بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 6, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد6
     10 - عرفان اسلامي جلد 6
     11 - عرفان اسلامي جلد 6
     12 - عرفان اسلامي جلد 6
     13 - عرفان اسلامي جلد 6
     14 - عرفان اسلامي جلد 6
     15 - عرفان اسلامي جلد 6
     2 - عرفان اسلامي جلد 6
     3 - عرفان اسلامي جلد 6
     4 - عرفان اسلامي جلد 6
     5 - عرفان اسلامي جلد 6
     6 - عرفان اسلامي جلد 6
     7 - عرفان اسلامي جلد 6
     8 - عرفان اسلامي جلد 6
     9 - عرفان اسلامي جلد 6
     FEHREST - عرفان اسلامي جلد 6
 

 

 
 

اقسام روزه

بيداران راه خدا ، بر اساس آيات كتاب حكيم و روايات وارده در معارف الهيه روزه را به سه درجه تقسيم كرده اند :

1 ـ روزه عموم

2 ـ روزه خصوص

3 ـ روزه خصوص الخصوص

اما روزه عموم :

حفظ شكم و شهوت از خوردن و آشاميدن و بهره گيرى از غريزه جنسى است ، و رعايت آداب ظاهرى .

اما روزه خصوص :

حفظ گوش و چشم و زبان و دست و پا و سائر جوارح از گناهان و آثام است .

1 ـ محجة البيضاء : 2/125 .

اما روزه خصوص الخصوص :

روزه قلب از هموم دنيويه و افكار پست و كف او از ماسوى الله است افطار اين روزه به فكر در ماسوى الله و روزه قيامت است و توجه به دنيا و متاع آن است مگر دنيائى كه مقدمه دين باشد ، كه اينگونه دنيا زاد آخرت است و فكر در آن نيكو و مستحسن مى باشد .

ارباب قلوب مى گويند : تحرك همت در وقت روزه و روزه براى تدبير معاش افطار خطاى قلب است و اين خطا ناشى از عدم اطمينان به جناب مولاست ، البته اينگونه روزه مخصوص به انبيا و صديقين و مقربين و رتبه و مقام با عظمت آنهاست .

) قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ ( .

روزه حقيقى كشنده هواى نفس و از بين برنده شهوت غلط طبع است ، روزه صفاى دل ، طهارت جوارح ، عمارت ظاهر و باطن ، و شكر نعم حق و وسيله احسان به فقرا ، و آورنده تضرع و خشوع و بكا و ريسمان التجاء به حق ، و سبب شكستن اراده غير خدائى و تخفيف دهنده حساب و چند برابر كردن حسنات است .

ما را ياراى روزه خالص الخاص نيست ، كه اين روزه در شأن و در قدرت انبياست ، آنان هستند كه در مقام فناء فى الله و بقاء بالله بسر مى برند ، و در هيچ شأنى جز حضرت او نيستند ، و غير او نمى بينند و نمى دانند و نمى خواهند ، موجوديت و حيثيت و حقيقت آن بزرگواران مترنم به اين معناست :

آتش عشق تو در جان خوشترست *** دل زعشقت آتش افشان خوشترست
هر كه خورد از جام عشقت قطره اى *** تا قيامت مست و حيران خوشترست
تا تو پيدا آمدى پنهان شدم *** زان ك با معشوق پنهان خوشترست
درد عشق تو كه جان مى سوزدم *** گر همه زهر است از جان خوشترست
درد بر من ريز و درمانم مكن *** زان كه درد تو زدرمان خوشترست
مى نسازى تا نمى سوزى مرا *** سوختن در عشق تو زان خوشترست
چون وصالت هيچ كس را روى نيست *** روى در ديوار هجران خوشترست
خشك سال وصل تو بينم مدام *** لاجرم در ديده طوفان خوشترست
همچو شمعى در فراغت هر شبى *** تا سحر عطار گريان خوشترست

اما روزه خصوص كه روزه شايستگان و صالحان از عباد خداست و آن عبارت از حفظ جوارح از آثام است با شش مرحله قابل تحقق است :

اول ـ نگاهدارى چشم از وسعت نظر نسبت به آنچه مذموم و مكروه است ، و نسبت بهر چيزى كه دل را از توجه به حضرت دوست باز دارد .

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ألنَّظْرَةُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهامِ إبْليسَ فَمَنْ تَرَكَها خَوْفا مِنَ اللهِ اتاهُ اللهُ ايماناً يَجِدُ حَلاوَتَهُ في قَلْبِهِ(1) .

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : نگاه تير مسمومى از تيرهاى شيطان است ، هر كس آن را ترك كند ، خداوند ايمانى به او مرحمت كند كه لذت آن ايمان را در قلب خود بيابد .

و از آن حضرت است كه :

خَمْسٌ يُفْطِرْنَ الصّائِمَ : ألْكِذْبُ وَالْغيبَةُ وَالنَّعيمَةُ وَالْيَمينُ الْكاذِبَةُ وَالنَّظَرُ بِشَهْوَة(2) .

پنج چيز روزه را باطل مى كند : دروغ ، غيبت ، سخن چينى ، قسم دروغ ، نظر به شهوت .

1 ـ محجة البيضاء : 2/132 .

2 ـ محجة البيضاء : 2/132 .

دوم ـ حفظ زبان است از هذيان ، دروغ ، غيبت ، نمامى ، فحش ، جفا ، خصومت ، مراء ، كه در اين زمينه ها بايد زبان را وادار به سكوت كرد ، يا مشغول ذكر حق يا تلاوت قرآن ، كه ذكر و تلاوت و يا سكوت از آن همه گناه سنگين روزه زبان است .

در خبر است كه دو زن روزه دار در عهد رسول خدا ، بر اثر گرسنگى و تشنگى موجب تلف اجازه افطار خواستند حضرت قدحى نزد آنان استفراغ كرد در حدى كه نصف قدح را گرفت ، و آن ديگر هم همانطور در حدى كه قدح پر شد ، مردم تعجب كردند حضرت فرمودند : اينان از آنچه خدا حلال كرده بود « خوردن ، آشاميدن ، سر زير آب بردن و . . . » روزه بودند و به آنچه حضرت حق حرام فرموده بود افطار كردند ، يكى از آنكه پيش ديگرى نشست و از مردم غيبت كرد ، يعنى از گوشت مردم خورد .

صدوق به اسنادش از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) نقل مى كند :

مَنِ اغْتابَ مُسْلِما بَطَلَ صَوْمُهُ وَنَقَضَ وُضُوءُهُ فَإنْ ماتَ وَهُوَ كَذلِكَ ماتَ وَهُوَ مُسْتَحِلٌّ لِما حَرَّمَ اللهُ(1) .

هر كس از مسلمانى غيبت كند روزه اش باطل و وضويش شكسته شده و اگر به اين حال بميرد حلال شمارنده حرام خدا مرده .

سوم ـ حفظ گوش از شنيدن برنامه هاى حرام است ، و شنيدن برنامه حرام ، كه عبارت از شنيدن دروغ در حق مسلمان ، تهمت و افترا در حق مؤمن ، و غيبت مردم است و هم چنين شنيدن موسيقى و آواز زنان ، به اندازه اى از نظر ديانت مقدسه گناهش سنگين است كه هم ترازوى با خوردن حرام شمرده شده :

1 ـ محجة البيضاء : 2/133 .

) سَمّـاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ ((1) .

نبى اسلام (صلى الله عليه وآله) فرموده :

ألْمُغْتابُ وَالْمُسْتَمِعُ شَريكانِ في الاْثْمِ(2) .

غيبت كننده و شنونده در گناه شريك هستند .

چهارم ـ حفظ بقيه جوارح از دست و پا از مكاره و شكم از شبهات است ، كه معنا ندارد انسان از حلال روزه بگيرد ، با حرام افطار كند .

كسى كه از حلال روزه بگيرد و با حرام افطار كند ، مانند شخصى است كه خانه اى بسازد ولى شهرى را خراب كند .

غذاى حلال اگر زياد خورده شود مضر است ، روزه براى تقليل حلال است ، واى بر كسى كه آلوده به حرام است .

اگر كسى بوسيله روزه حلال را كم كند ، ولى از طرفى دچار به حرام شود ، يعنى شكم را از خوردن حفظ كند ، ولى اعضاء و جوارحش در گناه آزاد باشند ، مثل كسى است كه از خوردن دواى زياد به خاطر ضررش پناه بخوردن سم ببرد ، آيا با اين عمل نتيجه جهل و بى خردى نيست ؟

حرام سمى است كه هلاك دين در آن است و حلال داروئى است كه كم آن سودمند و بسيارش مضر است ، و منظور از روزه تقليل در خوردن حلال است و آنچه روزه اى است كه حلال در آن كم خورده شود ، و حرام در آن بسيار انجام بگيرد !

پنجم ـ در وقت افطار قناعت به كم خوردن از حلال كند ، مواظب باشد شكم

1 ـ سوره مائده (5) : 42 .

2 ـ محجة البيضاء : 2/133 .

را از غذا پر نكند ، كه ظرفى در پيشگاه حضرت او مبغوض تر از شكم پر آن هم از حلال نيست ، حرام خوردن كه كار روزه دار و مردم مؤمن نمى باشد ، تا نسبت به آن قضاوت شود .

كسى كه هر چه بخواهد به وقت افطار بخورد ، چگونه مى تواند با روزه اش دشمن خدا را مقهور و قدرت شهوت را بشكند ؟

مقصود از روزه خالى شدن شكم از طعام و تعديل شهوت است ، اگر بنا باشد سفره ماه رمضان رنگين شود ، تمام همت انسان قبل از رمضان و در رمضان معطوف جمع كردن غذاهاى رنگارنگ مى شود ، آن وقت خوراك انسان در سحر و افطار ماه رمضان بيشتر از اوقات ديگر گردد ، در اين صورت آدمى به اهداف پاك روزه نخواهد رسيد !

شما در ماه رمضان بايد سعى كنيد با كم خوردن قدرت و سلطه شيطان را نسبت به خود ضعيف كنيد ، و نيروى شهوت را مهار نمائيد ، و از طغيان هوا و هوس و غرائز سركش بكاهيد .

ششم ـ دلش پس از افطار مردد بين بيم و اميد باشد ، زيرا نمى داند روزه اش قبول شده تا از مقربين باشد ، يا مردود شده و از مغضوبين است ، و در آخر هر عبادتى بايد مؤمن در چنين حالى باشد .

روايت شده وجود مقدس حضرت امام حسن مجتبى روز عيد فطر به گروهى گذشت كه در حال خنده بودند فرمود :

خداوند عزوجل ماه رمضان را ميدان تمرين براى عبادش قرار داد ، تا در مسابقه طاعت شركت كنند ، گروهى مسابقه را بردند و رستگار شدند ، و دسته اى تخلف كردند و هلاك شدند . عجب است كل عجب از خنده كننده بازيگرى كه در چنين روزى كه برندگان فائز شدند و بازندگان هلاك گشتند ، اين چنين بى خبر است بخدا قسم اگر پرده برگيردن ، نيكوكار به نيكى اش ادامه مى دهد ، و بدكار از بديهايش دست مى شويد(1) .

بيداران راه خدا مى فرمايند : مقصود از صحت روزه قبولى آن و مقصود از قبولى وصول به مقصود و مقصود از وصول به مقصود تخلق به صفتى از اوصاف حضرت حق كه صمديت است مى باشد .

و نيز مى فرمايد مقصود از روزه اقتداء به ملائكه الهى است و اين اقتدا با كف از شهوات حاصل مى شود ، چرا كه ملائكه منزه از شهواتند و انسان كه رتبه اش به خاطر نور عقل مافوق بهائم و بخاطر داشتن شهوت مادون ملائكه است ، مى تواند از طريق شكستن شهوت بوسيله روزه و مجاهدت و كوشش براى تسلط به شهوت شبيه ملائكه گردد .

كسى كه منغمر در شهوات است در اسفل سافلين بسر مى برد ، و غبار حيوانيت بر چهره انسانى او نشسته ، ولى كسى كه مالك نفس و مسلط بر شهوات است ، تا اعلى عليين ارتفاع معنوى گرفته و به افق ملائكه رسيده ، و از آنجا كه ملائكه بندگان مقرب اند مقرب به ملائكه هم مقرب خداست .

نبى اسلام در عظمت روزه مى فرمايد :

إنَّمَا الصَّوْمُ أمانَةٌ فَلْيَحْفَظْ أحَدُكُمْ أمانَتَهُ(2) .

روزه امانت است ، بايد هر يك از شما به حفظ امانت اقدام كند و هر زمان اين آيه را مى خواند :

) إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الاَْمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ((3) .

دست بر گوش و چشم مى گذاشت و مى فرمود : گوش امانت است ، چشم امانت است(1) .

1 ـ محجة البيضاء : 2/135 .

2 ـ محجة البيضاء : 2/136 .

3 ـ نساء (4) : 58 .

با روزه اى كه اعضا و جوارح هم از گناه روزه اند مى توان امانات را به صاحب اصلى اش كه حضرت حق است . بازگرداند ، در صورت گرفتار بودن به گناه در امانت خيانت مى شود و خيانت گر جزايش آتش است !

بيائيد با تضرع و خضوع و خشوع به درگاه حضرت او به انابه برخيزيم و از جنابش با كمال صدق و صفا بخواهيم كه اولا تمام گناهان ما را كه در گذشته از ما صادر شده و نقائص عبادات ما را ببخشد و در بقيه عمر توفيق عمل خالص در تمام زمينه هاى عبادى به ما عنايت كند ، به قول الهى آن عاشق وارسته و عارف دل سوخته :

خداوندا چو دادى گوهر جان *** عطا كن تاج علم و گنج ايمان
بجانم پرتو صدق و صفا بخش *** مقام صبر و تسليم و رضا بخش
مرا بخش آنچه زيب جسم و جانست *** سعادت آنچه در هر دو جهان است
من از غير تو بيزارم الها *** بدرگاه تو زارم پادشاها
شد از كف رايگان عمر عزيزم *** سزد خون دل از چشمان بريزم
دريغا عمر ضايع كردم اى داد *** شدم دور از اميد وصل فرياد
دريغا حسرتا نقد جوانى *** همه رفت از كف من رايگانى
كنون سرمايه جانم اميد است *** كه از لطف تو هر جان را نويد است
گناهم گرچه بسيار است بسيار *** چه باشد قطره پيش بحر ذخار
گناهانم چه در فريادم آرد *** لبت لا تقنطوا در يادم آرد
بيك جام از مى ايزد پرستى *** نصيبم كن نشاط عشق و مستى
دمى آگاه ساز اين قلب غافل *** مران از درگهت اين جان جاهل
توئى يا رب طبيب دردمندان *** شفابخش درون مستمندان

1 ـ محجة البيضاء : 2/136 .

توئى يا رب حيات جاودانم *** بيادت زنده ملك جسم و جانم
عطا بخشى به شاهى يا گدائى *** تو را شايد كه عالم را خدائى
جهان هر گه كند تاريك جانم *** بود ياد تو خورشيد روانم
توئى در ملك هستى پادشاهم *** بدرگاه تو يا رب عذر خواهم
اگر غير تو معبودى ستايم *** به هر آنگاه دوزخ باد جايم
توئى يا رب بهين باغ بهشتم *** قلم كش بر خط زيبا و زشتم
فقيرى را نوازى گر به نانى *** و گر بخشى تو صد ملك جهانى
زملك بيحدت اى ذات بى چون *** يقين دارم نه كم گردد نه افزون
به راه خويش ما را رهبرى كن *** كرم فرما و لطف و ياورى كن
بما اى كام بخش دشمن و دوست *** نگاه مهر فرمائى چه نيكوست
كه تاب قهرت اين مشتى گنه كار *** نداريم ايزدا ما را مكن خوار
اگر بخشى تو را نبود زيانى *** ولى ما راست سود اين خود تو دانى
وَ أنْزِلْ نَفْسَكَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضى لا تَشْتَهي طعاماً وَلا شَراباً مُتَوَقِّعاً في كُلِّ لَحْظَة شِفاءَكَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ :

در ماه مبارك رمضان خود را به حقيقت به منزله مريضى كه اصلاً اشتهاء به طعام و آشاميدنى ندارد قرار بده ، يعنى آنچنان به روزه حقيقى متصل شو كه گويا از دنيا و ما فيها بريده اى ، در چنين حالى هر لحظه فقط و فقط متوقع شفاى خود از مرض گناهان باش .

گناهان عقل ، قلب ، روح ، نفس ، اعضا و جوارح كه براستى مريضى و نسخه تو روزه حقيقى و طبيعت خداست ، در گرفتارى بودنت به اين مرض توجه به اشتهايت نداشته باش ، كه توجه به اشتها اولا به صلاح تو نيست ثانياً قاتل توست :

قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : أيُّهَا النّاسُ أَنْتُمْ كَالْمَرْضى وَرَبُّ الْعالَمينَ كَالطَّبيبِ فَصَلاحُ الْمَريضِ فيما يَعْمَلُهُ الطَّبيبُ وَيُدَبِّرُهُ لا فيما يَشْتَهيهِ الْمَريضُ وَيَقْتَرِحُهُ :

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : اى مردم شما مانند مريضان هستيد ، و پروردگار عالم براى شما چون طبيب است ، پس صلاح مريض در آن است كه طبيب عمل مى كند ، و تدبير مى نمايد ، نه در آنچه كه مريض آن را ميل دارد و مى پسندد .

آرى هر كس با دقت به خويش مراجعه كند مى بيند كه عقلش دچار جهل ، قلبش دچار بسيارى از امراض مانند وسوسه ، غرور ، حسد ، كبر ، ريا ، حب جاه ، و حب شهوت و ديده و گوش و دست و پا و شكم و شهوت هر يك داراى امراضى هستند ، و طبيب اين امراض و معالج اين دردها قطعاً خود انسان نيست ، اين خداى مهربان است كه با توجه و عنايت و بوسيله انبيا و امامان و كتب آسمانى معالج انسان مى باشد ، و اين انسان است كه براى درمان دردها بايد به نسخه هاى شفابخش الهى عمل كند كه از جمله آن نسخه ها روزه همراه با شرايط است . بخود مغرور نباشيد ، و در باره خود تصور سلامت نداشته باشيد ، تا هستيد خود را مريض و خداى مهربان خود را طبيب خود بدانيد كه در همه كره زمين ، سالم اندك و مريض بسيار زياد است ، به داستان واقعى زير كه نمايشگر اين واقعيت است واقعاً توجه كنيد :

عيسى بن مريم (عليه السلام) ، شبى در شهر ناصريه بود ، صاحب خانه به محضر حضرت عرضه داشت شهر را بيمارانى است كه طبيبان مادى از علاج آنان عاجزند ، اگر اجازه دهيد ، همه را براى شفا به خدمت شما بياورند ، عيسى قبول كرد ، چون صبح شد ، بيماران را به سر راه عيسى آوردند تا آنان را با دم الهى خود شفا دهد ، تعداد آنان را حدود ده نفر ديد ، فرمود بيماران شما همين ده نفر هستند ، عرضه داشتند آرى ، فرمود اگر سالم هاى اين شهر به اين تعداد باشند برايم اعجاب آور است !

اين است نظر يك پيغمبر اولوالعزم در باره اهل سلامت و در باره بيماران كه سالم ها بسيار بسيار اندكند و بيماران بسيار بسيار زياد .

اگر بيماران به مصلحت طبيب واقعى خود ، حضرت احديت توجه كنند ، سلامت آنان تضمين مى شود .

هر كه درين درد گرفتار نيست *** يك نفسش در دو جهان بار نيست
هر كه دلش ديده بينا نيافت *** ديده او محرم ديدار نيست
هر كه از اين واقعه بوئى نبرد *** جز به صفت صورت ديوار نيست
خوار شود در ره او هم چو خاك *** آنكه در اين واقعه خونخوار نيست
پرده اين راز كه در جان ماست *** جز قدح دردى خمار نيست
اى دل اگر دم زنى از سر عشق *** جاى تو جز آتش و جز دار نيست
آنكه سزاوار در گلخن است *** در حرم شاه سزاوار نيست
گلخنى مفلس ناشسته روى *** مرد سراپرده اسرار نيست
وصلت جانان اگرت آرزوست *** درگذر از خود ره بسيار نيست
گرچه حجاب تو برون از حدست *** هيچ حجابيت چو پندار نيست
پرده پندار بسوز و بدانك *** در دو جهانت به از اين كار نيست
چند كنى از سر هستى خروش *** نيست شو اندر طلب يار نيست
از طمع خام در اين واقعه *** سوخته تر از دل عطار نيست
وَطَهِّرْ باطِنَكَ مِنْ كُلِّ كَدَر وَغَفْلَةوَظُلْمَة يَقْطَعُكَ عَنْ مَعْنَى الاْخْلاصِ لِوَجْهِ اللهِ تَعالى .قيلَ لِبعْضِهِمْ إنَّكَ ضَعيفٌ وَاِنَّ الصِّيامَ يُضْعِفُكَ قالَ : إنّي اُعِدُّهُ بِشَرِّ يَوْم طَويل وَالْصَبْرُ عَلى طاعَةِ اللهِ تَعالى أهْوَنُ مِنَ الْصَّبْرِ عَلى عَذابِهِ :

در ماه رمضان كه فرصت بسيار نيكوئى ايت ، با رعايت شرايط روزه ، و دقت در وضع خود ، قلب و جانت را از هر كدورت و غفلت و ظلمتى كه تو را از حقيقت اخلاص جدا مى كند پاك و طاهر كن .

به بعضى گفتند ناتوانى ، و روزه تو را ناتوان مى كند ، پاسخ داد من روزه و نتيجه معنوى آن را براى جلوگيرى و دفع شر و سختى روز قيامت ذخيره مى كنم ، و شكيبائى و صبر بر طاعت و عبادت خدا براى من خيلى آسانتر از قرار گرفتن در عذاب اوست .

قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : قالَ اللهُ تَعالى : ألصَّوْمُ لي وَأنَا أجْزى بِهِ ، فَالصَّوْمُ يُميتُ هَوَى النَّفْسِ وَشَهْوَةَ الطَّبْعِ وفيهِ حياةُ الْقَلْبِ وَطَهارَةُ الْجَوارِحِ وَعِمارَةُ الظّاهِرِ وَالْباطِنِ والشُّكْرُ عَلَى النِّعَمِ وَالاْحسانُ إلىَ الْفُقَراءِ وَزِيادَةُ التَّضَرُّعِ وَالْخُشُوعِ وَالْبُكاءِ وَحَبْلُ الاْلْتِجاءِ إلَى اللهِ وَسَبَبُ إنْكِسارِ الشَّهْوَةِ وَتَخْيفُ الْحِسابِ وَتَضْعيفُ الْحَسَناتِ وَفيهِ مِنَ الْفَوائِدِ ما لا يُحْصى وَكَفى ما ذَكَرْنا مِنْهُ لِمَنْ عَقَلَ وَوُفِّقَ لاِسْتِعْمالِهِ :

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : خداوند تعالى مى فرمايد : روزه براى من است و جزايش بر عهده من .

روزه خواهش هاى غلط نفس و هوا و هوسهايش را برطرف مى كند ، چرا كه مبدأ و منشأ همه فتنه ها و شرور شكم است ، چون شكم پر شد و به پرى عادت كرد و بر انسان حاكم شد ، كيسه شهوت هم پر مى شود و به پرى عادت مى كند ، آن هنگام ببينيد شكم و شهوت پر چه توقعاتى از انسان دارند ، و چه خواسته هائى طلب مى كنند و اگر انسان بخواهد مقاومت كند كه نمى تواند ، چه بلاهائى به سر انسان مى آورند .

روزه حيات دلهاست و پاكى جوارح ، چون عمل به شرايط روزه نتيجه اش زنده شدن دل به نور معرفت ، و قرار گرفتن اعضا و جوارح در مدار پاكى عمل است ، آبادى ظاهر و باطن انسان مرهون روزه حقيقى است .

از فوائد ديگر روزه اين است كه با چشيده شدن طعم گرسنگى و تشنگى قدر و قيمت نعمت معلوم مى گردد ، و انسان به داشتن آن حضرت منعم را شكر مى گزارد و هم چنين با چشيدن رنج گرسنگى و تشنگى ، به رنج فقرا و مساكين آگاه مى شود ، و در صدد جبران رنج آنان و علاج درد آنان به احسان و انفاق و صدقه به آنان برمى آيد .

و از طرفى چون روزه باعث قلت كدورت و تخفيف تيرگى دل و موجب صافى جان و تزكيه نفس است ، عامل پديد آمدن تضرع و خشوع و گريه است ، و روى اين حساب ايجادكننده حالت التجا نسبت به حق و سبب درهم شكسته شدن قدرت شهوت است .

روزه روزه دار باعث تخفيف حساب قيامت ، و تضعيف حسنات عبد است ، در روزه ماه رمضان آنقدر فائده و منفعت هست كه حسابگران از حساب آن عاجز ، و شماره كنندگان از شمارش آن ناتوانند ، اين مقدار كه بيان شد براى هر كس كه صاحب عقل و هوش و درايت و آراسته به توفيق عمل است كافى مى باشد .

باب بيست و يكم در آداب زكات

قالَ الصّادِقُ (عليه السلام) :

فَزَكاةُ الْعَيْنِ النَّظَرُ بِالْعِبَرِ وَالْغَضُّ عَنِ الشَّهَواتِ وَما يُضاهيها وَزَكاةُ الاُْذُنِ اسْتِماعُ الْعِلْمِ وَالْحِكْمَةِ وَالْقُرانِ وَفَوائِدِ الدّين مِنَ الْمَوْعِظَةِ وَالصَّيحَةِ وَما فيهِ نَجاتُكَ بِالاِْعراضِ عَمّا هُوَ ضِدُّهُ مِنَ الْكِذْبِ وَالْغيبَة وَأشْباهُها .

وَزَكاةُ اللِّسانِ النُّصْحُ لِلْمُسْلِمينَ وَالتَّيَقُّظُ لِلْغافِلينَ وَكَثْرَةُ التَّسْبيحِ وَغَيْرُهُ وَزَكاةُ الْيَدِ الْبَذْلُ وَالْعَطاءُ وَالسَّخاءُ بِما أنْعَمَ اللهُ عَلَيْكَ بِهِ ، وَتَحْريكُها بِكِتابَةِ الْعِلْمِ وَمَنافِعَ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ في طاعَةِ اللهِ ، وَالْقَبْضُ عَنِ الشُّرُورِ .

وَزَكاةُ الرِّجْلِ السَّعْىُ في حُقُوقِ اللهِ تَعالى مِنْ زِيارَةِ الصّالِحينَ وَمَجالِسِ الذِّكْرِ وَإصْلاحِ النّاسِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ وَالْجِهادِ وَما فيهِ صَلاحُ قَلْبِكَ وَصَلاحُ دينِكَ .

هذا مِمّا يَحْتَمِلُ الْقُلُوبُ فَهْمُهُ وَالنُّفُوسُ اسْتِعْمالُهُ وَما لا يُشْرِفُ عَلَيْهِ إلاّ عِبادُهُ الْمُقَرَّبُونَ الْمُخْلِصُونَ أكْثَرْ مِنْ أنْ يُحْصى وَهُمْ أرْبابُهُ وَهُوَ شِعارُهُمْ دُونَ غَيْرِهِمْ .

قال الصّادِقُ (عليه السلام) : عَلى كُلِّ جُزْء مِنْ أجْزائِكَ زَكاةٌ واجِبَةٌ للهِِ تَعالى ، بَلْ عَلى كُلِّ شَعْرَة مِنْ شَعْرِكَ بَلْ عَلى كُلِّ لَحْظَة مِنْ لَحَظاتِكَ .

با توضيحاتى كه قرآن و روايات و بخصوص اين روايت بسيار مهم مصباح الشريعه در باره زكات داده اند ، معلوم مى شود ، زكات از مسائل بسيار بسيار مهم الهى است .

از آنجائى كه وجود مقدس حق نسبت به نياز و احتياج تمام مخلوقات غيب و شهود عطا و سخاى محض است ، و در عطاى هيچ كدام از مراحل معنوى و مادى بخلى و امساكى در حضرت او نيست ، خواسته است بندگانش در اين زمينه همرنگ و همراه و هماهنگ با او باشند ، و اين خواسته نيز ريشه در سخا و كرم وجود و عطاى او دارد ، به همين خاطر حكم زكات را براى بندگانش وضع كرد ، و مفهوم آن را آنچنان وسيع قرار داد كه شامل تمام نعمت هاى ظاهر و باطنى كه در اختيار بندگان است شود .

در قرآن و روايات وقتى به مفهوم و مورد زكات برمى خوريم ، مى بينيم ، زكات حكم لازمى است ، كه شامل تمام نعمت هاى الهى كه در دسترس انسان است مى باشد ، بقول حضرت صادق (عليه السلام) زكات حقيقى است كه حتى شامل هر مويت و هر لحظه اى از لحظات عمرت مى شود .

و شما به حقيقت ملاحظه كنيد ، زكات با اين معنا و مفهوم وسيعش اگر بدست هر متدينى بدين اسلام عمل شود ، چه منافعى در دنيا و آخرت عايد انسان و جامعه اسلامى مى شود ! !

خوشبختى دنيا و آخرت انسان در اين است ، كه همرنگ حق باشد ، اين همرنگى در سايه اطاعت از دستورات حضرت رب العزه بدست مى آيد .

زكات براى قلب و روح ثمر بخش ، و براى دنيا و آخرت انسان چراغى روشن ، و براى جامعه پركننده خلاءهاست .

زكات شامل تمام نعمت هاى مادى و معنوى است ، و بخل ورزى نسبت به آن عامل عذاب انسان در قيامت است .

بخل يا خطرناك ترين مرض

خيلى عجيب است كه تمام نعمت هاى لازم به اراده حضرت حق ، از تمام جوانب خلقت ، بدون كمترين بخل و امساكى به انسان برسد ، و بر انسان لازم اخلاقى و شرعى و طبيعى باشد ، كه از آنچه به او مى رسد ، به نيازمندان برساند ، ولى در رساندن نعمت هاى مادى و معنوى حق ، كه مالك واقعى اش خداست به نيازمندان ، آدمى گرفتار امساك و بخل باشد ! !

چه عجيب است كه انسان بگويد چون نيازمند به نعم مادى و معنوى هستم بايد به من برسد ، ولى وقتى خودش با اين قضاوتى كه نسبت به خود دارد در برابر نيازمندان به امور مادى و معنوى برسد ، از علاج نياز آنان امساك كند ، بايد به تخيل گفت : اگر به هنگام نيازمنديت به امور مادى و معنوى تمام عوامل پرداخت كننده نعم . از عنايت و لطف به تو باز بايستند در چه وضعى قرار مى گيرى و آيا متوقع اين هستى ، كه به وقت احتياج به فريادت نرسند ؟

پس از بخل و امساك بپرهيز و خدا را در تمام امور مادى و معنوى محور قرار ده ، و چنگ به ريسمان محكم عبادت و اطاعت زن ، و باعث زحمت و رنج خود و افتضاح و رسوائيت در دنيا و آخرت مباش .

قرآن و مسئله بخل

كتاب خدا كه كتاب حكمت و كتاب ارشاد و هدايت و كتاب آموزش و پرورش است ، انسان را از بخل برحذر مى دارد ، و بخيل را منفور حق و لايق عذاب روز قيامت مى داند :

) وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً ((1) .

هرگز دست خود را در مسئله احسان و انفاق بسته مدار ، و از طرف ديگر آنقدر گشادگى نداشته باش ، كه در هر دو صورت به نكوهش و حسرت دچار خواهى شد .

) وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً ((2) .

و عباد رحمان آنان هستند كه به هنگام انفاق به نيازمندان اسراف نكرده و دچار بخل هم نباشند ، بلكه در مسئله احسان معتدل و مقتصد و ميانه رو هستند .

افراط و تفريط در اين مسئله و در تمام مسائل نهى شده ، نه آنقدر بايد دست عطا باز باشد كه خود فقير و نيازمند گردى و زن و فرزندت در شدت و سختى قرار گيرند ، و نه آنقدر دچار بخل و امساك باشى كه احدى از وجودت كمترين نفعى نبرد !

بخل نتيجه افراط در محبت و عشق به دنياست ، عاشق دنيا كه عشقش از حد مرز بندى هاى الهى گذشته ، از طرفى براى جمع مال دنيا شديداً دچار حرص و از طرف ديگر براى حفظ مال دنيا شديداً دچار بخل است .

1 ـ سوره اسراء (17) : 29 .

2 ـ سوره فرقان (25) : 67 .

تسلط اين دو مرض ، انسان را از مقام قرب و انس و از راه رشد و كمال باز داشته ، و لايق هم آغوش شدن با شيطان ، و افتادن در عذاب جهنم خواهد كرد .

) الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَاباً مُهِيناً ((1) .

گروهى كه بخل مىورزند ، و از پستى و دنائت ديگران را به بخل مى خوانند ، و آنچه از فضل خدا به آنان عنايت شده پنهان مى دارند ، البته به كيفر آن خواهند رسيد و خدا براى كافران عذابى خوار كننده مهيا كرده است .

) وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَللهِِ مِيرَاثُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ((2) .

آنان كه از مال عنايت شده بفضل خدا ، در حق نيازمندان بخل ورزيدند ، گمان نكنند اين بخل ورزى بنفع آنهاست ، بلكه بطور حتم به ضرر آنان است ، چه آن كه مال و ثروتى كه در آن بخل ورزيدند روز قيامت زنجير گردن آنان شود ، در آن روزى كه تنها وارث آسمانها و زمين خداست ، و خداوند به كردار همه شما آگاه و خبير است .

روايات و مسئله بخل

در زمينه بخل در روايات اسلامى آقدر مسائل مهمى عنوان شده ، كه انسان از عظمت مكتب اسلام و توجه دقيقى كه به تربيت مردم در همه شئون حيات مادى و معنوى دارد دچار شگفتى مى گردد .

1 ـ سوره نساء (4) : 36 .

2 ـ سوره آل عمران (3) : 180 .

قالَ رَسُولُ الله (صلى الله عليه وآله) : ايّاكُمْ وَالشُّحَّ فَإنَّهُ أَهْلَكَ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ وَحَمَلَهُمْ عَلى أنْ سَفِكُوا دِماءَهُمْ وَاسْتَحَلُّوا مَحارِمَهُمْ .

پيامبر اسلام فرمود : شما را از بخل بر حذر مى دارم ، بخل اقوام قبل از شما را دچار هلاكت كرد ، و آنان را بر خونريزى و حلال دانستن محارم نشاند .

وَقالَ لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ بَخيلٌ وَلا خِبٌّ وَلا خائِنٌ وَلا سَيِّءُ الْمَكَةِ .

و نيزآن حضرت فرمود : بخيل و حقه باز ، و خائن و بد اخلاق وارد بهشت نمى شوند .

وَقالَ : الْبَخيلُ بَعيدٌ مِنَ اللهِ ، بَعيدٌ مِنَ النّاسِ بَعيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ ، قَريبٌ مِنَ النّارِ وَجاهِلٌ سَخِيٌّ أحَبُّ إلَى اللهِ مِنْ عابِد بَخيل وَأَدْوَى الدّاءِ الْبُخْلُ .

و نيز :ن حرضت فرمود ، بخلى بخاطر بخلش منفور و دور از خداست ، و بخاطر دست بستگى اش دور از مردم است ، و بخاطر اين مرض خطرناكش دور از بهشت است ، و بعلت اين پليديش اهل آتش است ، جاهل سخى نزد خداوند از عابد بخيل محبوب تر است ، و بدترين بيمارى در اين عالم بخل است .

وَقالَ : الْمُوبِقاتُ ثَلاثٌ : شَحٌّ مُطاعٌ ، وَهَوىً مُتَّبَعٌ وَإعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ .

و نيز آن جناب فرمود : هلاك كننده ها سه چيز است ، بخل پيروى شده ، هواى متابعت شده ، و خود ديدن و خود بينى و شگفتى انسان از خودش كه به به من كيستم و چه بزرگ و با واقعيتم ! !

وَقالَ إنّ اللهَ يَبْغُضُ الشَّيْخَ الزّاني ، وَالْبَخيلَ الْمَنّانِ وَالْمُعيلَ الْمُخْتالِ .

و نيز آن حضرت فرموده خداوند دشمن سه كس است ، پيرمرد زناكار ، بخيل منت گذار ، زن و بچه دار فريبكار .

و نيز ازآن حضرت فرمود : از بخل بپرهيزيد ، كه پيشينيان شما را هلاك كرد ، آنها را به دروغ و ظلم و قطع رحم واداشت و آنان هم دچار اين سه بلاى خطرناك شدند .

وَقالَ : ألْبُخْلُ شَجَرَةٌ تَنْبُتُ فِى النّارِ فَلا يَلِجُ النّارَ إلاّ بَخيلٌ .

و نيز آن جناب فرمود : بخل درختى است كه در آتش مى رويد ، و داخل در آتش نمى شود مگر بخيل .

و نيز آن حضرت فرمود : بخل آفريده شده از دشمنى است ، و سر بخل استوار و پا بر جا در ريشه درخت زقوم است ، كه از درخت هاى روئيده شده در جهنم مى باشد ، قسمتى از شاخه هاى اين درخت سركشيده در دنياست هر كس متصل به شاخه اى از آن شود ، آن شاخه او را به آتش مى كشد .

از اصحاب رسول خدا شخصى در جبهه جهاد شهيد شد ، زنى بر او نگريست و فرياد زد وا شهيداه ، پيامبر فرمود : از كجا مى دانى شهيد است ، شايد سخن بى معنى گفته باشد يا از آنچه كه از او كم نمى شد بخل ورزيده باشد !

قالَ (صلى الله عليه وآله) : إنّ اللهَ يَبْغُضُ الْبَخيلَ فى حَياتِهِ وَيُحِبُّ السَّخِىَّ عِنْدَ مَوْتِهِ .

پيامبر فرمود خداوند بخيل را در زنده بودنش دشمن دارد ، و سخى را به وقت مرگش دوست دارد .

وَقالَ : ألشُّحُّ وَالاْيمانُ لا يَجْتَمِعانِ فِى قَلْب واحِد .

و نيز آن حضرت فرمود ، بخل و ايمان در يك دل جمع نمى شوند .

وَقالَ : خِصْلَتانِ لا تَجْتَمِعانِ فِى مُؤْمِن : ألْبُخْلُ وَسُوءُ الْخُلْقِ .

و نيز فرمود ، دو خصلت در مؤمن قرار نمى گيرد ، بخل و بد خلقى .

پيامبر بزرگ اسلام در دعاهايشان به پيشگاه پروردگار عرضه مى داشتند :

أللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْبُخْلِ .

برخورد بسيار شديد پيامبر اسلام با بخيل

در روايت آمده ، پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) خانه خدا را طواف مى كردند ، ناگهان مردى را ديدند به پرده كعبه آويخته و مى گويد : الهى به حرمت اين خانه مرا بيامرز !

پيامبر فرمودند گناهت چيست ؟ عرض كرد بالاتر از اين است كه براى شما بگويم !

فرمود : واى بر تو گناه تو بزرگتر است يا زمين ها ؟ گفت : گناه من ، فرمود واى بر تو گناه تو بزرگتر است يا كوهها ؟ گفت گناه من !

فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا درياها ؟ گفت : گناه من !

فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا آسمانها ؟ گفت : گناه من !

فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا عرش ؟ گفت : گناه من !

فرمود : گناه تو بزرگ تر است يا خدا ؟ گفت : خدا بزرگ تر و برتر و جليل تر است . فرمود واى بر تو گناهت چيست ؟ گفت مردى ثروتمندم ، هرگاه نيازمندى به من مراجعه كند گوئى شعله اى از آتش به استقبالم مى آيد !

حضرت فرمود : مرا واگذار ، به آتشت مرا دچار مكن ، به خدائى كه مرا به هدايت و كرامت مبعوث كرد ، اگر قائم بين ركن و مقام باشى و سپس هزار هزار سال نماز بخوانى و آنقدر گريه كنى كه از گريه ات چشمه ها راه افتند و درختان سيراب شوند آنگاه بميرى و در لئامت و پستى اين چنين باشى ، خداوند با رويت به آتش درافكند واى بر تو قول حق را نشنيدى كه فرمود :

) وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَفْسِهِ ((1) .

و آنكس كه نسبت به عطاى نعمت حق كه در دست اوست به نيازمندان بخل ورزد بر نفس خود بخل ورزيده(2) .

و در قرآن فرموده :

) وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ((3) .

قرآن و مسئله زكات و انفاق

قبل از ذكر بعضى از آيات زكات ، لازم است به اين نكته توجه شود ، كه در اكثر آيات كتاب حق مسئله زكات همراه با نماز آمده ، تا مردم توجه داشته باشند كه عبادت منحصر به مسائل بدنى و روحى تنها نيست ، و مسلمان حق ندارد نسبت به اوضاع ملت اسلام و گرفتاريهاى گوناگون آنان بى تفاوت باشد ، مسلمانان به نظر رسول گرامى اسلام يك پيكرند ، و بر آنان واجب است در همه امور به يكديگر كمك داده ، وبه علاج دردهائى كه پيش مى آيد اقدام نمايند .

بافت يك جامعه جداى از مشكلات و گرفتاريها و سختى ها و رنجها و مصائب نيست ، كه حل قسمت عمده اى از اين مشكلات با انفاق و صدقه و زكات است ، و اگر اهل اسلام بخواهند ، نسبت به مصائب و دردهاى مسلمين بى تفاوت باشند ، بار سنگين مصائب ضربه هاى جبران ناپذير به مردم وارد مى كند و بدون شك گناه فروريختن بناى يك خانواده ، و دست و پا زدن در رنج و مشكل ، عده اى ضعيف به گردن كسانى است كه توان علاج داشتند و به معالجه برنخاستند ! !

1 ـ سوره محمد (47) : 38 .

2 ـ مجموع روايات بخل را در جامع السعادات : 2/84 ـ 85 و كتب روائى ديگر ببينيد .

3 ـ سوره حشر (59) : 9 .

حكمت خدا چنين اقتضا كرده كه مردم از لحاظ درجه با هم دگرگون باشند . مثلاً در ثروت و فقر مختلف اند ، و بايد جمعى در سايه جمعى دگر نان بخورند و براى آنان كار كنند .

بر مبناى يك چنين نظام اجتماعى است كه كارها صورت گرفته ، جنبش ها رو به تزايد مى نهد ، و براى بدست آوردن تكامل و راحتى رقابت ها صورت مى گيرد .

شرط اين تزايد و تكامل اين است كه مردمان از بخل و امساك بپرهيزند ، چه بخلى كه در سرشت آدميان نهفته ، از اين تفاوتى كه در ميان استعداد و يافته هاى آنان است ، يك نوع بيمارى حادى بوجود مى آورد كه ثروتمندان در اشتغال به ثروت و اندوخته هاى خود غافل از حال مستمندان مى شوند .

در آيات شريفه سوره تكاثر مى خوانيم :

كثرت مال و خويشاوند شما را سخت به غفلت فرو برد ، تا جائى كه به بازديد گورها رفتيد ، آه ، چه فكر باطلى ، و شما به زودى به آن پى خواهيد برد ، راستى اگر بطور يقين مى دانستيد ، دوزخ را به عيان مشاهده مى كرديد ، و سپس به ديده قطع آن را مى نگريستيد ، آنگاه از نعمت هاى خدا بر شما سئوال مى شود ! !

فقير از مشاهده ثروت كلان به دست ثروتمندان بخيل ، چنان در سينه خود احساس تنگى مى كند ، كه براى نجات از آن به جستجوى راهى مى پردازد .

اما چون اين راه را نيافت ، درد در سينه اش مى پيچد و روزى بر اثر انفجار اين عقده ، آتشى بر جان ثروتمند خواهد افروخت .

اين بيمارى در بعضى از ملت ها سبب شد كه عده اى نداى الغاى مالكيت فردى ساز كنند ، و در نتيجه رشته اجتماع گسيخت و تعادلش را از دست داد و كار به الحاد و انكار اديان نيز كشانده شد و در اين راه ميليون ها نفوس بشر در خون خود غلتيدند ! !

تمام اينها جز سستى در اداى حقوق مستمندان و سودجوئى از آنان در راه تأمين منافع شخصى سبب ديگرى نداشت .

اسلام در اولين مراحل دعوت خود ، براى آن كه دلها بهتر آمادگى درك قوانينش را پيدا كنند زيان اينكار را كه تضييع حقوق مستمندان باشد سنجيد ، چنان كه زيان الغاى مالكيت فردى را نيز محاسبه نمود .

آنگاه مالكيت فردى را تثبيت نموده ، و در حالى كه اين ناموس جهان را به مجراى طبيعى خود باقى گذاشت راه هائى هم براى پيش گيرى از مفاسد بحران اقتصادى پيشنهاد كرد .

راه هائيكه به زورگوئى ارباب زر و سيم بر طبقه فقير خاتمه مى داد ، اسلام با اين روش هم قوانين جارى را محفوظ نگاه داشت و هم اصول اجتماعات و حقوق فردى را رعايت كرد ، و هم از فتنه بحران كمونيستى ممانعت بعمل آورد .

پس اسلام حد ميانه اى بين افراط و تفريط در اين باب اتخاذ نموده همانسان كه رفتارش در تمام قوانين اين چنين است .

قرآن اعلام داشت كه مال در دست ثروتمند ، چيزى جز امانت خدا نيست ، كه او را به حفظ و اداره و توزيع در راه هاى خوب و مفيد موظف گردانيده .

قرآن وحدت ملى را به مردم گوشزد كرد كه شامل همكارى و هم پايندگى بوده و اينكه اگر مال بدست برخى افتد ، باز بايد طورى باشد كه به تمام اجتماع نيرو و ايستادگى ببخشايد .

قرآن با بخل و امساك كه مانع دلسوزى و كمك بر ضعيفان ومستمندان است مبارزه كرد و بخل را از مهم ترين آفاتى دانست كه اجتماع انسانى را متضر و زندگى ملت ها را و برنامه هاى عمرانى آنان را درهم مى پاشد ! !

بخل مانع اظهار همدردى و تعاون است و نهال كينه كشت مى كند و از آن در نفوس توده ، انقلابى پديد مى آيد كه همه جا را به ويرانى مى كشد .

قرآن مجيد ثروتمندان را بخاطر تقصير در اداى حق فقير تهديد مى كند و اينكه چرا نيازمنديهاى او را به نفع منافع شخصى خود تصاحب مى كنند ، در جائى مى گويد :

نفرين فقرا بر صاحبان ثروت !

در قرآن مجيد آمده از ربا دست بكشيد ، اگر دست برنداريد به جنگ با خدا و رسول برخاسته ايد .

اين جنگى كه خدا در آيه شريفه بيان داشته و نفرينى كه از جانب فقرا بر جان اغنيا مى نشيند و تفسير ورطه هاى بدى ، همه و همه را واگذار مى كنيم به آنچه كه اكنون در ميان ملل متمدن از جنگ طبقاتى برپاست و اين همه حوادث و دشواريهائى كه خود از هر ناطق زير دستى گوياترند .

قرآن عواطف و وجدان انسانى را در اين باره برانگيخته و پاداش و زندگى خوشى هم در برابر آن وعده داده است .

براى بدست آمدن اين موضوع كه مستمند و بيچاره چه اندازه در اسلام مورد عنايت قرار گرفته ، كافى است كه بدانيد نامشان تقريباً در تمام سوره هاى قرآن ذكر گرديده و بر دستگيريشان تشويق و امر مؤكد شده است .

ثروتمندان اگر به وظائف اسلامى خود عمل كنند ، بسيارى از مشكلات اجتماعى حل مى شود ، و خود آنان در دنيا و آخرت از كارشان بهره كافى خواهند برد ، اما اگر به وظيفه الهى و انسانى خود عمل نكنند ، ضعيفان در رنج و مصيبت مانده و خود آنان از قهر الهى در دنيا و آخرت در امان نخواهند ماند .

ندارد آن توانگر آدميت *** كه بى همت بود يا بى حميت
سر و كارش اگر با احتكار است *** توانگر نيست دزدى كهنه كار است
چو هستيش از طفيل اين و آنست *** خوراكش خون جمعى نيمه جانست
ربايد هستى مردم به بازى *** ميان روز با گردن فرازى
نبايد حسرت آن مال خوردن *** كه پشت اين شكم رانى است مردن
ببين امروز و كاخ بى نظيرش *** مزين با اساس دل پذيرش
كه پاى آبشار افتاده سرشار *** كنارش گلرخى در پيش گلزار
مگر خوش فارغ البال آرميدست *** بگو اين بنده از مولا رميدست
تماشائى است جانا آخر كار *** كه بن جانى ببوسد چوبه دار

فلسفه عالى اجتماعى زكات و ساير شقوقش ، صدقات ، و كفارات و زكات فطر ، توسط خود قرآن مجيد بيان گرديده ، كه آن اجتناب از خطريست كه مبادا عده اى مال را در انحصار خود بياورند و پيوسته آن را تنها ميان خود به جريان اندازند .

و نتيجه آن شود ، كه فقرا پس از مدتى انباشتن كينه و رنج محروميت در دلهاى خود ، با حالى عصيانگر و عصبانى ضربتى كارى بر آنان وارد آورند ، خداوند در آيه تقسيم غنيمت مى فرمايد :

) مَا أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لاَ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الاَْغْنِيَاءِ مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ((1) .

آنچه از كافران ديار خداوند به رسولش غنيمت داد متعلق به خدا و رسول و ذوى القربى و يتيمان و از كار افتادگان و از راه ماندگان است ، تا مال ميان توانگران شما دست بدست نگردد ، آنچه را رسول به شما دستور مى دهد ، با

1 ـ سوره حشر (59) : 7 .

كمال جديت عمل كنيد ، و از آنچه نهى مى كند بپرهيزيد ، تقواى خدا پيشه كنيد ، خداوند شديد العقاب است ! !

شفقت بر حال مستمندان يكى از شئون نيكوكارى است كه بر صدق و ايمان و تقوا گواهست .

اسلام بطور كلى زبان به ستايش صدقات گشوده و آن را چه پنهانى داده شود يا آشكار براى اجتماع خير مى انگارد .

اسلام در باره يتيمان و بيچارگان سفارش مى كند و اين سفارش را در سياق امر به يكتاپرستى و احسان به پدر و مادر آورده اين معنا را در آيات بيست و سه تا بيست و شش سوره اسراء ببينيد .

قرآن مجيد مردم را به امورى كه باعث اهمال در اداى حق مستمندان است توجه داده و نام خسيسان را همراه با عذاب سختى كه براى دلهاى خالى از عاطفى و شفقت آماده گرديده ياد مى كند !

و از طرفى چون بيهوده خرج كردن مال بر باد رفتن آن و حرمان مستمندان است ، شديداً نكوهش كرده و سرانجام شوم ولخرجان را خاطر نشان ساخته است .

) إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً ((1) .

اسرافگران برادران شيطانند ، و شيطان به پروردگار خود كافر شد .

قرآن مجيد سير كردن شكم هاى گرسنه مردم بيچاره و ناتوان را به گردنه دشوارى تشبيه كرده كه هرگاه آدمى توفيق عبور از آن را يافت ، به چنان نيكبختى واقعى رسيده ، كه هرگز رنج و كدورتى به آن در نمى آميزد(2) .

1 ـ سوره اسراء (17) : 27 .

2 ـ سوره بلد (90) : 11 ـ 16 .

اين موضوع خود بايد دلخوشى مستمندان گردد ، كه خدا در هيچ جاى قرآن امرى را به عنوان گردنه كه معنايش گذرگاه تنگ و صعب است ياد ننموده ، مگر آنجا كه سخن از رابطه فقير و غنى به ميان آمده است .

بيائيد قرآن بخوانيد و در آيات آن تدبر كنيد تا به ميزان مهرورزى آن نسبت به مستمندان و ناتوانان و بيچارگان آگاه شويد .

تدبر در آيات قرآن ، آفريننده معرفت ، و سازنده عشق حقيقى در قلب و جان است ، چون معرفت و عشق آمد ، بناچار ميوه شيرينش كه عمل و حركت است بدنبال مى آيد ، و انسان با تمام وجود ، در گردونه حق در همه شئون به گردش خواهد آمد .

عاشقى دانى چه باشد جان و تن بگداختن *** غير مهر دوست را از دل برون انداختن
از خودى بيزار گشتن دوست را جستن و بجان *** ترك درمان كردن و با درد عشقش ساختن
خانه حق است دل جز آن نباشد جاى حق *** پس ببايد خانه را از غير حق پرداختن
مرگ را بر زندگى بگزيدن و شادان شدن *** در فنا ديدن بقا را سوى بى سو تاختن
بيمرادى برگزيدن نفس را گردن زدن *** در هواى آن سرا مردانه اين سر باختن
رايت مردى شكستن ، نيست گشتن در رهش *** و آنگه اندر نيستى رايات نو افراختن

ببينيد قرآن مجيد در سوره مباركه ماعون ، چگونه كسى را كه به اطعام بى نوايان همت نمى گمارد در زمره مخالفان دين بشمار آورده است ، كسانى كه هيچ گونه نماز و عبادتى بحالشان نفعى نمى بخشد .

آيا كسى كه روز جزا را انكار مى كند ديده اى ؟ همانست كه يتيم را از خود مى راند ، و به غذا دادن مستمند ترغيب نمى كند ، واى بر آن نمازگزاران كه از نماز خويش غافلند ، آنان كه ريا مى كنند و از دادن زكات منع مى نمايند .

در اينجا به كلام خدا در باره افرادى كه به انباشتن گنج هاى طلا و نقره « و امروز اسكناس » پرداخته و آن را در راه خدا انفاق نمى كنند دقت كنيد :

) وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَاب أَلِيم * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَاكُنْتُمْ تَكْنِزُونَ«35 وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَاب أَلِيم * يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَاكُنْتُمْ تَكْنِزُونَ ((1) .

كسانى كه از طلا و نقره گنج مى اندوزند و آنها را در راه خدا انفاق نمى كنند به عذاب دردناكى نويدشان ده ، روزى كه آن طلا و نقره در آتش گداخته شود و پيشانى و پشت و پهلوى آنان را به آن داغ كنند و به آن گويند اين است نتيجه آنچه از زر و سيم براى خود ذخيره كرديد ، اكنون بچشيد عذاب سيم و زرى كه اندوخته مى كرديد .

و در سوره مباركه فجر مى فرمايد :

شما يتيم را نوازش نمى كنيد و به اطعام بيچارگان كسى را ترغيب نمى نمائيد ، و مال موروث را تماماً مى خوريد ، و سخت فريفته دنيا هستيد ، هرگز چنين نيست كه دنيا طلبان مى انگارند ، چون روزى كه زمين در هم متلاشى شود ،

1 ـ سوره توبه (9) : 33 ـ 35 .

و امر خدا و صفوف فرشتگان به محشر درآيند و در آن روز جهنم را بياورند آدمى متذكر كارهاى خود خواهد شد ولى چه سود ، او مى گويد : اى كاش براى زندگى ابدى خود كار خيرى انجام مى دادم و در آن روز هيچ كس را مانند او عذاب نمى كنند .

و در سوره مدثر مى فرمايد :

) فِي جَنَّات يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُـجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ . . . ((1) .

در روز رستاخير اهل بهشت از گناهكاران سئوال مى كنند ، چه چيز شما را به دوزخ كشيد ، مى گويند : نمازگزار نبوديم و به مستمند غذا نمى داديم .

اسلام عواطفى را در نهاد ثروتمندان تحريك مى كند كه بى اختيار بخش عمده اى از اندوخته هاى مهر و عطوفت خويشتن را بر سر و روى مستمندان نثار مى كنند . اين بخاطر آن است كه كوشش طبقه ثروتمند در راه آراستن وضع نابسامان فقرا از ضروريات هر اجتماعى است ، تا سرانجام منجر به آراستگى وضع عمومى آن جامعه گردد .

اسلام براى اجراى اين منظور به ترغيب و تهديد مردم را وادار به عمل مى كند هر جا كه كار بدست مسلمانان افتد و دلها پذيراى قانون حق شود ، مستمندان واقعى داراى حقوق جارى مى گردند .

حقوق جارى گاهى بصورت كفاره ، گاهى بصورت صدقه ، گاهى به صورت فطريه ، گاهى به صورت انفاق ، و گاهى هم به عنوان زكات كه از واجبات مهم دينى است .

آيا ثروتمندان دوست ندارند زكات اموالى كه بدست مى آورند بپردازند ؟

1 ـ سوره مدثر (79) : 40 ـ 44 .

به اين سئوال پاسخ دهيد ، ببينيم آيا اينان مايلند كه اين حق را كه بر عهده شان از واجبات حتمى بشمار آمده ادا كنند ، و به راه سامان بخشيدن بوضع تنگ دستان بذل مال نمايند ، تا در نتيجه قلوبشان از كينه تهى گردد ، آخر سود اين كردار پسنديده آن است كه فقير به جاى ابراز دشمنى با او دوستش گردد و از دل و جان برايش كار كند . آيا اين باعث آرامش و صلح همگانى در جامعه نيست ؟

گر از اين چاه طبيعت كه جهان من و توست *** به در آئيم جهان جمله از آن من و توست
آسمان پهنه خوانى است ميان تو و من *** مهر و مه قرصه نانى كه بخوان من و توست
از ازل خلقت تشريف بدوش تو و من *** تا ابد آيت تعظيم به شأن من و توست
كلك فرمان فلك نامه نويس تو و من *** پيك شاهين قضا نامه رسان من و توست
كهكشان ديو براند به شهاب ثاقب *** تا كجا فرق ببين بين كمان من و توست
آسياى فلكى روز و شبش نوبت ماست *** كه تنور مه و مهر از پى نان من و توست
نيست جز سرو و گل و لاله در اين باغ و چمن *** كز بهار تو و من يا كه خزان من و توست
اين چه نام ازلى و ين چه نشان ابدى *** كز ازل تا به ابد نام و نشان من و توست
عقل نامحرم عشق است نيارى به ميان *** با وى از عهد ازل آنچه ميان من و توست
شهريارا چه كنى هجر بيان باز بيان *** كه عيانست و چه حاجت به بيان من و توست

آيا اغنيا هواى آن را ندارند كه با پرداخت زكات ، كارخانه و بيمارستانهائى را بنيان گذار شوند ، و از اين راه گامى كه احياناً در حدود امكانات بودجه دولت اسلامى نيست خيرخواهانه بردارند و مردم را از عفريت بيمارى و بيكارى نجات بخشند ، عفريتى كه در پيكر يك مشت ولگرد و بيكاره خزيده و آنان را متمرد و جانى پروريده و حتى جمعى از دانش آموزان را به ترك تحصيل و عدم موفقيت در درس و فرهنگ سوق داده است .

آيا اينان نمى خواهند با پرداخت زكات ، كار اين همه درمانده را اصلاح كنند و در ميان ملت خويش جمع كثيرى را شرافتمند و فعال پرورش دهند .

آيا ممكن است اينان دست در دست كاركنان امور مالى نهاده با هم سازمانى براى به مصرف رسانيدن زكات تشكيل دهند تا تمام كشور از شر فقر و بيكارى رهيده و هم اجتماع به زندگى خود دلگرم و اميدوار گردد ؟

اين است موقعيت زكات از نظر شئون اجتماعى كه چون آسه آسيا آن را به گرد خود مى چرخاند ، اين است موقعيت اسلام كه توسط تشريع زكات براى خود احراز كرده و با آن از فشار گامهاى اغنيا كه بر گرده فقرا مى سايند مى كاهد و در نتيجه اين طبقه در برابر ثروتمندان روح سازش و جنبه مسالمت آميز پيدا مى كنند .

اسلام با تشريع زكات ، دريچه افكار شوم و بحرانهاى ضد امنيتى را بر بسته و كشور را از خطر تزلزل و ترور رهائى مى بخشد .

بهوش باشيد كه بر ما راه چاره جوئى براى آنچه كه از پيشامدش واهمه داريم

بسته است ، مگر آنكه معماى هراس انگيز رابطه فقير و ثروتمند را حل كنيم ، اين معما هنگامى گشوده مى شود كه ثروتمندان وظايف الهى را در باب زكات مراعات كنند و بدانند اگر فوائد زكات را كه خير و صلاح جامعه و باعث امنيت و رفاه همگانست به نظر آورند ، اعتراف خواهند كرد ، كه زكات گرچه پرداخت مال است ولى در عوض ، منابع سرشارى از رفاه و آسايش و صلاح و معنويت را عايدشان خواهد كرد(1) .

به حريم قرب خدا كسى زسر هوس ننهاده پا *** اگر آيت هوسى برو اگر آفت هوسى بيا
تو كه مستى از مى خودسرى تو كه گشته اى زخدا برى *** زچه نام قرب خدا برى تو كجا و قرب خدا كجا
زخدا اگر بودت ادب چه كنى جهان و جنان طلب *** همه رب طلب كه رسى به رب چه در اين سرا چه در آن سرا
پى مال و مكنت و سيم و زر چه كنى به راه خطا گذر *** مفكن بغير خدا نظر كه نيفتى از نظر خدا
گر از اين جهالت و اين جنون خردت برون نكند كنون *** نه زكام فتنه فنى برون نه زدام غصه شوى رها
چون تو خود زنى بخود اين ضرر چه زنى زدست فلك به سر *** مكن اين قدر گله از قدر مكن اينقدر سخن از قضا
نبرى سعادت سرمدى نرسى به فيض موحدى *** مگر آن زمان كه چو مقتدا به موحدى كنى اقتدا
تو گلى و عقل تو باغبان تو چو برده اى و خردشبان *** تو زرى و دين تو پاسبان تو مسى و كيش تو كيميا

1 ـ سيرى در تعاليم اسلام : 100 .

قرآن مجيد در سوره هاى بقره ، نساء ، مائده ، اعراف ، توبه ، كهف ، مريم ، انبياء ، حج ، مؤمنون ، نور ، نحل ، روم ، لقمان ، احزاب ، فصلت ، مجادله ، مزمل ، بينه ، به تفصيل در باره وجوب زكات ، منافع دنيوى و اخروى زكات ، حرمت منع زكات آياتى نازل كرده كه بحث در هر يك از آيات مقاله مفصلى مى شود ، و آن هم از عهده اين اوراق خارج است .

يك بار ديگر به جمله اول روايت باب زكات كتاب پر قيمت مصباح نظر كنيد ببينيد حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

به هر جزئى از اجزاء وجودت ، به هر چه كه در اختيار توست ، بر هر نعمتى كه به آن آراسته اى زكاتى واجب است ، بلكه بر هر موئى از موهايت ، و بلكه بر هر لحظه اى از لحظات زندگيت زكاتى واجب است .

با توجه به اين جملات نورانى ، بر شماست كه زكات تمام نعمت هاى الهى اعم از نعمت هاى مادى يا معنوى را بپردازيد ، و از بخل نسبت به اين حقيقت به سختى بپرهيزيد .

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation