بعضی سبكشان در كارها دفع الوقت كردن است ، واقعا به دفع الوقت اعتماددارند . بعضی سبكشان بيشتر دورانديشی است . بعضی در سبك خودشان قاطع وبرنده هستند . بعضی در سبكشان قاطع و برنده نيستند . بعضی در سبك خودشانفردی هستند يعنی تنها تصميم میگيرند . بعضی اساسا حاضر نيستند تنها تصميمبگيرند ، آنجا هم كه كاملا مطلب برايش روشن است باز تنها تصميم نمیگيرد، و اين مخصوصا در سيره پيغمبر اكرم عجيب است : در مقام نبوت ، درمقامی كه اصحاب آنچنان به او ايمان دارند كه میگويند اگر تو فرمان بدهیخود را به دريا بريزيم به دريا میريزيم ، در عين حال نمیخواهد سبكشانفرادی باشد و در مسائل تنها تصميم بگيرد ، برای اينكه اقل ضررش ايناست كه به اصحاب خودش شخصيت نداده ، يعنی گويی شما اساسا فكر نداريد، شما كه فهم و شعور نداريد ، شما ابزاريد ، من بايد فقط دستور بدهم وشما عمل كنيد . آنوقت لازمهاش اين است كه فردا هر كس ديگر هم رهبربشود همين جور عمل بكند و بگويد : لازمه رهبر اين است كه رهبر فكر و نظربدهد و غير رهبر هر كه هست فقط بايد ابزارهای بلا ارادهای باشند و عملبكنند . ولی پيغمبر در مقام نبوت چنين كاری را نمیكند . شورا تشكيلمیدهد ، كه اصحاب چه بكنيم ؟ " بدر " پيش میآيد شورا تشكيل میدهد ،" احد " پيش میآيد شورا تشكيل میدهد : اينها آمدهاند نزديك مدينه ،چه مصلحت میدانيم ؟ از مدينه خارج بشويم و در بيرون مدينه با آنهابجنگيم يا در همين مدينه باشيم و وضع خودمان را در داخل مستحكم بكنيم ،اينها مدتی ما را محاصره میكنند ، اگر موفق نشدند شكست خورده بر میگردند. بسياری از سالخوردگان و تجربه كارها تشخيصشان |