بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب چهارده اختر تابناک, احمد احمدى بیرجندى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     MASO0001 -
     MASO0002 -
     MASO0003 -
     MASO0004 -
     MASO0005 -
     MASO0006 -
     MASO0007 -
     MASO0008 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

اهميت هجرت  
ورود پيامبر و مسلمانان به مدينه ، فصل تازه اى در زندگى پيغمبر اكرم (ص ) و اسلامگشود. مانند كسى كه از يك محيط آلوده و خفقان آور به هواى آزاد و سالم پناه برد. بىجهت نيست كه هجرت در راه خدا و براى گسترش دين خدا برابر با جهاد است و اين همهعظمت دارد.
هجرت ، يعنى دست از همه علاقه هاى قبلى كشيدن و پا بر روى عادات و آداب كهنه نهادنوبه سوى زندگى نوين رفتن . رفتن شخصىازجهل به سوى نور و دانايى ، هجرت است . رفتن از ناپاكى به سوى پاكىهجرت است .هجرت پيامبر (ص ) و مسلمانان از مكه (محيط اختناق و آلودگى و كينه )به سوى مدينه(شهر صفا و نصرت و برادرى ) و به سوى پى ريزىزندگى اجتماعى اسلامى ،نخستين گام بلند در پيروزى و گسترش اسلام وجهانى شدن آن بود. نظر به اهميتهجرت بود كه بعدها در زمان خليفه دومبه پيشنهاد على (ع ) اينسال مبداء تاريخ اسلام يعنى (هجرى ) شد.
نخستين گام 
وقتى پيامبر اكرم (ص ) آن همه استقبال و شادى و شادمانى را از مردم مدينه ديد، اولينكارى كه كرد اين بود كه ، طرح ساختن مسجدى را براى مسلمانان پى افكند. مسجد تنهامحلى براى خواندن نماز نبود. در مسجد تمام كارهاى قضائى و اجتماعى مربوط بهمسلمانان انجام مى شد.
مسجد مركز تعليم و تربيت و اجتماعات اسلامى از هرقبيل بود. شعرا اشعار خود را در مسجد مى خواندند. مسلمانان در كنار هم و پيامبر اكرم (ص) در كنار آنها با عشق و علاقه به ساختن مسجد پرداختند. پيامبر اكرم (ص ) خود سنگ بردوش مى كشيد و مانند كارگر ساده اى كار مى كرد. اين مسجد همان است كه اكنون با عظمتبرجاست و بعد از مسجدالحرام ، دومين مسجد جهان است .
پيامبر بين دو قبيله (اوس ) و (خزرج ) كه سالها جنگ بود، صلح و آشتى برقراركرد. بين (مهاجران ) و مردم مدينه كه مهاجران را در خانه هاى خود پذيرفته بودنديعنى (انصار) پيمان برادرى برقرار كرد. پيامبر، توحيد اسلامى و پيوند اعتقادى وبرادرى را جايگزين روابط قبيلگى كرد. با منشورى كه صادر فرمود در حقيقت (قانوناساسى ) جامعه اسلامى را در مدينه تدوين كرد و مردم مسلمان را در حقوق و حدود برابراعلام فرمود. طوايف يهود را كه در داخل و خارج مدينه بسر مى بردند امان داد.
بطور خلاصه ، پيامبر از مردمى كينه توز، بى خبر از قانون و نظام اجتماعى و گمراه ،جامعه اى متحد، برادر، بلند نظر و فداكار بوجود آورد. بتدريج ازسال دوم در برابر حملات دشمنان اسلام ، اقدامات رزمى و دفاعى صورت گرفت .
جنگها يا غزوه هاى پيغمبر (ص ) 
دشمن كينه توز ديرين اسلام يعنى كفار مكه در صدد بودند بهر صورتى امكان دارد -جامعه نوپاى اسلامى را با شكست مواجه كنند - بدين جهت به جنگهايى دست زدند. پيامبراكرم (ص ) نيز براى دفاع دستور آمادگى مسلمانان را صادر فرمود. بنابراين در مدينهاز آغاز گسترش اسلام جنگهايى اتفاق افتاده است كه به اختصار از آنها ياد مى كنيم . ايننكته را هم بايد به ياد داشت : كه جنگهايى كهرسول اكرم (ص ) شخصا در آن شركت فرموده است (غزوه ) و بقيه جنگهايى را كه درزمان پيامبر (ص ) واقع شده (سريه ) مى نامند.
غزوه بدر 
در سال دوم هجرت جنگ بدر پيش آمد. در اين جنگ نابرابر تعداد لشكر دشمن 950 نفربود با آمادگى رزمى ، امّا عده مسلمانان فقط 313 نفر بود. مسلمانان با نيروى ايمان وبا فداكارى كامل جنگيدند و در مدتى كوتاه دشمنان خود را شكست دادند. كفار با 70 كشتهو 70 اسير و بر جاى گذاشتن غنائم جنگى بسيار فرار كردند و دشمن سرسخت اسلامابوجهل نيز در اين جنگ كشته شد. اين پيروزى سرفصل پيروزيهاى ديگر شد.
تغيير قبله 
در همين سال از سوى خداوند متعال دستور آمد مسلمانان از سوى (بيت المقدس ) بسوى(كعبه ) نماز بگزارند. علت اين امر آن بود كه يهوديان نداشتن قبله ديگرى را براىاسلام دين كامل ، نقص شمردند و به جهانى بودن اسلام باور نداشتند. مسجد ذوقبلتين(داراى دو قبله ) يادگار آن واقعه مهم است .
جنگ احد 
يك سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهيزاتى سه برابر جنگ بدر بهقصدانتقام به سوى مدينه حركت كردند. پيامبر (ص ) با ياران مشورت كرد و درنتيجه قرارشد در كناره كوه احد صف آرايى كنند. در آغاز جنگ ، مسلمانان - با عدهكم ولى با نيروىايمان زياد - پيروز شدند، ولى بخاطر آنكه محافظان دره اى كهدر پشت بود، سنگر رابه طمع غنيمت هاى جنگى ترك كردند، شكستى برلشكريان اسلام وارد شد و عده اى ازجمله حمزه عموى دلاور پيامبر (ص ) كشتهشدند ولى بر اثر فداكاريهاى على (ع ) كهزخم بسيار برداشته بود و ديگردلاوران و شيوه تازه اى كه پيامبر در جنگ احد بكاربست ، ديگر بار مسلمانان گردآمدند و به تعقيب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجاماين جنگ به پيروزىانجاميد.
غزوه خندق (يا احزاب ) 
جمعى از يهوديان از جمله قبيله (نبى نضير) در مدينه بسر مى بردند. پيامبر (ص ) درابتداى كار يا آنان پيمان دوستى و همكارى بست ولى اينان هميشه با نفاق و دورويى درصدد بودند كه ضربت خود را بر اسلام وارد كنند. پيامبر مكرم (ص ) با همه راءفت ورحمت در برابر نفاق و توطئه ، گذشت نمى فرمود و منافق را تنبيه مى كرد.
طايفه بنى نضير وقتى در مدينه نقش هاى خود را نقش بر آب ديدند با مشركان مكه و چندطايفه ديگر همدست شدند و در سال پنجم هجرت ، سپاه عظيمى كهشامل ده هزار نفر مرد شمشير زن بود به فرماندهى ابوسفيان به قصد ريشه كن كردناسلام به مدينه حمله كردند. زمان آزمايش ‍ و فداكارى بود. مسلمانان با مشورت سلمانفارسى و پذيرش پيامبر مكرم (ص ) خندقى در اطراف مدينه كندند. دشمن به مدينه آمد.يكباره با خندقى وسيع روبرو شد. يهوديان (بنى قريظه ) مانند ديگر يهوديانبناى خيانت و نفاق گذاشتند. لحظه هاى سخت و بحرانى در پيش بود.
پيامبر مكرم (ص ) با طرحهاى جالب جنگى صفوف دشمن را آشفته ساخت . عمرو بن عبدود،سردار كم نظير مكه در جنگ تن به تن با على (ع ) كشته شد. با ضربتى كه از عبادتجن و انس بيشتر ارزش داشت ضربتى كارى و مؤ ثر. دشمن به وحشت افتاد. بدبينى بينمهاجمان و يهوديان كمى آذوقه - تند بادهاى شديد شبانه - خستگى زياد - همه و همه باعثشد كه پيروزى نصيب لشكر اسلام گردد و لشكريان كفر به سوى مكه فرار كنند.
سال ششم هجرت - صلح حديبيه 
پيامبر اكرم (ص ) در پى رؤ ياى شيرينى ديد كه ، مسلمانان در مسجدالحراممشغول انجام فريضه حج هستند به مسلمانان ابلاغ فرمود براى سفر عمره در ماه ذيقعدهآماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حركت كرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد ومسلمانان جز شمشيرى كه هر مسافر همراه خود مى برد چيزى با خود نداشتند و از سوىديگر با مقاومت قريش ‍ روبرو شدند و بيم خونريزى بسيار بود، پيامبر (ص ) با مكيانپيمانى برقرار كرد كه به نام (پيمان حديبيه ) شهرت يافت . مطابق اين صلحانهپيامبر و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر كردند. قرار شدسال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جويى مسلمانان را بر همگانثابت كرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگى بين دو طرف از بين برود و رفت و آمددر قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزى اسلام بود، زيرا پيامبر (ص )از ناحيه دشمنى داخلى خطرناكى آسوده خاطر شد ومجال يافت تا فرمانروايان كشورهاى ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.
نامه هاى رسول مكرم (ص ) به پادشاهان 
مى دانيم كه به موجب آيات قرآن دين اسلام دين جهانى و پيامبر خاتم (ص ) آخرين سفيرالهى به جانب مردم است . (41) بنابراين ماءموريت ، حضرت محمّد (ص ) به سرانمعروف جهان مانند: خسروپرويز - پادشاه ايران -هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانرواى مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلامدعوت كرد. اين نامه ها را ماءمورانى با ايمان ، فداكار و با تجربه براى فرمانروايانمى بردند. درين نامه ها پيامبر (ص ) آنها را به اسلام و كلمه حق و برادرى و برابرىدعوت مى كرد و در صورت نافرمانى آنها را از عذاب خداوند بيم مى داد. همين پيامها زمينهگسترش جهانى اسلام را فراهم آورد.
جنگ خيبر 
خيبر يا بهتر بگوييم وادى خيبر هفت دژ بود در سرزمين حاصلخيزى درشمال مدينه به فاصله سى و دو فرسنگ كه پناهگاه مهم يهوديان بود. يهوديان بيش ازاز پيش توطئه مى كردند و مزاحم مسلمانان بودند. پيامبر اسلام تصميم گرفت اين افرادمناطق را سر جاى خود بنشاند و شر آنها را دفع كند. بدين جهت دستور فرمود مسلمانانبراى فتح خيبر عازم آن ديار شوند. پس از تلاش و مقاومت بسيار اين سنگرها - يكى پساز ديگرى - فتح شد. پس از فتح دژهاى خيبر يهوديانى كه در قريه (فدك ) در 140كيلومترى مدينه مى زيستند - بدون جنگ و مقاومت تسليم شدند و سرپرستى پيامبر (ص )را بر خود پذيرفتند. برابر قوانين اسلام جاهايى كه بدون جنگ تسليم مى شوندمخصوص پيامبر است . اين قريه را رسول مكرم (ص ) به دخترش فاطمه زهرا (ع )بخشيد كه ماجراى غصب آن تا زمان عبدالعزيز در تاريخ ثبت است و ما در زندگينامهفاطمه زهرا (ع ) از آن سخن مى گوييم .
فتح مكه 
در سال هشتم هجرت جريانى پيش آمد كه پيمان شكنى قريش را ثابت مى نمود. بدين جهتپيامبر مكرم (ص ) تصميم گرفت مكه را فتح كند و آنرا از ناپاكى بتها و بت پرستهاپاك سازد. بنابراين با رعايت اصل غافلگيرى ، بى آنكه لحظه فرمان حركت و مسير ومقصد حركت براى كسى روشن باشد، پيامبر (ص ) روز دهم ماه رمضان ، فرمان حركتصادر فرمود. ده هزار سرباز مسلمان به حركت آغاز كرد.
شهر مكه بدون مقاومت تسليم شد. پيامبر (ص ) و مسلمانان وارد زادگاه پيامبر شدند. بتهادرهم شكسته شد و اسلام به پيروزى بزرگىنائل آمد.
در اين فتح ، پيامبر (ص ) كه اختيار كامل داشت و مى توانست از دشمنان سرسخت ديرينخود انتقام بگيرد همه را مورد عفو و رحمت قرار داد و به تمام جهان ثابت كرد كه هدفاسلام گسستن بندها اسارت و بندگى از دست و پاى افراد بشر است و فرا خواندن آنهابه سوى (اللّه ) و نيكى و پاكى و درستى . از اينسال به بعد گروه گروه به اسلام روى آوردند و با احكام حيات بخش و انسان ساز آنآشنا شدند.
پس از فتح مكه غزوه حنين و غزوه طائف و غزوه تبوك و... اتفاق افتاد. در دو غزوهاول پيروزى با مسلمانان بود، امّا در غزوه تبوك ، اگر چه پيامبر (ص ) با دشمن روبرونشد و نبردى نكرد، ولى يك سلسله بهره هاى معنوى و روانى - در اين غزوه بسيار پرمشقت - عايد مسلمانان گرديد. پيامبر (ص ) با اين سفر پر رنج ، راه را براى فتح شام وروم هموار ساخت و شيوه جنگ با قدرتهاى بزرگ را به اصحاب وفادار خود آموخت .
فوت فرزند دلبند پيامبر (ص ) 
در سالهاى گذشته پيامبر اسلام با مرگ سه فرزند خود به نامهاى قاسم (42) وطاهر و طيب و سه دختر به نامهاى زينب و رقيه و امّ كلثوم روبرو شد و در فراق آنهامتاءثر گرديد.
امّا اين بار كودك دلبندش ابراهيم كه از ماريه بود، قلب حساس پيامبر مكرم (ص ) راسخت آزرده كرد. پيامبر (ص ) در حالى كه ابراهيم را در آغوش ‍ داشت و آننوگل بوستان رسالت جان به جان آفرين تسليم مى كرد اين كلمات آتشين را فرمود:
(ابراهيم عزيز! كارى از ما براى تو ساخته نيست ، مقدر الهى نيز بر نمى گردد. چشمپدرت در مرگ تو گريان و دل او اندوهبار است ، ولى هرگز سخنى را كه موجب خشمخداوند باشد، بر زبان جارى نمى سازم ...).
برخى از اصحاب از گريه پيامبر (ص ) تعجب مى كردند. امّا پيامبر (ص ) در اين جامثل همه مراحل به مسلمانان درسى بزرگ آموخت :
درس مهر و محبت نسبت به اولاد.
(مهر و مودت به اولاد از عاليترين و پاك ترين تجليات روح انسانى است و نشانهسلامت و لطافت آن مى باشد) پيامبر عاليقدر (ص ) پيوسته مى فرمود: (( (اكرموااءولادكم ) )) فرزندان خود را گرامى داريد و نسبت به آنها مهر بورزيد. بارىيگانه فرزندى كه از آن حضرت به يادگار ماند و رشته تابناك ولايت و امامت را - درصفحه روزگار - پايدار ساخت ، دخت ارجمند آن سرور (ص ) يعنى فاطمه زهرا (ع ) زوجهوصى آن حضرت على (ع ) بود.
حجة الوداع (آخرين سفر پيامبر (ص ) به مكه ) 
چند ماه از عمر پربار پيامبر عاليقدر اسلام (ص ) باقى نمانده بود.سال دهم هجرت بود. پيامبر (ص ) اعلام فرمود: مردم براى انجام مراسم عظيم حج آمادهشوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پيامبر مكرم (ص ) با پوشيدن دو پارچه سفيداز مسجد شجره در نزديك مدينه احرام بست و مسلمانان نيز همچنين .
صداى گوشنواز: (( لبيك اللهم لبيك ، لا شريك لك لبيك ، )) در فضا طنين اندازشد. هزاران نفر اين نداى ملكوتى پيامبر را تكرار مى كردند. شكوه عظيمى بود: وحدتاسلامى ، برابرى و برادرى تبلور يافت .
پيامبر مكرم (ص ) براى اولين و آخرين بار مراسم و مناسك حج را به مسلمانان آموخت . اينسفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهاى چند ساله پيغمبر اكرم (ص ) بود كهجان و مال و زندگى خود را خالصانه در راه تحقق آرمانهاى اسلامى و فرمانهاى الهىبذل كرد، و پيامهاى الهى را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص ) در سرزمين عرفات -پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاك اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود:
(اى مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نكنم - اىمردم خونها و اموال شما بر يكديگر تا روزى كه خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اينماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها حرام است ).
سپس مردم را به برابرى و برادرى فرا خواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش كرد واز شكستن حدود الهى بيم داد و از ستمكارى و تجاوز به حقوق يكديگر بر حذر داشت وبه تقوى توصيه كرد.
در صحنه غدير خم 
وقتى پيامبر اكرم (ص ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلى به نام غدير خمرسيدند، امين وحى ، جبرئيل بر پيامبر (ص ) وارد شد و پيام الهى را بدين صورت بهپيامبر (ص ) ابلاغ كرد:
(اى پيامبر، آنچه از سوى خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهى رابه مردم نرسانى رسالت خود را تكميل نكرده اى ، خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مىكند.)(43)
مردم مى پرسيدند آن چه چيزى است كه كامل كننده دين است و بى آن ، دين حقكامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پيامبر است براى تعيين خط وصايت و امامت . پيامبر (ص ) بايد- به امر خدا - تكليف مردم را پس از خود معين كند.
در زير آفتاب سوزان و در روى رملها و شنهاى داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندى ، پيامبرحضرت على (ع ) را به عنوان (ولى ) و (جانشين ) خود به مردم معرفى فرمود، وبويژه اين جمله را - كه محدثان شيعه و سنى همهنقل كرده اند - گفت :
(( من كنت مولاه فعلى مولاه ...))
مردم در آن روز كه هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت على (ع ) بيعت كردند.
دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجرى ، پيغمبر اكرم (ص ) در مدينه چشماز جهان فرو بست و در جوار مسجدى كه خود ساخته بود مدفون شد.
اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديك به يك ميليارد مردم مسلمان جهان است .
قرآن و عترت  
حديثى از پيامبر گرانقدر اسلام (ص ) نقل شده است بدين صورت :
(( (انى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب اللّه و عترتىاهل بيتى ). ))
يعنى : من در ميان شما دو چيز گرانبها مى گذارم تا از آن دو پيروى نماييد هرگز گمراهنمى شويد اين دو چيز گرانبها عبارتند از: كتاب خدا (قرآن ) و عترتم ،اهل بيت من .
قرآن 
قرآن شامل آياتى است كه در مدت 23 سال بتدريج بر حضرت محمّد (ص )نازل شده است . قرآن شامل 114 سوره كوتاه و بلند و نزديك 6400 آيه است . همهسوره هاى قرآن با (( (بسم اللّه الرحمن الرحيم ) )) آغاز مى شود جز سوره(برائة ) يا (توبه ). تنظيم آيات قرآن بر مبنايى است كه شخص پيامبر اكرم(ص ) دستور فرموده است .
سوره هايى كه در مكه نازل شده (مكى ) و آنها كه در مدينهنازل شده است (مدنى ) ناميده مى شود. هر سوره ، نامى دارد كه آن نام در متن سوره آمدهاست مانند: نحل ، بقره ، علق و... به محض اين كه سوره يا يك آيه يا چند آيه بر پيغمبر(ص ) نازل مى شد افراد مورد اعتمادى كه به آنها (نويسندگان وحى ) مى گفتند،آيات را مى نوشتند. معروفترين آنها عبارتند از: على بن ابيطالب (ع ) - عبداللّه بنمسعود - زيد بن ثابت - معاذ بن جبل - ابى بن كعب و... امتياز قرآن بر ديگر كتابهاىآسمانى اينست كه در قرآن كوچكترين تحريف و تغييرى وارد نشده است .
قرآن معجزه باقيه و هميشگى پيامبر اكرم (ص ) است . در چند جاى قرآن بصراحت آمده استكه اگر در قرآن شك و ترديد داريد چند سوره ، حتى يك سوره كوچك كه سه آيه است ؛مانند آن را بياورند كه هرگز دشمنان اسلام به چنين كارى توفيق نيافته و نخواهنديافت .
قرآن فقط از جهت لفظ و فصاحت و شيوايى معجزه نيست ؛ بلكه از جهت معنى و دارا بودناحكام و نظامات استوار و قوانين ابدى نيز معجزه است - هر چه علم بشر پيشرفت كند وپرده از اسرار جهان بر گرفته شود رمز جاودانى اسلام و قرآن روشنتر خواهد شد -قرآن تاكنون به بيش از صد زبان دنيا و به فارسى و انگليسى و فرانسوى چندينبار ترجمه شده است . در قرآن بيش از همه چيز به پرستش خداى واحد و صفاتجلال و جمال خداوند و عظمت دستگاه آفرينش و سير در آفاق و عوالم طبيعى و مطالع دراحوال گذشتگان و قوانين و احكام عبادى ، اجتماعى و قضائى و روز رستاخيز و سرگذشتانبياء بزرگ الهى و پند گرفتن از زندگانى اقوام گذشته توجه داده شده است .
براى اينكه بتوانيم به لطف ظاهر و باطن عميق قرآن پى ببريم بايد - در درجهاول - با زبان فصيح و بليغ قرآن آشنا شويم .
قرآن راهنمايى است راستگو، پايدار و خيرخواه .
عترت يا اهل بيت  
همان على (ع ) و فرزندان پاك گوهرش و نيز فاطمه زهرا (ع ) دختر بسيار عزيز وفداكار پيامبر اكرم (ص ) است كه از طرف پدر بزرگوار خود به (( (ام ابيها) ))يعنى مادر پدرش ملقب گرديد. علتى (ع ) وصى و جانشين و امامى است كه بارها پيامبر(ص ) او را جانشين خود و در حكم هارون نسبت به موسى (ع ) معرفى مى فرمود وفرزندانى كه از صلب على (ع ) و بطن پاك فاطمه زهرا (ع ) به وجود آمدند و آخر آنهابه حضرت مهدى موعود (ع ) ختم مى شود همه معصوم و از رجس و گناه بدورند. اولاد ديگراز اين شجره طيبه نيز بسيارند و در همه جا و همه وقت منشاء خير و بركت وفضل و فضيلت بوده و هستند.
زوجات رسول اكرم (ص ) يا زنان پيامبر 
پيامبر اكرم (ص ) در طول عمر نه زن داشته است و اين امر زاييده اوضاع واحوال جامعه آن روز و موقعيت شخصى آن حضرت بوده است . پيش از اسلام تعدد زوجاتبه نحو گسترده و نامحدودى در ميان اقوام مختلف رواج داشته است . بعدها اسلام تا چهارزن را اجازه داد، آن هم به شرط برقرارى عدالت بين آنان .
مى دانيم كه پيامبر (ص ) تا 25 سالگى زن نگرفت و در 25 سالگى با خديجه كه15 سال از پيامبر (ص ) بزرگتر بود، ازدواج كرد و در حدود 25سال تنها با خديجه بود. پس از فوت خديجه (ع ) با زن بيوه ديگرى به نام سودهازدواج كرد. سپس با عايشه ازدواج فرمود. زنان ديگرى كه پيغمبر گرفت ، بغير ازسوده ، همه بعد از عايشه بودند و همه اينها بيوه زن وبزرگسال بودند. پيامبر حق و عدالت و نوبت را درباره آنها كاملا رعايت مى فرمود و باهمه به مهربانى رفتار مى كرد.
زنانى كه پيغمبر اكرم (ص ) مى گرفت يا از بيوه زنانى بودند بى سرپرست كهشوهرشان در جنگ شهيد شده بودند، يا از اسيران جنگى بودند كه در خانه پيغمبر بانهايت احترام زندگى مى كردند. ازدواج هاى پيغمبر عموما و بخصوص در دهسال آخر عمر جنبه اجتماعى و تحبيب قلوب داشته است و خويشاوندى با قبيله ها براىپيوند داشتن با كسانى كه مسلمان شدن آنها موجب تقويت اسلام و مسلمين بوده است . برخلاف آنچه برخى از دشمنان اسلام يا مستشرقين خارجى (44) گفته اند؛ بهيچوجه نظرپيامبر (ص ) مسائل جنسى و لذت جويى نبوده است - بخصوص كه پيامبر اكرم (ص ) بنابر آنچه در قرآن آمده است (45) ، يك ثلث و گاهى دو ثلت از شب را به عبادت وتلاوت قرآن مى گذراند - و روزها نيز در مسائل اجتماعى و جنگها اشتغالات فراوان داشتهاست ، و اين ازدواجها در سن جوانى نبوده است .
رفتار و خلق و خوى پيامبر (ص ) 
خداوند در حق رسول مكرمش محمّد بن عبداللّه (ص ) مى گويد: (( (انك لعلى خلقعظيم)) براستى كه بر خلق عظيمى هستى ) (سوره قلم آيه 4) بندهناتوانى چه مىتواند در حق پيامبرى كه سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير ونيكى و بزرگوارى استبگويد؟
آنچه مى گويم قطره اى است از دريا.
خوى پيامبر و رفتار آن بزرگوار و كردار آن حضرت سرمشق مسلمين و بلكه نمونه عالىهمه انسانها و در حقيقت تجسم اسلام . پيغمبر (ص ) به همه مسلمانان با چشم برادرى و بانهايت مهر و محبت رفتار مى كرد. آن چنان ساده و بى پيرايه لباس مى پوشيد و بر روىزمين مى نشست و در حلقه ياران قرار مى گرفت كه اگر ناشناسى وارد مى شد، نمىدانست پيغمبر كدام است . در عين سادگى به نظافت لباس و بدن خيلى اهميت مى دادوضوى پيامبر هميشه با مسواك كردن دندان ها همراه بود. ازاستعمال عطر دريغ نمى فرمود. هميشه با پير و جوان مؤ دب بود. هميشه در سلام كردنپيشدستى مى كرد. تبسم نمكينى هميشه بر لبانش بود ولى از بلند خنديدن پرهيزداشت . به عيادت بيماران و تشييع جنازه مسلمانان زياد مى رفت .
مهمان نواز بود. يتيمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار مى داد. دست مهر بر سريتيمان مى كشيد. از خوابيدن روى بستر نرم پرهيز داشت و مى فرمود: (من در دنيا همچونسوارى هستم كه ساعتى زير سايه درختى استراحت كند و سپس كوچ كند). با همه مهر ونرمى كه با زيردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسيار شدتعمل نشان داد. در جنگها هرگز هراسى به دل راه نداد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمننزديكتر بود. از دشمنان سرسخت مانند كفار قريش در فتح مكه عفو فرمود و آنها همهمجذوب اخلاق پيامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روى آوردند. از زر و زيور دنيادورى مى كرد. اموال عمومى را، هر چه زودتر بين مردم تقسيم مى كرد و با آنكه فرمانرواو پيامبر خدا بود هرگز سهمى بيش از ديگران براى خود بر نمى داشت . براستى آنوجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق براى همگان بود.
از سخنان حضرت محمّد (ص ) 
اينك چند سخن از كلام و كلمات آن سرور عالم :
1 - بهترين چيزى كه به مردم داده شد؛ زبانى است شكرگزار، تنى است صابر و شكيباو دلى است ذكر كننده و به ياد خدا.
2 - حقا كه شما هرگز نمى توانيد به مردمان بهمال خود برسيد و آنها را راضى كنيد، پس سعى كنيد به اخلاق خوش خود به آنهابرسيد و از آنها دلجويى نماييد.
3 - بدترين مردم آن كس است كه عذرى را نپذيرد و لغزشى را نبخشايد.
4 - نهنده دانش در نااهلش مانند آويزنده گوهر و مرواريد است بر گردن خوكان .
5 - بالاترين و بهترين دو چيزى كه در يك نفر فراهم مى آيد حلم است و علم .
6 - اميد مايه رحمت امت من است ، اگر نور اميد در دلها نبود هيچ مادرى فرزند خود را شيرنمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى كاشت .
7 - كسى كه به بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد همچون كسى است كهمى خواهد به نيازمندانى كمك كند و هنگامى كه مى خواهد تحفه را تقسيم كند نخست بايدبه دخترش و سپس آن را به پسرش بدهد.
8 - آيا شما را با خبر نسازم به كارى كه اگر انجام دهيد شيطان به اندازه فاصلهمغرب از مشرق از شما دور مى شود؟ گفتند چرا. فرمود: روزه ، شيطان را روسياه مى كند وصدقه كمر او را مى شكند و دوستى فقط به خاطر خدا و مداومت برعمل صالح ، ريشه او را قطع مى كند. استغفار و توبه رگ گردن شيطان را قطع مىسازد، براى هر چيزى زكات است و زكات جسم روزه است .
معصوم دوم - حضرت امام على بن ابيطالب (ع ) - امام اول
قتل على فى محرابه لشدة عدله .
(على (ع ) در محراب عبادت بخاطر شدت عدلش كشته شد.)

در شجاعت شير ربانيستى
در مروّت خود كه داند كيستى ؟
(مولوى )
حضرت على (ع ) چهارمين پسر حضرت ابوطالب (يعنى بعد از طالب وعقيل و جعفر) است كه 23 سال قبل از هجرت ، به دنيا آمد. مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشمبن عبد مناف است . محل تولد حضرت على را خانه كعبه نوشته اند و آن 13 رجب مصادفبا روز جمعه بوده است .
حضرت على (ع ) تا شش سالگى در خانه پدر بود، از آنسال به بعد به جهت خشكسالى در مكه ، زندگى ابوطالب دچار سختى شد و اين كار همحكمتى داشت زيرا همين امر موجب شد كه حضرت على (ع ) در مكتب رسالت و در آغوش پرمهر محمّد (ص ) قرار گيرد. على (ع ) در سايه تربيت محمّد هرگز در سراسر عمر درمقابل بتها تواضع نكرد. و از بين مردان نخستين كسى بود كه به پيامبرىرسول مكرم (ص ) ايمان آورد؛ زيرا در حدود هفتسال با پيغمبر (ص ) و در خانه رسول خدا زندگى كرد تا بعثترسول مكرم (ص ) پيش آمد. حضرت على (ع ) رسالت پيامبر را ازدل و جان پذيرفت .
على (ع ) نيز در اين باره مى فرمايد: (چنانكه بچه بهدنبال مادرش مى دود؛ پيوسته پيرو رسول خدا بودم و هر روز درسى ازفضايل اخلاقى به من مى آموخت و مرا دستور داد از وى پيروى كنم ).
از زمان بعثت پيامبر، على (ع ) هميشه در كنار پيامبر و در غم و شاديش ‍ شريك و در تمامفراز و نشيبهاى زندگى همراه وى بود. در سختى هاى سيزده ساله مكه و در جنگهاى بدرو احد و خندق تا پيروزى فتح مكه و حنين و... در مدينه ، هميشه تلاش و فداكارى و ايثاركرد.
همگان ، على (ع ) را مظهر عدالت ، صداقت و فداكارى شناخته اند و چنين بود. شدتسختگيرى على (ع ) در اجراى عدالت و تحقق حق ، بين دوست و دشمن ، ضربالمثل است و چنين است .
در سالهاى آغازين اسلام ، رسول خدا (ص ) براى نماز خواندن به دره هاى مكه مى رفت وعلى (ع ) را با خود همراه مى برد و با هم نماز مى گزاردند و شب بر مى گشتند. روزىحضرت ابيطالب فرزند خود را ديد با پسرعمويش ‍مشغول نمازاند. اول مقدارى با رسول خدا صحبت كرد، سپس به فرزندش ‍ چنين گفت :(پسرجان ، چه كار مى كنى ؟).
گفت : پدرجان ، من اسلام آورده ام و براى خدا، با پسرعموى خود نماز مى گزارم .ابوطالب گفت : (از وى جدا مشو كه البته ترا جز به خير و سعادت دعوت نكرده است).
آغاز فداكاريهاى على (ع ) 
حضرت على (ع ) چه در آغاز دعوت اسلام و چه در جنگها، فداكاريهاى زيادى كرده است .هنگامى كه پيامبر (ص ) دعوت خود را آشكار نمود، اذيت و آزارهاى قريش هم شروع شد.بسيارى از مواقع - در ابتداى امر - رسول خدا را درحال نماز اذيت مى كردند و انواع ناروائيها را بر آن حضرت روا مى داشتند. در اين موقععلى بن ابيطالب (ع ) و گاه زيد بن حارثه به نوبت و گاه هر دو با هم ازرسول خدا محافظت مى كردند على (ع ) در بسيارى از غزوات اسلام با از جان گذشتگى وبرداشتن زخمهاى فراوان دست از دامن پيغمبر (ص ) برنداشت . سپر تيرها و بلاهايىبود كه از سوى كفار به جانب پيامبر روان مى شد.
در لحظات بحرانى و خطر جان پيغمبر اكرم (ص ) را از خطر نجات مى داد.
در سال چهارم بعثت  
وقتى از طرف خداوند امر شد (خويشان خود را از اين دعوت با خبر كن و آنها را بيم ده) زخم زبان ابولهب و ديگران را به جان تحمل كرد و با شجاعت بى نظير آمادگى خودرا براى كمك به پيامبر (ص ) اعلام كرد و در نوبت سوم كه تنها على در آن جمعبرخاست ، پيغمبر اكرم فرمود:
بنشين كه تويى برادر من و وصى من و وزير من و وارث و خليفه بعد از من . اين مسؤ وليتسنگين از همان آغاز دعوت علنى بر دوش پرتوان على (ع ) قرار گرفت .
فداكارى ديگر 
در مقابل عهدنامه اى كه قريش براى سركوب كردن بنى هاشم و در تنگنا قرار دادنپيامبر (ص ) امضاء كرده و در خانه كعبه آويخته بودند، دراول محرم سال هفتم بعثت رسول خدا و ياران تصميم گرفتن در شعب ابوطالب ساكنشوند، اين محاصره اقتصادى تا نيمه رجب سال دهم بعثت يعنى در حدود سهسال و شش ماه طول كشيد. در اين مدت پيامبر اكرم و خديجه و دختر نازنينش فاطمه درنهايت مضيقه و در عين گرفتارى بودند. حتى چند نفر با يك خرما زندگى مى كردند.
براى اينكه گزندى به جان عزيز پيامبر وارد نشود، ابوطالب شبها چند ساعتى كه ازشب مى گذشت پيغمبر را مى برد و در جاى ديگر مى خوابانيد، و آن گاه پسرش على (ع )را مى آورد و در بستر پيغمبر (ص ) مى خواباند تا اگر قريش ناگهان حمله كند،فرزندش على (ع ) بجاى پيغمبر (ص ) كشته شود.
شب هجرت و فداكارى على (ع ) 
در شهر مكه فقط چند تنى از مسلمانان مانده بودند. عده اى به حبشه هجرت كردند و چندتنى هم قبل از پيغمبر (ص ) به يثرب مهاجرت كرده بودند در مكه جز از محمّد (ص ) وعلى (ع ) و ابوبكر و چند تن از زنان و يا زندانيان كسى باقى نمانده بود. اختناق درمكه به حد اعلاى خود رسيده بود. عده اى از مسلمانان در زير تازيانه در زندان بسر مىبردند. اگر جوانانى بودند كه پنهانى به محمّد (ص ) و دين اسلام عشق مى ورزيدند،جراءت ابراز عقيده نداشتند.
محمّد (ص ) تصميم بر هجرت به مدينه گرفته و راز خود را تنها به على (ع ) رازدارهميشگى خود، گفته بود. قرار شد آن شب هولناك را هم على (ع ) در رختخوابش بيارامد وبرد خضرمى سبز رنگش را روى خود اندازد، و آن چنانعمل كند كه قريش كوچكترين گمانى در اين باره نبرند.
جوانان تبه روزگار قريش در اطراف خانه محمّد (ص ) منتظر انجام جنايت خود بودند.سكوت بر تمام شهر حكمفرما بود. شمشيرهاى كشيده برق مى زد. بسوى خوابگاه پيامبر(ص ) حمله بردند. محمّد است يا على ؟ خوابند يا بيدار؟ چه كنند؟
محمّد ديگر از چنگ آنها رها شده است !
على (ع ) را تحت فشار قرار مى دهند. با اصرار و پافشارى مخفيگاه محمّد را از على مىپرسند. او را تهديد به قتل مى كنند ولى جز اين كه محمّد از مكه خارج شده است چيزى ازعلى (ع ) نمى شنوند. على (ع ) در مكه مى ماند تا به سفارشهاى پيامبر (ص )عمل كند. امانتها را به صاحبانشان رد كند. سپس ‍ با تنى چند از زنان و مردان راهى مدينهمى شود. اين همه فداكارى و سختى فقط براى خدا و پيغمبر خداست . على (ع ) مصداق اينآيه مباركه است :
(بعضى مردانند كه از جان خود در راه رضاى خدا در مى گذرند و خدا دوستدار چنينبندگان است ).(46)
در جنگ احد 
در جنگ احد، آن چنان شجاعتى از على (ع ) ديده شد كه دوست و دشمن را به شگفت آورد.مسلمانان هفتصد تن و كفار قريش سه هزار سوار و دو هزار پياده با تجهيزاتكامل به ميدان آمدند. على (ع ) با شمشير جانشكار خود كفار زيادى را كشت . هر زمان كهدشمنان كينه توز، پيامبر اكرم (ص ) را در ميان مى گرفتند؛ على (ع ) حملات آنها را دفعمى كرد. قدرت جنگاورى علتى (ع ) باعث شد كه شمشيرش شكست . پيغمبر (ص ) شمشيرخاص ‍ خود را كه (ذوالفقار) نام داشت به على (ع ) داد. بدن على (ع ) در اين جنگ بيشاز شصت زخم برداشته بود. در همين جنگ بود كه پيغمبر پيك وحى را در ميان زمين و آسمانمشاهده كرد كه مى گويد:
(( لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على )) (شمشيرى جز ذوالفقار و جوانمردى جزعلى وجود ندارد.)
در جنگ خندق 
اولين نمايش جنگى دشمن بدين طريق آغاز شد. عمرو بن عبدود از پهلوانان نامدار قريشسر تا پا پوشيده از اسلحه آهنين با چند تن از سپاهيان كفر از خندق گذشت . در اين سوىخندق علتى بن ابيطالب (ع ) با چند تن ديگر بهاستقبال آنها مى رود و راه را بر آنها مى بندد.
عمرو سه بار مبارز مى طلبد. على (ع ) داوطلب جنگ با اوست .رسول اكرم (ص ) در نوبت اول و دوم اجازه نمى فرمايد. در نوبت سومرسول مكرم (ص ) اجازه مى دهد. على رو در روى عمرو قرار مى گيرد. در اين هنگام پيغمبر(ص ) فرمود: (( (برز الايمان كله الى الشرك كله ) )) يعنى تمام ايمان دربرابر تمام كفر قرار گرفت .
شجاعت فوق العاده على (ع ) موجب مى شود كه عمر بن عبدود در اين جنگ به خاك در غلطد.رسول اكرم (ص ) در آن لحظه حساس فرمود:
(( ضربة على يوم الخندق افضل من اعمال امتى الى يوم القيامة . ))
يعنى : ضربت على روز خندق از اعمال امت من تا روز قيامت برتر است .
همين فتح نمايان و عوامل ديگر باعث ضعيف شدن لشكر دشمن كه ده هزار سپاهى مجهزبودند، گرديد و همه بسوى مكه فرار كردند.
على (ع ) در جنگ خيبر 
در سال هفتم هجرى جنگ خيبر پيش آمد و على (ع ) همراهرسول خدا (ص ) بود. در همين غزوه است كه محمّد (ص ) فرمود: (فردا علم سپاه را بهدست كسى مى دهم كه خدا و رسولش را دوست مى دارد و خدا ورسول هم او را دوست دارند. او هرگز در جنگ فرار نمى كند بلكه حمله مى كند. بر نمىگردد تا خدا گره اين مشكل را به دست او بگشايد).
در فتح مكه 
على (ع ) همراه رسول خدا بود. بعضى نوشته اند كه براى واژگون كردن بتها در كعبهو براى ريشه كن ساختن بت پرستى پاى خود را بر شانهرسول خدا (ص ) گذاشت و براى شكستن بتها بالا رفت .
در جنگ حنين و طايف  
نيز على (ع ) همراه رسول خدا بود. در جنگ حنين جز نه نفر از جمله حضرت على (ع ) كه درجنگ پايدارى كردند، همه گريختند.
در غزوه تبوك  
كه در سال نهم هجرت پيش آمد رسول خدا (ص ) على را به جانشينى خود در مدينه گذاشتو اين تنها غزوه اى بود كه بعد از 27 غزوه على (ع ) همراهرسول خدا (ص ) نبود. علتى (ع ) در ماندن در مدينه - اگر چه به دستوررسول خدا - بود كمى غمنده شد، و ميل داشت كه همچنان در ركابرسول اللّه بجنگد. رسول اكرم (ص ) به على فرمود: (مگر خشنود نيستى كه منزلتتو نسبت به من همان منزلت هارون نسبت به موسى باشد؟ جز آنكه پس از من پيامبرى نيست).
اين حديث به (حديث منزلت ) شهرت يافت .
در سال دهم (حجة الوداع )، داستان (غدير خم ) پيش آمد.رسول خدا (ص ) به امر خداوند حضرت على (ع ) را در حضور دهها هزار نفر مسلمان بهعنوان (وصى ) و (جانشين ) خود تعيين فرمود و آيه 4 از سوره مائده كه به(اكمال دين ) و (اتمام نعمت ) شهرت داردنازل شد: (( (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلامدينا). )) (47)
در آخرين لحظه هاى عمر رسول مكرم ، على (ع ) بر بالين آن سرور بود و در حالى كهسر مبارك رسول (ص ) بر روى سينه على بود چشم از جهان فرو بست . على (ع ) خودبدن مقدس رسول گرامى را غسل داد و كفن كرد و با دستهاى خود - آن پيكر نازنين را - بهدرون قبر برد. على آخرين كسى بود كه از قبر منور محمّد (ص ) بيرون آمد.
سيماى على (ع ) در قرآن 
بيش از صد مورد، بر حسب مدارك قابلقبول ، آياتى است كه درباره على نازل شده ، ما در اين جا چند آيه را كه به اتفاق شيعهو سنى درباره على (ع ) نازل شده است نقل مى كنيم :
آيه مباركه (( (افمن كان مؤ منا كمن كان فاسقا لا يستوون - )) آيا پس كسى كه مؤمن باشد مانند كسى است كه فاسق باشد (چنين نيست ) اينان يكسان نيستند. سوره سجدهآيه 19).(48)
آيه مباركه : (( (انما انت منذر و لكل قوم هاد - )) جز اين نيست كه بيم دهنده اى و ازبراى هر قومى راهنمايى است سوره رعد آيه 9) فخر رازى درذيل اين آيه منظور از (هادى ) را حضرت على (ع )نقل مى كند.(49)
آيه مباركه (( (انما وليكم اللّه و رسوله و الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة وهم راكعون - )) جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسولش ‍ و آنان كه بر پاى مىدارند نماز را و زكات را وقتى كه در ركوع اند مى دهند (سوره مائده - آيه 61).
فخر رازى در ذيل آيه مباركه از ابوذر غفارىنقل مى كند و همچنين زمخشرى در تفسير كشاف درذيل آيه مباركه مى گويد: اين آيه درباره اميرالمؤ منين على (ع )نازل شده است .(50)
على (ع ) مفسر قرآن بود و از رموز و اسرار آن با خبر بود زيرا از سرچشمه دانش وبينش پيغمبر (ص ) سيراب شده بود. على گام به گام با پيغمبر و شاهدنزول آيات كريمه قرآن بوده است و اين پيغمبر است كه در حق على (ع ) فرمود:
(على با قرآن است و قرآن با على است ، اين دو از هم جدا نمى شوند تا بر حوضكوثر وارد شوند).
على (ع ) خود كاتب وحى پيغمبر (ص ) بود، و آياتى را كه بر پيغمبر (ص )نازل مى شد به امر آن حضرت بى درنگ حفظ و ضبط مى كرد. پس از وفات پيغمبربلافاصله در خانه نشست و به جمع آورى قرآن پرداخت تا از پراكندگى و تحريف بركنار باشد.
علتى (ع ) در تفسير و تبيين قرآن كريم از همه شايسته تر بود و اين قوليست كهجملگى (شيعه و سنى ) برآنند.
بعد از پيامبر اكرم (ص ) 
طبق سفارش پيغمبر بنا بود على (ع ) خليفه مسلمين باشد، امّا وقتى اشخاص ديگرى دراين كار پيشدستى كردند و زمامدارى را به دست گرفتند، با آنكه على (ع ) خلافت را حقخود مى دانست و جمعى از ياران و اصحاب هم بدين امر اعتراف و حتى اصرار داشتند، ولىعلى (ع ) براى پيشگيرى از بروز اختلافات و جنگ داخلى با حالتى كه از آن به (خاردر چشم و استخوان در گلو) تعبير نموده ، صبر كرد و تنها با ارائهدلايل منطقى و حجت آوردن به دفاع از حق خود پرداخت .
طبق آنچه در مدارك تاريخى موجود است على (ع ) تا پس از وفات فاطمه (ع ) با ابوبكربيعت نكرد و در زمان خليفه اول تقريبا از دخالت در اوضاع عمومى كناره گيرى فرمود.در مدت نزديك به 25 سال (از سال 11 هجرى تاسال 35 هجرى ) كه خلفاى سه گانه زمامدارى مى كردند، اميرالمؤ منين باكمال بزرگوارى و نيكنامى و خيرخواهى دوره بسيار حساسى را گذراند. به مشكلات مردمو تربيت اصحاب رسيدگى مى كرد. به درختكارى و كشاورزى و حفر قنات و كارهاىسودبخش و عام المنفعه و عبادت پروردگار متعال اوقات خويش را صرف مى كرد. تادوران خلافت آن حضرت فرا رسيد. امّا به محض اينكه علتى (ع ) بنا به خواهش مردمزمامدارى را به عهده گرفت و در ابتداى برنامه خود اعلام كرد: (هر چه را عثمان بىجهت به مردم داده به خدا قسم پس مى گيرم و به بيتالمال بر مى گردانم ، اگر چه به مصرف مهر زنان و خريد كنيزان رسيده باشد)دسته اى سر از بصره در آوردند و جنگ جمل آغاز شد. از طرفين در اين جنگ 13 هزار نفرمسلمان كشته شدند. چندى بعد، جنگ صفين راه افتاد و آن همه مشكلات براى على (ع ) و عالماسلام پيش آمد و جريان حكميت ؛ كه براى اسلام گران تمام شد نتيجه اين جنگ اين بود كهمعاويه با دسيسه و حيله بر شام مسلط شد و بهاغفال مردم پرداخت . چندى نگذشت كه جنگ (خوارج نهروان ) رخ نمود و گرفتارىديگرى براى مولى علتى (ع ) پيش ‍ آمد. على (ع ) با خوارج سخن گفت و اتمام حجت كرد.عده اى هم توبه كردند و به حقانيت اميرالمؤ منين تسليم شدند، امّا برخى از آنان بر جنگاصرار كردند و چند نفر از ياران على (ع ) را كشتند.
ناچار على (ع ) دستور دفاع و جنگ صادر كرد و سرانجام به شكست خوارج انجاميد.
اين جنگها - در حقيقت - فرمايش رسول اكرم (ص ) را تحقق بخشيد.
حضرت رسول (ص ) به على (ع ) فرموده بود: بعد از من با سه دسته جنگ مى كنى - با(ناكثان ) يعنى پيمان شكنان ، همان اصحابجمل كه ابتدا بيعت كردند و سپس بيعت را شكستند، با (قاسطان ) يعنى ياغيان وزورگويان يعنى معاويه و اهل شام كه از ابتدا سر به طغيان و ياغيگرى برداشتهبودند، و با (مارقان ) يعنى آنها كه از اطاعت امام زمان خود و دولت قانونى و شرعىبيرون رفتند، يعنى خوارج نهروان .
قتل على (ع ) و پايان حكومتش  
سه تن از خوارج در مكه هم عهد و هم قسم شدند، كه به گمان خود سه تن از زمامدارانوقت را: معاويه و عمرو عاص و مولى على (ع ) را بهقتل رسانند و زندگى مسلمانان را از آشوبها برهانند. از آن سه تن نگون بخت ،عبدالرحمن بن ملجم مرادى كشتن اميرالمؤ منين را پذيرفت ، ابن ملجم به كوفه آمد و در ميانقبيله (تيم الرباب ) با زنى زيبا به نام (قطام ) دختر (اخضر تيمى ) آشناشد. آن زن كه كينه ديرينه اى از على (ع ) دردل داشت ، كشتن على (ع ) را جزو مهريه خود قرار داد. ابن ملجم با دو نفر ديگر و آن زنفتنه انگيز شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى به مسجد آمدند. آن بخت برگشته ازكمينگاه بيرون آمد و با شمشيرى كه قبلا زهر داده بود فرق منوّر على (ع ) را در محرابعبادت شكافت . على (ع ) از بامداد روز نوزدهم تا حود ثلثى از شب بيست و يكم رمضاندر بستر بود؛ در حال مرض و ضعف ، امّا با اين همه سخن مى گفت ، نصحيت مى كردمخصوصا به فرزندان عزيزش حسن (ع ) و حسين (ع ) گفت :
(هميشه به تقوا آراسته باشيد، به دنبال دنيا نرويد و بر آنچه از دنيا از دست مى دهيدافسوس نخوريد. حق را بگوييد... با ستمگران ستيزه كنيد و ستمديدگان را يارىنمائيد.
به دو فرزند دلبندش حسن و حسين فرمود: (( (كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا))) دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد.
آرى ، على پاك زيست و پاك از جهان رفت . هميشه با حق بود و حق نيز با علتى بود.آراسته به تقوا و عدالت . براستى همچنان كه خود فرمود: (( (فزت برب الكعبة) )) راستى علتى رستگار شد. و نه تنها نامش در نزد خدا و فرشتگان خدا ومسلمانان بويژه شيعيان ، بلكه در تاريخ بشريت يكى از مقدس ترين و بزرگترين وگرامى ترين نامهاى بشريت است و اين كلمه (على ) درخشندگى جالبى به صفحاتتاريخ بخشيده است . و اين را نه تنها شيعيان و مسلمانان جهان ، بلكه پيروان اديانديگر هم مى گويند.
پس از آنكه در بستر بيمارى ، ضعف و حالت نزع بر آن حضرت مستولى شده بود بارىچشمانش را گشود و نگاهى به يكايك فرزندان عزيزش كرد و اين آيه بر لبان نازنينشنقش بست :
(( (لمثل هذا فليعمل العاملون ) )) (آيه 61 سوره 37). آرى ديگران هم بايد چنينعمل كنند، تا چنين سرافراز بميرند.
آنگاه بر همه درود فرستاد و كلمه طيبه (( (لا اله الا اللّه ) )) را آن قدر تكراركرد تا روح مقدسش از پيكر نازنينش جدا شد و به بهشت جاودان شتافت .
بدن مقدس على (ع ) در نجف اشرف مدفون شد. درود خدا بر او باد جاودانه .

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation