میكنند ، [ به اينكه رابطه را برقرار كنم ] آنها میبرند ، من پيوند كنممكافات من اين باشد كه آنها اين رابطه را میبرند من در مقابل وصل كنم ،آنها فصل میكنند ، من وصل كنم « و اخالف من اغتابنی الی حسن الذكر »مخالفت كنم با آن كسانی كه از من غيبت میكنند ، پشت سر من از منبدگويی میكنند ، و مخالفتم با غيبت كن های خودم اين باشد كه پشت سرآنها هميشه نيكی آنان را بگويم . « و ان اشكر الحسنه و اغضی عن السيه »نيكيهای مردم را سپاسگزار باشم و از بديهای آنها چشم بپوشم اين چه آرزويیاست برای انسان ؟ حالا اعم از اينكه ما خودمان اهل اين آرزوها باشيم يانباشيم ، اهل اين عملها باشيم يا نباشيم ، آيا اينها يك امور قابلستايش در حد اعلی هست يا نه ؟ آيا اين امور ارزش دارد يا ارزش ندارد؟ گرانبها است يا گرانبها نيست ؟ ارزشش چه نوع ارزشی است ؟ آياانسانی كه اينگونه است ، در نظر ما يك قهرمان هست يا نيست ؟ قهرماناست اين قهرمانی يعنی چه ؟ راز اين قهرمانی در كجاست ؟ اين است معنیسؤالی كه هی طرح میكنيم تا بعد جوابش را بدهيم : راز اخلاقی بودن اينكارها ، اين فكرها ، اين نيتها ، اين ميلها ، اين اراده ها در كجاست ؟ سخن خواجه عبدالله انصاری تعبيری دارد خواجه عبدالله انصاری كه حالا شايد از خودش تعريف كرده بههر حال او مردم عارف وارسته ای بوده میگويد : " بدی را بدی كردن سگساریاست " يك كسی به آدم بدی میكند ، انسان در مقابل بدی او بدی میكند اين، سگ رفتاری است چون اگر سگی سگ ديگری |