بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب یکصد و هشتاد پرسش, آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     001 -
     002 -
     003 -
     004 -
     005 -
     006 -
     007 -
     008 -
     009 -
     010 -
     011 -
     012 -
     013 -
     014 -
     015 -
     016 -
     017 -
     018 -
     019 -
     020 -
     021 -
     022 -
     023 -
     024 -
     025 -
     026 -
     027 -
     028 -
     029 -
     030 -
     031 -
     032 -
     033 -
     FEHREST - يکصد و هشتاد پرسش و پاسخ - فهرست
 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

103 ـ فلسفه تيمّم چيست؟

بسيارى مى پرسند دست زدن به روى خاك و به پيشانى و پشت دستها كشيدن چه فايده اى مى تواند داشته باشد؟ به خصوص اينكه مى دانيم بسيارى از خاكها آلوده اند و ناقل ميكربها.

 

در پاسخ اين گونه ايرادها بايد به دو نكته توجه داشت:

الف ـ فايده اخلاقى ـ تيمم يكى از عبادات است، و روح عبادت به معنى واقعى كلمه در آن منعكس مى باشد، زيرا انسان پيشانى خود را كه شريفترين عضو بدن او است با دستى كه بر خاك زده، لمس مى كند تا فروتنى و تواضع خود را در پيشگاه او آشكار سازد، يعنى پيشانى من و همچنين دستهاى من در برابر تو تا آخرين حد، خاضع و متواضعند، و به دنبال اين كار متوجه نماز و يا ساير عباداتى كه مشروط به وضو و غسل است مى شود، و به اين ترتيب در پرورش روح تواضع و عبوديت و شكرگزارى در بندگان اثر مى گذارد.

ب ـ فايده بهداشتى ـ امروز ثابت شده كه خاك به خاطر داشتن باكتريهاى فراوان مى تواند آلودگيها را از بين ببرد، اين باكتريها كه كار آنها تجزيه كردن مواد آلى و از بين بردن انواع عفونتها است معمولا در سطح زمين و اعماق كم كه از هوا و نور آفتاب بهتر مى توانند استفاده كنند فراوانند، به همين دليل هنگامى كه لاشه هاى حيوانات و يابدن انسان پس از مردن زير خاك دفن شود و همچنين مواد آلوده گوناگونى كه روى زمينها مى باشد، در مدت نسبتاً كوتاهى تجزيه شده و براثر حمله باكتريها كانون عفونت از هم متلاشى مى گردد، مسلّم است اگر اين خاصيت در خاك

[ 401 ]

نبود كره زمين در مدت كوتاهى مبدل به يك كانون عفونت مى شد، اصولاً خاك خاصيتى شبيه مواد «آنتى بيوتيك» دارد و تأثير آن در كشتن ميكربها فوق العاده زياد است.

بنابراين خاك پاك نه تنها آلوده نيست بلكه از بين برنده آلودگيها است و مى تواند از اين نظر تاحدودى جانشين آب شود، با اين تفاوت كه آب حلاّل است، يعنى ميكربها را حل كرده و با خود مى برد، ولى خاك ميكرب كش است.

اما بايد توجه داشت كه خاك تيمم كاملا پاك باشد همانطور كه قرآن در تعبير جالب خود مى گويد: «طيّباً».

قابل توجه اينكه تعبير به «صعيد» كه از ماده «صعود» گرفته شده اشاره به اين است كه بهتر است خاكهاى سطح زمين براى اين كار انتخاب شود، همان خاكهائى كه در معرض تابش آفتاب و مملو از هوا و باكتريهاى ميكرب كش است، اگر چنين خاكى طيب و پاكيزه نيز بود، تيمم با آن اثرات فوق را دارد بدون اينكه كمترين زيانى داشته باشد(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 3/400

[ 402 ]

 

 

 

 

 

104 ـ طريقه شستن دستها و مسح سر و پا در وضو چگونه است؟

در آيه 6 سوره مائدة به آنچه باعث پاكيزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظه اى از احكام وضو و غسل و تيمم كه موجب صفاى روح است، تشريح گرديده، نخست خطاب به افراد با ايمان كرده، احكام وضو را به اين ترتيب بيان مى كند:

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه براى نماز بپا خاستيد صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئيد و قسمتى از سر و همچنين پا را تا مفصل (يا برآمدگى پشت پا) مسح كنيد».

(يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق و امسحوا برؤسكم و ارجلكم الى الكعبين).

در اين آيه حدّ دست كه بايد در وضو شسته شود، «تا آرنج، ذكر شده زيرا مرافق جمع «مرفق» به معنى «آرنج» است، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئيد ممكن است به ذهن چنين برسد كه دستها را تا مچ بشوئيد، زيرا غالباً اين مقدار شسته مى شود، براى رفع اين توهم مى فرمايد، تا آرنج بشوئيد (الى المرافق).

و با اين توضيح روشن مى شود. كلمه «الى» در آيه فوق تنها براى بيان حدّ شستن است نه كيفيت شستن، كه بعضى توهم كرده اند و چنين پنداشته اند كه آيه مى گويد: بايد دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئيد (آنچنانكه در ميان جمعى از اهل تسنن رائج است).

توضيح اينكه اين درست به آن مى ماند كه انسان به كارگرى سفارش مى كند ديوار اطاق را از كف تا يك متر، رنگ كند، بديهى است منظور اين نيست كه ديوار از پائين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ شود نه بيشتر و نه كمتر.

[ 403 ]

بنابراين فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود در آيه ذكر شده، و اما كيفيت آن در سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه بوسيله اهلبيت به ما رسيده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سرانگشتان.

كلمه «بـ» كه در «برؤوسكم» مى باشد طبق صريح بعضى از روايات و تصريح بعضى از اهل لغت به معنى «تبعيض» مى باشد، يعنى «قسمتى» از سر را مسح كنيد كه در روايات ما محل آن به يكچهارم پيش سر، محدود شده و بايد قسمتى از اين يكچهارم هرچند كم باشد با دست مسح كرد ـ بنابراين آنچه در ميان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است كه تمام سر و حتى گوشها را مسح مى كنند، با مفهوم آيه سازگار نمى باشد.

قرار گرفتن «ارجلكم» در كنار «رؤوسكم» گواه بر اين است كه پاها نيز بايد مسح شود نه اينكه آن را بشويند (و اگر ملاحظه مى كنيم «ارجلكم» بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است كه عطف بر محل «برؤوسكم» است نه عطف بر «وجوهكم»)(1).(2)

 


1 ـ شك نيست كه در ميان «وجوهكم» و «ارجلكم» فاصله نسبتاً بسيار است و لذا عطف بر آن بعيد به نظر مى رسد به علاوه جمع كثيرى از قراء نيز «ارجلكم» را با كسره خوانده اند.

2 ـ تفسير نمونه 4/285

[ 404 ]

 

 

 

 

 

105 ـ توجّه به قبله در نماز چه لزومى دارد؟

در سوره بقره آيه 115 مى خوانيم «ولله المشرق و المغرب فاينما تولّوا فثّمَّ وجه الله» مشرق و مغرب از آن خدا است و به هر طرف رو كنيد خدا آنجا است با توجّه به آيه شريفه اين سؤال مطرح مى شود كه اگر به هر سو رو كنيم خدا آنجاست، پس چه لزومى دارد كه به طرف قبله رو كنيم؟

 

توجّه به قبله هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينى نيست، بلكه از آنجا كه انسان يك وجود مادى است و بالاخره بايد به سوئى نماز بخواند، دستور داده شده است كه همه به يكسو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمين پيدا شود، و از هرج و مرج و پراكندگى جلوگيرى به عمل آيد فكر كنيد اگر هركسى به سوئى نماز مى خواند و صفوف متفرق تشكيل مى دادند چقدر زننده و ناجور بود؟

ضمناً سمتى كه به عنوان قبله تعيين شده (سمت كعبه) نقطه اى است مقدس كه از قديمى ترين پايگاههاى توحيد است و توجه به آن بيدار كننده خاطرات توحيدى مى باشد.(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 1/415

[ 405 ]

 

 

 

 

 

106 ـ اسرار تغيير قبله چه بود؟

 

تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه براى همه سؤال انگيز بود، آنها كه گمان مى كردند هر حكمى بايد ثابت باشد مى گفتند اگر مى بايست ما به سوى كعبه نماز بخوانيم چرا از همان روز اول نگفتند؟ و اگر بيت المقدس مقدم بود كه قبله انبياء پيشين محسوب مى شد چرا تغيير يافت؟.

دشمنان نيز ميدان وسيعى براى سمپاشى يافتند، شايد مى گفتند: او در آغاز متوجه قبله پيامبران گذشته شد، اما پس از پيروزيهايش نژاد پرستى بر او غلبه نمود و آن را به قبله قوم خود تبديل كرد! يا مى گفتند: او براى جلب توجه يهود و مسيحيان، نخست بيت المقدس را پذيرفت، هنگامى كه مؤثر نيفتاد آن را تبديل به «كعبه» كرد.

بديهى است اين وسوسه ها آن هم در جامعه اى كه هنوز نور علم و ايمان زوايايش را روشن نساخته بود، و رسوبات دوران شرك و بت پرستى هنوز در آن وجود داشت، چه نگرانى و اضطرابى ايجاد مى كند.

لذا قرآن صريحاً در آيه 143 سوره بقره مى گويد: اين يك آزمايش بزرگ براى مشخص شدن موضع مؤمنان و مشركان بود.

بعيد نيست يكى از علل مهم تغيير قبله مسأله زير باشد:

از آنجا كه خانه خدا در آن زمان كانون بتهاى مشركان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتاً به سوى بيت المقدس نماز بخوانند و به اين ترتيب صفوف خود را از مشركان جدا كنند.

[ 406 ]

اما هنگامى كه به مدينه هجرت كردند و تشكيل حكومت و ملتى دادند و صفوف آنها از ديگران كاملا مشخص شد، ديگر ادامه اين وضع ضرورت نداشت در اين هنگام به سوى كعبه قديمى ترين مركز توحيد و پرسابقه ترين كانون انبياء بازگشتند.

بديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنها كه خانه كعبه را سرمايه معنوى نژاد خود مى دانستند مشكل بود، وهم بازگشت به سوى كعبه بعد از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست.

مسلمانان به اين وسيله در بوته آزمايش قرار گرفتند، تا آنچه از آثار شرك در وجودشان است در اين كوره داغ بسوزد، و پيوندهاى خود را از گذشته شرك آلودشان ببرند و روح تسليم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پيدا گردد.

اصولا همانگونه كه گفتيم خدا مكان و محلى ندارد، قبله رمزى است براى وحدت صفوف و احياى خاطره هاى توحيدى، و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بتهاى تعصب و لجاجت وخود خواهى است.(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 1/485

[ 407 ]

 

 

 

 

 

107 ـ فلسفه نماز چيست؟

 

آيه 45 سوره عنكبوت به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى گويد: «نماز انسان را از زشتيها و منكرات بازمى دارد» (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء والمنكر).

طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى اندازد داراى اثر باز دارندگى از فحشاء و منكر است.

انسانى كه به نماز مى ايستد، تكبير مى گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شمرد، به ياد نعمتهاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گويد، او را به رحمانيت و رحيميت مى ستايد، به ياد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى كند، از او يارى مى جويد صراط مستقيم از او مى طلبد، و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد (مضمون سوره حمد).

بدون شك در قلب و روح چنين انسانى جنبشى به سوى حق و حركتى به سوى پاكى و جهشى به سوى تقوا پيدا مى شود.

براى خدا «ركوع» مى كند، و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد، غرق در عظمت او مى شود و خودخواهى ها و خود برتربينى ها را فراموش مى كند.

شهادت به يگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دهد.

بر پيامبرش درود مى فرستد و دست به درگاه خداى برمى دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد (تشهد و سلام).

همه اين امور موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند، موجى كه سد نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود.

[ 408 ]

اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار مى گردد، هنگامى كه صبح از خواب برمى خيزد در ياد او غرق مى شود.

در وسط روز هنگامى كه غرق زندگى مادى شده ناگهان صداى تكبير مؤذن را مى شنود، برنامه خود را قطع كرده، به در گاه او مى شتابد، و حتى در پايان روز و آغاز شب پيش از آنكه به بستر استراحت رود با او راز و نياز مى كند و دل را مركز انوار او مى سازد.

از اين گذشته به هنگامى كه آماده مقدمات نماز مى شود خود را شستشو مى دهد پاك مى كند، حرام و غصب را از خود دور مى سازد و به بارگاه دوست مى رود همه اين امور تأثير بازدارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد.

منتها هر نمازى به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منكر مى كند، گاه نهى كلّى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.

ممكن نيست كسى نماز بخواند و هيچگونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هرچند نمازگزار آلوده به گناه باشد، البته اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند از اين هم آلوده تر بودند.

روشنتر بگوئيم: نهى از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است.

در حديث از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: كه جوانى از انصار نماز را با پيامبر(صلى الله عليه وآله)ادا مى كرد اما با اين حال آلوده گناهان زشتى بود اين ماجرا را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرضه داشتند فرمود: ان صلاته تنهاه يوماً: «سرانجام نمازش روزى او را از اين اعمال پاك مى كند».(1)

4 ـ اين اثر نماز به قدرى اهميت دارد كه در بعضى از روايات اسلامى به عنوان معيار سنجش نماز مقبول و غير مقبول از آن ياد شده، چنانكه امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل؟ فلينظر: هل منعت صلوته


1 ـ مجمع البيان ذيل آيه 45 سوره عنكبوت

[ 409 ]

عن الفحشاء و المنكر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه!: «كسى كه دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهى شده يانه؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتيها و منكرات بازداشته يانه؟ به همان مقدار كه بازداشته نمازش قبول است»!(1).

در دنباله آيه اضافه مى فرمايد «ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است»

 

(ولذكر الله اكبر).

ظاهر جمله فوق اين است كه بيان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد، يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى از فحشاء و منكر نيز مهم تر است آن است كه انسان را به ياد خدا مى اندازد كه ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منكر نيز همين «ذكرالله» مى باشد، در واقع برترى آن به خاطر آن است كه علت و ريشه محسوب مى شود.

اصولا ياد خدا، مايه حيات قلوب و آرامش دلها است، و هيچ چيز به پايه آن نمى رسد: الابذكر الله تطمئن القلوب: «آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان دلها است» (سوره رعد آيه 28).

اصولا روح همه عبادات ـ چه نماز و چه غير آن ـ ذكر خدا است، اقوال نماز، افعال نماز، مقدمات نماز، تعقيبات نماز، همه و همه در واقع، ياد خدا را در دل انسان زنده مى كند.

قابل توجه اينكه در آيه 14 سوره طه اشاره به اين فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى گويد: اقم الصلوة لذكرى: «نماز را برپادار تا به ياد من باشى».

در حديثى از «معاذبن جبل» چنين آمده است: «هيچ يك از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى برتر از ذكر الله نيست، از او پرسيدند حتى جهاد در راه خدا؟ گفت: آرى زيرا خداوند مى فرمايد: ولذكر الله اكبر».

 

تأثير نماز در تربيت فرد و جامعه

گرچه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بركسى مخفى باشد، ولى دقّت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد:


1 ـ مجمع البيان ذيل آيه 45 سوره عنكبوت

[ 410 ]

1 ـ روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است، همان «ذكرالله» است كه در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است.

البته ذكرى كه مقدمه فكر، و فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد، چنانكه در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه در تفسير جمله ولذكر الله اكبر فرمود: ذكرالله عند ما احل و حرم «ياد خدا كردن به هنگام انجام حلال و حرام» (يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد)(1).

2 ـ نماز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى كند، لذا در حديثى مى خوانيم: پيامبر(صلى الله عليه وآله) از ياران خود سؤال كرد: «اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزى از آلودگى و كثافت در بدن او مى ماند؟».

در پاسخ عرض كردند: نه، فرمود: «نماز درست همانند اين آب جارى است، هر زمانى كه انسان نمازى مى خواند گناهانى كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مى رود»(2).

و به اين ترتيب جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، با مرهم نماز التيام مى يابد و زنگارهائى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود.

3 ـ نماز سدّى در برابر گناهان آينده است، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند، و نهال تقوى را در دل پرورش مى دهد، و مى دانيم «ايمان» و «تقوى» نيرومندترين سد در برابر گناه است، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منكر بيان شده است، و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم: افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند: غم مخوريد، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد.


1 ـ بحار الانوار جلد 82 صفحه 200.

2 ـ وسائل الشيعه جلد 3 صفحه 7 (باب 2 از ابواب اعداد الفرائض حديث 3).

[ 411 ]

4 ـ نماز، غفلت زدا است، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زود گذر گردند، اما نماز به حكم اينكه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتباً به انسان اخطار مى كند، هشدار مى دهد، هدف آفرينش او را خاطر نشان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قويّا به او بيدار باش گويد.

5 ـ نماز خود بينى و كبر را در هم مى شكند، چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد، خود را ذره كوچكى در برابر عظمت او مى بيند، بلكه صفرى در برابر بى نهايت.

پرده هاى غرور و خودخواهى را كنار مى زند، تكبر و برترى جوئى را درهم مى كوبد.

به همين دليل على(عليه السلام) در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند مى فرمايد: فرض الله الايمان تطهيراً من الشرك و الصلوة تنزيهاً عن الكبر...: «خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر»(1).

6 ـ نماز وسيله پرورش، فضائل اخلاق و تكامل معنوى انسان است، چرا كه انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار عالم طبيعت بيرون مى برد، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند، و با فرشتگان همصدا و همراز مى سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او گفتگو برمى خيزد.

تكرار اين عمل در شبانه روز آنهم با تكيه روى صفات خدا، رحمانيت و رحيميت و عظمت او مخصوصاً با كمك گرفتن از سوره هاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيها است اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد.


1 ـ نهج البلاغه كلمات قصار 252.

[ 412 ]

لذا در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود: الصلوة قربان كل تقى: «نماز وسيله تقرب هر پرهيز كارى به خدا است»(1).

7 ـ نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى دهد ـ چرا كه نماز روح اخلاص را زنده مى كند، زيرا نماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه، تكرار اين مجموعه در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقويت مى كند.

لذا در حديث معروفى مى خوانيم كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: الله الله فى الصلوة فانها عمود دينكم: «خدا را خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شما است»(2).

مى دانيم هنگامى كه عمود خيمه درهم بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از دست خواهد داد.

در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: اول ما يحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله، و ان ردت رد عليه سائر عمله: «نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول مى شود، و اگر مردود شد سائر اعمال نيز مردود مى شود»!

شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحيح انجام گردد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى سائر اعمال است در او زنده مى شود، وگرنه بقيه اعمال او مشوب و آلوده مى گردد و از درجه اعتبار ساقط مى شود.


1 ـ نهج البلاغه كلمات قصار جمله 136.

2 ـ نهج البلاغه نامه ها (وصيت) 47.

[ 413 ]

8 ـ نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت، دعوت به پاكسازى زندگى مى كند، چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشى كه بر آن نماز مى خواند، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند، محلى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هرگونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، كم فروشى، رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعايت حقوق ديگران.

9 ـ نماز علاوه بر شرائط صحت، شرائط قبول، يا به تعبير ديگر شرائط كمال دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤثر ديگر براى ترك بسيارى از گناهان است.

در كتب فقهى و منابع حديث، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مسأله شرب خمر است كه در روايات آمده: لاتقبل صلوة شارب الخمر اربعين يوماً الا ان يتوب: «نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اينكه توبه كند»(1).

و در روايات متعددى مى خوانيم: از جمله كسانى كه نماز آنها قبول نخواهد شد پيشواى ستمگر است»(2).

و در بعضى از روايات ديگر تصريح شده است كه نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد، و همچنين روايات ديگرى كه مى گويد: خوردن غذاى حرام يا عجب و خودبينى از موانع قبول نماز است، پيدا است كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حد سازنده است؟

10 ـ نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى كند، چرا كه دقيقاً بايد در اوقات معينى انجام گيرد كه تأخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز است همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملاً آسان مى سازد.


1 ـ بحار ج 84 ص 317 و 320.

2 ـ بحار ج 84 ص 318.

[ 414 ]

همه اينها فوائدى است كه در نماز، قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ويژگى جماعت را بر آن بيفزائيم ـ كه روح نماز همان جماعت است ـ بركات بى شمار ديگرى دارد كه اينجا جاى شرح آن نيست، بعلاوه كم و بيش همه از آن آگاهيم.

گفتار خود را در زمينه فلسفه و اسرار نماز با حديث جامعى كه از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) نقل شده پايان مى دهيم:

امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنين فرمود:

علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيت پروردگار است، و مبارزه با شرك و بت پرستى، و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته، و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار.

و نيز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دين و دنيا گردد.

علاوه بر اينكه مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مى گردد، سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد.

و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند(1).(2)


1 ـ وسائل الشيعه ج 3 ص 4.

2 ـ تفسير نمونه 16/284

[ 415 ]

 

 

 

 

 

108 ـ چرا بايد نماز را در اوقات معيّنى بخوانيم؟

بعضى مى گويند ما منكر فلسفه و اهميت نماز و اثرات تربيتى آن نيستيم اما چه لزومى دارد كه در اوقات معينى انجام شود آيا بهتر نيست كه مردم آزاد گذارده شوند و هركس به هنگام فرصت و آمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد.

 

تجربه نشان داده كه اگر مسائل تربيتى تحت انضباط و شرائط معين قرار نگيرد عده اى آن را به دست فراموشى مى سپارند، و اساس آن به كلى متزلزل مى گردد، اين گونه مسائل حتماً بايد در اوقات معين و تحت انضباط دقيق قرار گيرد تا هيچكس عذر و بهانه اى براى ترك كردن آن نداشته باشد به خصوص اينكه انجام اين عبادات در وقت معين مخصوصاً به صورت دسته جمعى داراى شكوه و تأثير و عظمت خاصى است كه قابل انكار نمى باشد و در حقيقت يك كلاس بزرگ انسان سازى تشكيل مى دهد.(1)

 


1 ـ تفسير نمونه 4/105

[ 416 ]

[ 417 ]

[ 418 ]

 

 

 

 

 

109 ـ فلسفه روزه چيست؟

 

روزه ابعاد گوناگونى دارد، و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى گذارد، كه از همه مهمتر «بعد اخلاقى» و فلسفه تربيتى آن است.

از فوائد مهم روزه اين است كه روح انسان را «تلطيف»، و اراده انسان را «قوى»، و غرائز او را «تعديل» مى كند.

روزه دار بايد در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنين لذت جنسى چشم بپوشد، و عملاً ثابت كند كه او همچون حيوان دربند اصطبل و علف نيست، او مى تواند زمام نفس سركش را به دست گيرد، و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.

در حقيقت بزرگترين فلسفه روزه همين اثر روحانى و معنوى آن است، انسانى كه انواع غذاها و نوشابه ها در اختيار دارد و هرلحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود، همانند درختانى است كه در پناه ديوارهاى باغ بر لب نهرها مى رويند، اين درختان ناز پرورده، بسيار كم مقاومت و كم دوامند، اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود پژمرده مى شوند، و مى خشكند.

اما درختانى كه از لابلاى صخره ها در دل كوهها و بيابانها مى رويند و نوازشگر شاخه هايشان از همان طفوليت، طوفانهاى سخت، و آفتاب سوزان، و سرماى زمستان است، و با انواع محروميتها دست به گريبانند، محكم و بادوام و پراستقامت و سخت كوش و سخت جانند!.

[ 419 ]

روزه نيز با روح و جان انسان همين عمل را انجام مى دهد و با محدوديتهاى موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد، و چون غرائز سركش را كنترل مى كند بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد.

خلاصه روزه انسان را از عالم حيوانيت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد، جمله لعلكم تتقون (باشد كه پرهيزگار شويد) در آيه 183 سوره بقره در بيان فلسفه وجوب روزه اشاره به همه اين حقايق است.

و نيز حديث معروف الصوم جنة من النار: «روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ» اشاره به همين موضوع است(1).

در حديث ديگرى از على (عليه السلام) مى خوانيم كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرسيدند: چه كنيم كه شيطان از ما دور شود؟ فرمود: «روزه روى شيطان را سياه مى كند، و انفاق در راه خدا پشت او را مى شكند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى كند، و استغفار رگ قلب او را مى برد»!(2)

در نهج البلاغه به هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) فلسفه عبادات را بيان مى كند به روزه كه مى رسد چنين مى فرمايد: والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق: «خداوند روزه را از اين جهت تشريع فرموده كه روح اخلاص در مردم پرورش يابد»!(3).

و نيز در حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: ان للجنة باباً يدعى الريان لايدخل فيها الا الصائمون: «بهشت درى دارد به نام «ريان» (سيراب شده) كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند.

مرحوم صدوق در «معانى الاخبار» در شرح اين حديث مى نويسد انتخاب اين نام براى اين در بهشت به خاطر آن است كه بيشترين زحمت روزه دار از ناحيه عطش است، هنگامى كه روزه داران از اين در وارد مى شوند چنان سيراب مى گردند كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهند شد(4)


1 ـ بحار الانوار جلد 96 صفحه 256.

2 ـ بحار الانوار جلد 96 صفحه 255.

3 ـ نهج البلاغه كلمات قصار شماره 252.

4 ـ بحار الانوار جلد 96 صفحه 252.

[ 420 ]

 

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation