بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

وجوب صلوات بر پيامبر و آل او در تشهد

با توجه به امرى كه حضرت الله در مسئله صلوات بر پيامبر در قرآن دارد و با توجه به اينكه شديداً دستور مى دهد تسليم او باشيد ، و با توجه به اينكه مى فرمايد تمام خواسته هاى پيامبر عين وحى است ، و با توجه به اينكه تفسير اوامر خداوند در قرآن به عهده پيامبر و معصوم است ، و كسى از پيش خود

1 ـ سوره احزاب (33) : 56 .

2 ـ سوره نجم (53) : 3 ـ 4 .

نمى تواند چگونگى و كيفيت اوامر حق را در قرآن بيان كند ، خلاصه با توجه به تمام اين مراتب بايد دقت داشت كه صلوات در تشهد را به همان صورتى ادا كرد كه پيامبر عزيز اسلام مطابق با اصح روايات شيعه و سنى توضيح داده اند .

اصح روايات فريقين مى گويد : وقتى امر به صلوات بر نبى اكرم نازل شد حضرت چگونگى صلوات را بدينگونه بيان كردند :

أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .

و وقتى شيندند بعضى گفته بودند و على آل محمد ، از اين مسئله نهى كرده و فرمودند با حرف على بين من و آل من جدائى نيندازيد ، كه بين من و آل من جدائى نيست .

برابر با امر قرآن كه فرموده :

وَسَلِّمُوا تَسْليماً .

اگر كسى بخواهد مسئله تسليم را كه امر خداست نسبت به پيامبر تحقق دهد بايد در تشهد نماز به همان گونه كه خواسته پيامبر است و در حقيقت وحى خداست صلوات بفرستد .

أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .

و اگر كسى در تشهد صلوات را منحصر به پيامبر كند بدون شك نماز او باطل است ، چون از تشهد واجب مقدارى نخوانده ، و هر كس از واجبات نماز چيزى كسر كند نمازش باطل است .

عموم برادران اهل سنت هم بايد بدانند ، كه انحصار صلوات بر پيامبر در تشهد نماز خلاف فتوا و حكم بزرگترين فقهاى اهل سنت است و بزرگان از علما و مفسران اهل سنت در فتاوى خود گفته اند صلوات بر پيامبر بدون صلوات بر آلش مبطل نماز است .

الغدير علامه امينى كه از معجزات مؤلفات اسلامى است در جلد دوم صفحه سيصد و دوم رواياتى از كتب بسيار مهم اهل سنت نقل مى كند ، كه در آن روايات تصريح شده كه صلوات واقعى بدينگونه است :

أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .

ناقلان روايات از اعاظم علما و مفسران اهل سنت اند كه در الغدير به اين ترتيب ذكر شده :

ابن حجر در الصواعق ص 87 در ذيل توضيح آيه ( إِنَّ اللهَ وَمَلاَئِكَتَهُ . . . ) و نيز در ص 139 بنا به اخراج دار قطنى و بيهقى آمده كه پيامبر فرمود : هر كس بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد صلواتش قبول نيست .

و بر استناد به همين حديث شافعى گفته : صلوات بر آل مانند صلوات بر خود پيامبر واجب است .

و فخر رازى در تفسيرش جلد هفتم ص 391 تصريح كرده كه پيامبر صلوات بر خود و آلش را در خاتمه تشهد قرار داده .

نيشابورى در تفسيرش در ذيل آيه : ( قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ) آورده : تمام كردن تشهد به صلوات بر آل پيامبر بعد از صلوات بر پيامبر در تمام نمازها شرف آل رسول است .

محب الدين طبرى در ذخاير ص 19 همين معنى را از جابر نقل مى كند و مى گويد جابر فرموده صلوات بر پيامبر بدون آل قبول نيست .

ناقلان ديگر عبارتند از : قاضى عياض در كتاب « شفا » ، و شرح شفاى قاضى خفاجى جلد 3 ص 500 ـ 505 و تقى الدين اسبكى در شفاء السقام ص 181 ـ 187 و حافظ هيثمى در « مجمع الزوائد » جلد 10 ص 163 و طبرانى در « اوسط »

و بيهقى و ابن عساكر همين معنا را از على (عليه السلام) نقل كرده اند و نيز شبلنجى در « نورالابصار » ص 112 و صاحب كتاب « الاسعاف » در حاشيه « نورالابصار » ص 107 نقل كرده اند كه صلوات بدون آل مردود و باطل و در پيشگاه حق غيرقابل قبول است .

در شبهاى پيشاور مى گويد بخارى در جلد سوم صحيح و مسلم در جلد اول و شيخ سليمان بلخى در « ينابيع المودة » و ابن حجر متعصب در « صواعق » از كعب بن عجزه نقل مى كنند :

چون آيه ( إِنَّ اللهَ وَمَلاَئِكَتَهُ . . . ) نازل شد عرض كرديم يا رسول الله طريقه سلام بر تو را دانستيم ، چگونه صلوات بفرستيم حضرت فرمودند به اين طريق :

أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .

و سيد ابى بكر شهاب از صفحه 29 تا 35 ضمن باب دوم كتاب « رشفة الصادى » بياناتى در وجوب صلوات بر محمد و آل محمد دارد و دلائلى از نسائى و دار قطنى و ابن حجر و بيهقى از ابوبكر طرطوسى از ابو اسحاق مروزى ، از سمهودى و نووى در تنقيح و شيخ سراج الدين قصيمى يعنى آورده كه : صلوات بر آل محمد بعد از نام مبارك محمد در تشهد نماز واجب است(1) .

اين بود نظريه جمعى بزرگ از فقهاء و مفسران و محدثان اهل سنت ، كه با روايات و دلايل و فتاوى وجوب صلوات را به اين نحو :

أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد .

اثبات كرده اند و مسئله را به عنوان بيان امر مجمل قرآن از پيامبر نقل كرده اند ، و تسليم بودن به آن حضرت اقتضاى واجب دارد كه صلوات را به همان صورتى كه دستور داده شده در تشهد بياورند .

1 ـ شبهاى پيشاور : ص 181 .

شيعه از همان زمان پيامبر به پيروى از پيامبر و اولين فرد شيعه كه وجود مبارك اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود ، در تشهد نماز به همين نحو صلوات فرستاده و تا قيامت اين برنامه و ساير برنامه هاى خدا و پيامبر و ائمه را ادامه خواهد داد .

امام صادق (عليه السلام) در دنباله جمله مورد شرح مى فرمايد : پس از اينكه نمازت را به صلوات بر پيامبر « به همان نحوى كه پيامبر خواسته » متصل كردى ، دقت كن كه طاعت حق را نيز به طاعت پيامبر متصل كنى كه در قرآن مجيد در سوره هاى مختلف آمده :

 أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ (1) .

و نيز شهادت بر خدا را به همانگونه كه توضيح داده شد بر شهادت به رسالت پيامبر متصل كن :

أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأشَهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ .

البته شهادت به رسالت وقتى شهادت حقيقى است ، كه شهادت دهنده داراى معرفت نسبت به پيامبر و اطاعت از اوامر او باشد .

وَانْظُرْ أنْ لا يَفُوتَكَ بَرَكاتُ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ فَتُحْرَمُ عَنْ فائِدَةِ صَلاتِهِ وَأمْرِهِ بِالاْسْتِغْفارِ لَكَ وَالشَّفاعَةِ فيكَ ، إنس أتَيْتَ بِالْواجِبِ في الاْمْرِ وَالنَّهْىِ وَالسُّنَنِ وَالاْدابِ وَتَعَلَّمْ جَليلَ مَرْتَبَتِهِ عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ .

امام صادق (عليه السلام) در اين جملات پايانى روايت چند مسئله مهم را بيان مى فرمايد :

1 ـ استغفار پيامبر براى امت .

2 ـ مقام شفاعت پيامبر .

1 ـ سوره نساء (4) : 59 ، مائده (5) : 92 ، نور (24) : 54 ، محمد (47) : 33 ، تغابن (12) : 64 .

3 ـ وجوب معرفت نسبت به مقام پيامبر .

كه اين هر سه در ترجمه فارسى جملات متن چنين است : اگر واجبات پيامبر و امر و نهى و سنن و آداب او را به جاى آرى از بركات وجود آن وجود نازنين محروم نشوى ، بركات مهمى كه دو قسمت آن منفعت بردن از استغفار پيامبر و شفاعت اوست ، و بر تو لازم است مرتبه عظيم و بزرگ او را نزد خداوند معرفت پيدا كنى .

استغفار پيامبر براى امت

با توجه به قرآن و معارف الهى ، اين مسئله معلوم مى شود ، كه اگر گنهكار به حضرت حق رو كند قطعاً پس از توبه با شرايط مورد عفو و غفران قرار مى گيرد ، و كمك يك آبرومند واقعى در اين زمينه براى شخص گناهكار يا مؤمن مستحق غفران ، براى رسيدن به مغفرت الهى ، امرى است كه خداوند بزرگ آن را پذيرفته است ، و استغفار ديگرى براى علتى از علل جلب آمرزش است .

در قرآن مجيد آمده كه ملائكة الله براى اهل ايمان و شب بيداران و اهل توبه استغفار مى كنند و خداوند استغفار آنان را موجب آمرزش و غفران اهل ايمان و اهل سحر و تائبان قرار مى دهد :

) الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْء رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ((1) .

فرشتگانى كه عرش با عظمت الهى را متحمل اند ، و آنانكه پيرامون عرشند ، به تسبيح و ستايش حق مشغولند ، هم خود به حضرت رب ايمان دارند ، هم براى

1 ـ سوره غافر (40) : 7 .

اهل ايمان از خدا طلب آمرزش مى كنند ، كه اى پروردگار ، رحمت و علم بى منتهايت همه اهل عالم و كل شىء را فرا گرفته ، با لطف و كرمت گناه آنان كه توبه كرده و راه رضاى تو را پيموده اند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ محفوظ بدار .

در آيه شريفه دقت كنيد ، كه استغفار ملائكه براى همه كس منفعت ندارد ، منفعت استغفار براى اهل ايمان ، اهل توبه ، و روندگان راه رضايت است .

ما بايد با حفظ شرايط دلگرم به دعا و استغفار ديگران باشيم ، نه اينكه بطور مداوم غرق معصيت بوده و اميد به دعا يا استغفار ديگران داشته باشيم .

در سوره يوسف آمده كه برادران پس از بازگشت به حق و توبه از گناه از پدربزرگوار و آبرومند خود درخواست توبه كردند .

) قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ((1) .

برادران يوسف با تضرع و التماس عرضه داشتند : اى پدر براى خطاهاى ما از خداوند طلب آمرزش كن ، يعقوب فرمود : به زودى از درگاه خدا براى شما طلب آمرزش مى كنم كه او بسيار آمرزنده و مهربان است .

و به نبى بزرگوار در قرآن مجيد دستور مى دهد براى امت « واجدان شرايط » طلب مغفرت كن .

) فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ ((2) .

از ايشان در اشتباهاتى كه دارند عفو كن و براى آنان از خداوند طلب مغفرت كن .

1 ـ سوره يوسف (12) : 97 ـ 98 .

2 ـ سوره آل عمران (3) : 159 .

و به پيامبر اسلام مى فرمايد اگر گنهكاران به نزد تو آمدند و روى توبه آوردند ، و از تو خواستند براى آنان استغفار كنى هر آينه من تواب و رحيم هستم ، و طلب غفران تو را براى آنان قبول كرده از گناهشان گذشت مى كنم و آنان را مورد عفو و آمرزش قرار مى دهم .

) وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً ((1) .

و اگر آنان كه بر خود ستم كردند ، و مرتكب گناه شدند ، از كردار خود به خدا توبه كنند و نزد رسول من آيند و او از من درخواست مغفرت جهت آنان نمايد ، هر آينه خدا را تواب و رحيم خواهند يافت .

بنابراين يك منفعت پيامبر براى امت ، استغفار او جهت گناهكاران تائب است، كه در سرعت جذب عنايت و مغفرت خدا به سوى گناهكار بسيار مؤثر است .

اين نكته را هم فراموش نكنيد كه استغفار پيامبر براى منافق و مشرك و كافر در صورتيكه در نفاق و شرك و كفر بمانند سودى ندارد .

) سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِر لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ((2) .

اى رسول من وجود مقدس تو براى آنان آمرزش بخواهد ، يا نخواهد به حال آنان يكسان است ، خداوند هرگز آنان را نمى بخشد ، كه همانا قوم نابكار فاسق را هيچگاه خداوند هدايت نمى كند .

1 ـ سوره نساء (4) : 64 .

2 ـ سوره منافقون (63) : 6 .

به قول حضرت صادق در جملات پايانى روايت ، اگر كسى پيامبر را بشناسد ، و امر و نهى و سنن و آداب رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) را پيروى كند از استغفار پيامبر بهره مند خواهد شد ، بى خبرانى كه درخواست اينگونه حاجات را از آبرومندان درگاه خدا ، كه در صريح قرآن مجيد به آن اشاره شده ، منافات با توحيد مى دانند ، از حماقت و بى خردى و جهل به معارف الهى نصيب كامل دارند ، و قرآن و اسلام را نفهميده يا اگر فهميده باشند جيره خوار و نوكر استعمارند(1) .

مسئله با عظمت شفاعت

مسئله شفاعت در قرآن مجيد و روايات و اخبار به عنوان يك اصل مهم اسلامى و در عالم طبيعت به عنوان يك اصل مهم تكوينى مطرح است و انكار هر يك از دو اصل تشريعى و تكوينى ، ناشى از جهل و بى اطلاعى نسبت به حقايق الهى و مسائل عالى طبيعى و تكوينى است .

در عالم طبيعت چه در نظام سماوى چه در عالم جمادى ، چه در جهان نبات و حيوان موجودات مكمل يكديگرند و كمبود و نقص موجودى ، با مايه گذاشتن موجود ديگر در صورتى كه موجود اول استعداد و لياقت و پذيرش خود را از دست نداده باشد ، قابل برطرف شدن است ، و اين معناى شفاعت در عالم تكوين است .

درخت در صورتى كه ريشه فعال و زنده اى داشته باشد وقتى جفت زمين شود ، و همبستگى با خاك پيدا كند با شفاعت زمين ، نياز خود را نسبت به آب

1 ـ مكتب ساختگى وهابيت كه قسمتى از مردم امروز عربستان و حجاز پيرو آن هستند ، درخواست حاجت و دعا و طلب استغفار و شفاعت را از اولياء الهى و آبرومندان پيشگاه ربوبى منافى با توحيد مى دانند .

و املاح تأمين مى كند ، اما اگر ريشه اش خشك و فعاليت تنه و ساق و برگ و پيوندها و آوندها متوقف شده باشد ، شفاعت زمين براى او سودى ندارد .

طفل با شفاعت سينه مادر ، مواد لازم را جذب و از شير كه همراه با مواد مورد نياز بدن اوست استفاده مى كند ، ولى اگر طفل آنقدر مريض و بى حال و خلاصه در شرف مرگ باشد ، شفاعت سينه مادر نفعى به حال او ندارد .

ما با شفاعت هوا به وسيله دستگاه تنفس ، از هواى آزاد استفاده كرده و ادامه حيات مى دهيم ، اما اگر دستگاه تنفس ما از كار بيفتد از شفاعت هوا چه سودى عايد ما مى گردد .

در عالم تشريع هم شفاعت از همين قبيل است ، ما اگر از توحيد با خبريم ، از حلال و حرام خدا مطلعيم ، و اگر از ايمان به قيامت و ملائكه و كتب آسمانى بهرهوريم و اگر در مسير رشد و كماليم ، همه و همه از بركت پيامبر و امامان است ، و شفاعت آنان در دنيا نسبت به ما در پيشگاه حضرت حق معنائى جز اين ندارد ، به عبارت ديگر اگر ما تنهاى از نبوت و امامت بوديم ، از حقايق بى خبر مى مانديم و راه رشد و كمال و ايمان و اسلام و عمل صالح و اخلاق حسنه به روى ما بسته بود ، ولى اكنون كه در كنار نبوت و امامت قرار داديم از آن همه حسنات برخورداريم و اين معناى شفاعت پيامبر و امامان نسبت به مرحله زندگى دنيائى ماست ، در آخرت نيز قضيه شفاعت از همين قرار است ، به اين معنى وقتى ما مؤمن وارد آخرت شومى و تا حدى داراى عمل صالح باشيم ، و وضع ما نشان بدهد كه در دنيا از گناهان خود پشيمان بوديم ، شفاعت پيامبر و ائمه به اذن خدا نصيب ما گشته ، ما را از معطلى و يا هلاكت نجات مى دهد .

وقتى انسان با مقام توبه وارد محشر شود ، و حقيقت ايمان در او تجلى داشته باشد و در حد خودش به واجبات عمل كرده باشد ، و خلاصه قدرت پذيرش واقعيات و استعداد قبول حقايق در او زنده باشد ، چرا شفاعت شفيعان نصيب او نگردد .

مگر در آيات استغفار كه در فصل قبل گذشت نخوانديد ، خداوند در سوره نساء آيه 64 فرمود وقتى گنهكاران پشيمان به خدا رو كنند و به جانب رسول من آمده از او بخواهند برايشان مغفرت كند خدا را تواب و رحيم خواهند يافت ، مگر در آيات سوره يوسف نخوانديد برادران بيدار شده و پشيمان به نزد يعقوب آمده از او برخواستند برايشان از خدا طلب مغفرت كند ، شفاعت در قيامت يا در دنيا معنائى جز اين ندارد .

شفاعت اسلامى از قبيل پارتى بازى هاى دنيا در نزد ستمگران و زورگويان نيست ، كه نتيجه اش تقويت ظالم و گنهكار و ستمكار باشد ، و مجرم را بر ادامه جرم تشويق و ترغيب نمايد ، بلكه شفاعت در اسلام معالج و سازنده و دستگير و قطع كننده جرم و گناه است و اگر داستان شفاعت آبروداران در پيشگاه حق چه در دنيا چه در آخرت نبود براى گناهكار جز روح يأس و نااميدى از رحمت خدا و از علاج درد گناه چيزى باقى نمى ماند ، در اينصورت بود كه گناه و گناهكار به خاطر يأس از رحمت و آمرزش به گناهش ادامه مى داد و فساد و آلودگى در اجتماع غوغا كرده و تمام درهاى سلامت را مى بست ، و تمام گناهكاران و مجرمان با تكيه بر اين جمله كه آب از سر ما گذشت چه يك نى چه صد نى زمين را و زندگى را تا گلو غرق در گناه و فساد و افساد مى كردند .

پس شفاعت در حقيقت داروى علاج و راه نجات ، و زمينه اميد و شفاى درد و باب رحمت واسعه حق است .

منكرين شفاعت ، به خيال خود براى علاج توحيد از شرك به انكار برخاستند ، و شفاعت خواستن از اولياء را بدعت دانسته و اين اصل را مردود خواندند ، در حالى كه اگر در معنا و مفهوم و مصداق شفاعت انديشه مى كردند ، منكر اين اصل اسلامى نمى شدند .

على (عليه السلام) در حكم نهج البلاغه از مسئله با عظمت توبه به عنوان پر قدرت ترين شفيع ياد مى كند آنجا كه مى فرمايد :

وَلا شَفيعَ أنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ .

هيچ شفيعى براى گنهكار پيروزكننده تر و رستگار كننده تر از توبه نيست ، راستى اگر شفاعت توبه نبود ، گنهكار براى گناه خود چه مى كرد و گنهكار تائب و عاشق اصلاح و علاقه مند به ترك گناه اگر مورد قبول پيامبر يا امامان نبود چه مى كرد .

در هر صورت نه براى شافع كه معلوم است پيامبر يا امام معصوم است ، بلكه براى شفاعت شونده شرايطى است ، كه اگر همراه با آن شرايط باشد بطور قطع شفاعت شفيع با اذن خدا چه در دنيا و چه در آخرت نصيب او خواهد گشت و بدون ترديد با شفاعت توبه و عمل صالح و ايمان و شفاعت پيامبر و امام معصوم از هلاكت نجات يافته و اهل بهشت خواهد شد .

عمده مسئله در باب شفاعت ، شرايط شفاعت شونده است ، كه بايد همه علاقه مندان به شفاعت به آن شرايط توجه داشته باشند .

به قول تفسير نمونه در جلد اول ص 228 : آيات شفاعت به خوبى نشان مى دهد ، كه مسأله شفاعت از نظر منطق اسلام يك موضوع بى قيد و شرط نيست بلكه قيود و شرايطى از نظر جرمى كه درباره آن شفاعت مى شود از يك سو ، شخص شفاعت شونده از سوى ديگر ، و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد ، كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى سازد .

