بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب شان نزول آیات قرآن کریم, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 - شان نزول آيات قرآن
     003 - شان نزول آيات قرآن
     004 - شان نزول آيات قرآن
     005 - شان نزول آيات قرآن
     006 - شان نزول آيات قرآن
     007 - شان نزول آيات قرآن
     008 - شان نزول آيات قرآن
     009 - شان نزول آيات قرآن
     010 - شان نزول آيات قرآن
     011 - شان نزول آيات قرآن
     012 - شان نزول آيات قرآن
     013 - شان نزول آيات قرآن
     014 - شان نزول آيات قرآن
     015 - شان نزول آيات قرآن
     016 - شان نزول آيات قرآن
     017 - شان نزول آيات قرآن
     018 - شان نزول آيات قرآن
     019 - شان نزول آيات قرآن
     020 - شان نزول آيات قرآن
     021 - شان نزول آيات قرآن
     022 - شان نزول آيات قرآن
     023 - شان نزول آيات قرآن
     024 - شان نزول آيات قرآن
     025 - شان نزول آيات قرآن
     FEHREST - شان نزول آيات قرآن کريم
 

 

 
 

 

 

داده اند، يعنى چهل روز تمام، تنها آب نوشيده اند! و مطلقاً غذائى نخورده اند! و همين امر باعث درمان بسيارى از بيمارى هاى آنها شده، حتى يكى از اطباى معروف غير مسلمان به نام «الكسى سوفورين» كتابى در زمينه آثار درمانى مهم چنين امساكى، با ذكر برنامه دقيق آن نوشته است.(1)

حتى اگر تعجب نكنيد بعضى از همكاران در تفسير نمونه، اين امساك را تا 22 روز عملاً انجام داده اند.

5 ـ بعضى ديگر، براى اين كه به سادگى از كنار اين فضيلت بگذرند، از طريق ديگرى وارد شده اند، مثلاً «آلوسى» مى گويد: اگر بگوئيم اين سوره درباره على(عليه السلام)و فاطمه(عليها السلام) نازل نشده، چيزى از قدر آنها نمى كاهد; زيرا داخل بودن آنها در عنوان «ابرار» مطلب آشكارى است كه هر كس مى داند، سپس، به بيان بعضى از فضائل آنها پرداخته، مى گويد: انسان چه درباره اين دو بزرگوار مى تواند بگويد: جز اين كه على(عليه السلام) مولاى مؤمنان و وصى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و فاطمه(عليها السلام) پاره تن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و جزء وجود محمّدى(صلى الله عليه وآله) و حسنين(عليهما السلام)روح و ريحان، و آقايان جوانان بهشتند، اما مفهوم اين سخن ترك ديگران نيست، بلكه هر كس غير اين راه را بپويد گمراه است.(2)

ولى ما مى گوئيم: اگر بنا شود فضيلتى را با اين شهرت ناديده بگيريم، بقيه فضائل نيز تدريجاً به چنين سرنوشتى دچار مى شوند، و روزى فرا خواهد رسيد كه بعضى، اصل فضيلت على و بانوى اسلام و حسنين(عليهم السلام) را نيز انكار كنند!

قابل توجه اين كه: در بعضى از روايات از خود على(عليه السلام) نقل شده كه در موارد متعدد، به نزول اين آيات در مورد خود و فرزندانش در مقابل مخالفان استدلال كرده است.(3)

اين نكته نيز قابل توجه است كه: «اسير» معمولاً در «مدينه» وجود داشت، و در


1. اين كتاب به نام كتاب «روزه روش نوين براى درمان بيمارى ها» به فارسى ترجمه و نشر شده است.

2. «روح المعانى»، ج 29، ص158.

3. «احتجاج طبرسى» و «خصال صدوق» (طبق نقل «الميزان»، ج 20، ص224).

[ 481 ]

«مكّه» به حكم آن كه هنوز غزوات اسلامى شروع نشده بود كمتر اسير ديده مى شد، و اين گواه ديگرى بر مدنى بودن اين سوره است.

آخرين نكته اى را كه در اينجا لازم به ياد آورى مى دانيم اين است كه: به گفته جمعى از دانشمندان اسلامى از جمله «آلوسى» مفسر معروف اهل سنت، بسيارى از نعمت هاى بهشتى در اين سوره بر شمرده شده است ولى از «حور العين» كه غالباً در قرآن مجيد در عداد نعمت هاى بهشتى آمده، مطلقاً سخنى مطرح نيست، ممكن است اين امر به خاطر نزول اين سوره درباره فاطمه زهرا(عليها السلام) و همسر و فرزندانش باشد، كه به احترام بانوى اسلام(عليها السلام)ذكرى از «حور» به ميان نيامده!(1)

گر چه بحث ما در زمينه اين شأن نزول طولانى شد، ولى در برابر اشكال تراشى هاى بهانه جويان، چاره اى جز اين نبود.

* * *

 


1. «روح المعانى»، ج 29، ص158.

[ 482 ]

سوره عبس   

عَبَسَ وَ تَوَلّى

أَنْ جاءَهُ الاَْعْمى

وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكّى

أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى

أَمّا مَنِ اسْتَغْنى

فَأَنْتَ لَهُ تَصَدّى

وَ ما عَلَيْكَ أَلاّ يَزَّكّى

وَ أَمّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى

وَ هُوَ يَخْشى

فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهّى

چهره در هم كشيد و روى بر تافت.

از اين كه نابينائى به سراغ او آمد!

تو چه مى دانى شايد او تقوا پيشه كند.

يا متذكر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد!

اما آن كس كه توانگر است.

به او روى مى آورى.

در حالى كه اگر پاك نگردد چيزى بر تو نيست.

و ما كسى كه به سراغ تو مى آيد و كوشش مى كند.

و از خدا ترسان است.

تو از او غافل مى شوى!

 

شأن نزول:

چرا با ديدن يك مرد نابينا چهره در هم مى كشى؟!

اين آيات، اجمالاً نشان مى دهد: خداوند كسى را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اين كه: فرد يا افراد غنى و ثروتمندى را بر نابيناى حق طلبى مقدم داشته

[ 483 ]

است، اما اين شخص مورد عتاب كيست؟ در آن اختلاف نظر است:

مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است كه:

عده اى از سران قريش مانند «عتبة بن ربيعه»، «ابوجهل»، «عباس بن عبد المطلب»، و جمعى ديگر، خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بودند، و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود، و اميد داشت اين سخنان در دل آنها مؤثر شود (و مسلماً اگر اين گونه افراد اسلام را مى پذيرفتند، گروه ديگرى را به اسلام مى كشاندند و هم كارشكنى هاى آنها از ميان مى رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود) در اين ميان «عبداللّه بن ام مكتوم» كه مرد نابينا و ظاهراً فقيرى بود وارد مجلس شد، و از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) تقاضا كرد آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد، و پيوسته سخن خود را تكرار مى كرد و آرام نمى گرفت; زيرا دقيقاً متوجه نبود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با چه كسانى مشغول صحبت است.

او آن قدر كلام پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را قطع كرد كه حضرت(صلى الله عليه وآله)ناراحت شد، و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: اين سران عرب پيش خود مى گويند: پيروان محمّد(صلى الله عليه وآله) نابينايان و بردگانند، و لذا از «عبداللّه» روى برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.

در اين هنگام، آيات فوق نازل شد (و در اين باره پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مورد عتاب قرار داد) رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بعد از اين ماجرا «عبداللّه» را پيوسته گرامى مى داشت، و هنگامى كه او را مى ديد مى فرمود: مَرْحَباً بِمَنْ عاتَبَنِى فِيْهِ رَبِّى: «مرحبا به كسى كه پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد» و سپس به او مى فرمود: «آيا حاجتى دارى آن را انجام دهم»؟

و پيامبر(صلى الله عليه وآله) دو بار او را در غزوات اسلامى در «مدينه» جانشين خويش قرار داد.(1)


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 17، ص76 ; «جامع البيان»، ج 30، ص65;   ر
«قرطبى»، ج 19، ص211 .

[ 484 ]

شأن نزول دومى كه براى آيات فوق نقل شده، اين است: اين آيات، درباره مردى از «بنى اميه» نازل شده كه نزد پيامبر نشسته بود، در همان حال «عبداللّه بن ام مكتوم» وارد شد، هنگامى كه چشمش به «عبداللّه» افتاد خود را جمع كرد، مثل اين كه مى ترسيد آلوده شود، قيافه در هم كشيده و صورت خود را برگردانيد، خداوند در آيات فوق عمل او را نقل كرده، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است، اين شأن نزول در حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل شده است.(1)

محقق بزرگ شيعه مرحوم «سيد مرتضى» اين شأن نزول را پذيرفته است.

البته، در آيه، چيزى كه صريحاً دلالت كند منظور شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله)است، وجود ندارد، تنها چيزى كه مى تواند قرينه اى بر اين معنى باشد، خطاب هائى است كه از آيات 8 تا 10 اين سوره آمده كه مى گويد: «كسى كه پيوسته (براى شنيدن آيات خدا) به سرعت سراغ تو مى آيد، و از خدا مى ترسد، تو از او غافل مى شوى»!

اين چيزى است كه بهتر از هر كس در مورد پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى تواند صادق باشد.

ولى، به گفته مرحوم «سيد مرتضى» قرائنى نيز در اين آيات وجود دارد كه نشان مى دهد: منظور شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيست از جمله:

«عبوس بودن» از صفات پيامبران مخصوصاً پيغمبر اسلام نيست، او حتى نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن مى گفت، چه رسد به مؤمنان حقيقت جو.

ديگر پرداختن به اغنيا و غافل شدن از فقراى حق طلب، با اخلاق آن حضرت كه در آيه 4 سوره «قلم» به آن اشاره شده: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظِيم: «تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى» هرگز نمى سازد، (به خصوص اين كه معروف است سوره «قلم» قبل از سوره «عبس» نازل شده است).(2)

ولى، به فرض كه شأن نزول اوّل واقعيت داشته باشد، اين مطلب در حد ترك


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 17، ص77 .

2. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث.

[ 485 ]

اولائى بيش نيست: و كارى كه منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمى شود.

زيرا «اوّلاً» پيامبر(صلى الله عليه وآله) هدفى جز نفوذ در سران قريش، و گسترش دعوت اسلام از اين طريق، و درهم شكستن مقاومت آنها، نداشت.

«ثانياً» چهره در هم كشيدن در برابر يك مرد نابينا مشكلى ايجاد نمى كند; چرا كه او نمى بيند، به علاوه «عبداللّه بن ام مكتوم» نيز رعايت آداب مجلس را نكرده بود; زيرا هنگامى كه مى شنود پيامبر(صلى الله عليه وآله) با گروهى مشغول صحبت است نبايد سخن او را قطع كند.

ولى، از آنجا كه خداوند اهميت فوق العاده اى به محبت و ملاطفت كردن با مؤمنان مستضعف حقيقت طلب مى دهد، همين مقدار بى اعتنائى را در برابر اين مرد مؤمن براى پيامبرش نمى پسندد، و او را مورد عتاب قرار مى دهد، اينها همه از يك سو.

از سوى ديگر، اگر به اين آيات، از زاويه حقانيت و عظمت پيامبر (صلى الله عليه وآله)نگاه كنيم، مى بينيم در سر حدّ يك معجزه است; چرا كه رهبر بزرگ اسلام در كتاب آسمانى خود آن چنان مسئوليت براى خود ذكر مى كند كه حتى كوچك ترين ترك اولى، يعنى بى اعتنائى مختصرى نسبت به يك مرد نابيناى حق طلب، را مورد عتاب خداوند مى بيند، اين دليل زنده اى است بر اين كه اين كتاب آسمانى از سوى خدا است و او پيامبر صادق است، مسلماً اگر اين كتاب از سوى خداوند نبود، چنين محتوائى نداشت.

و عجب تر اين كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق روايتى كه در بالا آورديم، هر وقت «عبداللّه بن ام مكتوم» را مى ديد، به ياد اين ماجرا مى افتاد و او را بسيار احترام مى كرد.

و از سوى سوم، اين آيات مى تواند بيانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستكبران باشد، كه چگونه مرد فقير نابيناى مؤمنى را بر آن همه اغنيا، و سران قدرتمند مشرك عرب مقدم مى شمرد، اين به خوبى نشان مى دهد: اسلام

[ 486 ]

حامى مستضعفان و دشمن مستكبران است.

در پايان، اين سخن را بار ديگر تكرار مى كنيم: مشهور در ميان مفسران گر چه شأن نزول اوّل است، ولى بايد اعتراف كرد كه: در خود آيه چيزى كه صريحاً دليل بر اين معنى باشد كه منظور پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، وجود ندارد و شأن نزول دوم از جهاتى ترجيح دارد.

* * *

سوره مطفّفين   

 

[ 487 ]

وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ

الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النّاسِ يَسْتَوْفُونَ

وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ

أَ لايَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ

لِيَوْم عَظِيم

يَوْمَ يَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ

واى بر كم فروشان!

آنان كه وقتى براى خود پيمانه مى كنند، حق خود را به طور كامل مى گيرند.

اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مى گذارند.

آيا آنها گمان نمى كنند كه برانگيخته مى شوند.

در روزى بزرگ؟!

روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند.

 

شأن نزول:

واى بر كم فروشان!

«ابن عباس» مى گويد: هنگامى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) وارد «مدينه» شد بسيارى از مردم سخت آلوده كم فروشى بودند، خداوند اين آيات را نازل كرد و آنها پذيرفتند: و بعد از آن كم فروشى را ترك كردند.(1)

در حديث ديگرى آمده است: بسيارى از اهل «مدينه» تاجر بودند و در كار خود كم فروشى مى كردند، و بسيارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، اين آيات نازل شد، و پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنها را براى اهل «مدينه» تلاوت فرمود، سپس افزود: خَمْسٌ بِخَمْس: «پنج چيز در برابر پنج چيز است»!

عرض كردند: اى رسول خدا: كدام پنج در مقابل كدام پنج است؟!


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 66، ص116 ; «قرطبى»، ج 19، ص250 .

[ 488 ]

فرمود:

ما نَقضَ قَوْمٌ الْعَهْدَ إِلاّ سَلَّطَ اللّهُ عَلَيْهِمْ عَدُوَّهُمْ! وَ ما حَكَمُوا بِغَيْرِ ما أَنْزَلَ اللّهُ إِلاّ فَشا فِيْهِمُ الْفَقْرُ! وَ ما ظَهَرَتْ فِيْهِمُ الْفاحِشَةُ إِلاّ فَشا فِيْهِمُ الْمَوْتُ! وَ لا طَفَّفُوا الْكَيْلَ إِلاّ مُنِعُوا النَّباتَ وَ أُخِذُوا بِالسِّنِيْنَ! وَ لا مَنَعُوا الزَّكاتَ إِلاّ حُبِسَ عَنْهُمُ الْمَطَرُ!:

«هيچ قومى عهدشكنى نكردند، مگر اين كه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت.

هيچ جمعيتى به غير حكم الهى حكم نكردند، مگر اين كه فقر در ميان آنها زياد شد.

در ميان هيچ ملتى فحشاء ظاهر نشد، مگر اين كه مرگ و مير در ميان آنها فراوان گشت!

هيچ گروهى كم فروشى نكردند، مگر اين كه زراعت آنها از بين رفت و قحطى آنها را فرو گرفت!

و هيچ قومى زكات را منع نكردند، مگر اين كه باران از آنها قطع شد»!(1)

مرحوم «طبرسى» نيز در «مجمع البيان» در شأن نزول اين آيات نقل كرده است: مردى در «مدينه» بود به نام «ابو جهينه» كه دو پيمانه كوچك و بزرگ داشت، به هنگام خريدن از پيمانه بزرگ استفاده مى كرد و به هنگام فروش از پيمانه كوچك (اين سوره نازل شد و به او و امثالش هشدار داد).(2)

* * *

 

إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ

وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ


1. «تفسير كبير فخر رازى»، ج 31، ص88 ـ همين مضمون را «ابوالفتوح رازى» و «مراغى» در تفسيرشان آورده اند; «بحار الانوار»، ج 70، ص370; «قرطبى»، ج 19، ص253 .

2. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 66، ص116 ; «قرطبى»، ج 19، ص250 .

[ 489 ]

وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ

وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ

وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظِينَ

فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفّارِ يَضْحَكُونَ

عَلَى الاَْرائِكِ يَنْظُرُونَ

هَلْ ثُوِّبَ الْكُفّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ

بدكاران (در دنيا) پيوسته به مؤمنان مى خنديدند.

و هنگامى كه از كنارشان مى گذشتند آنان را با اشاره مسخره مى كردند.

و چون به سوى خانواده خود باز مى گشتند مسرور و خندان بودند.

و هنگامى كه آنها را مى ديدند مى گفتند: «اينها گمراهانند»!

در حالى كه هرگز مأمور مراقبت و متكفل آنان (مؤمنان) نبودند.

ولى امروز مؤمنان به كفار مى خندند.

در حالى كه بر تخت هاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها)مى نگرند!

آيا (با اين حال) كافران پاداش اعمال خود را گرفتند؟!

 

شأن نزول:

فردا نوبت ما است

مفسران براى اين آيات، دو شأن نزول نقل كرده اند:

نخست اين كه: روزى على(عليه السلام) و جمعى از مؤمنان از كنار جمعى از كفار «مكّه» گذشتند، آنها به على(عليه السلام)و مؤمنان خنديدند و استهزاء كردند، آيات فوق نازل شد و سرنوشت اين گروه كافر استهزاء كننده را در قيامت روشن ساخت.

«حاكم ابوالقاسم حسكانى» در «شواهد التنزيل» از «ابن عباس» چنين نقل مى كند: «منظور از «إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا» منافقان قريش و منظور از «الَّذِينَ آمَنُوا» على بن ابيطالب(عليه السلام) و ياران او است».(1)


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث ـ نزول اين آيات درباره على(عليه السلام) و مشركان «مكّه» در بسيارى از كتب تفسير مانند: «قرطبى»، ج 19، ص268 ، «روح المعانى»، «كشاف»، «تفسير كبير فخر رازى» و غير آن آمده است.

«شواهد التنزيل» حاكم حسكانى، ج 2، ص427 (مجمع احياء الثقافة الاسلامية التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامى).

[ 490 ]

ديگر اين كه: آيات فوق درباره افرادى همچون «عمّار»، «صُهَيب»، «خبّاب»، «بلال»، و ساير فقراى مؤمنين كه مورد استهزاء مشركان قريش همچون «ابوجهل»، «وليد بن مغيره»، و «عاص بن وائل»، واقع مى شدند، نازل شده.(1)

جمع ميان اين دو شأن نزول نيز كاملاً ممكن است.

* * *

سوره فجر   

 


1. «روح المعانى»، ج 3، ص76; «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث.

[ 491 ]

يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ

ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً

فَادْخُلِي فِي عِبادِي

وَ ادْخُلِي جَنَّتِي

تو اى روح آرام يافته!

به سوى پروردگارت بازگرد در حالى هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.

پس در سلك بندگانم در آى.

و در بهشتم وارد شو!

 

شأن نزول:

اى روح آرام و مطمئن!

در بعضى از تفاسير آمده است: اين آيات در مورد «حمزه سيد الشهداء» نازل شده، ولى با توجه به اين كه اين سوره «مكّى» است، اين در حقيقت نوعى تطبيق است نه شأن نزول، همان گونه كه درباره «امام حسين»(عليه السلام) نيز در آغاز سوره خوانديم.(1)

جالب اين كه: در روايتى كه «كافى» از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده مى خوانيم: «يكى از يارانش پرسيد: آيا ممكن است مؤمن از قبض روحش ناراضى باشد؟!

فرمود: نه به خدا سوگند، هنگامى كه فرشته مرگ براى قبض روحش مى آيد، اظهار ناراحتى مى كند، فرشته مرگ مى گويد: اى ولى خدا ناراحت نباش! سوگند به آن كس كه محمّد(صلى الله عليه وآله) را مبعوث كرده، من بر تو از پدر مهربان ترم، درست چشم هايت را بگشا و ببين، او نگاه مى كند، رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، امير مؤمنان(عليه السلام)، فاطمه(عليها السلام) و حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) و امامان از ذريه او(عليهم السلام) را مى بيند، فرشته به او


1. «تفسير ابن كثير»، ج 4، ص545 ; «تفسير جلالين»، ص820، پاورقى; «لباب النقول» سيوطى، ص210.

[ 492 ]

مى گويد: نگاه كن اين رسول خدا و امير مؤمنان و فاطمه و حسن و حسين و امامان(عليهم السلام) دوستان تواند.

او چشمانش را باز مى كند و نگاه مى كند، ناگهان گوينده اى از سوى پروردگار بزرگ ندا مى دهد: يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ: «اى كسى كه به محمّد و خاندانش اطمينان داشتى»! به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى كه تو، به ولايت آنها راضى هستى، و او با ثوابش از تو خشنود است، داخل در ميان بندگانم يعنى محمّد و اهل بيتش(عليهم السلام)شو، در بهشتم وارد شو، در اين هنگام چيزى براى انسان محبوب تر از آن نيست كه هر چه زودتر روحش از تن جدا شود و به اين منادى بپيوندد»!(1)

* * *

سوره ليل   

 


1. «كافى»، ج 3، ص127، ح 2، باب «ان المؤمن لايكره على قبض روحه».

[ 493 ]

وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى

وَ النَّهارِ إِذا تَجَلّى

وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الاُْنْثى

إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتّى

فَأَمّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى

وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى

فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى

وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى

وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى

فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى

وَ ما يُغْنى عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدّى

قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند.

و به روز هنگامى كه تجلى كند.

و به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد.

كه سعى و تلاش شما مختلف است:

اما آن كس كه انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد.

و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند.

ما او را در مسير آسانى قرار مى دهيم!

اما كسى كه بخل ورزد و بى نيازى طلبد.

و پاداش نيك را انكار كند.

به زودى او را در مسير دشوارى قرار مى دهيم.

و در آن هنگام كه سقوط مى كند، اموالش به حال او سودى نخواهد داشت!

 

شأن نزول:

بخيل را بنگريد!

مفسران براى كلّ اين سوره، شأن نزولى از «ابن عباس» نقل كرده اند كه ما مطابق

[ 494 ]

آنچه مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» آورده است، مى آوريم:

«مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود، صاحب نخل، هنگامى كه بالاى درخت مى رفت تا خرماها را بچيند، گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مى افتاد، و كودكانش آنها را برمى داشتند، آن مرد از نخل فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت (آن قدر بخيل و سنگدل بود كه) اگر خرما را در دهان يكى از آنها مى ديد، انگشتش را در داخل دهان او مى كرد تا خرما را بيرون آورد!. مرد فقير به پيامبر(صلى الله عليه وآله) شكايت آورد، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم. سپس، صاحب نخل را ملاقات كرده، فرمود: اين درختى كه شاخه هايش بالاى خانه فلان كس آمده است، به من مى دهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد؟ مرد گفت: من درختان نخل بسيارى دارم، و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست (و حاضر به چنين معامله اى نيستم).

كسى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين سخن را شنيد، عرض كرد: اى رسول خدا! اگر من بروم و اين درخت را از آن مرد خريدارى و واگذار كنم، شما همان چيزى را كه به او مى داديد به من عطا خواهى كرد؟ فرمود: آرى.

آن مرد رفته، صاحب نخل را ديد، با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت:

آيا مى دانى محمّد(صلى الله عليه وآله) حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين، به من بدهد (و من نپذيرفتم) و گفتم: من از خرماى اين بسيار لذت مى برم و نخل فراوان دارم و هيچ كدام خرمايش به اين خوبى نيست؟

خريدار گفت: آيا مى خواهى آن را بفروشى يا نه؟

گفت: نمى فروشم، مگر آن كه مبلغى را كه گمان نمى كنم كسى بدهد، به من بدهى!

گفت: چه مبلغ؟ گفت: چهل نخل.

خريدار تعجب كرده، گفت: عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه

[ 495 ]

مى كنى، چهل نخل؟!

سپس، بعد از كمى سكوت گفت: بسيار خوب، چهل نخل به تو مى دهم.

فروشنده (طمعكار) گفت: اگر راست مى گوئى، چند نفر را به عنوان شهود بطلب!

اتفاقاً گروهى از آنجا مى گذشتند، آنها را صدا زد، و بر اين معامله شاهد گرفت.

آن گاه، خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده، عرض كرد: اى رسول خدا! نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان) مى كنم!

رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت: اين نخل از آن تو و فرزندان تو است.

اينجا بود كه سوره «و الليل» نازل شد (و گفتنى ها را درباره بخيلان و سخاوتمندان گفت).

در بعضى از روايات آمده: نام شخص خريدار «ابو الدّحداح» بود.(1)

* * *


1. «مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث; «بحار الانوار»، ج 22، ص60 ; «درّ المنثور»، ج 6، ص357 .

[ 496 ]

 

[ 497 ]

 

فصل چهاردهم

سوره ضحى

 

[ 499 ]

وَ الضُّحى

وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى

ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى

وَ لَلاْخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الاُْولى

وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى

قسم به روز (هنگامى كه آفتاب بر آيد).

و به شب هنگامى كه آرام گيرد.

كه خداوند تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده!

و مسلماً آخرت براى تو از دنيا بهتر است.

و به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى!

 

شأن نزول:

خدا تو را به خود وانگذاشته

درباره شأن نزول اين سوره، روايات زيادى نقل شده كه از همه روشن تر روايت زير است:

«ابن عباس» مى گويد: پانزده روز گذشت، و وحى بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل نشد، مشركان گفتند: پروردگار محمّد، او را رها كرده، و دشمن داشته، اگر راست مى گويد كه مأموريت او از سوى خدا است، بايد وحى به طور مرتب بر او نازل شود، در اينجا سوره فوق نازل گشت (و به سخنان آنها پاسخ گفت).

قابل توجه اين كه: طبق حديثى، وقتى اين سوره نازل شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به «جبرئيل» فرمود: دير كردى، سخت به تو مشتاق بودم.

«جبرئيل» گفت: وَ أَنَا كُنْتُ أَشَدُّ اِلَيْكَ شَوْقاً: «من به تو مشتاق تر بودم، ولى من بنده اى مأمورم، و جز به فرمان پروردگار، نازل نمى شوم»!

در حديث ديگرى آمده است: جماعتى از يهود خدمت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)رسيدند، و از داستان «ذى القرنين» و «اصحاب كهف» و آفرينش «روح» سؤال كردند،

[ 500 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation