بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 5, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد5
     10 - عرفان اسلامي جلد5
     11 - عرفان اسلامي جلد 5
     12 - عرفان اسلامي جد5
     13 - عرفان اسلامي جلد5
     14 - عرفان اسلامي جلد 5
     15 - عرفان اسلامي جلد5
     16 - عرفان اسلامي جلد5
     2 - عرفان اسلامي جلد 5
     3 - عرفان اسلامي جلد 5
     4 - عرفان اسلامي جلد 5
     5 - عرفان اسلامي جلد 5
     6 - عرفان اسلامي جلد5
     7 - عرفان اسلامي جلد 5
     8 - عرفان اسلامي جلد 5
     9 - عرفان اسلامي جلد 5
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 

اما آداب باطنيه:

نمازمناجات با قاضى الحاجات و وسيله تقرّب به حضرت اوست ، و بسيارى ازمسائل و معارف الهيّه در اين عبادات با عظمت گنجانده شده ، اگر نمازگزاردر خور استعداد و وسعش به مراتب ظاهريه و باطنيه آن توجه ننمايد ،در حقيقت مناجات با او نكرده و به حريم قدسش راه نيافته و متوسل بهوسيله تقرّب نشده است .

در صورتتوجه به آداب ظاهريه و باطنيه ، مى توان از منافع اين عبادت بزرگبهره مند شد .

متكلّمبوسيله نماز به هيچ عنوان نبايد از حضرت مستمع غافل باشد ، كه غفلتش مايهتاريكى و راحتش علّت رنج خواهد شد .

نماز نزديككننده عبد به آثار ظاهرى و باطنى حضرت دوست ، و بازدارنده انسان ازهمه فحشا و منكرات است ، و اين ميسر نيست مگر اينكه مكلّف بهاندازه وسع و قدرتش علما و عملاً در رابطه با آداب ظاهريه و باطنيهنماز باشد .

فيض كاشانىآن مرد بزرگ و عارف عاشق به نقل از اهل دل در كتاب با قيمت

محجة البيضاءمى فرمايد : روح نماز در ابتداى كار بستگى به شش مرحله دارد ، كهبر مكلّف نمازگزار لازم است به مراعات اين حقايق اقدام كند ، اين فقير تاجائى كه لازم باشد به شرح اين شش قسمت اقدام مى نمايد :

1 ـ حضورقلب :

2 ـ تفهم .

3 ـ تعظيم .

4 ـ هيبت .

5 ـ اميد .

6 ـ حياء .

1ـ حضور قلب : حقيقتىاست كه از تمركز فكر در برنامه هاى نماز و توجه عميق ا نسان به حق پديدمى آيد ، چنانچه در نماز ، فكر انسان مى دانى براى جولانگاهغير حق باشد ، براى قلب محال است كه بتواند روى به جانب معشوق حقيقى كندو از عالم ملكوت كسب فيض و نور نمايد .

اگر قلب باكمك فكر در نماز حاضر نباشد ، و روى دل كه روى حقيقى انسان است به سوىقبله روى محبوب نباشد ، آن نماز را مى توان نماز گفت ؟ در صوريت كهقلب در نماز با محبوب عالم سخن نگويد ، و از عشق او نجوشد ،و در اتصال با ملكوت عالم نباشد ، آن نماز جسمى است بى روحو چراغى است بى نور ، و الفاظى است بى معنا .

تكرار لاتكن من الغافلين در آيات قرآن مجيد ، متوجه اين معناى با عظمت است كه در هيچعبادتى غافل از اسرارش مباش و در هيچ طاعتى نسبت به محبوب حقيقى عالمبى توجه مباش .

غفلت درحال عبادت گناهى بزراست و علامت غيبت مكلّف ازحضور دوست .

حديثى درعظمت نماز ، و اسرار و منافع آن از رسول بزرگوار اسلام روايت شدهكه جداً طرفه حديثى است ، حضرت مى فرمايد :

نماز ازاحكام دين خداست ، و كسى كه خوشنودى حضرت حق را مى طلبد ،بايد در نماز جستجو كند ، نماز راهى است كه همه انبياء ره سپر آنبودند ، و  عشق ملائكه الهى متوجه نمازگزار است .

نماز هدايتو ايمان اتس و چراغ معرفت فرا راه انسان ، نماز باعث بركت در رزقو راحت بدن ، و علت ناراحتى و رنج شيطان رجيمو اسلحه اى عليه كفر كافران .

نماز اجابتدعا ، قبولى اعمال و زاد و توشه مؤمن از دنيا و آخرتاوست ، نماز شفيع بين نمازگزار و ملك الموت و انيس و رفيق درقبر ، و فرش زير پهلو ، و جواب منكر و نكير ،و تاج سر مكلّف به روز قيامت است .

نماز نورچهره در محشر و لباس بدن ، و حجاب بين انسان و آتش جهنمو حجت و برهان ايمان انسان بين انسان و خداست .

نماز باعثنجات از عذاب و جواز عبور از صراط و كليد بهشت و مهريه حورالعينو بهاى بهشت است .

با نمازآدمى به درجات بلند ملكوتى مى رسد ، چرا كه نماز عين تسبيح و تهليلو تحميد و تمجيد و تكبير و تقديس و گفتار حق و دعوتالهيه است(1) .

حيف نيستانسان در چنين ديناى با عظمتى با اين همه سود و منفعت قرار بگيرد و ازآن و مستمعش كه خداى مهربان و پروردگار عزيز است غافل باشد .

حيف نيستبدن آدمى كه ظاهرى بى ارزش است در نماز شركت داشته باشد ولى قلبش كه حقيقتوجود اوست از اين دنياى پرفيض الهى و از اين سراى پرشور ملكوتى و از اينميدان عشق و عرفان بيرون باشد .

1 ـ اسرارالصلاة شيخ عبدالحسين تهرانى : /35 .

انسانداراى دو نوع سفر و دو شكل حركت است : سفر عادى و سفر معنوى ،در سفر مادى منافع زيادى نصيب انسان مى شود كه با آن منافع كسب راحتو تحصيل امنيت در زندگى مى كند ، على (عليه السلام) مى فرمايد : براىسفر پنج خاصيت و منفعت است :

1 ـ رفع غمو غصه .

2 ـ كسبمعيشت و نجات از فقر .

3 ـ تحصيلعلم و دانش .

4 ـ بدستآوردن آداب .

5 ـ پيداكردن دوست بزرگوار .

آنان كه ازسفر دورى مى جويند ، در حقيقت در بسيارى از منافع را به روى خودمى بندند و اينان افرادى بدبخت و تهيدستند .

اما منافعسفر معنوى با سفر مادى قابل قياس نيست ، كه سفر معنوى حركت از عقل و قلبو روح بوسيله حرارت ايمان و عشق به سوى حضرت رب الارباب است كه با رسيدنبه مقام وصل رسيدن به همه چيز است ، چرا كه حضرت دوست مستجمع جميع صفاتكماليه است و هر كس در سير سفر معنوى به حضرت او برسد به همه چيز رسيدهو در ميان طرق سفر هيچ طريقى نزديك تر و پرسودتر و رساننده تربه مقام وصل و مرتبه قرب از نماز نيست .

در اينزمينه عارف وارسته مرحوم شيخ عبدالحسين تهرانى در اسرار الصلاتش چه نيكو فرموده :

در نزدارباب خرد مقرر است كه ترقى و كمال هر شىء به سفر است ، چنانچه شيخالرئيس فرموده : كه كمال محدثات در غربت است ، از جهت اينكه جميع محدثاتدر بلدة اصليه و مسكن اولى كه عالم عدم است معدوم بودند ، و معلوماست كه انسان مادامى كه در آن عالم است در حضيض نقصان و مركز حرمان

است ، پس چون از مقر عدمبه سوى غربت عالم وجود مسافرت نمود از براى او انواع كمالات و اقسام كراماتحاصل شد و اين دليل آن است كه كمال حاصل نشود مگر به غربت ، و همچنين بعد از دخول در وجود همه تراب محض بودند چنانچه حضرت خداوندى فرموده :

( إِنَّمَثَلَ عِيسَى عِندَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب )(1) .

پس مادامىكه بر صفت ترابيه باقى است در مسكن اصل و معدن اول است كه به نظر همان خاكاست به داراى صفات عالى ، پس چون مفارقت نمود از آن مسكن و ممتزج شد بهماده بدن مختلط شد به طبايع غريبه كه آنها نسبت به او بيگانه اند ،مستعد شد از براى قبول سلطان روح و منفتح شد بر او ابواب فتوح چنانچه خداىتعالى فرموده :

( ثُمَّأَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ )(2) .

و همچنينمستقر صلب است چنانچه خداى تعالى فرموده :

( فَمُسْتَقَرٌّوَمُسْتَوْدَعٌ )(3) .

مادامى كهآن قطره باقى است در صلب مستقر است و منحقر و قذر ، پس چون مسافرتنمود به سوى رحم منتقل مى شود به سوى انواع كرم و متصل گردد به انواعنعم ، پس ثابت شد كه جميع خيرات حاصل مى شود به سفر .

شمامى دانيد كه ظهور و قوت دين مبين سيد المرسلين (صلى الله عليه وآله) نيز به سبب مسافرت شد نهتوقف و مجاورت . پس چون اين ثابت شد ، ثابت مى شود كه مرگ همبراى مؤمن مسافرت و پيروزى است .

1 ـ سوره آلعمران (3) : 59 .

2 ـ سوره مؤمنون(22) : 14 .

3 ـ سوره انعام(6) : 98 .

پس عنايتالهيه اقتضا كرد ، كه عالم عدم منقضى شد ، و حقايق اشياء را ازصحراى عدم رخت سفر به عالم وجود بستند و در عالم عقل در منازل قدس نشستندو از عالم عقل به عالم ارواح و از آنجا به عالم اشباح و از عالماشباح به عالم عناصر و از آنجا به عالم جمادى و از آنجا به عالم نباتىو از آنجا به عالم حيوانى و از آنجا به عالم انسانى و از آنجا بهعالم برزخ و مثال انتقال دهند و از مثال به حشر آورند و از آنجا بهسراى جاودانى منزل دهند .

( كَمَابَدَأَكُمْ تَعُودُونَ )(1) .

چون مشخصشد كه انسان مسافر عالم امكان است بايد بداند كه بر اساس معارف الهيه ، دراين سفر او را ده منزل است كه او را در اين منازل به منزل دنيا پأ در گل استو چون منازل عشره را طى نمايد به سر منزل جاويد رسد و از نقطه مبدء قوسنزول به منتها اليه قوس صعود آيد و در آن مركز مستقر گردد و اجزاءصلاتيه منطبق بر اين منازل و عوالم است كه حضرت شارع حكيم آن را چنان مرتبفرموده كه هرگاه كسى كه دو ركعت نماز به جاى آورد چنان باشد كه همه منازل مبدءو معاد را طى نمايد و در حقيقت اين چنين هم هست .

پس قياماشاره به عالم عقل است و قرائت اشاره به عالم ارواح و ركوع اشاره بهعالم ذر و سجده اشاره به عالم خاك و سر برداشتن اشاره به عالم دنياى دنىاست كه دار غرور و معاصى است و هر يك از اجزاء ديگر نماز اشاره به عالمىاست ، و شما خود انصاف دهيد كه اگر در نماز حضور قلب نباشد سفر از عالمسفلى به عالم علوى و عبور از منازل به سر منزل مقصود امكان دارد .

سعى كنيداز ابتداى نماز تا آخر آن از پريشانى فكر بپرهيزيد و قوه انديشه را در حقيقتنماز و توجه به عالم غيب متمركز نمائيد تا با تمركز فكر قلب بر

1 ـ سوره اعراف(7) : 29 .

عرش حضور در مقابل نور بنشيندو تا قدرت دارد از فيوضات آن جناب بهره بگيرد .

واى بر ماكه در اين مدت گذشته ، نماز را سبك انگاشتيم ، و به اين درياى پرفيض الهى به ديده عادى نظر كرديم ، و از حقيقت و حقايق آن غافلمانديم و به جاى سفر با قدرت نماز به سوى معبود در جا زديم ، هم اكنونبيائيد دست دعا و تضرع و انابه و زارى به پيشگاه مقدس او برداشتهو از نمازهائى كه خوانديم به دربار حضرتش توبه آورده و عرضه بداريم :

اىدواى درون خسته دلان *** مرهم سينه شكسته دلان
مرهمىلطف كن كه خسته دلم *** مرحمت كن كه بس شكسته دلم
گرچهمن سر به سر گنه كردم *** نامه خويش را سيه كردم
تودر اين نامه سياه مبين *** كرم خويش بين گناه مبين
منخود از كرده هاى خود خجلم *** تو مكن روز حشر منفعلم
باوجود گناه كارى ها *** از تو دارم اميدوارى ها
زانكه بر تست اعتماد همه *** اى مراد من و مراد همه
توكريمى و بى نواى توام *** پادشاهى و من گداى توام
نهگدائى كه اين و آن خواهم *** كام دل آرزوى جان خواهم
بلكهشايد گدائيم دردى *** اشك سرخى و چهره زردى
تابراهت زاهل درد شوم *** برنخيزم اگر چه گرد شوم
چونبه خاك اوفتم به صد خوارى *** تو زخاكم به لطف بردارى
گرچهدر خورد آتشم چو شرر *** نظرى گر به من رسد چه ضرر
مننگويم كه لطف و احسان كن *** بنده ام هر چه شايدت آن كن
عاقبتبگسلد چو بند از بند *** بند بند مرا به خود پيوند

2ـ تفهم : مراداز تفهم چشيدن معنا و مفهوم نماز با ذائقه قلب و جان و مغز

است ، و دريافتكردن لطائف الهى نماز ، كه اتصال به آن لطائف آدمى را مست عشق محبوبمى كند ، و قدرت عجيبى براى حركت به معراج الهى نصيب انسانمى كند ، مسئله مفهوم و معناى واقعيات نماز تا اندازه اى كهتوان اين فقير اجازه بدهد ، بخواست حضرت مولا در بخش ترجمه و تفسيرجملات نماز خواهد آمد . در آن باب روشن خواهد شد كه نماز چيست و همراهبا چه واقعيات اصيل و بلندى است و نمازگزار اگر به آن واقعيات متصل شودچه بهره ها نصيب قلب و جان او مى گردد ، آنچنان كه با تمامهستى خود با زبان حال به پيشگاه مقدس آن جناب عرضه مى دارد :

خواهمكه بزير قدمت زار بميرم *** هر چند كنى زنده دگر بار بميرم
دانمكه چرا خون مرا زود نريزى *** خواهى كه به جان كندن بسيار بميرم
منطاقت ناديدن روى تو ندارم *** مپسند كه در حسرت ديدار بميرم
خورشيدحياتم به لب بام رسيدست *** آن به كه در آن سايه ديوار بميرم
گفتىكه زرشك تو هلاكند رقيبان *** من نيز برآنم كه از اين عار بميرم
چونيار به سر وقت من افتاد هلالى *** وقت است اگر در قدم يار بميرم

3ـ تعظيم : خداوندعزيز بايد براى نمازگزار از هر چيزى بزرگ تر و عظيم تر باشد ،هستى با تمام شئونش در برابر عظمت او چون قطره اى غير قابل حرف در برابرعظمتى بى نهايت در بى نهايت است .

امام علىبن ابيطالب (عليه السلام)در وصف پاكان مى فرمايد :

عَظُمَالْخالِقُ في اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مادُونَهُ في اَعْيُنِهِمْ .

در عمقوجود آنان خالق سماوات و ارض و همه اشياء و عناصر بزرگ استو غير او در ديده آنان كوچك .

ما سوىالله آنقدر براى پاكان كوچك است ، كه فقط از برابر ديده خود عبور

مى دهند و آن را همكوچك مى دانند ، ما سوى الله را از نهايت كوچكى به دنياى قلب و جانراه نمى دهند ، درون پاك خود را جاى تجلى حضرت او مى دانندو جز او را در دنياى قلب و جان نمى نگرند ! !

نمازگزارتوجه دارد كه اسمع السامعين مستمع اوست و در برابر ارحم الراحمين و اكرمالاكرمين و احسن الخالقين و اشدالمعاقبين است .

چگونه ممكناست مستمع عزيز خود را عادى ببيند ، مگر در نماز خود نمى خواند :

( اَلْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمِينَ )(1) .

مگر در حمدنمى گويد :

( مالِكِيَوْمِ الدِّينِ )(2) .

نمازگزاربا معرفت به وجود مقدس حضرت او از طريق آيات و روايات در حد استعدادش به دركعظمت او نائل آمده و از اين طريق هميشه و بخصوص وقت نماز در برابر بزرگىاو قرار مى گيرد و خود را در پيشگاه حضرت او حقيرترين موجود حسمى كند و با زبان حال به محضر آن عزيز عرضه مى دارد :

سرنهاديم به سوداى كسى كين سر از اوست *** نه همين سر كه تن و جان و جهانيكسر از اوست
گرگل افشاند و گر سنگ زند چه توان كرد *** مجلس و ساقى و ميناىو مى و ساغر از اوست
گربه طوفان شكند يا كه به ساحل فكند *** ناخدائى است كه هم كشتى و هم صرصر ازاوست

1 ـ سوره حمد(1) : 2 .

2 ـ سوره فاتحه(1) : 4 .

منبه دل دارم و شاهد به رخ و شمع به سر *** آنچه پروانه دل سوخته را در براز اوست
ازمن اى باد بگو خيل گنه كاران را *** غم مداريد اگر جرم زما آذر از اوست
هوسىخام بود شادى دل جز به غمش *** خنك آن سوخته كش سود غمى بر سر از اوست
چهنويسم كه سزاوار سپاسش باشد *** معنى و لفظ و مداد و قلمو دفتر از اوست
خرماز دولت حق تا به ابد باد جهان *** كين فروغى است كه بر خلق ضياگستر از اوست

4ـ هيبت : حالتترس از مقام الهى است كه ممكن است از دو طريق براى انسان حاصل شود : يا توجهبه عظمت و بزرگى حضرت او ، يا توجه به عقاب و عذابى كه براىگنهكاران حرفه اى مقرر فرموده .

در هر صورتنمازگزار به وقت شروع به نماز بايد با توجه به عظمت دوست ، يا انتقامش ازمجرمان دلى غرق از هيبت پيدا كند و آن حال را تا آخر نماز با خود داشتهباشد ، البته اولياء خدا را در نماز نظر به نعم بهشت و عذاب آخرتنبود ، آنچه به آن نظر داشتند فقط و فقط حضرت مولا بود ،و هيبتى كه در دل آنان بود محصول معرفت آنان نسبت به حضرت دوست بود .

به قول فيضآن عارف وارسته ، و دل از تمام ماديات پيراسته و بر سر راه حضرتيار نشسته :

خمابروى تو محراب ركوع است و سجودم *** بى خيال تو نباشد نه قيامم نهقعودم
جلوهحسن تو ديدم طمع از خويش بريدم *** تا كه شد محو در انوار وجود تو وجودم
مى كندتازه به تازه سپه حسن شهيدم *** چشم و ابرو و لب و خال و خطتست شهودم
شيرمهرت به ازل داده مرا دايه لطفت *** نرود تا به ابد مهر تو بيرون زوجودم
باتو در عيشم و عشرت همه سودم همه نورم *** بى تو در رنجم و محنت همآهم همه دودم
خودهمه فقرم و حاجت همه بخلم همه حاجت *** زتو بخشايش وجودم ز تو سرمايهو سودم
جاهلو مرده بخود ، زنده و دانا به تو باشم *** به خودم هيچ نباشم به توباشم همه بودم
روىبر رهگذر دوست به اخلاص نهادم *** بر ملك منزلت خويش بدينگونه فزودم
آنچهرا علم گمان داشتم از سينه ستردم *** عقده جهل بلا حول و لا قوة گشودم
يكدمار بگذردم بى تو سراپاى زيانم *** بگذرانم نفسى با تو سراسر همه سودم
هيچبودم به خودم بود چو پندار وجودى *** همه گشتم چو شدم بى خبر از بودو نبودم
توبهكردم زخود و نامه اعمال دريدم *** نيك اگر گشتم و گر بد همه را نيكدرودم
فيضرا نعمت بسيار چو دادى مددى كن *** تا كند شكر عطاياى تو بر رغم حسودم

5ـ اميد : نمازگزاربا توجه به كرم و لطف و عنايت حضرت بارى و اينكه جهان عين محبتو مرحمت اوست ، و وجود مقدسش عمل احدى را ضايع نمى كند ،و كار صاحب كارى را بدون مزد نمى گذارد بايد به اين عبادت اقدام كندو بداند كه نماز بهترين عمل و برترين كار و پر ثواب ترينو پر سودترين برنامه اى است كه عبد در محضر حضرت مولا انجاممى دهد ، در اين صورت كاملاً و بدون ترديد به عنايت او اميدوارباشد ، كه اين اميد خود به خود نوريست الهى و فروغى است رحمانىو فيضى است ربانى كه اگر قلب نمازگزار از آن تهى باشد واى بر حال او .

مگرنمى دانى ، كه خداوند مهربان در سوره مباركه يوسف ، در آنجا كهداستان خطاب يعقوب غم زده را به پسرانش نقل مى كند ، از قول آن پيامبربزرگ مى فرمايد : اى فرزندان من به جستجوى يوسف گم شده و برادرشحركت كنيد و از رحمت حضرت حق مأيوس مباشيد كه از رحمت جناب او مأيوسنمى شوند مگر قوم كافر(1) .

البته منشأرجا و اميد در قلب مؤمن ، معرفت به لطف خداوند و رفق و عنايتاو در معامله با بندگان و كرم و عفو و بخشش و قدرت او ،و غناى حضرتش مى باشد ، از اينكه از معصيت عباد ضررى متوجه او نيستو اگر عبد با تمام گناهش به پيشگاه لطف او رو كند بطور قطع قابل آمرزشو رحمت است ، مسئله رحمت و لطف حق را با خواست حضرتش در باب توبهكتاب مصباح الشريعه بطور مفصلف طرح كرده ، و در آنجا از طريق آياتو روايات و داستان توبه كنندگان به اين اصل اشاره خواهد رفت .

عزيزمذره ذره وجود خبر از لطف و عنايت او مى دهد ، و از هرگوشه هستى نسيم لطف او مىوزد ، چگونه باشد كه تو با زحمت و رنج مقدماتىبه عنوان طهارت به امر او فراهم آورى آنگاه با همه وجود به امر حضرت او به دنياىبا عظمت نماز وارد شوى و با اذن او به بساط ميهمانى او قدم گذارى و اوبه تو و عمل تو توجهى نكند ؟ ! !

مگر چنينچيزى آنهم از منبع قدرت و رحمت و لطف و مرحمت و محبتو عشق و مهر ممكن است ؟ ! !

اين عبدذليل به درگاه آن رب جليل از باب اميد و رجا عرضه داشته ام :
اىسند عزت پويندگان *** روشنى ديده جويندگان
اىتو صفابخش شب مستمند *** گرمى قلب و دل هر دردمند
اىبه گدايان درت ستگير *** باز در رحمت تو بر فقير
ازدر لطف تو كجا رو كنم *** جز گل مهرت چه گلى بو كنم
سفرهاحسان تو خوان همه *** تير غمت مايه جان همه
هركه زدرگاه تو گرديد دور *** ديده جانش زگنه گشت كور
مانده اماز راه تو جايم بده *** آبرو و نور و صفايم بده
زنگغم از قلب و دلم پاك كن *** بنده خود بسته فتراك كن
شامگنه از كرمت روز كن *** هستيم از عشق تو پر سوز كن
ازدر لطفت تو مران اين گدا *** دور مكن بنده ات از اين سرا
مونسمن در دو جهان ياد تست *** اين دل افسرده من شاد تست
گرتو برانى نروم اى حبيب *** درد مرا جز تو نباشد طبيب
درگذراز جرم من اى يار من *** اى زوفا دلبر و دلدار من
جزتو به مسكين نبود كس پناه *** غير تو او را نبود دادخواه

6 ـ حياء : منشأ اين حقيقت در قلب نيز معرفت است ، معرفت به اينكه ذره اى ناچيز با يك جهان تقصير در برابر عظمتى بى نهايت در بى نهايت ايستاده است :

ذره اى كه وجودش عين عجز و عبادتش مساوى با عدم است ، ذره اى كه علم حضرت حق از هر طرف او را احاطه كرده و بر درون و برونش به تمام معنى آگاه است .

مرحوم ملكى مى فرمايد : منشأ شرمسارى و حياء معرفت به عظمت پروردگار و نعمت هاى او و حقى كه او بر گردن بندگان دارد ، و از طرف ديگر تقصير بندگان نسبت به او ، و توجه به آفات عمل و ناخواه در حيا و شرمسارى اثر مى گذارد ، و چطور مى شود كه كسى توجه به اين امور داشته باشد و خود را در محضر سلطانى بزرگ كه نهايت احسان و انعام را در تمام مدت عمر بنده به بنده مبذول داشته ، و در عين حالى كه به تقصير و سوء باطن او آگاه است ، با بزرگوارى روى به او نموده و با بردبارى در مقابل آن همه خطا ، باز او را به توبه و بازگشت به سوى خود فرا مى خواند ! !

مولائى كه با اين همه جنايت عبد و با اين همه خطاى بنده ، و با اين بار سنگين گناهان گناه كار به قبول توبه اش وعده مى دهد ، و او نفس خود را كه به گناه عادت داده ، از قيام به پاسخ دعوت او كسل و سست مى بيند .

چگونه مى شود كه بعد از اين همه لطف و مرحمت از طرف حضرت حق ، و اين همه گناه و خطا و روى گرداندن از طرف بنده ، باز شرمسارى و حيا براى انسان ، آن هم به وقت قرار گرفتن در محضر حضرتش بوسيله نماز در قلب پديد نشود ؟

كمال و حيا و شرمسارى به اين است كه خود را محضر حضرت ذوالجلال جز عدم و فنا نبينى ، حتى ضمائرى كه در جملات نماز در ارتباط با تست به هيچوجه در نظر نياورى ، و حقيقت زهد را كه اعلا مرتبه آن است بوقت نماز در

تمام هستى و هويتت تجلى دهى .

در جلد دهم تفسير ميبدى در صفحه 62 آمده :

از عارفى پرسيدند زهد چيست ؟ گفت : تنعم دنيا بگذاشتن زهد نفس است . و نعيم آخرت رهاكردن زهد دل ، و ترك خويشتن گفتن زهد جان .

عارفان فرموده اند : سعادت عبد در سه چيز است :

1 ـ اشتغال زبان به ذكر حق 2 ـ استغراق دل به مهر حق 3 ـ پر بودن سر از نظر حق ، ذكر صورت يعنى ذكر به زبان بايد در باطن تجلى كند ، دل با كسب معرفت از مهر حق پر شود ، نظر خدا با طهارت باطن جلب شود و اين همه را بايد قبل از نماز و با نماز تحصيل كرد اين خسته حال و شكسته بال از باب حيا و شرمسارى به محضر آن جناب گفته ام :

اى نور اميد قلب سالك *** بنماى رهايم از مهالك
از چاه طبيعتم برون آر *** بار گنهم زدوش بردار
از رحمت خود دلم صفا ده *** دردم به عنايتت شفا ده
از لطف و كرم بشوى جانم *** در روز جزا بده امانم
من جز غم عشق تو نجويم *** من لوح دلم به اشك شويم
جز ذكر تو بر زبان نگويم *** من لطف ترا به اشك شويم
رحمى كه ترا فقير گويم *** لطفى كه به جز رهت نپويم
من بى دل و بى نوا و خسته *** پشتم زغم گنه شكسته
تنها و غريب و خوار و زارم *** از بهر تو من عمل ندارم
بنماى زغفلتم تو بيدار *** از شر و گنه مرا نگهدار
من قدرت و طاقتى ندارم *** بر غير تو حاجتى ندارم
توفيق رفيق راه من كن *** لطفى به من و به آه من كن
بگشاى گره زمشكل من *** بزداى سياهى از دل من
مسكين به ثناى تست الكن *** اى نور دلم خداى ذوالمن

1 ـ سوره يوسف(12): 87.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation