بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب عرفان اسلامی جلد 5, استاد حسین انصاریان   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     1 - عرفان اسلامي جلد5
     10 - عرفان اسلامي جلد5
     11 - عرفان اسلامي جلد 5
     12 - عرفان اسلامي جد5
     13 - عرفان اسلامي جلد5
     14 - عرفان اسلامي جلد 5
     15 - عرفان اسلامي جلد5
     16 - عرفان اسلامي جلد5
     2 - عرفان اسلامي جلد 5
     3 - عرفان اسلامي جلد 5
     4 - عرفان اسلامي جلد 5
     5 - عرفان اسلامي جلد 5
     6 - عرفان اسلامي جلد5
     7 - عرفان اسلامي جلد 5
     8 - عرفان اسلامي جلد 5
     9 - عرفان اسلامي جلد 5
     FEHREST - فهرست
 

 

 
 

كدام نماز مردوداست ؟

چه بسيارمردمى كه ، عمرى به خود زحمت مى دهند و به اجراى برخى از احكام خداقيام مى كنند ، ولى زحمات آنان به قول قرآن مجيد هباء منثورامى گردد .

اينانكسانى هستند كه يا از ايمان برخوردار نيستند مانند منافقين ، يا اهل هر نوعگناه و معصيت اند مانند فاسقين ، يا شرايط صحت و قبولى عمل رارعايت نمى كنند مانند مردمى كه به احكام الهى اهميت نمى دهند .

قرآن مجيددر سوره ماعون مى فرمايد :

( فَوَيْلٌلِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْيُرَآءُونَ * وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ )(1) .

واى برنمازگزاران ، آنان كه از نماز و حقيقت و شرايط صحت و قبولى آنبى خبرند ، آنان كه در نماز رياكارند و مانع زكاتند .

بدون شكمنافقان و فاسقان و آنان كه شرايط صحت و قبولى نماز را رعايت

1 ـ سوره ماعون(107) : 4 ـ 7 .

نمى كنند از مصاديق بارزآيات سوره ماعون هستند .

نماز را هركسى در فراخور قدرت و استعدادش ، بايد با صورت و سيرت كامل به محضرحضرت حق ببرد ورنه از طرف معبود عالم مردود است .

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :

وقتى عبد نماز را به وقتخودش بجاى آورد ، و بر شرايط و حقيقت آن محافظت نمايد به صورت نورىپاكيزه به مقام قرب حركت مى كند ، و به صاحبش مى گويد :مرا حفظ كردى خداوند تو را حفظ كند .

و اگر نماز را بهوقتش نخواند و بر آن و شرايطش محافظت ننمايد ، به صورت سياهو تاريكى به او برمى گردد و مى گويد : مرا ضايع كردىخداوند ضايعت كند .

پيامبراسلام فرمودند :

دو نفر از افراد امت منبراى نماز بپا مى خيزند و ركوع و سجود نماز هر دو يكى است ولى بيندو نماز آنان فاصله هم چون بين آسمان و زمين است ، آنگاه اشاره به مسئلهخشوع شد .

در قسمتىاز يك روايت قدسى آمده :

وَرُبَّماصَلَّى الْعَبْدُ فَاَضْرِبُ بِها وَجْهَهُ وَاَحْجُبُ عَنّي صَوْتَهُ اَتَدْريمَنْ ذلِكَ ؟

ياداوُدَ ذاكَ الَّذي يَكْثُرُ الاِْلْتِفاتَ اِلى حَرَمِ الْمُؤمِنينَ بِعَيْنِالْفِسقِ وَذاكَ الَّذي يُحَدِّثُ نَفْسَهُ اَنْ لَوْ وُلّىَ اَمْراً لَضَرَبَفيهِ الرِّقابَ ظُلْماً(1) :

چه بسا عبدى كه نمازمى خواند و من آن نماز را به صورتش مى زنم ، و بين خودو صدايش حجاب قرار مى دهم ، مى دانى چنين عبدى كيست ؟

1 ـ كلمة الله ص72 ، وعدة الداعي ابن فهد حلي .

اى داو د آن نمازگزاركسى است كه به ناموس مردم مؤمن زياد با ديده گناه نظر مى كند ،و به خودش مى گويد اگر صاحب قدرتى شدم گردن مردم را مى زنم آنهم بهستم ! !

يامُوسى لا اَقْبَلُ الصَّلاة اِلاّ مِمَّنْ تَواضَعَ لِعَظَمَتي وَاَلْزَمَقَلْبَهُ خَوْفي وَقَطَعَ نَهارَهُ بِذِكْري وَلَمْ يَبُتْ مُصِرّاً عَلَىالْخَطيئَةِ وَعَرِفَ حَقَّ اَوْليائي وَاَحِبّائي(1) :

اى موسى نماز قبولنمى كنم مگر از كسى كه براى عظمت من فروتنى كند ، و دلش ملازم باخوف من باشد ، و روزش به ياد من تمام شود ، و شب را در حالاصرار بر گناه صبح نكند ، و عارف به حق اوليا و عاشقان منباشد .

مى توانگفت نماز مردمى كه حقوق خدا و انبيا و امامان و شهيدان و امتاسلام را پايمال مى كنند قبول است ؟

مى توانگفت نماز اهل فسق و فجور و غرق شدگان در درياى معصيت و گناه نمازاست ؟

تا پيوندايمانى و اتصال اسلامى انسان به پروردگار عزيز عالم و شئون حضرت حق محكمنباشد ، تا انسان در تمام شئون حيات تقوا و خويشتن دارى از گناه رامراعات ننمايد ، تا آدمى عملا به شرايط صحت و قبولى نماز توجهنكند ، نماز او قابل قبول حضرت حق نخواهد بود ! !

اميرالمؤمنينبنا بر نقل خصال صدوق مى فرمايد :

از شما با حالت كسالت ياخواب آلودگى يا با افكارى كه او را به خود مشغول مى سازد ، به نمازنايستد ، زيرا او در پيشگاه پروردگار مى باش دو جز اين نيست كه بهرهو نصيب عبد از شمارش به همان اندازه است كه از روى قلب توجه به خدا داشته ،و نيز آن حضرت از رسول اسلام نقل مى كند : كه دو

1 ـ كلمة الله ص97 به نقل از امالي صدوق .

ركعت نماز مختصر ولى باتفكر بهتر است از يك شب  زنده دارى !

وضو ياغسل ، يا تيمم را مطابق با فتواى مرجع واجد شرايط بجاى آريد و به قولمعروف ، برابر با دستورات رساله عمليه طهارت تحصيل كنيد ، آنگاه در مكانمباح يا بهتر از آن در مسجد جاى بگيريد ، سپس وقت را بخصوص اول وقت را مراعاتكنيد ، آنگاه با تمام هستى يعنى با عقل و روح و قلب و نفسو بدن به طرف قبله بايستيد ، سپس دل و جان را همانجا و براىهميشه از رذائل اخلاقى از قبيل ريا ، حسد ، بخل ، حقد ،كينه ، عجب ، نفاق و ... پاك كنيد ، و مواظب باشيد كهشكم و شهوت و لباستان آلوده به حرام نباشد ، آنگاه تمام حواس خودرا در نيت خالص متمركز كرده با قرائت صحيح تكبيرة الاحرام را گفته و با عربىصحيح و حال الهى مسير نماز را حركت كرده و با غم و غصه به خاطرپايان گرفتن نماز سلام نماز را ادا نموده از نماز خارج شويد و تصميم قاطع شمابر اين باشد كه تا رسيدن به نماز ديگر از هر گناهى دورى جوئيد ، آن وقت بطورحتم اميدوار به قبولى اين چنين نماز باشيد .

امام خمينىآن عارف عالى شأن در زمينه يكى از حالات معنوى نماز يعنى خشوع كه در قرآن مجيدآمده و از شرايط قبولى نماز است بيانى دارند كه مى خوانيد :

حقيقت خشوععبارت است از خضوع تمام ممزوج با حب يا خوف و تفصيل اين اجمال آن استكه : قلوب اهل سلوك به حسب جبلت و فطرت مختلف است ، پاره اىقلوب عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به جمال محبوبهستند ، و چون در سلوك ادراك ظل جميل يا مشاهده اصل جمال كنند ،عظمت مختفيه در سر جمال ، آنها را محو كند و از خود بيخود نمايد ،چون در جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است ، چنانچه ممكناست اشاره به اين معنى داشته باشد گفتار حضرت مولى العارفين

و اميرالمؤمنينو السالكين صلوات الله عليه وعلى آله اجمعين آنجا كه مى فرمايد :

سُبْحأنَ مَنِاتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لاَِوْلِيائِهِ في شِدَّةِ نِقْمَتِهِ وَاشْتَدَّتْنِقْمَتُهُ لاَِعْدائِهِ في سِعَةِ رَحْمَتِهِ .

پس هيبت و عظمتو سطوت جمال آنها را فرو گيرد ، و حالت خشوع در مقابل جمال محبوببراى آنها دست دهد .

پرتوشمع رخت عكس بر افلاك انداخت *** قرص خورشيد شد و سايه برين خاك انداخت
برقىاز شعشعه طلعت رخشان تو سوخت *** شعله در خرمن مشتى خس و خاشاك انداخت
خوشبر آن رخش كه عشقت فلك سركش را *** طوق در گردن از آن حلقه فتراك انداخت
مى خراميدىو ارواح قدس مى گفتند *** اى خوش آن پاك كهسر در ره اين پاك انداخت
ذوقمستان صبوحى زده بزم تو ديد *** صبح در اطلس فيروزه خود چاك انداخت
طوطىناطقه را سير خط و عارض تو *** زنگ تشوير در آئينه ادراك انداخت
جامىاهليت انديشه عشق تو نداشت *** همتش رخت درين موج خطرناك انداخت

و اينحالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود و پس از تمكين ،حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطراب حاصل از عظمت و سطوت مبدل به انسو سكينه شود و حالت طمأنينه دست دهد چنانچه حالت قلب خليل

الرحمان چنين بوده .

و پاره اىاز قلوب خوفى و از مظاهر جلالند ، آنها هميشه ادراك عظمت و كبرياو جلال كنند و خشوع آنها خوفى باشد ، و تجليات اسماء قهريه و جلاليهبر قلوب آنها شود ، چنانچه حضرت يحيى على نبينا و آله و عليهالسلام چنين بوده ، پس خشوع گاهى ممزوج با حب است و گاهى ممزوج با خوفو وحشت است گرچه در هر حبى وحشتى و در هر خوفى حبى است .

و مراتبخشوع به حسب مراتب ادراك عظمت و جلال و حسن و جمال است و چونامثال ما با اين حالات پستى كه داريم از نور مشاهدات محروميم ناچار بايد در صددتحصيل خشوع از طريق علم يا ايمان برآئيم :

( قَدْأَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ )(1) .

خشوع درنماز را از حدود و علائم ايمان قرار داده ، پس هر كس در نماز خاشع نباشدبه حسب فرموده ذات مقدس حق از زمره اهل ايمان خارج است . و نمازهاى ماكه پيچيده به خشوع نيست از نقص ايمان يا فقدان آن است ، و چون اعتقادو علم غير از ايمان است ، از اين جهت اين علمى كه به حق و اسماءو صفات او و ساير معارف الهيه در ما پيدا مى شود غير از ايماناست .

شيطان بهشهادت ذات اقدس حق علم به مبدء و معاد دارد و مع ذلك كافر است .

( خَلَقْتَنِيمِن نَار وَخَلَقْتَهُ مِن طِين )(2) .

گويد پس حق تعالىو خالقيت او را طبق اين آيه اقرار دارد و :

1 ـ سوره مؤمنون(23) : 1 ـ 2 .

2 ـ سوره اعراف(7) : 12 .

( أَنظِرْنِيإِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ )(1) .

گويد پسطبق اين آيه معاد را معتقد است ، علم به كتب و رسل و ملائكه داردبا اين وصف خداوند او را كافر خطاب كرده و از زمره مؤمنين خارج نمودهاست ! !

پس اهل علمو ايمان از هم ممتازند ، هر اهل علم اهل ايمان نيست ، پس بايد پساز سلوك علمى ، خود را در سلك مؤمنين داخل كرده و عظمت و جلالو بهاء و جمال حق جلت عظمته را به قلب رساند ، تا قلب خاشعشود ، ورنه مجرد علم خشوع نمى آورد ، چنانچه در خود مى بينيدكه با اعتقاد به مبدء و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق قلب شماخاشع نيست !

بالجملهسالك طريق آخرت مخصوصاً با قدم معراج صلاتى ، لازم است قلب خود را با نور علمو ايمان خاشع كند و اين رقيقه الهى و بارقه رحمانيه را در قلب هراندازه ممكن است متمكن نمايد ، بلكه بتواند در تمام نمازهايش و در سراسرهر نماز اين حالت را حفظ نمايد .

حالت تمكنو استقرار در اول امر گرچه براى امثال ما قدرى دشوار و مشكل است ولى بامقدارى ممارست و ارتياض قلب امرى ممكن است .

عزيزم ،تحصيل كمال و زاد آخرت ، طلب و جديت مى خواهد ،و هر چه مطلوب بزرگ تر باشد جديت در راه آن سزاوارتر است ، البتهمعراج قرب الهى و تقرب جوار رب العزة با اين حال سستى و فطور و سهلانگارى دست ندهد ، مردانه بايد قيام كرد تا به مطلوب رسيد .

اين فقيردل غمين با حالت عجز و انكسار در پيشگاه رب العزة به مناجات برآمدهو از آن حضرت اين چنين مسئلت كرده ام :

1 ـ سوره اعراف(7) : 14 .

اىمحرم قلب راز داران *** اميد دل نياز داران
اىگرمى روح پاك بازان *** مشتاق رخ تو عشق بازان
اىيار و رفيق مستمندان *** محبوب قلوب دردمندان
برگمشدگان تو ره گشائى *** بر اين دل تار من ضيائى
خالىزعمل ببين دو دستم *** از قيد گنه دلم نرستم
يارب چه كند ضعيف خسته *** اين عبد ذليل دل شكسته
برگوبه كجا برد غم دل *** رحم ار نكنى بر او چه حاصل
افتادهبار ذلتم من *** غرق گنه مذلتم من
كسنيست چو من دچار عصيان *** محتاج و گدا به لطف و غفران
بنوازكه بنده اى فقيرم *** بر دامن لطف مستجيرم
غرقاست به ننگ و عار نامم *** تلخ است زدورى تو كامم
اىغوث و غياث ره نشينان *** اى نور و صفاى دل غمينان
ازمن تو ببخش هر گناهى *** اى رب غفور يا الهى
مسكينتو و فقير كويم *** از جرم و گناه زشت رويم

چهره پليد و زشتبى نماز

درنعمت هاى مادى و معنوى حضرت رب العالمين انديشه كنيدو ببينيد ، خداوند مهربان در اعطاى اين دو گونه نعمت چيزى از انسانفروگذار نكرده است .

از زمانىكه نطفه انسان بسته مى شود ، تا روزى كه نوبت زندگيش در اين جهان بهاتمام مى رسد ، بر اساس تمام نيازهايش ، بر سفره كرم و احسانحضرت و نعمت مى بيند .

وجود مقدسحضرت حق بر اساس اسم رحمان ، تمام موجودات كارگاه

هستى را مشمول نعم مادىو انسان را علاوه بر نعم مادى ، بر اساس رحيميش مشمول نعم معنوى قرارداده است .

در جائى ازقرآن مجيد مى فرمايد نعمت هاى مادى و معنوى را بر همه شما كاملو تمام قرار داده ام :

( وَأَسْبَغَعَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً )(1) .

و درجاى ديگر مى فرمايد ، از آنچه به طور فطرى و طبيعى يا به صورت دعاو درخواست از من خواستيد ، به شما عنايت كردم ، و اگر در مقامشمارش نعمت هاى من برآئيد قدرت شمردن آن را نداريد :

( وَآتَاكُممِن كُلِّ مَا سَأَلْتُـمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهَ لاَ تُحْصُوهَا )(2) .

آنگاه دربسيارى از آيات قرآن مردم را نسبت به مصرف كردن نعمت ها بر دو دسته تقسيممى كند :

آنان كههماهنگ با قوانين عالى الهى نعمت ها را به مصرف گذاشته و در نتيجه تمامنعمت هاى حق را تبديل به عقايد صحيحه ، اخلاق حسنه ، و اعمال صالحهكردند و از اين راه به خير دنيا و آخرت نائل شدند ، و بهعبارت ديگر بر اساس برنامه هاى الهى ، نعمت هاى حق را شكرگذارىكردند ، به اين معنا كه هر نعمتى را در همان موردى به مصرف گذاشتند كه دستورحضرت رب الارباب بود .

و آنانكه نعمت هاى مادى و معنوى حق را بر اساس هواهاو هوس ها ، و در راه محافظت با قوانين الهى خرج كردند ،و در نتيجه نعمت حق را تبديل به عقايد باطله ، اخلاق رذيله ،و بدترين عمل كردند ، و به عبارت ديگر به كفران نعمتبرخاستند ، و خود و عده اى را به هلاكت دچار كرده ،و از زندگى جز ننگ

1 ـ سوره لقمان(31) : 20 .

2 ـ سورهابراهيم (14) : 34 .

و عار و شقاوتو بدبختى چيزى نصيب آنان نشد ، قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد :

( أَلَمْتَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهَ كُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْدَارَ الْبَوَارِ )(1) .

آيا نديدى آن كسانى كهنعمت هاى خدا را در تمام شئون زندگى تبديل به برنامه هاى كافرانهكردند ، و قوم خود را به سراى هلاكت فرود آوردند ؟ !

بر اساساين آيات ، بى نماز آن انسانى است كه در انواع نعمت هاى مادىو معنوى غرق است ، و قدرت شمردن عطاى حق را نسبت به خويشندارد ، ولى چهره كثيف و پليدى است كه نعمت هاى الهى را به جاىاينكه به دايره شكر بكشد ، به مرحله كفر آورده است .

در معارفما در ضمن بيان علل احكام در كتاب « علل الشرايع » جناب صدوق آمده كه حضرت رضا (عليه السلام) فرمودند : علتو فلسفه نماز ، اداى شكر حق تعالى نسبت به اين همه نعمت هاىاوست .

بى نمازچه موجود نمك به حرامى است ، مفت و مجانى بر سر سفره الهى و خوانكرم حق تعالى نشسته ، و به هر كيفيت كه مى خواهد از نعمتاستفاده مى كند . آنگاه به جاى تبديل نعمت به عبادت ، كه در حقيقتشكر نعمت است ، نعمت را تبديل به كفر و مخالفت مى كند ، دراينجا لازم است چهره آلوده و وضع نكبت بار بى نماز را از آيات قرآنو روايات عالى اسلامى بنگريد .

( كُلُّنَفْس بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلاَّ أَصْحَابَ الْيَـمِينِ * فِي جَنَّاتيَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُـجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوالَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّانَخُوضُ مَعَ الْخَائِضينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ *

1 ـ سورهابراهيم (14) : 28 .

حَتَّىأَتَانَا الْيَقِينُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ )(1) .

هر كسى در گرو كارى استكه در دنيا انجام داده مگر اصحاب يمين كه در بهشت ها از مجرمينمى پرسند ، علت به سقر آمدن شما چيست ؟ پاسخ مى دهند ،از نمازگزاران نبوديم ، و درماندگان را اطعام نكرديم ، و بابازيگران و مردم بيهوده معاشر و هم مسلك بوديم ، و روز قيامترا از باب عناد و تكبر تكذيب كرديم تا مرگ ما رسيد ، شفاعت شافعين دربازار قيامت به حال آنان سودى ندارد ! !

در روايتآمده روزى پيامبر عزيز اسلام همراه جمعى از اصحاب از راهى مى گذشتند ،ناگهان سگى شروع به صدا و پارس كرد ، حبيب خدا ايستاد تا سر و صداىآن حيوان تمام شد ، آنگاه روى مبارك به جانب ياران كرد ، و فرموددانستيد اين سگ چه گفت عرضه داشتند نه ، فرمود : اين حيوان گفت يا رسولالله من هميشه خداى مهربان را شكر مى كنم كه بهره ام از هستى ، سگشدن بود ، اگر انسان بى نماز بودم چه مى كردم ؟ ! !

در كتابلئالى در باب نماز آمده ، يك كشتى با جمعى سرنشين در زمان انبياءبنى اسرائيل بر درياى نيل در حركت بود ، ناگهان ماهيان دريا احساس حرارتو فشار كردند ، به درگاه حضرت حق ناليدند ، و عرضه داشتندالهى مگر قيامت رسيده ؟ خطاب رسيد نه ، در ميان مسافران اين كشتى كه بهروى آب در حركت است يك بى نماز نشسته ، دندان او درد گرفت و سپس ازدهانش جدا شد ، و او آن دندان را در آب انداخت ، نحسى و نجسىدندان يك بى نماز باعث شد ، كه بر شما هم فشار وارد شود ! !

در يك قسمتاز حديثى بسيار مهم از حضرت باقر آمده :

1 ـ سوره مدثر(74) : 38 ـ 48 .

اِنَّتارِكُ الْفَريضَةِ كافِرٌ(1) :

به حق كه ترك كننده نمازواجب كافر است .

شخصى ازحضرت صادق (عليه السلام)پرسيد ، چرا زناكار را با آن گناه بزرگ كافر نمى گويند ولى تارك الصلاةرا كافر مى گويند ، دليل بر اين مسئله چيست ؟

حضرت فرمود :

زناكار و هر كسمشابه با اوست ، عملش را به خاطر شهوت و فشار و غلبه هوا انجاممى دهد ولى كسى كه ترك نماز مى كند به خاطر سبك گرفتن اين امر عظيم الهىآن را ترك مى كند ، زناكار در بستر يك زن به خاطر لذت شركتمى كند ، ولى بى نماز ترك نمازش براى لذت بردن نيست چون ترك عمللذت ندارد ، بلكه به خاطر استخفاف به نماز است ، وقتى لذت نبود ،پس سبك انگاشتن است ، و وقتى سبك گرفتن عمل باعث ترك شد ، اين حالتسبك گرفتن كفر است(2) .

عَنْاَبي عَبْدِاللهِ قالَ : اِنَّ تارِكَ الصَّلاةِ كافِرٌ(3) :

امام ششم (عليه السلام) فرمود : به تحقيقكه ترك كننده نماز كافر است .

شخصى بهنبى اسلام عرضه داشت : مرا سفارشى بفرمائيد حضرت فرمود : عمداً نماز رارها مكن ، كسى كه عمداً ترك نماز كند ملت اسلام از او بيزار است(4) .

خداى بزرگبراى هدايت بندگان ، صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و صدو چهارده كتاب آسمانى و دوازده امام ، و هزاران عالم ربانىو حكيم صمدانى

1 ـ وسائل 3 /28 .

2 ـ وسائل 3 /28 ـ 29 .

3 ـ وسائل 3 /28 ـ 29 .

4 ـ وسائل 3 /28 ـ 29 .

و عارف عاشق قرارداده ، و نماز را در رأس تمام برنامه هاى آنان معرف فرموده ،چه پست و زبون است و چه پليد و زشت است و چه شقى و آلودهاست ، آن انسانى كه در محاصره اين همه عوامل هدايت باشد ، و ببيندكه نماز در رأس احكام راهنمايان راه الهى است ، ولى او به همه بانيان هدايتپشت كرده و دستورات آنان به خصوص مسئله نماز را چنان سبك انگارد ، كه ازاداى آن رو برگرداند .

مگر تمامدنيا چقدر ارزش دارد ، كه آن را با عافيت طلبى و خوشگذرانى با آخرتدائم و عيش جاودان معامله كرد ؟

بخدا قسماگر همه افلاك و تمام عالم و همه روى زمين را به تو ببخشند ،و تو آن چنان غرق در آن شوى كه در تمام مدت عمرت دو ركعت نماز واجب از دستتبرود ، ارزش ندارد .

بلاىبى نماز در برزخ و عالم آخرت بلاى بزرگى است ، و عذاب تاركنماز در برزخ و در قيامت عذاب عظيمى است .

آرى همهدنيا در مقابل ترك يك سجده مستحب ارزش ندارد ، چه رسد كه واجبى از واجباتحضرت معبود را از باب تكبر يا غرور يا عناد ، يا عجب ترك كنى .

هلالى دراين زمينه كه تمام افلاك خود سرگشته ديگرى هستند ، و انسان بالاتر ازاين است كه سرگشته مشتى جماد شود ، بلكه بر انسان است كه در راه حضرت حق حركتكند بيانى به مضمون زير دارد :

خطايىدوش كردم با دل ريش *** كه اى مشغول فكر باطل خويش
نشايدجهل خود اثبات كردن *** فلك را قبله حاجات كردن
زنانمر چرخ را سازند گردان *** چرا سرگشته اى چرخند مردان
گراو كس را به مقصود رساندى *** درين سرگشتگى چندين نماندى
فلكجام است و ساقى خالق دهر *** وزو در كام ما كه نوش و گه زهر
تراگر تلخ و گر شيرين شود كام *** هم از ساقى شناس او را نه از جام
بدستتگر ، مى اميد دادند *** مگو كز ساغر خورشيد دادند
جوىكز مزرع بيچون رسيدست *** مگو كز خرمن گردون رسيدست
نهجوزا جو دهد نه كهكشان كاه *** نه كس را خوشه بخشد خرمن ماه
فلكرا اختيارى هست شك نيست *** ولى اين كارها كار فلك نيست
فلكگوئى است دائم در تك و پوى *** فضاى لامكان چوگان آن گوى
بخوداين گوى در ميدان نگردد *** كه هرگز گوى بى چوگان نگردد
بودچوگان او در دست تقدير *** درين گشتن ندارد هيچ تقصير
ولىزين نكته واقف نيست هر كس *** همين اهل هدايت داند و بس
خداوندادليل راه ما شو *** به اقليم هدايت رهنما شو
هدايترا رفيق راه ما كن *** محمد را شفاعت خواه ما كن

موانع نماز

در راهحركت انسان به سوى نماز ، اين واقعيت پر بركت الهى ، موانعى هست ،كه لازم است ، عاشق نماز ، با تمام وجود با اين موانع به مبارزهبرخيزد ، سستى در مقابل اين موانع ، انسان را از فيض با عظمت نماز بازداشته و از رحمت حضرت حق محروم مى كند ، در متن قرآن مجيد در بارهموانع نماز در ضمن چند آيه مى خوانيم :

( يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالاَْنْصَابُوَالاَْزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْتُفْلِحُونَ * إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُالْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنذِكْرِ اللهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْمُنْتَهُونَ )(1) .

اى كسانى كه ايمانآورده ايد جز اين نيست كه شراب و قمار و بت ها و تيرهاىقرعه ، برنامه هاى پليدى است از عمل شيطان ، دورى از آنها بر شماواجب است ، كه رستگارى شما در گرو دورى از آنهاست .

بطور حتم شيطانمى خواهد ميان شما در مسئله خمر و قمار دشمنى و كينه بيندازدو شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد ، آيا اين كارها را تركمى كنيد ؟

( قُلْأَنفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْقَوْماً فَاسِقِينَ * وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْإِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَإِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ )(2) .

به منافقين دو روو پست بگو :

انفاق كنيد به حال رغبتيا اكراه ، اين انفاق از شما پذيرفته نخواهد شد ، به حقيقت كه شما گروهىفاسق هستيد .

چه مانع شد اينان را كهانفاقشان پذيرفته نشود مگر كفرشان به خدا و رسول خدا ، اينان به نمازحاضر نمى شوند مگر با حال كسالت ، و انفاق نمى كنند مگر ازروى بى رغبتى !

آنچه بهعنوان موانع نماز از آيات ذكر شده استفاده مى شود مى توان در چهار قسمتخلاصه كرد :

1ـ شراب

2ـ قمار

3ـ بت پرستى

1 ـ سوره مائده(5) : 90 ـ 91 .

2 ـ سوره توبه(9) : 53 ـ 54 .

4ـ تظاهر و خودنمائى

در اينجالازم است به توضيح هر يك از اين چهار مانع اقدام شود ، باشد كه گمراهى باخواندن آن از خواب غفلت بيدار گردد .

1 ـ شراب

مشهور استكه مخترع شراب شيطان رجيم بود ، او با اختراع اين ماده فساد كه اهل دل آن راام الخبائث ناميده اند ، به عقل و قلب و روح و ايمانو عمل و ادب و تربيت انسان حمله برد ، و در اين حملهناجوانمردانه هم در طول تاريخ موفق بود ، زيرا آنان كه به اين ماده فساد آلودهشدند ، قواى عاقله را از دست دادند ، و در نتيجه تبديل به حيوانىبى فكر شدند ، و چون از انديشه در عواقب امور بازماندند ، ازاثر بى فكرى به انواع گناهان و معاصى آلوده شدند ، و درآلودگى به معاصى حركت الهى قلب و روح را از دست داده خود را به هلاكت ابدىدچار كردند !

امتيازانسان بر ساير موجودات عالم به عقل اوست ، چون عقل را از دست بدهد ، ازتمام موجودات بى ارزش تر و پست تر مى گردد .

عقل حوزهجاذبه ، تكاليف و مسؤوليت هاى الهى و انسانى است ، وقتىجاذبه اين حوزه نورانى از دست برود ، خود بخود ظرف وجود و صفحه حيات ازتابش نور پر فروغ تكليف و مسئوليت محروم مى گردد .

كسى كه ازنور عقل و تفكر بهره مند است ، جز به سوى خير دنيا و آخرتحركتى ندارد ، عقل محبوب ترين خلق خداست ، و عاقل كه عقلش رابكار گيرد محبوب ترين بنده الهى است .

در آثار « طبسى » صفحه سى و يكآمده :

بدان كهتفكر سير انسانى است از مبادى به مقاصد ، و نظر را همين معنا

گفته اند .

و هيچكس از مرتبه نقصان به مرتبه كمال نتواند رسيد الا به سيرى ، و به اينسبب اول واجبات تفكر و نظر است .

و بدانكه مبادى سير ، كه از آنجا حركت بايد كرد ، آفاق و انفس است ،و سير استدلال است از آيات هر دو ، يعنى از حكمت هائى كه در هر ذره ازذرات هر يكى از اين دو كون يافته شود ، بر عظمت و كمال مبدع هردو ، تا مشاهده نور ابداع او در هر ذره ذره كرده شود :

( سَنُرِيهِمْآيَاتِنَا فِي الاْفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُالْحَقُّ )(1) .

تفكر اسباب را به حققائم ديدن است ، و فاضل ترين اعمال ، فكرت است و ورع .

بدان كه هركه را سخن نه از سر حكمت است آن عين آفت است ، و هر كه را خاموشى نه ازسر فكرت است آن همه شهوت و غفلت است ، و هر نظر كه نه از سر عبرتاست آن همه سهو و زلت است .

قالَالنَّبِيُّ تَفَكُّرُ ساعَة خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً .

بعثتانبياء و امامت امامان بنا به فرموده على 7 در خطبه اول نهج البلاغهبراى حركت فكرى انسان بوده .

اگربخواهيد آثار و نتائج و محصولات و ثمرات انديشه و فكر را درطول تاريخ به حساب بياوريد ، در هيچ كتاب و كتابخانه اى گنجايشنخواهد داشت .

تمام كتبعلمى ، و تمدن با عظمت انسانى بر اين صفحه خاك و در اين ميدانتابناك نتيجه انديشه انسان در امور مادى و معنوى است .

شما خودفكر كنيد كه شراب اين دو ماده فساد ، چه تيشه اى به ريشه

1 ـ سوره فصلت(41) : 53 .

انسانيت ، كه عبارت ازقوه انديشه اوست مى زند ، و چگونه آدمى را از دست راه راست الهىو صراط مستقيم ربانى به كجى و ضلالت مى برد ، حركت در راهراست چه سودها ، و سير در راه ضلالت چه ضررها و خسارتها براى انساندارد ؟

بيااى صبح دولت را طلبكار *** چو صبح اهل دولت صدق پيش آر
بهراه راست رو تا مى توان رفت *** كه مى بايد بجاى راستان رفت
مروكج اين حديث راست بشنو *** كه بر يك جانب افتادست كج رو
كجارا ره نباشد در ميانه *** كه تير راست آيد بر نشانه
الفبر آسمان نون بر زمين است *** زكج تا راست فرق آرى همين است
بهاست از زلف كج آن قامت راست *** بلى هر كس بقدر راست برپاست
هميشهراست كاران رستگارند *** كه غير از راستى كارى ندارند
شوددل در حضور راستان جمع *** حضور جمع باشد پرتو شمع
زبانآبدار سوسن تر *** نمايد از كجى شمشير و خنجر
چودم زد صبح كاذب از گواهى *** كشيد از دعوى خود روسياهى
تجلىكرد صبح صادق از طور *** بيك دم كرد عالم را پر از نور
بلىاز صدق بهتر نيست كارى *** اگر دم مى زنى از صدق بارى
الهىاز چه كذبم برون آر *** براه كشور صدقم درون آر
كهدر هر حالتى بهبودم اين است *** ره سر منزل مقصودم اين است

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد :

شراب خوار با روىسياه ، دهان كج ، زبان بيرون آمده ، و با ناله و فريادسخت از شدت تشنگى وارد قيامت مى شود ، و از چاهى كه چرك بدنزناكاران در آن است به او مى آشامانند !

امام ششم (عليه السلام) به يونس بن ظبيان فرمود :

از طرف من كه به مردملطف و محبت دارم بگو : هر كس يك جرعه شراب بنوشد ، خداوندو ملائكه و انبياء و مؤمنان او را لعنت مى كنند ، مستىشراب روح ايمان را از كالبد برده و بجايش روح پست و كثيف و لعنتشده قرار مى دهد .

پيامبربزرگ در مسئله شراب ده طائفه را لعنت كردند :

غرس كننده مُو ،نگهبان آن ، فشار دهنده انگور جهت شراب ، خورنده ، ساقى ، حملكننده ، تحويل گيرنده ، خريدار ، فروشنده ، دريافت كنندهپول .

پيامبرفرمودند :

از اولينبرنامه هائى كه خداوند منع فرمود ، عبارت است از بت پرستى ،شرابخوارى .

و نيزآن حضرت فرموده :

شراب خوارى مبدء تمامگناهان است(1) .

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :

شراب منع تمام آلودگى هاستو شراب خوار ، تكذيب كننده قرآن است ، زيرا اگر قرآن را باورداشت ، حرامش را حرام مى دانست ! !

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد :

خداوند به چيزى همانندشرابخوارى معصيت نشده ، براى شراب خوار مست زناى با مادر و دخترو خواهر امرى است عادى ، زيرا به هنگام مستى ، آنان را

1 ـ تمام اينروايات در وسائل 17 / است .

تشخيص نمى دهد كهچه كسى هستند و نيز براى مشروبخوار ترك نماز برنامه اى است سهلو آسان .

 

بهاميرالمؤمنين (عليه السلام) عرضه داشتند ، شما فرموده ايدشراب از دزدى و زنا بدتر است فرمود : آرى ، زناكار ممكن است گناهديگرى مرتكب نشود ، ولى شراب خوار چون مست شد زنا مى كند ، آدممى كشد ، و نماز را ترك مى نمايد(1) .

در اينروايات ملاحظه كرديد ، كه از جمله موانع راه نماز آلوده بودن به شراب است .

دانانخورد شراب و مستى نكند *** با طبع بلند ميل پستى نكند
خوشبختكسى بود كه اوقات عزيز *** صرف هوس و هواپرستى نكند

مضرات شرابو شرابخوارى ، و خسارتهائى كه از اين ناحيه به تاريخ حيات خوردهقابل شمردن نيست ، همين بس كه در باره شراب در روايات خوانديد كه شراب ريشههمه خبائث و آلودگى ها و گناهان است .

ابليسشبى رفت به بالين جوانى *** آراسته با شكل مهيبى سر و بر را
گفتاكه منم مرگ اگر خواهى زنهار *** بايد بگزينى تو يكى زين سه خطر را
ياآن پدر پير خودت را بكشى زار *** يا بشكنى از مادر خود سينه و سر را
ياآن كه بنوشى و سه جامى تو از اين مى *** تا آن كه بپوشم زهلاك تو نظر را

1 ـ وسائل 17 /250 .

لرزيداز اين بيم جوان بر خود و جا داشت *** كز ترس فتد لرزه بتن ضيغم نر را
گفتاپدر و مادر من هر دو عزيزند *** هرگز نكنم ترك ادب اين دو نفر را
لكنچو به مى دفع شر از خويش توان كرد *** نوشم دو سه جامى و كنمدفع خطر را
نوشيددو جامى و چو شد خيره زمستى *** هم مادر خود را زد و هم كشت پدر را
اىكاش شود خشك بن تاك ، خداوند *** زين مايه شر حفظ كند نوع بشر را

2 ـ قمار

قمار عملپليدى است كه مانند شراب مخترعش شيطان است ، و از جمله علل كينهو دشمنى بين مردم است .

مالى كه ازقمار بدست مى آيد بر اساس آيات و روايات حرام است ، و با آنمال هيچ برنامه اى نمى توان داشت ، و بر بدست آورنده مال واجباست ، آن مال را به صاحبش بازگرداند .

قماربرنامه كثيفى است كه براى دو طرف آن مايه دشمنى و علت رنجش ،و كينه توزى است .

قماربازاگر ببازد دشمن برنده مى شود و اگر ببرد ، بازنده دشمن اومى گردد ، كمتر مجلسى براى قمار تشكيل مى شود كه در آن نزاعو كينه برنخيزد ، و چه بسا بازنده مال به خاطر مالى كه با حسرتو اندوه نسبت به باختنش مواجه شده دست به خودكشى بزند . قمارباز موجودىبه تمام معنى بى رحم است ، زيرا مالى

كه بايد نفقه زندو فرزند شدو ، و در راه خداى مهربان به انفاق و صدقهو خيرات و مبرات خرج گردد ، مفت به يك مفت خوارى مانند خودش مى بازد ،و زن و فرزند را از نفقه و خويش را از رحمت حضرت حق محروممى كند .

بعيد نيستكه قمارباز بخاطر باختن مال و بدست آوردن مايه جديد ، دست بهدزدى ، خدعه ، مكر و حيله و آدم كشى بزند .

ساختنو نگاه داشتن و خريد و فروش جميع ادوات قمار از نظر مكتب عالىاسلام حرام است .

رواياتحرمت قمار ، همانند حرمت شراب در كتاب وسائل قرار دارد ، شمامى توانيد به اين منبع ارزنده الهى مراجعه كنيد :

امام ششممى فرمايد :

فروش شطرنج و خوردنپولش و نگاه داشتنش كفر و بازى با آن شرك ، و سلام به بازىدهنده اش گناه و ياد دادن آن به مردم معصيت بزرگ است .

كه دست به شطرنجمى زند ، همانند اين است كه دست در گوشت خوك فرو برده ، و كسىكه به آن بنگرد ، همانند نظر كردن بر عورت مادر است ! !

بازى كننده با وسيلهقمار و سلام دهنده بر بازيگر ، و تماشاگر بازى ، در گناهمساوى هستند ، و هر كس به بازى با شطرنج بنشيند براى خود در دوزخ جاتهيه مى كند ، و در زندگى آن جهان دچار حسرت مى گردد .

از همنشينى با قماربازانبپرهيزيد ، زيرا اهل آن مجلس محل خشم خدايند و هر ساعت در معرض غضبحقند ، اگر عذاب خدا نازل شود ، شما را هم خواهد گرفت(1) .

قمار بازان چون به قماربنشينند همه حواس آنان متوجه بردن مال و ثروت

1 ـ وسائل 6 /241 باب 103 .

طرف مقابل است ،و اين برنامه اكثراً از سر شب تا صبح يا از صبح تا شب به طول مى انجامدو پس از پايان كار قمار ، قماربازان با خستگى مفرط و اعصاب كوبيدهو فكر از كار افتاده مواجهند و مجبورند براى جبران اين همه رنجو خستگى به خواب روند و مدتها در بستر غفلت و خواب مرگ بمانندو نماز آنان ضايع گردد .

و چه بدبخت انسانىبا اتصال به اين عمل شيطانى دچار رجس روحى و پليدى نفس شود و از طرفديگر به خاطر ضايع شدن نمازش از بركات و عنايات الهى محروم گردد .

3 ـ بت پرستى

بت پرستىيعنى بريدن از حق و تعلق قلبى و عملى پيداكردن به اشياء يا احوال .

بت هائىكه معمولاً مورد پرستش قرار گرفته اند بر دو دسته اند :

1 ـ بيجان

2 ـ جاندار

جاندارهمانند طواغيت و ستمگران تاريخ كه خويش را بر جان و مال ملت هامالك مى دانستند ، و گروهى بدنبال اين رشته غرق در پيروى از آنانمى شدند ، البته كسى آنان را خالق نمى دانست ، بلكه از خالقدست برداشته و خود را مملوك آنان مى كرد ، و به هر چه آنانامر مى كردند اينان بدون چون و چرا از امر آن پليدان و ستمگرانپيروى مى كردند .

اينگونهبت هاى جاندار ، هميشه بوسيله پيروانشان به راه كثيف و تحميل ارادهخود بر مردم ادامه مى دادند ، و اگر در ميان ملت ها اينگونهپيروان و مطيعان و بقول قرآن بت پرستان را نداشتند ، هرگزحكومت و سلطه آنان پايه نداشت

و ادامه زندگى ننگينو شيطانى آنان برايشان ميسر نبود .

بت ،جاندار يا بى جانش بخودى خود قدرت ندارد ، فرعون يك نفر بود ،نمرود يك شخص بود ، معاويه و يزيد ، ابوسفيان و ابولهب هركدام يك نفر بودند ، آنچه باعث حكومت و سلطه و جنايت و خيانتآنان شد ، بت پرستى بت پرستان بود .

امام ششم (عليه السلام) به مردى كه از كارگزاران حزبكثيف اموى بود ، فرمودند ، شما پيروان بنى اميه باعث اين همه جنايت درميدان حيات مردم شديد ، ورنه بنى اميه قدرتى نداشتند و عده زيادىنبودند ! !

با توجه بهاين واقعيت ببينيد بت پرست چه گناه عظيمى را مرتكب مى شود و حمايتچه گناهان عجيب و غريبى در عالم مى شود . امروز شرق و غرب بهمثابه همان فرعون و نمرود و ابو سفيان و معاويه و يزيد هستنديعنى بت جاندار .

ما براىقدرتهاى ظالم جهان معنائى جز اين نمى توانيم داشته باشيم ، قرآن مجيداينان را ائمه كفر مى داند و امام كفر طاغوت و طاغوت صنم يا بت استو پيرو طاغوت و امام كفر بت پرست و كثيف ترين موجود روىزمين است ! !

بتبى جان همانند خورشيد ، ماه ، ستاره ، درخت ، پول ،رياست ، و از همه بدتر هواى نفس و غرائز و شهوات است .

آرى انسانوقتى دچار بت بيرونى يا درونى شود از حركت فكرى و روحى باز مانده و درتمام عبادات كه باعث سعادت دنيا و آخرت آدمى است به روى انسان بستهمى شود .

اينكه بههنگام گرفتار آمدن به پرستش بت هاى جاندار و بى جان ، يادرونى و بيرونى ، آدمى از همه فضائل مخصوصاً عبادت حق و بخصوص نمازباز مى ماند جاى ترديد نيست .

ولى درميان اينها ، بت هواى نفس از همه زيانبارتر و خسارت آورتر است ،

و دچار شدن به پرستشهواى نفس و شهوات و غرائز ، و زيانهاى اين پرستش ،مسئله اى است كه عميقاً در خور تحقيق است و كتابى جداگانهمى خواهد .

زيرا به طور قطع مى توانگفت منشأ پرستش بت هاى جاندار و بيجان درون خود انسان است .

آدمى اولهواپرست مى شود سپس فرعون پرست يا آمريكاپرست يا شوروى پرست ياشاه پرست يا پول پرست يا زن پرست ! !

اين قلبو روح است كه اگر با قواعد عالى الهى و معارف حقه و قرآن مجيدو بيانات پيامبران و ائمه و اولياء تزكيه نشود ، آدمى دچاربت پرستى مى گردد و اگر تصفيه شد و با تعاليم الهى زندهگردد ، آدمى را از اسارت بت هاى درون و برون حفظ كرده و بهاوج كمال مى رساند . اما با خواب رفتن دل و افسردگى جان ،وجود آدمى در تنگناى پرستش هاى غلط قرار خواهد گرفت ، و در اينصورت است كه از انسان نبايد توقع نيكى و شرف و فضيلت و انسانيتداشت ، چگونه مى توان پس از اسارت در بند بت پرستى در مدار عبادتو به خصوص نماز كه رمز حريت و آزادى است قرار گرفت ؟ !

خوش ترينحال انسان ، حال آزادى و حريت از بت هاى درونى و بيرونى استو اين حال بدست نمى آيد ، مگر با دنبال كردن خط با عظمت معرفت .

معرفت بهاينكه در دار وجود اصالت از خداست و بقيه موجودات چه غيبى و چه شهودىنمودى بيش نيستند ، و هيچ كدام لياقت آن را ندارند كه انسان آنان را اصلبداند چه رسد به اينكه دست وجود خويش را به پرستش سنگ و چوب يا يك ظالم ستمگريا حيوانى همانند گاو و گوساله آلوده و نجس كند ! !

معرفت بهاينكه در دار حقيقت فقط و فقط حق مطلب خداست و كل موجودات سايهو تجلى اسماء و صفات او هستند ، و حيثيتى جز علت و سببآنهم نه علت و سبب مستقل ، ندارند .

معرفت بهاينكه او اگر بخواهد وجود موجود اثر مى بخشد و اگر نخواهد از هيچ موجودىهيچ اثرى ظاهر نمى شود .

اگرتيغ عالم بجنبد زجاى *** نبرد رگى گر نخواهد خداى
بردكشتى آنجا كه خواهد خداى *** اگر جامه بر تن درد ناخداى

معرفت بهاينكه وجود مقدس حضرت او ، موجودات و بخصوص جنس انسان را در اين صفحهپهناور هستى ، سرخود و عبث رها نكرده ، بلكه حكمت بالغه او اقتضاكرده كه هر موجودى براى ظهور آثار وجوديش در چارچوب شرايط و مقررات خداوندىباشد .

و اينچهارچوب و شرايط در كنار حيات انسان عبارت از كتاب و نبوت و امامتو فقاهت است .

معرفت بهاينكه اين دنياى چند روزه بى اعتبار و كم ارزش پايان حيات نيست ،بلكه اين زندگى محدود اگر مطابق با روش انبياء و قواعد قرآن و سنتامامان و فقه فقيهان پايه گذارى شود مقدمه اى براى پديد آمدنسعادتى ابدى در جهان بعد است كه جهانى است جاويدانى و هميشگى .

معرفت بهاينكه عشق و محبت در قلب انسان بايد وقف حريم مقدس او باشد و بقيهمحبت ها سايه اى و ظلى از اين محبت باشد .

معرفت بهاينكه مقصود و محبوب و معبود و معشوق يكى است و بايد دلو جان و قلب و روح و نفس و عقل در گرو عشق و محبتاو باشد ، و  تمام حركات و اعمال انسان پرتو آن محبت و شعلهفروزان آن عشق باشد ، كه بدون اين عشق ، پيداكردن معناى حيات محال و آدمشدن و به انسانيت رسيدن و مقصد اصلى را پيدا كردن امرى صد در صد غيرممكن است .

جهانيك قطره از درياى عشق است *** فلك يك سبزه از صحراى عشق است
مقامعشق بس عالى فتادست *** اساسش از خلل خالى فتادست
زكارعشق بهتر پيشه اى نيست *** به از سوداى عشق انديشه اى نيست
اسيرعشق آزادى نخواهد *** گر از غم جان دهد شادى نخواهد
زيانو سود عالم سر بسر هيچ *** همين عشق است در عالم دگر هيچ
محبتگر چه شورانگيز باشد *** غم و دردش نشاط آميز باشد
بهارعشق را پژمردگى نيست *** شراب شوق را افسردگى نيست
دلاپروانه اى شمعى برافروز *** بداغ عشق او مى ساز و مى سوز
گداىعشق و شاه انجمن باش *** برو سلطان وقت خويشتن باش
چوعشق آمد مخور غم شاد بنشين *** زغم هاى جهان آزاد بنشين
خطابعاشقان دور از عتاب است *** نواى عارفان عين صواب است

4 ـ ريا

ريا علامتنفاق است ، و قرآن و روايات به شدت به رياكاران حمله آورده و آنان را از حريم انسانيت دور مى دانند .

كسى كهآلوده به ريا است بدون شك اگر بيننده اى نباشد ، به نمازبرنمى خيزد ، و چون نماز بخواند بقول قرآن ظاهرش با كسالتو باطنش محضر جلب توجه ديگران است .

آرى ريا همچون شراب و قمار و بت پرستى از موانع راه نماز است و به خواستخدا ، اين مسئله در ضمن ابواب آينده مصباح الشريعه كه يك فصلش مخصوص ريا استتوضيح بيشترى داده خواهد شد .

نماز يا مهم ترينتجارت پرسود

در مياناحكام با عظمت اسلام كمتر حكمى را مى توان يافت كه به اندازه حكم نماز در وضعدنيا و آخرت ، اعتقاد و عمل و اخلاق و روحيه انسان همانند

نماز اثر بگذارد .

يكنمازگزار واقعى ، از طريق اتصال به نماز به فضائل و محسنات بسيار زيادىآراسته مى گردد ، كه هر يك از آن فضائل و محسنات ، بابىو منبعى براى واقعيات ديگر هستند .

به آياتسوره مباركه معارج دقت كنيد :

( إِنَّالاِْنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَإِذَا مَسَّهُالْخَيْرُ مَنُوعاً * إِلاَّ الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْدَائِمُونَ * وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِوَالْمَـحْرُومِ * وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ * وَالَّذِينَ هُممِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ (1)) .

( وَالَّذِينَهُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْأَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَفَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْرَاعُونَ * وَالَّذِينَ هُم بِشَهَاداتِهِمْ قَائِمُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىصَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ * أُولئِكَ فِي جَنَّات مُكْرَمُونَ )(2) .

قبل ازتوضيح آيات چه نيكوست مقدمه كوتاهى را كه در ذيل اين آيات از مفسر بزرگ قرن ،فيلسوف عالى قدر ، حكيم صمدانى ، عارف عاشق حضرت علامه طباطبائىرسيده نقل شود :

اين آياتمباركات به حسب ظاهر مى خواهند اين مطلب را برسانند كه :

خلقتو آفرينش اوليه انسان هلوعيت است كه همان بى صبرى و بى ثباتىو شتاب زدگى و بى قرارى است .

كهلازمه اش در مواردى كه به او عنايتى شود و مالى به دست آورد و ياصاحب

1 ـ سوره معارج(70) : 19 ـ 27 .

2 ـ سوره معارج(70) : 29 ـ 35 .

قدرت و اعتبارى گرددمنوعيت است ، كه همه را براى خود برداشته و از اعطاء به ديگران امساكمىورزد .

و درمواردى كه شرى به او برسد و مصيبتى وارد گردد و يا مالى از دست بدهدجزوعيت است كه ناله و غوغا سر مى دهد و فريادش بلند مى گردد .

فقطنمازگزاران هستند كه از اين قاعده كليه و خلقت اوليه انسان استثناءشده اند .

كدامنمازگزاران ، آنان كه چنين و چنانند ، در نماز و زكات اهتمامدارند ، و از عذاب خدا در هراسند و به روز قيامت و باز پسينتصديق دارند و خود را از زنا و اعمال شنيعه حفظ مى كنندو امانت دار بوده و عهد خود را مراعات مى نمايند و برگواهى و شهادت استوار و قائم هستند .

در اينآيات تمام اعمال حسنه را يكايك شمرده است و چيزى را فروگذار نكرده است .

در آياتبعد بلافاصله مى فرمايد :

( فَمَالِالَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ * عَنِ الْيَـمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِعِزِينَ * أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئ مِنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَنَعِيم كَلاَّ )(1) .

اين كفارى كه اطراف تورا گرفته اند ، و از اين فضائل و اخلاق انسانى و اعمالروحى و حقيقى خبر ندارند چه مى گويند ؟ و چهمى خواهند ؟

آيا اينان چنينمى پندارند كه بدون نمازى كه داراى چنين آثار و خصائصى بوده باشد ،مى توانند به مقام انسانيت رسيده و داخل در بهشت نعيم گردند ؟ نهچنين نيست ، آنان هرگز به چنين مقامى راه نخواهند يافت .

در اينآيات مصلين از قاعده خلقت اوليه انسان كه هلوعيت است و لازمه آن

1 ـ سوره معارج(70) : 36 ـ 39 .

منوعيت و جزوعيت استاستثنا شده اند بنابراين در ذات انسان عنوان صلاة كه داراى چنين آثارى است بهنحو سرشت و فطرت نهاده شده و بايد به مقام بروز و ظهور رسدو حس خفته الهيه بيدار گردد .

و بنابراينمراد از خلقت انسان به حالت هلوعيت ، خلقت يكى از حالات و مقامات انساناست نه حاق سرشت اصلى انسان ، و آيه بيان آفرينش حالات عادىو عمومى انسان را مى نمايد نه اصل نفس ناطقه و روح قدسى را .

به نظرعلامه بزرگوار ، عنوان صلاة به نحو سرشت در وجود تمام انسانها نهاده شده و اينانسان است كه بايد اين قوه الهيه را به فعليت برساند ، تا به آن آثارى كه ازتبع صلاة است برسد ، و اگر انسان اين راه را طى نكند ، با دست خودشتيشه به ريشه خودش زده ، و خويش را از سعادت دنيا و آخرت محرومكرده است .

اما آثارىكه در آيات سوره مباركه معارج به عنوان آثار نماز ذكر شده است عبارت است از :

1 ـ دوامدر نماز

2 ـ انفاقمال در راه خدا به محروم

3 ـ تصديقبه روز جزا

4 ـ ترس ازعذاب قيامت

5 ـ حفظشهوت جنسى از محرمات

6 ـ رعايتامانت

7 ـ وفاىبه عهد

8 ـ قائمبه گواهى و شهادت بر اساس عدل

9 ـ محافظتبر آداب ظاهريه و باطنيه نماز

در اينآثار نه گانه دقت كنيد ، ببينيد هر يك از اين آثار و حسنات مايهحسنات

ديگر است و در حقيقتببينيد يك نماز واقعى انسان را چگونه تصفيه و تزكيه مى كند ،و او را با حسنات الهيه همراه كرده و از اين طريق چه بهره هائى دردنيا و آخرت نصيب انسان مى نمايد ، اينك ترجمه آن آيات :

بدرستى كهانسان بى صبر و ثبات و بى تحمل و حريص آفريده شدهاست ، زمانى كه به او بدى و شرى اصابت كند ، سخت جزع كردهو فرياد برمى آورد ، و زمانى كه به او خوبى و خيرى برسدبه شدت منع كننده و بازدارنده آن خير از ديگران است .

مگرنمازگزاران ، آنان كه به طور پيوسته بر نماز دوام دارند ، و آنانكه در اموال خود حقى براى فقير و سائل و فقير محروم معين مى كنندو آنان كه به روز پاداش تصديق دارند ، و آنان كه از عذابپروردگارشان در بيم و ترسند ، چون كسى از عذاب پروردگار در امان نيست .

و آنانكه شهوت جنسى خود را از آميزش با ديگران محفوظ و مصون نگاهمى دارند ، مگر براى جفت هاشان يا براى كنيزى كه مالك هستند ،كه در اين صورت به خاطر آميزش با آنان مورد ملامت قرار نمى گيرند ،و كسانى كه با شهوت جنسى غير از اين معامله كنند حقا از متجاوزانهستند .

و آنانكه رعايت حق امانت و عهد را مى نمايند و آنان كه به شهادت هاىخود استوار و قائم هستند و آنان كه بر نمازهاى خود محافظت دارند ،اين گروه هستند كه در بهشت منعم و مكرم بوده و با اعزاز و اكرامسكونت دارند .

قرآن مجيدعقيده دارد ، در بسيارى از مشكلات « اخلاقى ، اجتماعى ،خانوادگى ، طبيعى ، مادى ، معنوى » مى توان از نماز كمكگرفت ، آرى عملاً ثابت شده كه نماز يارى دهنده انسان براى رفع و دفعو حل بسيارى از مشكلات است .

( وَاسْتَعِينُوْابِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَىالْخَاشِعِينَ )(1) .

از خداوند مهربان بوسيلهصبر و نماز در برخورد با مشكلات و حوادث مدد جوئيد و نماز بر دوشمردم بس گران است مگر آنان كه دل خاشع دارند .

پرتوى ازقرآن توضيح مختصرى نسبت به اين آيه دارد كه تا اندازه اى گرچه خيلى مختصر استولى از رخسار الهى آيه پرده مى گشايد .

يارى جستنو كمك خواستن در برابر قدرت ، وصف و هجوم دشمن است .

گرچه درظاهر اين آيات ميدان جنگ و جهادى محسوس نيست ، ولى در خلال معانىو اشارت آن ميدان جنگ هراس انگيزى مشهود است ، كه جنگ هاىبيرونى شراره و ظهور اين جنگ هاى درونى است ، و پيروزىو شكست آن هم اثر پيروزى و شكست در همان جنگ هاى نفسانى است .كارزارى كه ميان عقيده و ايمان و هواهاى نفسانى و عصبيت هاو علاقه به مقام و برترى درگير است ، آن عقيده و ايمانى كهبيشتر محصول وراثت و تقليد است نه اثر برهان و درك درست .

اين عواملنفسانى در برابر چنين ايمان و عقيده اى سنگرهاى محكم وصف مجهزى دارندو تا آنجا ميدان را به حكم و حكومت ايمان مى دهند و دستوراتآن را مى پذيرند ، كه سنگرهاى هواها و شهوات به جاى خود باشد .

در آياتقبل از اين آيه ، تذكر نعمت ، وفاى به عهد خداوند ، تنها ترس ازاو ، حق را چنان كه هست آشكار كردن ، اقامه نماز ، ايتاءزكات ، ركوع يا راكعين ، عمل به آنچه خود مى داند و به ديگرانمى گويد ، از خود غافل نشدن ، همه نمونه هاى حكومت كامل ايمانبر نفوس است .

آمالو هواهاى نفسانى متضاد همى خواهد تا مراكز نفسانى اين امور را بيشتر

1 ـ سوره بقره(2) : 45 .

به دست گيرد ، تا هواهانعمت ها را از ياد ببرد ، و آرزوها عهدها را سستو بى پايه گرداند ، و سنگر اراده را شكست دهد و دل را پراز ترس و هراس براى دنيا كند .

شرطو علت پيروزى در ميدانهاى جنگ بيرونى و پيروزى در اين جنگ داخلى نفسانىاست ، سلاح و سپاه وسيله محدودى است كه ضامن فتح نهائى نيست .

براى اينكهايمان فطرى ، يا ميراثى و تقليدى بر اين عوامل نفسانى حاكم و نافذگردد ، بايد به صبر و صلاة امداد گردد .

پس اين صبرنه به معناى تسليم شدن و ناله سر ندادن است ، چنان كه عامه مردممى پندارند ، نه چشم پوشى و ناديده گرفتن پيش آمدهااست ، صبر قدرت اراده ايمانى و تسلط آن است بر هيجانهاو انفعال هاى نفسانى كه منشأ آن آمال و آرزوها و تأثرات بيروناز نفس مى باشد .

هر چه هدفو چشم انداز ذهن بالاتر باشد قدرت و مقاومت در برابر عوامل نفسانىبيشتر مى گردد ، چنان كه هر اندازه مقصد رهروان دورتر باشد دشواريهاىراه آسان تر مى گردد .

صلاة ،گشودن چشم عقل ، تجديد عهد و استمداد از مبدء است ، اين صلاتى كهقدرت صبر بيفزايد و عوامل نفسانى و هيجانها را محكوم سازد بسى دشوارو سنگين است .

اين سنگينىبر كسانى است كه چشم انداز ذهنشان بسى محدود است و دنياو نمايش هاى آن آنان را چنان گرفته كه مغرورو خودباخته اند ، و استعداد باطنى شان از حركتافتاده ، آنها كه چنين نيستند و داراى خشوعند صبر و صلاة بر آنهاآسان و سبك است .

در كتابشريف كافى از امام صادق (عليه السلام) آمده : هنگامى كه موضوع وحشتناكى

على (عليه السلام) را به وحشتمى انداخت ، مشغول نماز مى شد . سپس اين آيه را تلاوتمى كرد :

( وَاسْتَعِينُوْابِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ )(1) .

دانشمندبزرگ شيخ الرئيس ابو على سينا مى گويد :

هر زمانبرايم مشكلى علمى پيش مى آمد و از حل آن عاجز مى ماندم به مسجد شهررفته و دو ركعت نماز بجاى مى آوردم ، سپس از خداوند مى خواستممرا به وسيله نور آن نماز يارى دهد تا گره از مشكلم باز كنم ، پس از اداى آندو ركعت ، راه حل مشكل برايم آسان مى گشت و به آنچه مى خواستممى رسيدم .

مشكل قحطى را با نمازگشود

شهر قم درگير و دار جنگ دوم از قحطى و خشكسالى ناله داشت ، زمين ها خشكبود ، باغات در شرف انهدام قرار داشت ، مردم دچار مضيقه و سختىبودند ، عوامل مادى از حل مشكل به عجز نشسته بودند ، تنها راهى كه براىنزول باران وجود داشت ، يكى از دستورات بسيار مهم اسلامى بود و آن همنماز باران .

كمتر كسىبخود جرأت مى داد به اين مهم اقدام كند ، كسى را مى خواست كه قلبشبه نور يقين منور و جانش در اتصال با عالم ملكوت باشد .

آن كس كهبه خويش با كمال اطمينان جرئت قدم نهادن در اين ميدان را داد ، مرجع بزرگ آنزمان مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد محمد تقى خوانسارى بود ، مردى كهبارها براى دفع استعمارگران ، غرق در اسلحه به ميدان جهاد رفته بود ،و براى احقاق حق مسلمين پافشارى داشت .

1 ـ سوره بقره(2) : 45 .

جمعيتزيادى با چشم گريان و دلى بريان و سر و پاى برهنه به رهبرىو پيشوائى آن مرد الهى به سوى خاك فرج قم حركت كردند .

زمانى استكه متفقين در شهر قم قوا دارند ، و از نزديك ناظر اوضاعند . ارتشكفر تصور ديگر اشت و حزب حق مقصدى ديگر ، قواى كفر پس از خبر شدن ازحقيقت حال ، سخت در تعجب شد ، مگر ممكن است جمعيتى به سرپرستى يك مردىعالم با انجام عملياتى چند از آسمان باران به زمين بياورد ؟ ! !

پس ازانجام مراسم باران در سه روز ، اشك آسمن بر زمين هم چون سيل باريدنگرفت ، به عنوان خبرى مهم در همه جا پخش شد ، من خودم چند نفر از آنهائىكه در آن نماز شركت داشتند ديده ام و از زبان آنان داستان راشنيده ام ، بر سنگ مزار او در مسجد بالاى سر حرم حضرت معصومه اين واقعهرا ثبت كرده اند ، تا همه بدانند كه نماز اين دستور بسيار مهم الهى قدرتحل بسيارى از مشكلات را دارد ، چه اگر نداشت خداى متعال امرنمى فرمود :

( وَاسْتَعِينُوْابِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ )(1) .

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation