 489).
207- به روايت شيخ مفيد، تنها چيزى كهبلال نياورد، زره آن حضرت بود كه آن روز در گرو مرد يهودى بود اين مرد در برابرچهار درهم وام ، زره حضرت را در رهن خود داشت . (بحار، ج 22، ص ‍ 501).
208- بحار، ج 22، ص 499.
209- بحار، ج 22، ص 500.
210- بحار، ج 22، ص 533؛ كشف الغمه ، ج 1، ص 18.
211- بحار، ج 22، ص 530 و 532؛ كشف الغمّه ، ج 11، ص 18.
212- بحار، ج 22، ص 546.
213- بحار، ج 22، ص 479.
214- بحار، ج 22، ص 478.
215- بحار، ج 22، ص 492؛ مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 209.
216- مستدرك الوسائل ، ج 2، ص 198.
217- دم عبيط: خون تازه . علامه مجلسى در مرآةالعقول ضمن شرح حديث فوق فرموده است : خون تازه در برابر خون فاسد و بيماراست و گويا رسول خدا(ص ) با اين تعبير از شهادت حضرتش ‍ خبر مى دهد، زيرا خونىكه در كمال صحت و نشاط از شخص جارى شود مرگى را بهدنبال خواهد داشت كه آن شهادت است ، به خلاف خوفى كه فاسد شده و تن ، بيمار ورنجور گشته است ، مرگى كه در اين حال رخ دهد، پايان عمر و فرجام طبيعى حيات است.
218- كافى 7 ج 1، ص 282؛ بحار، ج 22، ص 480.
219- سوره بينه (98):7.
220- بحار، ج 22، ص 490.
221- بحار، ج 22، ص 463؛ خصال ، ص 796.
222- بحار، ج 22، ص 461؛ خصال ، ص 173.
223- كتاب سليم بن قيس ، ص 212.
224- بحار7 ج 22، ص 494.
225- بحار، ج 22، ص 512؛ خصال ، ص 421.
226- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، خطبه 188.
227- چاهى است در بخش شرقى مسجد قبا. امروز نيز همان چاه و اطرافش به همين نامشهرت دارد. (قاموس المحيط). از بعضى روايات چنين بر مى آيد كه آن چاه به خودحضرت حضور داشته است .
228- بحار، ج 22، ص 517؛ مسترك الوسائل ، ج 2، ص 192.
229- فضائل الخمسه من الصحاح الستة ، ج 3، ص 37.
230- بخشى از احتجاجات آن حضرت در روز شورا (بحار، ج 22، ص 543).
231- سوره نساء (4): 64.
232- الغدير، ج 5، ص 189.
233- بحار، ج 43، ص 157.
234- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، خطبه 226.
235- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، ص 1228.
236- سوره انفال (8): 26.
237- سوره نور (24): 55.
238- سوره قصص (28): 57.
239- سورع ء آل عمران (3): 103.
240- كشف المحجة ، ص 174.
241- شرح نهج البلاغه ، ج 6، ص 95.
242- كشف المحجه ، ص 176.
243- خصال ، ص 423؛ اختصاص ، ص 170؛ بحار، ج 28، ص 206.
244- نهج البلاغه ، بخشى از خطبه هاى شقيقيه .
245- كشف المحجه ، ص 181 به نقل ازرسائل كلينى .
246- اشاره به جنگهاى اهل رِدّه است . سجاح با سى هزار نفر ازبنى تميم ، ((مسيلمه كذاب با هفتاد هزار نفر از بنى حنيف و اسود عنسى دريمن و طليحه بن خويلد در بنى اسد، رهبران ارتجاع و ارتداد كه در صدد هجومبه مدينه بودند. (گفتار ماه ، ج 2، ص 103).
247- اختصاص ، ص 172.
248- كشف المحجّه ، ص 176.
249- ابن ابى الحديد مى نويسد: خالد بن وليد از سوى ابوبكر ماءموريتيافت كه سعد بن عباده را به قتل برساند. او د راين هنگام در شام به سر مى برد. خالدبا دستيارى شخصى ديگر در كمين او نشستند و در موقعيت مناسب به ضرب تير او راكشتند و جنازه اش را شبانه در چاه آبى افكندند و سپس از زبان پريان شعرىسوردن و قتل را به آنها نسبت دادند:

نحن قتلنا سيد الخزرج سعد بن عباده
ورميناه بسهيمن فلم تخط فواده
سعد بن عباده رئيس تيره خزرج را ما كشتيم ، و او را با پرتاب دو تير كه قلب او رانشانه كرد از پاى در آورديم )).
ابن ابى الحديد پس از آنكه نقل فوق را در شمار مطاعن ابوبكر ازقول شيعه آورده در مقام دفاع از اين طعن گفته اسد: من نيزقبول ندارم كه اجنه سعد را كشته باسند و شعر مزبور سروده آنها باشد، شكى نيست كهسراينده شعر و قاتل سعد از نوع بشر بوده است . اما اينكه فرمانقتل را ابوبكر صادر كرده باشد، چنانكه شيعه مدعى است ، نزد من ثابت نيست . هر چندبعيد هم نمى دانم كه خالد از پيش خود براى تقرب بيشتر نزد ابوبكر به چنينكار فجيعى دست زده باشد ... چه اينكه ظهور اينقبيل كارها از خالد امرى عادى مى نمايد. (شرح نهج البلاغه ، ج 17، ص 223).
250- در مصدر چنين است ، اما ظاهراً يَصْرِمُ صحيح است .
251- كشف المحجّه ، ص 177.
252- خصال ، ص 424؛ اختصاص ، ص 171.
253- كشف المحجّه ، ص 177.
254- نهج البلاغه ، خطبه شقشقيه .
255- خصال ، ص 425؛ اختصاص ، ص 172.
256- به روايت شيخ مفيد: سپس حضرت فرمود: وقال (عمر): اقتلوا الاقل و ما اراد غيرى ، عمر گفت : اگر اعضاى شورا به توافق نرسيدندو آرا به اقل و اكثر منتهى شد، شما جانب اكثر را بگيريد و گردن كسانى كه در طرفاقل واقع شدند، بزنيد. حضرت فرمود: مقصود او از كشتناقل كسى جز من نبود! (امال مفيد، ص 153).
257- اختصاص ، ص 173؛ خصال ، ص 427؛ بحار، ج 38، ص 177.
258- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، خطبه 73.
259- شرح نهج البلاغه ، ج 20، ص 308.
260- شرح نهج البلاغه ، ج 20، ص 328.
261- نهج البلاغه ، ترجمه شهيدى ، بخشى از خطبه 150.
262- در مصدر چنين است اما ظاهرا صحيح آن تعزه باشد.
263- كشف المحجّه ، ص 179.
264- كشف المحجّه ، ص 184.
265- خصال ، ص 428؛ اختصاص ، ص 174؛ بحار، ج 38، ص 177.
266- سوره احزاب (33): 23.
267- اختصاص ، ص 174؛ خصال ، ص 428.
268- سوره طه (20): 52.
269- كشف المحجّه ، ص 180.
270- در اينجا حضرت حدود 25 مورد از موارد تغيير و تحريف احكام را به عنواننمونه ياد مى كنند و چون ذكر تك تك اين موارد از آنجا كه با اشاره و دركمال اختصار بيان شده است به شرح و بسط محتاج است و پرداهتن به آن هم از حوصلهاين نوشتار خارج است ، از اين روى از درج آن صرف نظر شد.
271- اهل سنت نمازى دادند كه به تراويح موسوم است ، و آن خواندننمازهاى مستحبى با جماعت در ماه رمضان است . به اعتقاد شيعه ، نماز جماعت جز در نمازمهاىيوميه و جمعه و عيدين بدعت است . حضرت در اين بخش از فرمايش خود به اين قسمت ازبدعت خلفا نظر دارند.
272- كافى ، ج 8، ص 59 و 62.
273- (يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم ). سوره يونس (10): 10.
274- (فمن نكث فانما ينكث على نفسه ). سوره فتح (48): 10.
275- (و لا يحيق المكر السيى الا باهله ). سوره فاطر (35): 41.
276- كشف المحجّه ، ص 182.
277- كشف المحجّه ، ص 182.
278- كتاب المحجّه ، ص 183 و 184.
279- شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 240.
280- بحار، ج 23، ص 112. بخشى از نامه حضرت به معاويه است كه قسمتى ازآن در نهج البلاغه فيض الاسلام ، نامه 9 آمده است .
281- بحار، ج 3، ص 222.
282- ارشاد، ج 1، ص 73؛ بحار، ج 19، ص 279.
283- العمده ، ص 363.
284- ارشاد، ج 1، ص 75؛ بحار، ج 19، ص 280.
285- بحار، ج 19، ص 338.
286- خصال ، ص 417؛ بحار، ج 20، ص 243 و ج 38، ص 171؛ اختصاص ، ص160.
287- ر. ك : تاريخ پيامبر اسلام ، ص 306.
288- ر. ك : راه محمد(ص )، ج 1، ص 294.
289- ر. ك : تاريخ پيامبر اسلام ، ص 506.
290- رسول خدا(ص ) به ام سليم و ام عطيه ، دو بانويى كه دركار درمان مجروحان تلاش مى كردند، فرمود: زخمهاى على را درمان كنيد. گفتند:نى شود، هر زخمى را كه مرهم مى گذاريم جاى ديگر از تن على مى تركد.
پيامبر خدا(ص ) كه وضع را چنين ديد خودش دستى بر زخمهاى پيكر على كشيد و در جاشفا يافت . (راه محمد، ج 1، ص 286).
291- ابن ابى الحديد مى نويسد: دسته اى كه براى كشتن پيامبر خدا(ص ) هجومآودره بالغ بر پنجاه نفر بودند و على در حالى كه پياده بود آنها را متفرق مى ساخت .اما آنها بزودى جمع مى شدند و از نو حمله مى كردند و هر بار على آنها را پراكنده مىساخت و اين كار بارها تكرار شد.
سپس جريان نزول جبرئيل يا رضوان رانقل مى كند و مى گويد: علاوه بر اين مطلب كه از نظر تاريخى مسلم است ، من خود دربرخى از نسخه هاى كتاب غزوات محمد بن اسحاق جريان فرود آمدنجبرئيل را ديده ام ... حتى روزى از استاد خود، عبدلوهاب سكينه از صحت آنپرسيدم . وى گفت اين خبر صحيح است .
به او گفتم : پس چرا مؤ لفان صحاح ششگانه ، از درج آن در كتابهايشان غفلت ورزيدهاند؟
در پاسخ گفت : مگر همه روايات صحيح در صحاح ستّه گرد آمده است ؟ خيلى از رواياتصحيح داريم كه نويسندگان صحاح در جوامع خود نياورده اند. (شرح نهج البلاغه ، ج14، ص 211).
292- در خصال چنين نقل شده ، اما صحيح آن قد علمت خيبر انى مرحب است ،چنانكه در خصائص اميرالمومنين ، (ص 55) نقل شده است .
293- خصال ، ص 416؛ اختصاص ، ص 167: بحار، ج ، 20، ص 69.
294- شرح نهج البلاغه ، ج 14، ص 275.
295- خصال ، ص 668.
296- بحار، ج 20، ص 78.
297- احتجاج ، ص 224.
298- مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2، ص 273؛ بحار، ج 20، ص 93.
299- ارشاد، ج 1، ص 86؛ اعلام الورى ، ج 1، ص 193؛ بحار، ج 20، ص 86.
300- بحار، ج 38، ص 247.
به روايت شيخ مفيد، گفتار فوق از پيامبر خدا(ص ) در غزوه ذاتالرمل (يا ذات السلاسل ) كه نام ديگر اين غزوه است ) شنيده شده است . (اعلام الورى ، ج1، ص 186).
301- خطاب به دانشمندى يهودى است كه به خواهش او و با حضور جمع كثيرى ازمردم ، به ايراد سخن پرداخت . ما مشروح سخنان آن حضرت را به مناسبت موضوع ، دربخشهاى مختلف كتاب آورده ايم .
302- بحار، ج 10، ص 38 و ج 17، ص 285.
303- احتجاج ، ص 224.
304- بحار، ج 17، ص 296و ج 10، ص 48.
305- ارشاد، ج 1، ص 148.
306- بحار، ج 21، ص 20؛ خصال ، ص 659.
307- اثبات الهداه ، ج 1، ص 276، ح 133؛ احقاق الحق ، ج 8، ص 33.
308- ر. ك : تاريخ پيامبر اسلام ، ص 378 به بعد؛ ارشاد، ج 1، ص 94 109.
309- خصال ، ص 417؛ بحار، ج 20، ص 243 و ج 38، ص 171؛ اختصاص ، ص160.
310- خصال ، ص 669.
نوشته اند: هنگامى كه على بر عمرو بن عبدود چيره شد او را نكشت و از وى دورشد و پس از اندكى درنگ بازگشت و به حيات او خاتمه داد. چون نزد پيامبر خدا(ص ) آمد،آن حضرت از وى علت آن توقفه را پرسيد. على در جواب گفت :
به مادرم دشنام داد و آب دهان بر صورتم انداخت ، اين بود كه ترسيدم اگر او را در آنحال بكشم براى رضاى خاطر خود كشته باشم . به همين جهت او را بهحال خودش واگذاشتم تا خشمم فرو نشيند آنگاه وى را در راه خدا كشتم . (بحار، ج 41،ص 51).
311- ر. ك : راه محمد(ص )، ج 1، ص 294.
312- ر. ك : تاريخ پيامبر اسلام ، ص 506.
313- خطاب به دانشمندى يهودى است كه به خواهش او و با حضور جمع كثيرى ازمردم ، به ايراد سخن پرداخت . ما مشروح سخنان آن حضرت را به مناسبت موضوع ، دربخشهاى مختلف كتاب آورده ايم .
314- خصال ، ص 418؛ اختصاص ، ص 168.
315- امالى صدوق ، ص 415.
316- تاريخ پيامبر اسلام ، ص 504 بهنقل از ابن اسحاق و ابن اثير و ابن حزم .
317- بحار، ج 21، ص 20؛ خصال ، ص 659.
318- اثبات الهداه ، ج 1، ص 276، ح 133؛ احقاق الحق ، ج 8، ص 33.
319- در خصال چنين نقل شده ، اما صحيح آن قد علمت خيبر انى مرحب است ،چنانكه در خصائص اميرالمومنين ، (ص 55) نقل شده است .
320- خصال ، ص 670. در گذشته رجز خوانى و معرفى جنگجو در آغاز نبردها،معمول بوده است و اين كار از آن جهت كه طرفين درگير در پوششى از زره و كلاه خودمختفى بودند، شيوه اى پسيديده و ضرورى مى نموده است تا فرصت شناسايى تكاورانكه راهى جز معرفى شخصى آنان وجود نداشت ، فراهم گردد و دو حريف با آگاهى وشناخت يكديگر به نبرد پردازند.
321- بحار، ج 38، ص 247.
به روايت شيخ مفيد، گفتار فوق از پيامبر خدا(ص ) در غزوه ذاتالرمل (يا ذات السلاسل ) كه نام ديگر اين غزوه است ) شنيده شده است . (اعلام الورى ، ج1، ص 186).
322- بحار، ج 20، ص 333.
323- بحار، ج 20، ص 356.
324- احتجاج ، ص 219؛ بحار، ج 10، ص 39 و ج 17، ص 286.
325- بحار، ج 17، ص 286 و ج 107 ص 38.
326- احتجاج ، ص 219؛ بحار، ج 10، ص 31 و ج 17، ص 277.
327- مجموعه ورام ، ص 51.
328- خصال ، ص 699.
329- نهج البلاغه (صبحى صالح )، بخشى از خطبه 156.
330- نهج البلاغه ، ترجمه شهيدى ، خطبه 171.
331- ابن ابى الحديد مى نويسد: طلحه و زبير از آن حضر خواستند تا امارت واستاندارى دو شهر بزرگ بصره و كوفه را به آن دو واگذار كند. (شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 232).
سيد بن طاوس به نقل از كلينى نوشته : طلحه اميد داشت به حكومت يمن برسد و زبيربه حكومت عراق . (كشف المحجّه ، ص 181).
حضرت فرمود: آن دو حاضر نشدند حكومت مرا حتى براى يكسال تحمل كنند كه يك سال زياد است بلكه يك ماه هم به من مهلت ندادند. (شرح نهجالبلاغه ، ج 1، ص 308).
332- اختصاص ، ص 170.
333- مقصود زبير پسر عمه پيامبر است كه از جنگ فاصله گرفت وبرگشت . در راه بازگشت توسط ابن جرموز بهقتل رسيد. قاتل پس از كشتن او شمشيرش را نزد على آورد. حضرت همان طور كه شمشير اورا مى نگريست ، فرمود:
اين شمشير چه بسيار كه غبار غم و اندوه را از چهرهرسول خدا(ص ) زدوده است .
334- خصال ، ص 430؛ اختصاص ، ص 175؛ بحار، ج 32، ص 105.
335- در مصادر چنين است اما صحيح راعياً است .
336- در مصادر چنين است اما صحيح اءطعمه است .
337- خصال ، ص 432؛ اختصاص ، ص 176.
338- خصال ، ص 433؛ اختصاص ، ص 177.
339- ابن ابى الحديد به روايت نصر بن مزاحم گفته است : هنگامى كهحكمين به شور نشستند و سرنوشت امت اسلامى به راءى و صلاح انديشى آن دو واگذارشد، على در كوفه به سر مى برد. و در آن جابه انبظار راءى نهائى داوران نشستهبود. پس از اينكه گزارش رسوايى ابوموسى و نيرنگ و فريب عمرو عاص به اطلاع آنحضرت رسيد، بسيار اندوهگين گشت و آثار حزن و تاءثر بر رخسار مباركش ظاهر گشت.... (شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 295).
340- در خصال چنين است ، اما در بحار بقيا و در اختصاص معنى آمدهاست .
341- اختصاص ، ص 179؛ خصال ، ص 434؛ بحار، ج 38، ص 181.
342- بحار، ج 38، ص 182؛ اختصاص ، ص 179؛خصال ، ص 437.
اين ابى الحديد مى نويسد: آنگاه كه على سپاهيان خود را با نطق آتشين خود روحيه مى دادو آنان را براى نبرد با خوارج مهيا مى ساخت ، فرمود:
بر آنها يورش بريد (و بدانيد كه پيروزى با شماست ) به خدا سوگند، حتى ازجمع شما ده نفر كشته نخواهد شد و از آنان نيز تعدادى كه به ده نفر نخواهد رسيد زندهنخواهد ماند.
پيشگويى حضرت در پايان كار به صدق نشست و از ياران او نه نفر شهيد شدند و ازسپاه انبوه خصم تنها هشت نفر به سلامت گريختند. (شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص273).
343- اين مرد يك دست كه حر قوص بن زهير تميمى نام داشت ، از اجا كه ازدست چپ محروم بود و رد عوض زايده گوشتى بر كتف خود داشت و آن زايده شباهت زيادىبه پستان زنان داشت به او ذو الثديه مى گفتند.
به نوشته ابن اثير، اين زايده حالت فنر داشت و چون آن را مى كشيدند به موازات دستراست امتداد مى يافت و چون رها مى كردند جمع مى شد و همچون كيسه گوشتى به شانهاش مى نشست . (كامل ابن اثير، جنگ خوارج ).
344- خصال ، ص 437؛ اختصاص ، ص 179؛ بحار، ج 33، ص 382 و ج 38، ص182.
345- تحليل فرازها و بيان تعبير زيبا و پر معناى آن حضرت ، كه در وصف خوارجو فتنه شوم آنها، ايراد فرمودند، از موضوع اين نوشتار خارج است . به علاقه مندانتوصيه مى شود، در اين خصوص به كتاب جاذبه و دافعه على نوشته استاد مطهرىمراجعه كنند. اما گفتنى است كه در صفحه 160 از كتاب ياد شده اوصافى كه در بياناميرمومنان ضمن خطبه 242 آمده است كه فرمودند: جفاه ، طغام ، عبيد اقزام جمعوا، منكل اوب و ... بر خوارج نهروان تطبيق شده . ولى به نظر مى رسد كه اين تطبيقصحيح نباشد. بلكه نظر حضرت توصيف اهل شام و سپاه معاويه است نه سپاه شورشگرخوارج كه شاخه اى بريده شده از سپاه خود او بودند. ابن ميثم هم در شرح خود خطبه يادشده را بر قاسطين و گروه معاويه تطبيق كرده است ، نه خوارج .
346- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، بخشى از خطبه 159.
347- . نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، بخشى از خطبه 181.
348- بحار، ج 12، ص 78؛ مستدرك الوسائل ، ج 3، ص 95.
349- شرح نهج البلاغه ، ج 20، ص 346.
350- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، ص 790.
351- محاسن برقى ، ج 1، ص 191؛ وسائل الشيعه ، ج 15، ص 204؛ امالىصدوق ، ص 600.
352- گفته اند، مقصود حضرت ابوذر بوده و بعضى عمار و بعضى هم بزرگانديگر را نام برده اند.
353- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، حكمت 281.
354- نهج البلاغه ، ترجمه شهيدى ، ص 90.
355- نهج البلاغه ، ترجمه شهيدى ، خطبه 224.

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation