بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب اخلاق در قرآن کریم (ج 2), آیت الله ناصر مکارم شیرازى   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     08 -
     09 -
     10 -
     11 -
     12 -
     13 -
     14 -
     15 -
     16 -
     17 -
     18 -
     19 -
     fehrest -
 

 

 
 

فصل پانزدهم

عفت، فضيلت‏بزرگ اخلاقى

اشاره

«عفت‏»نقطه مقابل‏«شكم پرستى و شهوت پرستى‏»است كه از مهمترين فضايلانسانى‏محسوب مى‏شود.

«عفت‏»به گفته راغب اصفهانى در كتاب‏«المفردات‏»،به معنى پديد آمدن حالتى درنفس استكه آدمى را از غلبه شهوت باز مى‏دارد و«عفيف‏»به كسى گفته مى‏شود كه‏داراى اين وصف وحالت‏باشد.

صاحب‏«مقاييس اللغة‏»مى‏نويسد:«عفت در اصل به دو معنى آمده است:نخست،خوددارى ازانجام كارهاى زشت و ديگر،كم بودن چيزى.لذا عرب به باقى مانده شيردر پستانمادر«عفه‏»(بر وزن مدت)مى‏گويد.»ولى از كلام راغب اصفهانى درمفردات،استفاده مى‏شود كههر دو معنى به يك چيز باز مى‏گردد.(زيرا افراد عفيف به‏چيز كم قانع هستند.)

مؤلف التحقيق مى‏نويسد:«اين ماده در اصل،به معنى حفظ نفس از تمايلات و شهوات‏نفسانىاست،همان گونه كه تقوا به معنى حفظ نفس از انجام گناهان مى‏باشد،بنابراين عفت‏يك صفتدورنى است،در حالى كه تقوا ناظر به اعمال خارجى است‏».

علماى اخلاق نيز در تعريف‏«عفت‏»،آن را صفتى حد وسط در ميان شهوت پرستى و خمودىدانسته‏اند.

آنچه بيان شد،تفسير«عفت‏»به مفهوم عام كلمه بود،زيرا بعضى براى معرفى‏«عفت‏»از نقطهمقابل آن،يعنى،پرده‏درى نيز استفاده كرده‏اند.به همين علت در بسيارى‏از موارد،واژه‏«عفت‏»رادر مورد پرهيزكارى در خصوص مسايل جنسى استعمال‏كرده‏اند.

به هر حال از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مى‏شود كه‏«عفت‏»-به هردو معنى-ازبزرگترين فضايل انسانى است و هيچ كس در سير الى الله،بدون داشتن‏«عفت‏»به جايىنمى‏رسد.در زندگى دنيا نيز آبرو و حيثيت و شخصيت انسان در گروعفت است.

با اين اشاره به قرآن باز مى‏گرديم و آيات ذيل را بررسى مى‏كنيم:

1- للفقرآء الذين احصروا فى سبيل الله لا يستطيعون ضربا فى الارض يحسبهم‏الجاهل اغنياءمن التعفف تعرفهم بسيماهم لا يسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خيرفان الله به عليم(سوره بقره،آيه 273)

2- و راودته التى هو فى بيتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هيت لك قال‏معاذ الله انه ربىاحسن مثواى انه لا يفلح الظالمون (سوره يوسف،آيه 23)

3- و لقد همت‏به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه كذلك لنصرف عنه السوء والفحشاء انه منعبادنا المخلصين(سوره يوسف،آيه 24)

4-قالت فذالكن الذى لمتننى فيه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم يفعل‏ماء امرهليسجنن و ليكونا من الصاغرين-قال رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه والا تصرف عنىكيدهن اصب اليهن و اكن من الجاهلين-فاستجاب له ربه فصرف عنه‏كيدهن انه هو السميعالعليم (سوره يوسف،آيه 32-34)

5- و الذين هم لفروجهم حافظون×الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهمغيرملومين-فمن ابتغى ورآء ذلك فاولئك هم العادون (سوره مؤمنون،آيه 5-7)

6-.. و الحافظين فروجهم و الحافظات ...(سوره احزاب،آيه 35)

ترجمه

1- (انفاق شما مخصوصا بايد)براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا،در تنگنا قرار گرفته‏اند،(وتوجه به آيين خدا،آنها را از وطن‏هاى خويش آواره ساخته و شركت در ميدان جهاد بهآنهااجازه نمى‏دهد تا براى تامين هزينه زندگى،دست‏به كسب و تجارت بزنند)،نمى‏توانندمسافرتى كنند(و سرمايه‏اى به دست آورند)و از شدت خويشتن‏دارى،افراد ناآگاهآنها رابى‏نياز مى‏پندارند،اما آنها را از چهره‏هايشان مى‏شناسى و هرگز با اصرار چيزى ازمردم‏نمى‏خواهند(اين است مشخصات آنها!)و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد،خداونداز آن‏آگاه است.

2- و آن زن كه يوسف در خانه او بود،از او تمناى كامجويى كرد،درها را بست و گفت:

«بيا(به سوى آنچه براى تو مهياست)».(يوسف)گفت:«پناه مى‏برم به خدا!او[ عزيز مصر]صاحب نعمت من است،مقام مرا گرامى داشته(آيا ممكن است‏به او ظلم و خيانت كنم؟!)

مسلما ظالمان رستگار نمى‏شوند!»

3- آن زن قصد او كرد و او نيز-اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد-قصد وى مى‏نمود!اين‏چنينكرديم تا بدى و فحشاء را از او دور سازيم،زيرا او از بندگان مخلص ما بود.

4- (همسر عزيز مصر)گفت:«اين همان كسى است كه به خاطر(عشق)او مرا سرزنش‏كرديد!(آرى!)من او را به خويشتن دعوت كردم و او خوددارى كرد و اگر آنچه را دستورمى‏دهم،انجامندهد،به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذليل خواهد شد!»

(يوسف)گفت:«پروردگارا!زندان،نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا به سوى آن‏مى‏خوانند!و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى،به سوى آنان متمايل خواهم شد و ازجاهلانخواهم بود!»

پروردگارش دعاى او را اجابت كرد و مكر آنان را از او گردانيد،زيرا او شنوا و داناست.

5- و آنها كه دامان خود را(از آلوده شدن به بى عفتى)حفظ مى‏كنند.

تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت‏نمى‏شوندو كسانى كه غير از اين راه را طلب كنند،تجاوزگرند!

6- مردان پاكدامن و زنان پاكدامن.

تفسير

نيازمندان آبرومند

در آيه نخست، درباره بهترين مورد انفاق،مى‏فرمايد:انفاق شما(مخصوصا)بايدبراىنيازمندانى باشد كه در راه خدا محصور شده(و از خانه و كاشانه خود آواره‏گشته‏اند و شركتدر ميدان جهاد به آنها اجازه نمى‏دهد براى تامين زندگى خود تلاش‏كنند)و نمى‏توانندسفرى كنند(و سرمايه‏اى به دست آورند)، «للفقراء الذين احصروافى سبيل الله لا يستطيعونضربا فى الارض...» (1)

سپس به ويژگى مهم ديگرى از آنها اشاره مى‏كند:«از شدت خويشتن‏دارى و عفاف،افرادبى‏اطلاع،آنها را غنى مى‏پندارند،در حالى كه آنها را از چهره‏هايشان مى‏شناسى، ...يحسبهمالجاهل اغنياء من التعفف تعرفهم بسيماهم... » (2)

آرى!آنها رنجهاى درونى خود را كاملا حفظ مى‏كنند و زبان به شكوه نمى‏گشايندو در عيننيازمندى شديد،همچون بى‏نيازان گام بر مى‏دارند،ولى براى آگاهان رنگ‏رخساره آنها از سردرونشان خبر مى‏دهد.

باز به بيان ويژگى ديگرى پرداخته،مى‏افزايد:«هرگز با اصرار چيزى را از مردم‏نمى‏خواهند، ...لا يسئلون الناس الحافا... » (3)

تا حد امكان،از كسى تقاضا نمى‏كنند و اگر كارد به استخوانشان رسد و ناچار شوندوامى ازكسى بگيرند يا كمكى بخواهند،هيچ گونه اصرار به فرد مقابل نمى‏كنند.

در پايان آيه مى‏فرمايد:«و هر چيزى خوبى در راه خدا انفاق كنيد،خداوند به آن آگاه‏است، ...وما تنفقوا من خير فان الله به عليم ». (4) آرى!انفاق بسيار خوب است،خصوصابراى كسانى كهعزت نفس و طبع بلند دارند و خويشتن‏دار و عفيفند.

بديهى است كه‏«عفت‏»در اين آيه به معنى خويشتن‏دارى در مسايل مالى است،نه‏امور جنسى.جمعى از مفسران،شان نزول آن را«اصحاب صفه‏»دانسته‏اند.آنها يك‏گروه چهار صد نفرى ازمسلمانان مكه و اطراف مدينه بودند كه نه خانه‏اى در مدينه‏داشتند و نه خويشاوندانى كه بهمنزل آنها بروند و نه كسب و كار،ولى در عين حال،در نهايت تعفف در محلى كه به صورتسكوى بزرگ (5) در كنار مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله بود،زندگى مى‏كردند.آنهامجاهدانى بودند كه به فرمان رسول الله صلى الله عليه و اله به ميدان‏هاى جنگ‏حركتمى‏كردند و در عين گرسنگى و نيازمندى شديد،عزت نفس و خويشتن‏دارى وعفت‏خويش راحفظ مى‏كردند.

به هر حال،قرآن مجيد اين گروه از عفيفان را در آيه فوق با تعبيرات مختلف ستوده‏است و آنهارا به عنوان الگو براى ساير مسلمانان معرفى نموده است.

در آيه دوم و سوم،سخن از«عفت‏»و پاكدامنى يوسف عليه السلام است كه درسخت‏ترين‏شرايطى كه تمام اسباب گناه در آن آماده بود،خود را حفظ كرد.به خداوندخويش‏پناهنده شد و از كوره يك امتحان بزرگ الهى،آبرومندانه بيرون آمد.

طبق بيان قرآن كريم:«آن زن كه يوسف عليه السلام در خانه او بود،از وى تمناى كامجويىكرد وتمام درها را بست و گفت:بشتاب به سوى آنچه كه براى تو مهياست.

يوسف عليه السلام گفت:به خدا پناه مى‏برم،او(عزيز مصر)صاحب نعمت من است،مقاممراگرامى داشته(آيا ممكن است‏به او ظلم و خيانت كنم؟)،به يقين ظالمان(و خائنان)رستگارنمى‏شوند، و روادته التى هو فى بيتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هيت لك،قال‏معاذ الله انه ربى احسن مثواى انه لا يفلح الظالمون » (6)

چهره زيبا و ملكوتى حضرت يوسف عليه السلام،نه تنها عزيز مصر را مجذوب كرده بود،بلكههمسر عزيز مصر نيز به او علاقه‏مند شده بود.اين عشق و علاقه همسر عزيز مصر،پنجه دراعماق جانش داشت كه با گذشت زمان داغتر و سوزانتر مى‏شد،اما حضرت‏يوسف عليه السلامعفيف و پاكدامن و پرهيزكار،قلبش تنها در گرو عشق به خدا بود.

همسر فريباى جوان و زيباى عزيز مصر،از تمام وسايل و روشها،براى رسيدن به‏مقصد خوداستفاده كرد،وسايلى كه تنها بخشى از آنها براى تحريك يك جوان مجردهم سن و سالحضرت يوسف عليه السلام كافى بود،ولى حضرت يوسف عليه السلام در برابر امواج‏شديدشهوت ايستادگى نمود و خود را به كشتى لطف پروردگار سپرد كه اگر نمى‏سپرد،غرق شدهبود،همان گونه كه آيه بعد مى‏فرمايد:«آن زن قصد كامجويى را از او(حضرت يوسف عليهالسلام)كرد و او نيز-اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد-قصد وى مى‏نمود،اين چنين كرديم.

(و يوسف را در برابر اين طوفان شديد تنها نگذاشتيم)تا بدى و فحشاء را از او دور سازيم،زيرااو از بندگان مخلص ما بود، و لقد همت‏به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه كذلكلنصرف‏عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصين ». (7)

«من عبادنا»(از بندگان ما)و«مخلصين‏»(خالص شدگان)،تعبيرات بسيار پرمعنايى‏است كه دراين آيه به عنوان نشان افتخار بر سينه حضرت يوسف عليه السلام نصب شده است.

گر چه حضرت يوسف عليه السلام با وجود عفت و پاكدامنى از سوى همسر عزيز مصرمتهم‏به خيانتى شد كه ممكن بود به قيمت جان او تمام شود،ولى خداوندى كه وعدهحمايت‏از مؤمنان پاكدامن را داده است توسط گواهى كودك شيرخوارى كه در گهواره بود،به‏صورت معجزه آسايى،او را نجات داد.

آنچه بعضى از افراد نادان و بى‏خبر،در شرح اين آيات نوشته‏اند كه منظور از «هم بها» ايناست كه حضرت يوسف عليه السلام نيز آماده كامجويى از زليخا شد،نه با مقام‏عصمت انبياءسازگار است و نه با لحن آيات فوق،بلكه قرآن مى‏گويد:«برهان پروردگاربه يارى حضرتيوسف عليه السلام آمد كه اگر نيامده بود،آماده مى‏شد،ولى چون به سراغش امد،قصد گناهنكرد.»

فخر رازى در تفسير اين آيه،تعبير جالبى دارد.او مى‏نويسد:«همه،حتى شيطان‏شهادت بهپاكى حضرت يوسف عليه السلام دادند،زيرا شيطان در همان زمانى كه رانده درگاه خداشد،گفت:من براى گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش مى‏كنم،جز بندگان مخلص تو، قالفبعزتك لاغوينهم اجمعين×الا عبادك منهم المخلصين » (8)

سپس فخر رازى مى‏افزايد:«اگر گويندگان اين سخنان بى اساس و خرافى،تابع خداوندهستند،خداوند شهادت به پاكى حضرت يوسف عليه السلام داد و اگر پيرو شيطانند،شيطاننيزشهادت به پاكى او داده است. (9)

در چهارمين آيه كه ادامه شرح زندگى پرماجراى حضرت يوسف عليه السلام و بيان مقاموالاى عفت و پارسايى اوست،ضمن اشاره به آزمون ديگرى كه مانند طوفانى سخت دربرابر اوپديدار شده بود،مى‏فرمايد:«هنگامى كه آوازه عشق سوزان عزيز مصر به غلام‏كنعانيشحضرت يوسف عليه السلام،در شهر پيچيد و زنان مصر،زبان به ملامت و سرزنش اوگشودند،اوبراى اثبات بى‏گناهى خود،مجلس ميهمانى عظيمى ترتيب داد و از زنان‏سرشناس مصردعوت كرد و در يك لحظه حساس،حضرت يوسف عليه السلام را وادار كرد كه واردآن مجلسشود.

هنگامى كه آنها چشمشان به جمال دل آراى حضرت يوسف عليه السلام افتاد،زمام اختيار راازدست دادند و با كاردهايى كه براى خوردن ميوه در دست داشتند،بى‏اختيار دستهايشانرابريدند و همگى گفتند:اين جوان،يك انسان نيست كه يك فرشته زيبا و عجيب است!»

در آن هنگام كه همسر عزيز مصر خودش را پيروز مى‏ديد،رو به آنها كرد و گفت:

«اين همان كسى است كه مرا به خاطر(عشق)به او سرزنش كرديد.(آرى!)من او رابه‏خويشتن دعوت كردم و او خوددارى كرد.اگر آنچه را كه من دستور مى‏دهم،انجام ندهد،به‏زندان خواهد افتاد و به يقين خوار و ذليل خواهد شد، قالت فذالكن الذى لمتننى فيه ولقدراودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم يفعل ما آمره ليسجنن و ليكونا من الصاغرين » (10)

اين دومين امتحان سخت و سنگين حضرت يوسف عليه السلام بود.او بر سر دو راهىقرارداشت،يكى،تسليم شدن در برابر درخواست همسر عزيز مصر و به كام دل رسيدن و ازهرگونه ناز و نعمت و محبت‏برخوردار شدن و ديگرى مقاومت كردن و به زندان افتادن‏و اعمالسخت آن را تحمل نمودن.

او بدون لحظه‏اى ترديد،راه خود را انتخاب كرد و به درگاه خداوند متعال رو آوردو گفت:«پروردگار!زندان(با آن همه مشكلات و رنجهايش)نزد من،محبوبتر است از آنچه‏اينها مرا بهآن مى‏خوانند.اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى،قلب من متمايل به آنهاخواهد شد واز جاهلان خواهم بود، قال رب السجن احب الى مما يدعوننى اليه و الاتصرف عنى كيدهناصب اليهن و اكن من الجاهلين » (11)

از تعبيرات آيه روشن مى‏شود كه زنان آن مجلس نيز با همسر عزيز مصر هم صدا شدند وحضرت يوسف عليه السلام را به تسليم در برابر آن زن دعوت مى‏كردند و هر كدام به‏نوعى اورا به اجابت دعوت همسر عزيز مصر فرا مى‏خواندند.يكى مى‏گفت:اى جوان!

مگر جمال دل آرا و خيره كننده همسر عزيز مصر را نمى‏بينى؟مگر از عشق و زيبايى اولذتنمى‏برى؟!

ديگرى مى‏گفت:اگر زيبايى خيره كننده او در قلب تو اثر نمى‏گذارد،ولى فراموش‏مكن كه اوهمسر عزيز مصر است،اگر قلب او را به دست آورى،هر چه از مال و مقام‏بخواهى،در اختيار توقرار خواهد داد.

سومى به او هشدار مى‏داد كه اگر جمال و زيبايى و يا مال و مقام او براى تو اهميت وارزشندارد،ولى بدان كه اگر آن زن،خشمگين شود،به يك موجود خطرناك‏انتقامجو تبديل خواهدشد،آنگاه تو را در قعر زندان خواهد انداخت و تو در آنجا براى‏هميشه فراموش خواهى شد.

چون آخرين راه،همان زندان وحشتناك بود،حضرت يوسف عليه السلام به درگاهخداوندعرضه داشت:«من براى اطاعت فرمان تو و حفظ پاكى و تقوا و پارسايى و عفت‏خويش،حاضرم روانه زندان وحشتناك گردم،اما آلوده خواست‏شوم آنها نشوم.

اين تهديد جدى بود و عملى هم شد.حضرت يوسف عليه السلام به زندان افتاد،ولىروح‏بلندش از محيط ننگين و آلوده كاخ عزيز مصر رهايى يافت.در ادامه همين آيات آمده‏استكه خداوند،اين زندان وحشتناك را نردبان ترقى حضرت يوسف عليه السلام قرار داد.

سرانجام به خواست‏خداوند،او بر تخت قدرت عزيز مصر تكيه زد و با حفظ آبرو وتقوا،به همهچيز رسيد،در حالى كه همه آلودگان رسوا شده و كنار رفتند.اين پاداشى‏بود كه خداوند دردنيا به اين سلاله نيكان و پاكان عنايت كرد.

قرآن كريم در ادامه مى‏فرمايد:«پروردگار او،دعاى خالصانه‏اش را اجابت كرد و مكر ونقشه‏هاىشوم آنها را از او برگردانيد،زيرا او شنوا و داناست، فاستجاب له ربه فصرف عنه‏كيدهن انه هوالسميع العليم » (12)

عفت، صفت‏بارز يك مؤمن

در پنجمين آيه مورد بحث،سخن از صفات برجسته مؤمنان است.قرآن درعبارت‏هاى كوتاه وبسيار پرمعنى،ضمن بيان بخش مهمى از صفات مؤمنان،پاكدامنى وعفت را يكى ازخصلت‏هاى برجسته آنها دانسته و مى‏گويد:«آنها كسانى هستند كه دامان‏خود را(از آلودگىبه بى عفتى)حفظ مى‏كنند و تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان‏دارند كه دربهره‏گيرى از آنان،ملامت نمى‏شوند و كسانى كه غير از اين راهى را طلب كنند،تجاوزگرند، والذين هم لفروجهم حافظون-الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم‏غير ملومين-فمنابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون » (13)

جالب اين كه،قرآن در بيان صفات برجسته مؤمنان،عفت را بعد از نماز و زكات وپرهيز از لغومطرح كرده و حتى آن را بر مساله امانت و پايبندى به عهد و پيمان نيز مقدم‏داشته است.

عفت، كليد نجات

در آخرين آيه مورد بحث،قرآن بيان مى‏كند كه خداوند،ده گروه از مردان و زنان‏برجسته رامورد مغفرت و اجر عظيم قرار مى‏دهد كه نهمين آنها مردان و زنانى است كه‏دامان خود را ازآلودگى به بى‏عفتى،نگه داشته و پاكدامن و عفيفند.

در بيان اوصاف دهمين گروه،اشاره مى‏كند كه آنها بسيار ياد خدا مى‏كنند و بعيدنيست كهبيان اين مطلب،دليل رابطه نزديكى ميان عفت و ياد خدا بودن،باشد كه نتيجه‏همه اينها،آمرزش الهى و اجر عظيمى است كه عظمتش را تنها خودش مى‏داند.

در جاى ديگر اشاره شده است كه روزه نيز يكى از راه‏هاى مهار طغيان‏«شهوت جنسى‏»است،بنابراين ميان عفت و روزه،رابطه مستقيم وجود دارد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله مى‏فرمايد:«يا معشر الشباب ان استطاع منكم الباءة فليتزوجفانه اغض‏للبصر و احصن للفرج و من لم يستطع فعليه بالصوم (14) ،اى گروه جوانان!كسى كه ازشماتوانايى بر ازدواج داشته باشد،ازدواج كند،زيرا ازدواج سبب مى‏شود كه از نواميس مردمچشم فرو بندد و دامان خويش را از آلودگى به بى عفتى حفظ كند و كسى كه توانايى برازدواج ندارد،روزه بگيرد.»

عفت در روايات اسلامى

در منابع حديثى،اهميت فوق العاده‏اى به‏«عفت‏»داده شده است كه به بعضى از آنهااشارهمى‏كنيم:

1-امام امير المؤمنين عليه السلام،عفت را برترين عبادت شمرده است:«افضل العبادة‏العفاف (15) »تعبير به عفت در اين جا،ممكن است‏به معنى وسيع آن استعمال شده و ياممكن است درمقابل شكم پرستى و شهوت جنسى به كار رفته باشد.

2-امام باقر عليه السلام مى‏فرمايند:«ما عبد الله بشى‏ء افضل من عفة بطن و فرج،هيچ‏عبادتى در پيشگاه خداوند،برتر از عفت در برابر شكم و مسايل جنسى نيست‏» (16)

3-در روايت ديگرى از آن حضرت-كه تفسيرى بر روايت‏سابق است-آمده است‏كه مردىخدمت امام عليه السلام عرض كرد:اعمال و طاعات من ضعيف و روزه‏ام كم است،ولىاميدوارم كه هرگز مال حرامى نخورده‏ام.امام عليه السلام در پاسخ فرمود:«اى الاجتهادافضلمن عفة بطن و فرج،كدام تلاش در راه اطاعت‏خدا،برتر از عفت در مقابل شكم ومسايلجنسى است.» (17)

4-امام على بن ابيطالب عليه السلام در اين رابطه مى‏فرمايند:«اذا اراد الله بعبد خيرااعف‏بطنه و فرجه،هنگامى كه خداوند خير و خوبى براى بنده‏اش بخواهد،به او توفيقمى‏دهدكه در برابر شكم و شهوت پرستى عفت پيدا كند.» (18)

5-در حديث ديگرى كه مفضل از امام صادق عليه السلام،در توصيف شيعيان واقعى نقل‏شده،آن حضرت چنين مى‏فرمايند:«انما شيعة جعفر من عف بطنه و فرجه و اشتد جهاده‏و عملهلخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رايت اولئك فاولئك شيعة جعفر،پيروان‏حقيقى جعفر بنمحمد،كسانى هستند كه در برابر شكم پرستى و بى بند و بارى جنسى،عفت و(در راه بندگىخدا)تلاش و كوشش فراوان دارند،به ثواب او اميدوارند و از عقاب او بيمناك.

(به همين دليل،پيوسته،در راه حق حركت مى‏كنند.هرگاه كسى را با اين صفات ببينى،آنهاپيروان و شيعيان جعفر بن محمد عليه السلام مى‏باشند.» (19)

6-امير مؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايند:«قدر الرجل على قدر همته،و صدقه علىقدرمروته،و شجاعته على قدر انفته و عفته على قدر غيرته،ارزش هر كس به اندازه همت اووصداقت هر كس به اندازه شخصيت او و شجاعت هر كس به اندازه زهد و بى اعتنايى اوبه‏ارزشهاى مادى و عفت هر كس به اندازه غيرت اوست.» (20)

بديهى است،افراد غيرتمند راضى نمى‏شوند كه كسى نگاه آلوده به نواميس آنها كند،به هميندليل،نسبت‏به نواميس ديگران نيز حساسند و متعرض آنها نمى‏شوند.

7-اين بحث را با حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله پايان مى‏دهيم،آن حضرت صلىالله عليه و اله در اين‏روايت ضمن بيان اين كه:«سه چيز است كه بر امتم از آن سهبيمناكم‏»سومين آنها را«شهوة البطن و الفرج،شكم پرستى و شهوت پرستى جنسى‏» (21) مى‏دانند.

نتيجه

آنچه از آيات و روايات فوق حاصل مى‏شود،اين است كه:اسلام اهتمام فوق العاده‏به مسالهپرهيزكارى در برابر شهوت شكم و بى بند و بارى جنسى دارد تا جايى كه آن رانشانهشخصيت،غيرت،ايمان و پيروى از مكتب اهلبيت عليهم السلام معرفى مى‏كند.تاريخنيزسرچشمه بسيارى از گرفتارى‏هاى انسان را از همين دو امر(شهوت شكم وشهوت جنسى)مى‏داند،زيرا شهوت شكم،به انسان اجازه تفكر مشروع را نمى‏دهد تابه وسيله آن،حقوقانسان‏ها را رعايت كند و در مسير عدالت گام بردارد.به همين علت،انسان را به ارتكاب انواعگناهان وا مى‏دارد.

علاوه بر اينها،شهوت شكم،سرچشمه بسيارى از بيمارى‏هاى جسمانى و اخلاقى‏است تا آنجاكه گاهى،شكم به بت‏خطرناكى مبدل شده و انسان را به پرستش و اطاعت‏خويش در همهزمينه‏ها وادار مى‏سازد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله نيز،در اين رابطه،درباره مردم آخر الزمان فرموده است‏«ياتىعلى‏الناس زمان بطونهم الهتهم و نسائهم قبلتهم و دنانيرهم دينهم،و شرفهم متاعهم،لايبغى‏من الايمان الا اسمه و لا من الاسلام الا رسمه و لا من القرآن الا درسه،مساجدهم‏معمورةمن البناء و قلوبهم خراب على الهدى،زمانى بر مردم فرا مى‏رسد كه شكم‏هاى آنهابت‏هاىآنهاست و زن‏هاى آنها قبله آنهاست و دينارهايشان دينشان و شرفشان متاعشان‏است،در آنزمان از ايمان جز نامى و از اسلام جز رسمى و از قرآن،جز درسى باقى نمى‏ماند،مساجدشاناز نظر ساختمان آباد و دل‏هايشان از نظر هدايت‏خراب است...»

در ذيل اين حديث آمده است:«خداوند در چنان شرايطى،آنان را به چهار بلا مبتلامى‏كند،جور سلطان و قحطى زمان و ظلم واليان و حاكمان (22) »

فرق ميان ظلم و جور(كه در بسيارى از روايات در برابر هم قرار گرفته‏اند)ممكن‏است از اينجهت‏باشد كه واژه جور،در اصل به معنى انحراف از مسير حق است،بنابراين جور سلطان بهانحرافات صاحبان سلطه و فرمانروايان اطلاق مى‏شود،در حالى كه‏ظلم به معنى بى‏عدالتىاست.

در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است:«اياك و ادمان الشبع فانه يهيج‏الاسقام و يثيرالعلل،از پرخورى بپرهيز كه انواع بيمارى‏ها را تحريك كرده،و سرچشمه‏مرض‏هاست.» (23)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله نيز فرموده است:«هر كس از شر شكم و زبان و آلت جنسىخود در امان‏بماند،از همه بدى‏ها محفوظ مانده است.» (24)

راه‏هاى پيشگيرى از بى عفتى

براى كنترل شهوات-مخصوصا شهوت جنسى و شهوت شكم-راه‏هاى بسيارى‏وجود دارد كهبخشى جنبه كلى و عمومى دارد،يعنى،در تمام مفاسد اخلاقى سارى و جارى است،مانند:پاكبودن محيط،نقش معاشران و دوستان،تربيت‏خانوادگى،علم وآگاهى به پيامدهاى رذايلاخلاقى،مسايل فرهنگى و مانند آن.

اين بحث را به صورت گسترده و كامل در جلد اول تحت عنوان آمادگى‏هاى لازم‏براى پرورشفضايل اخلاقى مطرح كرديم.

بخش ديگر،جنبه خصوصى دارد،يعنى،مربوط به‏«عفت‏»در مسايل جنسى و سايرخواست‏هاىنفسانى است كه امور زير را مى‏توان به عنوان عمده‏ترين راه كنترل در اين‏خصوص ذكر كرد:

1- حجاب و ترك خودآرايى در انظار عموم

بى‏شك،يكى از امورى كه به شهوت جنسى دامن مى‏زند،«برهنگى و خودآرايى زنان‏ومردان‏»براى يكديگر است كه تاثير آن،به خصوص در ميان جوانان مجرد،قابل انكارنيست،بهگونه‏اى كه مى‏توان گفت:آلودگى به بى عفتى رابطه مستقيمى با بى‏حجابى،برهنگى وخودآرايى در انظار عموم دارد،حتى طبق بعضى از آمارهاى مستند،هر قدراين مساله تشديدشود،به همان نسبت آلودگى به بى عفتى بيشتر مى‏شود،مثلا،درتابستان كه به خاطر گرمىهوا،برهنگى زنان بيشتر مى‏شود،به همان نسبت مزاحمت‏هاى‏جنسى افزايش مى‏يابد و بهعكس،در زمستان كه زنان،پوشش بيشتر دارند،اين گونه‏مزاحمت‏ها كمتر مى‏شود.

به همين دليل،دستور حجاب يكى از مؤكدترين دستورهاى اسلام است.قرآن مجيددر آياتمتعددى از جمله:آيات 31 و 60 سوره نور و آيات 33 و 53 و 59احزاب،بر مساله حجاب تاكيدكرده است كه گاهى زنان با ايمان را مخاطب قرار مى‏دهدو گاهى همسران پيامبر صلى اللهعليه و اله را و گاهى نيز با استثنا كردن زنان پير و از كار افتاده،تكليف‏بقيه را روشن مى‏سازد،به اين ترتيب با عبارات مختلف،اهميت اين وظيفه اسلامى رابازگو مى‏كند.

بديهى است كه برداشتن حجاب،مقدمه برهنگى،آزادى جنسى و بى بند و بارى‏است كهمشكلات و مفاسد ناشى از آن،در عصر و زمان ما بر كسى پوشيده نيست.

بى‏حجابى سبب مى‏شود كه گروهى از زنان،در يك مسابقه بى‏پايان،در نشان دادن‏اندام خود وتحريك مردان هوسباز شركت كنند.اين امر در عصر و زمان ما كه به خاطر گرفتارى‏هاىتحصيلى و اقتصادى سن ازدواج بالا رفته و قشر عظيمى از جامعه راجوانان مجرد تشكيلمى‏دهد،آثار بسيار زيانبارى دارد.

بى‏حجابى،علاوه بر اين كه از نظر اخلاقى سبب نا امنى خانواده‏ها و بروز جنايات‏مى‏شود،ضمنا سبب ايجاد هيجان‏هاى مستمر عصبى و حتى بيمارى‏هاى روانى نيزمى‏گردد كه ثمرهآن سستى پيوند خانواده‏ها و كاهش ارزش شخصيت زن در جامعه‏است.

2- عدم اختلاط زن و مرد

بى‏شك در جامعه مخصوصا در جامعه فعلى نمى‏توان زندگى زن و مرد نامحرم را به‏طور كاملاز هم جدا كرد،ولى در مواردى كه ضرورتى نداشته باشد،چنان كه ازاختلاط پرهيز شود،بهيقين،اصول عفت و پارسايى،بهتر حفظ خواهد شد،دليل آن‏هم مفاسد بسيار وحشتناك وشرم آورى است كه از اختلاط پسران و دختران دركشورهاى غربى ديده مى‏شود.

3- مطبوعات و رسانه‏هاى تصويرى

مطبوعات و رسانه‏هاى تصويرى نقش بسيار مؤثرى در تحريك مسايل جنسى،مخصوصا درميان قشر جوان دارد.افراد سودجو و گروه‏هايى كه از اين راه به‏درآمدهاى هنگفت نامشروعىمى‏رسند،دست‏به انتشار مفتضح‏ترين فيلم‏ها،عكس‏ها،رمان‏ها و داستان‏هاى عشقى كثيفمى‏زنند و در شرايطى كه امواج رسانه‏ها به آسانى ازيك گوشه جهان به گوشه ديگر منتقلمى‏شود،كنترل آنها كار آسانى نيست،ولى به هرحال اگر اين امر به طور كامل،امكان‏پذيرنباشد،به طور ناقص امكان پذير است كه غفلت‏از آن،موجب گرفتارى‏هاى فراوان اخلاقى واجتماعى است.

با نهايت تاسف،گروهى از نويسندگان و ارباب علم و دانش نيز در اين مساله به‏موضع انفعالىروى آورده‏اند و به خاطر اين كه شرايط زمان،اجازه مخالفت‏با اين اموررا نمى‏دهد و ياخالفت‏با آنها،ما را از نسل جوان جدا مى‏سازد،يا در اذهان مردم‏متمدن،به عقب افتادگى متهممى‏شويم،به همين دليل،دست روى دست گذاشته ومايوسانه به امواج خطرناكى كه جوامعاسلامى را در برگرفته،نگاه مى‏كنند.

پى‏نوشتها:

1- بقره/ 273.

2- همان

3- همان.

4- همان.

5- عرب به سكوى بزرگ كنار مسجد«صفه‏»مى‏گويد كه علت نام گذارى اين عده به اصحابصفه نيزهمين است.

6- يوسف/ 23.

7- يوسف/ 24.

8- ص/ 82 و83.

9- تفسير كبير فخر رازى،ج 18،ص‏117.

10- يوسف/ 32.

11- يوسف/ 33.

12-يوسف/34.

13- مؤمنون/ 5 تا7.

14- تفسير مراغى،ج 22،ص 10.

15- اصول كافى،ج 2،ص‏79.

16- همان.

17- همان.

18- غرر الحكم،شماره 4114.

19- وسايل الشيعه،ج 11،ص‏199.

20- نهج البلاغه،كلمات قصار،كلمه‏47.

21- اصول كافى،ج 2،ص‏79.

22- بحار الانوار،ج 22،ص‏453.

23- شرح غرر الحكم،حديث 2681،جمله 1،ص 300.

24- معراج السعادة،ص 310.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation