بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

دعا را با صلوات بر پيامبر و اهل بيتش شروع كنيد

عَنْ أبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : كُلُّ دُعاء يُدْعَى اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّماءِ يُصَلّى عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : هر دعائى كه خداوند عزوجل به آن خوانده شود از رفتن به آسمان محجوبست تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

هرگاه كسى به درگاه خداى عزوجل حاجتى دارد ، بايد با صلوات بر محمد و آلش شروع كند ، سپس حاجت خود را بخواهد ، و در آخر هم به صلوات بر محمد و آل محمد پايان دهد ، زيرا خداى عزوجل كريم تر از آن است كه دو طرف دعا را بپذيرد و وسط دعا را واگذارد ، زيرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نيست .

آنانكه دعايشان مستجاب مى شود

عَنْ عيسىَ بْنِ عَبْدِاللهِ الْقُمّي قالَ : سَمِعْتُ أبا عَبْدِالله (عليه السلام) يَقُولُ : ثَلاثَةٌ دَعْوَتُهُمْ مُسْتَجابَةٌ : ألْحاجُّ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ ، وَالْغازي في سَبيلِ اللهِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ ، وَالْمَريضُ فَلا تُغيظُوهُ وَلا تُضْجِرُوهُ .

عيسى بن عبدالله قمى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مى كند : سه دسته اند كه دعايشان مستجاب است :

آنكس كه به حج رود ، پس دقت كنيد كه با بازماندگانش چگونه رفتار مى كنيد ، آنكه به جهاد در راه خدا رود ، پس مواظب رفتارتان با بازماندگانش در غياب او باشيد ، سوم بيمار و مريض ، پس او را به خشم نياوريد و دلتنگش نكنيد « مبادا به شما نفرين كند » .

و نيز حضرت مى فرمايد : پدرم فرمود : پنج دعا است كه از پيشگاه حضرت حق برنگردد ; دعاى رهبر و پيشواى عادل ، دعاى ستمديده كه خدا در حقش فرموده ، هر آينه انتقامت را مى گيرم اگر چه پس از زمانى باشد ، دعاى فرزند صالح براى پدر و مادر ، دعاى پدر صالح براى فرزند ، دعاى مؤمن براى برادر مؤمن در پشت سر او كه خدا فرمايد : براى تو باد مانند آن .

آنان كه دعايشان به اجابت نمى رسد

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : چهار كس هستند كه دعايشان به اجابت نرسد .

1 ـ مردى كه در خانه خود نشسته و مى گويد : خدايا به من روزى برسان ، به وى گفته مى شود ، آيا به تو دستور نداده ام كه دنبال روزى بروى ؟

2 ـ مردى كه زنى دارد و براى راحت شدن از آزار غير قابل تحمل زن به زن نفرين كند . كه به او گفته شود اختيار طلاق و رها كردن او به دست توست ، اينجا جاى دعا نيست .

3 ـ مردى كه مالى روزى او شده و او آن را از بين برده و فاسد كرده و اكنون مى گويد : خدايا به من روزى ارزانى ده ، به او گفته مى شود ، آيا به تو دستور ميانه روى ندادم ، آيا به تو دستور اصلاح مالت را ندادم ، سپس حضرت به آيه 67 سوره فرقان استشهاد كرد .

4 ـ مردى كه مالى را بدون شاهد و گواه به ديگرى وام دهد ، سپس به انكار

مديون برخورد كند و براى دريافت طلب از مديون منكر به درگاه خدا رد كند و از او استمداد جويد ، كه به او گفته شود : آيا به تو دستور ندادم به هنگام دادن وام شاهد بگير .

اين بود مسائلى در آداب دعا ، كه بر دعا كنندگان رعايتش لازم است ، و اگر انسانى در رعايت اين مسائل كوتاهى كند ، به راستى نبايد توقع استجابت دعايش را از حضرت حق داشته باشد .

امام صادق (عليه السلام) در جمله اول روايت باب دعا مى فرمايد :

شرايط و آداب دعا را توجه كن و دقت داشته باشد كه از پيشگاه كه مى خواهى ، و چگونه مى خواهى و برايچه مى خواهى ؟

دعا كننده در درجه اول بايد نسبت به حضرت او داراى معرفت باشد ، و ثانياً به كيفيت دعا آگاهى داشته و بداند براى چه دعا مى كند ، آيا براى چيزى كه به مصلحت دنيا و آخرت اوست ، يا چيزى كه خيرى برايش ندارد .

وَحَقِّقْ عَظَمَةِ اللهِ وَكِبْرِيائَهُ وَعايِنْ بِقَلْبِكَ عِلْمَهُ بِما في ضَميرِكَ وَإطِّلاعِهِ عَلى سِرِّكَ وَما تَكُنُّ فيهِ مِنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ .

با توجه عقل و قلب به قرآن ، و آثار با عظمتى كه حضرت او در صفحه پهناور گيتى قرار داده عظمت و كبريائى او را در وجودت محقق كن و با چشم دلت آگاهى او را بر آنچه در ضميرت هست ببين ، و بطور حتم بدان كه وجود مقدس او بر سر باطن تو و آنچه در آن از حق و باطل مى گذرد عالم و دانا است ، چون به اين مقام رسيدى ، برايت حالت انس و معاينه عظمت مى آيد ، و در اينجاست كه با اطمينان مى توانى دعا كنى و به اجابت دعايت اميدوار باشى ، بدون معرفت و تحقق عظمت چگونه دعا خواهى كرد ، آيا عبادت در برابر آنچه براى تو مجهول است ، و از كبريائى و عظمتش خبر ندارى عبادت است ، و دعا در پيشگاه مقدسى كه از او خبر ندارى دعا است ، و انس با وجود مقدسى كه هنوز از او غايبى انس است .

على (عليه السلام) در نهج البلاغه رابطه صحيح اهل معرفت و اهل عشق را با حضرت حق شرح داده كه لازم است به دو قسمت از فرمايش آن عارف بى نظير و عاشق وارسته اشاره رود :

1 ـ در آن زمان كه ذغلب يمانى از حضرت مى پرسد ؟

چنين پاسخ مى دهد :

هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ(1) .

آيا عبادت كنم چيزى را كه نمى بينم ؟

ذغلب پرسيد ، چگونه خدا را مى بينى فرمود : خدا را چشم ها با مشاهده عينى نمى بينند ، ولى دلها با حقايق ايمان او را درمى يابند .

آرى وقتى انسان در وادى معرفت قدم گذاشت ، و آن معرفت را با تمام اعضا و جوارح به عمل كشيد ، و راه تقوا پيشه كرد ، و تمام محرمات الهيه را ترك نمود ، عظمت و كبريائى او در دلش محقق مى شود ، و حضرت او را با تمام اسماء و صفاتش با ديده دل معاينه مى بيند .

غير از جمال شاهد حق در ميانه كيست *** جز شاهباز حسن در اين آشيانه كيست
اين نقش هاى خوش همه نقشى بود بر آب *** نقاش بى زوال در اين كارخانه كيست
با زلف و خال داد كه پيوند جان و دل *** نيرنگ ساز عشوه اين دام و دانه كيست

1 ـ خطبه 179 .

خوبان كه آفت دل و جانند و حاضرند *** آنكس كه ساخت كار جهان غايبانه كيست
بر باد رفت تخت سليمان و تاج جم *** آن را كه ماند سلطنت جاودانه كيست
روزى كه بگسلد زهم اين رشته خيال *** روشن شود كه غير تو اندر ميانه كيست
ذرات جمله حمد تو دارند بر زبان *** آن را كه گوش و هوش نه بر اين ترانه كيست
بر روى من مبند در رحمت اى كريم *** بنگر بر آستان كرم بى بهانه كيست
عاشق زبان مبند برين درگه از سؤال *** شايد كند سؤال كه بر آستانه كيست

2 ـ در خطبه 227 مى فرمايد :

خداوندا توئى مأنوس ترين مأنوس ها با اوليائت ، و توئى حاضرترين حاضران براى كفايت به امور توكل كنندگان بر تو ، توئى كه نهانى درون آنان را مى بينى و به حال آنان در درونشان آگاهى ، اندازه بينائى هاى آنان را مى دانى ، اسرار پوشيده آنان براى تو آشكار ، و دلهاشان شيفته و بى قرار توست ، اگر تنهائى در اين دنيا به وحشتشان اندازد ، بياد تو انس مى گيرند ، و اگر مصائب روزگار بر سر آنان فرو ريزد پناه به سوى تو مى برند ، زيرا آنان مى دانند كه زمام همه امور به دست توست و مبانى آنها مستند به قضاى توست .

شارح بزرگوار « نهج البلاغه » ، فيلسوف شهير آقاى جعفرى در توضيح اين كلمات مسائلى دارند ، كه از كل آن مسائل به نقل توضيح جمله اول كه شاهد بحث است اكتفا مى شود :

هر اندازه كه بر رشد شخصيت آدمى بيفزايد ، انس وى با خدا بيشتر و سازنده تر ، مى گردد ، زيرا اين يك قاعده كلى است كه :

عقل باشى عقل را دانى كمال *** عشق گردى عشق را يابى جمال

انس با عقل و عظمت و شكونه آن ، بدون به فعليت درآوردن تعقل امكان پذير نيست ، درك زيبائى و لذت عشق ، بدون ورود به جاذبه معشوق محال است .

هيچ رابطه اى براى انس با خداوند متعال جز برخوردارى از اوصاف عاليه انسانى كه نمونه هائى از اوصاف خداوندى مى باشد ، وجود ندارد ، در حقيقت وقتى مى گوئيم :

انسان بايد با خدا انس بگيرد

يعنى انسان بايد عادل باشد ، صادق و راستگو و راستكار باشد ، بردبار و حق بين و ناظر بر اعمال خويشتن و ايفاكننده به تعهدها باشد ، علم و جهان بينى را جزء حيات معقول براى تلاش تا آخرين لحظات زندگى بداند .

با توجه كافى به اين مبناى رابطه انس است ، كه پوچ بودن پندار بعضى از متفكران مغرب زمينى كه مى گويد : تكيه بر خدا دليل ناتوانى است ، به خوبى آشكار مى گردد ، اينان نه خدا را بطور صحيح دريافته اند ، و نه عظمت انسانى را مى شناسند ، اينان نمى فهمند يا نمى خواهند بفهمند كه خدا مانند آن كانون نور و جاذبه است كه اشعه هاى آن ، نيروها و ابعاد والاى انسانى را روشن مى سازد و با به فعليت رسيدن آنها در منطقه جاذبيت الهى پيش مى رود و با او انس و الفت مى گيرد .

پس انس با خدا يعنى به فعليت رسيدن امتيازات عالى انسانى مانند ، علم و قدرت و عدل و صدق و احساس تعهد كه همه آنها عامل جذب شدن به كمال مى باشند .

آنان كه در اين دنيا در جستجوى انس و الفت با خدا نيستند ، همان كسانى هستند كه اگر از آنان بپرسيد آيا شما به حيات معقول كه زندگى شما و هدف بن را از روى منطق واقعى مى تواند تفسير كند ، انس و الفت داريد ؟

پاسخى براى شما جز اين نخواهند داد ، كه كجاست آن تيمارستانى كه بدون معالجه كامل تو را رها كرده است كه امروز بيائى و سؤالى از ما بكنى كه زندگى انتخاب شده ما را مشكوك جلوه بدهى !

اينان هرگز نمى توانند به فكر امكان انس با موجود برتر از جماد و نبات و حيوان و انسانهائى مانند خودشان بيفتند ، زيرا هرگز درباره خودشان نينديشيده اند تا بفهمند كه آشناى قابل انس و الفت آن خود كيست و بيگانه از آن خود كدام است ؟

اين يك قاعده كلى است كه هر اندازه شخصيت « خود » رشد پيدا مى كند ، قوه دافعه پستى ها و رذالت ها و مردم پست و رذل او را از خود دفع نموده ، و بيگانگى خود را براى شخصيت رشد يافته بيشتر اثبات مى كنند ، چنانكه جاذبه عظمت ها و كمالات و انسانهاى با عظمت و كمال ، او را بيشتر به خود جذب مى نمايند .

يك قاعده كلى ديگر اين است كه انسان موجودى است كه نمى تواند ، از پستى ها و رذالت ها بريده و عمرى را از عظمت ها و كمالات انسانى مهجور و دور زندگى كند ، زيرا اگر اين بريدن از پستى ها روى آگاهى و نفرت از آنها بوده باشد ، خود كاشف از آن است كه جاذبيت عظمت ها و كمالات او را به سوى خود تحريك مى كند و مى كشاند .

حافظ كه مى گويد :

سينه مالا مال درد است اى دريغا مرهمى *** جان زتنهائى به لب آمد خدايا همدمى

بريدگى او را از پستى ها و رذالت ها و مردم پست و رذل به خوبى نشان مى دهد ، لذا در صدد قرار گرفتن در جاذبه عظمت ها و كمالات و انسانهاى رشد يافته برآمده و مى گويد :

آدمى در عالم خاكى نمى آيد به دست *** عالمى ديگر ببايد ساخت و زنو آدمى

انسان چون با طى مراحل معرفت و عبوديت به مقام انس برسد ، عظمت و كبريائى در سراسر وجودش محقق مى گردد و اوصاف و صفات و اسماء حضرت او را در خود و همه عالم به معاينه مى نگرد ، آن وقت است كه دعا مى كند اما دعاى همراه با آداب و شرايط و دعاى بر وفق مصلحت دنيا و آخرت و دعاى بر اساس آگاهى و معرفت ، كه اينگونه دعا دستور داده شده به قول حضرت صادق (عليه السلام) :

وَاعْرِفْ طُرُقَ نَجاتِكَ وَهَلاكِكَ كَيْلاً تَدْعُواللهَ بِشَىْء عَسى فيهِ هَلاكُكَ وَأنْتَ تَظُنَّ أنَّ فيهِ نَجاتَكَ قالَ اللهُ عَزّوَجَلَّ .وَيَدْعُو الاْنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكانَ الاْنْسانُ عَجُولاً وَتَفَكَّرْ ماذا تَسْئَلُ وَلِماذا تَسْئَلُ .

و راه هاى نجات و هلاك خود را قبل از دعا ، با سير در وادى معرفت بشناس تا خدا را به چيزى كه هلاك تو در آن است و تو گمان مى كنى راه نجات توست نخوانى و به دعائى بر عليه خودت برنخيزى .

خداوند مى فرمايد :

انسان با شوق و رغبتى كه خير خود را مى جويد ، چه بسا به نادانى با همان شوق و رغبت شر و زيان خود را دعا كند ، و انسان بسيار بى طاقت و شتابكار است .

بنابراين در آنچه از حضرت او مى خواهى فكر كن ، كه مشروع است و فكر كن از جهت مشروع طلب مى كنى ، مثلاً اگر مال يا قدرت يا علم خواستى ، تأمل كن كه اينها را از جهت توسعه زندگى و اداى حق مى خواهى يا از براى شهوت و شهرت و زورگوئى و دنياطلبى ؟

وَالدُّعاءُ إسْتِجابَةٌ لِلْكُلِّ مِنْكَ لِلْحَقِّ وَتَذْويبُ الْمُهْجَةِ في مُشاهَدَةِ الرَّبِّ وَتَرْكُ الاْخْتِيارِ جَميعاً وَتَسْليمُ الاْمُورِ كُلِّها ظاهِرِها وَباطِنِها إلىَ اللهِ .

حقيقت و واقعيت دعا ، پاسخ گفتن به تمام نداهاى حضرت الهى است ، كه در قرآن مجيد و فرمايشات پيامبر و امامان منعكس مى باشد .

حقيقت دعا گداختن دل در آتش محبت او براى مشاهده اوست ، واقعيت دعا ترك هوا ، اراده ، اختيار ، شهوات در راه او و تسليم تمام امور ظاهر و باطن به حضرت حق است .

آرى اين است دعا و آن عبادتى كه قرآن بر آن دستور دارد ، دعا و عبادت عبارت از اجراى مشتى الفاظ بى جان و خشك نيست .

عده اى گمان مى برند عبادت عبارت است از مقدارى الفاظ و حركاتى معين كه با شرايطى خاص و در اوقات مشخصى بايد انجام بگيرند .

اينان فكر نمى كنند كه آيا اين كارهاى ناچيز مخصوصاً در آن مواقع كه جنبه حرفه اى يا اعتيادى يا ريائى به خود مى گيرند ، مى توانند هدف خلقت جهان هستى و انسان با آن همه اسرار و عظمت بوده باشند ؟

چگونه مى توان تصور كرد كه به كار افتادن گردونه هستى و ميليونها كهكشانها و به وجود آمدن ميلياردها ميليارد حقايق و واقعيات با يك نظم بهت انگيز و ظهور انسان در روى زمين با آن همه ابعاد و استعدادها و تكاپوها و جريان لذايذ و آلام و ستم و جورهاى رقت انگيز و دانش و بينش و خوشى ها و عدالت ها

و آرمانها و هدف گيريهاى والا فقط و فقط براى اين بوده است كه عده اى معدود الفاظ و حركات و سكنات ناچيزى را انجام بدهند كه يك صدم انگيزه هاى آنان الهى و واقعى نمى باشد .

عبادت كه در آيه :

) وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ ((1) .

بطور صريح هدف آفرينش جن و انس معرفى شده است ، آگاهى و گرايش به كمال مطلق است كه صفت خداوندى است ، اين آگاهى و گرايش مى تواند همه روابط انسان را با هم نوعان خود و با جهان و همه گفتار و كردار و فعاليت هاى مغزى و روانى آدمى را معناى عبادت ببخشد ، اين بيت زير را دقت فرمائيد :

چيست دين برخاستن از روى خاك *** تا كه آگه گردد از خود جان پاك

آغاز عبادت آگاهى از جان پاك است كه شعاعى از اشعه خداوندى است ، و پايان آن رسانيدن اين جان به جاذبه ربوبى .

دوام اين آگاهى اساسى ترين عامل كمال آدمى است ، خواه در محراب عبادت باشد ، خواه در ميدان جنگ با تهبكاران ضد انسان ، چه در تفريح و خوشيهاى معقول باشد و چه در ناگواريها و تلاش براى نجات زندگى ، خواه در خنده ها ، خواه در گريه ها .

آگاهى از جان پاك ، مغز عبادت است ، اين آگاهى چه بطور آگاهانه و چه بطور ناآگاه و ارتكازى در روان ، همه لحظات عمر آدمى را كه در جريان قانون معقول حيات سپرى مى شود عبادت مى نمايد .

بنابراين از ناچيزترين حركت علمى تا فوق دانشگاهها عبادت و جاهائى كه

1 ـ سوره زاريات (51) : 56 .

تكاپوى علمى در آنها صورت مى گيرد خود معبدى است .

از ناچيزترين كارى كه براى آسايش مادى و معنوى انسانى صورت مى گيرد ، تا منظم ترين كارهاى عضلانى و فكرى عبادت ، و كارگاهى كه كار در آن بوجود مى آيد خود معبدى است .

همچنين جايگاههائى كه براى رابطه مستقيم با خدا ساخته شده است و مساجد ناميده مى شوند ، همه اينها معابدى هستند كه كره خاكى ما را به صورت معبد كل يعنى رصدگاهى كه براى نظارت و انجذاب به بى نهايت نصب شده اند درآورده اند .

يك دانش آموز ابتدائى همان مقدار كه بفهمد براى آگاهى از واقعيت در كلاس درس حاضر شده ، مانند آن محقق بزرگ است كه مشغول خواندن كتاب هستى براى شناخت راه حيات معقول است دو ركوع انجام مى دهد .

ركوع يكم ـ خم شدن در حال نماز است ، ركوع دوم ـ خم شدن به روى كتاب است . چه شبيه است خيره شدن يك دانش پژوه به دهان استاد كه چه خبرى از واقعيت براى او مى دهد ، با خيره شدن يك نمازگزار راستين در نمازگاهش به عالم ملكوت .

بنابراين معناى عبادت خيلى والاتر از آن است كه عاميان گمان مى برند و خيلى با معناتر از آن است كه متفكران سطح نگر و بى خبر از آب حيات جان آدمى مى پندارند(1) .

هر كه در راه حقيقت از حقيقت بى نشان شد *** مقتداى عالم آمد پيشواى انس و جان شد
هر كه موئى آگه است از خويشتن يا از حقيقت *** او زخود بر سر نيامد در پى او كى توان شد

1 ـ يادنامه هزاره نهج البلاغه 44 .

او خبر دارد از او كو در حقيقت بى خبر گشت *** وان اثر دارد كه او در بى نشانى بى نشان شد
تا تو در اثبات و محوى مبتلائى فرخ آن كس *** كو از اين هر دو كنارى جست و ناگه از ميان شد
گم شدن از محو پيدا گشتن از اثبات تا كى *** مرد آن را دان كه چون مردان وراى اين و آن شد
هر كه از اثبات آزاد آمد و از محو فارغ *** هر چه بودش آرزو تا چشم برهم زد عيان شد
هست بال مرغ جان اثبات و پرش محو مطلق *** بال پر فرعى است بفكن تا توانى اصل جان شد
تن در اثبات است جان در محو ازاين هر دو برون شو *** كانك از هر دو برون شد او عزيز جاودان شد
آنك بيرون شد از اين هر دو نهان و آشكارا *** كى توان گفتن كه اين كس آشكارا يا نهان شد
تا خلاصى يافت عطار از ميان اين دو دريا *** غرقه درياى ديگر گشت دايم كامران شد
فَإنْ لَمْ تَاْتِ بِشَرائِطِ الدُّعاءِ فَلا تَنْتَظِرِ الاْجابَةُ فَإنَّهُ يَعْلَمُ لسِّرَّ وَأخْفى فَلَعَلَّكَ تَدْعُوهْ بِشَىْء قَدْ عَلِمَ مِنْ نَيَّتِكَ خِلافَ ذلِكَ .

اگر شرايط دعا را به جاى نياورى ، توقع اجابت مكن و به انتظار جواب منشين ، چرا كه جناب عزت عز شانه عالم سر و خفيات است و مى داند كه تو شرايط دعا را به جا نياورده اى ، و استعداد و قابليت از براى افاضه آنچه طلبيده اى به هم نرسانده اى ، و با فقد شرط و عدم استعداد ، وجود مشروط معقول نيست .

پس سبب عدم اجابت تقصير خودست كه قابل باشد ، نه نقصان فاعل كه جواد مطلق است .

مترجم مصباح مرحوم ملا عبدالرزاق گيلانى در ذيل اين جمله مى فرمايد :

از جمله اسباب اجابت دعا ، زمان دعا است « غير از شرايط مهمى كه بايد در دعاگو باشد » مثل شب جمعه يا روز جمعه ، حديث است كه پروردگار عالم در هر شب جمعه از اول شب تا طلوع فجر ندا مى كند به بندگان خود از فوق عرش كه : آيا نيست بنده مؤمنى كه بخواند مرا در اين وقت و حاجتى از من خواهد ، خواه حاجت دنيا و خواه حاجت آخرت كه تا من حاجت او را برآرم و مطلب او را روا كنم ، و آيا نيست بنده مؤمنى كه در اين وقت از گناهان خود توبه كند و به من بازگشت نمايد ، تا من بيامرزم او را و توبه او را قبول كنم ، آيا نيست بنده مؤمنى كه معاش او تنگ باشد و از من بخواهد وسعت معاش را ، تا من اجابت كنم او را ، و آيا نيست صاحب دردى كه از من سؤال كند صحت خود را ، تا من او را صحت بخشم و عافيت كرامت فرمايم . و يا محبوس باشد تا او را خلاصى دهم ، يا ظلم كسى به او رسيده باشد ، تا او را از ظلم ظالم نجات دهم .

و از جمله اوقات دعا اول وقت زوال جمعه است و آخر روز جمعه در هنگام غروب كه نصف قرص غايب و نصف ظاهر باشد .

و نيز از جمله اسباب اجابت دعا خصوصيت مكان است مثل عرفه ، چنانكه حديث است كه حضرت بارى تعالى در آن روز ندا مى كند به ملائكه آسمان كه ببينيد بندگان مرا كه از اطراف عالم سر برهنه و خاك آلود از براى محض بندگى و اطاعت فرمان من به اين مكان آمده اند ، آيا مى دانيد كه مطلب ايشان چيست و چه مى خواهند ؟ ملائكه مى گويند : مطلب ايشان نيست مگر مغفرت و آمرزش تو ، حق عز اسمه گويد كه : شما شاهد باشيد كه من آمرزيدم ايشان را و از تقصير ايشان گذشتم .

و از جمله امكان اجابت دعا مرقد شريف حضرت امام حسين (عليه السلام) است . حديث است كه جناب عزت به عوض شهادت آن حضرت چهار خصلت به او كرامت فرمود :

1 ـ استشفا از آن تربت مباركه .

2 ـ اجابت دعا در زير قبه او .

3 ـ بودن ائمه از ذريه او .

4 ـ حساب نشدن مدت زيارت از عمر زوار .

وقتى شرايط انسانى و زمانى و مكانى در دعا جمع باشد ، اجابت دعا حتمى است ، و دعاگو مى تواند همراه با شرايط لازم ، خود را به ميدان اجابت برساند .

مردم در زمان كم آبى و قلت باران به شيخ عارفى تكليف نماز استسقا كردند ، شيخ فرمود : كه شما منتظر بارانيد و متوقع رحمتيد ، و من نظر به افعال و اعمال خود مستحق سنگ بارانم ، مقارن اين حال ابر پيدا شد و باريدن گرفت !

وَاعْلَمْ أنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ أمَرَنَا اللهُ بِالدُّعاءِ لَكُنّا إذا أخْلَصْنَا الدُّعاءَ تَفَضَّلَ عَلَيْنا بِالاْجابَةِ فَكَيْف*َ وَقَدْ ضَمِنٌ ذلِكَ لِمَنْ أتى بِشَرايِطِ الدُّعاءِ .

اگر حضرت او امر نفرموده بود ، و ما را تشويق و ترغيب به دعا ننموده بود ، و ما از روى خلوص نيت دعا مى كرديم ، به مقتضاى كرم و لطف اجابت مى شد ، چه رسد به اينكه دستورش را به دعا عمل كنيم و تمام شرايط دعا را در دعا جمع كنيم ، كه اينگونه دعا بدون شك و ترديد ضمانت اجابت در ذاتش متجلى است .

سُئِلَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) عَنْ إسْمِ اللهِ الاْعْظَمِ قالَ : كُلُّ اسْم مِنْ أسْمأءِ اللهِ ، فَفَرِّغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ ما سِواهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْم شِئْتَ فَلَيْسَ في الْحَقيقَةِ للهِِ اسْمٌ دُونَ اسْم بَلْ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ .

از رسول اكرم پرسيدند اسم اعظم كدام است ؟ فرمود نامهاى حضرت او همه عظيم و بزرگ است ، تو خاطرت را از ما سوى الله خالى كن ، سپس به هر اسمى كه خواستى او را بخواند ، كه براى او نامى عظيم تر از نام ديگر نيست ، تفاوت در نامها به اعتبار زيادتى و كمى توجه توست ، و تأثير و عدم تأثير دعا بستگى به توجه و عدم توجه تو دارد ، او واحد قهار است .

وَقالَ النَّبِيُّ (صلى الله عليه وآله) : إنَّ اللهَ لا يَسْتَجيبُ الدُّعاءَ عَنْ قَلْب لاه قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : إذا أرادَ أحَدَكُمْ أنْ لا يَسْئَلَ رَبَّهُ إلاّ أعْطاهُ فَلْيَيْأسْ مِنَ النّاسِ كُلِّهِمْ وَلا يَكُنْ رَجاؤُهُ إلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ عَزَّوَجَلَّ فَإذا عَلِمَ اللهُ تَعالى ذلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْئَلْهُ شَيْئاً إلاّ أعْطاهُ .

و از حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) آمده ، خداوند دعائى را كه از دل غافل نشأت گرفته مستجاب نمى كند .

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : هرگاه يكى از شما بخواهد كه از پروردگار خود چيزى نخواهد مگر آنكه پروردگارش به او مرحمت كند ، پس بايد از همه مردم قطع اميد كند ، و تنها اميدش به خدا باشد و بس .

پس هنگامى كه خداى تعالى اين حال دل كندن از خلق و دل بستن عبد را به خود ديد تمام دعا و مسئلتش را اجابت مى نمايد .

فَإذا أتَيْتَ بِما ذَكَرْتَ لَكَ مِنْ شَرايِطِ الدُّعاءِ أخْلَصْتَ سِرُّكَ لِوَجْهِهِ فَأبْشِرْ بِإحْدى ثَلاث .

إمّا أنْ يُعَجِّلَ لَكَ ما سَئَلْتَ وَإمّا أنْ يُدَّخِرَ لَكَ ما هُوَ أعْظَمُ مِنْهُ وَإمّا أنْ يَصْرِفَ عَنْكَ مِنَ الْبَلاءِ مالَوْ أرْسَلَهُ عَلَيْكَ لَهَلَكْتَ .

هرگاه شرايط دعا را آوردى ، و دل از رنگ كدورت و خطا پاك كردى و از غير قطع اميد نمودى و به جانب حضرت جانان متوجه شدى ، يكى از سه برنامه نصيب تو خواهد شد :

يا بدو تأخير به مطلوب مى رسى ، يا به جاى مطلوبت ، ثواب عظيم براى قيامتت ذخيره مى گردد ، يا به سبب دعايت ، بلائى كه سبب هلاكتت بود از تو دفع مى شود .

قالَ النَّبيُّ (صلى الله عليه وآله) : قالَ اللهُ تَعالى مَنْ شَغَلَهُ ذِكْري عَنْ مَسْئَلَتي أعْطَيْتُهُ أفْضَلَ ما اُعْطِىَ لِلسّائِلينَ .

رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) از جناب احديت نقل مى كند كه فرموده : هر كه به خاطر استغراق در ذكر من و ياد من به وقت دعا ، از طلب خواسته اش باز بماند ، من به فضل و كرم خود مايحتاجش را بهتر و برتر از آنچه به درخواست كنندگان مى دهم عنايت مى كنم .

وَقالَ الصّادِقُ (عليه السلام) : لَقَدْ دَعَوْتُ اللهَ مَرَّةً فَاسْتَجابَ لي وَنَسيتُ الْحاجَةَ لإنَّ إسْتِجابَتَهُ بِإقْبالِهِ عَلى عَبْدِهِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ أعْظَمُ وَأجَلُّ مِمّا يُريدَ مِنْهُ الْعَبْدُ وَلَوْ كانَتِ الْجَنَّةُ وَنَعيمُهَا الاْبَد .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : يك بار مولايم را براى مطالبى خواند ، پيش از آنكه در دعايم عرض حاجت كنم از وجود مقدس او جواب شنيدم ، از لذت اين جواب ، به حاجتم به اتمام وجودم بى توجه گرديدم ، چرا كه اقبال مولا به عبد ، به وقت دعاى عبد بزرگتر و برتر از آن چيزى است كه عبد مى خواهد ، گر چه بهشت و نعيم ابد آن باشد .

كلمه ( نسيت ) در روايت به معناى بى توجهى و خالى كردن ذهن از مطلوب است نه به معناى فراموشى !

وَلكِنْ لا يَعْقِلُ ذلِكَ إلاّ الْعالِمُونَ الْمُحِبُّونَ الْعارِفُونَ الْعابِدُونَ بَعْدَ صِفْوَةِ اللهِ وَخَواصِّهِ .

حضرت مى فرمايد اين مرتبه هر چند در نهايت علو شأن و رفعت مكان است ، يعنى لذت جواب شنيدن ، ولى دركش براى همه كسى ميسر نيست ، درك اين حقيقت براى روحى است كه تمام صفات رذيله آزاد و به تمام محسنات آراسته باشد ، مانند نفوس انبيا و ائمه و نفوس عالمان عارف و عاشقان عابد ، كه غرض ايشان از عبادت تقرب به جناب اوست ، و اينان بندگان برگزيده و خواص حقند .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation