بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب حکومت جهانی مهدی, آیت الله ناصر مکارم شیرازى ( )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST - فهرست مطالب
     h01 -
     h02 -
     h03 -
     h04 -
     h05 -
     h06 -
     h07 -
     h08 -
     h09 -
     h10 -
     h11 -
     h12 -
     h13 -
 

 

 
 

 

 

   در اينجا ما دو هدف پيدا مى كنيم:

   هدف اصلى كه آب دادن درختان ميوه و بوته هاى گل است.

   و هدف تبعى كه آبيارى علف هرزه هاى بى مصرف مى باشد.

   بدون شك هدف تبعى نمى تواند انگيزه عمل گردد، و يا حكيمانه بودن آن را توجيه كند; مهم همان هدف اصلى است كه جنبه منطقى دارد!

   حال اگر فرض كنيم بيشتر درختان باغ خشك شوند و جز يك درخت باقى نماند، امّا درختى كه به تنهايى گلها و ميوه هايى را كه از هزاران درخت انتظار داريم به ما مى دهد بدون ترديد براى آبيارى همان يك درخت هم كه باشد برنامه آبيارى و باغبانى را ادامه خواهيم داد; گو اينكه علف هرزه هاى زيادى نيز از آن بهره گيرند، و اگر يك روز آن درخت نيز بخشكد آنجاست كه دست از آبيارى باغ مى كشيم هرچند علف هرزه ها بميرند.

* * *

[ 236 ]

   جهان آفرينش بمانند همان باغ پر طراوت است و انسانها درختان و بوته هاى اين باغند.

   آنها كه در مسير تكاملند درختان و شاخه هاى پر برند.

   و آنها كه به پستى گرائيده و منحرف و آلوده اند علف هرزه هاى اين باغند.

   مسلّماً اين آفتاب درخشان، اين مولكولهاى حياتبخش هوا، اينهمه بركات زمين و آسمان، براى آن آفريده نشده است كه مشتى فاسد و هرزه به جان يكديگر بيفتند و به خوردن يكديگر مشغول شوند و جز ظلم و ستم و جهل و فساد محصولى براى اجتماع آنها نباشد; نه! هرگز هدف آفرينش نمى تواند اينها باشد!

   اين جهان و تمام مواهب آن ـ از ديدگاه يك فرد خداپرست كه با مفاهيمى چون علم و حكمت خدا آشناست ـ براى صالحان و پاكان آفريده شده است; همانگونه كه سرانجام نيز بطور كامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در اختيار آنان قرار خواهد گرفت. (ان الارض يرثها عبادى الصالحون).

   باغبان آفرينش (جهان پهناور هستى) به خاطر همين گروه فيض و مواهب خود را همچنان ادامه مى دهد; هر چند علف هرزه ها نيز به عنوان يك هدف تبعى سيراب گردند و بهره مند شوند; ولى بى شك هدف اصلى آنها نيستند.

   و اگر فرضاً روزى فرا رسد كه آخرين نسل گروه صالحان از روى زمين برچيده شوند، آن روز دليلى بر ادامه جريان اين مواهب وجود

[ 237 ]

نخواهد داشت.

   آن روز آرامش زمين به هم مى خورد، و آسمان بركات خود را قطع مى نمايد، و زمين از دادن بهره به انسانها مضايقه خواهد كرد!

   پيامبر يا امام، سمبل گروه صالحان و نمونه بارز انسان كامل است; يعنى، همان گروهى كه هدف اصلى آفرينش را تشكيل مى دهند و به همين دليل وجود او به تنهايى يا در رأس گروه صالحان، توجيه كننده هدف آفرينش و مايه نزول هر خير و بركت و ريزش باران فيض و رحمت خدا است; اعم از اين كه در ميان مردم آشكارا زندگى كند يا مخفى و ناشناس بماند.

   درست است كه افراد صالح ديگر نيز هر كدام هدفى هستند براى آفرينش، و يا به تعبير ديگر، بخشى از آن هدف بزرگ، ولى نمونه كامل اين هدف همين انسانهاى نمونه و مردان آسمانى مى باشند، هر چند سهم دگران نيز محفوظ است.

   و از اينجا روشن مى شود، آنچه در پاره اى از عبارات به اين مضمون وارد شده كه:

   «بيمنه رزق الورى و بوجوده تثبت الارض والسّماء; از بركت وجود او (يعنى حجّت و نماينده الهى) مردم روزى مى برند، و به خاطر هستى او آسمان و زمين برپاست!» يك موضوع «اغراق آميز» و «دور از منطق» و يا «شرك آلود» نمى باشد; همچنين، عبارتى كه به عنوان يك حديث قدسى خطاب به پيامبر از طرف خداوند در كتب مشهور نقل شده: «لولاك لما خلقت الافلاك; اگر تو نبودى آسمانها را نمى آفريديم» بيان يك واقعيّت

[ 238 ]

است نه مبالغه! گوئى، منتها او شاهكار هدف آفرينش است و صالحان ديگر هر كدام بخشى از اين هدف بزرگ را تشكيل مى دهند.

* * *

   از مجموع آنچه در اين فصل تحت پنج عنوان گفته شد، چنين نتيجه مى گيريم:

   آنها كه دور نشسته اند و وجود امام را در عصر غيبت يك وجود شخصى و بدون بازده اجتماعى دانسته اند و به عقيده شيعه در اين زمينه تاخت و تاز كرده اند كه وجود چنين امامى چه نفعى در مقام رهبرى و امامت خلق مى تواند داشته باشد، آنچنان كه آنها گفته اند نيست، و آثار وجودى او در اين حال نيز فراوان است.

 

[ 239 ]

 

 

 

 

 

 

راه پيروزى

 

 

آن مصلح بزرگ

 

 

[ 240 ]

 

 

[ 241 ]

راه پيروزى آن مصلح بزرگ

 

 

 

 

 

 

آيا او با شمشير قيام مى كند

 

   مى دانيم شرط مهمّ پيروزى بر دشمن برترى نيروهاست; اين نيروها تنها شامل نيروهاى نظامى نمى شود; بلكه برترى از نظر قدرت روحى و ايمان به هدف، و استحكام پايه هاى اقتصادى و اجتماعى، همه در اين برترى شكل مى گيرند و نقش اساسى دارند.

   و اگر جامعه اى شكست خورده و در زنجير اسارت باقيمانده، دليلى جز غفلت از تلاش و كوشش در زمينه فراهم ساختن اين عوامل پيروزى و يا اشتباه در محاسبه نيروها ندارد.

* * *

   با در نظر گرفتن اصل اساسى بالا، پرسشهايى پيرامون قيام مصلح بزرگ جهانى پيش مى آيد:

   1ـ براى تحقّق يافتن عدالت جهانى و پيروزى ارتش طرفداران حقّ و عدالت بر يغما گران و زور گويان و خود كامگان و جبّاران، آيا رهبر اين نهضت بزرگ از سلاحهاى سنّتى اعصار پيشين استفاده مى كند (از

[ 242 ]

اسلحه سرد)، در اين صورت چگونه مى تواند اين روش پيكار را به ديگران بقبولاند، و چنين سلاحى در برابر سلاحهاى پيشرفته و وحشتناك عصر ما كه به حكم يك بازيچه كوچك است، چگونه مى تواند ضامن پيروزى گردد؟

   يا با سلاحى مدرنتر از آنچه امروز در اختيار پيشرفته ترين كشورهاى صنعتى است دست به مبارزه مى زند؟

   اين سلاح چگونه و به چه وسيله در اختيار او و طرفدارانش قرار خواهد گرفت؟

   2ـ از اين گذشته، در روايات اسلامى مى خوانيم.

   «او با شمشير قيام مى كند» و اين تعبير نشان مى دهد كه احتمال اوّل يعنى بهره گيرى از سلاحهاى سنّتى به حقيقت نزديكتر است و با اين حال اشكال گذشته باز مى گردد كه:

   چگونه مى توان سلاحهاى مدرن را بكلّى از كار انداخت و به عصر سلاح سرد بازگشت؟

   آيا دنياى امروز در يك جنگ اتمى ـ آنچنان كه بعضى از دانشمندان پيش بينى كرده اند ـ احتمالا طورى در هم كوبيده مى شود كه چاره اى جز بازگشت به گذشته ندارد و سپس او قيام خواهد كرد؟

   آيا اين احتمال قابل قبول است؟

   3ـ باز سوال ديگرى پيش مى آيد كه اصولا و بطور كلّى، در عصر برترى نور بر ظلمت و عدالت بر بيدادگرى، آيا ماشينيزم مدرن با اينهمه وسائل رفاه و آسايشى كه براى بشريّت فراهم ساخته از ميان

[ 243 ]

مى رود و انسانها به چندين قرن پيش بازگشت مى كنند؟

   اين ارتجاع و عقب گرد باور كردنى است؟

   و يا بعكس، نه تنها مى ماند، بلكه با سرعت تكامل مى يابد، تكاملى كه توأم با پيشگيرى از جنبه منفى زندگى ماشينى و خطرات ناشى از آن خواهد بود؟ و به تعبير ديگر، ماشينيزم هم «تكامل» مى يابد و هم «تصفيه» مى شود!

* * *

   براى يافتن پاسخ اين سؤالها هم از منابع حديث مى توان كمك گرفت و هم از دلائل عقلى چرا كه به هر دو ارتباط و پيوند دارد.

عقل مى گويد:

   بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و اين برخلاف سنّت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است; بنابراين، هيچ دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقّى و پيشرفت جامعه متوقّف گردد، و يا عقب نشينى كند، عقب گرد و گذشته گرائى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست.

   بنابراين، قيام يك مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچ گاه سبب نمى شود كه جنبش صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش بر چيده يا متوقّف شود.

   صنايع كنونى نه تنها بسيارى از گره ها را از زندگى انسانها گشوده اند، بلكه همانگونه كه در بحثهاى گذشته گفتيم يكى از پايه هاى استقرار حكومت واحد جهانى، نزديكى و بهم پيوستگى دنيا از نظر

[ 244 ]

وسايل ارتباطى و پيوندهاى اجتماعى است و اين موضوع بدون تكامل صنعتى ممكن نيست.

   ولى شك نيست اين جنبش صنعتى و تكامل تكنولوژى الزاماً بايد از يك صافى دقيق بگذرد تا جنبه هاى ناسالم و زيانبخش آن حذف گردد، و سرانجام در مسير منافع انسانها و صلح و عدالت بسيج شود; يك حكومت طرفدار حقّ و عدالت اين كار را حتماً خواهد كرد.

   اين در مورد اصل پيشرفت صنعت و تكنولوژى.

   امّا در مورد سلاحها بايد گفت:

   براى استقرار چنان حكومتى بايد حكومتهاى خود كامه و بيدادگر از صحنه جهان خارج شوند; و براى خارج كردن آنها، لااقل در شرايط كنونى يك «سلاح برتر» لازم است; سلاحى كه شايد حتّى تصوّرش امروز براى ما ممكن نيست.

   آيا اين سلاح چيزى همانند يك «اشعّه مجهول و مرموز» است كه كار بردش ماوراى همه سلاحهاى كنونى است و مى تواند همه آنها را خنثى كند و نقشه استفاده ابرقدرتها را از آن عقيم بگذارد؟

   يا يك نوع تأثير مرموز روانى و از كار انداختن دستگاههاى فكرى آنها حتّى از راههاى دور است كه نتوانند هيچ گونه فكرى براى استفاده از سلاحهاى مخرّب كنونى بكنند؟

   و يا چيزى از قبيل احساس يك نوع ترس و وحشت فوق العاده كه مانع هر گونه تصميم گيرى در اين زمينه شود؟

   و يا چيز ديگر...

[ 245 ]

   نمى دانيم. و نمى توانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادّى يا روانى بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم; همين اندازه اجمالا مى توانيم بگوئيم يك سلاح برتر خواهد بود.

   و نيز مى دانيم آن سلاح، سلاحى نيست كه گناهكار و بيگناه را با هم نابود كند و پايه هاى عدالت آينده، بر ظلم و ستم امروز بگذارد.

   اين از نظر تجزيه و تحليل عقلى.

* * *

و امّا از نظر منابع حديث

 

   در منابع حديث تعبيرات جالبى ديده مى شود كه بطور ضمنى پاسخ رسا و روشنى براى سؤالات فوق در بر دارد; از جمله:

   1ـ از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده:

 

«انّ قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربّها واستغنى العباد من ضوء الشّمس(1); هنگامى كه قائم ما قيام كند، زمين به
نور پروردگارش روشن مى شود و بندگان خدا از نور آفتاب بى نياز مى شوند!»

 

   از اين تعبير چنين بر مى آيد كه مسأله نور و انرژى آنچنان حل مى شود كه در روز و شب از پر قدرت ترين نورها كه مى تواند جانشين نور آفتاب گردد، بهره گيرى مى كنند.

   آيا باز بايد به اين موضوع شكل اعجاز دهيم در حالى كه برنامه


1ـ بحار، ج 13، چاپ قديم، صفحه 176.

[ 246 ]

زندگى روزمرّه ـ آنهم بطور مستمر ـ بايد بر سنن طبيعى دور بزند، نه بر اعجاز; كه اعجاز يك امر استثنائى و براى موارد ضرورى و فوق العاده است آنهم در مسير اثبات حقّانيّت دعوت نبوّت يا امامت.

   و به هر حال، در عصر هيچ پيامبرى زندگى عادى مردم بر اساس اعجاز جريان نداشته است; بنابراين، تكامل علوم و صنايع به حدّى خواهد رسيد كه مردم با رهبرى آن رهبر بزرگ قادر به كشف منبع نور و انرژى فوق العاده اى كه حتّى مى تواند جانشين نور خورشيد گردد، مى شوند.

   و آيا در چنين اوضاع و شرايطى سلاح مردم براى تأمين صلح و آزادى و عدالت مى تواند از نوع سلاحهاى قرون پشين باشد و اصولا تناسبى در ميان اين دو وجود دارد؟

* * *

   2ـ در حديث ديگرى از ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) نقل شده:

 

«انّه اذا تناهت الامور الى صاحب هذا الامر رفع اللّه تبارك و تعالى لَه كلَّ منخفض من الأرض، و خفّض له كلَّ مرتفع حتّى تكون الدّنيا عنده بمنزلة راحته، فايّكم لو كانت فى راحته شعرة لم يبصرها(1); هنگامى كه كارها به
صاحب اصلى ولايت (مهدى(عليه السلام)) برسد خداوند هر نقطه فرو رفته اى از زمين را براى او مرتفع، و هر نقطه مرتفعى را پايين مى برد آنچنان كه تمام دنيا نزداو بمنزله كف دستش خواهد بود! كداميك از شما اگر در كف دستش موئى باشد آن را نمى بيند!»


1ـ بحارالانوار، ج 52، ص 328.

[ 247 ]

   امروز با نصب وسائل فرستنده بر فراز كوهها، كمك به انتقال تصويرها به نقاط مختلفى از جهان مى كنند و حتّى از ماهواره ها نيز استفاده كرده مناطق وسيعترى را زير پوشش انتقال تصوير قرار مى دهند; تا همه كسانى كه دستگاههاى گيرنده در اختيار دارند بتوانند از آن استفاده كنند.

   ولى عكس اين موضوع لااقل در حال حاضر عملى نيست; يعنى، تصويرها را از يك نقطه به نقاط مختلف جهان مى توان منتقل ساخت ولى از همه نقاط نمى توان به يك نقطه انتقال داد مگر اين كه در هر شهر بلكه در هر خانه، و در هر بيابان و كوه و صحرا و در هر گوشه اى از دنيا دستگاههاى مجهّز فرستنده نصب گردد، تا بتوان از همه جهان آگاه شد و چنين چيزى با وسائل كنونى غير ممكن است.

   امّا از حديث فوق چنين برمى آيد كه در عصر قيام مهدى(عليه السلام) يك سيستم نيرومند و مجهّز براى انتقال تصويرها به وجود مى آيد كه شايد تصوّر آنهم امروز براى ما مشكل باشد، آنچنان كه تمام جهان بمنزله كف دست خواهد بود; نه موانع مرتفع، و نه گودى زمينها; مانع از رؤيت موجودات روى زمين نخواهد شد!

   بديهى است بدون يك چنين سلطه اطّلاعاتى بر تمام كره زمين، حكومت واحد جهانى و صلح و امنيّت و عدالت، به گونه همه جانبه، و سريع و جدّى، امكان پذير نخواهد بود; و خداوند اين وسيله را در اختيار او و تشكيلات حكومتش قرار مى دهد.

   باز تكرار و تأكيد مى كنم كه اين گونه امور كه با زندگى روزمرّه مردم

[ 248 ]

سر و كار دارد بسيار بعيد است كه بر پايه اعجاز صورت گيرد بلكه بايد از طرق اسباب عادى و طبعاً بر اساس پيشرفت علم و صنعت باشد.

   اين نيز روشن است كه اين واحد اطّلاعاتى پيشرفته، نمى تواند در يك جامعه ظاهراً عقب افتاده بود باشد بلكه به موازات آن بايد ساير بخشهاى زندگى نيز به همان نسبت پيشرفته باشد، در همه زمينه ها و در همه شؤون، و حتّى نوع سلاحها.

* * *

   3ـ از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

 

ذخر لصاحبكم الصّعب!

قلت: و ما الصّعب؟

قال: ما كان من سحاب فيه رعد و صاعقة او برق، فصاحبكم يركبه، أَما انّه سير كب السّحاب و يرقى فى الأَسباب; اسباب السّماوات السّبع والارضين!(1)

 

براى صاحب و دوست شما (مهدى(عليه السلام)) آن وسيله سركش ذخيره شده است.

راوى اين حديث مى گويد: گفتم منظور از وسيله سركش چيست؟

امام(عليه السلام) فرمود:

ابرى است كه در آن غرش رعد و شدّت صاعقه يا برق است; او بر اين وسيله سوار مى شود; آگاه باشيد او بزودى بر ابرها سوار مى گردد و صعود به آسمانها و زمينهاى هفتگانه مى كند.


1ـ بحار، ج 12، ص 182.

[ 249 ]

   مسلماً منظور از ابر، اين ابر معمولى نيست; زيرا ابرهاى معمولى وسيله اى نيستند كه بتوان با آنها سفر فضايى كرد; آنها در جوّ نزديك زمين در حركتند و با زمين فاصله ناچيزى دارند و نمى توانند از آن بالاتر بروند; بلكه اشاره به وسيله فوق العاده سريع السّيرى است كه در آسمان به صورت توده اى فشرده از ابر به نظر مى رسد، غرّشى همانند رعد، و قدرت و شدّتى همچون صاعقه و برق دارد; و به هنگام حركت، دل آسمان را با نيروى فوق العاده خود مى شكافد; و همچنان به پيش مى رود، و مى تواند به هر نقطه اى از آسمان حركت كند.

   و به اين ترتيب، يك وسيله مافوق مدرن است كه شبيه آن را در وسايل كنونى نداريم; تنها در ميان بشقابهاى پرنده و وسايل سريع و سرسام آور فضايى كه امروز داستانهايى از آنها بر سر زبانهاست و نمى دانيم تا چه حد جنبه واقعى و علمى دارد، شايد شباهت داشته باشد; ولى به هر صورت بشقاب پرنده هم نيست.

   به هر حال، از حديث بالا بطور اجمال مى توان دريافت كه موضوع عقب گرد صنعتى در كار نيست، بلكه بعكس سخن از پيشرفت خارق العاده اى در ميان است كه به موازات آن بايد تكامل در همه زمينه ها صورت گيرد.

* * *

   4ـ حديث عجيب ديگرى كه از جابر از امام باقر(عليه السلام) نقل شده چنين مى گويد:

[ 250 ]

«انّما سمّى المهدى لانّه يهدى الى امر خفى; حتّى انه يبعث الى رجل لا يعلم النّاس له ذنب فيقتله حتّى ان احدهم يتكلّم فى بيته فيخاف ان يشهد عليه الجدار(1);
به اين جهت او مهدى ناميده شده است كه به امور مخفى و پنهان هدايت مى گردد; تا آنجا كه گاه به سراغ كسى مى فرستد كه مردم او را بى گناه مى دانندو او را به قتل مى رساند (زيرا از گناه نهايى او همانند قتل نفس كه موجب قصاص مى شود آگاه است!) و تا آنجا كه بعضى از مردم هنگامى كه درون خانه خود سخن مى گويند مى ترسند ديوار بر ضدّ آنها شهادت دهد (و از خلافكاريها و توطئه آنان، حكومت مهدى را با خبر سازد!»

 

   اين حديث نيز گواه بر آن است كه در دروان حكومت او در حالى كه نيكان و پاكان در نهايت آزادى به سر مى برند، خلافكاران چنان تحت كنترل هستند كه ممكن است با وسائل پيشرفته اى امواج صوتى آنها از ديوار خانه هايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم مى توان فهميد كه آنها در درون خانه چه گفته اند!

   اين سخن شايد در يكصد سال پيش جز به عنوان يك معجزه قابل تصوّر نبود، اما امروز كه مى بينيم در بسيارى از كشورها چگونگى حركت اتومبيلها را در جادّه ها با دستگاه رادار از راه دور و بدون حضور پليس كنترل مى كنند; و يا مى شنويم دانشمندان توانسته اند از


1ـ بحارالانوار، ج 13.

[ 251 ]

امواجى كه بر بدنه كوزه هايى كه در پاره اى از موزه هاى مصر وجود دارد صداى كوزه گران دو هزار سال پيش را زنده كنند، و يا مى شنويم كه دستگاه هائى وجود دارد كه از طريق امواج حرارتى (امواج مادون قرمز) كه از يك دزد يا يك قاتل در محلّى باقيمانده و خودش تازه از آنجا گريخته عكسبردارى كنند و او را از روى آن بشناسند; زياد شگفت آور نيست.

   از مجموع آنچه در بالا آورديم پاسخ سؤالات گذشته روشن مى گردد كه در عصر انقلاب جهانى مهدى(عليه السلام) نه فقط مسئله عقب گرد صنعتى وجود ندارد بلكه صنايع و تكنولوژى بطرز بى سابقه اى گسترش مى يابد ولى تنها در مسير منافع انسانها و تحقّق بخشيدن به آرمان حق طلبان و آزاديخواهان و تشنگان حقّ و عدالت.

* * *

مفهوم شمشير

 

   تنها اين سؤال باقى مى ماند كه پس اين همه تعبيرات مربوط به «قيام به شمشير» در مورد مهدى(عليه السلام) چه مفهومى دارد؟ حتّى در دعاهايى كه درس آمادگى براى شركت در اين جهاد آزادى بخش بزرگ مى دهد انتظار آن روز را مى كشيم كه با شمشير كشيده «شاهراً سيفه» در صفوف اين مجاهدين قرار گيريم.

   امّا حقيقت اين است كه «شمشير» هميشه كنايه از قدرت و نيروى نظامى بوده و هست همانگونه كه «قلم» كنايه از علم و فرهنگ است.

   شك نيست كه حتّى در ميدان جنگهاى سنّتى پيشين سلاحهاى

[ 252 ]

مختلفى جز شمشير به كار مى رفته، همچون تير و نيزه و خنجر، ولى همواره مى گويند اگر در برابر فلان موضوع سر تسليم فرود نياريد «حواله شما با شمشير است» يا گفته مى شد «به زور شمشير حقّ خود را مى گيريم».

   يا از قديم معروف بوده «كشور با دو چيز اداره مى شود، قلم و شمشير» و همه اينها جنبه سمبوليك دارد و مفهوم آن تكيه بر قدرت و استفاده از نيروى نظامى است.

   ضرب المثلهاى زيادى امروز در اين زمينه در دست است; مى گويند:

 

«فلان كس شمشير را از رو بسته!» يعنى، آشكارا قدرت نمائى مى كند.»

 

«شمشير ميان ما و شما حكومت خواهد كرد!» اشاره به اين كه جز از راه جنگ مساله حل نمى شود.

 

«شمشيرها را غلاف نمى كنيم تا به هدف برسيم!» كنايه از اينكه مبارزه را تا آخر ادامه خواهيم داد.

 

«فلان كس شمشيرش را غلاف كرده!» يعنى، دست از مبارزه برداشته است.»

 

«فلان كس شمشير دو دم است!» يعنى، از دو سو مبارزه مى كند.»

 

   در تمام اين تعبيرات شمشير كنايه از قدرت و مبارزه است; در روايات اسلامى نيز مى خوانيم:

 

الجنّة تحت ظلال السّيوف; بهشت در سايه شمشيرهاست.

السّيوف مقاليد الجنّة; شمشيرها كليدهاى بهشتند!

[ 253 ]

   همه اينها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و اين گونه تعبيرات سمبوليك از «شمشير» يا «قلم» در زبانهاى مختلف فراوان است.

   از اينجا روشن مى شود كه منظور از قيام مهدى(عليه السلام) به سيف، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اينكه چنين گمان نشود كه اين مصلح بزرگ آسمانى به شكل يك معلم، يا يك واعظ، و يا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.

   بلكه او يك رهبر دورنگر و دور انديشى است كه نخست از حربه منطق بهره گيرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسيارى از زورگويان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشير مى كند; يعنى، متوسّل به قدرت مى شود و ستمكاران را بر سرجاى خودشان مى نشاند; يا در صورت لزوم، وجود كثيفشان را از سر راه بر مى دارد; و شك نيست كه براى اصلاح گروهى از مردم جز اين راهى نيست كه گفته اند:

   «النّاس لا يقيمهم الاّ السّيف; كار مردم جز با شمشير راست نشود!»

   و به تعبير ديگر، او تنها وظيفه اش روشنگرى و ارائه راه نيست بلكه وظيفه مهمترش ـ علاوه بر اين ـ اجراى قوانين الهى و به ثمر رساندن انقلاب تكاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ايصال به مطلوب است.

* * *

   گرچه از گفتار بالا اين نكته نيز روشن شد، ولى تصريح به آن لازم به نظر مى رسد كه بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنين مى پندارند

[ 254 ]

او به هنگام قيامش بى مقدّمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغين «آنقدر خون مى ريزد كه خون به ركابش مى رسد!» نخست از طريق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمينه ها، مى پردازد.

   به تعبير رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى كند آنچنان كه هر كس كمترين آمادگى براى پذيرا شدن منطقى آئين حق داشته باشد روشن شود، و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طريق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذير نيستند.

   از قرائن روشن بر اين موضوع ـ گذشته از اين كه دليلش با خود آن است ـ اينكه مى دانيم روش او روش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است; او سيزده سال تمام در مكّه به دعوت پنهان و آشكار مشغول بود و آنها كه پذيراى حق بودند گرد او را گرفتند; ولى گردنكشان ياغى و زورمند كه اكثريّت توده نادان را به دنبال خود مى كشانيدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدينه آمد و با تشكيل حكومت اسلامى و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ايستاد و راه خود به سوى يك دعوت عمومى گشود.

   گرچه در زمينه دعوت اسلام نيز سمپاشى زياد شده كه آئين شمشير است ولى بهترين سندى كه امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانسته اند آن را بپوشانند يا از ميان ببرند همين قرآن است.

   اگر چهره اسلام يك چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن براى اثبات حقايق اينهمه استدلال نمى شد; اينهمه در موضوع

[ 255 ]

خداشناسى و معاد دو اصل اساسى اسلام تكيه روى دلائل گوناگون نمى شد; اينهمه متفكّران و صاحبان عقل و انديشه را به داورى نمى طلبيد; اينهمه سخن از علم و دانش نمى گفت; يك رژيم خشن نظامى استدلال نمى فهمد.

* * *

   و حتّى به هنگام توسّل به زور نيز موضع خود را با دلايل منطقى به عنوان يك ضرورت اجتناب ناپذير مشخّص مى سازد.

   به هر حال، او در اين روش همانند پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل مى كند، به اضافه اين كه در عصر او سطح افكار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بيشترى دارد همان گونه كه در برابر خشونت روز افزون گردنكشان زورگو، خشونت لازم است.

   مسلّماً انقلاب او در پاره اى از قسمتها يك انقلاب خونين خواهد بود، و خونهاى كثيف كالبد جامعه بشرى با تيغ او بيرون خواهد ريخت و در هيچ جامعه فاسدى جز از اين راه اصلاحات بنيادى مايه نخواهد گرفت; ولى مفهوم اين سخن آن نيست كه او بى حساب خون مى ريزد و بى دليل مى كشد; درست همانند طبيبى است كه در خون گرفتن از كالبد بيمار نهايت دقّت را به عمل مى آورد!

 

[ 256 ]

 

[ 257 ]

 

 

 

 

 

 

روش

 

 

حكومت جهانى او

 

 

[ 258 ]

 

 

[ 259 ]

روش حكومت جهانى او

 

 

 

 

 

 

سه دوران

 

   سه دوران مشخّص در مورد انقلابى بزرگ تاريخ بشر، مهدى(عليه السلام)وجود دارد:

   1ـ دوران آمادگى و انتظار و نشانه هاى ظهور

   2ـ دوران تحقّق انقلاب و مبارزه با ظلم و فساد

   3ـ دوران حكومت حقّ و عدالت

   درباره دوران اوّل و دوم تا كنون سخن بسيار گفته ايم; و اكنون نوبت بحث پيرامون دوران سوم است كه نتيجه اين انقلاب وسيع و همه جانبه است، و على رغم اهمّيّتى كه اين موضوع دارد كمتر روى آن بحث شده است.

   به هر حال، تصوّر اينكه:

   جهانى به وجود آيد خالى از تبعيضها و اختلافهاى طبقاتى، و صف بنديهاى مفسده آفرين;

   خالى از جدائيها و پراكندگيها;

[ 260 ]

   خالى از جنگ و خونريزى و تجاوز;

   و خالى از خنده هاى مستانه استعمار گران، و ناله هاى محرومان به زنجير كشيده شده;

   راستى چه دل انگيز و آرامبخش و نشاط آفرين است!

   ولى مسلّماً همانقدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوق العاده مشكل و طاقت فرساست، ولى به هر صورت بشريّت ناگزير است چنين راهى را بپيمايد و به آن واقعيّت عينى دهد كه در غير اين صورت راهى جز تباهى و نابودى ندارد.

   خطوط اصلى نظامات چنين جامعه اى در روايات اسلامى با اشاراتى كوتاه و پرمعنى ترسيم شده، و با اين كه عباراتى است كه از سيزده يا دوازده قرن پيش به دست ما رسيد، كاملا زنده و تازه است.

   و در اينجا به چند قسمت حسّاس آن اشاره مى كنيم:

 

پيشرفت برق آساى علوم در عصر مهدى(عليه السلام)

 

   هيچ برنامه انقلابى بدون يك جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت; لذا، بدون شك نخستين گام در تحقّق بخشيدن به چنين هدفى، اقدام به يك انقلاب فرهنگى است كه افكار را از دو سو به حركت در آورد:

   از طرفى، در زمينه علوم و دانشهايى كه مورد نياز يك جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادّى و روبنائى).

   و از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يك زندگى صحيح

[ 261 ]

انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.

   در حديثى از امام صادق(عليه السلام) چنين مى خوانيم:

 

«العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جائت به الرّسل حرفان، فلم يعرف النّاس حتّى اليوم غير الحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرين حرفاً; فبثّها فى النّاس و ضمّ اليها الحرفين، حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفاً(1);
علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است; تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار مى سازد; و در ميان مردم منتشر مى سازد; و دو حرف را به آن ضميمه مى كند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.»

 

   اين حديث بروشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى(عليه السلام) را مشخّص مى سازد كه تحوّلى به ميزان بيش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانشهايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريّت اعطا شد، پيش مى آيد; و درهاى همه رشته ها و همه شاخه هاى علوم مفيد و سازنده به روى انسانها گشوده مى شود، و راهى را كه بشر طىّ هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مى پيمايد;


1ـ بحارالانوار، ج 52، ص 336.

[ 262 ]

چه جهشى از اين بالاتر و سريعتر!

   حديث ديگرى كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده، معنى حديث فوق را تكميل مى كند، آنجا كه مى گويد:

 

«اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم(1); هنگامى كه قائم ما قيام كند،
دستش را بر سر بندگان مى گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مى كند.»

 

   و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدى(عليه السلام) و در زير دست عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مى آيند; و انديشه ها شكوفان مى گردند، و تمام كوته بينى ها و تنگ نظريها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسيارى از تضادها و تزاحمها و برخوردهاى خشونت آميز اجتماعى است بر طرف مى گردد.