فصل دوم
تواضع و فروتنى
اشاره
ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبر و فخرفروشى است و جدا سازىبحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامىو هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازمتمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مىباشد،درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيستو نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و بهآنچه در بحث زشتى تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبتبين تكبر وتواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودى استو هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكىالزاما همراه با نفى ديگرى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مىخوانيم: «ضادواالكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد». (1)
با اين اشاره به قرآن باز مىگرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسىقرار مىدهيم(هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مىكند بيش از اينها است).
1- يايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة علىالمؤمنين اعزة على الكافرين... (سورهمائده،آيه54)
2- و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما(سورهفرقان،آيه63)
3- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (سورهشعراء،آيه215)
ترجمه
1- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زيانىنمىرساند;) خداوند به زودى جمعيتى را مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او رادوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.
2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راهمىروند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنهاسلام مىگويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مىگذرند).
3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر(و نسبتبه آنهاتواضع و مهربانى كن).
تفسير و جمعبندى
در نخستين آيه مورد بحثسخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل وعنايات الهى هستند هم خدا را دوست مىدارند و هم محبوب پروردگارند.
يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنين) و دربرابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعزة على الكافرين).
«اذلة» جمع «ذلول» و «ذليل» از ماده «ذل» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملايمت وتسليم است در حالى كه «اعزة» جمع «عزيز» از ماده «عزة» به معنى شدت است، حيوانات رامرا «ذلول» مىگويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل» در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره بهسهولت چيدن ميوههاى بهشتى است.
گاه ذلت در مواردى به كار مىرود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير بهانسان تحميل مىشود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).
به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعىكه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بندهاى از بندگان خداباشد.
در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداستكه در طى آيات سوره فرقان از آيه63 تا آيه 74 دوازده فضيلتبزرگ براى آنها ذكر شده است وجالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مىدهد همان گونه كه «تكبر»خطرناكترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مىباشد، مىفرمايد:
«بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مىروند»(و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا)
«هون» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسمفاعل در اينجا به خاطر تاكيد است، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضعشدهاند و به همين دليل در ادامه آيه مىفرمايد: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; وهنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلاممىگويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)».
و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مىفرمايد: «والذين يبيتونلربهم سجدا و قيما; آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قياممىكنند(و به بندگى و عبادت مىپردازند)».
«راغب» در كتاب «مفردات» مىگويد: «هون» دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى استكه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشارهمىكند) و در حديث نبوى آمده است المؤمن هين لين. (2) دوم خضوع و تذللى است كه ازسوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.
ناگفته پيداست كه منظور از الذين يمشون على الارض هونا اين نيست كه فقط راه رفتن آنهامتواضعانه است، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان وحتى در كيفيت راه رفتن كه سادهترين كار است آشكار مىشود، زيرا ملكات اخلاقى هميشهخود را در لا به لاى گفتار و حركات انسان نشان مىدهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع ازچگونگى راه رفتن انسان مىتوان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.
آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعى كه درتمام ذرات وجودشان نفوذ كرده و حتى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مىبينيم خداونددر آيه37 سوره اسراء به پيامبرش دستور مىدهد «و لاتمش فى الارض مرحا; روى زمين باتكبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيستبلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانهبندگى و عبوديتخداست.
در سومين آيه روى سخن رابه پيامبر(ص) كرده،مىفرمايد:«بال و پر خود را براى مؤمنانىكه از تو پيروى مىكنند پايين بياور و(تواضع و محبت كن); واخفض جناحك لمن اتبعك منالمؤمنين»
«خفض» بر وزن «خشم» در اصل به معنى پايين آوردن است و «جناح» به معنى بال مىباشد.بنابراين «و اخفض جناح» كنايه از تواضع آميخته با محبت است، همانگونه كه پرندگان هرگاهمىخواهند به جوجههاى خود اظهار محبت كنند بال و پر خود مىگسترانند و آنها را زير بالو پر مىگيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتت و پراكندگى حفظشوند، پيامبر اسلام(ص) نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!
اين تعبير بسيار ظريف و پر معنى نكات مختلفى را در عبارت كوتاهى جمع كرده است.
جايى كه پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امتروشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» براى همه امت است.
شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مىفرمايد: واخفض جناحكللمؤمنين كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور مىشود براى مؤمنان «خفضجناح» و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.
شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء»آمده، آنجا كه مىفرمايد: «واخفض لهما جناح الذل من الرحمة; بالهاى خود را در برابر آندو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعى آميخته با احترام و محبت در برابر آنانداشته باش)».
از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مىشود كه قرآن مجيد نه تنها تكبر واستكبار را مورد مذمت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيراتگوناگون مورد تمجيد قرار داده است.
تواضع و فروتنى در روايات اسلامى
در منابع شيعه و اهل سنت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مىخورد كه بعضى درباره اهميت تواضع است و بعضى در باره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آدابآن مىباشد.
در اهميت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده:
1- در حديثى از رسول خدا(ص) مىخوانيم: روزى فرمود: «مالى لاارى عليكم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه مىشود كه شيرينى عبادت ر در شما نمىبينم؟عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواشع است!» (3)
ناگفته پيداستحقيقت عبادت نهايتخضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينىخضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.
2- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(ع) آمده است: «عليك بالتواضع فانه من اعظم العبادة;بر تو باد تواضع كه از برترين عبادات است». (4)
3- از امام حسن عسكرى(ع) نقل شده است كه فرمود: «التواضع نعمة لايحسد عليها; تواضعنعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمىشود». (5)
معمولا هر نعمتى نصيب انسان مىشود مزاحمتهاى حسودان افزوده مىگردد و گاه اينحسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مىكند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مىشود، ولىتواضع از اين قاعده كلى مستثنى است، نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمىانگيزد.
اين بحث دامنهدار را با حديث ديگرى از نبى اكرم(ص) پايان مىدهيم:
4- «يباهى الله تعالى الملائكة بخمسة: بالمجاهدين، والفقراء، والذين يتواضعون لله تعالى،والغنى الذى يعطى الفقراء و لايمن عليهم، و رجل يبكى فى الخلوة من خشية الله عز و جل;خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مىكند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(ونيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمىفروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مىكنند وثروتمندانى كه بى منتبه مستمندان كمك مىنمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريهمىكند!» (6)
در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چندحديث پر معنى را در ذيل مىآوريم:
در حديثى از امام اميرالمؤمنين(ع) مىخوانيم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الكبر المسبة!;ميوه درخت تواضع محبت است و ميوه(شوم) تكبر دشنام و ناسزاگويى مردم است!» (7)
در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع ومحبت كارها نظم و سامان مىيابد!» (8)
روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمىشود و همكارى وهمدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يافخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفق هستند كه درعين قاطعيت متواضع و پر محبتباشند.
در حديث ديگرى از رسول خدا(ص) مىخوانيم: «التواضع لايزيد العبد الا رفعة فتواضعوايرفعكم الله!; تواضع جز بزرگى بر انسان نمىافزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلندمقام سازد!». (9)
گاه چنين تصور مىشود كه تواضع انسان را كوچك مىكند در حالى كه اين يكرداشتسطحى و نادرست است، همواره مىبينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام وداراى عظمت و شخصيت هستند و تواضع بر منزلت آنها مىافزايد.
از احاديث اسلامى استفاده مىشود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است، از جملهدر حديثى از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل كل خير نفيس و مرتبة رفيعة... و منتواضع لله شرفه الله على كثير من عباده... و ليس لله عز و جل عبادة يقبلها و يرضيها الا و بابهاالتواضع، و لايعرف ما فى معنى حقيقة التواضع الا المقربون المستقلين بوحدانيته، قال اللهعز و جل و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...;تواضع ريشه هر كار نيك و با ارزش است و مقام والايى است... و هر كس براى خدا تواضع كندخداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مىبخشد... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا وقبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقربانى كه مستقلدر وحدانيتخداوندند درك نمىكنند، خداوند عز و جل مىفرمايد: بندگان خداوند رحمانكسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مىروند و هنگامى كه جاهلان آنها را(با سخناننامناسب) خطاب كنند، به آنها سلام مىگويند(و با بى اعتنايى مىگذرند).» (10)
اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح(ع) نقل شده است پايان مىدهيم. فرمود:«بالتواضع تعمر الحكمة لابالتكبر، كذلك فى السهل ينبت الزرع لا فى الجبل!; به وسيلهتواضع، مزرعه علم و دانش آباد مىشود نه با تكبر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموارمىرويد نه بر روى كوه!» (11)
كوتاه سخن اينكه: تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مىگذارد(چرا كه افرادمتكبر به خاطر تكبرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى(چرا كهافراد متواضع از محبوبيت فوقالعادهاى در اجتماع بهره مىگيرند و همه مردم براى آنهااحترام خاصى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا كه روح عبادت، تواضع وكليد قبولى آن فروتنى است.
در مورد نشانههاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است، در حديثى ازامام على بن ابى طالب(ع) مىخوانيم: «ثلاث هن راس التواضع: ان يبدء بالسلام من لقيه، ويرضى بالدون من شرف المجلس، و يكره الريا و السمعة; سه چيز است كه سرآغاز تواضع است: نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهرريا و سمعه را ناخوش دارد.» (12)
در بعضى از روايات نشانههاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترك «مراء» و«جدال» يعنى انسان به خاطر برترىجويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكهمردم او را بستايند. (13)
1- تعريف تواضع
«تواضع» از ماده «وضع» در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير در مورد زنان باردار كهمولود خود را به دنيا مىآورند به عنوان وضع حمل گفته مىشود و در مورد خسارت و زيانكرد و كمبود تعبير «وضيعة» به كار مىرود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفتهمىشود مفهومش اين است كه انسان خود را پايينتر از آنچه موقعيت اجتماعى اوست قراردهد، به عكس تكبر كه مفهومش برترىجويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيت فردى واجتماعى اوست.
بعضى از ارباب لغت «تواضع» را به معنى «تذلل» تفسير كردهاند و منظور از تذلل در اينجاخضوع و فروتنى و تسليم است.
مرحوم نراقى در «معراج السعادة» در تعريف تواضع مىگويد: «تواضع عبارت است از شكستهنفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كهدلالتبر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مىكند». (14)
تعبير به «فروتنى» در فارسى دقيقا همين معنا را مىرساند و اين مساله از خلال گفتار و رفتارانسانها نمايان مىشود.
در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع) مىخوانيم، سؤال كردند: «ما حد التواضع الذىاذا فعله العبد كان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان يعرف المرء قدر نفسه فينزلهامنزلتها بقلب سليم لايحب ان ياتى الى احد الا مثل ما يؤتى اليه، ان راى سيئة دراها بالحسنة،كاظم الغيظ، عاف عن الناس، و الله يحب المحسنين; حد تواضع كه اگر انسان آن را انجامدهد متواضع محسوب مىشود چيست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحلآن اين است كه انسان قدر و موقعيت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم(وپذيرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى در باره كسى انجام دهد مگر همانندكارهايى كه در باره او انجام مىدهند(همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايدديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شان خود مىشمرد در بارهديگران دون شان بشمر.)»
هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردمدرگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد.» (15)
آنچه در اين روايت پرمحتوا آمده، در واقع نشانههاى تواضع است كه از طريق آن مىتوان بهتعريف تواضع نيز آشنا شد.
در حديث ديگرى از امام باقر(ع) مىخوانيم: «التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه و ان تسلمعلى من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقا; تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايستهخود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جر و بحثرا رها كنى هر چند حق با تو باشد.» (16)
حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانههاى آن جدا نيست; چرا كه يكى از بهترين راههاىتعريف يك موضوع، ذكر نشانههاى گوناگون آن است(دقت كنيد.)
2- تواضع و كرامت انسان!
معمولا در اين گونه مباحثبعضى راه افراط را در پيش مىگيرند و بعضى راه تفريط، مثلابعضى تصور مىكنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقداركند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبتبه او سوء ظن پيدا كنند، آن گونه كهدر حالتبعضى از صوفيه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوشنامى معروفمىشدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مىشدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بى بند و بارى درعبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعىتواضع و رياضت نفس مىپنداشتند.
اسلام اجازه نمىدهد كسى به نام تواضع، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهونسازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع، شخصيتاجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيحانجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشتبلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مىرود. بههمين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤمنان على(ع) آمده: «بالتواضع تكون الرفعة; تواضعانسان را بالا مىبرد!» (17)
مرحوم «فيض كاشانى» - رضوان الله عليه - تحت عنوان غاية الرياضة فى خلق التواضعمىگويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفريط و حدوسط است، حد افراط «تكبر» و حد تفريط «پذيرش ذلت و پستى» و حد وسط «تواضع» است.آنچه صفت فضيلت محسوب مىشود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرشپستى و ذلت است، سپس به ذكر مثالى در اينجا مىپردازد. مىگويد: كسى كه سعى دارد براقران و امثال خود برترى جويد و آنها را پشتسر اندازد متكبر است و كسى كه خود را بعد ازآنها قرار مىدهد متواضع است، ولى اگر پارهدوزى بر دانشمند بزرگى وارد شود او از جاىخود برخيزد و او را به جاى خود بنشاند و كفش او را بردارد و پيش پاى او جفت كند وتواضعى در(حد يك عالم بزرگ) نسبتبه او روا دارد، اين تواضع نيست، نوعى تذلل محسوبمىشود، اين امر قابل ستايش نيست، چيزى شايسته ستايش است كه در حد اعتدال باشد وحق هر كس را نسبتبه او ادا كند، در برابر عالم به گونهاى و در برابر افراد ديگر به گونه ديگر. (18)
پىنوشتها:
1- تصنيف غررالحكم، شماره 5148، صفحه249 و شرح غررالحكم، صفحه 232، شماره 5920.
2- كنزالعمال، حديث 690.
3- تنبيه الخواطر(مطابق نقل ميزان الحكمه، جلد 4، حديث 21825); محجة البيضاء، جلد6، صفحه 222.
4- بحارالانوار، جلد 72، صفحه119، حديث 5.
5- تحف العقول، صفحه363.
6- مكارم الاخلاق، صفحه 51.
7- غررالحكم، 4614 -4613.
8- غررالحكم، 4302.
9- كنزالعمال،5719.
10- بحارالانوار، جلد 72، صفحه 121.
11- همان مدرك، جلد 2، صفحه 62.
12- كنزالعمال، حديث8506.
13- اصول كافى، جلد 2، صفحه 122، حديث6.
14- معراج السعادة، صفحه 300.
15- كافى، جلد 2، صفحه 124.
16- بحارالانوار، جلد 75، صفحه176.
17- فهرست موضوعى غرر، جلد7، صفحه 405(چاپ دانشگاه تهران).
18- المحجة البيضاء، جلد6، صفحه 271(با كمى تلخيص).