مثلاً گناهانى همانند ظلم و ستم به طور كلى از دايره شفاعت بيرون شمرده شده و قرآن مى گويد : ظالمان « با همان حيثيت اگر وارد قيامت شوند » شفيع مطاعى ندارند .

و اگر ظلم را به معنى وسيع كلمه آنچنان كه در بعضى از احاديث بعداً خواهد آمد تفسير كنيم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشيمان ، و در مسير جبران و اصلاحند ، و در اين صورت شفاعت پشتوانه اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه و اينكه بعضى تصور مى كنند با وجود ندامت و توبه نيازى به شفاعت نيست اشتباه است .

طبق آيه بيست و هشتم سوره انبياء ، تنها كسانى مشمول بخشودگى از طريق شفاعت مى شوند كه به مقام « ارتضاء » رسيده اند و طبق آيه 87 سوره مريم داراى « عهد الهى » هستند .

اين دو عنوان همانگونه كه از مفهوم لغوى آنها و از رواياتى كه در تفسير اين آيات وارد شده استفاده مى شود ، به معنى ايمان به خدا و حساب و ميزان و پاداش و كيفر و اعتراف به حسنات و سيئات و گواهى به درستى تمام مقرراتى است كه از سوى خدا نازل شده ، ايمانى كه در فكر ، و سپس در زندگى آدمى انعكاس يابد و نشانه اش اين است كه شفاعت شونده خود را از صفت ظالمان طغيانگر كه هيچ اصل مقدسى را به رسميت نمى شناسد بيرون آورد و به تجديدنظر در برنامه هاى خود وا دارد ، چنانچه در آيات مربوط به استغفار گذشت ، كه ستمكاران بر نفس و ظالمان بر ديگران از ستم و ظلم خود پشيمان شده و راه اصلاح پيش گرفتند و از حضرت يعقوب و پيامبر درخواست شفاعت براى قبول توبه در پيشگاه خدا كردند .

روايات باب شفاعت هم بيش از اين نمى گويند ، در تفسير برهان از حضرت موسى بن جعفر از على (عليه السلام) نقل شده كه مى فرمايد :

از پيامبر (صلى الله عليه وآله) شنيدم :

شَفاعَتي لإهْلِ الْكَبائِرِ مِنْ اُمَّتي .

شفاعت من براى مرتكبين گناهان كبيره است .

راوى حديث كه ابن ابى عمير است مى گويد : از امام كاظم پرسيدم چگونه براى مرتكبان گناهان كبيره شفاعت ممكن است در حالى كه خداوند مى فرمايد :

) وَلاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى ((1) .

مسلم است كسى كه مرتكب كبائر شود مورد ارتضاء و خشنودى خدا نيست .

امام در پاسخ فرمود : هر فرد با ايمانى كه مرتكب گناهى مى شود طبعاً پشيمان خواهد شد و پيامبر فرموده : پشيمانى از گناه توبه است ، و كسى كه پشيمان نگردد مؤمن واقعى نيست ، و شفاعت براى او نخواهد بود ، و عمل او ظلم است و خداوند مى فرمايد ظالمان دوست و شفاعت كننده اى ندارند .

مضمون اول حديث اين است كه شفاعت شامل مرتكبان كبائر مى شود ، ولى ذيل حديث روشن مى كند كه شرط اصلى پذيرش شفاعت واجد بودن ايمانى است كه مجرم را به مرحله ندامت و خودسازى و جبران برساند ، و از ظلم و طغيان و قانون شكنى برهاند .

در كتاب « كافى » از امام صادق (عليه السلام) در نامه اى كه به صورت متحدالمال براى اصحابش نوشت چنين نقل شده :

لحن اين روايت نشان مى دهد كه براى اصلاح اشتباهاتى كه در زمينه شفاعت براى بعضى از ياران امام خصوصاً و جمعى از مسلمانان عموماً رخ داده است صادر شده و با صراحت شفاعت تشويق كننده به گناه در آن نفى شده است و مى گويد :

هر كس دوست دارد مشمول شفاعت گردد ، بايد خشنودى خدا را جلب كند .

خلاصه شفاعت مكتب سازندگى ، اميدآور ، معالج ، و اصلاحى است نه يك

1 ـ سوره انبياء (21) : 28 .

مسئله قراردادى و پارتى بازى .

برمى گرديم به جملات آخر روايت مصباح در باب تشهد كه حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

اگر واجبات پيامبر را ادا كنى ، و امر و نهيش را اطاعت نمائى و به آداب و سنن او مؤدب گردى و حرمت آن حضرت را شناخته و مرتبه اش را نزد خداوند درك كنى از فوائد صلوات بر او ، كه شمول استغفار و شفاعتش نسبت به توست محروم نخواهى ماند .

الهى آن عارف روشن دل در مدح پيامبر و عظمت مرتبت او مى گويد :

باز آى و فروغ حسن بى حد بين *** آن شاهد مطلق مجرد بين
از هر چه به غير يار دل بگسل *** وانگه رخ آن بهشت سرمد بين
بگشاى به باغ ارجعى شهپر *** يك شعشعه از جمال احمد بين
از آدم و نوح تا به روح الله *** دردى كش باده محمد بين
در زير لواى حمد محمودش *** صد موسى و عيسى مجرد بين
ختم رسل و طليعه ايجاد *** مى طلعت آن نبى امجد بين
آن عرش سرير ماه سيما را *** آئينه حسن پاك ايزد بين
آن طاير قدسى الهى را *** لاهوت مكان و عرش مسند بين
آن طرفه هماى باغ وحدت را *** بر سايه سدره مخلد بين
بر سايه شهپر همايونش *** روح القدس آن سفير ايزد بين
سيمرغ تجرد آشيانش را *** لاهوت نشين قاف سرمد بين
هر دل كه زهر دو عالم آزاد است *** در طره دلبرش مقيد بين
عالم همه در لواى توحيدش *** فرزند عنايتش اب وجد بين
آن سرور عالم تجرد را *** مخدوم فرشتگان بى حد بين
هم شرع مطهرش جهان را *** هم رأى منورش مسدد بين
آن روح اصيل و عقل كلى را *** در جسم مقدسش مجسد بين
ظل الله و امرو نور وجه الله *** عين الله ويدالله و آن يد بين
قوسين صعودى و نزولى را *** زان حلقه گيسوى مجعد بين
جبرئيل مؤيد امين در وحى *** در خدمت حضرتش مؤبد بين
آن دفتر عشق معجز آياتش *** خورشيد سپهر وحى ايزد بين
اوتيت جوامع الكلم قدر است *** پاكان جهان اليه يصعد بين
از عشق جمال او الهى را *** بر مدح و ثناى او مؤيد بين

باب هيجدهم در آداب سلام

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

مَعْنَى السَّلامِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاة مَعْنَى الاْمانِ ، أىْ مَنْ أدّى أمْرَ اللهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ 9 خاضِعاً لَهُ خاشِعاً مِنْهُ فَلَهُ الاْمانُ مِنْ بَلاء الدُّنْيا وَبَراءَةٌ مِنْ عَذابِ الاْخِرَةِ .

وَالسَّلامُ إسْمٌ مِنْ أسْماءِ اللهِ تَعالى أوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِيَسْتَعْمِلُوا مَعْناهُ في الْمُعامِلاتِ وَالاْماناتِ وَالاْنْصافاتِ وَتَصديقِ مُصاحَبَتِهِمْ وَصِحَّةِ مُعاشَرَتِهِمْ .

وَإنْ أرَدْتَ أنْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَتُؤَدّي مَعْناهُ فَاتَّقِ اللهَ وَلْيَسْلَمْ مِنْكَ دينُكَ وَقَلْبُكَ وَعَقْلُكَ أنْ لا تُدَنِّسَها بِظُلْمَةِ الْمَعاصي وَلْتَسْلَمْ حَفَظَتُكَ أنْ لا تُبْرِمَهُمْ وَتَمُلَّهُمْ وَتُوحِشَهُمْ مِنْكَ بِسُوءِ مُعامَلَتِكَ مَعَهُمْ ثُمَّ صَديقَكَ ثُمَّ عَدُوَّكَ فَإذا لَمْ يَسْلَمْ مَنْ هُوَ الاْقْرَبُ فَالاْبْعَدُ اُولى .

وَمَنْ لا يَضَعُ السَّلامَ مَواضِعَهُ هذِهِ فَلا سَلامَ وَلا تَسْليمَ وَكانَ كاذِباً في سَلامِهِ وَإنْ أفشاهُ في الْخَلْقِ .

وَاعْلَمْ أنَّ الْخَلْقَ بَيْنَ فِتَن وَمِعَن وَمِحَن في الدُّنْيا إمّا مُبْتَلى بِالنِّعَمِ لِيَظْهَرَ شُكْرُهُ وَإمّا مُبْتَلى بِالشِّدَّةِ لِيَظْهَرَ صَبْرُهُ وَالْكَرامَةُ في طاعَتِهِ وَالْهَوانُ في مَعْصِيَتِهِ ، وَلا سَبيلَ إلى رِضْوانِهِ بِفَضْلِهِ وَلا سَبيلَ إلى طاعَتِهِ إلاّ بِتَوفيقِهِ وَلا شَفيعَ إلَيهِ إلاّ بِإذْنِهِ وَرَحْمَتِهِ .

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :مَعْنَى السَّلامِ في دُبُرِ كُلِّ صَلاة مَعْنَى الاْمانِ ، أىْ مَنْ أدّى أمْرَ اللهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ (صلى الله عليه وآله)خاضِعاً لَهُ خاشِعاً مِنْهُ فَلَهُ الاْمانُ مِنْ بَلاء الدُّنْيا وَبَراءَةٌ مِنْ عَذابِ الاْخِرَةِ .

در پايان هر نمازى سه سلام قرار داده شده ، سلام بر پيامبر ، سلام بر عباد شايسته كه عبارت از انبيا و امامان و اولياء و شايستگان اند ، و سلام بر همه اهل اسلام از تمام ملائكه و عباد حقيقى حق .

در هر سه سلام ، آنچه قابل توجه است ، جنبه حضورى سلام شوندگان است ، السلام عليك ايها النبى و رحمة الله وبركاته ، السلام علينا و على عباد الله الصالحين ، السلام عليكم و رحمة الله و بركاته ، در سلام اول ( عليك ) و در سلام دوم ( علينا ) و در سلام سوم ( عليكم ) دلالت بر اين دارند ، كه نمازگزار واقعى ، با رعايت شرايط ايمان و عمل و عبادت و اخلاق داراى مقام قرب معنوى نسبت به رسول اكرم و عباد صالح و همه ملائكة الله و شايستگان از جن و انس شده و اكنون به خاطر رعايت آن شرايط راه در حضور همه آنان پيدا كرده ، و از باب ادب بايد به آن بزرگواران سلام حضورى دهد ، و همين حضور و سلام ، در حقيقت همان حصار امن الهى است ، و هر كه وارد در اين حصار شود از بلاى دنياى و عذاب آخرت در امان است .

به قول حضرت صادق (عليه السلام) در متن روايت : معناى سلام در دنباله هر نماز عبارت از امان است .

يعنى هر كس تمام اوامر حق و سنت پيامبر را از سر خضوع و خشوع ادا كرده ، تحصيل امنيت كرده ، و در اين وادى از بلاى دنيا و عذاب آخرت مأمون خواهد بود .

در قرآن مجيد آمده :

) الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْم أُوْلئِكَ لَهُمُ الاَْمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ ((1) .

آنانكه ايمان آوردند ، و اين حقيقت عالى الهى را و عمل بر مبناى آن را به ستم و ظلم و گناهان بزرگ نيالودند ، ايمن از خزى دنيا و عذاب آخرت اند ، و به سر منزل هدايت راه يافته اند .

) إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لاَ يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَن يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ((2) .

آنانكه در عمل به دستورات ما و اعتقاد به حقايق راه كفر و عناد پيمودند ، هرگز از نظر ما پنهان نيستند ، آيا كسيكه روز قيامت به آتش دوزخ درافتد بهتر است يا آن كس كه به خاطر ايمان و عمل صالح و اخلاق شايسته از عذاب الهى ايمن است .

بارى امروز كه در دنيا هستيد به اختيار خود هر چه مى خواهيد انجام دهيد كه خداوند به تمام اعمال شما آگاه است .

) لاَ يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الاَْكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ هذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ((3) .

و هيچگاه فزع اكبر و هنگامه بزرگ روز قيامت آنان را محزون نخواهد

1 ـ سوره انعام (6) : 82 .

2 ـ سوره فصلت (41) : 40 .

3 ـ سوره انبياء (21) : 103 .

ساخت ، فرشتگان رحمت با آنان ملاقات كنند و گويند اين است آن روز سعادت شما كه رسولان حق در دنيا به شما وعده دادند .

) مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُم مِن فَزَع يَوْمَئِذ آمِنُونَ ((1) .

كسى كه نيكى ها را با خود به قيامت آورد ، پاداش بهتر از آن خواهد يافت ، و از هول و هراس قيامت در امان خواهد بود .

در هر صورت سلام نماز هم مانند ركوع و سجود و تشهدش بايد داراى حقيقت و صدق باشد ، به سلام حقيقى و به قول حضرت صادق (عليه السلام) به امنيت كه سلام نماز اعلامى نسبت به آن است كسى مى رسد كه داراى ايمان و بطور حتم عمل صالح و اخلاق حسنه باشد ، در غير اين صورت سلام ، لفظ خشكى خواهد بود كه نمازگزار با زبانش ادا مى كند ، و قلب و روح و اعضاء و جوارحش در آن شركت ندارند ، و بر اين سلام جوابى واجب نيست .

بيائيد در مسيرى قرار بگيريم ، كه اولا تحصيل قرب حضور كنيم و ثانياً سلام ما از طرف ملائكه و انبياء و عباد صالح بى جواب نماند .

اگر دردت دواى جان نگردد *** غم دشوار تو آسان نگردد
كه دردم را تواند ساخت درمان *** اگر هم درد تو درمان نگردد
دمى درمان يك دردت نسازم *** كه بر من درد صد چندان نگردد
كه يابد از سر زلف تو بوئى *** كه دايم بى سر و سامان نگردد
كه يابد از سر كوى تو گردى *** كه همچون چرخ سرگردان نگردد
كه نوشد از مى عشق تو جامى *** كه جانش مست جاويدان نگردد
ندانم تا چه خورشيدست عشقت *** كه جز در آسمان جان نگردد
دلا هرگز بقاى كل نگردى *** كه تا جان فانى جانان نگردد
اگر قربان نگردى نيست ممكن *** كه بر تو عمر تو تاوان نگردد
يقين ميدان كه جان در پيش جانان *** نيابد قرب تا قربان نگردد
اگر آدم كفى گل بود گو باش *** به گل خورشيد تو رخشان نگردد
چو خفاشى بميرى چشم بسته *** اگر خورشيد تو رخشان نگردد
در آن خورشيد حيران گشت عطار *** چنان جائى كسى حيران نگردد
وَالسَّلامُ إسْمٌ مِنْ أسْماءِ اللهِ تَعالى أوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِيَسْتَعْمِلُوا مَعْناهُ في الْمُعامِلاتِ وَالاْماناتِ وَالاْنْصافاتِ وَتَصديقِ مُصاحَبَتِهِمْ وَصِحَّةِ مُعاشَرَتِهِمْ .

دقت در جملات بالا ما را به اين حقيقت متوجه مى كند كه منظور از اين اسمى كه خداوند مهربان در بين بندگانش جهت استعمال در معاملات و امانات و اخلاقيات و مصاحبت صادقانه و معاشرت صحيح قرار داده بدون ترديد اسلام است .

چرا كه ما بندگان در تمام نواحى زندگى مأموريت واجب داريم كه از اسلام پيروى كنيم ، و معاملات و معاشرت و مصاحبت و امانت دارى خويش را با اين دين جهانى و قوانين ابدى و سعادت بخش هماهنگ نمائيم ، تا از بركت اين حقيقت به سلامت در ولايت ، سلامت در حيات ، سلامت در شئون حيات ، سلامت قلب ، و سلامت در ممات و سلامت در قيامت برسيم ، چنانچه در باره حضرت يحيى و عيسى در قرآن مجيد فرموده :

در باره يحيى گفته :

وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّا .

و در باره عيسى فرموده :

وَالسَّلامُ عَلى يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أمُوتُ وَيَوْمَ ا ُبْعَثُ حَيّا .

تمام انبيا و امامان و اولياء و پاكان به خاطر اتصال به اين امانت از سلامت كامل برخوردار بودند ، و برابر با آيات كتاب حق هر كس در اين دنيا از اين سلامت برخوردار باشد ، بدون ترديد در عالم قيامت هم از سلامت معنوى برخوردار خواهد بود ، و به خاطر اين سلامت مشمول رضاى حق و براى ابد اهل بهشت سرمدى مى باشد .

در باره اسلام و منافع دنيائى و آخرتى آن در ضمن توضيح بقيه احاديث مصباح مسائلى خواهد آمد .

وَإنْ أرَدْتَ أنْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَتُؤَدّي مَعْناهُ فَاتَّقِ اللهَ وَلْيَسْلَمْ مِنْكَ دينُكَ وَقَلْبُكَ وَعَقْلُكَ أنْ لا تُدَنِّسَها بِظُلْمَةِ الْمَعاصي وَلْتَسْلَمْ حَفَظَتُكَ أنْ لا تُبْرِمَهُمْ وَتَمُلَّهُمْ وَتُوحِشَهُمْ مِنْكَ بِسُوءِ مُعامَلَتِكَ مَعَهُمْ ثُمَّ صَديقَكَ ثُمَّ عَدُوَّكَ فَإذا لَمْ يَسْلَمْ مَنْ هُوَ الاْقْرَبُ فَالاْبْعَدُ اُولى .

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

اگر بخواهى سلام را در موضع حقيقى خودش قرار دهى و دارنده سلام به حق باشى ، و معناى واقعى سلام را از خود بروز دهى مسائل بسيار مهمى را بايد رعايت كنى .

آن مسائل عبارت است از :

1 ـ رعايت تقوا .

2 ـ حفظ سلامت دين و قلب و عقل از آلوده شدن به معاصى .

3 ـ حفظ حافظان پرونده ات كه كرم كاتبين اند از ملالت و وحشت به سبب عملهاى زشت .

4 ـ رعايت حق دوستان و دشمنان با به اجرا گذاشتن عدالت در باره آنان ، كه هر يك از اين چهار مورد در ضمن بعضى از احاديث آينده كتاب آمده ، كه در جاى خودش بخواست حضرت مولا به شرح خواهد آمد .

وَمَنْ لا يَضَعُ السَّلامَ مَواضِعَهُ هذِهِ فَلا سَلامَ وَلا تَسْليمَ وَكانَ كاذِباً في سَلامِهِ وَإنْ أفشاهُ في الْخَلْقِ .

و آن كس كه در زمينه هاى ياد شده سلامت را رعايت نكند ، يعنى راعى تقوا نباشد ، و دين و قلب و عقل را از معاصى حفظ نكند ، و كاتبان عمل را از خود با خوبى هايش خوشنود نسازد ، و با دوست و دشمن به عدالت رفتار ننمايد ، سلامى نداشته ، و تسليم حق نبوده ، و در سلام هاى خود چه در نماز ، چه در غير نماز دروغگوست اگر چه با صداى بلند و با روى خوش در بين مردم سلام كند .

وَاعْلَمْ أنَّ الْخَلْقَ بَيْنَ فِتَن وَمِعَن وَمِحَن في الدُّنْيا إمّا مُبْتَلى بِالنِّعَمِ لِيَظْهَرَ شُكْرُهُ وَإمّا مُبْتَلى بِالشِّدَّةِ لِيَظْهَرَ صَبْرُهُ وَالْكَرامَةُ في طاعَتِهِ وَالْهَوانُ في مَعْصِيَتِهِ .

امام صادق (عليه السلام) در اين قسمت بسيار مهم روايت به دو موضوع قابل توجه اشاره مى كنند و آن اينكه تمام مردم در اين حيات دنيا بين دو مرحله از جانب خداوند به عنوان ابتلا و آزمايش قرار دارند :

1 ـ در نعمت اند ، تا از پى آن شكر حق را آشكار كنند .

2 ـ در شدت و رنجند ، تا قدرت مقاومت و صبرشان ظاهر گردد .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation